جمع بندی نا شکری حضرت مریم

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نا شکری حضرت مریم

آیا این که حضرت مریم گفتند یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا نشان ناشکری نیست؟

کارشناس بحث : عمار

سلام

معنیش همونه که ای کاش هیچ وقت به دنیا ناومده بودم و قبل از این مرده بودمه؟

فاطمه ۶۵;267531 نوشت:
آیا این که حضرت مریم گفتند یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا نشان ناشکری نیست؟
کارشناس بحث : عمار

با درود بر سركار گرامي فاطمه 65

اين آيه شريفه همچنانكه از سياق آيه و قرينه ايي كه از آيات قبل و بعد آن استنباط ميشود به هيچ وجه دلالت بر ناشكري حضرت مريم ندارد آن حضرت بخاطر ترس از آبرو و از دست دادن موقعيت اجتماعي خاصي كه داشتند (اجابت دعا ، شفاي بيماران ، بيتوته دائمي در معبد براي عبادت خداوند متعال ، آمدن طعام بهشتي براي حضرتش و ... ) چنين جمله ايي را بر زبان جاري فرمودند
در بيان آيه شريفه مذكوره در سوره مباركه مريم به نكات تفسيري ذيل اشاره ميكنم

به قدرى اين طوفان سخت بود و اين بار بر دوشش سنگينى مى‏كرد كه بى اختيار" گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و به كلى فراموش مى‏شدم"!.
(قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا).
بديهى است تنها ترس تهمتهاى آينده نبود كه قلب مريم را مى‏فشرد، هر چند مشغله فكرى مريم بيش از همه همين موضوع بود، ولى مشكلات و مصائب ديگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و ياور، در بيابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشيدن و غذا براى خوردن، وسيله براى نگاهدارى مولود جديد، اينها امورى بود كه سخت او را تكان مى‏داد.
و آنها كه مى‏گويند چگونه مريم با ايمان و داراى شناخت توحيدى كه‏ آن همه لطف و احسان الهى را ديده بود چنين جمله‏ اى را بر زبان راند كه" اى كاش مرده بودم و فراموش شده بودم" هرگز ترسيمى از حال مريم در آن ساعت در ذهن خود نكرده‏اند، و اگر خود به جزء كوچكى از اين مشكلات گرفتار شوند چنان دست‏پاچه مى‏شوند كه خود را نيز فراموش خواهند كرد.
اما اين حالت زياد به طول نيانجاميد و همان نقطه روشن اميد كه همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشيدن گرفت،" ناگهان صدايى به گوشش رسيد كه از طرف پائين پا بلند است و آشكار مى‏گويد غمگين مباش درست بنگر پروردگارت از پائين پاى تو چشمه آب گوارايى را جارى ساخته است" (فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا).
و نظرى به بالاى سرت بيفكن بنگر چگونه ساقه خشكيده به درخت نخل بارورى تبديل شده كه ميوه‏ ها، شاخه‏هايش را زينت بخشيده‏اند" تكانى به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد" (وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا).
" از اين غذاى لذيذ و نيروبخش بخور، و از آن آب گوارا بنوش" (فَكُلِي وَ اشْرَبِي).
" و چشمت را به اين مولود جديد روشن دار" (وَ قَرِّي عَيْناً).
" و اگر از آينده نگرانى آسوده خاطر باش، هر گاه بشرى ديدى و از تو در اين زمينه توضيح خواست با اشاره بگو من براى خداى رحمان روزه گرفته‏ام روزه سكوت و به همين دليل امروز با احدى سخن نمى‏گويم" (فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا).
خلاصه نيازى به اين نيست كه تو از خود دفاع كنى، آن كس كه اين مولود را به تو داده وظيفه دفاع را هم نيز به خود او سپرده است.
بنا بر اين از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نيابد.
اين حوادث پى در پى كه همچون جرقه ‏هاى روشنى در يك فضاى فوق العاده تاريك و ظلمانى درخشيدن گرفت، سراسر قلب او را روشن كرد و حالت آرامش گوارايى به او دست داد.
______________________
تفسير نمونه، ج‏13، ص: 43

چرا مريم تقاضاى مرگ از خدا كرد
بدون شك تقاضاى مرگ از خدا كار درستى نيست، ولى گاه در زندگى انسان حوادث سختى روى مى‏دهد كه طعم حيات كاملا تلخ و ناگوار مى‏شود مخصوصا در آنجا كه انسان هدفهاى مقدس و يا شرف و حيثيت خود را در خطر مى‏بيند و توانايى دفاع در برابر آن ندارد در اينگونه موارد گاهى براى رهايى از شكنجه‏هاى روحى تقاضاى مرگ مى‏كند.
مريم نيز چون در لحظات نخستين در فكرش اين تصور پديد آمد كه تمام آبرو و حيثيت او در برابر مردم بيخرد با تولد اين فرزند بخطر خواهد افتاد، اينجا بود كه آرزوى مرگ و فراموش شدن كرد، و اين خود دليل بر آن است كه او عفت و پاكدامنى را حتى از جانش بيشتر دوست مى‏داشت و براى آبروى خود ارزشى بيش از حيات خود قائل بود،.
اما اينگونه افكار كه شايد در لحظات بسيار كوتاهى صورت گرفت ديرى نپائيد و با ديدن دو اعجاز الهى" جوشيدن چشمه آب و بارور شدن درخت خشكيده خرما" تمام اين افكار از روحش به كنار رفت و نور اطمينان و آرامش تمام قلبش را فرا گرفت.(1)

**********************************

قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم.
دخترى دوشيزه دنيا را ترك گفته و مسئوليتهاى زندگى را نديده بود. خواه مسئوليتهايى در قبال خانه خواه در برابر اجتماع، زيرا مريم همواره در پرستش خداى تعالى بود و از علايق زندگى آزاد. اكنون درد زادن به سراغ او آمده و اين نخستين تجربه اوست در زندگى. او نمى‏داند در برابر آن چكار كند. همانند كسى است كه در صحرايى بى‏فرياد تنها رها شده باشد و هيچ كس دست يارى به سوى او دراز نكند. در چنين حالى است كه نوميدى چهره مى‏نمايد و مريم مى‏گويد:
وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا
كاش از يادها فراموش شده بودم.
هر كس زندگى را دوست دارد و مى‏خواهد خوشنام در ميان همنوعان خود زندگى كند، براى تحقق اين منظور تحمل مشقات مى‏كند. در درياى بى سرانجام پيكارها خوض مى‏كند و خود را در معرض مرگ و تلف قرار مى‏دهد تا همه بگويند كه فلان انسان، رزمنده شجاعى است، ولى مريم به هيچ يك از اين امور رغبتى نداشت و دلش مى‏خواست كه كاش از يادها فراموش مى‏شد. به گونه‏اى كه گويى اصلا وجود نداشته است و اثرى از او در جهان باقى نماند.
آرزوى او آن بود كه فراموش مى‏شد و نيز فراموش شدنش در ياد كسى نماند. چنان كه گويى اصلا وجود نداشته است. گاه انسان چيزى را فراموش مي ‏كند ولى به يادش هست كه چيزى را فراموش كرده است مثل يك بيت شعر كه مى‏داند از كيست ولى آن را به ياد نمى‏آورد، پس به انديشه فرو مى‏رود و مى‏كوشد تا آن را از اعماق تاريك ذهن به سطح روشن آن آورد و گاه هست كه اصلا نمى‏داند كه چيزى را از ياد برده است در اين حال آن چيزى فراموش شده است كه فراموش شدنش هم فراموش شده. مريم (ع) آرزو مي ‏كرد كه كاش بدين گونه فراموش مى‏شد و از او اثرى كه چيزى را به ياد كسى آورد باقى نمى‏ماند.(2)
_______________________
1- تفسير نمونه، ج‏13، ص: 45
2- تفسير هدايت، ج‏7، ص: 31

پايان

با سلام و عرض ادب
نكات خوبي رو رحيق مختوم فرمودند و در تاييد عرض كنم كه اين كار از باب ناشكري نبود بلكه تنها علت اينكه آرزوى مرگ كرد، اين بود كه مى‏ ترسيد نتواند تكاليف خود را نسبت به نوزاد انجام بدهد. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه از ترس مردم آرزوى مرگ مى‏ كرد، زيرا در ميان ايشان آدم عاقل و با كمالى نبود كه او را تصديق كند و لكه تهمت را از دامنش بزدايد.
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 160

موضوع قفل شده است