گزارشى از آخرين شب قدر اميرمؤمنان، على عليه‏ السّلام

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گزارشى از آخرين شب قدر اميرمؤمنان، على عليه‏ السّلام

با سلام

على عليه‏ السلام در رمضان آخر عمر خويش حال عجيبى داشت و هر شبى را در يك جا ميهمان بود.
غذا كم ميل مى‏فرمودو... .
ابن حجر چنين مى‏گويد: «هنگامى كه رمضان[آخر عمر حضرت] فرا رسيد، هر شب در منزل يكى از بستگان افطار مى‏كرد؛ شبى در منزل حسن عليه‏السلام ، شبى در منزل حسين عليه‏السلام و شبى نزد عبد اللّه بن جعفر [شوهر دخترش زينب [، و بيش از سه لقمه غذا نمى‏خورد،«وَ يَقُولُ: اُحِبُّ اَنْ اَلْقِىَ اللّهَ وَ اَنَا خِمْصٌ؛ و مى‏فرمود: دوست دارم خدا را [با شكم] گرسنه ملاقات كنم.»(1)

در شب نوزدهم منزل دخترش، ام كلثوم ميهمان بود كه غذاى سفره آن را دو قرص نان جُو و مقدارى شير و نمك تشكيل مى‏داد.
حضرت با نان و نمك افطار نمود و بيش از سه لقمه ميل نكرد و فرمود: دوست دارم خدايم را گرسنه ملاقات كنم.
در آن شب حضرت سوره يآس مى‏خواند و مرتب به آسمان نگاه مى‏كرد و مى‏فرمود: «امشب، همان شبى است كه به من وعده ديدار داده شده است.»(2)
استاد مطهرى رحمه‏الله مى‏گويد: «على در آن شب، انتظارى داشت و گاهى به آسمان نگاه مى‏كرد و مى‏گفت كه حبيبم به من خبر داده است و او راست گفته و هرگز دروغ نمى‏گويد... بچه‏ها تا پاسى از شب در خدمت على عليه ‏السلام بودند.
امام حسن عليه‏ السلام به منزل خود رفت، هنوز صبح طلوع نكرده بود، نزد بابا برگشت و مستقيم به مصلّاى پدر رفت.

حضرت به فرزندش فرمود: پسر جان! ديشب لحظه‏اى خوابم برد، يك دفعه پيامبر اكرم ص را در عالم رؤيا ديدم.
عرض كردم: يا رسول اللّه! من از دست اين امّت چه خون دلها خوردم. حضرت فرمودند:نفرين كن! من هم نفرين كردم كه خداوند من را از آنها بگيرد.»(3)
الهى مردم از من سير و من هم سيرم از مردم
نما راحت مرا اى خالق ارض و سما امشب
على عليه ‏السلام هيجان عجيبى داشت.
خود مى‏گويد: هر كارى كردم، راز مطلب را نفهميدم؛ «مازِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَكْنُونِ هذَا الاْءَمْرِ وَ اَبَى اللّهُ اِلاّ اَخْفاهُ؛(4)
خيلى تلاش كردم كه سرّ و باطن اين امر را به دست بياورم، ولى خدا اِبا كرد، جز اينكه آن را پنهان كرد.»
آن گاه رهسپار مسجد شد.
چند ركعت نماز گذارد.
سپس بالاى مأذنه رفت تا اذان بگويد.
وقتى از بالاى مأذنه پايين مى‏آمد، مى‏فرمود:
«خَلُّوا سَبيلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجاهِدِ فِى اللّهِ لا يَعْبُدُ غَيْرَ الْواحِدِ
يعنى باز كنيد راه مؤمن رزمنده در راه خدا را كه [افتخارش اين است كه] غير از [خداى] واحد را نپرستيده است.»
آن گاه به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد و سر از سجده برداشت كه شمشير زهراگين فرقش را شكافت.

در اين حال، فرمود: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ...هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ؛(5)
به نام خدا و به يارى خدا و بر دين رسول خدا.
قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم... اين [شهادت[ چيزى بود كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.»
شب وصل است و خوش قرآن ناطق
نيايش مى‏كند تا صبح صادق
سر شب تا سحر او ناله كرده
به يك شب طى رهى صد ساله كرده
لبانش مى‏خورد آهسته بر هم
كه گويا عرش و فرش گرديده در هم

پي نوشت :

1. انوار البهيّة، شيخ عباس قمى، ص 31؛ صواعق ابن حجر، ص 80.
2. همان، ص 80؛ ر.ك: زندگى اميرالمؤمنين، رسولى محلّاتى، ج 2، ص 247.
3. نهج البلاغة، صبحى صالح، ص 99؛ انسان كامل، مرتضى مطهرى، ص 45.
4. منتهى الآمال، ج 1، ص 126؛ نهج البلاغة، خطبه 177.
5. نهج البلاغة، صبحى صالح، ص 379؛ زندگانى اميرالمؤمنين، ج 2، ص 321؛ انسان كامل، مرتضى مطهرى، ص 49.
برگرفته از : مجلات ‏مبلغان شماره 59

موضوع قفل شده است