بمیر پیش از آنکه بمیرانندت

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بمیر پیش از آنکه بمیرانندت

در روایت شریفی از امیر مومنان است که فرمودند:
موتوا قبل ان تموتوا یعنی بمیرید پیس از آنکه شما را بمیرانند.
در این روایت موت ارادی، در مقابل موت غیر ارادی به عنوان یکی از فضائل نفس انسانی شمرده شده است برای موت ارادی که غرض اصلی از این دستور العمل انسان ساز، خروج از عادات و مشاهده حقایق عالم است راهکارهای متعددی وجود دارد اما بی شک یکی از بهترین راههای حصول آن، تفکر در شئون خلقت خویشتن و جهان پیرامونمان است.
در این باره مطالبی به قلم آمده است که به نظر میرسد بحث و تبادل نظر پیرامون آنها و رد یا تایید آنها میتواند برای خوانندگان محترم مفید واقع شود لذا همه دوستان خوب و وبزرگوارم را برای ادامه این بحث مفید و چکش کاری آن به این ادرس زیر دعوت میکنم.
http://www.askdin.com/thread21314.html

اویس;261372 نوشت:
[=Arial Black]در روایت شریفی از امیر مومنان است که فرمودند:
[=Arial Black]موتوا قبل ان تموتوا یعنی بمیرید پیس از آنکه شما را بمیرانند.
[=Arial Black]در این روایت موت ارادی، در مقابل موت غیر ارادی به عنوان یکی از فضائل نفس انسانی شمرده شده است برای موت ارادی که غرض اصلی از این دستور العمل انسان ساز، خروج از عادات و مشاهده حقایق عالم است راهکارهای متعددی وجود دارد اما بی شک یکی از بهترین راههای حصول آن، تفکر در شئون خلقت خویشتن و جهان پیرامونمان است.
[=Arial Black]در این باره مطالبی به قلم آمده است که به نظر میرسد بحث و تبادل نظر پیرامون آنها و رد یا تایید آنها میتواند برای خوانندگان محترم مفید واقع شود لذا همه دوستان خوب و وبزرگوارم را برای ادامه این بحث مفید و چکش کاری آن به این ادرس زیر دعوت میکنم.
[=Arial Black]http://www.askdin.com/thread21314.html

سلام علیکم

با تشکر از استاد اویس بزرگوار

پیشنهاد میدم به این تاپیک هم مراجعه بفرمایید .

که البته این تاپیک خلاصه شده هست .

http://www.askdin.com/thread11027-9.html

[="purple"]با تشکر بابت این دو موضوع ارزشمند از کارشناس محترم جناب اویس[/].

[="purple"]منظور امام علی (ع) از بمیرید کنار زدن پرده ی عادت بوسیله ی تفکر و تعقل در نفس و جهان پیرامون هستش یا آن چهار مرگ سرخ و سیاه و سفید و زرد[/]؟

[="purple"]مگه با تفکر و تعقل در جهان و نفس آدم می میره[/]؟

به نام خدا

سلام

نکته ای در عالم هست و آن این است که کسی که اجلش نیامده باشد به هیچ وجه نخواهد مرد. بنابراین هر چقدر به این حدیث جدی تر عمل شود اثر آن جدی تر خواهد بود. البته قبل از هر اقدامی از خدا و خود آقا امیر المومنین و دیگر معصومین بایستی یاری خواست. از جمله آثار عمل به این حدیث آگاهی نسبی از حساب و کتاب اعمال، به دست آوردن چشمی تیزبین (طبق آیه "فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید")، تعلق گرفتن آیه "کل نفس ذائقه الموت" بر انسان و رسیدن به آثار چشیدن مرگ است.
مجموعا: بدون اجازه حجت خدا بر زمین در زمان حاضر (حضرت صاحب الزمان) بهتر است به گونه ای نرم با قضیه برخورد شود (قطع خواسته های دنیایی و حسابرسی اعمال قبلی و مراقبت اعمال فعلی) و الا ممکن است آثار غیر قابل کنترل پدید آید.

:Sham:بسم الله:Sham:

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید

:Sham:این هم غزلی از مولانا بود مربوط به این موضوع:Sham:

[="Times New Roman"]سلام عليكم
استاد اويس گرامي بعد از تفكر چه كاري نياز است انجام دهيم آيا ابن سينا براي بعد تفكر توصيفاتي دارد /

ياحق

[="Arial Black"][="Blue"]

MeHraNZO313;270611 نوشت:
منظور امام علی (ع) از بمیرید کنار زدن پرده ی عادت بوسیله ی تفکر و تعقل در نفس و جهان پیرامون هستش یا آن چهار مرگ سرخ و سیاه و سفید و زرد؟ مگه با تفکر و تعقل در جهان و نفس آدم می میره؟

