دلنوشته هائی برای ائمه اطهار علیهم السلام

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلنوشته هائی برای ائمه اطهار علیهم السلام

[="Tahoma"][="Navy"]با سلام خدمت همه عزیزان
این تاپیک مکانی برای ابراز احساسات به أئمه أطهار علیهم السلام است.
جای سوال پرسیدن از کارشناسان نیست.
فقط مکانی برای درد دل یا عرض ارادت به حضرات أئمه است.
جائی که باید صادقانه نوشت و فقط حرف دل را فقط حرف دل.
صادقانه بنویسیم تا شاید عزیزی دیگر نیز بهره ای ببرد.
سخن کز دل برآید/لاجرم بر دل نشیند.
[/][/]

دل نوشته اول که غزلی از جناب سعدی است، حرف دل این حقیر است به مولا علی علیه السلام. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم/نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد/دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی/که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
/که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب/که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم/که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت/که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن/سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.


به نام علی اعلی


در میان این ظلمت و تاریکی که زندگی می کنم
هرگاه که به نام مقدست می رسم دریچه ای از نور و روشنایی را می یابم.


مولای من نامت زینت بخش این دل خسته و شکسته من است.


تا نام زیبایت را می شنوم گویی که طنین موسیقیایی کلام بهشتیان را می شنوم


گاه که دل تنگ می شوم، هجای دل انگیز نامت مرا از این زمین خاکی به آسمانها سیر می دهد

پرواز در آسمان آبی نامت، خاطره انگیز است.

نامی که برای دوستانت، امید و آرزوست و برای دشمنان، بیم و ترس.

نامی که صفت برتری و علو را برای خداوند تداعی می سازد، برای تو برتری بر جن و انس را به دنبال دارد.

مولای من!
نمی دانم چرا میان نامت با تنهایی و مهربانی چه سازگاری است؟
چرا تا نام زیبایت را می شنوم ناخود آگاه به یاد تنهایی و مهربانی ات می افتم.چرا؟

ای دارنده بهترین نام دنیا!
بر این شیعیانت مددی کن تا نه تنها اسم زیبایت را که رسم و سیره زیبایت را در زندگی خویش پیاده سازند
یا امیرالمؤمنین، حیدر کرّار، یا علی بن ابیطالب ( علیه الصلوة و السلام )


:Gol:یا علی :Gol:
:Gol: ای بهترین نام دنیا :Gol:




[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]اشک ها بر روی بال های خونین من می نشیند

و خون ها می گریند!!!

تو ای شهر خونین توی محل سجود ملائک و سجده گاه نبی

آیا ندیدی که چگونه بوسه گه نبی غرق در خون گشت و حدیث کسا در خون غلطید؟:Gol:

دل نوشته ای از حقیر:Hedye:[/]

سلام.

هي تو روايات برامون مي خونن: مردي/ فردي/ جواني/ زني خدمت رسول اكرم(ص) يا ساير ائمه رسيد و فلان سوال رو پرسيد يا فلان شكايت رو كرد.

حالاما بعد از هزار و خورده اي سال اگه دلمون گرفت اگه سوال داشتيم اصلا اگه خواستيم دورتون بگرديم پيش كي بايد بريم؟

چرا اين قدر دوريد؟

تو خواب و بيداري هم كه سراغ ما بدها نميايد...

واقعا چي كار كنيم ؟...

اللهم إنی أشکوا إلیک من فقد نبینا و غیبة ولینا. . . . . .

خدایا به تو شکایت می کنم از فقدان رسولمان و غیبت آقا و صاحبمان . . . . .

استاد;239625 نوشت:
با سلام خدمت همه عزیزان
این تاپیک مکانی برای ابراز احساسات به أئمه أطهار علیهم السلام است.
جای سوال پرسیدن از کارشناسان نیست.
فقط مکانی برای درد دل یا عرض ارادت به حضرات أئمه است.
جائی که باید صادقانه نوشت و فقط حرف دل را فقط حرف دل.
صادقانه بنویسیم تا شاید عزیزی دیگر نیز بهره ای ببرد.
سخن کز دل برآید/لاجرم بر دل نشیند.

