حضرت امیر المؤمنین علیه السلام معلم تمام انبیاء علیهم السلام

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام معلم تمام انبیاء علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم



مطلبی که مینویسم از مجموع مقالات تحقیقی گروه قرآنی طه است.امید که با خواندن این مطلب ذره ای از معرفت ما نسبت به حضرت علی علیه السلام بیشتر شود.


مقدمه


موضوع ارتباط رسولان با اهل بیت عصمت و طهارت،موضوعی جدی در متون وحیانی،روایی و تاریخی است و عجیب این است که عظمت آن موجب غفلت و گاهی انکار شده است.
صراحت متون وحیانی،روایی و تاریخی در موضوع فوق،در حد یک ارتباط ساده خلاصه نشده است بلکه موضوعات زیر درین متون به چشم میخورد:

“-1همراهی" رسولان با عترت
“-2تشیع" رسولان نسبت به عترت
“-3تربیت" رسولان توسط عترت
“-4فرمانبری" رسولان نسبت به عترت
“-5عزم" رسولان نسبت به عترت و مسیر ایشان

برخی از این متون عبارت اند از:
-1استغاثه حضرت نوح (ع) به عترت در هنگام طوفان:

این مناجاتیست که بر بخشی ازچوب کشتی حضرت نوح(ع) به زبان سریانی حک شده بود:

"ای خدای من!ای مددکار من!
به لطف و مرحمت خود و به حق ذات های مقدس،محمد،ایلیا،شبر و شبیر و فاطمه دست مرا بگیر.این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر و واجب الحترام هستند و تمام دنیا برای آنان برپا شده است.
پروردگارا!به واسطه نامشان مرا مدد فرما"

علی و پیامبران،ص43

-2عهدین و استغاثه حضرت سلیمان(ع) به عترت:

"ای احمد!به فریادم رس
یا علی !مرا مدد فرما
ای بتول !نظر مرحمت فرما
ای حسن!کرم فرما
ای حسین!خوشی بخش
این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه میکند"

علی و پیامبران،ص33

و چه بسیار از متونی که این پیوستگی را در لفافه نیز مورد اشاره قرار میدهد،همچون مباحث مربوط به "روح القدس" و پشتیبانی او از جبهه رسولان و مباحث مربوط به "ایلیا".
درین مقاله قصد نداریم همه سرنخ های موجود را بررسی کنیم بلکه به مثابه مشتی از خروار،شواهد معلمی و همراهی حضرت علی(ع) بر همه انبیاء یا برخی از انبیاء از جمله حضرت سلیمان علیه السلام را نشان میدهیم.

الف.همراهی امیر المومنین علیه السلام با انبیاء(ع) با هیبتی غیر مادی

حضرت علی (ع):
"کنت مع جمیع الانبیاء سرا و مع الخاتم(ص) جهرا"
من در نهان با همه انبیاء بودم و آشکارا با پیامبر خاتم

شرح دعاء صباح،جلد2،ص121

ب.همراهی و تربیت انبیاء توسط امیر المومنین(ع)

حضرت علی(ع):

"ما به همراه آدم بودیم و به همراه نوح بودیم و به همراه موسی بودیم و به همراه عیسی و داوود و سلیمان بودیم،و با انان بودیم که در میانشان بودند و در بین انبیاء،پس همه انها به سوی ما هستند و درون ما قدم میگذارند و به وسیله ما فضل و رفعت داده میشوند."

علی(ع) و خطبه نادره،ص58

حضرت علی (ع):

"من آنم که نوح را در کشتی به امر پروردگارم حمل کردم،منم آنکه یونس را از شکم ماهی به اذن پروردگارم خارج کردم،من آنم که دریا را به امر پروردگارم بر موسی شکافتم،منم آنکه ابراهیم را به اذن پروردگارم از آتش خارج کردم،من آنم که به اذن پروردگارم نهرهایش را جاری کردم و چشمه هایش را شکافتم و درختانش را غرس کردم...و من خضرم همان عالم موسی و معلم سلیمان بن داوودم...."

بحار الانوار،ج26،ص5

ج.فرمانبرداری حضرت داوود (ع) از امیر المومنین(ع)

"اطاعت ان بزرگواری که "ایلی" نام دارد واجب است و فرمانبرداری از او همه کارهای دین و دنیا را اصلاح میکند.آن شخصیت والا مقام را "حدار" نیز میگویند.
او دستگیر و مدد کار بیکسان و شیر شیران باشد.نیرو و قدرتش بسیار و تولدش در "کعابا" خواهد بود.بر همه واجب است که دامان ان بزرگوار را بگیرند و همانن غلام حلقه به گوش او را اطاعت کنند.
بشنود هر که گوش شنوا دارد،بفهمد هر که عقل و گوش دارد،بیندیشد هر که قلب و مغز دارد که چون وقت بگذرد ،دوباره باز نمیگردد"
علی و پیامبران،ص27

د.ابراهیم(ع) از شیعیان علی(ع)

از امام صادق(ع) روایت است که در تفسیر آیه "و ان من شیعته لابراهیم" فرمودند:یعنی ابراهیم از شیعیان علی (ع) است.
الفرقان فی تفسیر القرآن،ج25،ص169

این ها احادیث،متون و روایاتی بود که همراهی و معلمی علی علیه السلام نسبت به انبیاء نشان میدهد.
دو عدد از شواهد تاریخی دیگر هم یکی حفر قبر امیر مومنان توسط حضرت نوح بوده است که خود حضرت علی پیش از شهادت ان را برای فرزندان خود امام حسن و امام حسین بازگو میکند و دیگری نامیده شدن مهمترین شهر یهودیان یعنی بیت المقدس به نام حضرت علی است.نام دیگر بیت المقدس "ایلیا" میباشد:Gol:.

سلام ممنون

از همه جالب تر قضیه زهر چشم امام علی ع از فرعون بود که ریشش و محکم کشید طوری که فرعون از ترس تب کرد!

[=&quot]سلام علیکم
آنچا ذیلا خواهد آمد متنی است در سه قسمت که بر اساس معرفی حضرت از نقش خود در رابطه با انبیاء، تنظیم شده است.
تمام جملات حضرت با کلمه «أنا» آغاز می شود.
منبع هر حدیث به صورت اختصاری در پایان حدیث آمده و در انتهاء نوشتار به صورت تفصیلی ذکر شده است:

حقيقت همه اديان من هستم[=&quot][1]؛ لذا همراه آن­ها بوده[=&quot][2] و هر زمان كه لازم باشد آن­ها را از بين مي­برم[=&quot][3]. بر اين اساس، من انبيا را مبعوث نموده[=&quot][4] و حجّتِ همه انبيا[=&quot][5] و وارث آن­هايم[=&quot][6] يعني: همه آنچه قرار است از انبيا به اوصيا و از اوصيا به انبيا برسد، وسيله من انجام مي­گيرد و به اين وسيله همه ­ي ديون
آن­ها را من پرداخت كرده و وعده ­هاي­شان را محقّق مي­نمودم[=&quot][7]. آياتشان را كه در الواح[=&quot][8] و در قالب كلماتي[=&quot][9] وجود داشته است حفظ مي­نمودم[=&quot][10]. زيرا من با همه­ي انبيا ظهور داشته­ ام[=&quot][11]. و كُتُب پيشين آن­ها را نگهداري مي­نمودم[=&quot][12]. تا جايي كه هزار كتاب از آن­ها الان نزد من محفوظ است[=&quot][13] و اين گونه وارث علمي آن­ها شده ­ام[=&quot][14].
[=&quot]آن­ها هر وقت به آسمان مي­رفتند، هم، بال بُراقشان[=&quot][15] (مركب مخصوص، براي صعود به آسمان) بودم و (هم در آسمان) بر من فرود مي­آمدند[=&quot][16].
ادامه دارد ...

[=&quot][=&quot][1][=&quot] أَنَا حَقِيقَةُ الأدْيَانِ (نف)
[=&quot]حقیقت ادیان الهی کمک به انسان برای تواضع در پیشگاه حقیقت است. هر حقیقتی که تواضع در مقابل آن نیازمند فروتنی و نفس کُشی بیشتری باشد، دین، بیشتر،
آن­جا جلوه و ظهور می­نماید.

[=&quot]این که در احادیث آمده است ولایت، مهم­ترین رکن اسلام است، به این خاطر است که در مقابل پذیرش آن مردم مدینه، همه مرتد شدند جز سه نفر. مردم مدینه پایه گذار مدنیت اسلام هستند. عدم پذیرش ولایت، سبب شد تا بنیان این تمدن آن­چنان سست و بی مایه بنا نهاده شود که مسلمانان جزء عقب مانده­ترین ملت­های کنونی جهان باشند.
[=&quot]بارها این مطلب تذکر داده شده است که مشکل همه ادیان پیروی نکردن از اوصيا انبيا بوده است. اوصیایی که حافظ ارزش­های دین بوده­اند.
[=&quot]ادیان غیر از اسلام ضربه­های هولناکی از نافرمانی در مقابل اوصيا انبيا دیده­اند! اما بالاخره پیامبر بعدی که آمده است باز روح تازه­ای به دین بخشیده است. ولی پیامبر اسلام آخرین انسان کاملی بود که دین الهی را روحی تازه بخشید. بعد از آن دیگر کسی نخواهد آمد. لذا مسئله وصایت و خلافت در اسلام، از اهمیتی بیشتر نسبت به دیگر ادیان برخوردار است.
[=&quot]بنابر آنچه گفته شد، امام علی (علیه السلام) مظهر همه­ي ستم­هایی است که مردم نسبت به اوصیای انبیا روا داشته­اند.

