حضرت علی (ع) سر نمازش حواسش به خدا بوده یا به فقیر؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت علی (ع) سر نمازش حواسش به خدا بوده یا به فقیر؟

روایتی وجود دارد که می گوید روزی به پای حضرت علی (ع) تیری می خورد که طبیب می گوید این تیر را فقط می توان در هنگام نماز از پای امام در آورد،زیرا ایشان در هنگام نماز متوجه درد نخواهند شد چون تمام حواسشان به خداست.بنابراین سر نماز تیر را از پای ایشان در می آورند.از طرفی دیگر روایتی موجود است که روزی حضرت علی(ع) مشغول نماز بوده اند که یک فقیر می آید و از او درخواست کمک میکند،حضرت نیز انگشتر خود را در هنگام نماز به او می بخشد.
سوال من اینست که چگونه ممکن است حضرت علی(ع) که درد تیر را به خاطر حواسشان به خدا حس نکرده اند حضور فقیر و در خواست او را متوجه شده باشند؟

کارشناس بحث : صدرا

سلام
واقعا سوال خوبيه
منم نميدونم
ولي يه احساسي بهم ميگه شايد شايد وظيفه اي بر امام بوده براي انجام فعل كمك تا اين رفتار منحصر و جاودانه متعلق به ايشون باشه وگرنه در اينكه ايشون در نماز سراسر معطوف خداوند بودن شك ندارم.

با سلام

قبلا در این تایپیک بحث شده

http://www.askdin.com/thread11440.html

یا غفور

من به شما پیشنهاد می کنم سوال 249 از کتاب 665 پرسش و پاسخ از محضر علامه طباطبایی رو بخونید.

از راهنمایی شما متشکرم.من بالاخره تونستم این کتاب رو گیر بیارم و تا حدودی بهم کمک کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ارادت خدمت دوستان!

اینم لینک دانلود کتاب 665 پرسش و پاسخ از محضر علامه طباطبایی(فایل جاوا و برای گوشی)

http://www.askdin.com/thread2488.html

بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب تفسیر نمونه ذیل ایه 55 سوره مائده در پاسخ به چنین سوالی آمده:

[="purple"]فخر رازى و بعضى ديگر از متعصبان ايراد كرده اند كه على (عليه السلام ) با آن توجه خاصى كه در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا كه معروف است پيكان تير از پايش بيرون آوردند و توجه پيدا نكرد) چگونه ممكن است صداى سائلى را شنيده و به او توجه پيدا كند![/]

آنها كه اين ايراد را مى كنند از اين نكته غفلت دارند كه شنيدن صداى سائل و به كمك او پرداختن توجه به خويشتن نيست ، بلكه عين توجه بخدا است ، على (عليه السلام ) در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا، و مى دانيم بيگانگى از خلق خدا بيگانگى از خدا است و به تعبير روشن تر: پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام يك عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبير ديگر آنچه با روح عبادت سازگار نيست ، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خدا است ، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكيد مى كند، ذكر اين نكته نيز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا اين نيست كه انسان بى اختيار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نيست بر مى گيرد.
جالب اينكه فخر رازى كار تعصب را بجائى رسانيده كه اشاره على (عليه السلام ) را به سائل براى اينكه بيايد و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بيرون كند، مصداق فعل كثير كه منافات با نماز دارد، دانسته است در حالى كه در نماز كارهائى جايز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از اين اشاره بيشتر است و در عين حال ضررى براى نماز ندارد تا آنجا كه كشتن حشراتى مانند مار و عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودك و حتى شير دادن بچه شير خوار را جزء فعل كثير ندانسته اند، چگونه يك اشاره جزء فعل كثير شد، ولى هنگاميكه دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى شود اينگونه اشتباهات براى او جاى تعجب نيست !.

التماس دعا موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

ببخشید یک مطلبی هم به نظر من آمد عرض کنم.
با فرض درست بودن کلیت ماجرا اینکه تیر را در نماز از پای مولای متقیان امیرمومنان سلام الله علیه در آوردند می تواند به این دلیل هم باشد که وقتی در غیر نماز این کار را می کردند از شدت اذیت شدن حضرت مانع می شدند ولی در حال نماز نه اینکه حضرت اذیت را متوجه نمی شدند بلکه در محضر خداوند تبارک و تعالی شیرینی صحبت با خداوند بیشتر بوده یعنی اینچنین نبوده که حضرت اصلا متوجه ماجرا نبوده اند بلکه متوجه بوده اند ولی چون در محضر و در حال صحبت با خداوند تبارک و تعالی بوده اند به خودشان اجازه نمی داده اند که به چیزی غیر خدا متوجه باشند هرچند همان اذیت در نماز هم برای ایشان بوده.

شاید هم چنین باشد. والله العالم

سلام بر مولای غریبمان که این ماه ماه شهادت ایشان است.

التماس دعا - یاعلی

[=Arial Black]آیا دادن انگشتر در نماز با حضور قلب منافات دارد؟؟؟

[=Arial Black]طرح شبهه

[=Arial Black]يكي از شبهات كه همواره راجع به آيه ولايت و امامت علي (عليه السلام) مطرح گريده اين است كه دادن ذكات مستحبي در هنگام نماز با خشوع و عبادت نمي‌سازد ؛‌ آن هم در حق كسي مثل امام علي عليه السلام كه در هنگام نماز غرق در ذكر و ياد خدا و از همه چيز بريده و رهاشده بوده است .

[=Arial Black]فخر رازي مي‌نويسد :

[=Arial Black]أن اللائق بعلي عليه السلام أن يكون مستغرق القلب بذكر الله حال ما يكون في الصلاة ، والظاهر أن من كان كذلك فإنه لا يتفرغ لاستماع كلام الغير ولفهمه ، ولهذا قال تعالى : «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ الْعَالِمُونَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالاْرْضَ». آل عمران /191. ومن كان قبله مستغرقاً في الفكر كيف يتفرغ لاستماع كلام الغير.
[=Arial Black]سزاوار به شأن علي عليه السلام اين است كه هنگام نماز ، غرق به يا د خدا باشد ، ظاهر ا هر كه اين وضعيت را داشته باشد فرصت براي گوش كردن كلام ديگري وفهماندن اوراندارد . لذا خداوند متعال فرمودند :

[=Arial Black]همانان كه خدا را [در همه احوال‏] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده يادمى‏كنند، و در آفرينش آسمان‌ها و زمين مى‏انديشند

[=Arial Black]نقد وبررسي شبهه

[=Arial Black]امام علي عليه السلام داراىآنچنان توانمندى روحى و معنوى هست كه به آسانى مى‏تواند دو عبادت نماز وزكات را همراه با يكديگر و بدون كاستى در حضور قلب و اخلاص انجام دهد وآنجا كه امور شخصى و مادى مطرح است ، همان مقام معنوى خويش را حفظ كند ودرد جسمى ، آنان را از حالت « وصال » و « مقام فناء» خارج نگرداند.

[=Arial Black]برخي گفته‌اند كه وقتي ( اگر سند اين روايت درست باشد ) تير را از پاي حضرت خارج ساختند، حضرت متوجه نشد . اين معنا درست نيست.

[=Arial Black]خارج نمودن تير و تكان نخوردن حضرت به اين معنا نيست كه حضرت متوجه خروجتير و درد حاصل از آن نبود .

[=Arial Black]اگر اينطور باشد كه دلالت بر نقص علم وآگاهي حضرت مي‌كند . ايشان متوجه بود ؛ ولي با توجه به خداوند و ارتباط معنوي با مبدا هستي آنچنان قدرتي در خويش احساس مي نمود كه مي‌ توانست بهراحتي درد تير را تحمل كند و آنچنان لذتي مي‌برد كه رنج و درد حاصل از تير برايش آسان مي نمود و اين باز حاصل همان مقام جمعي و اقتدار ولايي حضرت عليه السلام مي ‌باشد .
[=Arial Black]شنيدن صداي سائل و به کمک او پرداختن ، توجه به خويشتن نيست ؛ بلکه عين توجهبه خداست . حضرت علي عليه السلام در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا و مي‌دانيم بيگا نگي از خلق خدا بيگانگي از خداست .

پرداختن زکات در حال نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام يک عمل مباح در ضمن عبادت . آنچه با روح عبادت سازگار نيست ، توجه به مسائل مربوط به زندگي مادي و شخصي است ؛ اما توجه به آنچه در مسير رضاي خداست کاملا با روح عبادت سازگار است .
علاوه بر اين، معناي غرق شدن در توجه به خدا اين نيست که انسان بي اختيار احساس خودرا از دست بدهد ؛ بلکه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برايخدا نيست برمي‌گيرد.

آلوسى در اين مورد مى ‌نويسد : همين سؤال را از ابن جوزى پرسيدند ، او در پاسخ ، اين دو بيت شعر را خواند :
يسقى ويشرب لاتلهيه سكرته
عن النديم ولايلهو عن الناس
أطاعه سكره حتى تمكن من
فعل الصحاة فهذا واحد الناس
نوشيد و مى‌نوشاند و مستى ، او را از توجّه به ساقى باز نمى‌دارد و از مردم غافل نمى‌سازد . مستى او در اختيار اوست تا جايى كه توانسته همانند انسان هاى هوشيار عمل كند ؛ پس او يگانه و منحصر به فرد از اين مردم است .
الآلوسي البغدادي ، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود ( متوفاي1270هـ ) ، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ، ج6 ، 169، ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .

اگر دادن زكات در ركوع مصداق فعل كثير بود ، چرا خداوند در اين آيه از زكات دادن درحال ركوع تكريم و تمجيد نموده است ، و اگر اين عمل نشانه غفلت و بى خبرى از ذكر خدا بود نبايد به عنوان يك رفتار وسلوك الهي تلقي شده و امتيازات مهمي الهي را كه مقام ولايت و امامت باشد ، در قبال آن بدهد .
رسول خدا (ص) در حال نماز از عائشه منگوش گرفت :

اگر اشاره كردن به سائل براي گرفتن انگشتر ،‌ منافي با حالت خشوع و ذكر در نماز باشد ، بايد گفت كه در بعضي از نماز‌هاي ، رسول خدا صلي الله عليه وآله خشوع و انقطاع كامل وجود نداشته است ؛ زيرا مطابق برخي روايات صحيح السند كه در منابع اهل سنت وجود دارد ، پيامبر صلي الله عليه وآله در حال نماز ، مشغول كار هاي ديگر هم بوده است كه به برخي از ين روايات اشاره مي گردد .

حدثنا إِسْمَاعِيلُ قال حدثني مَالِكٌ عن أبي النَّضْرِ مولى عُمَرَ بن عُبَيْدِ اللَّهِ عن أبي سَلَمَةَ بن عبد الرحمن عن عَائِشَةَ زَوْجِ النبي صلى الله عليه وسلم أنها قالت كنت أَنَامُ بين يَدَيْ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَرِجْلَايَ في قِبْلَتِهِ فإذا سَجَدَ غَمَزَنِي فَقَبَضْتُ رِجْلَيَّ فإذا قام بَسَطْتُهُمَا

عائشه گفته است من بين دو دست رسول خدا بودم و هر دو پاي من به سوي قبله رسول خدا بود ؛ وقتي پيامبر سجده مي كرد پايم را منگوش مي گرفت وقتي بلند مي‌شد پايم را دوباره دراز مي‌كردم .

البخارى الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1 ص 150 ،‌ ح375 ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

و در روايت يدرگ مي‌نويسد :

والله لقد رأيت النبي يُصَلِّي وَإِنِّي على السَّرِيرِ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْقِبْلَةِ مُضْطَجِعَةً فَتَبْدُو لي الْحَاجَةُ فَأَكْرَهُ أَنْ أَجْلِسَ فَأُوذِيَ النبي فَأَنْسَلُّ من عِنْدِ رِجْلَيْهِ .

عائشه نقل مي كند كه كه رسول خدا نماز مي خوند ومن نزديك پيامبر وقبله او خابيده بودم از براي من حاجتي پيش آمد ،مايل به نشستن نبودم ، رسول خدا مرا اذيت مي كرد ومن از نزديك پاهاي حضرت فرار كردم

البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 1 ص 192، ح 514 ، ،كتاب الصلاة، ب 105 باب مَنْ قَالَ لاَ يَقْطَعُ الصَّلاَةَ شَىْءٌ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 - 1987 .

ابن رجب حنبلي در شرح صحيح بخاري مي ‌نويسد ‌:

حدثنا سوار بن عبد الله ثنا المعتمر يعني ابن سليمان سمعت عبيد الله ذكر عن أبي النضر سالم عن أبي سلمة بن عبد الحي عن عائشة قالت : كنت أكون نائمة ورجلاي بين يدي رسول الله وهو يصلي من الليل ، فإذا أراد أن يسجد ضرب رجلي فقبضتها فيسجد .
واستدل بالحديث على أن مس النساء بغير شهوة لا ينقض الطهارة ، كما هو قول مالك وأحمد في ظاهر مذهبه . ومن يقول : إن المس لا ينقض بكل حال ، كما يقول أبو حنيفة وأحمد في رواية عنه.

ابن رجب البغدادي ، زين الدين أبي الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدين (متوفاي795هـ) ، فتح الباري في شرح صحيح البخاري ، ج 2 ص 729 ، تحقيق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد ، ناشر : دار ابن الجوزي - السعودية / الدمام ، الطبعة : الثانية ، 1422هـ .
رسول خدا (ص) أُمامة بنت ابوالعاص را در حال نماز روي شانه خود سوار كرد :

همچنين مسلم نيشابوري نقل مي‌كند كه رسول خدا امامة بنت أبي العاص را در حال نماز روي شانه‌هاي خود سوار مي‌كرد :

عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الأَنْصَارِيِّ، قَالَ رَأَيْتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم يَؤُمُّ النَّاسَ وَأُمَامَةُ بِنْتُ أَبِي الْعَاصِ وَهْىَ ابْنَةُ زَيْنَبَ بِنْتِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم عَلَى عَاتِقِهِ فَإِذَا رَكَعَ وَضَعَهَا وَإِذَا رَفَعَ مِنَ السُّجُودِ أَعَادَهَا .

ابي قتاده گفته است كه رسول خدارا ديدم كه مردم را امامت مي كرد ، اُمامه دختر ابي عاص كه فرزند زينب دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله بود، بر شانه رسول خدا بود وقتي ركوع مي كرد به زمين مي گذاشت ووقتي بلند مي شد دوباره بلند مي كرد

النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري ( متوفاي261هـ ) ، صحيح مسلم ، ج 2 ص73، ح 1100، محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .

و بخاري در صحيح خود مي‌نويسد :

أن رسول الله صلي الله عليه و سلم كان يصلي و هو حامل أمامة بنت زينب بنت رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و لأبي العاص بن الربيع فإذا قام حملها و إذا سجد وضعها.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در حال نماز بود و أمامة، نوه خودش را از دخترش زينب از داماش أبي العاص بن ربيع، خيلي دوست داشت و روي شانه خود مي ‌گرفت و مي‌ايستاد و وقتي سجده مي‌كرد، آن دختر را روي زمين مي‌گذاشت و سجده مي‌كرد و باز هنگام بلند شدن، بچه را بغل مي‌ كرد و مي‌ايستاد.

البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج1، ص131، ح516، كتاب الصلاة ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 – 1987؛
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج1، ص73، ح1099، كتاب المساجد و مواضع الصلاة، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .

در سنن ابي داود نيز آمده است :

عن أبي قتادة صاحب رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: بينما نحن ننتظر رسول الله صلى الله عليه و سلم للصلاة، في الظهر أو العصر، و قد دعاه بلال للصلاة، إذ خرج إلينا و أمامة بنت أبي العاص بنت ابنته على عنقه، فقام رسول الله صلى الله عليه و سلم في مصلاه، و قمنا خلفه، و هي في مكانها الذي هي فيه، قال: فكبر فكبرنا، قال: حتى إذا أراد رسول الله صلى الله عليه و سلم أن يركع أخذها فوضعها، ثم ركع و سجد، حتى إذا فرغ من سجوده ثم قام أخذها فردها في مكانها، فما زال رسول الله صلى الله عليه و سلم يصنع بها ذلك في كل ركعة حتى فرغ من صلاته .

منتظر بوديم كه رسول اكرم صلي عليه وآله بيايد و نماز ظهر و عصر را بخوانيم ، بلا آن حضرت را براي اقامه نماز صدا زد ، آن حضرت در حالي به سوي ما آمد كه امامه دختر ابي العاص را روي گردن خود گذاشته بود و بر مصلاي خود ايستاد و ما هم پشت سر او ايستاديم و آن دختر نيز هنوز پشت گردن پيامبر صلي عليه وآله بود. رسول اكرم صلي عليه وآله‌ تكبير گفت و ما هم تكبير گفتيم؛ تا آنجا كه وقتي رسول اكرم صلي عليه وآله‌ خواست ركوع كند، دختر را گرفت و پائين گذاشت و سپس ركوع و سجود را انجام داد، وقتي سجده‌اش تمام شد، دختر را برداشت و روي گردن خود گذاشت . رسول رسول خدا صلي عليه وآله‌ در تمام ركعات نماز خود اينكار را انجام مي‌داد.

السجستاني الأزدي ، سليمان بن الأشعث أبو داود (متوفاي 275هـ) ، سنن أبي داود ، ج1، ص209، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، ناشر : دار الفكر .
الباني اين روايت را داراي سند خوب مي داند :
و إسناده جيد

بهترين اسناد را دارد.

ألباني ، محمد ناصر (متوفاي1420هـ) ، إرواء الغليل ، ج2، ص108، تحقيق : إشراف : زهير الشاويش ، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان ، الطبعة : الثانية ، 1405 - 1985 م .

حال اين پرسش مطرح مي گردد كه آيا اين كار رسول خدا مصداق عمل كثير نيست ؟ و با اصل حضور و خشوع در نماز منافات ندارد ؟
در حالي كه نماز ، اميرالمؤمنين عليه السلام نماز مستحبي بوده ؛ ولي نماز رسول رسول خدا صلي الله عليه وآله نماز واجب بود . نماز مستحبي را در حال حركت هم مي‌توان خواند . اگر حمل كودك در نماز واجب ايرادي ندارد ، قطعا اشاره كه كمتر از حمل است در نماز مستحبي هم ايرادي ندارد .
رسول خدا (ص) امام حسن(ع) و امام حسين (ع) را در حال سجده بر پشت خود سوار مي‌كرد :

احمد بن حنبل حديثي را نقل مي كند كه رسول خدا امام حسن وحسين را در نماز حمل مي كرد :

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أَسْوَدُ بن عَامِرٍ ثنا كَامِلٌ وأبو الْمُنْذِرِ ثنا كامل أبو كَامِلٌ قال أَسْوَدُ قال أنا المعني عن أبي صَالِحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ قال كنا نصلي مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم الْعِشَاءَ فإذا سَجَدَ وَثَبَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ على ظَهْرِهِ فإذا رَفَعَ رَأْسَهُ أَخَذَهُمَا بيده من خَلْفِهِ أَخْذاً رَفِيقاً وَيَضَعُهُمَا على الأَرْضِ فإذا عَادَ عَادَا حتى قَضَى صَلاَتَهُ أَقْعَدَهُمَا على فَخِذَيْهِ قال فَقُمْتُ إليه فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ أَرُدُّهُمَا فَبَرَقَتْ بَرْقَةٌ فقال لَهُمَا الْحَقَا بِأُمِّكُمَا قال فَمَكَثَ ضَوْءُهَا حتى دَخَلاَ

وقتي با رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نماز عشاء مي‌خوانديم ، هنگامي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به سجده مي‌رفت ، امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام مي‌آمدند و پشت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سوار مي‌شدند ، وقتي پيامبر صلي الله عليه و سلم از سجده بلند مي‌شد ، آن دو را آرام مي‌گرفت و روي زمين مي‌گذاشت و وقتي پيامبر صلي الله عليه و سلم دوباره به سجده بر مي‌گشت ،‌ آن دو نيز پشت پيامبر صلي الله عليه و سلم سوار مي‌شدند ؛ تا اينكه نماز رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تمام شد و آن دو را روي زانويش نشاند و سپس دستور داد كه آن دو را به مادرشان تحويل دهند .

الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله ( متوفاي241هـ ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج2، ص513 ، ح10669 ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
حاكم نيشابوري با نقل اين حديث ، مي‌گويد :
هذا حديث صحيح الإسناد .

النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين ، ج3، ص167، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .
در آوردن كفش در حال نماز :

ابوبكر جصاص در احكام القران مي‌نويسد :
وقد روي عن النبي صلى الله عليه وسلم أخبار في إباحة العمل اليسير فيها فمنها أنه خلع نعليه في الصلاة ومنها أنه مس لحيته وأنه أشار بيده ...

