لطفا من را راهنمایی کنین--->آبروی ما در خطره!

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لطفا من را راهنمایی کنین--->آبروی ما در خطره!

سلام به همه
من پسری هستم 27 ساله
از طریق یکی از دوستان با دختری آشنا شدم که دارای خانواده مذهبی هستن.این دوستی ما به مدت 2 ماه ادامه داشت و حتی مادر خانواده هم کاملآ در جریان بودن فقط پدر در جریان نبود....
پدر خانواده به دختر شک می کنه و پرینت مکالمات رو میگیره که شماره من هم تو ریزمکالمات وجود داشت .... من به اون خانم گفتم چون پدرتون مذهبی هستن و با این موضوع مشکل دارن بهتر هست دوستی ما قطع بشه که قطع شد.دختر هم سیم کارت خودش رو به پدرش داده تا موضوع ادامه پیدا نکنه. به نظر شما لازم هست من با پدرشون صحبت کنم و اطمینان بدم همه چی تموم شده یا صحبت نکنم بهتر هست ؟ چون اون خانم گفتن که اصلآ صحبت نکنم وگرنه زندگیش بهم میریزه . خلاصه کلی میترسه که من بخوام با پدرشون صحبت کنم....به نظر شما ممکن هست کار به شکایت بکشه یا اینکه نه بزارم همه چیز خود به خود آروم بشه ؟ اون خانم میگن که پدر من اهل شکایت و اینجور حرف ها نیست فقط می خواسته با پرینت گرفتن مطمئین بشه و میگن که تلفن رو جواب نده اگه پدرشون زنگ زد یا اگه جواب دادی بده دست خواهرت که صدای دختر بشنوه.....
من نگران از دست رفتن آبروی خودم و اون دختر خانم هستم، نیتم خیر بوده چون من بعد از کلی درس خوندن به این فکر افتادم کسی رو برای زندگیم پیدا کنم و بعد از مدتی ازشون خواستگاری کنم... اما نشد....
:Ghamgin: نمیدونم چی کار کنم

کارشناس بحث :حامی

سلام،

از نظر من وقتی میگن زنگ نزنین، نزنین بهتره... چون باباشو میشناسه که میگه...

اگرم واقعا برا ازدواج میخواینش و میدونین دختر خوبیه بعد یه مدت که اوضاع آرومتر شد پا پیش بذارین برا خواستگاری...

setsoko;268126 نوشت:
سلام،

از نظر من وقتی میگن زنگ نزنین، نزنین بهتره... چون باباشو میشناسه که میگه...

اگرم واقعا برا ازدواج میخواینش و میدونین دختر خوبیه بعد یه مدت که اوضاع آرومتر شد پا پیش بذارین برا خواستگاری...

ببین من میدونم گناهکارم یک جورایی با اینکه مادرشون میدونستن . اما خب گناه من جزء این بوده که بهشون علاقه مند شدم و گفتم بزار یک مدت بگذره بعدش برم برای خواستگاری تا اینکه باباش این کارو کرد ، واقعا چرا :Ghamgin:

اگر دیوار بنای اولش کج باشه تا ثریا می رود دیوار کج!
نگران نباشین پدر ایشون شکایت نمیکنن چون در این صورت آبروی دختر خودش هم میره. ولی منتظر یه گوشمالی باشین.
من توی دانشگاه ترم آخر بود به یه پسره خیلی هم مصمم بود و حاضر بود بیاد و با خانوادم هم حرف بزنه اما میگفت همو بشناسیم .
من جواب رد دادم چون بهش گفتم تو این جور روابط نمیشه همو شناخت احساسات غلبه میکنه و مسائل اساسی و اصلن نمیشه فهمید.
اینکه من بدونم شما چه رنگی دوست داری و اینا که نشد شناخت.
باید بر اساس یه سرس مسائل اصلی زندگی انتخاب کرد که اون هم با تحقیق و ظاهر افراد مشهود هست و لازم نیست باهاش رابطه داشته باشیم . و باید به خدا سپرد.
چه این رابطه رو کل خانواده هم میفهمیدن این کار از اساس حرام هست و حرام خدا حلال نمیشه.دوستی دختر و پسر حرامه و هیچ جور حلال نمیشه.
(مثلا یزید لعنت الله علیه که شراب میخورد قبلش بسم ...( نمیخوام اسم جلاله رو پیش این اسم کثیف بیارم) میگفت که حلالش کنه.)پس باید منتظر عواقبش باشین.
در ضمن سلام دادن خالی هم حتی وابستگی میاره.
امیدوارم بر اساس سنتون از این به بعد بیشتر دقت کنین!

سید هانی;268129 نوشت:
ببین من میدونم گناهکارم یک جورایی با اینکه مادرشون میدونستن . اما خب گناه من جزء این بوده که بهشون علاقه مند شدم و گفتم بزار یک مدت بگذره بعدش برم برای خواستگاری تا اینکه باباش این کارو کرد ، واقعا چرا :ghamgin:

بنده خدا کاری نکرد که... فکرکن دختر خودت یه همچین اتفاقی براش بیفته... نگرانش نمیشی؟؟؟ تازه الانم طوری نشده میتونی بری خواستگاری... البته اگه هنوزم خیلی بخوایش...

