با کم رویی خواستگاری رفتن چکار کنیم؟

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با کم رویی خواستگاری رفتن چکار کنیم؟

*به نام خدا*


سلام خدمت دوستان گرامی
*************************
من این تاپیک و به توصیه یکی از اساتید محترم ایجاد کردم تا از نظرات شما دوستان که تجربه ای در رفع این معضل داشتین استفاده کنم بلکه شد ما هم موفق شدیم رفتیم خواستگاری!


تشکر

[="Teal"]سلام!
این دقیقا مشکل من بود!
و خداوکیلی شانسم گرفت که چند تا اتفاق برام اقتاد وگرنه خودمم واقعا نمیدونستم باید با این مشکل چیکار کنم!
اولین شانسم این بود که همون خواستگاری اول عروسی شکل گرفت!
دومین شانسم این بود که میخواستم برم خواستگاری خواهر دامادمون! دامادمون کاملا خبر داشت که من
چقدر خجالتی ام! بنابراین به باباش و داداشاش گفته بود نرید تو جلسه خواستگاری و خوشبختانه همین طور هم شد و زمانی که من رفتم خواستگاری فقط با یک نفر مامانش روبه رو شدم و خود عروس!
یعنی من بودم و مامانم! عروس بود و مامانش ! همین! خونه هم کاملا خالی بود و کسه دیگه ای نبود!
یعنی اگر دامادمون این شرایط رو محیا نمیکرد عمرا اگر من میرفتم! و این شرایط واقعا اصلا از نظر من خجالت نداشت! من بیشتر از سوال وجواب هایی که تو جلسه ی خواستگاری از داماد میپرسن و جلوی 20تا چشم باید جواب بدی خجالت میکشیدم و این راهکار خوبیه برای افرادی که مثل من هستن!
اما ممکنه یک نفر از صحبت با عروس خجالت بکشه که باید منتظر باشیم ببینیم چه راهکارهایی پیشنهاد میشه!
[/]

سلام

خب تا اینجا یک راهکار عملی و تست شده پیدا شد و اونم اینکه :

به خواستگاری دختری برویم که فقط مادر داشته باشه و پدر و داداش مخصوصا نداشته باشه که!!
ولی منم خیلی خجالت میکشم چیا می پرسن ...من میمیرم!!

عزرائیل;266763 نوشت:
سلام خب تا اینجا یک راهکار عملی و تست شده پیدا شد و اونم اینکه : به خواستگاری دختری برویم که فقط مادر داشته باشه و پدر و داداش مخصوصا نداشته باشه که منم خیلی خجالت میکشم شاید بمیرم

نه اشتباه برداشت کردی!
به خواستگاری یک آشنا برو که شرایطت رو برای خانواده عروس شرح بدن و کمکت کنن تا این مساله حل بشه!
مثل من! که اگر دامادمون این کارو نمیکرد بدبخت بودم!
در ضمن همون مامانشم حتی یک سوال هم ازم نپرسید (به سفارش دامادمون)

این حدیث رو 72 بار هر روز بعد نماز صبح با خشوع و تمرکز بخونید برای افزایش قدرت اراده خوبه
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

برای خجالت هم این دستور خوبه
صبح و عصر باید انجام بشه
7 بار صلوات
یا قوی یا شدید یا لطیف 70 بار
در آخر هم 7 بار صلوات

asad;266709 نوشت:
اما ممکنه یک نفر از صحبت با عروس خجالت بکشه که باید منتظر باشیم ببینیم چه راهکارهایی پیشنهاد میشه!
عزرائیل;266763 نوشت:
ولی منم خیلی خجالت میکشم چیا می پرسن ...من میمیرم!!

آره خيلي خجالت و ترس داره....مراقب باشيد اونجا يه وقت شما رو نخورن!!!:jangjoo:
:ghash::ghash::ghash:

چه تایپیک باحالی
کلی خندیدم:khaneh::khaneh::ghash:

اصلا فکرشو نمیکردم پسر جماعت تو این جور مراسم خجالت بکشه.....فک میکردم همشون پرو پا میشن میان....:Gig:

ولی یه پیشنهاد:khandidan:

اگه اینجور نیستید (پرو) اداشو در بیارید..بی ادبی نه ها...اما یه جور انگار از دماغ فیل افتادید
آخه خجالتیا اگه این فیلمو بازی کنن تازه به حالت عادی میرسن:pirooz:.....ببخشیداااا
ولی جدی میگم پرو و با اعتماد به نفس بیاین بشینین....کنار مامانتونم نشینین...چون میگن مامانیه به مامانش پناه برده مثلا روی یه مبل تک نفره بشینین
با حیا باشین ولی با صدای بلند حرف بزنید و سر و زبون داشته باشید:Sokhan:
من خودم کمی خجالتی بودم از بس پرو بازی دراوردم الان شدم یه آدم رک!نه بی محابام نه خجالتی

ولی جدی نترسید ....چون طرفتون :makhfi:بیشتر خجالت میکشه اونوقت شما هم خجالت بکشید چی میشه>>؟:khandeh!::Moteajeb!:

بعدم ترسش واسه یه باره......:solh:بعدش دیگه راحتین! :doosti:

سلام

نقل قول:
اصلا فکرشو نمیکردم پسر جماعت تو این جور مراسم خجالت بکشه.....فک میکردم همشون پرو پا میشن میان

پروووو!!؟...من!؟؟
از بعیدات هست...من اینقدر ساده هستم که یه دختر همینطوری بیاد بهم متلکی چیزی بگه (که نمیگن)

اولش من باور میکنم !!!( آخه ما شهری نیستیم )

ولی سوای این بازم نمی تونم ،آخه من تا حالا پرو نبودم همشم ساکتم و مودب ...به قول دوستام از سنگ حرف در میاد از من نه!!!!

تازه شم اگه بخوام شروع کنم تا یکمی « پرو » بشم دیگه از الان باید بروم سراغ دخترای کلاس اولی تا نامزدم و نشون کنم چون تا بخوام من پرو بشم همشون تموم میشن، دیگه کسی نیستش که !!

میگم نمیشه یه دعایی خوند یه خونواده ای خودشون خواب ببینن فرداش بزور بیان تو خونمون خواستگاری؟!
البته خرج و محارجم همراه خودشون بیارن که هنوز بهترترترتره!!