[=&quot][2][=&quot]أَنَا صَاحِبُ الأدْيَانِ (لز)

[=&quot][=&quot][3][=&quot] أَنَا حَاطِمُ الأدْيَانِ [=&quot](لز)

[=&quot][4][=&quot] أنَاَ الّذِي بَعَثْتُ النبيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ (تف)

[=&quot][=&quot][5][=&quot] أَنَا حُجَّهُ الأنْبِيَاء (قب)

[=&quot][6][=&quot]أنَا وَرَثَةُ الأنبياءِ (لز)
[=&quot]«ورثة» جمع وارث است. مناسب قواعد نحوي عربي اين است كه جمله فوق اين گونه گفته شده باشد: «أنَا وارثُ الأنبياء»
[=&quot]منابع اهل سنت از پيامبر اسلام نقل مي­كنند كه حضرت فرمود: هر كه مي­خواهد به علم آدم و فقه نوح و زهد يحيي و تعصب موسي نگاه كند بايد به على بن ابى طالب نگاه كند. (مناقب خوارزمي: 49 و 245)

[=&quot][7][=&quot]أَنَا أُوَرِّثُ مِنَ النَّبِيِّينَ إِلَى الْوَصِيِّينَ وَ مِنَ الْوَصِيِّينَ إِلَى النَّبِيِّينَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ أَنَا أَقْضِي دِينَهُ وَ أُنْجِزُ عِدَاتَه (بح)

[=&quot][=&quot][8][=&quot] أَنَا حَفِيظُ الألْوَاحِ (لز)

[=&quot][9][=&quot]أَنَا حَافِظُ الْكَلَمَاتِ (نف)

[=&quot][10][=&quot]أَنَا الَّذِي اسْتُحْفِظْتُ آيَاتِ النَّبِيِّينَ الْمُسْتَخْفِينَ الْمُسْتَحْفَظِينَ (بح)

[=&quot][=&quot][11][=&quot] أَنَا الظَّاهِرُ مَعَ الأنْبِيَاءِ [=&quot](لز)

[=&quot][=&quot][12][=&quot] أَنَا صَاحِبُ الْكُتُبِ السَّالِفَةِ (مش)

[=&quot][=&quot][13][=&quot] أَنَا الَّذِي عِنْدِي أَلْفُ كِتابٍ مِنْ كُتُبِ الأنْبِيَاءِ [=&quot](مش)

[=&quot][14][=&quot]أَنَا وَارِثُ الأنْبِياءِ [=&quot](لز)

[=&quot][=&quot][15][=&quot] أَنَا جَنَاحُ الْبُرَاقِ [=&quot](لز)

[=&quot][=&quot][16][=&quot] أَنَا ضِياعُ الْبُراقِ [=&quot](لز)

@ روحبخش بی زحمت منابع رو ذکر کنید

[=&quot](از میان نام انبیاء به چند نام اشاره می­کنم:)
1.[=&quot] [=&quot]من آدم نخستين هستم[=&quot][1]‏، و آدم (معروف) به وسيله من بر خطايش توبه نمود[=&quot][2].
2.[=&quot] [=&quot]ادريس را من به مكاني بلند مرتبه عروج دادم[=&quot][3].
3.[=&quot] [=&quot]من نوح را نجات داده و همراهي نمودم[=&quot][4] تا آن جا كه نوح اوّل نام گرفتم[=&quot][5].
4.[=&quot] [=&quot]من همراه[=&quot][6] و دوست[=&quot][7] و صاحب سرّ ابراهيم هستم[=&quot][8] و او را از آتش نجات دادم[=&quot][9] كه اصلا من خودِ ابراهيم بودم آن­گاه كه به آتش انداخته مي­شد[=&quot][10].
5.[=&quot] [=&quot]من همراه آن ماهي دريا بودم[=&quot][11] كه توانستم يونس را به اذن پروردگارم از شكم ماهي نجات دهم[=&quot][12].
6.[=&quot] [=&quot]من همراه شيث پسر آدم بودم.[=&quot][13]
7.[=&quot] [=&quot]من همراه خضر بودم[=&quot][14].
8.[=&quot] [=&quot]من همراه إرَم بودم[=&quot][15].
9.[=&quot] [=&quot]من همراه قوم ثمود بودم آن­گاه كه معجزات براي آن­ها صورت
مي­گرفت، من بودم كه درباره نوع عذابشان تدبير نمودم پس تكانشان دادم و زلزله به شهرشان انداختم و هلاكشان نمودم و شهرشان را واژگون نمودم[=&quot][16].

