جمع بندی توابین چه کسانی هستند؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توابین چه کسانی هستند؟

با عرض سلام
ببیخشید توابین چه کسانی هستند؟که خدا گفته إن الله یحب التوابین.
یعنی من چند بار گناه کنم و توبه کنم خدا من را دوست دارد؟
اصلا ملاک دوست داشتن خدا چیه؟

اونوقت خدا توابه یعنی چی؟اگر ما توبه می کنیم چرا خدا توابه؟


کارشناس بحث : سمیع

سعیدجوادی;238487 نوشت:
با عرض سلام
ببیخشید توابین چه کسانی هستند؟که خدا گفته إن الله یحب التوابین.
یعنی من چند بار گناه کنم و توبه کنم خدا من را دوست دارد؟
اصلا ملاک دوست داشتن خدا چیه؟
اونوقت خدا توابه یعنی چی؟اگر ما توبه می کنیم چرا خدا توابه؟

کارشناس بحث : سمیع


باسمه تعالی
با سلام
تائبم،بگشا به رویم باب را
دوست می دارد خدا تواب را(1)

1-تواب صیغه مبالغه است به معنای کسانی است که بسیار توبه می کنند و توبه به معنی رجوع و برگشتن است (2)و با توجه به اینکه ما انسان های معمولی جائزالخطا هستیم
آن کیست که بی جرم وگنه زیست بگو؟
بی جرم وگناه در جهان کیست بگو؟
من بد کنم وتو بد مکافات کنی
پس فرق میان من وتو چیست بگو(3)
لذا اگر بعد از هر لغزشی واقعا به سمت حق تعالی برگردیم و توبه حقیقی از آن گناه بکنیم مصداق توابین قرار می گیریم و آیه شریفه (ان اللّه یحب التوابین 4)شامل حال ما می شود

2-در قرآن کریم حق تعالی در ضمن آیاتی ملاک دوست داشتن خود را نسبت به بندگان بیان فرموده است مانند این آیات شریفه
و احسنوا ان الله یحب المحسنین(5)نیکی کنید که خدا نیکوکاران رادوست دارد
فان الله یحب المتقین(6)خدا انسان های با تقوا را دوست دارد
والله یحب الصابرین(7)خدا انسان های صابر را دوست دارد
ان الله یحب المتوکلین (8)خدا انسان هایی که به او توکل می کنند را دوست دارد
ان الله یحب المقسطین(9)خداوند انسان های دادگر وعدالت پیشه را دوست دارد
والله یحب المطهرین(10)خداوند انسان های پاکیزه را دوست دارد
پس انسانی که دارای مقام صبر ،تقوا ،احسان ،توکل ،عدالت خواهی باشد محبوب حق تعالی قرار می گیرد
3- با توجه به اینکه معنای توبه رجوع است تواب بودن حق تعالی به معنای رجوع بسیار حق تعالی به بندگان است در واقع توبه عبد همیشه در میان دو توبه خدا قرار دارد یکی رجوع پروردگار به ا نسان گنه کار که توفیق و هدایت به او ارزانی می دهد وبدین وسیله بنده موفق به استغفار که توبه اوست می گردد
(چه اندیشی از خود که فعلم نکوست
از این در نگه کن که توفیق اوست)11
ودر دوم رجوع دیگر خدا به او ،به اینکه گناهان او را بیامرزد (12)
و بخاطر کثرت و زیادی رجوع حق تعالی به سوی بندگان و قبولی توبه آنها به حق تعالی تواب می گویند
پی نوشت:
1-میرزا محمد تقی حجة الاسلام نیر تبریزی منظومه آتشکده
2- قاموس ج 2 ص 285
3- فخر الدین عراقی دیوان اشعار
4- بقره آیه 222
5- بقره آیه 195
6- آل عمران آیه 76
7- آل عمران آیه 144
8- آل عمران آیه 159
9- مائده آیه 42
10- توبه آیه 108
11-سعدی بوستان
12- المیزان ج9 ص546

سلام
ایت الله خمینی گفته بودند اختیار مردم دست منه و اختیار خودم دست خدا
این جملشون یعنی چی که اختیارشون دست خدا هست؟
و اینکه چه طوری میشه یه ادم معمولی هم این طوری بشه؟

be name khoda;238920 نوشت:
سلام
ایت الله خمینی گفته بودند اختیار مردم دست منه و اختیار خودم دست خدا
این جملشون یعنی چی که اختیارشون دست خدا هست؟
و اینکه چه طوری میشه یه ادم معمولی هم این طوری بشه؟

باسمه تعالی
با سلام
د رجواب سوال اول باید عرض کنم شکی نیست که انسان دارای اراده واختیار است
این که فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیارست ای صنم (1)
ولکن اختیار واراده انسان در طول اراده واختیار حق تعالی قرار دارد
ای جود تو سرمایه سود همه کس
وی ظلّ وجود تو وجود همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد
معلوم شود بود ونبود همه کس (2)
و بهترین شاهد ایه شریفه 17 سوره انفال است (وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏) در روايات اسلامى و مفسران آمده است كه در روز بدر پيامبر (ص)به على (ع)فرمود:
مشتى از خاك و سنگريزه از زمين بردار و به من بده، على (ع )چنين كرد و پيامبر (ص)آنها را به سوى مشركان پرتاب كرد و فرمود
رويتان زشت و سياه باد! و نوشته‏اند اين كار اثر معجزه‏آسايى داشت و از آن گرد و غبار و سنگ ريزه در چشم دشمنان فرو ريخت و وحشتى از آن به همه دست داد.
شك نيست كه در ظاهر همه اين كارها را پيامبر و مجاهدان بدر انجام دادندولکن حق تعالی به خود هم نسبت داده است و سرّش این است که سنگریزه پاشیدن کار پیامبر(ص)و مجاهدین بود چون به اراده آنها صورت گرفت وبه حق تعالی نسبت داده شد چون نیرو ومدد از ناحیه حق تعالی بود (3)

از تو باشد جنبش جنبندگان
ما رمیت اذ رمیت رو بخوان(4)
در نتیجه اراده و اختیار انسان در تحت اراده و اختیار حق تعالی قرار می گیردهمچنان که در این آیه سنگریزه پاشیدن را خدا به خود نسبت داده است
به عنوان مثال ما انسانها نفسی داریم وقوای نفس مانند قوه باصره که به کمک چشم کار دیدن را انجام می دهد و قوه سامعه که به کمک گوش کار شنیدن را انجام می دهد ولکن هم قوه باصره وهم قوه سامعه در تحت اختیار نفس می باشند یعنی اگر نفس اراده بکند قوه باصره می بیندویا قوه سامعه می شنود
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفته کافر است
دیده ای باید که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس(5)

پی نوشت:
1- مولوی
2- فیض کاشانی
3- تفسر نمونه ج 7 ص 165
4- ملا احمد نراقی
5- مولوی

be name khoda;238920 نوشت:
سلام
ایت الله خمینی گفته بودند اختیار مردم دست منه و اختیار خودم دست خدا
این جملشون یعنی چی که اختیارشون دست خدا هست؟
و اینکه چه طوری میشه یه ادم معمولی هم این طوری بشه؟