[="Teal"]

elaheh;266811 نوشت:
اصلا فکرشو نمیکردم پسر جماعت تو این جور مراسم خجالت بکشه.....فک میکردم همشون پرو پا میشن میان

مگه شما فیلمای ایرانی رو نمیبینید؟ نمیبینید چقدر پسرا خجالت میکشن تو فیلما؟ چطور اینجوری فکر میکردید! پسرا مظلومن از گل نازک تر بهشون بگی میپکن:crying:

Hedye;266781 نوشت:
آره خيلي خجالت و ترس داره....مراقب باشيد اونجا يه وقت شما رو نخورن!!!

:Esteghfar::offlow::spam::Nashnidan::ajab: :no:[/]

با سلام
گذشته از شوخی من هم یه نظری دارم:
هر احساسی که به شکل یک سیگنال عاطفی مانند خشم -ترس-نفرت-کینه-شادی-امید-عشق و.... در انسان ظاهر میشه یه دلیلی داره. یعنی بطور خاص خجالت یا همون استرس در مجلس خواستگاری هم حتماً دلیلی داره که به نظر من:
هنوز اون جوون آمادگیشو نداره ولی خودش فک میکنه که از وقتش هم گذشته و این خودش یه سنگ محکه برای اینکه نشون بده کی آماده ازدواجه.
توضیح : امیدوارم به کسی برنخوره ولی ازدواج چند تا شرط میخواد مثلاً عشق-وسع مالی-هم کفو بودن - شهوت-تحصیلات-آمادگی کلی و.......
حالا اگه بخش عمده ای از اینها مهیا نباشه بدون اینکه خود انسان متوجه بشه ضمیر ناخوداگاه میخواد از ازدواج منعت کنه و بخشهای دیگر انسان میخواد هلش بده و اون منعیت ضمیرناخوداگاه به شکل خجالت و استرس ظاهر میشه.
یه مثال میزنم:بعضیا برای کنکور خیلی میخونن ولی میرن و خراب میکنن و بدجوری سر جلسه هول میشن و استرس پیدا میکنن برای خود من پیش اومده ولی وقتی ریشه یابی کردم دیدم درسته که خیلی وقت گذاشتم ولی مثلا تست کم زده بودم یا مثلا برنامه ریزیم و دوره مطالب طوری بوده که یه سری مطالب رو فراموش کرده ام و این در حالی بوده که ضمیر آگاه من با خبر نبوده ولی ضمیرناخوداگاه اشتباه نمیکنه.و این به شکل استرس سر آزمون ظاهر میشه.این مثال در بیشتر موارد صادقه مثلاً در ورزش-ارتباط با جنس مخالف-ارائه سخنرانی در جمع - و.....البته باید بگم که کمی استرس در حد معقول طبیعیه ولی اگه زیاد از حد باشه یا به دلائلی که مطرح کردم و یا به یه نوع بیماری تبدبل شده که باید با مشاور مطرح بشه.

سلام
ميتونيد اصلا به اشخاص اون جمع نگاه نكنيد و سر به زير باشيد.
قبول دارم كه شرايط براي آقايون سخت تره چون خانمها عموما ساكت هستن و آقايون روي صحبت هستن و فقط اطرافيان به دختر خانم نگاه ميكنن يا سوالي كوتاه ميپرسن اما آقا مجبوره كه از خودش و شرايطش دفاع كنه.
به هر حال بايد قدم جلو بگذاريد و يك بار امتحان كنيد ، از دفعات بعد ترستون كم ميشه و چه بهتر كه به قول دوستان دفعه اول جايي بريد كه خيلي سوال وجواب نشيد و در حد حضور داشتن در مكان تمام بشه.

[="Teal"]

hamid40;267030 نوشت:
با سلام
گذشته از شوخی من هم یه نظری دارم:
هر احساسی که به شکل یک سیگنال عاطفی مانند خشم -ترس-نفرت-کینه-شادی-امید-عشق و.... در انسان ظاهر میشه یه دلیلی داره. یعنی بطور خاص خجالت یا همون استرس در مجلس خواستگاری هم حتماً دلیلی داره که به نظر من:
هنوز اون جوون آمادگیشو نداره ولی خودش فک میکنه که از وقتش هم گذشته و این خودش یه سنگ محکه برای اینکه نشون بده کی آماده ازدواجه.
توضیح : امیدوارم به کسی برنخوره ولی ازدواج چند تا شرط میخواد مثلاً عشق-وسع مالی-هم کفو بودن - شهوت-تحصیلات-آمادگی کلی و.......
حالا اگه بخش عمده ای از اینها مهیا نباشه بدون اینکه خود انسان متوجه بشه ضمیر ناخوداگاه میخواد از ازدواج منعت کنه و بخشهای دیگر انسان میخواد هلش بده و اون منعیت ضمیرناخوداگاه به شکل خجالت و استرس ظاهر میشه.
یه مثال میزنم:بعضیا برای کنکور خیلی میخونن ولی میرن و خراب میکنن و بدجوری سر جلسه هول میشن و استرس پیدا میکنن برای خود من پیش اومده ولی وقتی ریشه یابی کردم دیدم درسته که خیلی وقت گذاشتم ولی مثلا تست کم زده بودم یا مثلا برنامه ریزیم و دوره مطالب طوری بوده که یه سری مطالب رو فراموش کرده ام و این در حالی بوده که ضمیر آگاه من با خبر نبوده ولی ضمیرناخوداگاه اشتباه نمیکنه.و این به شکل استرس سر آزمون ظاهر میشه.این مثال در بیشتر موارد صادقه مثلاً در ورزش-ارتباط با جنس مخالف-ارائه سخنرانی در جمع - و.....البته باید بگم که کمی استرس در حد معقول طبیعیه ولی اگه زیاد از حد باشه یا به دلائلی که مطرح کردم و یا به یه نوع بیماری تبدبل شده که باید با مشاور مطرح بشه.