با عرض سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی
در پاسخ به سوال دوست خوبمان جناب MeHraNZO313 باید بگویم مراد از موت اقسام موتی را که اشاره نمودید منظور نبوده است جهت اطلاع خوانندگان عزیز از معنای اقسام موتی که اشاره شد باید بگویم:
موت احمر که همان مرگ سرخ است عبارت از جهاد و شهادت در راه خدا میباشد که البته برخی نیز از آن به نام«موت الجامع» یاد کرده اند و گفته اند مراد از آن جهاد اکبر و جنگیدن با خصلت‌های منفی است.
موت ابیض یا مرگ سفید نیز گرسنگی کشیدن برای خاموش کردن هواهای نفسانی است.
مراد از موت اخضر یا مرگ سبز نیز پوشیدن لباس ساده و حتی وصله‌دار است، که توصیه شده لباسهای فاخر و گران قیمت نپوشیم.
موت اسود یا مرگ سیاه که سخت ترین و جانکاه ترین اقسام موت است تحمل اذیت‌ها و آزارها و ابرو دادن در راه نزدیکی به خداوند متعال است.
اگر چه روایت شریف موتوا قبل ان تموتوا میتواند اشاره به هریک از اقسام موت بالا داشته باشد اما معنایی از موت که میتواند جامعیت داشته باشد و غیر از اقسام بالا، معانی دیگری را نیز شامل شود معنای «موت ارادی» است. کلمه «موت ارادی» آنچنان جامعیت دارد که نه تنها اقسام چهارگانه فوق را در بر میگیرد بلکه هرنحوه ریاضت و مجاهده نفسانی را که انسان را به سرحد قطع تعلق از دنیا و هواهای مادی و طبیعی آن قرار دهد نیز شامل می شود. و یکی از بهترین راهها برای خروج از عادتها و تعلقات این سوئی که مارا به غایت خلقتمان بسیار نزدیک میکند تفکر است. و غرض ما نیز در این نوشتار بیان ارزش و مکانت همین راهکار تفکر است.
بدیهی است با تفکر و تعقل در خلقت عالم و آدم، آنچنان که جناب MeHraNZO313 پنداشته اند، موت طبیعی حاصل نمیشود، بلکه اساسا سخن از موتی ارادی است که قرار است قبل از موت طبیعی حاصل شود و تفکر کردن یکی از بهترین راهها برای رسیدن به موت ارادی است که افقی دیگر از عالم و آدم در پیش روی انسان قرار داده و موجب جلوه گری تازه ای از موجودات، غیر از آنچه که تا کنون بوده اند، برای ما میشود.
[/]

[="Arial Black"][="Blue"]

bina88;270675 نوشت:
سلام عليكم
استاد اويس گرامي بعد از تفكر چه كاري نياز است انجام دهيم آيا ابن سينا براي بعد تفكر توصيفاتي دارد /

دوستان خوبم!
تفکر به معنای حقیقی و واقعی آن اگر بصورت یک برنامه روزانه ما در آید و ما ساعتی از شبانه روز را (که بهتر است آن ساعت در خلوت شب باشد)، اختصاص دهیم، برکات شگفت آوری را برایمان به ارمغان خواهد داشت که یکی از مهمترین آن برکات این است که در خواب و بیداری می بینیم و می شنویم که از ماورای عوالم ملکوت و جبروت بر اساس جدول وجودی و ظرفیت نفسانی ما به ما دستور العمل می دهند و مثلا میگویند چه ذکری را بگوئیم یا چه نمازی را بخوانیم یا با چه دعایی محشور باشیم که زودتر و قویتر به مراد نهایی خود برسیم.
دستور العمی که جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا و همه حکما و عرفای الهی بعد از دستور العمل تفکر دارند دستور العمل تحصیل علوم و معارف حقه الهیه است که همه آنها نیز با معرفت نفس تامین میشود، ولی برای رسیدن به بالاترین معارج انسانی و مدارج قرآنی ضروری است که در کنار تفکر و تحصیل علوم و معارف حقیقی دینی نفسانی، به انجام واجبات و ترک محترمات و تهذیب نفس و تقوا و آراستگی به اخلاق نیکو اهتمام داشته باشیم که به لطف و عنایت الهی در همین دنیا به موت ارادی رسیده و همه آنچه که قرار است پس از موت طبیعی آنها را مشاهده کنیم در همین دنیا به صورت نقد (و نه به صورت نسیه) مشاهده کنیم و ببینیم که بهشت و جهنم همین جاست و ما از همین الان با علم و عمل خود در بهشت و جهنم خویشیم ...
[/]

[=Times New Roman]سلام عليكم

مطلبي را اينجا در مورد ابن سيناعرض ميكنم و آن اينكه بين امثال ابن سينا و روش روشن شدن قلب او به نور ايمان و ديگر عرفاء تفاوتي وجود دارد و آن هم در معيارهاي باور اوست.
همه ما شاهد اين بوديم كه در زندگي ما كسي هست كه بنوعي ما را حمايت يا بخاطر كارهاي بدمان شماتت مينمايد.
اگر متوجه مقدرات و حكمت الهي در زندگي شده باشيم همانطوريكه ابن سينا متوجه آن شد اين دانستن تا پذيرفتن و از پذيرفتن تا باور براي ابن سينا فاصله اي كوتاه است چراكه اين راه را با تفكر توصيف مي نمايد در حاليكه اين فاصله براي ما هرگز به كوتاهي راه او نيست

وصفي براي حالات كسي كه قبل از اينكه جسمش بميرد او به قدرت الهي ميميرد و از نو زنده ميشود :

مردن و زنده شدن در كلام عرفاء توصيفي است بجا از يك تغئير بزرگ در تمام وجود انسان.

ماهيت انسان در اين مرحله بطور كل تغئير پيدا ميكند و پندار كردار و گفتار انسان تبديل به پندار گفتار و كردار يك شخصيت ديگر حتي غذا خوردن و برق چشمانش صداي او و... حكايت از شخصيتي ديگر را دارد.

نوري از جنس عشق در قلب انسان پديد مي ايد و چهره دنيا در برابرش دگرگون شده استدلالاتش سراسر در خواب و بيداري از خدا نشات ميگيرد و به خدا ختم ميشود.

