آیا یمانی موعود از یمن است ؟؟؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا یمانی موعود از یمن است ؟؟؟

با سلام و خسته نباشید خدمت کلیه عزیزان

در بعضی از روایتهایی که از اهل بیت نقل شده است دریافتیم که یمانی از یمن خروج نمی کند بلکه از مشرق و کسانی که از روایتها مطلع نیستند می پندارند که یمانی حتما و تاکیدا از یمن است و آن هم بنا به فهم کلمه یمانی مقارن با یمن و گفتند که یمانی از یمن خروج می کند حال می خواهیم با هم در روایتهای زیر کمی تامل کنیم و ببینیم که آیا یمانی از یمن است یا خیر و از عزیزانی که این مطلب را می خوانند خواهشمندیم که فقط در مورد این موضوع بحث شود و خارج از این موضوع سوق داده نشویم.

اشکال گیرندگان بر دعوت یمانی ع می گویند: همانا یمانی موعود باید از یمن باشد بنا بر روایت زیر که در کتاب کمال الدین ص 319 آمده عن محمدعن محمد بن مسلم التي جاء فيها عن أبي جعفر (عليه السلام) في ذكر القائم فقال ع ..وأنه ينصر بالسيف وبالرعب ، وأنه لا ترد له راية . وإن من علامات خروجه ، خروج السفياني من الشام وخروج اليماني (من اليمن)وصيحة من السماء في شهر رمضان ، ومناد ينادي باسمه من السماء واسم أبيه) كتاب كمال الدين ص 319
از محمد بن محمد بن مسلم که از ابی جعفر علیه السلام نقل کرده است در ذکر قائم ع و گفت: او با شمشیر و رعب نصرت داده می شود و هیچ پرچمی از او بر نمی گردد و از علامتهای خروجش خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از (یمن) و صیحه از آسمان در شهر رمضان و ندایی ندا می دهد به نامش و نام پدرش...

دقت کنید برادران و خواهران عزیز روایت فوق ذکر یمانی را کرده که از علائم ظهور امام مهدی عج می باشد و کلمه یمن را در پرانتز قرار داده بدون اشاره که این کلمه از کجا آمده است و در اکثر روایتها که در کتب مختلف و متواتر تقل است کلمه یمن در بین روایت نیست و همچنین مولفات قدیمی کتابها اصلا کلمه یمن حتی در پرانتز نیز نبوده است که در این پست برای شما درج خواهیم کرد به امید یاری خداوند...

ملاحظه: دقت کنید همان روایت فوق که برای شما درج کردیم کلمه یمن در پرانتز بوده است لذا خوب دقت کنید، روایت را در کتابهای غیر از آن نوشته شده است را درج می کنیم

عن محمد بن مسلم قال دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد فقال ............وانه لا ترد له راية وان من علامات خروجه خروج السفياني من الشام وخروج اليماني وصيحة من السماء في شهر رمضان ومناد ينادي باسمه واسم أبيه ).
از محمد بن محمد بن مسلم که از ابی جعفر علیه السلام نقل کرده است در ذکر قائم ع و گفت:....و از علامتهای خروجش خروج سفیانی از شام و خروج یمانی و صیحه از آسمان در شهر رمضان و ندایی ندا می دهد به نامش و نام پدرش...

ملاحظه: همین روایت فوق در کتاب اعلام الوری باعلام الهدی شیخ طبرسی ج2 ص 233 نقل کرده است که عبارت ( از یمن ) در آن نیست. و همچنین روایتهای مختلفی با همان مضمون در مورد عدم وجود کلمه یمن ذکر شده است، که با هم می خوانیم

محمد بن مسلم الثقفي قال : دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم فقال لي مبتدئا يا محمد بن مسلم ، إن في القائم من آل محمد ...............، وأنه لا ترد له راية ، وإن من علامات خروجه : خروج السفياني من الشام ، وخروج اليماني ، وصيحة من السماء في شهر رمضان ، ومناد ينادي باسمه واسم أبيه).ووردت أيضاً في بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 51 - ص 217 – 218

إكمال الدين : الهمداني ، عن علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن سليمان بن داود ، عن أبي بصير ، وحدثنا ابن عصام ، عن الكليني ، عن القاسم بن العلا ، عن إسماعيل بن علي ، عن علي بن إسماعيل ، عن عاصم بن حميد ، عن محمد بن مسلم قال : دخلت على أبي جعفر عليه السلام وأنا أريد أن أسأله عن القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله فقال .............وأن من علامات خروجه خروج السفياني من الشام وخروج اليماني وصيحة من السماء في شهر رمضان ومناد ينادي باسمه واسم أبيه ). شرح إحقاق الحق للسيد المرعشي - ج 13

ملاحظه: و روایتهای زیادی هستند لذا به این روایتها اکتفا می کنیم، این روایت متواتر است ولی کلمه یمن در آن نیست و تواتر آن بر عدم وجود کلمه یمن در ورایتها و محل عدم خروج یمانی از یمن بیان شده است حال به روایت زیر دقت کنید.

شبهه خروج یمانی از یمن و جواب روایتها...

فعن أبي جعفر قال Sad … ثم يسير إليهم منصور اليماني من صنعاء بجنوده وله فورة شديدة يستقبل الناس قتل الجاهلية ، فيلتقي هو والأخوص ، وراياتهم صفر ، وثيابهم ملونة ، فيكون بينهما قتال شديد ، ثم يظهر الأخوص السفياني عليه ، …) شرح إحقاق الحق ج29 ص 515. عن نعيم ابن حماد في كتاب الفتن ص174
از ابی جعفر ع گفت: سپس منصور یمانی از صنعاء با لشگرش به سوی آنها با جنبشی شدید می آید که مردم را مانند قتل جاهلیت استقبال می کند، او با اخوص ملاقات می کند و پرچمهای آنها زرد رنگ است و لباسهایشان رنگی است و در بین آنها جنگی شدید رخ می دهد سپس اخوض سفیانی بر آن خروج می کند...

دقت کنید منصور یمانی مردم را مانند زمان جاهلیت استقبال می کند و آن هم با قتل!!! روایت زیر را دقت کنید که اثبات می کند که ...

وعن كعب : (لابد من نزول عيسى عليه السلام إلى الأرض ، ولا بد أن يظهر بين يديه علامات وفتن. فأول ما يخرج ويغلب على البلاد الأصهب، يخرج من بلاد الجزيرة، ثم يخرج من بعده الجرهمي من الشام، ويخرج القحطاني من بلاد اليمن، قال كعب الأحبار: بينما هؤلاء والثلاثة قد تغلبوا على مواضعهم بالظلم، وإذ قد خرج السفياني من دمشق). شرح إحقاق الحق - للمرعشي ج29 ص530.

از کعب نقل است می گوید: عیسی ع باید بر زمین نزول کند و باید در بین دستانش علامتها و فتنه های باشد و اولین نفری که بر بلاد خروج می کند اصهب است که از بلاد جزیره خروج می کند سپس بعد از آن جرهمی از شام و قحطانی از بلاد یمن است، کعب الاحبار گفت: همه آن سه نفر بر موضع هایشان با ظلم منقلب می شوند و سفیانی از دمشق خروج می کند.

ملاحظه: دقت کنید که از دو روایت فوق واضح می شود که شخص یمانی که از یمن خروج می کند غیر از یمانی موعود است چرا که یمانی موعود پرچمش پرچم هدایت است و او هدایتگرترین پرچمهاست ولی قحطانی یمانی یا منصور یمانی با ظلم و قتل منقلب می شود و کاملا با روایت یمانی موعود مخالف و تناقض دارد

با این حال روایتهای زیادی بر متعدد بودن شخصیت های یمانی است خوب دقت کنید.

فقد روي عن عبيد بن زرارة، قال: (ذُكر عند أبي عبدالله السفياني فقال: أنى يخرج ذلك ولما يخرج كاسر عينيه في صنعاء)(غيبة النعماني: 277
روايت فوق اشاره بر شخصي از صنعاء یمن قبل از خروج سفیانی، خروج می کند، دارد

وروى الطوسي في الغيبة عن محمد بن مسلم: (يخرج قبل السفياني مصري ويماني)(غيبة الطوسي/447).

طوسی در کتابش غیبت از محمد بن مسلم روایت شد می گوید: قبل از سفیانی مصری و یمانی خروج می کنند.

ملاحظه: کسی که در این روایتهای تامل کند نتیجه را می بیند که یمانی متعدد است و همه ما می دانیم که خروج ( قیام ) سفیانی و یمانی در یک روز و ماه و سال واحد است در حالی که روایت فوق مصری و یمانی را قبل از سفیانی خروج می کنند بیان کرده است و از این موضوع پی می بریم که یمانی ذکر شده در روایتهای فوق غیر از یمانی موعود است، در ورایتهای سابق اگر آنها را با دو روایت فوق تطابق دهیم وجه مشترکی پیداست و آن این است که اولا می دانیم که یمانی با سفیانی خروج همزمانی دارند ولی روایتهای فوق خروج مصری و یمانی و قحطانی را قبل از خروج سفیانی بیان کردند لذا معلوم می شود که همان قحطانیی که از صنعاء خروج می کند که قبل از سفیانی است همان کسی است که ظلم را جاری می کند و روایت مصری و یمانی نیز از کلمه یمانی استفاده شده چون که از یمن خروج می کند و باز هم با روایت امام باقر ع در تضاد است چرا که خروج یمانی موعود و سفیانی در یک روز است لذا اگر آنها را در تطابق روایی قرار دهیم می بینیم که همان یمانیی که برای او جنبشی شدید است و مردم را به قتل جاهلیت می برد و نمی شود که یمانی موعود باشد که مردم را در قتل جاهلیت وا بدارد !! و همانطور که در روایت معلوم است یمانیی که در یمن خروج می کند قبل از سفیانی است و می دانیم که سفیانی و یمانی در یک روز و ماه و سال واحد خروج می کنند و در مورد پرچمهای زرد رنگ و لباسهای آنها رنگی است اشاره شده اصلا با اصحاب یمانی موعود در خلاف است چرا که اصحاب یمانی موعود با پرچمهایی سیاه میباشند و همچنین خوب است بدانیم که اشاره مبنی بر اینکه اشخاصی که از صنعاء(کاسر عینیه) یا یمن یا مصری که قبل از سفیانی خروج می کنند مردم را هدایت می کنند، نیست!! و فقط گفته شده است که از یمن قبل از سفیانی خروج می کنند و بر هدایت آنها اشاره ای نشده است و حتی نگفته شده برای امام مهدی عج هدایت می کنند چون اگر آنها را با روایتهای سابق تطابق دهیم همان کسی که از صنعاء خروج می کند ظلم را جاری می کند و همان قحطانی یمانی که از یمن خروج می کند نیز این چنین است پس اصلا به روایت امام باقر در تضاد است چه در موقع خروجشان و چه در تطابق روایی و هدایتشان !!! حال به روایت زیر خوب دقت کنید.

عن النبي (ص): (... وسيخرج من هذا – أي علي (ع) – فتى يملأ الأرض قسطاً وعدلاً فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني، فإنه يُقبل من المشرق، وهو صاحب راية المهدي).(المهدي المنتظر الموعود/ ب4: 107).
از رسول خدا ص : ... و از این – امام علی ع – جوانی خارج می شود که زمین را پر از عدل داد می کند پس اگر آن جوان یمنی را دیدید به سوی او بروید پس آن از مشرق می آید و او صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد.

ملاحظه: در روایتهای سابق خروج اشخاصی را ذکر کرد که از یمن خروج می کنند و امری بر پیوستن به آنها نشده است و آنها را نیز در تطابق روایی قرار دادیم و نتیجه را کسب کردیم لذا روایت فوق ما را به همان جوان یمنی که از مشرق خروج می کند امر کرده است و اوست که صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد و کسی که صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد یمانی موعود است و روایت فوق محل خروج یمانی را برای ما ذکر نمود که از مشرق است. و خوب است بدانیم که کسی که از یمن یا حجاز یا مدینه به سمت مشرق حرکت کند کوفه سمت مشرق آن می شود و آمدنش از مغرب به مشرق است نه مشرق به مغرب همانطوری که روایت بیان کرد!! و روایت فوق خروج آن جوان از مشرق را بیان می کند و نتیجه می گیریم که آن جوان از یمن خروج نمی کند. و یمن مغرب می شود.

عن الصادق (ع) في حديث تعقيب صلاة الظهر في علامات الظهور قال : خروج راية من المشرق وراية من المغرب ، وفتنة تظل أهل الزوراء ، وخروج رجل من ولد عمي زيد باليمن ، … ) مستدرك سفينة البحار ج 7 ص47 / فلاح السائل ص170-171.
از امام صادق ع فرمودند: در حدیث تعقیب نماز ظهر در نشانه های ظهور گفت: خروج پرچمی از مشرق و پرچمی از مغرب و فتنه ای که اهل زوراء ( بغداد ) را گمراه می کند و خروج مردی از فرزندان عمویم زید در یمن...

ملاحظه: گفته خروج پرچمی از مشرق و اگر به روایت ما قبل از آن دقت کنید پرچمی که از مشرق خروج می کند به دست آن جوان یمنی می باشد و آن صاحب پرچم امام مهدی عج که از مشرق می آید و اما در مورد خروج مردی که از فرزندان زید باشد و از یمن است اشاره ای به حال و افعال ایشان نشده است چرا که ممکن است این شخص بر ضد اهل بیت و امام مهدی عج عمل کند و همچنین می توانیم آن را در تطابق روایتهای فوقی که توضیح دادیم نقد کنیم که ممکن است همان شخصی که مردم را با قتل جاهلیت و ظلم منقلب شود باشد که با استاد به روایت زیر می توانیم این استنباط را اثبات کنیم.

از امام جعفر صادق ع: اگر به سفیانی ابلاغ شد که قائم از سمت کوفه آمد با لشگرش قائم را می یابد و خروج می کند و می گوید: پسر عمویم را برای من خارج کنید. بشاره الاسلام 335

حال می توانیم بگوییم، زید نیز پسر عموی قائم می باشد و می تواند بر ضد قائم عمل کند چرا که روایت تصریحی بر به هدایت بودن این شخص نکرده است بلکه خلاف آن را در تطابق روایی یافتیم، حال به روایت زیر دقت کنید.

قال أبو جعفر (ع):( يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر؛ فيهم النجباء من أهل مصر، والأبدال من أهل الشام، والأخيار من أهل العراق فيقيم ما شاء الله أن يقيم ) ( غيبة الطوسي 477 ).،
ابو جعفر ع فرمودند: بین رکن و مقام 313 نفر به تعداد اهل بدر و در آنها نجیبان اهل مصر، ابدال شام، و اخیار اهل عراق و خداوند می خواهد چیزی که خواسته است.

اگر کمی تامل کنیم در روایت فوق می بینیم اصحاب امام مهدی عج 313 نفر هستند در بین آنها از یمن کسی نیست با استناد به روایت فوق، پس اهل یمن کجایند؟ اگر به کرامت فرمانده آنها یمانی از یمن باشد پس چرا یادی از آنها در روایت نشده است؟ و مهمترین شخصیت فرمانده آنها است نه یاران لذا روایت ذکری از یمن را نیاورده است.

در این تاپیک به این تعداد روایت استدلال، مبنی بر اینکه یمانی از یمن نمی باشد اکتفا می کنیم تا منتظر نظرات و جواب های مخالفین دعوت یمانی باشیم و از کسانی که در این تاپیک شرکت می کنند خواهشمندم به غیر از موضوع به حاشیه فراکنی نپرداخته تا به نتیجه ی خوب و مطلوبی دست یابیم.

موفق باشید..

والحمد لله وحده وحده وحده

اللهم صلی علی محمد و آل محمد الأئمه و المهدیین و سلم تسلیما
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

کارشناس بحث : مقداد


سلام عليكم

شما ادعا ميكنيد سيد يماني اهل يمن نيست و همه خلطي كرده اند بين قحطاني در يمن و سيد يماني كه از ياران امام زمان است .

