☀۩☀ محرم سرالله ☀۩☀ ویژه نامه شب های قدر و شهادت امام علی علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
یا آبَاالحَسَنِ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ یا عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
لبخند به چهره ام نشاندی ای تیغ!
من را تو، به فاطمه رساندی ای تیغ!
:Sham: الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند؛
ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم ...
[="Red"]به نام خدا[/]
[="Purple"] بسیار زیباست پیشنهاد میکنم تا انتها بخوانید![/]
[="RoyalBlue"]
از منتهای حدّ تصوّر
تا ابتدای نام بلندت
راهی هزار مرتبه شيریست
چون كهكشانِ مهرِ كمندت
معنا، گران و كلك من الكن
عهدی اگر عتيق شود عشق
حتّی اگر شهيد نباشم
در خون خود عقيق شود عشق
انجيل؛ نامهایست كه عيسی
از ارغوان عين تو نوشيد
تورات؛ دفتری است كه موسی
در كوه طور، نور تو را ديد
روی تو روح كامل بدر است
نام تو در جلالت صدر است
در ياء تو يگانگی حق
در لام تو ليالی قدر است
اين مور را ببخش كه اين كم
اين چند بيت شعر پريشان
حتی به قدرِ ران ملخ نيست
در پيشگاه چشم سليمان
اين شعر اگر لبی به سبو برد
قدری به التفات تو بو برد
پس مهرباندلير! نبايد ـ
نام تو را بدون وضو برد
هرجا كه بوی نام تو آيد ...
گفتند بوی عشق لطيف است
گفتم بهشت میشود آنجا
حتی اگر مزار شريف است
بگذار در طليعه ی ميلاد
از مكّه تا دمشق برقصم
حالی به جنّ و انس ببخشم
تا پا به پای عشق برقصم
ديوار كعبه تاب نياورد
از هم شكافت تا كه بفهمد ـ
اين خانه با خليل چه میگفت؟
اين زادگاه كيست كه احمد ـ
مشتاق صبح آمدنش بود
تا سوره سوره نور بخواند
يا از صحف به قول مزامير
داوودی از زبور بخواند
اين كيست؟ اين كه عرش الهی
با كمترين اشارت دستش
میلرزد از شكوه شگرفش
هفتآسمان مشاهده، مستش
ای كعبه، ای مكعّب خاموش
در آن سه روزِ سُكر، چه ديدی؟
در جذبه ی هجوم ملائك
از شاهدان خود چه شنيدی؟
باری بگو بگو كه علی كيست؟
مرآت نورِ جلّ جلی كيست؟
در وتر و وحی و وصل ابدی كه؟
در قابِ قوسِ غيبْ ازلی كيست؟
مجنونِ كيست ميثم تمّار؟
مجذوب كيست ياسر عمّار؟
باری چه مردها كه نرفتند
تنها به جرم عشق تو بردار...
ای لحم و نفس و جان محمّد
چشمان تو زبان محمّد
در ليلةالمبيت چه كردی؟
تنها نگاهبان محمّد!
ما يوسفيم در تبِ چاهت
مجروح ابروان سپاهت
ما را خروج ميدهد از خويش
اشراق چشمهای سياهت
نام تو اسم اعظم حقّ است
شمشير قهر تو، دم حقّ است
خشنودیات رضای خداوند
خشم تو خشم ملزم حقّ است
تكبير لافتايی حُسنی
تفسير هلاتايی حُسنی
لَولاكْ ما خَلَقْتُ محمّد
يعنی كه رونمايی حُسنی
ای فاتح هميشه ی خيبر
ای جانشين هرچه پيمبر
زمزم، زلال معرفت توست
ای ساقی صراحی كوثر
ای باب شهر علم رسالت
ابروی تو قسيم قيامت
ای جمع جاودانی اضداد
مولای ذوالفقار و كرامت
دُلدُلسوار گنبد افلاك
ای اوّلين امام عرفناك
هان ای ابوتراب ابوالعشق
يا نستعينُ نعبُدُ ايّاك!
ای شقشقيّهخوان صراحت
وی چشمه ی زلال فصاحت
باری جهان گرفت و غزل شد
حسنت به اتّفاق ملاحت
هفتاد چاه و رازِ تو اين بس
هفت آسمان حجاز تو اين بس
تيري چنين كشيده شد از پای
از خلسه ی نماز تو اين بس
با اين كرامتی كه تو داری
ای مقتدای ماه و محرّم!
فردا بعيد نيست ببينم
گشتی شفيع و منجی ملجم
قرآن بخوان حقيقت ناطق!
برخيز امام عاشقِ صادق!
افشای راز خلوتيان كن
ای داغ صدهزار شقايق!
حرفی بزن كه چاه تو تشنهست
برخيز، قبلهگاه تو تشنهست
حيَّ عليالصّلوةِ تو ميگفت
حيَّ عليالفلاح تو تشنهست
خورشيد، برده سر به لوايت
تاريخ، سر نهاده به پايت
پيچيده در قلوبِ وَالاَبصار
مهتابِ روشنای صدايت
ای مصطفاي نايب، علیجان!
ای نايب تو غايب، علیجان!
برگرد با سپاه ابابيل
ای مظهرالعجايب، علیجان!
برگرد ای دلاور مظلوم
بر دوش وحی، بتشكنی كن
بر چشمهای منتظرانت
اعجاز مصرِ پيرهنی كن
مولای آب و آتش و ايران
ای پير پارسای دليران
وی آيت همايی رحمت
ای پيشوای بيشه ی شيران
اِلّاي لا ولا شدهام، هو
دُردیكش بلا شدهام، هو
در چلّه ی عليُّ الاهورا
مرتاض مرتضی شدهام، هو
مولیالموحدّين قريشی
خندق به كامِ بدر و جنون كن
صفّين و نهروان و جمل را
دريای پرتلاطم خون كن
والا تبار! حيدر كرّار!
بگذار ذوالفقار تو باشم
يكصد قَرَن اويس تو گردم
هفتاد اُحُد كنار تو باشم
دست مرا بگير كه بیتو
از دست میروم، نفسی نيست
غير از ولايت تو و آلت
در من ولای هيچكسی نيست
...
آه ای خوارجان هميشه
از روی نيزه حكم نرانيد
با پينه ی جبين جهالت
قرآنِ بیغدير نخوانيد
گوساله ی خرافهپرستان!
اسلام، دين زهد و ريا نيست
در روزه و نماز و دعاتان ـ
هر چيز هست، ياد خدا نيست
طفلی اگر يتيم بماند ـ
جان را به داغ تب بسپارد
طفلی اگر گرسنه، برهنه ـ
سر را به سنگ شب بگذارد
با دكمههای سر به سماوات
اين برجهای تا يقه بسته
ای مارقين طاعت و عادت
يا در گِل ِ گناه نشسته
فردا در آن تقاص هلاكت
از بخششی سراغ نگيرند
چون آه كودكان علی هست
باشد كه نهروانه بميرند
بعد از علی كه از سر اخلاص
با جهل و اهلتان بستيزد؟
بگذار اشك دانه ی خرما
از چشمهای نخل بريزد
...
خونابی از سكوت و خيانت
در كوچههای خالي كوفه
میرفت تا غبار بگيرد
دنيای بيخيالی ِ كوفه
آه اين صدا صدای اذان است
نهجالبلاغه دلنگران است
اين صوت قاريان مغنّی
يا شيون زمين و زمان است؟
محراب، صد شكافه ی خون شد
مشمول ِ عقدههای قرون شد
فُزْتُ وَ رَبِّ كعبه، سيهپوش
مسجد، شهيد رقص جنون شد
هنگام رفتن تو اذان شد
خورشيد، پشت ماه، نهان شد
بعد از تو عشق، روزه گرفت و
ماه شهادتت رمضان شد
دريا به صور، كوفته دف را
دريا! بريز اشك صدف را
ای كائنات، نوحه بخوانید
كشتند آفتاب نجف را ...
حافظ ایمانی[/]
[="Black"]التماس دعا[/]:Sham:
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
تک یاور پیغمبر و حامی و ولی رفت
آن عالم و آن عادل بین المللی رفت
ذرات تمام کهکشان ناله دهند که
امشب ز جهان ، حضرت مرتضی علی رفت
:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:
چشمانت، خلاصه مهربانی بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]