"مکاشفه،الهام و وحی"

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"مکاشفه،الهام و وحی"

بسم الله الرّحمن الرّحیم


با تجلی انوار ربوبی در قلب و در مشاعر باطنی و ظاهری، ابواب مشاهدات و مکاشفات به روی انسان باز می شود. به اندازه تجلی انوار و به تناسب برخورداری از قلب و مشاعر از این انوار مشاهدات و مکاشفات نیز شروع می گردد.

به یک نظر مکاشفه به دو قسم کشف صوری و کشف معنوی تقسیم می شود.

کشف صوری عبارت است از: مکشوف شدن صور و حقایق مثالی و برزخی در مراتب مختلف. کشف صوری هم به اعتباری تقسیم می شود به: کشف ابصاری،‌ کشف سماعی،‌ کشف شمّی، کشف ذوقی و کشف لمسی.

کشف معنوی عبارت است از: مکشوف شدن حقایق عوالم فوق برزخ و اسرار و دقایق وجود. بعضی برای کشف معنوی شش مرتبه کلی و بعضی دیگر برای آن، هفت مرتبه کلی ذکر کرده اند. لازم به ذکر است که هر دو گروه از اشارات روایات به مراتب ایمان و بطون قرآن استفاده کرده و نظر خویش را داده اند. کشف معنوی نیز به یک نظر به کشف حدسی، قدسی، الهامی، روحی، سرّی، خفیّ و أخفی تقسیم می شود.

سالکین الی الله به تناسب مقام و منزلت عبودی خود و به تناسب برخورداری خود از تجلیات نوری از مشاهدات و مکاشفات بهره مند می شوند.

با ظهور انوار در قلب و در مشاعر‌ هم قلب و هم هر یک از مشاعر باطنی و ظاهری از ادراک برتری برخوردار می گردند و حجاب ها از برابر آنها به کنار رفته و به حقایق پشت پرده نایل می شوند. مکشوف گشتن حقایق پشت پرده را "کشف" یا "مکاشفه" می نامند.
به یک نظر‌ مکاشفه به دو قسم کشف صوری و کشف معنوی منقسم می گردد.

الف) کشف صوری و اقسام آن
کشف صوری عبارت است از: مکشوف شدن صور و حقایق مثالی و برزخی در مراتب مختلف. به تعبیر دیگر عبارت است از: معلوم گشتن حقایق ملکوتی پایین تر در مراتب مختلف که برای هر یک از سالکین در حد مقام و منزلت عبودی وی بر اساس مشیّت و عنایت حضرت حق و به اذن او و در حدی که او می خواهد‌ از طریق مشاعر ظاهری و یا بعضی از مشاعر باطنی، پیش می آید. البته اشتباه نشود که منظور‌ همان مشاعر برتر و یا مشاعر منوّر به نور الاهی و مشاعر قلبی است.
کشف صوری هم در خواب و هم در بیداری محقق می شود. کشف صوری برای همه سالکین به یک گونه نبوده و بسته به شرایط برای هر فردی متفاوت است. کشف صوری هم به اعتباری تقسیم می شود به: کشف ابصاری،‌ کشف سماعی،‌ کشف شمّی، کشف ذوقی و کشف لمسی که به اختصار هر یک را توضیح می دهیم.

1. کشف ابصاری: عبارت است از: مشاهده و دیدن صور مثالی و حقایق برزخی و موجودات نوری در مراتب مختلف، چه در خواب چه رؤیا و چه در بیداری. همان طور که اشاره شد ابعاد کشف صوری به طور کلی بسیار متنوع و زیاد است.‌ سالک الی الله به تناسب مرتبت و منزلت عبودی خود حقایق برزخی و موجودات مثالی و ارواح را با قوالب نوری و مثالی مشاهده می نماید و گاهی حقایق مرحله بالاتر از حقایق برزخی را در صورت های مثالی آنها مشاهده می کند؛ یعنی در حقیقت حقایق مجرد را در تمثال های برزخی و مثالی می بیند. گاهی نیز حالات روحی و درونی خویش را مشاهده می کند و گاهی نیز حالات و خصوصیات روحی و درونی دیگران را در صور مثالی مشاهده می کند.[1]

گفتنی است که تمامی مکاشفات دارای مراتب و درجات است؛ چراکه حقایق پشت پرده که مکاشفات حاکی از آنها است، خود دارای مراتب اند. لذا این گونه نیست که اگر برای سالکی مرتبه بالاتر از عالم ماده منکشف شد، او به تمامی حقایق ماورائی علم پیدا کرده باشد، بلکه امکان دارد حقایق مراتب بالاتر از آن برایش پوشیده باشد؛ چرا که هر عالمی حجاب است برای عالم بالاتر از خودش؛ به عنوان مثال عالم ماده حجاب عالم مثال است و عالم مثال حجاب عالم مافوق خود است. لذا برای مشاهده هر عالمی چشم مخصوص و در حد آن عالم نیاز است و سالک باید آن را کسب کرده باشد.

گفتنی است که هر کشف ابصاری‌ کشف صوری نیست،‌ آن قسمت از کشف های ابصاری که مربوط به صور مثالی و حقایق برزخی می باشد‌ از اقسام کشف صوری است، اما آن کشف های ابصاری که مربوط به عوالم فوق برزخ و حقایق مجرّد و عوالم ملکوت اعلی و موجودات آنها و عالم اسماء بوده،‌ از اقسام کشف معنوی است که توضیح این نوع کشف در ادامه خواهد آمد.

2. کشف سماعی: عبارت است از: مکشوف شدن اصوات و مسموعات مثالی و برزخی، با برخورداری از سمع برتر و بالاتر. وقتی سالک با مجاهدت ها و عبودیت ها مشمول عنایات خاصّه الاهی شده، و انوار ربوبی در قلب و مشاعر وی به ظهور برسد، از مشاعر برتر و کامل تری برخوردار می شود و در نتیجه حقایق پشت پرده به تناسب منزلت و درجه وی، برایش منکشف می گردد.

همه جوانب و اطراف ما، بلکه درون و باطن ما را مسموعات و اصوات، سخن ها و گفتار ها و نداها پر کرده است، ولی ما نمی شنویم، اما سالک الی الله که سمع او شامل نور الاهی شده است، توانایی شنیدن اصواتی را به تناسب درجه خویش پیدا می کند.
در مراحل اولیه کشف سماعی اصوات غیبی به صورت های خاصی به گوش می رسد، چه در حالت خواب و چه در حالت بیداری و چه در بین خواب و بیداری. در مراحل اولیه کشف سماعی که هنوز مسئله زمان و مکان و جهت و نظایر اینها در وجود سالک و در فکر و ذهن او به صورت یک سلسله مسائل فراگیر بوده و آنها را به همه چیز سرایت می دهد، مکشوف شدن بعضی از اصوات و مسموعات موجب یک نوع تحیّر می گردد که اینها از کجا است و چگونه است؟ از ظاهر است یا باطن؟ تا به مرور زمان با حقیقت امر آشنا شود.[2]


3. کشف شمّی: با تجلّی انوار الاهی در قلب و مشاعر سالک، وی از شمّ بالاتر و برتری برخوردار می شود و روایح ربوبی و نفحات الاهی را که در همه جای نظام وجود و در مکان های مختلف، وجود دارد استنشاق و استشمام می کند. این کشف نیز مانند دیگر کشف های صوری اوایل به صورت خاصی شروع می شود و دارای درجات و مراتب است و در خواب یا بیداری یا در حالتی بین این دو و یا در حالتی که هیچ یک از اینها نیست رخ می دهد.
استنشاق روایح برزخی در مجموع از باب کشف صوری به حساب می آید و استشمام روایح بالاتر و نفحات رحمانی در مراتب عالیه که باز دارای درجات است در مجموع از باب کشف معنوی و از اقسام آن می باشد.

نکته لازم به ذکر این است که این روایح و نفحات معنادار است و هر یک از معانی و حقایقی خبر می دهند‌ و حامل پیام هایی می باشند.
این حدیث معروف از رسول اکرم (ص) اشاره به این امر دارد که فرمودند: «أنّی لأجد نفس الرّحمان من جانب الیمن»؛[3]
من نفس رحمان را از جانب یمن استشمام می کنم، که اشاره به منزلت اویس قرنی است.

4. کشف ذوقی:عبارت است از: چشیدن طعم های برتر با ذائقه برتر، و به عبارتی، کشف ذوقی عبارت است از: خوردن و آشامیدن طعام های ملکوتی و شراب های برزخی و برخورداری از آنها که در درجات مختلف برای سالکین الی الله پیش می آید. در مجموع باید گفت طعام ها و شراب های ملکوتی و غیبی هر کدام به نحوی به سوی مقصد اعلی پیش برده و بندگان حق به تناسب مقام و منزلت خویش از آنها بهره مند می گردند.

5. کشف لمسی: با برخورداری سالک از مشاعر برتر و از جمله لامسهٔ برتر‌ کشف لمسی نیز شروع می شود و سالک آنچه را قبلا لمس نمی کرد، لمس می کند. این لمس نیز مانند کشف های صوری دیگر در مراحل اولیه به نحو مخصوصی است و دارای مراتب است و در خواب یا بیداری یا در حالتی بین این دو و یا در حالتی غیر از اینها رخ می دهد.


ب) کشف معنوی و اقسام آن
با توضیحی که درباره کشف صوری داده شد، معنای کشف معنوی اجمالا روشن می شود. کشف معنوی عبارت است از: مکشوف شدن حقایق عوالم فوق برزخ و اسرار و دقایق وجود. بعضی برای کشف معنوی شش مرتبه کلی و بعضی دیگر برای آن، هفت مرتبه کلی ذکر کرده اند. لازم به ذکر است که هر دو گروه از اشارات روایات به مراتب ایمان و بطون قرآن استفاده کرده و نظر خویش را داده اند.
باید توجه داشت در مقام کشف و شهود با عنایت الاهی عوالم عالیه وجود و اسرار آن برای انسان آشکار می شود و از آن جایی که تعداد عوالم عالیه با لحاظ ها و اعتبارها فرق می کند، طبیعی است که مراتب کشف نیز با لحاظ های مختلف فرق خواهد کرد، و به همین جهت است که بعضی از عرفای بزرگ مراتب کلیّه وجود را به یک نظر نود هزار دانسته اند و در برخی از احادیث اشاره شده است که حجاب های بین خلق و خدا نود هزار است.[4] به هر حال جمعی از بزرگان مراتب هفت گانه کلّی ذکر کرده اند که به طور مختصر آنها را بیان خواهیم کرد.

مرتبه اول: کشف حدسی: در این مرتبه که پایین ترین مرتبه کشف معنوی است، قوّه متفکّره انسان بر اثر تجلّی انوار ربوبی در آن و به لحاظ پاک کردن باطن از تیرگی ها، دارای کمال به خصوصی می شود، و بدون به کار بردن مقدمات عقلی و استدلالی به یک سلسله حقایق و معانی غیبی نایل می شود. به عبارتی، با تحصیل مقدمات لازم و صاف شدن روح، تجلّی دو اسم "علیم" و "حکیم" در وجود انسان آغاز می شود، آثار این مرتبه از کشف در مراحل اوّلیه به این شکل ظاهر می شود که معانی غیبی به فکر انسان می رسد و برای قوه متفکره ظاهر می شود، بدون این که نیاز به مقدمات عقلی و حرکت های استدلالی باشد.[5]

مرتبه دوم: کشف قدسی: این مرتبه نیز مانند مرتبه قبل از مراحل ابتدایی محسوب می شود، و عبارت است از: ظهور معارف عقلی و معانی غیبی در قوّه عاقله انسان. در مقام سلوک و اثر مجاهدت ها و تجلی انوار الاهی، عقل انسان نیز از این انوار بهره مند شده و در میدان عمل خود کامل تر گشته و به معانی غیبی و معارف عالی نایل می گردد.

در مقام کشف قدسی است که اشارات آیات قرآن و رموز آن و نیز اشارات احادیث ائمه معصومین (ص) معنا پیدا می کند و گویای اسرار می شود. در این مقام است که اسرار اوّل وجود و آخر آن، تا حدی که این مقام ایجاب می کند معلوم می گردد. خلاصه مطلب این که در چنین مقامی است که با عنایت الاهی کتاب تکوینی و کتاب تشریعی و آیات وجود و آیات قرآن برای انسان تفسیر می گردد، و هر دو یک سخن می گویند و یک زبان دارند. [6]

مرتبه سوم: کشف الهامی:این مرتبه از کشف را می توان سر فصلی در باب کشف معنوی به حساب آورد؛ زیرا در این مرحله است که کشف یا مکاشفه به قلب انسان راه یافته و در قلب او تحقق می یابد، به عبارتی، کشف از طریق قلب اتفاق می افتد. در این مرحله معانی و حقایق غیبی در قلب انسان به ظهور می رسد. باید توجه داشت که که ظهور اسرار و معانی در قلب، نوع خاصی از ظهور است و شبیه ظهور معانی غیبیه در قوه متفکره و عاقله نیست و اصولا از سنخ دیگری است که در الفاظ نمی گنجد و برای ارباب کشف و شهود روشن است. همین قدر واضح است که در چنین مقامی انسان از پراکندگی نجات یافته و خود را پیدا می کند و تحت ولایت ربوبی قرار گرفته و قلب او محل نزول ملائکه الاهی گشته و در خانه قلب همنشین ملائکه می شود، با آنها سخن گفته و کلام آنها را می شنود و اسرار را از زبان آنها یاد می گیرد و از تعالیم الاهی با واسطه آنها بهره مند می شود.[7]

مرتبه چهارم: کشف روحی: این مرحله از کشف معنوی در مقام روحی پیش می آید. مقام روحی از مقامات هفت گانه و فوق مقام قلبی است. سالک الی الله وقتی به مقام روحی رسید، باب مکاشفات روحی به روی او باز می شود و از کشف روحی برخوردار می گردد. در کشف روحی در مراتب مختلف، حقایق اشیاء برای انسان به ظهور می رسد؛ یعنی حجاب ها بر طرف شده و حقایق عینی اشیاء آن چنان که هست، به اندازه ای که مقام روحی وی اقتضا می کند آشکار می شود.
در کشف روحی و در مراحل اولیه آن، عوالم پشت پرده اخروی، یعنی عوالم حشر و حساب و کتاب، بهشت ها و جهنم ها، درجات جنان و درکات نیران، نعمت های بهشتی و عذاب های جهنمی، و احکام خصوصیات آنها، تا حدودی که مرتبت روحی انسان ایجاب می کند، مکشوف می گردد. [8]


مرتبه پنجم: کشف سرّی: این مرتبه در مقام سرّ برای انسان با عنایات خاصّه الاهی پیش می آید. کشف سرّی عبارت است از: مکشوف شدن حقایق قدسیّه و مفارقات عقلیه و نوریّه ای که معادن اسرار الاهیّه هستند.
در کشف سرّی بواطن ارواح و بواطن اشیاء در مراتب مختلف، برای انسان معلوم و مشهود می گردد. به عبارت روشن تر، سرّ وجود و سرّ آفرینش موجودات و از جمله ارواح، و معنای هر موجودی و مفهوم آن، مکشوف گشته و روشن می شود که این موجود با این خصوصیات یعنی چه؟ و آن موجود با آن خصوصیات یعنی چه؟ و نیز معلوم و مکشوف می شود که روح من یعنی چه؟ و روح تو یعنی چه؟ و روح هر انسانی یعنی چه؟ باطن امر در نظام وجود و نظام خلقت و سرّ مسئله، با عنایات حق به ظهور می رسد و حروف و کلمات و کتاب وجود و هستی، معنا پیدا می کند.[9]


مرتبه ششم: کشف خفیّ: این مرتبه در مقام فنای سالک مسالک توحید و عرفان، با عنایات ربوبی پیش می آید و با انقطاع از اغیار و با کنار رفتن حجب، و با شهود وجه الله به تحقق می رسد. در تعریف کشف خفیّ باید گفت: اشاره بر این مقام ممکن نبوده و الفاظ و عبارات در بیان آن کافی نیستند و عرفای بزرگ، دو مرتبه اخیر را یعنی کشف سرّی و خفیّ را قصوای مراتب کشف معنوی شمرده اند. با این حال در تعریف این مرتبه می توانیم بگوییم که این کشف با شهود حقایق اشیاء و چهره های حقیقی آنها، اسماء و صفات حضرت احدیّت برای انسان مکشوف و مشهود می گردد و به تعبیری، عالم اسماء برای او مکشوف گشته و سیر در عالم اسماء و صفات می کند.

وقتی وجود انسان از انوار ربوبی در مرتبه بالاتری برخوردار شد و تجلیّات نوری وجود وی را فراگرفت همه حجاب ها کنار رفته و ذات غیبی با اسماء حسنی و صفات علیای خود در همه جا و در همه چیز تجلی می کند و انسان در همه جا شاهد صفات جمال و جلال حق می شود. [10]

مرتبه هفتم: کشف أخفی: این مرتبه از کشف را برخی داخل در قسم ششم ذکر کرده اند و از مراتب عالیه آن شمرده اند. در هر صورت این مرتبه از کشف را از آیه 7 سوره طه که می فرماید: «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی»؛ اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى)، او اسرار- و حتى پنهان‏تر از آن- را نیز مى‏داند، گرفته اند و گفته اند بیان حضرت علی (ع) که می فرماید: "کمال اخلاص برای خداوند نفی صفات از وی است".[11] و همچنین آیه 7 سوره نجم که می فرماید: « فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»؛ تا آن که فاصله او (خدا با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود، به همین مقام اشاره می کنند.
مقصود از کشف اخفی، شهود جمال احدی و غرق شدن در بحر توحید است که گاهی با کشف ذاتی از آن تعبیر آورده می شود.[12]

در پایان گفتنی است که انواع مکاشفات همان گونه که اشاره شد به لحاظ های مختلف فرق می کند و لذا عرفای مختلف تقسیم بندی های گوناگونی را در این زمینه ذکر کرده اند که به خاطر رعایت اختصار از ذکر کردن تمامی آنها صرف نظر کردیم.

[1] شجاعی، محمّد، مقالات، ص 129-133، سروش، تهران، 1380ق.
[2] مقالات، ص 137.
[3] ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج 5، ص 154، مکتبة الفقیة، قم.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 55، ص 43، موسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[5] مقالات، ص 153.
[6] مقالات، ص 154.
[7] مقالات، ص 155.
[8] مقالات، ص 164.
[9] مقالات، ص169.
[10] مقالات، ص 173.
[11] علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 4، ص 247، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404ه. ق.
[12] مقالات، ص 178.

منبع: سایت اسلام کوئست


وحي از ديدگاه خواجه عبدالله انصاري



خواجه عبدالله انصاري كه خود يكي از عرفاي بنام اسلامي است با رويكرد عرفاني به مقوله وحي مي‌نگرد.
او الهام، وحي و مكاشفه را ذاتا يك چيز مي‌داند (فالوحي والمكاشفه بالسر من واد واحد) كه از لحاظ معنا و ماهيت تفاوتي باهم ندارد. اما اطلاق و اختصاص وحي به نبي و كشف به ولي، امر اصطلاحي و به جهت رعايت ادب است[62].
ايشان الهام را داراي سه مرتبه مي‌داند كه مرتبة اول آن الهام نبي است؛ چه مقرون به سماع باشد يا نباشد يقينا از مصاديق وحي به شمار مي‌رود. زيرا به جهت نزديكي معاني اين دو باهم، بر همديگر اطلاق و به جاي هم استعمال مي‌شود. مثل: «و أوحي ربّك إلي النّحل» كه در اين‌جا وحي به معناي الهام است.
و
وحي شرعا اختصاص به نبي ندارد هرچند در لسان عرف غالبا وحي براي نبي به كار مي‌رود.

همچنين
الهام كه به معناي افهام و القاي معنا در قلب است براي نبي به كار رفته است. مثل: «ففهمناها سليمان[63]» كه الهام بجاي وحي استعمال شده است[64].

و

مرتبة سوم آن الهامي است كه چشم بصيرت انسان را باز مي‌كند كه با آن حقايق را آنگونه كه هست مي‌بيند و مي‌يابد و به عالم غيب و شهادت آگاه مي‌گردد و خدا چشم و گوش او مي‌شود[65]. چنانكه در حديث مشهور آمده است: فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به[66].

[62] . انصاري، عبدالله، منازل السائرين، شارح: عبد الرزاق كاشاني، بيدار، قم، چاپ اول1372ش، ص 510.

همانطور شیخ عزیز انصاری فرموده پیامبر نازنین هر سه مرتبه را داشتند! اما نکته اینجاست که این وحی یا الهام، خاص پیامبر نازنین نیست و اولیای الهی هم میتوانند به این مراتب برسند!


وحی و الهام و خواب راست(1)
از دیدگاه عزیز الدین نسفی

ملائکۀ عالم علوی بعضی کرّوبی و بعضی روحانیاند. و این کرّوبیان و روحانیان وقتها بفرمان خدا از آسمان بزمین آیند، و کارها کنند و وقتها مصوّر شوند و با بعضی از آدمیان سخن گویندو گویند که ما ملایکه و رسول خداییم و بکاری آمدهایم، چنان که در قرآن از قصّۀ مریم و از قصّۀ ابراهیم خبر میدهد و در قرآن و احادیث ذکر این معنی بسیار است. و وقت باشد که مصوّر نشوند و بر آدمی ظاهر نشوند، امّا با آدمی بآواز بلند سخن گویند و کاری فرمایند، و از حالی خبر دهند. و این آواز را آواز هاتف گویند و وقت باشد که بآواز بلند سخن نگویند، بدل آدمیان القا کنند.

چون این مقدمات معلوم کردی، اکنون بدان که هر وقت که ملائکۀ سماوی سخنی بدل آدمیان القا کنند، آن القا اگر در بیداری باشد، نامش الهام است؛ و اگر در خواب باشد، نامش خواب راست است و هر وقت که ملائکۀ سماوی از آسمان بزمین آیند و مصوّر شوند و بر انبیا ظاهر شوند و سخن خدای بانبیا رسانند، نامش وحی است و بعضی انبیا را همیشه وحی در خواب بوده است، و پیغمبر ما را در اوّل شش ماه وحی در خواب بوده است و ازین جهت فرمود که خواب راست یک جزواست از چهل و شش جزو از نبوت و مردم آنچه در بیداری ببینند یا شنوند، یا وقتی دیده باشند یا شنوده بوند و آن را در خواب بینند، آن خواب را اعتباری نیست، و آن خواب را تعبیر نیست.

منبع : کتاب انسان کامل


وحی و الهام و خواب راست (2)
از دیدگاه عزیز الدین نسفی

بدان- اعزّک اللّه فی الدارین- که هر وقت که آدمی اندرون خود را پاک کند، و آیینۀ دل را صافی گرداند بملائکۀ سماوی نزدیک گردد، از جهت آن که ملائکۀ سماوی جمله پاک و صافیاند و علم و طهارت دارند.

ای درویش! روح انسانی از جنس ملائکۀ سماوی است و جوهری پاک و صافی است، امّا بواسطۀ بدن آلوده گشته است، و تیره شده است. چون ترک لذّات و شهوات بدنی کند، و علم و طهارت حاصل کند، و بیرون و اندرون خود را پاک گرداند، و آیینۀ دل را صافی کند، باز پاک و صافی شود.

چون پاک و صافی گشت، روح او را با ملائکه سماوی نسبت پیدا آید. چون مناسبت پیدا آمد، همچون دو آیینۀ صافی باشند که در مقابلۀ یکدیگر بدارند. هرچه در آن باشد، درین پیدا آید، و هر چه درین بود، در آن ظاهر شود و این ملاقات در بیداری باشد و در خواب هم بود در خواب بسیار کس را باشد، امّا در بیداری اندک بود. و این ملاقات در بیداری سبب وجد و وارد و الهام و خاطر ملکی بود، و در خواب سبب خواب راست باشد.

بدان که ملائکۀ سماوی جمله پاک و صافیاند و جمله علم و طهارت دارند، و ملائکۀ هر آسمانی که بالاتر است، پاکتر و صافیتر است و علم و طهارت وی بیشتر است. پس آدمی بریاضات و مجاهدات هرچند پاکتر و صافیتر میشود و علم و طهارت بیشتر حاصل میکند مناسبت او با ملائکۀ بالاتر حاصل میشود تا بجائی برسد که در پاکی و صفا و در علم و طهارت از جملۀ ملائکه بگذرد و بعقل اوّل رسد بعضی میگویند که از عقل اوّل در نتواند گذشت و ازعقل اول فیض قبول کند، و عقل اول واسطه باشد میان وی و خدا از جهت آن که عقل اول ملک مقرّب است، بغایت بزرگوار و دانا است، و داناتر از وی و مقرّبتر از وی چیزی دیگر نیست.

و بعضی میگویند که از عقل اول هم بگذرد، و با خدای بیواسطۀ ملک بگوید و بشنود. این نهایت مقامات آدمی است؛ و علامت این آن باشد که هیچ چیز از ملک و ملکوت و جبروت و مبداء اول بر وی پوشیده نماند، تمامت اشیاء و تمام حکمت و طبیعت و خاصیّت و حقیقت اشیا را کماهی بداند و ببیند، و آن چنان که دیگران در خواب ارواح انبیا و اولیا و ملائکه را ببینند، و با ایشان سخن گویند، و از ایشان مدد و یاری خواهند، وی در بیداری ارواح انبیا و اولیا و ملائکه را ببیند، و با ایشان سخن گوید و از ایشان مدد و یاری خواهد.

این است معنی کشف و وحی و الهام، و این چنین کس را انسان کامل گویند، و هر که باین مقام رسید، اهل عالم را از وی مدد و یاری بسیار باشد، از جهت آن که آن چنان که عقول و نفوس عالم علوی مؤثراند درین عالم سفلی، وی هم مؤثر باشد. درین عالم سفلی هر که از وی مدد خواهد، مدد دهد، و همت وی را اثرها باشد هم در کار دنیا و هم در کار آخرت. و اگر بعد از وفات وی بر سر قبر وی بزیارت روند، و مدد خواهند، هم مددها یابند.

بدان که هر بلائی یا عطائی که از عالم غیب روانه شود، تا باین عالم شهادت آید، پیش از آن که باین عالم شهادت رسد، بر دل انسان کامل پیدا آید و وی را از آن حال معلوم شود.

آن چنان که دیگران درخواب بینند، وی در بیداری ببیند، و آن چنان که کرّوبیان و روحانیان دریابند، وی هم دریابد؛ یعنی بعضی از سالکان چنان باشند که از کرّوبیان و روحانیان فیض قبول کنند و عکس بستانند. اول کرّوبیان و روحانیان از آن عطا یا از آن بلا با خبر شوند، آنگاه از ایشان عکس آن بر دلهای سالکان پیدا آید؛ و بعضی از سالکان چنان باشند که بیواسطۀ کرّوبیان و روحانیان از آن عطا یا از آن بلا باخبر شوند آن چنان که کرّوبیان و روحانیان درمییابند و باخبر میشوند، ایشان هم دریابند و باخبر شوند، بلکه بیشتر و بیشتر از کرّوبیان و روحانیان دریابند و باخبر شوند. «قلب المؤمن عرش اللّه الاکبر».

هر چیز که از دریای عالم غیب غیب روانه میشود تا بساحل وجود رسد، عکس آن بر دل انسان کامل پیدا میآید، و انسان کامل را از آن حال خبر میشود و هر که بنزدیک انسان کامل درآید، هر چیز که در دل آن کس باشد، عکس آن در دل انسان کامل پیدا آید.

بغیر سالکان قومی دیگر هستند که دلهای ایشان در اصل ساده و بینقش افتاده است، چیزها بر دلهای ایشان هم پیدا آید، و از احوال آینده خبر دهند و از اندرون مردم و از احوال مردم خبر دهند و بر دلهای حیوانات هم پیدا آید، که دلهای ایشان هم ساده و بینقش است و آن حیوانات خبر مردم دهند. بعضی مردم فهم کنند، و بعضی فهم نکنند.

ای درویش! این ظهور عکس بکفر و اسلام تعلّق ندارد، ظهور عکس بدل ساده و بی نقش تعلقّ دارد. و این ظهور عکس در کامل و ناقص پیدا آید و در صالح و فاسق ظاهر شود. و اگر در صالح پیدا آید، صلاحیت وی زیادت شود و بسیار کس بواسطۀ او سود کنند؛ و اگر در فاسق پیدا آید، فسق وی زیادت شود و بسیار کس بواسطۀ وی زیان کار شوند سخن دراز شد واز مقصود دور افتادم.

بدان که اهل شریعت میگویند که ملائکۀ سماوی وقتها مصوّر شوند و با بعضی از آدمیان سخن گویند و میگویند که ما ملک و رسول خداییم و بکاری آمدهایم، چنان که در قرآن از قصّه مریم و از قصّۀ ابراهیم خبر میدهد و در قرآن و احادیث ذکر این معنی بسیار است. و وقت باشد که این صورت بر آدمی ظاهر نشود، امّا بآدمی سخن گوید و کاری فرماید و از حالی خبر دهد. و آن آواز را آواز هاتف گویند.
چون این مقدّمات معلوم کردی، اکنون بدان که هر وقت که ملائکۀ سماوی سخن بدل آدمیان القا کنند، آن القا اگر در بیداری باشد، نامش الهام است؛ و اگر در خواب باشد، نامش خواب راست است. و هر وقت که ملائکه مصوّر شوند و بر انبیا ظاهر گردند و سخن خدای بانبیا رسانند، نامش وحی است. این بود سخن اهل شریعت در بیان وحی و الهام و خواب راست و در بیان مصوّر شدن ملائکه.

بدان که اگر کسی سؤال کند که چون ملائکه غیب نمیدانند، از چه میدانند که فردا چه باشد و سال آینده چه خواهد بود؟

جواب. بدان که ملائکه در عالم غیباند، خود عالم غیباند. و درعالم غیب دی و امروز و فردا نیست، پار و امسال و سال آینده نیست. صد هزار سال گذشته و صدهزار سال نیامده بیتفاوت حاضراند، از جهت آن که عالم غیب عالم اضداد نیست، عالم شهادت عالم اضداد است.
ای درویش! زمان و بعد زمان پیش ماست که فرزند افلاک و انجمیم و در عالم شهادتیم. در عالم غیب زمان و بعد زمان نیست، هر چه بود و هست و خواهد بود حاضراند. پس ملائکه غیب نمیدانند، آنچه حاضر است میدانند.
چون این مقدّمات معلوم کردی، اکنون بدان که آنچه معین شد که از عالم غیب باین عالم شهادت آید، ملائکه دانستند. و چون ملائکه دانستند، عکس آن در آیینۀ دل ما پیدا آمدو ما هم دانستیم و آن خبر شاید که بعد از یک روز، و شاید که بعد از یک سال و شاید که بعد از دو سال، و شاید که بعد از صد سال و شاید که بعد از هزار سال دیگر از عالم غیب باین عالم شهادت آید.


خواب و بیداری عبارت از آن است که روح آدمی از راه حواس بیرون آید تا کارهای بیرونی ساز دهد، و چون کارهای بیرون ساز داد، باز باندرون میرود تا کارهای اندرونی ساز دهد. چون بیرون میآید و حواس در کار میآید، این حالت را بیداری میگویند؛ و چون باندرون میرود و حواس از کارها معزول میشوند، این حالت را خواب میخوانند. و اندرون رفتن روح را سبب‌ها بسیار است، اما مراد ما درین موضع بیان خواب است.

چون معنی خواب و بیداری دانستی، اکنون بدان که سبب خواب دیدن دو چیز است، یکی از حواس اندرونی است و یکی از ملائکۀ سماوی است، آن که از حواس اندرونی است از خیال و حافظه است، خیال خزینهدار حس مشترک است وحافظه خزینهدار وهم است. هر دو خزینه داراند و بروزگار دراز از ایشان چیزها یاد گرفتهاند صوری و معنوی و در خزینه نهادهاند، تا بوقت آن که طلب کنند بر ایشان عرض کنند.

ای درویش! اگر در بدن آدمی یکی ازین اخلاط اربعه غالب شود، مثلا اگر صفرا غالب شود، قوت خیال چیزها زرد مصوّر کند و در خواب عرض کند، همچون گل زرد و انجیر زرد و جامۀ زرد، و موضع پرآتش که شعله میزند و مانند این. در آن اخلاط دیگر همچنین میدان.

اگر خون غالب شود، قوّت خیال چیزهای سرخ مصوّر میکند و در خواب عرض کند؛ و اگر بلغم غالب شود، قوّت خیال چیزهای سپید و آبهای روان مصوّر کند و در خواب عرض کند؛ و اگر سودا غالب شود، قوّت خیال چیزهای سیاه و جایهای تاریک مصوّر کند و در خواب عرض کند.

این هر دو قسم که گفته شد، از حواس اندرونیاند؛ و آن قسم اول را اعتبار و تعبیر نیست، و این قسم دوم را اعتبار و تعبیر هست.

و آن قسم دیگر که از ملائکۀ سماوی است: چون بواسطۀ خواب حواس معزول میشود و اندرون جمع میشود و آیینۀ دل صافی میگردد، در آن ساعت دل را با ملائکۀ سماوی مناسبت پیدا آید و همچون دو آیینۀ صافی باشند که در مقابلۀ یکدیگر بدارند. چیزی از آنچه معلوم ملائکه باشد، عکس آن در دل خواب بیننده پیدا آید، چنان که چند نوبت گفته شد. این خواب دیدن را اعتبار هست و این خواب را تعبیر هست، و خواب راست عبارت ازین است. و این خواب است که یک جزو است از چهل و شش جزو نبوّت.

منبع : کتاب انسان کامل


سلام.

ببخشيد من يه سوال دارم.اگرميشه واسم توضيح بديد.

ازكجا واقعا تشخيص بدهيم الهامي كه ميشه ويا حتي فردي كه متجلي ميشه دركنار ما واقعاازطرف

خداست وواقعا ازطرف امامه؟

وممكنه اصلا اثرتلقين خدمان باشه؟ياتجلي نفس؟

دراين مورد من سوال كردم مطالبي گفته شد ومنم بررسي كردم به نتيجه رسيدم...اما بعضي ازافراد

باشنيدن آن اظهار ميكنند ممكنه تجلي نفس باشه يااثر تلقين..

اگرميشه دقيق دقيق مصاديق تشخيص رو برايم شرح دهيد..
متشكرم.

سبزينه ظهور;258588 نوشت:
سلام.
ازكجا واقعا تشخيص بدهيم الهامي كه ميشه ويا حتي فردي كه متجلي ميشه دركنار ما واقعاازطرف خداست وواقعا ازطرف امامه؟وممكنه اصلا اثرتلقين خدمان باشه؟ياتجلي نفس؟

باسلام

اولا که ائمه خیلی خیلی نادر است بر کسی ظاهر شوند مگر مواقعی که دیده شد که شخصی شفا یافته و...

ثانیا فرشتگان باید احضار شوند تا آنها را رویت کرد! و نیز هر امری که از طرف خداوند بخواهند برای بنده انجام دهند، آنرا انجام می دهند ولی خود را ظاهر نمی سازند!

ثالثا الهام تنها برای اولیای الهی رخ میدهد نه برای افراد عادی! پس نباید انتظار الهام از طرف خداوند را داشت مگر اینکه شخص خواب راست ببیند!

برای سالکان و اولیای الهی الهام و خواب راست و برای افراد عادی خواب راست رخ میدهد!

حتی اگر شخص زیاد گریه کرده باشد و دعا کرده باشد، دعایش مستجاب میشود ولی چیزی بر وی ظاهر نمیشود! مگر ائمه که گفتم برای شفا! یا اینکه خواب راست ببیند!

در ضمن ممکن است موجودی غیر از فرشته و امام باشد که بر شخص ظاهر میشود یا حتی وارد بدنش میشود که آن از اجنه موذی و ارواح شرور هستند! که برای حفظ از شر آنها روزانه
7 بار آیت الکرسی(تا هو العلی العظیم) میخوانید و در پایان برای کسانی که میخواین دعا میکنید مثلا خدایا بحق این آیات شریفه من و خانوادم و فلانی و.. را از شر هر موجود ذی شر و هر آفت و بلایی حفظ کن
فقط بار اول آیت الکرسی یه بار بسم الله میگید!

نقل قول:

دیده شد که شخصی شفا یافته و...


واي چه خوب..يعني شفا پيدا كردن درموقعي كه فرد ظاهرشده خودش رو معرفي ميكنه..ديگه ائمه هست؟اين ديگه تجلي نفس نيست؟درسته؟

نقل قول:

مگر اینکه شخص خواب راست ببیند!


اگر اينطوره عاليه..اما به من گفته شده اين خوابهاي راست هم تجلي نفسه!هرچند به نظرم تجلي نفس با ديدن حقيقت ائمه به هم ربط دارند

نقل قول:

در ضمن ممکن است موجودی غیر از فرشته و امام باشد که بر شخص ظاهر میشود یا حتی وارد بدنش میشود که آن از اجنه موذی و ارواح شرور هستند! که برای حفظ از شر آنها روزانه


آهان..درسته..خيلي خيلي متشكرم ازپاسخ شما..خيلي بهم كمك كرد..
خيلي متشكرم

سبزينه ظهور;258961 نوشت:

واي چه خوب..يعني شفا پيدا كردن درموقعي كه فرد ظاهرشده خودش رو معرفي ميكنه..ديگه ائمه هست؟اين ديگه تجلي نفس نيست؟درسته؟
اگر اينطوره عاليه..اما به من گفته شده اين خوابهاي راست هم تجلي نفسه!هرچند به نظرم تجلي نفس با ديدن حقيقت ائمه به هم ربط دارند



باسلام

گفتم که خیلی خیلی نادر است که ائمه برای شفا و.. ظاهر شوند و تا جایی که بنده اطلاع دارم برای افراد عادی، تنها به منظور شفا ظاهر شده اند نه امر دیگری! در ضمن خود را معرفی نمیکنند! خود شخص باید آنرا بفهمد مثلا در حرم امام رضا خوب طبیعی است که امام رضا شفایش داده!

خوب راست نوعی از الهام در مراتب نازله است که برای افراد مختلف اتفاق می افتد.

کسی که زیاد به این چیزها فکر میکند و خیالاتش در این خصوص است طبیعی است چنین توهماتی را ممکن است در خواب یا بیداری تجربه کند در حالیکه حقیقتی ندارند!

باسمه تعالی
باسلام:
عارفان بالله بر اساس ملاک های متفاوت،برای کشف وشهود دسته بندی ها و مراتبی بر شمرده اند وبرای هر دسته ومرتبه ای واژه خاصی وضع کرده اند،چنانکه به لحاظ انواع تجلیات الهی کشف و شهود را به «محاضره»،«مکاشفه»و«مشاهده»(1)به بیان دیگر «مشاهده فعلی»،«مشاهده صفاتی»،«مشاهده ذاتی»(2)تقسیم کرده اندهمچنین به اعتبار دوام زمانی و به میزان شدت ظهور آن را به «لوائح»،«لوامع»،«طوالع» دسته بندی
کرده اند اگر کشف شهودی به سالک دست دهد که ضعیف باشد به آن لوائع اطلاق می شود
لوامع ظهوری بیشتر از لوائح دارد وبه سرعت زائل نمی شود چنانکه قشیری می گوید:
لوامع پیداتر بود از لوائح و زوالش بدین زودی نباشد دو وقت یا سه وقت بماند طوالع باقی تر بود و سلطان او قوی تر بود وتاریکی بهتر برد(3)
ادامه دارد....
پی نوشت:
1-جامی نقدالنصوص ص 116
2- امام خمینی شرح جنود عقل و جهل ص 172
3- بدیع الزمان فروزانفر ترجمه رساله قشیریه ص 120

نیز در تعریف طوالع گفته اند پرتو توحید حق است که بر قلب اهل معرفت طلوع کند و دلشان را مطمئن سازد و دیگر نورها را محو نماید چنانکه چون خورشید بر آید نور ستارگان را بی رنگ نماید (1)
البته این تفاوت در مراتب کشف نه تنها در افراد مختلف وجود داردبلکه برای یک فرد در حالات مختلف نیز صادق است چه بسا عارفی در شرایطی از کشف عالی برخوردار باشد ولی در شرایط دیگر کشفش تنزل یابد این امر به میزان مجاهدت و مراقبت او بستگی دارد چنانکه استاد حسن زاده آملی از استاد خویش علامه طباطبایی نقل کرده اند که فرمود هر روز که مراقبتم قویتر است در شب تمثلاتم صافی تر است(2)
پی نوشت:
1-ابونصر سراج اللمع ص 422
2-حسن حسن زاده آملی انسان در عرف عرفان ص64

شیخ اشراق (رئیس مکتب اشراق بعد از اسلام)پس از آنکه حکمت و فلسفه را به معنای رسیدن به واقعیت تعریف می کند فیلسوف و حکیم را کسی می داند که افزون بر قوه بحثی،قوت ذوقی وشهودی نیز داشته باشد و به تاکید بر این نکته پای می فشارد که اگر علم حصولی به علم شهودی بینجامد شک وشبهه انسان را فرا می گیرد و حجیت و اعتبار این گونه از علوم ارتسامی ،نزد او تثبیت نخواهد شد شیخ اشراق در مطارحات علم فیلسوفی را که مشاهده ندارد ناقص و نامعتبر می شمارد و می گوید :الباحث اذا لم یکن معه مشاهدة آیات من الملکوت یکون ناقصاً غیر معتبر (1)
ادامه دارد...
پی نوشت:
1-شهاب الدین سهرودی المشارع و المطارحات در مجموعه مصنفات ج1 ص 361

شیخ اشراق در کتاب تلویحات خود ،به هنگام نقل حکایت خواب خود با ارسطو می گوید :هنگامی که اسم ابویزید بسطامی و ابو محمد سهل تستری ومانند آنها را نزد ارسطو بردم گویا شادمان شد وگفت :اولئک هم الفلاسفة والحکماء حقّاً ما وقفوا عندالعلم الرسمی بل جاوزو االعلم الحضوری الاتّصالی الشهودی...(1)ایشان فیلسوفان حقیقی اند زیرا در علوم رسمی نماندند (وبه دانش های حصولی بسنده نکردند )بلکه به علم حضوری اتصالی شهودی گراییدند
پی نوشت:
1-التلویحات در مجموعه مصنفات ج1 ص 74

با سلام
نمی دانستم ارسطو هم عربی بلد بوده است و برای بحث به خواب بعضی ها می اید - به اطلاعاتم افزوده شد - تعریف جدیدی هم از الهام و مکاشفه و وحی یاد گرفتم - خدا همه ما را به راه راست هدایت نماید - امین

sina178s;279168 نوشت:
با سلام
نمی دانستم ارسطو هم عربی بلد بوده است و برای بحث به خواب بعضی ها می اید - به اطلاعاتم افزوده شد - تعریف جدیدی هم از الهام و مکاشفه و وحی یاد گرفتم - خدا همه ما را به راه راست هدایت نماید - امین

باسمه تعالی
باسلام:
1-تعبیر به زبان عربی در واقع ترجمه بیانات جناب ارسطو به زبان عربی در سخن شیخ اشراق است و این مطلب یک امر عادی است،
چنانچه در قران کریم هم مکرر این امر اتفاق افتاده است،مثلا وقتی حق تعالی از زبان لقمان حکیم ویا حضرت ابراهیم (ع) ودیگر افرادی که زبانشان عربی نیست مطالبی را بیان می کند به زبان عربی بیان می فرماید

2-در روایتی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) بیان شده است:

الرّؤيا الحسنة من الرّجل الصّالح جزء من ستة و اربعين جزء من‏ النّبوّة»
. يعنى: «خواب نيك از مرد صالح يك قسمت از چهل و شش قسمت نبوت است».(1)


مگر خواب را بیهده نشمری /یکی بهره دانَش زپیغمبری(2)

3-تعریف جدیدی از مکاشفه نبود ،بلکه مطالبی بود در راستای بیانات سابق
پی نوشت:
1-ایین بندگی ونیایش(ترجمه عدة الداعی ص 472
2-فردوسی

باسمه تعالی
باسلام:
حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظ الله تعالی)در کتاب انسان در عرف عرفان ص 26 می نویسند:
وقتی حضرت استادم علامه طباطبایی رضوان الله علیه از من پرسیدند که آیا تمثل بی صورت یعنی کشف بی مثال هم به شما دست می دهد و روی می آورد؟عرض کردم آنچه که مشاهده می کنم همه با مثالند و گاهی عظمت نظام هستی آنچنان مرا می گیرد و مظطربم می نماید که اگر خودم را از آن حال انصراف ندهم جان از بدنم مفارقت می کند آنجناب فرمودند:
همین معنی کشف بلاصورت و مثال است و از این که خودت را انصراف می دهی کاری خوب و محبوب و مطلوب است تا کم کم به عالم ماورای ماده و فوق آن انس بگیری
راقم گوید آنگاه که سالک مجذوب عظمت و جلال و جبروت وجود مطلق و کبریایی نظام احسن آن می شود از آن حالت تعبیر کشف بی صورت و بی مثال می شود

با سلام
اگه کل کشف و الهام و ... با قوه خیال درون نفس انجام میشه،
1)امکان داره دو نفر یه چیز رو در یک زمان واحد عین هم کشف کنند؟ اگه این امکان وجود داشته باشه چجور این اتفاق می افته؟ آیا نفس یکی متابع نفس دیگری میشه و در حقیقت اتحاد یکی با یکی دیگه باعث می شه یکی کشف کنه یکی دیگه کشف اون رو تو نفس خودش ببینه؟ یا یک حقیقت واحد در بیرون وجود داره که دو نفر به طور جداگانه به یک شکل تو نفس خودشون با قوه خیال می بینند؟؟
2) وقتی خواب امام (ع) دیده میشه واقعا امام هست؟ یا امام نیست؟ چی تعیین میکنه؟
3) وحی هم همون کشف هست؟ کشف محمدی (ص) یعنی قرآن؟
4) تو کشف قل به کار میره که بگو به مردم .....؟
5) تکلم خدا با انبیا کشفه؟

مفتقر;280934 نوشت:

با سلام اگه کل کشف و الهام و ... با قوه خیال درون نفس انجام میشه، 1)امکان داره دو نفر یه چیز رو در یک زمان واحد عین هم کشف کنند؟ اگه این امکان وجود داشته باشه چجور این اتفاق می افته؟ آیا نفس یکی متابع نفس دیگری میشه و در حقیقت اتحاد یکی با یکی دیگه باعث می شه یکی کشف کنه یکی دیگه کشف اون رو تو نفس خودش ببینه؟ یا یک حقیقت واحد در بیرون وجود داره که دو نفر به طور جداگانه به یک شکل تو نفس خودشون با قوه خیال می بینند؟؟

باسمه تعالی
باسلام
با توجه به اینکه مکاشفه ای که برای اولیاء الهی دست می دهد حقیقت آن بدین نحو است که عارف به جهت انصراف از این عالم طبیعت و شواغل مادی، با بعضی از مبادی عالیه (عالم بالا) ارتباط پیدا می کند و در آنجا معانی و حقایقی را می یابد وآن معانی را به کمک قوه متخیله خود صورتی مناسب می دهد، منافاتی ندارد که دو نفر جداگانه با آن حقیقت ارتباط بر قرار کنند و قوه خیال هریک، جداگانه آن حقیقت را صورتگری کند.
موفق باشید

مفتقر;280934 نوشت:

2) وقتی خواب امام (ع) دیده میشه واقعا امام هست؟ یا امام نیست؟ چی تعیین میکنه؟

باسمه تعالی
باسلام:
بله واقعا امام(علیه السلام) است با توجه به بیانی که خود ائمه علیهم السلام داشتند:

فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ مَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ‏ بِي فِي نَوْمٍ وَ لَا يَقَظَةٍ وَ لَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند :هر كس مرا در خواب بيند ، به يقين مرا ديده است ، زيرا شيطات نه به صورت من و نه به صورت يكى از اوصياي من چه در خواب وجه در بیداری با روز قیامت ظاهر نمی شود(1)
پی نوشت:


1- کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج2 ص 823

مفتقر;280934 نوشت:

3) وحی هم همون کشف هست؟ کشف محمدی (ص) یعنی قرآن؟
4) تو کشف قل به کار میره که بگو به مردم .....؟
5) تکلم خدا با انبیا کشفه؟

باسمه تعالی
باسلام:
بین وحی ومکاشفه تفاوتهایی وجود دارد:
1- مکاشفه عرفانی، نه الزام آور است و نه می تواند ملاک عمل قرار گیرد، بخلاف وحی که الزام آور بوده و از مردم می خواهد که به آن ایمان آورده و به مقتضای آن عمل نمایند.

2- مکاشفه عرفانی به راحتی قابل پذیرش بوده و یا لااقل احتمال صدق آن وجود دارد، اما در وحی تا همراه معجزه نباشد، پذیرفتن آن ممکن نیست.

3-مکاشفات مؤید و تصدیق کننده یکدیگر نیستند و فراوان تجربه های دینی متضاد و بلکه متناقض حکایت شده است اما در وحی هرگز تنافی و تعارضی وجود نداشته، بطوری که اگر تمام پیامبران علیهم السلام جمع شوند اختلاف و تعارف و تدافعی در وحی بر آنان وجود نخواهد داشت.

4-مکاشفه عرفانی اختصاص به گروه، یا جماعت خاصی ندارد و هرکس می تواند صاحب کشف و شهود شود و این راه برای همیشه و به روی همه باز است ولی وحی اختصاص به گروه خاصی دارد و پایان پذیر نیز می باشد.

5- مکاشفه عرفانی نیاز به دلیل و برهان بر صدق ندارد ولی وحی حتماً باید با معجزه همراه باشد و معجزه دلیل صدق آن می باشد

6- تجربه دینی ویا مکاشفه بیان ناپذیر است ولی وحی بیان پذیر می باشد. آنچه را که عرفا از کشف و شهود خود بیان می کنند آن الفاظ هیچکدام متعلق شهود نبوده است و لذا هم در اصل تجربه و کشف و شهود احتمال خطا وجود دارد و هم احتمال خطا در تعبیر و بیان آن راه دارد ولی وحی نه در اصل آن تردید وجود دارد زیرا با معجزه همراه است و نه آنکه در بیان و تعبیر آن احتمال خطاست زیرا الفاظ آن نیز وحی است. بهرحال تجربه دینی و مکاشفه عرفانی با احساسات خود اشخاص پیوند دارد بخلاف وحی. و به عبارت دیگر در وحی نزول فرشته است بر نفس یا قلب نبی علیه السلام و در تجربه و مکاشفه صعود و ارتقاء نفس عارف است.

با توجه به این فرقها و تمایزات، هرگز هیچ عارفی، کشف و شهود یا تجربه عرفانی خود را وحی نمی نامد و کسی که به یک تجربه دینی رسید خود را پیامبر نمی داند.
وتکلم خدا با انبیا وحی است
موفق باشید

مفتقر;280934 نوشت:

2) وقتی خواب امام (ع) دیده میشه واقعا امام هست؟ یا امام نیست؟ چی تعیین میکنه؟

سمیع;281586 نوشت:

باسمه تعالی
باسلام:
بله واقعا امام(علیه السلام) است با توجه به بیانی که خود ائمه علیهم السلام داشتند:
فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه واله وسلم) قَالَ مَنْ رَآنِي فِي الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ‏ بِي فِي نَوْمٍ وَ لَا يَقَظَةٍ وَ لَا بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند :هر كس مرا در خواب بيند ، به يقين مرا ديده است ، زيرا شيطات نه به صورت من و نه به صورت يكى از اوصياي من چه در خواب وجه در بیداری با روز قیامت ظاهر نمی شود(1)
پی نوشت:


1- کتاب سلیم بن قیس الهلالی ج2 ص 823

با سلام خدمت جناب سمیع
از بابت جواب هاتون تشکر می کنم، خیلی برام مفید بود راجع به این عرایضتون من همین حرف رو تو دلم داشتم اما یه بار به یه نفر گفتم اینجور جواب داد که مگه تو پیامبر(ص) رو دیدی که مطمئنی اون که دیدی پیامبر(ص) هست؟
این که تو خواب وجدانی بدون این که چهره ی مبارک حضرت (ص) رو ببینیم بدونیم که این پیامبر(ص) هست برا انطباق با این حدیث کفایت می کنه؟

مفتقر;281596 نوشت:
با سلام خدمت جناب سمیع
از بابت جواب هاتون تشکر می کنم، خیلی برام مفید بود راجع به این عرایضتون من همین حرف رو تو دلم داشتم اما یه بار به یه نفر گفتم اینجور جواب داد که مگه تو پیامبر(ص) رو دیدی که مطمئنی اون که دیدی پیامبر(ص) هست؟

این که تو خواب وجدانی بدون این که چهره ی مبارک حضرت (ص) رو ببینیم بدونیم که این پیامبر(ص) هست برا انطباق با این حدیث کفایت می کنه؟

باسلام

خواب راست واضحتر بیاد شخص می مونه!!

بعد اینکه به طریقی به شما می فهمانند که شخص مذکور کیست؟
مثلا بعد خواب تعبیر خواب به شما الهام میشود یا در خود خواب آن بزرگوار را به اسمشان صدا میکنید! یا قبل خواب دستوری برای رویت آن نازنینان انجام داده اید پس می فهمید چه کسی که دیده اید؟ و..
در ضمن پیامبر و ائمه بصورت یکپارچه نور ظاهر میشوند اما در رویت عرفا، چهره شان معلوم است که البته همراه با نورانیتی هست و می شناسیدشان!

کسی که صفای باطن داشته باشه اگه چنین خوابهایی ببینه خوابش راسته و نباید درش شک کرد!

من یه نازنینی رو پانزده سال پیش خواب دیدم و الان یک سالی میشه که فهمیدم کی بوده؟!

دنبال این نباشید که کی بوده؟ پیامبر بوده یا امام؟ این مواقع باید خوشحال بود که ما رو آدم حساب کردند و نظر و عنایتی بر ما داشتند!
خواب راست برای بنده همیشه بسط به دنبال داشت! چون عنایتش رو میرسوند!

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند!
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟

نَشاطاً فى هُدًى و فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ

مفتقر;281596 نوشت:
با سلام خدمت جناب سمیع
از بابت جواب هاتون تشکر می کنم، خیلی برام مفید بود راجع به این عرایضتون من همین حرف رو تو دلم داشتم اما یه بار به یه نفر گفتم اینجور جواب داد که مگه تو پیامبر(ص) رو دیدی که مطمئنی اون که دیدی پیامبر(ص) هست؟
این که تو خواب وجدانی بدون این که چهره ی مبارک حضرت (ص) رو ببینیم بدونیم که این پیامبر(ص) هست برا انطباق با این حدیث کفایت می کنه؟

باسمه تعالی
باسلام
با توجه به اینکه روایت صحبت از دیدن پیامبرصل الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام نموده است بنابراین انطباق این حدیث بر غیر مورد رویت آن حضرات علیهم السلام مشکل است
موضوع قفل شده است