من کاملآ به پدرش حق میدم... دخترش هست و به قول شما کاری نکرده و می خواد دخترش تو این دنیایی که پر از گرگ هست در امان باشه و اینجوری تحت نظرش گرفته ....من میرم خواستگاری اما الان نه. برادر ایشون یکی از فرمانده هان بسیج هستن.پدرشون هم یکی از کارمند های سپاه هستن.( البته خودمم اسمم رو خیلی وقت هست دادم برای بسیج خاتم النبیا اما هنوز خبری نشده و باهام تماس نگرفتن ) .... حالا فکر کنین من برم الان خواستگاری ! راستش یک مدتی هم تو فکرم بود که با برادرشون صحبت کنم و براشون از اول توضیح بدم و بعدش بگم قصدم چی بود ... اما خب نمیدونم نتیجش چی میشه

:Ghamgin:

سید هانی;268153 نوشت:
من کاملآ به پدرش حق میدم... دخترش هست و به قول شما کاری نکرده و می خواد دخترش تو این دنیایی که پر از گرگ هست در امان باشه و اینجوری تحت نظرش گرفته ....من میرم خواستگاری اما الان نه. برادر ایشون یکی از فرمانده هان بسیج هستن.پدرشون هم یکی از کارمند های سپاه هستن.( البته خودمم اسمم رو خیلی وقت هست دادم برای بسیج خاتم النبیا اما هنوز خبری نشده و باهام تماس نگرفتن ) .... حالا فکر کنین من برم الان خواستگاری ! راستش یک مدتی هم تو فکرم بود که با برادرشون صحبت کنم و براشون از اول توضیح بدم و بعدش بگم قصدم چی بود ... اما خب نمیدونم نتیجش چی میشه

:ghamgin:

ای بابا برادر من شما که داری با دم شیر بازی میکنی... به داداششم بگین من فکر میکنم کشته شین.... زیاد ناراحت نباشین اگه این خانم قسمت شما باشه همه چی حل میشه... فقط هر دوی شما بعد این محتاطانه تر عمل کنید...

setsoko;268171 نوشت:
ای بابا برادر من شما که داری با دم شیر بازی میکنی... به داداششم بگین من فکر میکنم کشته شین.... زیاد ناراحت نباشین اگه این خانم قسمت شما باشه همه چی حل میشه... فقط هر دوی شما بعد اینمحطاطانه تر عمل کنید...

پس به نظر شما بیخیال صحبت کردن بشم ؟
اگه اون ها بیخیال نشن که ....
:Ghamgin:

سید هانی;268172 نوشت:
پس به نظر شما بیخیال صحبت کردن بشم ؟
اگه اون ها بیخیال نشن که ....
:ghamgin:

اون خانم نظرشون چیه؟؟ نظرشون راجع به خواستگاری؟؟ اونا دقیقا میدونن کسی که با دخترشون ارتباط داشت شمایی؟؟

setsoko;268174 نوشت:
اون خانم نظرشون چیه؟؟ نظرشون راجع به خواستگاری؟؟ اونا دقیقا میدونن کسی که با دخترشون ارتباط داشت شمایی؟؟

من دیگه باهاشون در تماس نیستم رابطمون تموم شده. نه نمیدونن من هستم اما شماره من تو ریزمکالمات بوده و خب فکر نکنم براشون کاری داشته بفهمن با توجه به پست هایی که دارن .

:Ghamgin:

صـــــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــر

لطفا تحمل بفرمایید تا جناب حامی راهنمایی دقیق تری کنن
شما خیلی دارید عجله میکنید
please wait...

maedeh-r;268176 نوشت:
صـــــــــــــــــــــــــبــــــــــــــــــر

لطفا تحمل بفرمایید تا جناب حامی راهنمایی دقیق تری کنن
شما خیلی دارید عجله میکنید
please wait...

به خدا ناراحتی قلبی گرفتم از بس فکرو خیال کردم.ما خانواده ساده ای هستیم اما خانواده ایشون... هرکاری بخوان میتونن بکنن. کاش یکسی از بچه های همین سایت که طلبه باشه و بقول معروف از برادرا باشه میومد با من میرفتیم من با پدرش صحبت میکردم

:Ghamgin:

باز هم میگم تحمل بفرمایید
با عجله کردن فقط کار رو خراب تر میکنید

مطمئن باشید اگه عجولانه تصمیم بگیرید بعدا پشیمون میشید
به خدا توکل کنید
مشکلی پیش نمیاد....نگران نباشید

سید هانی;268175 نوشت:
من دیگه باهاشون در تماس نیستم رابطمون تموم شده. نه نمیدونن من هستم اما شماره من تو ریزمکالمات بوده و خب فکر نکنم براشون کاری داشته بفهمن با توجه به پست هایی که دارن .

