آيا اميرمؤمنان (ع) قرآن روي سر مي‌گرفت و دعا مي‌كرد؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا اميرمؤمنان (ع) قرآن روي سر مي‌گرفت و دعا مي‌كرد؟

بسم الله الرحمن الرحيم

يكي از اشكالاتي كه هميشه وهابي‌ها به شيعيان مي‌گيرند و به خصوص در اين روزها در شبكه‌هاي وهابي جار زده مي‌شود، اين است كه چرا شما شيعيان قرآن‌ها را روي سر خود مي‌گيريد و دعا مي‌كنيد؟
قرآن براي خواندن و عمل كردن است نه براي سر گرفتن و دعا خواندن.
مجريان يكي از همين شبكه‌ها ادعا مي‌كرد كه شيعيان به اين دليل قرآن را روي سر مي‌گيرند كه مبادا متن قرآن به چشم آن‌ها بخورد و موحد بشوند!!! .

در پاسخ مي‌گوييم: ترديدي نيست كه قرآن براي خواندن و عمل كردن است و شيعيان بيش از شما با قرآن آشنا هستند و به آيات قرآن عمل مي‌كنند؛ اما چه كسي گفته است كه قرآن روي سر گرفتن حرام است؟
آيا روايتي از رسول خدا صلي الله عليه وآله و ائمه اهل بيت عليهم السلام و يا يكي از اصحاب مبني بر حرمت اين عمل وجود دارد؟
نه تنها دليلي بر حرمت نيست؛ بلكه علماي اهل سنت با سند صد در صد صحيح نقل كرده‌اند كه اميرمؤمنان عليه السلام همين كار را انجام مي‌داد.
ابو يوسف فسوي در كتاب المعرفة والتاريخ با سندي كه تمام راويان آن از راويان بخاري و يا مسلم هستند مي‌نويسد:


(1295)- [3 : 78] حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُوَيْسِيُّ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ أَبِي عَوْنٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الثَّقَفِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ الْحَنَفِيِّ، قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخَذَ الْمُصْحَفَ فَوَضَعَهُ عَلَى رَأْسِهِ حَتَّى لَأَرَى وَرَقَهُ يَتَقَعْقَعُ، ثُمَّ قَالَ: " اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ مَنَعُونِي أَنْ أَقُومَ فِي الْأُمَّةِ بِمَا فِيهِ، فَأَعْطِنِي ثَوَابَ مَا فِيهِ ... .


از ابوصالح حنفي نقل شده است كه ديدم علي بن أبي طالب عليه السلام را كه قرآن را مي‌گرفت و بر سر مي‌گذاشت؛ تا جائي كه من صداي حركت ورق‌هاي آن را مي‌شنيدم . سپس مي‌فرمود: خدايا آن‌ها مانع شدند كه من در ميان امت حكومت نمايم؛ پس خدايا ثواب آن را به من عطا فرما ...
الفسوي ، أبو يوسف يعقوب بن سفيان (متوفاى277هـ) ، المعرفة والتاريخ ج 2 ص751 ، تحقيق : الدكتور أكرم ضياء العمري ، ناشر: ناشر: مكتة الدار ـ المدينة المنورة ، الطبعة الأولي ، 1410هـ .
البداية والنهاية ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774 ، دار النشر : مكتبة المعارف - بيروت
البداية والنهاية ج 8 ص 12

بررسي سند روايت:
عبد العزيز بن عبد الله بن يحيى بن عمرو بن أويس بن سعد بن أبي السرح.
عبد العزيز بن عبد الله العامري الأويسي الفقيه عن مالك ونافع بن عمر وعنه البخاري وأبو زرعة ثقة مكثر خ د ت ق
الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة ، ج1 ص656، رقم: 3397