با عرض پوزش با عرایضتان مخالفم! خجالتی بودن هیچ ربطی به نداشتن شرایط ازدواج ندارد!
کسی که خجالتی است برای غیر مراسم خواستگاری هم خجالتی است! برای عروسی برای مهمانی برای مثلا سخنرانی برای هرچی... خجالتی بودن شاید یک ارثی یا مثلا ژنی یا عادتی چیزی باشه و اصلا اونی که شما گفتی ربط نداره
من خودم همه شرایطو داشتم اما باز خجالت میکشیدم!
کسانی رو هم میشناسم که اصلا شرایط نداشتن و اصلا هم خجالت نمیکشیدن[/]

asad;267060 نوشت:
با عرض پوزش با عرایضتان مخالفم! خجالتی بودن هیچ ربطی به نداشتن شرایط ازدواج ندارد!
hamid40;267030 نوشت:
لبته باید بگم که کمی استرس در حد معقول طبیعیه ولی اگه زیاد از حد باشه یا به دلائلی که مطرح کردم و یا به یه نوع بیماری تبدبل شده که باید با مشاور مطرح بشه.

موفق باشید.

با سلام
تاپیک با نمکییه
اتفاقاً من با نظر دوست گرامی hamid40 حسابی موافقم و واقعیت همینه که ایشون گفتن!!!!!

سلام
برای منم خیلی جالب بود که آقایونی وجود دارن که انقدر این مسئله خجالتی بودن براشون مسئله اس.:Moteajeb!:والا ما که همسرمون تو جلسه خواستگاری هرچی باهاش شوخی می کردن هم کم نمی آورد، چه برسه به خجالت:Gig::Nishkhand:
به نظر من این مسئله نه فقط اینجا که کلا" باید حل بشه. بالاخره خجالتی بودن یک عیبه وباید رفع بشه، بخصوص که شما آقایید و برای عموم خانومها خوشایند نیست که یه همسر خجالتی داشته باشن. بالاخره بعضی جاها می طلبه که شما از حق ایشون دفاع کنین و شما که الان برا رسیدن به اهداف حقه ی خودتون خجالت می کشین، چطور می خواین بعدا" به این وظیفه تون عمل کنین.
نقدا" به نظر من تمرین کنین، تو موقعیت های کوچیکتر با این خجالتتون مبارزه کنین تا اونجام روتون بشه. مثلا" تو اتوبوس یا تاکسی به کنار دستی تون مثلا" یه شکلاتی، چیزی تعارف کنین. بعد کم کم تو جمع ها سعی کنین حتی شده خیلی کوتاه صحبت کنین، بعدم یواش یواش راه می افتین دیگه.
من یه داداشم تقریبا" همین مشکل رو داشت- البته مانفهمیدیم ایشون خجالت می کشید بره خواستگاری یا کلا" با ازدواج مشکل داشته. الان که الحمدالله دوتا بچه مدرسه ای داره.- مامانم هم برا حل این مسئله، جلسه اول که خودشون می رفتن یا تلفن که می زدن، سعی می کردن عموم سوالها رو که می پرسن خودشون بگن که داداشم زیاد صحبت نکنه، بعدم همون اولای تقریبا" جلسه داداشم رو روانه اتاق می کردن که با عروس خانوم صحبت کنن. بعدم اونجا انقدر عروس و داماد طولش می دن که بعد گفتگوی اونا دیگه نمیشه بازم نشست. برا همین می اومدن خونه. تو مورد آخر که داداشم پسندیده بودن، دیگه خجالتشون هم از خانواده خانوم تقریبا" ریخته بود بعد صحبت با خود خانوم و خانوادش هم دیگه همه چی رو می دونستن خیلی سوال خاصی از داداشم نداشتن.بعدم دیگه به مبارکی قضیه حل شد.:Kaf::Kaf::Kaf:
شما اولا" تمرین کنین که این عیب رو کلا" در وجودتون از بین ببرینش،آخر آخر آخرش هم اگه نشد، همین کار رو بکنین و اگه دختر خانوم رو پسندیدین، بهش بگین که یه مقداری خجالتی هستین تا ایشون شرایط رو براتون تو خانوادش فراهم تر بکنه.

سلام
ممنون از دوستان
ولی من فکر میکنم این ارثی باشه آخه پسر عموم هم که ازم بزرگترم هست همین طور بود که به زور اونم به خاطر فشار زیاد فک و فامیل رفت دختر خاله شو گرفت و راحت شد!

یه پسر عمه هم دارم که دو سال از منم بزرگ تر هست و مهندس بخش شبکه در یک شرکتیه(خانواده شهید هم هستن) اون که از منم خجالتی تر هست هنوزم مجرد!
یه پسر خاله هم دارم که اونم وضعیتش عین منه...

حالا قسمت جالب ماجرا اینه که اونا میان دائم به «من!!» میگن تو نمی خوای یه آستینی بالا بزنی بلکه ما هم دلمون وا شد رفتیم خواستگاری!!!

اما حالا از شوخی بگذریم واقعا راه رفتن توی خیابون هم واسمون معضلی شده دیگه

باز حالا چند سال پیش غروب که میشد یه نماز جماعتی میرفتیم ، واسه روحیمون خوب بود الان که دیگه همون مسجدم دیگه نمی تونم برم!
هر کی میبینه میگه فلانی تو هنوووووووووووووووز مجردی؟!...هنوز نون خور باباتی؟!! هنوز نمی دونم چی چی و صدتا متلک دیگه بارمون میکنن که آبرو ریزی هست واقعا!

یه چیز جالبتر از همه اینکه:
این اواخرم دوستام که منو می بینن هی بهم میگن :

« دیگه هر چی فکر میکنیم انگار هیچ راهی دیگه واسه تو نیست، الا اینکه دست و پا تو ببندیم بندازیمت تو گونی، بعدم پرتت کنیم تو خونه یه بابایی ،که اینطوری هم تو راحت بشی هم اینکه شاید بخت یه زبون بسته دیگه عین تو هم وا شد..!!!

مصبیتی شده ها...چه کار کنیم؟!»

باید به خدا توکل کرد و دلو به دریا زد:deldari:
من که تجربه ای ندارم کمکت کنم ولی انشاالله دوستان که با تجربه تر هستن میان و راهنماییت می کنن
ولی وای به ازدواج که اولین منزلش اینه!خدا بقیشو به خیر کنه:hey:

ببینید به حرف من گوش بدید مجربه!!!
اداشو در بیارید
صداتونو بلند کنید
از همین الان که نرفتین جایی خواستگاری
از توی خونه خودتون....فامیل دوستاتون....اگه یه وقت یه چیزی خواستین بگینو خجالت کشیدید به خودتون نهیب بزنید که
: دهه!!!!حرفتو بزن انگار میخواد چی بگه؟؟!؟!؟بی عرضه نباش + 4 تا دری وری که غیرتی بشید

باور کنید اثر داره...میگم که من خودم همینکارو میکنم...دلو به دریا میزنمو پا رو خجالتم!

