حضرت مهدی (عج) در منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضرت مهدی (عج) در منابع اهل سنت

مهدي شخصي نه مهدي نوعي
برادران اهل سنّت در رابطه با مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - مي گويند: ما به مهدي نوعي عقيده داريم. به عبارت ديگر: ما منکر مهدي موعود نيستيم، احاديثي که از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در باره او صادر شده، مورد قبول ماست ولي مي گوييم او هنوز متولد نشده و معلوم نيست چه کسي است اما در آينده متولّد مي شود و بعد از بزرگ شدن، قيام مي کند و حکومت جهاني واحد تشکيل مي دهد، او از نسل فاطمه و از فرزندان حسين عليهم السّلام است. [1] مثلاً شبراوي شافعي در الاتحاف [2] مي گويد:
«شيعه عقيده دارد مهدي موعود - که احاديث صحيحه در باره او وارد شده - همان پسر حسن عسکري خالص است، و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، ولي صحيح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آينده متولّد و بزرگ مي شود و او از بزرگان آل بيت کريم است».
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه [3] ذيل خطبه 16 مي گويد: «اکثر محدّثين عقيده دارند مهدي موعود از نسل فاطمه عليها السلام است و اصحاب ما معتزله آن را انکار نمي کنند و در کتب خود به ذکر او تصريح کرده اند و شيوخ ما به او اعتراف کرده اند، فقط فرق آن است که او به عقيده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گرديد».
ايشان مي گويد: «وَ اَمّا اَصْحابُنا فَيَزْعَمُونَ اَنَّهُ فَاطِمِيُّ يُولَدُ فِي مُسْتَقْبَلِ الزَّمانِ لاُمِّ وَلَدٍ وَ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ اَلا ن» [4] و باز مي گويد: «وَ عِنْدَ اَصْحابِنا أنَّهُ غَيْرُ مَوْجُودٍ اَلا نَ وَ سَيُوجَدُ، وَ عِنْدَ اْلاِماميَّةِ اَنَّهُ مَوْجُودٌ اَلا نَ». [5] .
نا گفته نماند که اهل سنّت بر اين گفته خود، دليلي از احاديث يا آيات نياورده اند، فقط شهرتي است که در ميان ايشان به وجود آمده است و اين يکي از نتايج منزوي شدن اهل بيت عليهم السّلام و غصب خلافت اسلامي است. چنانکه در مقدمه کتاب به آن اشاره شد. وانگهي احاديث منقوله در کتب اهل سنّت عيناً عقيده شيعه را مي رساند و در آن احاديث مي خوانيم که: مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - دوازدهمين امام از ائمّه دوازده گانه و نهمين فرزند امام حسين عليه السّلام و چهارمين فرزند امام رضا عليه السّلام و فرزند بلافصل امام حسن عسکري عليه السّلام است.
و نيز روايات اهل سنّت مي گويد که آن حضرت در سال 255 هجري در نيمه شعبان در شهر «سامرا» از مادري به نام «نرجس» به دنيا آمده است. بنابراين، شيعه و اهل سنّت در مهدي موعود اختلاف و شکّي ندارند و هر دو عقيده به مهدي شخصي دارند منتها دورانهاي تاريک و انزواي اهل بيت و عصر حکومتهاي سياه بني اميّه و بني عبّاس مانع از آن شد که اهل سنّت چيزي را که در کتابهاي خود نوشته و نقل کرده اند در ميان خود شهرت بدهند و مانند شيعه منتظر آمدن مهدي شخصي - سلام اللّه عليه - باشند.
ما اينک بعضي از دلايلي را که بر مهدي شخصي دلالت دارند از کتب برادران اهل سنّت نقل کرده و در باره آنها توضيح مي دهيم:
1 - محمد صالح حسيني ترمذي حنفي از سلمان فارسي نقل کرده،مي گويد:
«دَخَلْتُ عَلَي النَّبِيِّ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فَاِذاَ الْحُسَيْنُ عَلَي فَخِذِهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَفاهُ وَيَقُولُ: اَنْتَ سَيِّدٌ اِبْنُ سَيِّدٍ، اَنْتَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ، اَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ أبو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِکَ تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ». [6] .
يعني:
«به محضر رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مشرف شدم ناگاه ديدم که حسين عليه السّلام بر روي زانوي آن حضرت است، حضرت چشمها و دهان حسين را مي بوسيد و مي فرمود: تو آقا و فرزند آقايي، تو امام و پسر امامي، تو حجت و فرزند حجّتي، پدر نُه نفر حجت که همه از صلب تو هستند و نهم آنان قائم آنان است».
اين حديث شريف در اينکه مهدي موعود عليه السّلام نهمين فرزند امام حسين عليه السّلام است صراحت دارد علي هذا مهدي موعود متولد شده است. بنابراين حديث، نمي شود گفت: «معلوم نيست مهدي چه کسي است و هنوز متولّد نشده است».
2 - عبداللّه بسمل چنين نقل کرده است:
«عَنْ سَلْمانَ قالَ: دَخَلْتُ عَلَي النَّبِيِّ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فَاِذَا الْحُسَيْنُ عَلَي فَخِذَيْهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يُقَبِّلُ فاهُ وَيَقُول: انْتَ سَيِّدٌ اِبْنُ سَيِّدٍ وَاَنْتَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ وَاَنْتَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائمُهُمْ. اَخْرَجهُ فِي الْمَوَدَّةِ السَّيِّدُ عَلِيُّ الْهَمَدانِيُّ الشَّافِعِيُّ وَاَخْطَبُ فِي الْمَناقِبِ». [7] .
اين حديث شريف، همان حديث قبلي است و عبداللّه بسمل پس از نقل آن اضافه مي کند که صاحب مودّة القربي سيّد علي همداني شافعي و اخطب خوارزمي نيز آن را در مناقب نقل کرده اند، ناگفته نماند - چنانکه خواهيم گفت - خوارزمي آن را در مقتل الحسين نقل کرده است نه در مناقب.
3 - ابو المؤ يّد، موفق خوارزمي حنفي (متوفاي 568) حديث فوق را با کمي تفاوت از سليم بن قيس از سلمان محمّدي چنين نقل مي کند:
«قَالَ دَخَلْتُ عَلَي النَّبِيِّ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم وَ اِذاَ الْحُسَيْنُ عَلي فَخِذِهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَلْثَمُ فاهُ وَ يَقُولُ: اِنّکَ سَيِّدٌ اِبْنُ سَيِّدٍ اَبُو سادَة اِنَّکَ اِمامٌ اِبْنُ اِمامٍ اَبُو أَئمَّةٍ، اِنَّکَ حُجَّةٌ اِبْنُ حُجَّةٍ اَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِکَ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ». [8] .
خلاصه حديث شريف آن است که: مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - در کلام رسول خداصلّي اللّه عليه و آله و سلّم به احسن وجه تعيين شده وآن نهمين فرزندامام حسين عليه السّلام است.
4 - حافظ شيخ سليمان حنفي قندوزي، حديث فوق را در ينابيع المودّه، باب 54، ص 168. و نيز در باب 56، ص 258 از کتاب مودة القربي تأليف سيدعلي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي 786) نقل کرده است. و نيز در باب 77 ص 445 باز از مودّة القربي و در باب 94، ص 492 از خوارزمي به دو سند از سلمان فارسي و امام سجاد عليه السّلام از پدرش امام حسين عليه السّلام نقل کرده که دوّمي چنين است:
«عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ اَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي عليهماالسّلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَي جَدّي رَسُولِ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فَاَجْلَسَنِي عَلَي فَخِذِهِ وَقالَ لِي: اِنَّ اللّهَ اِخْتارَ مِنْ صُلْبِکَ يا حُسَيْنُ تِسْعَةَ اَئمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ وَکُلُّهُمْ فِي الْفَضْلِ وَالْمَنْزِلَةِ عِنْدَاللّهِ سَوَاءٌ».
يعني:
«امام مي فرمايد: به محضر جدّم رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب شدم، مرا روي زانوي خويش نشانيد و فرمود: خداوند از صلب تو نُه نفر امام اختيار کرده که نهم آنان قائم آنان است و همه در فضيلت و مقام پيش خداوند يکسانند».
بنابراين، مهدي عليه السّلام يک مهدي معين و نهمين فرزند امام حسين عليه السّلام است.
ناگفته نماند که کتاب «مودة ذوي القربي» تأليف سيدعلي بن شهاب همداني شافعي (متوفاي 786) حاوي چهارده فصل است و شيخ سليمان حنفي همه آن کتاب را در ينابيع المودّه آورده و آن را باب پنجاه و ششم اين کتاب قرار داده است و در فصل دهم تحت عنوان «المودّة العاشرة في عدد الائمة وانّ المهدي منهم» حديث مبارک فوق راچنانکه گفته شد - در ص 258 از سليم بن قيس هلالي از سلمان فارسي از رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل کرده است.
بنابراين، آنچه ما به دست آورده ايم اين است که حديث فوق در کتابهاي مقتل خوارزمي، در ارجح المطالب، مناقب مرتضوي، مودة ذوي القربي و ينابيع المودّه نقل شده است و بر مهدي شخصي دلالت دارد؛ يعني مهدي موعود عليه السّلام فرزند نهم امام حسين عليه السّلام است.
حمّوئي جويني شافعي از عبداللّه بن عبّاس نقل کرده که گفت:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يَقُولُ: اَنا وَ عَلِيُّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَةٌ مِنْ وِلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ». [9] .
يعني:
«شنيدم که حضرت مي فرمود: من، علي، حسن، حسين و نُه نفر از فرزندان حسين همه پاک شده از طرف خدا و معصوم هستيم».
و نيز همين حديث را از اصبغ بن نباته از عبداللّه بن عبّاس نقل کرده است [10] همچنين حديث فوق در ينابيع المودّه [11] از کتاب مودّة القربي (مودّت دهم) و از فرائد السمطين [12] نقل شده است.
از اين حديث نيز روشن مي شود که مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - فرزند نهم امام حسين عليه السّلام است.
اگر بگويند: چه مانعي دارد که فرزند امام حسين باشد ولي بعداً در آخرالزمان متولّد شود؟! مي گوييم: به قرينه روايات گذشته و روايات آينده، نه نفر پشت سر هم منظورند؛ يعني امام دوازدهم فرزند نهم امام حسين عليه السّلام است.
6 - شبراوي شافعي مصري (متوفاي 1172) در کتاب «الاتحاف بحبّ الاشراف» [13] و ابن صبّاغ مالکي در فصول المهمّه [14] نقل مي کنند که دعبل بن علي خزاعي مي گويد: چون به محضر حضرت رضا عليه السّلام رسيدم و در ضمن قصيده خود، اين دو شعر را خواندم که:

خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ
يَقُومُ عَلَي اسْمِ اللّهِ وَالْبَرَکاتِ

يُمَيِّزُ فِينا کُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ
وَ يَجْزِي عَلَي النَّعْماءِ وَالْنَّقَماتِ

حضرت رضا عليه السّلام با گريه سرش را بلند کرد و فرمود: اي دعبل! در اين دو شعر جبرئيل به زبان تو سخن گفته است، آيا مي داني آن کدام امام است که قيام مي کند؟ گفتم: نمي دانم فقط شنيده ام که امامي از شما اهل بيت، قيام مي کند و زمين را پر از عدل خواهد کرد.
«فَقالَ: يا دِعْبِلُ! اَلاِْمامُ بَعْدِيِ مُحَمَّدٌ اِبْنِي، وَبَعْدَهُ عَلِيُّ اِبْنُهُ، وَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُ وَبَعْدَالْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطاعُ فِي ظُهُورِهِ وَلَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْيَوْمَ حَتّي يَخْرُجَ فَيَمْلا اْلاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
يعني:
«اي دعبل! امام بعد از من پسرم محمّد و بعد از او پسر اوست و بعد از او حسن و بعد از حسن پسرش حجّت که در زمان غيبت او، انتظارش کشيده مي شود - و وقتي ظهور کند، مورد اطاعت خواهد بود، اگر از عمر دنيا نماند مگر يک روز، خدا آن روز را طولاني خواهد کرد تا خروج نموده و زمين را پر از عدل و داد گرداند همانطور که از ظلم پر شده باشد».
همچنين شيخ الاسلام حمّوئي در فرائد السمطين [15] از ابوالصلت عبدالسلام هروي نقل کرده، مي گويد: از دعبل بن علي خزاعي شنيدم که مي گفت: چون قصيده ام را که اوّلش ‍ «مدارس آياتٍ خلت من تلاوة» است بر حضرت رضا عليه السّلام خواندم و رسيدم به اين شعر که:

خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ
يَقُومُ عَلَي اسْمِ اللّهِ وَالْبَرَکاتِ

يُمَيِّزُ فِينا کُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ
وَ يَجْزِي عَلَي النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ

حضرت رضا عليه السّلام با صداي بلند گريه کرد و سر بلند نموده فرمود: نزديک بيا يا خزاعي! روح القدس در اين دو بيت به زبان تو سخن گفته، آيا مي داني اين امام کدام است و کي قيام مي کند؟ گفتم: نه، مولاي من! فقط شنيده ام که امامي از شما اهل بيت خروج کرده و زمين را از فساد پاک کرده و با عدالت پر مي گرداند.
«فَقالَ: يا دِعْبِلُ! اَلاِْمامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ اِبْنِي، وَبَعْدَ محَمَّدٍ اِبْنُهُ عَلِيُّ، وَبَعْدَ عَلّيٍ اِبْنُهُ الْحَسَنُ وَبَعْدَ الْحَسَنِ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظرُ فِي غَيْبَتِهِ الْمُطاعُ فِي ظُهُورِهِ وَلَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْيَوْمَ حَتّي يَخْرُجَ فَيَمْلاَ ها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
اما ظهور مهدي موعود، کي خواهد بود، خبردادن از آن دشوار است (يعني نمي شود تعيين کرد) امام رضا عليه السّلام مي فرمايد: پدرم از پدرانش و از علي عليهم السّلام حديثي نقل کرد و آن اينکه به رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم گفته شد: قائم که از ذريه شماست کي خروج خواهدکرد؟فرمود: حکايت او مثل حکايت روز قيامت است (... لايجَلِّيهالِوَقْتِهاإ لاّ هُوَثَقُلَتْ فِي السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تأتِيکُمْ اِلاّ بَغْتَةً...). [16] .
نا گفته نماند که همين حديث را حافظ قندوزي حنفي از فرائد حمّوئي شافعي - چنانکه نقل شد - نقل کرده است. [17] .
اين حديث نيز دلالت بر مهدي شخصي دارد و اينکه مهدي موعود - صلوات اللّه عليه فرزند چهارم حضرت رضا عليه السّلام است.
7 - شيخ الاسلام حمّوئي جويني شافعي در فرائد السمطين [18] از حسين بن خالد نقل کرده که [امام] علي بن موسي الرضا [عليهماالسّلام] فرمود: کسي که ورع ندارد، دين ندارد و کسي که تقيّه ندارد ايمان ندارد
و (اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاکُمْ)؛
يعني:
عمل کننده تر به تقيّه، گفته شد: يابن رسول اللّه! تا کي تقيّه کنيم؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن روز خروج قائم ماست، هرکسي تا قبل از خروج قائم تقيّه را ترک کند از ما نيست.
«فَقِيلَ لَهُ يَابْنَ رسُولِاللّهِ وَ مَنِ الْقائِمُ مِنْکُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ؟ قالَ: الرّابِعُ مِنْ وِلْدِي اِبْنُ سَيِّدَةِ اْلاِماءِ يُطَهِّرُ اللّهُ بِهِ اْلاَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ، وَيُقَدِّسُها مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ وَهُوَ الَّذِي يَشُکُّ النَّاسُ فِي وِلادَتِهِ وَهُوَ صاحِبُ الْغَيْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَاِذا خَرَجَ اَشَرَقَتِ اْلاَرْضُ بِنُورِهِ».
يعني:
«گفته شد يابن رسول اللّه! کداميک از شما اهل بيت، قائم است؟ فرمود: فرزندچهارم من، پسر خانم کنيزان، خداوند به وسيله او زمين را از هر ظلمي، پاک و از هر ستمي، خالي مي گرداند، او همان است که مردم در ولادت وي شک مي کنند و او صاحب غيبت است و چون خروج کند، زمين با نورش روشن مي گردد».
و او همان است که زمين براي وي پيچيده شود و براي وي سايه اي نباشد و او همان است که منادي در باره وي از آسمان ندا مي کند؛ ندايي که خدا آن را به گوش همه اهل زمين مي رساند، منادي مي گويد: بدانيد حجّت خدا در کنار کعبه ظهور کرده، تابع او شويد که حق در او و با اوست و آن است قول خداي عزّوجلّ که مي فرمايد: (اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَليْهِمْ مِنَ السَّماءِ ايَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ). [19] .
اين حديث مانند حديث سابق بر مهدي معيّن دلالت دارد.
حافظ قندوزي همين حديث را از فرائد السمطين نقل کرده و مي گويد: «قالَ الشَّيْخُ الْمُحَدِّثُ الْفَقِيهُ مُحَمَّدُ بْنُ اِبْراهِيم الْجُوَيْنِيُّ الْحَمّوئِيُّ الشَّافِعِيُّ فِي کِتابِهِ فَرائِدِ السِّمْطَيْنِ عَنْ دِعْبِل الْخُزاعِيِّ...». [20] .
8 - ابن صبّاغ مالکي در الفصول المهمّه [21] که آن را در معرفت ائمّه نگاشته است، مي گويد:
«وَ رَوي اِبْنُ الْخَشّابِ فِي کِتابِهِ مَوالِيدِ اَهْلِ الْبَيْتِ يَرْفَعُهُ بِسَنَدِهِ اِلي عَلِيِّ بْنِ مُوسيَ الْرِّضا عليه السّلام اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ ابِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ».
يعني:
«ابن خشّاب، ابو محمد عبداللّه بن احمد بغدادي در کتاب خود که سندش را به امام رضا عليه السّلام رسانده مي گويد آن حضرت فرمودند: خلف صالح (مهدي موعود) از فرزندان ابي محمد حسن بن علي عسکري است و او صاحب الزمان و قائم مهدي است».
اين روايت نيز دليل صريح بر مهدي شخصي است که آن حضرت فرزند امام عسکري عليه السّلام مي باشد.
9 - شيخ الاسلام حمّوئي شافعي در فرائد السمطين [22] و موفّق بن احمد خوارزمي حنفي در کتاب مقتل الحسين [23] عليه السّلام از ابي سلمي که شترچران رسول خداصلّي اللّه عليه و آله و سلّم بود [24] ، نقل مي کنندکه مي گويد:ازرسول خداصلّي اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم که مي فرمود:در شب معراج از طرف خداي جليل خطاب آمد که:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ...) [25] ،
گفتم: «والمؤمنون»، خطاب رسيد:
راست گفتي اي محمَّد! کدام کس را در ميان امّت خود گذاشتي؟ گفتم: بهترين آنان را، خطاب رسيد: علي بن ابي طالب را؟ گفتم: آري پروردگارا! خطاب رسيد: يامحمَّد! من به زمين توجه کاملي کردم و تو را از ميان اهل زمين اختيار کردم و نامي از نامهاي خود را براي تو مشتق کردم، من ياد نمي شوم مگر آنکه تو هم با من ياد شوي، منم محمود و توئي محمَّد. بعد دفعه دوّم به زمين نظر کردم، از آن «علي» را برگزيدم و نامي از نامهاي خود براي او مشتق کردم، منم اعلي و اوست علي. يامحمَّد! من تو را و علي، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خود آفريدم [26] و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه کردم، هر که آن را قبول کرد، نزد من از مؤ منين است و هر که انکار نمود، از کفّار است. اي محمَّد! اگر بنده اي از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار افتد و يا مانند مشک خشکي گردد ولي در حال انکار ولايت شما پيش من آيد، او را نمي آمرزم تا اقرار به ولايت شما کند. اي محمَّد! آيا مي خواهي اوصياي خودت را ببيني؟ گفتم: آري بارخدايا! خطاب آمد: به طرف راست عرش خدا بنگر: «فَالْتَفَتُّ فَاِذا اَناَ بِعَلِي وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسيَ بْنِ جَعْفَرٍ، وَعَلِيِّ بْنِ مُوسي وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِي وَعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِي وَالْمَهْدِيِّ فِي ضَحْضاحٍ مِنْ نُورٍ قِياماً يُصلُّونَ وَهُوَ - يَعْني الْمَهْدِيَّ - فِي وَسَطِهِمْ کَأنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّيُّ وَقالَ يامُحَمَّدُ هؤ لا ء الْحُجَجُ وَهُوَ الثّاثِرُ مِنْ عِتْرَتِکَ وَعِزَّتِي وَجَلالِي اِنَّهُ الْحُجَّةُ الْواجِبَةُ لاَوْلِيائِي وَالْمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِي».
