خداوند حکیم تر است یا شیطان ؟؟؟
تبهای اولیه
با سلام خدمت دوستان ...
اگر بحث های عدالت الهی را دنبال کرده باشید در جریان هستید که نهایتا پاسخ به آنجایی میرسد که باید عدالت خداوند را با حکمتش دید و مثالی که میآورند داستان حضرت خضر(ع) و موسی (ع) را بیان میکنند ... که بسیاری از اعمال بود که از نظز موسی صحیح و عادلانه نبود اما حضرت خضر از آن جهت که حکیم بود به انجام آنها میپرداخت ....
و اما طرح سوال :
همانگونه که میدانیم زمانیکه خداوند انسان را خلق کرد به تمام فرشتگان و انسان فرمان سجده کردن در مقابل انسان راداد ... ولی شیطان از این عمل سرباز زد ... آیا میتوانیم بگوییم شیطان از روی حکمتش این عمل را انجام نداد ... همانطور که میدانیم برخی از انسان ها هستند که هیچ گاه وارد بهشت نمیشوند ... و اگر فقط یک انسان چنین خصوصیتی را داشته باشد میتوان گفت عمل شیطان از روی حکمتش بوده و نمیتوان او را بابت این کار بازخواست و مواخذه کرد . چون اگر او این عمل را انجام میداد بر موجوداتی سجده کرده که به ذات الهی کافر میشوند . قتل میکنند و خونها میریزند و ....
با تشکر از وقتی که میگذارید
کارشناس بحث : صدرا
[="purple"] با عرض تشکر از برادر سرود عزیز.
اولا شیطان نه بخاطر سجده نکردن به انسان بلکه بخاطر نا فرمانی خداوند از درگاه خدا رانده شد.یعنی ترجیح می داد خدارو اون طور که دوست داشت عبادت کنه نه اونطور که خدا دوست داره(مثل خیلی از ماها).
دوما شیطان باید به نطفه و فطرت پاک الهی انسان سجده میکرد نه جسم ما که پر از تمایلات حیوانی هستش.اگر روح مجرد و نطفه ی الهی در عالم ناسوت (دنیا) و در قالب جسم قرار نمی گرفت هرگز به خونریزی و قتل و فساد و سایر گناهان آلوده نمیشد و البته رشد هم نمیکرد.
اون بعد انسانی ما هست که برای فرشتگان واجب السجده هست چراکه نزدیکترین و شبیه ترین موجود از نظر صفات به حق تعالی هستش.
عمل شیطان از روی غرور و حسادت بود و بس و نه حکمت.[/]
به نظر من حكمت يا بهتره بگم هدف شيطان
در طول حكت خدا بود
همه اين ها
از خلقت آدم و نا فرماني شيطان و...
روي حكت خدا بود
تا ليبلونكم ايكم احسن عملا
اگر قائل به حكمتي براي شيطان باشم
بايد اين حكت رو در طول حكت خدا تصور كرد.
با سلام خدمت دوستان ...اگر بحث های عدالت الهی را دنبال کرده باشید در جریان هستید که نهایتا پاسخ به آنجایی میرسد که باید عدالت خداوند را با حکمتش دید و مثالی که میآورند داستان حضرت خضر(ع) و موسی (ع) را بیان میکنند ... که بسیاری از اعمال بود که از نظز موسی صحیح و عادلانه نبود اما حضرت خضر از آن جهت که حکیم بود به انجام آنها میپرداخت ....
و اما طرح سوال :
همانگونه که میدانیم زمانیکه خداوند انسان را خلق کرد به تمام فرشتگان و انسان فرمان سجده کردن در مقابل انسان راداد ... ولی شیطان از این عمل سرباز زد ... آیا میتوانیم بگوییم شیطان از روی حکمتش این عمل را انجام نداد ... همانطور که میدانیم برخی از انسان ها هستند که هیچ گاه وارد بهشت نمیشوند ... و اگر فقط یک انسان چنین خصوصیتی را داشته باشد میتوان گفت عمل شیطان از روی حکمتش بوده و نمیتوان او را بابت این کار بازخواست و مواخذه کرد . چون اگر او این عمل را انجام میداد بر موجوداتی سجده کرده که به ذات الهی کافر میشوند . قتل میکنند و خونها میریزند و ....