از همین الان شرو کنید......:khandeh!::Kaf:

بچه هیئتی;267081 نوشت:
بهش بگین که یه مقداری خجالتی هستین تا ایشون شرایط رو براتون تو خانوادش فراهم تر بکنه.

واااای نه
اینو به هیچ دختری نگید
سرکار خانوم خودشون اول فرمودن که
نقل قول:
برای عموم خانومها خوشایند نیست که یه همسر خجالتی داشته باشن.

اونوقت دختر خانوم...:cry::cry: که من این پسر و نمیخوام

واقعاً برام جالب بود، شما که شوخ تشریف دارین(اینو از تاپیکاتون میگم)چطوره که خجالتی هستین؟؟!!:Gig:
یا اینکه همون صحبتهایی که hamid40 گفتن و اینکه شما خودتونو قبول ندارین
و ترس از اینکه شاید مثلاً طرف مقابل شما رو قبول نکنن ...

و یه احتمال وجود داره که کلاً با خانوما مکالمه نداشتین خواهرم ندارین...برا همینه که قرار گرفتن تو همچین مجالسی باعث خجالتتون میشه

نقل قول:
« دیگه هر چی فکر میکنیم انگار هیچ راهی دیگه واسه تو نیست، الا اینکه دست و پا تو ببندیم بندازیمت تو گونی، بعدم پرتت کنیم تو خونه یه بابایی

:shad::shad:
اطرافیانتون واقعاً حرفه این:khandeh!:
نقل قول:
...هنوز نون خور باباتی؟!!

خیلی از این جمله خوشم میاد...من اگه چیزی بخوام که خانواده مخالفت کنن..برای جریحه دار کردن احساسات بابام از این جمله استفاده یکنم:crying:، کلی عصبانی میشه:khandeh!:، بعد خواسته من از خانواده برآورده میشه

نقل قول:
واااای نه
اینو به هیچ دختری نگید
سلام
نه من دوست ندارم از دید دختری که انتخاب میکنم خجالتی دیده بشم این طوری اونم میشه
عین مامانم کــــــــــــه!!!!!

نقل قول:

واقعاً برام جالب بود، شما که شوخ تشریف دارین(اینو از تاپیکاتون میگم)چطوره که خجالتی هستین؟؟!!
شاید...ولی خب من فقط توی فضای مجازی یکم مزاح میکنم (چون کسی من و نمی بینه که انگشت نما بشم) اما مشکل اصلی من مصاحبت رو در رو با خانوماست! ...مخصوصا اگه دخترخانومی هم که اصلا خجالت نکشه اووووه ...من خیس عرق میشم!! آخه من توی عمرم با دختری بجز خواهرام توی جمع صحبت نکردم!

نقل قول:
یا اینکه همون صحبتهایی که hamid40 گفتن و اینکه شما خودتونو قبول ندارین
و ترس از اینکه شاید مثلاً طرف مقابل شما رو قبول نکنن ...

آها درسته، یکیش همینه واقعا...
مثلا من اینقدر حساسم که اگه خونوادم یکی از دخترا رو بهم معرفی کنن(البته فرقیم نداره چون من چهرتا کسی رو نمیشناسم) بعد به صد فرض محال ممکن بگیم بریم خونشون خواستگاری و اگه یا من یا دختره از شرایطمون (مثلا
قیافه و شکل و دماغ و اینا !) خوشمون نیاد چی میشه اون وقت!؟؟؟...من دیگه تا آخر عمر(از خجالت) خونه نشین میشم که!!!
نقل قول:
طرافیانتون واقعاً حرفه این

بعضی از دوستام که منو می بینن به شوخی
میگن...آخه من توی هم سری هام تنها پسری هستم که هنوز مجرد موندم!!!!

سلام

من فکر نمی کنم مردی وجود داشته باشه که کم رو باشه، این موضوع رو باید به گونه ای دیگه نگاه کرد. شاید بهتر باشه بگیم که برخی از مردها نحوه برقراری ارتباط و باز کردن صحبت رو در مجالس شلوغ و مجالسی که با اونها آشنایتی ندارند رو بلد نیستند و بیشتر مواقع هم از این موضوع که بخوان ارتباط برقرار کنن و رهبری و سخنرانی یک مجلسی رو به عهده بگیرن رنج می برن.

البته این افراد مقصر هم نیستند و بیشتر این مطالب به شخصیت درون گرا و برون گرا بودن اونها برمی گرده...
برای حل این موضوع هم بهتر هست کمی از حالت درون گرا بدون خودشون خارج بشن و حالات افراد برون گرا رو به خودشون بگیرن با اینکه سخت هست ولی غیر ممکن نیست، تا کمی به شخصیت افراد برون گرا تبدیل بشن.

در کنار این مورد مهارت های فن بیان و ارتباط موثر رو یاد بگیرن تا بتونن خیلی راحت در یک جلسه خواستگاری نه تنها به بهترین نحو صحبت کنن بلکه افراد اون جمع رو تحت تاثیر صحبت های خودشون قرار بدن و ان شاء الله بله رو از خانواده دختر همون موقع بگیرن.

موفق باشید

با عرض سلام
ببخشید من هم باحرف دوستمان بانو موافقم که میگویند (من که فکر نمیکنم مردی وجود داشته باشه که کم رو باشه ) واقعا هم که راست میگویند من که در زندگیم مردی را ندیدم که کم رو باشد و از هر حرفی که میزند چه خوب وچه بد خجالت بکشد البته در خواستگاری ها همه ی پسر ها خجالت میکشند اما
فقط در خواستگاری و دیگر از ان به بعد از هیچ چیزی خجالت نمیکشند
خوب پس خدا به داد ما دختر ها برسد
ممنون

سپید79;267206 نوشت:
با عرض سلام
ببخشید من هم باحرف دوستمان بانو موافقم که میگویند (من که فکر نمیکنم مردی وجود داشته باشه که کم رو باشه ) واقعا هم که راست میگویند من که در زندگیم مردی را ندیدم که کم رو باشد و از هر حرفی که میزند چه خوب وچه بد خجالت بکشد البته در خواستگاری ها همه ی پسر ها خجالت میکشند اما
فقط در خواستگاری و دیگر از ان به بعد از هیچ چیزی خجالت نمیکشند
خوب پس خدا به داد ما دختر ها برسد
ممنون

سلام

خب از اون لحاظ بله حق با شماست....مردا ذاتا پرو هستند البته اگر قبح صفتی در اونا از بین بره که هنوز بیشتر پرو میشن!

