اذن پدر برای چیست؟ آیا می توانم تهدید کنم؟

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اذن پدر برای چیست؟ آیا می توانم تهدید کنم؟

آیا من به زور میتوانم پدرم را مجبور کنم که به ازدواج من تن دهد؟

مثل تهدید به خودکشی یا فرار؟ یا اینکه هیچوقت ازدواج نکنم؟

آیا این همان اذنی است که خدا میخواهد؟

کارشناس بحث : سینا


مسئله اطاعت واذن از پدر، موضوع بزرگ و با اهميتی در دين اسلام است
احاديث متعددي نیزوجود دارد که معصومين علیهم السلام تاکيد مي کنند که خوشنودي خدا در گرو رضايت پدر و مادر است.البته از نظر شرعی پسر در ازدواجش نیاز ندارد که از پدر و مادرش اجازه بگیرد و رضایت آن هارا به دست آورد. گرچه بهتر است که رضایت آن ها را جلب کند و با هماهنگی آن ها اقدام به ازدواج نماید.اما رضایت پدر برای ازدواج دختر شرط است.اما چنانچه پدر از ازدواج دختر رضایت نداشت لازم است دلایل مخالفت ایشان به طور کامل بررسی شود چرا که ممکن است دلایل پدر در عدم موافقت، از روی منطق باشد.مشاوره در اسلام یک اصل مهم است که در مسئله ی ازدواج بیشتر نمود پیدا می کند وچه بهتر، که انسان در این مسئله از پدر ومادر خویش مشورت بگیرد چرا که هم تجربیات آنها فراتر است وهم به دلیل ارتباط عاطفی که والدین با فرزند دارنددلسوزی آنها بالطبع بیشتر از دیگران است پس در مرحله ی اول باید به دلایل پدر برای مخالفت توجه کرد که چنانچه این دلایل منطقی باشد بهتر است از این ازدواج صرف نظر شود اما اگر دلایل پدر برای مخالفت بدون منطق وبی پایه واساس باشد وصرفا بدون دلیل منطقی وتنها از روی حب وبغض های شخصی ،مخالفت صورت بگیرد در این شرایط بهتر است از راه حلهای معقول تری استفاده شود واز طریق واسطه قرار دادن دیگران (بزرگترهای فامیل یا کسی که می توانند در تصمیم پدر ومادر تاثیرگذار باشند)آنها را راضی نمود بنابراین چنین تهدیدهایی از نظر اخلاقی نه تنها زیبا نیست بلکه راهگشا نیز نخواهد بود.این را هم بدانیم که اگر رضایت پدر نباشد توفیقات الهی از انسان سلب می شود.
اگر دليل موجهي براي مخالفت نديديد ، سعي کنيد به گونه اي با زبان عاطفه ، احساسات ، منطق و يا استفاده از روش های ديگر رضایت آنها را بدست آورید.

حتی اگر دلیل پدرتون قانع کننده هم نباشه این راهش نیست.
بهر حال شما میخواید با ازدواج خود سرانه و عدم ارتباط یه زندگی رو شروع کنید
زمدگی که والدین شما توش جایگاهی ندارن و احتمالا خانواده طرف چرا
پس هی سرکوفت میخورید و اذیت میشید
بشینید و منطقی بحث کنید
تازه باید دید سن شما چقدره و ملاکهاتون واسه ازدواج چیه
بدون شک دوست داشتن و عاشق بودن دلیل خوبی نیست

سینا;262896 نوشت:
چنانچه پدر از ازدواج دختر رضایت نداشت لازم است دلایل مخالفت ایشان به طور کامل بررسی شود چرا که ممکن است دلایل پدر در عدم موافقت، از روی منطق باشد

اگر منطقی نبود چی ؟
بره از پدرش شکایت کنه و از دادگاه اجازه بگیره؟

اون وقت اذن پدر نمیخواد؟

ساجده خانوم;262037 نوشت:
مثل تهدید به خودکشی یا فرار؟ یا اینکه هیچوقت ازدواج نکنم؟ آیا این همان اذنی است که خدا میخواهد؟

نکنی از این کارا دختر!!!!!!

یکی از فامیلهامون همین کارو کرد و به قیمت سکته قلبی پدرش و گریه های شبونه مادرش رضایت گرفت.
الان هنو یه سال هم نشده که ازدواج کردن .
هر دوشون دانشجو هستن و خرجشونو خانواده ها میدن .
اما زندگی اون ینبود که انها میخواستن .
و الان هر دو پشیمونن.

به نظر من
اگه فکر میکنی پدرت آدم عاقلیه ،
هیچ وقت
هیچ وقت
بدون رضایت قلبیش ازدواج نکن.

[="Tahoma"][="DarkOrange"]لا حول و لا قوة الا بالله

ساجده خانوم;263260 نوشت:
با تشکر

مساله اینجاست دلایل پدر من منطقی است .
چون بین وضعیت مالی خانواده من و ایشون اختلاف خیلی زیادی وجود داره .
و ما تو شهر زندگی میکنیم ولی اونها در روستا.
و پدرم معتقد هستن که من نمیتونم سختی رو تحمل کنم.
در ثانی خانواده من ترجیح میدن که با کسی ازدواج کنم که مثل خودم سید باشه.
این تو خانواده ما رسمه که البته به نظر من منطقی نیست.(ولی میخوام بگم که وساطت فامیل هم فایده نداره چون با پدرم هم عقیده هستند )

مساله بعدی وضعیت اعتیاد پدر ایشون هست که باز هم به نظر من ربطی به ایشون نداره ولی ....
و مساله بعدی هم که ایشون که طلبه هستن و درامدی ندارن.

اختلاف سنی ما هم یک سال و نیم هست.
من 20 سالمه

و چند مساله دیگه از این دست.


خواهر من شما كه داريد ميگيد حق با پدرتونه ديگه مشكل چيه
اولاً كه داريد ميگيد وضع ماليتون خيلي با هم فرق ميكنه ، مطمئن باشيد اين براي شما ميتونه مشكلات زيادي بوجود بياره حالا اگر وضع مالي شما پايين تر بود ميشد يك سري تبصره قائل شد ولي اينكه از يك شرايط خوب به يك شرايط بد بريد براي خانم سختتر هست
حالا بحث ازدواج با غير سيد رو ميشه با صحبت حل كرد
مساله اعتياد پدرشون هم گرچه هيچ ربقطي به ايشون نداره ولي مطمئناً زندگي ايشون با زندگي يك فرد عادي خيلي تفاوت داشته ، بازم ميگم هيچ ربطي به اين آقا نداره ولي ميتونه تاثير گذار باشه
مساله بعدي طلبه بودن ايشون هست و اينكه فعلاً درآمد آنچناني شايد حتي براي فراهم كردن يك زندگي ساده رو هم نداشته باشن و اينكه روي كمك خانواده خودشون هم نميشه خيلي حساب باز كرد
فكر بكنيد ببينيد ميتونيد با اين وضعيت زندگي كنيد يا خير
و اينكه ايشون با اين سن تقريباً كم ميتونن از پس اداره يك زندگي بر بيان يا خير
شرايط طوري شده كه الآن اين سن براي ازدواج پسر كمي زود هست گرچه خيلي ها رو هم ديدم كه سنشون هم كمتر بوده ولي زندگي خوبي هم دارن
بقيه مشكلات رو هم نفرموديد
ساجده خانوم;263261 نوشت:
من به هیچ وجه نمیخوام پدر و مادرمو اذیت کنم .
دوسشون دارم و بهشون احترام میذارم. حاضرم از خودم بگذرم تا اونا ازم راضی باشن .
اما از طرفی هم نمیتونم کسی رو که دوسش دارم و مسئولش هستم رها کنم .

اين دو جملتون با هم در تناقض هست
بالاخره كدوم يكي ؟
در ضمن اين قسمت رو هم متوجه نشدم ، يعني چي مسئولش هستم[/]

ساجده خانوم;262037 نوشت:

سلام
ببین خانومی 90 درصد پدرا بد بچه اشون مخصوصا دخترشونو نمی خوان من خودم این چیزایی که میگی رو تجربه کردم اگه به زور و تهدید هم این کارو انجام بدی باز آخر می فهمی که بنده خدا لابد حق داشته یه چیزی توی اون فرد دیده که می گفته نه که بعدها بهش میرسی !

ساجده خانوم;263260 نوشت:
با تشکر

مساله اینجاست دلایل پدر من منطقی است .

چون بین وضعیت مالی خانواده من و ایشون اختلاف خیلی زیادی وجود داره .

و ما تو شهر زندگی میکنیم ولی اونها در روستا.

و پدرم معتقد هستن که من نمیتونم سختی رو تحمل کنم.

در ثانی خانواده من ترجیح میدن که با کسی ازدواج کنم که مثل خودم سید باشه.

این تو خانواده ما رسمه که البته به نظر من منطقی نیست.(ولی میخوام بگم که وساطت فامیل هم فایده نداره چون با پدرم هم عقیده هستند )

مساله بعدی وضعیت اعتیاد پدر ایشون هست که باز هم به نظر من ربطی به ایشون نداره ولی ....
و مساله بعدی هم که ایشون که طلبه هستن و درامدی ندارن.

اختلاف سنی ما هم یک سال و نیم هست.
من 20 سالمه

و چند مساله دیگه از این دست.


