چرا مفاتیح و نهج البلاغه را کاملا صحیح میدانیم؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مفاتیح و نهج البلاغه را کاملا صحیح میدانیم؟

چرا با وجود اینکه ما شیعیان بر خلاف اهل سنت که کتابهای صحیحین (صحیح بخاری و مسلم ) رو کاملا درست میدانند میگوییم هیچ کتابی رو به غیر از قران کاملا صحیح نمیدانیم و حتی احادیث کتب اربعه را نیز نیازمند تصحیح سند میدانیم در حالی که به نهج البلاغه و مفاتیح و الجنان بدون توجه به تصحیح سند کاملا اعتماد میکنیم؟:Gig:


کارشناس بحث : محراب

اصولا بحث اعتماد زمانی اهمیت پیدا می کند که با مطلبی بر خلاف اصول پذیرفته شد برخورد کنیم. مطالبی که در نهج البلاغه و مفاتیح آمده است مخالفتی با اصول شیعه ندارد. هر چند بعضی مثلا مناجات خمسه عشر در مفاتیح را دعای رسیده از معصوم نمی دانند زیرا در آن صلوات نیست. و مقرون بودن دعا با صلوات یکی از اصول مسلم شیعه است.
و یا در نهج البلاغه بخاطر گزینشی بودن آن، ممکن است اجمالها و یا سوء برداشتهای صورت بگیرد. ولی با مراجعه به تفسیرهایی که برای نهج البلاغه شده است این مشکل نیز حل خواهد شد.

ببخشید میشه یک توضیح مفصل بدین که چرا ما این کتاب های ارزشمند رو صحیح می دونیم چون ممکنه که همین سوال رو یکی از اهل سنت از ما بپرسن

[="Tahoma"][="Indigo"]

ramtintahmasebi;255564 نوشت:
ببخشید میشه یک توضیح مفصل بدین که چرا ما این کتاب های ارزشمند رو صحیح می دونیم چون ممکنه که همین سوال رو یکی از اهل سنت از ما بپرسن


بنده فکر نمیکنم این کتاب ها را کاملا صحیح همچون قرآن بدانیم.

در کتاب ادعیه نقل شده که فلان دعا در مفاتیح به این صورت و در کتاب دیگری به صورت
دیگری نقل شده و این خود نشان از مصون نماندن این کتاب ها از اشتباهات در نقل ادعیه
و... از معصومین است.


در مورد نهج البلاغه هم،چون با دید بلاغی و ادبی جمع آوری شده،اولا بلیغ ترین فرمایشات
امیر جمع آوری شده و نه همه ی آن ها.در ثانی وقتی حضرت خطبه میفرمودند،افرادی حالا
چه کتابت میکردند و یا حفظ میکردند،و برای دیگران نقل میگردند تا بالاخره جمع آوری شد.
به همین دلیل این کتاب شریف هم از اشتباهات نقلی و ... ممکن است مصون نمانده باشد.

به هر حال اصل قرآن است و برداشت شیعه از آن و احادیث قطعی.وقتی کتابی مخالفتی
با این اصول نداشته باشد،بلکه مفسّر و گره گشای ابهامات آن نیز باشد،لاجرم کتابی
با ارزش میشود

[/]

a_rezahu;255652 نوشت:
ه هر حال اصل قرآن است و برداشت شیعه از آن و احادیث قطعی.

در واقع سوال من هم همین بود!
ایا انچه که در این دو کتاب نقل شده از احادیث قطعی به شمار میاد؟
اگر نه!پس چرا با اونها به شیوه ای رفتار میشه (حداقل در بدنه ی جامعه ) که گویا این طورند؟

پس اگه صحيح نميدونيد لطف كنيد ويرايش جديدشو بديد بيرون

الهدي;255674 نوشت:
پس اگه صحيح نميدونيد لطف كنيد ويرايش جديدشو بديد بيرون

بنده نگفتم اونها رو صحیح نمیدونم ولی برام خیلی تعجب اور است که چرا شیعه با وجود این همه احتیاط و توجهی که در مورد سند احادیث دارد و خیلی بیشتر از اهل سنت در مورد سند حدیث سخت میگیره و ادعا میکنه به هیچ عنوان هیچ کتابی رو به غیر از قران صحیح نمیدونه (بر خلاف اهل سنت که صحیحین رو با وجود اون همه اشکالات واضح کاملا صحیح میدونن و احادیثش رو بدون اشکال) چرا در مورد این دو کتاب این طور برخورد میشه؟

[="Tahoma"][="DarkRed"]

hoorshid;255445 نوشت:
چرا با وجود اینکه ما شیعیان بر خلاف اهل سنت که کتابهای صحیحین (صحیح بخاری و مسلم ) رو کاملا درست میدانند میگوییم هیچ کتابی رو به غیر از قران کاملا صحیح نمیدانیم و حتی احادیث کتب اربعه را نیز نیازمند تصحیح سند میدانیم در حالی که به نهج البلاغه و مفاتیح و الجنان بدون توجه به تصحیح سند کاملا اعتماد میکنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

صحیح دانستن با قابل اعتماد دانستن فرق دارد

در مورد مفاتیح دعاهایی است که با اسناد صحیح به ائمه میرسند و اون ها می شوند صحیح

و دعا هایی اند که سند درستی ندارند اما چون دارای محتوای صحیح اند و با توجه به ماهیت دعا بودن به ان اعتماد میشه

نهج البلاغه رو هم نمی دونم که کامل صحیح می دانیم یا نه

در پناه خدا

کبوتر حرم الزهرا[/]

بسم الله النور
سلام علیکم

[=&quot]آنچه در اين بحث مقصود ماست استدلال بر صحت نسبت نهج البلاغه است. و دليل ما در توفيق اين متن ارزشمند عقلى و نقلى است[/]:

[=&quot]دليل عقلى[/]

[=&quot]دليل عقلى كه دال بر ثبوت اين نسبت باشد، مى توان مقدمات زير را براى اقامه آن و رسيدن به نتيجه قطعى مورد توجه قرار داد[/]:

[=&quot]شك نيست كه نهج البلاغه از لحاظ بلاغت و اشتمال بر دانش و حكمت و با هم داشتن روايت و درايت در اوج است. از سويى نمى توان گفت نهج البلاغه كلام جنيان باشد. ناگزيز كلام آدمى است. نيز شك نيست كه از عصر پيش از اسلام سخنى بدين پايه و مايه نمى شناسيم. پس نهج البلاغه سخنى است شيوا و نغز كه پس از اسلام گفته آمده است. از سوى ديگر يقين داريم كه نهج البلاغه قرآن يا حديث پيامبر نيز نيست[/].

[=&quot]در اين صورت از سخنان سابقين اين امت است، از نظر محققان سبك هاى ادبى و اسلامى، اين نكته نيز ثابت است كه شريف رضى از امام على كه بلاغت را از سرچشمه فصيح ترين عرب يعنى محمد "ص" گرفته است بليغ تر نيست و شريف رضى و امثال او در فصاحت و بلاغت و قدرت بيان، به هر پايه اى كه باشند، باز نمى توانند در جايگاه امام بايستند، چنانكه شريف رضى نيز نهج البلاغه را هرگز به خود نسبت نداده است. پس عقل حكم مى كند كه نهج البلاغه را از سخنان امام على بدانيم. علاوه بر اين، امام داراى حكم و امثالى است كه با اين سبك و اين نظم سخن كه در نهج البلاغه مى بينيم كاملا هماهنگ است[/].

[=&quot]دليل نقلى[/]

[=&quot]اما دليل نقلى همان است كه مورخان حيات سياسى و فكرى اسلام و مورخان ادب عربى و نويسندگان برجسته اى چون 'عبدالحميد كاتب' كه قبلا سخن او را مبنى بر اعتراف او به پيشاهنگى امام على "ع" آورده ايم، بدان اشاره كرده اند. اما مورخانى كه در صحت نسبت نهج البلاغه به امام على شك نكرده اند در راس آنها بايد از 'ابن اثير' و 'سبط بن جوزى' و پيش از ايشان، 'ابوالقاسم بلخى' در عصر 'مقتدر عباسى' نام برد[/].

'[=&quot]ابن ابى الحديد' اگر مويد اين اقوال است بايد دانست كه تائيد او تائيدى است كه بر يك قضاوت موضوعى بى طرفانه و صادقانه و بدور از گزافه گويى استوار است. زيرا 'ابن ابى الحديد' شيعى نبود بلكه دانشمندى بود از معتزله كه فكرش اعتزالى و فقهش حنفى بوده است. ارتباط او با تشيع به رشته اى باريك بسته است. و آن اينكه وى از معتزله بوده است و اينكه بيشتر معتزله از اماميان بوده اند[/].

[=&quot]ما در مقدمه خود بر كتاب 'عقايدالاماميه' نوشته 'محمد رضا المظفر' بدين نكته اشاره كرده ايم. در آنجا گفته ايم كه معتزله بر خلاف عقيده استادان فلسفه دانشگاهها اساتيد شيعى بوده اند. زيرا 'واصل بن عطا' سر سلسله معتزليان شاگرد 'ابوهاشم'. و ابوهاشم شاگرد پدرش 'محمد بن حنيفه' "رضى الله عنه" و محمد بن حنيفه شاگرد پدرش امام على "ع" بوده است. با چنين دليل روشنى، شگفت آور است كه احمد امين هنوز در نسبت نهج البلاغه به پيروى از 'هوى هوار' و 'صفدى' شك مى كند بى آنكه خود با دقت نظر كند، يا دلايل تاريخى را دنبال نمايد[/].

[=&quot]پاره اى اين نسبت را بدان سبب نفى مى كنند كه در نهج البلاغه 'سجع' فراوان است. احمد امين نيز چنين معتقد است و گمان مى كند كه سجع در عصر امام وجود نداشته و پديده اى است كه در عصر دوم عباسى ظهور كرده ست. براستى شرم آور است كه از يك استاد دانشگاه چنين نظرى اظهار شود. گويا احمد امين و كسانى كه با او هم عقيده اند نمى دانند كه فرق است ميان 'سجع مطبوع' كه در آثار عصر جاهلى، قرآن، و احاديث پيامبر "ص" فراوان ديده مى شود، و ميان 'سجع مصنوع' كه در سبكهاى نويسندگى ديوانيان زمان مقتدر عباسى ظهور كرده است. سجعى كه از صنايع بديعى است با ارزش معلوم خود و در اواسط قرن چهارم به دست 'ابوالفضل بن عميد' پى ريزى شده است. سجعى كه در شيوه سخن امام در نهج البلاغه مشاهده مى كنيم از نوع مطبوع است كه در جاهليت و صدر اسلام تا اواخر عصر اموى وجود داشته است. سجع مطبوع اگر در صدر اسلام وجود نمى داشت چگونه پيامبر اسلام "ص" به صحابى شاعر خود 'عبدالله بن رواحه' مى گويد: 'ابن رواحه از سجع بپرهيز' چه، اگر وجود نمى داشت پيامبر از آن منع نمى كرده است. احمد امين اشتباهات بسيارى مرتكب شده است، اشتباهاتى كه ما را به اعتبار اين كه در دانشگاه قاهره از شاگردان او بوده ايم در برابر رجال مذاهب اسلامى سر افكنده كرده است. [ براى توضيح بيشتر رجوع كنيد به كتابى كه تحت عنوان "با طه حسين و نظريات عاريه اى و آراء نسبى او" بزودى منتشر خواهيم كرد[/]. ]

[=&quot]شگفت آورتر اين كه پاره اى محققان، نسبت نهج البلاغه به امام را از آنجا نفى مى كنند كه در شيوه بيان امام روشهاى منطقى يا تقريرى و حسن تقسيم بى نظير مشاهده مى كنند و از سر خطا معتقدند كه اين روش منطقى كه در عبارات امام فراوان ديده مى شود، از سبك سخن امام بدور است. گويى منطق بشرى ساخته ارسطو است. براستى كه امام، مظلوم واقع شده است، چنانكه به ارسطو و فلسفه يونان نيز با چنين ادعايى ستم رفته است[/].

[=&quot]ارسطو سازنده منطق انسان نيست، سازنده اصطلاحات منطق بشرى است. چيزى كه ما در كتاب خود 'المنهج العلمى الحديث' توضيح داده ايم. چه، منطق، حسن تقسيم، تمهيد مقدمات،[/]

[=&quot]استنتاج، و كلام مسلسل، و ترتيب دقيق، همه اينها ملك مشاع و از ويژگيهاى مشترك روشهاى فكرى بشر است كه در آن هيچ ملتى را بر ملت ديگر برترى نيست مگر به اندازه محدود و بسيار محدود. در نتيجه اين ويژگيهاى منطقى- كم يا زياد آن- در ساير سبكهاى عربى نيز موجود است و در احاديث پيامبر "ص" بسيار ديده مى شود. من اگر بخواهم اين نشانه ها را كه در سبك سخن پيامبر به چشم مى خورد، براى خواننده محقق به عنوان سرمشقى براى سبك سخن امام "ع" تشريح كنم. ممكن است از هزار حديث بگذرد و به گمان ما چيزى در حدود يك ميليون حديث خواهد شد[/].

[=&quot]براى مثال، خوب است به نخستين احاديث پيامبر اشار كنيم تا به كژى فهم اينان كه مدعى وجود سبكهاى صرفا بليغ- نه منطقى- در صدر اسلام اند پى ببريد. بايد يقين كنيم كه در سبكهاى اسلامى و سبك گفتار پيامبر كه پيشاهنگ سبكهاى بليغ اسلام است ويژگيهاى منطقى وجود دارد. اگر بخواهيد مى توانيد به آغاز پاره اى احاديث پيامبر "ص" كه در آن بيان منطقى و حسن تقسيم به چشم مى خورد توجه كنيد. فرمود: 'سه كس اند كه خداوند دعايشان را رد نمى كند...' و فرمود: سه كس اند كه خداوند انفاق و قربانى از ايشان نمى پذيرد... آنگاه آنان را بر مى شمارد. و فرمود: 'هشت كس اند كه در روز قيامت از همه آفريدگان به خداوند نزديكتراند..' و فرمود: 'هفت كس اند كه خداوند ايشان را در سايه خود مى گيرد روزى كه سايه اى جز سايه خداوند نيست...' و فرمود: 'شش خصلت است كه از خصال حميده است...' و فرمود: 'شش خصلت است كه از خصال نكوهيده است...' و فرمود: 'شش صفت است كه اگر در كسى باشند براستى مومن است..'، و صدها حديث ديگر كه مبدو به 'سور' هاى منطقى است و نشانه هاى منطقى ديگر كه به گمان من از دو هزار بيشتر است كه هزار آن به احاديث گفتار و بقيه به احاديث افعال و تقريرها مربوط مى شود[/].

[=&quot]در سبك سخن على "ع" بسيارى از روشهاى منطقى مشاهده مى شود كه از سبك پيامبر "ص" تاثير پذيرفته است. روزى به عمر بن خطاب فرمود: 'سه چيز است كه اگر حفظ كنى و بدان عمل نمايى تو را از چيزهاى ديگر بى نياز سازد...' عمر گفت: آنها چيست؟ على فرمود: 'اجراى حد بر خويشاوند و بيگانه، داورى به كتاب خدا در خشنودى و خشم، و تقسيم به عدالت بين سرخ و سياه' عمر گفت: 'كوتاه و بليغ گفته اى'. [ تاريخ يعقوبى ج 2 ص 147 چاپ نشر الفكر، بيروت 1956 م[/]. ]

[=&quot]مى گوييم: آيا در اين سبك، منطق و حسن تقسيم نمى بينيد؟ آيا اجمال و تفصيل و ابهام و توضيح را كه در اين سخنان با نظم و ترتيب منطقى آمده است، مى توان انكار كرد؟ بلكه فراتر از[/]

[=&quot]اين در آن ذكر شيئى و ضد آن را در برابر هم مى بينيم كه همه اينها از روشهاى بيان منطقى محسوب مى شود. اگر در نهج البلاغه چنين روشهاى منطقى و ويژگى بيان تقريرى به چشم مى خورد، بر سبيل پيروى شاگرد از استاد يعنى محمد "ص" سرور پيامبران است[/].

[=&quot]بدين ترتيب براى خواننده مسلمان و عرب روشن است كه در سبك سخنورى امام دلايلى است كه در نسبت آن به امام جاى شكى باقى نمى گذارد. از آنجا كه اين سبك از لحاظ شيوه بلاغت يكدست است اين نيز دليل ديگرى است بر اينكه سراسر نهج البلاغه از سخنان امام على "ع" است و در آن از كلمات شريف رضى [ اين نظر استاد حفنى داود است و نقد آراء او در اين ترجمه مقصود نبوده است- مترجم. ] و ساير بلغاى قرن چهارم چيز قابل ذكرى به چشم نمى خورد[/].
منبع:سایت تبیان

با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

در تکمیل صحبتهای جناب پسندیده و ضمن تشکر از ایشان

باید عرض کنم که هر چند بين زمان حيات امام علي ـ عليه السّلام ـ و زمان تدوين نهج البلاغه توسط سيد رضي سه قرن و نيم فاصله است، امّا اين امر نمي‌تواند خدشه‌اي بر صحيح و مستند بودن اين سخنان به امام علي ـ عليه السّلام ـ وارد كند و همچنين نمي‌تواند دليلي بر كم و زياد شدن سخنان آن حضرت باشد. زيرا سيد رضي با استفاده از مجموعه‌هاي ارزشمندي كه از قرن اول هجري تا قرن چهارم گردآوري شده بود، مجموعه جاودانه و بي‌مانند نهج البلاغه را تدوين كرد و الا خطبه‌ها، نامه‌ها و كلمات قصار امام علي ـ عليه السّلام ـ پيش از آن كه سيد رضي چشم به جهان باز كند و نهج البلاغه را جمع‌آوري نمايد، ‌به طور متفرق در منابع فراواني ثبت و ضبط شده بود، منابعي كه شخصيت‌هاي عالم و مورد وثوق آنها را گرد آورده بودند. (محمد تقي جعفري، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چ دوم، 1358، ص 303.)

و اگر سيدرضي مصادر اين سخنان را در نهج البلاغه ذكر نكرده است به اين دليل بوده كه وي به فراواني منابع و مصادر سخنان امام علي ـ عليه السّلام ـ و صدور اين سخنان از امام علي ـ عليه السّلام ـ يقين داشته است. ايشان در مواردي كه به يقين نرسيده، و نسبت به خطبه‌ها، نامه‌ها يا حكمت‌هايي كه چنين يقيني برايش حاصل نگشته بوده، مصادر و اسانيد آنها را ذكر كرده است. از جمله در برخي از سخنان آن حضرت به مصادري مانند، «كتاب البيان و التبيين» عمرو بن بحر جاحظ. كتاب المختضب مبرد. كتاب المغازلي سعيد بن يحيي. الجمل واقدي و... اشاره كرده است. (جعفر سبحانی ، تفسير نهج البلاغه، قم، امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، تهران، ص 30 ـ 31.)
در سالهاي اخير براي يافتن مصادر كلمات امام علي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه تلاش‌هايي صورت گرفته و منابع معتبر آن سخنان را نشان داده‌اند. كتاب‌هاي زير نمونه‌هايي از اين تلاش‌ها است:
1. مصادر نهج البلاغه، ضميمه كتاب ماهو نهج البلاغه، هبة الدين شهرستاني.
2. مدارك نهج البلاغه، هادي آل كاشف الغطاء.
3. استناد نهج البلاغه، امتياز علي خان عرشي رامپوري هندي.
4. مصادر نهج البلاغه و اسانيده، عبدالزهراء الحسيني الخطيب.
5. نهج البلاغه توثيقه و نسبته الي الامام علي ـ عليه السّلام ـ ، ‌دكتر حامد حنفي.
علاوه بر مطالب فوق بايد افزود كه يكي از راه‌هاي شناخت كلام شخصيت‌هاي برجسته ديني و تاريخي، شناسايي سخنان آنها از نوع سبك و سياق كلام آنان و درجه فصاحت و بلاغت سخنان آنها است. با اين حساب اگر كسي در نهج البلاغه نيك بيانديشد، آن را داراي يك اسلوب ويژه، و از حيث فصاحت و بلاغت در اوج، خواهد ديد و به يقيني در مي‌يابد كه تمامي اين سخنان از يك شخص صادر شده است و از آنجايي كه به تواتر و به صورت يقين انتساب برخي از سخنان آن به امام علي ـ عليه السّلام ـ روشن است، معلوم مي‌گردد كه كل نهج البلاغه سخنان نوراني و حقيقت نماي اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ است.
مثلا در مورد یکی از خطبه های امیر المؤمنین ع که بعض ادعا دارند این خطبه را خود سید رضی گفته و به نهج البلاغه اضافه کرده است دکتر طه حسین ادیب معروف معاصر با الفاظی خاص این مطلب را گوشزد می کند که این خطبه چنان فصیح و بلیغ است که از شخصی مانند سید رضی و یا اشخاص بالاتر از او هم چنین کاری ساخته نیست.

اما در مورد کتاب مفاتیح الجنان


مرحوم حاج شيخ عباس قمي مؤلف مفاتيح الجنان خود در مقدمه كتابش مي‌فرمايد: « بعضي از اخوان مؤمنين از اين داعي درخواست نمودند كه كتاب «مفاتيح الجنان» را كه متداول شده بين مردم مطالعه نمايم و آن چه از ادعيه آن كتاب كه سند دارد ذكر نمايم و آن چه را كه سندش به نظرم نرسيده ذكر ننمايم و اضافه كنم بر آن بعض ادعيه و زيارات معتبره كه در آن كتاب ذكر نشده و ناميدم آن را به «مفاتيح الجنان».
پس به اقرار خود مرحوم محدث قمي رضوان الله عليه كه مردي متتبع و خريط فنّ در باب حديث شناسي و ساير علوم اسلامي است ادعيه مفاتيح الجنان ار لحاظ سندي مشكلي ندارد. امّا اگر منظور شما این است که آیا همه مطالب این کتاب صحيح و يقين آور است. اين ادعا را هيچ كس نه تنها در باب دعاها بلكه در ساير ابواب فقه و فروع فقهيه كه از طريق اخبار رسيده است را نمي‌تواند داشته باشد. اكثر اين دعاها از طريق خبر واحد بما رسيده است كه از آن تعبير به علمي مي‌كنند كه شارع مقدس آن چه از اخبار واحد به دست مي‌آيد را قائم مقام علم قرار داده است. پس ادعاي اين كه آن چه از اخبار به دست مي‌آيد يقين‌آور است، بدون برهان و دليل است. اين يك جواب مربوط به دعاهاي مفاتيح الجنان كه يك جواب خاصي بود.
امّا جواب عام و كلي اين كه براي ساير كتب ادعيه، زيارات، اذكار، اوراد و... مفيد باشد. و آن اين است كه رواياتي كه درباره دعاها وارد شده است طبق اخباري كه معروف به «اخبار مَنْ بَلَغَ» مي‌باشند لازم نيست دقت در اسناد آن شود و مسامحه در آن جايز است. اين اخبار كه در كتاب شريف اصول كافي، وسايل الشيعه آمده است كه به عنوان نمونه يك حديث بيان مي گردد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «مَنْ بَلَغَهُ ثوابٌ من الله علي عملٍ فَعَمِلَ ذلكً العمل التماسَ ذلك الثواب اوتَيه و ان لم يكن الحديثُ كما بلغه». كسي كه ثواب بر عملي از خدا به او برسد و آن عمل را به اميد آن ثواب انجام دهد، به او ثواب مي‌دهند، اگر چه حديث به او نرسيده باشد.
گفته شد كه اين اخبار به اخبار «من بلغ» معروف است و مضمون آنها به تسامح در ادله سنن مشهور گشته است. و حاصل اين اخبار اين است كه:‌چنانچه مسلماني بشنود يا در كتابي ببيند كه اگر كسي مثلا چنين نمازي را بخواند يا چنين دعايي را بخواند، چنان پاداشي در دنيا يا در آخرت به او داده مي‌شود، پس اگر او نماز گزارد، خدا آن پاداش را به او مي‌دهد. اگر چه واقع و حقيقت چنان نباشد، و آن گوينده و كتاب دروغي جعل كرده و يا اشتباه كرده باشند. زيرا كرم و فضل خدا زياد است و به خود اجازه نمي‌دهد كه چون بندهاي به او حسن ظن پيدا كرد و اميدوار شد نااميدش كند. از اين رو فقها و دانشمندان اسلامي گفته‌اند درباره مستحبات لازم نيست كه هميشه دنبال خبري صحيح و موثق بگرديم، بلكه به اخبار ضعيف و مجهول در اين باره مي‌توان استناد كرد. به خلاف واجبات و محرمات كه جز با خبر صحيح و موثق ثابت نگردد.

بابت توضیحات کاملتون خیلی خیلی ممنون!
ولی جناب محراب بنده نمی خواستم بگویم این دو کتاب به خصوص نهج الباغه سندیت نداره و یا من در سندش شک دارم سوال بنده این بود که:

hoorshid;255684 نوشت:
بنده نگفتم اونها رو صحیح نمیدونم ولی برام خیلی تعجب اور است که چرا شیعه با وجود این همه احتیاط و توجهی که در مورد سند احادیث دارد و خیلی بیشتر از اهل سنت در مورد سند حدیث سخت میگیره و ادعا میکنه به هیچ عنوان هیچ کتابی رو به غیر از قران صحیح نمیدونه (بر خلاف اهل سنت که صحیحین رو با وجود اون همه اشکالات واضح کاملا صحیح میدونن و احادیثش رو بدون اشکال) چرا در مورد این دو کتاب این طور برخورد میشه؟

با استدلالاتی که شما و جناب پسندیده فرمودید یعنی مثلا نهج البلاغه 100%درسته!(همه ی مطالبش!!)

پس چرا ما شیعیان میگیم مثل اهل سنت کتابی کاملا صحیح غیر قران نداریم!!(انگار که نهج البلاغه صحیح بخاری شیعیان است!!!!!!)البته تاکید کنم در مثل جای مناقشه نیست!قطعا نه بخاری با امیر المونین قابل مقایسه است و نه نهج البلاغه با صحیح بخاری!

اما برخورد ما با نهج البلاغه مثل برخورد اهل سنت با صحیحین است!
اما ما ادعا میکنیم هیچ کتابی که این طور باشه نداریم!!
من احساس کردم این یک پارادکس رفتاری است!!
اگه میشه در این باره هم توضیح بفرمایین لطفا!!!

