پیامبر در جنگ ها چگونه شمشیر میزدند؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیامبر در جنگ ها چگونه شمشیر میزدند؟

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
سوالی که برای من پیش اومده اینه که برخی ها میگن که پیامبر در جنگ ها شرکت میکرده ولی شمشیرش رو از قلاف بیرون نمیکشیده و کسی رو نمکشته.
یا در کتب اومده پیامبر فقط یه نفر رو کشته.
من میخوام بررسی این اسناد توسط کارشناسان انجام بگیره.
اصلاً اگر قراره پیامبر کسی رو نکشته باشه پس چرا در جنگ ها در دل دشمن بوده؟در روایتی هست که:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: "هنگامي كه جنگ شدت مي يافت ما به شخص پيامبر كه از همه مسلمانان به دشمن نزديكتر بود پناه مي برديم. در جنگ بدر هم در اطراف پيامبر -كه از همه ی ما به دشمن نزديكتر بود- گرد آمديم" (سفينه البحار ج1 ص414)

خوب منتظر پاسخ هستم.
یا علی:Gol:.

کارشناس بحث : صدر

جنگهای پیامبر اسلام(ص) جنگ های دفاعی بوده اند. ایشان به عنوان رهبر و مدیر تربیتی مسلمانان تمتم همت خود را برای تربیت و رشد فکری آنان به کار می گرفتند که یک نمونه بسیار جالب آن جنگ خندق می باشد. پیامبر علاوه بر مشورت در مورد نحوه جنگ به ایجاد آرایش مناسب نظامی مسلمانان می پرداختند. همواره و در تمام جنگ ها افرادی که به فرماندهی می پردازند از شرکت مستقیم در نبرد خودداری می کنند زیرا با از بین رفتن فرمانده تمام لشکر شکست می خورد. خصوصا در مورد پیامبران چنین اتفاقی گاه می تواند سبب نابودی تمام زحمات آنان و نابودی دین شود.
از این رو پیامبر اسلام(ص) که دارای استعداد و زیرکی خدادای(تشریعی و تکوینی) بوده اند در تمامی مراحل جنگها در موقعیتی قرار می گرفتن که بر روند جنگ مسلط باشند جنگ بدر و احد از این نمونه ها هستند. علاوه بر این توانایی ها، پیامبر اسلام(ص) که جایگاه معنوی ویژه ای نزد مسلمانان داشتند در این غزوه ها مامن آنها قرار می گرفتند و در شرائط سخت مسلمانان به ایشان پناه می بردند.

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
استاد من احساس میکنم جوابتون تکمیل نیست.و همچین متضاد با حدیثی هست که آورده شده.
[/]

با سلام بحث ما تاریخی است. سوالات حدیثی مربوط به گروه حدیث هستند. اما اگر احادیث را باسند ارائه دهید ماهم استفاده می کنیم


با سلام

از تواریخ واخبار برمی آید که تنها یک نفر در جنگها بدست پیامبر (ص) کشته شد وآنهم بعلت عهدشکنی وخیانتی بود که مرتکب شده بود.

وعن كعب بن مالك قال كان أبي بن خلف أخو بني جمع قد حلف وهو بمكة ليقتلن رسول الله صلى الله عليه و سلم فلما بلغت رسول الله صلى الله عليه و سلم حلفته قال رسول الله صلى الله عليه و سلم بل انا أقتله إن شاء الله عز و جل فأقبل أبي مقنعا في الحديد وهو يقول لا نجوت إن نجا محمد فحمل على رسول الله صلى الله عليه و سلم يريد . ابن تیمیه


