برداشت های نادرست متداول از مفاهیم در اثبات وجود خدا

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برداشت های نادرست متداول از مفاهیم در اثبات وجود خدا

وجود دو نوع است: ذهنی و خارجی. اولی همان تصور پذیری ست و دومی همان واقعیت. وجود مقید در زمان نداریم. زمان بعد از هستی شناسی و ریاضیات و در فیزیک تعریف می شود. اقسام وجود در هستی شناسی مطرح اند و در فیزیک حتی قابل طرح مجدد نیستند. زیرا فیزیک فقط از واقعیت صحبت می کند.

نظم نه تنها تعریفش بدیهی نیست بلکه تعریف آسانی ندارد. لازم است سه شاخه از ده شاخه مادر علم همکاری کنند تا شاید روزی نظم تعریف شود: هستی شناسی، ریاضی، فیزیک.

برهان نظم یک برهان نیست. مجموعه ای از براهین اند. در هیچ یک از تعاریف و حتی مصداق ها هم نیاز نظم به ناظم بدیهی نیست. این قائده عقلی هم نیست مگر این که نظم را «آنچه نیاز به ناظم دارد» یا به صورتی مشابه تعریف کنیم. این قائده اگر هم بخواهد اثبات شود باید تجربی ثابت شود که برای بسیاری از انواع نظم نه تنها قابل اثبات نیست که مردود است. ضمنا بر حسب این که کدام تعریف از نظم را استفاده می کنید ناظمی که اثبات می شود متفاوت است.

علت دو نوع است:
- علت وجود =خالق: یعنی چه شد که این چیز در واقعیت به وجود آمد. چه چیزی این را خلق کرد. این علت تقدم و تاخر زمانی بر معلول ندارد. حتی همزمان هم نیست. بلکه تعریف و درکش بی نیاز از مفهوم زمان است. به قول فلاسفه مفهوم ثانیه فلسفی ست. منظور از علت در برهان علیت هم همین است.
- علت ماهیت = عامل: یعنی چه شد که فلان چیز به این شکل در آمد. این در برهان علیت منظور نیست. در برهان حدوث منظور است. به اصل علیت هم ربطی ندارد. قوائدش عقلی صرف نیست، تجربی ست.

واجب الوجود: یعنی آنچه وجودش نیاز به علت ندارد. دوستان آنچه ماهیتش نیاز به علت را هم واجب الوجود می خوانند!

ابعاد: طول، عرض، ارتفاع، بعد زمان، ...سه تا نیستند، چهارتا هم نیستند. تعدادشان در هر نظریه فرق دارد. در بهترین نظریه ای که داریم 11 تا اند.

کمیت: هر چیز قابل اندازه گیری. ذهنی اند. عددی روی کاغذ اند. واقعیت و وجود خارجی ندارند.
مانند زمان، جرم، انرژی.
- زمان واقعیت ندارد. بعد زمان است که واقعیت دارد.
- انرژی هم همینطور. ذره موج ها اند که واقعیت دارند. خصوصا بوزونها که اغلب به آنها اشتباها انرژی گفته می شود!
- جرم هم واقعیت ندارد. ماده واقعیت دارد ولی ربطی به جرم ندارد. فرمیون است که جرم دارد. ضمنا هر فرمیونی هم جرم داشتنش ثابت نشده. مثلا نوترینو ها.

آنچه وجود دارد واقعیات اند:

  • ماده
    • فظا-زمان
      • فظا
      • بعد زمان (نه زمان)
    • ذره-موج
      • بوزون (نه انرژی، نه موج. گرچه اغلب به صورت موج است)
        • فوتون (ناقل نور و نیروی الکتریکی و مغناطیسی
        • ویکون: نیروی ضعیف را منتقل می کند. در واکنش های هسته ای نقش دارد. گول اسم ضعیف را نخورید.
        • گلوئون: مثل چسب پروتون ها را که بار مثبت دارند به هم می چسباند
        • گراویتون: ناقل جاذبه
      • فرمیون (اغلب به صورت ذره است)
        • لیپتون، مثل الکترون.
        • کوارک و نوکلئون مثل پروتون و نوترون
فظا-زمان و بعد زمان و فظا: آری. فظا خلا نیست. یک ماده است. کش می آید، له می شود، می چرخد، می پیچد، شکل می پذیرد. جتی فرضیه هیگز این است که زیر ذره بین پیوسته نیست، بلکه از تعداد زیادی ذره تشکیل شده.

پاد ذره نقطه مقابل ذره نیست. بلکه نوعی ذره است با بار مخالف. یا بهتر بگویم. همان ذره است است که در خلاف جهت بعد زمان حرکت می کند. یعنی از آینده به گذشته می رود. این یک فرضیه نیست. نظریه است. مدرک دارد. حتی ماهیت بعد زمان، جهت مندی آن و آنتروپی را زیر سوال برده.

ذرات بی بار پادذره ندارند. مثلا فوتون.

معنویت: حسّی ست که در همه چیز به دنبال معنی می گردد.
وجدان: آنچه واجدش هستیم. حس تشخیص خوب از بد.
عرفان: ؟

کارشناس بحث : کریم

armandaneshjoo;247428 نوشت:
وجود دو نوع است: ذهنی و خارجی. اولی همان تصور پذیری ست و دومی همان واقعیت. وجود مقید در زمان نداریم. زمان بعد از هستی شناسی و ریاضیات و در فیزیک تعریف می شود. اقسام وجود در هستی شناسی مطرح اند و در فیزیک حتی قابل طرح مجدد نیستند. زیرا فیزیک فقط از واقعیت صحبت می کند.

نظم نه تنها تعریفش بدیهی نیست بلکه تعریف آسانی ندارد. لازم است سه شاخه از ده شاخه مادر علم همکاری کنند تا شاید روزی نظم تعریف شود: هستی شناسی، ریاضی، فیزیک.

برهان نظم یک برهان نیست. مجموعه ای از براهین اند. در هیچ یک از تعاریف و حتی مصداق ها هم نیاز نظم به ناظم بدیهی نیست. این قائده عقلی هم نیست مگر این که نظم را «آنچه نیاز به ناظم دارد» یا به صورتی مشابه تعریف کنیم. این قائده اگر هم بخواهد اثبات شود باید تجربی ثابت شود که برای بسیاری از انواع نظم نه تنها قابل اثبات نیست که مردود است. ضمنا بر حسب این که کدام تعریف از نظم را استفاده می کنید ناظمی که اثبات می شود متفاوت است.

علت دو نوع است:
- علت وجود =خالق: یعنی چه شد که این چیز در واقعیت به وجود آمد. چه چیزی این را خلق کرد. این علت تقدم و تاخر زمانی بر معلول ندارد. حتی همزمان هم نیست. بلکه تعریف و درکش بی نیاز از مفهوم زمان است. به قول فلاسفه مفهوم ثانیه فلسفی ست. منظور از علت در برهان علیت هم همین است.
- علت ماهیت = عامل: یعنی چه شد که فلان چیز به این شکل در آمد. این در برهان علیت منظور نیست. در برهان حدوث منظور است. به اصل علیت هم ربطی ندارد. قوائدش عقلی صرف نیست، تجربی ست.

واجب الوجود: یعنی آنچه وجودش نیاز به علت ندارد. دوستان آنچه ماهیتش نیاز به علت را هم واجب الوجود می خوانند!

ابعاد: طول، عرض، ارتفاع، بعد زمان، ...سه تا نیستند، چهارتا هم نیستند. تعدادشان در هر نظریه فرق دارد. در بهترین نظریه ای که داریم 11 تا اند.

