جمع بندی رفع شبهه در مورد سادات

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رفع شبهه در مورد سادات

سلام به همگي . يكي از افراد در فاميل ما نظرش اينه كه كلا سيد و غير سيد يه بحث ساختگي هست و از كجا معلوم كه نسب سادات واقعا به ائمه مي خوره
من چطور مي تونم ايشون رو متقاعد كنم با توجه به اينكه خودمم از سادات هستم
چه منبعي اين رو تاييد مي كنه و چه سند تاريخي در اين مورد وجود داره :Gig:

کارشناس بحث : عماد

سادات طبق آنچه در کتاب فضائل السادات آمده، افرادی هستند که از اولاد عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف که جد حضرت رسول(ص) است بوده باشند و فرقی از این جهت بین مرد و زن نیست ولی این که سیادت از ناحیه پدر است یا از ناحیه مادر اکثر علمای شیعه بر این عقیدهاند که سیادت از طرف پدر است نه از جانب مادر.
بنابر حدیثی که از امام موسی بن جعفر(ع) وارد شده است که مردم را به نسب پدرها بخوانید نه به نسب مادران آنها.

و امام(ع) در این خصوص به آیه{p - کافی، ج 1، ص 540. P} شریفه »اُدْعُوهُمْ لِابائِهِمْ...« استناد کردهاند.

طبق آنچه که بیان شد ریشه سادات به حضرت عبدالمطلب و هاشم جدّ اعلای{p - احزاب، آیه 5. P}
پیامبر گرامی اسلام بر میگردد و طبیعی است که هاشم و عبدالمطلب فرزندان زیادی داشتهاند که از جمله آنها عبدالله پدر پیامبر(ص) و ابوطالب پدر علی(ع)؛ عباس، عموی پیامبر و... میباشند و لذا نسل سادات از آنها شروع میشود ولی از آنجا که خداوند اراده نموده است پیامبر(ص) ابتر (مقطوع النسل) نباشد چون فرزند پسری نداشت لذا کوثر یعنی فاطمه(س) را به آن حضرت بخشید که ریشه سادات فاطمی از ایشان و حضرت علی(ع) است و فرزندان و نسل حضرت علی(ع) از دیگر همسران آن حضرت را سادات علوی گویند و آنچه که روشن است شرافت و عظمت ساداتی که اعقاب آنها به حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بر میگردد بیشتر از دیگر سادات است زیرا از ناحیه پدر و مادر به آن ذوات مقدسه منتسب میشوند. اگر چه بعضی از بزرگان فرمودهاند سیادت از طرف مادر هم به فرزند منتقل میگردد و فرزند از طرف مادر سید میباشد. برای کسب اطلاعات بیشتری میتوانید به کتاب فضائل السادات مراجعه نمایید.

منبع :تبیان

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام علي الحسين (ع) و علي عليّ بن الحسين (ع) و علي اولاد الحسين (ع) و علي اصحاب الحسين (ع)

چرا بعضي ها سيد و بعضي ها نه ؟

کسانی که نسب آنان به تپیامبر و امیرالمؤمنین(عليهم صلوات الله) برسد اصطلاحاً به آنان سیّد می‌گویند. شخص سیّد یا غیر سیّد از نظر انسانی و از نظر شخصیتی فرقی ندارند.

مسلمانان به جهت احترام به پیامبر، به خویشاوندان او احترام می گذارند و آنان را آقا و سیّد می دانند. در فقه احکامی برای آنان هست، از جمله: گرفتن زکات بر آنان جائز نیست و به جای آن خمس به سادات فقیر پرداخت می‌شود.

سیادت از حضرت رسول اکرم(ص) شروع شد. سیادت یک نوع شرافت معنوی است که در دودمان پیغمبر اسلام(ص) وجود دارد. اساساً این یک موضوع عمومی است که دودمان و فرزندان شریف و برجسته به تناسب مقام بزرگ خا ندان آن ها میان تمام اقوام دارای احترام و شخصیت هستند. بنابراین احترام و شخصیت "سیادت" در نظر ما برای همان نسبتی است که با بزرگ ترین شخصیت عالم انسانیت یعنی پیغمبر اسلام(ص) دارند.
کلمه "سید" که در لغت عرب به معنای "آقا" است، روی همین نظر به آن ها اطلاق می شود. ریشه سیادت همان عظمت حضرت پیامبر(ص) و امام علی(ع) از نظر صفات و روحیات و اعمال است. آن ها به خاطر شخصیت والای شان آقا و بزرگ بودند. البته شعاع این سیادت و بزرگی به جدّ اعلای پیامبر "هاشم" می رسد.
فرزندان او نیز از این راه کسب افتخار می کنند.
ناگفته پیدا است که انتساب به پیامبر نمی تواند توجیه کننده کم ترین تخلف باشد و از نظر قوانین تفاوتی با دیگران ندارند.
نیز اگر در قیامت مستحق عذاب و جهنم باشند،‌ کیفر خواهند دید. قرآن کریم ملاک برتری افراد را تقوا دانسته و فرمود:

"همانا گرامی ترین شما پیش خدا با تقواترین شما است".

همچنین از نظر قرآن در قیامت همة علاقه ها و نسب ها قطع می شود:‌

"هنگامی که در صور دمیده شود، هیچ گونه نسبی میان آن ها نخواهد بود".

امام زین العابدین(ع) فرمود:

"خداوند بهشت را برای کسی آفریده که اطاعت فرمان او کند و نیکوکار باشد، هرچند برده ای از حبشه باشد، و دوزخ را برای کسی آفریده است که نافرمانی او کند، هر چند فرزندی از قریش باشد".

از آن جایی که ملاک قرب معنوی،‌ پاکی و شایستگی است،‌ نه حَسَب و نسب، در تاریخ زندگی پیامبر(ص) و امامان بزرگوار(ع) می خوانیم که بعضی از نزدیک ترین افراد منتسب به خود را به خاطر عدم ایمان یا انحراف از خط اسلام رسماً طرد کردند و از آن ها تنفر و بیزاری جستند.

همان گونه که رسول خدا(ص) جعفر فرزند امام علی النقی(ع) را "جعفر کذاب" خواند.
او مردی نا اهل و عیاش بود و پس از وفات امام عسکری(ع) به دروغ ادعای امامت نمود و عده‌ای را به گمراهی کشید. مرحوم شیخ عباس قمی دربارة این شخص گفته:

"جعفر مثلش مثل فرزند حضرت نوح پیغمبر(ع) است و ملقب به کذّاب است".