سلام
الحمدلله مشخص شد که پدر مهربان و دلسوزی دارین
البته نه به این معنی که ازدواج شما با این مورد به یقین غلطه نه
باید همه جوانب رو در نظر گرفت
باید دید حد تحمل و قناعت شما چقدره
باید دید این که شما گفتید از خونه فرار کنیم رو ایشونم راضی هست یا نه؟
چون اگه طلبه باشه و قبول کنه که از خونه فرار کنید و بدون رضایت پدر ازدواج کنید و..
کلا قضیه بودار میشه

به نظر من اول ببینید واقعا تحملش رو دارین یا نه
چونکه زندگی اوایلش به این شدت عاشقانه و فداکارانس
کمی که بگذره و از عطش عشق کم شه کم کم میبینید که تحمل سختی ها رو شاید نداشتین و...

[spoiler]
خب اینکه دوست دارن دامادشون سید باشه هم همچین بی منطقی نیست.
حالا جدای مستحبات و...
ما یه بحثی در مورد شبیه بودن مزاج ها بهم داریم که میگه افراد سردسیری با هم و گرمسیری هم با هم ازدواج کنن و به قول شاعر کبوتر با کبوتر باز با باز...
سادات مثلا عموما مزاجشون گرمه و اینکه طرف مقابل هم سید باشه میتونه انتخاب مناسبی باشه
البته تو این مورد اکثر ایرانیا ماشالله گرم هستن و مشکلی نیست

[/spoiler]
همین یه پستتون منبع خوبیه تا کارشناسا بهتر بتونن راهنماییتون کنن
فقط قبلش واسه راحت تر کردن اونا پیشنهاد میکنم ذکر بفرمایید که حد تحملتون چقدره
حد آشناییتون با این اقا و خانوادشون چقدره؟
از ریز اخلاقشون چقدر با خبرید
اگر ایشونش ما رو با خودش ببره تو روستا تو منزل پدرش میتونید زندگی کنید؟

اینا بحث تحمل

در مورد بحث سید بودنم با توضیح منطقی و زیرکانه میتونید قضیه رو براشون حل کنید
مثلا موارد زیادی داریم که یه طلبه معمولی که از سادانم نبوده به چنان جاهایی رسیده که خیلی از سادات آرزوی رسیدن بشه رو دارن و..
ان اکرمکم عندلله اتقوکم و..

اعتیاد پدرشونم مطمئن شید که تاثیری تو خانواده و فرزندانشون نداشته.

خدا نگهدار

شما اول به حرفای پدرت بیشتر فکر کن بعد اگر دیدی واقعا پسره رو دوست داری و میتونی با این شرایط کنار بیای برو با مادرت صحبت کن تا پدرت رو راضی کنه،از عمو،و چنتا بزرگتر هم میتونید کمک بگیرید.

[="Black"]اگر میتونی تمام مشکلاتی رو که دوستان گفتند تحمل کنی خب پدرتو راضی کن

اما زندگی چهره ی واقعی شو بعد از ازدواج نشون میده ها!

واسه اینکه بفهمی بعد از ازدواج چه بلاهایی ممکنه سرت بیاد حتما یک نفر رو که شرایط مشابه تو رو داشته و ازدواج کرده پیدا کن و از تجربیاتش استفاده کن!

عاقلانه تصمیم بگیر و عاشقانه زندگی کن!
چون اگر تصمیم اشتباه بگیری بعد از ازدواج هیچ عشقی باقی نمیمونه![/]

[="Teal"]دیدی تو فیلم "خدافظ بچه" اون مجتبی هه :tamasha: چقدر سطحش از اون دختره پایین تر بود؟:dohkhtar:

شانس آوردن مجتبی هه کشید کنار وگرنه بدبخت میشدن!:crying:

تو هم با یک هم سطح خودت ازدواج کن!:deldari:[/]

[="Teal"]

ساجده خانوم;263336 نوشت:
اگه قرار بود نه بگم و این وصلت سر نگیره پس چرا خدا اونو سر راهم قرار داد؟

عجب ! چه ربطی داره؟
مگه چه جوری سر راهت قرار داد؟ دیگه از یوسف که بدتر قرار نداد!

یعنی یوسف هم باید اینو میگفت:
ای خدا! اگر قرار بود من با زلیخا گناه نکنم پس چرا اونو سر راهم قرار دادی و شرایطی رو فراهم کردی که اگر گناه میکردم هیچ احدی از این گناه بویی نبره ...... (پشت 7درب قفل شده)

خب دختر جان امتحان الهی هستش!
میخواد ببینه چندمرده حلاجی!
البته نمیخوام بگم کار اون پسره مثل کار زلیخا هست و فلان... سو تفاهم نشه!
فقط میخوام بگم صرف اینکه خدا یکیو سر راه کسی قرار داد دلیل نمیشه که حکمت خدا رو زیر سوال ببریم[/]

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

ساجده خانوم;263311 نوشت:

من خودم نمیدونم .
به نظر شما میتونم؟


شما وقتي خودتون نميدونيد ميتونيد يا نه چه توقعي از بقيه داريد

در اينجا هم با توجه به ويژگيهايي كه شما از خودتون ميديد راهنمايي ميشيد
شايد شما خيلي ها رو ببينيد كه شرايط شما رو داشتن و زندگي خوبي هم داشتن ولي بيشتر مواقع اين ازدواجها به مشكلات زيادي ميخورن
خودتون ميگيد لاي پر قو بزرگ شديد حالا اگر بگيد من فلان لباس رو ميخوام و اون آقا بگه ندارم ميتونيد كنار بياييد ؟
من شما رو نميشناسم ولي به نظر خودم خيلي سخته
ساجده خانوم;263324 نوشت:
من هنوز چیزی بهشون نگفتم .
فقط برای پدرم مثال زدم .
که مثلا اگه کسی این مدلی بیاد چی میشه؟

طوری رفتار کرد که مطمئنم جوابش نه هست


جمله اي هست كه ميگه بيشتر عمر ما به فكر كردن به مواردي ميگذره كه اصلاً اتفاق نميفته

حالا شما بهشون بگيد پا پيش بذارن اگر قسمت خدا اين باشه پدرتون كه هيچي كل دنيا هم جلوتون سنگ بندازن نميتونن
ولي توصيه ميكنم قبل از اينكه وابستگيتون بهش بيشتر بشه ازش بخواييد كه به خواستگاري بيان
تا همين الآن هم دير شده
ساجده خانوم;263336 نوشت:
اگه قرار بود نه بگم و این وصلت سر نگیره پس چرا خدا اونو سر راهم قرار داد؟

خدا خيلي ها رو سر راه خيلي هاي ديگه قرار ميده ، شماييد كه بايد خوب و بدش رو از هم تشخيص بديد دليل نميشه فقط افراد خوب رو مقابلتون قرار بده كه

اين يك امتحان هست ، كه اتفاقاً بد هم نيست فقط كافيه نگاهتون رو به اين امتحان عوض كنيد
اينطور تصور كنيد كه شما انقدر بزرگ شديد كه خدا اين امتحان سخت رو ازتون بگيره
خدا مهربونتر از اينه كه از بنده هاش امتحاني بگيره كه نتونن از عهده اون بر بيان
هيچ كس در امتحان خدا از پيش مردود شده نيست
[/]

سلام
بعضي اوقات ما تو ميدون در گير احساساتمون هستيم! يا در گير موقعيت پيش اومده و درست نمي تونيم مثل بقيه كه بيرون از ميدون هستند و به شرايط كاملا واقف هستند! به موضوع نگاه كنيم.
پدرتون دلسوز و بهترين مشاور شما هستند...
و تاييدات اين عزيزان هم نشان از درستي تاييد پدرتون!
مطمئن باشيد خدا به شما احساسي بهتر زيباتر و از همه مهمتر با دوامتر خواهد داد.
انشاءالله

نقل قول:
جمله اي هست كه ميگه بيشتر عمر ما به فكر كردن به مواردي ميگذره كه اصلاً اتفاق نميفته
حالا شما بهشون بگيد پا پيش بذارن اگر قسمت خدا اين باشه پدرتون كه هيچي كل دنيا هم جلوتون سنگ بندازن نميتونن
ولي توصيه ميكنم قبل از اينكه وابستگيتون بهش بيشتر بشه ازش بخواييد كه به خواستگاري بيان
تا همين الآن هم دير شده

نقل
نوشته اصلی توسط : ساجده خانوم

اگه قرار بود نه بگم و این وصلت سر نگیره پس چرا خدا اونو سر راهم قرار داد؟

خدا خيلي ها رو سر راه خيلي هاي ديگه قرار ميده ، شماييد كه بايد خوب و بدش رو از هم تشخيص بديد دليل نميشه فقط افراد خوب رو مقابلتون قرار بده كه


اين يك امتحان هست ، كه اتفاقاً بد هم نيست فقط كافيه نگاهتون رو به اين امتحان عوض كنيد
اينطور تصور كنيد كه شما انقدر بزرگ شديد كه خدا اين امتحان سخت رو ازتون بگيره
خدا مهربونتر از اينه كه از بنده هاش امتحاني بگيره كه نتونن از عهده اون بر بيان
هيچ كس در امتحان خدا از پيش مردود شده نيست

سلام در تاييد حرف جناب كبوتر حرم عزيز
اينه كه ميگن حافظ و نگهبان دريچه هاي قلبتون باشيد تا مبادا تاوان بيرون انداختن كسي رو بديد
البته بنده يه تجربه جديدي رو هم از همين محيط داشتم
اونم اينه دقت كنيد:
حافظ و نگهبان دريچه هاي قلب بقيه هم باشيد
تا تاوان بيرون اومدن از قلبشون رو نديد

بعيد بدونم كسي اين نوع تجربه رو داشته باشه!
بگردم اين احكام اسلام رو كه چقدر دقيق و خوبه!
و چقدر جالب مرزها رو مشخص كرده

سلام وعرض ادب

خوب با توجه به صحبتهایی که شد مشکل یه مطلب نیست بلکه بیشتر از یکیه

اولین ومهمترین نکته در ازدواج اینه که به شناخت کافی رسیده باشیم وقتی می گیم شناخت منظورمون این نیست که فقط طرف مقابل را بشناسیم بلکه منظور اینه که خودمون ،سطح توقعاتمون، اهدافمون وانگیزه هامون در ازدواج را لا اقل برای خودمون مشخص کنیم واحتمالا این مطلبی هست که در این قضیه کمتربهش توجه شده.

از مطالب گفته شده استنباط میشه که نوع انتخاب همراه با چاشنی احساسات وعواطف پاک دخترانه هست وخوب این مطلب هم اگر بررسی نشه خودش مشکل سازه.

شناخت بعدی باید در مورد طرف مقابل صورت بگیره حالا میزان شناخت شما از طرف مقابل چقدره واین آشنایی تا چه حدی بوده وبه چه شکل ،این هم مبهمه

پس بزرگوار بدونید که در مرحله ی اول باید مسئله برای خودتون حل بشه وبعد از اون به سراغ خانواده ورضایت اونها رفت منظور این هست که ازدواج یک امر سطحی وساده نیست بلکه باید به طور عمیق به این قضیه توجه کرد


حالا اگر شخص شناخت کافی را بدست آورد و به اهداف وانگیزه هاش توجه کرد والبته به اونها رنگ الهی داد نوبت به شناخت طرف مقابل میرسه که در رابطه با این موضوع هم بارها گفتیم که برای شناخت طرف مقابل اطلاع هر دو خانواده الزامیست پس ارتباط های پنهانی وبه دور از چشم خانواده ها روش مناسبی نیست حال اگر به هر شکل علاقه ای ایجاد شد پس هر چه سریعتر باید بحث این علاقه وارتباط از طریق خواستگاری رسمی به محیط خانواده ها کشیده بشه.

نکته ی مهم همانطور که گفتیم توجه به دلیل مخالفتهاست منتها گاهی دلیلی که پدر برای مخالفت مطرح می کنند از نظر ما غیر منطقی می باشد ولی با کمی تامل والبته مشورت ودوری از احساساتی عمل کردن، ما نیز به منطقی بودن آن دلایل پی خواهیم برد پس در مرحله ی اول باید ملاک ومعیاری برای منطقی بودن دلایل در نظر گرفت ودر ادامه با برسی دلایل در رابطه با درست ونادرست بودنشان قضاوت نمود چرا که دیدگاه شما والبته نوع نگاه شما به قضایا با نوع نگاه پدرتان متفاوت است.اگر دو خانواده از نظر اعتقادت مذهبی ومیزان تدین دارای اختلاف فاحشی باشند باید در انتخاب تجدید نظر شود ویا اگراختلاف مالی بین دو خانواده زیاد باشد ووالدین به خاطر این قضیه مخالفت کنند این خود نیز دلیلی منطقیست.اختلاف طبقاتی از نظر وضع اقتصادی در بین دو خانواده از مشکلاتیست که به راحتی نمی شود از آن گذشت فقط با بیان این جملات که من میتونم تسختی ها را تحمل کنم ،من می تونم گرسنگی وبی پولی را تحمل کنم ،من می تونم....من می تونم....نمیشه این مشکل را حل کرد

چنانچه از انتخاب خود وشناخت طرف مقابل اطمینان کامل دارید ومی دانید مهمترین تصمیم زندگیان را به بهترین شکل گرفته اید ودلایل والدین را بی مورد دانستید می توانید با هم صحبت شدن با آنها وبیان نظر وعقیده ی خود در یک فضای بسیار آرام و عاطفی با پدر ومادر هم صحبت شوید والبته باید در این گفتگو دلایل شما محکم وبه قول معروف محکمه پسند باشد شما دلایل را مطرح نمایید وبه گفتگوی سالم وبدور از هرگونه خشونت بپردازید. وجود بزرگترهای فامیل مثل پدر بزرگ یا عمو ویا کسی که پدر شما از ایشان حرف شنوی دارد نیز می تواند در حل مشکل راهگشا باشد.می توانید خانواده ها را متقاعد کنید که فرصت بیشتری برای آشنایی به شما بدهند واجازه خواستگاری مجدد وارتباط های بیشتر تحت کنترل هر دو خانواده برای آشنایی بیشتر داه شود.در این امر از عجله بپرهیزید وبه والدین زمان دهید تا با موضوع کنار بیایند چنانچه علاقه مندی شما به این ازدواج ومصمم بودنتان را مبنی بر انتخابی که کرده اید(به شرطی که صحیح باشد)بینند احتمال موافقت وجود دارد پس پله پله راه ها را امتحان کنید واز روش های درست استفاده نمایید.البته گاهی در یک مدت زمان پدر ومادر در فضای خاص عاطفی وهیجانی قرار می گیرند وحضور در این فضا باعث می شود که به هیچ وجه از مواضع خود کوتاه نیایند بنابراین صبر کردن پیشه ی خوبیست در این شرایط .اجازه دهید با گذشت مدت زمانی آنها از این حال وهوا خارج شوند ومجددا در یک فرصت مناسب تر موضوع را مطرح نمایید.

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
به نظر بنده فرار و خودکشی و ... غیر منطقی و عقلانی و کار بسیار اشتباهی است که موجب بدبختی بهم ریختگی نظام خانواده میشود.
چه خوب است که اذن پدر را با جلب رضایت بگیرید نه با تحدید حتی اگر صد ساله هم شده باشید نباید این اشتباه را انجام دهید.
بنظر بنده پدر درکش بیشتر از دختر است.قطعاً درک خواهد کرد و برخورد صحیح خواهد داشت.
در نظر داشته باشید که صبر پیشنهاد خدا و عجله پیشنهاد شیطان است.
موفق و سربلند باشید در پناه حق:Gol:.
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم.

asad;263347 نوشت:
عجب ! چه ربطی داره؟ مگه چه جوری سر راهت قرار داد؟ دیگه از یوسف که بدتر قرار نداد! یعنی یوسف هم باید اینو میگفت: ای خدا! اگر قرار بود من با زلیخا گناه نکنم پس چرا اونو سر راهم قرار دادی و شرایطی رو فراهم کردی که اگر گناه میکردم هیچ احدی از این گناه بویی نبره ...... (پشت 7درب قفل شده) خب دختر جان امتحان الهی هستش! میخواد ببینه چندمرده حلاجی! البته نمیخوام بگم کار اون پسره مثل کار زلیخا هست و فلان... سو تفاهم نشه! فقط میخوام بگم صرف اینکه خدا یکیو سر راه کسی قرار داد دلیل نمیشه که حکمت خدا رو زیر سوال ببریم

:vamonde:.
یه حرفی رو زدید خودتونم اخرش گفتید که ربطی به موضوع نداره.
سرکار بزرگوار اومده مشکلات خودشو در زمینه ازدواج مطرح کرده.
شما مبحث یوسف و زلیخارو کشیدی وسط؟
مگه طلبه بیچاره به خانم پیشنهاد نا مشروع داده؟
با عقل شما جور در میاد که همچین مثالی زدید؟؟

عــــلی;263926 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.

:vamonde:.
یه حرفی رو زدید خودتونم اخرش گفتید که ربطی به موضوع نداره.
سرکار بزرگوار اومده مشکلات خودشو در زمینه ازدواج مطرح کرده.
شما مبحث یوسف و زلیخارو کشیدی وسط؟
مگه طلبه بیچاره به خانم پیشنهاد نا مشروع داده؟
با عقل شما جور در میاد که همچین مثالی زدید؟؟


اتفاقا مثال قشنگی زد
و خیلی هم جالب و به موقع بود
منظورش این نبود که مثل اون جریان قضیه شهوت و..بوده
نه خودشونم تاکید کردن که از باب امتحان بودن و آزمایش الهی بودن مثال زدن
استارتر تاپیک فرمودن چچون خدا این اقا رو سر راهش قرار داده پس حتما خبری بوده وباید الزاما به ازدواج برسه
درصورتی که واقعا استدلال اشتباهی بود
خیلی چیزا سراغ ما میاد
ولی ما خودمون هستیم که چنتاییش رو برمیگزینیم.

هم گناه میاد سراغ ما و هم ثواب
این ما هستیم که انتخاب میکنیم.

در ضمن یه سوال بزرگ!!!

اصلا این پیشنهاد از طرف این اقای طلبه چطور عنوان شده؟
پنهانی به خود دختر؟
یا از طریق خانوادشون و تا الانم هیچ رابطه ای با هم نداشتن
حالا تلفنی و حضوری و...

اینکه ایشون طلبه هستن و...
وقتی ایشون با اینکه طلبه هستن رعایت نمیکنن
میشه احتمال داد که خیلی چیزای دیگه رو هم رعایت نکننا

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

تحریم;264303 نوشت:
اتفاقا مثال قشنگی زد و خیلی هم جالب و به موقع بود منظورش این نبود که مثل اون جریان قضیه شهوت و..بوده نه خودشونم تاکید کردن که از باب امتحان بودن و آزمایش الهی بودن مثال زدن استارتر تاپیک فرمودن چچون خدا این اقا رو سر راهش قرار داده پس حتما خبری بوده وباید الزاما به ازدواج برسه درصورتی که واقعا استدلال اشتباهی بود خیلی چیزا سراغ ما میاد ولی ما خودمون هستیم که چنتاییش رو برمیگزینیم. هم گناه میاد سراغ ما و هم ثواب این ما هستیم که انتخاب میکنیم.

