آیا علم به وحی الهی حصولی است یا حضوری؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا علم به وحی الهی حصولی است یا حضوری؟

آیا علم به وحی الهی توسط انبیا حصولی است یا حضوری؟
که در دوحالت احتمال خطا است
چون اگر حصولی باشد که روشن است احتمال خطا در فهم است
و اگر حضوری باشد چون پیامبر دارد تفسیر ان را می گوید باز بدل به علم حصولی می شود که احتمال خطا مطرح است(مثلا اقای فیاضی در جواب این اشکال که می گویند ابن عربی می گوید من شوهود کردم حقانیت خلافت عمر و اباکر را و از طرف دیگر شهود یا علم حضوری خطاناپذیر است می گویند سخن ابن عربی تفسیر علم حضوری اوست که باز احتمال خطا دارد چون تفسیر علم حضوری ،علم حصولیست و در معرض خطا)
اگر بگویید ما با ادله عقلی عصمت اثبات می کنیم که پیامبر خطا نمی گوید
می شود دو اشکال کرد:
1.می شود گفت پیامبر در اولین ادعایش می گوید من فرستاده خدایم برای شما(و علم به اینکه من فرستاده خدایم به من وحی شده است)
حالا بحث در این باره است که ایا پیامبر در فهم این امر از وحی که حقیقتا فرستاده خدا است یا نه اشتباه کرده یا نه؟
در اینجا متکلم نمی توند بگوید کسی که فرستاده خداست معصوم است چون ادله عصمت بعد از یقین به فرستاده بودن از طرف خدای ایکس است اما اشکال ما به همان ادعای اول اوست که تازه بعد از ان ادعا ما یقین می کنیم راست می گوید
یعنی در این استدلال دوری واضح رخ داده است
چون عصمت اواو متوقف بر درست بیان کردن فهم از وحی است و درست بیان کردن فهم از وحی هم متوقف بر عصمت او
2.عبر فرض قبول عصمت از گناه بیان کردن یافت های وحی توسط پیامبر برای او گناه محسوب نمی شود مثل این است که فردی به جای اینکه بشنود نماز ظهر 4 رکعت است اشتباه بفهمد نماز ظهر 3 رکعت است (و تا اخر عمر هم درستش را نفهمد)ایا خدا او را عقاب می کند؟؟؟

velayat;250319 نوشت:
آیا علم به وحی الهی توسط انبیا حصولی است یا حضوری؟
که در دوحالت احتمال خطا است
چون اگر حصولی باشد که روشن است احتمال خطا در فهم است
و اگر حضوری باشد چون پیامبر دارد تفسیر ان را می گوید باز بدل به علم حصولی می شود که احتمال خطا مطرح است(مثلا اقای فیاضی در جواب این اشکال که می گویند ابن عربی می گوید من شوهود کردم حقانیت خلافت عمر و اباکر را و از طرف دیگر شهود یا علم حضوری خطاناپذیر است می گویند سخن ابن عربی تفسیر علم حضوری اوست که باز احتمال خطا دارد چون تفسیر علم حضوری ،علم حصولیست و در معرض خطا)
اگر بگویید ما با ادله عقلی عصمت اثبات می کنیم که پیامبر خطا نمی گوید
می شود دو اشکال کرد:
1.می شود گفت پیامبر در اولین ادعایش می گوید من فرستاده خدایم برای شما(و علم به اینکه من فرستاده خدایم به من وحی شده است)
حالا بحث در این باره است که ایا پیامبر در فهم این امر از وحی که حقیقتا فرستاده خدا است یا نه اشتباه کرده یا نه؟
در اینجا متکلم نمی توند بگوید کسی که فرستاده خداست معصوم است چون ادله عصمت بعد از یقین به فرستاده بودن از طرف خدای ایکس است اما اشکال ما به همان ادعای اول اوست که تازه بعد از ان ادعا ما یقین می کنیم راست می گوید
یعنی در این استدلال دوری واضح رخ داده است
چون عصمت اواو متوقف بر درست بیان کردن فهم از وحی است و درست بیان کردن فهم از وحی هم متوقف بر عصمت او
2.عبر فرض قبول عصمت از گناه بیان کردن یافت های وحی توسط پیامبر برای او گناه محسوب نمی شود مثل این است که فردی به جای اینکه بشنود نماز ظهر 4 رکعت است اشتباه بفهمد نماز ظهر 3 رکعت است (و تا اخر عمر هم درستش را نفهمد)ایا خدا او را عقاب می کند؟؟؟