راجع به فضائل سادات

نقل از كتاب ((روح و ريحان )) چون اين گنجينه متضمن آداب و سنن و دستوراتى از اهل بيت عصمت و هم چنين متضمن فضائل و مناقب آن ها بود لذا در خاتمه آن اشاره به بعضى از فضائل سادات و ذريه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امتياز آن ها مي نماييم :

مقدمه در بيان كثرت ذريه نبويه است قال الله تعالى مجده :

اءنا اءعطيناك الكوثر، علماء تفسير، در معنى كوثر اختلاف كثير كرده اند و بعد ده وجه ذكر مى فرمايند كه از جمله آن ها ((خير كثير)) است كه خداوند به آن بزرگوار عطا فرموده و ديگر حوض موعود است كه در كنارش فرداى قيامت كثرت مى شود و ديگر كثرت نسل و ذريه فاطميه است از سادات بنى الحسن (عليه السلام ) و بنى الحسين (عليه السلام ).

پس از آن مى فرمايد: و حق اين است كه ((خير كثير)) جامع تمام معانى مسطوره است ؛ پس اين كلمه مباركه با اختصار لفظ مفيد معانى كثيره است ليكن ظهورش در دو معنى است :
اول : حوض موعود كه ارض آن از بصراى شام است تا صنعاى يمن .
دوم : كه اظهر است از معنى اول ، كثرت نسل و ذريه است به قرينه ان شانئك هو الاءبتر(1)

و يعنى به قدرى از نسل حضرت فاطمه (عليه السلام ) اولاد پديدار شده كه شمارش نمى توان كرد و تا روز قيامت رشته آن ها متصل خواهد بود .

راجع به ده خصيصه اى كه مرحوم حاج ملا باقر در كتاب ((روح و ريحان )) خود نقل فرموده ما فقط مختصرا به چهار خصيصه آن اشاره مى كنيم :

خصيصه اول - در كتاب ((مكارم الاخلاق )) از مفضل بن يونس نقل شده كه گفت : در منزل خود بودم كه خادم من آمد و گفت به در خانه مردى است مُكَنّى به ابى الحسن و موسوم به موسى بن جعفر (عليه السلام ).

گفتم : اى غلام ! اگر راست بگوئى از اين مژده آزادى . پس دويدم به درب خانه و از حضرت تقاضا كردم پياده شوند اجابت فرمودند همين كه داخل خانه شدند خواستم آن جناب را در صدر مجلس بنشانم فرمودند: صاحب خانه سزاوارتر است به صدر مجلس مگر اين كه در ميان جمع مردى از بنى هاشم باشد پس در صدر جلوس فرمودند.

از اين حديث و حديث قدمو اقريشا و لا تقدموهم ظاهر است كه در هيچ مقام تقدم بر سادات روا نيست و ابن خالويه نحوى گفته :

يعنى اگر صدر نشين هر مجلسى سيد هاشمى نباشد پس خيرى نيست در كى كه قرار گرفته در صدر ملس ؛ چه بسيار از بنى هاشم مرا گفتند تو را پياده مى بينم پس مى گفتم در جواب هر يك پياده بودن من به جهت سواره بودن توست يعنى به احترام تو پياده شدم .
(2)

خصيصه دوم - راجع به استجابت دعاى اطفال بنى هاشم است . در ((صحيفه رضويه )) از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود:

دعاء اءطفال ذريتى مستجاب مالم يقار(3) فو الذنوب ؛

يعنى دعاى اطفال ذريه من مستجاب است مادامى كه به گناه نزديك نشده يا كسب گناه نكرده باشند. و قطب راوندى همى حديث را در كتاب ((خرائج )) ذكر كرده است .

و هرگاه به دنيا آيد نوزادى از آل پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به تحقيق زياد شده در شجره بزرگوارى ، شاخه اى .
خلاصه ؛ اطفال و ذريه نبويه و علويه و فاطميه را نتوان به اطفال ديگران قياس كرد.

خصيصه سوم - در موضوع بوسيدن سر يا دست اشخاص . كلينى رحمة الله در كتاب ((كافى )) از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود:

لا يقبل راءس اءحد و لا يده الا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )! و من اءريد به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ).

بوسيدن سر و دست احدى بجز حضرت ختمى مآب جايز نيست مگر آن كسى را كه اراده آن بزرگوار بوده بعضى تصريح كرده اند كه مراد از كلمه ((اءريد به )) فقط حضرت على (عليه السلام ) است ؛ بنابراين لازمه اش اين است كه دست و سر ساير ائمه را نتوان بوسيد و حال اينكه منافى است با اخبارى كه در كتاب كافى است پس مى توان گفت مراد تمام ساداتند.(4)

خصيصه چهارم - كلينى در كتاب ((كافى )) نقل فرموده كه حضرت پيغمبر(ص) خطبه اى خواند و در آخر خطبه فرمود:
اءيها الناس عظموا اءهل بيتى فى حياتى و من بعدى و اءكرموهم و فضلوهم فانه لا يحل لاحد يقوم من مجلسه الا لاءهل بيتى ؛

يعنى اى مردم ! بزرگ بشماريد اهل بيت(ع) مرا در حيات من و بعد از من و اكرام نمائيد آن ها را و برترى دهيد، حلال و جايز نيست از براى احدى كه قيام كند مگر براى اهل بيت(ع) من .

و نيز فرمودند: من رآى اءولادى و لم يقوم بين يديه فقد جفانى و من جفانى فهو منافق .
فرمود: هر كس ببيند اولاد مرا و قيام نكند پيش پاى او، به من جفا كرده و كسى كه به من جفا كند منافق است .

و نيز در بعضى از كتب معتبره ديده شده كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:

من رآى اءولادى و لا يقوم قياما تاما ابتلاه الله ببلاء لادواء له ؛

يعنى هر كس ببيند اولاد مرا و بر نخيزد بتمام قامت ، خداوند او را مبتلا به بلائى مى كند كه دوا نداشته باشد. پس از جمعى اخبار بر مى آيد كه احترام و قيام براى سادات اختصاصى دارد. (5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) سوره كوثر 108، آيه 3.
(2) ((روح و ريحان )) ص 31 - 33.
(3) ((يقاربوا)) در بعضى از مآخذ آمده است .
(4) ((روح و ريحان )) ص 34.
(5) ((روح و ريحان )) ص 34.

