زندگینامه بانو مجتهده امین ( ره )

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگینامه بانو مجتهده امین ( ره )


زندگینامه بانو مجتهده امین

منبع


حاجيه خانم سيده نصرت بيگم امين معروف به بانوی مجتهده اصفهانی نصرت امين در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. از چهار سالگى به مكتبخانه رفت تا به فراگيرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و اين زمانى بود كه در زمينه تحصيل علوم و معارف دينى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هيچ مجال و زمينه اى براى حضور زنان نبود؛ بخصوص در سالهاى 1280 به بعد كه تحصيل علم براى پسران هم آسان و ميسر نبود تا چه رسد به دختران. او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمويش درآمد.اما زندگى خانوادگى و تربيت فرزندان در فراگيرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت كسب علوم دينى از خود جديت نشان داد كه موافقت و مساعدت اطرافيان بويژه همسر خويش را براى ادامه تحصيلات در علوم دينى، فقه و اصول و زبان عربى به دست آورد و همزمان به فراگيری حکمت و فلسفه مبادرت ورزيد. در اين زمان او بيست ساله بود. مهمترين استاد ايشان كه فقه و اصول و حكمت را به وى آموخت، آيت الله نجف آبادى بود. بانو امين از زمان كودكى كه اهل ذوق و تفكر و تدبر در موجودات و آثار حق تعالى و از عشاق پروردگار كريم بود، در حين تحصيل حكمت به كشف و شهود نيز نائل مى گرديد و در اين رابطه بهترين سند و گواه آثار تفسيرى ايشان كتاب اربعين الهاشميه و نيز نفحات الرحمانيه است.



[=microsoft sans serif]دوران کودکی و نوجوانی





بانوی بزرگوار، سیده مکرمه نصرت امین (ره) معروف به بانوی ایرانی در سال 1274 هـ ش مطابق ماه ذی الحجه الحرام 1312 هـ ق در خانواده متدین، اصیل و نجیب در اصفهان دیده به جهان گشود.پدر ایشان حاج سید محمد علی امین التجار فردی شریف، بزرگوار، مؤمن و از بازرگانان سرشناس متدین بوده است و مادر ایشان زهرا دختر حاج سید مهدی ملقب به جناب است که بانویی متدین و اهل ذکر و خیرخواه محرومان بوده است خداوند این دختر را پس از سه پسر به این خانواده عطا نمود.


پدر و مادر این فرزند هر دو از سادات بزرگوار و دارای نسب شریف می باشند بانوی مجتهده (ره) در این رابطه در شرح حال خود می نویسند:


«او (منظور خودشان) کنیزی از کنیزان خداست که به بانوی ایرانی معروف بود، و با نام حاجیه خانم صدا زده می شود. او در اواخر ماه ذی الحجه الحرام سال 1312 هـ ق که هزاران صلوات و سلام و تحیت بر هجرت کننده آن (پیامبر) باد از دو اصل تولد یافت.

اما اصل مقدم و پدر بزرگوار، حاج سید محمد علی ملقب به امین التجار اصفهانی، فرزند حاج سید محمد حسن است. هر دو از چهره های شریف و تجار عظیم و سادات کریم هستند بنابر آنچه بعضی از افراد موثق خبر داده اند. ایشان فرزند سید میرزا، ملقب به میر معصوم پسر سید محمد پسر میر معصوم است که در تخت فولاد اصفهان دفن شده اند تمامی این افراد از فضلای بزرگوار و سادات حسینی هستند.

اما اصل دوم (مادر عزیز) از زنان سیده، صالحه، مؤمنه و از خاندان مجد و شرف و از سادات حسینی است که به یکی از اوصاف جده اش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یعنی زهرا نامیده شده و دختر حاج میرزا مهدی ملقب به جناب است.»