عبد العزيز بن عبد الله بن يحيى بن عمرو بن أويس بن سعد بن أبي سرح الأويسي أبو القاسم المدني ثقة من كبار العاشرة خ د ت كن ق
تقريب التهذيب ج1 ص357 ، رقم: 4106
إبراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف
إبراهيم بن سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف الزهري أبو إسحاق المدني نزيل بغداد ثقة حجة تكلم فيه بلا قادح من الثامنة مات سنة خمس وثمانين ع
تقريب التهذيب ج1 ص89 ، رقم: 177
إبراهيم بن سعد الزهري العوفي أبو إسحاق المدني عن أبيه والزهري وعنه بن مهدي وأحمد ولوين وخلق توفي 183 وكان من كبار العلماء ع
الكاشف ج1 ص212 ، رقم: 138
شعبة بن الحجاج
شعبة بن الحجاج الحافظ أبو بسطام العتكي أمير المؤمنين في الحديث ولد بواسط وسكن البصرة سمع معاوية بن قرة والحكم وسلمة بن كهيل وعنه غندر وأبو الوليد وعلي بن الجعد له نحو من ألفي حديث مات في أول عام 16 ثبت حجة ويخطىء في الأسماء قليلا ع
الكاشف ج1 ص485 ، رقم: 2278
شعبة بن الحجاج بن الورد العتكي مولاهم أبو بسطام الواسطي ثم البصري ثقة حافظ متقن كان الثوري يقول هو أمير المؤمنين في الحديث وهو أول من فتش بالعراق عن الرجال وذب عن السنة وكان عابدا من السابعة مات سنة ستين ع
تقريب التهذيب ج1 ص266 ، رقم: 2790
محمد بن عبيد الله الثقفي
محمد بن عبيد الله بن سعيد أبو عون الثقفي الكوفي الأعور ثقة من الرابعة خ م د ت س
تقريب التهذيب ج1 ص494 ، رقم: 6107
عبد الرحمن بن قيس ابو صالح الحنفي
عبد الرحمن بن قيس أبو صالح الحنفي الكوفي عن علي وابن مسعود وعنه بيان بن بشر وإسماعيل بن أبي خالد ثقة م د س
الكاشف ج1 ص641 ، رقم: 3295
عبد الرحمن بن قيس أبو صالح الحنفي الكوفي ثقة من الثالثة قيل إن روايته عن حذيفة مرسلة م د س
تقريب التهذيب ج1 ص349 ، رقم:3987

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

سلام به همه دوستان
اشکالات و ایراداتی که از سوی فرقه گمراه وهابیت مطرح می شود ریشه در جمود فکری و انحرافاتی دارد که از ابتدای تاسیس این فرقه بدعت گذار به وجود آمده است. مباحثات و مناظرات و پاسخ های منطقی و مستدل دانشمندان شیعه به اشکالات پوسیده این گروه جعلی نشان داده که اینان هرگز به دنبال پاسخ منطقی و درک بینش و معرفت حقیقی نبوده و نیستند، بلکه انحرافی خواندن عقاید دیگران (مخصوصا مکتب حقه شیعه اثنی عشری) را مَحَطّ نظر و افق دید خویش قرار داده، گویی در عالَم، وظیفه و کاری جز تکفیر و تفسیق شیعیان ندارند!

به هر حال، اینکه گفته می شود:

رضا;258607 نوشت:
يكي از اشكالاتي كه هميشه وهابي‌ها به شيعيان مي‌گيرند اين است كه چرا شما شيعيان قرآن‌ها را روي سر خود مي‌گيريد و دعا مي‌كنيد؟
دلیل این مطلب راهنمایی ها و ارشاداتی است که از سید صادقین، امام جعفر صادق (علیه السلام) درباره دعا نقل شده است. علامه مجلسی در بحارالانوار بابی آورده با عنوان «أدعية ليالي القدر و الإحياء في هذا الشهر و أعمالها زائدا على ما مر في بحث أبواب الصيام و في الأبواب الماضية و ما يناسب ذلك»، که در آن اعمال و دعاهایی که مناسب شبهای قدر است را ذکر نموده است. یکی از این اعمال دستوری است که از سید صادقین نقل شده که قرآن را بر سر می گذاری و خداوند را به نیکان و آبرومندان درگاهش قسم می دهی و سپس حاجت خود را از خدای متعال درخواست می کنی:

عَنْ مَوْلَانَا الصَّادِقِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ خُذِ الْمُصْحَفَ فَدَعْهُ عَلَى رَأْسِكَ وَ قُلِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ بِكَ يَا اللَّهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَقُولُ بِمُحَمَّدٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِعَلِيٍّ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِفَاطِمَةَ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِالْحَسَنِ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِالْحُسَيْنِ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِعَلِيٍّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِمُحَمَّدٍ بْنِ عَلِيٍّ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِجَعْفَرٍ بْنِ مُحَمَّدٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِعَلِيٍّ بْنِ مُوسَى عَشْرَ مَرَّاتٍ بِمُحَمَّدٍ بْنِ عَلِيٍّ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِعَلِيٍّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَشْرَ مَرَّاتٍ بِالْحُجَّةِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ تَسْأَلُ حَاجَتَكَ وَ ذَكَرَ فِي حَدِيثِهِ إِجَابَةَ الدَّاعِي وَ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ (بحارالأنوار ج : 95 ص 121)

مشابه همین دستور برای دفع شر حاکمِ ستمگر و ادای دِین نیز وارد شده که شخص گرفتار این دعاها را انجام می دهد و در پایان حاجتش را به درگاه خدای متعال عرضه می دارد و طلب گشایش می کند. راوی می گوید: شخص گرفتاری که این دعا را از امام صادق آموخته بود این دعا را انجام داد، و پس از مدتی مراجعه نمود در حالی که مشکلاتش برطرف شده بود. (وسائل ‏الشيعة، ج 8، ص 125)

رضا;258607 نوشت:
قرآن براي خواندن و عمل كردن است نه براي سر گرفتن و دعا خواندن
جلسات متعدد قرائت و ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان در سراسر کشور اسلامی ایران انجام می شود و گوشه ای کوچک از این مراسمات هم از رسانه ملی پخش می شود. گویی این افراد همان یک شب قدر و قرآن بر سر گرفتن و دعا و انابه به درگاه حق تعالی را می بینند، اما 30 شبانه روز مراسمات مختلف قرائت قرآن که در جای جای میهن عزیز اسلامی انجام می گیرد را نمی بینند، که شیعیان را به عدم قرائت قرآن متهم می کنند!

مرحله عمل به دستورات قرآن هم مربوط به یک ساعت و یک شب و یک سال نیست بلکه در روال روزمره زندگی شکل می گیرد و الحمد لله عمل به قرآن به عنوان تنها برنامه سعادت، پیش روی همه اهل ایمان است و در آیات و روایات بسیار بر این مساله تاکید شده است:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً (اسراء/9)
اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه ‏هاست، هدايت مى‏ كند و به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مى‏ دهند، بشارت مى‏ دهد كه براى آنها پاداش بزرگى است

اما مطلبی که در اینجا جای ذکر دارد اینست که اگر سخن از عمل به قرآن است، ما به فرقه ضاله وهابیت ایراد داریم که چرا به این ندای بلند قرآنی تن نمی دهید که:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا (آل عمران/103)
و همگى به ريسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت‏]، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد!

اگر قرآن برای عمل است _که هست_ پس چرا مهمترین دستور قرآنی یعنی وحدت اسلامی و عدم تفرقه را رها نموده و بدون دلیل پیوسته بر طبل تفرقه و جدایی می کوبید و شیعیان را تکفیر می کنید؟! اگر قرآن برای عمل است، پس عمل به این آیه چه معنا و مفهومی دارد و آیا فتاوای ساختگی شما در تکفیر شیعیان _که آثار شومش را هر ساله در کشتار صدها شیعه به دست ناپاک عمال این قوم گمراه می بینیم_ با این کلام الهی کمترین تطابقی دارد؟! بگذاریم و بگذریم کین قصه سر دراز دارد...

