آیا عالم ماده محدود است؟(مهم)

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عالم ماده محدود است؟(مهم)

با سلام و عرض ادب و احترام

آیا این عالم ماده که ما هم در جزئی از آن زندگی می کنیم،محدود است ،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟
اگر هم چنین نیست پس محدود بودن ماده چه می شود؟عالم ماده بی نهایت می شود؟

کارشناس بحث : اندیشمند

عالم در حال گسترش و خلق است... آیاتی از قرآن هم در این مورد آمده است(الان خاطرم نیست)....اما در کل اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشید، در مورد ثابت هابل (h) کمی تحقیق کنید....در نمایشگاه قرآن هم قسمت نجوم و قرآن خوب میتونه بهتون کمک کنه...

ذکر یونسیه;254780 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام

آیا این عالم ماده که ما هم در جزئی از آن زندگی می کنیم،محدود است ،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟
اگر هم چنین نیست پس محدود بودن ماده چه می شود؟عالم ماده بی نهایت می شود؟

نمی دانیم.

ولی قوی ترین تئوری های فیزیک از فلت و محدود بودن دنیا خبر می دن که البته حجمش در حال گسترشه. این به اون معنی نیست که عالم ماده در نقطه ای تموم میشه، معنیش اینه که هر پدیده ای بعد از اون نقطه است هیچ نوع تاثیری در بوجود آمدن یا تکامل ما (دنیای ما به شکلی که می شناسیمش) نداشته و ما هیچ نوع اثری ازش در این دنیای مادی در سه بعدی که برای ما قابل مشاهده است نمی بینیم.

سلام
بر اساس نظریه big bang نقطه شروع دنیا با یک انفجار بزرگ و از یک نقطه آغاز می گردد و انرژی یا ذراتی از آن خارج می گردد.
توضیح :
حالا فرض کنید فوتونهای خروجی از این انفجار به شکل یک کره و با سرعت نور به اطراف پراکنده می شوند.
فرض کنید یک ثانیه بعد از انفجار را بررسی می کنیم : مدت زمان تشکیل دنیا = 1 ثانیه و ابعاد دنیا=کره ای به شعاع 300 هزار کیلومتر (که برابر است با یک ثانیه نوری)
حالا در نظر بگیرید که آن فوتونها از لحظه تولید ضمن اینکه بخشی از آن در حال تبدیل شدن به ماده و تشکیل اجرام سماوی است , بخش دیگر آن در حال ادامه حرکت خود و انبساط همان کره اولیه است .که در حال حاض چیزی در حدود 4 میلیارد سال عمر دنیا تخمین زده میشود (بنابراین شعاع آن کره اولیه 4 میلیار سال نوری میباشد) ولی حالا خارج این کره چه چیزی وجود دارد را حداقل من نمیدانم و بعید میدانم کسی بداند .
با این حال اگر بر مبنای چیزی غیر از نظریه بیگ بنگ بخواهیم پیش بریم شاید نتیجه چیز دیگری باشه.
موفق باشید.

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
آیا این عالم ماده که ما هم در جزئی از آن زندگی می کنیم،محدود است ،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟

عالم بیگ بنگ مثل کره زمینه. اگه از یه طرفش بری میتونی دورش بچرخی و از اون طرفش برگردی. البته کره نیست. یه دونات 9 بعدیه. ولی این با عالم ماده برابر نیست. عالم ماده یه بعد دهمم داره که این دوناتا توش شناورن.[/]

ذکر یونسیه;254780 نوشت:
،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟


صدرصد محدود است حالا یا به قول دوستمون میشه دورش بچرخی یا هم انتها دارد!
بی انتها فقط خداست!

armandaneshjoo;254899 نوشت:

عالم بیگ بنگ مثل کره زمینه. اگه از یه طرفش بری میتونی دورش بچرخی و از اون طرفش برگردی. البته کره نیست. یه دونات 9 بعدیه. ولی این با عالم ماده برابر نیست. عالم ماده یه بعد دهمم داره که این دوناتا توش شناورن.

البته این اثبات نشده و جزو تئوری های قدیمی تر به حساب میان. الان به احتمال بالای 99 درصد مطمئن هستیم دنیا Flat هست و هیچ انحنایی نداره و هر چقدر از یک سمت بریم هیچ وقت از اون سمت بر نخواهیم گشت.

الان چیزهایی فهمیدیم که باعث میشه دیدمون رو خیلی افزایش بدیم، مثلا ممکنه قسمت هایی از دنیا وجود داشته باشند که هیچ نوع اطلاعاتی از آنها به دست ما نمی رسه، همونطور که در 100 میلیارد سال آینده سرعت دور شدن کهکشان ها از همدیگه بیشتر از سرعت نور خواهد بود و آیندگان دنیا رو فقط به شکل یک کهکشان خواهند دید. الان هم ممکنه قسمت های خیلی مهمی از دنیا در همچین شرایطی نسبت به ما باشند و ما هیچ وقت مطلع نشیم.

[="Tahoma"][="Black"]محدودیت در منطق معنی پیدا می کنه. هر چیزی که حد داشته باشه محدوده. حد یه جور تعریفه. تعریف به ماهیت. ماده هم حد داره.

نقل قول:
البته این اثبات نشده و جزو تئوری های قدیمی تر به حساب میان. الان به احتمال بالای 99 درصد مطمئن هستیم دنیا Flat هست و هیچ انحنایی نداره و هر چقدر از یک سمت بریم هیچ وقت از اون سمت بر نخواهیم گشت.

بله خیلی قدیمیه. مال 40 سال پیشه. مال M-theory. نه تنها اثبات نشده حتی نظریه هم نیست. فرضیه است. رقیب هم داره. ولی موضوع اینجاست که همه فرضیه های رقیبش میگن ابعاد فضا بسته اند و ابعاد جهان باز اند.

[/]

وایسلی گوجا;254938 نوشت:
البته این اثبات نشده و جزو تئوری های قدیمی تر به حساب میان. الان به احتمال بالای 99 درصد مطمئن هستیم دنیا Flat هست و هیچ انحنایی نداره و QUOTE]

فرقی نمی کند چند درصد احتمال بدهیم، در صورت وجود احتمال، اطمینان محقق نخواهد شد.

این جمله که : «به احتمال n% مطمئن هستم» کاملا اشتباه است.

اگر هم بگویید به احتمال 100% مطمئن هستم، بازهم اشتباه است، زیرا 100% احتمال نیست، یقین است.

armandaneshjoo;254945 نوشت:

بله خیلی قدیمیه. مال 40 سال پیشه. مال M-theory. نه تنها اثبات نشده حتی نظریه هم نیست. فرضیه است. رقیب هم داره. ولی موضوع اینجاست که همه فرضیه های رقیبش میگن ابعاد فضا بسته اند و ابعاد جهان باز اند.

ما درباره ابعاد فضا و جهان چیز زیادی نمی دونیم، برای همین نمیشه این فرضیه ها رو بر اون اساس از هم جدا کرد.

ناصر یوسف نژاد;254947 نوشت:

فرقی نمی کند چند درصد احتمال بدهیم، در صورت وجود احتمال، اطمینان محقق نخواهد شد.

این جمله که : «به احتمال n% مطمئن هستم» کاملا اشتباه است.

اگر هم بگویید به احتمال 100% مطمئن هستم، بازهم اشتباه است، زیرا 100% احتمال نیست، یقین است.

شما با لغات بازی می کنید. وقتی در فیزیک می گیم احتمال بسیار متفاوته با چیزی که به عنوان احتمال در زبان و مکالمه های عادی می شناسیم. احتمال در فیزیک یعنی چقدر این قضیه با سایر دانسته های ما هماهنگی داره و البته خطاهای محاسباتی ما چقدر بوده.

ما چیزی رو از روز اول نمی دونیم یقینا صحیحه، با آزمایشات و بطور آهسته اهسته این احتمال افزایش پیدا می کنه تا جایی که به یقین می رسه. یک فرضیه جدید ابتدا با دانسته های ما تطابق پیدا می کنه و در صورت موافقیت به پاسخگویی نادانسته های ما می پردازه، آزمایش میشه، اندازه گیری میشه، برمی گرده اول لوپ و این پروسه اینقدر ادامه پیدا می کنه تا همه چیز مثل روز روشن باشه. اینطور نیست که وقتی چیزی در آخرین مراحل تکاملش باشه (مثل این قضیه) چون صرفا هنوز به 100 درصدش نرسیده، با بقیه چیزها که هیچ وقت از درصد 10 هم عبور نکردند یکسان در نظر گرفته بشه یا مثل آب خوردن زیر سوال بره.

وقتی مدارک و شواهد احتمال صحیح بودن یک فرضیه رو بیشتر از 99 درصد تخمین می زنند، یعنی با بیشتر از 99 درصد سایر تئوری ها و شواهدی که پیدا کردیم کاملا همخونی داره و بیشتر از 99 درصد فرضیات مورد نیاز برای اثباتش ثابت شده و با نتیجه گیری های ارائه شده از سایر نظریه ها کاملا همخونی داره.

اتفاقا در اینجا، دلیلی که نمی گیم 100 درصد، تناقضی در دانسته های ما نیست، ترس از یک سری خطاهای محاسباتی است که با آزمایش ها و مشاهدات دقیق تر رفع میشه و بزودی این رو به عنوان یک Fact خواهیم شناخت.

وایسلی گوجا;254948 نوشت:

شما با لغات بازی می کنید. وقتی در فیزیک می گیم احتمال بسیار متفاوته با چیزی که به عنوان احتمال در زبان و مکالمه های عادی می شناسیم. احتمال در فیزیک یعنی چقدر این قضیه با سایر دانسته های ما هماهنگی داره و البته خطاهای محاسباتی ما چقدر بوده.

ما چیزی رو از روز اول نمی دونیم یقینا صحیحه، با آزمایشات و بطور آهسته اهسته این احتمال افزایش پیدا می کنه تا جایی که به یقین می رسه. یک فرضیه جدید ابتدا با دانسته های ما تطابق پیدا می کنه و در صورت موافقیت به پاسخگویی نادانسته های ما می پردازه، آزمایش میشه، اندازه گیری میشه، برمی گرده اول لوپ و این پروسه اینقدر ادامه پیدا می کنه تا همه چیز مثل روز روشن باشه. اینطور نیست که وقتی چیزی در آخرین مراحل تکاملش باشه (مثل این قضیه) چون صرفا هنوز به 100 درصدش نرسیده، با بقیه چیزها که هیچ وقت از درصد 10 هم عبور نکردند یکسان در نظر گرفته بشه یا مثل آب خوردن زیر سوال بره.

وقتی مدارک و شواهد احتمال صحیح بودن یک فرضیه رو بیشتر از 99 درصد تخمین می زنند، یعنی با بیشتر از 99 درصد سایر تئوری ها و شواهدی که پیدا کردیم کاملا همخونی داره و بیشتر از 99 درصد فرضیات مورد نیاز برای اثباتش ثابت شده و با نتیجه گیری های ارائه شده از سایر نظریه ها کاملا همخونی داره.

اتفاقا در اینجا، دلیلی که نمی گیم 100 درصد، تناقضی در دانسته های ما نیست، ترس از یک سری خطاهای محاسباتی است که با آزمایش ها و مشاهدات دقیق تر رفع میشه و بزودی این رو به عنوان یک fact خواهیم شناخت.

بازی با لغات یا همون بهتر بگم بکار بردن صحیح کلمات در جملات، بر پایه ی ادبیات زبان فارسی هست. چیزی که شما احتمالا(بیش از 99% احتمال دارد!!!) به علت زندگی در امریکا نیاموختید.

اینجا کلاس فیزیک نیست جانم، انجمن گفتگوی دینی، بر پایه مفاهیم فلسفی است، نه اثبات آموزه های الحادی بر اساس نظریه ها (تئوری ها) ی اثبات نشده ی علم فیزیک!!!!

اون بار که کاربران این انجمن رو به مسخره گرفتید، بابت اینکه از علم فیزیک چیزی نیاموختند، و کاربران رو «بی سواد» قلمداد کردید، دخالتی نکردم، چون ضرب المثلی در زبان فارسی هست، که ما رو در اینگونه موارد و مواجهه با افرادی مثل جنابعالی، به سکوت و خاموشی دعوت می کنه!!!!

اما اینبار به جهت اینکه مطلبی رو به شما بیاموزم سکوتم رو شکستم.
شما در جوابیه خودتان هم گفته های بنده رو به شکلی دیگر تصدیق کردید، اما در انتها مشخص نشد چه نتیجه ای گرفتید!!!

به زبان ساده، وقتی می گوییم امری احتمال دارد، آیا می توانیم از وقوع آن اطمینان کامل داشته باشیم یا خیر؟!!!!!!

اگر بگویید بله، یعنی 100% به نتیجه درست رسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «احتمال» بی معناست!

اگر بگویید خیر، یعنی 100% به نتیجه ی درست نرسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «اطمینان» نابجاست!!!

حالا اتفاق عجیبی که افتاد، شما هم فرمودید بله، و هم فرمودید خیر!!!

شما انسان را مجبور به سکوت می کنید جانم!!!!!!!!!!!!

نقل قول:
نقل قول:
وقتی در فیزیک می گیم احتمال بسیار متفاوته با چیزی که به عنوان احتمال در زبان و مکالمه های عادی می شناسیم. احتمال در فیزیک یعنی چقدر این قضیه با سایر دانسته های ما هماهنگی داره و البته خطاهای محاسباتی ما چقدر بوده.
اینجا کلاس فیزیک نیست جانم، انجمن گفتگوی دینی، بر پایه مفاهیم فلسفی است، نه اثبات آموزه های الحادی بر اساس نظریه ها (تئوری ها) ی اثبات نشده ی علم فیزیک!!!!
1- تاپیک در مورد عالم ماده است و تایید شده. اساس کارکرد عالم ماده هم علم فیزیک است. ضمنا قوانین نسبیت خاص اثبات شده اند.
2- اتفاقا بحث کاملاً مال فلسفه و کلام است. فلسفه ی اصل عدم قطعیت هایزنبرگ. سوال اینجاست که آیا توابع احتمال که در فیزیک بدست می آیند واقعی اند یا نه. یعنی آیا «وجود» چگالی و درصد دارد؟ آیا می توان گفت الکترون 25% اینجاست 10% آنجا. فلسفه غالب این است که بله.

نقل قول:
نقل قول:
ما چیزی رو از روز اول نمی دونیم یقینا صحیحه، با آزمایشات و بطور آهسته اهسته این احتمال افزایش پیدا می کنه تا جایی که به یقین می رسه. یک فرضیه جدید ابتدا با دانسته های ما تطابق پیدا می کنه و در صورت موافقیت به پاسخگویی نادانسته های ما می پردازه، آزمایش میشه، اندازه گیری میشه، برمی گرده اول لوپ و این پروسه اینقدر ادامه پیدا می کنه تا همه چیز مثل روز روشن باشه. اینطور نیست که وقتی چیزی در آخرین مراحل تکاملش باشه (مثل این قضیه) چون صرفا هنوز به 100 درصدش نرسیده، با بقیه چیزها که هیچ وقت از درصد 10 هم عبور نکردند یکسان در نظر گرفته بشه یا مثل آب خوردن زیر سوال بره.
وقتی می گوییم امری احتمال دارد، آیا می توانیم از وقوع آن اطمینان کامل داشته باشیم یا خیر؟!!!!!!

اگر بگویید بله، یعنی 100% به نتیجه درست رسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «احتمال» بی معناست!

اگر بگویید خیر، یعنی 100% به نتیجه ی درست نرسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «اطمینان» نابجاست!!!

حالا اتفاق عجیبی که افتاد، شما هم فرمودید بله، و هم فرمودید خیر!!!!

تا آنجا که بنده اطلاع دارم می توان برای بعضی نظریه ها درصد concordance یعنی همگرایی مدارک تعریف کرد. نمی توان از وقوع آن اطمینان داشت. امّا این اصلاً به معنی صحیح نبودن نظریه نیست. صحت به معنای انطباق بر واقعیت نیست. زیرا غیر قابل تعریف بودن لغت انطباق در این عبارت ثابت شده. صحت به معنای یافت نشدن تناقض است. فرضیه ای که تناقض در آن یافت نشده حتی اگر هیچ مدرکی نداشته باشد (0% concordance) صحیح است (مثل وجود واجب الوجود یکتا).

ناصر یوسف نژاد;254977 نوشت:
بازی با لغات یا همون بهتر بگم بکار بردن صحیح کلمات در جملات، بر پایه ی ادبیات زبان فارسی هست. چیزی که شما احتمالا(بیش از 99% احتمال دارد!!!) به علت زندگی در امریکا نیاموختید.

من هیچ وقت در آمریکا زندگی نکردم. :ok: در همین ایران خودمون هستم و اینجا خدمت می کنم.

نقل قول:
اینجا کلاس فیزیک نیست جانم، انجمن گفتگوی دینی، بر پایه مفاهیم فلسفی است، نه اثبات آموزه های الحادی بر اساس نظریه ها (تئوری ها) ی اثبات نشده ی علم فیزیک!!!!

سوالی که پرسیده شد سوال محض فیزیکی بود و بصورت علمی پاسخ داده شد. وقتی پاسخ سوال پرسیده شده در فیزیک بطور قطعی اثبات نشده بهترین و کامل ترین توضیحات رو می دیم، و البته من در خط اول هم گفتم "نمی دانیم".

نقل قول:
اون بار که کاربران این انجمن رو به مسخره گرفتید، بابت اینکه از علم فیزیک چیزی نیاموختند، و کاربران رو «بی سواد» قلمداد کردید، دخالتی نکردم، چون ضرب المثلی در زبان فارسی هست، که ما رو در اینگونه موارد و مواجهه با افرادی مثل جنابعالی، به سکوت و خاموشی دعوت می کنه!!!!

هیچ اشکالی در یادآوری بی سوادی یک شخص در یک زمینه وجود نداره. وقتی شخصی میگه چرا میمون در 150 سال به آدم تبدیل نمیشه مسلما در اون زمینه بی سواده، اگه الان من هم بگم عمر دنیا 6000 سال است شما باید به من بگید بی سواد.

بی سواد توهین نیست، عدم مطالعه در یک زمینه خاص رو نشون میده که با مطالعه و یادگیری قابل برطرف شدنه، چیزی که شما به من گفتید توهینه ولی خب انسانیت به من یاد داده باید گذشت کرد :Cheshmak:

نقل قول:

اما اینبار به جهت اینکه مطلبی رو به شما بیاموزم سکوتم رو شکستم.
شما در جوابیه خودتان هم گفته های بنده رو به شکلی دیگر تصدیق کردید، اما در انتها مشخص نشد چه نتیجه ای گرفتید!!!

به زبان ساده، وقتی می گوییم امری احتمال دارد، آیا می توانیم از وقوع آن اطمینان کامل داشته باشیم یا خیر؟!!!!!!

اگر بگویید بله، یعنی 100% به نتیجه درست رسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «احتمال» بی معناست!

اگر بگویید خیر، یعنی 100% به نتیجه ی درست نرسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «اطمینان» نابجاست!!!

حالا اتفاق عجیبی که افتاد، شما هم فرمودید بله، و هم فرمودید خیر!!!

متاسفانه در آموختن مطالب اشتباه موفق نبودید! :khandeh!:

براتون توضیح دادم منظور از احتمال چی بود. در این قضیه گفتیم احتمال چون قصد رد کردن امکان وجود خطای محاسباتی رو هنوز رد نکردیم وگرنه اثبات و شواهد همه در این راه هستند.

نقل قول:
شما انسان را مجبور به سکوت می کنید جانم!!!!!!!!!!!!

و شما ساکت نشدید. سکوت یا عدم سکوت شما انتخاب شماست. :Cheshmak:

1)كاملا مشخصه كه شما خودرا درميدان جنگي ازگفتگو ميبينيد..به همين خاطر هرگز نميتونيد درست مطالب رو به هم بفهمانيد...متاسفانه اين همان آفت گفتگوي بين دوستان هست كه اخيرا درموج سوم بين جوانان ديده شده..وهمين عامل اختلاف ودوري خواهدبود..

2)دوستان اگرميخواهيد دراين مورد تحقيق كنيد بهتره روش تحقيق وامارروحتما مطالعه كنيد..

شما درروش تحقيقي خودتان(همگي دوستان)داريد ازجمع بستن فلسفه ورياضي ونظريه هاي فيزيك استفاده ميكنيد..
بخدا اين روش صحيح تحقيق نيست..باوركنيد هيچ جاي دنيا بين انديشمندان اينگونه تبادل نظر نميكنند..

3)دوباره بحث رو جمع بندي كنيد..ورويكرد انتخابي خودرا درتحقيق(تجربي يانظري)انتخاب كنيد..كه اگر مربوط به تجربيه..
وعلم سركارداره....فلسفه رو بي خيال شدفعلا..وفقط وارد فيزيك بشيم..
خداروشكر دوستان اطلاعات فيزيكيشون خوبه وكسي اينجادراين زمينه بي سواد نيست..

4)اگر ميشه مطالب رو بدون درنظر گرفتن بحث وجدل وبدون كنايه هاي غيرمستقيم كه ظاهري تمسخرداشته باشه بررسي كنيم..

منظور بر اينه كه نميشه باديدگاه فلسفي وارد بحث بشيم ودرنتيجه ازمقوله فيزيك استفاده كنيم..درروش تحقيق بايد سه ضلع ارتباط و درك و تشخيص رو دركنارهم پياده كنيم و در ارتباط ماحق نداريم ازفاكتورهاي متفاوت استفاده كنيم..وگرنه بامشكل مواجه ميشيم..

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
شما درروش تحقيقي خودتان(همگي دوستان)داريد ازجمع بستن فلسفه ورياضي ونظريه هاي فيزيك استفاده ميكنيد..
بخدا اين روش صحيح تحقيق نيست..باوركنيد هيچ جاي دنيا بين انديشمندان اينگونه تبادل نظر نميكنند..

روش تحقیق نیست. روش نتیجه گیری از تحقیقات است.

اساسا علم سه جور دسته بندی و نامگذاری و تعریف می شود:
1- وقتی می خواهد تاسیس شود بر اساس هدف تعریف می شود. مثل علم کلام به هدف دفاع از یک موضوع
2- وقتی می خواهد در آن تحقیق شود بر حسب روش تعریف و دسته بندی می شود. مثل علوم عقلی و تجربی. همین که شما فرمودید
3- وقتی می خواهیم از تحقیقات نتیجه گیری کنیم بر حسب موضوع دسته بندی می کنیم. مثل هستی شناسی و فیزیک

خب ما اینجا نمی خواهیم تحقیق کنیم. می خواهیم نتیجه گیری کنیم. لذا صحیح نیست که بفرمایید عقل و تجربه را قاطی نکنید. اتفاقا بر عکس. هر نتیجه ای از ترکیب این ها بدست می آید.

و امّا در مورد جمع بستن فلسفه و ریاضی و فیزیک: شدیداً در اشتباهید. ریاضی و هستی شناسی پیشنیاز فیزیک اند و به هیچ وجه نمی توان بدون آنها فیزیک را مطالعه کرد. مثل درختی می شود که تنه نداشته باشد.

نقل قول:
منظور بر اينه كه نميشه باديدگاه فلسفي وارد بحث بشيم ودرنتيجه ازمقوله فيزيك استفاده كنيم..

اگه منظور از فلسفه علوم عقلیه این کار اجباریه. غیر از این نمی شه.
اگه منظور از فلسفه علم هستی شناسیه، این علم پیشنیاز فیزیکه. غیر از این نمی شه.

در هر حال این کار نه تنها بد یا غیر ممکن نیست بلکه ضروری و اجتناب ناپذیره.

نقل قول:
درروش تحقيق بايد سه ضلع ارتباط و درك و تشخيص رو دركنارهم پياده كنيم و در ارتباط ماحق نداريم ازفاكتورهاي متفاوت استفاده كنيم..وگرنه بامشكل مواجه ميشيم..

ما اینجا در حال نتیجه گیری و بحثیم. نه تحقیق. این کار به هر کدوم از ما برای تحقیقات شخثس مون ایده میده[/]

ذکر یونسیه;254780 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام

آیا این عالم ماده که ما هم در جزئی از آن زندگی می کنیم،محدود است ،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟
اگر هم چنین نیست پس محدود بودن ماده چه می شود؟عالم ماده بی نهایت می شود؟

کارشناس بحث : اندیشمند

با سلام.

مجموع عالم مادی در مکان وزمان نیست تا بتوان از ان خارج شد،بلکه شما هر چه بروید در اصل مکان را انتقال می دهید و مکان ساز می شوید نتیجتا نمی توانید به جایی برسید که عالم تمام شود.

فقط جواهر عالم مادی هستند که حکم مکان وزمان بر انها صادق است،که انها نیز محدود هستند ولی نهایتی ندارند یعنی قابل شمارش نیستند،مثلا بین عدد صفر و یک بی نهایت عدد هست و لی خود همین فاصله محدود به دو عدد مذکور می باشد.

خلاصه جهان مادی مجموعا در مکان و زمان نیست،و البته محدود است و لی بی نهایت است.

-----------------

با سلام خدمت شما


عالم مادي عبارت است از جهاني كه در نظام آفرينش در آخرين سلسله عوالم هستي قرار دارد.[1] و (ماديات) عبارت است از پديده هاي جسماني و جسمانيات در مقابل مجردات كه فوق پديده هاي مادي و جسماني هستند. و از جهان مادي به عالم دنيا نيز ياد مي شود.[2]


درباره ابعاد جهان مادى و محسوس، يعنى جهان اجسام كه مشهود و ملموس ماست، دانشمندان دوگونه نظر داده ‏اند: برخى مدعى هستند كه ابعاد جهان محدود است، يعنى اين جهان محسوس به جايى مى ‏رسد كه در آنجا ديگر تمام مى ‏شود؛ ولى برخى ديگر مدعى هستند كه ابعاد جهان مادى نامحدود است و از هيچ طرف پايان نمى ‏پذيرد؛ جهان ماده، اول و آخر و وسط ندارد. اگر ما جهان ماده و جسم را محدود بدانيم يك پرسش براى ما مطرح مى ‏شود و آن اينكه: آيا جهان مادى جسمانى «يك» است يا بيشتر؟ ولى اگر جهان نامحدود باشد، ديگر فرض جهان جسمانى ديگر غير اين جهان نامعقول است؛ هرچه را كه جهان ديگر فرض كنيم عين اين جهان يا جزئى از اين جهان است.


اين مثال مربوط است به جهان اجسام و وجودهاى جسمانى كه محدود و مشروط و مخلوق آفريده شده ‏اند و هيچ كدام واقعيتشان واقعيت مطلق و مستقل و قائم بالذات نيست. جهان مادى در عين اينكه از نظر ابعاد نامحدود است از نظر واقعيت محدود است، و چون بنا به فرض از نظر ابعاد نامحدود است دوم برايش فرض نمى ‏شود.[3]



فیلسوفان مسلمان گذشته بر این باور بودند که جهان هستی از نظر بُعد و اندازه متناهی است، ولی حکیمان معاصر آن دلایل را کافی نمی دانند و معتقدند؛ از نظر عقلی دلیلی بر تناهی ابعاد نداریم. البته حکیمان معاصر پس از رد دلایل تناهی ابعاد، نسبت به امکان اقامه دلیل بر نامتناهی بودن عالم جسمانی اختلاف نظر دارند. برخی با توجه به غیر متناهی بودن ذات باری تعالی و با توجه به قانون سنخیت بین علت و معلول، بر این باورند که عالم جسمانی از نظر بُعد باید غیر متناهی باشد.[4] اما عده ای دیگر از حکیمان بر این باورند که برای نامتناهی بودن عالم جسمانی نیز نمی توان دلیلی اقامه کرد.


علامۀ طباطبائی(ره) در این باره می گوید: قدرت خداوند همان مبدئیت او برای ایجاد و علیت او برای ماسوایش بوده و این قدرت عین ذات الهی است و لازمۀ این، دوام فیض و استمرار رحمت و عدم انقطاع عطیۀ الهی است، البته از این دوام عالم طبیعت لازم نمی آید؛ زیرا مجموع چیزی ورای اجزاء نیست و هر جزئی از این عالم مسبوق به عدم است.[5]


استاد مصباح یزدی نیز در این زمینه می گوید: اغلب فلاسفه معتقد به قدم زمانى جهان مادى بوده ‏اند و براى نظریه خودشان دلایلى اقامه کرده‏ اند؛ مثلاً در یکی از دلایلی که از طرف آنان اقامه شده است قدم زمانی عالم را مقتضای ازلى بودن فیض الهى دانسته اند، اما باید گفت که هر چند فیض الهى اقتضاى هیچگونه محدودیتى ندارد ولى مشمول فیض الهى واقع شدن منوط به قابلیت و امکان دریافت آن است و شاید جهان مادى امکان دریافت فیض ازلى و ابدى را نداشته باشد و همچنانکه فلاسفه محدود بودن حجم جهان را منافى با وسعت فیض الهى ندانسته ‏اند نباید محدود بودن زمانى آن را هم منافى با دوام فیض الهى بدانند.


از این رو برخی گفته اند: حقیقت این است که ما نه برهانى عقلى بر محدودیت مکانى یا زمانى جهان یافته ‏ایم و نه بر عدم محدودیت مکانى و زمانى آن. از این جهت مسئله را در بقعۀ امکان احتمالى وا مى ‏گذاریم تا هنگامى که دلیلى قطعى بر یکى از طرفین آن بیابیم[6][7]



[1] لغت نامة دهخدا، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1352 ش، ج 43، ص 26 و 27، و مطهري مجموعة آثار، 6، ص 1061 نشر صدرا، 1375 ش

[2] لغت نامه دهخدا، نشر پيشين، ج 16، ص 172؛ و مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج6، ص1061

[3] مجموعه ‏آثاراستاد شهيد مطهرى، ج‏2 ،ص95

[4] برای آگاهی تفصیلی از نظریات و دلایل دو گروه، ر. ک: السبزوارى، ملا هادی، شرح المنظومة، تصحیح و تعلیق، حسن زاده آملى، حسن، تحقیق و تقدیم، طالبى، مسعود، ج 4، ص187-200، نشر ناب، تهران، چاپ اول، 1369- 1379 ش

[5] طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 326، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362ش

[6] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش‏ فلسفه، ج ‏2، ص 251 و 255، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1366ش

[7]قسمتي از پاسخ بر گرفته از سايت اسلام كوئيست مي باشد.

ممنون و سپاس از همه دوستان گرامی به خاطر شرکت در بحث
خوشحال شدم که چنین دوستان عالمی در این سایت هستند

تشکر ویژه از جناب عرفان علوی و استاد اندیشمند به خاطر پاسخ از منظر فلسفه اسلامی که به حق فلسفه جواب چنین سوالاتی را دارد

نکته آخر آنکه اگر عالم ماده جائی تمام شود لازم می آید یا بعدش معدوم باشد که محال است یا بعد آن باید وارد عالم معنا شد که آن هم محال است چون اولا جوف پیش می آید یعنی فضای تهی از هر موجود و وجودی که آنهم محال است و ثانیا عالم معنا همانطور که از اسمش معلوم است باطنی برای یک ظاهر است نه چیز جدائی با ظاهری دیگر.
این برهان یقینی است،لذا در عالم ماده هر چه سفر کنیم تمام نمی شود و جائی برای انتهایش نیست.

الله اکبر من أن یوصف.سبحان الله عما یصفون.

موفق باشید.

وایسلی گوجا;255054 نوشت:
من هیچ وقت در آمریکا زندگی نکردم. :ok: در همین ایران خودمون هستم و اینجا خدمت می کنم.(پس دیدید که احتمال بیش از 99% شرط کافی برای اطمینان نیست!)

سوالی که پرسیده شد سوال محض فیزیکی بود و بصورت علمی پاسخ داده شد. وقتی پاسخ سوال پرسیده شده در فیزیک بطور قطعی اثبات نشده بهترین و کامل ترین توضیحات رو می دیم، و البته من در خط اول هم گفتم "نمی دانیم".(عزیز جان بنده منظورم قبل از سؤال بود، همانجا که فرمودید اینجا دانشگاه نیست که به شما فیزیک یاد بدهم و شما بی سوادید و ... که بعد در ویرایش این قسمت را حذف نمودید، اما در آرشیو انجمن موجود است!)

بی سواد توهین نیست، عدم مطالعه در یک زمینه خاص رو نشون میده که با مطالعه و یادگیری قابل برطرف شدنه، چیزی که شما به من گفتید توهینه ولی خب انسانیت به من یاد داده باید گذشت کرد :cheshmak:(پس یادمان باشد که «بی سواد گفتن» توهین محسوب نمی شود! )

(گذشت جزو اصول اخلاقیست و در مکتب فکری شما اخلاق جایی ندارد! )

متاسفانه در آموختن مطالب اشتباه موفق نبودید! :khandeh!:(باشه!)

ببین دوست عزیز، شما اینجا به یکایک دوستان توهین کردید، و فرمودید که اگر نمی فهمید، از بی سوادی تان است! بعد در ویرایش آنرا پاک کردید! جملات شما کاملا هدفدار و تحریک کننده بود به قصد تخریب شخصیت کاربران نوشته شد.

هر کدام از کاربران به فراخور توانایی های خود به فراگیری علوم مورد علاقه خود پرداخته اند، و هز انسانی به میزان توانی که دارد از علم اندوخته ی ناچیزی برای خود جمع آوری می کند.
حالا این صحیح است که یک انسان دیگر که در نادانی و بی سوادی با بقیه انسانها تفاوتی ندارد، خود را برتر از دیگران فرض کند و دیگران را کمتر از خود ببیند؟!
شما هم مانند هر انسان دیگری گرایش به سمت علمی داشته اید که به آن علاقمند بودید. این صحیح نیست که دیگران را به خاطر بی علاقه بودن به علاقه های خودتان سرزنش کنید!
مثلا بنده که 20 سال در زمینه موسیقی فعالیت و مطالعه داشته ام، حق ندارم که شما را سرزنش کنم که چرا از علم موسیقی چیزی نمی دانید و بی سواد و نفهم هستید و الی آخر.

کمی غرورت را کوچکتر کن که دیگران هم در تاپیک جابگیرند!

armandaneshjoo;255228 نوشت:


خب ما اینجا نمی خواهیم تحقیق کنیم. می خواهیم نتیجه گیری کنیم.

ما اینجا در حال نتیجه گیری و بحثیم. نه تحقیق.

معمولا در پایان تحقیقات به نتیجه گیری می پردازند، نه قبل از آن، مگر اینکه کسی قصد شوخی داشته باشد، یا بخواهد مزه پرانی کند!!!

شما بفرمایید که تحقیق نکرده چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟!!!!

اصلا نتیجه ای که بدون تحقیق به دست بیاید، می توانید در wc از آن برای طهارت استفاده کنید و کاربرد دیگری ندارد!!!

شما 3 مورد ادعا کردید و بنده ادعایتان را با سند رد کردم، شما در جواب فرمودید ببخشید این را نمی دانستم!!! فکر می کردم اینجوری نیست!!! یا از این چیزها!!!

شما همیشه تحقیق نکرده، یا با تحقیقات ناقص نتیجه گیری می کنید، پس نتایج تان هم یا ناقص است، یا فاسد.

حالا این نتیجه گیری را می خواهید در انتها چه کارش کنید؟!
فکری برایش کرده اید؟!!!

من عرض کردم:

وقتی می گوییم امری احتمال دارد، آیا می توانیم از وقوع آن اطمینان کامل داشته باشیم یا خیر؟!!!!!!

اگر بگویید بله، یعنی 100% به نتیجه درست رسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «احتمال» بی معناست!

اگر بگویید خیر، یعنی 100% به نتیجه ی درست نرسیده اید، که در اینصورت آوردن واژه ی «اطمینان» نابجاست!!!

حالا اتفاق عجیبی که افتاد، شما هم فرمودید بله، و هم فرمودید خیر!!!!

شما جواب پایین را در پاسخ گفته های بالای من دادید! حالا خودتان بفرمایید این ها که شما گفتید، به تعاریف احتمال و اطمینان که بنده عرض کردم چه ربطی دارد؟؟؟

armandaneshjoo;254986 نوشت:
1- تا آنجا که بنده اطلاع دارم می توان برای بعضی نظریه ها درصد concordance یعنی همگرایی مدارک تعریف کرد. نمی توان از وقوع آن اطمینان داشت. امّا این اصلاً به معنی صحیح نبودن نظریه نیست. صحت به معنای انطباق بر واقعیت نیست. زیرا غیر قابل تعریف بودن لغت انطباق در این عبارت ثابت شده. صحت به معنای یافت نشدن تناقض است. فرضیه ای که تناقض در آن یافت نشده حتی اگر هیچ مدرکی نداشته باشد (0% concordance) صحیح است (مثل وجود واجب الوجود یکتا).

من ادعا دارم که احتمال با اطمینان جمع نمی شود، آن بالا هم که می بینید این را اثبات کردم. اگر می خواهید رد کنید، ادعای مرا رد کنید، نه هر ادعایی که خودتان دوست دارید!!!
این گفته ی خودتان را به شما یادآوری می کنم:
«1- مغالطه مترسک: تفکری را که از آن من نیست به من نسبت می دهید و سپس آن را رد می کنید. مثل این است که مترسکی شبیه بنده بسازید و به آن حمله کنید»

این هم شد مثل دفعه قبل. شما ادعا کردید جرم و انرژی وجود ندارند. 4 ساعت وقت مرا گرفتید با مغالطه، در نهایت ثابت کردید جرم و انرژی ماهیت دارند!!!

الان هم باز دارید به همان راه می روید. شما در مورد تعاریف احتمال و اطمینان بحث کن، نه صحت و سقم.

واضح به من بگو بدانم آیا به نظر شما، احتمال با اطمینان قابل جمع است یا خیر؟

نقل قول:
روش تحقیق نیست. روش نتیجه گیری از تحقیقات است.

اساسا علم سه جور دسته بندی و نامگذاری و تعریف می شود:
1- وقتی می خواهد تاسیس شود بر اساس هدف تعریف می شود. مثل علم کلام به هدف دفاع از یک موضوع
2- وقتی می خواهد در آن تحقیق شود بر حسب روش تعریف و دسته بندی می شود. مثل علوم عقلی و تجربی. همین که شما فرمودید
3- وقتی می خواهیم از تحقیقات نتیجه گیری کنیم بر حسب موضوع دسته بندی می کنیم. مثل هستی شناسی و فیزیک

خب ما اینجا نمی خواهیم تحقیق کنیم. می خواهیم نتیجه گیری کنیم. لذا صحیح نیست که بفرمایید عقل و تجربه را قاطی نکنید. اتفاقا بر عکس. هر نتیجه ای از ترکیب این ها بدست می آید.

و امّا در مورد جمع بستن فلسفه و ریاضی و فیزیک: شدیداً در اشتباهید. ریاضی و هستی شناسی پیشنیاز فیزیک اند و به هیچ وجه نمی توان بدون آنها فیزیک را مطالعه کرد. مثل درختی می شود که تنه نداشته باشد.


دوست گرامي..اين نكات درست هستند.اما شما اگربه مطالب خودتون دقت كنيد..اول نظرات وتحقيقات روبيان كرديدوبعد نتيجه..
نظريات رو دركنارروش فلسفه وكلام..ونتيجه رابافيزيك؟!!!!وحكم كلي فلسفه!!
اين طوربحث كردن موضوع روبه طوركامل ميشكنه..
اگربه جواب دوستان وكارشناسان دقت كنيد دارنددرمقوله ايي جدااز نوع تفكرشما جواب ميدن..وهمين باعث ميشه ممكنه بشه كه جواب رو گاهانپذيريديادركش كمي سخت باشه..
مثلا:
درفيزيك ماده ميتونه دراثري نامتناهي (واين نامتناهيي منظور تازماني هست كه انرژي باشه...مثلا خورشيدتازماني كه انرژيش باشه...ياستارگان تازماني كه به سياه چاله تبديل شوند)بافرمولي ثابت منبسط ويامنقبض بشه..كه گاها هربار اين فرمول دقيق تروكاملترميشه..

امادرنگاه فلسفي گاهي اين فرمول يعني محدودكردن وجمع كردن ماده..ووادي جسم وماده رامحدود درزمان و مكان آن ميدانند..البته همين منظوردرفلسفه نظراكثريت نيست..و بعضي فلاسفه براين باوربودن كه به اندازه ايي كه چشم ميتونه درك كنه مسائل محدوده..اما اگرنتونست درك كنه يامشاهده كنه اون نامتناهيه..مثل اجرام آسماني..مثل ماده درفضا..
اين مقولات رونامتناهي معرفي كرده اند..ديدگاه دراين زمينه اين اواخربه ارتباطي تلفيقي ازاين عقايدتبديل شده.
امادرعرفان ودرنگاه سايررويكردها اين مسائل كاملا متفاوته..
زيست شناختان عملكرد شليك كورتكس هاي مغزروبراي تصويرسازي نامتناهي ميدونندواون رو به صورت دائمي به ثبت ميرسانند...(نامتناهي آنهابه معناي ثبت دائميه)
امادرفلسفه اسلامي ما اين صورذهني رو محدودبه توانانيي روح كه نامتنهايي هست ميدونيم..و مرگ روبه عنوان مثال پيش ميكشيم..

اگرمن اين مثالهارو درهم ادغام كنم دچارمشكل ميشم...چون حروف الفباي هرعلمي معني بخصوصي داره..نامتناهي درفيزيك به معنايي نيست كه درشهودوفلسفه و زيست شناختي معني ميشه.

نقل قول:
اگه منظور از فلسفه علوم عقلیه این کار اجباریه. غیر از این نمی شه.
اگه منظور از فلسفه علم هستی شناسیه، این علم پیشنیاز فیزیکه. غیر از این نمی شه.

در هر حال این کار نه تنها بد یا غیر ممکن نیست بلکه ضروری و اجتناب ناپذیره.


