جمع بندی آیا پیامبر (ص) به ایران حمله کرد؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبر (ص) به ایران حمله کرد؟

آیا پیامبر به ایران حمله کرده؟ می خواستم این موضوع مستند و مشروح بیان بشه...

کارشناس بحث : عماد

[=Arial Black]حضرت امام علی علیه السلام و ایرانیان

[=Arial Black]
[=Arial Black]در نظام مالي كه عمر و سپس عثمان اعمال مي كردند، معمولاً حقوق و عطاياي موالي ايراني پايين تر از اعراب بود.
[=Arial Black]از اين رو وقتي كه ايرانيان در دوران خلافت امام علي(ع) از حقوق و عطايايي برخوردار شدند، جمعي از سران و اشراف كوفه از جمله اشعث بن قيس كندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند كه از چه روي ما را مغلوب اين سرخ رويان ساخته اي؟

[=Arial Black]اشاره

در اين مقاله از رشتة تعلقات و آشنايي هاي ايرانيان با امام علي(ع) همچون، مدارا در اخذ خراج از ايرانيان ـ چه در زمان حضرت پيامبر(ص) كه به يمن گسيل شد و گروهي از ايرانيان در آنجا مقيم بودند و چه در زمان خلافت خويش ـ خونخواهي آن حضرت از هرمزان ايراني، اجراي عدالت در تقسيم بيت المال ميان عرب و عجم و از جمله ايرانيان در زمان خلافت، حمايت ايرانيان از امام علي(ع) در جنگ جمل سخن رفته است.

[=Arial Black]:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

[=Arial Black]

بي ترديد موضوع آشنايي ايرانيان با حضرت علي(ع) براي هر شيعه اي از اهميت و جاذبة بسياري برخوردار است.
[=Arial Black]حوادث تاريخ ايران و اسلام در دهه هاي دوم، سوم و چهارم از سدة نخست هجري، بسترهاي مناسبي را براي آشنايي ايرانيان با آن بزرگ مرد تاريخ بشر فراهم ساخت.

ديدار «الابناء» با امام علي(ع)

به سال دهم هجري، پيامبر گرامي اسلام(ص) علي(ع) را به يمن گسيل داشت تا امور آن منطقه را سامان بخشد و خراج ايشان را جمع آورد.
[=Arial Black]در آن زمان، در يمن طبقه اي وجود داشت كه اعراب به آنها «الابناء» و گاه «بني الاحرار» مي گفتند. آنان در جامعة يمن از جايگاه خاصي برخوردار بودند و همواره به آزادگي و شرافت اتصاف داشتند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]اينان ايراني نژادهايي بودند كه اجدادشان از جانب خسرو انوشيروان براي ياري مردم يمن و حميريان تحت ستم حبشيان، به آن ديار اعزام شده بودند و آنان پس از در هم شكستن حبشي هاي مهاجم، در همانجا سكنا گزيدند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]سال ها بعد بر اثر آميزش آنان با ساكنان بومي عرب، همين نسل، يعني «بني الاحرار» به معناي «فرزندان ايرانيان» يا «پسران آزادگان» به وجود آمدند.1

حضورامام علي(ع) در يمن در سال دهم هجري، اين امكان را در اختيار الابناء ايراني نژاد قرار داد تا از نزديك با سيرة انسان دوستانه، كريمانه و بزرگوارانه اش آشنا شده، از همان جا دوستي و محبت او را در دل هاي خويش جاي دهند.
[=Arial Black]الابناء پس از آشنايي با امام علي(ع) اسلام آورده، فيروز را از جانب خود به مدينه فرستادند و مراتب ايمان و وفاداري خود را به حضرت پيامبر(ص) عرضه داشتند.2

فتوحات اسلامي پس از رحلت پيامبر(ص)

پس از رحلت رسول گرامي اسلام، دو اتفاق بزرگ رخ داد كه تأثيرات شگرفي در سرنوشت آيندة اسلام و مسلمين داشت:

يكي ماجراي سقيفه و ديگر، پديدة فتوحات.
[=Arial Black]
[=Arial Black]بزرگ ترين اشتباه و انحرافي كه در سقيفه [صفر سال 11 ق.] انجام گرفت، تغافل، تجاهل و به فراموشي سپردن واقعة غدير بود.
[=Arial Black]غدير به اهليّت و صلاحيّت امام علي(ع) براي جانشيني حضرت رسول خدا(ص) اشعار داشت. اما حوادث سقيفه به گونه اي ديگر رقم خورد و با انتخاب ابوبكر به خلافت، به واقع زاوية انحرافي آغاز شد، كه در سال 61 ق. با كشتار فرزندان رسول خدا(ص)، به نقطة اوج خود رسيد.


:Sham:

[=Arial Black]
[=Arial Black]اما حادثة مهم ديگر كه در مبحث ما مي گنجد، آغاز فتوحات در دوران خلافت ابوبكر بود.
[=Arial Black]
[=Arial Black]هدف فتوحات، گسترش اسلام و از ميان بردن سدها و موانع سياسي موجود جهان آن روزگار بود كه نمي گذاشتند پيام اسلام به امت هاي ديگر برسد.
[=Arial Black]
[=Arial Black]انديشه و طرح فتوحات، اساساً سه خاستگاه مهم داشت:

نخست؛ جوهر اسلام كه ديني بود متمم و مكمل اديان ديگر و طبعاً آييني جهاني؛ كه همة ابناي بشر را مورد خطاب خود قرار مي داد.

دوم؛ سيرة عملي حضرت پيامبر(ص) در جهت معرفي اسلام به خارج از مرزهاي شبه جزيرة عربستان كه نمونة بارز آن دعوت خسرو ايران، قيصر روم و مقوقس مصر به پذيرش اين آيين بود.

سوم؛ ارضاي حسّ جاه طلبي و زياده خواهي برخي از اميران و خليفگان، و برطرف كردن مشكلات اقتصادي كه از سرزمين خشك عربستان ناشي شده بود.

اينها عواملي بودند كه ذهن، انديشه و همت عرب را كه تا پيش از اسلام به مناقشات خونين قبيله اي در حوزه هاي محدود، معطوف بود، به تسخير سرزمين هاي دور و نزديك متوجه ساخت.3

فتح ايران و پيدايش طبقة موالي

با شروع فتوحات در زمان خلافت ابوبكر، كرانه هاي جغرافياي اسلام، به سمت شرق و شمال و غرب گسترش يافت. در مدتي اندك ايران، شام و مصر فتح شدند. فتح ايران تقريباً در خلال دهة 12 تا 22 ق. تكميل شد.

نخستين پيروزي قاطع در برابر ايرانيان در اوايل خلافت عمر در سال 16 ق. در قادسيه صورت پذيرفت.4


[=Arial Black]
[=Arial Black]امام علي(ع) نيز، از آغاز طراحي اين عمليات بزرگ در مدينه، در جريان قرار گرفته بود. به گفتة طبري و بر اساس خطبة 145 نهج البلاغه، آن حضرت پيشنهادهاي سودمندي را نيز در اين باره به خليفة دوم عرضه كرد. با فتح ايران بسياري از خاندان هاي ايراني در جوار اعراب و يا حتي در درون بافت و ساختار جامعة اعراب، تحت عنوان «موالي» جاي گرفتند.
[=Arial Black]اينان از آن پس به عنوان طبقه اي نوظهور در جامعة اسلامي جايگاه خاصي را به خود اختصاص دادند. رابطة موالي با اعراب فاتح، الزاماً رابطه ارباب و رعيت و خواجه و برده نبود؛ بلكه در بيشتر موارد خاندان هاي ايراني با خاندان هاي عرب پيمان ولاء و دوستي (موالي موالاة) داشتند تا آنكه اين امر مكانيسم روابط اجتماعي خود را در قالبي استوار و مناسب انتظام بخشيد.5

با وجود اين، خاندان هاي ايراني از روح تعرّب و عصبيت عربي، كه هنوز از جامعة اسلامي رخت بر نبسته بود، رنج مي بردند. اين روحيه كه حتي دستگاه خلافت نيز از آن بي بهره نبود، گاه عرصه را بر موالي ايراني تنگ و دشوار مي ساخت. شايد بتوان ترور خليفة دوم توسط ابولؤلؤ (فيروز ايراني)6 را به سال 23 ق. واكنش در برابر اين فشارها تلقي كرد.

امام علي(ع) خونخواه هرمزان ايراني

در پي درگذشت خليفة دوم، عبيدالله پسر او، نه تنها ابولؤلؤ و همسر و دخترش را به قتل رساند، بلكه هرمز را نيز با وجود هيچ مستمسك قابل قبول شرعي و عرفي كشت.


[=Arial Black]
[=Arial Black] عثمان خليفة سوم وظيفه داشت عبيدالله را به سبب قتل بي دليل يك ايراني مسلمان، قصاص كند؛ زيرا از بي گناهي او آگاه بود. ليكن خليفه جرأت نداشت تا در اين مورد، به وظيفة اسلامي خود عمل كند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]امام علي(ع) خيلفة سوم، عثمان را در اين مورد سخت نكوهش كرد و به عبيدالله بن عمر چنين فرمود:

اي فاسق اگر روزي بر تو دست يابم، تو را به خونخواهي هرمزان خواهم كشت.