کمیت: هر چیز قابل اندازه گیری. ذهنی اند. عددی روی کاغذ اند. واقعیت و وجود خارجی ندارند.
مانند زمان، جرم، انرژی.
- زمان واقعیت ندارد. بعد زمان است که واقعیت دارد.
- انرژی هم همینطور. ذره موج ها اند که واقعیت دارند. خصوصا بوزونها که اغلب به آنها اشتباها انرژی گفته می شود!
- جرم هم واقعیت ندارد. ماده واقعیت دارد ولی ربطی به جرم ندارد. فرمیون است که جرم دارد. ضمنا هر فرمیونی هم جرم داشتنش ثابت نشده. مثلا نوترینو ها.

آنچه وجود دارد واقعیات اند:

  • ماده
    • فظا-زمان
      • فظا
      • بعد زمان (نه زمان)
    • ذره-موج
      • بوزون (نه انرژی، نه موج. گرچه اغلب به صورت موج است)
        • فوتون (ناقل نور و نیروی الکتریکی و مغناطیسی
        • ویکون: نیروی ضعیف را منتقل می کند. در واکنش های هسته ای نقش دارد. گول اسم ضعیف را نخورید.
        • گلوئون: مثل چسب پروتون ها را که بار مثبت دارند به هم می چسباند
        • گراویتون: ناقل جاذبه
      • فرمیون (اغلب به صورت ذره است)
        • لیپتون، مثل الکترون.
        • کوارک و نوکلئون مثل پروتون و نوترون
فظا-زمان و بعد زمان و فظا: آری. فظا خلا نیست. یک ماده است. کش می آید، له می شود، می چرخد، می پیچد، شکل می پذیرد. جتی فرضیه هیگز این است که زیر ذره بین پیوسته نیست، بلکه از تعداد زیادی ذره تشکیل شده.

پاد ذره نقطه مقابل ذره نیست. بلکه نوعی ذره است با بار مخالف. یا بهتر بگویم. همان ذره است است که در خلاف جهت بعد زمان حرکت می کند. یعنی از آینده به گذشته می رود. این یک فرضیه نیست. نظریه است. مدرک دارد. حتی ماهیت بعد زمان، جهت مندی آن و آنتروپی را زیر سوال برده.

ذرات بی بار پادذره ندارند. مثلا فوتون.

کارشناس بحث : کریم

باسلام
شایسته است دوست عزیزمان منظور خود را به طور واضح وروشن از طرح مسائل فلسفی وفیزیکی که مطرح کرده اند بیان کنند.اما در رابطه باسخنانی که مطرح کرده اند لازم می دانم مطالبی را متذکر شوم.
1-واقعیت آن چیزی است که وجود داردوآن هم دو نوع است،مادی وغیر مادی وواقعیات منحصر در مادیات نمی باشدچرا که خیلی چیزها وجود دارد ودیده نمی شود مانند:درد،محبت،ودر واقع وجود خارجی یا مادی است ویا غیر مادی که با چشم دیده نمی شود ولی در خارج واقعیت دارد مثل دو مثالی که ذکر شدوفلسفه نیز از واقعیات بحث می کند.
2-در مورد برهان نظم مقصود اینست که ما از انسجام وهماهنگی موجود در بین پدیده ها اولا می فهمیم که این انسجام نمی تواند خود به خود به وجود آمده باشد واز نظر فلسفی صدفه واتفاق غیر ممکن است پس این انسجام وهماهنگی که با یک روال خاص ومنظم در حال حرکت است مثل منظومه شمسی که میلیونها سال است در حال حرکت می باشد وسیارت هر کدام در مدار خود در حال حرکت بوده وبه دور خورشید می چرخند ودر مرحله دوم ما از اندازه نظم وانسجام موجود به اندازه علم وتوان صاحب اثر پی می بریم.
3-بله این که واجب الوجود علت نداردصحیح است چوم علیت در ممکنات مطرح هستند واز آنجایی که وجود وعدم برای آنها بالسویه است لذا برای وجود پیدا کردن نیاز به علت دارنداما در مورد علت ماهیت باید گفت ماهیت چیزی است که بیانگرمحدوده وجود می باشد وبه تبع وجود می باشد وجودی مستقل از وجود ندارد واز آنجایی که واجب الوجود نا محدود بوده وصرف الوجود می باشد لذا مقید نیست که بحث ماهیت در مورد او مطرح شود.

سلام
یه سوال
با انبساط فضا آیا به این ماده (فضا) اضافه میشه؟ به جرمش چی؟ کلاً چطوری میشه تجسم کرد که فضا یک ماده یکپارچه باشه و منبسط بشه و چیزی به جرم و موزون هاش اضافه نشه و یکپارچگیش هم باقی بمونه؟؟.
مطمئناً یه جاییش من اشتباه برداشت کردم که به این تناقض رسیده.

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
سلام
یه سوال
با انبساط فضا آیا به این ماده (فضا) اضافه میشه؟

فظا کمیت نیست که چیزی بهش اظافه بشه یا کم بشه. می تونید فرض کنید یه سری ذره یه پیوستارو تشکیل دادن. اسم ذرات رو بذارید بوزون فظا. اسم پیوستارو هم بزارید فظا.

همونطور که آب مولکول مولکوله ولی در مقیاس بزرگ پیوستتار به نظر میاد فظا هم میشه بوزون بوزون و در مقیاس بزرگ پیوسته به نظر میاد

نقل قول:
به جرمش چی؟

جرمش صفره و صفر می مونه.

نقل قول:
کلاً چطوری میشه تجسم کرد که فضا یک ماده یکپارچه باشه و منبسط بشه و چیزی به جرم و موزون هاش اضافه نشه و یکپارچگیش هم باقی بمونه؟؟.
در مقیاس ریز پیوستگی و یکپارچگی فظا زیر سواله. در مقیاس درشت مثل آبه. اگه سردش کنید یه ذره منقبض میشه ولی پیوسته می مونه.[/]

ممنون
یه سوال دیگه.
این برداشت کوپنهاکی عدم قطعیت خیلی ذهن من رو مشغول کرده. اگر اثر مشاهده گر اینقد مهمه و همه چیز فقط یک موجه که مشاهده گر باعث میشه که هردفعه به شکل یک ماده عمل کنه اونوقت این مشاهده گر کیه؟ کدوم وسیله؟
چرا همه ما یک شی واحد رو با هم میبینیم. اگر کی زودتر مشاهده کرده باشه اثرش برای من از بین نمیره؟؟؟ واسم گیج کننده شده. جریان آزمایش افشار چیه که ادعا کرده تونسته تناقض درش ایجاد کنه.
کلا عدم قطعیت با عقل جور در نمیاد. اینکه روش فعلی ما برای مشاهده سیستم رو به هم میزنه که نشد دلیل برای اینکه بگیم خاصیت خود سیستم اینه.

aminjet;268601 نوشت:
ممنون
یه سوال دیگه.
این برداشت کوپنهاکی عدم قطعیت خیلی ذهن من رو مشغول کرده. اگر اثر مشاهده گر اینقد مهمه و همه چیز فقط یک موجه که مشاهده گر باعث میشه که هردفعه به شکل یک ماده عمل کنه اونوقت این مشاهده گر کیه؟ کدوم وسیله؟
چرا همه ما یک شی واحد رو با هم میبینیم. اگر کی زودتر مشاهده کرده باشه اثرش برای من از بین نمیره؟؟؟ واسم گیج کننده شده. جریان آزمایش افشار چیه که ادعا کرده تونسته تناقض درش ایجاد کنه.
کلا عدم قطعیت با عقل جور در نمیاد. اینکه روش فعلی ما برای مشاهده سیستم رو به هم میزنه که نشد دلیل برای اینکه بگیم خاصیت خود سیستم اینه.

این قضیه مشاهده گر یک سوء تفاهم اساسی در این Uncertainty است که متاسفانه وارد مطالب آموزشی هم شده و در خیلی از دانشگاه ها دارن مباحث غلط رو آموزش میدن. شما نمی تونید عدم قطعیت رو درست بفهمید قبل از اینکه پایه هاش رو درست فهمیده باشید. پاسخ سوال شما در مباحث Matter wave و Wave-particle duality است.

دقیقا برعکس جمله آخر شماست، روش مشاهده ما هیچ ارتباطی به خاصیت های سیستم نداره. متاسفانه یک عده بیسواد در فیزیک اومدن و Observer's effect رو با عدم قطعیت مخلوط کردند تا نتیجه های منفی بگیرند. این بزرگترین سوء تفاهم اصل عدم قطعیت هست. دکتر Balakrishnan جمله زیبایی داره:

the uncertainty principle actually states a fundamental property of quantum systems, and is not a statement about the observational success of current technology.

آزمایش دکتر افشار هم در ابتدا فکر می کرد به نتاقض در wave-particle duality رسیده (سال 2007) ولی امروزه فهمیدیم نتیجه گیری ایشون از آزمایش اشتباه بوده و نتاقضی وجود نداشته. مقاله اش رو اینجا بخونید:
http://arxiv.org/ftp/quant-ph/papers/0702/0702188.pdf

آخه تلاش های انشتین و بل برای طراحی ذهنی آزمایشاتی که بتونه در اون دو خاصیت سیستم رو همزمان به دست اورد نشون میده که ربطی بین اثر مشاهده گر و عدم قطعیت هست. من برداشتی که داشتم این بود که سیستم تا مشاهده نشده واقعیت خارجی نداره و مشاهده گر هست که خاصیت نهایی سیستم رو رقم میزنه.
شروع این دیدگاه از اونجا بود که با روشهای اندازه گیری فعی هر وقت میخوایم یک خاصیت رو مشاهده کنیم خاصیت دیگر اون رو از دست میدیم. نهایت نتیجه این شد که واقعیت اون چیزیه که ما بتونیم مشاهده کنیم و خارج از مشاهده نباید واقعیت خارجی رو فرض کنیم که ما قادر نباشیم اون رو مشاهده کنیم و انشتین هم تا اخر عمر با ین قضیه مخالف بود. به هر حال اون که بیسواد نبوده. البته ممکنه بیسوادانی که شما فرمودید حرف تو دهن انشتین گذاشته باشن و داستان رو جابجا کرده باشن من نمیدونم. لطفا توضیح میدین.

aminjet;268611 نوشت:
آخه تلاش های انشتین و بل برای طراحی ذهنی آزمایشاتی که بتونه در اون دو خاصیت سیستم رو همزمان به دست اورد نشون میده که ربطی بین اثر مشاهده گر و عدم قطعیت هست. من برداشتی که داشتم این بود که سیستم تا مشاهده نشده واقعیت خارجی نداره و مشاهده گر هست که خاصیت نهایی سیستم رو رقم میزنه.
شروع این دیدگاه از اونجا بود که با روشهای اندازه گیری فعی هر وقت میخوایم یک خاصیت رو مشاهده کنیم خاصیت دیگر اون رو از دست میدیم. نهایت نتیجه این شد که واقعیت اون چیزیه که ما بتونیم مشاهده کنیم و خارج از مشاهده نباید واقعیت خارجی رو فرض کنیم که ما قادر نباشیم اون رو مشاهده کنیم و انشتین هم تا اخر عمر با ین قضیه مخالف بود. به هر حال اون که بیسواد نبوده. البته ممکنه بیسوادانی که شما فرمودید حرف تو دهن انشتین گذاشته باشن و داستان رو جابجا کرده باشن من نمیدونم. لطفا توضیح میدین.

سوء تفاهم نشه، بی سواد هایی که من گفتم منظورم یه عده افراد در حال حاضر هستن که دارن واقعیت های علمی رو می پیچونن و تحویل افکار عمومی میدن که متاسفانه این طرز فکر وارد مطالب آموزشی هم شده. قطعا منظور من انیشتین یا دانشمندانی در اون سطح نیستن. اون دو مطالب رو مطالعه کردید؟ اونجا دقیقا توضیح می ده این خاصیت چطور بوجود میاد و چرا اینطوره.

Observer's Effect با Relativity دو چیز کاملا متفاوت هستند. کاری که انیشتین سعی کرد انجام بده این بود که یک مدل برای فیزیک کوانتوم و نسبیت ایجاد کنه (که امروز تبدیل شده به String Theory). مشاهده گر در اصل عدم قطعیت هیچ تاثیری نداره. اون آزمایش ذهنی هم دقیقا همین بود.

[="Olive"]بچه ها من كه نرسيدم همه پستهار و بخونم‏!‏‏(البته تو همينايی هم كه خوندم چيزای درست و غلط زياد ديدم‏!كه نميخوام دربارش اظهار نظر كنم فعلا‏!‏‏)فقط یه چيز فک نمی كنید اين سايت سايت گفت و گوی دينی باشه نه فيزيك‏!‏‏?هر بحثی نياز به متخصص خودش داره‏!متخصص‏(منظورم كسيه که به طور تخصصی و از روی كتب معتبر فيزيک داره کار ميكنه نه صرفا كسی كه با خوندن يه سری مقالات كه بيشتر به درد فيلمای علمی تخيلی مي خورن اطلاعات پراكنده ای به دست اورده!‏‏)كه نباشه ميشه همين به غلط پیش زفتن بحث‏!‏[/]

در ضمن دین قراز نيست با اين چيزا اثبات شه چون اين دين برای مردمی كه این ها رو نميدونستنم بوده‏!‏

hoorshid;268629 نوشت:
در ضمن دی قراز نيست با اين چيزا اثبات شه چون اين دين برای مردمی كه این ها رو نميدونستنم بوده‏!‏

قطعا همینطوره. دین با اینها ثابت نمیشه فقط نقض میشه. مثلا دینی در منطقه اقیانوسیه وجود داشت که اعتقاد داشتند خدایانشون واقعا روی ابرها زندگی می کردند و خانه داشتند و اعتقاد داشتند روزی می رسه که یک نفر میاد و سوار یک پرنده بزرگ میشه و به ابرها پرواز می کنه و خدایان رو می بینه و ... . مسلما وقتی تونستیم بالای ابرها رو نگاه کنیم دیدیم چیزی نیست! :khaneh:

با علم هیچ دینی قابل اثبات نیست چون اصلا دین یه چیز علمی نیست، فقط در صورتی که دینی ادعایی کرده باشه که با علم قابل رد کردن باشه (مثل دین بالا) تکلیفش مشخصه.

[="Olive"]قبل از هر چیز لازمه اینو ب گم که ما وقتی یه مسئله رو به عنوان یک واقعیت مطرح میکنیم لازمه بعد از اون یه جمله که با چون شروع میشه رو بیاریم!اما شما این کار رو نکردین!

armandaneshjoo;247428 نوشت:
وجود دو نوع است: ذهنی و خارجی. اولی همان تصور پذیری ست و دومی همان واقعیت. وجود مقید در زمان نداریم. زمان بعد از هستی شناسی و ریاضیات و در فیزیک تعریف می شود. اقسام وجود در هستی شناسی مطرح اند و در فیزیک حتی قابل طرح مجدد نیستند. زیرا فیزیک فقط از واقعیت صحبت می کند.

اولا وقتی ما از وجود حرف میزنیم منظورمون وجود حقیقی است نه تصورات ذهنی
دوم:زمان در فیزیک تعریف مشخص و واحدی نداره!زمان در نسبیت به عنوان بعد مطرح شد(نسبیتی که نزدیک به یک ساله با مشاهده ی یک فرمیون که در یک ازمایش اشکار سازی در سرن که با سرعت بیش از سرعت نور حرکت میکرد یکی از اساسی ترین اصولش نقض شد!!!!)و البته همین زمان در کوانتوم به عنوان یه کمیت در معادلات حرکت مداخله میکنه و نه بعد!!!
الان یکی از بزرگترین دغدغه های فیزیک دانها ارائه تعریف درستی از مفاهیم اصلی مثل همین زمان است!
زمان هیچ تعریف واحدی در فیزیک نداره!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
نظم نه تنها تعریفش بدیهی نیست بلکه تعریف آسانی ندارد. لازم است سه شاخه از ده شاخه مادر علم همکاری کنند تا شاید روزی نظم تعریف شود: هستی شناسی، ریاضی، فیزیک.
اگر برهان نظم رو از کتب معتبر مطالعه میکردین و نه مقالات متوجه میشدین که قبل از بیان برهان نظم خود مفهوم نظم تعریف میشه!
نظرم به معنی هماهنگی اعضای یک سیستم برای رسیدن به هدف مشخصی تعریف میشه!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
برهان نظم یک برهان نیست. مجموعه ای از براهین اند. در هیچ یک از تعاریف و حتی مصداق ها هم نیاز نظم به ناظم بدیهی نیست. این قائده عقلی هم نیست مگر این که نظم را «آنچه نیاز به ناظم دارد» یا به صورتی مشابه تعریف کنیم. این قائده اگر هم بخواهد اثبات شود باید تجربی ثابت شود که برای بسیاری از انواع نظم نه تنها قابل اثبات نیست که مردود است. ضمنا بر حسب این که کدام تعریف از نظم را استفاده می کنید ناظمی که اثبات می شود متفاوت است.

ایا هماهنگی بین اعضا برای سیستم های مختلفی که در این دنیا مشاهده میشه رو قبول ندارین!؟
ایا بین اعضای گوارشی شما برای یک هدف مشخص (هضم غذا هماهنگی وجود نداره؟؟!)مواردی از این قبیل در همه جای این دنیا مشاهده میشه!
از طرف دیگه برای داشتن نظم نیاز به برنامه مشخص هست!نیاز به شعور هست!
یا باید اجزا دارای شعور باشن و یا موجودی از خارج باید این برنامه رو بر اعضا اعمال کنه!!یعنی یک ناظم!
حالا شما بگو!ایا روده و معده شما دارای شعور اند؟!
نظمشون از کجا اومده؟
مشکلتون با این بخش چیه؟!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
علت دو نوع است: - علت وجود =خالق: یعنی چه شد که این چیز در واقعیت به وجود آمد. چه چیزی این را خلق کرد. این علت تقدم و تاخر زمانی بر معلول ندارد. حتی همزمان هم نیست. بلکه تعریف و درکش بی نیاز از مفهوم زمان است. به قول فلاسفه مفهوم ثانیه فلسفی ست. منظور از علت در برهان علیت هم همین است. - علت ماهیت = عامل: یعنی چه شد که فلان چیز به این شکل در آمد. این در برهان علیت منظور نیست. در برهان حدوث منظور است. به اصل علیت هم ربطی ندارد. قوائدش عقلی صرف نیست، تجربی ست.
این تعریفی که از علت ماهیت میکنید نمیتونه درست باشه!چون در ماهیت ما از ویژگی ذاتی حرف میزنیم!از "ما هو "حرف میزنیم!(ما هو:انچه که این هست!نه انچه که این موجود به ان تبدیل شده!یا عاملی در ان این تبدیل رو ایجاد کرده!)
از طرف دیگه وقتی ما از انتساب یک ویژگی حرف میزنیم باز هم بحث افرینش است!بحث ایجاد است!ایجاد و خلق یک کمال!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
واجب الوجود: یعنی آنچه وجودش نیاز به علت ندارد. دوستان آنچه ماهیتش نیاز به علت را هم واجب الوجود می خوانند!

وقتی ما واجب الوجود را کمال محض میدانیم پس انتساب هیچ کمالی بر ان درست نیست!
چون خود همه کمالات رو دارد!
در نتیجه وجود و ماهیتش یکسان است و از هم جدا نیست!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
ابعاد: طول، عرض، ارتفاع، بعد زمان، ...سه تا نیستند، چهارتا هم نیستند. تعدادشان در هر نظریه فرق دارد. در بهترین نظریه ای که داریم 11 تا اند.

دانشمندان بیش از 15 سال است که سعی دارند نظریه ریسمان(جهان های 11 بعدی) رو اثبات کنن ولی نتونستن!این نظریه برای ایجاد وحدت بین چهار نیروی بنیادی بهای پذیرفتن جهان 11 بعدی رو پرداخت!اما اثبات تجربی و نه صرفا ریاضی براش ارائه نشد!
چیزی که فقط روی کاغذ باشه و نشه در ازمایشگاه اثباتش کرد از نظر فیزیک پذیرفته و قطعی نیست!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
کمیت: هر چیز قابل اندازه گیری. ذهنی اند. عددی روی کاغذ اند. واقعیت و وجود خارجی ندارند. مانند زمان، جرم، انرژی. - زمان واقعیت ندارد. بعد زمان است که واقعیت دارد. - انرژی هم همینطور. ذره موج ها اند که واقعیت دارند. خصوصا بوزونها که اغلب به آنها اشتباها انرژی گفته می شود! - جرم هم واقعیت ندارد. ماده واقعیت دارد ولی ربطی به جرم ندارد. فرمیون است که جرم دارد. ضمنا هر فرمیونی هم جرم داشتنش ثابت نشده. مثلا نوترینو ها. آنچه وجود دارد واقعیات اند: ماده فظا-زمان فظا بعد زمان (نه زمان) ذره-موج بوزون (نه انرژی، نه موج. گرچه اغلب به صورت موج است) فوتون (ناقل نور و نیروی الکتریکی و مغناطیسی ویکون: نیروی ضعیف را منتقل می کند. در واکنش های هسته ای نقش دارد. گول اسم ضعیف را نخورید. گلوئون: مثل چسب پروتون ها را که بار مثبت دارند به هم می چسباند گراویتون: ناقل جاذبه فرمیون (اغلب به صورت ذره است) لیپتون، مثل الکترون. کوارک و نوکلئون مثل پروتون و نوترون

در مورد اینها هم که گفتین هنوز برای بعضیشون از جمله وجود گرویتون هنوز اثبات ازمایشگاهی ارائه نشده و هرگز گراویتونی در ازمایشگاه اشکار سازی نشد!
armandaneshjoo;247428 نوشت:
فظا-زمان و بعد زمان و فظا: آری. فظا خلا نیست. یک ماده است. کش می آید، له می شود، می چرخد، می پیچد، شکل می پذیرد. جتی فرضیه هیگز این است که زیر ذره بین پیوسته نیست، بلکه از تعداد زیادی ذره تشکیل شده. پاد ذره نقطه مقابل ذره نیست. بلکه نوعی ذره است با بار مخالف. یا بهتر بگویم. همان ذره است است که در خلاف جهت بعد زمان حرکت می کند. یعنی از آینده به گذشته می رود. این یک فرضیه نیست. نظریه است. مدرک دارد. حتی ماهیت بعد زمان، جهت مندی آن و آنتروپی را زیر سوال برده.

وجود پاد ذره هم در ازمایشگاه اثبات شد اما موارد هاشیه ای اون مثل موردی که برای زمان گفتین هرگز اثبات نشده!....