اما من منظورم همون بار اول بود که نمی تونم برم خواستگاری ...و الا من خودم خیلی دوست دارم چند تا زن بگیرم....قدم اولش سخته، نمی تونم !!

عزرائیل;267210 نوشت:
سلام

خب از اون لحاظ بله حق با شماست....مردا ذاتا پرو هستند البته اگر قبح صفتی در اونا از بین بره که هنوز بیشتر پرو میشن!

اما من منظورم همون بار اول بود که نمی تونم برم خواستگاری ...و الا من خودم خیلی دوست دارم چند تا زن بگیرم....قدم اولش سخته، نمی تونم !!


خب امیدوارم به کیفیت هم اینچنین اهمیت بدین.
البته خدا بعضی صفات و بیهوده نیافریده برای بعضیا لازمه واقعا!

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت امر ازدواج بدلیل تولید نسلی که ای بسا ممکن است هزاران سال امتداد داشته باشد، بسیار است. ازدواج يك مسئوليت است و مسئوليت را باید به بهترين وجه انجام داد.
امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه يوسف صديق عليه السلام برادرش ، بنيامين را ديدار كرد، پرسيد: اى برادر، چگونه ازدواج كردی؟ بنيامين جواب داد: پدرم به من دستور داد و گفت كه اگر مى توانم نسلى داشته باشم كه زمين را با تسبيح الهى زنده كند، چنان نمايم.
اهمیت ازدواج تا اندازه ای است که مطابق روایات اسلامی هرکس اقدام به ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است.

إذا تَزَوَّجَ العبدُ فَقَد استَکمَلَ نِصفَ الدّین، فَلیَتّقِ الله فی النّصفِ الباقی. کنز العمال/44403
«آشنایی با ازدواج»
مراتبِ هدفِ ازدواج:
1- یافتن جوابی برای غرایز
2- کنترل غرایز
3- رسیدن به آرامش درونی
4- ندای فطرت و میل به جاودانگی
انواع ازدواج از نظر مدت:
1- ازدواج موقت
2- ازدواج دائم
انواع ازدواج ار نظر مدل:
1- بدون شرط: در این نوع از ازدواج شرطی برای برقراری ارتباط جنسی توسط هیچکدام از طرفین ذکر نمی گردد و محدودیت برقراری ارتباط توسط مرد تنظیم می شود به شرط آنکه از چهار ماه تجاوز نکند.
2- مشروط به ارتباط محدود: معمولاً در ازدواج موقت و گاه در ازدواج دائم یکی از طرفین شرط به ارتباط محدود می کند.
ازدواج های سنتی:
در دهه ها و سده های گذشته چنین معمول بود که والدین برای جوانانی که به سن ازدواج می رسیدند، تصمیم می گرفتند و با توجه به تجربیاتی که در طول زندگی به دست آورده بودند برای جوان خود به اصطلاح آستین بالا می زدند. البته گاه با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی جایگاهی هم برای پسند دختر یا پسر قایل می شدند. ولی تصمیم گیرنده ی اصلی پدرِ دختر و مادرِ پسر بود.
مادرِ داماد با توجه به ملاک هایی که داشت باید تشخیص می داد که این دختر از جهات مختلف آمادگیِ ایفای نقش یک زن در این خانواده یا طایفه را دارد یا خیر؟ و پدر عروس طرف دیگر ماجرا را برمی تافت و آمادگی ها و لیاقت داماد آینده اش را می سنجید و نظر رد یا قبول می داد. به دلیل گستردگی خانواده های سنتی و روابط بین اعضای آن، کارکرد این مدل قابل قبول بود.

عزرائیل;267210 نوشت:
اما من منظورم همون بار اول بود که نمی تونم برم خواستگاری ...و الا من خودم خیلی دوست دارم چند تا زن بگیرم....قدم اولش سخته، نمی تونم !!

با سلام
این خجالتی بودن شما هم حکمتی داره وگرنه تا حالا چندتا زن میگرفتین حکمتش هم اینه که تو همون یکی گیر کنین:Labkhand:
چناب عزراییل اینطوری که میگین دوستاتون بهتون گیر میدن معلومه خیلی از سن ازدواجتون گذشته دل به دریا بزنین خب .اصلا به این فکر کنین یه دختر خانم منتظرتونه تا شما با اسب سپید(به روز باشیم بنز سفید)برسید و خوشبختش کنید :khoshali:به این خوشبختی یه نفر دیگه فکر کنین خجالت رو میزارین کنار:Labkhand:
دل به دریا بزنین تا راه واسه پسرهای خجالتی فامیلتون هم باز بشه
موفق باشین

کدومش بهتره ؟ صبر کردن یا خواستگاری رفتن .

سپید79;267206 نوشت:
با عرض سلام
ببخشید من هم باحرف دوستمان بانو موافقم که میگویند (من که فکر نمیکنم مردی وجود داشته باشه که کم رو باشه ) واقعا هم که راست میگویند من که در زندگیم مردی را ندیدم که کم رو باشد و از هر حرفی که میزند چه خوب وچه بد خجالت بکشد البته در خواستگاری ها همه ی پسر ها خجالت میکشند اما
فقط در خواستگاری و دیگر از ان به بعد از هیچ چیزی خجالت نمیکشند
خوب پس خدا به داد ما دختر ها برسد
ممنون

سلام
ببخشید ببخشید
اولا مگه شما با چه تعداد مرد برخورد داشته اید که اینگونه فکر می کنید؟؟
باور کنید اینطوریا هم نیس چون تعداد پسرانی که شرم هیچی ندارن تو دید بیشتر هستن شما فکر می کنین همه اینطورین
مثلا چون ما می ریم بیرون و دختران بی حجابو می بینیم چون این دخترا بیشتر می گردن فکر می کنیم همه دیگه بی حجابن
اصن اینطوری نیس باور کنین شاید بالای 40تا دوست داشته باشم که حاضر نیستن با یه خانم صحبت کنن چه برسه که هر چی بخوان بگن
یادمه یه دوستم تو کارگاه برق افتاد همگروهی با یه خانم
تو طول یه ترم هر چی این خانم خواست شماره اینو بگیره یه بهونه می تراشید
روز اخر این خانم بهش می گه جزوتو بده می خوام ببرم دوستم هم می گه باشه اخر کلاس
اخر کلاس جیم می شه
نه اینکه بترسه ها نه اصلا چون شرمش اجازه نمی داد پاشو از یه حدی فراتر بذاره
پس نگین همه مردا و پسرا اینطورین

خوب باید با خانمها رعایت ادب سنگین صحبت بشه . چون حجاب چادر برای همینه . قرار نیست خانم وآقا رفاقت کنند و دوست بشن و پنهانی تلفن بزنند . همچین ارتباط غلط دوست پسر و دوست دختر نداریم . طرفی با خدا در مورد چنین غلطی نبستیم .
باید با ادب مانند یک خواهر برای خدا باشد . تا خدا بخواهد .
خواستگاری برای تعیین حدود محکم خانواده برای همین است .
صلوات .