بسيار خب

يزيد بن أبي زياد ، از عبدالرحمان بن أبي ليلى ، از علي عليه السلام روايت كرده است كه مىفرمايد : من در خانهء أم سلمة خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله بودم كه عده اى از اصحاب برآن حضرت وارد شدند از جمله سلمان وابوذ ومقداد وعبدالرحمان بن عوف . سلمان عرض كرد : اى رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) براى هر پيامبرى وصى و دو سبط وجود دارد چه كسى وصى توست ودو سبط تو كيستند ؟ حضرت پس از لحظه اى سكوت فرمود : اى سلمان خداوند چهار هزار پيامبر را برگزيد ( شايد اصل حديث / 124000 يكصدوبيست وچهار هزار باشد همانگونه كه در روايات زيادى وارد شده است ) وبراى آنها چهار هزار وصى وجانشين وهشتهزار سبط ( نوه دخترى ) قرار داد ، سوگند به كسيكه جانم در دست اوست من بهترين انبياء وپيامبران وجانشين من بهترين جانشينان ودو سبط ونوهء من بهترين نوه ها هستند . . . ودر يك حديث طولانى پس از آنكه امامان اهل بيت خود را شمرد ، فرمود : هرگاه خداوند بخواهد ، امام آنها از ايشان غايب خواهد شد و او دو غيبت دارد كه يكى طولانى تر از ديگرى خواهد بود .
آنگاه حضرت رسول ( صلى الله عليه وآله ) متوجه ما شد وبا صداى بلند فرمود : بر حذر باشيد زمانى كه فرزند پنجم از فرزندان امام هفتم از فرزندانم پنهان شود ، علي عليه السلام فرمود : گفتم : اى رسول خدا ( ص ) اين غيبت چيست ؟ حضرت فرمود : سكوت ، تا وقتى كه خداوند به او اجازه ظهور بدهد ، آنوقت از دهى در يمن كه به آن " أكرعة " مىگويند ظهور خواهد نمود ، عمامه اى بر سر دارد و زره مرا پوشيده وشمشير من ، ( ذوالفقار ) را بگردن انداخته ، منادى فرياد مىكند كه اين مهدى ( عليه السلام ) خليفه خداست از او پيروى نمائيد ، زمين را آكنده از عدل وداد مى نمايد همانگونه كه از ستم وظلم پر شده است واين هنگامى است كه در دنيا هرج ومرج باشد وبعضى ، بر برخى ديگر يورش ببرند ، وبزرگ بر كوچك وقوى بر ضعيف رحم ننمايد ، در اين هنگام است كه خداوند اجازه ظهور خواهد داد .
المصادر :

* : كفاية الأثر : ص 147 - بثلاثة أسانيد ، قال " حدثنا علي بن الحسين بن محمد قال : حدثنا هارون بن موسى رحمه الله قال : حدثنا أبو ذر أحمد بن محمد بن سليمان الباغندي قال : حدثنا محمد بن حميد قال حدثنا إبراهيم بن المختار ، عن نصر بن حميد ، عن أبي إسحاق ، عن الأصبغ بن نباتة ، عن علي عليه السلام . قال هارون : وحدثنا أحمد بن موسى العباس بن مجاهد في سنة ثمان عشر وثلاثمائة قال : حدثني أبو عبد الله محمد بن زيد قال : حدثا إسماعيل بن يونس الخزاعي البصري في داره قال حدثني هيثم بن بشر الواسطي قراءة عليه من أصل كتابه ، عن أبي المقدام شريح بن هاني بن شريح الصائغ المكي ، عن علي عليه السلام . وأخبرنا أحمد بن محمد بن عبد الله الجوهري قال : حدثنا محمد بن عمر القاضي الجعبي قال : حدثني محمد بن عبد الله أبو جعفر قال : حدثني محمد بن حبيب الجند نيسابوري ، عن يزيد بن أبي زياد ، عن عبد الرحمن بن أبي ليلى قال : قال علي عليه السلام : كنت عند النبي صلى الله عليه وآله في بيت أم سلمة إذ دخل علينا جماعة من أصحابه منهم سلمان وأبو ذر والمقداد وعبد الرحمن بن عوف ، فقال سلمان : يا رسول الله إن لكل نبي وصيا وسبطين فمن وصيك وسبطاك ؟ فأطرق ساعة ثم قال : -
* : الصراط المستقيم : ج 2 ص 153 ب 10 ف 8 - كما في كفاية الأثر ، عن علي بن محمد بن علي الخزاز مختصرا .
* : إثبات الهداة : ج 1 ص 589 ب 9 ف 27 ح 537 - عن كفاية الأثر ، من قوله " وأنا أدفعها إليك " .
* : البحار : ج 36 ص 333 ب 41 ح 195 - عن كفاية الأثر .
وفي : ج 52 ص 379 ب 27 ح 189 - عن كفاية الأثر ، من قوله " ثم يغيب عنهم إمامهم " .
* : العوالم ج 15 جزء 3 ص 212 ح 191 - عن كفاية الأثر .

__________________________________________________________


اما قحطاني چطور ؟
قحطاني در زمان حكومت حضرت مهدي عج بر مناطقي حاكم خواهد شد . يعني پس از جنگ نهائي

از اوزاعى ، از قيس بن جابر صدفى ، از پدرش ، از جدش روايت مىكند كه رسول خدا فرمود : نزديك است بعد از من جانشينان و بعد از جانشينان ، كارفرمايان و بعد از آنها پادشاهان و بعد از پادشاهان ، ستمگرانى بوجود آيند و پس از آن ، مردى از اهل بيت من ظهور كند كه زمين را پر از عدل وداد نمايد ، همانگونه كه پر از جور و ستم شده است ، سپس قحطانى به امارت و حكومت خواهد رسيد ، سوگند بكسيكه مرا به حق برانگيخت كمتر از اينها نخواهد بود !
* *
* : ملاحم ابن طاووس : ص 26 ب 18 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، ونقص بعض ألفاظه ، عن ابن حماد بسنده المتقدم بتفاوت يسير .
* : كشف الغمة : ج 3 ص 264 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، عن أربعين أبي نعيم ، وليس فيه الزيادة حول القحطاني . وفي : ص 277 - عن بيان الشافعي ، بدون الزيادة عن القحطاني أيضا .
* : إثبات الهداة : ج 3 ص 596 ب 32 ف 2 ح 44 آخره ، عن كشف الغمة .
* : غاية المرام : ص 698 ب 141 ح 66 - عن الفردوس ظاهرا . وفي ص 701 ب 141 ح 108 - كما في كشف الغمة ، عن أربعين أبي نعيم . وفي : ص 704 ب 141 ح 150 - عن كشف الغمة .
* : حلية الأبرار : ج 2 ص 698 ب 54 ح 29 - عن الفردوس ظاهرا . وفي ص 706 ح 72 - كما في كشف الغمة ، عن أربعين أبي نعيم . وفي ص 717 ح 114 - عن بيان الشافعي .
* : البحار : ج 51 ص 84 وص 96 ب 1 عن كشف الغمة .
* : كشف النوري : ص 158 ف 2 - عن الفردوس .
* : وذكر له في ملحقات إحقاق الحق : ج 13 ص 16 - المصادر الأخرى التالية :
- مناقب الكاشي : مخطوط ص 299 - عن أربعين الهمداني .
- القرب في محبة العرب : ص 134 - عن أسد الغابة .
- الفتح الكبير : ج 2 ص 164 - عن أسد الغابة .
2 - المصادر :
* : ابن حماد : ص 28 - حدثنا الوليد ، عن ابن لهيعة ، عن عبد الرحمن بن قيس بن جابر الصدفي قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " يكون بعد الجبابرة رجل من أهل بيتي يملأ الأرض عدلا ثم القحطاني ، بعده . . " .
* : الطبراني ، الكبير : ج 22 ص 375 ح 937 - حدثنا أبو عامر النحوي ، ثنا سليمان بن عبد الرحمن الدمشقي ، ثنا حسين بن علي الكندي مولى جرير ، عن الأوزاعي ، عن قيس بن جابر الصدفي ، عن أبيه ، عن جده أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : -
* : فوائد أبي نعيم : على ما في بيان الشافعي ، وعقد الدرر ، ونور الابصار ، والفصول المهمة ، وفرائد فوائد الفكر .
* : أربعون أبي نعيم : على ما في كشف الغمة .
* : الاستيعاب : ج 1 ص 221 ح 288 - وقال " رواه ابن لهيعة ، عن ابن ابنه ( كذا ) عبد الرحمن بن قيس بن جابر ( بن عبد الله ) الصدفي ، عن ( أبيه ) عن جده ، عن النبي صلى الله عليه وسلم : - كما في ابن حماد ، وفيه " . . وبعد الامراء ملوك ، وبعد الملوك جبابرة ، وبعد الجبابرة يخرج رجل " .
* : الفردوس : ج 5 ص 456 ح 8731 - كما في الاستيعاب ، عن جابر الصدفي .
* : ابن مندة : على ما في عرف السيوطي ، الحاوي ، وأسد الغابة .
* : أبو موسى ، محمد بن أبي بكر بن أبي عيسى الأصفهاني : على ما في أسد الغابة .
* : ابن عساكر : ج 4 ص 351 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، وقال " الحسين بن علي الكندي مولى بن جريح ، روى عن الأوزاعي ، عن قيس بن جابر الصدفي ، عن أبيه ، عن جده ، عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : -
* : أسد الغابة : ج 1 ص 259 - 260 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، عن ابن عبد البر ، وابن مندة ، وأبي نعيم . وفي ج 5 ص 155 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، عن أبي نعيم ، وأبي موسى .
* : بيان الشافعي : ص 518 ب 21 - بسنده إلى أبي نعيم ، ثم بسنده : أخبرنا شيخ الصنعة وحافظ الشام والعجم أبو القاسم سليمان بن أحمد بن أيوب الطبراني ، حدثنا أبو عامر محمد بن إبراهيم النحوي ، حدثنا سليمان بن عبد الرحمن الدمشقي ، حدثنا حسين بن علي الكندي ، عن الأوزاعي ، عن قيس بن جابر الصدفي ، عن أبيه عن جده أن رسول الله قال : - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، وفيه " ثم يخرج المهدي من أهل بيتي " وقال " قلت هكذا رواه أبو نعيم في فوائده ، والطبراني في معجمه الأكبر ، رزقناه عاليا من هذا الوجه ولله الحمد
* : عقد الدرر : ص 19 ب 1 - كما في بيان الشافعي ، وقال " رواه الحافظ أبو نعيم في فوائده ، وأخرجه الطبراني في معجمه " .
* : مجمع الزوائد : ج 5 ص 190 - عن الطبراني .
* : الإصابة ج 4 ص 31 ح 184 - عن الطبراني ، وأبي موسى في الكنى ، بدون آخره حول القحطاني .
* : الفصول المهمة : ص 298 ف 12 - كما في بيان الشافعي ، إلى قوله " كما ملئت جورا " بدون آخره حول القحطاني ، وقال " هكذا ذكره الحافظ أبو نعيم في فوائده ، والطبراني في معجمه الكبير " .
* : عرف السيوطي ، الحاوي : ج 2 ص 64 - كما في الطبراني ، وقال " وأخرج الطبراني في الكبير ، وابن مندة ، وأبو نعيم ، وابن عساكر " .
* : الجامع الصغير : ج 2 ص 61 ح 4768 - عن الطبراني .
* : جمع الجوامع : ج 1 ص 1013 - عن ابن حماد .
* : صواعق ابن حجر : ص 166 ب 11 ف 1 - عن الطبراني بتفاوت يسير .
* : برهان المتقي : ص 165 ب 11 ح 3 - عن عرف السيوطي .
* : كنز العمال : ج 14 ص 265 ح 38667 - عن الطبراني . وفي : ص 274 ح 38704 عن ابن حماد ، كما في الطبراني .
* : فرائد فوائد الفكر : ص 2 ب 1 - كما في الطبراني بتفاوت يسير ، وقال " رواه أبو نعيم في فوائده ، وأخرجه الطبراني في معجمه "
* : نور الابصار : ص 189 - كما في بيان الشافعي ، بتفاوت يسير ، بدون آخره حول القحطاني ، وقال " رواه أبو نعيم في فوائده ، والطبراني في معجمه " .
* : فيض القدير : ج 4 ص 127 ح 4768 - عن الجامع الصغير .
* : الإذاعة : ص 130 - عن الطبراني ، بتفاوت يسير .
* : المغربي : ص 563 ح 33 - عن الطبراني . وفي : ص 568 ح 54 - كما في الطبراني ، بتفاوت يسير ، عن ابن حماد ظاهرا ، ولم نجده فيه بهذا اللفظ .

[=arial][=arial black]با عرض سلام و خسته نباشید خدمت کلیه عزیزان و همچنین به برادر بینا عزیز خوش امدید مشتاق دیدار

[=arial][=arial black]برادر روایت های زیادی و متواتر هستند که یمانی از مشرق خروج می کند و یمانی و سفیانی از علائم حتمی می باشد و در علائم حتمی بدا ( تغییر ) صورت نمیگیرد اما در تفاصل آنها ممکن است بدا باشد. حالا در مورد روایتی که خودتان ذکر کردید متاسفانه خبرهای متواتری که بر خروج یمانی از مشرق تصریح دارد را در مقابل خبری که شما آورده اید را نادیده گرفتید و لذا خالی از لطف نیست که ما این روایتهای متواتر را بیان کنیم مبنی بر اینکه کسی که قبل از امام مهدی عج خروج می کند نیز به خلیفه خدا مهدی است می باشد لذا خوب دقت کنید.

[=arial black][=arial]ورد عن رسول الله (ص):[=arial](... حتى ترتفع رايات سود من المشرق فيسألون الحق فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، ثم يسألونه فلا يعطونه، فيقاتلون فينصرون. فمن أدركه منكم، أو من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي، ولو حبواً على الثلج، فإنها رايات هدى، يدفعونها الى رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي، واسم أبيه اسم أبي، فيملك الأرض فيملؤها قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلما) ( معجم أحاديث الإمام المهدي ج1ص382).
[=arial][=arial black]از رسول خدا ص فرمود: وقتی پرچمهای سیاه از سمت مشرق بالا بروند و حق را می خواهند ولی به آنها داده نمی شود و دوباره حق را می خواهند ولی داده نمی شود، سپس حق را می خواهند ولی داده نمی شود و با آنها جنگ می شود و پیروز می شوند و کسی که آن روز را دید و یا از نسلتان در نزد اهل بیتم بیاید حتی اگر مجبور باشد سینه خیر بر یخها بیاید، چون در آن هدایتگرترین پرچمهاست، . . . .

[=arial][=arial black]به روایت زیر دقت کنید و بعد از آن توضیح می دهیم.

[=arial black][=arial]قال الإمام الباقر (ع)[=arial] : وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني هي راية[=arial] هدى لأنه يدعو إلى صاحبكم ، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم ، وإذا خرج اليماني فأنهض إليه فإن رايته راية هدى ، ولايحل لمسلم أن يلتوي عليه ، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم . المصدر : غيبة النعماني ص264
[=arial][=arial black]امام باقر(ع) فرمود : و در پرچمها پرچمى هدایتگرتر از پرچم یمانى نیست و آن پرچم هدایت است ، چون كه شما را به صاحبتان دعوت می کند . و اگر یمانى خروج کرد فروختن اسلحه حرام مى شود . و اگر یمانى خروج کرد , بپا خیز بسوی او ، زیرا که پرچمش پرچم هدایت است . و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچى كنند ، و اگر كسى اینكار را انجام دهد از اهل جهنم مى باشد ، زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست مى كند . الغیبة - محمد بن ابراهیم النعمانی ص 264

[=arial black][=arial]ملاحظه:[=arial] روایت اول میگوید پرچمهایی سیاه از سمت مشرق خروج می کنند، و ما را بر حذر کردند از اینکه مبادا از آنها تبعیت نکنیم و گفت در آن هدایتگرترین پرچمهاست و همچنین وجه مشترکی در روایت امام باقر ع دارد و آن می گوید پرچم یمانی پرچم هدایتگرترین است و کسی که از او تبعیت نکند از اهل جهنم است و اگر دقت کنید روایتهای در مورد یمانی که هدایتگرترین پرچمهاست خبر دادند و واجب شدن تبعیت از آن را اعلام کردند و همچنین روایت اول محل خروج آن پرچم هدایتگر و همان کسی که عدم تبعیت از آن موجب جهنم است، تصریح دارند.

[=arial black][=times new roman]وعن السيد ابن طاووس في ملاحمه:[=times new roman] (إذا رأيتم الرايات السود خرجت من قبل خراسان فأتوها ولو حبواً على الثلج، فإن فيها خليفة المهدي)(الملاحم والفتن: 52).

[=arial black][=times new roman]ا[=times new roman]گر دیدید که پرچمهای سیاه از سمت مشرق خروج کردند به سوی آنها بشتابید حتی اگر مجبور باشید بر یخها سینه خیز بروید، چون در آن خلیفه خدا مهدی علیه السلام است.

[=arial black][=arial]ملاحظه:[=arial] روایت فوق نیز بر واجب کردن تبعیت از پرچمی که از سمت مشرق خروج می کند دارد و همچنین در آن خلیفه خدا مهدی علیه السلام است، می باشد و حتماً همان پرچمی که در رویتهای فوق ذکر شده در این روایت نیز اشاره دارد که هدایتگرترین پرچمهاست. و همچنین روایت های زیادی در رابطه با این موضوع موجود است که ما فقط از روایتهای فوق استفاده کردیم و در صورت نیاز از آنها را درج خواهیم کرد، لذا روایتی که اخبار متواتر و معارض صحیح دارد را اتخاذ نمی کنیم و از درجه اعتبار ساقط است.

