آيا جامعه ی ما اسلام واقعی را معرفی می كند؟ اگر معرفی می کند چرا ...

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
آيا جامعه ی ما اسلام واقعی را معرفی می كند؟ اگر معرفی می کند چرا ...

جاي هيچ شك و شبه اي نيست كه جامعه فعلي ما اسلام واقعي را آن گونه كه بايد معرفي نميكند، امّا هدف انقلاب، رسيدن به جامعه مطلوب اسلامي است كه نياز به كوشش بيشتري دارد، چنان كه حضرت امام خميني(ره) فرمودند: "شما اگر توقع داريد كه در يك شب همه امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالي متحول شود، يك اشتباه است و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزهاي روي نداده است و نخواهد داد و آن روزي كه انشا اللّه مصلح كل ظهور نمايد گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يك روزه عالم اصلاح شود; بلكه با كوششها و فداكاريها ستمكاران سركوب ميشوند..."(صحيفه نور، ج 2، ص 202، مركز نشر آثار امام خميني(ره)
گرايش موردي برخي از مسلمانان به مذاهب ديگر ناشي از ضعف اعتقادي و كمي اطلاعات آنهاست، و گرنه كسي كه اسلام را به خوبي بشناسد، هيچ چيز را بر آن برتري نخواهد داد; بنابراين ضعف از اسلامي نيست، بلكه ضعف از مسلماني ماست، ما اسلام را خوب نشناخت ايم و يا اگر شناخته ايم به آن خوب عمل نميكنيم.
البته برخي بر اثر كمي اطلاعات و تأثيرپذيري از تبليغات غربي مسلمانان را عقب مانده و غربيان را پيشرفته ميپندارند و لذا در برابر آنها خودباخته ميشوند و اين خودباختگي در پذيرش مذهب و دين غربيان مؤثر بوده است.
يكي از علل عقب ماندگي مسلمانان در اين زمان متروك ماندن و نيمه متروك ماندن اصول تعليمات اسلام و پيامبر خدا، در بسياري از جوامع اسلامي است زيرا، اسلام به پاكي و رستگاري و امانت و تلاش و كوشش دعوت ميكند ولي كو آن امانت و تلاش؟ اسلام به علم و دانش و آگاهي و بيداري دعوت ميكند، ولي كو آن علم و آگاهي سرشار؟ اسلام به اتحاد و فشردگي صفوف و فداكاري دعوت ميكند، آيا براستي اين اصل به طور كامل در جوامع اسلامي امروز حكمفرما است و با اين حال عقب ماندهاند؟ بنابراين بايد اعتراف كرد كه اسلام چيزي است و ما مسلمانان چيز ديگر!؟

[="blue"]عامل ديگر عقب ماندگي مسلمانان در تفسير آيه 69، عنكبوت آمده كه ميفرمايد: (("والذين جـَهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ئگن الله لمع المحسنين; و كساني كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاي خود را بر آنان مينماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است"))، در اين آيه شريفه علت عقب ماندگي، فراموش كردن جهاد در صحنه هاي علمي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي و نظامي عنوان شده است آري حب نفس و عشق به دنيا و راحت طلبي و كوته نگري و اغراض شخصي بر مسلمانان چيره شده، تا آنجا كه كشتگانشان به دست خودشان بيش از كشتگاني است كه دشمن از آنها قرباني ميگيرد! [/]
از طرف ديگر خودباختگي گروهي غربزده و شرقزده، و خودفروختگي جمعي از زمامداران و سران، و يأس و انزواي دانشمندان و متفكران اسلامي باعث شده كه روحيه جهاد و اخلاص از آنها گرفته شود همچنين از جمله عوامل اين عقب ماندگي عمل كردن و سعي و تلاش و جديّت غربيها در عمل به تعاليمي است كه از ما مسلمانان به دستشان رسيده، يعني آنها در اين عرصه با عمل به تعاليم متعالي اسلامي از ما مسلمانان جلو افتاده اند
معلوم ميشود كه حتي بزرگان جامعه اعتراف ميكنند كه جامعه مطلوب اسلام، هنوز محقق نشده است; امّا با مقايسهاي اجمالي با ديگر كشورهاي اسلامي و زمان طاغوت، به اين نتيجه ميرسيم كه گامهاي مهم و اساسي در اين زمينه برداشته شده است و بخش عمدهاي از احكام اسلامي در حال اجراست.
[="darkgreen"]در مورد دين گريزي جوانان، اولاً اين امر كليت ندارد و غالب جوانان ما راغب به دين و اسلام واقعي هستند. بهترين نشانه اين مدعا را ميتوان در عزاداريها، دعاها و اعتكافها مشاهده كرد كه غالب شركتكنندگان جوانان هستند. همچنين در ابتداي سال 1381 همه ديديم كه مردم و به ويژه جوانان، اسلام و امام حسين (ع)را بر سنتهاي ناپسند، ترجيح دادند.[/]