[=Arial Black]

عبيدالله تا پايان عمر از امام علي(ع) برحذر بود.

او در جنگ هاي جمل و صفين در مقابل آن حضرت قرار گرفت و سرانجام در يكي از نبردهاي جنگ صفين كشته شد.

دفاع امام علي(ع) از حمراء

اعراب، ايرانيان ساكن كوفه و بصره را به نام هاي چندي از جمله «موالي»، «بني عم»، «زط»، «سيابجه»، «اسواران» و «حمرا» مي خواندند. آنان را موالي مي گفتند، از آن رو كه با قبائل عرب پيوند «ولا» داشتند و بني عم مي ناميدند، از آن جهت كه با طوايف عرب چنان موالاة و هم پيماني داشتند كه گويي پسرعموهاي ايشانند.
زط، همان شكل تعريب شده جت است كه در اصل قومي از هندوان بودند كه كار ايشان نگهباني در راه ها و مسالك و بعدها به اسواران ايراني نيز كه شغل نگهباني داشتند، اطلاق گرديد.
سيابجه جمع «سيجي» معرّب سپاهي است كه مانند زط غالباً به طبقة كارآزمودة نظامي ايرانيان، اطلاق مي شود.

حمراء، به معني سرخ رويان يا سپيدرويان نامي بود كه به اعتبار رنگ روشن پوست ايرانيان به آنان مي دادند.

در نظام مالي كه عمر و سپس عثمان اعمال مي كردند، معمولاً حقوق و عطاياي موالي ايراني پايين تر از اعراب بود.
از اين رو وقتي كه ايرانيان در دوران خلافت امام علي(ع) از حقوق و عطايايي برخوردار شدند، جمعي از سران و اشراف كوفه از جمله اشعث بن قيس كندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند كه از چه روي ما را مغلوب اين سرخ رويان ساخته اي؟8



عدالت امام علي(ع) سخت مورد توجه ايرانيان قرار گرفت؛ زيرا پيش از اين، شاهد بودند كه چگونه خليفگان و خاصه عاملان و كارگزاران ايشان در بصره و كوفه، پاي از جادة عدل و داد بيرون نهاده، حقوق آنان را تضييع مي نمايند.
موالي كه از حدود سال هاي شانزده ق. به بعد، رفته رفته در بصره و كوفه سكنا گزيدند، از نزديك با اعمال ننگين اميران فاسق و ظالمي چون سعيد بن عاص، مغيرة بن شعبه، وليد بن عقبه و عبدالله بن عامر آشنا بودند و هر گاه از ظلم و جور ايشان به خليفة دوم و سوم شكايت مي كردند، راه به جايي نمي بردند.
اما در همان حال به چشم خود شاهد بودند كه امام علي(ع) با آنكه هنوز به خلافت نرسيده بود، با جرأت و جسارت تمام، فرزندش حسن را به اجراي حدّ شرعي در مورد وليد بن عقبة شراب خوار فرمان مي دهد و عبيدالله بن عمر را به قصاص خون به ناحق ريختة هرمزان تهديد مي كند و در ميان موج مخالفت اشراف و بزرگان سركش قريش كه خود را تافتة جدا بافته مي دانستند، حقوق موالي ايراني را استيفا مي نمايد.

اين مشاهدات كافي بود تا قلب هر انساني را به شوق و جذبه و كشش وادارد.
ايرانيان در وجود امام علي(ع) روح بزرگي را يافتند كه فراتر از علايق نژادي و زباني و قومي، به موضوع انسانيت و عدالت مي انديشيد. از همين رو در جريان جنگ هاي جمل و صفين از آن حضرت دفاع كرده، در ركابش به جنگ با ناكثين و قاسطين پرداختند.

جنگ جمل و حمايت ايرانيان از امام علي(ع)

چنان كه گفته شد، در دهة سوم و چهارم هجري، (سال هاي 20 تا 40) بسياري از ايرانيان در بصره و كوفه سكنا گزيده بودند. آنان تعدادي مهاجر و عده اي ديگر، از ساكنان اصيل و قديمي همين منطقه بودند. بصره و كوفه تا پيش از فتوحات، بخش غربي ايران محسوب مي شد. از جملة اين ساكنان قديمي اين دو شهر، طوايفي موسوم به زط و سيابجه بودند كه همواره به عنوان بخش مهم از اسواران يعني نيروهاي آزموده و مجرب دوران ساسانيان به حساب مي آمدند. اين زط ها و سيابجه در سال 36 ق. در جريان جنگ جمل در اطراف بصره با سپاهيان اصحاب جمل مقابله كردند و كار را بر عايشه، طلحه و زبير سخت نمودند.9

با تسخير بصره توسط جمليات، زط ها و سيابجه در كوفه به سپاه امام علي(ع) پيوستند و تا پيروزي كامل در برابر ناكثين، در ركاب حضرتش نبرد كردند. آن حضرت كه نظاره گر فداكاري هاي بي شائبه و خالصانة ايرانيان حاضر در سپاهش بود، همواره در چهرة آنان مردماني نجيب و آزاده را مشاهده مي كرد كه مي تواند از ياري جدّي ايشان در راه بسط عدالت و دفع بيداد و ريشه كن كردن فتنة ريشه دار منافقان و بني اميه، بهره مند گردد. از اين رو، با ارسال نامه هايي به عاملان خود در همدان و آذربايجان، نيروهاي ايراني را براي مقابله با معاويه در جنگ صفين، به ياري خود طلبيد.10

هداياي ايرانيان به امام علي(ع)

در زماني كه امام علي(ع) در كوفه بودند، به رسم سابق شماري از ايرانيان11 نزد آن حضرت آمدند تا هدايايي تقديم دارند. پيشتر كارگزاران عثمان همچون وليد بن عقبه و سعيد بن عاص، افزون بر خراجي كه از ايرانيان مسلمان مي گرفتند، ايشان را به اعطاي هداياي نوروزگان و مهرگان نيز مكلف ساخته و از اين راه ميليون ها دينار به چنگ آوردند.
از اين رو، هداياي نوروزي به صورت سنتي رايج درآمده بود.

وقتي ايرانيان هداياي خود را نزد حضرت آوردند، براي آنكه خاطر آنان مكدر نشود، هدايا را پذيرفتند اما دستور دادند، مقابل قيمت آن هدايا، از ميزان خراج آنان كسر گردد.
همچنين، هنگامي كه آن حضرت به عزم صفين از شهر انبار مي گذشتند، دهقانان (معرب دهبان به معناي بزرگ ده است كه معمولاً از طبقات مرفّه و طراز اوّل جامعه محسوب مي شدند)، به همراه ديگر مردم به دنبال امام علي(ع) راه افتاده دوان دوان ايشان را مشايعت مي كردند.
امام علي(ع) آنان را از اين كار منع فرمودند. آنگاه دهقانان پيش كشي هاي خود را اهدا كردند. آن حضرت هدايا را تنها بدان شرط قبول نمودند كه قيمت آنها را حساب كرده، به ايشان بپردازند.12

در همين زمان ابوزيد انصاري را به نحوة اخذ خراج و جزيه از ايرانيان رهنمون ساختند.13
دستورهاي صريح و آشكار آن حضرت در اين باره را بايد به واقع پايه گذاري نظامي نوين، عادلانه و كارآمد در نظام اخذ ماليات بر افراد (خراج، براي مسلمانان و اهل جزيه و جزية ويژة غير مسلمانان) به حساب آورد.

اين نظام عادلانه كه از جانب امام علي(ع) اعمال گرديد، توجه عميق تر ايرانيان را به شخصيت عدالت جوي انساني اش بيش از پيش جلب نمود و طبعاً به دنبال آن عشق و محبتي را كه در اعماق روح و جان ايراني ريشه داشت، شعله ور كرد. عشقي كه در طول قرون متمادي، هرگز خاموش نگشت و ولاي اهل بيت(ع) را در اين سرزمين به صورت بخشي اساسي و تفكيك ناپذير از فرهنگ ايرانيان، درآورد.

آري اينها نمونه هايي بود از نخستين آشنايي هاي مردم ايران با امام علي(ع) كه بي ترديد بايد در موضوع گرايش و محبت ايرانيان نسبت به امام علي(ع) و خاندان پاكش و در پس تسري و رواج تشيع در ايران، بدان ها توجه كافي و وافي مبذول داشت.

پي نوشت ها:

٭ برگرفته از: پايگاه اينترنتي «باشگاه انديشه».

1. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 200. فياض، علي اكبر، تاريخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، 1367ش، ص 27.

2. فياض، همان، ص 123.

3. دربارة فتوحات ر.ك: فتوح البلدان بلاذري، الفتوح ابن اعثم كوفي، الاخبار الطول دينوري و تاريخ طبري.

4. بلاذري، احمد بن يحيي. فتوح البلدان، ترجمه دكتر محمد توكل، تهران، انتشارات نقره، چاپ نخست، 1367 ش، ص 365.

5. راجع به موالي و انواع ولاء و رفتار هر يك از خلفا با موالي، ر.ك: الموالي و نظام الولاء، دكتر محمود مقدم، ترجمه و تحقيق محسن حيدرنيا، پايان نامة كارشناسي ارشد دانشكدة الهيات دانشگاه تهران، 1372 ش.

6. يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، ترجمة محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، چ 6، 1371 ش، ج 2، ص 51.

7. محمدي ملايري، دكتر محمد، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي، ج 3، دل ايرانشهر، بخش دوم، تهران، انتشارات توس، چ 1، 1379 ش، ص 242.

8. دربارة اسواران، زط، سيابجه، و موالي ر. ك : دكتر ملايري، ج 3،
ص 211 به بعد و ج 2، ص 422 و نيز، لسان العرب، ابن منظور، ذيل واژه ي حمراء و الموالي و نظام الولاء، دكتر مقداد.

9. دكتر محمدي، ج 3، ص 211 و 212، به نقل از تاريخ طبري.

10. ابن اعثم كوفي، محمد بن علي، الفتوح، ترجمة كهن فارسي، محمد بن احمد مستوفي هروري، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، چ 1، 1372، صص 454 ـ 456.

11. دربارة ايرانيان ساكن كوفه و بصره، ر.ك: فتوح البلدان، بلاذري، ترجمة دكتر توكل، صفحات 65، 1366 ش، ص 198 ـ 199.

12. دكتر محمدي، ج 3، ص 274، به نقل از فتوح البلدان بلاذري.

منبع:موعود

گرفته شده از لینک:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=70


مهدی بابائی;251515 نوشت:
آیا پیامبر به ایران حمله کرده؟ می خواستم این موضوع مستند و مشروح بیان بشه...

سلام علیکم
ضمن تشکر از جناب آقای بابایی و تشکر از جناب سید علی بزرگوار مرد میدان ولایتمداری
جناب آقای بابایی عزیز
در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم هیچ حمله ای به ایران صورت نگرفت ، تنها پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نامه ای به خسرو پرویز نوشتند و وی را به اسلام دعوت کردند که با بر خورد تند خسرو پرویز مواجه شدند
خسرو پرویز به باذان حاکم منسوب از طرف خود در یمن نامه ای نوشت و دستور داد تا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را دستگیر نموده و به قصر خسرو بفرستند ، وقتی ماموران باذان ایرانی به مدینه رفتند و پیام خسرو را به پیامبر صلی الله علیه واله وسلم رساندند ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمودند فردا به شما جواب می دهم ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در شب از طرف جبرئیل خبردار شدند که خسرو به دست فرزندش کشته شد واین مطلب را به فرستادگان باذان اطلاع دادند ، چون امکانات اطلاع رسانی در آن زمان ضعیف بود ، باذان گفت اگر این خبر رسما به مارسید ، معلوم است این شخص پیامبر است ، وقتی بعد از مدتی خبر کشته شدن خسرو توسط فرزندش به باذان رسید ، باذن اسلام آورد و به طبع وی عده ای از ایرانیا نی که در یمن بودند ایمان آوردند (1)
اما فتح ایران در زمان عمر بن خطاب خلیفه دوم صورت گرفت که سرچ مختصری می توانید به تاپیکهای مربوط به این بحث در همین سایت دسترسی پیدا کنید برای نمونه
http://www.askdin.com/thread10292.html
http://www.askdin.com/thread11257.html
اگر باز سوالی در این مورد ماند بنده خدمتتان هستم

1. طبري‌، 2/655 -657؛ ابن‌هشام‌، 1/71-72؛ ابن‌ سعد، 1/260؛ مسعودي‌، التنبيه‌...، 259؛ مجمل‌، 251-252؛ مقريزي‌، 1/535؛ اهدلى‌، 61.

واقعا ممنونم،هم کامل هم سریع هم صریح و هم مستند بود،با آرزوی کامیابی برای شما عماد عزیز...

یک سوال دیگر هم داشتم،می خواستم بدانم موضع حضرت علی علیه السلام در برابر فتوحات اعراب چه بوده؟ از این جهت این پرسش را مطرح کردم چون بارها در بحث های مختلف پیش آمده که افرادی که مخالف اسلام بودند برای اثبات صحت فرضیات و تفکر خود به این موضوع اشاره می کردند که اسلام با خونریزی و کشورگشایی همراه بوده از آنجا که موضع حضرت علی علیه السلام را منطبق بر موضع دین می دانم این گونه پرسشم را مطرح کردم. و نیز علاقه مندم بدانم اینکه اعراب به سرزمینی بروند و بگویند اسلام بیاور یا آماده نبرد شو به هر نحوی در دین توجیه شده است یا خیر؟ آیا دینی با این محتوای قدرتمند و ظریف ترس از مرگ را برای اشائه ی خود به دیگران انتخاب می کند؟

عماد;251630 نوشت:
سلام علیکم
ضمن تشکر از جناب آقای بابایی و تشکر از جناب سید علی بزرگوار مرد میدان ولایتمداری
جناب آقای بابایی عزیز
در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم هیچ حمله ای به ایران صورت نگرفت ، تنها پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نامه ای به خسرو پرویز نوشتند و وی را به اسلام دعوت کردند که با بر خورد تند خسرو پرویز مواجه شدند
خسرو پرویز به باذان حاکم منسوب از طرف خود در یمن نامه ای نوشت و دستور داد تا پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را دستگیر نموده و به قصر خسرو بفرستند ، وقتی ماموران باذان ایرانی به مدینه رفتند و پیام خسرو را به پیامبر صلی الله علیه واله وسلم رساندند ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمودند فردا به شما جواب می دهم ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در شب از طرف جبرئیل خبردار شدند که خسرو به دست فرزندش کشته شد واین مطلب را به فرستادگان باذان اطلاع دادند ، چون امکانات اطلاع رسانی در آن زمان ضعیف بود ، باذان گفت اگر این خبر رسما به مارسید ، معلوم است این شخص پیامبر است ، وقتی بعد از مدتی خبر کشته شدن خسرو توسط فرزندش به باذان رسید ، باذن اسلام آورد و به طبع وی عده ای از ایرانیا نی که در یمن بودند ایمان آوردند (1)
اما فتح ایران در زمان عمر بن خطاب خلیفه دوم صورت گرفت که سرچ مختصری می توانید به تاپیکهای مربوط به این بحث در همین سایت دسترسی پیدا کنید برای نمونه
http://www.askdin.com/thread10292.html
http://www.askdin.com/thread11257.html
اگر باز سوالی در این مورد ماند بنده خدمتتان هستم

1. طبري‌، 2/655 -657؛ ابن‌هشام‌، 1/71-72؛ ابن‌ سعد، 1/260؛ مسعودي‌، التنبيه‌...، 259؛ مجمل‌، 251-252؛ مقريزي‌، 1/535؛ اهدلى‌، 61.

[=Arial Black]ببخشید بزرگوار

[=Arial Black]این آیا درست است که بگوییم اسلام ایرانیان به دست عمر بن خطاب بوده است؟

[=Arial Black]دلایل متیقن و خلاصه برای جواب به این شبه ارائه بدهید

[=Arial Black]کم پیدا..هرچی می گریدم نمی بینیم شما رو که ..کم پیدایید...استاد گوهر گرانبها شدید؟

----------------------------------------------------------------

[=Arial Black]بعد لطفا این کلیپ رو هم ببینید

[=Arial Black]اسلام ایرانیان در زمان حضرت محمد مصطفی(ص) و به دست حضرت امام علی(ع) بوده است

[=Arial Black]اسلام ایران توسط عمر دروغی بیش نیست

[=Arial Black]ورود اسلام به ایران در زمان خود آقا رسول الله (ص) بوده است و به دست مبارک امام علی (ع) بوده است
[=Arial Black]
[=Arial Black]لینک کلیپ:

http://www.aparat.com/v/27e4d3f7433e257154614330eb6ea7cf113464

مهدی بابائی;251890 نوشت:
یک سوال دیگر هم داشتم،می خواستم بدانم موضع حضرت علی علیه السلام در برابر فتوحات اعراب چه بوده؟ از این جهت این پرسش را مطرح کردم چون بارها در بحث های مختلف پیش آمده که افرادی که مخالف اسلام بودند برای اثبات صحت فرضیات و تفکر خود به این موضوع اشاره می کردند که اسلام با خونریزی و کشورگشایی همراه بوده از آنجا که موضع حضرت علی علیه السلام را منطبق بر موضع دین می دانم این گونه پرسشم را مطرح کردم. و نیز علاقه مندم بدانم اینکه اعراب به سرزمینی بروند و بگویند اسلام بیاور یا آماده نبرد شو به هر نحوی در دین توجیه شده است یا خیر؟ آیا دینی با این محتوای قدرتمند و ظریف ترس از مرگ را برای اشائه ی خود به دیگران انتخاب می کند؟

[=Arial Black]نظر امام علي(عليه السلام) درباره حمله اعراب به ايران براي گسترش اسلام چه بوده است و ايشان چه موضعي داشته اند؟

[=Arial Black]در پاسخ ، دو نکته محوری لازم به ذکر است :