:ghamgin:

حالا چرا اینقدر غمگینین؟؟؟شکایت نمیکنن... دیگه ته تهش یه چکه... دوسش داری دیگه باید تحمل کنی...

چی بگم .... :Ghamgin:

ببخشید من باز دخالت میکنم
بزرگوار بلند شید و چند صفحه قرآن بخونید
تلویزیون رو روشن کنید و خودتونو مشغول کنید
موقع اذان مغرب هم زود بلند شید نمازتونو با آرامش بخونید و آخرش هم با آرامش از خدا کمک بخواید
هیچ مشکلی پیش نمیاد
فقط عجله نکنید و عاقلانه تر تصمیم بگیرید
تا وقتی کارشناس مربوطه تشریف بیارن، با خودتون کاملا منطقی فکر کنید و همه جوانب رو در نظر بگیرید
سعی نکنید کار رو هیجانی کنید و به موضوع جو بدید
سعی کنید به آروم ترین حالت ممکن حلش کنید(البته به نظرم بهتره این کارا باشه واسه فردا)

بنده کوچیکتر از اونی هستم که بخوام شما رو راهنمایی کنم
خود دانید
فقط عجله نکنید

موفق باشید
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

باسلام
در اسلام دوستی حرومه به نظر من شما باید همون اول به خواستگاری ایشون میرفتین یا به پدر یا برادرشون میگفتین که یه کمی با هم اشنا بشین بعد اگه باهم سازگار بودین با همدیگه ازدواج میکردین
ممنون

کاش زودتر با اینجا آشنا شده بودم
همتون به من آرامش میدین
:Gol:

سلام برشما سید هانی ( من کلا خیلی سیدها رو دوست دارم) برادر من شما چندتا اشتباه کردین که دوستان گفتن مهم ترینش ایجاد ارتباط پنهانی بوده، شاید شما فعل حرامی مرتکب نشده باشین اما کار شما حساسیت برانگیز بوده، در کل سه حالت ممکنه پیش بیاد، یا ایشون کاری نمی کنه که در این صورت بزارید اب ها از اسیاب بیفته بعد برید خواستگاری و تا اونا به روتون نیاوردن حرفی نزنین، دوم می ره ازتون شکایت می کنه که البته بعید در اون صورت شما به عنوان مزاحم تلفنی توبیخ می شین اما با یه معذرت خواهی قضیه حل می شه، حالت سوم که یه کم خطر ناک اینه که بخوان خودشون از کار شما سر در بیارن و اگه لازم باشه گوش مالی بدنتون، در این وضعیت شما دو کار می تونی بکنی که کاملا بستگی به طرفتون داره یا مثل مرد و با احترام بهشون بگی البته رودر رو قضیه چی بوده و قصد شما هم خیر بوده و از این بابت معذرت خواهی کنید و یه جوری خودتونو شدید پشیمون نشون بدید، و یا اینکه کلا حاشا کنید و بگید این قضیه کار شما نبوده و مثلا دوستاتون از شما سوئ استفاده کردن و معذرت خواهی کنید و بگید من اصلا دختر شما رو نمی شناسم، چون ممکنه پدر از تلفن عمومی زنگ بزنه و کلا شما یکدفعه با قضیه روبه رو شین البته هر چقدر زمان بگذره احتمال اول بیشتر می شه
حق یارتون

در جواب پست اول کاربر با ایدی کوچولو! باید عرض کنم اصلا اینجوری نیست، محیط هایی مثل دانشگاه و محل کار ابزار خوبیه واسه آشنایی و این دختر و پسر هستن که باید خودشونو کنترل کنن و به دام احساسات نیفتن، به نظرم بعد مثلا 5 جلسه صحبت کردن خانواده ها هم در جریان قرار بگیرن و با اطلاع اون دختر و پسر باهم حرف بزنن و این خیلی خوبه،
اگه قرار باشه به دام احساسات بیفتن با خواستگاری مرسوم هم پیش می اد و کلا هدف آقا پسر مهمه که چرا داره نزدیک می شه!! بعضیاشون چند تا نقاب دارن و سخته تشخیص شخصت واقعیشون و در عوض بعضی خانم ها (همین تازگی ها برخورد داشتم) طوری دوروغ می گن و دم از پاکی می زنن که ادم متحیر می مونه از قدرت زبانشون!:Ghamgin:

سلام
دوست خوبم
شما به جای اینهمه نگرانی اگر واقعن هدفتون این بوده که به قصد ازدواج این آشنایی رو ادامه بدی خب با یه بزرگتر مشورت کن:ok:
پدری
برادری
خواهری
مادری.
..
بالاخره که یه روز باید بهشون واسه خواستگاری میگفتید همین امروز بگید
اینطوری بهتره
اگه اونا خواستن مسئله ای رو هم پیش بیارن حداقل دوتا بزرگتر خبر دارن
فکرم نمیکنم اونا کاری بکنند فقط امکان داره اون دختر اذیت بشه و تحت فشار قرار بگیره
نمیگم کارتون اشتباه بوده به خودتون مربوطه اما حالا دیگه با فکر عمل کنید:Kaf:

vahid.q;268201 نوشت:
در جواب پست اول کاربر با ایدی کوچولو! باید عرض کنم اصلا اینجوری نیست، محیط هایی مثل دانشگاه و محل کار ابزار خوبیه واسه آشنایی و این دختر و پسر هستن که باید خودشونو کنترل کنن و به دام احساسات نیفتن، به نظرم بعد مثلا 5 جلسه صحبت کردن خانواده ها هم در جریان قرار بگیرن و با اطلاع اون دختر و پسر باهم حرف بزنن و این خیلی خوبه،
اگه قرار باشه به دام احساسات بیفتن با خواستگاری مرسوم هم پیش می اد و کلا هدف آقا پسر مهمه که چرا داره نزدیک می شه!! بعضیاشون چند تا نقاب دارن و سخته تشخیص شخصت واقعیشون و در عوض بعضی خانم ها (همین تازگی ها برخورد داشتم) طوری دوروغ می گن و دم از پاکی می زنن که ادم متحیر می مونه از قدرت زبانشون!:ghamgin:

واقعا اینطوری شده.البته دور از تمامی دوستان الان نسل جدید خیلی بازاری تر شدن.
اما در پاسخ شما دوست عزیز:
من اگه همچین پیشنهادی بهم بشه اول به طرف نگاه میکنم که آیا خانوادم راضی میشن من با این آقا ازدواج کنم یا نه !
بعد اگر حل شد و از لحاط کار و ... مشکلی نداشتم هرگز باهاش رابطه برقرار نمیکنم و راهای دیگه ای برای شناخت استفاده میکنم ( که تا به حال خیلی بهتر از دیگر راها جواب داده) به محکم ترین دلیل:
آیه ی خداوند تو قرآن که مضمونش این هست , دخترانی را که با مردان دوستی میکنند به زنی نگیرید.
حجة الاسلام آقای قرائتی همیشه میگن حرام خدا حرامه با هیچ نیتی هم عوض نمیشه.
و در مورد دروغگو بودن دخترا:
ما همیشه بنا رو به درستی افراد میذاریم......
شما هم این کار و بکنین!

با سلام و عرض ادب ما کوچیک تر از اونی هستیم که نظر بدیم ولی به نظر من تا همه چیز به هم نریخته برین خاستگاریش حتی اگه با دختر خانومه ازدواج نکنین بذارین دیدگاه بدی نسبت به شما نداشته باشن

در پناه حق و حقیقت:Gol:

kocholo;268251 نوشت:
واقعا اینطوری شده.البته دور از تمامی دوستان الان نسل جدید خیلی بازاری تر شدن.
اما در پاسخ شما دوست عزیز:
من اگه همچین پیشنهادی بهم بشه اول به طرف نگاه میکنم که آیا خانوادم راضی میشن من با این آقا ازدواج کنم یا نه !
بعد اگر حل شد و از لحاط کار و ... مشکلی نداشتم هرگز باهاش رابطه برقرار نمیکنم و راهای دیگه ای برای شناخت استفاده میکنم ( که تا به حال خیلی بهتر از دیگر راها جواب داده) به محکم ترین دلیل:
آیه ی خداوند تو قرآن که مضمونش این هست , دخترانی را که با مردان دوستی میکنند به زنی نگیرید.
حجة الاسلام آقای قرائتی همیشه میگن حرام خدا حرامه با هیچ نیتی هم عوض نمیشه.
و در مورد دروغگو بودن دخترا:
ما همیشه بنا رو به درستی افراد میذاریم......
شما هم این کار و بکنین!

به نظرم اینکه شما بدون صحبت تشخیص بدین که پسر رو خانوادتون قبول می کنه یا نه یکم سخته و همچنین معیار درستی نیست مگه خانوادتون می خواد باهش زندگی کنه!!
اون دوستی که تو قران اومده معناش صحبت جهت اشنایی بیشتر نیست بلکه یکم فراتره که جایه صحبتش اینجا نیست و همه می دونن غلطه، و منم با شما تو این زمینه موافقم
به نظر من هیچ راحی بهتر از صحبت کردن و پرسیدن نمی تونه شخصیت یک نامحرم که قراره ازدواج کنیم باهش برای ما مشخص کنه هر چند خود این راه هم کامل نیست
یه مثال براتون می زنم (عملا برخورد داشتم) یه اقا پسری رفت خواستگاری یک دختر خانم این اقا پسر هم الان و هم قبل ازدواج مورد تایید همه دوستان و فامیل ها بوده و هست، اما یک عیب دارن زود عصبانی میشن و پرخاش می کنن، دختر خانم قبل ازدواج 3 ماه هم نامزاد بودن اما اون اقا پسر اصلا پرخاش نکردن تو این دوره در حقیقت زمینه اش نبوده و تنها یک روز به عروسی دختر خانم متوجه شدن که کار از کار گذشته بود:Ghamgin:
در حقیقت تفاوت صحبت من با شما اینه که شما می فرمایین اگه اقا پسری مستقیما به شما پیشنهاد داد شما ارزیابی اولیه رو می کنید بعد می گید بیاد خواستگاری بالاخره که باید صحبت کنید و بیرون برید جهت آشنایی اگه قرار باشه وابسته بشید الان می شد اما من می گم یه چند جلسه مورد آنالیز قرارش بدین بعد خانوادتونو درگیر کنید زیاد فرقی نداره!!

