اسماء حق تعالی

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسماء حق تعالی

باسمه تعالی
با سلام
در قاموس اصطلاحات اهل معرفت اسماء دو گونه اند :
1-اسماء سلبی
2- اسماء ثبوتی
به اسمایی مانند خالق و رازق که بیشتر به جهت کثرت توجه دارند و کثرات از آنها ناشی می شوند اسمای ثبوتی و به اسمایی مانند غنی و قدوس و سبوح که بیشتر به جهت وحدت نظر دارند اسمای سلبی گفته می شوند
البته منظور از اسمای سلبی آن نیست که مفاد عدمی دارند بلکه مفاد آنها از یک جهت اثباتی است چون در همه اسمای عرفانی ذات حق تعالی با صفت خاص در نظر گرفته می شود (و اصلا فرق اسم حق تعالی با صفت حق تعالی در این است که به یک امر کمالی صفت گفته می شود و اگر همان صفت با ذات حق تعالی در نظر گرفته شود اسم نامیده می شود
مثلا علم صفت است اما عالم اسم است ،حیاة صفت است اما حیّ اسم است ،قدرة صفت است اما قادر اسم است )
اما آنچه سبب می شود این اسماء اسمای سلبی نامیده شوند آن است که معنای سلبی در آنها اشباع شده است مثلا غنی به معنای ذاتی است که به دیگران احتیاجی ندارد
ادامه دارد.....

سلام علیکم

خوبه که به این تاپیک هم سری زده بشه .

http://www.askdin.com/thread15814.html

در یک دسته بندی دیگر اسماء وصفات حق تعالی به دو دسته اسماء و صفات جمالی و جلالی تقسیم می شوند
وجه تمایز اسمای جمالی از جلالی آن است که در اسمای جمالی صفاتی همچون لطف،انس،محبت ،لذت ومانند آن است در حالیکه در اسمای جلالی صفاتی همچون قهر ،غلبه ،نقمت ،هیبت و مانند آن مندرج است
معمولا صفات سلبی جلالی و صفات ثبوتی جمالی هستند (1)
پی نوشت
1- قیصری شرح فصوص تصحیح آشتیانی ص 43 و44

اهل معرفت
1- به آ ن دسته از اسما که صفت تشکیل دهنده آنها از جمله صفاتی است که محتوای اصلی شان همچون قدوس ، الله ، الرب ،السلام ، العزیز اشاره به ذات حق تعالی دارد اسم ذات می گویند
2-وبه دسته دیگری از اسماء و صفات که مستلزم غیر و نیز خواهان افزودن به آن نیستند بلکه جهت صفتی در آنها بیشتر به چشم می خورد مانند حیاة وقدرة ،الرحمان ،الرحیم ،اسم صفت می گویند
3-و به صفاتی همچون خالق ،رازق،و شافی و القابض و الباسط را که مستلزم طرف مقابل و اضافه به آنند و به غیر تعدی می کنند و در آن اثر می گذارند اسم فعل می گویند(1)
پی نوشت
1- قیصری شرح فصوص ص 45

[="Times New Roman"]سلام عليكم

من ديده ام كه ابن عربي از بعدي ديگر اسمائ الهي را با دسته بندي ديگر توصيف كرده كه جامع تر به نظر مي آيد
و آن صفات وحداني ( سلبي ) و صفات رحماني ( ثبوتي ) با اين تفاوت نسبت به دسته بندي سلبي و ثبوتي كه توضيحي كاملتردر اين دسته بندي دارد

صفات وحداني ( يا همان اسماء ذاتي و سلبي ) خداوند مختص خود و رحماني و يا همان ثبوتي در عالم وحدت ( از ديد وحدت وجوديها ) مشترك است بين موجود و واجب الوجود
البته تنها با اين تفاوت كه در موجود اين صفات تصويري از صفات مطلق حق تعالي اند و لذا ناقص و در خالق اين صفات رحماني در كمال مطلق اند.

آيا در شرح قيصري اين مطلب هم آمده ؟

باسپاس
ياحق

bina88;271170 نوشت:
سلام عليكم

من ديده ام كه ابن عربي از بعدي ديگر اسمائ الهي را با دسته بندي ديگر توصيف كرده كه جامع تر به نظر مي آيد
و آن صفات وحداني ( سلبي ) و صفات رحماني ( ثبوتي ) با اين تفاوت نسبت به دسته بندي سلبي و ثبوتي كه توضيحي كاملتردر اين دسته بندي دارد

صفات وحداني ( يا همان اسماء ذاتي و سلبي ) خداوند مختص خود و رحماني و يا همان ثبوتي در عالم وحدت ( از ديد وحدت وجوديها ) مشترك است بين موجود و واجب الوجود
البته تنها با اين تفاوت كه در موجود اين صفات تصويري از صفات مطلق حق تعالي اند و لذا ناقص و در خالق اين صفات رحماني در كمال مطلق اند.