منبع:
http://www.eteghadat.com/forum/topic-t1564.html

[=Arial Black]منبع مطلب زیر:
http://www.pasokhgoo.ir/node/64380

[=Arial Black]با سلام
[=Arial Black]حدیث عجیبی خواندم در مورد سادات که رعایت آن خیلی از اوقات برای بنده مقدور نیست یا مشقت بسیار دارد،متن حدیث :
[=Arial Black]" در حدیث است اگر کسی یکی از سادات را ببیند و به احترام او تمام قد قیام نکند خدا به دردی او را مبتلا می‌کند که دوا نداشته باشد."
[=Arial Black]برای مثال بنده هم اتاقی (دانشجوی رشته ی برق دانشگاه سراسری) سیّده دارم یعنی باید هروقت ایشان وارد اتاق می شود برخیزم بالأخره شاید این امر شدنی باشد ولی واقعاً مشکل است ممکنه در حال آشپزی باشم یادر حال رفت وروب ویا از فرط خستگی در حال استراحت ویا مشغول مطالعه...
[=Arial Black]مهمتر از همه ی این ها سر کلاس درس است ، اگر یکی از دانشجوها که سید است وارد شود به خصوص اگر جنس مخالف باشد برای بنده به هیچ وجه مقدور نیست بلند شوم چون علاوه بر اینکه اتهام دیوانه بودن می خورم آبروی بنده هم به خطر می افتد و علاوه بر این باعث پرت شدن حواس بقیه و داد وهوار احتمالاً استاد خواهد شد ، باتوجه به اینکه قصد جسارت به مقام سادات را ندارم چه باید بکنم؟

[=Arial Black]پاسخ:

[=Arial Black]با سلام و شادباش فرا رسيدن سال نو و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

[=Arial Black]حدیث مذکور را در منابع معتبر روایی نیافتیم اما احادیث متعدد دیگری وجود دارد که دلالت و تأکید بر استحباب اکرام و بزرگداشت سادات دارد چنانکه در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که:
[=Arial Black]« روز قيامت كه مى‏شود، منادى ندا خواهد كرد كه: اى گروه خلايق! خاموش شويد كه محمّد (ص) با شما سخن مى‏گويد. پس همه خلايق، خاموش مى‏شوند و پیامبر (ص) بر مى‏خيزد و مى‏گويد: اى گروه خلايق! هركس از شما را كه نزد من، نعمتى يا منّتى يا احسانى بوده باشد، برخيزد تا من تلافى او به جاى‏ آورم.
[=Arial Black]پس مردم خواهند گفت‏ : پدران و مادران ما فداى تو باشند! چه نعمت يا كدام منّت و چه احسان هست كه ما كرده باشيم؟ و هر نعمت و منّت و احسانى كه هست، از خداى‏ و رسول اوست بر جميع خلايق. پس حضرت (ص) به ايشان مى‏گويد كه: هر كس كه جاى داده باشد يكى از اهل بيتِ (ع) مرا يا به ايشان نيكى كرده باشد يا برهنه ايشان را پوشانيده باشد يا گرسنه ايشان را سير كرده باشد، برخيزد تا من، تلافى او را به جاى‏ آورم. پس جمعى از مردم كه اين كارها كرده باشند، برخيزند و از جانب خداى تعالى، ندا رسد كه: اى محمّد(ص) و اى حبيب من! تلافى ايشان را به تو گذاشتم. پس در هر جاى از بهشت كه خواهى، ايشان را جاى بده‏ . پس حضرت (ص) ايشان را در «وسیله» (1) جای خواهد دارد به گونه ای که از آن حضرت(ص) و اهل بيت(ع) او محجوب نباشند»(2)
[=Arial Black]
[=Arial Black]با توجه به مطلب مذکور باید بگوییم که برخواستن هنگام ورود یکی از سادات هم مصداق بزرگداشت مقام و منزلت ایشان به سبب انتساب به خاندان وحی است و لذا امر مستحبی است که در صورت امکان و عدم وجود مانع و عذر انجام آن ثواب دارد اما اگر عذر و مانعی وجود دارد همانند سایر مستحبات می توانید آنها را انجام ندهید.
[=Arial Black]
[=Arial Black]پی نوشت ها:
[=Arial Black]1. «وسیله» طبق سایر روایات درجه ای از بهشت است.
[=Arial Black]2. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق، ج‏2، ص: 65

[=Arial Black]سخنرانی حجت الاسلام هاشمی ن‍ژاد با موضوع مقام سادات (1:00:28)
[=Arial Black]
[=Arial Black] لطفا به لینک زیر مراجعه کنید
[=Arial Black]
[=Arial Black]
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=73065&musicID=51396

[=Century Gothic]منبع زیر:

http://soalcity.ir/node/2038
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]چرا از نظر اسلام مقام سادات بیش از دیگران است؟

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ارسال شده توسط مدیر در تاریخ 4. اردیبهشت 1391 - 15:47 [=Century Gothic]در اسلام، شرافت و کرامت انسان ها، به نسب آنها مربوط نیست. بلکه کرامت و شرف هر انسانی در گرو اعمال خود اوست:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ[حجرات/13] اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله ‏ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى ‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»

امام على علیه السلام می فرمایند: چنگ زدن به كانونهاى فضیلت، از كمال شرافت است.[=Century Gothic][1]
[=Century Gothic]حضرت علی (ع) می فرمایند: هر آن كس كه پَستى اَدَبش او را پست گرداند شرافت تبارش او را بلندى نمى بخشد.[=Century Gothic][2]

[=Century Gothic]حتی در جایی که شرف ائمه یاد می شود، اهل بیت (علیهم السلام) علت آن را ذکر می کنند تا مردم بدانند که سبب اصلی شرف چیست: مردى بحضرت رضا (ع) عرض كرد بخدا قسم كه در روى زمین از جهت پدر احدى با شرف تر از تو نیست آن بزرگوار فرمود تقوى پدران مرا مشرف ساخت و اطاعت خدا ایشان را بهره ‏مند گردانید.[=Century Gothic][3]

[=Century Gothic]اما وقتی یک شخص در مقام انتساب به اهل بیت(ع) دیده می شود، (سید بودن او مد نظر است) احترام بیشتر به او، جهت در نظر گرفتن نسبت اوست. و دلیلی برای پاسداشت حرمت اهل بیت (علیهم السلام) می باشد. همانگونه که اگر فرزند یکی از دوستان عزیز خود را ببینیم، به خاطر پدرش او را تکریم می کنیم. اگر چه هیچ نوع عمل خلاف ظابطه ای انجام ندهیم.
این نوع مواجهه سبب تکریم شعائر است و یاد اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه زنده تر می کند و از همین جهت نیکوست.

با توجه به این توضیحات، می توانیم به بعضی از فرق ها بین سادات و غیر آنها دقت کنیم و بنگریم که علی رغم این فرق ها، بی عدالتی ای بی آن ها و سایر افراد جامعه به وجود نمی آید:
1. در زمینۀ مالی‌: نیمی از خمس به سادات اختصاص داده شده است. اما این فرق، سبب بی عدالتی نیست، چونکه :
اولاً: سهمی كه در خمس برای سادات معین شده فقط به نیازمندان آن‌ها اختصاص می‌یابد، آن هم به اندازه رفع نیاز آن ها، بنابراین تنها از كار افتادگان‌، بیماران‌، كودكان یتیم و یا افراد دیگری كه به علّتی مشكل مادی از نظر هزینه زندگی پیدا كرده‌اند، حق استفاده از آن را دارند.
ثانیاً: مستمندان و نیازمندان سادات‌، حق استفاده از زکات را ندارند و زکات برای جبران نیازهای مالی غیر سادات است. در واقع سادات منبع مالی متفاوتی دارند، نه اینکه حق بیشتری داشته باشند.
ثالثاً: اگر سهم سادات‌ در خمس، از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد، باید آن را به بیت المال ملحق کرد و در مصارف دیگر مصرف نمود.