ویژگی‌های وحی

الف-حضوری بودن دریافت وحی:علوم و ادراکات آدمی به دو دسته‌ی حصولی و حضوری تقسیم می‌شود.در علم حصولی صورت‌ ادراکی بین عالم و معلوم واسطه می‌شود و خود معلوم به ذهن‌ نمی‌آید(وقتی می‌گوییم کتاب،تصویر و صورتی از کتاب در ذهن‌ نقش می‌بندد)امّا در علم حضوری،عالم،خود معلوم را می‌یابد نه‌ صورت ذهنی آن را.(مثل احساس گرسنگی و درد).ادراک وحی نیز دست کم در برخی از مراتب آن خصوصا در آغاز-به گونه‌ی علم‌ حضوری است.
علاّمه طباطبایی ضمن تبیین این مطلب،که در بالاترین مطلب‌ از مراتب سه‌گانه‌ی وحی،هیچ واسطه‌یی بین خداوند و پیامبرش‌ نیست و در نتیجه هیچ‌گونه خطا و اشتباهی رخ نخواهد داد،بر این‌ نکته تأکید می‌ورزند که اولین وحی نازل‌شده بر پیامبران لزوما از این‌ قبیل است.1
امام جعفر صادق(پیشوای ششم شیعیان)در پاسخ به این سؤال‌ که:«پیامبران چه‌گونه از نبوت خویش آگاه می‌شوند؟»فرمود: «کشف عنهم الغطاء»حجاب‌ها از برابرشان کنار می‌رود.2عارف و شاعر بزرگ عصر تیموریان هرات،عبد الرحمان جامی-817-898 ق.)در مقدمه‌ی شواهد النبوة در بیان معنای نبی و رسول با استناد به گفتار ابن عربی در فتوحات مکیّه می‌گوید که«نبی عبارت از کسی است که من عند اللّه بر وی به طریق وحی،شریعتی فرود آمده‌ باشد.»3
ب-خطاناپذیری وحی:ویژگی دوم پدیده‌ی وحی که در واقع‌ نتیجه‌ی ویژگی اول است،خطاناپذیری آن است،زیرا خطا و اشتباه‌ در جایی تحقق می‌یابد که آن‌چه بین عالم و معلوم واسطه قرار گرفته،واقعیت را آن‌گونه که هست به عالم انتقال ندهد.درحالی‌که‌ علم حضوری بین عالم و معلوم واسطه‌یی نیست،البته آن‌چه در درجه‌ی اول بر خطاناپذیری وحی دلالت می‌کند،ادله‌یی‌ست عقلی‌ که عصمت پیامبران به هنگام دریافت وحی را به اثبات می‌رساند.امّا چه‌گونگی علم حضوری است و یا آن‌که به علم حضوری منتهی‌ می‌شود.در هر حال با وجود همه‌ی این راه‌ها،قرآن دو ابزار حس و عقل را صریحا به رسمیّت می‌شناسد و قائل به شناخت حسی و هم‌ شناخت عقلی می‌باشد،همان‌طور که ادراک قلبی و شهودی و فطری را می‌پذیرد.
تفاوت عقل با فطرت

با مطالبی که درباره‌ی شناخت فطری و شهودی در شماره‌ی‌ آذرماه مجله‌ی حافظ نوشتیم،تفاوت عقل و فطرت هم مشخص‌ می‌شود.شناختی که از طریق فطرت به دست می‌آید،تزلزل عقل را ندارد،یقین‌آور است،تبدیل‌پذیر نیست و فطرت سالم و دست نخورده

سلام علیکم

1- علم حضوری علمی است که فی نفسه خطا ناپذیر است
2- و شکل عامه این علم بوسیله ادراک نفس است که باید دریافت گردد.
ادراک نفس میتواند علم حضوری را از لحاظ اعتبار تبدیل به حصولی دارای خطا نماید.نتیجتا در ادراک و نتیجتا در تفسیر نقص علم حصولی برش وارد است.

3- ولی نکته اینجاست این شکل عامه بر نبی وارد نیست.

اگر
آنچه بر پیامبر نازل میشود مانند آنچه باشد که دیگران بر اساس شهود میروند حاصل میکنند این نقص بر پیامبر نیز وارد است.

حال آنکه حصول در وحی و اختیار لفظ در وحی و همچنین تبئین آن بر عهده پیامبر نیست.

چون اگر واجد این مراتب باشد نقص بر خالق وارد میشود.

آنچه بر نبی در قالب لفظ نازل میشود از جنس علم حضوری است و نفس نبی چون در آن هیچگونه دخل و تصرفی ندارد عینا نقل میگردد.

در این شکل چیزی را نبی حاصل نگرده چون حصول نتیجه فکر تصور و تصدیق و اندیشه و ادراک و...است

ولی در مورد ابن عربی و امثالهم از حضور با شروط حصول وارد است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

ایات قرآن و تحدی قرآن مبین و اثبات کننده حضور محض است بدون خطا
و اثبات کننده نبوت است و آنچه که نبی بر مردم تبئین میفرماید
و
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

سپاس از مطالب خوبتان

velayat;250319 نوشت:
آیا علم به وحی الهی توسط انبیا حصولی است یا حضوری؟ که در دوحالت احتمال خطا است چون اگر حصولی باشد که روشن است احتمال خطا در فهم است و اگر حضوری باشد چون پیامبر دارد تفسیر ان را می گوید باز بدل به علم حصولی می شود که احتمال خطا مطرح است(مثلا اقای فیاضی در جواب این اشکال که می گویند ابن عربی می گوید من شوهود کردم حقانیت خلافت عمر و اباکر را و از طرف دیگر شهود یا علم حضوری خطاناپذیر است می گویند سخن ابن عربی تفسیر علم حضوری اوست که باز احتمال خطا دارد چون تفسیر علم حضوری ،علم حصولیست و در معرض خطا) اگر بگویید ما با ادله عقلی عصمت اثبات می کنیم که پیامبر خطا نمی گوید می شود دو اشکال کرد: 1.می شود گفت پیامبر در اولین ادعایش می گوید من فرستاده خدایم برای شما(و علم به اینکه من فرستاده خدایم به من وحی شده است) حالا بحث در این باره است که ایا پیامبر در فهم این امر از وحی که حقیقتا فرستاده خدا است یا نه اشتباه کرده یا نه؟ در اینجا متکلم نمی توند بگوید کسی که فرستاده خداست معصوم است چون ادله عصمت بعد از یقین به فرستاده بودن از طرف خدای ایکس است اما اشکال ما به همان ادعای اول اوست که تازه بعد از ان ادعا ما یقین می کنیم راست می گوید یعنی در این استدلال دوری واضح رخ داده است چون عصمت اواو متوقف بر درست بیان کردن فهم از وحی است و درست بیان کردن فهم از وحی هم متوقف بر عصمت او 2.عبر فرض قبول عصمت از گناه بیان کردن یافت های وحی توسط پیامبر برای او گناه محسوب نمی شود مثل این است که فردی به جای اینکه بشنود نماز ظهر 4 رکعت است اشتباه بفهمد نماز ظهر 3 رکعت است (و تا اخر عمر هم درستش را نفهمد)ایا خدا او را عقاب می کند؟؟؟

سلام
اگر عمومیت این کلام شما را که"وحی بالاخره به نحوی علم حصولی است و احتمال خطا دارد پس مصون از اشتباه نیست" بپذیریم معنایش عدم اعتماد به کلیه علوم حصولی و از جمله خود مدعای شماست پس باید بپذیریم که :
برخی از علوم حصولی مصون از خطا هستند
اما اشکال مهمتر آنکه اساسا علم حضوری وقتی احتمال خطا در مقام بیان دارد که :
1- خود فرد ، تنزل دهنده آن باشد مثل آنچه که برای عموم عرفا واقع می شود
2- مراتب مادون مقام قلب تطهیر نشده باشند
و هردو مورد در خصوص وحی منتفی است چه اینکه انزال وحی کار خدای متعال است و در هنگام نزول وحی تمام مراتب وجودی نبی در تحت تسخیر اوست دیگر اینکه عدم طهارت مراتب مادون مقام قلب هم لایق به انتخاب الهی نیست یعنی خدای پاک پیامبر ناپاک انتخاب نمی فرماید واساسا احتمال هرنوع خطایی در وحی با اعتقاد به اینکه وحی از سوی خداست منافات دارد چه اینکه معنایش ناتوانی و نقض غرض خدای قادر حکیم است .
والله الموفق

velayat;250319 نوشت:
آیا علم به وحی الهی حصولی است یا حضوری؟

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

اگر منظور شما علم رسول گرامی می باشد که ...