[=arial][=arial black]*******************

[=arial][=arial black]و اما در مورد روایت قحطانی

[=arial][=arial black]اولا قحطانی از علائم حتمی نیست ولی کما اینکه در تاپیک قبلی توضیح دادیم قحطانی نیز پرچم ظلم را اتخاذ می کند، و ممکن است در وجود او بدا باشد، و اگر خوب متوجه شوید قحطانی نیز لقب است و حتی اگر الان در حین حکومت باشد کسی خبر ندارد مانند یمانی ملقب به یمانی است و مانند سفیانی ملقب به سفیانی است و و همینطور قحطانی نیز لقب می باشد و اگر اهل بیت ع تاکید بر قحطانی می کردند حتماً از او یادی می کردند لذا قحطانی از علائم حتمی نیست یا ممکن است در حال حکومت باشد یا اصلا در وجودش بدا صورت گرفته باشد.

[=arial][=arial black]برادر عزیز خودتان نیز نمی دانید چه چیزی را نوشتید پس دقت کنید.

نقل قول:

[=arial][=arial][=arial black]اما قحطاني چطور ؟
[=arial black]قحطانيدر زمان حكومت حضرت مهديعجبر مناطقيحاكمخواهد شد . يعني پس ازجنگ نهائي

[=arial black]از اوزاعى ، از قيس بن جابر صدفى ،از پدرش ، از جدش روايت مىكند كه رسول خدا فرمود : نزديك است بعد از من جانشينان وبعد از جانشينان ، كارفرمايان و بعد از آنها پادشاهان و بعد از پادشاهان ، ستمگرانىبوجود آيندو پس از آن ، مردى از اهل بيت من ظهور كند كهزمين را پر از عدل وداد نمايد ، همانگونه كه پر از جور و ستم شده است ،سپس قحطانى به امارت و حكومت خواهد رسيد، سوگند بكسيكه مرا بهحق برانگيخت كمتر از اينها نخواهد بود !

[=arial][=arial black]توجه مهم:
[=arial][=arial black]مگر در زمان حکومت امام مهدی عدالت جاری نمی شود؟ پس چگونه قحطانی حکومت می کند که در تاپیک قبلی مشخص شد که ظلم را جاری می کند؟ و شما فرمودید در زمان حکومت حضرت مهدی عج قحطانی نیز حکومت می کند و آن هم پس از جنگ نهایی کدام جنگ برادر؟ مگر جنگ امام مهدی عج انتشار کلمه ( لا اله الا الله ) و عدالت نیست؟ پس چگونه قحطانی که ظالم است هم در حکومت می باشد؟ برادر این روایت خلاف روایتهای مشهور است که بعد از انتشار عدالت امام مهدی عج مجددا ظلم جاری می شود بلکه عدالت بر مشارق زمین و مغارب آن استوار می گردد و شیطان نیز از بین می رود که همان روز ظهور امام مهدی عج خاتمه زندگی شیطان ملعون است .

[=arial][=arial black]سبحان الله برادر بینا در تاپیکهای قبلی می گوید یمانی نباید از روایتهای اهل سنت دلیل بیاورد، حال برادر بینا بر برادرش مهدی 1 4 1 که شیعه است از بعضی از روایتهای اهل سنت احتجاج می کند و آن هم با روایتهایی خلاف عقل و خلاف مشهور، هستند.

[=arial][=arial black]موفق باشید... :Gol:

[=arial][=arial black]و الحمد لله وحده وحده وحده

[=arial][=arial black]اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

bina88;262014 نوشت:
سلام عليكم شما ادعا ميكنيد سيد يماني اهل يمن نيست و همه خلطي كرده اند بين قحطاني در يمن و سيد يماني كه از ياران امام زمان است .

mahdi-1-4-1;262323 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت کلیه عزیزان و همچنین به برادر بینا عزیز خوش امدید مشتاق دیدار

ما بالاخره متوجه نشدیم دعوای شما دوتا دوست عزیز سر کدوم قسمت از زندگی یمانی است ؟؟

هر دو که اعتقاد دارید یمانی از علائم حتمی است پس بحث شما سر چیه؟؟

در بعضي از روايات درباره حضرت مهدي وارد شده است:
او از يمن و آبادي اي بنام كرعه خروج مي كند.
كرعه قريه اي در يمن از منطقه بني خولان نزديك صعده است.
در صورت صحيح بودن اين روايت بايد گفت منظور خروج يماني است كه قيام خود را از اين منطقه آغاز ميكند.
در كتاب بشاره الاسلام آمده است: آنگاه فرمانروايي بنام حسين يا حسن از صنعاء قيام كندو با قيام او قتنه هاي سخت از ميان برود و ....
كتاب عصر ظهور

فرمانده;262349 نوشت:
ما بالاخره متوجه نشدیم دعوای شما دوتا دوست عزیز سر کدوم قسمت از زندگی یمانی است ؟؟

هر دو که اعتقاد دارید یمانی از علائم حتمی است پس بحث شما سر چیه؟؟

با سلام خدمت کلیه عزیزان

برادر فرمانده عزیز ما با هم هیچ گونه دعوایی نداریم و فقط عدم فهم و تطبیق روایتهای باعث می شود که بحث به انحرافات بکشد و امیدوارم دلیل را فقط با دلیل بر گردانید و خارج از موضوع کسی چیزی ننویسد. ممنونیم

ديندار;262385 نوشت:
در بعضي از روايات درباره حضرت مهدي وارد شده است:
او از يمن و آبادي اي بنام كرعه خروج مي كند.
كرعه قريه اي در يمن از منطقه بني خولان نزديك صعده است.
در صورت صحيح بودن اين روايت بايد گفت منظور خروج يماني است كه قيام خود را از اين منطقه آغاز ميكند.
در كتاب بشاره الاسلام آمده است: آنگاه فرمانروايي بنام حسين يا حسن از صنعاء قيام كندو با قيام او قتنه هاي سخت از ميان برود و ....
كتاب عصر ظهور

بعید می دانم که از اول، موضوع را پیگیری کرده باشید که این کلمات تکراری را می نویسید پس خواهشمندم از اول موضوع را پیگیری کنید تا سوال تکراری نفرمائید جواب سوالتان را دادیم در قسمت اول همین موضوع مراجعه کنید... با تشکر

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]با سلام خدمت کلیه برادران و خواهران عزیز و گرامی

[=Arial Black]در توضیحات قبلی برای عزیزان توضیح دادیم و روایتهای اهل بیت علیهم السلام را در این موضوع درج نمودیم و حال می خواهیم توضیحات بیشتری را در این خصوص بیان کنیم، بلکه مورد استفاده عزیزان واقع گردد، لذا خواهشمندیم با تأمل و درنگ به روایتها دقت کنید.

[=Arial Black]عن النبي (ص): (... وسيخرج من هذا – أي علي (ع) – فتى يملأ الأرض قسطاً وعدلاً فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني، فإنه يُقبل من المشرق، وهو صاحب راية المهدي).(المهدي المنتظر الموعود/ ب4: 107).
[=Arial Black]از رسول خدا ص فرمود: ... از این ( امام علی ع ) جوانی خارج می شود که زمین را پر از عدل داد می کند پس اگر آن جوان را دیدید بر شما است به سوی آن جوان یمنی بروید، و او از سمت مشرق می آید، و او صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد.

[=Arial Black]ملاحظه: دقت کنید عزیزان این جوانی که در این روایت ذکر شده یمنی ( يماني ) است و از سمت مشرق شروع می کند و همچنین پرچم امام مهدی عج در دستانش می باشد و حتما پرچم امام مهدی عج هدایتگرترین پرچمهاست پس این جوان اگر در دستش این پرچم هدایت را داشته باشد حتماً همان یمنی ( يماني ) است که رسول خدا ص می گوید ( بر شماست به سوی آن جوان یمنی بروید ) و رفتن به سوی آن جوان را برای ما واجب کرده است حال به روایت زیر دقت کنید.

[=Arial Black]قال الإمام الباقر (ع) : وليس في الرايات راية أهدى من راية اليماني هي راية هدى لأنه يدعو إلى صاحبكم ، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح على الناس وكل مسلم ، وإذا خرج اليماني فأنهض إليه فإن رايته راية هدى ، ولايحل لمسلم أن يلتوي عليه ، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار، لأنه يدعو إلى الحق وإلى طريق مستقيم . المصدر : غيبة النعماني ص264
[=Arial Black]امام باقر ع فرمود: و در بین پرچمها پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست، آن پرچم هدایت است، چون شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند، پس اگر یمانی خروج کرد فروختن اسلحه بر مردم و تمام مسلمانان حرام می شود، و اگر یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب چون پرچمش پرچم هدایت است، و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند و هر کس آن را انجام داد از اهل جهنم است، چون شما را به سوی حق و به سوی راه مستقیم دعوت می کند.

[=Arial Black]ملاحظه: اگر یمانی در روایت امام باقر ع دارای این خصوصیات باشد حتما اوست که زمین را پر از عدل داد می کند و زمینه ساز ظهور امام مهدی عج می باشد چون روایت فوق می گوید پرچم امام مهدی عج، و می دانید که صاحب پرچم هدایت یمانی است و یمانی اصل و نسبی از یمن دارد یعنی منتسب به اهل بیت ع است ولی از مشرق ظهور و دعوتش را آغاز می کند و روایت اول رفتن به سوی او را بر ما واجب نمود و روایت بعدی نیز این چنین است و همچنین معلوم شد که آن جوان یمنی که از مشرق می آید همان یمانی است لذا یمانی از فرزندان امام علی ع و از آل علی ع می باشد. لذا در روایتهای بعدی بنگریم که این یمانی از فرزندان امام علی ع است از کدام یک از دو فرزندش حسن و حسین علیهم السلام می باشد.

[=Arial Black]وعن أبي قبيل عن عبداللّه بن عمر قال: يخرج رجل من ولد الحسين من قبل المشرق لو استقبلته الجبال لهدمها واتخذ فيها طرقا . قال الكنجي الشافعي في البيان ص 513: رواه الطبراني وأبو نعيم. (الإمام المهدي المنتظرج1 ص43)
[=Arial Black]از ابی قبیل از عبدالله بن عمر گفت: مردی از فرزندان امام حسین ع از سمت مشرق خروج می کند اگر کوها در سد راه او باشد آنها را ویران می کند و در آن ها راه های را اتخاذ می کند

[=Arial Black]ملاحظه: دقت کنید روایت های قبل مردی را از آل علی ع ذکر کردند که یمنی است و از مشرق می آید و صاحب پرچم امام مهدی عج است، لذا در روایت فوق این مرد مشرقی را از فرزندان امام حسین ع ذکر کرد، و نیز ظهورش را از مشرق شروع می کند

[=Arial Black]وعن أمير المؤمنين عليه السلام : في خبر طويل قال(… وتقبل رايات من شرقي الأرض غير معلمة ، ليست بقطن ولا كتان ولا حرير ، مختوم في رأس القنا بخاتم السيد الأكبر، يسوقها رجل من آل محمد (ص) تظهر بالمشرق وتوجد ريحها بالمغرب كالمسك الأزفر يسير الرعب أمامها بشهر ) إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ج2 ص 103. مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) - الميرجهاني - ج 2 - ص 158.
[=Arial Black]از امیر المومنین علیه السلام در یک خبر طولانی فرمود: و پرچمهایی از سمت شرق زمین می آیند .... مردی از آل محمد آنها از رهبری می کند و از مشرق ظهور می کند ...

[=Arial Black]ملاحظه: پرچمهایی که از سمت مشرق خروج می کنند رهبر آنها مردی از آل محمد می باشد و اگر آن را در تطابق روایی قرار دهید آن رهبر همان جوان یمنی و همان صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد و همان کسی است که سرپیچی از آن موجب جهنم است، همان کسی است که ما را به صاحبمان امام مهدی عج دعوت می کند و از فرزندان امام علی ع و امام حسین ع می باشد لذا به روایت زیر خوب دقت کنید.

[=Arial Black]عن أبي جعفر ( قال إذا اختلف كلمتهم وطلع القرن ذو الشفا لم يلبثوا إلا يسيرا حتى يظهر الأبقع بمصر يقتلون الناس حتى يبلغوا أرم ثم يثور المشوه عليه فتكون بينهما ملحمة عظيمة ثم يظهر السفياني الملعون فيظهر بهما جميعا ويرفع قبل ذلك ثنتي عشرة راية بالكوفة معروفة ويقبل بالكوفة رجل من ولد الحسين يدعوا إلى أبيه ثم يبث السفياني جيوشه )في بعض ماورد في السفياني في سنة الظهور / مركز المصطفى / عن كتاب الفتن لابي نعيم / ج1 ص28
[=Arial Black]از ابي جعفر عليه السلام فرمود: ... و مردی به سوی کوفه می آید از فرزندان حسین ع است که برای پدرش دعوت می کند ...

[=Arial Black]ملاحظه: روایتهای فوق را توضیح و بیان کردیم و لازم به تکرار نیست فقط روایت فوق را بررسی خواهیم کرد، روایت فوق مردی از فرزندان حسین ع را اشاره می کند که برای پدرش دعوت می کند و اگر همین روایت را بر روایت امام باقر ع تطابق دهیم می بینیم که یمانی ما را به صاحبمان دعوت می کند و چه ایرادی دارد بعد از اینکه در تطابق روایی قرار دادیم که یمانی همان فرزند امام مهدی عج می باشد که از فرزندان حسین ع نیز ذکر شده است و از مشرق ظهورش را آغاز می کند و رهبر پرچم هایی که از سمت مشرق آیند را بیان کردند! و بعد از این توضیحات و توضیحات تاپیک قبلی معلوم شد که یمانی از یمن خروج نمی کند.

[=Arial Black]توجه:

[=Arial Black]روایتی که از عبدالله بن عمر نقل شد بعید است که از خودش نقل کرده باشد چرا که این قول، قول معصومین است، و در روایتهایی که موجود است و حتی اگر عبدالله ابن عمر از خودش نقل کرده باشد باز هم از کسی شنیده است که از زبان رسول خدا ص روایت شده چون روایت عبدالله بن عمر مخالف روایتهای متواتر موجود نیست.

[=Arial Black]و من الله التوفیق... :Gol:

[=Arial Black]و الحمد لله وحده وحده وحده

[=Arial Black]اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

[=Arial Black]و السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

[=arial][=arial black]با سلام خدمت کلیه عزیزان

[=arial black][=arial]در مورد اختصاری بودن کلمه یمانی: اولا بعضی از مردم از واضح بودن ادله اهل بیت علیهم السلام استفاده نمی کنند چه رسد به اختصاری کردن آن!!! نمی شود اختصاری باشد چون هیچ جایی در مکتب اهل بیت علیهم السلام از اختصاری بودن القاب صحبت نشده است اما حال چه شده است وقتی سید یمانی علیه السلام با ادله واضح امده است لقب آن اختصاری شده است !!!؟؟؟ و اختصاری بودن القاب و کلمات در چند سال پیش به بازارها و شرکتها و سازمانها آمده و آن هم از کشورهای غربی مثلا ( [=arial]سی آی ای ) و ( [=arial]un[=arial]) و... حالا چگونه به خودمان اجازه بدهیم که از این فکر غربی را برای اهل بیت علیهم السلام نیز استفاده کنیم، لذا همیشه اهل بیت علیهم السلام امر آنها واضحتر از نور خورشید در وسط روز می باشد و واضح بودن امر اهل بیت علیهم السلام به عدم وجود کلمات اختصاری می باشد لذا خوب دقت کنید که کلمه یمانی اختصاری نیست ولی لقب است و یمانی ملقب به یمانی است.

[=arial black][=arial]الرسول الأكرم (ص)قال[=arial]: (..[=arial]الايمان يماني وأنا يماني[=arial]..)[=arial] بحار الأنوار ج57
[=arial][=arial black]رسول اکرم ص فرمودند: ایمانی یمانی است و من یمانی هستم

[=arial black][=arial]ونقل العلامة المجلسي عن الجزري قوله[=arial] : ( في الحديث الايمان يمان والحكمة يمانية إنما قال ( صلى الله عليه وآله ) ذلك لأن الايمان بدأ من مكة وهي من تهامة وتهامة من أرض اليمن ولهذا يقال : الكعبة اليمانية ) بحار الأنوار 22 / 137.

[=arial][=arial black]علامه مجلسی از جزری در قولش گفت: در حدیث ایمان یمانی است و حکمت یمانی است همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن چون ایمان از مکه شروع شد و مکه از تهامه و تهامه از سرزمین یمن است و برای همین گفت: کعبه یمانیه

[=arial black][=arial]وقد سمى العلامة المجلسي (ره) ، في البحار كلام أهل البيت (ع) : (بالحكمة اليمانية) – راجع مقدمة البحار ج 11. . تفسير مجمع البيان الطبرسي ج2_ص311
[=arial][=arial black]و همانا علامه مجلسی (ره) نام ذکر کرد در بحارالانوار کلام اهل بیت علیهم السلام را به ( حکمت یمانیه )

[=arial black][=arial]وروى الشيخ علي الكوراني في كتاب معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) ج 1 ص 299[=arial] (ما المهدي إلا من قريش ، وما الخلافة إلا فيهم غير أن له [=arial]أصلا ونسبا في اليمن[=arial])
[=arial][=arial black]و شیخ کورانی در کتاب معجم احادیث امام مهدی ع روایت دارد می گوید: مهدیی نیست مگر از قریش و خلافتی نیست مگر در آنها ولی باید اصل و نسبی از یمن داشته باشد

[=arial][=arial black]با این حال دریافتیم که کلمه یمانی لقب است و اختصاری نمی تواند باشد و این امر محال است، و خواهشمندیم به جای اختصاری کردن این القاب به اصل ادله و برهانها روی بیاوریم و از این تخرصات دست برداریم.

[=arial][=arial black]موفق باشید...:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=arial][=arial black]و الحمد لله وحده وحده وحده

[=arial][=arial black]اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

[=arial][=arial black]و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ناصر یوسف نژاد;263458 نوشت:
شما فرمودید:

[=arial]اختصاری بودن القاب و کلمات در چند سال پیش به بازارها و شرکتها و سازمانها آمده و آن هم از کشورهای غربی مثلا ( سی آی ای ) و ( un)

[=arial]عجب!!!

[=arial]مثلا ما که با علامات اختصاری می نویسیم: امیر المؤمنین علی (ع) ، یا فاطمه زهرا (س) ، یا پیامبر (ص) ، غربی شده ایم؟!

[=arial]این چه جور استدلالی است؟! از نوع همان مخرصات؟!

[=arial]من یه سؤال پرسیدم! جواب نداری سکوت کن بگذار شخصی که دلیل در دست دارد سخن بگوید!
[=arial]شما در ارسالتان اتهام زدید و متهم کردید و توهین کردید که چه، یک سؤالی پرسیده شده!!!
[=arial]آخر کدام انسان عاقلی سؤال کننده را به این شکل خورد می کند!!!

[=arial]سفارش در مورد سؤال کننده این بوده که با دلیل و مدرک و بهترین شکل استدلال به آنها جواب گفته شود، نه با توهین و تهمت و افترا و ... !!!

[=arial]شما در ارسالتان چند سند آوردید که هیچ ربطی به اثبات اختصاری نبودن « یمانی » نداشت!!!

[=arial][=arial]اگر داشت، من متوجه نشدم!
[=arial]آقایان! شخصی که ارتباط اسناد ایشان را با اختصاری نبودن کلمه ی « یمانی » درک کرده، برای من هم توضیح بدهد، چون خود ایشان نتوانست!

[=arial]بعد، در قرآن خداوند تبارک وتعالی می فرماید: ا ل م! [=arial]استفاده از حروف مقطعه در قرآن توسط خداوند را نعوذبالله باید به غرب و انگلیس و ... نسبت داد تا ناتوانیمان از استدلال توسط سؤال کننده و جواب گیرندگان درک نشود؟!!!

[=arial]دردا که فاطران همه محتاج و سائلند * انگار کاملند، که اینگونه قائلند

[=arial]ناعادل و لجوج، حسود و پرادعا * عاجز ز دفع شبهه و حل مسائلند

[=arial black]با سلام خدمت برادر بزرگوار

[=arial black]برادر عزیز در کتابهای قدیمی رجوع کنید ببینید و برای این حرفم دلیل دارم که بیان نموده ام در کتب قدیمی کلمه ( ع) و ( ص ) و ( س ) الان در کتابها نوشته شده است لذا در قبل از آن استفاده نمی شده و بجای (ع) علیه السلام و بجای ( س ) سلام الله علیه و بجای ( ص ) صلی الله علیه و آله و سلم، است حالا شما ایرادی را گرفته اید که اصلا با منطق نیز سازگاری ندارد و منظور از تخرصات که ذکر کرده ام یعنی این که شما حتی بر چیزی که خودتان ابتداعش کردید بر اهل بیت علیهم السلام اتخاذ کردید و می خواهید بازهم بر علیه دعوت یمانی بکار ببرید، در ضمن کلمه ( علیه السلام و سلام الله علیه و صلی الله علیه و آله ) لقب نیست، بلکه مدح است از جانب خدا بر ولی خدا به زبان مثلا شیعیان، علیه السلام و سلام الله علیه و و و، لذا برادر چرا اینقدر شلوغش کردی برادر لازم به این شلوغی نبود انگار قتل کردیم یک کلمه گفتیم تخرصات و توضیح هم دادیم و شما هم سوال نکردید بلکه یک نظر دادید برادر خودتون نگاه کنید به نوشته خودتون ببینید فرقش با سوال چیه برادر بلد نیستی سوال کنی بزار کسی به غیر از شما سوال کنه و اگر فکر کردید با تهمت و توهین و افترا جواب دادیم عذر خواهی می کنم. در صورتی که این چنین نیست !!!

نقل قول:

[=arial black]اگر داشت، من متوجه نشدم!
[=arial black]آقایان! شخصی که ارتباط اسناد ایشان را با اختصاری نبودن کلمه ی « یمانی » درک کرده، برای من هم توضیح بدهد، چون خود ایشان نتوانست!

[=arial black]سبحان الله با زور می خواهید یک جمله در مورد یمانی در بیاورید که یمانی اختصاری است!!! سبحان الله

[=arial black]درمورد حروف مقطعه وقتی اختصاری می شوند که مردم از جمله اصلی آن خبر دارند آیا شما از رمز اللهی ( الم و المر و طسم ) خبر دارید؟ و اینها فقط بین خدا و خلیفه اش می باشد، ولی شما از کلمه نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و مخفف آن نزاجا استفاده کردید حالا جمله اصلی الم چیست؟

[=arial black]موفق باشید...

[=arial black]لطفا بحث به انحرافات کشیده نشود و فقط موضوع اصلی پیگیری شود...

[=Arial Black]:Gol:مجددا تذکر می کنم اگر سوء تفاهمی شده است ما را ببخشید:Gol:

با تشکر از مدیریت سایت:Gol:

یمانی کیست؟

یمانی یکی از رهبران بر حق است که به حمایت حضرت مهدی(عج) خروج می کند و با سفیانی می جنگد.(1)
قیام او یکی از علائم حتمیه بشمار می آید.امام صادق(ع) فرمود:سفیانی و خراسانی و یمانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز خروج می کنند و هیچ پرچمی مانند یمانی به هدایت نزدیک تر نیست،زیرا یمانی مردم را به حق دعوت می کند،و شما را به سوی صاحب تان دعوت می کند،وای بر کسی که با او مخالفت و دشمنی کند.وقتی یمانی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است،آنگاه که خروج کند به سوی او بشتابید که پرچم او پرچم هدایت است.بر هیچ مسلمانی سرپیچی او جایز نیست و اگر کسی چنین کند،اهل آتش خواهد بود،زیرا که او مردم را به حق و راه مستقیم دعوت می کند.(2)

در کتاب بشارت الاسلام آمده است:آنگاه فرمانروایی از صنعا به نام حسن یا حسین،قیام می کند و با قیام او فتنه از میان می رود،او خجسته و پاک ظاهر می شود و در پرتو او ظلمت از بین می رود و حق بعد از پنهان شدن به وسیله او آشکار می شود.(3)

آنچه در مجموع از روایات استفاده می شود،این است که یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد بغداد می شود.نیروهای یمنی و ایرانی(که به رهبری خراسانی و فرماندهی شعیب بن صالح)برای رویارویی با سفیانی وارد عمل می شوند.از روایات چنین بر می آید که نقش نیروهای یمن در نبرد با سفیانی نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است،زیرا از لحن اخبار استفاده می شود که طرف درگیر با سفیانی مردم مشرق زمین،یعنی یاران خراسانی و شعیب بن صالح هستند،گویا یمین ها پس از یاری رساندن به آنان به یمن باز می گردند.(4)
به هر حال،یمنی از نیکان و از شیعیان بوده و قیام او زمینه ساز قیام حضرت مهدی(عج) و بسیار نزدیک به ظهور آن حضرت است.یاران حضرت از یمن اغلب از یاران یمنی هستند.(5)

ظاهر روایات مربوط به خروج یمانی بیانگر این مطلب است که وی از اهالی یمن می باشد.در پایان مناسب است اشاره ای مختصر به موقعیت جغرافیایی گذشته و حال یمن داشته باشم:
یمن كشور كوچك مستقلى است در جنوب غربى شبه جزيره عربستان، كنار درياى سرخ از مشرق به كوير الربع الخالى و از مغرب به درياى سرخ و از شمال به حجاز و از جنوب به اقيانوس هند و عدن محدودست. قديمترين مراكز تمدن يمن در قسمت شرقى بوده است كه حالا جوف ناميده مى‏شود. خوش آب و هواترين و پر جمعيت‏ترين قسمت عربستان، يمن است و پايتخت آن صنعاست. يمن در دوره ساسانيان تا ظهور اسلام در تصرف ايران بود و ايرانيان مقيم آنجا كه با بوميان در آميخته بودند «ابناء» خوانده مى‏شدند. حكومت يمن سابقا در دست حاكمى بود كه عنوان «امام» داشت. عدن نيز سابقا جزء يمن بوده است. يمن از سال 1962 ميلادى (1341 هجرى شمسى) به جمهورى تبديل و دو كشور شده است.(6)
در اصطلاح قديم، به جنوب عربستان سعودى، «يمن» مى ‏گفتند.(7)
دوستان گرامى بايد توجه داشته باشند كه تقسيمات جغرافيايى گذشته، با آنچه امروز هست فرق مى‏كند؛ مثلا اماكن و شهرهايى كه امروز در جنوب عربستان سعودى است، به خصوص نجران و عسير، در گذشته از يمن به شمار مى‏رفت و اين يمن، امروزه در خاك سعودى قرار دارد. بنا بر اين، باید به این نکته توجه داشته باشیم كه «يمن» فعلى، همان يمن قديم نيست؛ چنانكه بحرين قديم همان بحرين كنونى نمى‏باشد؛ زيرا در گذشته، بحرين تقريبا جزو منطقه عربستان سعودى به حساب مى‏آمد.بنابراین برای تعیین منطقه جغرافیایی یک شهر یا کشور باید گذشته و حال را مورد بررسی قرار داد.

پی نوشتها:
(1). الزان الناصب،ج2ص160.
(2). بشارت الاسلام،ص93.به نقل از غیبت نعمانی.
(3).همان،ص187.
(4). علی کورانی،عصر ظهور،ص160.
(5). سیمای آفتاب،حبیب الله طاهری،ص389-390.
(6). سفر نامه ناصر خسرو، متن، ص: 299
(7). المعالم الأثيرة/ ترجمه، ص: 15.

با سلام خدمت همگی

نقل قول:

در کتاب بشارت الاسلام آمده است:آنگاه فرمانروایی از صنعا به نام حسن یا حسین،قیام می کند و با قیام او فتنه از میان می رود،او خجسته و پاک ظاهر می شود و در پرتو او ظلمت از بین می رود و حق بعد از پنهان شدن به وسیله او آشکار می شود.(3)

برادران و خواهران عزیز دقت کنید که روایت فوق واحد است لذا اهل بیت علیهم السلام در روایتهای متواتر که در پستهای اول این موضوع درج کرده ایم مبنی بر اینکه یمانی از مشرق خروج می کند، ولی روایت فوق واحد است و روایت واحد در مقابل روایتهای متواتر اخذ نمی شود. لذا به روایت زیر خوب دقت کنید. این روایتهای از مطلب قبلی درج کرده ایم هر چند تکراری است ولی خالی از لطف نیست که امر را بیان کنیم

عن النبي (ص): (... وسيخرج من هذا – أي علي (ع) – فتى يملأ الأرض قسطاً وعدلاً فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى اليمني، فإنه يُقبل من المشرق، وهو صاحب راية المهدي).(المهدي المنتظر الموعود/ ب4: 107).
از رسول خدا ص : ... و از این – امام علی ع – جوانی خارج می شود که زمین را پر از عدل داد می کند پس اگر آن جوان یمنی را دیدید به سوی او بروید پس آن از مشرق می آید و او صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد.

روایت فوق می گوید که آن جوان یمنی از مشرق خروج می کند و صاحب پرچم امام مهدی عج می باشد و می دانید که صاحب پرچم امام مهدی همان یمانی است

قال أبو جعفر (ع):( يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر؛ فيهم النجباء من أهل مصر، والأبدال من أهل الشام، والأخيار من أهل العراق فيقيم ما شاء الله أن يقيم ) ( غيبة الطوسي 477 ).،
ابو جعفر ع فرمودند: بین رکن و مقام 313 نفر به تعداد اهل بدر و در آنها نجیبان اهل مصر، ابدال شام، و اخیار اهل عراق و خداوند می خواهد چیزی که خواسته است.

اگر کمی تامل کنیم در روایت فوق می بینیم اصحاب امام مهدی عج 313 نفر هستند در بین آنها از یمن کسی نیست با استناد به روایت فوق، پس اهل یمن کجایند؟ اگر به کرامت فرمانده آنها یمانی از یمن باشد پس چرا یادی از آنها در روایت نشده است؟ و مهمترین شخصیت فرمانده آنها است نه یاران و روایت ذکری از یمن را نیاورده است.

نقل قول:
آنچه در مجموع از روایات استفاده می شود،این است که یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد بغداد می شود.نیروهای یمنی و ایرانی(که به رهبری خراسانی و فرماندهی شعیب بن صالح)برای رویارویی با سفیانی وارد عمل می شوند.از روایات چنین بر می آید که نقش نیروهای یمن در نبرد با سفیانی نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است،زیرا از لحن اخبار استفاده می شود که طرف درگیر با سفیانی مردم مشرق زمین،یعنی یاران خراسانی و شعیب بن صالح هستند،گویا یمین ها پس از یاری رساندن به آنان به یمن باز می گردند

در مبحث سوالی رخ می دهد باید جواب داده شود...

آیا خراسانی از یمانی تبعیت می کند یا یمانی از خراسانی؟ لطفا با دلیل و برهان

البته فراموش نکنید توضیح فوق می گوید بعد از اینکه خراسانی و سفیانی جنگ کنند یمانی می آید و خلاف قول مبنی بر خروج آنها در یک سال و ماه و روز واحد است.

موفق باشید

و الحمدلله وحده وحده وحده
اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

mahdi 14 1;265367 نوشت:
قال أبو جعفر (ع):( يبايع القائم بين الركن والمقام ثلاثمائة ونيف عدة أهل بدر؛ فيهم النجباء من أهل مصر، والأبدال من أهل الشام، والأخيار من أهل العراق فيقيم ما شاء الله أن يقيم ) ( غيبة الطوسي 477 ).، ابو جعفر ع فرمودند: بین رکن و مقام 313 نفر به تعداد اهل بدر و در آنها نجیبان اهل مصر، ابدال شام، و اخیار اهل عراق و خداوند می خواهد چیزی که خواسته است.

اگر کمی تامل کنیم در روایت فوق می بینیم اصحاب امام مهدی عج 313 نفر هستند در بین آنها از یمن کسی نیست با استناد به روایت فوق، پس اهل یمن کجایند؟ اگر به کرامت فرمانده آنها یمانی از یمن باشد پس چرا یادی از آنها در روایت نشده است؟ و مهمترین شخصیت فرمانده آنها است نه یاران و روایت ذکری از یمن را نیاورده است.

با عرض سلام و ادب خدمکت شما دوست بزرگوار

قبل از بیان نام یاران خاص امام زمان(عج) از سرزمین یمن،مناسب است اشاره ای به گروههای مختلف یاران آن حضرت و یاران آن حضرت مطالبی خدمت شما عرض کنم:

شمار اصحاب حضرت مهدي عليه السلام

دربارة تعداد اصحاب امام مهدي عليه السلام در روايات، آمار و ارقام مختلفي ذكرشده است. بيشتر روايات، تعداد ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را سيصد و سيزده تن- به تعداد اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ بدر- ذكر كرده است (صفار قمي، بي‌تا: ص311؛ صدوق، بي‌تا: ج2، ص654).

دستة ديگر روايات، تعداد اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيش از سيصد و سيزده نفر نقل كرده است. برخي از اين روايات، رقم ده هزار نفر را ذكر كرده است؛ مانند آنچه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مهدي ظهور نمي‌كند، مگر اين‌كه حلقه كامل گردد». وقتي ازحضرت سؤال شد كه عدد آنان چند نفر است؟ فرمود: «ده هزار نفر» (نعماني، بي‌تا: ص307).

همچنين ابوبصير نقل مي‌كند:
مردي كوفي از امام صادق عليه السلام تعداد ياران امام مهدي عليه السلام را پرسيد وگفت: «مردم مي‌گويند اصحاب مهدي به تعداد اصحاب بدر، 313 نفرند». حضرت در پاسخ فرمود: «مهدي ظهور نمي‌كند، مگر با نيروي قدرتمندي كه تعداد آنان، كمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود» (صدوق، همان: ج2، ص654).

بعض ديگر از اين نوع روايات، تعداد اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هنگام ظهور را بين دوازده تا پانزده هزار نفر، ذكر كرده است (ابن طاووس، بي‌تا: ص65). حتي در روايتي، عدد يكصد هزار نفر نيز نقل شده است (مجلسي، بي‌تا: ج52، ص307 و367).

باتوجه به قرائن موجود، اين چند دسته روايات را مي‌توان اين گونه جمع كرد كه روايات متضمن عدد سيصد، ناظر به اصحاب ويژه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در مرحلة آغازين قيام است، همان كساني كه هسته اصلي قيام حضرت را تشكيل مي‌دهند و در روايات، از آنان، با عنوان پرچمداران و فرماندهان لشكرمهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ياد شده است (كليني، بي‌تا: ج8، ص313؛ صدوق، همان: ج2، ص672). كه حضرت مهدي عليه السلام به وسيله آنان، شرق و غرب جهان را فتح مي‌كند و آن‌ها را فرمانروايان روي زمين قرارمي دهد. (نعماني، همان: ص252) اما روايات دسته دوم، ناظر به مجموع نيروهايي است كه به جمع سيصد و سيزده نفر مي‌پيوندند. بنابراين، با توجه به اختلاف روايات دربارة تعداد ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌توان گفت: آمار و ارقام ياد شده، مقصود نبوده؛ بلكه هدف از بيان اين ارقام، فزوني ياوران و پيروان امام مهدي عليه السلام بوده است.

اما در باره مشخصات و محل سکونت یاران آن حضرت باید عرض کنم:

اسم 313 نفر یاران امام زمان (عج) در خطبة البیان امام علی (ع) ذکر شده ... و جالبتر اینکه تمام جزئیات ظهور و حتی اسم یاران حضرت قائم(عج) پیش از تولد ایشان مورد بحث و برسی بوده . بر اساس این خطبه اسم یاران امام زمان(عج) از یمن عبارتند از:

جبیر، حویش، مالک، کعب، احمد، شیبان، عامر، عمّار، فهد، عاصم، حَجرش، کلثوم، جابر و محمّد.

این روایتی که شما اشاره کرده اید،برخی از مناطقی که محل سکونت یاران خاص آن حضرت می باشند نام برده شده است نه تمام این مناطق.

بنابراین اینگونه نیست که شما با قاطعیت منکر مطرح شدن نام یمنی ها در بین یاران امام مهدی(عج) شده اید.

mahdi 14 1;265367 نوشت:
آیا خراسانی از یمانی تبعیت می کند یا یمانی از خراسانی؟ لطفا با دلیل و برهان

البته فراموش نکنید توضیح فوق می گوید بعد از اینکه خراسانی و سفیانی جنگ کنند یمانی می آید و خلاف قول مبنی بر خروج آنها در یک سال و ماه و روز واحد است.

سلام عليكم

پرچم يماني هدايتگرين پرچمهاست ولي يماني امام نيست. امام خراساني هم نيست/
راساني هم ادعاي امامت ندارد مانند يماني

چرا؟
اين دو نفر امام دارند و مستقيما از ايشان دستور ميگيرند .
امامتي به كسي غير امام زمان تفويض نشده و قابل تفويض نيست. چرا كه در زمان حيات يك معصوم امام معصوم يا غير معصوم ادعاي امامت نميكند.
[="red"]
اگر كسي بگويد فلاني امام است بجاي امام زمان منكر امامت و حتي وجود امام زمان شده
و منكر
ارتباط دو سيد نائب بصورتي تلويحي گرديده. اين واضح است.[/]

نتيجه اينكه

اگر كسي بگويد در زمان امامت امام زمان كسي ادعاي صاحب الامري و يا نيابت نمايد او گمراه گرديده
و با ادعاي امامت غير امام معصوم
خروجش از جمع شيعيان اثني عشر منتظر را تلويحا و حتي صراحتا تبئين نموده است.

والسلام

مقداد;265994 نوشت:

اما در باره مشخصات و محل سکونت یاران آن حضرت باید عرض کنم:

اسم 313 نفر یاران امام زمان (عج) در خطبة البیان امام علی (ع) ذکر شده ... و جالبتر اینکه تمام جزئیات ظهور و حتی اسم یاران حضرت قائم(عج) پیش از تولد ایشان مورد بحث و برسی بوده . بر اساس این خطبه اسم یاران امام زمان(عج) از یمن عبارتند از:

جبیر، حویش، مالک، کعب، احمد، شیبان، عامر، عمّار، فهد، عاصم، حَجرش، کلثوم، جابر و محمّد.

این روایتی که شما اشاره کرده اید،برخی از مناطقی که محل سکونت یاران خاص آن حضرت می باشند نام برده شده است نه تمام این مناطق.

بنابراین اینگونه نیست که شما با قاطعیت منکر مطرح شدن نام یمنی ها در بین یاران امام مهدی(عج) شده اید.

شما گفتید ( این روایتی که شما اشاره کرده اید،برخی از مناطقی که محل سکونت یاران خاص آن حضرت می باشند نام برده شده است نه تمام این مناطق ) دقیقا بنده با شما موافق هستم خوب یاران خاص آن حضرت افضل تر از فرمانده آنها نیستند پس چرا به کرامت فرمانده آنها ذکر محل فرمانده نیامده است؟ پس ما منکر این نیستیم ممکن است در این مورد بدا باشد و تغییری در یاران باشد چراکه ابدال چهل نفر هستند و اگر کسی از آنها خطا کرد یا از دایره خارج شد یا بمیرد کسی جایگزین او خواهد شد و همینطور تغییر پذیر هستند حالا که یمانی پرچمش پرچم هدایت است و او هدایت به حق می کند پس چرا از محل سکونت او یادی نشده است که از یمن باشد؟ و روایت گفت ( ابدال شام و اخیار عراق و نجیبان مصر ) حداقل به کرامت فرمانده...

فاتح;266001 نوشت:
سلام عليكم

پرچم يماني هدايتگرين پرچمهاست ولي يماني امام نيست. امام خراساني هم نيست/
راساني هم ادعاي امامت ندارد مانند يماني

چرا؟
اين دو نفر امام دارند و مستقيما از ايشان دستور ميگيرند .
امامتي به كسي غير امام زمان تفويض نشده و قابل تفويض نيست. چرا كه در زمان حيات يك معصوم امام معصوم يا غير معصوم ادعاي امامت نميكند.

اگر كسي بگويد فلاني امام است بجاي امام زمان منكر امامت و حتي وجود امام زمان شده
و منكر
ارتباط دو سيد نائب بصورتي تلويحي گرديده. اين واضح است.

نتيجه اينكه

اگر كسي بگويد در زمان امامت امام زمان كسي ادعاي صاحب الامري و يا نيابت نمايد او گمراه گرديده
و با ادعاي امامت غير امام معصوم
خروجش از جمع شيعيان اثني عشر منتظر را تلويحا و حتي صراحتا تبئين نموده است.

والسلام

[=arial black]با سلام خدمت همگی

[=arial]روایت زیر از رسول خدا می باشد
[=arial]مما يؤيده من الأخبار قول النبي (صلى الله عليهوآلهوسلّم) ابناي هذان [=arial]إمامان[=arial] قاما أو قعدا « و نساءنا » اتفقوا على أن المراد به فاطمة (عليهاالسلام) لأنه لم يحضر المباهلة غيرها من النساء و هذا يدل على تفضيل الزهراء...[=arial]. تفسیر طبرسی ج4 ص 92

[=arial]گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله: اینها دو فرزندانم هستند دو امام ایستاده یا نشسته ... (اشاره به حسن و حسین علیهم السلام کرد )

[=arial]پس معلوم شد در زمان حیات امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام نیز امام بود ولی امام حسن علیه السلام امام ناطق ولی امام حسین علیه السلام امام صامت بود و امامت هر دوی آنها امامت ربانی است. حال ما می گوییم احمد الحسن یمانی علیه السلام ناطق به حق است و پرچمش پرچم هدایت و امام مهدی عج در غیبت است و صامت است و یمانی علیه السلام تبیان امر پدرش را می کند، و در حال حاضر سید یمانی دعوتی به حق دارد و دعوتش برای امام مهدی عج است کما اینکه امام باقر علیه السلام فرمود: در بین پرچمها پرچمی هدایت گر تر از پرچم یمانی نیست آن پرچم هدایت است چون شما را به صاحبتان دعوت می کند ... غیبت نعمانی ص 262 و دعوت به حق حتما به دستور امام مهدی عج که صامت است به یمانی علیه السلام دستور داده می شود و ناطق به حق می شود.

[=arial]موفق باشید...:Gol:

[=arial]و الحمد لله وحده وحده وحده

[=arial]اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

[="Times New Roman"]

mahdi 14 1;266294 نوشت:
با سلام خدمت همگی

روایت زیر از رسول خدا می باشد
مما يؤيده من الأخبار قول النبي (صلى الله عليهوآلهوسلّم) ابناي هذان إمامان قاما أو قعدا « و نساءنا » اتفقوا على أن المراد به فاطمة (عليهاالسلام) لأنه لم يحضر المباهلة غيرها من النساء و هذا يدل على تفضيل الزهراء.... تفسیر طبرسی ج4 ص 92

گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله: اینها دو فرزندانم هستند دو امام ایستاده یا نشسته ... (اشاره به حسن و حسین علیهم السلام کرد )

پس معلوم شد در زمان حیات امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام نیز امام بود ولی امام حسن علیه السلام امام ناطق ولی امام حسین علیه السلام امام صامت بود و امامت هر دوی آنها امامت ربانی است. حال ما می گوییم احمد الحسن یمانی علیه السلام ناطق به حق است و پرچمش پرچم هدایت و امام مهدی عج در غیبت است و صامت است و یمانی علیه السلام تبیان امر پدرش را می کند، و در حال حاضر سید یمانی دعوتی به حق دارد و دعوتش برای امام مهدی عج است کما اینکه امام باقر علیه السلام فرمود: در بین پرچمها پرچمی هدایت گر تر از پرچم یمانی نیست آن پرچم هدایت است چون شما را به صاحبتان دعوت می کند ... غیبت نعمانی ص 262 و دعوت به حق حتما به دستور امام مهدی عج که صامت است به یمانی علیه السلام دستور داده می شود و ناطق به حق می شود.

موفق باشید...:gol:

و الحمد لله وحده وحده وحده

اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

سلام عليكم

فرض بر اينكه سيد يماني و خراساني هر دو امام باشند.

شما امام صامت و ناطق را اشتباه ذكر ميكنيد.

امام ناطق كسي است كه امامت بر عهده اوست. يعني زمان امامت اوست و امام صامت كسي است كه زمان امامت او نرسيده

اينجا امام ناطق امام زمان است . زمان زعامت ايشان بر عالم اسلام و غير آن است
و اگر سيد يماني و خراساني را هم امام فرض كنيم
زمان سكوت ايشان است

لذا مفاهيمي كه بدان استناد ميكنيد نفي و رد كننده ادعاي خودتان است.

ياحق

bina88;266327 نوشت:

[=Times New Roman]سلام عليكم

[=Times New Roman]فرض بر اينكه سيد يماني و خراساني هر دو امام باشند.

[=Times New Roman]شما امام صامت و ناطق را اشتباه ذكر ميكنيد.

[=Times New Roman]امام ناطق كسي است كه امامت بر عهده اوست. يعني زمان امامت اوست و امام صامت كسي است كه زمان امامت او نرسيده

[=Times New Roman]اينجا امام ناطق امام زمان است . زمان زعامت ايشان بر عالم اسلام و غير آن است
[=Times New Roman]و اگر سيد يماني و خراساني را هم امام فرض كنيم
[=Times New Roman]زمان سكوت ايشان است

[=Times New Roman]لذا مفاهيمي كه بدان استناد ميكنيد نفي و رد كننده ادعاي خودتان است.

[=Times New Roman]ياحق

با سلام

[=Arial Black]برادر بینا قبل ازاینکه چیزی ذکر بفرمائید خواهشن جواب این موضوع ((( http://www.askdin.com/thread9343-18.html ))) [=Arial Black]رو در تاپیک بنده به رقم 176 که مربوط به خودتان است را بده بعدا نظر بده منتظرتم.

موفق باشید

[="Times New Roman"]

mahdi 14 1;266415 نوشت:
با سلام برادر بینا قبل ازاینکه چیزی ذکر بفرمائید خواهشن جواب این موضوع ((( آيا بعد از دوازده امام ؛دوازده مهدى هست؟!!! ))) رو در تاپیک بنده به رقم 176 که مربوط به خودتان است را بده بعدا نظر بده منتظرتم. موفق باشید

سلام عليكم
پاسخ سوال شما در آن پست ارتباطي به اين تاپيك ندارد.

آن سوال هم اگر هم پاسخي ميخواستم بدهم همانجا پاسخ ميدادم.

ياحق

سلام عليكم

بابت اين لحن صحبت از شما آقا مهدي گرامي عذرخواهي ميكنم
در مورد آن سوال
ما احاديثي مثل حديث لوح داريم كه دوازده گانه بودن ائمه را بدون كم و كاست و اضافه بر سازمان توصيف كرده
از احاديث متواتر هم هست.

امثال حديث لوح و حوض معناي وصيت نامه پيامبر را تبئين مينمايد.

در اين مواقع علومي همچون علاج الحديث و درايه الحديث و نهايتا تفقه در آن فنوني است
كه منظور حديث و مضمون احاديث را مشخص مينمايد.

احاديث را بصور منفردا و فازغ از ديگر از احادي و آيات كسي مورد بررسي قرار نميدهد.

يعني حتي اگر در حديثي صراحتا آمده باشد دوازده امام بعد از اين دوازده امام قرار است بيايد و اولين آنها سيد يماني است كه در بصره ظهور مينمايد

علماي اين رشته با احاديث ديگر و آيات قرآن آنرا مطابقت ميدهند.
لذا
بيان اين مطلب كه چون امام جعفر صادق عليه السلام فرموده تو را بس است پس يعني بعد 12 امام باز هم هست شبهه اي است كه با اين ادعا مطرح شده و كسي چنين برداشتي نداشته بجز شما كه با استناد به متشابه ديگري در وصيت نامه پيامبر مطرح كرديد.

و ضمنا موضوعاتي ديگر بر اساس اين احاديث مطرح است.

كه در قالب موضوع اين تاپيك نميگنجد و عقل و حديث و كلام الله آنها را رد مينمايد.
موفق و مويد باشيد
ياحق

bina88;266498 نوشت:
[=times new roman]سلام عليكم

[=times new roman]بابت اين لحن صحبت از شما آقا مهدي گرامي عذرخواهي ميكنم
[=times new roman]در مورد آن سوال
[=times new roman]ما احاديثي مثل حديث لوح داريم كه دوازده گانه بودن ائمه را بدون كم و كاست و اضافه بر سازمان توصيف كرده
[=times new roman]از احاديث متواتر هم هست.

[=arial][=arial black]با سلام خدمت همگی خسته نباشید به برادر بینا

[=arial][=arial black]اختیار دارید برادر شما چیزی نگفتید و لازم به عذر خواهی نیست، بنده از شما عذر خواهی می کنم اگر لحن بدی بر شما استفاده کرده ام... شرمنده!!!

