ماجرای سنگ سفید و قبر امیر المومنین علی ع

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای سنگ سفید و قبر امیر المومنین علی ع

با سلام

از خبرهایی که در باره جای قبر امیر المومنین و جریان به خاک سپردن آن حضرت رسیده است، خبری است که عباد بن یعقوب از حیان بن علی عنزی روایت کند که گفت:

یکی از غلامان علی(ع) برای من حدیث کرد که چون هنگام مرگ امیرالومنین فرا رسید به حسن و حسین فرمود: آنگاه که من از دنیا رفتم، مرا بر تابوتی حمل کنید و از خانه بیرون برید، و شما دنبال تابوت را بگبرید زیرا که جلوی آن برداشته شود، و (دیگران) رنج برداشتن جلوی آن را از شما کفایت کنند.
سپس جنازه مرا به غریین ببرید. در آنجا صخره بیضاء( سنگ سفید) درخشانی خواهید دید همانجا را بکنید و در آنجا لوحی می بینید پس مرا در همان مکان به خاک بسپارید.

گوید: همینکه آن حضرت از دنیا رفت جنازه اش را برداشتیم و از خانه بیرون بردیم ما دنبال تابوت را گرفته بودیم و جلویش خودش برداشته شده بود، و ما صدایی آهسته چون کشیدن درختی بر زمین می شنیدیم ، آنجا را کندیم لوحی دیدیم بر آن نوشته بود: این جایی است که نوح برای علی بن ابی طالب ذخیره کرده، پس ما حضرت را در آن مکان دفن کرده برگشتیم، و از این بزرگداشت و اکرام خداوند نسبت به امیرالمومنین خرسند بودیم، پس جمعی از شیعیان که بر جنازه آن حضرت نرسیده بودند به ما و ما جریانی را که دیده بودیم و اکرامی که خداوند نسبت به امیرالمومنین فرموده بود برای آنها باز گفتیم، آنها گفتند: ما هم دوست داریم آنچه را بشما در باره آن بزرگوار دیده ایم ما نیز به چشم خود ببینیم. به آنها گفتیم: طبق سفارش و وصیت خود آن حضرت جای قبر پنهان شده، بدان سو رفتند و بازگشتند و گفتند: ما آنجا را کندیم و چیزی نیافتیم.[1]

یـــــا صاحب القبة البیضا على النجف من زار قبرک واستــشفى لدیک شــفی[2]

در فرحه الغری باسنادش آمده است هنگامیکه وفات امام فرا رسید به حسن و حسین فرمود وقتی که وفات کردم مرا بر تختی بگذارید و و عقب آن را بگیرید که جلوی تابوت به زحمت شما نیاز ندارد. سپس به غریین آورید . در آنجا سنگ سفید پنهانی را خواهید یافت آن را حفر کنید در آن لوحی می یابید مرا در همان مکان مدفون سازید.
راوی گوید: وقتی امام فوت کرد او را خارج ساختیم و ما عقب تابوت را گرفته بودیم و بسوی غریین روان شدیم.
در اثنا راه صدای اهسته ای می شنیدیم تا اینکه به غریین رسیده و سنگ سفیدی که از آن نور می تابید مشاهده کردیم.
آن را حفر کردیم و وقتی لوحی را دیدم که بر آن نوشته بود این قبر که نوح پیامبر برای علی(ع) ساخته است، بدن امام را همانجا مدفون ساختیم. و برگشتیم. و از اکرامی که خدا در حق امیر مومنان روا داشته بود خوشحال بودیم.[3]

از صفوان روایت شده است که گفت من و صاحبم از از کوفه خارج شدیم و بر جعفر بن محمد(س) وارد شدیم و از او در باره قبر علی(ع) پرسش نمودیم.
امام فرمود: او در نزد خودتان در پشت کوفه است در موضعی که وصفش را برای ما توضیح داد. پس من و صاحبم به کوفه برگشتیم و در طلب آن برآمدیم و آن را یافتیم.
گفته شد: در موضعی که امام گفته بود قرار داشت؟ صفوان گوید آری، نزد ذکوات بیض.[4]«