امّا دين گريزي برخي از جوانان علتهاي متعددي دارد كه يكي از آنها شايد اجرا نشدن كامل احكام اسلاميدر جامعه باشد. برخي ديگر از عوامل رويگرداني عبارتند از:
[="darkred"]الف) عوامل رواني: راحت طلبي، ميل به بي بندوباري، استكبار و خود بزرگ بيني از مهمترين عوامل رواني انحراف ميباشند (بنگريد: حجر، 3; اعراف، 179; محمّد، 12; بقره، 200; هود، 15; غافر، 60) يعني از يكسو زحمت تحقيق و پژوهش ـ به ويژه دربارة اموري كه لذت مادي و محسوسي ندارد ـ مانع از اين ميشود كه افراد تنبل و راحت طلب در صدد تحقيق برآيند.
و از سوي ديگر ميل به آزاديِ حيواني و به بي بندوباري و نداشتن محدوديت آنان را از گرايش به جهان بيني الهي باز ميدارد; زيرا پذيرفتن بينش الهي و اعتقاد به آفريدگار حكيم، ريشه يك سلسله اعتقادات ديگر را تشكيل ميدهد، كه لازمه آنها مسؤوليت انسان در همه رفتارهاي اختياري است و چنين مسؤوليتي اقتضا دارد كه انسان در بسياري از موارد از خواسته هاي خود چشم پوشي كند و محدوديتهايي را بپذيرد و پذيرفتن اين محدوديتها با ميل بي بندوباري سازگار نيست. اين ميل حيواني; هر چند به صورت ناخودآگاه موجب ميشود انسان از هدايت و ايمان به خدا فاصله بگيرد.
ب) عوامل فكري: ضعف نيروي تفكر و استدلال در پاسخگويي به اوهام و شبهاتي كه به ذهن راه مييابد موجب ميشود تا افراد تحت تأثير اوهام و شبهات قرار بگيرند. حسگرايي، عقايد خرافي، استدلالهاي ضعيف، حوادث و رويدادهاي ناگواري كه پنداشته ميشود خلاف حكمت و عدل الهي است و فرضيههاي علمي كه مخالف با عقايد ديگر تلقي ميشود; از مهمترين زمينههاي پيدايش شبهات هستند. فهم ناقص از احكام و مقررات ديني، به ويژه در زمينة مسائل حقوقي و سياسي نيز باعث به وجود آمدن شبهات ميشود.
ج) عوامل اجتماعي: اوضاع اجتماعي نامطلوبي كه در پارهاي از جوامع پديد ميآيد و باعث عقبماندگي افكار ضعيف و ناتوان ميشود، از مهمترين عوامل علل انحراف انسانهاست. در برخي جوامع، متصديان امور ديني نيز در اين نابسامانيها نقش دارند. بسياري از مردم كه قدرت تحليل ندارند، اشكالات و نابسامانيها را به دليل دخالت دينداران، به حساب مكتب و دين ميگذارند و مي پندارند كه اعتقادات ديني موجب پيدايش اينگونه اوضاع و احوال نامطلوب شده است و از اين رو، از دين گريزان ميشوند.[/]

برچسب: