جمع بندی نامه های امام زمان (عج) به شیخ مفید کجاست؟!

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامه های امام زمان (عج) به شیخ مفید کجاست؟!

نامه هایی که گفته میشه از طرف امام زمان برای شیخ مفید نوشته شده الان کجاس؟!
این نامه ها چندتان؟!


کارشناس بحث : صدر

دو توقيع بوده است.
سند اين دو توقيع رااز جهاتي ميتوان مورد توجه قرار داده و براياعتبار آن چاره اي انديشيد ، گرچه شيخ طبرسي که تنها ناقل اين دو توقيع است آن ها را مرسلاً و بدون سند نقل کرده است .
1- طبرسي اين دو روايت را از مسلمات به حساب آورده که اين به نوبه ي خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد . و ممکن است که طبرسي به جهت شهرت و وضوح اين دو توقيع ، سند آن ها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسياري از روايات را حذف کرده است .
2 - مضامين عالي که در اين روايت است و نيز خبرهاي صادقي که در آن دوبه آن ها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع و انتساب به حضرت مهدي عليه السلام است .

ديندار;261499 نوشت:
دو توقيع بوده است. سند اين دو توقيع رااز جهاتي ميتوان مورد توجه قرار داده و براياعتبار آن چاره اي انديشيد ، گرچه شيخ طبرسي که تنها ناقل اين دو توقيع است آن ها را مرسلاً و بدون سند نقل کرده است . 1- طبرسي اين دو روايت را از مسلمات به حساب آورده که اين به نوبه ي خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد . و ممکن است که طبرسي به جهت شهرت و وضوح اين دو توقيع ، سند آن ها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسياري از روايات را حذف کرده است . 2 - مضامين عالي که در اين روايت است و نيز خبرهاي صادقي که در آن دوبه آن ها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع و انتساب به حضرت مهدي عليه السلام است .

اگه دلایلی محکم تر دیگری هم هست لطف کنید بفرمایید چون این که گفتین راستش خیلی قانعم نکرد!!!:Gig:

hoorshid;261407 نوشت:
نامه هایی که گفته میشه از طرف امام زمان برای شیخ مفید نوشته شده الان کجاس؟!
این نامه ها چندتان؟!


کارشناس بحث : صدر


با سلام

هیچگونه اثری از نسخهای خطی ان نامهها بدست نیامده تاکنون ......

محمد بن محمد بن نعمان از علماى بسيار برجسته شيعه و مورد قبول شيعه و اهل تسنن بود و مرجع خاص و عام به شمار مى رفت.
او بيش از 200 کتاب اسلامى نوشت و آبروى شيعه در قرن پنجم بود و در همه رشته هاى علوم اسلامى استاد و نابغه به شمار مى آمد.

او از معدود فقهایی است که مورد عنایت خاص امام زمان علیه السلام قرار گرفته است .
داستان زیر شاهد این مدعاست:

« شیخ مفیدروزى در خانه بود، شخصى به حضورش آمد و پرسيد زنى حامله فوت کرده ولى بچه در رحمش زنده است ، آيا او را همانطور دفن کنيم ، يا شکمش را شکافته و بچه اش را بيرون آوريم ؟
شيخ مفيد رحمة اللّه گفت : همانگونه دفنش کنيد، آن شخص برگشت و در وسط راه ديد سوارى به او نزديک شد و گفت :
شيخ مفيد فرمود: شکم آن زن را پاره کنيد و بچه را بيرون آوريد.
آن شخص چنين کرد، پس از مدتى جريان را براى شيخ مفيد نقل کردند، شيخ گفت من کسى را نفرستاده بودم ، معلوم است که آن سوار صاحب الامرعج بوده است ، اکنون که در احکام اشتباه مى کنم خوب است ديگر فتوا ندهم ، در خانه اش را بست و از خانه بيرون نيامد.
ساعاتى نگذشت که از طرف امام زمان عليه السلام توقيعى نوشته اى به خدمت شيخ مفيد گذاشته شد:
اى شيخ ! براى مردم فتوا بگو و ما آن را تکميل خواهيم کرد، و نمى گذاريم که در خطاء و اشتباه بمانى ، آنگاه در مسند فتوا نشست . »
وقتى که شيخ مفيد رحمة اللّه در سن 85 سالگى در سوم ماه رمضان سال 413 قمرى از دنيا رفت ، آنچنان جمعيت از شيعه و سنى براى تشييع جنازه اش اجتماع کردند که تا آن روز بى نظير بود و همه از شدت ناراحتى گريه مى کردند وى را در حرم کاظمين عليهماالسلام دفن کردند.
چندين بار از جانب امام زمان عليه السلام براى اين مرد بزرگوار، نوشته اى به خط شريف آن حضرت عج صادر شد، در آغاز يکى از آنها آمد:
لللخ السديد و الولى الرشيد الشيخ المفيد... سلام اللّه عليک ايها الولى المخلص فينا باليقين ...؛
به برادر استوار و ولى رشيد شيخ مفيد، سلام خدا بر تو اى ولى خالص در راه ما و داراى يقين به ما....
و در توقيع ديگرى آمد:
سلام عليک ايها الناصر للحق و الداعى اليه بکلمة الصدق ...؛
سلام بر تو اى ياور حق و دعوت کننده به حق با سخنان راستين ....
هنگامى که اين عالم بزرگوار از دنيا رفت ، با خط شريف امام زمان عليه السلام بر روى قبرش نوشته شده بود:
لا صوت الناعى بفقدک انه
يوم على آل الرسول عظيم

ان کنت قد غيبت فى جدث الثرى

فالعلم و التوحيد فيک مقيم

و القائم المهدى يفرح کلما

تليت عليه من الدروس علوم ...؛

خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نياورد، امروز بر آل محمد عليه السلام روز مصيبت بزرگى است .
اگر تو در ميان خاک قبر پنهان شدى ، علم و توحيد همراه تو اقامت کرد.
قائم مهدى عج خوشحال مى شود هر وقت که درسها و علوم تو را برايش ‍ مى خوانند کتابهاى تو را طالبان ، مورد مطالعه و بحث قرار مى دهند.
بالاخره در ضمن يکى از نامه ها توقيعات به شيخ مفيد رحمة اللّه مى نويسد:
ما به مناجاتهاى تو توجه داريم ، خداوند تو را به خاطر آن وسيله و موفقيتى که به تو از دوستانش بخشيد حفظ کند و از توطئه دشمنان نگهدارد.