با سلام

سلام خدمتتون

این خجالتی بودن شما هم حکمتی داره وگرنه تا حالا چندتا زن میگرفتین حکمتش هم اینه که تو همون یکی گیر کنین:Labkhand:

آخه واسه چی...چند تا زن می خوام ببرم قسمتم نمیشه...این که خوبه که...جمعیتم که زیاد میشه، دوستیم با هم، همه جا باهم میریم...خونه هم همیشه شلوغ هست...وزن ثوابشم که اونقدر سنگینه که دیگه کمر هر ملائکه ای رو دولا میکنه!!!

حالا جدای این من هنوز معلوم نیست که چند تا زن بگیرم اگه هم بخوام بگیرم (که خیلی دوست دارم) از دخترای جوون که نمیگیرم...فقط اگه اولی رو جوون بگیرم و دلم بزرگ بشه دیگه بقیه شون و احتمالا سن بالا میگیرمکه مردم تحسینم کنن!! (اولی رئیس میشه ... بقیه ام میشن کارگر!!:Nishkhand:)

جناب عزراییل اینطوری که میگین دوستاتون بهتون گیر میدن معلومه خیلی از سن ازدواجتون گذشته دل به دریا بزنین خب

آره سنم شده سی... ولی هنوز جوونم...می تون تا چهل صبر کنم!!

اصلا به این فکر کنین یه دختر خانم منتظرتونه تا شما با اسب سپید(به روز باشیم بنز سفید)برسید و خوشبختش کنید :khoshali:به این خوشبختی یه نفر دیگه فکر کنین خجالت رو میزارین کنار:Labkhand:
دل به دریا بزنین تا راه واسه پسرهای خجالتی فامیلتون هم باز بشه

آره ....؟
پس چرا هیچ کس
به من چیری نمیگه...نه پیغامی نه sms ی نه تلفنی هیچی ندارم! ....باز حالا قدیما تو یه کاغذی چیزی می نوشتن موشک درست میکردن مینداختن توی خونه طرف قضیه حل بود اما الان چی... انگار همه دور از جون فسیل شدن!!!

موفق باشین

ممنون که نظر دادین

عزرائییییل!!!!
شما که انقدر شوخ هستین چرا دور برتون ساکته؟
سنگ بزرگ علامت نزدن هست.
ولی قرار نیست که شما برین همه کارا رو بکنین.
به خواهر مادرتون بگین حله!
در ضمن اگر بخواین اسلامی چند تا زن بگیرین باید امکانات زیادی داشته باشین و وضعتون هم خوب باشه.
در ضمن اگر هم امکانات نداشتین برین عربستان از اونجا ا 4 تا روراحت تر میگیرین.
خب امیدوارم موفق باشین و به زودی بهتون تبریک بگیم.

[

kocholo;267485 نوشت:
عزرائییییل!!!! شما که انقدر شوخ هستین چرا دور برتون ساکته؟
اینو گل گفتین
انگار ایشون تو فضای مجازی حسابی خجالتشون میریزه خوبه جای امیدواری هست
kocholo;267485 نوشت:
در ضمن اگر بخواین اسلامی چند تا زن بگیرین باید امکانات زیادی داشته باشین و وضعتون هم خوب باشه.

اتفاقا غیر اسلامیش خرج و امکانات زیاد میخواد اسلامیش خرجی نداره:Cheshmak:
quote=kocholo;267485]خب امیدوارم موفق باشین و به زودی بهتون تبریک بگیم.
ان شالله تا محرم یه جشن بیفتیم:Rose:

جدا جناب عزرائل من به طرز تفکر و رفتار شما مشکوکم نمی دونم چرا!!:khandeh!:
باید یک مقدار عمیق تر مورد بررسی قرارتون بدم:Sham:

vahid.q;267597 نوشت:
جدا جناب عزرائل من به طرز تفکر و رفتار شما مشکوکم نمی دونم چرا!!:khandeh!:

سلام

مشکوک چرا داداش!!:khaneh:
من تو خونه مونم خیلی کم حرفم خیلی...شاید مثلا روزی یکی دو جمله...اونم آیا بگم آیا نگم ــه!
توی جمع هم که میرم همین طوریم بیشتر گوش میدم البته اگه حرفی باشه که مفید باشه!
این خجالتیم هم فکر کنم ذاتی هست گفتم قبلا...یه بار برم دیگه ترسم میریزه برام عادی میشه!!(البته فک کنم خدا هم نمی خواد! )

نقل قول:
باید یک مقدار عمیق تر مورد بررسی قرارتون بدم
عمیق _مثلا چندمتر!؟

سلام

بابای من همیشه میگه اگه از افراد یه جمع خجالت کشیدید تصور کنید اونا کوزه اند که نشستن:khandeh!:

عزرائیل;267188 نوشت:
اگه یا من یا دختره از شرایطمون (مثلا قیافه و شکل و دماغ و اینا !) خوشمون نیاد چی میشه اون وقت!؟؟؟

برادر گرامی یکم اعتماد به نفس داشته باشین
شما خودتونو با بقیه مقایسه میکنید و میترسید که ردتون کنن
[SPOILER]یه حرفی بگم اعتماد به نفستون بره بالا
اصلاً پسر خوشگل وجود نداره
اگه یکی بهتر از دیگریه فقط بخاطر تیپه اون آقا بوده
وگرنه پسرا با هم فرقی ندارن
[/SPOILER]
اگه شما از اون خانوم خوشتون نیومد، اینو نمیدونم:Gig:


مصیبتم یکی دوتا نیست که
اول بریم خواستگاری
بعد بفرض به ما زن بدن! (اگـــــــــــــه بدن!)
بعد عروسی و اون شلوغ پلوغی و پچ پچ مردم که هی میگن این پسره کجا بود چرا ما تا حالا ندیده بودیمش!!
بعدم سوار ماشینم بشیم و عروس و بدرقه کنیم!(این و اصلا از بعیدات می دونم!)
بعدم تازه مکافات شروع میشه که باید بریم خونه عمه ننه ها واسه دعوت شام و نهار و ...(یعنی اگه
خدا من و خلق کرد خوب میدونه که من یکی مهمونی برو نیستم!!:ok:)

چرا اینقدر برا خودتون سخت میگیرین همش یه شبههه
بعدش دیگه تمومه
درضمن قبلا با فکو فامیلای عروس صحبت کنین حله
انگار اینا عروسن اینقدر خجالتی و هیجان زده:ghash:

این زن گرفتنم برای پسرا عجب غولی شده
از جمله خودم هر روز بهش فکر میکنم خدای پول از کجا بیارم؟؟ خانه چی ؟؟ ماشین؟ با صوادی؟؟
ولی خوشتیپم:Kaf:

حالا دیگه خاستگاری که غول اخره جای خود:Ghamgin:

اتفاقا غیر اسلامیش خرج و امکانات زیاد میخواد اسلامیش خرجی نداره:Cheshmak:(نقل قول از بوی یاس)

منظورم این بود که.
اگه بخواد مقررات اسلام و رعایت کنه باید هر خانمشو تو یه خونه مستقل نگه داره و مساوات کاملن برقرار باشه.
که سخته.
ایشون میگن دوتای دیگه مث کارگر اولی هست ....
عزرائیل عزیز من اینجا واقعا خیلی چیزای جدید یاد گرفتم.
شما برین پیش یه روانشناسی چیزی!

asad
مگه شما فیلمای ایرانی رو نمیبینید؟ نمیبینید چقدر پسرا خجالت میکشن تو فیلما؟ چطور اینجوری فکر میکردید! پسرا مظلومن از گل نازک تر بهشون بگی میپکن:crying:

اخه فیلمم شد مدرک؟من که شنیده بودم اگه به دخترا از گل نازک تر بگی میپکن! :Moteajeb!:
راستی جناب عزرائیل اگه بلرو گفتن شیرینی یادتون نره ها.

من خودم براتون میگم تا دیگه اصلا یا خیلی کم کم رو باشید و استرستون کم بشه

من خودم 4 بار رفتم خواستگاری دفعه ی اول که رفتم از استرس داشتم داغون میشدم دست و پام میلرزید تا اون زمان با هیچ دختری حرف نزده بودم اونم به این صورت

در هر حال برام انگیزه ای شد که برم تحقیق کنم و سخنرانی گوش بدم اطلاعاتم زیاد شه همین که سخنرانی گوش داده بودم استرسم به طرز خیلی عالی کم شده بود همین شما هم برید اطلاعاتتون رو زیاد کنید

نقل قول:
من تو خونه مونم خیلی کم حرفم خیلی...شاید مثلا روزی یکی دو جمله...اونم آیا بگم آیا نگم ــه!
توی جمع هم که میرم همین طوریم بیشتر گوش میدم البته اگه حرفی باشه که مفید باشه!
این خجالتیم هم فکر کنم ذاتی هست گفتم قبلا...یه بار برم دیگه ترسم میریزه برام عادی میشه!!(البته فک کنم خدا هم نمی خواد! )
سلام..ازايجاد اين تاپيك متشكرم..

[SPOILER]عمو اي كاش همه آقايون مثل شما بودند...يعني خجالتي..ديگه ما غمي نداشتيم..البته داداش خودم اينطوري بود..اونقدرباهاش تمرين كردم الان بار11بودش رفت خواستگاري...چرا؟چون تمرينه باعث شدزيادي اجتماعي بشه وغرورش باعث شده كه هيچ كس رونخواد...دعا ميكنم شما اينطوري نشيد..:ok:[/SPOILER]

[=Arial Narrow]جايي گفته بوديد فكرميكنيد اين موضوع ژنتيكي هست..اما علت اصلي رو ميشه مشابه نوع فرهنگ بين خانواده ها و نحوه تربيت شمادرخانواده وفاميل كه مشابه هم هست ديد!

دراين گفته هم گفتيد كه خيلي ساكت هستيد درجمع وتاحالا فقط باآجيتون درجمع صحبت كرديد..

[=Arial Narrow]علت اصلي كم رويي شما دقيقا همينه ...

بايد كمي تمرين كنيد..البته بسيار..چندتاراه مينويسم خواهش ميكنم انهارو عملي كنيد:

:1:[=Arial Narrow]دروهله اول بايد باخصوصيات خانم ها كمي آشنابشيد...شناخت شخصيت انسانها خصوصا جنس مونث...كتابهايي دراين زمينه پيداكرده ومطالعه كنيد..توي گوگل سرچ كنيد هر اطلاعاتي بخواهيد ميتونيد پيداكنيد..بين مقالات زيادهست..

:2:[=Arial Narrow]مجلس خواستگاري:يه قانون رو به خانوادتون القا كنيد كه موقع خواستگاري رفتن به خانواده دخترگفته بشه واون اينه كه به آنهابگيد چون جلسه اول هست و هنوز مشخص نيست براي اينكه پخش نشه وخدايي

نكرده به احساس دختر لطمه وارد نشه براي اينكه كسي مطلع نشه جلسه اول به صورت غيررسمي انجام بشه...يعني درجايي غيرازخونه خودشون باحضور يكي دوتا ازخانواده دخترباشماومثلا خواهرتون.

البته اين نحوه خواستگاري رفتن درهرشهري پسنديده نيست...وبستگي به نوع فرهنگ اون شهرروداره...اما

شماتاجايي كه ميتونيد دروهله اول اين شرط روبذاريدو فوقش اگرقبول نكردند ازروش خودشان استفاده كنيد..اما بهرحال اين موضوع رومطرح كنيد..