كان أبي بن خلف يلقى رسول الله بمكة، فيقول: يا محمد إن عندي العود فرسًا أعلفه كل يوم، أقتلك عليه، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «بل أنا أقتلك إن شاء الله» فلما كان يوم أحد، وأسند رسول الله صلى الله عليه وسلم في الشعب أدركه أبي بن خلف وهو يقول: أي محمد لا نجوت، فقال القوم: يا رسول الله، أيعطف عليه رجل منا؟ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم «دعوه» فلما دنا تناول رسول الله صلى الله عليه وسلم الحربة من الحارث بن الصمة، فلما أخذها رسول الله صلى الله عليه وسلم منه انتفض بها انتفاضة تطاير عنه من حوله تطاير الشعراء عن ظهر البعير إذا انتفض بها, ثم استقبله فطعنه في عنقه طعنة تدأدأ منها عن فرسه، فلما رجع إلى قريش وقد خدشه في عنقه خدشًا غير كبير، فاحتقن الدم، قال: قتلني والله محمد, قالوا له: ذهب والله فؤادك، والله إن بك من بأس، قال: إنه قد كان قال لي بمكة: أنا أقتلك، فوالله لو بصق علي لقتلني، فمات عدو الله بسرف , وهم قافلون به إلى مكة .

وسيأتي في احد عن النور انه صلى الله عليه وسلم لم يقتل بيده الشريفة قط احد الا ابي بن خلف لا قبله ولا بعده والى رميه بالحصا أشار صاحب الهمزية بقوله ** ورمى بالحصا فاقصد جيشا ** ما العصا عنده ما الالقاء .سیره حلبیه

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الزحمن الرحیم.
سلام.
مگر پیامبر هرکس را در جنگ میکشته باید در تاریخ ثبت کنند؟
اگر ثبت نکردند دلیل بر نکشتن میشود؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: "هنگامي كه جنگ شدت مي يافت ما به شخص پيامبر كه از همه مسلمانان به دشمن نزديكتر بود پناه مي برديم. در جنگ بدر هم در اطراف پيامبر -كه از همه ی ما به دشمن نزديكتر بود- گرد آمديم" (سفينه البحار ج1 ص414)

اون وقت به نظر شما پیامبر بزرگوار در دل دشمن داشته اونارو هدایت میکرده؟
بعضی افراد که اونقدر تعصبی هستند میگن اصلاً پیامبر شمشیرش رو از قلاف نمیکشده بیرون.
شما میدان جنگ رو با مهمان خانه اشتباه گرفتید بزرگوار.
[/]

من اگه در این این جنگها شرکت میکردم مانند برادر های مبارز هم رزمم چنان ضربتی به کفار با شمشیر میکوبیدم که از شدت ضربت دو تیکه شوند . چون اگر نکوبم اینها قصد جان پیامبر خدا دارند///////////

عــــلی;275296 نوشت:


با سلام

از آنجا که همه کارهای پیامبر (ص) زیر ذره بین اطرافیان قرار داشته حتی برسر تصاحب موی سر و وسایل ایشان و... رقابت بوده است این قبیل موارد بخوبی گزارش شده است ومورخین چنین نوشته اند که :

وسيأتي في احد عن النور انه صلى الله عليه وسلم لم يقتل بيده الشريفة قط احد الا ابي بن خلف لا قبله ولا بعده والى رميه بالحصا أشار صاحب الهمزية بقوله ** ورمى بالحصا فاقصد جيشا ** ما العصا عنده ما الالقاء .سیره حلبیه


یعنی فقط یک نفر با نیزه ایشان کشته شد .

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

tors;276009 نوشت:
یعنی فقط یک نفر با نیزه ایشان کشته شد .

دوست عزیز دلیل نمیشه چیزی که ثبت نشده یعنی هرچی در موردش فکر کنیم درسته.
اونوقت پیامبر ما ص توی دل دشمن چیکار میکرده؟[/]




با سلام

همانطور که دوستان اشاره کردند زندگی و حیات پیامبر بزرگ اسلام(ص) با زندگی سایر افراد است. اساسا توجه اولیه مسلمانان به تاریخ و حدیث معطوف به زندگی ایشان بوده است. در دوران های اولیه تنها به سیره پیامبر توجه می شده است. مسلمانان و حاکمان تلاش می کرده اند بر این اساس برای اقدامات خود توجیه رفتاری و شرعی بیابند.
از این رو کلیه رفتارهای پیامبر که توسط طبقات مختلف مسلمین یعنی صحابه، تابعین و غیره نقل می شده است با تلاش فراوان ثبت می شده اند. خصوصا حوادث مهمی همچون غزوه های پیامبر اسلام(ص) که اهمیت ویژه ای در تاریخ اسلام داشته اند. اثبات مواردی بیشتر از آنچه که در تاریخ ثبت شده است نیاز به ارائه سند و مدرک دارد. خصوصا در همه نصوص دینی و حتی قران از عظمت اخلاقی و دلسوزی آن حضرت نسبت به اعراب یاد شده است.

پس چرا داریم پیامبر شمشیرشون رو می شستند؟
توجه به این دارید منظور به قول tors فقط به وسیله ی نیزه یکی بوده؟
یعنی پیامبر صبر می کردند زخمی بشند و خدای نکرده کشته بشند؟
یعنی وقتی خنساء(یک زن) از ایشون دفاع می کنه خودشون دست به شمشیر نمی بردند
یا این که فقط کفار رو زخمی می کردند
اشداء علی الکفار
انشاءالله خدا به همه بینش وسیع بده
نذارید از پیامبرتون همون عیسی مسیح دروغی رو بسازند که خود مسیحی های عزیز هم فهمیدن دروغه
رحمت درست اما نماز هم از خوف جان شکسته است...

fezeh;276690 نوشت:
پس چرا داریم پیامبر شمشیرشون رو می شستند؟
توجه به این دارید منظور به قول tors فقط به وسیله ی نیزه یکی بوده؟
یعنی پیامبر صبر می کردند زخمی بشند و خدای نکرده کشته بشند؟
یعنی وقتی خنساء(یک زن) از ایشون دفاع می کنه خودشون دست به شمشیر نمی بردند
یا این که فقط کفار رو زخمی می کردند
اشداء علی الکفار
انشاءالله خدا به همه بینش وسیع بده
نذارید از پیامبرتون همون عیسی مسیح دروغی رو بسازند که خود مسیحی های عزیز هم فهمیدن دروغه
رحمت درست اما نماز هم از خوف جان شکسته است...


با عرض سلام

جنگها و غزوه ها وسریه ها ومانور های پیامبر (ص) همچنین حضور ویا عدم حضور و جنگ و یا صلح تعداد متعددی داشته اند :

در کتاب «کافی» نقل شده که یکی از خلفای عباسی نذر کرده بود که اگر از مسمومیت نجات یابد، مال کثیری به فقرا بدهد، هنگامی که بهبودی یافت، فقهائی که اطراف او بودند درباره مبلغ آن اختلاف کردند و هیچ کدام مدرک روشنی نداشتند، سرانجام از امام نهم حضرت محمّد بن علی التقی(علیه السلام) سؤال کرد، فرمود: «کثیر» «هشتاد» است.
وقتی از علت آن سؤال کردند: حضرت به آیه 25 سوره «توبه» که می فرماید: «خداوند شما را در موارد بسیاری یاری کرد» (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فی مَواطِنَ کَثيرَة) اشاره کرده و فرمود: ما تعداد میدان های نبرد اسلام و کفر را که در آن مسلمانان پیروز شدند برشمردیم، عدد آن هشتاد بود .

اما آنچه مورد اتفاق است اینست که پیامبر شخصا در 9 معرکه که جنگ واقعی بودند مبارزه کردند :

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بدر كبري – احد – خندق – بني قريظه – بني المصطلق – خيبر – فتح مكه – حنين – طائف [/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][/][/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و همانطور هم که قبلا ذکر شد فقط ابی بن خلف توسط نیزه ایشان در احد کشته شد هر چند که این موضوع مانع زخمی کردن شمشیر ایشان ، کفار را نیست مثلا در سخت ترین جنگها یعنی احد که پیامبر مجروح شد از شستن شمشیر ایشان خبر رفته است.[/][/]

من قانع نشدم
منابع حدیث در مورد تاریخ کامل نیستند!