يعني:
«من به طرف راست عرش خدا نگاه کردم ناگاه ديدم: علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر کاظم، علي بن موسي الرضا، محمد بن علي جواد، علي بن محمد هادي، حسن بن علي عسکري و مهدي را در حالي که در دريايي از نور ايستاده بودند و نماز مي خواندند، ديدم و مهدي در وسط آنان مانند ستاره درخشاني بود. خدا فرمود: اي محمَّد! اينان حجتها هستند، مهدي منتقم عترت تو است به عزّت و جلال خودم قسم! او حجّتي است که ولايتش بر اولياي من واجب است و او انتقام گيرنده از دشمنان من است».
حافظ حنفي قندوزي، اين حديث شريف را در ينابيع المودّه [27] از خوارزمي نقل کرده و مي گويد: حمّوئي نيز در فرائد آن را نقل کرده است و در ينابيع به جاي «والمهدي»، عبارت «ومحمد المهدي بن الحسن» آمده است، اين حديث گذشته از دلالت بر مهدي شخصي، حاوي اسامي مبارک همه امامان - صلوات اللّه عليهم اجمعين - است.
10 - موفّق بن احمد خوارزمي در مقتل الحسين [28] و شيخ الاسلام حمّوئي شافعي در فرائد السمطين [29] و سعيد بن بشير از علي بن ابي طالب، عليه السّلام نقل کرده اند که فرمود:
«قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم اَنَا وارِدُکُمْ عَلَي الْحَوْضِ وَاَنْتَ ياعَلِيُّ السّاقِيُّ وَالْحَسَنُ الرّائِدُ [30] وَالْحُسَيْنُ اْلا مِرُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْفارِطُ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْنّاشِرُ وَجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السّائِقُ وَ مُوسيَ بْنُ جَعْفَرٍ مُحْصِيِ الْمُحِبِّينَ وَالْمُبْغِضِينَ وَقامِعُ الْمُنافِقينَ وَعَلِيُّ بْنُ مُوسي مُعِينُ الْمُؤُمِنينَ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مُنْزِلُ اَهْلِ الْجَنَّةِ فِي دَرَجاتِهِمْ وَعَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ خَطِيبُ شِيعَتِهِ وَمُزَوِّجُهُمُ الْحُورَ الْعِينَ وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِي سِراجُ اَهْلِ الْجَنَّةِ يَسْتَضِيئُونَ بِهِ وَالمَهْدِيُّ شَفِيعُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَيْثُ لا يأذَنُ اللّهُ اِلاّ لِمَنْ يَشاءُ وَيَرْضي».
يعني:
«من پيشتر از شما وارد [31] حوض کوثر مي شوم و تو، يا علي ساقي کوثر هستي و حسن، مدير آن است. حسين، فرمانده آن مي باشد علي بن الحسين، سابق بر ديگران در رسيدن به آن، امام باقر مقسّم آن، جعفر صادق، سوق دهنده به آن، موسي بن جعفر، شمارنده دوستان و دشمنان و زايل کننده منافقان، علي بن موسي، يار مؤ منان، محمد بن علي جواد، نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و علي بن محمد هادي، خطيب شيعه و تزويج کننده حورالعين به آنان است، حسن بن - علي عسکري، چراغ اهل بهشت است و مردم از روشنايي آن روشنايي مي گيرند و مهدي موعود شفاعت کننده آنان است در مکاني که خدا اجازه شفاعت نمي دهد مگر به کسي که بخواهد و از او راضي باشد».
اين حديث مبارک نيز که برادران اهل سنّت به صورت مقبول، آن را نقل کرده اند حاوي نامهاي پاک دوازده امام عليهم السّلام است.
11 - حافظ سليمان قندوزي از جابر بن يزيد جعفي نقل کرده مي گويد: شنيدم جابر بن عبداللّه انصاري مي گفت: رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود:
«يا جابِرُ! اِنَّ اَوْصِيائِي وَاَئمّةَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ، ثُمَّ الْحَسَنُ، ثُمَّ الْحُسَيْنُ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيّ؛ اَلْمَعْرُوفُ بِالْباقِرِ سَتُدْرِکُهُ ياجابِرُ فَاِذا لَقِيتَهُ فَاقْرَئهُ مِنّي السَّلامَ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسيَ بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسي، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِي، ثُمَّ الْقائِمُ، اِسْمُهُ اِسْمِي وَ کُنْيَتُهُ کُنْيَتِي اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي، ذاکَ الّذِيِ يَفْتَحُ اللّهُ عَلَي يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَ مَغارِبَها ذَاکَ الّذِي يَغِيبُ عَنْ اَوْلِيائِهِ غَيْبَةً لا يَثْبُتُ عَلَي الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اِلاّ مَنِ امْتَحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاِيمانِ». [32] .
يعني:
«اي جابر! اوصياي من و امامان مسلمين بعد از من، اوّل آنان علي بن ابي طالب است، بعد از او حسن، بعد از او حسين، بعد از او علي بن حسين، بعد از او محمد بن علي، معروف به باقر، اي جابر! تو او را درک خواهي کرد و چون به خدمتش رسيدي، سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسي بن جعفر، بعد از او علي بن موسي، بعد از او محمد بن علي، بعد از او علي بن محمد، بعد از او حسن بن علي، بعد از او قائم آل محمَّد که نامش نام من و کنيه اش کنيه من است پسر حسن بن علي، او همان است که خدا به دست وي، شرق و غرب زمين را فتح مي کند، او همان است که از دوستان خويش ‍ مدت زيادي غايب مي شود تا حدي که در اعتقاد به امامت او باقي نمي ماند مگر آنانکه خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان کرده است».
جابر مي گويد: «گفتم يا رسول اللّه! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وي منتفع مي شوند؟ فرمود: آري به خدايي که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش ‍ روشنايي مي گيرند چنانکه مردم از آفتاب بهره مي برند با آنکه زير ابرهاست. اي جابر! اينکه گفتم از مکنونات سرّ خداست و از علم مخزون پروردگار مي باشد، آن را اظهار مکن مگر به کسي که اهليّت دارد».
12 - شيخ الاسلام حمّوئي شافعي در فرائد السمطين [33] و حافظ سليمان قندوزي حنفي در ينابيع المودّه [34] از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که يک نفر يهودي به نام «نعثل» محضر رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آمد و گفت: يا محمَّد! از تو از چيزهايي مي پرسم که مدتي است در ذهن من خلجان مي کنند، اگر جواب قانع کننده دادي به دست تو مسلمان خواهم شد، حضرت فرمود: بپرس اي اباعماره!... سؤ ال کرد وصي تو کيست؟ چون هيچ پيامبري نيست مگر آنکه وصيّي دارد و پيامبر ما، موسي بن عمران به يوشع بن نون وصيّت کرد.
«فَقالَ: نَعَمْ اِنَّ وَصيِّي وَالْخَلِيْفَةَ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ اَبِي طالِبٍ، وَ بَعْدَهُ سِبْطايَ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ، يَتْلُوهُ تِسْعةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ اَئمَّةُ اَبْرارٍ. قالَ: يامُحَمَّدُ!فَسَمِّهِمْ لِي قالَ: نَعَمْ اِذا مَضي اَلْحُسَيْنُ فَاِبْنُهُ عَلِيُّ، فَاِذا مَضي عَلِيُّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّدٌ، فاِذا مَضي مُحَمَّدٌ فَاِبْنُهُ جَعْفَرٌ فَاِذا مَضي جَعْفَرٌ فَاِبْنُهُ مُوسي، فَاِذا مَضي مُوسي فَاِبْنُهُ عَلِيُّ فَاِذا مَضي عَلِيُّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اِبْنُهُ عَلِيُّ ثُمَّ اِبْنُهُ حَسَنٌ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ، فَهذِهِ اِثْنا عَشَرَ اَئمَّةً عَدَدَ نُقَباءِ بَنِي اِسْرائِيل».
«رسول اکرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: آري وصيّ من و خليفه بعد از من علي بن ابي طالب است و بعد از او دو نوه من به ترتيب حسن و حسين هستند، نُه نفر امامان ابرار از صلب حسين خواهند بود. نعثل گفت: يامحمَّد! راست گفتي آن نُه نفر را نام ببر، حضرت فرمود: آري چون حسين از دنيا رفت، فرزندش علي بن حسين امام است، و چون علي از دنيا رود، پسرش محمَّد، امام خواهد بود و چون محمَّد باقر از دنيا رفت، پسرش جعفر صادق، امام خواهد بود و چون جعفر از دنيا رود، پسرش موسي امام خواهد بود و چون موسي وفات کند، پسرش علي امام خواهد بود و چون علي رحلت نمايد پسرش محمَّد در جاي او امام خواهد بود و چون محمَّد به لقاءاللّه نايل شود، پسرش علي و بعد از او پسرش حسن، بعد از او حجّة بن الحسن امام خواهد بود، اينان دوازده نفر امامند به عدد نقباي بني اسرائيل».
نعثل گفت: مکانشان در بهشت کجاست؟ حضرت فرمود: با من و در درجه من. نعثل گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ اَنَّکَ رَسُولُ اللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّهُمُ اْلاَوْصياءُ بَعْدَکَ». من در کتابهاي گذشته اين طور يافته ام که فرمودي. و در عهد موسي بن عمران آمده است که: چون آخرالزمان شود، پيامبري به نام «احمد» مبعوث مي شود که او خاتم الانبياء است بعد از او پيامبري نخواهد آمد و از صلب او امامانِ ابرار به عدد اسباط، به وجود مي آيد. [35] .
حضرت فرمود: اي اباعماره! آيا «اسباط» را مي شناسي؟ گفت: آري يا رسول اللّه! آنان دوازده نفر بودند؛ اولشان لاوي بن برخيا بود که مدت طولاني از بني اسرائيل غايب و بعد ظاهر شد، خداوند به وسيله او شريعت را بعد از کهنه شدن، پيروز گردانيد و او با «قرشطياي» [36] پادشاه جنگيد و او را کشت.
حضرت فرمود: آنچه در بني اسرائيل اتفاق افتاد در امت من طابق النعل بالنعل به وجود خواهد آمد و دوازدهمين نفر از نسل من [37] ، غايب مي شود و براي امت من زماني مي آيد که از اسلام جز نامي و از قرآن جز اسمي نمي ماند، و در آن وقت خداوند به او اجازه خروج مي دهد. او اسلام را پيروز و دين را تجديد مي کند، بعد فرمود: خوشا! به حال کسي که آنان را دوست بدارد، واي بر دشمن دارنده آنان و خوشا! به حال کسي که به آنان چنگ بزند.
نعثل پس از شنيدن اين سخنان بپا خاست و در محضر آن حضرت چنين خواند:
صَلَّي الْعَلِيُّ ذُو الْعُلي - عَلَيْکَ يا خَيْرَ الْبَشَرْ - اَنْتَ الْنَّبِيُّ الْمُصْطَفي - وَالْهاشِمِيُّ الْمُفْتَخَرْ - بِکُمْ هَدانا رَبُّنا - وَفِيکَ نَرجُو ما اُمِرْ - وَ مَعْشَرٌ سَمَّيْتَهُمْ - اَئِمَّةً اِثْنَي عَشَرْ حَباهُمْ رَبُّ الْعُلي - ثُمَّ صَفّاهُمْ مِنْ کَدَرْ - قَدْ فازَ مَنْ والاهُمْ - وَخابَ مَنْ عادي الزَّهَرْ - آخِرُهُمْ يسْقِي الظما - وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرْ - عِتْرتُکَ اْلاَخْيارُ لِي والتّابِعُونَ ما اُمِرْ - مَنْ کانَ عَنْهُمْ مُعْرِضاً - فَسَوفَ يُصْلي بِالسَّقَرْ - ناگفته نماند که در بعضي عبارات، ميان ينابيع و فرائد، فرقي هست و ما سؤ ال و جواب فوق را از فرائد ترجمه کرده ايم.
13 - حافظ حنفي از جابر بن عبداللّه انصاري نقل کرده است که: جندل بن جنادة بن جبير يهودي محضر رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آمد و گفت: يامحمَّد! من شب گذشته حضرت موسي را در خواب ديدم فرمود: اي جندل به دست محمَّد خاتم الانبياء اس لام بياور و به اوصيايي که بعد از او خواهند بود چنگ بزن. گفتم: اسلام مي آورم. حمد خدا را که اسلام آوردم و خداوند مرا به وسيله تو هدايت کرد. بعد گفت يا رسول اللّه! از اوصياي خودت به من خبر ده تا به آنان تمسک نمايم، حضرت فرمود: اوصياي من بعد از من دوازده نفرند. جندل گفت: در تورات چنين يافته ايم يا رسول اللّه! آنها را نام ببريد، حضرت فرمود:
«اَوَّلُهُمْ سَيِّدُ اْلاَوْصِياء اَبُو اْلاَئِمَّةِ عَلِيُّ ثُمَّ اِبْناهُ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فَاسْتَمْسِکْ بِهِمْ وَلايَغُرَّنَّکَ جَهْلُ الْجاهِلِينَ، فَاِذا وُلِدَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ يَقْضِي اللّهُ عَلَيْکَ وَ يَکُونُ آخِرُ زادِشَرْبَةَ - لَبَنٍ تَشْرَبُهُ».
يعني:
«اوّل آنان سيد اوصيا و پدر امامان؛ علي بن أبي طالب سپس دو پسر او حسن و حسين اند. به آنان تمسک کن و جهالت جاهلان، مغرورت نکند و چون علي بن حسين به دنيا آمد خداوند مرگ تو را مي رساند و آخرين توشه ات شيري خواهد بود که مي نوشي».
جندل گفت: در تورات و در ديگر کتب انبيا عليهم السّلام يافته ايم که «ايليا، شبر و شبير» علي، حسن و حسين هستند، اينک بفرماييد بعد از حسين چه کسانند و نامهايشان چيست؟ حضرت فرمود:
«اِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَيْنِ فَالاِمامُ اِبْنُهُ عَلِيُّ وَ يُلَقَّبُ بِزَيْنِ الْعابِدِينَ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ يُلَقَّبُ بِالْباقِرِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ جَعْفَرٌ يُدْعي بِالصّادِقِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُوسي يُدْعي بِالْکاظِمِ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِيُّ يُدْعي بِالرِّضا، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعي بِالْتَقِيِّ وَالزَّکِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ عَلِيُّ يُدْعي بِالنَّقِيِّ وَالْهادِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ الْحَسَنُ يُدْعي بِالْعَسْکَرِيِّ، فَبَعْدَهُ اِبْنُهُ مُحَمَّدٌ يُدْعي بِالْمَهْدِيِّ وَالْقائِمِ وَالْحُجَّةِ، فَيَغِيبُ ثُمَّ يَخْرُج - فَاِذا خَرَجَ يَمْلاُ اْلاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً...».
يعني:
«وقتي که مدت امام حسين منقضي شد پس امام، فرزندش علي خواهد بود که ملقب به زين العابدين است، بعد از او فرزندش محمدباقر، بعد از او فرزندش جعفر صادق، بعد از او فرزندش موسي کاظم، بعد از او فرزندش علي که رضا خوانده مي شود، بعد از او فرزندش محمد که به تقي و زکي و بعد از او فرزندش علي که به نقي و هادي خوانده مي شود؛ بعد از او فرزندش حسن عسکري، بعد از او محمّد که مهدي، قائم و حجّت خوانده مي شود، غايب مي شود سپس خروج مي کند، زماني که خارج شود، زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود همانطور که از ظلم و جور پر شده است...».
بعد اضافه فرمود:
خوشا به حال آنانکه در غيبت او صبر مي کنند، خوشا به حال کساني که در محبت آنان دايمي خواهند بود. آنان همان اهل تقوا هستند که خدا فرموده: (... هدًي لِلْمُتَّقِينَ ، الَّذِينَ يُؤ مِنُونَ بِالْغَيْبِ...) [38] و فرموده: (اُولئِکَ حِزبُ اللّه اَلا اِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ). جندل گفت: حمد خدا را که مرا به معرفت آنان موفق فرمود. [39] .
جندل تا ولادت امام زين العابدين زنده بود، آنگاه به طائف رفت و در آنجا مريض شد و شيري آشاميد، سپس گفت: رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم به من خبر داده که آخرين طعام من از دنيا شيري خواهد بود، آنگاه وفات کرد و در طائف در محلي به نام «کوزاره» به خاک سپرده شد.
14 - شعراني شافعي مصري درکتاب «اليواقيت والجواهر» [40] و محمد صبان در کتاب اسعاف الراغبين [41] و عدوي حمزاوي مالکي مصري در کتاب مشارق الانوار [42] از فتوحات مکيّه محي الدين بن عربي نقل کرده اند [43] که مي گويد:
«اِعْلَمُوا اَنَّه لابُدَّ مِنْ خُرُوجِ الْمَهْدِيِّ عليه السّلام لکِنْ لا يَخْرُجُ حَتّي تَمْتَلِي ءَ اْلاَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً فَيَمْلَؤُها قِسْطاً وَعَدْلاً وَهُوَ مِنْ عِتْرَةِ رَسُولِاللّهِ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ رَضِيَاللّه تَعالي عَنْها، جَدُّهُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ وَوالِدُهُ الاِمامُ حَسَنُ الْعَسْکَرِيُّ اِبْنُ اْلاِمامِ عَلِيٍّ النَّقِيِّ (بِالْنُّونِ) اِبْنِ الاِمام مُحَمَّدٍ التَّقِيِّ (بالتاء) اِبْنِ الاِمام عَلِي الْرِّضا، اِبْنِ الاِمام مُوسيَ الْکاظِمِ اِبْنِ اْلاِمام جَعْفَرٍ الصّادِقِ، اِبْنِ اْلاِمامِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ، اِبْنِ الاِمامِ زَيْنِ الْعابِدِينَ، عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، اِبْنِ الاِمامِ الْحُسَيْنِ، اِبْنِ اْلاِمامِ عَلِيِّ بْنِ أبِي طالِبٍ رَضِيَ اللّه تَعالي عَنْهُمْ، يُواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمَ رَسُولِاللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يُبايِعُهُ الْمُسْلِمُونَ بَيْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقامِ...».
يعني:
«بدانيد مهدي موعود، ناچار ظهور خواهد کرد ولي ظهور نمي کند تا زمين از ظلم پر شود، سپس او با عدل و داد پر نمايد، او از اهل بيت رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و از نسل فاطمه عليها السلام است، جدّ او حسين بن علي و پدرش امام حسن عسکري است که او پسر امام علي النقي (با نون) و او پسر امام محمد تقي (با تاء) و او پسر امام رضا و او پسر امام کاظم و او پسر امام صادق و او پسر امام باقر و او پسر امام زين العابدين و او پسر امام حسين و او پسر امام علي بن ابي طالب - صلوات اللّه عليهم - است، نامش نام رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مي باشد، مسلمانان در مکّه ميان رکن و مقام ابراهيم با او بيعت خواهند کرد».
نا گفته نماند که شعراني در اليواقيت و الجواهر مي گويد: محي الدين بن عربي اين سخن را در باب 366 از فتوحات مکيه گفته است و باب مذکور در فتوحات چنين است: «الباب السادس و الستون وثلثمأة في معرفة منزل وزراء المهدي الظاهر في آخرالزمان الذي بشّربه رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم وهو من اهل البيت».
اما در اين باب که در باره مهدي موعود عليه السّلام صحبت شده عبارت بالا وجود ندارد، احتمال دارد دست جعل و افترا آن را در وقت چاپ برداشته باشد ولي اين در استدلال ما نقصي وارد نمي کند؛ زيرا سه دانشمند فوق که از مشاهير اهل سنت هستند به طور مقبول آن را نقل کرده اند و اگر مورد قبولشان نبود نقل نمي کردند و به شدّت ردّ مي نمودند. وانگهي نظير اين سخن از بسياري از علما در دست است که ذيلاً نقل خواهد شد.
15 - شيخ عبداللّه شبراوي شافعي مصري مي گويد:
«وَ قَدْ اَشْرَقَ نُورُ هذِهِ السِّلْسِلَةِ الْهاشِميَّةِ وَالْبَيضَةِ الطّاهِرَةِ الْنَّبَوِيَّةِ وَالْعِصابَةِ الْعَلَوِيَّةِ وَهُمْ اِثْنا عَشَرَ اِماماً مَناقِبُهُمْ عَلِيَّةٌ وَصِفاتُهُمْ سَنِيَّةٌ وَ نُفُوسُهُمْ شَرِيفَةٌ اَبِيّةٌ وَاَرُومَتُهُمْ کَرِيمَةٌ مُحَمَّدِيَّةٌ وَهُمْ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِي الهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ بْنِ عَلِي الرِّضَا بْنِ مُوسي الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الصّادِقِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ بْنِ عَلِي زَيْنِ الْعابِدِينَ ابْنِ الاِمامِ الْحُسَيْنِ اَخِي الاِمامِ الْحَسَنِ وَلَدي اللّيْثِ الْغالِبِ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ رَضِيَ اللّه تَعالي عَنْهُمْ اَجْمَعِينَ». [44] .
يعني:
«نور اين سلسله هاشميّه و خاندان پاک نبوّت و جمعيت علوي، گسترش يافته است آنان دوازده نفر امامند، مناقب و فضايلشان والا و اوصافشان عالي و نفوسشان شريف و منيع و حسبشان بزرگوار و محمَّدي است و آنان عبارتند از: محمَّد حجَّة بن الحسن... عليهم السّلام».
اين کلمات پاک و عبارات دلپذير، نشان مي دهد که امامان دوازده گانه عليهم السّلام در نظر بزرگان، ثابت، روشن و آشکار بوده است وگر نه به طور ارسال مسلّم چنين چيزي نمي گفتند.

با سلام وعرض ادب

این تایپیک نیز از جهت طبقات راویان اهل سنت به موضوع مهدویت پرداخته هر چند توفیق نشده تکمیل شود:

موفق باشید.

[=&quot]حضرت مهدى‏ (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه) در صحاح سته[/]
[=&quot]حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) اينكه مهدى ( ع ) خواهد آمد امرى است كه شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند و حتّى غير مسلمانان نيز در كتابهايشان مژده يك نجات دهنده را در آخرالزّمان به پيروانشان داده‏اند[/]
[=&quot] . [/]
[=&quot]صاحبان صحاح نيز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) رواياتى نقل كرده‏اند كه ذيلاً مى‏آيد[/]
[=&quot]:[/]
[=&quot]اگر از عمر دنيا بيش از يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا آنكه مردى از اهل بيتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمين را از قسط و عدل پر مى‏كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . [/]

[=&quot]سنن ترمذى ، ج4 ص 438 كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231[/][=&quot] .[/]


[=&quot]سنن ابى‏داود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 و 4283[/][=&quot] .[/]


[=&quot]- دنيا به پايان نمى‏رسد تا آنكه مردى از اهل بيتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است . [/]
[=&quot]سنن ترمذى ، همان ، ح 2230[/][=&quot] .[/]