مشکلی که این وسط وجود داره اینه که شما ها متاسفانه خودتون رو در حد مشاوره دادن میبینید.و حرف هایی میزنید که اصلاً موضوع تاپیک نمیخونه.
شما میتونی ثابت کنی این مثال قشنگ بود؟
1.زلیخا شوهر داشت.
2.زلیخا یوسف رو پشت در های بسته یافت.
3.زلیخا بدون هیچ استدلال و اجازه و اذنی از یوسوف نبی اکرم درخواست گناه زنا کرد.

اگر عقل خود و مثال را در کنار هم بگذارید تفاوت ها را شدیداً احساس میکنید.کسی می آید خواستگاری میکند با کسی که پیشنهاد نا مشروع میدهد فرقی نمیکند؟
اینکه امتحان الهی هست یا نه شما قدرت تشخصی آنرا ندارید که مثالی بزنید که کاملاً آنرا نقص کنید.
الان خود بنده نه میدانم خواستگاری فرد برای ازدواج کار شیطان است و نه میدانم کار خداست.پس چرا باید بجای دادن راهکار مثالی مانند حضرت یوسف بزنم که به فرد بگویم طرف مقابل ما از تو گناه زنا خواسته؟
چطور توجیح میکنید؟

تحریم;264303 نوشت:
در ضمن یه سوال بزرگ!!! اصلا این پیشنهاد از طرف این اقای طلبه چطور عنوان شده؟ پنهانی به خود دختر؟ یا از طریق خانوادشون و تا الانم هیچ رابطه ای با هم نداشتن حالا تلفنی و حضوری و... اینکه ایشون طلبه هستن و... وقتی ایشون با اینکه طلبه هستن رعایت نمیکنن میشه احتمال داد که خیلی چیزای دیگه رو هم رعایت نکننا

من نمیفهمم شما کلام استاد سینا رو ببینید.بر اساس آنچه که خانم بزرگوار اومدن توضیح دادن راهکار دادن و مثال هایی زدن.
مشکل همینجاست دیگه....این خانم فقط گفته ایشون طلبه هستن.شما چی گفتی:
تحریم;264303 نوشت:
وقتی ایشون با اینکه طلبه هستن رعایت نمیکنن میشه احتمال داد که خیلی چیزای دیگه رو هم رعایت نکننا

شما از کجا به این قضیه پی بردی؟
وقتی هیچ اطلاعاتی در دسترس نداری چطوری خودت رو بر روی میز قضاوت قرار میدی؟

من خودم رو در حد مشاوره دادن نمیبینم.اما خوشم نمیاد کسی که قدرت دادن مشاوره و راهکار صحیح رو نداره باعث بشه فرد بجای اینکه بتونه خوب فکر کنه و تصمیم بگیره بدتر گمراه بشه!!!
مگر بازی و ریاضی هست که احتمال میدهید؟

سلام سلام سلام

انگار ما نبودیم بحث بالا گرفته

البته همه ی بزرگواران در صدد بیان کردن نظرات خودشون هستند واین خوبه منتها باید اگر پیشنهادی داده میشه دقت کنیم واحتمال بدیم که ممکنه با همین یه کلمه حرف ما کسی تحت تاثیر(چه خوب وچه بد)قرار بگیره واین یعنی یه مسئولیت.پس حواسمون به کلمه کلمه ی حرفامون باشه چرا که مسئولش هستیم.

همونطور که تو پستهای قبلی گفتم لازمه ی تسلط بر یک مطلب ومسئله، داشتن اطلاعات خوب وکافی در مورد اون هست تا جایی که پرسشگر گرامی اطلاعات داده بودند ما راهنمایی کردیم ولی بقیه مطالب دیگه میشه حدس وگمان ونظر دادن بر روی احتمالات.پس ترجیح میدیم موضوع را فعلا ادامه ندیم تا اطلاعاتمون نسبت به مشکل ایشون کامل بشه.

مسئله ی مهم در این نوع ارتباط ها اینه که ما چطور با این قضایا برخورد کنیم در واقع برخورد ما با این نوع پیشنهادات وارتباطات خیلی مهمه.

این که ارتباط چطور برقرار میشه چطور صحبت میشه چه صحبتهایی رد وبدل میشه وتا کی قراره ادامه پیدا کنه ونهایتا به کجا کشیده بشه نیاز به بررسی داره و دونستن این مطالب میتونه به ما تو شناختن طرف مقابل کمک کنه پس....

یک کم صبر می کنیم ببینیم قرار اطلاعاتمون زیاد بشه تو این جریان یا نه

البته اگر هم اطلاعات بالا بره ظاهرا موضوع میشه دیگه مشاوره ای و باید با انجمن اخلاق خداحافظی کنه.

یا علی

سلام
اول به علی آقا دوستانه میگم این قدر در مورد حرفای دیگران نظر نده برادر... هی کشش میدی که چی؟... بذار بقیه خودشون قضاوت کنن که شما درست میگی یا ایشون... تموم شد رفت... خیلی هم حرف نامربوط و بی خودی باشه توسط مدیران ویرایش میشه

پست های ساجده خانوم که حذف شده ظاهرا... فقط خواستم بگم... هر وقت برای دفاع از احساست تونستید با کمک عقلتون استدلال کنید و هر کسی هر ایرادی از انتخابتون گرفت با دلیل و منطق جوابشو بدید شک نکنید به خواستتون میرسید

اسم فرار یا خودکشی آوردن یعنی فرار از واقعیت... امروز مشکلتون اینه که نمیتونید به طرف برسدی... فردا مشکلات بزرگتری دارید... از بچه ای که به دنیا خواهد آمد گرفته تا خیلی چیزای دیگه و این بار رسما خود شمایید که مسئولید... نمیشه آدم هر جا خسته شد بکشه کنار... هر چی خواست و بهش ندادن لج بگیره... و این نکته ی مهم رو یادتون نره که اون شخص مخالف پدری هست که همه ی زندگیش رو حاضره به پاتون بریزه و نمیخواد هیچ وقت احساس پشیمونی و شکست کنید... اون شما رو بزرگ کرده و از هر کسی بهتر میشناسه

بازم تاکید میکنم... برای انتخابتون دلیل قانع کننده بیارید و ازش منطقی دفاع کنید... اگه نمیشه دیگه اصرار نکنید و باور داشته باشید خدا کمکتون میکنه تا این بحران رو پشت سر بذارید

موفق باشید
بدرود

نقل قول:
به شناخت کافی رسیده باشیم وقتی می گیم شناخت منظورمون این نیست که فقط طرف مقابل را بشناسیم بلکه منظور اینه که خودمون ،سطح توقعاتمون، اهدافمون وانگیزه هامون در ازدواج را لا اقل برای خودمون مشخص کنیم واحتمالا این مطلبی هست که در این قضیه کمتربهش توجه شده.

سلام
من هم به همه دوستان توصيه كه نه!
تمنا مي كنم: همه مون با هم بحث رو مديريت كنيم. يعني هر كس كه بزرگواري مي كنه و اظهار نظ مي كنه اگر سعي كنه مفت مفيد مختصر باشه! يه بحث رو به رشدي خواهيم داشت.
هميشه اينو تو ذهنمون داشته باشيم. موتورهاي جستجو گر زيادي اين بحث ها رو رصد مي كنند. كه حتما از خارج كشور هم هستند. پس ...
بگذريم...

..............................
اما در خصوص حرفهاي مفيد ولي مختصر استاد سينا!
من يه سوال مي كنم از استاد! اشكالي كه نداره؟
استاد: ايا دو نفر مي توانند به شناخت كافي از طرفشون قبل از ازدواج برسن!؟
توضيح اينكه:
ما هميشه در مصاحبت و مفارقت با ديگران هست كه به خصوصيات و نقاط قوت و ضعف آنها پي مي بريم.
و في البدائه امكان شناخت دقيق همه خصوصيات مثبت و منفي طرف نميشيم!
هم نقاط مثبت و هم منفي!
حال آنكه بنا به فرهنگ بومي و اسلامي فقط و فقط بعد از عقد است كه مي توانيم با همسرمان باشيم! به عبارتي آنچه ما به دنبال آن هستيم يعني شناخت بدون عقد حاصل نميشه! و اون شناختي كه بعد از عقد حاصل ميشه؛ ممكنه منظور و دلخواه و مقصود ما نباشه!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
به نظر حقير اساس اختلافات زناشويي مربوط به شناخت همديگر نيست! به خاطر آنچه كه گذشت و اينكه ما سراغ داريم افرادي كه با شناخت قبلي مثلا خويشاوندي با هم ازدواج كردند ولي باز هم دچار مشكل هستند.
يه سوال ديگه هم داشتم كه اميدوارم بعد از حل اين سوال اجازه بدهيد بپرسم.

عــــلی;264666 نوشت:
اینکه امتحان الهی هست یا نه شما قدرت تشخصی آنرا ندارید که مثالی بزنید که کاملاً آنرا نقص کنید.