این فرق می تواند حکمت هایی داشته باشد مثل اینکه بهانه‌ای به دست مخالفان نیفتد كه پیامبر(ص) خویشان خود را بر اموال عمومی مسلط كرده است‌، چون زکات مالیاتی است که حکومت از مردم اخذ می کند. و البته دلایل این تفاوت هر چه باشد، منجر به بی عدالتی نمی شود.
حتی شاید سادات در این فرق احساس محرومیت نیز بکنند: امام صادق(ع) مى‏فرمایند:" جمعى از بنى هاشم به خدمت پیامبر (ص) رسیدند و تقاضا كردند كه آنها را مامور جمع‏آورى زكات چهار پایان كنند و و گفتند این سهمى را كه خداوند براى جمع‏آورى كنندگان زكات تعیین كرده است، ما به آن سزاوارتریم پیامبر (ص فرمود): اى" بنى عبد المطلب" زكات نه براى من حلال است، و نه براى شما ولى من به جاى این محرومیت به شما وعده شفاعت مى‏دهم .... شما به آنچه خداوند و پیامبر(ص) برایتان تعیین كرده راضى باشید (و كار به امر زكات نداشته باشید) آنها گفتند راضى شدیم‏.[=Century Gothic][4]
[=Century Gothic][ر.ك‌: تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مكارم شیرازی و دیگران‌، ج 7، ص 182؛ دارالكتب الاسلامیة/ پرسشها و پاسخهای مذهبی‌، آیت اللّه مكارم شیرازی و جعفر سبحانی‌، ص 168 ـ 172، انتشارات نسل جوان‌.]

2. در امور و مناصب اجتماعی‌: در این زمینه هیچ فرقی بین سادات و غیر آنها نیست. و قرار گرفتن امامت در خاندان پیامبر (ص) نیز دلیل اختصاص جایگاه ویژه به خاندان پیامبر (ص) به دلیل انتساب خانوادگی آنها نیست. امامت نیاز به عصمت دارد و عصمت را تنها خدای متعال تشخیص می دهد و شخص آن را متعین می کند. و دلیل کسب این جایگاه، طهارت شخص و دوری او از هر نوع آلودگی است. و دقت در درخواست حضرت ابراهیم (ع) از خدا، برای امام شدن ذریه اش و پاسخ خدای متعال نشان می دهد که در این امر، رابطه خانوادگی تعیین کننده نیست.
«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ[بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامى كه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض كرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمكاران نمى ‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شایسته این مقامند)»

3. در فضایل و پاداش اخروی‌: در این مساله، انتساب خانوادگی به پیامبر (ص) تنها سبب سنگین تر شدن، مسئولیت ها می شود. همانگونه که قرآن این مساله را درباره زنان پیامبر (ص) بیان کرده است:
«یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسیراً * وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَریماً[احزاب/30-31] اى همسران پیامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این براى خدا آسان است. * و هر كس از شما براى خدا و پیامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده ‏ایم.»[=Century Gothic][5]

[=Century Gothic]امام رضا (ع) در جایی که متوجه می شوند، برادرشان بر دیگران به دلیل نسبش فخر می فروشد، به ملاک اصلی توجه می دهند که تنها عمل خود شخص معتبر است و می فرمایند: اینكه موسى بن جعفر علیهما السّلام پدرت اطاعت خدا كند، روزها را روزه بگیرد و شبها را بنماز و عبادت پردازد و تو معصیت و نافرمانى خدا كنى، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوى باشید و جزاى هر دو بهشت باشد، پس بدون تردید تو عزیزتر از او در نزد خدا باشى (چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بى‏ طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفته ‏اى در حالی که این گونه نیست) آرى علىّ بن الحسین علیهما السّلام فرموده است: براى نیكوكار ما دو چندان پاداش و اجر است و براى بدكار ما دو چندان عذاب و جریمه.[=Century Gothic][6]

[=Century Gothic]در موضعی دیگر امام رضا (ع) به برادر خود که مرتکب اعمال خلافی شده است، این گونه می فرمایند: اى زید از خدا پروا كن و بدان كه ما این موقعیّت را نزد خدا و خلق بدست نیاوردیم مگر از راه تقوى و پرهیزكارى، و هر كس تقوى نداشته باشد و فرمان خدا را رعایت نكند از ما هرگز نخواهد بود، و ما نیز از او نیستیم‏.[=Century Gothic][7]

[=Century Gothic][1][=Century Gothic]. غرر الحكم: ٩٣٥٧.
[=Century Gothic][2][=Century Gothic]. غرر الحكم: ٨١٤٢.
[=Century Gothic][3][=Century Gothic]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 236.
[=Century Gothic][4][=Century Gothic]. وسائل الشیعه، ج 6، ص 186 به نقل از تفسیر نمونه.
[=Century Gothic][5][=Century Gothic]. ر.ك‌: بررسی مسائل كلی امامت‌، ابراهیم امینی‌، ص 55، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلام / پیام قرآن‌، آیت‌...مكارم شیرازی و دیگران‌، ج 7، ص 194، ج 9، ص 27، دارالكتب الاسلامیة‌.
[=Century Gothic][6][=Century Gothic]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 232.

[=Arial Black]منبع زیر :

http://www.porseman.org/q/show.aspx?id=184406

[=Arial Black]آيا ازدواج با سادات سخت است؟ ازدواج با يك دختر سيد چگونه است؟( چه فوائدي دارد؟) كسي كه همسرش سيد است، چه وظايفي به گردنش است؟

[=Arial Black]ازدواج با سادات از لحاظ روايات (حليه المتقين باب نکاح و مکارم الاخلاق باب في اوصاف النسا) کاري پسنديده و نيکوست البته اين روايات ارشاد به اين است كه اگر طالب فرزند و نسل هستى، با چنين زنانى ازدواج كن، تا نسل اهل بيت ادامه پيدا نمايد و نشان محبت به خاندان پيامبر (ص) مي باشد.آنچه در مورد ازدواج در اسلام بعنوان ملاک مطرح است،هم کفو بودن در ايمان است؛ يعني، مرد مؤمن و زن مؤمن کفو همديگر هستند و حضرت رسول خدا(ص) فرمودند:«مؤمنان کفو يکديگرند». اموري که در زمينه ازدواج مورد توجه و توصيه قرار گرفته است، داشتن ايمان، تقوا و اخلاق خوب است. البته همانطور که بيان شد قرابت پيدا کردن با اهل بيت(ع) چنانچه به قصد مودّت و محبت آنان باشد،مسلما داراي اجر و پاداش و کاري پسنديده است.

[=Arial Black]و اما درباره وظايف مرد در قبال همسر سيده‌اش به نکات ذيل توجه کنيد :
[=Arial Black]1- به طور کلي احترام به سادات به منزله بزرگداشت و احترام به حضرت پيامبر اكرم(ص) مي باشد و از همين رو بسيار خوب و مطلوب است.
[=Arial Black]2- اگر همسر انسان سيد باشد علاوه بر احترامي که بايد در مورد همه سادات معظم رعايت کند به ميزان بيشتري بايد در مورد او عمل کند زيرا حق همسري نيز بر اين حق افزوده مي شود .
[=Arial Black]3- در مورد زن سيد بايد توجه داشت که حتي در صورت بد رفتاري و بي مهري نيز بايد حرمت او را نگه داشت چنانچه پيامبر اكرم(ص) در روايتي مي فرمايد خوبان سادات را به خاطر خدا احترام كنيد زيرا هر انسان خوبي بايد مورد احترام قرار گيرد و سادات بد را بخاطر من يعني منسوب به حضرت پيامبر(ص) هستند به خاطر حضرت پيامبر اكرم(ص) احترام كنيد, (براي توضيح بيشتر به تفسير نمونه , ج 2, ذيل آيه 31 سوره آل عمران و يا تفسير در المنثور سيوطي , ج 6, ص 7 مراجعه كنيد).
[=Arial Black]اين اظهار محبت ها يك شعار الهي است كه بگوييم ما مسلمانان براي خدمات حضرت پيغمبر(ص) و جبران ذره اي از زحماتش به او ارج نهاده و با اين احترام هميشه به ياد او هستيم , و اگر سيدي بد بود كار بدش را دوست نمي داريم ولي خودشان را به خاطر انتسابشان به حضرت پيغمبر اكرم(ص) دوست مي داريم.
[=Arial Black]پس با توجه به آيات و روايات ما سادات را احترام مي كنيم و اگر از ايشان كسي به خطاكاري و بيراهه رفته ضمن كراهت داشتن عملش او را متذكر شده و نهي از منكر مي نماييم و در عين حال طوري برخورد نمي كنيم كه جسارت به نسبش باشد و فقط به سبب فرمايش معصومين (ع ) به او احترام و اكرام مي نماييم.
[=Arial Black]4- زن سيد از نظر حق همخوابي مانند ساير زنان است و داراي حقوق و وظايف ساير زنان است

شاهزاده خانم;244029 نوشت:
سلام به همگي . يكي از افراد در فاميل ما نظرش اينه كه كلا سيد و غير سيد يه بحث ساختگي هست و از كجا معلوم كه نسب سادات واقعا به ائمه مي خوره من چطور مي تونم ايشون رو متقاعد كنم با توجه به اينكه خودمم از سادات هستم چه منبعي اين رو تاييد مي كنه و چه سند تاريخي در اين مورد وجود داره

سلام علیکم
بحث سادات ساختگی نیست و وجود شجرنامه های زیاد در دست بعضی از سادات و وجود بیش از 500کتاب انساب که درمورد نسب سادات است موید این مطلب می باشد
سادات در زمان بنی امیه که از نظر زمانی فاصله زیادی به پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نداشتند نیاز به اثبات سید بودن خودنداشتند چون همه آنها را می شناختند ، اگر چه تحت فشار شدید دستگاه حاکم بودند ولی مورد احترام مردم بودند وشناخته شده
در زمان دوره اول خلافت عباسی که ازابولعباس سفاح شروع می شود و به متوکل ختم می شود نیز سادات اگر چه تحت فشار شدید بودند و بدون دلیل مورد غضب قرار می گرفتند و به شهادت می رسیدند ولی باز مورد توجه توده مسلمین بودند و هر از چندی سیدی علمی بر دوش می گرفت و قیامی را تدارک می دید وبا خلفای عباسی درگیر می شد که عموما باشکست مواجه می شدند ولی به هر حال شناخته شده بودند در این دوره سفرهای آنان به نقاط مختلف اسلامی از جمله مصر و ایران و یمن و.. شروع شد
با شروع این سفرها که بعضا با احترامات زیادی از طرف مردم همراه بود ، کتابهای انساب السادات تالیف شد تا کسی خودش را بدورغ سید معرفی نکند
اولین کسی که در علم انساب سادات، کتاب نوشت، یحیی نسابه، فرزند حسن بن جعفر بن عبیداللّه اعرج ابن حسین اصغرابن امام زین العابدین علیه السلام بود که سلسله خاندان اهل بیت علیهم السلام از آغاز تا زمان خود را ثبت کرد.
در اوایل غیبت صغری، طبق توافقاتی که میان حکام وقت و بزرگان سادات شد، امتیازی به سادات داده شد که به تأسیس دارالنقابه ها انجامید. در این دارالنقابه ها، نقیب النقابی از طرف حکومت مرکزی تعین می شد که او برای هر شهر نقیبی مشخص می کرد. در این دارالنقابه ها، پرونده های خاصی برای سادات با عنوان «جریده» ثبت می شد. این دارانقابه ها که تا اواسط دوره حکومت صفویه وجود داشت، بهترین جا برای حفظ انساب سادات بود، اما متأسفانه این دارالنقابه ها از اواسط دوران صفویه برچیده شد و خلل بزرگی در انساب سادات به وجود آمد و پس از آن، مرکز خاصی برای ضبط و حفظ نسل سادات و کیان آنها وجود نداشت، هر چند این دارالنقابه ها در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد.
علمای بزرگ نسب شناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هم اکنون مقداری از این کتاب ها در دسترس می باشند.
با وجود این جریدها کسی نمی توانست به دروغ ادعای سیادت بکند چون بصورت ثبت احوال امروزی باید نام پدر ، پدر بزرگ وشاهداتی بر اداعای خود ارائه دهد لذا نفوذ به مدعین دروغی ناکام می ماند
اگر احیانا کسی نیز به دروغ مدعی این منسب می شد علمای انساب کتابهای نوشتند که اداعای دروغگو را ناکام می گذاشت
کتاب منتقله الطالبین که فارسی هم ترجمه شد به نام مهاجران ال ابی طالب از این جمله است که مولف در مقدمه هدف نگارش از این کتاب را تشخیص غیر سادات از سادات عنوان می کند و درآن به سفرهای سادات به شهرهای مختلف اشاره می کند مثلا می گوید فلان سید که با دوواسطه به امام حسن علیه السلام می رسد از مدینه به ری رفت و در آنجا ماندگار شد و ازدواج کرد و چند فرزند به نامها ی دارد
ادامه دارد

همانطور که عرض شد بیش از پانصد عنوان کتاب به بعضی از آنها چندین جلد است در این علم تالیف و تدوین شد و خود علم بزرگی شد به نام علم انساب
علما در طول تاریخ با تلاش خستگی ناپذیری که انجام داده اند، بانی اقدامات مهمی برای سادات شده اند و با زحمات فراوانی که کشیده اند، این علم را در طول تاریخ از صدر اسلام تاکنون بازسازی کرده و از آن پاسداری نموده اند و کتاب های فراوانی هم در این زمینه تألیف کرده و با تشکیل مراکزی درصدد حفظ سلسله نسب سادات برآمده اند.
مرحوم آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی قدس سره مقام ویژه ای در این زمینه داشتند؛ ایشان این علم را بازسازی و احیا نمودند، کتاب های خطی فراوان و ارزش مندی در این باره از کشورهای مختلف جهان جمع آوری و برای استفاده همگان، اکثر آنها را چاپ و منتشر کردند. ایشان همین طور کتاب های ارزش مندی مانند «مشجرات ال الرسول» را با قلم خودشان نوشتند و تعلیقات فراوانی هم بر کتاب «عمدةالطالب» زده اند، که اکنون در پنج جلد آماده چاپ می باشد و در واقع با جمع آوری مهم ترین مصادر و منابع نسب شناسی که حدود چهل جلد آن فعلا به چاپ رسیده، حیاتی دوباره به این علم بخشیدند
وجود فرهنگها ورسمهای مختلف نیز در طول تاریخ به این امر کمک می کرد مثل پوشیدن لباس یا شال یا کلاه سبز بین سادات و تبریک عید غدیر به سادات که پیشینه تاریخی دارد

ادامه دارد

برای شناسایی سادات از غیر سادات به راه وجود دارد
اول : شهرت که مردم نسل اندرنسل آنان را سادات بدانند چون اگر چه در زمان کنونی ادعای سیادت ممکن است قبل با انسجام شجره نامه ها و وجود علمای انساب و کم بودن سادات این امر نزدیک به بعید بوده است واگر کسی اثبات کند که چند نسل قبلی وی سادات بوده اند و مردم نیز این امر را تایید کنند امکان دروغ بودن سیادت شخص منتفی می شود
دوم : وجود شجرنامه ای که دست به دست در بین سادات وجود دارد و معمولا درست پسر بزرگتر ادامه پیدا می کند و پس از چندسالی اسامی متولدین جدید وارد می شود به امضایی عالم انسابی می رسد که این امر نیز از ورود غیر سادات به جمع سادات جلو گیری می کند

از کتاب هایی که در این زمینه بسیار مورد توجه هستند و از جامعیت بالایی برخوردارند، یکی کتاب «عمدةالطالب» تألیف علامه نسابه ابن عنبه داوودی است. دیگری کتاب «الفخری» تألیف قاضی ازورقانی، «الشجرةالمبارکه» تألیف فخررازی،«لباب الانساب» تألیف بیهقی، «الاصیلی» تألیف ابن طقطقی، «سراج الانساب» تألیف ابن کیاگیلانی و ده ها کتاب دیگر که تحقیق و نشر یافته اند. البته منابع دیگری، هم چون کتاب «المجدی» و «تهذیب الانساب» عبیدلی و غیره چاپ و منتشر شده اند که مجموع این آثار در حدود چهل عنوان می شوند و برای اولین بار توسط کتابخانه مرحوم آیةالله العظمی مرعشی نجفی قدس سره چاپ و منتشر شده اند. مجموع این کتاب ها در قالبی نو و در مجموعه ای به نام «الموسوعةالنسبیه» گردآوری شده، که چند جلدی از آن نیز به چاپ رسیده است
برای تهیه این کتابها می توانید به انتشارات زیر مراجعه نمایید

الجوهر الشفاف فی أنساب السادة الأشراف، عارف احمد عبدالغنی، دو جلد، دمشق، دار کنان، 1997م.

این اثر به نسب ‏شناسی فرزندان امام حسین علیه‏السلام پرداخته است. نویسنده ابتدا زندگی‏نامه‏ای از امام علی علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام آورده، سپس به معرفی سادات از شهادت امام تا دوره‏ی جدید پرداخته و سادات شبه قاره‏ی هند و فلسطین را در دو فصل مستقل آورده است.

شجره‏ ی خاندان مرعشی، سیدعلی اکبر مرعشی (مورخ معاصر)، تهران، 1365.

الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، فخر رازی (د. 606ق)، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه‏ی آیت اللّه‏ نجفی 1409ق.

عمدة الطالب فی أنساب آل أبیطالب، جمال‏الدین احمدبن علی الحسینی معروف به ابن عنبر (د. 614ق)، با مقدمه‏ی محمد صادق آل بحرالعلوم، قم، مؤسسه انصاریان، 1417ق / 1996م.

الفخری فی أنساب الطالبین، اسماعیل‏بن حسین‏بن محمدبن حسین مروزی (577 ـ بعد از 614ق) با مقدمه‏ی آیت اللّه‏ شهاب‏الدین نجفی مرعشی، و تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه آیت اللّه‏ نجفی مرعشی، 1409ق.

القول الجازم فی نسب بنی هاشم، جمیل ابراهیم حبیب، بغداد، منشورات مکتبة دار الکتب العلمیة، 1987م.

المجدی فی أنساب الطابیین، علی‏بن ابی غنائم عمری، با مقدمه‏ی آیت اللّه‏ مرعشی نجفی با عنوان المجدی فی حیاة صاحب المجدی، تحقیق احمد مهدوی دامغانی، قم، کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشی نجفی، 1409ق.

منتقلة الطالبیة، اسماعیل ابراهیم‏بن ناصر ابن طباطبا (سده پنجم قمری)، تحقیق سیدمحمد مهدی خرسان، نجف اشرف، 1969م.

مهاجران آل أبوطالب، (ترجمه‏ ی کتاب المنتقلة الطالبیة)، محمد رضا عطایی، مشهد، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، 1372، چاپ اول.

این اثر به ترتیب نام شهرهایی را که نوادگان ابوطالب، پدر امام علی علیه‏السلام ، در آن‏جا پراکنده و ساکن شدند و اسامی افراد را آورده است.

نویسنده کتاب دیگری با عنوان دیوان الانساب و مجمع الاسماء و الألقاب دارد.

نسب السادة العلویین السوامرة فی دیالی، محمد جاسم حمادی مشهدانی و عبدالرسول سلمان زیدی، بغداد 1994 میلادی.
با وجود چنین علم گسترده ای ادعایی سیادت کاری بسیار دشوار بوده است








[="Tahoma"][="Magenta"]

عماد;244433 نوشت:
اول : شهرت که مردم نسل اندرنسل آنان را سادات بدانند چون اگر چه در زمان کنونی ادعای سیادت ممکن است قبل با انسجام شجره نامه ها و وجود علمای انساب و کم بودن سادات این امر نزدیک به بعید بوده است واگر کسی اثبات کند که چند نسل قبلی وی سادات بوده اند و مردم نیز این امر را تایید کنند امکان دروغ بودن سیادت شخص منتفی می شود

لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

حال مادر بزرگ من سید بودند و بر روی سنگ قبر ایشان هو سید بودن ایشان هک شده

و در روی قبر پدر بزرگم(پدر مادر بزرگم) در قبرستان وادی السلام قم نیز تاجایی که یادمه هک شده
و عکس گرفتم

آیا این صدق شهرت میکنه؟

با توجه به اینکه خب هممون سید می دونیمشون

از انجا که بنده نیز از طریق نسبی سید بحساب می ایم

چگونه باید شجره ناممونو پیدا کنم؟

اگر نیافتیم

آیا می شود با آزمایش ژنتیک این امر رو به اثبات رساند بدون شجره نامه؟

مثلا با کمک شجره یکی از سادات ثبت شده و ازمایش ژنتیک و تطبیق ژنوم

(البته اگر علم ژنتیک بتونه غیر از پدر و مادر را تشخیص دهد):Gol:[/]

کبوتر حرم الزهرا;244456 نوشت:
حال مادر بزرگ من سید بودند و بر روی سنگ قبر ایشان هو سید بودن ایشان هک شده و در روی قبر پدر بزرگم(پدر مادر بزرگم) در قبرستان وادی السلام قم نیز تاجایی که یادمه هک شده و عکس گرفتم آیا این صدق شهرت میکنه؟ با توجه به اینکه خب هممون سید می دونیمشون

صدق سیادت از طریق شهرت از همین راهها است البته برای اطمینان خاطر می توانید به کسانی که آنها(پدربزرگ و مادر بزرگتان) را دیده اند یا شنیده اند مراجعه کنید ببینید، نزد آنان نیز به سید معروف بوده اند

کبوتر حرم الزهرا;244457 نوشت:
از انجا که بنده نیز از طریق نسبی سید بحساب می ایم چگونه باید شجره ناممونو پیدا کنم؟ اگر نیافتیم آیا می شود با آزمایش ژنتیک این امر رو به اثبات رساند بدون شجره نامه؟ مثلا با کمک شجره یکی از سادات ثبت شده و ازمایش ژنتیک و تطبیق ژنوم (البته اگر علم ژنتیک بتونه غیر از پدر و مادر را تشخیص دهد)

اگر خویشاوندان نزدیکتان که سادات هستند شجره دارند که می توانید به آنها مراجعه کنید واگر ندارد به یکی از علامه نسابه (نسب شناس ) مراجعه کنید قبلا آیه الله مرعشی نجفی بودند ولی الان مثل ایشان نداریم
اگر به کتابخانه ایشان در قم رجوع کنید احتمالا شما را راهنمایی کنند
به هر حال اگر هیچ اطلاعی از چند نیای قبلی خودتان ندارید پیدا کردن شجرنامه بسیار سخت در بعضی موارد غیر ممکن است
اثبات از طریق ژنتیکی را اطلاع ندارم

[="Tahoma"][="Magenta"]

عماد;244484 نوشت:

صدق سیادت از طریق شهرت از همین راهها است البته برای اطمینان خاطر می توانید به کسانی که آنها(پدربزرگ و مادر بزرگتان) را دیده اند یا شنیده اند مراجعه کنید ببینید، نزد آنان نیز به سید معروف بوده اند

تو یکی از بازار ها داشتیم راه می رفتیم یکی که با پدرم آشنا بود

با توجه به اینکه ما سیادتمون تو شناسنامه ثبت نمی شه و کمتر کسی اطلاع داره که فرزندان سیده هم از ساداتند

اومدند و پدرمو با سید خطاب کردند

اینم کفایت می کنه؟

منظرتون از پدر بزرگم پدر مادر بزرگم است دیگه درسته؟

باید برای اثبات به قبل تر رجوع کنیم؟

تا چقدر کفایت می کنه؟

عماد;244485 نوشت:
به هر حال اگر هیچ اطلاعی از چند نیای قبلی خودتان ندارید پیدا کردن شجرنامه بسیار سخت در بعضی موارد غیر ممکن است

اسم رو می دانم تا چند پشت

اما تو سایت یه شماره یکی از همکاران داد برای نسب شناسی زنگ زدم گفتند باید دست خطی چیزی باشه

آخه نداریم چطور بیاریم؟:Gig:[/]

سلام
آیا سادات فقط از نسل حضرت رسول (امیرالمومنین علی (ع) و حضرت زهرا(س) )هستند ویا حتی هرکسی از نسل بنی هاشم(حتی عمو های پیامبر مثل ابولهب) باشد هم سید است؟

سوال :
چگونه نسب سادات متصل به ائمه (ع)می شود؟چه منبعي نسب سادات را تاييد مي كند و چه سند تاريخي در اين مورد وجود دارد؟


پاسخ :
سیادت عنوانی است برای مردان و زنانی كه در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ رسول اللَّه) می‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب می‏شود.[1]

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم می‏گویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب و ابولهب، عباس و حمزه می‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر كه اصطلاحاً به آنان بنی عباس می‏گویند، سید محسوب می‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏ های طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سیدند. پیامبر اسلام(ص) از جهت پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در كودكی از دنیا رفتند، نسلی ندارد و فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا(س) به نام‏ های حسن و حسین و زینب و ام كلثوم(ع) از طریق پدرشان علی(ع) سید بودند.

تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم می‏رسند و سید هستند. بنابراین سیادت تنها انتساب به پیامبر نیست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر(ص) نیز سیادت حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هسیتند.

سید به معنای آقا و اطاعت شده (مطاع)، رئیس و بزرگ آمده است. سیادت عنوانی است اعتباری، نه تكوینی و احكامی برای سادات در فقه آمده است، مثلاً گرفتن زكات از غیر سید بر آنان حرام است.[2]
در زمینه شناسائی سادات از غیر سادات علمی مدون شده است به نام علم انساب و متخصصین این علم را علمای علم انساب یا عالم نسابه می گویند.
در دروه های نخست اسلامی (بنی امیه و دوره اول بنی عباس) نیازی به این علم نبود چون شناسائی سادات از غیر سادات کاری آسان بود.اما
به مرور زمان تعداد سادات زیاد شد،و نیاز به تدوین کتاب هایی شد که کسی به دروغ ادعای سادت نکند، پس نمی توان به راحتی ادعای سیادت کرد .