اگه ترسی از پدرش نداشتید بازهم اینقد نگران بودید؟اصلا اون دختر واقعا مهمه؟؟؟؟یا فقط واسه خودتون میترسید؟

من کاکلا میدونم اون دختر تو چ فشاریه

فقط سابقه اش بد شده.....اگه واقعا میخواینش برین خواستگاری...و با پدرش حرف بزنین...مث یه مرد
بگین قصدتون خیر بوده راهو اشتباه رفتین همین!
تا سابقه دختر هم بد نشه
اگه هم فقط نگران خودتونین...برید توبه کنید که اون دختر باید نگاههای سنگینیو تحمل کنه(در حالت خوشبینانه)

سلام
نقل قول:
من نگران از دست رفتن آبروی خودم و اون دختر خانم هستم، نیتم خیر بوده چون من بعد از کلی درس خوندن به این فکر افتادم کسی رو برای زندگیم پیدا کنم و بعد از مدتی ازشون خواستگاری کنم... اما نشد....
:ghamgin: نمیدونم چی کار کنم

شما از دو چيز مي ترسيد
يكي از دست دادن دختر
ديگري آبروي خودتان و البته دختر خانم مورد نظر
خوب
ظاهرا تا به امروز هيچ اتفاقي نيوفتاده
پس بهتره اگه دختر خانم رو موردي مناسب راي ازدواج ميبينيد(در اين خصوص حتما با مشاوران مشورتي داشته باشيد)
هر چه سريعتر به اتفاق خانواده يا حداقل تلفني مساله رو رسمي كنيد.
مثلا به مادرتون بگوييد بروند خونشون و باب معارفه رو باز كنند.
اين كار چندتا بازده و منفعت داره
مهمترينش ارامش و رهايي از اين بلاتكليفي شما خواهد بود.و همچين دختر خانم مورد نظر
دوم افتادن مراسم خواستگاري رو غلطك خودش
برادر من يه سوالي دارم
اگه هر نفر فقط يك بار براي اشنايي فقط با يك دختر خانم تماس داشته باشن(البته به منظور خواستگاري و ازدواج) ما بايد شاهد باشيم كه هر دختر حداقل ده بار با مردي تماس تلفني داشته
و حتما احساسات اين فرد هم دچار لطمه خواهد شد.
من هم تاكيد مي كنم تكليف مساله را هرچه سريعتر مشخص كند.

لا حول و لا قوة الا بالله

سید هانی;267878 نوشت:
سلام به همه
من پسری هستم 27 ساله
از طریق یکی از دوستان
سید هانی;267878 نوشت:
با دختری آشنا شدم که دارای خانواده مذهبی هستن.این دوستی ما به مدت 2 ماه ادامه داشت و حتی مادر خانواده هم کاملآ در جریان بودن فقط پدر در جریان نبود....
پدر خانواده به دختر شک می کنه و پرینت مکالمات رو میگیره که شماره من هم تو ریزمکالمات وجود داشت .... من به اون خانم گفتم چون پدرتون مذهبی هستن و با این موضوع مشکل دارن بهتر هست دوستی ما قطع بشه که قطع شد.دختر هم سیم کارت خودش رو به پدرش داده تا موضوع ادامه پیدا نکنه. به نظر شما لازم هست من با پدرشون صحبت کنم و اطمینان بدم همه چی تموم شده یا صحبت نکنم بهتر هست ؟ چون اون خانم گفتن که اصلآ صحبت نکنم وگرنه زندگیش بهم میریزه . خلاصه کلی میترسه که من بخوام با پدرشون صحبت کنم....به نظر شما ممکن هست کار به شکایت بکشه یا اینکه نه بزارم همه چیز خود به خود آروم بشه ؟ اون خانم میگن که پدر من اهل شکایت و اینجور حرف ها نیست فقط می خواسته با پرینت گرفتن مطمئین بشه و میگن که تلفن رو جواب نده اگه پدرشون زنگ زد یا اگه جواب دادی بده دست خواهرت که صدای دختر بشنوه.....
من نگران از دست رفتن آبروی خودم و اون دختر خانم هستم، نیتم خیر بوده چون من بعد از کلی درس خوندن به این فکر افتادم کسی رو برای زندگیم پیدا کنم و بعد از مدتی ازشون خواستگاری کنم... اما نشد....
:ghamgin:
نمیدونم چی کار کنم

