جمع بندی شرح سفرهای امیرالمونین به یمن در منابع اهل سنت؟
تبهای اولیه
لطفا تعداد و زمان سفرهای امیر المونین علی علیه السلام رو به یمن و مواردی که به عنوان شکایت سپاهیان و مردم یمن از ایشون به پیامبر مطرح میشه رو از منابع معتبر و مورد وثوق اهل سنت بیان کنید!
کارشناس بحث : عماد
[="]" و دخلت المسجد و رسول الله في منزله و ناس من اصحابه علي بابه، فقالوا: ما الخبر يا بريده؟ قلت: خير فتح الله علي المسلمين، فقالوا: ما اقدمک؟ قال: جاريه أخذها علي من الخمس، فجئت لأخبر النبي. قالوا: فأخبره، فانه يسقطه من عين رسول الله. "[/]
[="][/]
[="]مگر نه آن است که هر کس به صحابه توهین و جسارت نماید ؛ فهو زندیق ؛ می باشد ولی در اینجا بریده و دیگر صحابه ای به نیت اینکه امیرالمومنین علیه السلام را از چشم پیامبر بیندازند به مدینه می آیند و از ایشان شکایت می کنند ؟؟ و در عین حال بر اساس تئوری موهوم " عدالت صحابه " عادل هستند !!![/]
[="]ذهبی در " تاریخ الاسلام " ج 3 ص 630 چنین می گوید :[/]
[="]" فتعاقد اربعه من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم "[/]
[="]( چهار تن از اصحاب رسول الله صلی الله علیه – وآله – وسلم هم پیمان شدند تا به نزد پیامبر رفته و به او خبر بدهند ... )[/]
[="]حال برای ما مشخص نیست که نام این چهار نفر از صحابه ای که قصد شکایت از امیرالمومنین علیه السلام را داشنتند کیستند ؟؟ چرا نام ایشان مخفی می باشد ؟[/]
[="]اگر این مطلب را در مورد یکی از خلفای ثلاثه ( ابی بکر و عمر و عثمان ) بیان می کردند ، اهل تسنن چه موضعی در مورد این چهار صحابه و معتقدان به آن می گرفتند ؟؟[/]
[="]واکنش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز این چنین بود :[/]
[="]" فقام فينا خطيبا فسمعته يقول : ایها الناس لا تشكوا عليا فو الله إنه لأخشن في ذات الله و في سبيل الله "[/]
[="]همین بررسی اندک نشان می دهد که علمای اهل تسنن بعد از عجز و ناتوانی از توجیه دلالت حدیث غدیر از باب محبت و یاور و غیره ، این بار دلالت این روایت متواتره را منوط به شکایت گروهی از صحابه کرده اند . که این امر نیز ، گذشته از عدم تطابق تاریخی ، سبب می شود که وجهه دشمنان امیرالمومنین علیه السلام در میان صحابه بیشتر روشن شود و اینکه همین شکوا کنندگان نیز با اینکه از جانب پیامبر مردود شناخته شده و سبب خشم ایشان شدند ، همچنان در نزد اهل تسنن ( که مدعی پیروی از پیامبر هستند ) عادل باشند !!!!!
[/]
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ انه وليکم من بعدي.
اعتبار این حدیث بین اهل سنت چقدره؟
برای این میپرسم که حدیث خیلی واضحی است و به نظرم هیچ جای ایرادی نداره!و تنها راه فرار ازش انکار اونه!
اعتبار این حدیث بین اهل سنت چقدره؟
برای این میپرسم که حدیث خیلی واضحی است و به نظرم هیچ جای ایرادی نداره!و تنها راه فرار ازش انکار اونه!
سلام جناب آقاي نَسائي - که مولف يکي از صحاح سته است - در سنن کبري، ج5، ص133 مي گويد:
وقتي که آمديم در مسجد و از علي بدگويي کرديم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صداي ما را از داخل منزل شنيد.
فخرج مغضبا، فقال: ما بال أقوام ينتقصون عليا؟ من تنقص عليا فقد تنقصني، من فارق عليا فقد فارقني.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حال غضب از اتاق بيرون آمد و فرمود: چرا يک عده اي از علي بد گويي مي کنند؟ هر کس از علي بدگويي کند، از من بدگويي کرده و از علي جدا شدن، مساوي است با از من جدا شدن.
معجم الاوسط للطبراني، ج6، ص162 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص128
در روايت ديگر، در مسند احمد، ج5، ص356 و ابن ابي شيبه در مصنف، ج7، ص504 از بريده نقل مي کند:
فرايت الغضب في وجه رسول الله
آثار خشم و غضبت در سيماي پيغمبر را مشاهده نمودم .
از آقايان اهل سنت سوال مي کنيم كه به غضب آوردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يعني چه؟
آيا اين عمل، ايذاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هست يا نه؟
پس عمل به اين آيه چه ميشود؟
إن الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخرة و أعد لهم عذابا مهينا (سوره احزاب/آيه57)
از همه اينها بالاتر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد بيرون و فرمود:
ماذا تريدون من علي؟ ماذا تريدون من علي؟ انه وليکم من بعدي.
از جان علي چه مي خواهيد؟ از جان علي چه مي خواهيد؟ ، او ولي شما بعد از من است.
كلمه «ولي» مثل «مولا» که نيست که بياييم بگوييم «مولا» هفتاد معني دارد. کلمه «ولي» و مخصوصا واژه «من بعدي» تمام احتمالات را کنار مي زند. نمي گويد كه علي، دوست شماست، علي، دوست همه هست، واژه «من بعدي» يعني ولي امر شماست بعد از من.
پس اين آقايان که آمده اند گفته اند: سپاه يمن از علي شکايت کردند و اين انگيزِه حديث غدير بوده و مسأله بريده را مطرح کردند، اين نشان مي دهد که آقايان از تاريخ خودشان هم بي خبرند. از آنچه که در کتاب هاي خودشان هم نوشته، اطلاعي ندارند.
گناه ما چيست كه بيائيم تاوان جهل آقايان به کتاب هاي خودشان را بپردازيم؟ آنها بايد جواب بدهند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام)، سه مرتبه به يمن رفتند. يک مرتبه در سال هشتم هجرت بود، بعد از فتح مکه و اين قضيه بريده، مربوط به همان است. يک دفعه هم براي قضاوت رفته بود. يک سفر هم در ماه رمضان سال دهم هجرت است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دستور نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند به يمن و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست حرکت کند به سمت مکه و نامه نوشت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه از يمن بيائيد و در حجة الوداع به من بپيونديد. در آنجا هم يک بحث هايي نسبت به تصرف صحابه در اموال بيت المال شده که جاي بحث مفصلي دارد و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ظاهرا در روز چهارم ذي الحجه:
فقام خطيبا فينا و قال لا تشكوا عليا فإنه أشد و أخشن في ذات الله
کسي حق شکايت از علي را ندارد، او هر کاري انجام داده است، به خاطر رعايت موازين شرعيه است و او در مسائل شرعي هيچ ملاحظه اي ندارد.
مسند احمد، ج3، ص86 - مستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص134
در آنجا بود که بعد از اينکه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شکوائيه بعضي از افراد را شنيد، خطبه خواند و بعد از خطبه:
ثم مضى رسول الله صلى الله عليه وعلى آله وسلم على حجه فأرى الناس مناسكهم و اعلمهم سنن حجهم.
بعد از خطبه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حرکت کرد براي حج، يعني براي عرفات و منا و به مردم مناسکشان را نشان داد و سنن و مناسک حج را به مردم يادآور شد و آموزش داد.
تاريخ الطبري، ج2، ص402 - السيرة النبوية لإبن هشام الحميري، ج4، ص1022
سلام
برای آگاهی بیشتر ............در منابع اهل سنت ..