چه لزومی دارد که بخواهیم این علم را حضوری ویا حصولی بخوانیم ؟

اگر بگوییم حصولی است که نمیتواند صحیح باشد چون عظمت وحی در حس وعقل نمی گنجد

اگر بگوییم حضوری است آیا این حضور درهمه ی افراد عالم یکسان است ؟ که شما آن را یکسان تفسیر کرده اید ؟

علم حصولی یک کمیتی از آگاهی است وعلم حضوری یک کیفیتی از آگاهی است.

البته هر دو دارای مراتبی هستند که مستقیما" با ظرفیت صاحب علم وآگاهی
در ارتباط هستند .

به نظر نمیرسد که انسان فقط قابلیت دریافت اگاهی از طریق همین دوظرفیت را داشته باشد . وقطعا" ظرفیت دریافت وحی یک ظرفیت ویژه خواهد بود که میتواند برتر از این اوصاف باشد .یک علم ویژه ی درونی ونه حضوری یا حصولی .......

ادامه دارد ان شاءالله ......

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

یکی از مستندات ادعاهایم را میتوانم رجوع به این سوره ی شریفه وخصوصا" آیه ی اول آن معرفی نمایم که به وضوح نشانگر این مطلب است که علم وآگاهی پیامبر (ص) فرا تر از علم حصولی وعلم حضوری میباشد .

محمد حسینی همدانی
أَ لَم‌ نَشرَح‌ لَک‌َ صَدرَک‌َ:

‌آیه‌ مبنی‌ ‌بر‌ اعلام‌ منت‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و پاره‌ای‌ ‌از‌ موهبتها ‌که‌ بوی‌ ارزانی‌ فرموده‌ ‌است‌ ‌از‌ جمله‌ اینکه‌ به وی‌ شرح‌ صدر موهبت‌ فرموده‌ و روح‌ مقدس‌ ‌او‌ ‌را‌ آماده‌ ‌برای‌ تعلیم‌ و آموزش‌ تعلیمات‌ غیبی‌ و القاء الهامات‌ ربوبی‌ قرار داده‌ ‌است‌.

خلاصه‌ شرح‌ صدر عبارت‌ ‌از‌ نیروی‌ گیرنده‌ و نورانیت‌ فطری‌ ‌است‌ ‌که‌ رشد نموده‌ به ظهور برسد و مراد ‌از‌ شرح‌ صدر توسعه‌ نیروی‌ گیرنده‌ روح‌ ‌است‌ ‌که‌ حقیقت‌ و لطیفه‌ انسانی‌ و اعضاء و جوارح‌ به منزله جزء وسایل‌ و نیروی‌ فرمانبر هستند.

و ‌هر‌ چه‌ ‌از‌ حقایق‌ و معارف‌ به او القاء شود به موهبت‌ وجودی‌ آنرا بیاموزد و بیابد و به طور شهود آنرا بیابد بالاخره‌ شرح‌ صدر عبارت‌ ‌از‌ نیروی‌ و روشنائی‌ ‌است‌ ‌که‌ روح‌ انسان‌ بتواند به فضای‌ بی‌نهایت‌ کمال‌ و فضیلت‌ طیران‌ کند و ‌بر‌ ‌هر‌ حقیقتی‌ ‌از‌ معارف‌ ‌که‌ نیرو و نورانیت‌ ‌خود‌ ‌را‌ به کار بندد و به همان‌ قدر ‌بر‌ ‌آن‌ احاطه‌ بیابد و به فضائل‌ خلقی‌ متصف‌ میگردد.