توقیع اول به شیخ مفید

ورد من الناحية المقدسة حرسها الله ورعاها فى أيام بقيت من صفر سنة عشر وأربعمائة على الشيخ أبى عبد الله محمد بن محمد بن النعمان قدس الله روحه ونور ضريحه، ذکر موصله أنه تحمله من ناحية متصلة بالحجاز نسخته: للأخ السديد، والولى الرشيد، الشيخ المفيد أبى عبد الله محمد بن محمد بن النعمان أدام الله إعزازه من مستودع العهد المأخوذ على العباد. بسم الله الرحمن الرحيم أما بعد، سلام عليک أيها المولى المخلص فى الدين المخصوص فينا باليقين، فانا نحمد إليک الله الذى لا إله إلا هو، ونسأله الصلاة على سيدنا ومولانا نبينا محمد وآله الطاهرين ونعلمک أدام الله توفيقک لنصرة الحق وأجزل مثوبتک على نطقک عنا بالصدق، أنه قد اذن لنا فى تشريفک بالمکاتبة وتکليفک ما تؤديه عنا إلى موالينا قبلک، أعزهم الله بطاعته، وکفاهم المهم برعايته لهم وحراسته. فقف أمدک الله بعونه على أعدائه المارقين من دينه، على ما نذکره، واعمل فى تأديته إلى من تسکن إليه بما نرسمه إن شاء الله، نحن وإن کنا ثاوين بمکاننا النائى عن مساکن الظالمين حسب الذى أراناه الله تعالى لنا من الصلاح، ولشيعتنا المؤمنين فى ذلک، ما دامت دولة الدنيا للفاسقين، فإنا يحيط علمنا بأنبائکم، ولا يعزب عنا شئ من أخبارکم، ومعرفتنا بالزلل الذى أصابکم، مذ جنح کثير منکم إلى ما کان السلف الصالح عنه شاسعا، ونبذوا العهد المأخوذ منهم وراء ظهورهم کأنهم لا يعلمون. إنا غير مهملين لمراعاتکم، ولا ناسين لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللأواء واصطلمکم الأعداء، فاتقوا الله جل جلاله، وظاهرونا على انتياشکم من فتنة قد أنافت عليکم، يهلک فيها من حم أجله، ويحمى عليه من أدرک أمله، وهى أمارة لازوف حرکتنا ومباثتکم بأمرنا ونهينا، والله متم نوره ولو کره المشرکون. اعتصموا بالتقية من شب نار الجاهلية، يحششها عصب اموية تهول بها فرقة مهدية أنا زعيم بنجاة من لم يرم منها المواطن الخفية، وسلک فى الطعن منها السبل الرضية، إذا حل جمادى الاولى من سنتکم هذه، فاعتبروا بما يحدث فيه واستيقظوا من رقدتکم لما يکون من الذى يليه، ستظهر لکم من السماء آىة جلية ومن الأرض مثلها بالسوية، ويحدث فى أرض المشرق ما يحزن ويقلق، ويغلب من بعد على العراق طوائف عن الإسلام مراق، يضيق بسوء فعالهم على أهله الأرزاق. ثم تتفرج الغمة من بعده، ببوار طاغوت من الأشرار، يسر بهلاکه المتقون الأخيار، ويتفق لمريدى الحج من الآفاق، ما يأملونه على توفير غلبة منهم واتفاق، ولنا فى تيسير حجهم على الاختيار منهم والوفاق، شأن يظهر على نظام واتساق. فيعمل کل امرئ منکم ما يقرب به من محبتنا وليتجنب ما يدنيه من کراهيتنا، وسخطنا، فان امرءا يبغته فجأة حين لا تنفعه توبة، ولا ينجيه من عقابنا ندم على حوبة، والله يلهمک الرشد، ويلطف لکم بالتوفيق برحمته1.
احمد بن على بن على بن ابيطالب طبرسى در کتاب «احتجاج» مى‏نويسد: مکتوبى در اواخر ماه صفر سال 410 هجرى از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام به شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان - قدس اللّه روحه - رسيد. رساننده آن مکتوب گفته است که آنرا از ناحيه‏اى متصل بحجاز آورده است .
آن توقيع اين است :

بسم الله الرحمن الرحيم :
سلام بر تو اى دوست مخلص در دين که در اعتقاد به ما با علم و يقين امتياز داري.
ما شکر وجود تو را به پيشگاه خداوندى که جز او خدائى نيست برده و ازذات بى زوالش مسئلت مى‏نمائيم که رحمت پياپى خود را بر آقا و مولى و پيغمبر ما محمد و اولاد طاهرين او فرو فرستد و بتو که پروردگار توفيقاتت را براى يارى حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما مى‏گوئى با صداقت افزون گرداند. اعلام مى‏داريم که بما اجازه داده شده که تو را بشرافت مکاتبه مفتخر سازيم و موظف بداريم که آنچه به تو مى‏نويسيم بدوستان ما که نزد تو مى‏باشند برساني. خداوند آنها را بطاعت خود عزيز بدارد و با حفظ و عنايات خود مشکلات آنها را بر طرف سازد.

