عشق و حکمت

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عشق و حکمت

سلام دوستان
موضوع عشق را در چهار تابلوی زیبا پی گرفته ایم:
قالب نخست در تاپیک: http://www.askdin.com/thread20639.html
قالب دوم در تاپیک: http://www.askdin.com/thread21290.html
قالب سوم در همین تاپیک.
قالب چهارم در تاپیک: http://www.askdin.com/thread21490.html
عشق و حكمت (قسمت اول)
جملات­ انديش­مندان در موضوع عشق(بخش اول)

ارد: :Gol:
نمازِ عشق، ترتيبي ندارد چرا که با نخستين سر بر خاک گذاردن، ديگر برخواستني نيست.
هيچ گاه عشق به هم­دم را، پاينده مپندار و از روزي که دل مي­بندي، اين نيرو را نيز در خويش بيافرين که اگر تنهايت گذاشت، نشکني و اگر شکستي باز هم ناميد نشو! چرا که آرامِ جانِ ديگري در راه است (توضيح: اين سخن، هرزگي عشق مجازي را به خوبي تبيين مي­كند).
اسكات پك: :Gol:
اگر طالب زندگي سالم و بالند­ه­اي مي­باشيم، بايد به حقيقت عشق بورزيم.
عشق يعني تصميم به توسعه خود به ديگري، در جهت ارتقاي رشد دوّمي.
افلاطون: :Gol:
اگر با دلت چيزي يا کسي رو دوست داري، زياد آن را جدي نگير! چون ارزشي ندارد؛ چون کارِ دل، دوست داشتن است؛ مثل کار چشم که ديدن است. امّا اگر يك روز با عقلت کسي رو دوست داشتي، اگر عقلت عاشق شد، بدان که داري چيزي را تجربه مي­کني که اسمش عشق واقعي است.
عشق بلايي است كه همه خواستارش هستند. عشق تنها دردي است که بيمار از آن لذّت مي­برد. من نمي­دانم «عشق چيست؟»؛ همين قدر مي­دانم كه آن جنون الهي است كه صاحبش نه ممدوح است و نه مذموم. (توضيح: جنون الهي اختصاص به عشق حقيقي دارد و اين چنين عشقي مدح را به دنبال دارد؛ هم­چنان كه عشق مجازي مذمّت را در پي خواهد داشت. پس عشق يا ممدوح است يا مذموم).
براي مردمانِ بي­عشق دنيا، گورستاني وسيع است.
آلبرت انيشتين: :Gol:
در سقوطِ افرادِ در چاهِ عشق، قانون جاذبه تقصيري ندارد.
عشق مانند ساعت شني، همان طور که قلب را پر مي­کند، مغز را خالي مي­نمايد.
جبران خليل جبران: :Gol:
چون عاشقي آمد، سزاوار نباشد اين گفتار که: «خدا در قلب من است». شايسته­تر آن که گفته آيد: «من در قلب خداوندم». (توضيح: در عشق حقيقي، قبل از اين عاشق به معشوقعشق بورزد، معشوق به عاشقعشق ورزيده است).
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آميزيد و پيوسته بار وظيفه­اي را بي­رغبت به دوش مي­کشيد، زنهار دست از کار بشوييد و بر آستان معبدي نشينيد و از آنان که به شادي، تلاش کنند، صدقه بستانيد. زيرا آن­که بي­ميل، خميري در تنور نهد، نان تلخي واستاند؛ که انسان را تنها، «نيمه سير» کند، و آن­که انگور به اکراه فشارد، شراب را عصاره­اي مسموم سازد، و آن­ که حتّي به زيبايي آواز فرشتگان نغمه ساز کند، چون به آواز خويش عشق نمي­ورزد، تنها مي­تواند گوش انساني را بر صداي روز و نجواي شب ببندد.
عشق، هنگامي که شما را مي­پرورد، شاخ و برگ فاسد شده را حرس مي­کند.
کار، تجسّم عشق است.
عشق را به جز تجلّي خود آرماني نباشد.
حجازي: :Gol:
طبيعت، معشوق بي آزار و مهربان كساني است كه از معشوقان ديگر سرخورده­اند.
هركسي عشق را در ديگران جنون مي­داند؛ حال آن­كه خود، هميشه عاشق به چيزي است.
دکتر علي شريعتي: :Gol:
انسان، با غرور مي­تازد، با دروغ مي­بازد و با عشق مي­ميرد. (توضيح: منظور اين است كه با وابستگي به جهان ماده مي­ميرد).
عشق تملّك معشوق است.
شكسپير: :Gol:
انديشه­ها، رؤياها، آه­ها، آرزوها، اشك­ها، از ملازمات جدايي ناپذير عشق مي­­باشد.
عشق غالباً يك نوع عذاب است؛ امّا محروم بودن از آن مرگ است.
من از خوش­بختي­­­هاي جهان بهره­­مند گرديده­ام؛ زيرا در زندگي عاشق شده­ام.
هنگامي كه فقر از در وارد شود، عشق از پنجره فرار خواهد كرد. (توضيح: در سخنان بشري هميشه تناقض وجود دارد. به سخناني كه از ويليام شكسپير نقل شد فكر كنيد. آيا اشك و آه دايم، با خود خوش­بختي مي­آورد؟! آيا عشقي كه در بستر رفاه، تنها شانس بقا دارد مي­تواند براي فرد خوش­بختي بياورد؟!).
گابريل گارسيا: :Gol:
اگر كسي تو را آن طور كه مي­خواهي دوست ندارد، به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
اين كه عشقت را به كسي بدهي، تضميني بر اين نيست كه او هم همين كار را بكند.
بدترين شكل دل­تنگي براي كسي است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگز به او نخواهي رسيد.
در عرض يك دقيقه مي­شود يك نفر را خرد كرد؛ در يك ساعت مي­شود كسي را دوست داشت و در يك روز مي­شود عاشق شد؛ ولي يك عمر طول خواهد كشيد تا كسي را فراموش كرد.
دقايقي در زندگي هستند كه دلت براي كسي آن قدر تنگ مي­شود كه مي­خواهي او را از رؤيايت بيرون بكشي و در دنياي واقعي بغلش كني.
دوستت دارم نه به خاطر شخصيّت تو، بل­كه به خاطر شخصيّتي كه من در هنگام «با تو بودن» پيدا مي­كنم.
عشق با يك لب­خند شروع مي­شود، با يك بوسه رشد پيدا مي­كند و با اشك تمام مي­شود.
ممكن است در تمام دنيا يكي باشي؛ ولي براي يكي تمام دنيا هستي.
ميکل آنژ: :Gol:
عشق، آدمي را به کمال مي­رساند.
عشق شهپري است كه خدا به انسان داده است تا با آن به نزد او بپرد.
ولتر: :Gol:
پيوند عشق حقيقي، حتّي با مرگ گسيخته نمي­شود، چه رسد به دوري.
سرزميني در جهان نيست که عشق، از عاشقان شاعر نسازد.
عشق وسيله ايست كه تمام سردرد­­هاي كوچك را به يك سردرد بزرگ تبديل مي­كند.
ناپلئون: :Gol:
در عشق پيروز كسي است كه پاي به فرار مي­نهد.
شجاعت مانند عشق، از اميد تغذيه مي­كند.
عشق بايد شادي بخش باشد نه رنج آور.
ازدواج هميشه به عشق پايان داده است.
نيچه: :Gol:
عشق خطري است در کمين تنهاترين کس.
زمستانِ بدون بهار، قلب عاشق شکست خورده است.
تنها دو راه براي رهايي از هر رنجي است، هر كدام را مي­خواهي انتخاب كن: يا مرگي سريع و يا عشقي طولاني.
مترلينگ: :Gol:
وقتي موضوع عشق در كار است، پاي عقل مي­لنگد.
نهالي شاداب­تر از عشق در دل نمي­رويد.

برچسب: 

[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت اول)
[=B Nazanin]جملات­ انديش­مندان در موضوع عشق[=B Nazanin] [=B Nazanin](بخش دوم)

[=B Nazanin]آرت بوخونواله: :Gol:
[=B Nazanin]تنها علاج عشق، ازدواج است.
[=B Nazanin]ارسطو: :Gol:
[=B Nazanin] عشق حواس را از ديدن عيوب منع مي­كند.
[=B Nazanin]ارسكارد: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، آتشِ روان سوزي است كه هر قدر شعله آن بيش­تر شود، زودتر خاموش مي­شود.
[=B Nazanin]استاندال: :Gol:
[=B Nazanin]كوچك­ترين شراره اميد براي زاييدن عشق كافي است. (توضيح: منظور عشق و اميد به زندگي است)
[=B Nazanin]اسمايلز: :Gol:
[=B Nazanin]عشق و سختي به­ترين وسيله آزمايش زندگي زناشويي است.
[=B Nazanin]آلفونس کار::Gol:
[=B Nazanin]عشق، حيات عاشق را تشکيل مي­دهد و الا معشوق بهانه است. (توضيح: انسان­­هاي عاشق پيشه كه حيات خود را در وابستگي شديد به اين و آن مي­دانند، عشق را رگه حيات خود مي­پندارند).
[=B Nazanin]آلن لاکين: :Gol:
[=B Nazanin]هر جا که عشق بزرگي خانه کرده است، خشم بزرگي نيز مسکن دارد. (توضيح: تعبير ديگري است از اين سخن، «پايان عشق، نفرت از معشوق است»).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]امرسون: :Gol:
[=B Nazanin]يك عاقل مي­تواند هزار سال فكر خود را به كار برد، ليكن بقدر آن­چه عشق، در يك روز ياد مي­دهد كسب نخواهد كرد. (توضيح: عشق حقيقي، موجب شهود در رابطه با آموزه­­هاي عقلي مي­شود و فردِ عاشق، با حالات عشقي كه بروز مي­دهد، بسيار در بيننده اثر مي­گذارد؛ بسيار بيش­تر از حكمت­ها و موعظه­­هاي زباني. هم­چون كاري كه مبارزين راه خداوند انجام مي­دهند).
[=B Nazanin]اميلي برونتي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، به زيباييِ سرخْ گل­­هاي وحشي است. دوستي، مانند تيغِ برگ­­هاي راج است و در برابر شکوه شکوفه­­هاي گل سرخ ناچيز؛ امّا کدامين پايدارتر است؟ [=B Nazanin]
[=B Nazanin]اوشو: :Gol:
[=B Nazanin]دوستي، خالص­ترين عشق است. دوستي و الاترين صورت عشق است. جايي که چيزي نمي­خواهي، شرطي قايل نمي­شوي؛ جايي که ايثار کردن عين لذّت است؛ يکي بسيار نصيب مي­برد؛ امّا اين اصل نيست. اين نصيب، خود به خود پيش مي­آيد. انسان نياموخته است که زيبايي­­هاي تنهايي را دريابد. او هميشه آواره جستن نوعي پيوند است. مي­خواهد با کسي باشد؛ با يک دوست، با يک پدر، با يک هم­سر، با يک فرزند، با يکي و کسي... امّا نياز اساسي آن است که به گونه­اي فراموش کني که تنهايي.
[=B Nazanin]بارلبي: :Gol:
[=B Nazanin]حقيقي­ترين حقيقت­ها عشق است. (توضيح: منظور عشق حقيقي است و الا عشق مجازي دروغ­ترين دروغ­ها است).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بالزاك: :Gol:
[=B Nazanin]عشق سپيده دم ازدواج و ازدواج شامگاه عشق است.
[=B Nazanin]برتراند راسل: :Gol:
[=B Nazanin]در ميان تمام انواع احتياط، احتياطِ در عشق ـ احتمالاً ـ براي شادي واقعي کشنده­ترين است. (توضيح: اگر منظور عشق مجازي است كه بايد گفت تنها راه براي هم­­راه بودن با شادي­هاي زندگي بايد احتياط كرد و عاشق نشد و اگر منظور عشق حقيقي كه هيچ­كس اين چنين احتياطي نمي­كند). [=B Nazanin]
[=B Nazanin]برنارد شاو: :Gol:
[=B Nazanin]عشق وقتي كه سر وقت پيران مي­رود آن­ها را جوان مي­كند.
[=B Nazanin]بودا: :Gol:
[=B Nazanin]كينه را كينه به پايان نمي­رساند، عشق قاتل كينه است. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است. عشق به همه­ي مخلوقات خداوند).
[=B Nazanin]بوسکاليا: :Gol:
[=B Nazanin]يک زندگي را وقتي مي­شود با خوش­بختي قرين دانست، که شروعش با عشق باشد و ختمش با جاه طلبي. (توضيح: منظور از جاه طلبي بلند همّتي است).
[=B Nazanin]پائولو کوئيلو: :Gol:
[=B Nazanin]مبارزِ راهِ روشنايي، همواره داخل کوله پشتي­اش را وارسي مي­کند تا اين سه چيز را هم­­راه داشته باشد؛ ايمان، عشق و آگاهي.
[=B Nazanin]پل نيسن: :Gol:
[=B Nazanin]اگر در دل شوق و عشق داري، از زندگي خود بهره بسيار به دست آر! چون عشق همواره آدمي را به سوي کمال راه مي­نمايد.
[=B Nazanin]پلين: :Gol:
[=B Nazanin]كسي كه عشق مي­كارد اشك درو مي­كند.
[=B Nazanin]تاگور: :Gol:
[=B Nazanin]زندگي حتّي با عشق گم شده نيز شيرين­تر از زندگي بي عشق است. (توضيح: اگر منظور عشق حقيقي باشد كه «عشق گمشده» درباره­ي آن بي­معنا است و اگر منظور عشق مجازي باشد، هيچ اسارات و زجري بالاتر از اين بيماري نيست و تنها انسان­­هاي «مازوخيست» كه از زجر دادن خود لذّت مي­برند از آن كام مي­گيرند).
[=B Nazanin]ترنس: :Gol:
[=B Nazanin]هنگامي که اميد در کسي بميرد، کينه و انتقام در او زنده مي­گردد. هر قدر اميد کم­تر باشد، عشق بزرگ­تر است. (توضيح: منظور از كم­تر شدن اميد، اميد به وصال است. يعني با نااميدي نسبت به وصال، عشق مجرّد مي­شود و از وابستگي به يك صورت رها شده و عشق، خود را به معني و ملكوت تسرّي مي­دهد. اين سخن مؤيّد نظريّه «مقدّمه بودن عشق مجازي براي عشق حقيقي» است. به مبحث مربوطه مراجعه كن).
[=B Nazanin]تن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق آتش است؛ اگر نباشد خانه سرد و تاريك است؛ امّا اگر بي­جا افتد، خانه و خانمان را مي­سوزاند. (توضيح: جاي مناسب عشق، تنها معشوق­هاي معنوي است).
[=B Nazanin]تنسي ويليامز: :Gol:
[=B Nazanin]با لمس عشق و محبّت، مي­توان شيطان را از قلب­ها بيرون راند. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است).
[=B Nazanin]تولستوري: :Gol:
[=B Nazanin]عشق گوهري است گران­بها؛ اگر با عفّت توأم باشد. (توضيح: اين سخن مؤيّد اين نظريّه است كه بايد عاشق يك صورت شد؛ ولي ضرورت دارد كه آن را پنهان نموده و عفّت را در تمام مراتب آن حفظ كرد، تا به مرور صورت، فراموش شود و انسان به معني و ملكوت آن صورت، دست يابد. اين سخن مؤيّد نظريّه «المجاز قنطرة الحقيقة» است. مراجعه كن به مبحثي با همين عنوان).
[=B Nazanin]توماس جفرسون: :Gol:
[=B Nazanin]صداقت، نخستين بخش كتاب عشق است. (توضيح: صداقت در عشق مجازي امكان ندارد؛ زيرا واقعيّت در اين عشق بسيار پنهان مانده است؛ با اين وصف چه­گونه مي­شود صادق بود؟!).
[=B Nazanin]توماس مان: :Gol:
[=B Nazanin]عشق روح را تواناتر مي­سازد و انسان را زنده دل نگه مي­دارد.
[=B Nazanin]تيم رابينز: :Gol:
[=B Nazanin]تنها يك پرسش جدّي وجود دارد و آن اين است: «چه­گونه كاري كنيم كه عشق پا برجا بماند؟»
[=B Nazanin]چارلي چاپلين: :Gol:
[=B Nazanin]به دختر خويش اين چنين وصيّت مي­كند: دخترم! تن عريانت، از آنِ کسي باشد که روحِ عريانش را دوست مي‏داري. (توضيح: روح عريان، همان شخصيّت اصلي انسان است؛ بدون نمودها و بروزها).