باسمه تعالی
باسلام
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده

استاد;239625 نوشت:
با سلام خدمت همه عزیزان
این تاپیک مکانی برای ابراز احساسات به أئمه أطهار علیهم السلام است.
جای سوال پرسیدن از کارشناسان نیست.
فقط مکانی برای درد دل یا عرض ارادت به حضرات أئمه است.
جائی که باید صادقانه نوشت و فقط حرف دل را فقط حرف دل.
صادقانه بنویسیم تا شاید عزیزی دیگر نیز بهره ای ببرد.
سخن کز دل برآید/لاجرم بر دل نشیند.

باسمه نعالی
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
از خارجی هزار به یک جو نمی خرند
گو کوه تا به کوه منافق سپاه باش
چون احمدم شفیع بود روز رستخیز
گو این تن بلاکش من پر گناه باش
آن را که دوستی علی نیست کافر است
گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
امروز زنده ام به ولای تو یا علی
فردا به روح پاک امامان گواه باش
قبر امام هشتم و سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ
باری به پای گلبن ایشان گیاه باش
مرد خدای شناس که تقوی طلب کند
خواهی سفید جامه و خواهی سیاه باش
حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن
آنگاه در طریق چو مردان راه باش

آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]دلتنگم به که گویم که ندایم به گوش رسد به که گویم تا صدایم به معراج رسد؟

مولایانم من خدا را با شما شناخته ام اما صد افسوس که خدا را گم کرده ام

یاری کنید تا دوباره بیابم عطر حضورش رو و با نغمه های داوودی با ملائک 7 آسمان به پایکوبی بپردازم مولایانم قلب زخمی من را با الهام یاد خدا تیمار کنید

و قلب رنجور مرا با چشمه های معرفت حضورتان سیراب کنید

ای اهل کوثر و ای اهل قران و ای اهل ایمان و ای اهل رستگاری و تقوا و هدایت

:Gol::Ghamgin:[/]

به نام خدا
سلام
با تشکر از جناب استاد گرامی برای ایجاد تایپیک .
همچنین تشکر از دوستانی که با حضورشون در این تایپیک نه تنها ارادت خودشون رو به ائمه اطهار علیهم السلام بیان می نمایند , بلکه عالم زیبای عشق به ائمه اطهار علیهم السلام را برای دیگران تجلی می نمایند .

سخنم با امام سجاد ع هست :
دوست داشتم توی زمان شما بودم و نوکریتون رو میکردم . آقا جان کاشکی از اون معرفتی که به خداوند پیدا کرده بودید یک سر سوزن نصیب من میشد .

اللهم صل علی محمد و آل محمد

[="Microsoft Sans Serif"][="Green"]به نام او که یکتا خالق است:Gol:

ندای سجاده های تو هنوز در نغمه های سحرگاهی وزش باد می اید
و ندای یا ابی تو در کربلا می اید

مولاجان در سجاده های ملکوتیت و در تربت جایگاه تو در نزد خدا و در هنگامه طلوع لبخند پدر و مادرت

ما را نیز دعا کن که ما گدایان ذره ای از محبت شما و طالب شفاعت شماییم:Gol:[/]

ماه بندگان خدا هم شروع شد.عجب از اینکه بازهم. . . . . . . .
این ماه برای من بیچاره فقط بوی مولا میده ،فقط بوی علی
سالهاست بیچاره و دربه در نام علی ام ،فقط نام علی
سلام بر کسی که در خانه دوست به دنیا آمد و در ماه میهمانی دوست دنیا را وداع گفت
سلام بر ماه علی ؛سلام بر ماهی که بزرگترین توشه اش رسیدن به سرّ ولایت،سرّ توحید است.
خدایا به حق علی ما را از علی بهره مند کن که:
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند/به آسمان رود و کار آفتاب کند

[="Tahoma"][="Navy"]رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز

می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز

هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز

گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولی

یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز

بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرْمش گل کرد

جان ِ ‌حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز.

رشته ی مهر و وفا شُکر که از دست نرفت

بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز

بکشد یا بکشد، هر چه کند دَم نزنم

مرحبا عشق که بازوش به نیروست هنوز

هم مگر دوست عنایت کند و تربیتی

طبع من لاله ی صحرایی ی ِ خودروست هنوز

این شعر زیبا که زبان حال این حقیر است از سرکار خانم سیمین بهبهانی است،انتخابش هم به این دلیل بود که امشب به یاد سفر نجف افتادم، سال 83 بود؛ همین قدر بگویم:
که ایام خوش آن بود که با دوست بسر شد/باقی همه بی حاصلی و بی ثمری بود.[/]

به نام خدا
سلام

سخنم با امام حسین ع هست
امروز تایپیک http://www.askdin.com/post68034-3.html را میخواندم . اون قسمتی که نوشته :

هنگامي كه نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. [="Red"]در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند.[/]

آقا جان امروز من هم گریان شدم ولی میدونم که اگر آن زمان من هم بودم بی لیاقتیم را ثابت می کردم . پیامبر درست فرمودن گه گفتند :
آيا گريه مي‌كنيد و او را ياري نمي‌كنيد؟!

به نام خدا
سلام

این بار سخنم با همه ائمه هست .
ائمه عزیز هرچی بیشتر در راه شما میرم جلو تر نه تنها تمام نمیشه بلکه قشنگ تر میشه . راه شما راه رسیدن به خدا بود .

سايه طوبي و دلجويي حور و لب حوض **** به هواي سر كوي [="red"]تو [/]برفت از يادم

برداشت من از [="red"]تو [/]چیزی نیست جز خدا . من نه سایه طوبی میخوام نه حور میخوام نه حوض کوثر میخوام . من اون چیزی میخوام که شما میخواستین . من خدا را میخوام .

سلام.

باور کنید نمی خوام فقط بیام مشکلات و غصه هام رو برای شما بگم. اما به خدا قسم اون قدر دلم گرفته که دیگه نمی تونم بغضم رو بخورم. انگار از زمین و آسمان برام مشکلات می باره. توی این دنیای بی وفا فقط چشم امیدم بعد از خدا به شماست.

خانوم من کاش بودی با گوشه چادر خاکیت اشک چشمام رو پاک میکردم و سرم روی زانوهات میگذاشتم و عقده دل خالی می کردم.
دلم خیلی گرفته خیلی.
اما خب میدونم که مشکلات من در برابر رنجهایی که شما کشیدید چیزی نیست. پس تحمل میکنم و به گوشه چشم شما دلخوشم.

[="Tahoma"][="Navy"]

سادات;258126 نوشت:
سلام.

باور کنید نمی خوام فقط بیام مشکلات و غصه هام رو برای شما بگم. اما به خدا قسم اون قدر دلم گرفته که دیگه نمی تونم بغضم رو بخورم. انگار از زمین و آسمان برام مشکلات می باره. توی این دنیای بی وفا فقط چشم امیدم بعد از خدا به شماست.

خانوم من کاش بودی با گوشه چادر خاکیت اشک چشمام رو پاک میکردم و سرم روی زانوهات میگذاشتم و عقده دل خالی می کردم.
دلم خیلی گرفته خیلی.
اما خب میدونم که مشکلات من در برابر رنجهایی که شما کشیدید چیزی نیست. پس تحمل میکنم و به گوشه چشم شما دلخوشم.


اول خطاب به خودمان
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه می فرمودند:
آیا می شود همانگونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی ،به آب و نان احساس احتیاج می کنیم بلکه بیشتر از آن،برای رفع گرفتاریهای اهل ایمان احساس احتیاج به دعا برای آنان بکنیم؟!!!!!

اما خطاب به این خواهر مکرمه:
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
بلا و گرفتاری برای مومن زیور است و برای آنکه خرد ورزد کرامت ،زیرا گرفتار بلا شدن و شکیبائی و صبر کردن بر آن،ایمان را استوار می سازد.
[/]

[=Times New Roman]
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان

[=Times New Roman]آری همان شبی که زدم دل به نامتان
[=Times New Roman]مـشهـد، حـــــرم، ورودی باب الجوادتان
[=Times New Roman]آقا دلم عجیب گرفته برایتان!


سلام.

دیشب یکهویی خیلی خیلی دلم هواتون رو کرد.

توی رختخواب با چشم های اشکبار حرمتون رو مجسم کردم و گفتم:

" السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)".

یا علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام)

ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم

تا قیامت ای رضاجان سر کویت بر ندارم

علی موسی الرضا علی موس الرضا 4

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام مولا حسین جانم

آقا جان به درگاهت آمده ام...آیا برای من معصیت کار اذن دخولی هست....به زیارتت آمده ام آقا جان...من نالایق را به حضورت میپذیری؟

میدانم اول به کجا روم تا اذن دخول مرا زودتر صادر کنی...اول به در خانه ماه علقمه میروم...راه حسین(ع) از عباس(ع) میگذرد...
سلام خدا و ملائکه اش و انبیائش و رسلش ،صبح و شام بر تو باد ای پسر امیر المومنین (ع)...
آقا ابالفضل جانم...آقای غریبم...همه وجودم فدای تو باد...
پسر شیر دل شیر خدا...
شاه بیت غزل عشق و وفا...
به من نظر کن مولای من...شما نزدیکترین کس یه حسین زهرائید(ع)...من رو پیش اقا امام حسین(ع) شفاعت کنید...
به اقا بگوئید درست است که خوب نیستم...اما دل دارم...و دل بزرگی دارم چون شما صاحب دلم هستید...بگوئید به ما آن عنایت خاص حسینی را بکند...ان عنایتی که انسان را از ذلت به اعلی علیین میکشاند...

حسین جان...ای زینت دوش نبی(ص)

بین الحرمین را به شوق روی تو دوانم...روی ملکوتیت که هر انسان عادی را تبدیل به عاشق دلسوخته میکند...

جلوی درب ورودی بارگاهت می ایستم...اجازه میخواهم...ءادخل یا رسول الله؟ءادخل یا امیر المومنین؟ءادخل یا فاطمه الزهراء؟
ءادخل یا مولای یا ابا عبدلله الحسین؟

آنگاه که دلم بگیرد و اشک هایم جاری شود میدانم که مرا اذن دخول داده ای عزیز جان من و نه ای جان من...ای روح و روان من...

می آیم جلوتر...خدا را صد هزار مرتبه شکر که زیارت شما را بر من آسان کرد ای نور چشم فاطمه(ص)...

چند قدم مانده به شش گوشه می ایستم...

سلامت میدهم...میدانم که سلام مرا به بهترین شکل باز می گردانی...

به بالای ضریح اشاره میکنم...السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله...

پدر و مادرم و همه دار و ندارم به فدایت حسین جان...بابی انت و امی و نفسی و مالی و اولادی...

بعد به سمت راست شش گوشه ات میروم...به سمت آقا علی اکبر...

سلام آقا جان...مولایم امام حسین شما را بسیار دوست میداشت...من هم شما را بسیار دوست میدارم...مولا جان پیش پدرتان مارا شفاعت کنید...

حسین جان...مولای من...ای کشتی نجات
به حق علی اکبرت دستم را بگیر...مرا از بند گناهانم آزاد ساز...
ای میوه دل فاطمه(ص)...ظهور مولا صاحب الزمان (عج) را از خداوند متعال بخواه...که فرج آن یوسف زهرا فرج همه ماست...
دستم را بگیر ای چراغ هدایت...میخواهم آن دنیا،آن زمان که به محضرت شتافتم،مرا با روی سفید ببینی آقا جان...
و آنگاه تا ابد دور شما بگردم و بگویم که بهشت من حسین است...

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم...

حسین،آرام جانم...
حسین،روح و روانم...
حسین،دوای دردم...
حسین،دورت بگردم.........:hamdel:

به نام خدا

سلام سلام به آقای خوبم

آقا جان یا امام حسین (ع)

چقدر دلم براتون تنگ شده کاش میشد یه بار دیگه بیام و تو بین الحرمین سرگردون بمونم که کدوم طرف برم

کاش میشد یه بار دیگه بیام و توی حرم با صفاتون بشینمو انقدر گریه کنم که دیگه نتونم جایی رو جز شما

ببینم...

اقا جان دلم خیلی تنگه

میدونم آدم نالایقی هستم اما شما انقدر بزرگوارید که منو ببخشید.

کاش میشد یه شب جمعه ی دیگه تو حرم نازنینتون بشینم تا شاید یک ذره از نسیم عبوری مادرتون به

صورتم بخوره شاید منم به کنیزی دخترتون قبول کنید.

آقای مهربونم

کاش میشد.....

[="navy"]سلام خیلی زیبا بود.انشاالله که خدا قسمت هممون کنه[/]

هوالمحبوب...

*برای مولایم حسن(ع)...

نمی دانم کدام شب بود…بین کدام روضه بود…نمی دانم چه رازی بود… فقط می دانم در شبی از محرّم،میان روضه مداح شناختمت…
نه این که قبلا نمی شناختمت…نه…جور دیگری شناختمت!
قبلا هم امامم بودی،قبلا هم شیعه تو بودن را دوست داشتم،قبلا هم مزارت را می شناختم،اما نمی دانم این چه آتشی بود که در جانم شعله ور شد و همه وجودم را به آتش کشید…
هنوز هم نفهمیده ام کدام جمله و کلمه ای در مدح تو این چنین جانم را گداخت…
فقط می دانم بعد از این واژه هایی که بارها و بارها شنیده بودم ،برایم معنای دیگری پیدا کردند…
دیگر "بردباری" شد زیستن تو و "کرامت" کردار تو و "غربت" تشییع تو و "استقامت" صلح تو و "مظلومیت" وجود تو…
هنوز هم با مرور خاطراتت تنم می لرزد…
کودکی دست در دست مادر در کوچه های بنی هاشم...با کدام توانی سیلی را بر صورت مادر تاب آوردی؟!…کودکی دست مادر هجده ساله اش را بگیرد تا از زمین بلندش کند؟!همیشه مادر راه را به تو نشان می داد…همیشه مادر راهنمایت بود…همیشه تو پا جای پای مادر می گذاشتی…همیشه مادر دست تو را می گرفت مبادا گم شوی…مبادا راه را گم کنی…اما نمی دانم چرا آن روز جای تو و مادر عوض شد؟!چگونه اشک های مادر در بیت الاحزان را تحمل کردی؟!
گذشت…تمام شد…نه ! تازه شروع شد…!
روز های تنهایی پدر…روز های غربت پدر…روز های خوار در چشم و استخوان در گلو…روز های سکوت…روز های فریاد در چاه…گذشت…محراب خونین…فرق خونین…دفن پدر با دستان تو…
گذشت...وای به روز های بعد از پدر…!
امان از جهالت…امان از خیانت…امان از شقاوت که نزدیکترین یارانت را هم در کام خود کشیده بود…
چه ساده حق و حقیقت که بدون شک تو بودی و راه تو گم گشته بود…و چه ساده تر جگر حق و حقانیت پاره پاره گشت!آن هم به دست…
غریبانه تر از این ها دفنت بود…و تشییع پیکرت! نه انتهای غربت این جا نیست…غریبی این جا هم به پایان نمی رسد…
هنوز هم مزار بی شمعت رنگ و بوی غربت دارد…هنوز هم زائرانت غریبند…همین است که آتشم می زند…همین است که مرا می سوزاند…اما گفنه بودم؛آموزگار تو مادرت بود و تو پا جای پای او می گذاشتی…اگر فاطمه تماشاگر دندان شکسته پدر است،تو باید شاهد صورت نیلی مادر باشی؛اگر پهلوی مادر شکسته است،جگر تو باید پاره پاره شود؛اگر مادر از درد بازو به خود می پیچد،تو هم باید از شدت عطش به خود بپیچی،اگر درب خانه اش آتش می گیرد،تو باید تمام وجودت آتش بگیرد؛اگر سینه ی مادر بستر میخ در می شود،پیکرتو باید تیر باران شود و اگر مزار مادر مخفی است،مزار تو هم…
و چه داستان زیبا و شگفتی است این عشق بازی…و خاندان تو چه زیبا عشق بازی کرده اند…پدر با فرق شکافته،مادر با وجود شکسته،برادر با سر بریده،تو با جگر خون آلود و…
کجاست منتقم این خون های پاک؟!…