حاصل عمر من این نکته هست :
ما بطور دائم و پیوسته در حال امتحان الهی هستیم.وقتی تنها هستیم یا در جمع چه حرفی بزنیم چه سکوت کنیم چه بایستسم چه راه بریم چه ببینیم چه نبینیم چه بخوانیم چه نخوانیم . تاکید میکنم بطور پیوسته حالا چه نظر بدیم یا ندیم چه ..... کلا در همه حال در حال آزمایشیم. باور کنید این یه واقعیته بزرگیه.
دوم اینکه با خودمون صادق باشیم.هیچوقت ته وجدان و عقل انسانها به او دروغ نمیگه و بهترین راهنماست.
سوم اینکه هر بذری که میکاریم یا خیره یا شره و هر انسانی در اعماق وجودش میتونه نوع آن را تشخیص بده که تصمیمش عقلانی یا احساسی است و امکان نداره که بذر خیر میوه شر بده و بالعکس.
چهارما خدا را شاکرم که در انجمنی عضو هستم که اینهمه دوستان خوبه "مجازی" توش هست که بعید میدونم در عالم "واقعی " کسی اینهمه دوست عاقل و خیرخواه داشته باشه.
و در آخر خدمت استارتر گرامی: در خانه اگر کس هست یک حرف بس است.
موفق باشید.

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.

hamid40;265841 نوشت:
ما بطور دائم و پیوسته در حال امتحان الهی هستیم.وقتی تنها هستیم یا در جمع چه حرفی بزنیم چه سکوت کنیم چه بایستسم چه راه بریم چه ببینیم چه نبینیم چه بخوانیم چه نخوانیم . تاکید میکنم بطور پیوسته حالا چه نظر بدیم یا ندیم چه ..... کلا در همه حال در حال آزمایشیم. باور کنید این یه واقعیته بزرگیه.

عــــلی;264666 نوشت:
اینکه امتحان الهی هست یا نه شما قدرت تشخصی آنرا ندارید که مثالی بزنید که کاملاً آنرا نقص کنید.

لفطاً جمله را کامل بخوانید و برش ندهید و کامل آنرا نقل کنید که دچار اشتباه نشوید.بله همه ما دائماً در حال امتحان هستیم.بنده هم گفتم که قدرت تشخیص امتحان از انسان ها ساقط است و برای حل آن راه حل درستی است.راه حل های برخی دوستان تناقض با آنچه بیان شد دارد پس نتیجیه این میشود که قدرت تشخیص امتحان الهی نداریم که بتوانیم راه حل درست انرا بیان کنیم.
هر امتحان الهی راه حل درستی دارد.و اگر راه حل درست را ندانیم، یعنی اینکه آن امتحان را نشناخته ایم.بهتر است وقتی امتحان را نمیشناسیم در آن عجله نکنیم.مانند مثال هایی که ذکر شد.
فرزند فاطمه;264738 نوشت:
اول به علی آقا دوستانه میگم این قدر در مورد حرفای دیگران نظر نده برادر... هی کشش میدی که چی؟... بذار بقیه خودشون قضاوت کنن که شما درست میگی یا ایشون... تموم شد رفت... خیلی هم حرف نامربوط و بی خودی باشه توسط مدیران ویرایش میشه

متاسفانه توی سایت اسک دین همه برای خودشون مرجع تقلید شدن.بنده کارم اینه که نظرات دیگران رو نقد و بررسی میکنم.فکر نمیکنم مشکلی داشته باشه.
یا علی.[/]

روح الله;265815 نوشت:
سلام
من هم به همه دوستان توصيه كه نه!
تمنا مي كنم: همه مون با هم بحث رو مديريت كنيم. يعني هر كس كه بزرگواري مي كنه و اظهار نظ مي كنه اگر سعي كنه مفت مفيد مختصر باشه! يه بحث رو به رشدي خواهيم داشت.
هميشه اينو تو ذهنمون داشته باشيم. موتورهاي جستجو گر زيادي اين بحث ها رو رصد مي كنند. كه حتما از خارج كشور هم هستند. پس ...
بگذريم...

..............................
اما در خصوص حرفهاي مفيد ولي مختصر استاد سينا!
من يه سوال مي كنم از استاد! اشكالي كه نداره؟
استاد: ايا دو نفر مي توانند به شناخت كافي از طرفشون قبل از ازدواج برسن!؟
توضيح اينكه:
ما هميشه در مصاحبت و مفارقت با ديگران هست كه به خصوصيات و نقاط قوت و ضعف آنها پي مي بريم.
و في البدائه امكان شناخت دقيق همه خصوصيات مثبت و منفي طرف نميشيم!
هم نقاط مثبت و هم منفي!
حال آنكه بنا به فرهنگ بومي و اسلامي فقط و فقط بعد از عقد است كه مي توانيم با همسرمان باشيم! به عبارتي آنچه ما به دنبال آن هستيم يعني شناخت بدون عقد حاصل نميشه! و اون شناختي كه بعد از عقد حاصل ميشه؛ ممكنه منظور و دلخواه و مقصود ما نباشه!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
به نظر حقير اساس اختلافات زناشويي مربوط به شناخت همديگر نيست! به خاطر آنچه كه گذشت و اينكه ما سراغ داريم افرادي كه با شناخت قبلي مثلا خويشاوندي با هم ازدواج كردند ولي باز هم دچار مشكل هستند.
يه سوال ديگه هم داشتم كه اميدوارم بعد از حل اين سوال اجازه بدهيد بپرسم.

وقتی صحبت از شناخت طرفین در ازدواج مطرح میشه طبیعتا ذهن ها به سمت این مطلب معطوف میشه که چه میزان شناخت برای ازدواج کافیه؟این که ما بخواهیم این توقع را از خود داشته باشیم که به شناخت صد در صدی از طرف مقابل برسیم امری نا ممکن است وبارها شاهد این قضیه بوده ایم که افرادی با هم حتی سالها زندگی کرده اند اما هنوز به طور دقیق موفق به شناخت همدیگر نشده اند پس زمانی که بحث شناخت در ازدواج مطرح می شود منظور شناخت جزئی نیست بلکه هدف ،شناخت کلیست چرا که کلیات را مبنا قرار می دهیم و جزئیات را به عنوان اموری که بر اساس آن کلیات در وجود شخص شکل می گیرد تصور می کنیم.پس با شناخت کلیات می توان برای ازدواج آماده شد منتها در شناخت کلیات اعم از عقاید واخلاقیات باید دقت وتیزبینی بخرج داد.البته قصد نداریم بگیم که اگر این شناخت قبل از ازدواج کافی باشه دیگه بعد ازازدواج هیچ مشکلی به وجود نمیاد اما قصد این را هم نداریم که نسبت به شناخت بی تفاوت باشیم وبگیم شناخت خیلی موثر نیست.در واقع هم شناخت از طرف مقابل در داشتن یه ازدواج موفق به ما کمک می کنه وهم در نظر گرفتن ملاک ومعیارهای درست.تو پستهای قبلی هم اشاره کردیم که قبل از همه ی اینها یه شناخت کافی هم باید از خودمون داشته باشیم پس در ازدواج همه ی اینها دست به دست هم می دهند تا ما یه ازدواج موفق داشته باشیم ونبود هر یک از این عوامل به همون نسبت می تونه به موفقیت یه ازدواج ضربه بزنه.


لطفا بحث از مسیر اصلیش خارج نشه

نقل قول:
منظور شناخت جزئی نیست بلکه هدف ،شناخت کلیست چرا که کلیات را مبنا قرار می دهیم و جزئیات را به عنوان اموری که بر اساس آن کلیات در وجود شخص شکل می گیرد تصور می کنیم

سلام از جناب استاد ممنونم
قبل از هز چیزی باید بگم که باید میدانی بحث بشه و نظریه پردازی و تئوری بحث کردن بدون در نظر داشتن واقعیت اختلافات زناشویی چندان ثمره عملی نخواهد داشت.
استاد فرمودند که ما باید به یک شناخت کاملی از کلیاتی از طرف مقابلمون برسیم. و دقیقا لازم نیست که به جزئیات شخصیت او پی ببریم.
می خواستم بدونم استاد
اولا منظور از کلیات شناخت یک شخصیت چیه؟ یعنی چه عناصری در یک شخص مثلا زن جزء کلیات شخصیت اوست و چه عناصری جزءی؟
ثانیا این تصوری که شما در کلامتون آوردید که به نظرم منظورتون تطبیق بود چگونه انجام میگیره!
یعنی من چطوری می تونم از قبل و پهلوی چند تا عنصر کلی یک شخصیت متوجه اون رفتاها و خلق و خوی های جزئی بشم؟
متشکرم

روح الله;266565 نوشت:

سلام از جناب استاد ممنونم
قبل از هز چیزی باید بگم که باید میدانی بحث بشه و نظریه پردازی و تئوری بحث کردن بدون در نظر داشتن واقعیت اختلافات زناشویی چندان ثمره عملی نخواهد داشت.
استاد فرمودند که ما باید به یک شناخت کاملی از کلیاتی از طرف مقابلمون برسیم. و دقیقا لازم نیست که به جزئیات شخصیت او پی ببریم.
می خواستم بدونم استاد
اولا منظور از کلیات شناخت یک شخصیت چیه؟ یعنی چه عناصری در یک شخص مثلا زن جزء کلیات شخصیت اوست و چه عناصری جزءی؟
ثانیا این تصوری که شما در کلامتون آوردید که به نظرم منظورتون تطبیق بود چگونه انجام میگیره!
یعنی من چطوری می تونم از قبل و پهلوی چند تا عنصر کلی یک شخصیت متوجه اون رفتاها و خلق و خوی های جزئی بشم؟
متشکرم

همانطور که قبلا گفتیم انتظار شناخت جامع وهمه جانبه از شخصیت طرف مقابل انتظار صحیحی نیست چرا که با موجود پیچیده ای به نام انسان روبرو هستیم ولی این سخن به معنای این نیست که به دنبال شناخت نباشیم بلکه ما باید به معیارها ی مهم توجه کنیم وبا استفاده از ابزارهای لازم برای شناخت دست به انتخاب مناسب بزنیم.این که گفتیم لازم است به کلیات توجه شود منظورفاکتورهای اصلی برای ازدواج است که در مورد زن و مرد یکسان می باشد در واقع در این انتخاب باید به مجموعه ای ازپارامترها توجه کرد.پرسش در رابطه با مسائل اعتقادی،میزان ارزش گذاری به اخلاقیات،انگیزه ی شخص برای ازدواج،نگرش به زندگی واهداف آن،میزان اهمیت خانواده برای شخص،ارائه تعریف مناسبی برای مشکل و چگونگی برخورد با مشکلات از مجموعه پرسشهای مشترک است که آگاهی نسبت به آنها راهگشای خوبیست. توجه کردن به مسائل اعتقادی ومیزان تقید آن شخص نسبت به عقیده اش از مواردی است که نباید در امر ازدواج نادیده گرفت.