از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايت شده در مباح بودن عمل كم در نماز ؛ 1- پيامبر صلي عليه وآله در نماز نعلين را در مي آورد ؛ 2- لحيه اش را مسح مي كرد . 3- با دستش اشاره مي كرد .
الجصاص ، أحمد بن علي الرازي أبو بكر (متوفاي370هـ) ، أحكام القرآن ، ج 4 ص 102 ، تحقيق : محمد الصادق قمحاوي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت – 1405هـ.
رسول خدا (ص) و صحابه در حال نماز انگشترش را درآوردند :

جصاص در اين باره روايتي را نيز نقل مي‌كند :
أن النبى خلع خاتمه ، فخلعوا خواتيمهم وأنه خلع نعليه في الصلاة ، فخلعوا نعالهم.
رسول خدا صلي عليه وآله‌ انگشترش را در مي آورد پس اصحاب انگشترهايش را در مي آوردند ، رسول خدا نعلينش را در نماز در مي آورد پس اصحاب نعلينايش را در مي آوردند .
إبن بطال البكرى القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 10 ص 346 ، تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
نتيجه :

دادن انگشتر به سائل در حال نماز ، هيچ ايرادي ندارد و مخالف خضوع و خشوع در نماز نيست

منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=152

به قسمت زیر رجوع کنید

مبحث دوم : بررسي شبهات دلالي آيه بر امامت

((شبهه چهارم : دادن انگشتر در نماز با حضور قلب منافات دارد))


خادم مهدی(عج);246548 نوشت:
روایتی وجود دارد که می گوید روزی به پای حضرت علی (ع) تیری می خورد که طبیب می گوید این تیر را فقط می توان در هنگام نماز از پای امام در آورد،زیرا ایشان در هنگام نماز متوجه درد نخواهند شد چون تمام حواسشان به خداست.بنابراین سر نماز تیر را از پای ایشان در می آورند.از طرفی دیگر روایتی موجود است که روزی حضرت علی(ع) مشغول نماز بوده اند که یک فقیر می آید و از او درخواست کمک میکند،حضرت نیز انگشتر خود را در هنگام نماز به او می بخشد.
سوال من اینست که چگونه ممکن است حضرت علی(ع) که درد تیر را به خاطر حواسشان به خدا حس نکرده اند حضور فقیر و در خواست او را متوجه شده باشند؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از جوابهای خوب دوستان گرامی
الف)اینکه امیر المومنین علیه السلام در نماز متوجه بیرون کشیدن تیر از پای خود نمی شوند امر عجیبی نیست؛ زمانی که علاقه های مجازی انسان را از توجه به نفس خود باز می دارد، توجه تام به خداوند متعال چه خواهد نمود؟
در داستان حضرت یوسف علیه السلام و زنان مصری قرآن کریم می فرماید:« فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»یعنی یک لحظه دیدن یوسف مساوی با فرموش نمودن خود، حال آنکس که در نماز با حقیقت ایمان،خدا را مشاهده می کند چگونه متوجه دردهای دنیوی خویش باشد.

البته این عدم توجه به غیر خدا در حال نماز، حالتی نبوده که منحصر به امیر المومنین علیه السلام بوده باشد بلکه این حالت در میان اولیای الهی و در راس آنها رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام همواره وجود داشته است.

ب) نکته ای که باید بدان توجه نمود این این که خلوص عمل امیر المومنین علیه السلام در اعطای انگشتر به فقیر به اندازه ای بوده است که خدای متعال آنرا وصف می نماید:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »(مائده/55).سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پيامبر او، و آنها كه ايمان آورده‏اند و نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند.

لذا اگر میزان ارزش عمل، ارزش عند الله است،خدا وند متعال چنین عملی را به احسن وجه مورد قبول خود قرار داده است و این امر کاشف از آن است که در آن لحظه نیز، امام توجه تام خود را نسبت به خداوند متعال از دست نداده و چه بسااگر در آن حال نیز تیری در پای حضرت وجود می داشت و آن را بیرون می کشیدند حضرت متوجه آن نمی شدند.