[=arial][=arial black]برادر بینا این موضوع در مورد عدم خروج یمانی از یمن است و خواهشن مطالب مربوط به مهدیین را در همان موضوع مربوط به آن درج کنید و توضیح دهید تا هر موضوعی کلام خودش را پیگیری کند و مردم استفاده کنند و خدا خیرتان دهد انشاء الله

[=arial][=arial black]البته برادر بینا اگر دقت کرده باشید و به تمام تاپیکهای بنده که در آن از روایات استفاده شده تطابق روایی انجام داده ایم و بر یک روایت استناد نمی کنیم بلکه تمام قراین آن را در آورده و آن را توضیح می دهیم طبق قرائن و سنت خداوند و رسول خداصلی الله علیه و آله، پس شما هم می توانید به مانند بنده و کلیه انصار که از این شگرد برای توضیح روایتهای بدون تفسیر استفاده می کنند استفاده کنید و هر روایت متشابهی با قراین موجود در کتب موافق و مخالف محکم می شود، و بسنده به یک خبر آحاد با وجود خبر مخالف و متواتر و مطابق قرآن و سنت کفایت نمیکند و دلیل بر قاطعیت کلام نمی شود، لذا قرائن خیلی مهم هستند

[=arial][=arial black]در مورد حدیث لوح اگر دقت کنید حدیث لوح وصیت نیست لذا خوب دقت کنید برادر در زمانی که رسول خدا در یوم الدار ( وانذر عشیرتک الاقربین ) گفت چه کسی من را برای نشر رسالت یاری می کند و برادر من و خلیفه بعد از من است؟ امام علی علیه السلام سه بار گفت من با شما هستم ای رسول خدا. اگر دقت کنید آن روز فقط گفت چه کسی و فقط در مورد خلافت امیر المومنین و اگر می گفت چه کسی با من همراه می شود و فرزندانش بعد از او می باشند؟ حتما یارانش می گفتند هنوز نیامده برای خودش خلیفه قرار داده است و خودتان می دانید عزیزان لذا اگر دقت کنید آن روز فقط امام علی را گفت ( این خلیفه من است و برادر من و ولی مومنان بعد از من است ) و چیزی از فرزندان امام علی را ذکر نکرد و اگر دقت کنید احادیثی که مربوط به امامان دوازده گانه و نام آنها نقل شده فقط از اصحاب اجلاء ذکر شده است مانند ( سلمان و اباذر و مقداد و عمار و جابر بن عبدالله و چند نفر دیگر ( رحمهم الله و حشرنا الله معاهم )) و کسی به غیر از اینها نیست که بر نام امامان دوازده گانه اشاره کند و آن یعنی اینکه رسول خدا به خاصه اصحابش خبر می داد چون توان حمل این موضوع را دارند و اگر رجوع کنیم به کتاب صحیح مسلم و بخاری فقط نوشته شده دوازده نفر همه آنها از قریش می باشند، و در آن اختلاف دارند، حال چرا فقط این اصحاب ذکر شده از رسول خدا و امام علی علیه السلام نقل می کنند دلیلش چیست؟ دلیلش این است که بقیه اصحاب نمی توانند درک بکنند و اگر توان درک داشتن داشتند به خلافت امام علی علیه السلام در همان روز غدیر اعتراف می کردند ولی وقتی رسول خدا رحلت کرد آن روی خودشان را نشان داده اند و سقیفه را بنا کرده اند، و اینگونه اگر رسول خدا صریحا به امامان در روز اول دعوتش اشاره می کرد مطمئناً که با مشکلات زیادی مواجه می شد چه برسد به مهدیین!!! خودشان امامت امامان دوازده گانه را قبول نکردند دقیقاً می گویند که مهدیین نیز بهتانی عظیم است پس از راه اجلاء اصحاب نقل شده است که متصل به معصومان است و شکی در آن نیست، و امر مهدیین را رسول خدا در وصیتش اعلام کرد و امر وصیت باید با قرائن از اهل بیت علیهم السلام حل گردد، در ضمن رسول خدا به امر مهدیین به غیر از وصیت و قبل از وصیت اشاره نموده اند لذا به روایت زیر دقت کنید.

[=arial black][=arial]روایت:[=arial] رسول الله (ص) درباره مهدی (ع) و آنچه را که خداوند از خیرات و برکات و فتح و پیروزی به دست او برایش قرار داده ذکر می‌ کرد . پس به ایشان گفته شد : یا رسول الله آیا همه اینها را خداوند برای او قرار داده است ؟ رسول خدا (ص) فرمود : بله ، و هر آنچه که در دوران زندگی و زمان خودش نباشد ، [=arial]در زمان امامان بعد از او از فرزندانش می‌ باشد[=arial] . شرح الاخبار ج 2 ص [=arial]42

[=arial black][=arial]امامان بعد از امام مهدی (ع) که از فرزندان ایشان می‌ باشند همان مهدیین علیهم السلام هستند[=arial].

[=arial][=arial black]آفرین برادر در مورد بعد از دوازده امام دوازده مهدی علیهم السلام شبهه ای است و آن هم در وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله که اکثر آنهایی که فقط به روایت وصیت بسنده می کنند می گویند اری خبر واحد است و ممکن است تداخلی در روایت باشد و اصلا مهدیین نباشند و دقیقا این شبهه است ولی اگر به قرائن موجود در بقیه کتب مراجعه کنیم در می یابیم که روایت وصیت کاملا صحیح است چون قرائن آن را دریافته ایم لازم به ذکر است در مورد دوازده امام در اول وصیت و مراجعه به قرائن و حتی لازم به مراجعه در قرائن نیست چون شکی در دوازده امام نیست و اما اگر به مانند آن برای مهدیین نیز به قرائن اکیدا و تاکیدا مراجعه کنیم این شبهه حل می شود چون بیش از چهل روایت و حدیث در مورد مهدیین در کتب شیعیان ذکر شده است بدون هیچ گونه معارضی و قرائن و شواهد آن را اثبات می کنند، و برادر بینا اگر مایل هستید برادرانه به این موضوع پی ببریم و هر کدام قرائن اثبات کلامش را درج می کند و خداوند شاهد بر همه چیز است. [=arial][=arial black]و الحمد لله وحوده وحده وحده

[=arial black][=arial]موفق باشید :Gol:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

mahdi 14 1;266294 نوشت:
با سلام خدمت همگی

روایت زیر از رسول خدا می باشد
مما يؤيده من الأخبار قول النبي (صلى الله عليهوآلهوسلّم) ابناي هذان إمامان قاما أو قعدا « و نساءنا » اتفقوا على أن المراد به فاطمة (عليهاالسلام) لأنه لم يحضر المباهلة غيرها من النساء و هذا يدل على تفضيل الزهراء.... تفسیر طبرسی ج4 ص 92

گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله: اینها دو فرزندانم هستند دو امام ایستاده یا نشسته ... (اشاره به حسن و حسین علیهم السلام کرد )

پس معلوم شد در زمان حیات امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام نیز امام بود ولی امام حسن علیه السلام امام ناطق ولی امام حسین علیه السلام امام صامت بود و امامت هر دوی آنها امامت ربانی است. حال ما می گوییم احمد الحسن یمانی علیه السلام ناطق به حق است و پرچمش پرچم هدایت و امام مهدی عج در غیبت است و صامت است و یمانی علیه السلام تبیان امر پدرش را می کند، و در حال حاضر سید یمانی دعوتی به حق دارد و دعوتش برای امام مهدی عج است کما اینکه امام باقر علیه السلام فرمود: در بین پرچمها پرچمی هدایت گر تر از پرچم یمانی نیست آن پرچم هدایت است چون شما را به صاحبتان دعوت می کند ... غیبت نعمانی ص 262 و دعوت به حق حتما به دستور امام مهدی عج که صامت است به یمانی علیه السلام دستور داده می شود و ناطق به حق می شود.

موفق باشید...:gol:

و الحمد لله وحده وحده وحده

اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

با سلام خدمت جناب مهدی بزرگوار

دوست عزیز مناسب است اظهار نظرهای ما بر طبق مستندات روایی و تاریخی باشد،نه اینکه از پیش خودمان مطالبی نقل کنیم،ما دلایل متعدد نقلی و روایی داریم مبنی بر اینکه ائمه(ع) دوازده نفر می باشند،حال آنکه شما تلویحاً احمد الحسن یمانی را هم امام فرض کرده اید،قبل از بیان روایات مربوط به دوازده امام،لازم است درباره روایتی که بدان اشاره کرده اید در مورد امام ناطق بودن امام حسن(ع) و امام صامت بودن امام حسین(ع) مطالبی خدمتتان عرض کنم:

اعتقاد ما درباره امامان عليهم السلام بدين گونه است كه :علم ايشان علم الهي بوده نه بشري , و وظـايـف خـود را در صـحـيفه و نوشته يي كه بوسيله پيامبر (ص ) از سوي خدا به آنان رسيده بود مي ديدند و انجام مي دادند ,و حركت و سكون و مبارزه و سكوت ايشان , همه به فرمان خدا بود , و كـاري بـدون خـواسـت و رضـايـت و فرمان خدا نمي كردند، همچنانكه پيامبر گرامي (ص ) دربـاره امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مي فرمود : حسن و حسين هر دو امامند , چه قيام كنند و چه قيام نكنند .

در ايـن گـفـتـار , بـه صـلـح امام حسن و قيام امام حسين عليهماالسلام اشاره شده كه هردو به مـصـلحت اسلام و مسلمانان است , و آن دو گرامي وظيفه واقعي و الهي خود را انجام مي دهند و كسي نمي تواند بر صلح و يا قيام آنان خرده بگيرد . بر اساس اين انديشه مستدل و اين اعتقاد استوار است كه شيعيان , بي چون و چرا از امامان خويش پـيـروي مـي كـنـند , و اطاعت مطلق از ايشان را واجب مي شمرند , و وظيفه خويش مي دانند كه فـرمـان آن بزرگواران را , چه امر به قيام باشد و چه قعود , و چه دستور فرياد باشد و چه سكوت , اجرا كنند , و حتي اگر به كاري فرمان دهند كه فلسفه و رمز آن روشن نباشد , باز خود را موظف به انجام آن مي دانند , چرا كه آنان معصومند , و همه و هر چه مي گويند به فرمان خدا و منطبق با برترين مصالح اسلام و مسلمين است .

به اين داستان توجه كنيد Sad سهل خراساني ) به امام صادق ( ع ) عرض كرد :چرا در برابر آنانكه حق شـما را غصب كرده اند , قيام نمي فرمايي , با آنكه تنها درخراسان , صد هزار نفر از دوستداران شما آماده اند تا با شمشير ياريتان دهند ؟امام صادق (ع ) فرمان داد تنور را روشن كنند , و سپس فرمود :اي خراساني برخيز و در تنور بنشين . گفت : اي فرزند پيامبر مرا به آتش , عذاب مفرما , و از خطاي من درگذر . فرمود : درگذشتم . در اين هنگام , ( هارون مكي ) يكي از شيعيان راستين امام در حاليكه نعلين خود را به دست داشت , وارد شد . امام (ع ) به او فرمود : نعلين را بيفكن , و در تنور بنشين . ( هارون ) بي آنكه چيزي بگويد , يا چيزي بپرسد , نعلين را انداخت و داخل تنور شد . امـام (ع ) با ( سهل ) به صحبت نشست , و اوضاع خراسان را چنان شرح مي داد كه گويي سالها در خراسان بوده است . آنگاه به ( سهل ) فرمود :برخيز و داخل تنور را نگاه كن . خـراساني برخاست و ( هارون مكي ) را ديد كه بي هيچ آسيبي , به آسودگي در ميان آتش نشسته است . ( هـارون ) از تـنـور بـيـرون آمد , و امام از خراساني پرسيد :در خراسان چند نفر همچون اين مرد مي توان يافت ؟ ( كه بي چون و چرا فرمانبردار ما باشند ) . ( سـهـل ) گـفـت : بـه خدا سوگند يك نفر هم نيست.آنگاه امام (ع ) فرمود :ما به وقت قيام آگاه تريم و لازم نيست ديگران ما را راهنمايي كنند

بنابراین مراد از روایت مورد اشاره شما لزوم پیروی از امام هر عصر و زمان است،چه امر به سکوت کند و چه امر به قیام.

روايت ائمه اثني عشر در منابع اهل سنت:

در كتب روائي و سنن اهل سنت نيز به امامت دوازده گانه بعد از رسول خدا(ص) تصريح شده است. بر اساس روايات زيادي كه از رسول الله(ص) بر دوران امامت حضرت مهدي(ع) و استمرار آن تا قبل از قيامت آمده است اين موضوع را آشكار مي سازد كه امامت حضرت مهدي در دايره معتقدات شيعه اثني عشر مي گنجد. براي روشن شدن مسئله به بعضي از رواياتي كه در كتب عامّه در مورد ائمه اثني عشر آمده است اشاره مي كنم:

بخارى و مسلم و تمام محدثین اهل سنت روایت خلفاي دوازده گانه را آورده اند.

حدیث امامان اثنی عشر از گروهی از صحابه پیامبر (ص) نقل شده است كه بیشترین اسناد آن به «جابر بن سمره» می‏رسد، و سپس به «عبداللّه بن مسعود» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن عمر و بن عاص» و «عبدالملك بن عمیر» و «ابی‏ الجلد» و «ابی جحیفه» (و حداقل هفت نفرند) ولی حفاظ و ناقلان حدیث كه آن را در كتابهای خود نقل كرده‌‏اند بالغ بر دهها كتاب می‏شود، اكنون به قسمتی از آن که در منابع معتبر اهل سنّت آمده است توجه فرمائید:

1 ـ در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه می‏گوید «سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛[1] اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حكومت كنند، سپس سخنی فرمود كه من نفهمیدم ، پس به پدرم (كه در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیكتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

در همین كتاب با سند دیگری از «جابر» تعبیر دیگری نقل می‏كند و به جای «لایَزالُ هذا الدّینِ عَزیزاً»، «لایَزالُ هذا الاَمْرُ» آمده است.
و در تعبیر سومی با سند دیگری «لایَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً» آمده است.

و در تعبیر چهارمی از عامر بن سعد بن ابی‏وقاص نقل می‏كند كه به جابر بن سمره نامه‏ای نوشتم كه بعضی از اخباری را كه خودت از پیامبر(ص) شنیده‌‏ای برای من بنویس، او چنین نوشت كه من از پیامبر (ص) شنیدم می‏فرمود «لایَزالُ الدّینُ قائِماً حَتی تَقُومُ السّاعَهُ ، اَوْ یَكُونُ عَلَیْكُمْ اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ؛ دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت ، یا اینكه بر شما دوازده خلیفه حكومت می‏كنند كه همه از قریشند»
و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از «جابر» آمده است «لایَزال هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلَیفَهً؛ این دین قدرتمند و شكست ناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حكومت كنند» و در آخر این حدیث نیز همان جمله «كُلُّهُمْ مِنْ قُریْشٍ» دیده می‏شود.[2]

2 ـ همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابر می‏گوید از پیامبر خدا (ص) شنیدم می‏فرمود
«یَكُونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً فَقالَ كَلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها ، فَقالَ اَبی اِنَّهُ قالَ كُلُّهُم مِنْ قُرَیْشٍ؛[3] بعد از من دوازده امیر خواهد بود، سپس سخنی فرمود كه آن را نشنیدم ، پدرم گفت فرمود همة آنها از قریشند»

3 ـ همین معنی در صحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذكر شده و ترمذی بعد از نقل آن می‏گوید «هذا حَدیثَ حَسَنٌ صَحیحٌ؛[4] این حدیث نیكوی، صحیح است»

4 ـ در صحیح ابی‏ داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است ، و لحن حدیث نشان می‏دهد كه پیامبر (ص) آن را در حضور جمعیت فرموده، زیرا در آن وارد شده است وقتی پیامبر (ص) فرمود «همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تكبیر گفتند.[5]

5 ـ در مسند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذكر شده است كه بعضی از محققان شماره طرق آن را در این كتاب به جابر، سی و چهار طریق ذكر كرده‌‏اند![6]
در یك مورد می‏خوانیم كه مسروق می‏گوید ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن می‏خواند، كسی از او سؤال كرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال كردید كه چند خلیفه بر این امت حكومت می‏كنند‏؟ عبداللّه بن مسعود گفت از زمانی كه به عراق آمده‌‏ام، قبل از تو كسی این سؤال را از من نكرده است! سپس افزود آری ما از رسول خدا (ص) سؤال كردیم فرمود «اِثْنی عَشَرَ كَعِدَّهً نُقْباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛[7] دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل»!

پي نوشتها:

[1]. صحیح مسلم 3/1453.
[2]. صحیح مسلم 3/1453.
[3]. صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101.
[4]. صحیح ترمذی 4/501.
[5]. صحیح ابی‏ داود/4.
[6]. منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13.
[7]. مسند احمد، ج 1، ص 398.

اسامي ائمه اثنی عشر شیعه در کتب اهل سنت

رواياتي كه تا كنون از منابع اهل سنت بيان شد،فقط به دوازده خليفه بعد از پيامبر(ص) دلالت داشتند،لذا مناسب است اكنون به رواياتي از منابع اهل سنت اشاره كنم كه نام اين دوازده نفر را هم ذكر كرده اند و اين د ر حالي است كه دودمان بني اميه و بني عباس، نهايت تلاششان را كردند تا آثار و فضائل اهل بيت (عليهم السلام) را از بين ببرند و كتاب‌هايي كه مي‌نويسند، نامي از اهل بيت (عليهم السلام) نباشد، اما باز هم مي‌بينيم به مراتب، بالاتر از آنچه كه نياز است و - وقتي يك انسان جستجوگر، دنبال حقيقت مي‌گردد - در منابع اهل سنت، مطالب كافي و وافي براي روشن شدن و اتمام حجت وجود دارد:

1-جناب حمويني در كتاب فرائد السمطين ، ج2 ، ص132 و قندوزي حنفي در كتاب ينابيع المودة ، ج3 ، ص282 نقل مي‌كنند كه :

روزي شخصي يهودي نزد نبي مكرم صلي الله عليه و آله كه در مسجد بودند آمد و عرضه داشت :

أخبرني عن وصيّك مَن هُوَ ؟ فما مِن نبيٍّ إلا و له وصيٌّ ، و إنّ نبيّنا موسي بن عمران أوصي الي يوشع بن

نون فقال رسول الله : إن وصيي علي بن أبي طالب ، وبعده سبطاي الحسن والحسين ، تتلوه تسعة أئمة

من صلب الحسين . قال : يا محمد فسمهم لي ؟ قال : إذا مضى الحسين فابنه علي ، فإذا مضى علي فابنه

محمد ، فإذا مضى محمد فابنه جعفر ، فإذا مضى جعفر فابنه موسى ، فإذا مضى موسى فابنه علي ، فإذا

مضى علي فابنه محمد ، فإذا مضى محمد فابنه علي ، فإذا مضى علي فابنه الحسن ، فإذا مضى الحسن

فابنه الحجة محمد المهدي ، فهؤلاء إثنا عشر .

اي پيغمبر بگو: وصي تو كيست ؟ چرا كه هيچ پيغمبري نبوده مگر آنكه جانشيني هم داشته است . موسي پيغمبر ما بعد از آنكه هارون از دنيا رفت يوشع بن نون را وصي خود قرار داد . رسول خدا فرمود : وصي من علي بن ابي‌طالب است و بعد از او ... تا آخر روايت .

همچنین از کتاب ينابيع المودة:

( صفحة 445 طبعة اسلامبول ) عن كتاب مودة القربى عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبى عند النبي (صلى الله عليه وآله) فسمعته يقول: " بعدي اثني عشر خليفة ثم أخفى صوته فقلت لأبي ما الذي أخفى صوته ؟ قال: قال: " كلهم من بني هاشم " .

وقد جاء في ينابيع المودة للقندوزي الحنفي الباب (94) عن المناقب بسنده عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال:

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): يا جابر إن أوصيائي وأئمة المسلمين من بعدي أولهم علي ثم

الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ستدركه يا جابر فإذا لقيته فأقرئه

مني السلام ثم جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علي بن موسى ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد

ثم الحسن بن علي ثم القائم اسمه اسمي وكنيته كنيتي محمد بن الحسن بن علي " المهدي " ذلك الذي

يفتح الله تبارك وتعالى على يديه مشارق الأرض ومغاربها

2- جناب خوارزمي ــ كه اهل سنت از او تعبير به أخطب خواطب مي‌كنند ــ در كتاب مقتل الحسين عليه السلام ، ص95 ، ح203 از نبي مكرم اسلام نقل مي‌كند كه :

وقتي من به معراج رفتم به يمين عرش نگاه كردم ، فإذاً علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين و

محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و

الحسن بن علي و محمد المهدي كأنّه كوكب درّيّ بينهم ،

... ديدم مهدي مانند يك ستاره‌اي در ميان آنها مي‌درخشد ، پس از سوي خداوند خطاب آمد : اي پيغمبر اينها حجت‌هاي من و اوصياء تو هستند و مهدي هم از اينهاست و قسم به عزت و جلالم كه اين مهدي از دشمنان من انتقام مي‌گيرد و نسبت به اولياء من كمك و ياور است .

3- از جمله بيانيه‌اي كه چند سال قبل از علماء و مفتيان بزرگ وهابيت در عربستان صادر شد و همه آنها آن را امضاء هم كردند كه امام مهدي امام دوازدهم است . .(دکتر عصام العماد)

4- امام رضا (ع) - ايشان بر اساس روايت پيغمبر اسلام در صحيح بخاري هشتمين مايه حفظ و بقاي دين مقدس اسلام است.(دکتر عصام العماد) .

5- حدیث جابر بن عبدالله انصاری در کتاب ینابیع باب 76 از مناقب خوارزمی از وائله بن اسقع ابن قرخاب از جابر بن عبد الله انصاری از رسول الله(ص)در مورد خلفا وامامان بعد از خود فرمودند:

اولهم سید الاوصیاء ابوالائمه علی ،ثم ابناه الحسن والحسین،اذا انقضت مده الحسین فالامام ابنه علی

یلقب بزین العابدین ، فبعده ابنه محمد یلقب بالباقر، فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق ، فبعده ابنه موسی

یدعی بالکاظم ، فبعده ابنه علی یدعی بالرضا ، فبعده ابنه محمد یدعی بالتقی والزکی، فبعده ابنه علی

یدعی بالنقی والهادی ، فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری ، فبعده ابنه محمد یدعی بالمهدی والقائم

والحجه فیغیب ثم یخرج فاذا خرج یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.

بنا براین ما نمی توانیم افراد دیگری را به این دوازده نفر اضافه کرده و بعنوان امام اصطلاحی معرفی کنیم.

مقداد;266687 نوشت:
اسامي ائمه اثنی عشر شیعه در کتب اهل سنت

[=Arial Black]با سلام خدمت برادر مقداد

[=Arial Black]مطلب بسیار خوبی را فرمودید متشکرم خیلی زیباست، استفاده کردیم
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol:
[=Arial Black]خدا خیرتان دهد

پیشتر تاپیکی بود درباره دعوت یمانی که نمیدونم الان کجاست؟ چون پیداش نکردم خواستم به اطلاع دوستان عزیز و علاقه مندان در این زمینه برسانم که نشستی با حضور استاد گرانقدر حوزه و دانشگاه جناب حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور درباره احمد الحسن الیمانی؛ مدعی وصایت و فرزند و فرستاده امام مهدی علیه السلام در روز پنجشنبه 27 مهرماه از سوی موسسه فرهنگی موعود برگزار میشه که علاقه مندان می توانند در این جلسه شرکت و به پاسخ پرسشهایشان برسند
«احمد الحسن اليمانی» وصی، فرزند و فرستاده امام زمان(عج)!

یمانی

جمع بندی:

پرسش:

آیا یمانی موعود از یمن است ؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
یمانی یکی از رهبران بر حق است که به حمایت حضرت مهدی(عج) خروج می کند و با سفیانی می جنگد.(1)
قیام او یکی از علائم حتمیه بشمار می آید.امام صادق(ع) فرمود:سفیانی و خراسانی و یمانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز خروج می کنند و هیچ پرچمی مانند یمانی به هدایت نزدیک تر نیست،زیرا یمانی مردم را به حق دعوت می کند،و شما را به سوی صاحب تان دعوت می کند،وای بر کسی که با او مخالفت و دشمنی کند.وقتی یمانی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است،آنگاه که خروج کند به سوی او بشتابید که پرچم او پرچم هدایت است.بر هیچ مسلمانی سرپیچی او جایز نیست و اگر کسی چنین کند،اهل آتش خواهد بود،زیرا که او مردم را به حق و راه مستقیم دعوت می کند.(2)

در کتاب بشارت الاسلام آمده است:آنگاه فرمانروایی از صنعا به نام حسن یا حسین،قیام می کند و با قیام او فتنه از میان می رود،او خجسته و پاک ظاهر می شود و در پرتو او ظلمت از بین می رود و حق بعد از پنهان شدن به وسیله او آشکار می شود.(3)

آنچه در مجموع از روایات استفاده می شود،این است که یمنی در پی نبرد سفیانی با وی وارد بغداد می شود.نیروهای یمنی و ایرانی(که به رهبری خراسانی و فرماندهی شعیب بن صالح)برای رویارویی با سفیانی وارد عمل می شوند.از روایات چنین بر می آید که نقش نیروهای یمن در نبرد با سفیانی نقش پشتیبانی از نیروهای ایرانی است،زیرا از لحن اخبار استفاده می شود که طرف درگیر با سفیانی مردم مشرق زمین،یعنی یاران خراسانی و شعیب بن صالح هستند،گویا یمین ها پس از یاری رساندن به آنان به یمن باز می گردند.(4)
به هر حال،یمنی از نیکان و از شیعیان بوده و قیام او زمینه ساز قیام حضرت مهدی(عج) و بسیار نزدیک به ظهور آن حضرت است.یاران حضرت از یمن اغلب از یاران یمنی هستند.(5)

ظاهر روایات مربوط به خروج یمانی بیانگر این مطلب است که وی از اهالی یمن می باشد.در پایان مناسب است اشاره ای مختصر به موقعیت جغرافیایی گذشته و حال یمن داشته باشم:
یمن كشور كوچك مستقلى است در جنوب غربى شبه جزيره عربستان، كنار درياى سرخ از مشرق به كوير الربع الخالى و از مغرب به درياى سرخ و از شمال به حجاز و از جنوب به اقيانوس هند و عدن محدودست. قديمترين مراكز تمدن يمن در قسمت شرقى بوده است كه حالا جوف ناميده مى‏شود. خوش آب و هواترين و پر جمعيت‏ترين قسمت عربستان، يمن است و پايتخت آن صنعاست. يمن در دوره ساسانيان تا ظهور اسلام در تصرف ايران بود و ايرانيان مقيم آنجا كه با بوميان در آميخته بودند «ابناء» خوانده مى‏شدند. حكومت يمن سابقا در دست حاكمى بود كه عنوان «امام» داشت. عدن نيز سابقا جزء يمن بوده است. يمن از سال 1962 ميلادى (1341 هجرى شمسى) به جمهورى تبديل و دو كشور شده است.(6)
در اصطلاح قديم، به جنوب عربستان سعودى، «يمن» مى ‏گفتند.(7)
دوستان گرامى بايد توجه داشته باشند كه تقسيمات جغرافيايى گذشته، با آنچه امروز هست فرق مى‏كند؛ مثلا اماكن و شهرهايى كه امروز در جنوب عربستان سعودى است، به خصوص نجران و عسير، در گذشته از يمن به شمار مى‏رفت و اين يمن، امروزه در خاك سعودى قرار دارد. بنا بر اين، باید به این نکته توجه داشته باشیم كه «يمن» فعلى، همان يمن قديم نيست؛ چنانكه بحرين قديم همان بحرين كنونى نمى‏باشد؛ زيرا در گذشته، بحرين تقريبا جزو منطقه عربستان سعودى به حساب مى‏آمد.بنابراین برای تعیین منطقه جغرافیایی یک شهر یا کشور باید گذشته و حال را مورد بررسی قرار داد.

پرسش:
در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که: بین رکن و مقام 313 نفر به تعداد اهل بدر و در آنها نجیبان اهل مصر، ابدال شام، و اخیار اهل عراق و خداوند می خواهد چیزی که خواسته است.( غيبة الطوسي،ص 477) اگر یمانی واقعاً اهل یمن است پس چرا نامی از یاران یمنی برده نشده است؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب خدمکت شما دوست بزرگوار
قبل از بیان نام یاران خاص امام زمان(عج) از سرزمین یمن،مناسب است اشاره ای به گروههای مختلف یاران آن حضرت و یاران آن حضرت مطالبی خدمت شما عرض کنم:

شمار اصحاب حضرت مهدي عليه السلام

دربارة تعداد اصحاب امام مهدي عليه السلام در روايات، آمار و ارقام مختلفي ذكرشده است. بيشتر روايات، تعداد ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را سيصد و سيزده تن- به تعداد اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ بدر- ذكر كرده است (8).

دستة ديگر روايات، تعداد اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيش از سيصد و سيزده نفر نقل كرده است. برخي از اين روايات، رقم ده هزار نفر را ذكر كرده است؛ مانند آنچه از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «مهدي ظهور نمي‌كند، مگر اين‌كه حلقه كامل گردد». وقتي ازحضرت سؤال شد كه عدد آنان چند نفر است؟ فرمود: «ده هزار نفر» (9).

همچنين ابوبصير نقل مي‌كند:
مردي كوفي از امام صادق عليه السلام تعداد ياران امام مهدي عليه السلام را پرسيد وگفت: «مردم مي‌گويند اصحاب مهدي به تعداد اصحاب بدر، 313 نفرند». حضرت در پاسخ فرمود: «مهدي ظهور نمي‌كند، مگر با نيروي قدرتمندي كه تعداد آنان، كمتر از ده هزار رزمنده نخواهند بود» (10).

بعض ديگر از اين نوع روايات، تعداد اصحاب مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هنگام ظهور را بين دوازده تا پانزده هزار نفر، ذكر كرده است . حتي در روايتي، عدد يكصد هزار نفر نيز نقل شده است (11).

باتوجه به قرائن موجود، اين چند دسته روايات را مي‌توان اين گونه جمع كرد كه روايات متضمن عدد سيصد، ناظر به اصحاب ويژه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در مرحلة آغازين قيام است، همان كساني كه هسته اصلي قيام حضرت را تشكيل مي‌دهند و در روايات، از آنان، با عنوان پرچمداران و فرماندهان لشكرمهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ياد شده است (12). كه حضرت مهدي عليه السلام به وسيله آنان، شرق و غرب جهان را فتح مي‌كند و آن‌ها را فرمانروايان روي زمين قرارمي دهد. (13) اما روايات دسته دوم، ناظر به مجموع نيروهايي است كه به جمع سيصد و سيزده نفر مي‌پيوندند. بنابراين، با توجه به اختلاف روايات دربارة تعداد ياران مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌توان گفت: آمار و ارقام ياد شده، مقصود نبوده؛ بلكه هدف از بيان اين ارقام، فزوني ياوران و پيروان امام مهدي عليه السلام بوده است.

اما در باره مشخصات و محل سکونت یاران آن حضرت باید عرض کنم:

اسم 313 نفر یاران امام زمان (عج) در خطبة البیان امام علی (ع) ذکر شده ... و جالبتر اینکه تمام جزئیات ظهور و حتی اسم یاران حضرت قائم(عج) پیش از تولد ایشان مورد بحث و برسی بوده . بر اساس این خطبه اسم یاران امام زمان(عج) از یمن عبارتند از:

جبیر، حویش، مالک، کعب، احمد، شیبان، عامر، عمّار، فهد، عاصم، حَجرش، کلثوم، جابر و محمّد.

این روایتی که شما اشاره کرده اید،برخی از مناطقی که محل سکونت یاران خاص آن حضرت می باشند نام برده شده است نه تمام این مناطق.

بنابراین اینگونه نیست که شما با قاطعیت منکر مطرح شدن نام یمنی ها در بین یاران امام مهدی(عج) شده اید.

پرسش:

آیا احمد الحسن الیمانی جزو ائمه می باشد؟ برخی می گویند احمد الحسن یمانی علیه السلام ناطق به حق است و پرچمش پرچم هدایت و امام مهدی (عج)عج در غیبت است و صامت است و یمانی علیه السلام تبیان امر پدرش را می کند، و در حال حاضر سید یمانی دعوتی به حق دارد و دعوتش برای امام مهدی (عج) است کما اینکه امام باقر علیه السلام فرمود: در بین پرچمها پرچمی هدایت گر تر از پرچم یمانی نیست آن پرچم هدایت است چون شما را به صاحبتان دعوت می کند ... غیبت نعمانی ص 262 و دعوت به حق حتما به دستور امام مهدی عج که صامت است به یمانی علیه السلام دستور داده می شود و ناطق به حق می شود. در واقع موقعیت احمد الحسن الیمانی به امام زمان(عج) مانند امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) است که در زمان حیات امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام نیز امام بود ولی امام حسن علیه السلام امام ناطق ولی امام حسین علیه السلام امام صامت بود و امامت هر دوی آنها امامت ربانی است.