سلام دوست عزيز
به اسك دين خوش آمديد
اينطور كه فهميدم شما بيشتر از آبروي خودتون ميترسيد تا از دست دادن اون خانم
ببخشيد كه صريح ميگم ولي فكر ميكنم اصلاً هدف شما ازدواج نبوده
اين قسمت هايي كه مشخص كردم براي من مبهم بود
احتمال خيلي زياد دوستتون كه ايشون رو به شما معرفي كردند پسر هستند ، ايشون اين خانم رو از كجا ميشناختند و چي شد كه به شما معرفي كردند ؟
شما بخاطر اينكه پدرشون از رابطه شما مطلع شدند ارتباطتون رو قطع كرديد ، بالاخره كه پدرشون بايد از قضيه مطلع ميشدند
اگر هدف شما واقعاً ازدواج بوده باشه حرفي از قطع رابطه نميزديد بلكه به خواستگاري ميرفتيد (آخرش نفهميديدم خاستگاري درسته يا خواستگاري كسي فهميد اطلاع بده)
البته اگر دوست داشتن شما تا اين حد هست كه انقدر راحت ميزنيد زير همه چيز بهتره اصلاً ازدواج صورت نگيره چون اين اتفاق در مقابل پيچ و خم هاي زندگي هيچ چيز نيست
حالا ميخواييد زنگ بزنيد به پدرشون و بگيد دو ماه با دخترتون دوست بودم ولي حالا كه شما مطلع شديد قطع كردم ؟
حتماً انتظار هم داريد بهتون بگن باشه پسرم فقط ديگه تكرار نشه !!!!!!!
در ضمن شما نگفتيد پدرشون راجب شما چقدر ميدونن
قسمت آخر هم كاملاً مشخصه كه شما بيشتر از شكايتشون ميترسيد
بالاخره هر كي خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه
گر چه بعيد ميدونم شكايت كنن
بعدش هم شما فكر كرديد اگر هر كس ديگه اي هم بود ميگفت نيتم فقط دوستي بود ؟
معلومه كه همه ميگن نيتم خير بود
دليل نميشه چون نيتتون خير بوده باشه براي رسيدن به هدفتون از هر وسيله اي حتي وسيله شر استفاده كنيد
هدف وسيله رو توجيح نميكنه

نقل قول:

من کاملآ به پدرش حق میدم... دخترش هست و به قول شما کاری نکرده و می خواد دخترش تو این دنیایی که پر از گرگ هست در امان باشه و اینجوری تحت نظرش گرفته ....من میرم خواستگاری اما الان نه. برادر ایشون یکی از فرمانده هان بسیج هستن.پدرشون هم یکی از کارمند های سپاه هستن.( البته خودمم اسمم رو خیلی وقت هست دادم برای بسیج خاتم النبیا اما هنوز خبری نشده و باهام تماس نگرفتن ) .... حالا فکر کنین من برم الان خواستگاری ! راستش یک مدتی هم تو فکرم بود که با برادرشون صحبت کنم و براشون از اول توضیح بدم و بعدش بگم قصدم چی بود ... اما خب نمیدونم نتیجش چی میشه
سلام بر برادر خوبم.....

كاري به گذشته نداشته باشيد كه اشتباه كرديدكه مجبور به عذاب وجدان سوزنده بشيد..
به الان و جبران كار بيانديشيد..

در وهله اول پدر اون دختر اصلا نبايد متوجه بشه كه شما با او حرف ميزديد چون هم سوءظن رخ ميده وهم اعتمادها ازبين ميره..

دروهله دوم بدون اينكه ابراز كنيد اون شماره مال شماست كاملا به صورت رسمي اقدام كرده وبه خواستگاري توسط خانواده تان برويد..
مهم تراينكه شمادراين مدت احساسي به هم نزديك شديد درجلسات به صورت رسمي منطقي شويدوببينيد واقعا چقدراختلاف نظر داريد..اگر كمتراز50درصدباشه كه مبارك باشه...اما اگر نه..كه ازدواج ريسكه..

چرا بدون توجه به گذشته به خواستگاري نميريد؟اصلا او رو براي ازدواج انتخاب كرديد ويا فقط يك (ه و س )زودگذرودوستي؟اگر ازدواجه پس بسم الله...
نيازي به اعتراف كردن پيش پدر اون خانم نيست..

اينطوري شماواون خانم پنهان كاري كرديد اما دروغ نگفتيدفقط حقايق رو مخفي

كرديد.....تا مبادا آبروي اون دختر زيرسوال بره..هرچند اي كاش ازهمان اول به صورت رسمي اقدام ميكرديد..

اصل اين نيست كه الان چه كاركنيد بريدجلو يا نه؟!!...