10.[=&quot] [=&quot]من همراه قوم عاد و باغات سرسبزشان بوده­ام[=&quot][17]. تا آن جا كه صيحه حق[=&quot][18] و تند باد سهمگين من، آن­ها را نابود ساخت[=&quot][19] و او (و اصحابش را از آن مهلكه) نجات داد[=&quot][20].
11.[=&quot] [=&quot]من مونس يوسف در چاه بودم و او را از آن خارج ساختم[=&quot][21]. و آن­گاه كه متهم شد من از زبان آن كودك نجاتش دادم[=&quot][22].
12.[=&quot] [=&quot]من ابري سياه بودم كه براي قوم شعيب عذاب شدم[=&quot][23].

ادامه دارد ...
[=&quot][=&quot][1][=&quot] أَنَا آدَمُ الأَوَّلُ (مش) [=&quot]

[=&quot][2][=&quot] [=&quot]أَنَا بِي تَابَ اللهُ عَلَى آدَمَ فِي خَطِيئَتِه (فض)

[=&quot][3][=&quot] [=&quot]أَنَا رَافِعُ إدْرِيسَ مَكَأَنَا عَلِيّاً (لز)

[=&quot][=&quot][4][=&quot] أَنَا صَاحِبُ نُوحٍ وَ مُنْجِيهِ [=&quot](مش)[=&quot] [=&quot]

[=&quot][=&quot][5][=&quot] أَنَا نُوحُ الأَوَّلُ (مش) [=&quot]

[=&quot][=&quot][6][=&quot] أَنَا صَاحِبُ إبْراهِيمُ [=&quot](مش)[=&quot] [=&quot]

[=&quot][7][=&quot] [=&quot]أَنَا خِلَّةُ الْخَلِيلِ (لز)

[=&quot][8][=&quot] [=&quot]أَنَا سِرُّ إبْرَاهِيمَ (لز)

[=&quot][9][=&quot] [=&quot]أَنَا الَّذِي أخْرَجْتُ إبْرَاهِيمَ مِنَ النَّارِ بِإذْنِ رَبِّي (ب‍ح)

[=&quot][10][=&quot] أنَاَ إبراهيمُ الْخليلُ حينَ أُلْقِيَ فِي النّارِ[=&quot] (تف)

[=&quot][11][=&quot] [=&quot]أَنَا صَاحِبُ الْحِيتَانِ (لز)

[=&quot][12][=&quot] [=&quot]أَنَا الَّذِي أخْرَجْتُ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإذنِ رَبِّي (بح)

[=&quot][=&quot][13][=&quot] أَنَا صَاحِبُ شَيْتَ بْنِ آدَمَ (مش) [=&quot]

[=&quot][=&quot][14][=&quot] أَنَا صَاحِبُ الْخِضْرِ وَ هَارُونَ (مش)[=&quot]

[=&quot][=&quot][15][=&quot] أَنَا صَاحِبُ مُوسَى وَ إرَمَ (مش) [=&quot]

[=&quot][16][=&quot] [=&quot]أَنَا صَاحِبُ ثَمُودَ وَ الآيَاتِ أنَاَ مُدبّرُهَا أنَاَ مُزَلْزِلُهَا أنَاَ مُرْجِفُهَا أنَاَ مُهْلِكُهَا أنَاَ مُدْبِرُهَا ... (لز)

[=&quot][17][=&quot] [=&quot]أَنَا صَاحِبُ الْعَادِ وَ الْجَنَّاتِ (لز)

[=&quot][18][=&quot] أنَاَ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ يَوْمَ الْخُرُوجِ الّذِي لا يُكْتَمُ عَنْهُ خَلْقَ السَّمواتِ وَ الأرْضِ (تف)
[=&quot]اشاره به آيه: «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً» (مؤمنون: 41). ترجمه: پس بانگ (مرگبار) آنان را به حق فرو گرفت؛ و آنان را (همچون) خاشاكى بر سيلاب قرار داديم.[=&quot]

[=&quot][19][=&quot] [=&quot]أَنَا آصِفُ «عاصف» هُود [=&quot](لز)[=&quot]

[=&quot][20][=&quot] [=&quot]أَنَا مُسْتَنْبِطُ هُودٍ (لز)

[=&quot][21][=&quot] أنَاَ مُؤنِسُ يُوسُفَ الصِّدِّيقِ فِي الْجُبِّ وَ مُخْرِجُهُ (تف)

[=&quot][22][=&quot] أنَاَ المتكلّمُ عَلَى لِسانِ الصَّبيّ[=&quot] (تف)
[=&quot]اشاره دارد به آيه:[=&quot] [=&quot]شَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كاَنَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكَاذِبِين‏ (يوسف: 26) ترجمه: شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد: «اگر پيراهن او از جلو چاك خورده، زن راست گفته و او از دروغگويان است.
[=&quot]در احاديث آمده است كه اين شاهد، كودكي بود در گهواره از اقوام همسر عزيز مصر كه خداوند او را به سخن آورد.

[=&quot][23][=&quot] [=&quot]أَنَا عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّة (بج)
[=&quot]اشاره دارد به آيه: فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظيم‏ (شعراء: 189) ترجمه: پس او را تكذيب كردند، و عذابِ روزِ ابر (آتشبار) آنان را فرو گرفت. به راستى آن، عذابِ روزى هولناك بود.

13.[=&quot] [=&quot]من انتخابيِ آل عمرانم[=&quot][1]. همراه هارون[=&quot][2] و همراه موسي و يوشَع بن نون [=&quot][3] و برادر ايندو[=&quot][4] بوده­ام چه:
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]در كناره طور آن­گاه كه خداوند بر او تجلّي نمود[=&quot][5] و او رو بر زمين افتاد من كناره­ي كوه بودم[=&quot][6]. اصلاً من آن كوه[=&quot][7] و آن نور بودم كه بر او تجلّي نمود[=&quot][8].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه خداوند با او سخن گفت من سرّ اين سخن بودم[=&quot][9].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه خضر معلّم او شد، من در قالب خضر به او تعليم دادم[=&quot][10] و همچنين تورات را تفسير نموده ام[=&quot][11].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه مي­خواست از دريا بگذرد، من به اذن پروردگارم او را عبور دادم[=&quot][12].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه دست بيضايش را از جيبش خارج نمود من آن بيضا بودم[=&quot][13].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه عصايش اژدها شد به آن سخن گفتم كه چه كند[=&quot][14] و اين چنين عصاي موسي آيت بزرگ الهي گشت[=&quot][15].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه بر آن سنگ زد و دوازده چشمه از آن جوشيد من آن سنگ بودم[=&quot][16].
14.[=&quot] [=&quot]خداوند توسط من توبه داود را پذيرفت[=&quot][17]. من زبور را ورق زده[=&quot][18]، تصحيح نموده[=&quot][19] و تفسير كرده­ام[=&quot][20].
15.[=&quot] [=&quot]من معلم سليمان بوده­ام[=&quot][21] و صاحب انگشترش[=&quot][22].
16.[=&quot] [=&quot]من همراه ايّوب دردمند بودم تا آن جا كه شفايش دادم[=&quot][23].
17.[=&quot] [=&quot]من مسيح بودم:
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه نه روحي بود كه حركت كند و نه شخصي بود كه نفسي بكشد، من مسيح بودم[=&quot][24] و بعد هم عيساي هر زمان شدم[=&quot][25].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه در گهواره[=&quot][26] كودكي بود من به جايش سخن گفتم[=&quot][27].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]آن­گاه كه كور و پيسي دار را شفا مي­داد‏، من شفا
مي بخشيدم[=&quot][28].

[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]انجيل را من تفسير نموده[=&quot][29] و تصحيح نمودم[=&quot][30].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]ميمون، وصيّ عيسي من بودم[=&quot][31].
[=Symbol]·[=&quot] [=&quot]من همان مؤمني هستم كه برادر رضاعي عيسي بود![=&quot][32]
18.[=&quot] [=&quot]من همراه ذوالقرنين[=&quot][33] بلكه خود او بودم كه نامش در كتب نخستين آمده است[=&quot][34].
19.[=&quot] [=&quot]من با اصحاب رقيم[=&quot][35] (اصحاب كهف[=&quot][36]) سخن گفته­ام.

****
[=&quot][1][=&quot] [=&quot]أَنَا صَفْوَةُ آلِ عِمْرَانِ (لز)

[=&quot][=&quot][2][=&quot] أَنَا صَاحِبُ الْخِضْرِ وَ هَارُونَ (مش)[=&quot]

[=&quot][=&quot][3][=&quot] أَنَا صَاحِبُ مُوسَى وَ يُوشَعَ بنِ نُونَ (مش)

[=&quot][4][=&quot] [=&quot]أَنَا مُوَاخِي يُوشَعِ وَ مُوسَى (مش)

[=&quot][5][=&quot] [=&quot]أَنَا صَاحِبُ الطُّورِ يَومَ التَّجَلِّي لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (لز)

[=&quot][=&quot][6][=&quot] أَنَا جَانِبُ الطُّورِ [=&quot](لز)

[=&quot][7][=&quot] [=&quot]أنَاَ الطورُ (مش)

[=&quot][8][=&quot] [=&quot]أَنَا كَاشِفُ لِمَا خَرَّ مُوسَى صَعِقَاً أَنَا ذَلِكَ النُّورُ الظَّاهِرُ (لز)
[=&quot]اشاره دارد به آيه: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني‏ أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني‏ وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ» (اعراف: 142. ترجمه: [=&quot]و با موسى، سى شب وعده گذاشتيم؛ و آن را با ده شب (ديگر) تكميل نموديم؛ پس ميعادگاه پروردگارش (با او)، چهل شبِ تمام شد. و (در هنگام رفتن،) موسى به برادرش هارون گفت: “ جانشين من در ميان قومم باش؛ و (امورشان را) اصلاح كن؛ و راه فسادگران را پيروى مكن.“

[=&quot][=&quot][9][=&quot] أَنَا سِرُّ الْكَلِيمِ [=&quot](مش)[=&quot] [=&quot]

[=&quot][10][=&quot] [=&quot]أَنَا الْخِضْرُ مُعَلِّمُ «عالم» مُوسَى (بح)
[=&quot]اشاره دارد به قصه حضرت خضر و حضرت موسي كه در آيات 60 تا 82 سوره كهف آمده است.

[=&quot][=&quot][11][=&quot] أَنَا مُعْرِبُ التَّورَاةِ (لز)[=&quot]

[=&quot][12][=&quot] [=&quot]أَنَا الَّذِي جَاوَزْتُ بِمُوسَى ابْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِإذْنِ رَبِّي (مش)

[=&quot][=&quot][13][=&quot] أَنَا صَاحِبُ الْبَيْضَاءِ (مش) [=&quot]

[=&quot][14][=&quot] [=&quot]أَنَا مُكَلِّمُ الثُّعْبَانِ (نف)

[=&quot][15][=&quot] أنَاَ آيَاتُ اللّه‏ِ الْكُبْرَى الّتي رَآهَا فِرْعونُ[=&quot] (تف)
[=&quot]اشاره دارد به آيه: فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى‏ (نازعات: 20)

[=&quot][16][=&quot] أنَاَ الْحَجَرُ الّذي انْفَجَرَ مِنْهُ اثْنَتَا عَشَرَةَ عَيْنَاً[=&quot] (تف)

[=&quot][17][=&quot] أنَاَ الّذي تَابَ اللّهُ بِي عَلَى داود[=&quot] (تف)
[=&quot]اين جمله اشاره دارد به قصه قضاوت عجولانه حضرت داود كه در قرآن (آيه 24 سوره ص) آمده است: دو نفر از روي ديوارِ منزل داود، نزد او آمدند و يكي از آن­ها شروع به طرح ادعاي خود كرد؛ داود وحشت زده از نحوه آمدن آن­ها به منزل وي سريع نسبت به ادعاي مطرح شده قضاوت نمود، بدون آن كه سخن ديگري را هم بشنود. هرچند قضاوت درستي نمود. ولي وقتي متوجه اشتباهش شد از خداوند طلب مغفرت نمود.

[=&quot][=&quot][18][=&quot] أَنَا مُصَفِّحُ الزَّبُورِ (لز)[=&quot]

[=&quot][19][=&quot] [=&quot]أَنَا مُصَحِّحُ الزَّبُورِ

[=&quot][=&quot][20][=&quot] أَنَا [=&quot]مُفَصِّحُ [=&quot]الزَّبُورِ [=&quot](لز)[=&quot]

[=&quot][21][=&quot] [=&quot]أَنَا مُعَلِّمُ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدِ (بح)

[=&quot][=&quot][22][=&quot] أَنَا صَاحِبُ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ (مش)
[=&quot]جمله فوق و امثال آن حاكي از قيام حضرت مهدي (عليه­السلام) و يا رجعت است زيرا انگشتر حضرت سليمان نشان سلطنت مي­باشد.[=&quot]

[=&quot][=&quot][23][=&quot] أَنَا صَاحِبُ أيُّوبِ الْمُبْتَلَى وَ شَافِيهِ [=&quot](مش)[=&quot] [=&quot]

[=&quot][=&quot][24][=&quot] أَنَا الْمَسِيحُ حَيْثُ لا رُوحَ يَتَحَرَّكُ وَ لا نَفْسَ يَتَنَفَّسُ غَيْرِي [=&quot](مش)[=&quot]

[=&quot][25][=&quot] [=&quot]أَنَا عِيسَى الزَّمَانِ (لز)
[=&quot]منابع اهل سنت نقل مي­كنند: هنگامى كه على بن ابى طالب به فتح خيبر آمد، پيامبر باو فرمود: «اى على اگر گروهى از امتم در باره تو نمى‏گفتند آنچه را كه نصارى در باره عيسى بن مريم گفته است، در باره تو سخنى مى‏گفتم كه بر گروه مسلمانان نمى‏گذشتى مگر آنكه خاك را از زير پاهايت مى‏گرفتند و زياد مانده آب وضويت را اخذ مى‏نمودند، و با آن­ها شفا مى‏جستند. (مناقب خوارزمي: 245)

[=&quot][=&quot][26][=&quot] أَنَا الْمُتَكَلِّمُ عَلَى لِسَانِ عِيْسَى فِي الْمَهْدِ [=&quot](مش)[=&quot] [=&quot]

[=&quot][=&quot][27][=&quot] [=&quot]أَنَا مَنْطِقُ عِيسَى فِي الْمَهْدِ صَبِيّاً (لز)

[=&quot][28][=&quot] أنَاَ الّذي أُبْرِئُ الأكْمَهَ وَ الأبْرَصَ (تف)

[=&quot][29][=&quot] [=&quot]أَنَا مُفَسِّرُ الإنجيلِ [=&quot](لز)

[=&quot][30][=&quot] [=&quot]أَنَا مُصَحِّفُ الإنجيلِ [=&quot](لز)[=&quot]

[=&quot][31][=&quot] [=&quot]أَنَا مَيمُونُ وَصِيِّ عِيسَى (لز)

[=&quot][32][=&quot] [=&quot] [=&quot]أَنَا مُؤمِنُ رِضَاعِ عِيسَى (لز)

[=&quot][33][=&quot] أنا صَاحِبُ الْقَرْن (لز)

[=&quot][=&quot][34][=&quot] أَنَا ذُو الْقَرْنَيْنِ الْمَذْكُورُ فِي الصُّحُفِ الأولَى (مش)) [=&quot]

[=&quot][35][=&quot] [=&quot]أَنَا مُكَلِّمُ أصْحَابُ الرَّقِيمِ (فض)
[=&quot]انس بن مالك تعريف مي­كند: فرشى از بهندف (دهى است از دهات شام) براى‏ پيامبر خدا هديه آورده شد، به من فرمود: «اى انس اين را پهن كن!» من آن را گستردم. سپس فرمود:
[=&quot]«آن ده نفر را (سران منافقين را) بخواه تا بيايند» من آنان را خواستم، هنگامى كه وارد شدند، به آن­ها فرمود:
[=&quot]«روى فرش بنشينيد!» بعد على را خواست، و با او مدت دراز رازگويى كرد، سپس على بر گشته روى فرش نشست بعد (علي) فرمود:
[=&quot]«اى باد ما را بردار و ببر!» باد ما را برداشته و فرش ما را حركت مي­داد، بعد فرمود:
[=&quot]«اى باد ما را بگذار!» سپس فرمود:
[=&quot]«ميدانيد كجا هستيد؟» گفتيم:
[=&quot]«نه!» فرمود:
[=&quot]«اين جا مكان ياران كهف و رقيم است بپا خواسته و برادرانتان را سلام بگوئيد» يك يك بپا خواسته و بر آنان سلام گفتيم، جواب نگفتند، بعد على بپا خواسته و فرمود:
[=&quot]«سلام بر شما اى گروه راستگويان و شهداء» گفتند:
[=&quot]«درود و رحمت خدا و بركات او بر تو باد» سؤال كردم:
[=&quot]«چه شده بر آنان و سبب چيست كه جواب تو را دادند و جواب ما را ندادند؟» على به آنان فرمود:
[=&quot]«بر شما چه شده كه جواب برادران مرا نمي­دهيد؟» گفتند:
[=&quot]«ما گروه راستگويان و شهداء بعد از مرگ جز با پيامبر يا وصى او با كسى سخن نمى‏گوئيم» فرمود:
[=&quot]«اى باد ما را بردار!» ما را برداشته و حركت مي­داد بعد فرمود:
[=&quot]«اى باد ما را بگذار!» آن­ها را گذاشت در آن هنگام ما در حره بوديم، على فرمود:
[=&quot]«نزد پيامبر در ركعت آخر نماز مي­رسيم» و ما راه را پيموديم تا رسيديم در آن وقت پيامبر در ركعت آخر اين آيه را مي­خواند:
[=&quot]أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً (كهف: 9) ترجمه: آيا گمان كردى اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟!

[=&quot][36][=&quot] [=&quot]أَنَا مُخَاطِبُ الْكَهْفِ «[=&quot]أهْلِ الْكَهْفِ» [=&quot](لز)[=&quot]

1.[=&quot] [/][=&quot](ام) الامالي، شیخ صدوق - محمد بن علی قمي، انتشارات كتابخانه اسلامي 1362 ([/][=&quot]صفحه: 38 و 603)[/][=&quot][/]
2.[=&quot] [/][=&quot](بح) بحار الانوار، علامه مجلسي[/]–[=&quot] محمد باقر، مؤسسه الوفاء بيروت 1404ق([/][=&quot]جلد:26 صفحه:3 و جلد 53 صفحه: 46 و 81)[/]
3.[=&quot] [/][=&quot](بص) بصائر الدرجات. صفار - محمد بن حسن، منشورات اعلمي تهران، 1362 (صفحه: 415 و 64)[/]
4.[=&quot] [/][=&quot](تو) التوحيد، شیخ صدوق - محمد بن علی قمي، انتشارات جامعه مدرسين 1357 ([/][=&quot]صفحه: 164)[/][=&quot][/]
5.[=&quot] [/][=&quot](حت) الاحتجاج، طبرسي [/]–[=&quot] ابو منصور، نشر مرتضي، مشهد مقدس.1403 ق ([/][=&quot]جلد: 1 صفحه: 74 و 128)[/][=&quot][/]
6.[=&quot] [/][=&quot](فض) الفضائل، شاذان بن جرائيل قمي، المكتبة الحيدرية نجف اشرف 1381 ق ([/][=&quot]صفحه: 3 و 83)[/][=&quot][/]
7.[=&quot] [/][=&quot](قب) مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، المكتبة الحيدرية نجف اشرف 1376 ق ([/][=&quot]جلد 2 صفحه: 385)[/][=&quot][/]
8.[=&quot] [/][=&quot](كا) الكافي، ثقة الاسلام كليني، دار الكتب الاسلامية تهران 1368 ([/][=&quot]جلد 1 صفحه: 196)[/][=&quot][/]
9.[=&quot] [/][=&quot](لز) الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، يزدي حائري [/]–[=&quot] شيخ علي. (جلد: 2 صفحه: 159 و 188 و 205 و 211)[/]
10.[=&quot] [/][=&quot](مش) مشارق انوار اليقين، برسي [/]–[=&quot] حافظ رجب، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات لبنان 1419 ق (صفحه: 259 و 296)[/]
11.[=&quot] [/][=&quot](مص) مصباح البلاغة (مستدرك نهج البلاغة) [/]–[=&quot] حسن ميرجهاني طباطبايي [/]–[=&quot] نسخه خطي (از مجموعه نرم افزار مكتبة اهل البيت (عليهم­السلام) جلد 1 صفحه: 213.[/]
12.[=&quot] [/][=&quot](مع) معاني الاخبار، شیخ صدوق - محمد بن علی قمي، انتشارات كتابخانه اسلامي 1361 ([/][=&quot]صفحه: 58[/][=&quot])[/]
13.[=&quot] [/][=&quot](نف) الازهار (خلاصه عبقات الانوار)، ميلاني [/]–[=&quot] سيد علي، ناشر: مؤلف. 1414 ق ([/][=&quot]جلد 12 صفحه: 81)[/][=&quot][/]
14.[=&quot] [/][=&quot](نهج) نهج البلاغة، سيد رضي، انتشارات دار الهجرة قم. ([/][=&quot]خطبه: 75، 119، 128، 176، 180، 192. نامه: 45. حكمت: 83، 316، 469)[/][=&quot][/]

ممنون

موضوع قفل شده است