با سلام و عرض ادب
الف)در مورد حکمت و معنای آن در مورد خداوند متعال و انسان عرض می شود:
کارهای انسانها بر دو گونه است:
1. كارهاى عبث و بيهوده كه نتيجهاى بر آنها مترتّب نيست، يعنى هيچ تأثيرى در رساندن ما به كمالاتى كه در استعداد ما هست و به عبارت ديگر در رساندن ما به سعادت واقعى ندارد.
2. و ديگر كارهاى بخردانه و عقلپسند كه نتايج خوب و مفيدى به بار مىآورد و ما را به كمال لايقمان مىرساند.
نوع اول را كارهاى لغو و باطل و پوچ و نوع دوم را كارهاى اصيل و حكيمانه مىناميم.
پس كار حكيمانه ما انسانها عبارت است از كارى كه ما را به كمال لايقمان برساند. كار حكيمانه خداوند چطور؟ آيا كار حكيمانه خداوند نيز عبارت است از كارى كه او را به سرحد كمال سوق دهد و كار عبث خدا عبارت است از كارى كه او را به سوى كمال سوق ندهد؟ نه. او غنى و بىنياز است، آنچه او مىكند فضل و جود و بخشش و اعطاء است. او كارى را براى رفع نيازى از خود و براى رسيدن به كمال و سعادتى انجام نمىدهد.
كار حكيمانه خداوند عبارت است از كارى كه مخلوق را به كمال لايق خود برساند، و نسبت دادن كار عبث به خداوند به اين معنى است كه مخلوقى را بيافريند بدون آنكه آن مخلوق را به كمال ممكن و لايقش برساند. اين است كه مفهوم حكمت درباره خداوند با آنچه درباره انسان صدق مىكند متفاوت است.
بنابراین حكمت در مورد انسان عبارت است از: خردمندى و گام برداشتن در مسير كمال انسانى، و حكمت در مورد ذات بارى عبارت است از: رساندن مخلوقات به كمال لايقشان، و به عبارت ديگر حكمت درباره خداوند عبارت است از آفرينش اشياء بر اساس سوق دادن آنها به سوى غايات و كمال لايق آنها.[1]
ب) در معناى «حكمت»، «علم و معرفت» نهفته و حكمت در مقام فعل«مثل خلق نمودن موجودات» سرچشمه گرفته از «صفت ذاتى علم» است. و چون منشأ افعال الهى صفات ذاتى او مىباشد، مفهوم حكمت در مورد خداوند آن است كه ذات حق بر اساس علم و آگاهى، كه نسبتبه جهات خير و كمالات موجودات دارد، نظام آفرينش را بهگونهاى ايجاد نموده و تدبير مىنمايد كه بيشترين كمال و خير بر آن مترتّب گردد؛ لذا جهان موجود، كاملترين جهان ممكن و «نظام احسن» است؛ زيرا او براساس اراده حكيمانه خود، موجودات را از عدم به كمال وجود رسانده و با تدبير و سوق دادن هر مخلوق بهسوى كمال و هدفى كه در نهاد خود آن مخلوق نهفته است، فيض خود را در مورد او تداوم مىبخشد.[2]
امام رضا عليه السلام در دعايى چنين مىفرمايد:
«سُبْحانَ مَنْ خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ، اتْقَنَ ما خَلَقَ بِحِكْمَتِهِ وَ وَضَعَ كُلَّ شَىْءٍ مِنْهُمَوْضِعَهُ بِعِلْمِهِ»[3]
منزّه است خدايى كه آفرينش را با قدرت خود آفريده است. هر چه را آفريده، براساس حكمت خود محكم و استوار ساخته و هر چيزى را مطابق علم خود، در جاى مناسب خويش قرار داده است.
--------------------------------------------------
اما در مورد سوال شما عرض می شود:
1. کار حضرت موسی و خضر علیهما السلام هر دو حکیمانه بود؛ منتهی حیطۀ وظیفۀ آنان متفاوت بود، یکی مامور به ظاهر و تطبیق افعال بر شریعت بود، ودیگری مامور به عمل بر طبق باطن و عالم غیب بود.
2. سجده ملائکه بر حقیقت انسانیت بود، حقیقتی که قابلیت مقام خلافةالهی را دارا است:«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة».
3. همچنان که گفته شد منشاء حکمت علم است ؛ هر چند که وسعت علم در مورد انسان محدود و در مورد خالق نامتناهی است. با نگاهی به کار شیطان می بینیم که شیطان بر خلاف علم خویش عصیان امر الهی را نمود:«واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربه»؛[1]و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «آدم را سجده كنيد،» پس [همه]- جز ابليس- سجده كردند، كه از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد.