براي اين شخص
از آب خوردن تا سفر كردن او معنائي عاشقانه و عارفانه دارد و پرهيز از آنچه كه معشوق نميخواهد براي رضايتش و وصال هرچه بيشتر امري واجب تر از زندگي و حيات اوست.

بشكلي عجيب تمام اتفاقات اطرافش در ذهني كه تا ديروز همه چيز رافراموش ميكرد ثبت ميگردد
و علوم مختلف بر سينه او نازل ميشود و علماء و عقلاء انگشت حيرت بر دهان ميگزند از كلامش . كلامي كه متعلق به او نيست و او همچون ني محل عبور آن عبارات است.
و...
مرده بدم زنده شدم ....

اينها توصيفاتي كوتاه از شخصي است كه قبل از مرگ جسمي به خواست الهي مرده و با ماهيت ديگري زنده شده است

همچنين مولانا در اين باره ميگويد

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها __ ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد __ نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر __ تو ببین كاین دم یزدان به کجاهات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او __ نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

اما اولين شرط را عطار در هفت شهر عشق طلب ميداند
و نام آن وادي را طلب ميخواند.

طلب ميسر نميشود مگر اين كه شخص در درجه اول اهميت صادق باشد.
كسي كه به خودش وديگران دروغ ميگويد و حقيقت را همواره در زندگي خود تعئين كننده نميداند راه تعالي را هرگز نخواهد چشيد / والله اعلم

دردرجه دوم خواهشش براي وصول به خدا و قرب به خداوند خواهشي حقيقي گردد.

خواهش حقيقي چيست ؟

نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود بد بنده ‏ايست بنده ‏اى كه از خدا آمرزش مى‏طلبد ولى گناه ميكند،
اميدوار نجات است ولى كارى براى نجاتش نميكند
از عذاب خدا ميترسد ولى خود را نميترساند
و شتاب در گناه ميكند ولى توبه را بتأخير مى‏اندازد
و با نداشتن كردار نيك از خدا آرزوهاى بيجا مى‏نمايد پس واى بر او، واى بر او از آن روزى كه او را در پيشگاه خدا بياورند.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى، ج‏1، ص: 168

تا زماني كه اين مشكلات وجود دارد طلب وجود ندارد
و تا زماني كه در دنيا به حشره اي دلبستگي و وابستگي دارد
و اين وابستگي اش باعث شده كه به دنيا بچسبد و دنيا را تغئيري دهد بخاطر او
وبه آن بيشتر از نياز و ميلش به قرب الهي دارد اين داستان و اين معني ميسر نميگردد.

و
فرمود: بعضى از صفات دوستان خدا اعتماد بخداست در هر چيزى و بى‏نياز شدن بسبب خدا از هر چيزى و نيازمند بخدا در جميع شئون زندگانى.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى،ج‏1، ص: 49

ياحق

[="indigo"]با تشکر از پاسخگویی کارشناس محترم.

بنده راجع به اون چهار مرگ اینطور شنیدم:

مرگ قرمز : تحمل سختی ها و آزار دیگران و بعبارتی نرنجیدن و نرنجاندن( که بدلیل قرمز شدن فرد هنگام فرو خوردن خشم این رنگ بهش تعلق گرفته)

مرگ زرد : که همون جوع و گشنگی هست ( بدلیل زرد شدن چهره پس از گشنگی این رنگ بهش تعلق گرفته)

مرگ سیاه : مخالفت با خواهش های نفسانی.

مرگ سفید : عزلت و گوشه نشینی (عدم معاشرت با طبیعت گراها).[/]

[="indigo"] آیا بهتر نیست جای تفکر در نفس چند کتاب از عرفا و اولیا راجع به معرفت نفس مطالعه کنیم؟چرا؟

با تفکر در آیات قرآن مشکلی ندارم ولی بنظرم بهتره جای روش تفکر در نفس ابوعلی سینا کتاب بخونیم یا سخنرانی گوش بدیم.

اگر اشتباه میکنم کارشناس محترم راهنمایی فرمایند.متشکرم.[/]

mehranzo313;270768 نوشت:
با تفکر در آیات قرآن مشکلی ندارم ولی بنظرم بهتره جای روش تفکر در نفس ابوعلی سینا کتاب بخونیم یا سخنرانی گوش بدیم.

سلام عليكم

در مورد معرفت نفس فرموديد . در قالب اين مطالبي كه استاد اويس و عزيزان درباره ورود به وادي قرب الهي ارائه ميكنند معرفت نفس امري كليدي و اصلي بحساب مي آيد.

چراكه ابتدا معرفت نفس است و بعد معرفت الله. و براي شناخت خود مراتب معرفت نفس را و شكل و روش تطهيرش را مورد بحث قرار دهيم.

الان در بحث جائي هستيم كه دروازه ورود به اين معارف است و شايد كليد ترين بخش آن.

در شعر عطار در منطق الطير و بيان وادي طلب در باب چگونگي حضور در دروازه اين وادي چنين وصفي آمده

چون نماند هیچ معلومت به دست - دل بباید پاک کرد از هرچه هست

وقتي طلب از جنس واقعي خود و از جوهر صدق رنگين گردد راهي كه در ضمير و ذهن سالك هست تطهير خود است
از عادات و صفات ناشايستي است كه
تمام مدت از آنها نفرت داشته ولي اين همت را نداشت كه آنها را با توبه پاك سازد
ولي در آن زمان اين همت فقط همت نيست اراده راسخ و جوشان پديد مي ايد
و اگر چنين شد ان شاء الله تعالي تفسير ادعوني استجب لكم اولين تفسيري است كه بر دل اين راسخ نازل ميشود.