البته به کار بردن ابزارمناسب شناخت نیزدر موفقیت در ازدواج بسیار راهگشاست مشورت با افراد فهمیده وبا صداقت که آشنایی خوبی با طرف مقابل دارند کمک بزرگی در این قضیه است. تحقیق وبرررسی همه جانبه نیزدنباله رو همان مشورت است که نکات مبهم زیادی را برای ما روشن خواهد کرد.در واقع می شود اینگونه بیان کرد که ما در جلسات خواستگاری وارتباط برای شناخت ،از طریق پرسش از کلیات ، یک نمای کلی از شخصیت طرف مقابل بدست خواهیم آورد وتحقیق در رابطه با او از دوستان وآشنایان وفامیل مورد اعتماد ما را در رابطه با شناخت جزئیات کمک خواهد نمود.شناخت در زندگی برای ازدواج آنی نیست بلکه امری تدریجی است مقداری از شناخت قبل از ازدواج بدست می آید مقداری در دوران عقد وبقیه آن بعد از ازدواج وهر مرحله مکمل مرحله ی قبل خواهد بود.مهمترین سوال مشترک برای ازدواج دانستن انگیزه ی ازدواج است که با دریافت پاسخ این سوال راه برای پرسشهای بعدی هموارتر خواهد بود.آگاهی نسبت به برنامه هایی که شخص برای آینده دارد نیز بسیار با اهمیت است.شناخت خط قرمزهای زندگی به این معنا که چه چیز در زندگی او را محدود می کند وچرا.با دانستن این امور کلی از طریق پرسش از خود شخص وتطبیق آن بر امور جزئی از طریق تحقیق می توان تا حدی در شناخت طرف مقابل موفق بود.

سینا;267768 نوشت:
پرسش در رابطه با مسائل اعتقادی،میزان ارزش گذاری به اخلاقیات،انگیزه ی شخص برای ازدواج،نگرش به زندگی واهداف آن،میزان اهمیت خانواده برای شخص،ارائه تعریف مناسبی برای مشکل و چگونگی برخورد با مشکلات

با تشکر
استاد جایگاه خانواده و اختلاف سطح انها چه؟
اگر این مواردی که شما فرمودید را دو نفر با هم موازی و همجهت بوده باشند اما مساله اصلی اختلاف طبقاتی شدید باشد آنگاه میشود گفت که چگونگی حل مشکلات با خداست؟
وقتی همه ملاکهای دو نفر یکی باشد و در یک راستا (البته با کمی اختلاف نظر که انهم طبیعی است ) باشد میشود بقیه را به خدا سپرد؟
وقتی پول تو جیبی ماهانه من در حال حاضر سه تا چهار برابر حقوق ماهیانه طرف مقابلم بعد از ازدواج هست ، آیا به صرف ملاکهایی که شما فرمودین ، میشه خوشبخت بود؟

به نظر بنده ملاکهای مطرح شده جامع هستند ولی در مورد مسائل شخصی . اما نباید فراموش کنیم که ما در اجتماع زندگی میکنیم و ناگزیر به حفظ روابط میباشیم چرا که نظر دین نیز همین است .

پس به ملاکهای فوق باید همسوئی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز اضافه شود.

ساجده خانوم;267944 نوشت:
پس به ملاکهای فوق باید همسوئی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز اضافه شود.

مطمئنن حرف شما درسته ولی منظور استاد شناخت اولیه بود .

به نظر من بچه هایی که تو خانواده متمول بزرگ شدن و زندگی میکنن ، نمیتونن با سختی کنار بیان .
شاید برای مدت کوتاهی بشه ولی برای دراز مدت اصلا.

یه بار همراه بچه های دانشگاه یه اردوی یه ماهه رفته بودیم یه جایی . یه اردویی بود که برای خوش گذرونی نرفته بودیم . سختی زیادی داشت.

تو اون اردو یکی از هم اتاقی های من بچه مایه داااااااااااااااااااااااااااار بود .

البته خیلی از ماها مایه داری رو مساوی با بی ایمانی میدونیم ولی این دوستم فوق العاده دختر با ایمان و متینی بود و اصلا مغرور و از خود متشکر نبود .
تو حجاب و رفتارهای دینی واقعا برای ما الگو بود.
منم خیلی دوسش داشتم .اما مشکلی که وجود داشت این بود که اون به محیطی که ما توش بودیم نمیومد.

لباسهای مارک و برندهای خارجی یه عضو جدا ناشدنی از زندگیش بود .

همراه خودش هر چی اورده بود خارجی بود .از کیف و کفش بگیر تا شکلات و خودکار و ...

تو آفتاب نمیتونست راه بره .
بیشتر اوقات هم به خاطر حساسیت به مواد غذایی یا چیزای دیگه حالش بد میشد و باید میرفت بیمارستان.در صورتی که ماها اینطوری نبودیم و اتفاقی برامون نمیافتاد.

تقصیر خودش نبود . نیست تو این محیطها نبود ، نمیتونست باهاش کنار بیاد.
اما به هر زوری بود دوره تموم شد و اون برگشت به زندگی عادی خودش اما مسئول اردو در گزارش کارش در مورد اون نوشت:
با اینکه ایشون فوق العاده با ایمان و مبادی آداب و متعهد هستند ، با محیط اینجا سازگاری نداشته ( به اصطلاح نازک نارنجی ) و نمیتونن دوباره در این اردو شرکت کنن !!
دوست من هیچ تقصیری نداشت . اون مال یه دنیای دیگه بود و ما یه دنیای دیگه .
همه ادمها باید جایی باشن که بهش تعلق دارن.

پس به نظر من درصد انسانهایی که بتونن با شرایط سخت زندگی ، اونهم بعد از چندین سال نازپروری کنار بیان خیلی خیلی کم هست .

به نظر من شما باید خودتو تو این شرایط قرار بدی تا ببینی آیا تواناییش رو داری یا نه .

اگه داری برو سراغ بقیه آیتم ها .



ببخشید عزیزم : من اصلا منظوری ندارم ها. فکر نکنی منظورم به شماست که می
میگم نازک نارنجی و اینا . ولی نا خوداگاه یاد اون دوستم افتادم.:Cheshmak:

ساجده خانوم;267943 نوشت:
با تشکر
استاد جایگاه خانواده و اختلاف سطح انها چه؟
اگر این مواردی که شما فرمودید را دو نفر با هم موازی و همجهت بوده باشند اما مساله اصلی اختلاف طبقاتی شدید باشد آنگاه میشود گفت که چگونگی حل مشکلات با خداست؟
وقتی همه ملاکهای دو نفر یکی باشد و در یک راستا (البته با کمی اختلاف نظر که انهم طبیعی است ) باشد میشود بقیه را به خدا سپرد؟
وقتی پول تو جیبی ماهانه من در حال حاضر سه تا چهار برابر حقوق ماهیانه طرف مقابلم بعد از ازدواج هست ، آیا به صرف ملاکهایی که شما فرمودین ، میشه خوشبخت بود؟

ما در پستهای گذشته موارد بسیار مهمی را به عنوان معیارهای مهم ازدواج مطرح کردیم این که شما می فرمایید در تمام موارد با طرف مقابل هم کفو هستید مسئله ای قابل بحث است چرا که این مقدار یقین نسبت به طرف ،نیازمند شناخت کامل از خود و خصوصیات اخلاقی خود در مرحله ی اول وشناخت کافی از طرف مقابلتان است اگر هر دو طرف از نظر ایمان وعقیده با هم هم کفو هستند وتمام معیارهای لازم را مورد بررسی قرار داده اند وتنها وتنها بر سر معیار وملاک اختلاف طبقاتی مانده اند باید بگوییم حل شدن این مشکل بستگی به ظرفیت هر دو طرف دارد چرا که بعضی ها با وجودی که در ناز ونعمت بزرگ شده اند اما توان مقابله با مشکلات اقتصادی را خواهند داشت البته این موضوع کلیت ندارد وهر فرد با توجه به نوع تربیت طرز برخوردش با مشکلات متفاوت خواهد بود بنابراین لازمه ی دریافت پاسخ این سوال توجه به تواناییهای خودتان در مقابل مشکلات است اگر میزان توانایی شما بالاست این مشکل نیز حل شدنی خواهد بود اما چنانچه شخصیت شما به گونه ای است که در برابر مشکلات تاب تحمل ندارید عدم وجود همین یک معیار حتی اگر همه ی شرایط فراهم باشد می تواند ضربه زننده باشد.

راه انتخاب همسر در اسلام

راه انتخاب همسر در اديان و مكاتبى كه رنگ و بوى وحى را از دست داده اند، يا از ابتدا از ويژگى آسمانى بودن محروم بودند، با راه انتخاب همسر در فضاى ملكوتى اسلام فرق مى كند.
اسلام به مرد مسلمان و انسان مؤمن اجازه انتخاب هر زنى را كه بخواهد نمى دهد، چنانكه به زن مسلمان و بانوى مؤمنه اجازه اختيار هر شوهرى كه بخواهد نمى دهد، چرا كه در انتخاب و اختيار همسر بايد خير دنيا و آخرت، و سعادت امروز و فرداى انسان ملاحظه شود، و پاك ماندن انسان از آلودگيها و پاكيزه ماندن زندگى از برنامه هاى شيطانى لحاظ گردد، زيرا در بناى ازدواج در اسلام فقط شهوت و تمتع و لذت بدنى و مادى منظور نيست، بلكه هدف اسلام از مسئله ازدواج حفظ دين زنان و مردان، و ساخته شدن خانه اى الهى، و بوجود آمدن فرزندانى شايسته، و تأمين رضايت حق است، به همين خاطر در چنين چهارچوبى اصل ازدواج، آئين همسردارى، عشق ورزى به زن شرعى، تأمين نياز جنسى به هر اندازه اى كه مزاج مرد و زن اقتضا كند، رعايت حقوق، فرزنددار شدن، تربيت اولاد، و به عهده داشتن وظايف لازم، و كار و كوشش و كسب براى تأمين مسكن و لباس و تغذيه زن و بچه به عنوان عبادت خدا شناخته شده، و براى هر قدمى كه انسان در اين زمينه برمى دارد اجر عظيم و ثواب زياد منظور شده است.
اينجاست كه معجزه اسلام در اصرار به مسئله كفويّت روشن مى شود، و انسان در برابر شرايط الهى ازدواج كه در اسلام مطرح است با تمام وجود به خضوع وادار مى شود، كه اگر آن شرايط الهى و معنوى لحاظ نشود، از سر و روى زندگى شرّ و فتنه برخواهد خاست، و فضاى خانه به فضائى پر از عذاب و رنج، و درد و محنت، و تأسف و غصّه تبديل خواهد شد، و كار به طلاق و جدائى يا تلخى هميشگى و يا اگر ظرفيتى در كار نباشد به جنون و ديوانگى و يا خودكشى يكى از طرفين منجرّ خواهد گشت.
از زنى كه به رشد عقل و فكر خود با كسب معرفت، و به كمال خود با كسب ايمان و اخلاق و تقوا كمك نكرده بايد پرهيز كنيد، و از ازدواج با چنين زنى خوددارى نمائيد، زنى كه در خانواده اى به دور از خداپرستى، و اخلاق و تقوا، و توحيد و عبادت بار آمده و براى مرد جز فتنه و فساد، و هلاكت و تباهى چيزى ندارد.

برگرفته از كتاب نظام خانواده در اسلام اثر حسين انصاريان


سلام ساجده خانم
این اختلاف طبقاتی رو من هم داشتم
یعنی ما پولدار بودیم و خانواده ی همسرم متوسط بودند
اختلاف فرهنگی هم بود ولی سر مسایل ناچیز ولی این اختلاف به نظرم برای شما بیشتر از اختلاف اقتصادیه والبته اختلاف فرهنگی خیلی مهمتره تا اقتصادی
در مورد اختلاف اقتصادی بگم این که بارها زبونم رو میگزم که خدای نکرده ایشون رو ناراحت نکنم غیر این که شرایط اقتصادی رو باید تحمل کنم
منظورم اینه که میترسم چون عادت به ول خرجی دارم!میترسم چیزی بخوام که ایشون نتونه تامین کنه و شرمندگی من بیش تر از ایشون بشه
هر طلبه ای هم صرف اسم طلبه بهترین شوهر دنیا نیست!
اینم بدونید لازمه ی انجام دادن وظایفشون اینه که صبر زیاد داشته باشند و البته احترام زیاد
حدیث هست از حضرت علی ع قریب به این مضمون که قبل از حضرت ابوطالب هیچ فقیری سروری نیافت بعد از ایشان هم این اتفاق نخواهد افتاد!
شیرینیش به حضور خداست توی زندگی
ولی وقتی پدرتون حتی با مساله ی اختلاف اقتصادیتون به این نحو مخالفند، شرایط براتون سخت میشه
چون پدر ایشون مورد وسوق شما نیست (در واقع به خاطر اعتیاد متاسفانه احترام در اجتماع ندارن)والبته بعد از ازدواج پدرتون هم که مخالف بودند هم پشتیبانتون نخواهد بود
البته پشتیبان همه خداست ولی خودتون این شرایط رو می تونید تحمل کنید؟
نه پول و نه احترام!
تفاهم طرفین مهم هست ولی با این شرط که این تفاهم پایه ای در شرایط زندگی هم حفظ بشه!
من با این اطلاعاتی که شما دادین با پدرتون موافقم


[=microsoft sans serif]پست جمعبندی:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
سوال:
[=microsoft sans serif]

آیا من به زور میتوانم پدرم را مجبور کنم که به ازدواج من تن دهد؟مثل تهدید به خودکشی یا فرار؟ یا اینکه هیچوقت ازدواج نکنم؟
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]پاسخ:[=microsoft sans serif]
مسئله اطاعت واذن از پدر، موضوع بزرگ و با اهميتی در دين اسلام است احاديث متعددي نیزوجود دارد که معصومين علیهم السلام تاکيد مي کنند که خوشنودي خدا در گرو رضايت پدر و مادر است.البته از نظر شرعی پسر در ازدواجش نیاز ندارد که از پدر و مادرش اجازه بگیرد و رضایت آن هارا به دست آورد. گرچه بهتر است که رضایت آن ها را جلب کند و با هماهنگی آن ها اقدام به ازدواج نماید.اما رضایت پدر برای ازدواج دختر شرط است.اما چنانچه پدر از ازدواج دختر رضایت نداشت لازم است دلایل مخالفت ایشان به طور کامل بررسی شود چرا که ممکن است دلایل پدر در عدم موافقت، از روی منطق باشد.مشاوره در اسلام یک اصل مهم است که در مسئله ی ازدواج بیشتر نمود پیدا می کند وچه بهتر، که انسان در این مسئله از پدر ومادر خویش مشورت بگیرد چرا که هم تجربیات آنها فراتر است وهم به دلیل ارتباط عاطفی که والدین با فرزند دارنددلسوزی آنها بالطبع بیشتر از دیگران است پس در مرحله ی اول باید به دلایل پدر برای مخالفت توجه کرد که چنانچه این دلایل منطقی باشد بهتر است از این ازدواج صرف نظر شود اما اگر دلایل پدر برای مخالفت بدون منطق وبی پایه واساس باشد وصرفا بدون دلیل منطقی وتنها از روی حب وبغض های شخصی ،مخالفت صورت بگیرد در این شرایط بهتر است از راه حلهای معقول تری استفاده شود واز طریق واسطه قرار دادن دیگران (بزرگترهای فامیل یا کسانی که می توانند در تصمیم پدر ومادر تاثیرگذار باشند)آنها را راضی نمود بنابراین چنین تهدیدهایی از نظر اخلاقی نه تنها زیبا نیست بلکه راهگشا نیز نخواهد بود.این را هم بدانیم که اگر رضایت پدر نباشد توفیقات الهی از انسان سلب می شود.
اگر دليل موجهي براي مخالفت نديديد ، سعي کنيد به گونه اي با زبان عاطفه ، احساسات ، منطق و يا استفاده از روش های ديگر رضایت آنها را بدست آورید.

[=microsoft sans serif]
سوال:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
اگر دلیل مخالفت پدر برای ازدواج غیر منطقیست تکلیف ما چیست؟
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
پاسخ:
[=microsoft sans serif]

گاهی دلیلی که پدر برای مخالفت مطرح می کنند از نظر ما غیر منطقی می باشد ولی با کمی تامل والبته مشورت ودوری از احساساتی عمل کردن، ما نیز به منطقی بودن آن دلایل پی خواهیم برد پس در مرحله ی اول باید ملاک ومعیاری برای منطقی بودن دلایل در نظر گرفت ودر ادامه با برسی دلایل در رابطه با درست ونادرست بودنشان قضاوت نمود چرا که دیدگاه شما والبته نوع نگاه شما به قضایا با نوع نگاه پدرتان متفاوت است.اگر دو خانواده از نظر اعتقادت مذهبی ومیزان تدین دارای اختلاف فاحشی باشند باید در انتخاب تجدید نظر شود ویا اگراختلاف مالی بین دو خانواده زیاد باشد ووالدین به خاطر این قضیه مخالفت کنند این خود نیز دلیلی منطقیست.اختلاف طبقاتی از نظر وضع اقتصادی در بین دو خانواده از مشکلاتیست که به راحتی نمی شود از آن گذشت فقط با بیان این جملات که من میتونم سختی ها را تحمل کنم ،من می تونم گرسنگی وبی پولی را تحمل کنم ،من می تونم....من می تونم....نمیشه این مشکل را حل کرد
چنانچه از انتخاب خود وشناخت طرف مقابل اطمینان کامل دارید ومی دانید مهمترین تصمیم زندگیان را به بهترین شکل گرفته اید ودلایل والدین را بی مورد دانستید می توانید با هم صحبت شدن با آنها وبیان نظر وعقیده ی خود در یک فضای بسیار آرام و عاطفی با پدر ومادر هم صحبت شوید والبته باید در این گفتگو دلایل شما محکم وبه قول معروف محکمه پسند باشد شما دلایل را مطرح نمایید وبه گفتگوی سالم وبدور از هرگونه خشونت بپردازید. وجود بزرگترهای فامیل مثل پدر بزرگ یا عمو ویا کسی که پدر شما از ایشان حرف شنوی دارد نیز می تواند در حل مشکل راهگشا باشد.می توانید خانواده ها را متقاعد کنید که فرصت بیشتری برای آشنایی به شما بدهند واجازه خواستگاری مجدد وارتباط های بیشتر تحت کنترل هر دو خانواده برای آشنایی بیشتر داه شود.در این امر از عجله بپرهیزید وبه والدین زمان دهید تا با موضوع کنار بیایند چنانچه علاقه مندی شما به این ازدواج ومصمم بودنتان را مبنی بر انتخابی که کرده اید(به شرطی که صحیح باشد)بینند احتمال موافقت وجود دارد پس پله پله راه ها را امتحان کنید واز روش های درست استفاده نمایید.البته گاهی در یک مدت زمان پدر ومادر در فضای خاص عاطفی وهیجانی قرار می گیرند وحضور در این فضا باعث می شود که به هیچ وجه از مواضع خود کوتاه نیایند بنابراین صبر کردن پیشه ی خوبیست در این شرایط .اجازه دهید با گذشت مدت زمانی آنها از این حال وهوا خارج شوند ومجددا در یک فرصت مناسب تر موضوع را مطرح نمایید.

