«روح،ضمیر،نفس،دل،قالب مثالی،من ...» اینا چی هستند؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«روح،ضمیر،نفس،دل،قالب مثالی،من ...» اینا چی هستند؟

سلام خدمت اساتید گرامی

ما بار ها کلمات یا اصطلاحاتی مثل روح،ضمیر،نفس،دل،قالب مثالی،من ...» را می شنویم اما اصلا هیچ برداشتی از اینها نداریم... میشه بگین اینا چی هستند؟ کارشون چیه؟چطوری بهم مربوط میشن؟

مثلا این برداشت من هست:

«روح» مثل بخاری هست که در خون جریان دارد!

«ضمیر» همان قوه ادراک در مغز ما یا همان عقل هست؟

«دل» مکانی مجازی متناظر با فلب انسان ؟!

«قالب مثالی »جسمی در اعماق دل انسان؟

«نفس» ماهیتی قوی در ضمیر انسان که در دو دسته مثبت و منفی مجزا میشه؟

«من» هویتی که کل بدن را مانند سایه ای در بر گرفته است و همه این نیرو ها را کنترل میکنه؟

حالا نمی دونم درست گفتم یا نه؟

اگه میشه توضیحی در فهم بهتر آن بدهید ممنون میشم

تشکر

کارشناس بحث : اندیشمند

سلام

دوستان میشه یک توضیحی بدهید برای منم سوال هست

تشکر

با سلام خدمت شما

هستی انسان دارای مراتب متفاوت است. به عبارت دیگر نمونه‏ هایی از مراتب هستی در وجود انسان مشاهده می‏شود. در انسان نمونه عالم ماده وجود دارد که همان بدن او باشد. جسم انسان خصوصیات موجود مادی از قبیل جرم، محدودیت زمانی و مکانی را دارا می‏باشد. سلولها و اعضای بدن انسان همواره در حال تغییر و دگرگونی است. اما در وجود انسان مراتب عالی‏ تری ازهستی وجود دارد که محدودیتهای فوق را ندارد. یکی از آن مراتب برتر، ذهن انسان است.




ذهن مرتبه‏ ای قوی‏ تر و لطیف‏تر از بعد مادی او است و بسیاری ازاموری که در عالم ماده محال است در عالم ذهن واقع می‏شود. از قبیل ثبات،انطباق بزرگ بر کوچک. ذهن انسان نه زمان دارد و نه مکان و نه جرم؛ تغییر وتحول نمی‏پذیرد و می‏توان کارهای بسی عظیم را که در عالم ماده ممکن نیست انجام دهد.


ضمير


ذهن انسان شامل دو قسمت ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه می باشد. ضمير خودآگاه، در واقع همان بخش از انسان است که ما هر کاري را با آگاهي و تصميم خود انجام مي‌دهيم.


ضمیرناخودآگاه، به اون قسمت پنهان زندگی روانی ما می گويند که از نیازها، تمایلات، آرزوها، عقده ها، محرک ها و همه حالت های روانی فراموش شده، تشکیل یافته است.

ضمیر ناخداگاه يا ذهن ناهوشیار یا ناخودآگاه،(به انگلیسی: unconscious[=Nazanin] یا self-unconscious[=Nazanin]) دستگاهی مخفی و ناشناخته در درون ما است که از بدو تولد و در هر چه که ما می بینیم و می شنویم یا حس می کنیم یا هر فکری را که از مغز ما عبور می کند همه را مانند دستگاه فیلمبرداری ثبت و ضبط می کند.


مسئولیت بخش عظیمی از وقایع زندگی به عهده ضمیر نا خودآگاه است و برخي از شکست های زندگی به دلیل وجود باورهای منفی در ضمیر ناخودآگاه است.اين بخش عظيم ذهني هميشه (حتي در خواب ) فعال است و تمام اعمال غيرارادي انسان را کنترل مي کند .


همه ي انسان ها قادر هستند از قدرت و توانايي هاي نامحدود ذهني خود بهره مند شوند و با استفاده از نيروي شگفت انگيز درون، به آساني به سعادت، آرامش باطني، شادابي، تندرستي، ثروت و به نور و عشق و زيبايي برسند. ضمير ناخودآگاه از چنان نيرويي برخوردار است که مي تواند کليه مسايل احساسي، عاطفي، مالي و تندرستي انسان را به آساني حل کند.

قالب مثالی


در تعريف قالب مثالي گفته شده :روح انسان پس از فرا رسيدن مرگ و پايان زندگي دنيا وارد عالم برزخ مي‏شود، و در آن جا در جسم لطيفي قرار مي‏گيرد كه از بسياري از عوارض جسم مادي بر كنار است، ولي از آن نظر كه شبيه جسم مادي عنصري دنيايي است، به آن بدن مثالي يا قالب مثالي گويند كه نه كاملاً مجرد است و نه مادي محض، بلكه داراي يك نوع تجرد برزخي است.[1]


قالب مثالي، جسم سبك و لطيفي است كه در باطن بدن هر انساني وجود داره و به هنگام مرگ از اين بدن جدا ميشود و زندگي برزخي را آغاز مي كند.


علامه مجلسي- عليه الرحمة- در تعريف بدن مثالي مي فرمايد: « تتعلف الروح بالاجساد المثالية اللطيفة الشبيهة باجسام الجن و الملائكة المضاهية في الصورة للابدان الاصلية »[2]


روح در عالم برزخ در قالب بدن مثالي قرار داره كه آن جسم، لطيف و سبك است، مانند اجسام جنها و ملكها هست و همچنين بدن مثالي، شبيه بدن اصلي مي باشد.


از ديدگاه برخي از علما قالب مثالي در همين دنيا نيز وجود دارد:

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در اين مورد مي فرمايد:«... ان الجسد المثالی هو الجسد الذی یتصرف فیه الروح و فی هذه النشاة ایضا بتوسطه فی هذا البدن المحسوس، اذ هو معه الان و حیاته کحیاته ذاتیة و هو متولد من هذه الاجسام الترابیة و هذا البدن العنصری بمنزلة قشر و غلاف له » .


«همانا جسد مثالی (و قالب مثالی) همان قالب جسدی بدن بوده که روح در آن تصرف می کند و در بدن محسوس نیز روح، از این قالب مثالی موجود در بدن، استفاده می کند; زیرا این قالب مثالی در دنیا همراه قالب جسدی بوده، حیات قالب مثالی در دنیا همان حیات قالب جسدی است و حیات برای او ذاتی بوده و این قالب مثالی در دنیا پدید آمده از اجسام خاکی است و بدن جسمی عنصری در دنیا به منزله قشر و غلاف قالب مثالی است!» .


روح


روح, موجودى غير مادي است و جسم و قابل قسمت نيست و حيات و فعاليت اعضاى بدن, به او متكى است.


واژه روح در قرآن در سوره ها و آيات متعددى تكرار شده است و متبادر از آن, همان موجودى است كه مبدإ حيات و زندگى است و آن را منحصر به انسان و يا انسان و حيوان ننموده است, بلكه آن را در غير انسان و حيوان نيز اثبات نموده است مثل آيه مباركه:


((...فاتخذت من دونهم حجابا فإرسلنا اليها روحنا))[4]


((..مريم ميان خود و آنان حجابى افكند و در اين هنگام, ما روح خود را به سوى او فرستاديم)).


و آيه مباركه: ((و كذلك إوحينا اليك روحا من إمرنا))[5].


((همان گونه(كه بر پيامبران پيشين, وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را به فرمان خود وحى كرديم)).


نخست به معنى روح در لغت ، سپس به موارد استعمال آن در قرآن ، و بعد به تفسير آيه و رواياتى كه در اين زمينه وارد شده است مى پردازيم :


1 - روح از نظر لغت در اصل به معنى نفس و دويدن است ، بعضى تصريح كرده اند كه روح و ريح (باد) هر دو از يك معنى مشتق شده است ، و اگر روح انسان كه گوهر مستقل مجردى است به اين نام ناميده شده به خاطر آنست كه از نظر تحرك و حيات آفرينى و ناپيدا بودن همچون نفس و باد است ، اين از نظر معنى لغوى .


علامه فقيد, سيد محمد حسين طباطبائى(ره) در تفسير ((الميزان)) مى نويسد:


((كلمه روح به طورى كه در لغت معرفى شده, به معناى مبدإ حيات است كه جاندار به وسيله آن قادر بر احساس و حركت ارادى مى شود)).[6]


2 - موارد استعمال آن در قرآن بسيار متنوع است :


گاهى به معنى روح مقدسى است كه پيامبران را در انجام رسالتشان تقويت ميكرده ، مانند آيه 253 بقره :


و آتينا عيسى بن مريم البينات و ايدناه بروح القدس

ما دلائل روشن در اختيار عيسى بن مريم قرار داديم و او را با روح القدس تقويت نموديم .


گاه به نيروى معنوى الهى كه مؤ منان را تقويت ميكند اطلاق شده ، مانند آيه 22 مجادله:


اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه

آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را در قلبشان نوشته و به روح الهى تاييدشان كرده است



زمانى به معنى فرشته مخصوص وحى آمده و با عنوان امين توصيف شده ، مانند آيه 193 سوره شعراء:


نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين

اين قرآن را روح الامين بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان باشى .


و گاه به معنى فرشته بزرگى از فرشتگان خاص خدا يا مخلوقى برتر از فرشتگان آمده ، مانند:


تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل امر

در شب قدر فرشتگان و روح ، به فرمان پروردگارشان براى تقدير امور نازل ميشوند.[7]



و در (آيه 38 سوره نبا) نيز مى خوانيم:


يوم يقوم الروح و الملائكة صفا

در روز رستاخيز روح فرشتگان در يك صف قيام مى كنند.


و گاه به معنى قرآن يا وحى آسمانى آمده است مانند:


و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا

اين گونه وحى به سوى تو فرستاديم ، روحى كه از فرمان ما است .[8]


و بالاخره زمانى هم به معنى روح انسانى آمده است ، چنانكه در آيات آفرينش آدم مى خوانيم :



ثم سواه و نفخ فيه من روحه

سپس آدم را نظام بخشيد و از روح خود در آن دميد[9]



و همچنين :


فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين

هنگامى كه آفرينش آدم را نظام بخشيدم و از روحم در او دميدم براى او سجده كنيد[10].[11]


امام صادق(ع) فرمود: روح را نتوان به سنگيني و سبكي توصيف كرد. روح جسمي رقيق است كه قالبي تيره بر آن پوشانيده شده است. از او پرسيدند: آيا بعد از مردن، روح از بين مي رود؟ فرمود: خير، باقي مي ماند.[12]

نفس


«نفس‏» از ديدگاه‏هاى مختلف معانى مختلفى داشته و نظرات گوناگونى در آن ديده مى ‏شود از جمله از ديدگاه اهل لغت «نفس‏» همان روحى است كه هستى و حيات جسد به آن وابسته است چنانكه در كتاب «التحقيق فى كلمات القرآن الكريم‏» [13] مى ‏نويسد:


«مراد از نفس همان روح است كه حيات و هستى جسد و بدن وابسته به آن مى ‏باشد و هر انسانى به آن، نفس اطلاق مى ‏گردد و حتى حضرت آدم(ع)، زن باشد يا مرد در اين مورد مساوى است و هر شيئى به ملاحظه ذاتش نفس شى‏ء گفته مى ‏شود و نيز گفته مى شود كسى كه داراى نفس است ‏يعنى صفات پسنديده داشته، داراى ذكاوت و سخاوت است‏».


نفس به معاني: روح، چشم زخم، خون، جسم(بدن)، شخص انسان، عظمت و مردانگي آمده است.


نفس در قرآن به اعتبار صفات مختلفي كه در آن است، به پنج مرتبه تقسيم شده است:


1_ نفس امّاره و آن نفسي است كه به خوي ملكوتي تهذيب نگشته، به هواي خود به پيش مي رود.


2_ نفس لوامه كه مدام خود را به كوتاهي در انجام وظائف ملامت و سرزنش كند، هر چند به نيكي كوشا باشد.


3_ نفس مطمئنّه نفسي است كه از اضطراب شك به آرامش يقين گراييده و از هر بيم و هراسي ايمن است.


4_ نفس راضيه بدانچه بر او بگذرد خشنود است.


5_ نفس مرضيه كه خدا از او راضي باشد.


نفس اعتبارهاى گوناگونى دارد مثلا به ملاحظه بدن و روح، مركب محسوب مى ‏گردد چنان كه در قرآن نيز اين معنا آمده است:


(...لا يكلف الله نفسا الا وسعها...)[14]

«هيچ‏كس موظف به بيش از مقدار توانائى خود نيست‏».