عــــلی;269591 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
سوالی که برای من پیش اومده اینه که برخی ها میگن که پیامبر در جنگ ها شرکت میکرده ولی شمشیرش رو از قلاف بیرون نمیکشیده و کسی رو نمکشته.
یا در کتب اومده پیامبر فقط یه نفر رو کشته.
من میخوام بررسی این اسناد توسط کارشناسان انجام بگیره.
اصلاً اگر قراره پیامبر کسی رو نکشته باشه پس چرا در جنگ ها در دل دشمن بوده؟در روایتی هست که:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: "هنگامي كه جنگ شدت مي يافت ما به شخص پيامبر كه از همه مسلمانان به دشمن نزديكتر بود پناه مي برديم. در جنگ بدر هم در اطراف پيامبر -كه از همه ی ما به دشمن نزديكتر بود- گرد آمديم" (سفينه البحار ج1 ص414)

خوب منتظر پاسخ هستم.
یا علی:gol:.

کارشناس بحث : صدر


با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز

از آنجایی که برای مدتی از حضور کارشناس بزرگوار جناب صدر عزیز محروم خواهیم بود،لذا پاسخگویی این موضوع به این حقیر سپرده شد و انشاءالله در خدمت دوستان عزیز خواهم بود.

هر چند بررسی تمام جزئیات مربوط به چگونگی اقدامات پیامبر اسلام(ص) در جنگها نیازمند بررسی ها و تحقیقات مفصل است،و همچنین از آنجایی که بسیاری از جزئیات این جنگ ها در تاریخ ثبت نشده یا به مرور زمان از بین رفته است،ارائه مطالب دقیق و کامل تا حدی مشکل می باشد،با این حال بنده سعی می کنم در حد توان در این رابطه مطالبی خدمت شما دوستان عزیز عرض کنم،به این امید که مفید واقع گردد.

در اسلام ناب محمدی هدف از تشکیل نیروهای مسلح و جهاد، خشونت طلبی نیست بلکه هدف حقیقی اش تأمین امنیت و صلح است صلحی که همراه با تبعیت از قوانین یکتاپرستی باشد. هدف پیامبر اسلام تأمین آرامش عمومی و ترویج جامعه توحیدی و تعمیم عدالت و مساوات اسلامی و زدودن شرک از صفحه گیتی و گسترش دار الاسلام بود. این موضوع را می توان از مطالعه ی سیره ی پیامبر در جنگها بدست آورد.

پیامبر اعظم- در جنگهایی که خودش شرکت می کرد، شخصاً فرماندهی را به عهده داشت و دستورات لازم را صادر می کرد و با سپردن مأموریت مناسب به هر یک از یگانهای لازم، اصل همکاری را در همه ی غزوه ها حفظ می کرد و با ایجاد همکاری میان صفوف گوناگون در زمان مناسب، راه پیروزی سپاه خویش را هموار می ساخت.

آن حضرت قبل از آغاز جنگ، لشکر خود را منظم می ساخت و تبلیغ می کرد و روحیه ی سربازان اسلام را تقویت می کرد و فنون و تاکتیکهای نظامی را به آنها آموزش می داد. چنانکه در جنگ احد برای خالی نگذاشتن سنگرهای مهم، توصیه ی فراوان نموده بود تا دشمن از پشت بر مسلمانان حمله نکند اما آینده ی احد و شکست مسلمانان نشان داد که این شکست در نتیجه ی سرپیچی از فرمان پیامبر و بخاطر خالی گذاشتن سنگر حساس بود.

