جمع بندی حد تعادل سکوت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حد تعادل سکوت

سلام علیکم

گاهی در جمع دوستان موضوعی برای صحبت باز می‌شود و من در بسیاری از موارد در درون علاقه‌ای به صحبت ندارم چون صحبت کردن در آن موضوع را بیهوده می‌بینم. حتی اگر صحبتی هم داشته باشم، نمی‌خواهم آن را عنوان کنم چون اگر بخواهم حرف دلم را بزنم، در کل مفید نیست.

مثلاً کسی می‌گوید فلان کار را کردم فلان طور شد و ناراحت است، بعضاً تنها حرفی که دارم این است که اولاً چه اهمیتی دارد که فلان طور شد دوماً عاملش اول خداست و دوم اعمال بد خودمان است و این چیزهایی که می‌گویی نیست. بنابراین در بسیاری موارد می‌خواهم سکوت کنم. چه طور درد دل کنم با کسی که اصولاً قبول ندارم که آن‌چه او می‌گوید برایش مصیبت است، بلکه ممکن است برایش خیر داشته باشد.

از طرف دیگر وقتی وارد صحبت می‌شود خودم بعدها آثار منفی آن را روی حالات خود حس می‌کنم.

اما وقتی سکوت می‌کنم ممکن است در بعضی موارد در روحیه‌ی بقیه تاثیر منفی داشته باشد و من را فردی بی‌حوصله بیابند که به نوعی برایشان خوشایند نیست. حتی بعضاً سوال می‌کنند که چرا افسرده هستی.‍ حتی یکی دو نفر می‌گفتند که یک مشکل مهم تو این است که شاد نیستی.

یعنی در نظر دیگران اینطور هستم.

یک مشکل دیگر در سکوتم این است که بیشتر گوشه‌گیر به نظر می‌آیم و بقیه با توجه به بعضی شواهد دیگر، ممکن است متوجه شوند که من سعی می‌کنم به دستورات اخلاقی توجه کنم و این موضوع برایم آزاردهنده است زیرا بدیهی است که جداً فردی بسیار ضعیف در عمل هستم و در هر صورت هم دوست ندارم به این شکل در نظر دیگران بیایم چون خیلی مشکل‌آفرین است.

کارشناس بحث : اویس

[=arial black]

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان گرانقدرم
بطور كلي بايد دانست كه اگرچه روايات زيادى در مورد اهميّت سكوت نقل شده و هر قدر انسان كمتر سخن بگويد لغزش هاى او كمتر و هر قدر بيشتر سكوت كند سلامت او بيشتر خواهد بود، اما رعايت اعتدال در تمامي امور از جمله الزامات خداوند براي بندگانش مي باشد آنجا كه مي فرمايد:

«وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطَا لِتَکُونوا شُهَداءَ عَلَي النَّاسِ»(1) حتي براي انجام عبادات نيز كه بي ترديد جستجوي قرب پروردگار از طريق نيايش با او، از والاترين ارزشها در اسلام است؛ توصيه به اعتدال شده است و اگر در انجام عبادت افراط شود، ارزش خود را از دست خواهد داد و،مانع انجام وظايف ديگر مي شود و اعتدال در رشد ارزشها را به هم مي زند

مثلا در روايتي آمده است:«عده اي از صحابه تصميم گرفتند، پيوسته روزها را روزه بدارند و شبها به عبادت برخيزند و دنيا را يکسره کنند...پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) آنان را به شدت از اين کار منع کرد و فرمودند:آگاه باشيد براى هر عبادتى رغبت و ميل زيادى ابتدا هست سپس تدريجا بسوى سستى منتهى مى‏شود.
آن كسى كه رغبت و ميل شديد او به عبادت بر طبق سنت من باشد مسلما او هدايت يافته و آن كس كه با سنت و روش من مخالفت كند در گمراهى و ضلالت است و عملش بر زيانش خواهد بود.
بدانيد من كه رسول خدا هستم هم نماز ميخوانم هم ميخوابم. گاهى روزه ميگيرم و گاهى هم افطار نموده و روزه نميگيرم. ميخندم گريه هم ميكنم پس هر كه از سنت و روش من روگردان شود چنين كسى از من نيست و من از او بيزار هستم‏.(2)
در مورد سكوت هم كه يكي از توصيه هاي موكد ائمه شريعت ماست، رعايت اعتدال لازم است و
آن به گونه اي باشد كه از سكوت ما به احدي ظلمي وارد نشود، جلوي معروفي گرفته نشده و موجب انجام منكري براي ديگران نگردد، سبب قطع رحم و دوري خويشان و دوستان با ايمانمان نگردد و موجب در معرض اتهام قرار گرفتن ما مبني بر افراط گرايي از جانب عامه مردم نشود.

پينوشتها:
1-البقره/143
2-بحار الأنوار ، ج‏68، ص: 210

موضوع قفل شده است