و در برخى از موارد كلمه نفس جهت روحانيت آن ملاحظه مى ‏شود چنانكه در قرآن كريم چنين وارد است:


(يا ايتها النفس المطمئنة× ارجعى الى ربك...). [15]

«تو اى روح آرام گرفته به سوى پروردگارت بازگرد...»


مراجعه به كتب معتبر اهل لغت و روايات و احاديث معتبر وارد از معصومين(ع) و تحقيق در معانى نفس بيان‏گر اين حقيقت است كه نفس مى ‏تواند معانى گوناگونى داشته باشد:


1 - نفس به معناى شخص.

2 - نفس به معناى روح.

3 - جسم صنوبرى

4 - نفس حيوانى كه عبارت از حقيقت روح بوده كه جز خداوند از مخلوقات بر حقيقت او آگاهى ندارد.


5 - جسم لطيف كه در ظرف بدن داخل بوده مثل داخل بودن آب در درخت مثل عود سرسبز عبارت مرحوم شيخ محمد حسين اعلمى حائرى در دائرة‏المعارف ج‏29، ص 140 در مورد اين سه معنا بدينگونه است:


«...تطلق على الجسم الصنوبرى لانه محل الروح عندالمتكلمين و النفس الحيوانية التى هى حقيقة‏الروح شى‏ء استاثر الله بعلمه و لم يطلع عليها احدا من خلقه و قيل انها جسم لطيف مشتبك بالبدن كاشتباك الماء بالعود الاخضر».

«نفس چه ‏بسا بر جسم صنوبرى نيز اطلاق مى ‏گردد، زيرا جسم صنوبرى محل روح است نزد متكلمين و باز اطلاق مى ‏گردد بر نفس حيوانى كه همان حقيقت روح يك شى‏ء است كه خداوند آن را به علم خودش ايجاد كرده، و هيچ مخلوقى از مخلوقاتش را بر حقيقت اين روح آگاه نساخته است و نيز كلمه نفس اطلاق گرديده بر جسم لطيفى كه با بدن آميخته گرديده مثل آميختن آب پا برك درخت عود سرسبز».


از اميرالمومنين على(ع) نقل شده : الروح فى الجسد كالمعنى فى اللفظ‏». «از على(ع) چنين نقل شده است كه فرمود: روح در جسد مثل بودن معنى در لفظ است‏».[16]



6- مراد از نفس چه ‏بسا عبارت است از جوهر بخارى لطيف كه منشا پيدايش حيات و هستى و گرما و حركت ارادى در يك موجودى و آن جوهرى است كه در بدن اشراق دارد و به هنگام موت از بدن خارج مى‏ گردد.


7 - نفس، جوهر روحانى است كه نه جسم است و نه حالت و خاصيت جسمانيت را دارد، نه داخل در بدن است و نه خارج از آن، تنها يك نوع رابطه ‏اى با اجساد دارند[17]

براي اطلاعات بيشتر ر.ك:



ضمیر ناخودآگاه یا شعور باطن انسان،سايت پزشكان بدون مرز









روح چيست؟،نوشته حسين حقانى زنجانى

[1] ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 5، ص 463

[2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏14، ص: 215 ،ناشر: دار الكتب الإسلامية، سال چاپ: 1404 ق ‏، نوبت چاپ: دوم

[3]کلمات مکنونة من علوم اهل الحکمة و المعرفة ،ص140

[4]سوره مريم:آيه 17

[5] سوره شورى: آيه 52

[6] تفسيرالميزان ذيل آيه 85 سوره اسراء

[7] سوره قدر: آيه 4

[8] سوره شورى: آيه 52

[9] سوره سجده: آيه 9.

[10] سوره حجر: آيه 29

[11] تفسير نمونه ذيل آيه 85 سوره اسراء

[12] تفسیر صافی ،ص293
[13]«التحقيق في كلمات القرآن الكريم» ج12 تأليف حسن مصطفوي چاپ اول سال 1371 به نقل از كتاب لغت «العين في اللغة»

[14]سوره بقره:آيه 286



[15]سوره فجر: آيه 27



[16]نهج البلاغه، خطبه 109



[17] براي اطلاعات بيشتر ر.ك: مقاله نگاهى ‏به ‏معانى‏ نفس ‏از ديدگاه ‏اهل ‏لغت ‏و اخبار و احاديث ومقاله دورنمائى از مسائل نفس و روح در قرآن: حسين حقانى زنجانى



موضوع قفل شده است