اولین کسی که در علم انساب سادات، کتاب نوشت، یحیی نسابه، فرزند حسن بن جعفر بن عبیداللّه اعرج ابن حسین اصغرابن امام زین العابدین (علیه السلام) بود که سلسله خاندان اهل بیت (علیهم السلام) از آغاز تا زمان خود را ثبت کرد.
در اوایل غیبت صغری، طبق توافقاتی که میان حکام وقت و بزرگان سادات شد، امتیازی به سادات داده شد که به تأسیس دارالنقابه ها انجامید. در این دارالنقابه ها، نقیب النقابی از طرف حکومت مرکزی تعیین می شد که او برای هر شهر نقیبی مشخص می کرد. در این دارالنقابه ها، پرونده های خاصی برای سادات با عنوان «جریده» ثبت می شد. این دارانقابه ها که تا اواسط دوره حکومت صفویه وجود داشت، بهترین جا برای حفظ انساب سادات بود،

اما متأسفانه این دارالنقابه ها از اواسط دوران صفویه برچیده شد و خلل بزرگی در انساب سادات به وجود آمد و پس از آن، مرکز خاصی برای ضبط و حفظ نسل سادات و کیان آنها وجود نداشت، هر چند این دارالنقابه ها در برخی از کشورهای اسلامی وجود دارد.
علمای بزرگ نسب شناسی در هر زمانی برای حفظ سلسله سادات از گزند حوادث، اقدام به تألیف کتب انساب نمودند که هم اکنون مقداری از این کتاب ها در دسترس می باشند.
با وجود این جریدها کسی نمی توانست به دروغ ادعای سیادت بکند چون بصورت ثبت احوال امروزی باید نام پدر ، پدر بزرگ وشاهداتی بر اداعای خود ارائه دهد لذا نفوذ به مدعین دروغی ناکام می ماند .

اگر احیانا کسی نیز به دروغ مدعی این منسب می شد علمای انساب کتابهای نوشتند که ادعای دروغگو را ناکام می گذاشت
کتاب منتقله الطالبین که فارسی هم ترجمه شد به نام مهاجران آل ابی طالب از این جمله است که مولف در مقدمه هدف نگارش از این کتاب را تشخیص غیر سادات از سادات عنوان می کند و درآن به سفرهای سادات به شهرهای مختلف اشاره می کند مثلا می گوید فلان سید که با دو واسطه به امام حسن (علیه السلام) می رسد از مدینه به ری رفت و در آنجا ماندگار شد و ازدواج کرد و چند فرزند به نام های فلان وفلان دارد.

از کتاب هایی که در این زمینه بسیار مورد توجه هستند و از جامعیت بالایی برخوردارند، یکی کتاب «عمدةالطالب» تألیف علامه نسابه ابن عنبه داوودی است. دیگری کتاب «الفخری» تألیف قاضی ازورقانی، «الشجرةالمبارکه» تألیف فخررازی،«لباب الانساب» تألیف بیهقی، «الاصیلی» تألیف ابن طقطقی، «سراج الانساب» تألیف ابن کیاگیلانی و ده ها کتاب دیگر که تحقیق و نشر یافته اند. البته منابع دیگری، هم چون کتاب «المجدی» و «تهذیب الانساب»عبیدلی و غیره چاپ و منتشر شده اند که مجموع این آثار در حدود چهل عنوان می شوند و برای اولین بار توسط کتابخانه مرحوم آیةالله مرعشی نجفی (قدس سره) چاپ و منتشر شده اند. مجموع این کتاب ها در غالبی نو و در مجموعه ای به نام «الموسوعةالنسبیه» گردآوری شده، که چند جلدی از آن نیز به چاپ رسیده است.

کتابهای زیر نیز در علم انساب تالیف و تدوین شده است .

یک.الجوهر الشفاف فی أنساب السادة الأشراف، عارف احمد عبدالغنی، دو جلد، دمشق، دار کنان، 1997م.
این اثر به نسب ‏شناسی فرزندان امام حسین علیه‏السلام پرداخته است. نویسنده ابتدا زندگی‏نامه‏ای از امام علی علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام آورده، سپس به معرفی سادات از شهادت امام تا دوره‏ی جدید پرداخته و سادات شبه قاره‏ی هند و فلسطین را در دو فصل مستقل آورده است.
دو.شجره‏ ی خاندان مرعشی، سیدعلی اکبر مرعشی (مورخ معاصر)، تهران، 1365.
سه.الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، فخر رازی (د. 606ق)، تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه‏ی آیت اللّه‏ نجفی 1409ق.
چهار.عمدة الطالب فی أنساب آل أبیطالب، جمال‏الدین احمدبن علی الحسینی معروف به ابن عنبر (د. 614ق)، با مقدمه‏ی محمد صادق آل بحرالعلوم، قم، مؤسسه انصاریان، 1417ق / 1996م.
پنج.الفخری فی أنساب الطالبین، اسماعیل‏بن حسین‏بن محمدبن حسین مروزی (577 ـ بعد از 614ق) با مقدمه‏ی آیت اللّه‏ شهاب‏الدین نجفی مرعشی، و تحقیق سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه آیت اللّه‏ نجفی مرعشی، 1409ق.
شش.القول الجازم فی نسب بنی هاشم، جمیل ابراهیم حبیب، بغداد، منشورات مکتبة دار الکتب العلمیة، 1987م.
هفت.المجدی فی أنساب الطابیین، علی‏بن ابی غنائم عمری، با مقدمه‏ی آیت اللّه‏ مرعشی نجفی با عنوان المجدی فی حیاة صاحب المجدی، تحقیق احمد مهدوی دامغانی، قم، کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشی نجفی، 1409ق.
هشت.منتقلة الطالبیة، اسماعیل ابراهیم‏بن ناصر ابن طباطبا (سده پنجم قمری)، تحقیق سیدمحمد مهدی خرسان، نجف اشرف، 1969م.
نه.مهاجران آل أبوطالب، (ترجمه‏ ی کتاب المنتقلة الطالبیة)، محمد رضا عطایی، مشهد، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، 1372، چاپ اول.
این اثر به ترتیب نام شهرهایی را که نوادگان ابوطالب، پدر امام علی علیه‏السلام ، در آن‏جا پراکنده و ساکن شدند و اسامی افراد را آورده است.
نویسنده کتاب دیگری با عنوان دیوان الانساب و مجمع الاسماء و الألقاب دارد.
ده.نسب السادة العلویین السوامرة فی دیالی، محمد جاسم حمادی مشهدانی و عبدالرسول سلمان زیدی، بغداد 1994 میلادی.

پی نوشتها:
[1]. عروة الوثقی، ج 2، كتاب الخمس فصل 2، مسئله 3.
[2]. توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 1955.




کلید واژه : علم انساب ، سادات ، ائمه اطهار


موضوع قفل شده است