خداوند تو را با امداد خود بردشمنانش که از دينش بيرون رفته‏اند پيروز گرداند و در رسانيدن به کسانى‏که اطمينان به آنها دارى بطرزى که انشاء الله مى‏نويسيم عمل کن:
هر چند ما در جائى منزل کرده‏ايم ، که از محل سکونت ستمگران دور است و اين هم بعلتى است که خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را تا زمانى که دولت دنيا از آن فاسقان مى‏باشد در اين ديده است . ولى در عين حال ازاخبار و اوضاع شما کاملاً آگاهيم و چيزى از آن بر ما پوشيده نمى‏ماند.
ما از لغزشهائى که از شما شعيان سر مى‏زند از وقتيکه بسيارى از شما ميل به بعضى از کارهاى ناشايسته‏اى نموده‏اند که نيکان گذشته از آنها احتراز مى‏نمودند و پيمانى که از آنها براى توجه بخداوند و دورى از زشتى‏ها گرفته شده و آنها آنرا پشت سر انداخته‏اند اطلاع داريم . گويا آنها نمى‏دانند که ما در رعايت حال شما کوتاهى نمى‏کنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‏ايم و اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى آورد و دشمنان شما، شما را از ميان مى‏بردند.
پس تقوى پيشه سازيد و به ما اعتماد کنيد و چاره اين فتنه و امتحان را که به شما رو آورده از ما بخواهيد . امتحانى که هر کس مرگش رسيده باشد، در آن نابود مى‏گردد و آنکس که به آرزوى خود رسيده باشد از ورطه آن بسلامت مى رود، آن فتنه و امتحان علامت حرکت ما و امتياز شما در برابر اطاعت و نافرمانى ماست. خداوند هم نور خود را کامل مى‏گرداند هر چند مشرکان نخواهند.
خود را از دشمنان نگاهداريد و از افروختن آتش جاهليت بپرهيزيد. کسانى که در اين فتنه بجاهاى پنهان، پناه نبرده و در سرزنش آن راه پسنديده گرفته‏اند، چون ماه جمادى الاولى سال‏جارى فرا رسيد، بايد از آنچه در آن ماه روى مى‏دهد عبرت بگيريد و از آنچه بعد از آن واقع مى‏شود . از خواب غفلت بيدار شويد: به زودى علامت آشکارى از آسمان براى شما پديد مى‏آيد و نظير آن در زمين نيز ظاهر مى‏شود که مردم را اندوهگين مى‏کند و به وحشت مى‏اندازد.
آنگاه مردمى که ازاسلام خارج شده‏اند بر عراق مسلط مى‏گردند و بواسطه سوء اعمال آنها اهل عراق دچار ضيق معيشت مى‏شوند سپس ابن محنت با مرک يکى از اشرار از ميان مى‏رود و از مردن او پرهيز کاران خير انديش خشنود مى‏گردند و مردمى که از اطراف عالم آرزوى حج بيت الله دارند، با آرزوى خود مى‏رسند و بحج مى‏روند.
سپس هر مردى از شما عمل مى‏کند به آنچه که بوسيله بدوستى ما تقرب ميجست و از آنچه مقام او را پست مى‏گرداند و خوش آيند ما نيست اجتناب کند. چه که خداوند بطور ناگهانى انسان را برانگيخته مى‏کند آن هم در وقتيکه توبه سودى بحال او ندارد و پشيمانى او را از کيفر ما نجات نمى‏دهد . خداوند تو را بر رشد و کمال الهام بخشد و بالطف خود ، شما را برحمت واسعه خود توفيق دهد .


توقیع دوم به شیخ مفید

ورد عليه کتاب آخر من قبله صلوات الله عليه يوم الخميس الثالث والعشرين من ذى الحجة سنة اثنتى عشرة وأربعمائة نسخته: من عبد الله المرابط فى سبيله إلى ملهم الحق ودليله. بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليک أيها الناصر للحق الداعى إلى کلمة الصدق، فانا نحمد الله إليک الذى لا إله إلا هو، إلهنا وإله آبائنا الأولين ونسأله الصلاة على نبينا وسيدنا ومولانا محمد خاتم النبيين وعلى أهل بيته الطيبين الطاهرين. وبعد: فقد کنا نظرنا مناجاتک عصمک الله بالسبب الذى وهبه لک من أوليائه وحرسک من کيد أعدائه، وشفعنا ذلک الآن من مستقر لنا، ينصب فى شمراخ من بهماء صرنا إليه آنفا من غماليل ألجأ إليه السباريت من الإيمان، ويوشک أن يکون هبوطنا منه إلى صحصح من غير بعد من الدهر، ولا تطاول من الزمان، ويأتيک نبأ منا بما يتجدد لنا من حال، فتعرف بذلک ما تعتمده من الزلفة إلينا بالأعمال والله موفقک لذلک برحمته. فلتکن حرسک الله بعينه التى لا تنام أن تقابل بذلک، ففيه تبسل نفوس قوم حرثت باطلا لاسترهاب المبطلين وتبتهج لدمارها المؤمنون، ويحزن لذلک المجرمون. وآية حرکتنا من هذه اللوثة حادثة بالحرم المعظم، من رجس منافق مذمم، مستحل للدم المحرم، يعمد بکيده أهل الايمان، ولا يبلغ بذلک غرضه من الظلم لهم والعدوان، لأننا من وراء حفظهم بالدعاء الذى لا يحجب عن ملک الأرض والسماء، فليطمئن بذلک من أولياءنا القلوب وليثقوا بالکفاية منه، وإن راعتهم بهم الخطوب، والعاقبة لجميل صنع الله سبحانه تکون حميدة لهم، ما اجتنبوا المنهى عنه من الذنوب. ونحن نعهد إليک أيها الولى المخلص المجاهد فينا الظالمين، أيدک الله بنصره الذى أيد به السلف من أوليائنا الصالحين، أنه من اتقى ربه من إخوانک فى الدين وخرج عليه بما هو مستحقه کان آمنا من الفتنة المظلة، ومحنها المظلمة المضلة، ومن بخل منهم بما أعاره الله من نعمته، على من أمره بصلته، فانه يکون خاسرا بذلک لاولاه وآخرته، ولو أن أشياعنا وفقهم الله لطاعته، على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، ولتعجلت لهم، السعادة بمشاهدتنا، على حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلا ما يتصل بنا مما نکرهه، ولا نؤثره منهم، والله المستعان، وهو حسبنا ونعم الوکيل وصلواته على سيدنا البشير النذير، محمد وآله الطاهرين وسلم.2
دومين نامه مبارک که در روز پنجشنبه، 23 ماه ذيحجه سال 412 هجرى به دست شيخ مفيد رسيده است:
بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر!درود خدا بر تو اى يارى رسان حق! و آنکه با گفتار راستين و شايسته، مردم را به سوى حق فرامى‏خوانى!
ما در نامه خويش به تو، خداى جهان آفرين را که خدايى جز او نيست و خداى ما و خداى نياکان ما است، سپاس مى‏گذاريم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد ص آخرين پيام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودى جاودانه مى‏طلبيم.
و بعد! دوست راه يافته به حقيقت! خداوند، بدان وسيله‏اى که به سبب دوستان ويژه‏خود، به تو ارزانى داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نيرنگ دشمنانش حراست فرمايد.

ما ناظر نيايش تو با خدا بوديم و از خداى جهان آفرين برآورده شدن آن را خواستيم.
ما اينک در قرارگاه خويش، در مکانى ناشناخته، بر فراز قله‏اى سر به آسمان کشيده، اقامت گزيده‏ايم که به تازگى به خاطر عناصرى بيداد پيشه و بى‏ايمان، بناگزير از منطقه‏اى پر دار و درخت بدين جا آمده‏ايم و به زودى از اينجا نيز به دشتى گسترده که چندان از آبادى دور نيست، فرود خواهيم آمد و از وضعيت و شرايط آينده خويش، تو را آگاه خواهيم ساخت تا بدان وسيله در جريان باشى که به خاطر کارهاى سازنده و شايسته‏ات نزد ما مقرب هستى و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبير اين کارهاى شايسته توفيق ارزانى داشته است.

از اين رو تو - که خداى جهان آفرين با چشم عنايتش که هرگز آن را خواب نمى‏گيرد. وجودت را حفظ کند - بايد در برابر فتنه‏اى که جان آنانى که آن را در دل هايشان کشته‏اند به نابودى خواهد افکند، بايستى! و باطل گرايان بد انديش را بترسانى چراکه از سرگبى آنان، ايمان آوردگان، شادمان و جنايتکاران، اندوه زده خواهند شد.
و نشانه حرکت و جنبش ما از اين خانه نشينى و کناره‏گيرى، رخداد مهمى است که در سرزمين وحى و راسلت، مکه معظمه از سوى پليدان نفاق پيشه و نکوهيده، رخ خواهد داد، از جانب عنصرى سفاک که ريختن خون‏هاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش، آهنگ جانف ايمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستم بار و تجاوزکارانه خويش دست نخواهد يافت، چراکه ما پشت سر توحيد گرايان شايسته کردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى که از فرمانرواى آسمان و زمين پوشيده نمى‏ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى خواهيم کرد.

بنابراين، قلبهاى دوستان ما به دعاى ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمينان يابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگيريهاى هراس انگيزى، آنان را به دلهره مى‏افکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبير نيکوى خدا - تا هنگامى که پيروان ما از گناهان دورى گزينند - شايسته و نيکو خواهد بود.
هان اى دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بيدادگران در سنگر جهاد و بيکارى! خداوند همانسان که دوستان شايسته کردارف پيشين ما را تأييد فرمود، تو را نيز تأيى نمايد! ما به تو اطمينان مى‏دهيم که هرکس از برادران دينى‏ات، پرواى پروردگارش را پيشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاريهاى تيره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمتهايى که خداوند به او ارزانى داشته، به کسانى که دستور رسيدگى به آنان را داده است، بخل ورزد، چنين کسى در اين جهان و سراى ديگر، بازنده و زيانکار خواهد بود.
دوست واقعى! اگر پيروان ما - که خداى آنان را در فرمانبردارى خويش توفيق ارزانى بدارد - به راستى در راه وفاى به عهد و پيمانى که بردوش دارند، هم دل و يک صدا بودند، هرگز خجستگى ديدار ما از آنان به تأخير نمى‏افتاد و سعادت ديدار ما، ديدارى براساس آگاهى عميق و خالصانه نسبت به ما، زودتر روزى آنان مى‏گشت.
از اين رو بايد بدانند که جز برخى رفتار ناشايسته آنان که ناخوشايند ما است و آن عملکرد را زيبنده اينان نمى‏دانيم، عامل ديگرى ما را از آنان دور نمى‏دارد. خداوند ما را در يارى، بسنده و نيک، کارساز است و درود او بر سرور و بشارت دهنده و بيم دهنده ما محمدو خاندان پاکش باد!


توقیع سوم به شیخ مفید

وکتب فى غرة شوال من سنة اثنتى عشرة وأربعمائة. نسخة التوقيع باليد العليا صلوات الله على صاحبها، هذا کتابنا إليک أيها الولى الملهم للحق العلى باملائنا وخط ثقتنا فأخفه عن کل أحد، واطوه واجعل له نسخة يطلع عليها من تسکن إلى أمانته من أوليائنا، شملهم الله ببرکتنا [ودعائنا] إن شاء الله، والحمد لله والصلاة على سيدنا محمد وآله الطاهرين.3
اين نامه در آغاز شوال به سال 412 هجرى، نگارش يافت.
رونويسى از دستخط شريف که درود خدا بر نگارنده آن باد!:

اين نامه ما بسوى توست، اى دوستى که حقيقت والايى به تو الهام شده - که به املاى ما و خط يکى از افراد مورد اعتمادمان نوشته شده است - پس، آن را از همگان پوشيده بدار و آن را پيچيده و به کسى نشان مده و نسخه‏اى از آن بردار و آن گروه از دوستانى را که به درستى و امانتداريشان اعتماد دارى، بر دريافت آن آگاه ساز که خداوند به خواست خويش، آنان را به برکت ما، مشمول برکات خويش سازد!
سپاس از آن خداى يکتاست و درود بر سرورمان محمد صلی الله علیه وآله پيام آور خدا و خاندان پاک و پاکيزه‏اش باد!





مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص174. [1]

مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص176. [2]

مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص178. [3]


خیلی خیلی ممنون به خاطر متن نامه ها!!:khandeh!:
عالی بودن!

فقط یه سوال دیگه!

رضا;261790 نوشت:
، چون ماه جمادى الاولى سال‏جارى فرا رسيد، بايد از آنچه در آن ماه روى مى‏دهد عبرت بگيريد و از آنچه بعد از آن واقع مى‏شود . از خواب غفلت بيدار شويد: به زودى علامت آشکارى از آسمان براى شما پديد مى‏آيد و نظير آن در زمين نيز ظاهر مى‏شود که مردم را اندوهگين مى‏کند و به وحشت مى‏اندازد. آنگاه مردمى که ازاسلام خارج شده‏اند بر عراق مسلط مى‏گردند و بواسطه سوء اعمال آنها اهل عراق دچار ضيق معيشت مى‏شوند سپس ابن محنت با مرک يکى از اشرار از ميان مى‏رود و از مردن او پرهيز کاران خير انديش خشنود مى‏گردند و مردمى که از اطراف عالم آرزوى حج بيت الله دارند، با آرزوى خود مى‏رسند و بحج مى‏روند.

و

رضا;261791 نوشت:
و نشانه حرکت و جنبش ما از اين خانه نشينى و کناره‏گيرى، رخداد مهمى است که در سرزمين وحى و راسلت، مکه معظمه از سوى پليدان نفاق پيشه و نکوهيده، رخ خواهد داد، از جانب عنصرى سفاک که ريختن خون‏هاى محترم را حلال شمرده و به نيرنگ خويش، آهنگ جانف ايمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستم بار و تجاوزکارانه خويش دست نخواهد يافت، چراکه ما پشت سر توحيد گرايان شايسته کردار، بوسيله نيايش و راز و نيازى که از فرمانرواى آسمان و زمين پوشيده نمى‏ماند، آنان را حفاظت و نگهدارى خواهيم کرد.
این بخشها از نامه به اتفاق تاریخی خاصی اشاره دارد؟!
یا...؟!؟!

hoorshid;261876 نوشت:
خیلی خیلی ممنون به خاطر متن نامه ها!!:khandeh!:
عالی بودن!

فقط یه سوال دیگه!

و

این بخشها از نامه به اتفاق تاریخی خاصی اشاره دارد؟!
یا...؟!؟!

سلام!!!
آیا این اتفاقات افتاده یا خواهد افتاد؟لطفا بیشتر توضیح دهید؟؟؟

رضا;261792 نوشت:

سلام!!!
متن کامل این نامه این نیست.
پس ماوقع شرح نامه کجاست؟؟؟

همين سه نامه بين شيخ مفيد و حضرت مكاتبه شده؟




در مورد توقیعات و سند آنها قدیمی ترین کتابی که به آن اشاره کرده است کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی است. در این کتاب تنها به دو توقیع پرداخته شده است که می توانید متن ترجمه شده آنها را در احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2،ص:649-657 مشاهده فرمایید. طبرسی متوفی قرن ششم(548 ق) است. وی توقیعات را بدون ذکر سلسله سند در مورد شیخ مفید آورده است. شیخ مفید متوفی قرن پنجم(413ق) است. از این رو آنچه از اعتبار بیشتری برخوردار است همین دو توقیع مندرج در احتجاج می باشد.

[="Olive"]با تشكر از پاسخ ها‏!علاو ه بر سوالی كه قبلا مطرح کردم و هنوز منتظر پاسخ كارشناسان محترم هستم چند سوال ديگه هم برام پيش اومد‏!‏چه طور با وجود اینکه هيچ اثری از نامه ها نمانده و همين طور سلسله ی سند در كتابی كه اشاره کردید نيامده به اين نامه ها اعتماد ميشه‏!‏‏?سند ديگه ای برای نامه ها در کتاب ديگه امده‏?و ايا كسی روی شرح و تفسير نامه ها كار كرده‏?اگر اينطور است لطفا منبع اون رو هم ذكر كنيد‏!‏[/]

هنوز بنده مقاله و یا نوشتار مستقلی در این موضوع ندیده ام که جنبه های مختلف این نامه ها را چه از لحاظ سند و چه از لحاظ محتوی بررسی کرده باشد. اما به طور کلی و از لحاظ سند به دلیل نیامدن نام ناقلان و روایاتی که هرگونه مشاهده امام زمان را تا دوران ظهور، منتفی می دانند و از جهت محتوایی به دلیلی که شما بیان کردید تا حدی این نامه ها تضعیف می شودند. گرچه نقل اشخاص بزرگی چون شیخ طوسی، علامه مجلسی و محدث نوری در نجم الثاقب را نمی توان نادیده گرفت.

با عرض سلام.

يکي از اهل تحقيق در تأليف خود با عنوان «تحقيقٌ لطيف حول التوقيع الشّريف» در خصوص اين نامه ها چنين مي‌نگارد:

«التوقيعان کما أشرنا إليه غير موجودَين متناً و لا إشارةً في کتب القدماء و کلّ من تعرّض لترجمته من القدماء إلی زمان الطبرسي، من النجاشي و

الکشّي و الشيخ الطوسي و غيرهم، ليس فيها إشارة إلی التوقيعين، و من البعيد أن يکون ترکهما غفلة أو نحوها، بل کان من الحريّ أن يذکر المفيد نفسُه

التوقيعين في تأليفاته، و هکذا کان من الحريّ بل اللازم لتلاميذه ذکرهما و الإشارة إليهما مع أمر من الإمام(ع) في التوقيع الثاني بذلک بقوله:

«واجعل له نسخةً يَطّلع عليها من يسکن إلی أمانته»،

فحينئذٍ نقول فهل المفيد جعل له نسخةً أم لا؟ والثّاني لا يمکن المسير إليه لأنّه يلزم ترک الطّاعة للإمام(ع)،

فعلی الأوّل لکان من الحريّ بل اللازم أن يؤدّيه إلی السيّد المرتضی و الشيخ الطوسي و أمثالهما و الحال أنّه لم يُنقَل شيء منهما في ذلک

و عدم توجّههما إليهما مثلاً و ترک ذکرهم و کتابتهم بعيد في الغاية

مع أنّهم ذکروا أدون من ذلک في حالاته و هذه الملاحظة يوجب الشّکّ و الترديد في أمر التوقيعين و الاعتماد بهما مع ما فيهما»

سپس نظر آيةالله العظمی فقيد سيّد ابو القاسم خويي در مورد اين توقيعات را به عنوان مؤيّد آورده:

«هذه التوقيعات لا يمكننا الجزم بصدورها من الناحية المقدسة، فإن الشيخ المفيد- قدس سره- قد تولد بعد الغيبة الكبرى بسبع أو تسع سنين،

و موصل التوقيع إلى الشيخ المفيد- قدس سره- مجهول. هب أن الشيخ المفيد جزم بقرائن، أن التوقيع صدر من الناحية المقدسة،

و لكن كيف يمكننا الجزم بصدوره من تلك الناحية، على أن رواية الإحتجاج لهذين التوقيعين مرسلة، و الواسطة بين الطبرسي، و الشيخ المفيد مجهول.

(معجم رجال الحديث، 220/18، ذيل: محمّد بن محمّد بن النعمان)

ترجمه میشه بکنین ...

*"عطر سیب"*;544618 نوشت:
ترجمه میشه بکنین ...

با سلام و آرزوي قبولي طاعات. خلاصه‌اش اينه که در سخنان هيچ يک از علماي پيش از طبرسي، از قبيل سيّد مرتضی علم الهدي و شيخ طوسي که شاگردان شيخ مفيد بودند هيچ اشاره‌اي به اين نامه‌ها نشده.

در حالي که اگر نامه‌اي در کار بود اين بزرگان مي‌بايست هنگام ياد کردن از استادشان به اين نامه‌ها اشاره مي‌کردند.

علی رغم اينکه در نامه‌ي دوّم، امام زمان صلوات الله عليه دستور فرموده که از اين نامه، نسخه‌اي تهيّه کن تا افراد مورد اطمينان به آن اطّلاع بيابند.

ولي با وجود اين دستور، هيچ يک از افرادي که براي شيخ مفيد مورد اطمينان بوده -از قبيل سيد مرتضی و شيخ طوسي- اطّلاعي از اين نامه ندارند وگرنه حتماً از آن ياد ميکردند.

هر کسي هم باشد يک همچين استادي داشته باشد که امام زمان با او مکاتبه کرده باشد حتماً ذکر ميکند که ما يک همچين استادي داشتيم.

آيت الله خويي هم فرموده اند: اوّلاً معلوم نيست چه کسي اين نامه را به شيخ مفيد رسانده است تا ما آورنده‌ي نامه را بررسي کنيم ببينيم موثّق بوده يا نه،

و ثانياً کسي جز طبرسي اين نامه‌ها را نقل نکرده و او نيز صد سال بعد از شيخ مفيد ميزيسته و با اين وجود سندش را ذکر نکرده که چه کسي به او گفته که اين نامه ها را امام زمان به شيخ مفيد نوشته!

يعني متن اين نامه ها رو هم كس ديگري به چشم ديده؟
آيا كسي نميتوانسته به نيابت از امام زمان آن نامه ها رو نوشته باشه؟

رضا;261792 نوشت:
مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص174. [1]

مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص176. [2]

مجلسی ، محمد باقر، بحارالانوار، ج53، ص178. [3]

برادر بزگوار همان گونه كه مستحضر هستيد بين شيخ مفيد و علامه مجلسي چند قرن فاصله هست ايا اين توقيع ها سند هم دارند ؟

شيخ طبرسي (رحمه الله) در کتاب « الاحتجاج » دو نامه اي را که از ناحيه ي مقدسه حضرت مهدي عليه السلام براي شيخ مفيد (رحمه الله) فرستاده شده نقل کرده است . در اين دو نامه اشاره به برخي مطالب صحيح و عالي شده و نيز از برخي مسائل به طور رمز و اشاره خبر داده است . (1)
نامه ي اول در اواخر ماه صفر سال 410 هجري سه سال قبل از وفات شيخ مفيد رحمه الله به دست او رسيد است . و نامه ي دوم در سال 412 هجري يعني يک سال قبل از وفات شيخ به دست او رسيده است . و اين درحقيقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شيخ علي بن محمد سمري سفير چهارم است که همان انتهاي غيبت صغري و شروع کبري غيبت بري در سال 329 هجري است .
فرستنده ي نامه اول مي گويد : اين نامه ي را از منطقه اي که متصل به حجاز است آورده است . و از اين کلام استفاده مي شود که امام در آن هنگام در نواحي حجاز ساکن بوده است ، و اين نامه را توسط برخي از خواص براي شيخ نواحي حجاز ساکن بوده است، و اين نامه را توسط برخي از خواص براي شيخ مفيد (رحمه الله) فرستاده اند .
نامه ي دوم نيز در اول ماه شوال سال 412 از ناحيه ي مقدسه براي شيخ فرستاده شد . و در روز پنجشنبه 23 ماه ذي حجه همان سال به دست شيخ رسيده است . يعني سه ماه و هفت روز کم در بين راه در دست قاصد بوده است .
هر دو خطاب به املاي حضرت مهدي (عليه السلام) و خط برخي از ثقات و معتمدين نزد امام زمان علي السلام بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولي و نص رساله دوم استفاده مي شود . و آخر هر دو نامه ي مزين به چند سطري کم از خط خود امام است که شهادت و گواهي بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شيخ مفيد (رحمه الله) امر مي کند تا اين رساله را از هر کس مخفي بدارد ، ولي نسخه اي از آن را بردارد تا موثقين از اصحابش بر آن مطلع شده يا شفاهاً به اطلاع آن ها برساند. (2)
سند دو توقيع :
سند اين دو توقيع رااز جهاتي مي توان مورد توجه قرار داده و براي اعتبار آن چاره اي انديشيد ، گرچه شيخ طبرسي که تنها ناقل اين دو توقيع است آن ها را به صورت مرسل و بدون سند نقل کرده است .
1- طبرسي اين دو روايت را از مسلمات به حساب آورده که اين به نوبه ي خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد . و ممکن است که طبرسي به جهت شهرت و وضوح اين دو توقيع ، سند آن ها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسياري از روايات را حذف کرده است .
2 - مضامين عالي که در اين روايت است و نيز خبرهاي صادقي که در آن دوبه آن ها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع و انتساب به حضرت مهدي (عليه السلام) است .
و امري که موجب ازدياد و اطمينان به اين دو توقيع است اين که محدث بحراني بعد از آن که اشعار منسوب به امام زمان عليه السلام در رثاي شيخ مفيد (رحمه الله) را نقل مي کند . که بر قبر او نوشته شده بود ، مي فرمايد : « اين اشعار از امام زمان (عليه السلام) نسبت به شيخ مفيد بعيد نيست ، بعد از آن که توقعياتي از ناحيه حضرت ولی عصر (عليه السلام) براي شيخ فرستاده شد ، توقعياتي که مشتمل بر تعظيم و اجلال فراواني بوده است » .
آن گاه مي گويد : « شيخ يحيي بن بطريق حلي در رساله ي نهج العلوم الي نفي المعدوم معروف به « سؤال اهل حلب » دو طريق در تزکيه شيخ مفيد ذکر کرده است :
الف ) صحت نقل او از ائمه طاهرين (عليهم السلام) ، آن طوري که در تصانيف او از مقنعه و ديگر کتب ذکر شده است .
ب ) آنچه را که عموم شيعه روايت کرده و مورد قبول قرار داده است که صاحب الامر (صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه) دو نامه به او نوشته است به اين نحو که در هر سال يک نامه ، و عنوان نامه ، « به سوي بردار سديد » است ، و اين بالاترين تعبير در مدح و تزکيه و ثناي شيخ مفيد در گفتار امام امت و جانشين ائمه است .
گفتار به این طريق دلالت دارد بر اين که اين دو توقيع مورد اجماع است . و نيز از کلام طبرسي در مقدمه ي « احتجاج » استفاده مي شود که اين دو توقيع از قسم احاديثي است که مورد اجماع علما بوده و لذا سند آن دو را ذکر نکرده است .
ابن شهر آشوب در « معالم العلماء » و در ترجمه ي شيخ مفيد مي گويد :
« صاحب الزمان (عليه السلام) او را شيخ مفيد ناميد ». (3) ظاهراً مراد او همان چيزي است که در توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است . که فرمود : « للأخ السديد و الولي الرشيد ، الشيخ المفيد ... ».
3- طبرسي در مقدمه ي کتاب « احتجاج » مي گويد : « بيشتر رواياتي را که نقل مي کنيم سند آن ها را نمي آوريم يا به جهت وجود اجماع بر آن روايت است ، و يا به جهت موافقت آن با دليل عقل و يا شهرت آن در سيره ها و کتاب ها بين مخالفت و موافق ...».(4)
اين دو توقيع نيز از يکي از اين سه احتمالي خالي نيست .
4 - مصلحت عمومي نيز اقتضاي صدور چنين نامه ها و توقيعاتي را در اوايل عصر غيبت کبري داشته است .
يکي اين که حضرت با اين نامه ها به جماعت شيعيانش دستورات لازم را برساند و ديگر اين که با فرستادن اين نامه ها به دست علماي صالح امثال شيخ مفيد (رحمه الله) رياست و زعامت او را تثبيت کرده ، مردم را به اطاعت از او در عصر غيبت کبري تشويق کند . همان گونه که در نامه ي خود به ابن بابويه خطاب به او فرمود : « يا شيخي ! يا اباالحسن ».


پي‌نوشت:
1- احتجاج ، ج2 ، ص 597 - 602.
2- تاريخ الغيبه الکبري ، ص 140 و 141.
3- معالم العلماء ، ص 113 ، رقم 765.
4- مقدمه ي احتجاج ، ص 14.

پرسش :
نامه های امام زمان (عج) به شیخ مفید کجاست؟!

پاسخ :

شيخ طبرسي (رحمه الله) در کتاب « الاحتجاج » دو نامه اي را که از ناحيه ي مقدسه حضرت مهدي (عليه السلام) براي شيخ مفيد (رحمه الله) فرستاده شده نقل کرده است . در اين دو نامه اشاره به برخي مطالب صحيح و عالي شده و نيز از برخي مسائل به طور رمز و اشاره خبر داده است . (1)
نامه ي اول در اواخر ماه صفر سال 410 هجري سه سال قبل از وفات شيخ مفيد رحمه الله به دست او رسيد است . و نامه ي دوم در سال 412 هجري يعني يک سال قبل از وفات شيخ به دست او رسيده است . و اين درحقيقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شيخ علي بن محمد سمري سفير چهارم است که همان انتهاي غيبت صغري و شروع کبري غيبت بري در سال 329 هجري است .
فرستنده ي نامه اول مي گويد : اين نامه ي را از منطقه اي که متصل به حجاز است آورده است . و از اين کلام استفاده مي شود که امام (عليه السلام)در آن هنگام در نواحي حجاز ساکن بوده است ، و اين نامه را توسط برخي از خواص براي شيخ نواحي حجاز ساکن بوده است، و اين نامه را توسط برخي از خواص براي شيخ مفيد (رحمه الله) فرستاده اند .
نامه ي دوم نيز در اول ماه شوال سال 412 از ناحيه ي مقدسه براي شيخ فرستاده شد . و در روز پنجشنبه 23 ماه ذي حجه همان سال به دست شيخ رسيده است . يعني سه ماه و هفت روز کم در بين راه در دست قاصد بوده است .
هر دو خطاب به املاي حضرت مهدي (عليه السلام) و خط برخي از ثقات و معتمدين نزد امام زمان (عليه السلام) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولي و نص رساله دوم استفاده مي شود . و آخر هر دو نامه ي مزين به چند سطري کم از خط خود امام است که شهادت و گواهي بر صحت نامه است. امام در آن کلمات به شيخ مفيد (رحمه الله) امر مي کند تا اين رساله را از هر کس مخفي بدارد ، ولي نسخه اي از آن را بردارد تا موثقين از اصحابش بر آن مطلع شده يا شفاهاً به اطلاع آن ها برساند. (2)
سند دو توقيع :
سند اين دو توقيع رااز جهاتي مي توان مورد توجه قرار داده و براي اعتبار آن چاره اي انديشيد ، گرچه شيخ طبرسي که تنها ناقل اين دو توقيع است آن ها را به صورت مرسل و بدون سند نقل کرده است .
1- طبرسي اين دو روايت را از مسلمات به حساب آورده که اين به نوبه ي خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد . و ممکن است که طبرسي به جهت شهرت و وضوح اين دو توقيع ، سند آن ها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسياري از روايات را حذف کرده است .
2 - مضامين عالي که در اين روايت است و نيز خبرهاي صادقي که در آن دوبه آن ها اشاره شده نيز از جمله شواهد صدق اين دو توقيع و انتساب به حضرت مهدي(عليه السلام)است .
و امري که موجب ازدياد و اطمينان به اين دو توقيع است اين که محدث بحراني بعد از آن که اشعار منسوب به امام زمان(عليه السلام)در رثاي شيخ مفيد (رحمه الله) را نقل مي کند . که بر قبر او نوشته شده بود ، مي فرمايد : « اين اشعار از امام زمان (عليه السلام)نسبت به شيخ مفيد بعيد نيست ، بعد از آن که توقعياتي از ناحيه حضرت ولی عصر(عليه السلام)براي شيخ فرستاده شد ، توقعياتي که مشتمل بر تعظيم و اجلال فراواني بوده است » .
آن گاه مي گويد : « شيخ يحيي بن بطريق حلي در رساله ي نهج العلوم الي نفي المعدوم معروف به « سؤال اهل حلب » دو طريق در تزکيه شيخ مفيد ذکر کرده است :
الف ) صحت نقل او از ائمه طاهرين (عليهم السلام) ، آن طوري که در تصانيف او از مقنعه و ديگر کتب ذکر شده است .
ب ) آنچه را که عموم شيعه روايت کرده و مورد قبول قرار داده است که صاحب الامر (صلوات الله و سلامه عليه و علي آبائه) دو نامه به او نوشته است به اين نحو که در هر سال يک نامه ، و عنوان نامه ، « به سوي بردار سديد » است ، و اين بالاترين تعبير در مدح و تزکيه و ثناي شيخ مفيد در گفتار امام امت و جانشين ائمه است .
گفتار ابن بطريق دلالت دارد بر اين که اين دو توقيع مورد اجماع است . و نيز از کلام طبرسي در مقدمه ي « احتجاج » استفاده مي شود که اين دو توقيع از قسم احاديثي است که مورد اجماع علما بوده و لذا سند آن دو را ذکر نکرده است .
ابن شهر آشبو در « معالم العلماء » و در ترجمه ي شيخ مفيد مي گويد :
« صاحب الزمان(عليه السلام) او را شيخ مفيد ناميد ». (3) ظاهراً مراد او همان چيزي است که در توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است . که فرمود : « للأخ السديد و الولي الرشيد ، الشيخ المفيد ... ».
3- طبرسي در مقدمه ي کتاب « احتجاج » مي گويد : « بيشتر رواياتي را که نقل مي کنيم سند آن ها را نمي آوريم يا به جهت وجود اجماع بر آن روايت است ، و يا به جهت موافقت آن با دليل عقل و يا شهرت آن در سيره ها و کتاب ها بين مخالفت و موافق ...».(4)
اين دو توقيع نيز از يکي از اين سه احتمالي خالي نيست .
4 - مصلحت عمومي نيز اقتضاي صدور چنين نامه ها و توقيعاتي را در اوايل عصر غيبت کبري داشته است .
يکي اين که حضرت با اين نامه ها به جماعت شيعيانش دستورات لازم را برساند و ديگر اين که با فرستادن اين نامه ها به دست علماي صالح امثال شيخ مفيد (رحمه الله) رياست و زعامت او را تثبيت کرده ، مردم را به اطاعت از او در عصر غيبت کبري تشويق کند . همان گونه که در نامه ي خود به ابن بابويه خطاب به او فرمود : « يا شيخي ! يا اباالحسن ».

پي‌نوشت:
1- احتجاج ، ج2 ، ص 597 - 602.
2- تاريخ الغيبه الکبري ، ص 140 و 141.
3- معالم العلماء ، ص 113 ، رقم 765.
4- مقدمه ي احتجاج ، ص 14.

موضوع قفل شده است