باسمه تعالی
با سلام
آیینه دل چون شود صافی و پاک
نقشها بینی برون از آب وخاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را
فرش دولت را و هم فراش را
چون زخود رستی همه برهان شدی
چون که گفتی بنده ام سلطان شدی(1)
در جواب سوال دوم شما باید عرض کنم که رسیدن انسانهای معمولی به این مقامات به برکت مقام عبودیت است یعنی هر چه ما در مقابل حق تعالی سر تسلیم بیشتر فروآوریم او هم ما را به مقامات بالاتری می رساند لذا در حدیث قدسی آمده است
(عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی فانی اقول کن فیکون فانت تقول کن فیکون 2)یعنی ای بنده من من را اطاعت کن تا تو را مانند خود قرار دهم من خدا همین که اراده بکنم مرادم حاصل است تو هم اگر مرا اطاعت کنی اینگونه می شوی
و در روایت دیگر پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة3)یعنی حقیقت عبودیت کار خدایی انجام دادن است
پس اگر انسانهای معمولی در دلها نفوذ می کنند اختیار آنها را به دست می گیرند و کرامت هایی را انجام می دهند به برکت مقام بندگی اشان است که در اثر این بندگی حق تعالی کردن خداوند به آنها چنین قدرتی را عنایت می فرماید که هر چه را که اراده کنند مرادشان حاصل می شود
پاک کن از روی دل زنگار را
کن تماشا عالم اسرار را
زنگ از دل ای برادر دور کن
وانگهی سیر جهان نور کن(4)

پی نوشت:
1- مثنوی معنوی مولوی
2-بحار الانوار ج 102 ص 165
3-منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه ج 15 ص 361
4- ملا احمد نراقی دیوان طاقدیس


استاد سمیع از شما بابت جواب تشکر می کنم.
اما جواب این سوال رو خوب نگرفتم:
مگه گناه اثر بد و منفی نداره ،پس چرا خدا تواب رو دوست داره؟
تواب یعنی کسی که گناه کرده و توبه کرده و بالاخره چند بار اینو تکرار کرده دیگه.
سوال بعدم اینه که این محبتی که خدا به تواب داره مثل همون محبتی هست که به محسنین یا متوکلین داره هست؟
یعنی اگه من نتونستم متوکل بشم از راه خطا و توبه می تونم محبوب خدا بشم؟
ممنون از پاسخ گوئی شما

سعیدجوادی;239546 نوشت:
استاد سمیع از شما بابت جواب تشکر می کنم.
اما جواب این سوال رو خوب نگرفتم:
مگه گناه اثر بد و منفی نداره ،پس چرا خدا تواب رو دوست داره؟
تواب یعنی کسی که گناه کرده و توبه کرده و بالاخره چند بار اینو تکرار کرده دیگه.
سوال بعدم اینه که این محبتی که خدا به تواب داره مثل همون محبتی هست که به محسنین یا متوکلین داره هست؟
یعنی اگه من نتونستم متوکل بشم از راه خطا و توبه می تونم محبوب خدا بشم؟
ممنون از پاسخ گوئی شما

باسمه تعالی
با سلام
از گنه چو ن به توبه گردی دور
ظاهر وباطنت بگیرد نور(1)
شکی نیست که گناه اثر بد ومنفی دارد و لکن خداوند بوسیله توبه نه تنها آن گناهان را از بین می برد بلکه آنها را تبدیل به حسنه میکند لذا در آیه شریفه آمده است
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما(2)یعنی اگر کسی توبه کند خداوند گناهان او را تبدیل به حسنه می کند همان گونه كه خداوند در آفرينش هستى از خاك و كود، گُل مى‏سازد، سيّئات انسان‏ها را به حسنات تبديل مى‏كند. «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»(3)
در بعضی از دعاها امام سجاد علیه السلام به خداوند عرض می کند یا مبدل السیئات حسنات (4)یعنی ای کسی که گناهان را تبدیل به حسنه می کنی
پس اگر انسانی دچار لغزش وخطایی شود وتوبه حقیقی کند (البته منظور از توبه حقیقی توبه‏اى كه از هر نظر خالص باشد، توبه‏اى كه محرك آن فرمان خدا و ترس از گناه، نه وحشت از آثار اجتماعى و دنيوى آن، بوده باشد، توبه‏اى كه براى هميشه انسان را از معصيت جدا كند و بازگشتى در آن رخ ندهد.
پس حقيقت" توبه" همان ندامت و پشيمانى از گناه است كه لازمه آن تصميم بر ترك در آينده است‏5)محبوب حق تعالی قرار میگیرد و خداوند نه تنها اثار بد و منفی گناهش را از بین می برد بلکه آن گناه را تبدیل به حسنه می کند