ذکوات را به معنای سنگ ریزه ملتهب گفته اند. که با این حساب می شود سنگریزه سفیددرخشنده یا ملتهب. بنابر این معنای ذکوات بیض نیز سنگ سفید ملتهب گویند.
البته در اینکه چرا این سنگ را ملتهب گویند سخن پراکنده است. برخی گفته اند بخاطر اینکه در زیر نور خورشید خصوصیت درخشندگی پیدا می کرد.
علامه مجلسی نیز احتمال می دهد که شاید به علت برکتی است که از ان سنگها به جهانیان میرسد آنها را ذکوات (درخشنده یا ملتهب) گرچه خود نیز بلافاصله با توجه به تواتر روایاتی که حضرت را مدفون در اینگونه سنگ معرفی کرده ،احتمال آن را ضعیف می شمرد.

عمربن طلحه نقل کرد زمانی که امام صادق در حیره بودند به من فرمودند: ایا اراده آنچه به تو وعده داده بودم را نداری؟ راوی می گوید: آری( یعنی رفتن به زیارت قبر امیرالمومنین) . سپس راوی می گوید: امام سوار مرکب شده و فرزندشان اسمعیل نیز با آن جناب سوار گشته و من نیز با اشاره ایشان سوار شدم. حرکت کردیم تا از وادی گذشته و بین حیره و نجف در به کنار ذکوات بیض رسیدیم. اسماعیل پیاده شد .
و نماز خواندیم. هنگامیکه اسماعیل نمازش را سلام داد.
امام به اسمعیل فرمود: برخیز و به جدت حسین سلام گوی. اسماعیل گفت: مگر جدم حسین در کربلا مدفون نگردید! حضرت فرمود: آری.
اما هنگامی که سر ایشان بسوی شام حمل می شد یکی از دوستداران ما آن را دزدید و در کنار امیر المومنین بخاک سپرد.[5]

راوی گوید: امام زین العابدین به کوفه آمد و وارد مسجد آنجا گردید . ابو حمزه ثمالی که از زهاد کوفه بود در مسجد بود. امام نمازی خواند.
ابو حمزه گوید: از صوت او دلنشین تر نشنیده بودم. به او نزدیک شدم تا ببینم که او چه چیزی را زمزمه می کند. پس شنیدم که حضرت این دعا را می خواند:

إِلَهِی إِنْ کَانَ قَدْ عَصَیْتُکَ فَإِنِّی قَدْ أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ الْإِقْرَارِ بِوَحْدَانِیَّتِکَ مَنّاً مِنْکَ عَلَیَّ لَا مَنّاً مِنِّی عَلَیْکَ

سپس برخاست.
ابوحمزه گوید: بدنبالش حرکت کردم تا به مناخ کوفه رسیدیم.
در آنجا غلامی سیاه را دیدم در حالیکه ناقه ای به همراه داشت. از او پرسیدم: این مرد چه کسی است.
غلام گفت: ایا او را نمی شناسی او علی بن الحسین است. ابو حمزه گوید: خود را بر روی پاهای حضرت انداختم. حضرت با دستش سر من را بلند کرد و فرمود: ای اباحمزه، سجده و بندگی فقط در مقابل خداست.
گفتم ک ای پسر رسول خدا، چه شد که بسوی ما آمدی؟ حضرت فرمود: نمی بینی، و اگر مردم بدانند که چه فضلی در اینجاست به این سوی می آمدند اگرچه بر دست هایشان راه می رفتند.
سپس امام فرمود: ای ابا حمزه ایا می خواهی که با من زائر قبر جدم علی بن ابیطالب گردی؟
گفتم : آری.
و در کنار ناقه او به راه افتادم. ابو حمزه گوید: امدیم تا به غریین رسیدیم. آن بقعه ای سفید بود که از آن نور می درخشید.
امام از ناقه پیاده شد و صورت بر قبر گذارد و فرمود: ای ابا حمزه، این قبر جدم علی بن ابیطالب است. [6]

در جلاء العیون مجلسی می خوانیم.

آن حضرت فرمود مرا بیرون ببرید به پشت کوفه، چون پاهای شما بزمین فرو رود نسیمی رو بسوی شما آید پس مرا در آنجا دفن کنید که ان طور سیناست.
در حدیث دیگر فرمود که آن حضرت را پیش از طلوع صبح در ناحیه غزنین دفن کردند در قبر آن حضرت امام حسن و امام حسن و محمد بن حنفیه و عبدالله جعفر داخل شدند.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادق روایتست که با جنازه آن حضرت بیرون رفتند و در صحرای کوفه او را دفن کردند از ترس خوارج و غیر ایشان قبر را هموار کردند.
نشانه از برای قبر نگذاشتند..... روایت کرده اند که چون هنگام وفات آن حضرت شد بامام حسین و امام حسین گفت چون من از دنیا بروم مرا بر روی تختی بگذارید عقب آن تخت را بردارید که پیش تخت، خود برخواهد خاست مراببرید بسوی غزنین که صحرای نجف است در آنجا سنگ سفیدی خواهید دید پس کلنگی بر آن سنگ بزنید در آنجا سه قبر و لوحی از ساج ظاهر خواهد شد. چون آن حضرت را بصحرای نجف بردند سنگ سفیدی ظاهر شد که نوری از آن ساطع بود چون قبر را کندند لوحی از ساج ظاهر شد در آن نوشته بود این آن چیزی است که نوح برای علی ابن ابیطالب ذخیره کرده است...

صفوان جمال گوید من و عامر و عبدالله بن جذاعه ازدی در خدمت امام صادق(ع) بودیم.
عامر به امام عرض کرد: فدایت گردم مردم گمان می کنند که امیرمومنان گمان می کنند که آن حضرت در رحبه دفن شد. امام فرمود: نه. گفت پس محل قبر او کجاست؟
اما فرمود: وقتی امام فوت کرد فرزندش امام حسن وی را حمل کرد تا به پشت کوفه نزدیک نجف رسید سمت چپش غری و سمت راستش حیره بود.
پس بدن امام را بین ذکوات سفید مدفون ساخت.
راوی گوید: پس از آن به موضعی رفتم و گمان بردم موضع قبر امام است. هنگامیکه خدمت امام صادق(ع) رسیده و صحت و سقم را جویا شدم، حضرت سه مرتبه فرمودند: خداوند تو را رحمت کند در پندارت به صواب رفتی.‏[8]

در ارشاد شیخ مفید آمده است:

صفوان جمال گفت: من و عامر و عبدالله جذاعه آزدی نزد حضرت صادق بودیم که عامر به ایشان گفت: جانم فدایت، این مردم می پندارند که امیر مومنان در آستانه مسجد دفن شده است. فرمود نه. او گفت: پس کجا دفن شده است؟
فرمود: وقتی او درگذشت، حسن او را برداشته، به پشت کوفه نزدیک تپه در سمت چپ غری و سمت راست حیره بود و او را میان سنگ هایی سپید دفن کرد.
راوی گوید: بعداً وقتی به آن جا رفتم جایی را احتمال دادم. سپس به نزد حضرت رفتم و آن را باز گفتم. سه بار به من فرمودند:درست است خدا تو را بیامرزد.
حبان عنزی گوید خادم امیرالمومنین برای من حکایت کرد هنگامیکه وفات علی ع در رسید بحسن و حسین فرمود چون من از دنیا رحلت کردم مرا بر سریرم بگذارید طرف پاهای سریر را بدوش بگیرید جلو آن حرکت می کند آنگاه جنازه را بجانب غریین ببرید در آنجا سنگ سفید درخشانی بچشم شما می خورد همانجا آرامگاهی برای من حفر نمائید قبر ساخته خواهید دید مرا در آنجا بخاک بسپارید.
چون امیرالمومنین از دنیا رفت مطابق با وصیت او آخر سریر او را بدوش گرفتیم و جلو آن خود حرکت میکرد و ما همانوقت صدای زمزمه می شنیدیم همچنان بدنبال جنازه آمدیم تا وارد غریین شدیم. سنگ سفید نورانی ما را بطرف خود توجه داده بدانجا رهسپار شده قبری حفر کرده مرقدی آماده دیدیم که بر آن نوشته بود این قبریست که آنرا نوح ع برای جسد پاک علی ع فراهم کرده . ما آن بدن پر از مهر و محبت و حقیقت را در آن قبر پنهان ساختیم گرچه از دیدارش محروم گردیدم که جهانی مملو از حقیقت را در آن خاک نهادیم لیکن از اکرامی که خدا با علی ع کرده خوشحال بودیم. بالاخره با دلی داغدار از کنار قبر علی ع برگشتیم.[9]


شاید مهم ترین کلید در درک احادیث فوق معنای درست ذکوات باشد.
جالب است گفته شود که این کلمه در کمتر کتاب حدیثی شیعه وارد شده و یکی از معدود موارد استفاده از آن، در خصوص مکان دفن حضرت علی(ع) است.
در فرهنگ لغت محمع البحرین در معنای این کلمه آمده است: ذکوات" جمع" ذکاة" الجمرة الملتهبة من الحصى‏[10] ذکوات جمع ذکوه سنگریزه ملتهبه را گویند.

برخی معتقدند که ممکن است در محلی که علی ع دفن گردید این نوع سنگریزه ها بوده که نشانه ای برای شناخت قبر حضرت باشد.
در تفهیم کلمه ذکوات ملا محمد باقر مجلسی می نویسد:

هکذا فیما رأینا من النسخ" بالذکوات" بالذال المعجمة، و الذکوة فی اللغة الجمرة الملتهبة، فیمکن أن یکون المراد التلال الصغیرة المحیطة بقبره علیه السلام، شبهها لضیائها و توقدها عند شروق الشمس علیها بالجمرة الملتهبة.

و یحتمل أن یکون المراد بالذکوات نفس تلک الحصیات، أی: ما یظهر الله فیها من البرکة، لکن ورد فی أخبار کثیرة أن قبره علیه السلام بین ذکوات بیض، و هو ینافی هذا ظاهرا.

و قیل: إن أصله دکاوات جمع دکاء بمعنى التل الصغیر.

و رأیت فی بعض نسخ فرحة الغری" الرکوات" و هی جمع رکوة، و الرکوة الحوض الکبیر، فیمکن أن یکون المراد الحیاض التی کانت تجمع فیها الماء حول قبره علیه السلام، و الله یعلم.[11]

«در بعضی از نسخ دیده ام که «بالذکوات» آمده است ، با ذال معجمه و ذکوه در لغت ریگ ملتهب است و ممکن است که مراد تپه های کوچکی باشد که محیط بر قبر حضرت بوده است و به نظر می آید که می درخشند و در زیر نور افتاب سنگ ملتهب می گردند.

ممکن است مراد از دفن شدن در سنگ ملتهب نفس همان سنگریزه ها باشد. یعنی از برکتی که خدا از آن ظاهر میکند. خ نه اینکه واقعاً سنگ ریزه ها درخشنده بوده باشند]اما در اخبار بسیاری وارد شده که حضرت در بین این سنگ دفن شد و این معنا با ظاهر روایات تنافی دارد.

در برخی از نسخ فرحه الغری نیز رکوات هم دیده ام که جمع رکوه و به معنای حوض بزرگ است. وممکن است مراد حوض های آبی که در اطراف قبر حضرتبوده اند.»

گرچه برخی از شارحان تفاسیر ذکوات را به معنای سنگریزه گرفته اند اما در برخی دیگر از روایات صریحاً گفته شده است که علی ع در سنگ سفید دفن شد.این بدان معناست که آرامگاه علی ع از سنگ سفیدی ساخته شده بود.

[1] ـ ارشاد شیخ مفید، با ترجمه و شرح، سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1 ، ص 30

[2] ـ حسین بن الحجاج المتوفى سال 391 هـ

[3] ـ فرحةالغری ص : 36

[4] ـ فرحةالغری ص : 71

[5] ـ کامل‏الزیارات ص : 34

[6] ـ بحارالأنوار ج : 97 ص : 245

[7] ـ تهذیب‏الأحکام ج : 6 ص : 37

[8]ـ الکافی، ج‏1، ص: 456

[9] ـ ارشاد شیخ مفید، با ترجمه و شرح فارسی محمد باقرساعدی خراسانی، ص 26

[10] ـ مجمع البحرین، ج‏1، ص: 159

[11] ـ ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج‏9، ص: 94

رضا جان ممکن است منظور از ذکوات همان سنگ معروف دُرّ نجف باشد که درخشندگی بسیار بالائی دارد و خواص عجیبی همان در روایات برایش قید شده
والله اعلم

موضوع قفل شده است