[="]روايت اول: عبد الله بن عباس [="]بررسي سند روايت
[="]روايت دوم: عمران بن حصين
[="]بررسي سند روايت
[="]روايت سوم: عامر بن الحصيب بن عبد الله (بريده)
[="]بررسى سند روايت
[="]روايت چهارم: براء بن عازب
[="]بررسي سند روايت
[="]اشكالات اهل سنت به اين روايت
[="]اشكالات سندي
[="]پاسخ
[="]اشكالات دلالي
[="]معناي كلمه ولي در فرهنگ صدر اسلام
مرتبه اول : برای تبلیغ اسلام در یمن . ایشان فرمانده لشکر بودند و با برخی از قبایل یمن نیز جنگ کرده و مثلا قبایلی همچون همدان نیز به اسلام گرویدند . در این جنگ بود که بریده ( به فرمان خالد بن ولید ) به مدینه رفته و از امیرالمومنین علیه السلام در مسجد مدینه ، شکایت کرد ( صحیح البخاری ج 3 ص 98 ح 4256 کتاب المغازی و غیره )
سلام علیکم
سفر اول که آقا رضا فرمودنددر ماه مبارک رمضان سال دهم هجری بود. پیامبرصلی الله علیه وآله حضرت علی علیه السلام را ه ماموریت یمن فرستاد. پیامبرصلی الله علیه وآله شش ماه قبل، خالدبن ولید، فرمانده نظامی قریش - که تازه مسلمان بود.- را به نقاط مرزی یمن فرستاده بود تا زمینه نفوذ اسلام در آن جا رافراهم سازد. اما خالد ناکام مانده بود. (1) رسول خداصلی الله علیه وآله تصمیم گرفت حضرت علی علیه السلام را جانشین خالد نماید. ماموریت حضرت علی علیه السلام عبارت بود از:
1 - تبلیغ اسلام در یمن.
2 - سفر به منطقه مسیح نشین نجران(واقع در شمال شرقی یمن) و اخذ مطالبات وجزیه (×) از آن ها.
امیرالمؤمنین علیه السلام به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله همراه 300 نفر از مسلمانان آماده حرکت شد. (2)
رسول خداصلی الله علیه وآله به بدرقه آن ها آمد.پیامبرصلی الله علیه وآله با دست های مبارک خود پرچمی درست کرد و به امیرالمؤمنین علیه السلام داد. سپس حضرت محمدصلی الله علیه وآله بیرقی مخصوص آماده نمود و به حضرت علی علیه السلام داد.
پیامبرصلی الله علیه وآله به سر حضرت علی علیه السلام عمامه بست و به او فرمود: «برو و به این سو و آن سوتوجه نکن. (مستقیم رهسپار سرزمین یمن شو.) و چون به آن جا رسیدی، قبل از جنگ،با هرکس که برخورد نمودی، این گونه بگو: آیامایلید لااله الاالله بگویید؟ اگر قبول کردند،بگو: آیا نماز می گذارید؟ اگر قبول کردند، بگو:آیا اجازه می دهید از اموالتان مقداری به عنوان صدقه برای فقرایتان جدا کنم؟ اگرپذیرفتند، پس چیزدیگری از آن ها نخواه (3) به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو یک نفر راهدایت بکند، بهتر است از هر آنچه خورشیدبرآن ها طلوع و غروب می کند.» (4)
درضمن پیامبرصلی الله علیه وآله بدو سفارش نمود که در نماز رعایت حال ضعفا را بنماید. (5) ونسبت به مسیحیان نجران هم امر به ملاطفت فرمود. و آنگاه نامه ای را که خطاب به اهل یمن نوشته بود، به او داد که با خواندن آن یمنی ها را به اسلام دعوت کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در ماه رمضان رهسپاراین سفر تبلیغی شد و بعد از طی مسیری طولانی دربیابانهای حجاز، سرانجام قبل ازماه شوال یا در اوائل آن ماه به کوهستانهای حاصلخیز یمن رسید; سرزمینی که در حجازتنها نقطه ای بود که دارای فرهنگ و تمدن بود.
