جمع بندی ذکر و ورد چیست؟ و چه تفاوتی باهم دارند؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذکر و ورد چیست؟ و چه تفاوتی باهم دارند؟

با عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات شما

ذکر و ورد چیست؟

چه تفاوتی با هم دارند؟

ذکر عام و خاص چیست؟آیا ورد هم عام و خاص دارد؟

ذکر و وردمان چه باشد ضرر ندارد؟

کارشناس بحث : سمیع

ذکر یونسیه;254932 نوشت:
با عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات شما ذکر و ورد چیست؟ چه تفاوتی با هم دارند؟ ذکر عام و خاص چیست؟آیا ورد هم عام و خاص دارد؟ ذکر و وردمان چه باشد ضرر ندارد؟

باسمه تعالی
باسلام:
جهد کن که در همه حال سرِّت با یار بود نه در کوچه وبازار(1
معنای ذکر توجه ویاد اوری است که امری است مربوط به قلب انسانی
واین الفاظی که بر زبان جاری می کنیم در واقع ورد هستند ونه ذکر،البته چون این الفاظ عامل وسببب هستند جهت توجه قلبی ،از باب تسمیه اسم مسبب برسبب به آن الفاظ ذکر می گویند
واز باب مسامحه ما دو نوع ذکر داریم
ذکر عام و ذکر خاص
ذکر عام همانی است که در روایات و آیات به صورت عمومی بیان شده و هر کسی مجاز است که آن را بگوید و تعداد خاصی ندارد
مگر آنکه در روایت تعداد آن بیان شده باشد

ذکر خاص ذکری است که استاد سلوک به سالک میدهد و باید حتما از استادش اذن داشته باشد و تعدادش هم بستگی به نظر استاد دارد،
درمورد اوراد عام :
هیچ ترتیب وآدابی مجوی / هر چه می خواهد دل تنگت بگوی(2
پی نوشت :
1-کلمه 168 هزار ویک کلمه علامه حسن زاده آملی
2- مولوی

.

سمیع;255518 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:
جهد کن که در همه حال سرِّت با یار بود نه در کوچه وبازار(1
معنای ذکر توجه ویاد اوری است که امری است مربوط به قلب انسانی
واین الفاظی که بر زبان جاری می کنیم در واقع ورد هستند ونه ذکر،البته چون این الفاظ عامل وسببب هستند جهت توجه قلبی ،از باب تسمیه اسم مسبب برسبب به آن الفاظ ذکر می گویند
واز باب مسامحه ما دو نوع ذکر داریم
ذکر عام و ذکر خاص
ذکر عام همانی است که در روایات و آیات به صورت عمومی بیان شده و هر کسی مجاز است که آن را بگوید و تعداد خاصی ندارد
مگر آنکه در روایت تعداد آن بیان شده باشد

ذکر خاص ذکری است که استاد سلوک به سالک میدهد و باید حتما از استادش اذن داشته باشد و تعدادش هم بستگی به نظر استاد دارد،
درمورد اوراد عام :
هیچ ترتیب وآدابی مجوی / هر چه می خواهد دل تنگت بگوی(2
پی نوشت :
1-کلمه 168 هزار ویک کلمه علامه حسن زاده آملی
2- مولوی

.


ممنون بابت پاسخ روشنتان
یک سوال ،استاد سلوک این ذکر را بر چه اساسی می دهد،روایتی در تایید این نحوه ذکر دادن داریم؟
یا دلیل عقلی؟
این سوال بدین دلیل است که دانسته شود آیا کار عرفا مورد تایید دلیلی است؟آنهم دلیلی که مخالفین ایشان نتوانند مورد خدشه قرار دهند.
ممنون می شوم پاسخ دهید.

ذکر یونسیه;257496 نوشت:
ممنون بابت پاسخ روشنتان
یک سوال ،استاد سلوک این ذکر را بر چه اساسی می دهد،روایتی در تایید این نحوه ذکر دادن داریم؟
یا دلیل عقلی؟
این سوال بدین دلیل است که دانسته شود آیا کار عرفا مورد تایید دلیلی است؟آنهم دلیلی که مخالفین ایشان نتوانند مورد خدشه قرار دهند.
ممنون می شوم پاسخ دهید.

با سلام و تشکر از دوست خوبم
من هم یه سوال به سوال ایشون اضافه می کنم که اگه میشه کارشناس این رو هم جواب بدن؟ دوست خوبم راجع به تعداد پرسیدن که دلیلی از جانب اهل بیت برا این قضیه داریم؟ من هم سوالم این هست که بعضی ذکرا با زبان گفته میشه بعضی تو خاطر یا ذهن گفته میشه این هم دلیلی براش هست از ائمه؟ یا از جانب اولیاء و بزرگان دین رسیده؟

ذکر یونسیه;257496 نوشت:
ممنون بابت پاسخ روشنتان
یک سوال ،استاد سلوک این ذکر را بر چه اساسی می دهد،روایتی در تایید این نحوه ذکر دادن داریم؟
یا دلیل عقلی؟
این سوال بدین دلیل است که دانسته شود آیا کار عرفا مورد تایید دلیلی است؟آنهم دلیلی که مخالفین ایشان نتوانند مورد خدشه قرار دهند.
ممنون می شوم پاسخ دهید.

باسمه تعالی
باسلام
دستوراتی که استاد عملی در مسیر سیر وسلوک می دهد یا
الف: منشاء روایی دارد مانند ذکر(یا هو یامن لا هو الا هو)که حضرت امیر علی علیه السلام
در جنگ بدر برسر زبان داشت و پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اطلاق اسم اعظم را بر این ذکر فرمودند(1 واین ذکر به شاگرد طبق باطن خاص آن شاگرد ممکن است داده شود
ویا مانند این بیان شریفی که حضرت علامه حسن زاده آملی فرموده اند آیه سخره (55تا57)سوره اعراف در صفا قلب واطمینان نفس ونفی خواطر و ازاله شک و وساوس به عدد سبعین (70)مر نفوس مستعده را در تربیت ایقان است ودستور آن از حضرت وصی علیه السلام عین برهانست واحادیث متعددی را در این زمینه بیان فرموده اند(2 ومانند این نوع دستورات.....
ویا
ب:دستورات استاد سینه به سینه رسیده اسیت که البته سلیقه ای هم نیست بلکه بر اساس تعداد اعداد حروف است
مانند اینکه عدد ذکر یاشافی 391 است
ویاحضرت علامه حسن زاده آملی فرموده اند ای عزیز در حال قبض ذکر (یاباسط)به عدداسم(قابض)903 بسیار نافع است که بسط می آورد.....(3)و
یا در بیانی پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم فرمودند در قبزستان سوره توحید را 11بار بخوانید که عدد هو است
ویا ذکر یا کاشف الکرب عن وجه الحسین....133 بار که تعداد حروف عباس است
پی نوشت
1-صافی در شرح کافی ملا خلیل قزوینی ج2 ص 263
2-هزار ویک نکته نکته 978
3-انسان در عرف عرفان ص36

مفتقر;257644 نوشت:
با سلام و تشکر از دوست خوبم
من هم یه سوال به سوال ایشون اضافه می کنم که اگه میشه کارشناس این رو هم جواب بدن؟ دوست خوبم راجع به تعداد پرسیدن که دلیلی از جانب اهل بیت برا این قضیه داریم؟ من هم سوالم این هست که بعضی ذکرا با زبان گفته میشه بعضی تو خاطر یا ذهن گفته میشه این هم دلیلی براش هست از ائمه؟ یا از جانب اولیاء و بزرگان دین رسیده؟

باسمه تعالی
با سلام:
گر چه حقیقت ذکر همان توجه قلبی است ولی نمی شود اثر الفاظ را وذکر لفظی را نادیده گرفت
متاسفانه افراط وتفریط پیش آمده است بعضی از فرق متصوفه فقط بر ذکر لفظی تاکید می ورزند وحلقه های ذکر تشکیل می دهند وحرکاتی با آهنگ خاص انجام می دهند وبرخی دیگر در نقطه مقابل اند واصلا لفظی ادا نمی کنند ودیده شده که حتی بعضی از آنها که نماز می خوانند لفظی ادا نمی کنند وهمه اجزاء نماز را به سکوت وتوجه می گذرانند
از نظر معارف اهل البیت علیهم السلام هردو روش مردود است
بلکه در بیانات ائمه علیهم السلام الفاظ خاصی ودر مواردی با عدد معین تاکید شده است ودر عین حال توجه قلبی وحضور قلب هم شرط است که حقیقت ذکر همین حضور قلب است وذکر بدون حضور قلب مانند در دست داشتن نابینا در دست خود یک مشعل است که به حال او مفید نخواهد بود البته ذکر لفظی فوائدی دارد از جمله اینکه هر عضوی باید از ذکر وعبادت حظ خود را ببرد و اکتفا به ذکر قلبی زبان را از حظش محروم می سازد چنانچه خواندن قران از روی قران ونگاه به ان بهتر از حفظ خواندن است که در حفظ خواندن چشم از بهره خود از عبادت محروم می شوذد

با سلام
این ذکری که استاد به شاگردش برای هدف خاص میدهد بر چه اساس است؟مثلا یکی از عرفا به یکی از شاگردانشان ذکر یا حبیبی(یا یا محبوب؟یادم نیست)میدهند.یکی دیگر استفاده کرده و حالش بدتر میشود.استاد به او میگویند این ذکر برای تو نیست.تو هنوز محبوبت دنیاست....

بعضی از اذکار که در شاخه علم اذکار قرار دارد
خود دارای قدرتی بسیار است البته این اذکار از جانب استاد باید فعال بشه
دقت کنید منظور اون اذکاری است که استاد می گه
مثلا به یکی از شاگرداش می گه شما این ذکرو شبی 10بار تکرار کن
چون استاد این ذکر رو با قدرتی که احتمالا از خداوند داره فعال می کنه و این ذکر با اون خصوصیات فقط با 10بار گفتن و فقط برای اون شاگرد کاربرد داره
یکی از اساتید تعریف می کرد یه عارفی (اسمش یادم نمیاد)بمدت ده سال به تعداد خیلی زیاید یه ذکر یا دعای رو تکرار می کنه و نتیجه دلخواهی رو هم نمی گیره تا اینکه تسلیم می شه و می ره پیش یه استادی استاده می گه شما هر شب فقط 10بار اینو تکرار کن بعد از چند شب تمام اسرار و مواردی که تو این ده سال دنبالش بود واسش اشکار می شه
البته بگم کل اذکار خودش خاصیت ها داره ولی این علم فقط در بین بعضی از اساتید هست و کلی بهش می گن بطن قضیه یعنی نیاز به فرمول و حساب نیس
البته باید بگم که بهترین راه خودشناسی و خداشناسی است چرا که اگر ما حرام رو بمعنای واقعی ترک کنیم و رو به واجبات بیاریم مطمعنا خداوند از این اساتید سر راه ما قرار خواهد داد و چه بسا صاحب این علوم راز گونه هم قرار گرفت
یا علی

فاطمه ۶۵;276272 نوشت:
با سلام
این ذکری که استاد به شاگردش برای هدف خاص میدهد بر چه اساس است؟مثلا یکی از عرفا به یکی از شاگردانشان ذکر یا حبیبی(یا یا محبوب؟یادم نیست)میدهند.یکی دیگر استفاده کرده و حالش بدتر میشود.استاد به او میگویند این ذکر برای تو نیست.تو هنوز محبوبت دنیاست....

باسمه تعالی
باسلام:
همانطوریکه هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست حتی دوقلوها که حداقل در بند انگشت از هم ممتاز می شوند واثر انگشت هر انسانی مختص به همان انسان است
هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست وباطن افراد هم با یکدیگر فرق می کند
لذا در مسیر سیر وسلوک،که سالک در خدمت استاد کامل ومکملی قرار می گیرد که باطن افراد را می خواند،و مطابق باطن خاص،دستور العمل می دهد ،دیده می شود که دو شاگرد با هم مسیر سیر وسلوک را در خدمت یک پیر طریق شروع می کنند ،ولی دستور العملهای هر یک ،با هم تفاوت می کند ، چون باطن هایشان باهم فرق می کند.
مانند اینکه دو نفر هستند،که هردو سرما خورده اند وگلویشان درد می کند ،وقتی این دو شخص خدمت پزشک می روند ،آقای دکتر به یکی پنی سیلین فقط تجویز می کند وبه دیگری کپسول،با اینکه هردو سر ما خورده اند،چرا؟
چون یکی از این افراد علاوه بر سرما خوردگی، مشکل زخم معده دارد لذا داروی کپسول برای او مفید نیست وباید پنی سیلین مصرف کند ولی دیگری مشکل زخم معده را ندارد لذا فقط باید کپسول مصرف کند
پس اگر یک خضر راهی دستورالعملی را به یکی از شاگردانش داد،واو عمل کرد ونتیجه گرفت ،ما نباید توقع داشته باشیم که آن دستور العمل را انجام دهیم وهمان نتیجه را بگیریم،چون این دستورالعمل با تعداد خاص خود مختص این باطن بود و چه بسا برای باطن خاص ما مفید واقع نشود.
موفق باشید

جناب سمیع مثال سرماخوردگی و تجویز دو نوع دارو بسیار مفید و آموزنده و تامل برنگیز بود از حضرتعالی کمال تشکر را دارم.