بسمه تعالی
این غزل زیبا راه و رسم عاشقی است،راه و رسم گفتگو با معشوق است؛
این غزل زیبا تقدیم به شاه نجف . . . . . . .:Gol:
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید /گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز /گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم /گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد /گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد /گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت /گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد /گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد /گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

به نام خدا
سلام

شعری در وصف امام محمد باقر (ع)

خورشيد پنجم
گرامي وارثِ محمودِ احمد
امام باقري، نامت محمّد
فروزان اختري برتر ز انجم
تو فخر عترتي، خورشيد پنجم
امام، حجّتي، درياي علمي
كرامت گستري، زيباي حلمي
امام و حجّت اهل يقيني
فروغ آسمان، مهر زميني
گشادي بال دانش بر سر ما
گشودي راه دين در باور ما
از آن موجي كه از علم تو برخاست
شريعت زنده و اسلام برجاست
ز درياي تو خيزد موج دانش
درخشد نام تو بر اوج دانش
چشد هركس نم از درياي علمت
سر ايمان نهد بر پاي علمت
كدامين حوزه بي ابر تو بارد؟
فقاهت هرچه دارد، از تو دارد
فضيلت، جرعه نوش و مست جامت
حقيقت، سر خوشِ صهباي نامت

جواد محدّثي

یا حق

بسمه تعالی

فرمود:البلاء للولاء

سلسله موی دوست حلقه دام بلاست/هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ/دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست/حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان/گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل/عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشده پای بند گردن جان در کمند/زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول/هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام/کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر/حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب/ عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست/گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست.

انقدر علی علی می گویم تا با گوشت و خون پوستم انجین بشه

درسته راه و روشم علی پسند نیست

ولی من عاشق اوهستم و بس

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
همه بارها شنیده ایم داستان تلخ مراجعه مولا علی علیه السلام و اهل بیت گرامیش را در دل شب ،به در خانه مردم که از آنها یاری می خواستند برای دین خدا.
چه شد که کسانی که بوی رسول خدا صل الله علیه و آله را شنیده بودند و در چشمان آسمانیش نگریسته بودند و کلام شفا بخشش را شنیده بودند ،با اهل بیت او چنین کردند؟!!!!
چرا این مردم شبها قول می دادند و صبح . . . . . مگر از مولا می ترسیدند یا از فاطمه زهرا سلام الله علیها؟!!!!
آیا جز این بود که اهل بیت را دوست داشتند و حق را می دانستند،پس چرا . . . . . .
جواب یک کلمه است:
دنیایشان را بیشتر از خدا و اهل بیت رسول خدا دوست داشتند.
حال سوال اینست:
من و شما اگر آن زمان بودیم چه می کردیم؟؟؟؟
فکر نمی کنم ما دنیایمان را کمتر از آنها دوست داشته باشیم!!
آب نیست وگرنه شناگران زیادند.

خوشتر آن باشد که محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.[/]

تقدیم به مولایمان امام عصر (عج)
آه از این چشمان بی لیاقت تو باشی و ما تورا نبینیم؟!
آه از این دل بی لیاقت، تو غریب باشی و مارا غم نباشد؟!
آه از این همه بی غیرتی، تو هل من ناصر بگویی و ما این همه کر؟!
چند جمعه باقی مانده تا لایق شدنمان ارباب؟؟؟!
برای بیداریمان دعا میخوانی دلشکسته ی من؟!