آیت الله مکارم شیرازی نیز در جواب این سوال می فرمایند:

جواب: اوّلًا: سائل پس از نااميدى از دريافت كمك، در راز و نياز با خدا، شكوه و گله خويش را با نام خدا شروع كرد: «اللَّهُمَّ اشهد ...؛ خدايا تو شاهد باش» بنابراين، اين نام خدا بود كه توجّه على را به سوى سائل جلب كرد و اين، منافاتى با حضور قلب و توجّه به خداوند در نماز ندارد.

علاوه بر اين، مگر مأموم در نماز جماعت صداى مكبّر، يا امام را نمى‏شنود و از او تبعيّت نمى‏كند؟ اگر نمى‏شنود، چگونه مى‏تواند به همراه او نماز را اقامه كند؟!و اگر مى‏شنود، پس در هيچ نماز جماعتى حضور قلب وجود ندارد؟!

ثانياً: آيا شنيدن صداى سائل، با توجّه به اين كه در احاديث از او به رسول خدا تعبير شده، اشكالى دارد؟ شنيدن صداى فرستاده خدا، چه منافاتى با حضور قلب دارد؟[1]

ثالثاً: آيا شنيدن صداى مظلوم و برطرف كردن مشكل او، حتّى در نماز، عبادت نيست؟ [2] اگر عبادت است و على عليه السلام مجذوب آن شده و آن را انجام داده، نه تنها كار آن حضرت اشكال نداشته، بلكه عبادت در عبادت محسوب مى‏شود.

آنچه اشكال دارد پرداختن به خويشتن به هنگام نماز است، امّا پرداختن به نيازمند مظلوم، كه عبادت محسوب مى‏شود، اشكالى ندارد.[3]

موفق باشید

:Gol:--------------------------------------------------:Gol:

[1]. در حديثى از امير المؤمنين عليه السلام آمده است كه:« مسكين فرستاده خدا به سوى شماست، هر كس او را رد كند خدا را رد كرده است و هر كس به او چيزى بدهد، گويا به خداوند داده است!»( وسائل الشّيعة، جلد 6، ابواب الصّدقه، باب 23، حديث‏11.

[2]. روايات فراوانى در فضيلت و آثار صدقه و كمك به نيازمندان وارد شده است؛ از جمله در روايتى از امام باقر عليه السلام مى‏خوانيم:« انجام يك حج را از آزاد كردن هفتاد غلام بيشتر دوست دارم و كمك كردن به يك خانواده نيازمند مسلمان و سير كردن شكم و پوشانيدن آنها و حفظ آبرويشان، از هفتاد حج در نزد من باارزش‏تر است.»( وسائل الشّيعه، جلد 6، ابواب الصدقه، باب 2، حديث 3.

[3].آیات ولایت، ایت الله مکارم شیرازی،ص91.

با سلام و تشکر از دوستان از جمله جوربست،farzad123،قمقمه،asd313ِ،hamed،sayedali وهمچنین کارشناس محترم جناب صدرا.
بنده با توجه به پاسخ های دوستان و همچنین خواندن تاپیکی که در پست3 ذکر شد،و همین طور کتابی که در پست 4 معرفی شد،پاسخ هایی به ذهنم رسید که بهتر دانستم آنها را مطرح کنم:
پاسخ اول:روایت درآوردن تیر از پای حضرت صحیح نیست زیرا اسناد معتبری ندارد و جهت زیر سوال بردن مقام حضرت علی(ع) ساخته شده است.
پاسخ دوم:عبادت سه مرحله دارد.1:امور مادی مانع توجه به امور معنوی و خدا می شود.2:امور معنوی مانع توجه به امور مادی می شود.3:امور معنوی مانع توجه به امور مادی نمی شود،بلکه از جانب الهی به امور مادی توجه می شود.درآوردن تیر از پای حضرت مربوط به مرحله ی دوم از عبادت بوده و دادن انگشتر به فقیر مربوط به مرحله ی سوم از عبادت بوده است.
پاسخ سوم:حضرت در هر دو مورد متوجه بوده ولی در مورد درآوردن تیر،به علت بی ارزش شمردن آن،از توجه کردن به آن خودداری کرده و در مورد بعدی به آن توجه کرده اند.
پاسخ چهارم:حضرت در هر دو مورد توجهشان به خدا بوده،ولی چون در مورد دادن انگشتر،سائل از نام خدا استفاده کرده است،بنابراین نام خدا توجه ایشان را به خود جلب کرده است.
باتشکر

موضوع قفل شده است