محراب;255775 نوشت:
زيرا سيد رضي با استفاده از مجموعه‌هاي ارزشمندي كه از قرن اول هجري تا قرن چهارم گردآوري شده بود، مجموعه جاودانه و بي‌مانند نهج البلاغه را تدوين كرد و الا خطبه‌ها، نامه‌ها و كلمات قصار امام علي ـ عليه السّلام ـ پيش از آن كه سيد رضي چشم به جهان باز كند و نهج البلاغه را جمع‌آوري نمايد، ‌به طور متفرق در منابع فراواني ثبت و ضبط شده بود، منابعي كه شخصيت‌هاي عالم و مورد وثوق آنها را گرد آورده بودند
اهل سنت هم ادعا میکنند که بخاری در تدوین کتابش فقط احادیث قطعی و صحیح رو اورده و بسیار سخت گرفته!(طبق گفته خود بخاری در اول کتابش) و به همین جهت دیگر احادیث کتاب رو تصحیح سند نمیکنند!و هر چه از اون نقل بشه رو کاملا میپذیرند!!(گرچه غلطهای حتی خلاف عقل بسیاری در این کتاب امده!!!)
ایا رفتار ما با نهج البلاغه نیز این طور نیست؟(البته من به هیچ عنوان نمیگم نهج البلاغه دارای مشکل است!!)اما میخوام بدونم با وجود نهج البلاغه چرا ما شیعیان میگیم غیر قران هیچ کتاب 100%صحیحی نداریم؟

hoorshid;255804 نوشت:
هل سنت هم ادعا میکنند که بخاری در تدوین کتابش فقط احادیث قطعی و صحیح رو اورده و بسیار سخت گرفته!(طبق گفته خود بخاری در اول کتابش) و به همین جهت دیگر احادیث کتاب رو تصحیح سند نمیکنند!و هر چه از اون نقل بشه رو کاملا میپذیرند!!

با سلام

اما اين كه اهل سنت ادعا مي كنند تمام روايات موجود در صحاح آنها ـ مخصوصاً صحيح بخاري و صحيح مسلم ـ از نظر سند و متن قوي است و تمام آنها صحيح است ادعاي درستي نيست چون در بين رواة و ناقلين حديث در اين كتب، افراد ضعيف و غير موثق موجودند، كه در منابع خود اهل سنّت به آنها اشاره شده است.

علاوه بر علماء شيعه كه بعضي از احاديث صحيحين را معتبر نمي‌دانند علماي اهل تسنن نيز بعضي از روايات صحيحين را ضعيف مي‌دانند از جمله: ابن حجر مي‌گويد: حفّاظ «110» حديث صحيح بخاري كه «32» حديث از آن را مسلم نقل كرده مورد ترديد است و بيشتر رجال احاديث بخاري، ضعيف هستند،[=&quot]«[/][=&quot] ابن حجر عسقلاني، هدي الساري مقدّمه فتح الباري، قاهره، دارالديان التراث، چاپ اول، 1407، ج2، ص81.»[/]

قاضي ابوبكر باقلاني داستان نماز خواندن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به عبدالله بن أبي و اعتراض عمر را كه در صحيحين آن را نقل كرده‌اند، انكار نموده است. امام الحرمين و امام غزالي و شيخ محمد عبده و داوودي آن را غير صحيح مي‌دانند.« [=&quot]فتح الباري، ج9، تفسير سورة برائت.»[/]

ابوذرعه يكي از بزرگان علم حديث بعضي از رجال صحيحين را مذمت مي‌كند [=&quot]«بغدادي، احمد بن خطيب، تاريخ بغدادي، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1417ق، ج4، ص273.»[/]

فاضل نووي مي‌گويد: من در اين كتاب احاديث زيادي ديدم كه صحت آن‌ها جاي ترديد است و در صداقت رجال اسناد اختلاف است «[=&quot] نوي، فاضل، مقدمة شرح صحيح مسلم، ص16.[/]»
در نتيجه، به طور مختصر به ضعيف بودن بعضي از رجال اسناد و متن صحيحين اشاره‌اي گذرا شده است و دريافتيم كه از اين‌كه صحيحين قابل نقد نيستند يك اشتباه است. و لازم است در اين دو كتاب يك بررسي جدّي صورت گيرد، تا احاديث صحيح از ناصحيح و جعلي جدا گردد.



موضوع قفل شده است