اصل اينه كه بدون اينكه اصلا توجه كنيد قبلا باهم بودين بريد خواستگاري ولازم نيست اصلا به پدرش بگيد بااو صحبت ميكرديد... و درآنجاهم در گفتگو با اون خانم كاملا منطقي برخوردكنيد ونه

بااحساس..ميتونيد؟و براي تشكيل زندگي آماده ايد؟



سلام
به هر حال وقتي دختر خانم از شما خاستن كه اقدامي نكنيد بيشتر از شما نسبت به خانوادشون شناخت دارن و بايد به نظرشون احترام بگذاريد.
و به قول دوستان اگر شما قصد ازدواج داريد و حالا كه 2 ماه هم شناخت پيدا كرديد بهترين فرصت است براي خاستگاري و رسمي برخورد كردن.در اين شرايط اگر دختر خانم هم با شما موفق از شما در خانوادشون دفاع ميكنند و نظرشون را در مورد شما اعلام ميكنند.
در پناه حق باشيد

vahid.q;268324 نوشت:
به نظرم اینکه شما بدون صحبت تشخیص بدین که پسر رو خانوادتون قبول می کنه یا نه یکم سخته و همچنین معیار درستی نیست مگه خانوادتون می خواد باهش زندگی کنه!!
اون دوستی که تو قران اومده معناش صحبت جهت اشنایی بیشتر نیست بلکه یکم فراتره که جایه صحبتش اینجا نیست و همه می دونن غلطه، و منم با شما تو این زمینه موافقم
به نظر من هیچ راحی بهتر از صحبت کردن و پرسیدن نمی تونه شخصیت یک نامحرم که قراره ازدواج کنیم باهش برای ما مشخص کنه هر چند خود این راه هم کامل نیست
یه مثال براتون می زنم (عملا برخورد داشتم) یه اقا پسری رفت خواستگاری یک دختر خانم این اقا پسر هم الان و هم قبل ازدواج مورد تایید همه دوستان و فامیل ها بوده و هست، اما یک عیب دارن زود عصبانی میشن و پرخاش می کنن، دختر خانم قبل ازدواج 3 ماه هم نامزاد بودن اما اون اقا پسر اصلا پرخاش نکردن تو این دوره در حقیقت زمینه اش نبوده و تنها یک روز به عروسی دختر خانم متوجه شدن که کار از کار گذشته بود:ghamgin:
در حقیقت تفاوت صحبت من با شما اینه که شما می فرمایین اگه اقا پسری مستقیما به شما پیشنهاد داد شما ارزیابی اولیه رو می کنید بعد می گید بیاد خواستگاری بالاخره که باید صحبت کنید و بیرون برید جهت آشنایی اگه قرار باشه وابسته بشید الان می شد اما من می گم یه چند جلسه مورد آنالیز قرارش بدین بعد خانوادتونو درگیر کنید زیاد فرقی نداره!!

خب اگه مسائل اساسی زندگی باهاش توافق داشته باشه بقیه ی مسائل حله....
هیچ وقت با صحبت کردن و بیرون رفتن نمیشه تشخیص داد چه بسا فرد ظاهر سازی کنه.
شما نتایج و ببینین اکثر این نوع ازدواج ها متاسفانه به طلاق کشیده!
خب اگه یکم دقت کنیم متوجه میشیم طرف چه جور آدمیه!
شما تا به حال دیدین خانواده با یکی خیلی موافق باشن و دختر نه بگه؟؟؟؟؟؟

kocholo;268617 نوشت:
خب اگه مسائل اساسی زندگی باهاش توافق داشته باشه بقیه ی مسائل حله....
هیچ وقت با صحبت کردن و بیرون رفتن نمیشه تشخیص داد چه بسا فرد ظاهر سازی کنه.
شما نتایج و ببینین اکثر این نوع ازدواج ها متاسفانه به طلاق کشیده!
خب اگه یکم دقت کنیم متوجه میشیم طرف چه جور آدمیه!
شما تا به حال دیدین خانواده با یکی خیلی موافق باشن و دختر نه بگه؟؟؟؟؟؟

فکر می کنم با شما تفاوت تعریف داریم
نه به طلاق نکشیده شده لطفا سند بیارید
اره دیدم چرا که نه ممکنه مخالفت وجود داشته باشه
یعنی خود شما اگه خانوادتون بگن با اقای ایکس باید ازدواج کنی بدون چون چرا قبول می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟

vahid.q;268620 نوشت:
فکر می کنم با شما تفاوت تعریف داریم
نه به طلاق نکشیده شده لطفا سند بیارید
اره دیدم چرا که نه ممکنه مخالفت وجود داشته باشه
یعنی خود شما اگه خانوادتون بگن با اقای ایکس باید ازدواج کنی بدون چون چرا قبول می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟

خب ببینید.
خانواده ی من هم منطقی هستن و با من هم رای :
اگه طرف کار خوب داشته باشه سواد خوب داشته باشه نماز خون باشه و خانوادش اصیل باشن و با شخصیت خانواده من باهاش موافقت میکنن و من هم با یه نگاه میتونم تشخیص بدم خوبه یا نه .....
ببینین معیار های محکم اینا هستن که باعث میشن زندگی از هم نپاشه تو آینده نه جزئیات اخلاقی!!!!
زندگی قبل ازدواج با بعد ازدواج خیلی خیلی متفاوت هست.
سند هم میتونین به آمار ها ی طلاق و دلایلشون یا اطرافیانتون یه نگاه بندازین.