چون دل تو پاک گردد از صفات - تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
چون شود آن نور بر دل آشکار- در دل تو یک طلب گردد هزار

اين كيميا گري خداوند است كه از موجودي حيوان خو انساني تعالي جو ميسازد.
آن حيوان به خواست خداوند و با قدرت كامله او تبديل به انسان ميشود.

الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور

و حضور نور ايمان در قلب انساني كه در زمين و شبيه حيوانات از لحاظ غريزه بوده
جوششي پديد مي آورد كه طوفان بر روي زمين هم نميتواند توصيف درستي از ماوقع درون او باشد

انسان جديد بدنيا آمده و چشمانش باز شده و تازه ميتواند خودش راميبيند

چون شود در راه او آتش پدید - ور شود صد وادی ناخوش پدید
خویش را از شوق او دیوانه‌وار - بر سر آتش زند پروانه‌وار
سر طلب گردد ز مشتاقی خویش - جرعه‌ای می، خواهد از ساقی خویش
جرعه‌ای ز آن باده چون نوشش شود - هر دو عالم کل فراموشش شود
غرقهٔ دریا بماند خشک لب - سر جانان می‌کند از جان طلب
ز آرزوی آن که سربشناسد او - ز اژدهای جان ستان نهراسد او
کفر و لعنت گر به هم پیش آیدش - درپذیرد تا دری بگشایدش
چون درش بگشاد، چه کفر و چه دین - زانک نبود زان سوی در آن و این

در دو وادي بعد به معرفت و عشق مي پردازد كه در اين دو وادي معرفت نفس مطرح ميگردد تا الي و تا اله

ياحق

اویس;270696 نوشت:
[="arial black"][="blue"]
تفکر به معنای حقیقی و واقعی آن اگر بصورت یک برنامه روزانه ما در آید و ما ساعتی از شبانه روز را (که بهتر است آن ساعت در خلوت شب باشد)، اختصاص دهیم، برکات شگفت آوری را برایمان به ارمغان خواهد داشت که یکی از مهمترین آن برکات این است که در خواب و بیداری می بینیم و می شنویم که از ماورای عوالم ملکوت و جبروت بر اساس جدول وجودی و ظرفیت نفسانی ما به ما دستور العمل می دهند و مثلا میگویند چه ذکری را بگوئیم یا چه نمازی را بخوانیم یا با چه دعایی محشور باشیم که زودتر و قویتر به مراد نهایی خود برسیم.

[/][/]

[="purple"] با عرض تشکر و خسته نباشید از کارشناس محترم جناب آقای اویس.

پس با این اوصاف بنظر بنده بهتر هستش که تفکر و تعقل در نفس رو جانشین نیایش و مناجات های شبانه کنیم.

اینکه شما می فرمایید از عالم ملکوت به ما دستورالعل می دهند این همون ندای هدایت کننده نیست که نظامی گنجوی در اشعارش ازش به عنوان هاتف یاد کرده؟

با توجه به عرایض شما این بحث ارزششو داره که بیشتر روش کار بشه تا دقیقا بدونیم که باید برای تفکر و تعقل شبانه در نفس چه کارهایی انجام بدیم.تا انشالله به یه جمع بندی و یک دستورالعمل ملموس و شفاف برای تفکر در شب دست پیدا کنیم.[/]

mehranzo313;271292 نوشت:
پس با این اوصاف بنظر بنده بهتر هستش که تفکر و تعقل در نفس رو جانشین نیایش و مناجات های شبانه کنیم.

چرا جانشینش کنیم؟
به نظرم مانعی نداره که هردوشو داشته باشیم ؛ بلکه اینجوری بهتره. اینطور نیست؟

[=Times New Roman]سلام عليكم جميعا

در باب چگونگي ورود به اين وادي هرچه نقل شده و عرفاء نوشته اند را بالكل فراموش كنيد !

دليلش را هم همين الان ميگويم كه اگر توانستيد اين موضوع را براي خود تبئين كنيد كه خوشا به احوالتان كه از من بسيار عاقل تريد و داراي درك بالاتري نسبت به حقير در درك مهمات و فهم مفاهيم هستيد.

دليلش اين است كه هركسي به منظور ورود به اين وادي رهسپار ميشود يك مشكل عمده خواهد داشت
و
آن نيت است

كه الاعمال بالنيات . بدانيم كه هر فعلي انجام دهيم بر اساس نيت ما ماهيت و ارزش برايش تعئين ميشود و بس / والله اعلم

اما چرا ميگويم فراموش كنيد
دليلش اين است كه كساني كه صبح از خواب بيدار ميشوند و ميخواهند راهي اين مسير شوند تا به دروازه رحمت برسند
شيطان و نفس اماره هزاران نيت در دلمان ميكارد تا آن نيت اصلي در دل جا نگيرد.

لذا رهرو بودن حقيقي يعني اهل پرهيزگاري بودن و اهل رعايت حلال و حرام دين بودن تا زماني كه وقتش رسيد

هله نوميد نباشي چو تورا يار براند __ وگر امروز براند نه كه فردات نخواند
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذر ها __ ره ديگر بنمايد كه كس آن راه نداند.

