فرق امام با پیامبر تبلیغی در چیست؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرق امام با پیامبر تبلیغی در چیست؟

فرق امام با پیامبر تبلیغی چیست؟(صرفه نظر از مقام معنویشان)

کارشناس بحث : عبدالرحمان

hoorshid;255458 نوشت:
فرق امام با پیامبر تبلیغی چیست؟(صرفه نظر از مقام معنویشان)

کارشناس بحث : عبدالرحمان



با سلام خدمت شما

بین پیامبران و امام تفاوت هایی وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

1. ويژگى تمام پيامبران (اعم از پیامبران تبلیغی و تشریعی)، اين است كه به آنان وحى مى‏ شود؛ در حالى كه به امام وحى نمى‏ شود.

2. علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : فرق امام با نبی در اين است كه نبی تنها دارای هدايت تشريعی و به اصطلاح ارائه كننده طريق است؛ اما امام افزون بر آن، دارای هدايت تكوينی هم هست، يعنی امام از نظر باطنی و نفوذ روحانی كه اثر وجودش در قلب انسان می تابد او را هدايت می كند و لذا مقام امامت يك نوع ولايت بر اعمال مردم است از نظر باطن كه توأم با هدايت می باشد.(ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 372-382.) پس ، پیامبر تشریعی فقط وظیفه هدایت تشریعی مردم را دارد اما امام علاوه بر هدایت تشریعی ، هدایت تکوینی هم دارد. به بیان دیگر ؛ پیامبران راه را به مردم نشان می دهند (ارائه طریق) اما هدابت امام ، به نحو ايصال و رساندن به مقصد و مطلوب است؛ نه صرف ارائه طريق .

ادامه دارد...

3. وظیفه امام اجرای دستور الهی است، در حالی که وظیفه رسول ابلاغ این دستورها می‌باشد.
انبياء مخصوصا پيغمبران تبليغی تنها مأمور ابلاغ رسالت، پيامبران پيشين و توضيح و تفسير آن بودند؛ اما امام علاوه بر آن پيشوايی است كه شخصا دارای سمت امر و نهی و تكليف و دستورات است و جامعه بشری را با مديريت صحيح به كمال رساند.(جعفر سبحانی، منشور جاويد، ج 5، ص 252).

شهید مطهری (ره) نیز می فرمایند :پيغمبران تبليغی فقط مبين و مفسر شرايع قبلی بودند؛ اما امام جانشين پيغمبر است در حل اختلاف مذهبی، يعنی امام حجت خداست در ميان مردم و وظيفه دارد كه اختلافاتی را كه اهل هوا و بدع و اهل اغراض به وجود می آورند، رفع كند او صلاحيت كافی و كامل دارد برای حل اين اختلافات. (مرتضی مطهری، خاتميت، ص 58.)

تذکر: منصب امامت، مقامى بالاتر و برتر از نبوت است كه برخى از پيامبران، از اين مقام برخوردار بودند. مثلا حضرت ابراهیم علیه السلام در پایان عمرشان و در زمان نبوتشان بعد از اینکه از آزمايش‏هاى مختلف الهى سربلند بيرون آمدند، مقام امامت به ایشان اعطا شد . "وَ إِذِ اِبْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏...(بقره/124)؛ ياد آور هنگامى كه خداوند، ابراهيم را به امورى چند، امتحان فرمود و او همه را به درستى به جا مى‏ آورد، خداوند به او گفت: من تو را امام قرار خواهم داد. ابراهيم عرض كرد: آيا اين مقام امامت را به فرزندان من نيز عطا مى‏ فرمايى...

عبدالرحمان;255629 نوشت:
ويژگى تمام پيامبران (اعم از پیامبران تبلیغی و تشریعی)، اين است كه به آنان وحى مى‏ شود؛ در حالى كه به امام وحى نمى‏ شود.

خب با این توضیح سوالی در مورد علم غیب ائمه برایم پیش امد
مگر نه اینکه علم غیب ائمه علمی الهی است و انها مستقل از خداوند هیچ علمی ندارند!پس بدون وحی (حال وحی به هر شکلی که باشد!)چه طور به این علم دست پیدا میکنند!(در بعضی از ایات قران نیز به این موضوع اشاره شده که پیامبر صلی الله علیه و اله علم غیبشون رو از طرق الهمات الهی و وحی به دست می اوردند!)

بعد از پیامبر وحی می تواند وجود داشته باشد اما نه برای ابلاغ دین و دستورات جدید!

عبدالرحمان;255629 نوشت:
علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : فرق امام با نبی در اين است كه نبی تنها دارای هدايت تشريعی و به اصطلاح ارائه كننده طريق است؛ اما امام افزون بر آن، دارای هدايت تكوينی هم هست، يعنی امام از نظر باطنی و نفوذ روحانی كه اثر وجودش در قلب انسان می تابد او را هدايت می كند و لذا مقام امامت يك نوع ولايت بر اعمال مردم است از نظر باطن كه توأم با هدايت می باشد.(ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 372-382.) پس ، پیامبر تشریعی فقط وظیفه هدایت تشریعی مردم را دارد اما امام علاوه بر هدایت تشریعی ، هدایت تکوینی هم دارد. به بیان دیگر ؛ پیامبران راه را به مردم نشان می دهند (ارائه طریق) اما هدابت امام ، به نحو ايصال و رساندن به مقصد و مطلوب است؛ نه صرف ارائه طريق .

مگر همه اولیا الهی و یا حتی بندگان معمولی که بندگی خالص خداوند رو کرده باشند نمی توانند دخل و تصرف در طبیعت(البته به اذن خداوند)داشته باشند همون طور که همه مان از کرامات بسیاری از علما شنیده ایم!؟
و یا مگر معجزه گونه ای از ولایت تکوینی نیست(البته در سطح محدود)!هیچ کدام از انبیا تبلیغی معجزه نداشتند؟!؟!
عبدالرحمان;255630 نوشت:
نبياء مخصوصا پيغمبران تبليغی تنها مأمور ابلاغ رسالت، پيامبران پيشين و توضيح و تفسير آن بودند؛ اما امام علاوه بر آن پيشوايی است كه شخصا دارای سمت امر و نهی و تكليف و دستورات است و جامعه بشری را با مديريت صحيح به كمال رساند.(جعفر سبحانی، منشور جاويد، ج 5، ص 252). شهید مطهری (ره) نیز می فرمایند :پيغمبران تبليغی فقط مبين و مفسر شرايع قبلی بودند؛ اما امام جانشين پيغمبر است در حل اختلاف مذهبی، يعنی امام حجت خداست در ميان مردم و وظيفه دارد كه اختلافاتی را كه اهل هوا و بدع و اهل اغراض به وجود می آورند، رفع كند او صلاحيت كافی و كامل دارد برای حل اين اختلافات. (مرتضی مطهری، خاتميت، ص 58.)

یعنی اگر این مسائل در زمان یک پیامبر تبلیغی پیش میامد مثلا:
عبدالرحمان;255630 نوشت:
حل اختلاف مذهبی، يعنی امام حجت خداست در ميان مردم و وظيفه دارد كه اختلافاتی را كه اهل هوا و بدع و اهل اغراض به وجود می آورند، رفع كند او صلاحيت كافی و كامل دارد برای حل اين اختلافات.

انها سعی در حل موضوع نمیکردند؟!!؟(میشه بیشتر توضیح بدین چون من تفاوتش رو متوجه نمیشم!به هر حال قطعا انتظار میره هر کدام از اولیا خدا صرفه نظر از مقام معنویشان در هنگام وقوع همچین مشکلی اقداماتی انجام بدن)

عبدالرحمان;255630 نوشت:
اما امام علاوه بر آن پيشوايی است كه شخصا دارای سمت امر و نهی و تكليف و دستورات است و جامعه بشری را با مديريت صحيح به كمال رساند.

در این مورد هم بنده فکر میکنم بین هر دو مشترک است!یعنی پیامبر تبلیغی امر و نهی نمیکرد؟و یا جامعه ای که از فیض داشتن امام محروم بود نمی توانست با وجود پیامبر تبلیغی به کمال برسد؟!!!!

hoorshid;255679 نوشت:

نقل قول:

ويژگى تمام پيامبران (اعم از پیامبران تبلیغی و تشریعی)، اين است كه به آنان وحى مى‏ شود؛ در حالى كه به امام وحى نمى‏ شود.


خب با این توضیح سوالی در مورد علم غیب ائمه برایم پیش امد
مگر نه اینکه علم غیب ائمه علمی الهی است و انها مستقل از خداوند هیچ علمی ندارند!پس بدون وحی (حال وحی به هر شکلی که باشد!)چه طور به این علم دست پیدا میکنند!(در بعضی از ایات قران نیز به این موضوع اشاره شده که پیامبر صلی الله علیه و اله علم غیبشون رو از طرق الهمات الهی و وحی به دست می اوردند!)

بعد از پیامبر وحی می تواند وجود داشته باشد اما نه برای ابلاغ دین و دستورات جدید!

با سلام خدمت شما

در توضیح این مورد به دو نکته باید توجه کرد:

1. وحی دارای اقسام مختلفی است. امام علی علیه السلام وحی را هفت قسمت کردند: وحى رسالت و نبوت؛ وحى به معنى الهام؛ وحى به معنى اشاره؛ وحى به معنى تقدير؛ وحى به معنى امر؛ وحى به معنى دروغ‏پردازى؛ وحى به معنى خبر. (ر.ک:بحارالانوار، ج 18، ص 254 - 255.)

تنها وحی به معنای رسالت مختص پیامبران است اما غیر از پیامبران دیگران نیز می توانند فرشتگان را ببینند و یا صدای آنها را بشنوند .

على عليه السلام فرمود: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ- وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ- فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ. (نهج البلاغه، خطبه133.) خدا پيغمبرش را در زمان انقطاع پيامبران و اختلاف مردم فرستاد، به وسيله او رسالت تمام شد و وحى خاتمه يافت.

لذا همانگونه که خود شما هم اشاره کردید بعد از ختم نبوت وحی به اقسام دیگر آن (غیر از وحی رسالت) و همچنین صحبت غیر از پیامبران با ملائکه حتی جبرئیل علیه السلام و شنیدن صدای آنها مقدور است.

2. انچه از روایات به دست می آید این است که قسمتی از علم امامان علیهم السلام گاهی به واسطه الهام است و گاهی شنیدن صدای فرشته.

حسن بن يحیی مدائنی می گوید ،از امام صادق علیه السلام پرسيدم: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ إِذَا سُئِلَ كَيْفَ يُجِيبُ فَقَالَ إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعاً . (بحارالأنوار، ج26 ،ص58.) هنگامی که سؤالی از امام می شود چگونه (و با چه علمی) جواب می دهد؟ فرمود: گاهی به او الهام می شود و گاهی از فرشته می شنود و گاهی هر دو .

همچنین قسمتی از علم آنها به واسطه انتقال علوم از پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام و انتقال علوم از امام علی به امام حسن علیهماالسلام و ... بوده است.

امام صادق علیه السلام می فرمایند : عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ . (بحارالانوار،ج26،ص28.) رسول خدا هزار باب علم به على تعليم نمود كه از هر بابى هزار باب مفتوح شد.

امام باقر علیه السلام فرموند: َ إِنَّ عَلِيّاً ع عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَنْ يَمُوتَ مِنَّا عَالِمٌ إِلا خَلَّفَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّه‏. (بحارالأنوار،ج 23 ،ص 39 .) علی علیه السلام عالم این امت بودو همانا او از این عالم نمی میرد مگر اینکه مثل علمش یا هر مقداری که بخواهد را به خلف بعد از خودش انتقال دهد.

َامام صادق علیه السلام نیز می فرمایند : إِنَّ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ وَ مَا يَمُوتُ مِنَّا عَالِمٌ حَتَّى يُخَلِّفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّه‏.
(بحارالأنوار ،ج26 ،ص167.) همانا علم، میراث است، هیچ عالمی (=امام) ازمیان ما از دنیا نمی رود تا زمانی که تمام علمش و یا هر مقداری که بخواهد را به خلف خود انتقال دهد.



انشاءالله بقیه سوالات در اولین فرصت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

عبدالرحمان;256172 نوشت:
انچه از روایات به دست می آید این است که قسمتی از علم امامان علیهم السلام گاهی به واسطه الهام است و گاهی شنیدن صدای فرشته. حسن بن يحیی مدائنی می گوید ،از امام صادق علیه السلام پرسيدم: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ إِذَا سُئِلَ كَيْفَ يُجِيبُ فَقَالَ إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعاً . (بحارالأنوار، ج26 ،ص58.) هنگامی که سؤالی از امام می شود چگونه (و با چه علمی) جواب می دهد؟ فرمود: گاهی به او الهام می شود و گاهی از فرشته می شنود و گاهی هر دو .
پس با این توضیحاتی که فرمودین به امام هم وحی میشه اما نه برای اوردن دین جدید!مثل پیامبر تبلیغی!پس در این مورد هم فرقی ندارند!درسته؟

منتظر بقیه فرمایشاتتون هستم!

hoorshid;256319 نوشت:
پس با این توضیحاتی که فرمودین به امام هم وحی میشه اما نه برای اوردن دین جدید!مثل پیامبر تبلیغی!پس در این مورد هم فرقی ندارند!درسته؟



با سلام

همانگونه که قبلا هم گفته شد ؛ به امام وحی می شود اما نه وحی رسالت.
وحی رسالت فقط مختص پیامبران ، خواه پیامبران تبلیغی و خواه پیامبران تشریعی است و به دیگران این نوع وحی نمی شود.

إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً. (نساء/163)

ما به تو وحى فرستاديم همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم، و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (طوائف بنى اسرائيل) و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم، و به داود زبور داديم.

به بیان دیگر گفته می شود که فقط به پیامبران ،وحی (وحی به معنای وحی رسالتی) می شود و به غیر پیامبران از جمله امامان علیهم السلام ،الهام می شود.

بین وحی و الهام تفاوت هایی در چگونگی ارتباط و محتوای کلام وجود دارد. بیان این مباحث تا حدودی تخصصی و مفصل است.در صورت تمایل می توان تاپیکی تحت عنوان "تفاوت وحی و الهام" ایجاد کنید و آن موضوع را در انجا پی گیری کنید.

hoorshid;255683 نوشت:

عبدالرحمان نوشت:

علامه طباطبایی (ره) می فرمایند : فرق امام با نبی در اين است كه نبی تنها دارای هدايت تشريعی و به اصطلاح ارائه كننده طريق است؛ اما امام افزون بر آن، دارای هدايت تكوينی هم هست، يعنی امام از نظر باطنی و نفوذ روحانی كه اثر وجودش در قلب انسان می تابد او را هدايت می كند و لذا مقام امامت يك نوع ولايت بر اعمال مردم است از نظر باطن كه توأم با هدايت می باشد.(ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 372-382.) پس ، پیامبر تشریعی فقط وظیفه هدایت تشریعی مردم را دارد اما امام علاوه بر هدایت تشریعی ، هدایت تکوینی هم دارد. به بیان دیگر ؛ پیامبران راه را به مردم نشان می دهند (ارائه طریق) اما هدابت امام ، به نحو ايصال و رساندن به مقصد و مطلوب است؛ نه صرف ارائه طريق .

مگر همه اولیا الهی و یا حتی بندگان معمولی که بندگی خالص خداوند رو کرده باشند نمی توانند دخل و تصرف در طبیعت(البته به اذن خداوند)داشته باشند همون طور که همه مان از کرامات بسیاری از علما شنیده ایم!؟
و یا مگر معجزه گونه ای از ولایت تکوینی نیست(البته در سطح محدود)!هیچ کدام از انبیا تبلیغی معجزه نداشتند؟!؟!


با سلام

مطلبی که بیان شد در مورد هدایت تکوینی و تشریعی بود و ظاهرا شما بین هدایت تکوینی و ولایت تکوینی خلط کرده اید!!

توضیح بیشتر مطلبی که نقل قول کرده اید:

هدایت به دو نوع تقسیم می شود. هدایت تشریعی (ارائه طریق) و هدایت تکوینی (ایصال به مطلوب)

منظور از هدایت تشریعی این است که خداوند به وسیله وحی ، احکام و قوانین شرعی را به انسان نشان می دهد تا انسان با اراده و انتخاب خودش ، مسیر زندگی اش را انتخاب کند.

اما هدایت تکوینی يک نوع تصرف تكوينى در نفوس است، كه با آن تصرف راه را براى بردن دلها به سوى كمال، و انتقال دادن آنها از موقفى به موقفى بالاتر،هموار مى‏ سازد.و چون تصرفى است تكوينى، و عملى است باطنى، ناگزير مراد از امرى كه با آن هدايت صورت مى‏ گيرد نيز امرى تكوينى خواهد بود نه تشريعى‏.(

ترجمه الميزان، ج‏14، ص429-428.)

تذکر : امام رابط ميان مردم و پروردگارشان در اخذ فيوضات ظاهرى و باطنى است، هم چنان كه پيغمبر رابط ميان مردم و خداى تعالى است در گرفتن فيوضات ظاهرى، يعنى شرايع الهى كه از راه وحى نازل گشته، و از ناحيه پيغمبر به ساير مردم منتشر مى‏ شود.
همچنین امام دليلى است كه نفوس را به سوى مقاماتش راهنمايى مى‏ كند هم چنان كه پيغمبر دليلى است كه مردم را به سوى اعتقادات حق و اعمال صالح راه مى‏ نمايد، البته بعضى از اولياى خدا تنها پيغمبرند، و بعضى تنها امامند، و بعضى داراى هر دو مقام هستند، مانند ابراهيم‏ علیه السلام.
(ترجمه تفسیر الميزان، ج14 ،ص 429.)

عبدالرحمان;257195 نوشت:
اما هدایت تکوینی يک نوع تصرف تكوينى در نفوس است، كه با آن تصرف راه را براى بردن دلها به سوى كمال، و انتقال دادن آنها از موقفى به موقفى بالاتر،هموار مى‏ سازد.و چون تصرفى است تكوينى، و عملى است باطنى، ناگزير مراد از امرى كه با آن هدايت صورت مى‏ گيرد نيز امرى تكوينى خواهد بود نه تشريعى‏.( ترجمه الميزان، ج‏14، ص429-428.) تذکر : امام رابط ميان مردم و پروردگارشان در اخذ فيوضات ظاهرى و باطنى است، هم چنان كه پيغمبر رابط ميان مردم و خداى تعالى است در گرفتن فيوضات ظاهرى، يعنى شرايع الهى كه از راه وحى نازل گشته، و از ناحيه پيغمبر به ساير مردم منتشر مى‏ شود. همچنین امام دليلى است كه نفوس را به سوى مقاماتش راهنمايى مى‏ كند هم چنان كه پيغمبر دليلى است كه مردم را به سوى اعتقادات حق و اعمال صالح راه مى‏ نمايد، البته بعضى از اولياى خدا تنها پيغمبرند، و بعضى تنها امامند، و بعضى داراى هر دو مقام هستند، مانند ابراهيم‏ علیه السلام. (ترجمه تفسیر الميزان، ج14 ،ص 429.)

ممنون از توضیحاتتون!ممکنه یک حدیث یا ایه ای که این بحث(اینکه هدایتی که امام میکنه با پیغمبر تشریعی فرق داره!) از اون گرفته شده رو هم برای مثال بیارید لطفا!
موضوع قفل شده است