[=B Nazanin]دوکلوس: :Gol:
[=B Nazanin]اگر جوان را از عشق منع کنيد، چنا­ن است که مريض را از کسالتش سرزنش دهيد. (توضيح: مريضي را كه منكر مرض خويش است، بايد سرزنش نمود و الا او هيچ­گاه نسبت به مرض خويش آگاه نشده، در نتيجه بهبود نمي­يابد).
[=B Nazanin]دولسوين: :Gol:
[=B Nazanin]وقتي عشق مي­آيد، كسي نمي­بيند؛ امّا وقتي مي­رود همه مي­بينند. (توضيح: وقتي عشق مي­رود از خود ويرانه­اي برجاي گذاشته است كه همه مي­توانند آن را مشاهده كنند؛ بدنِ ضعيف شده، آبروي ريخته، موقعيّت­­هاي از كف رفته و...).
[=B Nazanin]روسکين: :Gol:
[=B Nazanin]سرانجام کشف شد که صاحب بيمارترين افکار و خشن­ترين قلب­ها مرداني هستند که زود به زود عاشق مي­شوند.
[=B Nazanin]روک اشنايدر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق به­ترين نغمه در موسيقي زندگي است. انسان بدون عشق، هرگز با هم­سرايي باشکوه بشريّت هم­نوا نخواهد شد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]ژرژساند: :Gol:
[=B Nazanin]من عشق مي­ورزم؛ زيرا مي­خواهم زندگي كنم.
[=B Nazanin]سبنر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق لذّتي است كه در نتيجه خوش­بختي ديگري براي ما دست مي­دهد.
[=B Nazanin]سعدي: :Gol:
[=B Nazanin]هر جا كه عشق خيمه زند جاي عقل نيست. (توضيح: منظور عشق مجازي است؛ زيرا در اين عشق نه جاي عقل است و نه شرع و نه عرف).
[=B Nazanin]سنجوي: :Gol:
[=B Nazanin]چه بسا درد­هاي غير قابل علاج را كه عشق درمان نموده است. (توضيح: منظور عشق تعميم يافته است و الا عشق مجازي، همه­ي درد­هاي قابل علاج را تبديل به يك درد بزرگِ غير قابل علاج مي­كند).
[=B Nazanin]شارل دو منتسکيو: :Gol:
[=B Nazanin]عشّاق دل­باخته، معمولاً در سکوت به سر مي­برند. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]شمس تبريزي: :Gol:
[=B Nazanin]شمس تبریزی به «اوحد الدّين كرماني» كه عشق مجازي خويش را اين‌گونه توجيه مي‌كرد كه: «ماه را در آب طشت مي‌بينم»، گفت: «اگر در گردن دمبل نداري، چرا بر آسمانش نمي‌بيني؟!»
[=B Nazanin]غزالي: :Gol:
[=B Nazanin](تلخيص شده) [=B Nazanin]عشق يك اصل اساسي است و تمام درجات و مقامات، يا مقدّمه عشق است يا نتيجه آن. و عشق مشروط به معرفت و ادراك مي­­باشد و انگيزه عشق چند چيز است كه عبارتند از: حبّ نفس و علاقه انسان به خويش و محبّت و علاقه انسان به كسي كه به او نيكي كند و علاقه به نيكان به طور مطلق و علاقه به زيبايي به خاطر زيبايي و علاقه به موجودات مناسب و مشابه با خويش. اين انگيزه‌ها در مورد خدا از هر محبوب و معشوق ديگري بيش­تر است، پس معشوق و معبود حقيقي، ذات حضرت حق است و بس.
[=B Nazanin]فالاچي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، عطشي است كه وقتي سيراب شد، بر دلت مي­ماند و باعث سوء­ هاضمه مي­شود.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]فرانسيس بيكن: :Gol:
[=B Nazanin]عاشق بودن و عاقل بودن محال است (!).
[=B Nazanin]کارل فريدريش ويلهلم واندر: :Gol:
[=B Nazanin]روح عاشق، هيچ­گاه در خانه نيست؛ عاشق رؤيا­هاي خود را خودش مي­سازد.
[=B Nazanin]كاشاني: :Gol:
[=B Nazanin]من تا وقتي با عشق زندگي مي­كنم، جوان هستم. هر موقع كه دلم شكفته و خرّم باشد فصل بهار عمر و ايّام نوروز، روز زندگاني من است.