برای مطالعه فیزیک بهتر است به جای خوندن مقالات پراکنده کتب معتبر رو بخونید!!!....
بعضی مواردی که در این جور مقالات و مستند ها بررسی و بیان میشه بیشتر به درد فیلمهای علمی تخیلی میخوره تا......[/]

سلام. مطالب ذکر شده در متن زیر مورد تایید هست یا نه؟؟؟؟؟؟؟( از نظر علم فیزیک)

آزمايش دو شكاف (The Double Slit Experiment)



براي صحبت درباره‌ي فيزيك كوانتوم، بهترين كار اين است كه با آزمايش يانگ در سال 1803 شروع كنيم. در آزمايش يانگ، از يك منبع ريز نور و يك صفحه استفاده شده بود. يانگ، ميان اين دو شيء، يك مانع با دو شيار نازك عموديِ موازي با يكديگر قرار داد.
يانگ مي‌دانست در صورتي كه نور، فقط جرياني از ذرات ريز باشد، بايد از هر كدام از شكاف‌ها گذشته و روي صفحه‌ي پشت سوراخ‌ها جمع شود.
اين دقيقاً همان چيزي بود كه با پوشاندن يكي از شكاف‌ها و باز گذاشتن شكاف ديگر، اتفاق افتاد. يك نوار عمودي باريك از نور، روي صفحه‌ي پشت سوراخ ظاهر شد. يانگ مسلماً انتظار داشت وقتي شكاف ديگر را هم باز كرد، دو نوار باريك نوري ببيند، اما اين طور نشد.
بيشتر بخش‌هاي صفحه را مجموعه‌اي از نوارهاي عمودي روشن و تاريك پر كرد. يانگ اين مشاهده را چنين توجيح كرد . نور، مثل يك موج عمل مي‌كند و از هر دو شكاف مي‌گذرد. بعد از گذشتن از ميان شكاف‌ها، با يكديگر تداخل مي‌كنند. به اين ترتيب، وقتي دو قله‌ي موج با هم تلاقي مي‌كنند، باعث تقويت يكديگر مي‌شوند و وقتي يك قله‌ي موج و يك دره‌ي موج با هم تلاقي مي‌كنند، هر دو خنثي مي‌شوند. در نتيجه، مجموعه‌اي از نوارهاي روشن و تاريك روي صفحه ديده مي‌شود. دانشمندان، اين پديده را الگوي تداخل (interference pattern) مي‌نامند، زيرا از تداخل امواج با يكديگر حاصل مي‌شود.
مثالي از الگوي تداخل
پس نور بدون شك يك موج بود. اما شواهدي نيز وجود داشت كه نشان مي‌داد خواص ذره اي نيز دارد (كه بعدها به آن فوتون گفته شد). در نهايت چنين نتيجه گيري شد كه فوتون‌ها ماهيتي دوگانه دارند و به صورت موج و ذره عمل مي‌كنند. با اين حال، دانشمندان هنوز هم از خود مي‌پرسيدند اگر بتوانند فوتون‌ها را يكي يكي از دو شكاف بگذرانند، چه چيزي رخ خواهد داد.
سرانجام، منبع نوري اختراع شد كه قادر بود هر بار تنها يك فوتون آزاد كند. آزمايش دو شكاف يانگ دوباره انجام گرفت. اما اين بار به جاي صفحه‌ي عادي، از كاغذ عكاسي استفاده شد، زيرا يك فوتون، كم‌نورتر از آن است روي صفحه ديده شود. حال آن كه بعد از عبور ميليون‌ها فوتون از شكاف‌ها (به صورت تك تك)، الگوي مورد نظر بر روي كاغذ عكاسي قابل مشاهده مي‌شد.
با ظاهر كردن عكس، همان الگوي تداخل پيشين مشاهده شد. دانشمندان اين‌گونه نتيجه گرفتند كه هر يك از فوتون‌ها به صورت موجي حركت كرده‌، به طور همزمان از ميان دو شكاف رد شده و با خودشان تداخل داشته‌اند و تنها هنگامي كه سرانجام با كاغذ عكاسي برخورد كرده‌اند، به صورت ذره‌اي در موقعيت خاص ظاهر شده‌اند، و اين بسيار عجيب بود.
دانشمندان تصميم گرفتند كنار شكاف‌ها، رديابِ فوتون كنار قرار دهند تا مسير واقعي فوتون را مشاهده كنند. آن‌ها موفق شدند، ولي وقتي اين آزمايش را انجام دادند، الگوي تداخل ناپديد شد و تنها دو خط باريك (پشت هر سوراخ يكي)، روي صفحه ظاهر شد. ظاهراً فوتون‌ها «مي‌دانستند» كه در معرض مشاهده شدن قرار دارند و به همين دليل، به جاي اين كه به صورت موجي عمل كنند، رفتار ذره‌اي پيش گرفته‌اند!
دانشمندان سپس تصميم گرفتند كه ردياب فوتون را در جهتي از صفحه قرار دهند كه با منبع نور فاصله‌ي بيشتري داشته باشد، تا به اين ترتيب فوتون، فقط بعد از عبور از ميان شكاف ديده شود. اما تغييري در نتيجه حاصل نشد. باز هم ظاهراً فوتون پيش از رسيدن به صفحه، «مي‌دانست» در سمت ديگر آن يك ردياب وجود دارد و به همين دليل پيش از عبور از شكاف‌ها، به ذره تبديل مي‌شد.
سرانجام، دانشمندي به نام جان ويلر (John Wheeler) آزمايشي پيشنهاد كرد كه طي آن، صفحه مي‌توانست درست در آخرين لحظه‌ي پيش از برخورد فوتون، با يك دستگاه ردياب نوري جايگزين شود، به اين ترتيب مي‌شد فهميد فوتون از كدام شكاف عبور كرده است. تصميم درباره‌ي كنار كشيدن يا نكشيدن صفحه، بايد بعد از عبور فوتون از ميان شكاف گرفته مي‌شد. در زماني كه ويلر اين آزمايش را مطرح كرد، انجام آن از لحاظ فني غيرممكن بود. اما چند سال بعد، امكان انجام آزمايش به وجود آمد. نتيجه‌ي آزمايش چنين بود: هنگامي كه صفحه در جاي خود قرار داشت، فوتون طبق الگوي تداخل رفتار مي‌كرد، حال آن كه اگر صفحه در لحظه‌ي آخر، برداشته مي‌شد تا اطلاعات مربوط به اين كه از كدام شكاف عبور كرده، به دست آيد، فوتون طبق الگوي تداخل رفتار نمي‌كرد. گويا فوتون مي‌دانست هنگام رسيدن به شكاف چگونه عمل كند، هر چند كه تصميم درباره‌ي برداشتن يا برنداشتن صفحه در لحظه‌ي آخر گرفته مي‌شد. ظاهراً يا فوتون مي‌توانست آينده را پيش‌بيني كند يا اين‌كه تصميم درباره‌ي قرارگيري صفحه، مي‌توانست گذشته را تغيير دهد.
دانشمندان اين طور نتيجه گرفتند كه در نظريه‌ي كوانتوم، جايي براي عليت وجود ندارد. گويا اتفاقاتي كه در زمان حال مي‌افتند، مي‌توانند گذشته را تغيير دهند، و اين اوج غرابت كوانتوم بود.
اگر خواندن اين مطالب، شما را آشفته كرده، نگران نباشيد. افراد زيادي از اين مسئله آشفته شده‌اند، از جمله آلبرت انشتين.
نور ستارگان، درخشش ستارگان
امشب بيرون برويد و ستارگان را تماشا كنيد. اگر زمستان باشد (در نيكره‌ي شمالي)، حتماً خواهيد توانست صورت فلكي شكارچي (يا جبار) را ببينيد. تشخيص اين صورت فلكي آسان است، زيرا سه ستاره در يك خط، كمربند شكارچي را تشكيل مي‌دهند. به ستاره‌ي وسطي نگاه كنيد. او يك ستاره‌ي ابرغولِ سفيد-آبي به نام اپسيلون جبار (Alnilam) است كه 1300 سال نوري از ما فاصله دارد. وقتي به اين ستاره نگاه مي‌كنيد، چه اتفاقي مي‌افتد؟ بر اساس بسياري از كتاب‌ها، هزار و سيصد سال پيش- اوايل قرون وسطي در اروپا- الكتروني برانگيخته در يكي از اتم‌هاي هيدروژن موجود در لايه‌هاي بيروني اين ستاره، يك ذره‌ي انرژي ( يك فوتون) آزاد كرده است:.
فوتون آزاد شده از اپسيلون جبار، با سرعت نور، حدوداً 300000 كيلومتر در ثانيه، در جهت زمين حركت كرده است. اگرچه فوتون‌ها چندان تحت تأثير جاذبه قرار نمي‌گيرند، اما سيارات، ستارگان و ساير اجرام آسماني كه در مسير فوتون ياد شده قرار دارند، به طور خفيفي بر آن تأثير گذاشته و مسيري خاص به آن مي‌دهند. با نزديك شدن به زمين، فوتون، بدون برخورد با مولكول‌هاي اتمسفر، از آن‌ها مي‌گذرد. درست وقتي به آسمان نگاه كرديد، اين فوتون توسط شما دريافت مي‌شود. اين فوتون (همراه بسياري فوتون‌هاي ديگر)، شبكيه را كه درست پشت چشمتان قرار دارد، تحريك مي‌كند، پيغامي به مغز شما فرستاده مي‌شود و شما در مغزتان نور ستاره را مي‌بينيد. اين سير حوادث، بسيار جالب است، منتها، با توجه به تئوري كوانتوم اين به هيچ وجه چيزي نيست كه اتفاق مي‌افتد.
هيچ كس دقيقاً نمي‌داند در سطح كوانتوم چه اتفاقي مي‌افتد، با اين حال، چند تفسير از نظريه‌ي كوانتوم وجود دارد كه مي‌توانند به ما در فهم مسئله كمك كنند. معروف‌ترين آن‌ها تفسير كُپنهاگي(Copenhagen Interpretation) ناميده مي‌شود، زيرا قسمت عمده‌ي آن توسط نيلز بور (Niels Bohr)، فيزيكدان اهل كپنهاگ، ارائه شده است. دانشمندان و مهندسان، سال‌هاست از كپنهاگ به عنوان روشي استاندارد جهت درك دنياي كوانتوم استفاده مي‌كنند. تفسير كپنهاگي نظريه‌ي كوانتوم، مشاهده شدن اپسيلون جبار توسط شما را اين گونه توضيح مي‌دهد:
آنچه كه حدود 1300 سال پيش، اتم هيدروژن را ترك كرد، فوتون نبود، بلكه يك موج احتمال بود. اين موج، بيانگر مكان احتمالي فوتون نبود، بلكه بيانگر اين احتمال بود كه در صورت مشاهده شدن فوتون، اين اتفاق در چه مكاني روي خواهد داد. موج با سرعت نور به بيرون حركت كرد، اما نه به سوي زمين، بلكه به شكل كُره‌اي كه با سرعت نور بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شد. سيارات، ستارگان و ساير اجرامِ نزديك به آن، بر مكان احتمالي مشاهده‌ي شدن فوتون تأثير گذاشتند، اما هنوز اين امكان وجود داشت كه فوتون در هر جايي از كره‌ي در حال انبساط، ظاهر شود. موج/كره، 1300 سال بزرگ شد، تا اين كه قطري برابر 2600 سال نوري پيدا كرد. جبهه‌ي موج از اتمسفر زمين گذشت. درست در اين لحظه، شما چشمتان را بر روي اپسيلون جبار متمركز كرديد و جبهه‌ي موج با سلول‌هاي شبكيه‌ي چشم شما درگير شد. سپس، جايي ميان شبكيه‌ي چشم شما كه با موج درگير شده و مغزتان كه ستاره را ديده، اين واقعه رخ داد.
بلافاصله، موج احتمال به قطر 2600 سال نوري، از ميان رفت و فوتون در برخورد با شبكيه‌ي چشم شما، ظهور كرد. اگر شما در لحظه‌ي مناسب به آسمان نگاه نكرده بوديد، شايد فوتون، چند ثانيه‌ي ديگر، در سوي ديگر اپسيلون جبار، توسط ناظر بيگانه‌اي در يك سياره‌ي ديگر با فاصله‌ي هزاران سال نوري، از هم مي‌پاشيد. اما مشاهده شدن فوتون توسط شما در كره ي زمين، براي هميشه اين احتمال را از ميان برد.
وقتي شما اين فوتون را ديديد، سرنوشتي منحصر به فرد برايش رقم خورد. مسيري ايجاد شد تا او از آن اتم هيدروژن در اپسيلون جبار، به چشم شما برسد.
شايد اين طور به نظر بيايد كه نابودي چيزي با وسعت 2600 سال نوري غيرممكن است، زيرا لازمه‌ي آن، پيشي گرفتن از سرعت نور مي‌باشد. اما اين مورد، تنها يكي از موارد متعددي است كه در آن، نظريه‌ي كوانتوم، حداكثر سرعت كيهاني را به چالش مي‌طلبد. اين مسئله نيز، انشتين را عميقاً آشفته كرد.
چه چيزي در فيزيك كوانتوم، انيشتين را بر آشفته مي كرد؟ اول از همه، غير قابل پيش‌بيني بودن آن. اگر قرار باشد يك تفنگ را تنظيم كنيد و آن را به هدف بزنيد، با معلوم بودن سرعت و جهت گلوله، تعيين مسير آن بعد از خروج از لوله‌ي تفنگ، بسيار ساده است. اما فوتون اين طور نيست. همان‌طور كه مثالِ ما درباره‌ي موج نورِ رهسپار شده از يك ستاره‌ي دوردست، نشان داد، فوتون به صورت موج احتمال حركت مي‌كند. فوتون ممكن است هرجايي در مسير حركت موج، ظاهر شود. هر چند، احتمال ظهور آن، در بعضي مكان‌ها بيشتر است. اين باعث شد انشتين به طعنه بگويد كه باورش نمي‌شود «خدا با هستي تخته نرد بازي كند».
انشتين كمك كرد نظريه‌ي كوانتوم به وجود بيايد، ولي بسيار از آن آشفته گشت.
دومين نكته‌اي كه انشتين را آزار مي‌داد، اين ايده بود كه با توجه به كپنهاگ، يك جسم پيش آن‌كه مورد مشاهده قرار گيرد، تنها به شكل موج احتمال وجود دارد. شايد وقتي حرف از يك فوتون باشد، اين مسئله چندان مهم به نظر نرسد، چون بسيار بسيار كوچك است. اما اين تنها فوتون‌ها نيستند كه از قوانين فيزيك فيزيك كوانتوم پيروي مي‌كنند، بلكه الكترون‌ها، پروتون‌ها، اتم‌ها و مولكول‌ها نيز مشمول اين قوانين هستند. همه‌ي آن‌ها پيش از مشاهده شدن، تنها موج‌اند و آزمايش دو شكاف، با موادي به بزرگي مولكول‌هاي فولرن (Fullerene) كه 60 اتم كربن دارند، انجام شده است.
در نهايت اگر فكر كنيم، مي‌بينيم تمام جهان ما، از اتم‌ها و مولكول‌ها تشكيل شده و خود ما نيز. آيا اين بدان معناست كه ما تنها، امواج بزرگ احتمال هستيم؟
اين تصور كه هر چيزي در جهان ما، در صورت مشاهده نشدن، ماهيتي مستقل ندارد، انشتين را واداشت به شوخي بگويد: «ترجيح مي‌دهم فكر كنم ماه، حتي وقتي نگاهش نمي‌كنم، باز وجود دارد».