:3:[=Arial Narrow]طوري كه بيان ميكنيد موضوع شما ترس نيست كه به خجالت منتهي شود..موضوع شما برسرجنگ و گريزه كه درنهايت باعث ايجاد ترس ميشه...محرك هايي كه باعث مي شوند شما حالت تدافعي بگيريد و حس خجالت كشيدن شما هم يك جور مكانيسم دفاعي روح شماهنگام مشاهده ميدان جنگ گفتگو و گريز ازاون ميدانه..

پس لازمه شما جنگيدن رو يادبگيريد:
موضوع روباخواهرتون درميان بذاريد...وبعدازاون سعي كنيد مطالبي كه قراره درجلسه خواستگاري به اون

دختر بگيد رو ،روي كاغذ نوشته وبارهاوبارها با خودتون در جلسه نمايشي درخانه تكرار وحتي ازخواهرتون كمك

بگيريد و ازش بخواهيد كه مقابل شمابشينه وبه صحبتهاي شماگوش كنه..
دركناراين كار بايد مطالعه تون رو قوي كنيدتابتونيد در جمع صحبت كنيد...جريان محبت وفعاليت اجتماعي رو

درخودتون به جريان بندازيد به اين شكل كه وقتي دربين جمع خانواده هستيد بااونها گفتگو كنيد..كم كم

محبت به اعضاي خانواده رو آشكارا آغاز كنيد...وحتي پاي دردهاي اونهاوگفتگوهاي اونها بشينيد...تااين گونه به تعاملي اجتمعاي دست پيداكنيد.. كم كم سراغ دوستانتون بريدوصله رحم رو افزايش بديد...اينها خيلي تاثيرداره..

:4:[=Arial Narrow]جلسه خواستگاري چي بايد بگيم..:
مراحلش رو واستون ميگم:شما ميريد توي جلسه مينشينيد...
همراه يكي دوتااز اعضاي خانوادتون...
بعد خانم موردنظر ميادميشينه وبعدازچنددقيقه شما دو نفررو به اتاقي راهنمايي ميكنندواسه گفتگو...

[=Arial Narrow]خودتون تاكيدكنيد ميخواهيد صحبت كنيد..چون فقط ديدن كافي نيست..شايد هنگام گفتگو بهتربتونيد قيافش روببينيد و حتي باشناختن اون خانم بهش علاقه مندبشيد..

نكته مهم اينه كه سوالات كليدي و صحبتي كه قراره بپرسيد رو دركاغذ كوچكي همراه خودتون داشته باشيد..وازاينكه كاغذهمراه شماست شرم نكنيد...اين كاراتفاقا به شمااعتماد به نفس ميده...والبته خانم متوجه ميشه كه چقدر واستون مهمه تشكيل زندگي..(راستشو بخواهيد خوششون مياد ازمرد مسئوليت پذير..واين كارشما جدي بودن شمارودرامور زندگي ميرسونه)

سعي كنيد شروع كننده صحبت خودتون باشيد...بعداجازه بديد اون اگرسوالي داره درابتدا بپرسه...اگرشمااول شروع كنيد حالت گريزبه شمادست نميده وبه اعتمادبه نفستون افزايش ميده..

[=Arial Narrow]اينكه واسه شروع چه بايد بگيدوچه سوالات كليدي بايد بپرسيد اگردوست داشتيد واستون مطرح ميكنم ...

چون اگرمطلع بشيدكه واقعادرجلسه چي بايد بگيدبيشترمصمم هستيدبراي رفتن..

:5:بااونهايي كه تجربه خواستگاري رفتن رو زيادداشته اند هم صحبت بشيدودرمورد شرايطش بپرسيد..
وازش راهنمايي هم بخواهيد..

معمولا دفعه اول يه كم سخته اما كم كم عادي ميشه..همون باراول هم اولش سخت هست اما وقتي كه صحبت كنيد بعدازچنددقيقه همه چيزمياددستتون وراحت ميتونيد ادامه بديد...

براي شروع گفتگو در جلسه خواستگاري ...ميتونيد اين گونه آغاز كنيد:

قبل ازاين كه سوالات مهم كليدي ازهم بپرسيم اگر اجازه بديد نكته ي مهمي رو به عرض شما برسونم.

براي انتخاب همان طور كه ميدانيد معمولا جلسه اول فقط به ديدن وتوجه به ظاهر منتهي ميشه..اما

منطقي ترين راه اينه كه دركنار ديدن حتما بايد گفتگوي كوتاهي صورت بگيره كه كه درانتخابمون هم

توجه به ظاهر و هم بيشترتوجه به خصوصياتمان مدنظر باشه كه خدايي نكرده امتخاب ما با خلل مواجه نشه...

دراين جلسه به عنوان مقدمه مسائل كليدي رو مطرح ميكنيم كه اگر اختلاف نظرات اساسي ما

بيشتر از 50درصد بود ادامه جلسات ريسك و اگر كمتربود..ميتونيم جلسات بيشتري آشناشويم ويا به

انتخابمون بيشتر فكركنيم..

(باگفتن اين موضوع هدف جلسه رو مشخص ميكنيدپس به هردوي شما تلقين ميشه كه خصوصيات هم رو دقيق متوجه بشيد...ازطرفي به جلسه وترتيب گفتگو نظم ميده...ممكنه شما اصلا ازقيافه طرف مقابل خوشتون نيامده باشه ويا او ازشما خوشش نياد..اما با اين حال فقط به انتخاب ازظاهر بسنده نكنيد..باز گفتگو گنيد شايد براساس تشابه شخصيت ها به هم علاقه مند شويد..)

بعد ازگفتن اين موضوع سوالات كليدي رو مطرح مي كنيد تا از روي پاسخ فرد مقابل به شناخت بيشتر او پي ببريد..
اگر هم سوالات رو خواستيد بفرماييد تا بذارم..اگر مدام اين گفتگوهارو قبل ازجلسه تكرار كنيد بهتر ميتونيد با مساله كناربياييد..

سلامی دوباره
اگر به باز کردن سر صحبته بگم که
من وقتی ناشی بودم میگفتم شما سوالی ندارید؟ بعد وقتی اطلاعاتم به حد کافی رسید میگفتم اگه سوالی الان تو ذهنتون هست بپرسید وگرنه من سوال میپرسم تا شما به ذهنتون برسه

سلام
عرض ادب و احترام
این تاپیک هم میتونه کمکتون کنه
مهارتهاي گفتگو در خواستگاري◆❀๑ پرسش هاي گفتگو در خواستگاری
متن + صوت + پی دی اف

موضوع قفل شده است