او بر اساس خود برتر بینی و استکبار عمل نمود، ابلیس هم استکبار نمود و از منیّت خود دم زد، و هم تفاخر و فخر فروشی نمود آنجا که گفت:«انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین»؛[2]
«قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين»؛[3] (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!
«قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»؛[4] گفت من هرگز براى بشرى كه او را از خاك خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريدهاى سجده نخواهم كرد!
که نتیجه این تمرد و خود برتر بینی اخراج از مقام قدس و تقدیس و جایگاه ملائکه بودکه در سه آیه بدان اشاره شده است:
1. «قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِين»؛[5] گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبّر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى.
2 .«فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها»؛[6] فرمود: «از صف آنها [فرشتگان] بيرون رو، كه راندهشدهاى (از درگاه ما!).
3. «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ؛ وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّين»؛ [7] فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاه منى.
با توجه به این مطالب کار ابلیس کاری بر خلاف حکمت بود و اساسا تمامی دستورات شیطان بر خلاف حکمت و علم است.
---------------------------------------------
با سلام خدمت دوستان .
خواهش كوچكي دارم و آنكه در بيانات شريفتان اگر منظور از شيطان شخص ابليس مورد نظرتان است از كلمه ابليس استفاده نماييد . به نظرم اينگونه روشن تر است .
ممنون
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم جناب صدرا ....
جواب کاملا قانع کننده ای بود ... با تشکر از وقتی که گذاشتید .
سلام یه سوال:
خدا اول گفت :«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة».
یعنی از اول تصمیمش این بوده که بفرسته انسان رو به جهان مادی یا اگر معنای مستقیم منظور باشه "زمین"
بعد فرستادشون بهشت . سرپیچی از فرمان که کردن جریمشون کردن تبعید شدن به زمین. جریان چیه؟؟ از اول قرار بوده بفرستدشون زمین یا قرار نبوده بالاخره. یا اصلا اونجا زمان مطرح نبوده؟؟؟؟
سلام یه سوال:خدا اول گفت :«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة».
یعنی از اول تصمیمش این بوده که بفرسته انسان رو به جهان مادی یا اگر معنای مستقیم منظور باشه "زمین"بعد فرستادشون بهشت . سرپیچی از فرمان که کردن جریمشون کردن تبعید شدن به زمین. جریان چیه؟؟ از اول قرار بوده بفرستدشون زمین یا قرار نبوده بالاخره. یا اصلا اونجا زمان مطرح نبوده؟؟؟؟
با تفاسیر و بحثهای زیادی بین علما نتیجه این بوده که حضرت آدم در مکانی در زمین بوده و به خاطر شباهت زیادی که به بهشت داشته از اون به بهشت تعبیر میشه ولی بهشت اخروی نبوده
از جمله دلایلی هم که آوردند این بوده که بهشت اخروی جزای کار نیک هست در صورتی که حضرت آدم در بدو خلقت میفرمایند در بهشت بوده و دیگر اینکه شیطان بعد از رانده شدن از درگاه الهی میاد و حضرت آدم رو فریب میده و شیطان نمیتونسته در بهشت واقعی قدم بذاره چون بهشت اخروی مسلما جای شیطان نیست و جایی توش نداره. و .............
از سوالاتون خوشم میاد.خیلی رک هستید.مثل خودم
راجب زمان به نظر من زمان همیشه هست فقط برای واجب الوجود اهمیتی نداره اما هم معنا داشته و هم وجود داشته و همیشه خواهد بود.
و اگر فقط یک انسان چنین خصوصیتی را داشته باشد میتوان گفت عمل شیطان از روی حکمتش بوده و نمیتوان او را بابت این کار بازخواست و مواخذه کرد . چون اگر او این عمل را انجام میداد بر موجوداتی سجده کرده که به ذات الهی کافر میشوند . قتل میکنند و خونها میریزند و ..
سلام
وقتی بیان روشن قرآن هست چرا گمانه زنی می فرمایید ؟
قرآن درباره شیطان می فرماید : ابی واستکبر او ابا کرد و تکبر ورزید
شما می فرمایید از روی حکمتش بوده
مقایسه جناب خضر با شیطان هم کاملا اشتباه است
خدا درباره خضر می فرماید : عبدا من عبادنا علمناه من لدنا علما
او بنده ای از بندگان ( خاص) ما بود که به او علم لدنی آموختیم
بنده خاص کجا شیطان متمرد مطرود کجا ؟
والله الموفق