رضا;258607 نوشت:
مجريان يكي از همين شبكه‌ها ادعا مي‌كرد كه شيعيان به اين دليل قرآن را روي سر مي‌گيرند كه مبادا متن قرآن به چشم آن‌ها بخورد و موحد بشوند!!!
این نیز یکی دیگر از افتراءها و تهمت هایی است که ریشه در همان جمود فکری و تکفیر بدون دلیل دیگران دارد که البته شیوه رایج و معمول این قوم جعلی و گمراه است. دستور نحوه انجام دعا از سید صادقین نقل شده و به همان شیوه عمل می شود. در روایت توضیحی درباره اینکه چرا در هنگام دعا، قرآن بر سر گرفته می شود نیامده اما شاید بتوان حکمت هایی از این عمل برداشت نمود: اینکه ما در سایه آموزه های قرآن زندگی می کنیم و باید آن را به عنوان برنامه زندگی خود قرار دهیم. اینکه قرآن نزد خدای تعالی از جایگاه رفیع و ویژه ای برخوردار است:

وَ الْكِتابِ الْمُبينِ ... وَ إِنَّهُ في‏ أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ (زخرف/2و4)
سوگند به كتاب مبين (و روشنگر) ... و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپايه و استوار است

بنابراین خدای سبحان را به قدر و منزلت قرآن و آبرومندان درگاهش (که در قرآن به آنها اشاره شده) سوگند می دهیم که ما را غریق رحمت و آمرزش خویش قرار دهد و حوایجمان را اجابت نماید.

اینکه گفته شده «آيا اميرمؤمنان (ع) قرآن روي سر مي‌گرفت و دعا مي‌كرد؟»، باید عرض کنم کسی ادعا نکرده تمام اعمالی که در ادعیه و مناجات ها رسیده، همگی توسط همه معصومان و دقیقا به یک شکل واحد انجام شده است! خیر، امیرالمؤمنین دعای کمیل را به شاگرد خاصش کمیل می آموزد، سیدالشهدا در صحرای عرفات با دعای عرفه با حق تعالی مناجات می کند، سید ساجدین دعای اباحمزه را به اباحمزه ثمالی یاد می دهد، ابابصیر وقتی از امام صادق تعلیم دعا و مناجاتی طلب می کند امام دعایی که مناسب حال اوست به وی می آموزد و ...

نماز فریضه و سایر نمازهای واجب _به عنوان مهمترین جلوه نیایش و عبادت و بندگی_ دستور خاص و چارچوب مشخص و ثابتی دارد، اما سایر ادعیه و مناجات ها و نحوه ارتباط با حق تعالی منحصر در یک شیوه و یک بیان و یک شکل خاص نیست، یعنی کسی ادعا نکرده که شیوه دعا و مناجات (در غیر نمازهای واجب) منحصر به فلان شکل خاص است!

بنابراین لزومی ندارد عین دستوری که در نحوه مناجات و دعا از امام صادق صادر شده، دقیقا به همان شکل از امیرالمؤمنین هم صادر شده باشد یا مثلا توسط ایشان انجام شده باشد؛ مهم ارتباط با حق تعالاست و این بزرگواران هم راه های مختلف دعا و مناجات و ارتباط با خدای متعال را به ما آموخته اند که هر کس به تناسب حال و به فراخور توانی که دارد، می تواند در درگاه ناز به نیاز بنشیند و با معبود خود نیایش نماید.

علاوه اینکه اصل قرآن بر سر گرفتن و دعا نمودن از حضرت امیر هم روایت شده که دوستان در نوشتار پیشین متن و مستند آن را بیان نمودند.

موضوع قفل شده است