سپاه تبلیغی اسلام به محل سکونت قبیله بزرگ همدان رسید. سپاه خسته از سفری طولانی بود. بدین خاطر آن روز را پذیرای دامان گرم قبیله پرمهر همدان شد و شب رانیز در آغوش طبیعت زیبای جنوب حجازبیاسود. سحرگاهان روز بعد،امیرالمؤمنین علیه السلام شروع به مرتب نمودن صفوف لشکریان نمود و نماز صبح را به جماعت و در اوج شکوه و عظمت به پا داشت.همدانیان مات و مبهوت نیایش سحرخیزان تازه وارد بودند. خورشید آرام از پشت کوه هابالا آمد. امیرالمؤمنین علیه السلام قبیله همدان رافراخواند. همدانیان گردآمدند. حضرت علی علیه السلام به حمد و ثنای الهی پرداخت. سپس نامه پیامبرصلی الله علیه وآله را قرائت کرد. سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله بر قلب های قبیله همدان نشست وهمدانیان اسلام آوردند. (6) اسلام آوردن سریع قبیله بزرگ و مهم همدان، آن چنان شادی آفرین بود که امیرالمؤمنین علیه السلام بلافاصله این خبر مسرت بخش را در نامه ای به پیامبرصلی الله علیه وآله نوشت و با پیکی به مدینه فرستاد. پیامبرصلی الله علیه وآله پس از دریافت نامه، آن چنان شادمان گردید که بلافاصله سجده شکرنمود و خداوند را سپاس گفت و فرمود: «درود وسلام بر همدان.» (7)
سپاه تبلیغی اسلام به سوی مناطق دیگریمن رفت. اسلام به سرعت در یمن گسترش یافت. امیرالمؤمنین علیه السلام در مدت کوتاهی(کم تر از یک ماه) توانست به نشر اسلام دریمن بپردازد. قضاوت های حضرت علی علیه السلام دریمن که بعدا مورد تایید رسول خداصلی الله علیه وآله قرارگرفت، (8) جزو کارنامه درخشان فضائل آن حضرت است.
سپاه اسلام وارد سرزمین نجران شد.برخورد بسیار مهربانانه حضرت علی علیه السلام بامسیحیان نجران با آغوش باز آن ها همراه شد. مسیحیان به تمام تعهدات (مالی) خودوفا نمودند و بدین گونه پیوند خود را بامسلمانان مستحکم و همیشگی نمودند;پیوندی که برای اولین بار بین مسلمانان واهل کتاب به صورتی مسالمت آمیز برقرارشده بود. در این زمان نامه ای از رسول خداصلی الله علیه وآله رسید. در آن نوشته شده بود: «پیامبرصلی الله علیه وآله عازم حج است.» پیامبرصلی الله علیه وآله ازحضرت علی علیه السلام خواسته بود که برگردد تا دراین حج او را همراهی کند. (9)
1- ارشاد، مفید، ص 31.
× - مالیات و حقوقی که اهل کتاب ساکن سرزمین های اسلامی باید به دولت اسلامی بپردازند.مسیحیان نجران بعد از جریان مباهله با پیامبر(ص)،متعهد پرداخت آن شده بودند.
2 - السیرة الحلبیة، ج 2، ص 345.
3- المغازی، واقدی، ج 3، ص 1079.
4- بحارالانوار، ج 21، ص 361.
5- وسائل الشیعه، کتاب الصلاة، باب صلاة الجماعة.
6 و 7- بحارالانوار، ج 21، ص 363.
8- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج 1،ص 632.
9 - بحارالانوار، ج 21، ص 384.
و مواردی که به عنوان شکایت سپاهیان و مردم یمن از ایشون به پیامبر مطرح میشه رو از منابع معتبر و مورد وثوق اهل سنت بیان کنید!
امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از خروج از یمن،مقداری از اموال جمع شده را برای پیامبرصلی الله علیه وآله فرستاد. سرانجام آن حضرت درآغاز ماه ذی حجة الحرام; آخرین ماه سال دهم هجری به سوی حجاز بازگشت. معاذبن جبل را برای تعلیم احکام اسلامی در یمن گذاشت. (1) چون خبر رسیده بود که رسول خداصلی الله علیه وآله با انبوه مسلمانان در راه مکه است،حضرت علی علیه السلام راه را به سوی مکه تغییر داد.حضرت علی علیه السلام و همراهان به نزدیکی سرزمین مکه رسیدند. آن حضرت به علت شدت شوقی که برای دیدار پیامبر داشت، فرماندهی لشکر را به یکی از همراهان سپرد وسفارش کرد که بسیار مراقب اموال زکات وجزیه که همراه آن ها بود، باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در آغازین روزهای ورودپیامبرصلی الله علیه وآله به مکه، وارد این شهر می شود واحرام حج می بندد. رسول خداصلی الله علیه وآله آن حضرت را در آغوش کشید. حضرت علی علیه السلام گزارش سفر را خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله عرضه کرد.