از همان کودکی عنایات خاص حق تعالی و تابش محبت الهی و گرایش به حقیقت وجود توحید نهفته در فطرت او آشکار بود. ایشان در این رابطه می فرماید:



«بعد از گذشتن زمان طفولیت و کودکی بلکه از اول دوران تمییز همواره قلبم را متعلق و متوجه به شیء و امر ناشناخته (خداوند متعال) می دیدم و نفسم را طالب ادراک و فهم آن می دیدم لکن نمی دانستم حقیقت آن چیست و راه وصول و رسیدن به آن چگونه می باشد تا اینکه عطا کرد پروردگارم مرا و چشمم را به نور توحید روشن گردانید و بر قلبم درهای اشراقات الهی گشوده شد ...»
«من در زمان کودکی و اوایل جوانی بسیار مایل و حریص به مطالعه کتاب های علمی و گوش دادن به مواعظ دینی بودم و هرگاه نزدیکانم مشغول به تفریح می شدند من به مطالعه مشغول می شدم آنها مرا طعنه می زدند و بر من اعتراض می کردند و می گفتند: چگونه تو مشغول به مطالعه می شوی و تفریح را رها می کنی؟ این کار عاقلانه نیست بلکه از بطالت و کسالت است.
و من به جهت اشتیاق شدیدی که به مطالعه داشتم سخن ناروا و استهزاء های آنان را تحمل می کردم و چنان خود را می یافتم که گویا از امور لهو و مزخرف و زیور آلات و تجملات دنیا اعراض دارد و به اینها انس نمی گیرد بلکه قلبم به چیز دیگری بستگی دارد با این که مطلوب و محبوبم برایم مشخص و ممیز نبود، هر گاه از یک عالم یا واعظی چیزی از اوصاف حق تعالی می شنیدم قلبم به سخن او میل مفرطی می نمود و گویا سر تا پا گوش می شدم و پیوسته این چنین بودم تا این که به تحصیل علوم عربی راغب شدم و به تحصیل مقدمات از صرف و نحو و غیرها از مقدمات فقه و منطق و حکمت مشغول شدم و خدا می داند که این راه را با چه سختی و اضطراری گذراندم و چگونه مشقت هایی را که از زخم زبان دوستان و استهزای آنها به من می شد تحمل می کردم ...

دوران اولیه زندگی بانو همزمان با حکومت ستم شاهی قاجار و نفوذ غرب و تهاجم وسیع فرهنگ غرب زدگی، تجمل گرایی و دور شدن از هویت اصلی و حقیقت دینی بود. در این موقعیت حساس پدر و مادر ایشان با جدیت تمام به مراقبت و تربیت این کودک می پردازند و از چهار سالگی وی را برای فراگیری قرآن، خواندن و نوشتن به مکتب می فرستند تا به مدد الهی او را از تهاجمات زمانه و انحرافات و خود باختگی ها حفظ نمایند.
خود ایشان در این رابطه می فرماید: «وقتی به حدّی رسید که بتواند میان خوب و بد فرق بگذارد والدینش به تربیت او اقدام نموده و بر ادب کردن او و به ظهور رساندن توان هایی که خداوند در سرشت و سریر او نهاده بود، همی مواظبت کردند موقعی که سن او بیشتر شد و به حد درس خواندن و تعلم رسید معلمی برای او انتخاب کردند که زنی عالم، مؤمن، عفیف و بی نظیر در زمان خود بود. این معلم در حدّ توان در تربیت و نیکو گردانیدن اخلاق وی تلاش کرد.»

این تاریخ را از خود بانو ذکر کرده اند و با سال 1274 هـ ش مطابقت دارد بنابراین تاریخ 1265 که بعضی ها نوشته اند مطابق با واقع نمی باشد.
در یکی از سفرهایی که والدین بانو (ره) به عتبات داشته اند، مادر بانو (ره) امام علی (علیه السلام) را در عالم رؤیا می بیند و حضرت به ایشان (بانو سیده زهرا ولدیزی) وعده ولادت دختری به نام نصرت سادات امین را می دهند. توجهات حضرت (علیه السلام) به مادر بانو قطع نمی شود تا اینکه زمانی در رؤیای دیگری، دستور تعلّم این فرزند خلف و بحق خود را در مکتب خانه به مادر بزرگوارش می دهند. به نقل از کتاب کوکب درّی ص18.

دوران کهولت و پیری




بانو امین (ره) اگر چه به جهت محفوظ بودن و مصونیت از تعرض جوّ آلوده زمان خود و همین طور تهاجم غربی و کشف حجاب رضا خانی اکثر دوران جوانی خود را در خانه سپری کرد و همه تحصیلات خود را در آنجا گذراند ولی با تلاش شبانه روزی، در صدد رسیدن به غنای علمی و کمالات عرفانی و فرهنگ سازی بود. او به اصل و اساس دین توجه داشت و نجات جامعه خصوصاً بانوان و قرار دادن آنها در مسیر دین و معرفت الهی از دغدغه های مهم او بود. بر همین اساس بعد از گذارندن دوران رسیدن به کمالات علمی و معنوی وارد عرصه تألیف، تصنیف، تبلیغ، تربیت شاگرادن و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شد و در این راه همواره، از امدادهای الهی و کمک های غیبی بهره مند بود.

در مصاحبه با ايشان مي گويند :


«آنچه در علوم و معنویات، غیر از بحث الفاظ فهمیده ام بیشتر از همین راه ها بوده و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام، نمی گویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی، اما اغلب معنویات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام، بلکه از همین حالات به دست آورده ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است.»


در قسمت دیگر مصاحبه می فرماید:


«در موقعیت امروز آن چه برای زنان در درجه اول اهمیت قرار دارد، این است که با نفس و دلخواهی های خود در مورد زر و و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل های گوناگون در آمدن، مبارزه کنند. با این که این کار مشکل به نظر می رسد ولی در نتیجه به کمالات معنوی زودتر نائل می شوند. پس بهترین جهاد حفظ پوشش زنان است.



همان طور که در کتاب روش خوشبختی نوشته ام سعادت شما (خواهران) به دو جنبه جسمانی و روحانی بستگی دارد که باید مراقب هر دو باشید. باید در صدد تکمیل صفات نیک و انسانی بر آئید و از صفات بارز زن همان پاکدامنی و عفت است.



زنان تا حد امکان باید خود را در مقابل چشم مردان نا پاک و پلید قرار ندهند. زیرا شرافت زن نزد تمام عقلا در جامعه، در عفت اوست.
من مخالف تحصیل کردن خانم ها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام، پاره کردن حجاب در حقیقت پاره کردن اوراق قرآن است. چون قرآن به حجاب حکم می کند و خلاف آن را عمل کردن، حکم خدا و پیامبر را زیر پا گذاشتن است لازمه مسلمانی، معتقد بودن و عمل کردن به دستورات قرآن است و سعادت شما نیز در این کار است. در مورد سعادتمند شدن فیثاغورث گفته: کمترین از مردم راه خوشبخت شدن را می شناسند، اکثریت بازیچه هوی و هوس شده، نوبت به نوبت دستخوش امواج مخالفت گشته و در روی دریائی که ساحل ندارد، چرخ می زنند و مانند کوران در مقابل توفان، نه حس مطاوعت دارند و نه تاب مقاومت.



امر مهم دیگر در انسان خصوصاً در زنها مبارزه با صفات مکر و حسد است که بیشتر در آنان وجود دارد و باید حتی الامکان سعی بشود که این صفت مذموم را از خود دور کنند.
در پایان باید بگویم: ای بانوان و دوشیزگان عزیز بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است.
آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان به دست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید که در این بی پایان زندگی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید. همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم، الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.»



سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتا پرستی و تقوی پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و آخرت هستید، پیرو قرآن و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آن گاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»

موضوع قفل شده است