جمع بندي
پرسش
آبروی ما در خطره!
سلام به همه من پسری هستم 27 ساله از طریق یکی از دوستان با دختری آشنا شدم که دارای خانواده مذهبی هستن.این دوستی ما به مدت 2 ماه ادامه داشت و حتی مادر خانواده هم کاملآ در جریان بودن فقط پدر در جریان نبود.... پدر خانواده به دختر شک می کنه و پرینت مکالمات رو میگیره که شماره من هم تو ریزمکالمات وجود داشت .... من به اون خانم گفتم چون پدرتون مذهبی هستن و با این موضوع مشکل دارن بهتر هست دوستی ما قطع بشه که قطع شد.دختر هم سیم کارت خودش رو به پدرش داده تا موضوع ادامه پیدا نکنه. به نظر شما لازم هست من با پدرشون صحبت کنم و اطمینان بدم همه چی تموم شده یا صحبت نکنم بهتر هست ؟ چون اون خانم گفتن که اصلآ صحبت نکنم وگرنه زندگیش بهم میریزه . خلاصه کلی میترسه که من بخوام با پدرشون صحبت کنم....به نظر شما ممکن هست کار به شکایت بکشه یا اینکه نه بزارم همه چیز خود به خود آروم بشه ؟ اون خانم میگن که پدر من اهل شکایت و اینجور حرف ها نیست فقط می خواسته با پرینت گرفتن مطمئین بشه و میگن که تلفن رو جواب نده اگه پدرشون زنگ زد یا اگه جواب دادی بده دست خواهرت که صدای دختر بشنوه..... من نگران از دست رفتن آبروی خودم و اون دختر خانم هستم، نیتم خیر بوده چون من بعد از کلی درس خوندن به این فکر افتادم کسی رو برای زندگیم پیدا کنم و بعد از مدتی ازشون خواستگاری کنم... اما نشد.... نمیدونم چی کار کنم

پاسخ:
سلام
ممنون از اعتمادتون
خدا را شکر که توانسته اید این هیجان را که را مدیریت کنید. البته مادر دختر تقصیر زیادی در این امر داشته است. در ازدواج دختر اذن پدر شرط است بنابراین جا داشته مادر همان ابتدا موضوع را با همسرش در میان می گذاشته و با جهت دهی کمک می کرده تا شما بتوانید به جای از دیوار وارد شدن از در وارد شوید که راه اصولی و منطقی است.
به هرحال الان که کار به این جا رسیده است به نظر می رسد بهترین گزینه برای عملکرد شما توجه به سخنان دختر است چون او بهتر از شما با شرایط خانواده و پدر آشناست. براساس گفته دختر اگر هیچ راهی برای گفت و گو با پدر او وجود ندارد و ممکن نیست رسما خواستگاری بروید بهتر است او را فراموش کنید و با قطع حتمی ارتباط کمک کنید آن دختر هم ذهنش از این رابطه عاطفی پاک شود تا به زندگی زناشویی او با شوهر و زندگی شما با همسرتان در آینده لطمه نخورد. در واقع قلب و ذهن ما گنجایش دو عشق را ندارد بنابراین بهترین کمک شما این است که حالا که رسیدن به همدیگر ممکن نیست مانع زندگی عاقلانه و شادمانه همدیگر نشوید.

برای فراموش کردن ایشان نیاز به تلاش و همت زیاد دارید
1- از خدا و ائمه کمک بخواهید.
2- دعای اللهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک را در قنوت تان بخوانید ( خدایا حالم بدم را به حال خوبت تغییر بده)
3- هم موقع یاد او افتادی ذکر لااله الاالله را زیاد بگویید، بلند شوید و قدمی بزنید، قران با تلاوت بخوانید یا شعری را که حفظید از بر خوانید. برخی از اعداد را به هم ضرب و تقسمی کنید، آواز بخوانید (انصراف توجه و جایگزینی فکر)
4- از بیکاری به شدت بپرهیزید
5- اگر چیزی دارید (اس ام اس، هدیه، دفتر خاطره، نامه ، ایمیل، عکس و....) از او که یاد او را در ذهن تان زنده می کند آن را محو کنید. اینها حکم بنزین برای ماشین را دارند. تا اینها هستند خاطرات از ذهن تان بیرون نمی رود.
6- اگر خیال او به ذهن تان آمد مانع رشد آن شوید و اختیارا به آن پرو بال ندهید مثلا با تعریف برای دیگری، مرور ذهنی، خاطرنویسی، گوش دادن به موسیقی ای که او را یاد/اوری می شود و...
7- در روایت آمده است اگر کسی گرفتار عشق مجازی شود و آن را کنترل و مهار کند و از دنیا برود شهید از دنیا رفته است(‌بله کار سختی است به همین دلیل اجر باورنکردنی در برابرش می دهند)
موفق باشید

موضوع قفل شده است