پیامبرصلی الله علیه وآله پرسید: برای حج چگونه قصدکرده ای؟ امیرالمؤمنین علیه السلام پاسخ داد: هنگام بستن احرام، گفتم: خدایا! نیت حج می کنم به همان گونه که پیامبرصلی الله علیه وآله نیت کرده است. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: من نیت حج مفرده نموده ام، نه حج تمتع. پس، از احرام خودخارج نشو، به سوی لشکریانت بازگرد و باآن ها به مکه وارد شو. (2)
امیرالمؤمنین علیه السلام چون به لشگریان پیوست با تعجب آن ها را غرق درلباسهای فاخر دید. حضرت به شدت ناراحت شد و درکمال صلابت و قاطعیت، تمام آن لباس ها واموال را از آن ها پس گرفت. لشکر با خاطری آزرده وارد مکه شد و مستقیما سراغ پیامبرصلی الله علیه وآله رفت و زبان به شکایت و گله ازامیرالمؤمنین علیه السلام گشود.
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: زبانهایتان را ازحرف های ناپسند نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام کوتاه کنید. او در ذات خدا (ودین خدا) خشن است و سهل انگار ومسامحه گر در دینش نیست. (3)
1 - سیرة المصطفی، هاشم معروف الحسنی،ص 682.
2 - بحارالانوار، ج 21، ص 384.
3 - همان، ص 385.
طبیعی است که یعضی از اهل سنت که تعصب دارند نتوانند این فضیلت حضرت علی علیه السلام را را به خوبی منعکس کنند لذاچون اصل این رخداد مهم تاریخی را نمی توانندکتمان کنند. بنابراین به یکی از شیوه های زیرمتوسل شده اند: 1 - بسیار کوتاه به اصل رخداد اشاره کرده اند، همانند سیره ابن هشام. (1)
2 - با جستجو در دیگر حوادث آن سال،سعی در بزرگ نمایی و پرداخت مفصل سفرهاو ماموریت های محدود دیگران کرده اند، به ویژه برای خالد بن ولید در سفری دیگرتوفقیات مهم سیاسی - تبلیغی را با شرح مفصل جزئیات ذکر کرده اند و یا به معاذبن جبل سمت نماینده دائمی در یمن داده اند وسعی کرده اند اذهان را به سوی حوادث دیگرو افراد دیگر متوجه کنند. (2)
3 - با جعل یا بزرگ نمایی حوادث فرعی وانحرافی در اصل همین قصه، به مخدوش وپوشاندن اصل این رخداد عظیم و درخشان پرداخته اند.
گفته اند که: خالدبن ولید بود که این توفیق را حاصل کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام فقط ماموراخذ خمس و جزیه بود. (3)
نیز گفته اند: حضرت علی علیه السلام ابتدا برنامه خود را با جنگ و غارت شروع کرد و اسلام یمنی ها همانند دیگر موارد، ناشی از ارعاب وشکست بود. (4)
نیزگفته اند: حضرت علی علیه السلام در همان جنگ فرضی، کنیزی از اسرا را برای خودانتخاب کرد اما به دیگران اصلا چنین اجازه ای را نداد و همین باعث شکایت گسترده همراهیان نزد پیامبرصلی الله علیه وآله شده بود.خالدبن ولید شرح آن را مخفیانه در نامه ای به پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته بود و... (5)
همچنین با بزرگ نمایی برخورد حضرت علی علیه السلام با استفاده نا به جا از اموال اخذ شده -که اعث شکایت ها به پیامبرصلی الله علیه وآله شد.-خواسته اند چهره مهربان و موفق و جاذبه معنوی آن حضرت در این سفر را که باعث اسلام یمنی ها شده بود.- به فردی خشن وبی مهر تبدیل کنند.
4 - به طرح وجود دو سفر برای امیرالمؤمنین علیه السلام به یمن پرداخته اند تا اثرناگهانی و عظیم این وفقیت بی سابقه راتضعیف و تدریجی کنند. (6)
1 - السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 4، ص 189.
2 - سبل الهدی و الرشاد، ج 6، ص 235. به نقل ازحدیثی از صحیح بخاری و سنن نسائی.
3 - المغازی، ج 3، ص 1079.
4 - سبل الهدی و الرشاد، ج 6، ص 362.
5 - الموسوعة الکبری فی غزوات النبی الاعظم، ج 5، ص 504.
6- بحارالانوار، ج 21، ص 361.
