خروج از منزل بى اميد به بازگشت‏

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
خروج از منزل بى اميد به بازگشت‏


امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
هنگامى كه از خانه ‏ات بيرون رفتى، تصور كن كه ديگر به خانه بر نمى‏گردى.
مسئله بيرون رفتن از خانه و برنگشتن تاكنون براى ميليون‏ها نفر اتفاق افتاده و بايد هر انسانى از اين اتفاق عبرت گرفته و پند بياموزد.


چه تاجرانى كه با هزاران نقشه تجارتى از خانه بيرون رفتند و برنگشتند!



چه اميرانى كه با هزاران نقشه سياسى از منزل خارج شدند و برنگشتند!



چه آرزودارانى كه با هزاران آرزو از خانه رفتند و به خانه نيامدند! چه دامادها و



نوعروس‏هايى كه با صدها آمال و خواسته از خانه به در آمدند و به خانه بازنگشتند!



چه عالمان و دانشمندانى كه از منزل براى هدفى والا بيرون رفتند و به خانه نيامدند! شايد تو هم يكى از اين قافله باشى كه از خانه خارج شوى به اميد اين‏كه پس از رسيدن به آرزوهايت به خانه برگردى، ولى براى ابد برنگردى!!


چه مى‏دانى ساعت مرگت چه وقت است؟ مگر به تو ضمانت داده ‏اند كه چون از خانه بيرون روى به خانه برگردى؟


عمرو ليث صفارى با چند صد هزار نيروى رزمى و هزاران آمال و آرزو براى جنگ با امير اسماعيل سامانى از خانه بيرون رفت.
هنوز آتش جنگ شعله ‏ور نشده بود كه اسب عمرو سركشى كرده او را نزديك اردوى امير اسماعيل آورد و به چنگ سربازان امير اسماعيل سپرد!!


به دستور امير اسماعيل، عمرو را در خيمه‏اى در كنار لشگر زندانى كردند، چون شب شد، از امير اسماعيل دستور غذا براى عمرو خواستند، بنا شد غذايى گرم در يك سطل معمولى براى عمرو ببرند، سطلى از غذاى داغ در حالى كه بخار از آن برمى‏خاست برابر عمرو گذاشتند، در اين حال سگى گرسنه سر رسيد، سر به سطل برد، از داغى غذا پوزه‏اش بسوخت، با عجله سر از سطل بيرون كرد، دسته سطل به گردن سگ افتاد، سطل را با خود برداشته و با شتاب به بيابان روان شد عمرو خنده بلند و تلخى كرد، زندانبان از او سبب خنده پرسيد، پاسخ گفت: شب قبل رئيس آشپزخانه ‏ام از كمبود مركب جهت حمل آشپزخانه ناله داشت، دستور دادم صد شتر براى حمل وسايل به شترانش اضافه كنند، شب گذشته دويست شتر از حمل آشپزخانه‏ام عاجز بودند، امشب سگى ظرف غذايم را به راحتى برد، از اين جهت خنده‏ ام گرفت، عمرو مدت كمى اسير امير بود تا كشته شد و ديگر به خانه برنگشت.
اگر انسان خروج از منزل را هم‏چون سفر قابل بازگشت به حساب آورد، آنچه‏ لازمه سفر غير قابل برگشت است از وصيت و تحصيل برائت ذمه از حقوق اللّه و حقوق الناس به جا آورد، چون در هر نفسى احتمال موت مى‏رود و انسانى كه در تمام امور زندگى خود نسبت به حق و خلق پاك و پاكيزه است، اگر پس از بيرون رفتن از منزل به كام مرگ افتد براى او پشيمانى و حسرت و اندوه و غبن نخواهد بود.

خوشا به حال مردمى كه خانه و كوچه و بازار و خيابان و در هر كجا هستند، براى آنان مسجد و محل ذكر و مركز عبادت است و خلاصه از هر قطعه و نقطه زمين به عنوان مركز كار براى دنيا و آخرت استفاده مى‏كنند و در هر كجا كه قرار مى‏گيرند ياد خدا نموده و آن را وسيله‏اى براى رسيدن به محبوب واقعى قرار مى‏دهند.
و چه بدبخت و تيره روز آن مردمى كه در خانه و كوچه و خيابان و مغازه و در هر نقطه از زمين كه هستند، آن را محل فساد و افساد و معصيت و عصيان و گناه و خطا قرار مى‏دهند، اينان تا زمانى كه از قطعات زمين، اين‏چنين خائنانه استفاده مى‏كنند، منفور و مبغوض حقّند و جز ضرر و زيان و خسارت مادى و معنوى چيزى نصيب آنان نمى‏گردد!!

کتاب : عرفان اسلامى جلد چهارم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان