صفات خدا در قرآن کریم

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صفات خدا در قرآن کریم

با عرض سلام وخدا قوت خدمت تمامی دوستان ومدیران محترم
.
لطفا به این سوالات بنده جواب بدین و راهنماییم کنید
ممنون
----------------------------------------------------------------

1-در قرآن کریم بسیاری از صفات خدا وجودداره
که صفات خدارو به صورت سوم شخص بیان میکنه
مثلا میگه: و هو السّمیعُ علیم...
و هو علی کلِّ شیِ قدیر...
چرا اینجور آیات سوم شخص هستند؟
چرا خدای متعال از طرف خودش باپیامبر حرف نزده؟
منظورم اینه که چرا صفات از طرف خود خدا بیان نشده؟
آیا دلیلش فقط اینه که جبرئیل این آیات رو برپیامبر ازطرف خدا
نازل کرده؟

2-چرا خداوند سبحان ، در قرآن این همه صفات خودش رو گفته؟
مگر خدا بی نیاز نیست؟
پس چرا صفات الهی تعدادشون خیلی زیاده درقرآن؟
می شد کمتر از این باشه...؟


کارشناس بحث : هدی

iranian girl;257333 نوشت:
در قرآن کریم بسیاری از صفات خدا وجودداره که صفات خدارو به صورت سوم شخص بیان میکنه مثلا میگه: و هو السّمیعُ علیم... و هو علی کلِّ شیِ قدیر... چرا اینجور آیات سوم شخص هستند؟

در توضيح علت اين مساله بايد چند مورد را مد نظر داشته باشيم :
1- گاه سياق آيه اقتضا دارد كه نوع خطاب اينگونه باشد .مانند : قال ربي يعلم القول في السماء و الارض و هو السميع العليم (1)
2- متن آيات عين وحي الهي است و در مقام وساطت وحي و نيز دريافت و ابلاغ آن هيچ نوع تغيير و تبديلي در آيات صورت نگرفته است ، لذا نوع بيان صفات الهي نيز خود ، كار وحي است اما در هر موردي هم علت و دليل خاصي دارد كه با توجه به آيات مربوطه بايد بيان شود .
3- البته همواره هم اينگونه نيست كه صفات الهي در قرآن كريم بصورت سوم شخص بيان شده باشد بلكه هر جا اقتضا نموده است ، خداوند صفاتش را با صيغه متكلم وحده بيان كرده است :
نبي عبادي اني انا الغفور الرحيم (2)
الا الذين تابوا واصلحوا وبينوا فاوليك اتوب عليهم وانا التواب الرحيم ( 3)


[=tahoma][=&quot](1)- [/]انبياء /4[/]
[=tahoma][=&quot](2)- [/]حجر / 49[/]
[=tahoma][=&quot](3)- [/][=&quot]بقره /160[/][/]

4- بنظر مي رسد در برخي موارد ، خطاب غيبت در كلام الهي در خصوص صفات خداوند قابل قياس با ضمير اشاره به قرآن كريم باشد كه در مثلا در يكجا " ذلك الكتاب " آمده و در جاي ديگر ، " هذالقران " بيان شده است . ايت الله جوادي آملي سر تفاوت اين دو نوع اشاره به قرآن كريم را چنين بيان مي كنند :
"
اگر قرآن كتابي بود نظير كتابهاي عادي كه صدر و ذيلش در دست انسان بود، اين فقط «هذَا الكِتَاب» بود؛ نه ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾؛ ولي اگر كتابي بود چون طناب كه يك سرش به دست انسانهاست و يك سرش ناپيداست كه به دست خداي سبحان است، اين حقيقت، ظاهري دارد انيق و باطني دارد عميق كه به ما گفتند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ اين حبل است؛ يك سرش به دست شماست، يك سرش به دست خداي سبحان است و اين يك حقيقت است كه مرحلهٴ نازله‌اش نزد شماست و مراحل عاليه‌اش نزد فرشتگان است كه ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ و مرتبهٴ اعلايش «لدي الله» است كه رسول خدا وقتي به «لدي الله» رسيد، خدا دربارهٴ او مي‌فرمايد: ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾ ، پس كتابي است گسترده؛ هم از يك طرف در دست مردم است، هم از يك طرف در دست خداي سبحان است؛ آن باطن، عمق، اصل و ريشه‌اش كه «لدي الله» است، ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾ است، اينكه در دست مردم است و مردم در خدمت آن‌اند، ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾ است (هم ﴿هذَا﴾ است، هم ﴿ذلِكَ﴾). نه دو چيز جداي از هم‌اند؛ وقتي انسان به اوجش نگاه مي‌كند و خود را حقير مي‌بيند مي‌گويد: ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾، وقتي الفاظ و ظواهرش را نگاه مي‌كند كه قابل استدلال است، قابل فهم است، قابل قرائت است، قابل تلاوت است، قابل بحث، گفتن و نوشتن است مي‌گويد: ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾" (1)
ايشان در خصوص اشاره به خداوند هم در ادامه مي فرمايند :
"
دربارهٴ خداي سبحان همين دو تعبير آمده است كه گاهي گفته مي‌شود: ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ كه در سورهٴ «زمر» آمده است، گاهي گفته مي‌شود: ﴿إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ كه در سورهٴ «بقره» آمده است؛ پس هم سخن از ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ است، هم سخن از ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ است.
خدايي كه دربارهٴ او، هم ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ﴾ آمده است، هم ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ آمده است؛ چون ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾ است (قريب و نزديك است)"(2)
لذا در فهم نوع خطاب يا بكاربردن صورت غيبت و صيغه سوم شخص در صفات الهي بايد چنين اعتباراتي را مد نظر بگيريم كه خداوند به اعتبار اينكه قريب و نزديك به بندگان است يكوقت به يك سياق و به يك صفات خاص خود را معرفي مي كند ،و يكبار به اعتبار آن مقام والا و اعلي ، صفات خود را با سياق ديگري معرفي ميكند ، و نوع بيان هم در انتقال اين مفاهيم بسيار موثر است . مثلا سياق غيبت و سوم شخص مفرد ، اين عظمت را بيشتر و بهتر منتقل مي سازد.

(1)- ر.ك: تفسير تسنيم ، ذيل آيه دوم سوره مباركه بقره
(2)- همان

iranian girl;257333 نوشت:
چرا خداوند سبحان ، در قرآن این همه صفات خودش رو گفته؟ مگر خدا بی نیاز نیست؟ پس چرا صفات الهی تعدادشون خیلی زیاده درقرآن؟ می شد کمتر از این باشه...؟

بله خداوند بي نياز است و اگر تمامي عالم كفر بورزند خداوند غني ستوده شده است :
وقال موسي ان تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فان الله لغني حميد (1)
خداوند براي معرفت و شناخت و رسيدن بشر به مقام عبوديت محض كه هدف خلقت معرفي شده است (2) به معرفي صفات خويش درقرآن كريم پرداخته است تا شناخت بشر از خداوند شناختي دقيق و صحيح باشد زيرا بشر بدون وحي نمي تواند خداوند را بنحوي صحيح و حقيقي بشناسد لذا اين معرفي و شناساندن بايد بصورتي دقيق و صحيح و همه جانبه باشد بنابراين بيان صفات متعدد الهي در قرآن از باب نياز الهي نيست بلكه در راستاي شناخت بشر و معرفت او نسبت به ذات اقدس خداوند است .

(1)- ابراهيم / 8
(2)- وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون( ذاريات /56)

[="Arial"][="RoyalBlue"]بنام او

نقل
نوشته اصلی توسط : iranian girl

چرا خداوند سبحان ، در قرآن این همه صفات خودش رو گفته؟ مگر خدا بی نیاز نیست؟ پس چرا صفات الهی تعدادشون خیلی زیاده درقرآن؟ می شد کمتر از این باشه...؟

هدی;259452 نوشت:

بله خداوند بي نياز است و اگر تمامي عالم كفر بورزند خداوند غني ستوده شده است :
وقال موسي ان تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فان الله لغني حميد (1)
خداوند براي معرفت و شناخت و رسيدن بشر به مقام عبوديت محض كه هدف خلقت معرفي شده است (2) به معرفي صفات خويش درقرآن كريم پرداخته است تا شناخت بشر از خداوند شناختي دقيق و صحيح باشد زيرا بشر بدون وحي نمي تواند خداوند را بنحوي صحيح و حقيقي بشناسد لذا اين معرفي و شناساندن بايد بصورتي دقيق و صحيح و همه جانبه باشد بنابراين بيان صفات متعدد الهي در قرآن از باب نياز الهي نيست بلكه در راستاي شناخت بشر و معرفت او نسبت به ذات اقدس خداوند است .

باعرض سلام و خسته نباشيد خدمت كارشناس محترم بحث و همچنين سوال كننده گرامي و عزيز .. منهم سوالي درهمين زمينه دارم و آن اينكه آيا درست است كه گفته ميشود مثلا .. خداوند منشاء فلان است يا خداوند منبع فلان .. يا بايد گفت خداوند داراي چنين صفاتي ست ؟؟
يعني اينكه كدام درمورد خداوند درست و كدام نادرست اند ؟؟ آيا خداوند منشا خوبي هاست ؟؟ يا منبع خوبي هاست ؟؟ يا خوبي ها ازصفات خدايند ؟؟ يعني اينكه خداوند داراي چنين صفات خوبي ست ؟؟
ودرضمن هم كه همه پستها { 4پست شما } را تا اينجا خواندم .. متاسفانه بغيرازهمين پست آخرشما كه بيشترش فارسي بود .. درست متوجه پاسخهاي ديگرتان كه اغلب كلمات وجملات عربي بدون ترجمه بودند نشدم و شايد اين بدليل همين بوده كه شايد ترجمه فارسي لغات عربي را درج ننموديد و اين خود شايد كمي فهم آنرابراي امثال من كه طالب دانستن چنين پاسخهايي بوده اما بعربي نيزتسلط نداشته يا بلد نميباشيم را مشكل نموده و اگرميشود كمي هم ساده ترپاسخ دهيد تا بهتر و راحت تر متوجه شويم و اگرميشود معني فارسي لغات و جملات عربي رانيزدر پرانتز قيد نماييد خيلي ممنون خواهيم شد ..

با تشكر..[/]

بسم الله
الان يه سري چيزها اومد به ذهنم البته شايد اصلآ اعتبار علمي نداشته باشد:
ابتدا از شروع كننده تاپيك تشكر ميكنم بابت طرح سوالات و ايجاد فكر براي ما وتشكر از كارشناس هدي كه نكات ارزنده ارائه دادند.
نكته سوال 1:من در نماز ميگويم سبحان ربي العظيم وبحمده اينكه ابتدا سبحان مي آورم درواقع براي اين است كه بگويم تو از حمدي كه من برايت انجام دهم منزهي يعني يه جور پيشگيري از يكسري تجسمات يا خداي ناكرده رعايت نكردن حد واندازه خداوند سبحان است.در زمينه صفات هم بنده به ذهنم ميرسد آن هو در ابتدا در واقع نامكشوف بودن خداوند را ميرساند ونوعي هشدار كه او...يعني يه چيزي است فراي ذهن تو يعني حواسم باشه مقام او بالاست و شايد خوف وخشية بنده مومن در آن نهفته باشد اما گاهي هم به دلايل ديگر از ضمير اول شخص بهره برده كه چون مورد سوال نيست بحثي نميكنم
نكته سوال 2:ميفرمايد يا ايها الناس انتم الفقرا الي الله والله هو الغني الحميد:وقتي من نيازمند اويم در همه چيز پس براي شناخت از خداوند هم مگر غير از او ميتواند به من شناخت بدهد؟ضمنآ براي افرادي كه كارشون درسته همين صفات هم در دنباله ايه كلي پيام ولطايف دارد...يعني ان صفت را دركنار باقي كلمات آيه تكميل كننده معرفتي ميدانند كه آيه درصدد انتقال ان است

چرا در قران بیشتر از ما استفاده شده مثلا خداوند می فرماید ما این ایه را نازل کردیم
چرا نمیگه من؟

[="tahoma"]به نام خدا
با سلام

نيازمند هدايت;261639 نوشت:
منهم سوالي درهمين زمينه دارم و آن اينكه آيا درست است كه گفته ميشود مثلا .. خداوند منشاء فلان است يا خداوند منبع فلان .. يا بايد گفت خداوند داراي چنين صفاتي ست ؟؟ يعني اينكه كدام درمورد خداوند درست و كدام نادرست اند ؟؟

هر كدام از اين جملات در جايگاه خودشان صحيح هستند يعني با توجه به اعتبار مطلب هر يك از جملات فوق مي توانند صحيح باشند .
نيازمند هدايت;261639 نوشت:
آيا خداوند منشا خوبي هاست ؟؟

بله . به اين اعتبار كه خداوند مبدا و سرچشمه همه صفات نيك و خوبيهاست و همه ي موجودات اگر صفت و ويژگي خوبي دارند خداوند متعال آنرا به آنها افاضه و عطا كرده ، خداوند را منشاء خوبي ها مي ناميم .
نيازمند هدايت;261639 نوشت:
يا منبع خوبي هاست ؟؟

اين جمله هم به اين اعتبار صحيح است كه خداوند معدن و منبع تمام فيوضات و صفات نيك است .
نيازمند هدايت;261639 نوشت:
يا خوبي ها ازصفات خدايند ؟؟

و به اين اعتبار كه خداوند واجد تمامي خوبي ها و نيكي هاست و داراي صفات جمال است (1)جمله فوق صحيح است .

(1)- منظور از «صفات جمال» صفاتى است که براى خداوند ثابت است، مانند «علم» و «قدرت» و «ازلیت» و «ابدیت»[/]

و اين هم مطالب قبل با ترجمه آنها :

در توضيح علت اين مساله بايد چند مورد را مد نظر داشته باشيم :
1- گاه سياق آيه اقتضا دارد كه نوع خطاب اينگونه باشد .مانند : قال ربي يعلم القول في السماء و الارض و هو السميع العليم (1)

[پيامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمين مى ‏داند و اوست شنواي دانا
2- متن آيات عين وحي الهي است و در مقام وساطت وحي و نيز دريافت و ابلاغ آن هيچ نوع تغيير و تبديلي در آيات صورت نگرفته است ، لذا نوع بيان صفات الهي نيز خود ، كار وحي است اما در هر موردي هم علت و دليل خاصي دارد كه با توجه به آيات مربوطه بايد بيان شود .
3- البته همواره هم اينگونه نيست كه صفات الهي در قرآن كريم بصورت سوم شخص بيان شده باشد بلكه هر جا اقتضا نموده است ، خداوند صفاتش را با صيغه متكلم وحده بيان كرده است :
نبي عبادي اني انا الغفور الرحيم (2)

به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان
الا الذين تابوا واصلحوا وبينوا فاوليك اتوب عليهم وانا التواب الرحيم ( 3)

مگر كسانى كه توبه كردند و [خود را] اصلاح نمودند و [حقيقت را] آشكار كردند پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه‏ پذير مهربانم

[=tahoma]

[=tahoma][=&quot](1)- [/]انبياء /4[/]
[=tahoma][=&quot](2)- [/]حجر / 49[/]
[=tahoma][=&quot](3)- [/][=&quot]بقره /160[/][/]
[/]

4- بنظر مي رسد در برخي موارد ، خطاب غيبت در كلام الهي در خصوص صفات خداوند قابل قياس با ضمير اشاره به قرآن كريم باشد كه مثلا در يكجا " ذلك الكتاب "- آن كتاب- آمده و در جاي ديگر ، " هذالقران " - اين قرآن- بيان شده است . ايت الله جوادي آملي سر تفاوت اين دو نوع اشاره به قرآن كريم را چنين بيان مي كنند :
"
اگر قرآن كتابي بود نظير كتابهاي عادي كه صدر و ذيلش در دست انسان بود، اين فقط «هذَا الكِتَاب»- اين كتاب- بود؛ نه ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾ - آن كتاب- ؛ ولي اگر كتابي بود چون طناب كه يك سرش به دست انسانهاست و يك سرش ناپيداست كه به دست خداي سبحان است، اين حقيقت، ظاهري دارد انيق و باطني دارد عميق كه به ما گفتند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ اين حبل است؛ يك سرش به دست شماست، يك سرش به دست خداي سبحان است و اين يك حقيقت است كه مرحلهٴ نازله‌اش نزد شماست و مراحل عاليه‌اش نزد فرشتگان است كه ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ - به دست فرشتگاني *ارجمند و نيكوكار- و مرتبهٴ اعلايش «لدي الله»- نزد خداوند- است كه رسول خدا وقتي به «لدي الله» رسيد، خدا دربارهٴ او مي‌فرمايد: ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾ -
و حقا تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت مى‏ دارى- ، پس كتابي است گسترده؛ هم از يك طرف در دست مردم است، هم از يك طرف در دست خداي سبحان است؛ آن باطن، عمق، اصل و ريشه‌اش كه «لدي الله» - نزد خدا- است، ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾- آن كتاب- است، اينكه در دست مردم است و مردم در خدمت آن‌اند، ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾- اين قرآن - است (هم ﴿هذَا﴾- اين- است، هم ﴿ذلِكَ﴾- آن - ). نه دو چيز جداي از هم‌اند؛ وقتي انسان به اوجش نگاه مي‌كند و خود را حقير مي‌بيند مي‌گويد: ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾- آن كتاب-، وقتي الفاظ و ظواهرش را نگاه مي‌كند كه قابل استدلال است، قابل فهم است، قابل قرائت است، قابل تلاوت است، قابل بحث، گفتن و نوشتن است مي‌گويد: ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾- اين قران-" (1)
ايشان در خصوص اشاره به خداوند هم در ادامه مي فرمايند :
"
دربارهٴ خداي سبحان همين دو تعبير آمده است كه گاهي گفته مي‌شود: ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُم)-اوست خداي شما- كه در سورهٴ «زمر» آمده است، گاهي گفته مي‌شود: ﴿إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾-
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم - كه در سورهٴ «بقره» آمده است؛ پس هم سخن از ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ است، هم سخن از ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ است.
خدايي كه دربارهٴ او، هم ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ﴾ آمده است، هم ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ آمده است؛ چون ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾ -
هر كجا باشيد او با شماست- است (قريب و نزديك است)"(2)
لذا در فهم نوع خطاب يا بكاربردن صورت غيبت و صيغه سوم شخص در صفات الهي بايد چنين اعتباراتي را مد نظر بگيريم كه خداوند به اعتبار اينكه قريب و نزديك به بندگان است يكوقت به يك سياق و به يك صفات خاص خود را معرفي مي كند ،و يكبار به اعتبار آن مقام والا و اعلي ، صفات خود را با سياق ديگري معرفي ميكند ، و نوع بيان هم در انتقال اين مفاهيم بسيار موثر است . مثلا سياق غيبت و سوم شخص مفرد ، اين عظمت را بيشتر و بهتر منتقل مي سازد.

(1)- ر.ك: تفسير تسنيم ، ذيل آيه دوم سوره مباركه بقره
(2)- همان

بله خداوند بي نياز است و اگر تمامي عالم كفر بورزند خداوند غني ستوده شده است :
وقال موسي ان تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فان الله لغني حميد (1)

اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى ‏گمان خدا بى ‏نياز ستوده[صفات] است
خداوند براي معرفت و شناخت و رسيدن بشر به مقام عبوديت محض كه هدف خلقت معرفي شده است (2) به معرفي صفات خويش درقرآن كريم پرداخته است تا شناخت بشر از خداوند شناختي دقيق و صحيح باشد زيرا بشر بدون وحي نمي تواند خداوند را بنحوي صحيح و حقيقي بشناسد لذا اين معرفي و شناساندن بايد بصورتي دقيق و صحيح و همه جانبه باشد بنابراين بيان صفات متعدد الهي در قرآن از باب نياز الهي نيست بلكه در راستاي شناخت بشر و معرفت او نسبت به ذات اقدس خداوند است .

(1)- ابراهيم / 8
(2)- وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون( ذاريات /56)
و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند

[="arial"][="royalblue"]بنام او

ضمن تشكرازشما كارشناس محترم و گرامي كه محبت نموديد و بطورواضح تر و مشروح تراين مسئله مهم راشكافتيد..اينك يك سوال ديگربذهنم رسيده كه اميدوارم اگردرجايي ديگرپاسخش گفته نشده دراين مكان آنرا شامل نظرلطف خود قرارداده و به اين دليل ، تشكروسپاسگذاري مرا نيز پيشاپيش پذيرا باشيد..
سوال؟
صفات خداوند كدام اند؟؟
يا خوبي هايي كه ما انسانها ازآنها بعنوان صفات ذات پاك ومقدس خداوند نام ميبريم يا ذكر و ياد مينماييم بطورمشروح كدام اند؟؟
و يا اينكه بفرماييد..
خداوند داراي چه صفاتي ست و خداوند ، خالق يا منبع يا منشاء يا مظهركدامين صفات شناخته شده نزد ما انسانهاميباشد؟؟{ اگرامكان دارد .. چند صفت و نام هريك؟؟ }
وبعنوان مثال به اينصورت:
خداوند مظهر1زيبايي2محبت3گذشت و4و5و؟؟؟؟؟؟
بازهم پيشاپيش سپاسگذاري مينمايم..

باتقدير و تشكر..[/][/]

با سلام

نيازمند هدايت;279728 نوشت:
سوال؟ صفات خداوند كدام اند؟؟ يا خوبي هايي كه ما انسانها ازآنها بعنوان صفات ذات پاك ومقدس خداوند نام ميبريم يا ذكر و ياد مينماييم بطورمشروح كدام اند؟؟ و يا اينكه بفرماييد.. خداوند داراي چه صفاتي ست و خداوند ، خالق يا منبع يا منشاء يا مظهركدامين صفات شناخته شده نزد ما انسانهاميباشد؟؟{ اگرامكان دارد .. چند صفت و نام هريك؟؟ } وبعنوان مثال به اينصورت: خداوند مظهر1زيبايي2محبت3گذشت و4و5و؟؟؟؟؟؟ بازهم پيشاپيش سپاسگذاري مينمايم..

هر چند سوال فوق مربوط به بخش عقايد است و همكاران پاسخگوي عقايد و كلام بايد به شكلي مبسوط به توضيح آن بپردازند . بنده اجمالا و از ديدگاه آيات قرآن كريم مطالبي را در توضيح صفات الهي از استاد شهيد مطهري خدمتتان عرض مي كنم :
"قرآن كريم مى ‏گويد خداوند به همه صفات كمال متصف است: «له الاسماء الحسنى (1) نيكوترين نامها و بالاترين اوصاف از آن اوست.» ، «و له المثل الاعلى فى السموات و الارض (2) صفات والا در سراسر هستى خاص اوست.» از اين رو خداوند حى است، قادر است، عليم است، مريد است، رحيم است، هادى است، خالق است، حكيم است، غفور است، عادل است و بالاخره هيچ صفت كمالى نيست كه در او نباشد.

از طرف ديگر جسم نيست، مركب نيست، ميرنده نيست، عاجز نيست، مجبور نيست، ظالم نيست.

دسته اول كه صفات كمالى است و خداوند به آنها متصف است «صفات ثبوتيه‏» ناميده مى ‏شود و دسته دوم كه از نقص و كاستى ناشى مى ‏شود و خداوند از اتصاف به آنها منزه است «صفات سلبيه‏» ناميده مى ‏شود.

ما خدا را، هم «ثنا» مى ‏گوييم و هم «تسبيح‏» مى‏كنيم.آنگاه كه او را ثنا مى‏ گوييم، اسماء حسنى و صفات كماليه او را ياد مى‏ كنيم، و آنگاه كه او را تسبيح مى ‏گوييم، او را از آنچه لايق او نيست منزه و مبرا مى ‏شماريم و در هر دو صورت، معرفت او را براى خودمان تثبيت مى‏ كنيم و به اين وسيله خود را بالا مى ‏بريم."(3)



(1)- حشر/24
(2)- روم/27
(3)- مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 2، ص 92

سرباز وطن;267956 نوشت:
چرا در قران بیشتر از ما استفاده شده مثلا خداوند می فرماید ما این ایه را نازل کردیم چرا نمیگه من؟

با سلام
استفاده از ضمير جمع در مورد خداوند باريتعالي به دلايل مختلفي در قرآن كريم صورت گرفته است و تنهايك دليل مطرح نيست كه ذيلا به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1. بكاربردن ضمير جمع در مورد خداوند برای این است که عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند در واقع از باب تشریف و تعظیم از "نحن" استفاده می شود. مانند:" انا فتحنا لك فتحا مبينا "(1) این که چرا در این آیه تعبیر به ما فرمود، براى این است که تعبیر به ما که به عظمت اشاره دارد، با ذکر "فتح" مناسب‏تر است. این نکته در آیه: "انا ارسلناک شاهدا ..." نیز جریان دارد.(2)
2. برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است.گاهی متکلم برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است به جای این که بگوید: من این کار را انجام داده‌ام. می‌گوید: ما انجام داده‌ایم؛ مانند: "إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر" یا "إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ" که بر عظمت قرآن و کوثر دلالت دارد.
3. برای توجه دادن به اسبابی که برای انجام کار قرار داده است.گاهی هم خداوند متعال برای این که ما را توجه دهد به اسبابی که او برای انجام گرفتن کاری قرار داده است به جای این که بگوید: من انجام دادم. تعبیر به ما می‌کند. لذا در ذیل آیه چهارم از سوره رعد در تفسیر المیزان می‌خوانیم:
"و همین تعبیر به ما، (ما بعضی را بر بعضی برتری دادیم) خالى از اشعار به این معنا نیست که در این بین، غیر از خداى سبحان اسباب الهي نیز در کارند، که به امر او عمل نموده، و همه به خداى سبحان منتهى مى ‏شوند." (3)
همچنین در ذیل آیه 61 از سوره یونس در تفسیر نمونه چنین آمده است:
"تعبیر به صیغه جمع در مورد خداوند، با این که ذات پاک او از هر جهت یگانه و یکتا است، براى اشاره به عظمت مقام او است و این که همواره مأمورینى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نیست، بلکه از او است و آن همه مأموران مطیع او هستند "(4)و(5)



(1)- فتح/1

(2)- المیزان، ج 18، ص 385
(3)- المیزان، ترجمه، ج 11، ص 401
(4)- تفسیر نمونه، ج 6، ص 358 ، همچنین در این باره نک: معارف قرآن، مصباح یزدی، ص 106- 114.
(5)- برگرفته از سايت اسلام كوئست

علت اینکه گاهی در قرآن خداوند برای خودش از ضمیر متکلم مع الغیر(ما) استفاده میکند:
تفسیر اطیب البیان ج6ص415: در قرآن آنچه بنحو متكلم وحده ذكر فرموده مختص بذات مقدس او است مثل أَنِ اعْبُدُونِي و جمله بعد در همين آيه در كلمه عن ربك و آنچه بتوسط اسباب از ملائكه و غير آنها باشد بنحو متكلم مع الغير مثل همين جمله إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ.
البته در بعضی موارد علت اشاره به بزرگی خداوند است.(ترجمه تفسیر المیزان ج7ص134)

هدی;288639 نوشت:
و همین تعبیر به ما، (ما بعضی را بر بعضی برتری دادیم) خالى از اشعار به این معنا نیست که در این بین، غیر از خداى سبحان اسباب الهي نیز در کارند، که به امر او عمل نموده، و همه به خداى سبحان منتهى مى ‏شوند

سلام
به نظر بنده دلیل اصلی همینه
بقیه جنبه اثر داره
والله الموفق

پرسش: در قرآن کریم بسیاری از صفات خدا وجوددارد که صفات خدا را به صورت سوم شخص بیان می کند
مثلا می گويد: و هو السّمیعُ علیم...و هو علی کلِّ شیِ قدیر...چرا اینجور آیات سوم شخص هستند؟

پاسخ : در توضيح علت اين مساله بايد چند مورد را مد نظر داشته باشيم :
1-
گاه سياق آيه اقتضا دارد كه نوع خطاب اينگونه باشد .مانند : قال ربي يعلم القول في السماء و الارض و هو السميع العليم (1)

[پيامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمين مى ‏داند و اوست شنواي دانا
2-
متن آيات عين وحي الهي است و در مقام وساطت وحي و نيز دريافت و ابلاغ آن هيچ نوع تغيير و تبديلي در آيات صورت نگرفته است ، لذا نوع بيان صفات الهي نيز خود ، كار وحي است اما در هر موردي هم علت و دليل خاصي دارد كه با توجه به آيات مربوطه بايد بيان شود .
3-
البته همواره هم اينگونه نيست كه صفات الهي در قرآن كريم بصورت سوم شخص بيان شده باشد بلكه هر جا اقتضا نموده است ، خداوند صفاتش را با صيغه متكلم وحده بيان كرده است :
نبي عبادي اني انا الغفور الرحيم (2)

ه بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان
الا الذين تابوا واصلحوا وبينوا فاوليك اتوب عليهم وانا التواب الرحيم ( 3)

مگر كسانى كه توبه كردند و [خود را] اصلاح نمودند و [حقيقت را] آشكار كردند پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه‏ پذير مهربانم
4- بنظر مي رسد در برخي موارد ، خطاب غيبت در كلام الهي در خصوص صفات خداوند قابل قياس با ضمير اشاره به قرآن كريم باشد كه در مثلا در يكجا " ذلك الكتاب " آمده و در جاي ديگر ، " هذالقران " بيان شده است . ايت الله جوادي آملي سر تفاوت اين دو نوع اشاره به قرآن كريم را چنين بيان مي كنند :
"اگر قرآن كتابي بود نظير كتابهاي عادي كه صدر و ذيلش در دست انسان بود، اين فقط «هذَا الكِتَاب» بود؛ نه ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾؛ ولي اگر كتابي بود چون طناب كه يك سرش به دست انسانهاست و يك سرش ناپيداست كه به دست خداي سبحان است، اين حقيقت، ظاهري دارد انيق و باطني دارد عميق كه به ما گفتند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ اين حبل است؛ يك سرش به دست شماست، يك سرش به دست خداي سبحان است و اين يك حقيقت است كه مرحلهٴ نازله‌اش نزد شماست و مراحل عاليه‌اش نزد فرشتگان است كه ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ٭ كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ و مرتبهٴ اعلايش «لدي الله» است كه رسول خدا وقتي به «لدي الله» رسيد، خدا دربارهٴ او مي‌فرمايد: ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾ ، پس كتابي است گسترده؛ هم از يك طرف در دست مردم است، هم از يك طرف در دست خداي سبحان است؛ آن باطن، عمق، اصل و ريشه‌اش كه «لدي الله» است، ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾ است، اينكه در دست مردم است و مردم در خدمت آن‌اند، ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾ است (هم ﴿هذَا﴾ است، هم ﴿ذلِكَ﴾). نه دو چيز جداي از هم‌اند؛ وقتي انسان به اوجش نگاه مي‌كند و خود را حقير مي‌بيند مي‌گويد: ﴿ذلِكَ الْكِتَابُ﴾، وقتي الفاظ و ظواهرش را نگاه مي‌كند كه قابل استدلال است، قابل فهم است، قابل قرائت است، قابل تلاوت است، قابل بحث، گفتن و نوشتن است مي‌گويد: ﴿هذَا الْقُرْآنَ﴾" (4)
ايشان در خصوص اشاره به خداوند هم در ادامه مي فرمايند :
"دربارهٴ خداي سبحان همين دو تعبير آمده است كه گاهي گفته مي‌شود: ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ كه در سورهٴ «زمر» آمده است، گاهي گفته مي‌شود: ﴿إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ كه در سورهٴ «بقره» آمده است؛ پس هم سخن از ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ﴾ است، هم سخن از ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ است.
خدايي كه دربارهٴ او، هم ﴿ذلِكُمُ اللَّهُ﴾ آمده است، هم ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾ آمده است؛ چون ﴿هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾ است (قريب و نزديك است)"(5)
لذا در فهم نوع خطاب يا بكاربردن صورت غيبت و صيغه سوم شخص در صفات الهي بايد چنين اعتباراتي را مد نظر بگيريم كه خداوند به اعتبار اينكه قريب و نزديك به بندگان است يكوقت به يك سياق و به يك صفات خاص خود را معرفي مي كند ،و يكبار به اعتبار آن مقام والا و اعلي ، صفات خود را با سياق ديگري معرفي ميكند ، و نوع بيان هم در انتقال اين مفاهيم بسيار موثر است . مثلا سياق غيبت و سوم شخص مفرد ، اين عظمت را بيشتر و بهتر منتقل مي سازد


پرسش : چرا خداوند سبحان ، در قرآن این همه صفات خودش را گفته است ؟مگر خدا بی نیاز نیست؟پس چرا صفات الهی تعدادشان درقرآن خيلي زياد است ؟می شد کمتر از این باشد...؟
پاسخ : بله خداوند بي نياز است و اگر تمامي عالم كفر بورزند خداوند غني ستوده شده است :
وقال موسي ان تكفروا انتم ومن في الارض جميعا فان الله لغني حميد (6)
خداوند براي معرفت و شناخت و رسيدن بشر به مقام عبوديت محض كه هدف خلقت معرفي شده است (7) به معرفي صفات خويش درقرآن كريم پرداخته است تا شناخت بشر از خداوند شناختي دقيق و صحيح باشد زيرا بشر بدون وحي نمي تواند خداوند را بنحوي صحيح و حقيقي بشناسد لذا اين معرفي و شناساندن بايد بصورتي دقيق و صحيح و همه جانبه باشد بنابراين بيان صفات متعدد الهي در قرآن از باب نياز الهي نيست بلكه در راستاي شناخت بشر و معرفت او نسبت به ذات اقدس خداوند است .

پرسش : چرا در قران بیشتر از ما استفاده شده مثلا خداوند می فرماید ما این ایه را نازل کردیم چرا نمیگويد من؟
پاسخ : استفاده از ضمير جمع در مورد خداوند باريتعالي به دلايل مختلفي در قرآن كريم صورت گرفته است و تنهايك دليل مطرح نيست كه ذيلا به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1.
بكاربردن ضمير جمع در مورد خداوند برای این است که عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند در واقع از باب تشریف و تعظیم از "نحن" استفاده می شود. مانند:" انا فتحنا لك فتحا مبينا "(8) این که چرا در این آیه تعبیر به ما فرمود، براى این است که تعبیر به ما که به عظمت اشاره دارد، با ذکر "فتح" مناسب‏تر است. این نکته در آیه: "انا ارسلناک شاهدا ..." نیز جریان دارد.(9)
2.
برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است.گاهی متکلم برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است به جای این که بگوید: من این کار را انجام داده‌ام. می‌گوید: ما انجام داده‌ایم؛ مانند: "إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر" یا "إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ" که بر عظمت قرآن و کوثر دلالت دارد.
3.
برای توجه دادن به اسبابی که برای انجام کار قرار داده است.گاهی هم خداوند متعال برای این که ما را توجه دهد به اسبابی که او برای انجام گرفتن کاری قرار داده است به جای این که بگوید: من انجام دادم. تعبیر به ما می‌کند. لذا در ذیل آیه چهارم از سوره رعد در تفسیر المیزان می‌خوانیم:
"
و همین تعبیر به ما، (ما بعضی را بر بعضی برتری دادیم) خالى از اشعار به این معنا نیست که در این بین، غیر از خداى سبحان اسباب الهي نیز در کارند، که به امر او عمل نموده، و همه به خداى سبحان منتهى مى ‏شوند." (10)
همچنین در ذیل آیه 61 از سوره یونس در تفسیر نمونه چنین آمده است:
"
تعبیر به صیغه جمع در مورد خداوند، با این که ذات پاک او از هر جهت یگانه و یکتا است، براى اشاره به عظمت مقام او است و این که همواره مأمورینى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نیست، بلکه از او است و آن همه مأموران مطیع او هستند "(11)و(12)


(1)-
انبياء /4
(2)-
حجر / 49
(3)-
بقره /160

(4)-ر.ك: تفسير تسنيم ، ذيل آيه دوم سوره مباركه بقره
(5)-
همان

(6)- ابراهيم / 8
(7)-
وما خلقت الجن والانس الا ليعبدون( ذاريات /56)

(8)- فتح/1
(9)-
المیزان، ج 18، ص 385
(10)-
المیزان، ترجمه، ج 11، ص 401
(11)-
تفسیر نمونه، ج 6، ص 358 ، همچنین در این باره نک: معارف قرآن، مصباح یزدی، ص 106- 114.
(12)-
برگرفته از سايت
اسلام كوئست

موضوع قفل شده است