وجود يک رهبر و فرمانده مقتدر و شجاع در بحبوحه نبرد تأثيري جدي بر روحيه و عملکرد رزمندگان دارد. رسول خدا در مواردي از رويارويي‏هاي نظامي که اهميت ويژه داشت و غزوه نام‏ گرفت خود شرکت مي‏کرد و از نزديک، جنگ را مديريت مي‏کرد. از لشکر سان مي‏ديد،تصميمات کلي و سرنوشت ‏ساز نظامي را با مشورت يارانش اتخاذ مي ‏نمود و هنگام اعزام ياران‏ خود براي سريه‏ ها و پيش از شروع جنگ يا در هنگامه نبرد در راز و نياز با خدا براي ياران خود دعا مي‏کرد.(1)

واقدی در صفحه 5 کتاب مغازی خود می گوید:
جنگ هایى که پیامبر (ص) در آنها شرکت داشت بیست و هفت جنگ است که در نه جنگ شخصاً در مبارزه هم شرکت فرمود، که عبارتند از: بدر، احد، مریسیع، خندق، قریظه، خیبر، فتح، حنین و طائف.

بي‏ ترديد شجاعت فرمانده در سرنوشت نبرد مؤثر است و رسول خدا را شجاع‏ترين مردم زمان‏خود وصف کرده ‏اند؛(2) به گونه ‏اي که منابع شيعي و سني از حضرت علي(ع) نقل کرده ‏اند که فرمود: در بحبوحة جنگ بدر، ما به رسول خدا پناه مي‏ برديم. ايشان از همه دليرتر بود و کسي از آن حضرت به دشمن نزديک‏تر نبود.(3) در غزوه بني ‏غطفان شخصي به‏نام دعثور، پيامبر را تنها يافت که در حال استراحت است. بر آن حضرت مسلط شد و گفت: اکنون چه کسي تو را نجات‏ مي‏دهد؟ پيامبر با خونسردي نام خداوند را بر زبان جاري کرد. چيزي نگذشت که به قدرت الهي،دعثور لرزيد و پيامبر بر او غالب شد و سخن او را تکرار کرد. آن مرد گفت: کسي نجاتبخش من ‏نيست. سپس شهادتين گفت و به پيامبر گرويد و مُبلّغ اسلام ميان قومش شد.(4)

انس بن مالك مى ‏گوید: پیامبر(ص) زیباروتر و بخشنده ‏تر و شجاع‏ترین مردم بود، شبى مردم مدینه از صداى هولناكى سخت ترسیدند، و از خانه ‏ها بیرون ریختند، پیامبر(ص) پیش از همه آنها سوار بر اسب برهنه ابى ­طلحه شده و به سمت صدا تاخته بود و چگونگى ماجرا را تحقیق فرموده بودند و مى ‏گفتند نترسید چیزى نیست(5)

شجاعت پیامبر(ص ) آن چنان بود که بـه تـنـهایی نیز از رویارویی با دشمن پروا نداشت . در ماجرای بدر الموعد، نُعَیم بن مـسـعـود اشـجـعـی از سـوی ابـوسـفـیـان بـا شـتـاب بـه مـدیـنـه آمـد تـا رسـول خـدا را از جـنگ با ابوسفیان و سپاه قریش بترساند، اما آن حضرت فرمود: «اگر کـسـی هـم بـا مـن هـمـراهـی نـکند، تنها می روم ». بـرخـی مـفـسـّران گـفـتـه انـد کـه آیـه «فـَقـاتـِلْ فـی سـَبـیـل اللّهِ لا تـُکـَلَّفُ إ لاّ نـَفـْسـَکَ وَ حـَرِّضِ المـُؤ مـنـِیـنَ...» (6) در این باره نـازل شـده ، و بـرخی از آن استفاده کرده اند که پـیـامـبـر(ص ) شـجـاع تـریـنِ مردم بوده است .

عمران بن حصین گوید: «پیامبر(ص) در برابر لشكری قرار نگرفت، مگر اینكه او اول كسی بود كه ضربه می­زد.»(7)

استقامت در میدان نبرد

شجاعت و نترسی بی مانند رسول خدا(ص ) موجب می شد که آن حضرت در هنگامه کارزار، مـحـکـم و اسـتـوار در بـرابـر دشـمـن اسـتـقـامـت ورزد و ذره ای مـتـزلزل نـشـود. در جـنـگ احـد پـس از نـافرمانی برخی در محافظت از تنگه و دور خوردن مـسـلمـانـان از سـوی گـروه سـواره نـظـام قـریـش بـه فرماندهی خالد بن ولید، کار بر مـسـلمـانـان سـخـت شـد و تـعـداد زیادی از جمله حضرت حمزه به شهادت رسیدند. دشمن این فـرصـت را غـنـیـمـت شـمـرد ودرصـدد کـشـتن پیامبر برآمد، اما آن حضرت و تعداد اندکی از اصـحـاب از جـمله حضرت علی (ع ) استقامت ورزیدند و سخت جنگیدند تا اینکه در کوه پناه گـرفـتـنـد. در ایـن جـنـگ ، پـیـامـبـر چـندین زخم برداشت.

همچنین در غزوه حنین هنگامی که ترس و اضطراب در دل مسلمانان افتاده بود، و عده­ی بسیاری از آنها فرار کرده و بسیاری کشته و زخمی شده بودند، پیامبر(ص) در جای خود محکم ایستاده و از چپ و راست با شمشیرش با دشمن مبارزه نموده و با صدای بلند می­فرمود: (انا النبی لا كذب، أنا ابن عبد المطلب) یعنی: "من پیامبر(ص) هستم و دروغی در کار نیست و من پسر عبدالمطلب هستم.(8) مسلمانان بانگ وی را شنیده و شجاعت خود را بازیافته و بار دیگر پیرامون پیامبر(ص) گرد آمده و مبارزه کردند، تا اینکه به پیروزی دست پیدا کردند. بدینسان همه پیامبر(ص) را شجاع­ترین مردمان می­دانستند و صحابه از ایشان درس شجاعت و شهامت می­آموختند.
از ابن عباس نقل شده است: «به خدا از مادر نزایید شجاع­تر و سخی­تر و فصیح­تر از محمد(ص).»(9)

همچنین نقل شده است: ابی بن خلف که از سران شرک و کفر بود؛ روزی به پیامبر(ص) گفت: من اسبی دارم که هر روز به او علف می­دهم تا چاق و چالاک شود و سرانجام سوار بر آن شده و تو را می­کشم. پیامبر(ص) در پاسخ او فرمود: «بلکه به خواست خدا من تو را می­کشم.»
هنگامی که جنگ احد رخ داد ابی بن خلف می­گفت: محمد کجاست؟ سرانجام آن حضرت را شناخت و به سوی او حمله کرد. گروهی از مسلمین جلوی او را گرفتد؛ اما پیامبر(ص) به آنان فرمود: «بگذارید جلو بیاید.» پیامبر(ص) نیزه حارث بن صمه را گرفت و به سوی ابی بن خلف حمله کرد و نیزه را بر گردن او فرود آورد؛ خراشی بر گردن او پدید آمد و نعره کشید و می­گفت: محمد مرا کشت. یارانش او را دلداری می­دادند و می­گفتند: چرا بی­تابی می­کنی؛ این خراشی بیش نیست. گفت: آری، اگر این زخم از دودمان ربیعه و مضر وارد می­شد؛ حق با شما بود.[10]

پی نوشتها:

(1) . از امام صادق(ع) نقل شده است که هرگاه پيامبر سريه‏اي اعزام مي‏کرد براي آنان دعا مي‏کرد.(الکافي، ج 5، ص 29).

(2) . الطبقات الکبري، ج 1، ص 281 .

(3) الطبقات الکبري، ج 2، ص 17؛ کلام نهم از کلمات غريب نهج ‏البلاغه (ص 520 صبحي صالح).

(4). انساب الاشراف، ج 1، ص 377 .

(5). الطبقات الکبري، ج 1، ص 281.83

(6). نـساء / 84.

(7). صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشا د، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق، چاپ اول، ج7 ص47.

(8). طبری، محمد بن جریر، پیشین، ج3 ص76 و بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، پیشین، ج1 ص177 و واقدی، محمد بن عمر، پیشین، ج3 ص902.

(9). خرگوشی، ابوسعید واعظ، شرف النبی، تحقیق محمد روشن، تهران، بابک، 1361ش، ص120.

(10). بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة،ج3 ص325.

مقداد;282533 نوشت:
فت: آری، اگر این زخم از دودمان ربیعه و مضر وارد می­شد؛ حق با شما بود.[10]

ببخشید میشه در این مورد توضیحات بیشتری ارائه فرمایید:Gol:

tors;276731 نوشت:
با عرض سلام

عليكم سلام :hamdel:

ببخشيد شما مسيحي هستيد برادرم؟؟؟


پیامبر(ص) نیزه حارث بن صمه را گرفت و به سوی ابی بن خلف حمله کرد و نیزه را بر گردن او فرود آورد؛ خراشی بر گردن او پدید آمد و نعره کشید و می­گفت: محمد مرا کشت. یارانش او را دلداری می­دادند و می­گفتند: چرا بی­تابی می­کنی؛ این خراشی بیش نیست. گفت: آری، اگر این زخم از دودمان ربیعه و مضر وارد می­شد؛ حق با شما بود

با سلام

با تعميق در تاريخ اسلام بروشني مساله تعصب قومي وقبيله اي را در ميان اعراب ميبينيم واين موضوع آنقدر شديد بود كه حتي اسلام و رسول خدا (ص) هم نتوانست اين اقوام متخاصم را متحد گرداند و همانطور كه ميدانيد همين مساله باعث جريان سقيفه و انحراف اسلام وبرگشت به جاهليت گرديد .

قبیله بنی تمیم در زمان جاهلیت با قبیله «مُضَر» خصوصا با تیره قریش، دشمنی و ستیز داشتند؛ به طوری که پس از اسلام که به ظاهر مسلمان شده بودند، گاه و بیگاه دشمنی خویش را ابراز می کردند و از این که پیامبر(ص) از قریش است ناراحت بوده، رشک می ورزیدند.

http://islampedia.ir/fa/1391/02/%D8%AA%D8%B9%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%A8%DB%8C%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC/

vadesadegh.ir;368252 نوشت:
ببخشید میشه در این مورد توضیحات بیشتری ارائه فرمایید:Gol:

با عرض سلام و ادب

منظور از این عبارت با توجه به گفتگویی که بین ابی بن خلف و پیامبر(ص) اتفاق افتاده بود،روشن می شود،گفتگو این بود که:«ابی بن خلف که از سران شرک و کفر بود؛ روزی به پیامبر(ص) گفت: من اسبی دارم که هر روز به او علف می­دهم تا چاق و چالاک شود و سرانجام سوار بر آن شده و تو را می­کشم. پیامبر(ص) در پاسخ او فرمود: «بلکه به خواست خدا من تو را می­کشم.»

اینکه ابی بن خلف از آن خراش بظاهر جزئی می نالید،ناشی از این بود که آنها هم می دانستند که آنچه پیامبر(ص) می گوید،راست می باشد و همین خراش جزئی سبب مرگش خواهد شد،بعبارتی مراد این است که این جراحت را کسی بر من وارد کرده است که گفته بود که من به دست او به هلاکت خواهم رسید نه شخص معمولی از مضر یا ربیعه.

موضوع قفل شده است