ودر طول تاریخ افرادی بودند که گذشته تاریکی داشتند ولی به برکت توبه حقیقی محبوب حق تعالی قرار گرفتند وجزء اولیای الهی شدند مانند جناب حر که بعد از توبه از یاران امام حسین علیه السلام شد وکارش به جایی رسید که روی زانوی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید ویا مانند بشرحافی ،فضیل بن عیاض،عبد فرّار ،رسول ترک که اگر مایل باشید می توانم احوالات آنها را برای شما بیان کنم

پی نوشت:
1-اوحدی مراغه ای
2-سوره فرقان آیه 70
3-تفسیر نور ج 8 ص 284
4- بحارالانوارج 97 ص 416
5- تفسیر نمونه ج 24 ص 289

سعیدجوادی;239546 نوشت:
استاد سمیع از شما بابت جواب تشکر می کنم.
اما جواب این سوال رو خوب نگرفتم:
مگه گناه اثر بد و منفی نداره ،پس چرا خدا تواب رو دوست داره؟
تواب یعنی کسی که گناه کرده و توبه کرده و بالاخره چند بار اینو تکرار کرده دیگه.
سوال بعدم اینه که این محبتی که خدا به تواب داره مثل همون محبتی هست که به محسنین یا متوکلین داره هست؟
یعنی اگه من نتونستم متوکل بشم از راه خطا و توبه می تونم محبوب خدا بشم؟
ممنون از پاسخ گوئی شما

باسمه تعالی
باسلام

در جواب سوال بعدی شما باید عرض کنم همان طور که در ایات قرآن آمده است انسانهای متوکل ،صابر ،محسن ،تواب ،باتقوا،طاهر همه محبوب حق تعالی می باشند البته از حیث درجه محبت با هم متفاوتند چون این مقامات با هم متفاوتند مثلا درجه توکل بالاتر از درجه رضا ست ویا درجه رضا بالاتر از درجه صبر است

سلام جناب سمیع
از پاسختون خیلی ممنون
میشه بیشتر و ساده تر توضیح بدید.ممنون

سمیع;239666 نوشت:
شکی نیست که گناه اثر بد ومنفی دارد و لکن خداوند بوسیله توبه نه تنها آن گناهان را از بین می برد بلکه آنها را تبدیل به حسنه میکند لذا در آیه شریفه آمده است

سعیدجوادی;240160 نوشت:
سلام جناب سمیع
از پاسختون خیلی ممنون
میشه بیشتر و ساده تر توضیح بدید.ممنون

باسمه تعالی
با سلام
البته باید عرض کنم که منظور از تواب این نیست که ما مکرر و بطور عمد گناه کنیم و سپس توبه کنیم تا مصداق تواب قرار بگیریم چون این کار با شرط توبه منافات داردکه یکی از شرائط توبه علاوه بر پشیمانی انجام ندادن گناه بود بلکه منظور این است که اگر سهوا دچار لغزشی شدیم سریع پشیمان شده وتوبه کرده و تصمیم ترک گناه را بگیریم
وهمان طور که ایمان دارای مراتبی است اوصاف مومنین هم دارای مراتبی است و هر چه که آن مرتبه ارزشش بالاتر باشد پیش خدا هم ارزش بیشتری دارد و محبت حق تعالی به او بیشتر خواهد بود مثلاً مرتبه رضا بالاتر از مرتبه صبر است چون انسان در مقام صبر از بلا ناراحت است ولی تحمل کرده و بردباری پیشه می کند اما انسان در مقام رضا اصلاًبلا و مصیبت را بلا ومصیبت نمی بیند بلکه آن را لطف تلقی می کند چون او را نشانه اعتنا محبوب یعنی ذات باری تعالی به خودش می پندارد لذا لذت می برد
در بلا هم می چشم لذات او
مات اویم مات اویم مات او
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد(1)
ویا به قول بابا طاهر عریان
یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل ویکی هجران پسندد
من از درمان و دردو وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
ونیز مقام تسلیم از مقام رضا بالاتر است زیرا در مقام رضا هر چه خداوند مقرر فرماید موافق طبع انسان راضی است ولی در مقام تسلیم انسان اصلاًبرای خود طبعی نمی بیند تا امری موافق یا مخالف او باشد در مقام تسلیم برای انسان خودی باقی نمی ماندتا آنکه بگوید آنچه را جانان پسندد من می پسندم بلکه خود و هرچه دارد را تسلیم مولا می کند
در نتیجه حق تعالی انسان های صابر ،متوکل ،تواب ،راضی ....را دوست دارد واین انسانها محبوب خداوندند ولی چون این مقامات از حیث ارزش در یک رتبه نیستند در نتیجه محبت خدا هم نسبت به آنها یکسان نیست
پی نوشت:
مولوی

رحمت بیکران الهی;240173 نوشت:
سلام علیکم



باسمه تعالی
باسلام
در پاسخ شما باید عرض کنم که:
آنچه به نظر مى‏رسد اين است كه بايد ببينيم گناه چيست؟
آيا نفس و متن عمل ناشايست گناه است و در مقابل نفس فعلى ديگر حسنه است و يا آنكه نفس فعل و حركات و سكناتى كه فعل از آن تشكيل شده در گناه و ثواب يكى است و اگر يكى است- كه همين طور هم هست- پس گناه شدن گناه از كجا و ثواب شدن عمل ثواب از كجا است؟
مثلا عمل زنا و نكاح چه فرقى با هم دارند كه يكى گناه شده و ديگرى ثواب، با اينكه حركات و سكناتى كه عمل، از آن تشكيل يافته در هر دو يكى است؟ و همچنين خوردن كه در حلال و حرام يكى است؟ اگر دقتى كنيم خواهيم ديد تفاوت اين دو در موافقت و مخالفت خدا است، مخالفت و موافقتى كه در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته مى‏شود، نه خود نفس فعل، چون نفس و حركات و سكنات كه يا آن را زنا مى‏گوييم و يا نكاح، به هر حال فانى شده از بين مى‏رود و تا يك جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدى‏اش نمى‏رسد و پر واضح است كه وقتى خود فعل از بين رفت عنوانى هم كه ما به آن بدهيم چه خوب و چه بد فانى مى‏شود.
و حال آنكه ما مى‏گوييم: عمل انسان چون سايه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است كه يا مستتبع عقاب است و يا ثواب ،و همواره با آدمى هست تا در روز" تُبْلَى السَّرائِرُ" (روز قیامت )خود را نمايان كند.
اين را نيز مى‏دانيم كه اگر ذات كسى شقى و يا آميخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتكب عمل زشت و گناه نمى‏شود، پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است،
حال كه چنين شد، اگر فرض كنيم چنين ذاتى از راه توبه و ايمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طيب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت كه هيچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه اين تبدل اين است كه آثارى هم كه در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بوديم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود كه با نفس سعيد و طيب و طاهر مناسب باشد و آن اين است كه: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگيرد(1)
پی نوشت:
ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 337

پرسش:
توابین چه کسانی هستند؟که خدا گفته إن الله یحب التوابین. یعنی من چند بار گناه کنم و توبه کنم خدا من را دوست دارد؟ اصلا ملاک دوست داشتن خدا چیست؟آن وقت خدا تواب هست یعنی چه؟اگر ما توبه می کنیم چرا خدا تواب هست؟

پاسخ:
«توّاب» صيغه مبالغه از «تاب» به معناي «رجع» است. منشأ پيدايش و اطلاق صيغه مبالغه، گاه كميت و كثرت ماده است و گاه كيفيت آن، از اين‏رو «توّاب» به كسي گفته مي‌شود كه از هر گناهي يا پس از هر گناهي توبه مي‌كند. زماني نيز درباره كسي به كار مي‌رود كه با جذبه‌اي چنان بيدار مي‌شود كه هرگز گِرد گناه نمي‌گردد و گَرد گناه بر او نمي‌نشيند. آنجا كه كيفيت منشأ اطلاق صيغه مبالغه است، .