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]سوال:[=microsoft sans serif]

منظور از شناخت طرفین در ازدواج چیست؟[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]پاسخ:[=microsoft sans serif]

اولین ومهمترین نکته در ازدواج اینه که به شناخت کافی رسیده باشیم وقتی می گیم شناخت منظورمون این نیست که فقط طرف مقابل را بشناسیم بلکه منظور اینه که خودمون ،سطح توقعاتمون، اهدافمون وانگیزه هامون در ازدواج را لا اقل برای خودمون مشخص کنیم حالا اگر شخص شناخت کافی را بدست آورد و به اهداف وانگیزه هاش توجه کرد والبته به اونها رنگ الهی داد نوبت به شناخت طرف مقابل میرسه که در رابطه با این موضوع هم بارها گفتیم که برای شناخت طرف مقابل اطلاع هر دو خانواده الزامیست پس ارتباط های پنهانی وبه دور از چشم خانواده ها روش مناسبی نیست حال اگر به هر شکل علاقه ای ایجاد شد پس هر چه سریعتر باید بحث این علاقه وارتباط از طریق خواستگاری رسمی به محیط خانواده ها کشیده بشه.

[=microsoft sans serif]
سوال:
[=microsoft sans serif]

آيا دو نفر مي توانند به شناخت كافي از طرفشون قبل از ازدواج برسند!؟[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]پاسخ:[=microsoft sans serif]
وقتی صحبت از شناخت طرفین در ازدواج مطرح میشه طبیعتا ذهن ها به سمت این مطلب معطوف میشه که چه میزان شناخت برای ازدواج کافیه؟این که ما بخواهیم این توقع را از خود داشته باشیم که به شناخت صد در صدی از طرف مقابل برسیم امری نا ممکن است وبارها شاهد این قضیه بوده ایم که افرادی با هم حتی سالها زندگی کرده اند اما هنوز به طور دقیق موفق به شناخت همدیگر نشده اند پس زمانی که بحث شناخت در ازدواج مطرح می شود منظور شناخت جزئی نیست بلکه هدف ،شناخت کلیست چرا که کلیات را مبنا قرار می دهیم و جزئیات را به عنوان اموری که بر اساس آن کلیات در وجود شخص شکل می گیرد تصور می کنیم.پس با شناخت کلیات می توان برای ازدواج آماده شد منتها در شناخت کلیات اعم از عقاید واخلاقیات باید دقت وتیزبینی بخرج داد.البته قصد نداریم بگیم که اگر این شناخت قبل از ازدواج کافی باشه دیگه بعد ازازدواج هیچ مشکلی به وجود نمیاد اما قصد این را هم نداریم که نسبت به شناخت بی تفاوت باشیم وبگیم شناخت خیلی موثر نیست.در واقع هم شناخت از طرف مقابل در داشتن یه ازدواج موفق به ما کمک می کنه وهم در نظر گرفتن ملاک ومعیارهای درست.تو پستهای قبلی هم اشاره کردیم که قبل از همه ی اینها یه شناخت کافی هم باید از خودمون داشته باشیم پس در ازدواج همه ی اینها دست به دست هم می دهند تا ما یه ازدواج موفق داشته باشیم ونبود هر یک از این عوامل به همون نسبت می تونه به موفقیت یه ازدواج ضربه بزنه


[=microsoft sans serif]سوال:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
اولا منظور از کلیات شناخت یک شخصیت چیه؟ یعنی چه عناصری در امر ازدواج در یک شخص مثلا زن جزء کلیات شخصیت اوست و چه عناصری جزء کلیات شخصیت یک مرد؟
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]پاسخ:[=microsoft sans serif]
همانطور که قبلا گفتیم انتظار شناخت جامع وهمه جانبه از شخصیت طرف مقابل انتظار صحیحی نیست چرا که با موجود پیچیده ای به نام انسان روبرو هستیم ولی این سخن به معنای این نیست که به دنبال شناخت نباشیم بلکه ما باید به معیارها ی مهم توجه کنیم وبا استفاده از ابزارهای لازم برای شناخت دست به انتخاب مناسب بزنیم.این که گفتیم لازم است به کلیات توجه شود منظورفاکتورهای اصلی برای ازدواج است که در مورد زن و مرد یکسان می باشد در واقع در این انتخاب باید به مجموعه ای ازپارامترها توجه کرد.پرسش در رابطه با مسائل اعتقادی،میزان ارزش گذاری به اخلاقیات،انگیزه ی شخص برای ازدواج،نگرش به زندگی واهداف آن،میزان اهمیت خانواده برای شخص،ارائه تعریف مناسبی برای مشکل و چگونگی برخورد با مشکلات از مجموعه پرسشهای مشترک است که آگاهی نسبت به آنها راهگشای خوبیست. توجه کردن به مسائل اعتقادی ومیزان تقید آن شخص نسبت به عقیده اش از مواردی است که نباید در امر ازدواج نادیده گرفت.
البته به کار بردن ابزارمناسب شناخت نیزدر موفقیت در ازدواج بسیار راهگشاست مشورت با افراد فهمیده وبا صداقت که آشنایی خوبی با طرف مقابل دارند کمک بزرگی در این قضیه است. تحقیق وبرررسی همه جانبه نیزدنباله رو همان مشورت است که نکات مبهم زیادی را برای ما روشن خواهد کرد.در واقع می شود اینگونه بیان کرد که ما در جلسات خواستگاری وارتباط برای شناخت ،از طریق پرسش از کلیات ، یک نمای کلی از شخصیت طرف مقابل بدست خواهیم آورد وتحقیق در رابطه با او از دوستان وآشنایان وفامیل مورد اعتماد ما را در رابطه با شناخت جزئیات کمک خواهد نمود.شناخت در زندگی برای ازدواج آنی نیست بلکه امری تدریجی است مقداری از شناخت قبل از ازدواج بدست می آید مقداری در دوران عقد وبقیه آن بعد از ازدواج وهر مرحله مکمل مرحله ی قبل خواهد بود.مهمترین سوال مشترک برای ازدواج دانستن انگیزه ی ازدواج است که با دریافت پاسخ این سوال راه برای پرسشهای بعدی هموارتر خواهد بود.آگاهی نسبت به برنامه هایی که شخص برای آینده دارد نیز بسیار با اهمیت است.شناخت خط قرمزهای زندگی به این معنا که چه چیز در زندگی او را محدود می کند وچرا.با دانستن این امور کلی از طریق پرسش از خود شخص وتطبیق آن بر امور جزئی از طریق تحقیق می توان تا حدی در شناخت طرف مقابل موفق بود.

[=microsoft sans serif]سوال:[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
جایگاه خانواده و اختلاف سطح طبقاتی آنها چه؟وقتی همه ملاکهای دو نفر یکی باشد و در یک راستا (البته با کمی اختلاف نظر که انهم طبیعی است ) باشد میشود بقیه را به خدا سپرد؟
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
پاسخ:
[=microsoft sans serif]
این که شما می فرمایید در تمام موارد با طرف مقابل هم کفو هستید مسئله ای قابل بحث است چرا که این مقدار یقین نسبت به طرف ،نیازمند شناخت کامل از خود و خصوصیات اخلاقی خود در مرحله ی اول وشناخت کافی از طرف مقابلتان است اگر هر دو طرف از نظر ایمان وعقیده با هم هم کفو هستند وتمام معیارهای لازم را مورد بررسی قرار داده اند وتنها وتنها بر سر معیار وملاک اختلاف طبقاتی مانده اند باید بگوییم حل شدن این مشکل بستگی به ظرفیت هر دو طرف دارد چرا که بعضی ها با وجودی که در ناز ونعمت بزرگ شده اند اما توان مقابله با مشکلات اقتصادی را خواهند داشت البته این موضوع کلیت ندارد وهر فرد با توجه به نوع تربیت طرز برخوردش با مشکلات متفاوت خواهد بود بنابراین لازمه ی دریافت پاسخ این سوال توجه به تواناییهای خودتان در مقابل مشکلات است اگر میزان توانایی شما بالاست این مشکل نیز حل شدنی خواهد بود اما چنانچه شخصیت شما به گونه ای است که در برابر مشکلات تاب تحمل ندارید عدم وجود همین یک معیار حتی اگر همه ی شرایط فراهم باشد می تواند ضربه زننده باشد.

موضوع قفل شده است