‌هم‌ چنانکه‌ ارواح‌ قدسیه‌ رسولان‌ فضای‌ بی‌نهایت‌ غیبی‌ الهامات‌ و سروشهای‌ ناشنیدنی‌ ‌را‌ می‌شنوند و ‌در‌ روح‌ و روان‌ نورانی‌ ‌خود‌ می‌یابند و به مراتب‌ عالی‌ ‌از‌ شرح‌ صدر نائل‌ می‌شوند.
به عبارت‌ دیگر نورانیت‌ قلب‌ و صفای‌ روان‌ عبارت‌ ‌از‌ ایمان‌ و خلوص‌ ‌در‌ عبودیت‌ ‌است‌ ‌که‌ آنچه‌ ‌از‌ معارف‌ اسلام‌ به وی‌ القاء شود بپذیرد و بفهمد و دریابد و ‌در‌ مقام‌ سپاس‌ ‌از‌ نعمتهای‌ پروردگار برآید و ‌در‌ دین‌ و خداشناسی‌ بصیرت‌ یابد و حق‌ ‌را‌ ‌از‌ باطل‌ و صلاح‌ ‌را‌ ‌از‌ فساد تمیز دهد و سیرت‌ ‌آن‌ حیات‌ حقیقی‌ و شهودی‌ و خلود ‌در‌ سعادت‌ خواهد ‌بود‌.

و شرح‌ صدر مورد ‌آیه‌ عبارت‌ ‌از‌ موهبت‌ وجودی‌ و اعطاء مقام‌ و منصب‌ رسالت‌ و خاتمیت‌ ‌است‌ ‌که‌ شایسته‌ تعلیمات‌ ربوبی‌ و نزول‌ آیات‌ قرآنی‌ و معارف‌ الهی‌ ‌است‌ ‌که‌ به قلب‌ و فؤاد ‌رسول‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ القاء فرموده‌ و به طور موهبت‌ وجودی‌ ‌است‌ و هرگز تزلزل‌ و ‌ یا ‌ زوال‌ پذیر نخواهد ‌بود‌.

خلاصه‌ شرح‌ صدر مراتب‌ و درجات‌ بی‌شمار دارد و ‌در‌ مورد اهل‌ ایمان‌ ‌از‌ طریق‌ شنیدنی‌ و دیدنی‌ و آموزش‌ معارف‌ اسلامی‌ به طور اکتساب‌ حقایقی‌ ‌را‌ بفهمد و قابل‌ تزلزل‌ و زوال‌ خواهد ‌بود‌ ولی‌ شرح‌ صدر ‌در‌ مورد رسولان‌ ‌از‌ طریق‌ تعلیمات‌ ربوبی‌ و القائات‌ غیبی‌ و بطور موهبت‌ وجودی‌ و شهود خواهد ‌بود‌ و قابل‌ تزلزل‌ نخواهد ‌بود‌ و ‌در‌ مورد ‌آیه‌ و شرح‌ صدر ‌که‌ مورد منت‌ قرار گرفته‌ موهبت‌ تعلیمات‌ و معارف‌ آیات‌ کریمه‌ قرآنی‌ و ‌آیه‌ (إِنَّک‌َ لَتُلَقَّی‌ القُرآن‌َ مِن‌ لَدُن‌ حَکِیم‌ٍ عَلِیم‌ٍ‌-‌ نمل‌‌-‌ 5) ناظر به این‌ حقیقت‌ ‌است‌.

هم‌چنین‌ شرح‌ صدر به لحاظ قدرت‌ مقاومت‌ و مبارزه‌ ‌با‌ دنیای‌ کفر و شرک‌ و صبر و بردباری‌ ‌در‌ برابر افترائات‌ کفار ‌است‌ ‌از‌ جمله‌ اینکه‌ آیات‌ کریمه‌ افسانه‌سرائی‌ و آزار و شکنجه‌ها و نیرنگ‌ها ‌که‌ به کار برده‌اند.

حق یارتان :Gol:

سلام
ادله ضرورت وحی اصل نبوت و ادله کمال مطلق بودن خداوند سلامت وحی را تضمین می کند
والله الموفق

••ostad••;286838 نوشت:
به نظر نمیرسد که انسان فقط قابلیت دریافت اگاهی از طریق همین دوظرفیت را داشته باشد . وقطعا" ظرفیت دریافت وحی یک ظرفیت ویژه خواهد بود که میتواند برتر از این اوصاف باشد .یک علم ویژه ی درونی ونه حضوری یا حصولی

سلام
این یک تاسیس است . همه علما علم را به حضوری و حصولی تقسیم کرده اند آن هم به نحو حصر این علم سومی که شما می فرمایید چیست ؟ توضیح بفرمایید لطفا !
والله الموفق
موضوع قفل شده است