[="Olive"]

aminjet;270902 نوشت:
سرانجام، دانشمندي به نام جان ويلر (john wheeler) آزمايشي پيشنهاد كرد كه طي آن، صفحه مي‌توانست درست در آخرين لحظه‌ي پيش از برخورد فوتون، با يك دستگاه ردياب نوري جايگزين شود، به اين ترتيب مي‌شد فهميد فوتون از كدام شكاف عبور كرده است. تصميم درباره‌ي كنار كشيدن يا نكشيدن صفحه، بايد بعد از عبور فوتون از ميان شكاف گرفته مي‌شد. در زماني كه ويلر اين آزمايش را مطرح كرد، انجام آن از لحاظ فني غيرممكن بود. اما چند سال بعد، امكان انجام آزمايش به وجود آمد. نتيجه‌ي آزمايش چنين بود: هنگامي كه صفحه در جاي خود قرار داشت، فوتون طبق الگوي تداخل رفتار مي‌كرد، حال آن كه اگر صفحه در لحظه‌ي آخر، برداشته مي‌شد تا اطلاعات مربوط به اين كه از كدام شكاف عبور كرده، به دست آيد، فوتون طبق الگوي تداخل رفتار نمي‌كرد. گويا فوتون مي‌دانست هنگام رسيدن به شكاف چگونه عمل كند، هر چند كه تصميم درباره‌ي برداشتن يا برنداشتن صفحه در لحظه‌ي آخر گرفته مي‌شد. ظاهراً يا فوتون مي‌توانست آينده را پيش‌بيني كند يا اين‌كه تصميم درباره‌ي قرارگيري صفحه، مي‌توانست گذشته را تغيير دهد. دانشمندان اين طور نتيجه گرفتند كه در نظريه‌ي كوانتوم، جايي براي عليت وجود ندارد. گويا اتفاقاتي كه در زمان حال مي‌افتند، مي‌توانند گذشته را تغيير دهند، و اين اوج غرابت كوانتوم بود.

دوست گرامی این ازمایش به اصطلاح فیزیک دان ها ازمایشی ذهنیست!
یکی کسانی که نوبل 2012 رو گرفت توانسته بود نهایتا روی چندفوتون (کمتر از 10) ازمایشاتی انجام بدهد!!!
حالا یک فوتون که......
به خصوص که اگر شما بخواهید یک فوتون رو مشاهده کنید باید پرتویی به ان بتابانید و تا با باز تابیدن این پرتو مسیر فوتون مشخص شود اما مشکل اینجاست که این پرتو مسیر فوتون را تغییر میدهد و ازمایش به هم میخورد!!!!

aminjet;270902 نوشت:
بلافاصله، موج احتمال به قطر 2600 سال نوري، از ميان رفت و فوتون در برخورد با شبكيه‌ي چشم شما، ظهور كرد. اگر شما در لحظه‌ي مناسب به آسمان نگاه نكرده بوديد، شايد فوتون، چند ثانيه‌ي ديگر، در سوي ديگر اپسيلون جبار، توسط ناظر بيگانه‌اي در يك سياره‌ي ديگر با فاصله‌ي هزاران سال نوري، از هم مي‌پاشيد. اما مشاهده شدن فوتون توسط شما در كره ي زمين، براي هميشه اين احتمال را از ميان برد. وقتي شما اين فوتون را ديديد، سرنوشتي منحصر به فرد برايش رقم خورد. مسيري ايجاد شد تا او از آن اتم هيدروژن در اپسيلون جبار، به چشم شما برسد. شايد اين طور به نظر بيايد كه نابودي چيزي با وسعت 2600 سال نوري غيرممكن است، زيرا لازمه‌ي آن، پيشي گرفتن از سرعت نور مي‌باشد. اما اين مورد، تنها يكي از موارد متعددي است كه در آن، نظريه‌ي كوانتوم، حداكثر سرعت كيهاني را به چالش مي‌طلبد. اين مسئله نيز، انشتين را عميقاً آشفته كرد. چه چيزي در فيزيك كوانتوم، انيشتين را بر آشفته مي كرد؟ اول از همه، غير قابل پيش‌بيني بودن آن. اگر قرار باشد يك تفنگ را تنظيم كنيد و آن را به هدف بزنيد، با معلوم بودن سرعت و جهت گلوله، تعيين مسير آن بعد از خروج از لوله‌ي تفنگ، بسيار ساده است. اما فوتون اين طور نيست. همان‌طور كه مثالِ ما درباره‌ي موج نورِ رهسپار شده از يك ستاره‌ي دوردست، نشان داد، فوتون به صورت موج احتمال حركت مي‌كند. فوتون ممكن است هرجايي در مسير حركت موج، ظاهر شود. هر چند، احتمال ظهور آن، در بعضي مكان‌ها بيشتر است. اين باعث شد انشتين به طعنه بگويد كه باورش نمي‌شود «خدا با هستي تخته نرد بازي كند». انشتين كمك كرد نظريه‌ي كوانتوم به وجود بيايد، ولي بسيار از آن آشفته گشت. دومين نكته‌اي كه انشتين را آزار مي‌داد، اين ايده بود كه با توجه به كپنهاگ، يك جسم پيش آن‌كه مورد مشاهده قرار گيرد، تنها به شكل موج احتمال وجود دارد. شايد وقتي حرف از يك فوتون باشد، اين مسئله چندان مهم به نظر نرسد، چون بسيار بسيار كوچك است. اما اين تنها فوتون‌ها نيستند كه از قوانين فيزيك فيزيك كوانتوم پيروي مي‌كنند، بلكه الكترون‌ها، پروتون‌ها، اتم‌ها و مولكول‌ها نيز مشمول اين قوانين هستند. همه‌ي آن‌ها پيش از مشاهده شدن، تنها موج‌اند و آزمايش دو شكاف، با موادي به بزرگي مولكول‌هاي فولرن (fullerene) كه 60 اتم كربن دارند، انجام شده است. در نهايت اگر فكر كنيم، مي‌بينيم تمام جهان ما، از اتم‌ها و مولكول‌ها تشكيل شده و خود ما نيز. آيا اين بدان معناست كه ما تنها، امواج بزرگ احتمال هستيم؟ اين تصور كه هر چيزي در جهان ما، در صورت مشاهده نشدن، ماهيتي مستقل ندارد، انشتين را واداشت به شوخي بگويد: «ترجيح مي‌دهم فكر كنم ماه، حتي وقتي نگاهش نمي‌كنم، باز وجود دارد».
قطعا شما هم با خواندن این متن دچار تناقض های زیادی شدید!
تناقض با تجربه ای که دارید!!مثل:
aminjet;270902 نوشت:
«ترجيح مي‌دهم فكر كنم ماه، حتي وقتي نگاهش نمي‌كنم، باز وجود دارد».

!!!!

فیزیک دان ها برای حل این تناقضات گفتند کوانتوم جهان ریز را بررسی میکند نسبیت جهان اجسام بزرگ را!!!!
این پاسخ برای فیزیک هم قانع کننده نیست به همین دلیل است که بیش از 15 سال است سعی در اثبات نظریه ی وحت وجود دارند اما هنوز....![/]

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
وقتی ما از وجود حرف میزنیم منظورمون وجود حقیقی است نه تصورات ذهنی

در هستی شناسی هم وجود ذهنی مطرحه هم وجود خارجی

نقل قول:
دوم:زمان در فیزیک تعریف مشخص و واحدی نداره!زمان در نسبیت به عنوان بعد مطرح شد(نسبیتی که نزدیک به یک ساله با مشاهده ی یک فرمیون که در یک ازمایش اشکار سازی در سرن که با سرعت بیش از سرعت نور حرکت میکرد یکی از اساسی ترین اصولش نقض شد!!!!)و البته همین زمان در کوانتوم به عنوان یه کمیت در معادلات حرکت مداخله میکنه و نه بعد!!!
الان یکی از بزرگترین دغدغه های فیزیک دانها ارائه تعریف درستی از مفاهیم اصلی مثل همین زمان است! زمان هیچ تعریف واحدی در فیزیک نداره!