مسلما اين علوم به هم ارتباط دارند..وهمديگه رومعني ميكننداما درعمق مساله نميشه باجواب يه مساله ديگه جواب اين مساله رو ترجمه كرد!!نحوه ارتباط رويكردهاروبايد درست به كارببريم..تابه نتيجه برسيم.

پرسش:


با سلام و عرض ادب و احترام
آیا این عالم ماده که ما هم در جزئی از آن زندگی می کنیم،محدود است ،یعنی اگر فرضا وسیله داشته باشیم و همینطور در کهکشانها سفر کنیم به جائی می رسیم که دیگر عالم ماده تمام می شود یا نه؟اگر هم چنین نیست پس محدود بودن ماده چه می شود؟عالم ماده بی نهایت می شود؟

پاسخ:


با سلام خدمت شما


عالم مادي عبارت است از جهاني كه در نظام آفرينش در آخرين سلسله عوالم هستي قرار دارد.[1] و (ماديات) عبارت است از پديده هاي جسماني و جسمانيات در مقابل مجردات كه فوق پديده هاي مادي و جسماني هستند. و از جهان مادي به عالم دنيا نيز ياد مي شود.[2]


درباره ابعاد جهان مادى و محسوس، يعنى جهان اجسام كه مشهود و ملموس ماست، دانشمندان دوگونه نظر داده ‏اند: برخى مدعى هستند كه ابعاد جهان محدود است، يعنى اين جهان محسوس به جايى مى ‏رسد كه در آنجا ديگر تمام مى ‏شود؛ ولى برخى ديگر مدعى هستند كه ابعاد جهان مادى نامحدود است و از هيچ طرف پايان نمى ‏پذيرد؛ جهان ماده، اول و آخر و وسط ندارد. اگر ما جهان ماده و جسم را محدود بدانيم يك پرسش براى ما مطرح مى ‏شود و آن اينكه: آيا جهان مادى جسمانى «يك» است يا بيشتر؟ ولى اگر جهان نامحدود باشد، ديگر فرض جهان جسمانى ديگر غير اين جهان نامعقول است؛ هرچه را كه جهان ديگر فرض كنيم عين اين جهان يا جزئى از اين جهان است.
اين مثال مربوط است به جهان اجسام و وجودهاى جسمانى كه محدود و مشروط و مخلوق آفريده شده ‏اند و هيچ كدام واقعيتشان واقعيت مطلق و مستقل و قائم بالذات نيست. جهان مادى در عين اينكه از نظر ابعاد نامحدود است از نظر واقعيت محدود است، و چون بنا به فرض از نظر ابعاد نامحدود است دوم برايش فرض نمى ‏شود.[3]


فیلسوفان مسلمان گذشته بر این باور بودند که جهان هستی از نظر بُعد و اندازه متناهی است، ولی حکیمان معاصر آن دلایل را کافی نمی دانند و معتقدند؛ از نظر عقلی دلیلی بر تناهی ابعاد نداریم. البته حکیمان معاصر پس از رد دلایل تناهی ابعاد، نسبت به امکان اقامه دلیل بر نامتناهی بودن عالم جسمانی اختلاف نظر دارند. برخی با توجه به غیر متناهی بودن ذات باری تعالی و با توجه به قانون سنخیت بین علت و معلول، بر این باورند که عالم جسمانی از نظر بُعد باید غیر متناهی باشد.[4] اما عده ای دیگر از حکیمان بر این باورند که برای نامتناهی بودن عالم جسمانی نیز نمی توان دلیلی اقامه کرد.
علامۀ طباطبائی(ره) در این باره می گوید: قدرت خداوند همان مبدئیت او برای ایجاد و علیت او برای ماسوایش بوده و این قدرت عین ذات الهی است و لازمۀ این، دوام فیض و استمرار رحمت و عدم انقطاع عطیۀ الهی است، البته از این دوام عالم طبیعت لازم نمی آید؛ زیرا مجموع چیزی ورای اجزاء نیست و هر جزئی از این عالم مسبوق به عدم است.[5]

استاد مصباح یزدی نیز در این زمینه می گوید: اغلب فلاسفه معتقد به قدم زمانى جهان مادى بوده ‏اند و براى نظریه خودشان دلایلى اقامه کرده‏ اند؛ مثلاً در یکی از دلایلی که از طرف آنان اقامه شده است قدم زمانی عالم را مقتضای ازلى بودن فیض الهى دانسته اند، اما باید گفت که هر چند فیض الهى اقتضاى هیچگونه محدودیتى ندارد ولى مشمول فیض الهى واقع شدن منوط به قابلیت و امکان دریافت آن است و شاید جهان مادى امکان دریافت فیض ازلى و ابدى را نداشته باشد و همچنانکه فلاسفه محدود بودن حجم جهان را منافى با وسعت فیض الهى ندانسته ‏اند نباید محدود بودن زمانى آن را هم منافى با دوام فیض الهى بدانند.
از این رو برخی گفته اند: حقیقت این است که ما نه برهانى عقلى بر محدودیت مکانى یا زمانى جهان یافته ‏ایم و نه بر عدم محدودیت مکانى و زمانى آن. از این جهت مسئله را در بقعۀ امکان احتمالى وا مى ‏گذاریم تا هنگامى که دلیلى قطعى بر یکى از طرفین آن بیابیم[6][7]



[1] لغت نامة دهخدا، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1352 ش، ج 43، ص 26 و 27، و مطهري مجموعة آثار، 6، ص 1061 نشر صدرا، 1375 ش
[2] لغت نامه دهخدا، نشر پيشين، ج 16، ص 172؛ و مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج6، ص1061
[3] مجموعه ‏آثاراستاد شهيد مطهرى، ج‏2 ،ص95
[4] برای آگاهی تفصیلی از نظریات و دلایل دو گروه، ر. ک: السبزوارى، ملا هادی، شرح المنظومة، تصحیح و تعلیق، حسن زاده آملى، حسن، تحقیق و تقدیم، طالبى، مسعود، ج 4، ص187-200، نشر ناب، تهران، چاپ اول، 1369- 1379 ش
[5] طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 326، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1362ش
[6] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش‏ فلسفه، ج ‏2، ص 251 و 255، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1366ش
[7]قسمتي از پاسخ بر گرفته از سايت اسلام كوئيست مي باشد.





موضوع قفل شده است