يادآوري كتابي شريف و شرح آن

كتاب مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه منصوب به امام صادق عليه السلام يكي از زيباترين كتب روائي در باب عرفان است كه شرحي هم استاد انصاريان برآن نوشته

جوهر كلام و راه در آن نمايان است راه دور نرويم
نميدانم چرا بعضي ها مثل من عادت دارند جاهاي دور بروند
و سري به وسائل الشيعه و نهج البلاغه نميزنند
و انشاء الله كه راسخون در علم شديد (و دعايي در حق اين مسكين كرديد) قرآن كريم جان كلام است

براي دانلود مصباح الشريعه فارسي

فايل پي دي اف
http://www.askdin.com/post52293-3.html

ترجمه آنلاين
http://www.ghadeer.org/akhlagh/mesbah_shareeh/FEHREST.HTM
يا
http://islamicdoc.org/Multimedia/fbook/1270/index.htm
______________________________________

و با فرمت ورد از همين تاپيك

اما شرح مصباح الشريعه

14 جلد كتاب را از اين لينكها ( سايت جناب انصاريان) با فرمت پي دي اف دانلود كنيد
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/99.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/100.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/101.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/102.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/103.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/104.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/105.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/106.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/107.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/108.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/109.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/110.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/111.pdf
http://www.erfan.ir/files/pdf/books/112.pdf

يا اينكه در قالب 12 جلد اچ تي ام ال از همين تاپيك با عنوان شرح مصباح الشريعه

براي موبايل با فرمت جار و apk از همين تاپيك

التماس دعا
ياحق


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

بيان مراتب درك انسان در توصيف تعقل - تفكر و تدبر تا حكمت
بر اساس آيات الهي



سلام مجدد

درباره دليل اينكه حكيم بوعلي دعوت به تفكر مينمايد و تفاوت بين پذيرش امثال ايشان كه از علمائ دانشمندان و حكماء بحساب مي آيند با امثال من بينا در چيست اول بحث سعي كردم توضيح مختصري بدهم ولي تبئين اين معني بر اساس آيات قرآن آنرا بسيار واضح و و قابل پذيرش ميگرداند.

تفاوت تفكر سينائي با تفكر بينائي ( امثال من بينا ) در مقايسه اي كه بصورت تلويحي و استدلالي در قران كريم آمده مشخص و معين ميگردد.

در آيات الهي دو دسته انسان ها به تعقل و بكار گيري عقل دعوت شده اند.
آيات دسته اول مربوط به كفار و مشركيني كه يا از نظر درك و فهم رتبه اذلي دارند يا مغرضند
مثل آياتي كه اوضح واضحات را توصيف ميكند و دعوت به تعقل مينمايد

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْقِلُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ(البقرة/170)
و هنگامي که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پيروي کنيد!» مي‌گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروي مي‌نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزي نمي‌فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروي خواهند کرد)؟!

فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يحْيي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(البقرة/73)
سپس گفتيم: «قسمتي از گاو را به مقتول بزنيد! (تا زنده شود، و قاتل را معرفي کند.) خداوند اين‌گونه مردگان را زنده مي‌کند؛ و آيات خود را به شما نشان مي‌دهد؛ شايد انديشه کنيد!»

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَينَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ(آل عمران/118)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! محرم اسراري از غير خود، انتخاب نکنيد! آنها از هرگونه شر و فسادي در باره شما، کوتاهي نمي‌کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه‌هاي) دشمني از دهان (و کلام)شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهايشان پنهان مي‌دارند، از آن مهمتر است. ما آيات (و راه‌هاي پيشگيري از شر آنها) را براي شما بيان کرديم اگر انديشه کنيد!

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيقُولُونَ سَيغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يأْخُذُوهُ أَلَمْ يؤْخَذْ عَلَيهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَيرٌ لِلَّذِينَ يتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(الأعراف/169)
پس از آنها، فرزنداني جاي آنها را گرفتند که وارث کتاب (آسماني، تورات) شدند؛ (اما با اين حال،) متاع اين دنياي پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجيح مي‌دهند) و مي‌گويند: «(اگر ما گنهکاريم توبه مي‌کنيم و) بزودي بخشيده خواهيم شد!» اما اگر متاع ديگري همانند آن به دستشان بيفتد، آن را (نيز) مي‌گيرند، (و باز حکم خدا را پشت سر مي‌افکنند.) آيا پيمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگويند، و آنان بارها آنرا خوانده‌اند؟! و سراي آخرت براي پرهيزگاران بهتر است، آيا نمي‌فهميد؟!

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يعْقِلُونَ(الأنفال/22)
بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالي هستند که انديشه نمي‌کنند.

اين دسته فوق با وجوديكه استدلالات منطقي اند و واضح و روشن آنقدر داراي قدرت تطبيق مسائل نيستند كه نشانه ها را بتوانند درك كنند وبا هم مطابقت بدهند تا بفهمند كه اين نشانه اي حقيقي است يا خير .
و يا اينكه مغرضند لذا خودشان را به كري زده اند.

و اما دومي مربوط به اهل كتاب و دانشمندان از اهل كتاب و دانشمندان از كفار و مشركين

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا ينْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّياحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَينَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ(البقرة/164)
در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و کشتيهايي که در دريا به سود مردم در حرکتند، و آبي که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايي که ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانه‌هايي است (از ذات پاک خدا و يگانگي او) براي مردمي که عقل دارند و مي‌انديشند!

وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيرُ صِنْوَانٍ يسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ(الرعد/4)
و در روي زمين، قطعاتي در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوتند؛ و (نيز) باغهايي از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان ميوه گوناگون) که گاه بر يک پايه مي‌رويند و گاه بر دو پايه؛ (و عجيب‌تر آنکه) همه آنها از يک آب سيراب مي‌شوند! و با اين حال، بعضي از آنها را از جهت ميوه بر ديگري برتري مي‌دهيم؛ در اينها نشانه‌هايي است براي گروهي که عقل خويش را به کار مي‌گيرند!

وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ(النحل/67)
و از ميوه‌هاي درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزي خوب و پاکيزه مي‌گيريد؛ در اين، نشانه روشني است براي جمعيتي که انديشه مي‌کنند!

اين دسته دوم كه ين توانائي را دارند اين موضوع كه مطالب را بشناسند و بفهمند و بتوانند تطبيق بدهند بخاطر علم و تعقل زياد در امور ميسر است.

مخلص كلام
بينا و امثال بينا گروه اولند و تا زماني كه معجزه اي همچون يد بيضاء نبينند قوه تطبيقشان كار نميكند.
ولي دسته دوم يعني سينائي ها با پيچش مو سر عقل مي آيند.

در بعد از تعقل كساني كه ميتوانند تفكر كنند يعنياز عقلشان استفاده كنند در قران بدانها اشاره شده

و در بعد آن كساني كه ميتوانند تدبر كنند. يعني از تفكرات مختلف يك نتيجه عالمانه بگيرند

و در نهايت حكماء هستند كه از تفكرات و تدابير در حوزه هاي مختلف فكري و علمي يك چند بعدي جامع بنام حكمت را خلق ميكنند.

ياحق

با عرض تشکر از برادر بینای عزیز و سایر دوستان.

اینکه [="seagreen"]امام علی (ع) فرمودند[/]: [="royalblue"]در چیزی نظر نکردم مگر آنکه خدارا پیش از آن و با آن و بعد از آن دیدم [/]هم به همون تفکر و تعقل مربوط میشه؟ یعنی به قبل از وجود هرچیزی که می بینیم و بوجود آمدن و پس از اون فکر کنیم تا خدارو ببینیم؟

[="blue"] با تشکر از مطالب مفید شما لطفا راهکارهای عملی و کاربردی هم برای نیل به این تفکر و تعقل ذکر فرمایید.[/]
[="purple"]

اوایل کتاب ارزشمندی که معرفی کردید و شرح اون رو مطالعه کردم و تعجب میکنم که طبق فرمایش شما ما چرا تا این موقع برای عرفان راه دور می رفتیم و کلام معصومین رو که از مراکز وحی و الهام بودند رو وامیگذاشتیم و به سراغ کتب عرفایی می رفتیم که منزه از خطا نبودند و به قول آیت الله انصاریان:
[/]
[="purple"] آنان كه براى رشد حال عرفانى در راه انبيا و امامان عليهم السلام قرار گرفتند، به آن چه بايد برسند رسيدند و آن بينشى كه بايد پيدا كنند، پيدا كردند و در اين مسير به خاطر رنج عبادت و حركت در راه بندگى، از اشراق و تجلّى حق بر قلب خود برخوردار شده و به مقام معيّت رسيدند.
ولی آنان كه براى پاسخ گفتن به اين حالت نيازمندى، متوسّل به مدّعيان عرفان و افرادى غير از فرستادگان حضرت محبوب شدند، بيراهه رفته و به جايى نرسيدند.
[/]

[="purple"] این کتاب ارزش این رو خواهد داشت که بجای اینکه چندین کتاب بخوانیم این کتاب رو چندین بار بخوانیم.

[="royalblue"]به قول یکی از عرفا(فکر کنم مهدی الهی قمشه ای) ارزش دارد که انسال 50 سال را صرف پیدا کردن یک کتاب خوب کند و این کتاب به اندازه ی یک کتابخانه می ارزد.بازم از جناب بینا متشکرم.[/]

حتما این کتاب رو بخونید.[/]

mehranzo313;271546 نوشت:
راهکارهای عملی و کاربردی هم برای نیل به این تفکر و تعقل

سلام عليكم جميعا و رحمه الله و بركاته

الان حقير آمدم وسط بحث اساتيد اين مطالب را دارم مينويسم و نميدانم ايشان اين هدف رو دنبال ميكردند يا خير ميخواستند كار ديگري انجام دهند و اين مطالب مانع شده.

در هر حال عذرخواهي ميكنم از حضور ايشان و همه دوستاني كه ميخواستند مطالب ديگري احتمالا ذكر نمايند.

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يعْقِلُونَ(يونس/100)

(اما) هيچ کس نمي‌تواند ايمان بياورد، جز به اراده خدا ! و پليدي (کفر و گناه) را بر کساني قرارمي‌دهد که نمي‌انديشند.

اول معرفي عقول
عقل بعنوان يك توانائي در وجود انسان ذي شعور كاملا وابسته به منطقي است كه آن عقل از آن منطق تبعيت و پيروي ميكند.

در آيات مربوط به تعقل و تفكر و تدبر خداوند متعال بصورت صراحت و حتي تلويحي و براي اهل تعقل اين مساله اساسي را مطرح ميكند و ميفرمايد كه شما بايد براي سعادت از چه منطقي تبعيت كنيدو چه منطقي را باور داشته باشيد

وَمَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيرٌ لِلَّذِينَ يتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(الأنعام/32)
زندگي دنيا، چيزي جز بازي و سرگرمي نيست! و سراي آخرت، براي آنها که پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمي‌انديشيد؟!

عقلي كه انسان هنگام تولد با خودش دارد منطق و عيارش بدون وجود وحي منطق بر اساس غريزه حيواني است

مثال :
امروز در غرب اكثر مردان از اينكه همسرانشان با بدني نيمه عريان در انظار ظاهر شوند نه تنها مشكلي ندارند بلكه از اينكه ديگراناز زيبائي تركيب زن او تعريف ميكنند هم او و هم زنش لذت ميبرند.

و اين را عاقلانه ميدانند چراكه فكر ميكنند دليل برتري آنهانسبت به ديگرانست
ولي منطق وحي ميفرمايد اين تفكر استدلال ( بنا به دلايلي كه همه ما ميدانيم ) بنيان خانواده را از بين ميبرد و نه زن مايه آسايش مرد و نه مرد مايه اطمينان و آرامش زن خواهد بود ...

حال كساني هستند كه بر همين عقل تكيه ميكنند چون فكر ميكنند نتيجه خوبي برايشان دارد.

اگر آن عرب در قبيله اش وحي را بپذيرد از قبيله طرد خواهد شد و حتي اگر قبيله اش قبول كنند قبايل ديگر آنها را طرد خواهند كرد
از طرفي دين آبائ و اجدادي برايشان ثروتهاي كلاني مي آورد. آنها از بتها ثروتمند ميشوند و ثروت زنان و كنيزان متعدد و غذاهاي لذيذ و احترام مي آورد و همين بس
است.

ولي اسلام ميفرمايد خدا را بپرستيد تا جانتان با ياد خدا آرام گيرد. به او نيازمند شويد تا خدا از هرچيزي بي نيازتان كند با همسران عقدي خود رابطه حلال برقرار كنيد تا فرزندان صالح نصيب شما شود و قبل از اينكه شكمهايتان را پر كنيد دست از غذا بكشيد تا قلبتان سخت نشود و عقلتان كاهش نيابد
اسلام ميفرمايد برترين شما نزدخدا و بندگان صالح با تقوي ترين شماست و نه ثروتمند ترين شما

مخلص كلام

عقلي كه با منطق نخست مطابق است عقل كاهلي است و در حقيقت جهالت و ناآگاهي محض است
از اين به ظاهر عقل هيچ فايده اي بيشتر از آنچه كه حيوانات از آن ديده اند نخواهيم ديد

و كسي كه باور و يقين يافته و ايمان آورده عقلي خواهد داشت كه منطقش را مطابق و منطبق باوحي رشد ميدهد. اين عقل و تعقل بر اساس آن باعث تعالي انسان ميشود و خداوند بواسطه ايمان آوردن علم و و بصيرت را به انسان مومن هديه ميدهد. ان شاء الله تعالي

ومن الله التوفيق

ياحق

[="Times New Roman"]براي رسيدن به عقل تعالي گرا و تعالي خواه اميالمان را بايد مطابق وحي كنيم.
لذا نياز به تزكيه نفس داريم.

ما بخشي از مسير را با عقل و تفكر و تدبر پيش ميرويم ولي براي بقيه راه نياز به عشق داريم.

نفسي كه از زشتي پاك نشده باشد از جنس انسان متعالي نخواهد شد.
نفسي كه ناپاك است عاشق نميشود.

و وقتي عاشق نشود طالب خدا نميگردد.
اين نفس ناپاك نيازهاي روزمره را به يادمان مي آورد و ما را از ياد خدا غافل ميكند.
بخاطر خواسته هاي دنيوي اوامر الهي را زير پا ميگذاريم و توبه سهم ما نميشود.
واين رسم عاشقي نيست
دعوت از خدا براي حضور در قلب اين را ميطلبد كه انسان خانه را براي صاحبش آراسته ند.
لذا تزكيه نفس و طلب دا بريا حضور ان شاءالله سبب اجابت ميشود.

از آن به بعد عشق است كه حكمراني ميكند.

اين عشق همان عقل است اين عشق همان نورخداست كه انسان را بيقرارش ميكند و علوم الهي بر چنين قلبي نازل ميشود. و چنين قلبي عاقل و عاقلتر تا حكيم شدن پيش ميشود.

اگر كليد عشق نباشد عقل در نيمه راه پشت دربي جا ميماند.

زانکه می گفتی نی ام با صد نمود -همچنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

ياحق

[="Arial Black"][="Blue"]

MeHraNZO313;271292 نوشت:
پس با این اوصاف بنظر بنده بهتر هستش که تفکر و تعقل در نفس رو جانشین نیایش و مناجات های شبانه کنیم.