منظورم فقط این بود که مفهوم زمان اولین بار در علم فیزیک مطرح میشه. و در هستی شناسی که پیشنیاز فیزیکه نمی تونه مطرح شه وگرنه دور به وجود میاد. به عبارت دیگه جایگاه این مفهوم علم فیزیکه

نقل قول:
اگر برهان نظم رو از کتب معتبر مطالعه میکردین و نه مقالات متوجه میشدین که قبل از بیان برهان نظم خود مفهوم نظم تعریف میشه!
نظرم به معنی هماهنگی اعضای یک سیستم برای رسیدن به هدف مشخصی تعریف میشه!
چرخش سیارات در یک مدارو مصداق نظم میدونیم. ولی این هدفش کجاشه؟ من از کوچیکی عادت دارم همه چیزو مرتب کنم و مردم به این میگن نظم ولی همیشه از خودم می پرسیدم من چه هدفی از این کار دارم و آخرش به نظرم بیهوده میومد.

نقل قول:
نقل قول:
برهان نظم یک برهان نیست. مجموعه ای از براهین اند. در هیچ یک از تعاریف و حتی مصداق ها هم نیاز نظم به ناظم بدیهی نیست. این قائده عقلی هم نیست مگر این که نظم را «آنچه نیاز به ناظم دارد» یا به صورتی مشابه تعریف کنیم. این قائده اگر هم بخواهد اثبات شود باید تجربی ثابت شود که برای بسیاری از انواع نظم نه تنها قابل اثبات نیست که مردود است. ضمنا بر حسب این که کدام تعریف از نظم را استفاده می کنید ناظمی که اثبات می شود متفاوت است.

ایا هماهنگی بین اعضا برای سیستم های مختلفی که در این دنیا مشاهده میشه رو قبول ندارین!؟
ایا بین اعضای گوارشی شما برای یک هدف مشخص (هضم غذا هماهنگی وجود نداره؟؟!)مواردی از این قبیل در همه جای این دنیا مشاهده میشه!
از طرف دیگه برای داشتن نظم نیاز به برنامه مشخص هست!نیاز به شعور هست!
یا باید اجزا دارای شعور باشن و یا موجودی از خارج باید این برنامه رو بر اعضا اعمال کنه!!یعنی یک ناظم!
حالا شما بگو!ایا روده و معده شما دارای شعور اند؟!
نظمشون از کجا اومده؟
مشکلتون با این بخش چیه؟!


همونطور که کارشناس محترم فرمودند این قسمت خارج از تاپیکه.

نقل قول:
این تعریفی که از علت ماهیت میکنید نمیتونه درست باشه!چون در ماهیت ما از ویژگی ذاتی حرف میزنیم!از "ما هو "حرف میزنیم!(ما هو:انچه که این هست!نه انچه که این موجود به ان تبدیل شده!یا عاملی در ان این تبدیل رو ایجاد کرده!)
از طرف دیگه وقتی ما از انتساب یک ویژگی حرف میزنیم باز هم بحث افرینش است!بحث ایجاد است!ایجاد و خلق یک کمال!

ماهیت در معنی کلی جواب ماهو است که هم شامل ذات است و هم شامل عرض.
ماهیت در معنی جزئی غیر همه آنها غیر از وجود است. اگر اصالت وجود را قبول کنید می شود همه آنها غیر از ذات!
ضمنا لغت خلق از دیدگاه ریشه شناسی به ظاهر و صورت اشیاء اطلاق می شود و خلق کردن یعنی دادن این ظاهر و صورت. انچه شما آفرینش می نامید ترجه خلقت نیست. ترجمه قدرت و ایجاد است. یعنی خدا وجود اشیاء را به آنها می دهد. فقط اگر اصالت وجود را قبول کنید (که برخی قبول ندارند) وجود منجر به ماهیت شده و خدا خالق نیز هست. قدرت و ایجاد با خلقت و آفرینش متفاوت است. اولی مختص به خداست. دومی را بشر و اشیاء هم دارند.
به هر حال انتساب برای تعریف خالقیت کافی نیست.

نقل قول:
دانشمندان بیش از 15 سال است که سعی دارند نظریه ریسمان(جهان های 11 بعدی) رو اثبات کنن ولی نتونستن!این نظریه برای ایجاد وحدت بین چهار نیروی بنیادی بهای پذیرفتن جهان 11 بعدی رو پرداخت!اما اثبات تجربی و نه صرفا ریاضی براش ارائه نشد!
چیزی که فقط روی کاغذ باشه و نشه در ازمایشگاه اثباتش کرد از نظر فیزیک پذیرفته و قطعی نیست!
بله. و ربطی به صحبت بنده نداشت. بنده عرض می کنم مفهوم بعد خیلی گسترده تر از آن چیزی ست که به ما آموخته اند. زمان و دما و بار الکتریکی و جرم و ... بعد دارند. اساسا مبحث ابعاد اولین مبحث فیزیک است و با 7 نوع بعد متعلق به هفت نوع کمیت اصلی شروع می کند.

بنده اصلاً نگفتم 11 بعد وجود دارد که شما اثبات تجربی می خواهید. گفتم 11 بعد تعریف شده است. 11 درجه آزادی در معادلات. عدد 11 هم اصلاً مورد تاکید بنده نیست. تاکید این است که تعداد ابعاد در فرضیه های گوناگون متفاوت است.

ضمنا وجود 8 بعد (3 تا حرکت و 6 تا سایر کمیت های اصلی) شاهد تجربی قوی دارد. و شواهد آن مربوط به قبل از نظریه نسبیت اند. این ابعاد 3 تا طول، یکی زمان، یکی جرم، یکی بار، یکی دما، یکی شدت نوردهی اند.

نقل قول:
در مورد اینها هم که گفتین هنوز برای بعضیشون از جمله وجود گرویتون هنوز اثبات ازمایشگاهی ارائه نشده و هرگز گراویتونی در ازمایشگاه اشکار سازی نشد!

بله. و اگر مطلبو دوباره بخونید میبینید تاکید اینه که انرژی وجود خارجی نداره. نه این که گراویتون وجود خارجی داره!

نقل قول:
وجود پاد ذره هم در ازمایشگاه اثبات شد اما موارد هاشیه ای اون مثل موردی که برای زمان گفتین هرگز اثبات نشده!....
برای مطالعه فیزیک بهتر است به جای خوندن مقالات پراکنده کتب معتبر رو بخونید!!!....
بعضی مواردی که در این جور مقالات و مستند ها بررسی و بیان میشه بیشتر به درد فیلمهای علمی تخیلی میخوره تا......

مطالب این تاپیک برای رفع سوء تفاهمات در بحث وجود خدا اند. ضمنا خود شما در مفهوم اثبات خیلی دچار سوء تفاهمید. اثبات یعنی ثابت و بی تغییر کردن چیزی. اثبات علمی هم همین معنا را داشته. بعدها لغت اثبات در مقابل رد و به معنی دفاع استفاده می شد. بعدها لغت proof در ریاضیات به اثبات ترجمه شد. زیرا برای اولین بار قطعاتی از مسائل با دقت کامل حل می شد. امّا این موفّقیت هرگز در رشته های دیگر به دست نیامد.
ضمناً اثبات ریاضی تنها کاری که می کند این است که بی تناقض بودن یک فرضیه را نشان می دهد! در مسائل تجربی هم حداکثر این است که مدارک به یک نظریه همگرا می شوند. چیزی به نام اثبات نداریم.[/]
موضوع قفل شده است