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
دوست عزیز مناسب است اظهار نظرهای ما بر طبق مستندات روایی و تاریخی باشد،نه اینکه از پیش خودمان مطالبی نقل کنیم،ما دلایل متعدد نقلی و روایی داریم مبنی بر اینکه ائمه(ع) دوازده نفر می باشند،حال آنکه شما تلویحاً احمد الحسن یمانی را هم امام فرض کرده اید،قبل از بیان روایات مربوط به دوازده امام،لازم است درباره روایتی که بدان اشاره کرده اید در مورد امام ناطق بودن امام حسن(ع) و امام صامت بودن امام حسین(ع) مطالبی خدمتتان عرض کنم:

اعتقاد ما درباره امامان عليهم السلام بدين گونه است كه :علم ايشان علم الهي بوده نه بشري , و وظـايـف خـود را در صـحـيفه و نوشته يي كه بوسيله پيامبر (ص ) از سوي خدا به آنان رسيده بود مي ديدند و انجام مي دادند ,و حركت و سكون و مبارزه و سكوت ايشان , همه به فرمان خدا بود , و كـاري بـدون خـواسـت و رضـايـت و فرمان خدا نمي كردند، همچنانكه پيامبر گرامي (ص ) دربـاره امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مي فرمود : حسن و حسين هر دو امامند , چه قيام كنند و چه قيام نكنند .

در ايـن گـفـتـار , بـه صـلـح امام حسن و قيام امام حسين عليهماالسلام اشاره شده كه هردو به مـصـلحت اسلام و مسلمانان است , و آن دو گرامي وظيفه واقعي و الهي خود را انجام مي دهند و كسي نمي تواند بر صلح و يا قيام آنان خرده بگيرد . بر اساس اين انديشه مستدل و اين اعتقاد استوار است كه شيعيان , بي چون و چرا از امامان خويش پـيـروي مـي كـنـند , و اطاعت مطلق از ايشان را واجب مي شمرند , و وظيفه خويش مي دانند كه فـرمـان آن بزرگواران را , چه امر به قيام باشد و چه قعود , و چه دستور فرياد باشد و چه سكوت , اجرا كنند , و حتي اگر به كاري فرمان دهند كه فلسفه و رمز آن روشن نباشد , باز خود را موظف به انجام آن مي دانند , چرا كه آنان معصومند , و همه و هر چه مي گويند به فرمان خدا و منطبق با برترين مصالح اسلام و مسلمين است .

به اين داستان توجه كنيد Sad سهل خراساني ) به امام صادق ( ع ) عرض كرد :چرا در برابر آنانكه حق شـما را غصب كرده اند , قيام نمي فرمايي , با آنكه تنها درخراسان , صد هزار نفر از دوستداران شما آماده اند تا با شمشير ياريتان دهند ؟امام صادق (ع ) فرمان داد تنور را روشن كنند , و سپس فرمود :اي خراساني برخيز و در تنور بنشين . گفت : اي فرزند پيامبر مرا به آتش , عذاب مفرما , و از خطاي من درگذر . فرمود : درگذشتم . در اين هنگام , ( هارون مكي ) يكي از شيعيان راستين امام در حاليكه نعلين خود را به دست داشت , وارد شد . امام (ع ) به او فرمود : نعلين را بيفكن , و در تنور بنشين . ( هارون ) بي آنكه چيزي بگويد , يا چيزي بپرسد , نعلين را انداخت و داخل تنور شد . امـام (ع ) با ( سهل ) به صحبت نشست , و اوضاع خراسان را چنان شرح مي داد كه گويي سالها در خراسان بوده است . آنگاه به ( سهل ) فرمود :برخيز و داخل تنور را نگاه كن . خـراساني برخاست و ( هارون مكي ) را ديد كه بي هيچ آسيبي , به آسودگي در ميان آتش نشسته است . ( هـارون ) از تـنـور بـيـرون آمد , و امام از خراساني پرسيد :در خراسان چند نفر همچون اين مرد مي توان يافت ؟ ( كه بي چون و چرا فرمانبردار ما باشند ) . ( سـهـل ) گـفـت : بـه خدا سوگند يك نفر هم نيست.آنگاه امام (ع ) فرمود :ما به وقت قيام آگاه تريم و لازم نيست ديگران ما را راهنمايي كنند

بنابراین مراد از روایت مورد اشاره شما لزوم پیروی از امام هر عصر و زمان است،چه امر به سکوت کند و چه امر به قیام.

ادامه دارد ...

روايت ائمه اثني عشر در منابع اهل سنت:

در كتب روائي و سنن اهل سنت نيز به امامت دوازده گانه بعد از رسول خدا(ص) تصريح شده است. بر اساس روايات زيادي كه از رسول الله(ص) بر دوران امامت حضرت مهدي(ع) و استمرار آن تا قبل از قيامت آمده است اين موضوع را آشكار مي سازد كه امامت حضرت مهدي در دايره معتقدات شيعه اثني عشر مي گنجد. براي روشن شدن مسئله به بعضي از رواياتي كه در كتب عامّه در مورد ائمه اثني عشر آمده است اشاره مي كنم:

بخارى و مسلم و تمام محدثین اهل سنت روایت خلفاي دوازده گانه را آورده اند.

حدیث امامان اثنی عشر از گروهی از صحابه پیامبر (ص) نقل شده است كه بیشترین اسناد آن به «جابر بن سمره» می‏رسد، و سپس به «عبداللّه بن مسعود» و «عبداللّه بن عمر» و «عبداللّه بن عمر و بن عاص» و «عبدالملك بن عمیر» و «ابی‏ الجلد» و «ابی جحیفه» (و حداقل هفت نفرند) ولی حفاظ و ناقلان حدیث كه آن را در كتابهای خود نقل كرده‌‏اند بالغ بر دهها كتاب می‏شود، اكنون به قسمتی از آن که در منابع معتبر اهل سنّت آمده است توجه فرمائید:

1 ـ در صحیح مسلم از جابر بن سمره نقل شده كه می‏گوید «سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ!؛(14) اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حكومت كنند، سپس سخنی فرمود كه من نفهمیدم ، پس به پدرم (كه در آنجا حاضر و از من به پیامبر(ص) نزدیكتر بود) گفتم پیامبر (ص) چه فرمود؟ گفت، فرمود (تمام آنها از قریشند)»

در همین كتاب با سند دیگری از «جابر» تعبیر دیگری نقل می‏كند و به جای «لایَزالُ هذا الدّینِ عَزیزاً»، «لایَزالُ هذا الاَمْرُ» آمده است.
و در تعبیر سومی با سند دیگری «لایَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً» آمده است.

و در تعبیر چهارمی از عامر بن سعد بن ابی‏وقاص نقل می‏كند كه به جابر بن سمره نامه‏ای نوشتم كه بعضی از اخباری را كه خودت از پیامبر(ص) شنیده‌‏ای برای من بنویس، او چنین نوشت كه من از پیامبر (ص) شنیدم می‏فرمود «لایَزالُ الدّینُ قائِماً حَتی تَقُومُ السّاعَهُ ، اَوْ یَكُونُ عَلَیْكُمْ اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ؛ دین اسلام بر پا است تا قیام قیامت ، یا اینكه بر شما دوازده خلیفه حكومت می‏كنند كه همه از قریشند»
و در طریق دیگری در همان صحیح مسلم از «جابر» آمده است «لایَزال هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلَیفَهً؛ این دین قدرتمند و شكست ناپذیر خواهد بود تا دوازده خلیفه بر آن حكومت كنند» و در آخر این حدیث نیز همان جمله «كُلُّهُمْ مِنْ قُریْشٍ» دیده می‏شود.(15)

2 ـ همین حدیث در صحیح بخاری با عبارت مشابهی آمده است، جابر می‏گوید از پیامبر خدا (ص) شنیدم می‏فرمود
«یَكُونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً فَقالَ كَلِمَهً لَمْ اَسْمَعْها ، فَقالَ اَبی اِنَّهُ قالَ كُلُّهُم مِنْ قُرَیْشٍ؛(16) بعد از من دوازده امیر خواهد بود، سپس سخنی فرمود كه آن را نشنیدم ، پدرم گفت فرمود همة آنها از قریشند»

3 ـ همین معنی در صحیح ترمذی نیز با تفاوت جزئی ذكر شده و ترمذی بعد از نقل آن می‏گوید «هذا حَدیثَ حَسَنٌ صَحیحٌ؛(17) این حدیث نیكوی، صحیح است»

4 ـ در صحیح ابی‏ داود نیز همین معنی با تفاوت مختصری آمده است ، و لحن حدیث نشان می‏دهد كه پیامبر (ص) آن را در حضور جمعیت فرموده، زیرا در آن وارد شده است وقتی پیامبر (ص) فرمود «همواره این دین نیرومند و عزیز است تا دوازده خلیفه» مردم با صدای بلند تكبیر گفتند.(18)

5 ـ در مسند احمد حنبل نیز در چندین مورد این حدیث ذكر شده است كه بعضی از محققان شماره طرق آن را در این كتاب به جابر، سی و چهار طریق ذكر كرده‌‏اند!(19)
در یك مورد می‏خوانیم كه مسروق می‏گوید ما نزد عبداللّه بن مسعود نشسته بودیم، و او برای ما قرآن می‏خواند، كسی از او سؤال كرد آیا از رسول خدا (ص) هرگز سؤال كردید كه چند خلیفه بر این امت حكومت می‏كنند‏؟ عبداللّه بن مسعود گفت از زمانی كه به عراق آمده‌‏ام، قبل از تو كسی این سؤال را از من نكرده است! سپس افزود آری ما از رسول خدا (ص) سؤال كردیم فرمود «اِثْنی عَشَرَ كَعِدَّهً نُقْباءِ بَنی اِسْرائیلَ؛(20) دوازده نفر به تعداد نقبا و رؤسای بنی اسرائیل»!

اسامي ائمه اثنی عشر شیعه در کتب اهل سنت

رواياتي كه تا كنون از منابع اهل سنت بيان شد،فقط به دوازده خليفه بعد از پيامبر(ص) دلالت داشتند،لذا مناسب است اكنون به رواياتي از منابع اهل سنت اشاره كنم كه نام اين دوازده نفر را هم ذكر كرده اند و اين د ر حالي است كه دودمان بني اميه و بني عباس، نهايت تلاششان را كردند تا آثار و فضائل اهل بيت (عليهم السلام) را از بين ببرند و كتاب‌هايي كه مي‌نويسند، نامي از اهل بيت (عليهم السلام) نباشد، اما باز هم مي‌بينيم به مراتب، بالاتر از آنچه كه نياز است و - وقتي يك انسان جستجوگر، دنبال حقيقت مي‌گردد - در منابع اهل سنت، مطالب كافي و وافي براي روشن شدن و اتمام حجت وجود دارد:

1-جناب حمويني در كتاب فرائد السمطين ، ج2 ، ص132 و قندوزي حنفي در كتاب ينابيع المودة ، ج3 ، ص282 نقل مي‌كنند كه :
روزي شخصي يهودي نزد نبي مكرم صلي الله عليه و آله كه در مسجد بودند آمد و عرضه داشت :

أخبرني عن وصيّك مَن هُوَ ؟ فما مِن نبيٍّ إلا و له وصيٌّ ، و إنّ نبيّنا موسي بن عمران أوصي الي يوشع بن
نون فقال رسول الله : إن وصيي علي بن أبي طالب ، وبعده سبطاي الحسن والحسين ، تتلوه تسعة أئمة
من صلب الحسين . قال : يا محمد فسمهم لي ؟ قال : إذا مضى الحسين فابنه علي ، فإذا مضى علي فابنه محمد ، فإذا مضى محمد فابنه جعفر ، فإذا مضى جعفر فابنه موسى ، فإذا مضى موسى فابنه علي ، فإذا مضى علي فابنه محمد ، فإذا مضى محمد فابنه علي ، فإذا مضى علي فابنه الحسن ، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدي ، فهؤلاء إثنا عشر .
اي پيغمبر بگو: وصي تو كيست ؟ چرا كه هيچ پيغمبري نبوده مگر آنكه جانشيني هم داشته است . موسي پيغمبر ما بعد از آنكه هارون از دنيا رفت يوشع بن نون را وصي خود قرار داد . رسول خدا فرمود : وصي من علي بن ابي‌طالب است و بعد از او ... تا آخر روايت .

همچنین از کتاب ينابيع المودة:
( صفحة 445 طبعة اسلامبول ) عن كتاب مودة القربى عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبى عند النبي (صلى الله عليه وآله) فسمعته يقول: " بعدي اثني عشر خليفة ثم أخفى صوته فقلت لأبي ما الذي أخفى صوته ؟ قال: قال: " كلهم من بني هاشم " .
وقد جاء في ينابيع المودة للقندوزي الحنفي الباب (94) عن المناقب بسنده عن جابر بن عبد الله الأنصاري قال:
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم): يا جابر إن أوصيائي وأئمة المسلمين من بعدي أولهم علي ثم
الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي المعروف بالباقر ستدركه يا جابر فإذا لقيته فأقرئه مني السلام ثم جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علي بن موسى ثم محمد بن علي ثم علي بن محمدثم الحسن بن علي ثم القائم اسمه اسمي وكنيته كنيتي محمد بن الحسن بن علي " المهدي " ذلك الذي يفتح الله تبارك وتعالى على يديه مشارق الأرض ومغاربها

2- جناب خوارزمي ــ كه اهل سنت از او تعبير به أخطب خواطب مي‌كنند ــ در كتاب مقتل الحسين عليه السلام ، ص95 ، ح203 از نبي مكرم اسلام نقل مي‌كند كه :
وقتي من به معراج رفتم به يمين عرش نگاه كردم ، فإذاً علي و فاطمة و الحسن و الحسين و علي بن الحسين ومحمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد والحسن بن علي و محمد المهدي كأنّه كوكب درّيّ بينهم ،
... ديدم مهدي مانند يك ستاره‌اي در ميان آنها مي‌درخشد ، پس از سوي خداوند خطاب آمد : اي پيغمبر اينها حجت‌هاي من و اوصياء تو هستند و مهدي هم از اينهاست و قسم به عزت و جلالم كه اين مهدي از دشمنان من انتقام مي‌گيرد و نسبت به اولياء من كمك و ياور است .

3- از جمله بيانيه‌اي كه چند سال قبل از علماء و مفتيان بزرگ وهابيت در عربستان صادر شد و همه آنها آن را امضاء هم كردند كه امام مهدي امام دوازدهم است . .(دکتر عصام العماد)

4- امام رضا (ع) - ايشان بر اساس روايت پيغمبر اسلام در صحيح بخاري هشتمين مايه حفظ و بقاي دين مقدس اسلام است.(دکتر عصام العماد) .

5- حدیث جابر بن عبدالله انصاری در کتاب ینابیع باب 76 از مناقب خوارزمی از وائله بن اسقع ابن قرخاب از جابر بن عبد الله انصاری از رسول الله(ص)در مورد خلفا وامامان بعد از خود فرمودند:
«اولهم سید الاوصیاء ابوالائمه علی ،ثم ابناه الحسن والحسین،اذا انقضت مده الحسین فالامام ابنه علی
یلقب بزین العابدین ، فبعده ابنه محمد یلقب بالباقر، فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق ، فبعده ابنه موسی
یدعی بالکاظم ، فبعده ابنه علی یدعی بالرضا ، فبعده ابنه محمد یدعی بالتقی والزکی، فبعده ابنه علی
یدعی بالنقی والهادی ، فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری ، فبعده ابنه محمد یدعی بالمهدی والقائم
والحجه فیغیب ثم یخرج فاذا خرج یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما».

بنا براین ما نمی توانیم افراد دیگری را به این دوازده نفر اضافه کرده و بعنوان امام اصطلاحی معرفی کنیم.

پی نوشتها:
(1). الزان الناصب،ج2ص160.
(2). بشارت الاسلام،ص93.به نقل از غیبت نعمانی.
(3).همان،ص187.
(4). علی کورانی،عصر ظهور،ص160.
(5). سیمای آفتاب،حبیب الله طاهری،ص389-390.
(6). سفر نامه ناصر خسرو، متن، ص: 299
(7). المعالم الأثيرة/ ترجمه، ص: 15.
(8). صفار قمي، بي‌تا: ص311؛ صدوق، بي‌تا: ج2، ص654.
(9). نعماني، بي‌تا: ص307.
(10). صدوق، همان: ج2، ص654.
(11). مجلسي،بحارالانوار بي‌تا: ج52، ص307 و367.
(12). كليني،کافی، بي‌تا: ج8، ص313؛ صدوق، همان: ج2، ص672.
(13). غیبت نعماني، ص252.

(14). صحیح مسلم 3/1453.
(15). صحیح مسلم 3/1453.
(16). صحیح بخاری، ج 3، جزء نهم، ص 101.
(17). صحیح ترمذی 4/501.
(18). صحیح ابی‏ داود/4.
(19). منتخب الاثر، ص 12 و احقاق الحق ج 13.
(20). مسند احمد، ج 1، ص 398.

موضوع قفل شده است