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه عزیزان و سروران گرانقدر و با تشکر فراوان از جنابان MeHraNZO313 و bina88 به جهت شرکت در بحث
در مورد جایگزین کردن تفکر و تعقل نسبت به مناجات و نیایشهای شبانه، همانطور که جناب MohammadAli فرمودند بهتر است که انسان این هنر را بنماید و بین این هر دو عمل که تاثیر بسیاری در نیل به کمالات لایق نفسانی دارند، جمع نماید و هر دو فعل را انجام دهد یعنی سعی نماید شب زودتر به استراحت پرداخته تا به راحتی بتواند یک ساعت قبل از اذان صبح برخیزد، سپس نیم ساعت به تفکر و تعقل به روش خاص که در اینجا و در پست http://www.askdin.com/thread21314.html درصدد بیانش هستیم بپردازد و بعد از آن نیم ساعت دیگر را به مناجات و نیایش و نماز شب اختصاص دهد که این هر دو تاثیر شگفتی در باز شدن جدول وجودی انسان و مشاهده حقایق عالم دارند.
اما به فرض که انسان نتواند و وقت نکند که این هر دو عمل را انجام دهد و سوال از اهمیت بیشتر کدامیک از این دو عمل بوده باشد، در جواب گوییم که تفکر و تعقل و تدبر از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در مقام انتخاب انجام تفکر و نیایش بهتر است تفکر اختیار شود چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَة» یعنی يك ساعت تفکر بهتر از قيام و مناجات يك شب است.‏(1)
بلکه در روايت دیگر آمده است كه يك ساعت فكر بهتر از عبادت يك سال مى‏باشد.(2)
و امام رضا عليه السلام نیز فرمودند: «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ» عَزَّ وَ جَلَ یعنی‏عبادت به نماز و روزه بسيار نيست، همانا عبادت انديشيدن در امر خداى عز و جل است.(3)
لازم به توضیح است سخن در مقایسه تفکر با عبادات مستحبی مانند نماز شب است و گرنه بسیار روشن است که رتبه اهمیت عبادات واجب همچون نماز یومیه مقدم بر تفکر است و نباید از این روایت برداشت اشتباه شود که ارزش تفکر از نماز یومیه بالاتر بوده و میتوان مثلا به جای نماز صبح به تفکر پرداخت.

پینوشتها:
1-بحار الأنوار، ج‏68، ص: 324
2-بحار الأنوار، ج‏68، ص: 325
3-الكافي، ج‏2، ص: 55
[/]

[="Indigo"] سخنرانی آیت الله کمیلی در سلسله جلسات سلوکیه مم باب اندیشیدن در امور کلی و مهم عالم بنظرم مفید و مناسب این تاپیک هست و در زیر اینک دانلودش رو میزارم:

در این سخنرانی آیت الله کمیلی فلسفه ی اینکه چرا انسان به تفکر توصیه شده و این تفکر چه ربطی به پاک و عاشق شدن انسان و برداشته شدن پرده ها وجود داره اشاره کردند.

اینکه چرا یک ساعت تفکر به اندازه ی 70 سال عبادت هستش.همچنین چگونگی این تفکر رو هم بیان نمودند.خودتون گوش کنید.[/]

شما هر دوتون درست میگین .
برای واضح شدن حرفم یه روایت میکنم..
روزی ابو علی سینا و یک عارف مشهور زمان ایشون که اسمش یادم رفت با هم ملاقات کردن هردو تنها به یک اتاقی رفته و دو سه روزی باهم بحث کردند بعد از دو سه روز که از اتاق بیرون آمدند هرکدام راه خود پیش گرفت و از هم جدا شدند .. شاگردان ابو علی سینا از او پرسیدند چه شد و به چه نتیجه ای رسیدید .
ابو علی سینا گفت آنچه را ما با عقل خود و ساعت ها تفکر و استدلال می فهمیم و اثبات میکنیم آنان با چشم خود آن را میبینند.
همین سوال را شاگردان آن عارف نامی از وی پرسیدند وی در پاسخ گفت : آنچه را ما با چشم دل میبینیم آنان با عقل اثبات میکنند.

همه ی ما تمامی اسما رو میدونیم و فطرتا آگاهی داریم و قرآن برای این یاد آوری و بازگشت به ضمیر پاکمان نازل شده است و قتی ما کار نیکی میکنیم با باطن پاک خود نزدیک تر میشویم و حقایق یادمان می آید و این همان کشف و شهود قلبی است که عارفان از آن به منزله ی عرفان و نازل شدن حقایق به قلبب مومن یاد میکنند..
همه ی ما کمابیش آن را تجربه کرده ایم..
تکرار بسم ال.. در قرآن چه دلیلی دارد
اگر به تفسیر قرآن بروید دلیل آن همان یاد آوری میباشد ..
این کتاب ذکر و یاد آوریست
یعنی ما میدانیم..
اما عقل هم راه دیگریست برای عاقلانی که در شرایط خوبی بسر نمیبرند تا از این راه به اسلام بگروند..
عقل کاربرد حفظ و صیانت اسلام از تحریف را هم دارد.
تفکر و عبادت هردو لازم هستند اما نباید یکی از آنان حذف شود تفکر به جای خود و ...
آن حدیث برای کسانیست که فقط عبادت میکنند و بس

[="Times New Roman"]

kocholo;272456 نوشت:
همین سوال را شاگردان آن عارف نامی از وی پرسیدند وی در پاسخ گفت : آنچه را ما با چشم دل میبینیم آنان با عقل اثبات میکنند.

آفرين .
البته بنده فكر ميكردم اولين نفر خودم بودم اين موضوع را متوجه شدم.
نگو داستان ما تكراري است به تعداد هزاران بار

bina88;272463 نوشت:

آفرين .
البته بنده فكر ميكردم اولين نفر خودم بودم اين موضوع را متوجه شدم.
نگو داستان ما تكراري است به تعداد هزاران بار


خواهش میکنم.
همه میدونیم اما گاهی ...
منم اشتباهی اینجا اومدم و دیدم دیگه صفحه باز شده گفتم بخونم و ...
حالا مشکلشون رفع شده یا ادامه دارد...
موضوع قفل شده است