احمد بن حنبل در مسند خود مىنويسد: پيامبر اكرم حضرت على را در راس گروهى كه در ميان آنان خالد نيز بود به يمن اعزام كرد. ارتش اسلام در نقطهاى از يمن با قبيله بنى زيد به نبرد پرداخت وبر دشمن پيروز شد وغنايمى به دست آورد. روش امام -عليه السلام در تقسيم غنايم مورد رضايتخالد واقع نشد وبراى ايجاد سوء تفاهم ميان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وحضرت على -عليه السلام نامه اى به رسول خدا نوشت وآن را به بريده سپرد تا هرچه زودتر به حضور پيامبر برساند.
بريده مىگويد:من با سرعتخود را به مدينه رسانيدم ونامه را تسليم پيامبر كردم.آن حضرت نامه را به يكى از ياران خود داد تا براى او بخواند. چون قرائت نامه به پايان رسيد، ناگهان ديدم كه آثار خشم در چهره پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ظاهر شد.
بريده مىگويد:از آوردن چنين نامه اى سخت پشيمان شدم وبراى تبرئه خود گفتم كه به فرمان خالد به چنين كارى اقدام كردهام ومرا چاره اى جز پيروى از فرمان مقام بالاتر نبود.
او مىگويد:پس از خاتمه كلام من لحظاتى سكوت بر مجلس حكومت كرد. ناگهان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سكوت را شكست وفرمود:
در باره على بدگويى مكنيد«فانه مني و انا منه و هو وليكم بعدي»( او از من ومن از او هستم واو زمامدار شما پس از من است).
بريده مىگويد:من از كرده خود سخت نادم شدم واز محضر رسول خدا درخواست كردم كه در حق من استغفار كند.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود تا على نيايد وبه چنين كارى رضا ندهد هرگز درحق تو طلب آمرزش نخواهم كرد. ناگهان حضرت على -عليه السلام رسيد ومن از او درخواست كردم كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خواهش كند كه در باره من طلب آمرزش كند. (1)
اسد الغابة، ج1، ص176،والدرجات الرفيعة، ص 401.
پرسش:
حضرت علی (علیه السلام) چند سفر به یمن داشته اند؟مواردی که به عنوان شکایت از ایشان به پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) مطرح میشود را بیان کنید؟ آیا ربطی به جریان غدیر دارد؟ با توجه به منابع اهل سنت.
پاسخ:
آنچه که بعد از تتبع در روایات و اخبار اهل تسنن به دست می آید این است که امیرالمومنین(علیه السلام) مجموعا 3 سفر به یمن داشته اند .
مرتبه اول : برای تبلیغ اسلام در یمن . ایشان فرمانده لشکر بودند و با برخی از قبایل یمن نیز جنگ کرده و مثلا قبایلی همچون همدان نیز به اسلام گرویدند.(1) در این سفر بود که بریده ( به فرمان خالد بن ولید ) به مدینه رفته و از امیرالمومنین (علیه السلام) در مسجد مدینه، شکایت کرد
بريده مىگويد:من با سرعت خود را به مدينه رسانيدم ونامه را تسليم پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) كردم.آن حضرت نامه را به يكى از ياران خود داد تا براى او بخواند. چون قرائت نامه به پايان رسيد، ناگهان ديدم كه آثار خشم در چهره پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ظاهر شد.
بريده مىگويد:از آوردن چنين نامه اى سخت پشيمان شدم وبراى تبرئه خود گفتم كه به فرمان خالد به چنين كارى اقدام كردهام ومرا چاره اى جز پيروى از فرمان مقام بالاتر نبود.
او مىگويد:پس از خاتمه كلام من لحظاتى سكوت بر مجلس حكومت كرد. ناگهان پيامبر (صلی الله علیه واله وسلم) سكوت را شكست وفرمود: درباره علی بدگويى مكنيد«فانه مني و انا منه و هو وليكم بعدي»( او از من ومن از او هستم واو زمامدار شما پس از من است). (2)
مرتبه دوم : پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) ، امیرالمومنین(علیه السلام) را برای انجام قضاوت در میان ایشان ( که تازه به اسلام گرویده بودند ) فرستادند و در این مرتبه اصلا شکایتی انجام نشده است(3)
مرتبه سوم : امیرالمومنین(علیه السلام) برای جمع آوری اموال و زکات به یمن رفتند و در این سفر بود که ایشان بر دیگر صحابه ، امیر و فرمانده بودند . در این سفر بود که امیرالمومنین (علیه السلام) برای انجام فریضه حج به نزد پیامبر رفتند و البته برخی از اصحاب نیز از امیرالمومنین (علیه السلام) در مکه شکایت کردند
حضرت علی(علیه السلام)شخصی را به عنوان سرپرست سپاه تعیین کرده و خود نزد رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) رفت. و پس از دیدار با ایشان به سوی سپاه رفت.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) چون به لشگریان پیوست با تعجب آن ها را غرق درلباس های فاخر دید. حضرت به شدت ناراحت شد و درکمال صلابت و قاطعیت، تمام آن لباس ها واموال را از آن ها پس گرفت. لشکر با خاطری آزرده وارد مکه شد و مستقیما سراغ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)رفت و زبان به شکایت و گله ازامیرالمؤمنین(علیه السلام)گشود.(4)
دو نکته در مورد این سفرها مورد بحث است
نکته اول: کنیز گرفتن حضرت علی(علیه السلام) در یکی از این سفرها
برخی از منابع اهل سنت گفته اند که در این سفر حضرت علی (علیه السلام) برخی از زنان را اسیر گرفت، یک کنیز زیبا در قرعه حضرت علی (علیه السلام)افتاد حضرت نیز وی را تصرف کرد. این عمل برای خالد سخت آمد و بریده را به عنوان شکایت نزد حضرت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرستاد تا شکایت حضرت علی(علیه السلام) را نزد ایشان بنماید(5) اما این مطلب مورد قبول علمای شیعی نیست زیرا بنا بر روایتی مادامی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) زنده بود ازدواج با زنان دیگر بر حضرت علی(علیه السلام) حرام بود(6) و نیز اين حديث در منابع دست اول شيعه نيامده است بلکه ابن ابي الحديد و هیثمی از علمای اهل سنت گزارش كرده اند(7)
نکته دوم :ارتباط این شکایت با جریان سفارش حضرت علی (علیه السلام)در واقعه غدیر است که این نیز پذیرفتنی نیست
زیرا جریان بریده در سال هشتم بوده و در مسئله قضاوت نیز کسی شکایت نکرده است اما در سفر سوم که شکایت صورت پذیرفته نیز در مکه بوده وحضرت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز نسبت به حضرت علی (علیه السلام) سفارش کردند و قضیه تمام شد زیرا آنان گروه اندکی بودند و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در نزد آنان نسبت به حضرت علی(علیه السلام) سفارش کردند اما قضیه غدیر پس از اتمام مراسم حج در برکه غدیر اتفاق افتاده و کاملا مجزای از جریان شکایت یمن است از طرفی این قضیه غدیر برای عموم مسلمانان بوده نه تنها شاکیان سفر یمن لذا در خطبه غدیر هیچ اشاره ای به جریان سفر یمن نشده است. و حتی عمر که در سفر یمن نبوده در جریان غدیر به حضرت علی (علیه السلام) با جمله معروف بخ بخ تبریک می گوید(8)
کلیدواژه: حضرت علی علیه السلام، سفر، یمن، شکایت، غدیر
منابع:
- طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3 ص 131 – 132، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2 ص 690 – 691، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 62، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
- أحمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، فضائل الصحابة،ج2، ص688، ح1175،، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام،ج3، ص628، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباري شرح صحيح البخاري،ج8، ص67، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة – بيروت؛
- أحمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 2، ص 225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 145، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ تاریخ الإسلام، ج 2، ص 691.
- السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا،ج2،ص:603؛ تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387 ،ج3،ص:149
- فضائل الخمسة من الصحاح الستة، سيد مرتضى فيروزآبادى، اسلامية، تهران، 1392 ق، چاپ دوم،ج1،ص:169
- تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، داراکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج7، ص 475
- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمیدهبه الله، مکتبه ایه الله مرعشی نجفی، قم، 1404، چاپ اول، ج9، ص170؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، پیشین، به نقل از هیثمی، معجم الکبیر، ج9، ص128
- تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا،تاريخاليعقوبى،ج2،ص:39؛ البداية و النهاية، أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى (م 774)، بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986،ج7،ص:349