آيا در شرح قيصري اين مطلب هم آمده ؟
باسپاس
ياحق


باسمه تعالی
باسلام:
در بیان قیصری مطلب همان بود که عرض کردم
موفق باشید

باسمه تعالی
باسلام
اسم و اسما در عرفان جایگاه مهمی دارند آنچه بر زبان می آید مثل علیم ، قدیر ،رحمان ، رحیم ،غفور......همگی اسم الاسم هستند یعنی اسم آن اسمای حقیقی عرفانی اند
مسئله آن است که اسم حقیقی عرفانی چیست؟حقیقت علیم یا قدیر یا دیگر اسما چیست؟
در میان عرف دو گونه اسم رایج است گاهی از اسم های قراردادی و اعلام مثل علی،حسن و...استفاده می کنند اما گاهی از اسم ها و نام های واقعی بهره می برند برای مثال هرگاه انسانی را که در جنبه علمی برجستگی یافته است در نظر می گیرند با عنوان عالم نام می برند یعنی یک ذات به علاوه تعین ووصف ویژه ،اسم واقعی و غیر قراردادی به شمار می آید عارفان مسلمان نیز همین معنا را در تحلیل اسم حقیقی عرفانی ارائه می کنند و می گویند هرگاه ذات حق را با تعین ووصف خاصی در نظر آوریم یکی از اسم ها و نام های الهی تکوین خواهد یافت (1)
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-قیصری شرح فصوص الحکم تصحیح آشتیانی ص 44

از همین روی خداوند در مقام ذات اطلاقی خود که هیچ تعین و ویژگی خاصی ندارد هیچ اسمی و نامی نخواهد داشت از این رو از آن مقام به مقام (لا اسم و لارسم 1)یاد می کنند اما در مقام ظهور و تجلی به تدریج تک تک اسمای الهی همچون الله ،علیم،حی،قادر ومتکلم و....که تا بی نهایت ادامه دارد پدید می آیند که همه آنها همان ظهورهای خداوند و تجلیات اویند هرگاه در صفت الوهیت و تدبیر جلوه کند اسم الله سر بر می آورد و هرگاه در تعین علمی ظاهر شود با اسم علیم رو به رو خواهیم بود
پی نوشت:
1-صائن الدین ترکه التمهید فی شرح القواعد التوحید فصل 27 ص 318

باسمه تعالی
باسلام:
جهان از نظر عارفان تجلی گاه اسما و صفات حق تعالی است و خلق چون آب زلالی است که صفات ذوالجلال در آن تابان است مولوی گوید:
خلق را چون آب‌دان صاف و زلا‌ل/ اندر آن تابان صفات ذوالجلا‌ل
علمشان و عدلشان و لطفشان/ چون ستاره چرخ در آب روان
پادشاهان مظهر شاهي حق/ فاضلا‌ن مرآة آگاهی حق
این صفت ها چون نجوم معنویست/دان که بر چرخ معانی مستویست
خوب رویان آینه خوبیّ او/عشق ایشان عکس مطلوبیّ او
هم به اصل خود رود این خدّ و خال/دایما در آب کی ماند خیال؟
جمله تصویرات عکس آب جوست/چون بمالی چشم خود ،خود جمله اوست
حق تعالی جهان را آفرید تا سلطنت اسما خود را آشکار سازد .
جهان جلوه جمال حضرت ذوالجلال است ومعرفت و وصول به او جز از طریق اسما وصفات او محال است.ارتباط ذات احدیت با ماسوی و ربط وحدت با کثرت و ظهور وحدت در کثرت جز در پرتو اسما وصفات،صورت نمی بندد.اسما وصفات ،واسطه تعین ذات حق وپیوند دهنده وحدت با کثرت وکثرت با وحدت به شمار می آیند
موفق باشید

جناب حجة الاسلام مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب گران قدر مفاتیح الجنان در تعریف دعای عظیم الشان جوشن کبیر فرموده است :و آن هزار اسم است
راقم سطور حسن حسن زاده آملی گوید دعای عظیم القدر جوشن کبیر هزار و یک اسم است زیرا که بند پنجاه و پنجم آن حاوی یازده اسم الهی است
(55)یا من نفذ فی کل شیء امره،1- یا من لحق بکل شیءعمله 2- یا من بلغت الی کل شیء قدرته،3- یا من لا تحصی العباد نعمه،4- یا من لا تبلغ الخلائق شکره،5- یا من لا تدرک الافهام جلاله 6- یا من لا تنال الاوهام کنهه ،7- یا من العظمة والکبریاء ردائه،8- یامن لا ترد العباد قضائه،9- یا من لا ملک الا ملکه،10- یا من لا عطاء الا عطائه11
پی نوشت:
1-کلمه 1001 هزار و یک کلمه حضرت علامه حسن زاده آملی

موضوع قفل شده است