[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت اول)
[=B Nazanin]جملات­ انديش­مندان در موضوع عشق[=B Nazanin] [=B Nazanin](بخش سوم)

[=B Nazanin]گوستاو لوبرن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق از بزرگ­ترين و قوي­ترين مردان، ديوانگان و از ديوانگان، عاقلان دور­انديش به وجود مي­آورد (توضيح: با اغماض از تعبير­هاي نامناسب مي­توان آن را در عشق حقيقي صحيح دانست).
[=B Nazanin]لابروير: :Gol:
[=B Nazanin]طلوع و غروب عشق، خود را به وسيله درد تنهايي و جدايي محسوس مي­سازد.
[=B Nazanin]لافونتن: :Gol:
[=B Nazanin]هيچ چيز بر عشق نمي­تواند حكومت كند بل­كه اين عشق است كه حاكم بر همه چيز است.
[=B Nazanin]لاكوردر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق اصل همه چيز، دليل همه چيز، خاتمه همه چيز است.
[=B Nazanin]لانكلوس: :Gol:
[=B Nazanin]كساني كه در عشق تظاهر مي­كنند، زودتر از عشّاق واقعي به مقصد مي­رسند.
[=B Nazanin]لانگ فلو: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، بيش از لباس به انسان گرمي مي­بخشد.
[=B Nazanin]مارتين لوتر: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، پايدارترين قدرت جهان است. عشق تنها قدرتي است که دشمن را به دوست بدل مي­کند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]مارک تواين: :Gol:
[=B Nazanin]من از عشق بدم مي­آيد، براي اين که يک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم.
[=B Nazanin]مارکوس آنا: :Gol:
[=B Nazanin]براي تحمّل شدايد زندگي، بايد عاشق چيزي بود؛ کاري، زني، آرماني و...
[=B Nazanin]ماگان: :Gol:
[=B Nazanin]عشق وقتي به حرف عقل گوش مي­كند كه رفته باشد.
[=B Nazanin]مرابو: :Gol:
[=B Nazanin]غيبت و دوري كم، عشق را استوار مي­كند و غيبت زياد عشق را مي­كشد.
[=B Nazanin]مهاتما گاندي: :Gol:
[=B Nazanin]هر گاه با دشمني روبرو شدي، با عشق بر او غلبه کن! (توضيح: اگر دشمني با يك شخص، به خاطر ستمگر بودن او باشد عشق به او عشق به ستمگري است).
[=B Nazanin]مونتس: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، خسارتي را جبران مي­كند كه با دوستي ممكن نيست.
[=B Nazanin]نفيسي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق، قوي­ترين نيروها را در روح انسان بيدار مي­كند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]نينگ: :Gol:
[=B Nazanin]عشق انسان را عاقل و با تجربه مي­كند.
[=B Nazanin]ه.ل.مكن: :Gol:
[=B Nazanin]عشق مانند جنگ است كه شروع كردن آن آسان و پايان دادن آن دشوار است.
[=B Nazanin]ويكتور هوگو: :Gol:
[=B Nazanin]به كسي عشق بورز كه لايق عشق باشد نه تشنه عشق. تشنه عشق روزي سيراب خواهد شد.
[=B Nazanin]ويليام تن: :Gol:
[=B Nazanin]زناشويي عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي، سه سال جنگ و سي سال تحمّل. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]سخناني در موضوع عشق از افراد ناشناس :Gol:[=IranNastaliq]
[=B Nazanin]آن قدر يكديگر را دوست بداريم كه از حسادت دست برداريم.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] معمار عالم است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]دنيا تآتر عشق است.
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin]ي كه تنها گناهش عاشق بودن است به چه جرمي مجازات خواهد شد...عاشقي؟ (توضيح: گناه عشق مجازي بدترين گناه است، زيرا با قلبش به خداوند و ديگر معشوق­هاي معنوي خيانت نموده است).
[=B Nazanin] عشق بلندتر از آن است كه زير نگاهي عتاب آلود، پايْ مالش كني. (توضيح: اگر عشق مجازي است سرزنش را به هم­­راه دارد و اگر حقيقي است هيچ­كس آن را سرزنش نمي­كند).
[=B Nazanin] عشق، حقيقي­تر از آن است كه پشت ابري از حيا­هاي ناراستين پنهانش كني. (توضيح: عشق اگر مجازي است يا بايد از بين برود و يا بوسيله حيا بروز داده نشود و اگر عشق حقيقي است در آن حيايي وجود ندارد).
[=B Nazanin] عشق، يتيم­تر از آن است كه به دست رودخانه­ي روزگارش بسپاري. (توضيح: منظور از «يتيمي» بدون سببي است. و اين مختصّ عشق مجازي است. به­تر است از آن تعبير به حرام­زادگي شود تا يتيمي).
[=B Nazanin]هيچ شكنجه­اي دردناك­تر از اين نيست كه انسان نه عشق بورزد نه عشق نثار او شود. (توضيح: منظور محبّت است و الا هيچ شكنجه­اي بالاتر از عشق ورزي و معشوق واقع شدن، نيست).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]نهال دوستي واقعي آهسته رشد مي­كند.
[=B Nazanin] هركس براي دوستي، حدودي قايل شود، معناي دوستي را نفهميده است. (توضيح: اگر حدود را عقل مشخّص مي­كند، بايد به آن حدود احترام گذاشت و الا دوستي از قداست افتاده و تنها نام هوس زيبنده آن است).
[=B Nazanin] يار و ياور هم باشيم؛ نه بارِ خاطر هم. (توضيح: نبايد تنها ذهن يكديگر را اشغال كنيم. اين سخن تعبيري بسيار زيبا از رنج و زحمت عشق مجازي).
[=B Nazanin]زندگي خواب است و عشق رؤياي آن.
[=B Nazanin] با عشق، زمان فراموش مي­شود و با زمان، عشق.
[=B Nazanin] به پيرمردي گفتم: زندگي چند بخش است؟ گفت: دو بخش. گفتم: کدامند؟ گفت: کودکي، پيري. گفتم: پس جواني چه شد؟ گفت: با عشق ساخت؛ با بي وفايي سوخت؛ با جدايي مرد.
[=B Nazanin] در يك عشق، هزار مصيبت نهفته است.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] با درد هم­­راه است؛ چون رشد را موجب مي­شود. عشق با درد هم­­راه است؛ چون عشق چنين مي­طلبد. عشق با درد هم­­راه است؛ چون عشق دگرگون مي­کند. عشق با درد هم­­راه است؛ چون در عشق از نو زاده مي­شوي. (توضيح: تحوّلِ شخصيّت لازمه­ي عشق است؛ ولي مهم اين است كه اين تحوّل به كدام سو است به بالا و يا به پايين. «تحوّل» را نبايد مرادف «رشد» دانست).
[=B Nazanin] عشق به مثابه يک پيوند رخ مي­نمايد؛ امّا در خلوت ژرف آغاز مي­گردد. هنگامي که به تمامي در تنهايي خود خرسندي، هنگامي که مطلقاً به ديگري نياز­مند نيستي، وقتي حضور ديگري يک احتياج نمي­نمايد، آن گاه است که توانايي دريافت عشق را خواهي داشت. اگر وجود ديگري نياز تو باشد، تنها مي­تواني بهره کشي کني. تزوير کني، مسلّط شوي، امّا عشق نمي­تواني بورزي. [=B Nazanin]
[=B Nazanin] عشق قوي­ترين سپاه است؛ زيرا در يك لحظه بر قلب و بر مغز و جسم حمله مي­كند.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مثل بازي الاکلنگ مي­ماند. هميشه كسي که عاشق­تر است خودش را پايين مي­آورد تا عشقش از بالا بودن لذّت ببرد.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] يعني اين كه ما باور كنيم يك دلِ ديگر، ارادت­مند ماست.
[=B Nazanin] [=B Nazanin]هر روز که از زندگيم مي­گذرد، بيش­تر متقاعد مي­شوم که هدر دادن زندگي به چند عامل بستگي دارد: نيرويي که به کار نمي­بريم، عشقي که ابراز نمي­کنيم، احتياطي ناشي از خودپسندي که نيروي خطر کردن در کارها را از ما مي­گيرد و نيز طفره رفتن از پذيرش درد که خوش­بختي را نيز از دسترس خارج مي­کند. (توضيح: منظور از ابراز عشق در اين سخن، دوستي­هاي ابراز نشده است كه مانع جذب ديگران شده و در نتيجه زندگي با پيش­رفت هم­­راه نمي­شود).
[=B Nazanin] يك قطره عشق، و الاتر از يك اقيانوس عقل است! (توضيح: منظور مقايسه تأثير هر يك از عشق و عقل در پاي­بندي به باورها است).[=B Nazanin]
[=B Nazanin]با زندگي عشق نكنيد با عشق زندگي كنيد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]بي­نان نمي­توان زيست و بي عشق مي­توان مرده زيست.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin]، آخرين فكر قبل از خواب و اوّلين فكر بعد از بيداري است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مثل درياست، يا پاکت مي­کند يا غرقت مي­کند.