«توّاب» هم درباره بنده و هم خداوند به كار رفته است: ﴿وأنَا التَّوّابُ الرَّحيم﴾.(1)
توبه عبد به معناي رجوع از مخالفت و معصيت به موافقت و طاعت خداست. توبه خداوند به معناي انعطاف و ريزش لطف و عنايت و نظر تشريفي به بندگان است .
«و با توجه به اینکه معنای توبه، رجوع است تواب بودن حق تعالی به معنای رجوع بسیار حق تعالی به بندگان است در واقع توبه عبد همیشه در میان دو توبه خدا قرار دارد یکی رجوع پروردگار به ا نسان گنه کار که توفیق و هدایت به او ارزانی می دهد و بدین وسیله بنده موفق به استغفار که توبه اوست می گردد
«چه اندیشی از خود که فعلم نکوست
از این در نگه کن که توفیق اوست»(2)
و در دوم رجوع دیگر خدا به او ،به اینکه گناهان او را بیامرزد»(3) که در این آیه شریفه به خوبی ترسیم شده است:«ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم (4) پس خدا بر آنها باز لطف فرمود تا توبه كنند، كه خداوند بسيار توبه‏ پذير و مشفق و مهربان است.» و بخاطر کثرت و زیادی رجوع حق تعالی به سوی بندگان و قبولی توبه آنها به حق تعالی تواب می گویند.
و البته منظور از تواب بودن عبد این نیست که ما مکرر و بطور عمد گناه کنیم و سپس توبه کنیم تا مصداق تواب قرار بگیریم چون این کار با شرائط توبه که علاوه بر پشیمانی، انجام ندادن گناه است منافات دارد بلکه منظور این است که اگر سهوا دچار لغزشی شدیم سریع پشیمان شده وتوبه کرده و تصمیم ترک گناه را بگیریم

در قرآن کریم حق تعالی در ضمن آیاتی ملاک دوست داشتن خود را نسبت به بندگان بیان فرموده است مانند این آیات شریفه:
«و احسنوا انّ الله یحبّ المحسنین (5) نیکی کنید که خدا نیکوکاران رادوست دارد.»
«فان الله یحبّ المتّقین(6) خدا انسان های با تقوا را دوست دارد.»
«والله یحبّ الصابرین(7) خدا انسان های صابر را دوست دارد.»
«انّ الله یحبّ المتوکّلین(8) خدا انسان هایی که به او توکل می کنند را دوست دارد.»
«انّ الله یحبّ المقسطین (9) خداوند انسان های دادگر وعدالت پیشه را دوست دارد.»
«انّ الله یحبّ التوّابین و یحبّ المتطهّرین(10) خداوند انسان های توّاب و پاکیزه را دوست دارد.»

پس انسانی که دارای مقام صبر،تقوا،احسان،توکل،عدالت خواه،توّاب و پاکیزه باشد، محبوب حق تعالی قرار می گیرد. پس انسانهای متوکل،صابر،محسن،تواب،باتقوا، طاهر همه محبوب حق تعالی می باشند. البته از حیث درجه محبت با هم متفاوتند چون این مقامات با هم متفاوتند مثلا درجه توکل بالاتر از درجه رضا ست و یا درجه رضا بالاتر از درجه صبر است.
پی نوشت:
1.سوره بقره، آيه 160.
2.سعدی.
3.طباطبايى، محمدحسين‏، ترجمه تفسير الميزان‏،ج9،ص546،ترجمه موسوى، محمد باقر، متوفاى 1421 ه. ق، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى‏، ايران- قم‏، 1374 ه. ش‏.

4.توبه/118
5.بقره آیه 195.
6.آل عمران آیه76.
7.آل عمران آیه 144.
8.آل عمران آیه 159.
9.مائده آیه 42.
10.بقره222.

موضوع قفل شده است