[=Arial Black]نکته اول : موضع امام علی (ع)

[=Arial Black]1. در ميان نصوص تاريخي مطلبي كه دلالت بر مخالفت صريح حضرت(ع) با اين سياست بنمايد، ديده نشده است، بلكه از برخي از قراين مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه اصل مسأله فتوحات و گسترش اسلام و پايداري در مقابل كفر و شرك آن زمان به نحو ضمني مورد تأييد آن حضرت(ع) بوده است . این سخن امام به نوعی تایید اصل فتوحات است :
[=Arial Black]‹‹ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لابقله و هو دين الله الذي اظهره و جنده الذي اعده و امده حتي بلغ ما بلغ و طلع حيث طلع و نحن علي موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده؛ شكست و پيروزي در اين جنگ با زيادي و كمي نيروهاي جنگجو ميسر نشده است، زيرا اين دين خدا بوده كه او آن را آشكار كرده و اين سپاهيان لشكريان خداوند هستند كه خداوند آنها را مهيا ساخته و ياري رسانده است تا به اينجا رسيده است (اشاره به پيروزي هاي مسلمانان) و ما با اميد به وعده خداوند حركت كرده ايم (و منتظر انجام آن هستيم) و خداوند حتما وعده اش را وفا كرده و سپاهش را پيروز خواهد گردانيد›› (1)
[=Arial Black]2. زمانی که خبر آمادگی دولت ساسانی و تدارک هفتصد هزار نفر برای حمله سرزمین ها اسلامی به مدینه رسید ، شورای دفاعی شکل گرفت و کسانی که مورد مشورت قرار گرفتند پیشنهاد حضور مستیقیم خلیفه در میدان نبرد و تخلیه تمام مراکز نظامی و اعزام آنان برای نبرد با ساسانیان را دادند، طلحه و عثمان بن عفان گفتند: همه نيروهاي شام، نيروهاي يمن, نيروهاي مدينه و نيروهاي مكه را جمع كن و خودت همه با آنان برو تا بتوانيد در برابر نيروهاي زياد حكومت ايران مقاومت كنيد و لیکن امیرمومنان (ع) که مورد مشورت قرار گرفت به گونه دیگری طرح خود را ارائه داد. حضرت(ع) ضمن مخالفت با پیشنهادهای ارائه شده ، اين نكته را يادآور شد كه صلاح آن است كه تو به عنوان قطب و مركز آسياي اسلام در مركز حضور داشته و از آنجا به چرخاندن سنگ آسياي اسلام به وسيله عرب هاي مجاهد بپردازي و اگر تو از مركز خارج شوي از سويي تعدادي از اعراب باديه نشين كه هنوز مسلماني در ميان آنان رسوخ نيافته، طمع تصرف مركز را در سر پروراند، و به مدينه حمله خواهند كرد و از سوي ديگر ايرانيان با ديدن تو خواهند گفت كه اين اصل و ريشه عرب است و اگر او را از بين ببريم از شر اعراب راحت خواهيم شد، بنابراين با شدت بيشتري به مسلمانان حمله خواهند كرد.
[=Arial Black]امام فرمود: نيروهاي شام را از شام نياور و الا روميان حمله مي كنند.

[=Arial Black]نيروهاي يمن را هم نياور وگرنه حبشي ها حمله مي كنند.

[=Arial Black]نيروهاي مدينه و مكه را هم نبر چون اعراب اطراف حمله مي آورند.
[=Arial Black]خودت هم نرو و از فراواني عدد دشمن نترس. ما در زمان پيامبر با فراواني عدد نمي جنگيديم.

[=Arial Black]خليفه نظر علي عليه السلام را پسنديد و عده كمي نيرو را با سعدبن ابي وقاص به جبهه فرستاد و اين نيروها به نيروهاي جبهه ملحق شدند و پيروز هم شدند.(2)

[=Arial Black]نكته اي كه در اين مشورت خواهي بايد به آن توجه كرد اين است كه علي عليه اسلام كاري كرد كه اين جنگ با كمترين نيرو و كمترين تلفات پايان يافت.

[=Arial Black]جالب آن است كه عمر هنگامي كه سخنان درست حضرت علي(ع) را همراه با استدلال هاي محكم او را شنيد، رو به اصحاب كرده و گفت: واي بر شما، همه شما از گفتن سخناني مانند آنچه ابوالحسن(حضرت علي(ع)) گفت، ناتوان بوديد.(3)

[=Arial Black]3. عمربن خطاب تلاش كرد كه خود امام علي عليه السلام را به جنگ بفرستد ولي امام عليه السلام نپذيرفت و نيامد.(4) به گفته مورخان، عمر بن خطاب رفتن به جنگ قادسیه را به علی (ع) پیشنهاد کرد تا فرماندهی عملیات ارتش مسلمانان را بر عهده گیرد . امام علی (ع) امتناع کرد ؛ ناگزیر سعد وقاص را اعزام نمود(5)

[=Arial Black]دوم : اصل فتوحات مسلمانان

[=Arial Black]درباره لشکر کشي مسلمانان به سرزمين هاي ديگر بعد ازوفات پيامبر اسلام(ص) نکاتي را يادآوري مي كنيم :

[=Arial Black]1. اگر حرکت ترسيمي از سوي رسول خدا(ص)، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(ع) مي افتاد، بي شک دعوت اسلامي پيامبر(ص) به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت و همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند و فتوحات خونين و لشکرکشي هاي دوران خلفا، به گونه اي ديگر رقم مي خورد.

[=Arial Black]2. لازمه هر فتح و پيروزي، توسعه فرهنگ اسلامي است، يعني به موازات فتح شهرها مي بايد مردم آن سامان به حقايق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند و هسته و پوسته اسلام را بشناسند، مع الاسف در غالب لشکرکشي هاي صورت گرفته در عهد ابوبکر، عمر و عثمان اين نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود، آنان اهتمامي در ارشاد مردم، تعليم، فرهنگ سازي و تربيت ايشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ايران. آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتين را بر زبان ايشان جاري مي ساختند و به برخي از حرکات و شعائر آنان را تمرين مي دادند بدون آن که عقيده باطلي را از ذهن ايشان بزدايند و فکر صحيحي را بر ايشان ترسيم نمايند. نتيجه اين فتوحات نيز آن بود که:
[=Arial Black]بسياري از کشورها و مناطقي که دوره خلفا فتح مي شدند، به سمت کفر و نافرماني بر مي گشتند و سپس دوباره به دست مسلمانان فتح مي شدند! اين نتيجه اکتفا به ظاهر اسلام بود در صورتي که پيامبر اسلام(ص) از مردم اسلام و ايمان را به طور توأم خواستار بود: «و قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان؛ عرب هاي باديه نشين گفتند: ايمان آورديم بگو: شما ايمان نياورده ايد ولي بگوييد اسلام آورده ايم اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است.»(6)
[=Arial Black]اين نقيصه بزرگ، ريشه در ضعف اعتقادي حاکمان وقت داشت طبيعي است حاکم و ياران وي که اسلام در نهاد ايشان رسوخ نکرده و آنان در بسياري از وهميات و انحرافات گذشته خود باقي اند نمي توانستند سکان دار هدايت مردمي باشند که در اثر اين لشکر کشي ها با آئين هدايت بخش چون اسلام مواجه مي شوند.(7)
[=Arial Black]3. فتوحات بزرگ و پيروزي مسلمانان در گرو عوامل چندي بود؛ ايمان و اعتقاد شخصي بسياري از جهادگران مسلمان را در سرعت فتوحات مؤثر بود. همچنین وقتي به پيروزي مسلمانان در ايران دقت کنيد مي توانيد به ناخشنودي مردم از حکومت ساساني، وجود امتيازات طبقاتي بسيار خشن در جامعه، بي روح شدن آئين زرتشتي و آشفتگي نظام حکومتي ساساني دقت کنيد. دكتر عبدالحسين زرين كوب مي گويد:
[=Arial Black]«سقوط دولت ساساني به دست عرب شد ولي نه به خاطر قدرت عرب بلكه به خاطر ضعف و فساد دولت ساساني و در موقع حمله عرب، ايران از پاي در آمده بود. دولت ساساني در آن زمان مانند مرده حضرت سليمان بود كه بر عصا تكيه داشت و موريانه آن را خورد و زمين افتاد.»(8)
[=Arial Black]4. حضور برخي از چهره هاي نامي و پيرو اميرمؤمنان(ع) در ميان مدت و دراز مدت توانست بن مايه هايي از اصول و مباني اسلام را در برخي از مناطق فراهم آورد. از اين رو حضور و تلاش شخصيت هايي چون سلمان فارسي، حذيفه بن يمان، هاشم مرقال و عمار ياسر ستودني است.
[=Arial Black]در مجموع، اسلام يک دين جهاني بوده و هست و نمي توانست هدايت خود را در مهد اسلام و شهر مکه و يا نهايتا جزيره العرب محصور کند، اما لشکر کشي هاي انجام شده در عهد خلفاي نخست کاستي ها بسياري را در پي داشت. آثار اين ضعف هم در کشورهاي مفتوحه و هم در مرکز و گستره دولت اسلامي آشکار بود البته در هر يک به نوعي اين کاستي ها مورد مطالعه و دقت قرار مي گيرد. اما در دراز مدت، به دليل آشنايي ملل و کشورهايي که اسلام به آنجا راه يافته بود با حقيقت و روح دين اسلام، تاريخ شکل گيري تمدني ياد مي کند که آثار و ثمرات آن، قرن ها جهان را برخوردار کرده بود.
[=Arial Black]5. فتوحات خلفاي سه گانه، پيامدهاي ناهنجار بسياري را در صف پيکار جويان مسلمان بر جاي گذاشت از جمله:
[=Arial Black]الف. پيدايش طبقه جاهل مسلک مقدس مأب که خوارج جزيي از آن ها بود.
[=Arial Black]ب. انحطاط اخلاق امت اسلام، در پي سرازير شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمين اسلامي.
[=Arial Black]ج. کاشت بذر تشتت و اختلاف در جامعه اسلامي بر اثر مستي نعمت ثروت هاي بي حد و حصر.(9)
[=Arial Black]پي نوشت ها:
[=Arial Black]1. نهج البلاغه، خطبه 146.
[=Arial Black]2.ر.ك: مجلسی ، بحارالانوار، ج40، ص253، خواندمیر، تاريخ روضه الصفا، ج2، بخش دوم ص1771.
[=Arial Black]3.موسوعه الامام علي بن ابي طالب(ع)، ج 3، صص91-93.
[=Arial Black]4.جعفریان، تاريخ خلفاء،ص115
[=Arial Black]5.مسعودی، مروج الذهب ، ج2، ص 309.
[=Arial Black]6. سوره حجرات، آيه 14.
[=Arial Black]7. زندگي سياسي امام حسن مجتبي(ع)، جعفر مرتضي عاملي، ص 122.
[=Arial Black]8.تاريخ ايران بعد از اسلام، ص157.
[=Arial Black]9. سيري در سيره ائمه اطهار(ع)، مطهري، ص 50؛ جاذبه و دافعه امام علي(ع)، مطهري، 153؛ سيري در نهج البلاغه، مطهري، 258.

منبع:

http://porseman.org/q/show.aspx?id=99178

sayedali;251932 نوشت:
ببخشید بزرگوار

این آیا درست است که بگوییم اسلام ایرانیان به دست عمر بن خطاب بوده است؟

سلام
خدا رو شکر بارها و بارها در سایت این شبهه جواب داده شده اما مثل اینکه دوستان جدید در سایت جستجو نمیکنند!

مهدی بابائی;251890 نوشت:
یک سوال دیگر هم داشتم،می خواستم بدانم موضع حضرت علی علیه السلام در برابر فتوحات اعراب چه بوده؟ از این جهت این پرسش را مطرح کردم چون بارها در بحث های مختلف پیش آمده که افرادی که مخالف اسلام بودند برای اثبات صحت فرضیات و تفکر خود به این موضوع اشاره می کردند که اسلام با خونریزی و کشورگشایی همراه بوده از آنجا که موضع حضرت علی علیه السلام را منطبق بر موضع دین می دانم این گونه پرسشم را مطرح کردم. و نیز علاقه مندم بدانم اینکه اعراب به سرزمینی بروند و بگویند اسلام بیاور یا آماده نبرد شو به هر نحوی در دین توجیه شده است یا خیر؟ آیا دینی با این محتوای قدرتمند و ظریف ترس از مرگ را برای اشائه ی خود به دیگران انتخاب می کند؟

[=Arial Black]با توجه به اینکه افرادی در این زمینه شبهاتی را مطرح می نمایند از جمله اینکه امام علی در کشتار مردم شرکت داشته و یا فرزندان ایشان لطفا پاسخ جامع و کاملی را ارائه نمایید با ذکر منابع تا بتوانیم این شبهه را رفع نماییم.
با تشکر

[=Arial Black]
[=Arial Black]پاسخ:
[=Arial Black]به نام خدا
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

[=Arial Black]
[=Arial Black]
در اسلام جنگ به منظور کشور گشایی و قدرت گرایی جایز نیست آن دسته از جنگ های خلفا که جنبه کشور گشایی داشت ، غیر مشروع بود لذا مورد تایید امام علی (ع) نبودوحضرت اصل این جنگ ها را تایید نمی کرد.

خود نیز درآنها نقثش نداشت از این رو می توان گفت : امام با اصل فتوحات خلفا - از جمله جنگ ایران و اعراب- موافق نبود. البته در حین جنگ ها و یا بعد از آن شرایط به گونه ای فراهم می شد که امام با خلفا همکاری می نمود.
همکاری تنها در حد مشورت و راهنمایی بود . (1) اگر امام در این حد با خلفا همکاری نمی کرد ، زیر سوال می رفت که امام در برابر مصالح جهان اسلام بی اعتنا می باشد.

همکاری امام در راستای مصالح جهان اسلام بود ،نه به معنای تایید حکومت خلفا و تایید مشروعیت جنگ. جنگ ها هم آثار مفید و سازنده داشت و هم آثار منفی.

از آن جهت که برخی آثار مفید را در پی داشت، مورد تایید امام بود ، اما از سوی دیگر به دلیل اینکه جنگ ها برخی از شرایط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخی پیامد های منفی را در پی داشت، امام مخالف بود.

در اسلام جنگ هايي كه مورد تأييد است که به منظور حاکمیت دین خدا ، دفاع از اسلام ومظلومان ، رستگاري، آزادي و آزادگي بشريت صورت گیرد ، از این رو پیامبر (ص) باشعار «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگ‏هاي پيامبر(ص) براي رفع موانع ،هدایت مردم ودفاع صورت می گرفت.

به عبارت دیگر اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا مي‏داند:

1. براي نابودي آثار شرك و بت پرستي.

2. كساني كه نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را مي‏كشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر كرده است.

3. هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي كند و اگر كساني مانع اين كار شوند، مي‏توان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(2)

بدینسان امام علی (ع) به آن دست از جنگ ها مو افق بود که بر اساس شرایط و ضوابط اسلام صورت گیرد.

در دوره كوتاه خلافت ابوبكر وجود شورش‏هاى گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات و جنگ‏هاى رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراوانى براى دستيابى به فتوحات چشمگيرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد. لشكر كشى‏هاى وى را تنها مى‏توان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخى از مناطق شام و عراق دانست. (3)

امام على (ع) كه به سبب مهارت‏هاى فراوان جنگى و فداكارى‏هاى بى نظيرش در جنگ‏هاى بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشانى از خود به يادگار گذاشته بود، نمى‏توانست مورد غفلت و بى توجهى خليفه و كارگزارانش قرار گيرد.

عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى‏توانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمين‏هاى كفر و شرك رسيده است، بى‏اعتنا يا منزوى باشد؟

همه مى‏دانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامى عرب با او به نبرد برخيزند، او نمى‏ترسد و ميدان نبرد را رها نمى‏كند.(4)

از اين رو خليفه و يارانش مى‏كوشيدند با شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامى را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از مهارت‏هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد. اما سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود.

از سويى امام نمى‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سياست‏هاى خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى‏خواست سپاهيان اسلام شكست بخورند،

حضرت در اين ماجرا موضعى «بى طرفانه» و يا حداكثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.

طبق بعضى از گزارش‏هاى تاريخى، ابوبكر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى كرد. هر كس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: «چه خليفه خود به اين نبرد رو آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام، خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه از شنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد.(5)

دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعنى نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعى كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد.

عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب(ع) است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد. (6)

در باره حضور امام حسن(ع) وامام حسين(ع) درجنگ اعراب وایران می توان گفت : از منابع معتبر استفاده می‌شود که امام حسن و امام حسین (ع) در فتح ایران شرکت نکرده‌اند.

بنا بر نقل، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین (ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند.. .(7) بیش تر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.
طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که از امام علی(ع) و فرزندان(ع) وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.
جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است. او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند.( Dirol
بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد

دراین خصوص به منابع زیر مراجعه فرمایید :
- مجله «تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علی (ع) در برابر فتوحات خلفا .
- جعفر مرتضي عاملي ،تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن (ع).
پی نوشت ها :
1. شیخ صدوق،الخصال، ترجمه جعفرى، نسيم كوثر ج‏ 2، ص 69، شیخ مفید، الاختصاص، ص 173.
2. مكارم شيرازي، ناصر، تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1379ش، ج 2، ص 283.
3. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991.
4. نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45.
5. ابن اعثم كونى، همان، ص 80 و 81، تاريخ يعقوبى،. بيروت ، دار صادر، ج 2، ص 133.
6. مسعودى، مروج الذهب، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409، ج 2، ص 310.
7. احمد زمانی، حقایق پنهان،. دفتر تبلیغات ،1378 ، چاپ دوم . ص 117.
8. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا (ص)، ص 124.

منبع:
http://www.pasokhgoo.ir/node/51456

رضا;251942 نوشت:
سلام
خدا رو شکر بارها و بارها در سایت این شبهه جواب داده شده اما مثل اینکه دوستان جدید در سایت جستجو نمیکنند!

سلام علیکم

بزرگوار

من نظر استاد عماد رو در مورد کلیپی که گذاشته شده است هم می خواهم
با تشکر

در اون کلیپ اساتید دلائلی ارائه می دهند(من هم دلائل اساتید شبکه جهانی ولایت و سایت حضرت ولیعصر(عج) رو قبول دارم )

از استاد عماد خواهش مندم که کلیپ رو ببینند و نظر خود را ارائه دهند.

اسلام ایرانیان به دست مبارک حضرت امام علی(ع) و در زمان پیامبر(ص) بوده است

sayedali;251932 نوشت:
[=Arial Black]ببخشید بزرگوار

[=Arial Black]این آیا درست است که بگوییم اسلام ایرانیان به دست عمر بن خطاب بوده است؟

[=Arial Black]دلایل متیقن و خلاصه برای جواب به این شبه ارائه بدهید

[=Arial Black]کم پیدا..هرچی می گریدم نمی بینیم شما رو که ..کم پیدایید...استاد گوهر گرانبها شدید؟

----------------------------------------------------------------

[=Arial Black]بعد لطفا این کلیپ رو هم ببینید

[=Arial Black]اسلام ایرانیان در زمان حضرت محمد مصطفی(ص) و به دست حضرت امام علی(ع) بوده است

[=Arial Black]اسلام ایران توسط عمر دروغی بیش نیست

[=Arial Black]ورود اسلام به ایران در زمان خود آقا رسول الله (ص) بوده است و به دست مبارک امام علی (ع) بوده است

[=Arial Black]لینک کلیپ:

http://www.aparat.com/v/27e4d3f7433e257154614330eb6ea7cf113464


با سلام
اخوی ذکر کردیم که در سایت جستجو کنید !!

http://www.askdin.com/thread1018.html

[=Book Antiqua]
http://www.askdin.com/thread16245.html
[=Book Antiqua]

http://www.askdin.com/thread246.html

[=Century Gothic]اسلام‌ در ايران‌

http://www.askdin.com/thread246.html

رويكرد ايرانيان در مواجهه با اسلام و مسلمين

چرا ساسانیان سقوط کرد؟

علیکم السلام

بزرگوار سه لینک اول :
فیلتر هست

1
2
3

سه محث اول فیلتر هست!!

sayedali;251978 نوشت:
علیکم السلام

بزرگوار سه لینک اول :
فیلتر هست

1
2
3

سه محث اول فیلتر هست!!

با سلام
چک کردیم مشکلی نداشت اخوی !!

مطالبی که توسط جناب sayedali مطرح شد را کم و بیش قبلا مطالعه کرده بودم سوال اینجاست،با توجه به مطالبی که در کتبی مانند تاریخ طبری،تاریخ سیستان،تاریخ کامل،فارس نامه،تاریخ ده دهزار ساله ایران،کتاب الفتوح و... آورده شد اعراب مسلمان دست به جنایاتی مهیبی در ایران زدند که از آن جمله می توان به ساختن سنگر از اجساد کشته شدگان ایرانی در سیستان،قتل عام مردم شاپور،گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد "رود خون" از خون آنان،گردن زدن مردمانی که در شاپور اسلام نیاوردند (آیا این نا عدالتی نیست که در کشور خود با فعالیت فرهنگی و تعالیم چند ساله ی حضرت محمد صل الله و علیه و اله اعراب به اسلام روی آوردند و در ایران در صورت عدم پذیرفتن در همان ابتدای کار آنان را گردن می زدند؟)،در گرگان سردار عرب سعید ابن عاص از وحشتی که از مقاومت مردم پیدا کرده بود با آنان صلح کرد و قسم خورد که "یک نفر را نخواهد کشت" و بعد از مدتی که امکانش وجود داشت تمام مردم را به جز یک نفر کشت و گفت من قسم خورده بودم "یک نفر" را نکشم!،و مواردی دیگر بسیار زیادند...
حال این سوال پیش می آید که آیا موضع "بی طرفانه" یا "مشاور گونه"ی حضرت علی علیه السلام که مظهر عدالت است در این میان کمی غیر منطقی یا نا عادلانه نیست؟ او که از خون حتی یک نفر هم نمی گذشت چگونه د رمقابل این کشتار و جنایت بزرگ بی تفاوت بود؟

sayedali;251978 نوشت:
علیکم السلام بزرگوار سه لینک اول : فیلتر هست 1 2 3 سه محث اول فیلتر هست!!

لينكهاي 1 و 2 و 3 گاهي از گوگل .ارد ميشود . سيد علي راست ميگويد.

تصحيح لينكها:

http://www.askdin.com/thread16245.html

http://www.askdin.com/thread1018.html

http://www.askdin.com/thread246.html

bina88;252047 نوشت:
لينكهاي 1 و 2 و 3 گاهي از گوگل .ارد ميشود . سيد علي راست ميگويد.

تصحيح لينكها:

http://www.askdin.com/thread16245.html

http://www.askdin.com/thread1018.html

http://www.askdin.com/thread246.html

ممنون از محبت شما بابت تصحیح لینک ها

ا

مهدی بابائی;252045 نوشت:
سوال اینجاست،با توجه به مطالبی که در کتبی مانند تاریخ طبری،تاریخ سیستان،تاریخ کامل،فارس نامه،تاریخ ده دهزار ساله ایران،کتاب الفتوح و... آورده شد اعراب مسلمان دست به جنایاتی مهیبی در ایران زدند که از آن جمله می توان به ساختن سنگر از اجساد کشته شدگان ایرانی در سیستان،قتل عام مردم شاپور،گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد "رود خون" از خون آنان،گردن زدن مردمانی که در شاپور اسلام نیاوردند (آیا این نا عدالتی نیست که در کشور خود با فعالیت فرهنگی و تعالیم چند ساله ی حضرت محمد صل الله و علیه و اله اعراب به اسلام روی آوردند و در ایران در صورت عدم پذیرفتن در همان ابتدای کار آنان را گردن می زدند؟)،در گرگان سردار عرب سعید ابن عاص از وحشتی که از مقاومت مردم پیدا کرده بود با آنان صلح کرد و قسم خورد که "یک نفر را نخواهد کشت" و بعد از مدتی که امکانش وجود داشت تمام مردم را به جز یک نفر کشت و گفت من قسم خورده بودم "یک نفر" را نکشم!،و مواردی دیگر بسیار زیادند...

با سلام
گفتار و منبع !!!!!!!!!!!!!!!لطفا!

مهدی بابائی;252045 نوشت:

حال این سوال پیش می آید که آیا موضع "بی طرفانه" یا "مشاور گونه"ی حضرت علی علیه السلام که مظهر عدالت است در این میان کمی غیر منطقی یا نا عادلانه نیست؟ او که از خون حتی یک نفر هم نمی گذشت چگونه د رمقابل این کشتار و جنایت بزرگ بی تفاوت بود؟

لطفا لینکهای گذاشته شده را بخوانید

مهدی بابائی;252045 نوشت:
با توجه به مطالبی که در کتبی مانند تاریخ طبری،تاریخ سیستان،تاریخ کامل،فارس نامه،تاریخ ده دهزار ساله ایران،کتاب الفتوح و... آورده شد اعراب مسلمان دست به جنایاتی مهیبی در ایران زدند که از آن جمله می توان به ساختن سنگر از اجساد کشته شدگان ایرانی در سیستان،قتل عام مردم شاپور،گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد "رود خون" از خون آنان،گردن زدن مردمانی که در شاپور اسلام نیاوردند

سلام علیکم
لطفا منبع این سه فرمایش خودتان را ارائه دهید تا در مورد صحت وسقم آن بحث کنیم
1.ساختن سنگر از اجساد کشته شدگان ایرانی
البته بر فرض بودن این مطلب در منبعی، بوضوح روشن است که نمی توان با کشته ها سنگر ساخت چون اگر چند روز بمانند بوی تعفن از آنها مانع از این کار می شود
2.قتل عام مردم شاپور
3.گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد "رود خون" از خون آنان
4.گردن زدن مردمانی که در شاپور اسلام نیاوردند

البته قبل از ارائه ادرس لینکهایی که جناب آقا رضا آدرس داده اند را مطالعه نمایید تا تکرار مکررات نشود مخصوصا
یک شبهه تاریخی (مساله فتوحات اعراب در ایران )

مهدی بابائی;252045 نوشت:
(آیا این نا عدالتی نیست که در کشور خود با فعالیت فرهنگی و تعالیم چند ساله ی حضرت محمد صل الله و علیه و اله اعراب به اسلام روی آوردند و در ایران در صورت عدم پذیرفتن در همان ابتدای کار آنان را گردن می زدند؟)

اولا: عملکرد فاتحان مثل خالد بن ولید و .... به نام اسلام نیست چون بعضی از اینها همان کسانی بودند که قبل از حمله به ایران هجوم به خانه وحی را در پرونده خود داشتند پس عملکرد اینان به نام اسلام نیابد تمام شود چون آنها نماینده اسلام واقعی نبودند
ثانیا : همین فاتحان به دلایلی مخصوصا نفوذ امثال سلمان فارسی در بینشان قبل از ورود به شهری سه پیشنهاد می کردند
1. اسلام بیاورید
2. بر همان دین خود بمانید و به دولت اسلامی جزیه بدهید
3. اگر هر دو پیشنهاد بالا را قبول ندارید وارد جنگ شوید
پس اینکه بلافاصله گردن می زدند حرف درستی نیست مخصوصا از کشته ها سنگر ساخته باشند !!!!!
مهدی بابائی;252045 نوشت:
در گرگان سردار عرب سعید ابن عاص از وحشتی که از مقاومت مردم پیدا کرده بود با آنان صلح کرد و قسم خورد که "یک نفر را نخواهد کشت" و بعد از مدتی که امکانش وجود داشت تمام مردم را به جز یک نفر کشت و گفت من قسم خورده بودم "یک نفر" را نکشم!،و مواردی دیگر بسیار زیادند...

ضمن اینکه مدرک ارائه می نمایید به تاپیکهایی که قبلا ارجاع داده شد نیز مراجعه نمایید اگر جواب سوالتان را نگرفتید بنده خدمتتان هستم

مهدی بابائی;252045 نوشت:
حال این سوال پیش می آید که آیا موضع "بی طرفانه" یا "مشاور گونه"ی حضرت علی علیه السلام که مظهر عدالت است در این میان کمی غیر منطقی یا نا عادلانه نیست؟ او که از خون حتی یک نفر هم نمی گذشت چگونه د رمقابل این کشتار و جنایت بزرگ بی تفاوت بود؟

بر فرض درست بودن تمام این جنایاتی که شما فرمودید
اولا : عمر در اصل حمله کردن و نکردن به ایران با حضرت علی علیه السلام مشورت نکردچون تصمیم به حلمه گرفته بود و نظر حضرت علی علیه السلام چیزی را عوض نمی کرد ، در این که خود عمر به میدان بیاید یانه با شورای نظامی مشورت کرد که بعضی گفته اند حضرت علی علیه السلام پیشنهاد دادند که خود عمر
به میدان جنگ وارد نشود و می توان برای این موضوع دو دلیل ذکر کرد
1. جنگ بین ایران غیر مسلمان و اسلامی بود که خلیفه ان غاصب بود ، حال امیر مومنان باید طوری مشورت می دادندکه خطر سقوط اسلام توسط ایران یا روم یا ... بر طرف کنند ، اگر ایران یا روم پیروز می شدند اصل اسلام را از بین می بردند و نمی آمدند بگویند ای عمر تو غاصب هستی برو کنار علی علیه السلام جایت بشیند، نه تر و خشک با هم می سوخت
حال که جنگ قطعی است حضرت باید پیشنهادی می دادندکه خون کمتری ریخته شود اگر سپاه شام و یمن و اطراف حجاز می آمدند قطعا خونریزی بیشتری می شد و اگر شخص عمر می آمد با توجه به روحیه خشن عمر تلفات بسیار بیشتر از این می شد که اتفاق افتاد پس همه پیشنهادهای حضرت علی علیه السلام بر فرض صحت نه تنها به نفع اسلام بلکه به نفع ایرانی ها هم تمام شد
شاید شما بگویید که خب ، عمر در اصل حمله با حضرت مشورت نکرد چرا حضرت وی را از این کار منع نکرد
سرور گرامی حتما اطلاع دارندکه زمان زمان سکوت ومصلحت اندیشی برای حضرت علی علیه السلام بود و حضرت بنا نداشت با خلفا درگیر شود این مصلحت اندیشی تا جایی بودکه همسر ایشان را به شهادت رساندند و محسنش را شهید کردند و ایشان با خلفا درگیر نشدند بدیهی است که در این جریان نیز درگیر نشوند
مهترین دلیل برای نارضایتی حضرت علی علیه السلام از عملکرد خلیفه دوم این است که حضرتی که در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در تمام جنگها جز یکی شرکت فعال داشتند ولی در این جنگها هیچ شرکتی نداشتند وحتی پیشنهاد فرماندهی سپاه را نپذیرفتند تنها بعضی ،آنهم بعضی ، گفته اند که حضرت در بعضی از جزئیات حمله مورد مشورت قرار گرفتند که پیشنهادهای ایشان برای همه ، هم مسلمانان وهم ایرانیان مفید بود

پس حضرت بی تفاوت نبودند همان طور که در مسئله هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بی تفاوت نبودند ولی به مصالحی وارد جنگ با خلفا نمی شدند

سلام
در ابتدا از شما جناب عماد جدا به خاطر این دقت نظر و دید باز در پاسخ گفتن متشکرم،کاش زودتر از این ها عضو سایت می شدم،من با صحبت شما کاملا به مقصودم از پرسیدن سوال رسیدم،اما در مورد مواردی که گفتم من این موارد را حقیقتا داخل منابع ذکر شده کاوش نکردم و در ابتدا هم اهمیت ندادم چون صحت آنها مشخص نبود اما با جست و جو در سایت برای رفع این شکم به صفحه ای بر خوردم که همان لینکی بود که جناب رضا و خود شما برایم قرار داده بودید (یک شبهه تاریخی) که بزرگواری ضمن قرار دادن آنها (جنایاتی که ذکر کردم) به عنوان شبهه از آن مطالب یاد کرده بود و کارشناس هم اشاره ای به دروغ بودن آنها نکرده بود به همین خاطر در پرسشم از آنها یاد کردم تا اهل فن نظر بدن:
1. ساختن سنگر از اجساد در سیستان: ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)
2. قتل عام مردم شاپور (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)
3. گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد رود خون : ( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123)
4. گردن زدن کسانی که در شوشتر اسلام نیاوردند : (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )
البته این موضوع را هم باید در نظر داشت که کتب تاریخی که توسط فاتحان و شکست خوردگان تحریر می شده بسیار در آنها افراط و تفریط می شده و گاها مغرضانه و با دید کینه و نفرت یا قهرمانانه نوشته می شده همچنین می دانیم کتبی مثل تاریخ طبری حتی در پاره ای از اوقات در آنها آثاری از خرافه نیز دیده می شود. اما نظر شما استاد گرامی قطعا مقبول خواهد بود. متشکرم:Gol:

مهدی بابائی;253068 نوشت:
سلام در ابتدا از شما جناب عماد جدا به خاطر این دقت نظر و دید باز در پاسخ گفتن متشکرم،کاش زودتر از این ها عضو سایت می شدم،من با صحبت شما کاملا به مقصودم از پرسیدن سوال رسیدم،اما در مورد مواردی که گفتم من این موارد را حقیقتا داخل منابع ذکر شده کاوش نکردم و در ابتدا هم اهمیت ندادم چون صحت آنها مشخص نبود اما با جست و جو در سایت برای رفع این شکم به صفحه ای بر خوردم که همان لینکی بود که جناب رضا و خود شما برایم قرار داده بودید (یک شبهه تاریخی) که بزرگواری ضمن قرار دادن آنها (جنایاتی که ذکر کردم) به عنوان شبهه از آن مطالب یاد کرده بود و کارشناس هم اشاره ای به دروغ بودن آنها نکرده بود به همین خاطر در پرسشم از آنها یاد کردم تا اهل فن نظر بدن: 1. ساختن سنگر از اجساد در سیستان: ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷) 2. قتل عام مردم شاپور (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011) 3. گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد رود خون : ( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123) 4. گردن زدن کسانی که در شوشتر اسلام نیاوردند : (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )


سلام علیکم
نماز روزه یتان قبول درگاه خدا باشد
در تاپیکی که فرمودید ( یک شبهه تاریخی ) برای نمونه بعضی از این کشتار ادعایی رد شده است ،که نشانگر مبالغه آمیز بودن و حتی افسانه بودن این داستان است مثلا
طبری
درباره جنگ جلولا نقل میکند که 100 هزار نفر از ایرانیان کشته شدند و سپاه اعراب تنها 12 هزار نفر بود که مطمئنا چنین امری با هیچ عقل و منطقی جور در نمی اید. انهم ان جنگی که چندین خندق در اطراف ان کشیده شده بودند و همه جنگجویان از باز ماندگان قادسیه بودند. یعنی یک عرب بیابانی که با فنون جنگی اشنا نیست می باید 8 نفر را بکشد و این در صورتی است که ایرانیان یک نفر عرب را هم نکشتند ایرانیانی که در جنگیدن و فنون رزمی شهره عام و خاص بودند و لشکر روم را زمین گیر میکردند و شکست میدادند.
ایا این نشان از افسانه بودن این آمار نیست ، همین موردی که شما فرمودید در سیستان سدی از جنازه هاساختند، ایا این امکان دارد ، از بوی بد فاسد شدن جنازه ها چکار می کردند ، کسی که این دروغ به این بزرگی را درست کرده ایا به اینجای قضیه دقت کرده است
اما برای روشن شدن قضیه توجه به نکات زیر ضروری است
نکته اول : این جنگ بین مسلمانان و حکومت ساسانی بود نه مسلمانان با ایران ، چون امکان ندارد به قول همین ملی گراها ، یکسری پابرهنه بتوانند یک حکومت متمدن و قوی که امپراطور زمان خود بود را از پای درآوردند ، مگر اینکه بگوییم تحت سیطره این حکومت حکومت را حمایت نکردند ویا حتی علیه حکومت شورش کردند که نیروی مهاجم ضعیف توانست بر آنها غلبه کند برای نمونه دقت کنید
عجمان بیامدند که همدیگر را به زنجیرها بسته بودند تا فرار نکنند و مسلمانان به انها حمله بردند و جنگ اغاز کردند ، تیری به نعمان رسید و کشته شد و برادرش او را در جامعه اش پیچید و تا وقتی که خدا مسلمانان را ظفر داد قتل وی را نهان داشت. پرچم را به حذیقه بن یمان داد و خدا ذوالحاجب را بکشت و نهاوند گشوده شد و از ان پس دیگر عجمان تجمعی نبود » (1)
ملاحظه میکنند ایرانیان در این جنگ هم به مانند اکثر جنگها به زور به میدان جنگ اورده شده بودند و مردم ایران را با زنجیر بسته بودند تا فرار نکنند و یا به مسلمانان نپیوندند چنانکه در قادسیه 4000 هزار سرباز دیلمی از بهترین سواران شاهنشاه ایران و از گارد سلطنتی به سپاه اعراب مسلمان پیوستند و برای نابودی دستگاه فاسد ساسانی در کنار مسلمانان شمشیر زدند.

1.تاریخ طبری ص 1930 الی 1932

ادامه دارد

نکته دوم : در هر جنگی قتل و کشتار جنگجویان از طرفین طبیعی است و جنگ معنایش جز این نیست پس کشته شدن بعضی از سپاه ایران و سپاه اعراب اتفاق افتاده ولی غارت وکشتار مردم عادی وزنان و .... باید اثبات شود و صرف نوشتن در تاریخ طبری و تاریخهای مشابه نمی تواند درست باشد مگر این دلیلی بر خلاف آن اقامه نگردد طبری خود در مقدمه کتابش می گوید آنچه در این کتاب جمع آوری شده همگی صحیح نیست و آنها را از افراد مختلف شنیدم و جمع آوری کردم شاید در آن چیزهایی باشد که باعث ناراحتی شود اما این سخنان از من نیست و من فقط آنها را جمع آوری کرده ام (1)
نکته سوم : ممکن است در جایی جنایتی از طرف فرمانده یا یکی عده ای از سپاهیان انجام گرفته باشد این را نباید به نام اسلام نوشت ، مثلا خالد بن ولید حتی در زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نیز جنایتی در جنگی انجام داد که ابروی اسلام را برد ولی این نباید به نام اسلام نوشته شود مخصوصا که این جنگها بعضی در خلافت عثمان اتفاق افتاده ( جنگ سیستان ، جنگ گرگان ) در زمان بنی عثمان حتی به صحابه رسول خدا مثل ابوذر هم رحم نمی شد تا چه رسد به ایرانی ها پس اگر در این زمان جنایتی انجام شده به نام اسلام نیست
1. مراجعه شود به مقدمه تاريخ طبري

نکته چهارم : هر موجودیتی، برای پیدایش و سپس تداوم بقایش به دو «علت» نیاز دارد: الف –علت به وجود آورنده (علت محدثه) و ب -[=&quot] علت نگه‌دارنده (علت مبقیه)
[/]
[=&quot]حال با توجه به این دو اصل غیر قابل انکار، به اسلام مردم ایران نگاه می‌کنیم. اولاً که علت پیدایش اسلام جنگ نبوده است و ثانیاً علت گرایش مردم ایران به اسلام نیز حمله‌ی اعراب نبوده است. چه آن که علت پیدایش اسلام، ارسال نبی و کتاب از سوی خداوند متعال می‌باشد و علت گرایش مردم به اسلام (حتی قبل از جنگ، که سبب عدم همراهی با نظامیان دولت و حمایت از آنها گردید) نیز جنگ نبوده است. و اگر به غلط فرض بگیریم که علت گرایش مردم ایران به اسلام همان حمله‌ی اعراب است، سؤال می‌کنیم که علت بقایشان در این دین چه بوده است؟ و چرا به واسطه‌ی جنگ‌های دیگر دین‌شان تغییر نیافت و چرا نه تنها 1400 سال در این دین باقی ماندمد، بلکه مستحکم‌تر شدند؟! [/][=&quot]و چه گرایش و ایمانی بود که با یک جنگ آن را کنار گذاشته و اکثریت مسلمان شدند؟ایا این توهین به یک ملت وتمدن آن نیست که بگوییم در این زمان پدران ما از ترس شمشیر از دین خودشان که مورد قبولشان بوده دست کشیدند؟چرا در زمان حمله اسکندر به دین اسکندر در نیامدند ؟ چرا در زمان مغول به دین مغولان در نیامدند؟
[/]نمی‌شود مدعی شد که مردم ایران در 1400 سال پیش به علت حمله‌ی اعراب به ایران مسلمان شدند و سپس «منجمد» گردیده و دیگر هیچ جنگ سرد و گرمی بر آنها اثر نکرد، هجمه‌ها و سلطه‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... هیچ نقشی نداشت و آنها هم چنان از همان یک حمله اثر گرفته و در آن باقی ماندند! به راستی چرا پس از سیصد سال سلطه‌ی غرب، مردم به جای مسیحی یا لائیک شدن، به جای غرب‌زده و بی‌دین شدن، ناگهان نور ایمانشان مجدداً متساعد گردید و فریاد «الله اکبر» و «لا إله الا الله» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر آوردند؟! [=&quot]چرا بعد از آن که در زمانهایی ایرانیان قدرت پیدا کردند مثل زمان ابومسلم خراسانی و آل بویه و ... به دنبال احیای انچه از دستشان رفته بود نبودند ایا اینها نشان نمی دهد که ایرانی ها با میل خود به اسلام روی آوردند و هیچ مهاجمی نه تنها مردم ایران بلکه مردم هیچ نقطه از کره زمین را نمی تواند به زور وادار به دین خود کند ایا شوروی توانست دین مردم افغانستان را بگیرد مسلما نه اما درمورد [/]فرمایشان شما

مهدی بابائی;253068 نوشت:
. ساختن سنگر از اجساد در سیستان: ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷) 2. قتل عام مردم شاپور (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011) 3. گردن زدن اسیران ایرانی در الیس و ایجاد رود خون : ( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123) 4. گردن زدن کسانی که در شوشتر اسلام نیاوردند : (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )

بنده الان تبلیغ هستم و به کتابهای ارجاعی دسترسی ندارم انشاءالله بعد از بر گشتن مصداقی بحث می کنیم
به هر حال آن چه در مورد عربی خواندن اسلام و نیز گرایش ایرانی‌ها به اسلام و بقایشان در این دین به علت جنگی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده بیان می‌گردد، فقط یک ضد تبلیغ غیر مستدل، با سوء استفاده از حبّ ملی ایرانی‌هاست. و گرنه دین خدا ملیّت ندارد.
[=&quot]
[/]

سؤال:
آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایران حمله کرد؟

پاسخ:
رسالت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بیست و سه سال طول کشید، که سیزده سال در مکه بودند در این سیزده سال حضرت جنگی نداشتند وقتی به مدینه هجرت کردند، مشرکین، یهودیان و دشمنان اسلام جنگ های زیادی علیه ایشان و مسلمانان تحمیل کردند، تا رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرا رسید، لذا ایشان حتی بر تمام حجاز نیز مسلط نشدند تا چه رسد به بخواهند به ایران حمله کنند

لذا در زمان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) هیچ حمله ای به ایران صورت نگرفت، تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامه‌ای به خسرو پرویز نوشتند و وی را به اسلام دعوت کردند که با برخورد تند خسرو پرویز مواجه شدند.
خسرو پرویز به باذان حاکم منسوب از طرف خود در یمن نامه ای نوشت و دستور داد تا پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را دستگیر نموده و به قصر خسرو بفرستند ، وقتی ماموران باذان ایرانی به مدینه رفتند و پیام خسرو را به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) رساندند ، پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند فردا به شما جواب می دهم ،

پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در شب از طرف جبرئیل خبردار شدند که خسرو به دست فرزندش کشته شد و این مطلب را به فرستادگان باذان اطلاع دادند، چون امکانات اطلاع رسانی در آن زمان ضعیف بود ، باذان گفت اگر این خبر رسما به ما رسید ، معلوم است این شخص پیامبر است، وقتی بعد از مدتی خبر کشته شدن خسرو توسط فرزندش به باذان رسید، باذن اسلام آورد و به طبع وی عده ای از ایرانیانی که در یمن بودند ایمان آوردند. (1)
اما فتح ایران از زمان خلیفه اول شروع شد و در زمان عمر بن خطاب خلیفه دوم به اوج خود رسید و در زمان خلیفه سوم نیز ادامه پیدا کرد.

منابع:
1. طبري‌، تاريخ الأمم و الملوك، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967، ج 2، ص 655-656.

موضوع قفل شده است