سمیع;276358 نوشت:
باسمه تعالی
باسلام:
همانطوریکه هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست حتی دوقلوها که حداقل در بند انگشت از هم ممتاز می شوند واثر انگشت هر انسانی مختص به همان انسان است
هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست وباطن افراد هم با یکدیگر فرق می کند
لذا در مسیر سیر وسلوک،که سالک در خدمت استاد کامل ومکملی قرار می گیرد که باطن افراد را می خواند،و مطابق باطن خاص،دستور العمل می دهد ،دیده می شود که دو شاگرد با هم مسیر سیر وسلوک را در خدمت یک پیر طریق شروع می کنند ،ولی دستور العملهای هر یک ،با هم تفاوت می کند ، چون باطن هایشان باهم فرق می کند.
مانند اینکه دو نفر هستند،که هردو سرما خورده اند وگلویشان درد می کند ،وقتی این دو شخص خدمت پزشک می روند ،آقای دکتر به یکی پنی سیلین فقط تجویز می کند وبه دیگری کپسول،با اینکه هردو سر ما خورده اند،چرا؟
چون یکی از این افراد علاوه بر سرما خوردگی، مشکل زخم معده دارد لذا داروی کپسول برای او مفید نیست وباید پنی سیلین مصرف کند ولی دیگری مشکل زخم معده را ندارد لذا فقط باید کپسول مصرف کند
پس اگر یک خضر راهی دستورالعملی را به یکی از شاگردانش داد،واو عمل کرد ونتیجه گرفت ،ما نباید توقع داشته باشیم که آن دستور العمل را انجام دهیم وهمان نتیجه را بگیریم،چون این دستورالعمل با تعداد خاص خود مختص این باطن بود و چه بسا برای باطن خاص ما مفید واقع نشود.
موفق باشید

سلام واقعا ممنون از شما
از اون پست های بود که ادم رو قانع می کنه
بسیار مثال زیبایی عرض کردین
تشکر

پرسش:
ذکر و ورد چیست؟ چه تفاوتی با هم دارند؟ ذکر عام و خاص چیست؟ آیا ورد هم عام و خاص دارد؟ استاد سیر و سلوک بر چه اساسی این اذکار را به شاگرد می دهد؟

پاسخ:
«جهد کن که در همه حال سرِّت با یار بود نه در کوچه و بازار»(1)
معنای ذکر توجه و یادآوری است‌ که امری است مربوط به قلب انسانی و این الفاظی‌ که بر زبان جاری می کنیم در واقع ورد هستند و نه ذکر، البته چون این الفاظ عامل و سببب هستند جهت توجه قلبی، از باب تسمیه اسم مسبب برسبب به آن الفاظ ذکر می گویند.

و ما دو نوع ذکر داریم ذکر عام و ذکر خاص

الف:ذکر عام همانی است که در روایات و آیات به صورت عمومی بیان شده و هر کسی مجاز است که آن را بگوید و تعداد خاصی ندارد
مگر آنکه در روایت تعداد آن بیان شده باشد

ب: ذکر خاص ذکری است که استاد سلوک به سالک میدهد و باید حتما از استادش اذن داشته باشد و تعدادش هم بستگی به نظر استاد دارد.

درمورد اوراد عام :
«هیچ ترتیب و آدابی مجوی / هر چه می خواهد دل تنگت بگوی»(2)
و گر چه حقیقت ذکر همان توجه قلبی است ولی نمی شود اثر الفاظ را و ذکر لفظی را نادیده گرفت.
متاسفانه افراط و تفریط پیش آمده است بعضی از فرق متصوفه فقط بر ذکر لفظی تاکید می ورزند و حلقه های ذکر تشکیل می دهند و حرکاتی با آهنگ خاص انجام می دهند و برخی دیگر در نقطه مقابل اند و اصلا لفظی ادا نمی کنند و دیده شده که حتی بعضی از آن ها که نماز می خوانند لفظی ادا نمی کنند و همه اجزاء نماز را به سکوت و توجه می گذرانند.
از نظر معارف اهل البیت( علیهم السلام) هردو روش مردود است، بلکه در بیانات ائمه (علیهم السلام) الفاظ خاصی ودر مواردی با عدد معین تاکید شده است و در عین حال توجه قلبی وحضور قلب هم شرط است که حقیقت ذکر همین حضور قلب است و ذکر بدون حضور قلب مانند در دست داشتن نابینا در دست خود یک مشعل است که به حال او مفید نخواهد بود البته ذکر لفظی فوائدی دارد از جمله اینکه هر عضوی باید از ذکر و عبادت حظ خود را ببرد و اکتفا به ذکر قلبی زبان را از حظش محروم می سازد چنانچه خواندن قران از روی قران و نگاه به آن بهتر از حفظ خواندن است که در حفظ خواندن چشم از بهره خود از عبادت محروم می شوذد