ما زنده به آنیم که هرجمعه غروب
در حلقه عشاق تو دامن بزنیم
:Gol:

به نام خدا
سلام

بیمارستان بودم , حرف بیهوشی به میان امد که ممکنه بیمار بعد بیهوشی به هوش نیاد و بره اون دنیا , یک لحظه فکر مردن امد به سراغم , من از این ناراحت نیستم که خداوند من را به خاطر گناهانم بفرستن جهنم . بخدا من فقط از خدا خجالت میکشم که نه تو این دنیا و نه تو دنیای بعدی نتونستم و نمیتونم به خداوند نزدیک بشم .
اون شعر هست که آهنگران میخونه میگه :
سبکبالان خرامیدند ورفتند مرا بیچاره نامیدند ورفتند
......
اگر دیر آمدم مجروح بودم اسیر قبض وبسط روح بودم

من همون انسان گناه کار زمینی هستم که مجروح هستم ولی نه مجروح فیزیکی بلکه اسیر این دنیای مادی هستم .
ای کاش یک قطره از ایمان ائمه را بدست می آوردم و به هیچ عنوان ولش نمیکردم
یا خدا

به نام خدا
در این روز ها , لحظه به لحظه به این فکر میکنم که اگر در موقعیتی همچون زمان حماسه حسینی قرار بگیرم , ایمانم را حفظ خواهم کرد یا خیر ؟
حسین جان , شما با یاران وفادارت چگونه توانستید بر سر اعتقادات خود ایستادگی کنید ؟

یا حسین

سلام بر اعتلا دهندگان راه ولايت:Gol:

خسته تر از آنم که بنویسم , توضیح دهم یا حتی به آن فکر کنم
سکوت می کنم , چون می دانم سکوت نیز یک راه رسیدن به خداست
دلم هوای باران کرده , دلم هوای پاک شدن کرده
نمی دانم چه کردم با خود اما می دانم که نجاتم خواهی داد می دانم که نجاتم خواهی داد
می دانی که خجالت میکشم صدایت کنم , مثل بار اول , اول اول اول
بیا که امشب شمع نیز اطرافم را ظلمت کرده است
یا فاطمه از این نور های دروغین نجاتم ده
بالی که دادی را در کوچه پس کوچه های افکارم گم کرده ام
پیدایش می کنم اما بال بهانه است , پرواز را فراموش کرده ام
پریدن به سوی او که هر چه داریم از اوست
التماست میکنم که بار دگر پرواز را یادم دهی
یا فاطمه مثل بار اول , اول اول اول

بسمه تعالی

ای کاش ما هم حظی از حقیقت ولایت می بردیم . . . . .
می ترسم این عمر به سر آید و در حالی بار سفر ببندم که مانند الان غرق در دنیا و ظلماتش باشم.این همه لذت دنیایی که در تمام این سالها خود گویا بوده که من دوامی ندارم کجا و نسیمی از مُلک ولایت کجا؟
زبان جانم ملتمس حضرت جانان است که از ظلمات نجاتم دهد،اما نمی دانم که حضرتش کجا و کی به حال چون منی رقت کرده و دست علوی را به مددم خواهد رساند؟
خدا کند زمانش وقتی برسد که دیگر دیر نشده باشد.


یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن.آمین

سلام....
وقتی بهش فکر می کنم چطور باید به خاطر گناهام چطور توی روی مولا علی زل بزنم و بگم من شیعت بودم؟
زورم به دنیا نمی رسه ...
چون خامم و فک می کنم بزرگم....
از مرگ بدجوری می ترسم....می ترسم به خاطر گناهام خجالت می کشم چون.....
می گم خدارو دوس دارم چون دارم و فقط به همین بسنده کردم ..

[=microsoft sans serif]تو ای ماه تابان همی جویمت * تو ای مهر رخشان همی جویمت
تو ای جان جانان کجا یابمت * تو ای نور ایمان کجا یابمت
اگر خون بگریم روا باشدم * گر از غم بمیرم سزا باشدم
ز درد فراق تو زاری کنم * همه عمر را سوگواری کنم

[=microsoft sans serif] جهان در عزایش جهانی فدایش،منم خاک پایش
نظر کن به ما یا حسین،حسینم حسین،حسینم حسین

موضوع قفل شده است