[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت دوم)
[=B Nazanin]ضرب المثل­­هاي ملل جهان در موضوع عشق[=B Nazanin]

[=B Nazanin]ايتاليايي: :Gol:
[=B Nazanin]اگر مي­خواهي بداني معشوق­هايت را چقدر دوست داري، چند روزي از او دور باش!
[=B Nazanin]كسي كه بدون پول و تنها به خاطر عشق ازدواج مي­كند، شب­هاي خوشي دارد و روز­هاي سياهي.
[=B Nazanin]كسي كه در راه عشق زجر مي­كشد، دردي احساس نمي­كند.
[=B Nazanin]دنيا از عاشق خود فرار مي­كند.
[=B Nazanin]هندي: :Gol:[=B Nazanin]
[=B Nazanin]براي شيريني، عسل و براي عشق، زن.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin]، چراغ زندگي است.
[=B Nazanin]فرانسوي: :Gol:[=B Nazanin]
[=B Nazanin]چشم، فرماندهي است كه ما را به ميدان عشق هدايت مي­كند.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و دود و سرفه پنهان نمي­ماند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] سخن مي­گويد حتّي زماني كه لب­ها بسته است.
[=B Nazanin]مكزيكي: :Gol:
[=B Nazanin]اوّلين و آخرين عشق، عشق واقعي است.
[=B Nazanin]چكسلاواكي: :Gol:
[=B Nazanin]عشق ترس را از بين مي­برد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]ژاپني: :Gol:
[=B Nazanin]در عشق، سكوت به­تر از نطق و بيان اداي مقصود مي­كند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]دانماركي: :Gol:
[=B Nazanin]غرورِ آدمي فقط در برابر گرسنگي و عشق، تسليم مي­شود.
[=B Nazanin]صربستاني: :Gol:
[=B Nazanin]زن، عشقش دام شيطان است.
[=B Nazanin]عربي: :Gol:
[=B Nazanin]شبِ عاشق پايان ندارد.
[=B Nazanin]گرجستاني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق بزرگ، به دنبال نفرت بزرگ مي­آيد. (توضيح: شايد ضرب المثل بر عكس باشد).
[=B Nazanin]ايراني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق پيري گر به جنبد، سر به رسوايي زند.
[=B Nazanin]آلماني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق در فرانسه، يك كمدي و در انگلستان يك تراژدي و در ايتاليا يك اپرا و در آلمان يك ملودرام است.
[=B Nazanin]چيني: :Gol:
[=B Nazanin]عشق نمك زندگي است.
[=B Nazanin]يوناني: :Gol:
[=B Nazanin]هجران، گره عشق را بزرگ­تر مي­كند.

[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] و حكمت[=B Nazanin] (قسمت سوم

[=B Nazanin]جملاتي از نويسنده در موضوع عشق :Gol:[=B Nazanin]

[=B Nazanin]اگر محبّت را گدايي کني، عشقت به نفرت تبديل خواهد شد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]اگر محبّت و نفرتت اصيل باشد در هيچ يك از اين دو ملامت نمي­شوي.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]با اخلاق خوب، دشمن مخالف مي­شود و مخالف، موافق مي­گردد و موافق، دوست و دوست، عاشق.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]تنها نفرت و هراس و عشق،­ انديشه را مشغول مي­­کند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]خشم باعث خطا مي­شود؛ ولي عشق آن را جبران مي­كند.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در عشق مجاز، تنها يک نفر مدام مي­گريد.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]در قاموس عشق، زود، هميشه دير است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]زماني كه به محبّت دوستت اعتماد داري، نگران ميزان ديدارت نباش![=B Nazanin]
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin] مي­خواهد با ريشه­اي كه در احساس ديگران مي­كند خودش زردي نگيرد و سبز باشد.
[=B Nazanin]عاشق[=B Nazanin] همه­ي موعظه­ها را قبول دارد حتّي بيش­تر از آن را نيز مي­پذيرد، ولي هم­چنان عاشق است.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] حقيقي يعني: روح معشوق در كالبد عاشق. [=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجاز يعني: آن­چنان دوستت مي­دارم كه دوستانت را دشمن مي­دارم.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجاز، از بين نمي­رود، يا مي­ماند و يا تبديل به نفرت مي­شود.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجازي پرستش خود است و عشق حقيقي ايثار خود.
[=B Nazanin]عشق[=B Nazanin] مجازي، تملّك ديگران است، غصب عاطفه­ها است، سرقت نگاه است، به بند كشيدن تبسّم است، يوسفي كه به زندان زليخا مي­رود.
[=B Nazanin]محبّت­هاي طبيعي، هرچه بيش­تر شود كمتر نياز به ستايش است.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]هرچه عشق، حقيقي­تر، بينايي و شنوايي افزون­تر.[=B Nazanin]
[=B Nazanin]هراسِ از دست دادن، ويژه عشق­هاي رنگي است.

به نظر من اینکه همش از عشق مجازی بد گفتین...چون درک نکردید چی هست...

من خودم عاشق شدم ولی اخرش به این نتیجه رسیدم هیچ عشق و نفرتی وجود نداره...من حتی خدا رو عشق نمی دونم خدا خداست...اصلا خدا درک نمیشه...و عشق به خالق هم مجازیه وگرنه خدا و ما عاشق و معشوق هم نیستیم

من عاشق نشدم...ولی با ی عاشق در ارتباط بودم......و با اون فهمیدم عشق چیه....کسی که حاضر بود برات بمیره و ت ناراحت نشی.....عین ایثار و فداکاری.....چرا این عشق ها بد شمرده میشن...خدارو هم جای خودش عاشق بود...چرا میگن دل خالی از عشق خدا که شد عشق انسان پیش رو میاد؟

میگن باید عاشق شد تا فهمید عشق یعنی چی... عاشق شدن بد نیست ولی اگه از راه اون به معشوق جاودانه نرسه در واقع اون عشق ماندگار نیست و از بین میره. به خاطر همین بود که شهدا از همه وابستگی هاشون می کندن و می رفتن. واقعا میشه گفت اونا عاشق پدر و مادر و زن و بچه و مجرداش(شاید یه دختری) نبودن؟ نمی شه خدا رو هم جای خود عاشق بود و بقیه وابستگی ها رو جای خود! تو مقاطعی باید دست به انتخاب زد.

:geristan::geristan::hey:

موضوع قفل شده است