[=&quot]- اگر از عمر روزگار فقط يك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بيتم را مبعوث مى‏كند كه زمين را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد[/]
[=&quot]سنن ابى‏داود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى[/]


[=&quot]رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است[/][=&quot] : [/][=&quot]مهدى از ما اهل بيت است[/][=&quot] .[/]
[=&quot]سنن ابن‏ماجه ، ج2 ص1367كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . [/]


[=&quot]مهدى ( ع ) از فرزندان فاطمه ( س ) است [/]
[=&quot]سنن ابن‏ماجه ، ج2 ص1368كتاب الفتن [/]


[=&quot]روايت فوق را كه مى‏فرمايد: «مهدى از فرزندان فاطمه است» امّ‏سلمه از رسول خدا ( ص ) نقل كرده است[/]
[=&quot]همين روايت با همين سند به اين عبارت نيز آمده است[/]
[=&quot]:[/][=&quot] المهدىّ من عترتى من ولد فاطمه . يعنى مهدى از عترتم و از فرزندان فاطمه است[/][=&quot] .[/]
[=&quot]سنن ابى‏داود ، كتاب المهدى ، ح 4284[/]

با سلام
یکی از احادیث صحیح و متواتر که هم در صحاح سته و منابع دیگر معتبر و موثق اهل سنت و هم در کتب شیعه مطرح شده است، حدیث دوازده خلیفه است.
این روایت، از طرق متعدد ؛ از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است؛ به نحوی که صدور آن از پیامبرصلی الله علیه و آله قطعی و مسلم است، لذا به بررسی سندی این حدیث نیازی نیست.
بخاری در کتاب الاحکام باب استخلاف به سند خود از جابر بن سمرة نقل کرده است که پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود:
یکون اثنا عشر امیرا فقال کلمه لم اسمعها. فقال ابی: انه قال: کلهم من قریش؛«دوازده امیر خواهند بود. آنگاه سخنی گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: که حضرت فرمود: همه آنان از قریش هستند»
صحیح بخاری، ج 8، ص128.

با توجه به اهمیت موضوع اجازه دهید این حقیر هم مطالبی رو اضافه کنم که بسیار مهم هست.

آقای جلال الدین السیوطی شافعی که به احتمال قریب به یقین بزرگترین شخصیت جهان شوافع اهل سنت در قرون 9 و10 هجری است یک کتاب مستقل در مورد حضرت امام مهدی سلام الله علیه نوشته است که این حقیر برای اولین بار دیشب آن کتاب رو مورد مطالعه قرار دادم که چقدر مقدمه عجیب و زیابیی رو نوشته بود.

العرف الوردي في الاخبار المهدي

و در آنجا چندین و چند نفر از بزرگترین شخصیت های اهل سنت را نظیر الکتانی و ... را نام می برد که ادعا کردند احادیث حول حضرت امام مهدی سلام الله علیه متواتر است.

حتی وی از یکی از بزرگترین های حنابله به نام السفارینی الحنبلی نقل می کند که وی اینگونه فتوی داد:(زرکلی وهابی در الاعلام خود تعریفات جالبی درمورد السفارینی دارد و او را علامه ای در علم اصوا و حدیث می داند.)

فالایمان بخروج المهدی واجب كما هو مقرر عند أهل العلم و مدون فی عقائد اهل السنة و الجماعة
پس ایمان به مهدی واجب است کمای اینکه این امر در بین علمای اهل سنت مقرر است و در عقائد اهل سنت و جماعت ثبت شده است.

همان کتاب

در ابتدای همین کتاب هم سیوطی بیست صحابی را نام می برد که در مورد حضرت امام مهدی سلام الله علیه روایت نقل کرده اند.

آقای شوکانی که مقبول اهل سنت و نیز سلفیت است نیز اینگونه فتوی می دهد:

الاحاديث في تواتر ماجاء في المهدي المنتظر ...
وهي متواتره بلا شك ولاشبهة ...

و خود سیوطی هم که وزنه بزرگ شافعی ها در علم رجال و تاریخ و تفسیر و تحدث و تادب است در ابتدای همان کتاب(العرف الوردی)اینگونه می نویسد:

اعلم - رحمني الله وإياك - أن المشهور بين الكافة من أهل الإسلام على ممر الأعصار أنه لا بد في آخر الزمان من ظهور رجل من أهل البيت [ النبوي ] يؤيد الدين, ويظهر العدل, ويتبعه المسلمون, ويستولي على الممالك الإسلامية, ويسمى بـ(المهدي),(کی حال ترجمه داره!!!!)...
بدان:که در میان تمامی فرق اسلامی و در تمامی ازمنه از تاریخ اسلام مشهر بوده است که یقینا در آخر الزمان شخصی از اهل بیت پیغمبر ظهور خواهد کرد که دین را تایید و عدل را برپاخواهد کرد و مسلمانها از او تبعیت کرده و او مستولی ممالک اسلامی می شود و اسم او مهدی(عج)است..

و سپس می نویسد:
وقد تواترت الأحاديث عن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بظهور وخروج (( المهدي الفاطمي المنتظر)), فقد ذكر الشيخ العلامة (محمد بن جعفر الكتاني) في كتابه ((نظم المثناتر من الحديث المتواتر)) (ص144 ): أن أحاديث (المهدي المنتظر) رويت عن : { ویذکر 20طریقا } وقد نقل غير واحد عن الحافظ السخاوي أنها متواترة , و السخاوي ذكر ذلك في ((فتح المغيث)) ونقله عن أبي الحسين الآبري

و یقینا احادیثی که از رسول خدا درمورد ظهور و خروج حضرت مهدی که فرزند حضرت زهرا و منتظر منتظرین است رسیده است،متواتر هستند و شیخ علامه الکتانی در کتابش(بالا نوشته!)از بیست صحابی روایات حول مهدی را ذکر کرده است.(البته دوستان در خود کتاب اسم اصحاب هست که به من چه!خودتون برید ببینید) و چندین و چند نفر از علامه السخاوی نقل کرده ان که احادیث حول حضرت مهدی متواتر هست و او نیز از علامه الآبری همین سخن را ذکر کرده است.
العرف الوردی-ص1و2

فلذا همانطور که می بینیم از جمله اصلی ترین اعتقادات اهل سنت،که مخالفت با آن یقینا بدعت است اعتقاد به حضرت امام زمان سلام الله علیه است.

یا حق...

اکبر بیرامی

موضوع قفل شده است