و دستوراتی که استاد عملی در مسیر سیر وسلوک می دهد بردو دسته است:
الف: منشاء روایی دارد مانند ذکر(یا هو یامن لا هو الا هو)که حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در جنگ بدر برسر زبان داشت و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) اطلاق اسم اعظم را بر این ذکر فرمودند(3)و این ذکر به شاگرد طبق باطن خاص آن شاگرد ممکن است داده شود.

و یا مانند این بیان شریفی که حضرت علامه حسن زاده آملی فرموده اند آیه سخره (55تا57)سوره اعراف در صفا قلب و اطمینان نفس و نفی خواطر وازاله شک و وساوس به عدد سبعین (70)مر نفوس مستعده را در تربیت ایقان است ودستور آن از حضرت وصی علیه السلام عین برهانست و احادیث متعددی را در این زمینه بیان فرموده اند(4)و مانند این نوع دستورات.....

ب:دستورات استاد سینه به سینه رسیده اسیت که البته سلیقه ای هم نیست بلکه بر اساس تعداد اعداد حروف است.
مانند اینکه عدد ذکر یاشافی 391 است
و یا حضرت علامه حسن زاده آملی فرموده اند: «ای عزیز در حال قبض ذکر (یاباسط)به عدداسم(قابض)903 بسیار نافع است که بسط می آورد.....(6)و یا در بیانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند در قبرستان سوره توحید را 11بار بخوانید که عدد هو است.
و یا ذکر یا کاشف الکرب عن وجه الحسین....133 بار که تعداد حروف عباس است.

همانطور‌ی‌که هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست حتی دوقلوها که حداقل در بند انگشت از هم ممتاز می شوند واثر انگشت هر انسانی مختص به همان انسان است هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست وباطن افراد هم با یکدیگر فرق می کند.

لذا در مسیر سیر وسلوک،که سالک در خدمت استاد کامل و مکملی قرار می گیرد که باطن افراد را می خواند، و مطابق باطن خاص، دستور العمل می دهد، دیده می شود که دو شاگرد با هم مسیر سیر وسلوک را در خدمت یک پیر طریق شروع می کنند، ولی دستور العملهای هر یک، با هم تفاوت می کند، چون باطن هایشان باهم فرق می کند.
مانند اینکه دو نفر هستند،که هردو سرما خورده اند وگلویشان درد می کند ،وقتی این دو شخص خدمت پزشک می روند، آقای دکتر به یکی پنی سیلین فقط تجویز می کند و به دیگری کپسول، با اینکه هردو سر ما خورده اند، چرا؟
چون یکی از این افراد علاوه بر سرما خوردگی، مشکل زخم معده دارد لذا داروی کپسول برای او مفید نیست و باید پنی سیلین مصرف کند ولی دیگری مشکل زخم معده را ندارد لذا فقط باید کپسول مصرف کند.
پس اگر یک خضر راهی دستورالعملی را به یکی از شاگردانش داد، و او عمل کرد و نتیجه گرفت، ما نباید توقع داشته باشیم که آن دستور العمل را انجام دهیم و همان نتیجه را بگیریم، چون این دستورالعمل با تعداد خاص خود مختص این باطن بود و چه بسا برای باطن خاص ما مفید واقع نشود.

پی نوشت :
1.حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه،ج1،ص397،نشر رجاء.
2.مولوی.
3.ابن بابويه، محمد بن على‏،التوحيد(للصدوق)،ص89، جامعه مدرسين‏، ايران؛ قم‏، 1398 ق‏.
4.حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه،ص799،نشر رجاء.
5-حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه،ج12،ص191،نشر رجاء.

موضوع قفل شده است