منطق چیست؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منطق چیست؟

شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟

استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد

[b]می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟


هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !


استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر


آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟


حالا پسرها می گویند : تمیزه !


استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :


خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟


یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !


استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و


کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟


بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !


استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام


عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!


شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم


تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است


استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !


خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!


[/b]
برچسب: 

علامه مظفر در کتاب منطق مینویسند :منطق یک روش قانونی است که با حفظ کردن ان ذهن ادمی به سوی گمراهی نمیرود و ان را باز میدارد از لغزش و خطا.

با او

سلام و ادب؛

البته این شوخی که دوستمان آقا حمید نقل کردند، به عنوان شوخی، جالب است :)

ولی جدای از شوخی، علم منطق، تدوین قوانین حاکم بر ذهن و عقل انسان هاست که خداوند ذهن و عقل بشر را اینگونه و مبتنی بر این قوانین خلق نموده است.

پس قوانین منطق، قوانین من در آوردی یا اختراعی نیست، بلکه قوانینی کشفی است، همانطور که پزشک، روش کار قلب را کشف می کند، منطق دان هم، روش کار عقل را کشف می کند.

لذا می بینیم که معارف قرآن کریم و روایات هم، مبتنی بر همین قواعد منطق بیان شده و استوار است.

مثلا یکی از قواعد منطق، قیاس اقترانی است به این شکل:

مقدمه1 : هر الف، ب است.
مقدمه2 : هر ب، ج است.
نتیجه: هر الف، ج است.

حال برای مثال در قرآن کریم، در آیه ی 258 سوره ی بقره در باب احتجاج حضرت ابراهیم، این استدلال در قرآن بیان می شود:

صغرا: خدای من، برآورنده ی خورشید از کرانه ی خاور است.
کبری: برآورنده ی خورشید از کرانه ی خاور، خدای حقیقی عالَم است.
نتیجه: خدای من، خدای حقیقی عالَم است.

و یا در روایاتی از امام رضا(ع) آمده؛ (اصول کافی-ج1-ص426)

صغرا: فَمَنْ زَعَمَ أَنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ، فَقَدْ رَدّ كِتَابَ اللّهِ
کبرا: وَ مَنْ رَدّ كِتَابَ اللّهِ، فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ.
[نتیجه: فَمَنْ زَعَمَ أَنّ اللّهَ عَزّ وَ جَلّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ، فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ.]

و یا مثلا در کشکول شیخ بهائی روایتی به اسناد ایشان نقل شده است که؛

«ابوالفضائل جناب علامه شيخ بهائى -رضوان الله تعالى عليه- در اواخر دفتر پنجم كشكول (ص 594 چاپ اول سنگى ايران) آورده است كه:

«قال اميرالمؤمنين على عليه السلام لحبر من احبار اليهود و علمائهم : من اعتدل طباعه صفى مزاجه و من صفى مزاجه قوى اثرالنفس فيه و من قوى اثر النفس فيه سمى الى ما يرتقيه و من سمى الى ما يرتقيه فقد تخلق بالاخلاق النفسانية و من تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجودا بما هو انسان دون ان يكون موجودا بما هو حيوان و دخل فى الباب الملكمى و ليس له عن هذه الحالة مغير . فقال اليهودى : الله اكبر يا ابن ابى طالب لقد نطقت بالفلسفة جميعها.»



ترجمه: اميرالمؤمنين امام على (عليه السلام) به يكى از دانشمندان يهود گفت: هر كس طباع او معتدل باشد، مزاج او صافى گردد و هر كس مزاجش صافى باشد، اثر نفس در وى قوى گردد و هر كس اثر نفس در وى قوى گردد، به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود و هر كه به سوى آنچه ارتقايش دهد بالا رود، به اخلاق نفسانى متخلق گردد و هر كس به اخلاق نفسانى متخلق گردد، موجودى انسانى شود نه حيوانى و به باب ملكى درآيد و چيزى او را از اين حالت برنگرداند.
يهودى گفت: الله اكبر اى پسر ابوطالب، همه فلسفه را گفته اى چيزى از فلسفه را فروگذار نكرده اى.»

نقل از کتاب «قرآن،عرفان و برهان از هم جدایی ندارند!» از علامه حسن زاده آملی، فصل6


در این عبارت هم می بینید که حضرت مولانا علی بن ابی طالب، در عبارتشان چند استدلال قیاس اقترانی مطرح فرموده اند، از جمله:

مقدمه1: من اعتدل طباعه، صفى مزاجه
مقدمه2: من صفى مزاجه، قوى اثر النفس فيه
[نتیجه: من اعتدل طباعه، قوی اثر النفس فیه]

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

المنطق آلة خداعة، يستعملها المحقّ و المبطل

اگر به‌جاي عبارت آخري، يعني: «خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!» اين‌طور گفته مي‌شد، بهتر بود:
خاصيت منطق اينست كه هر چيزي را بخواهي، مي‌تواني ثابت كني

دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت:
قربان شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید ؟
استاد جواب داد بله حتما . در غیر این صورت نمی توانستم یک استاد باشم .
دانشجو ادامه داد بسیار خوب من مایلم از شما یک سوال بپرسم ، اگر جواب صحیح را دادید من نمره ام را قبول می کنم در غیر این صورت از شما می خواهم نمره کامل این درس را به من بدهید .
استاد قبول کرد و دانشجو پرسید :آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست .منطقی است ولی قانونی نیست ، و نه قانونی است و نه منطقی ؟
استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره کامل را به آن دانشجو بدهد .
مدتی بعد استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید و شاگردش بلافاصله جواب داد
قربان شما 63 سال دارید و با یه خانم 35 ساله ازدواج کردید که البته قانونی است ولی منطقی نیست همسر شما یک معشوقه 25 ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست . و این حقیقت که شما به معشوقه همسرتان نمره کامل دادید در صورتی که باید آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی!

thaniashar;284059 نوشت:
المنطق آلة خداعة، يستعملها المحقّ و المبطل

اگر به‌جاي عبارت آخري، يعني: «خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!» اين‌طور گفته مي‌شد، بهتر بود:
خاصيت منطق اينست كه هر چيزي را بخواهي، مي‌تواني ثابت كني


[="blue"]ظاهراً بعضی ها منظق را با مَغلَطِه و سفسطه اشتباه گرفته اند لذا بهتر است این موضوع بصورت روشن بیان شود تا موجب گمراهی نگردد. [/]

[="red"]مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه استدلالی است که از نظر علم منطق نادرست باشد. مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.

مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیده‌است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد.[/]

-------------------------------------------------------------------------------------------------
[="darkgreen"]
مَنطِق دانش شناسایی و ارائهٔ روش درست اندیشیدن است.

از فواید آن تشخیص اندیشهٔ درست از اندیشهٔ نادرست است. و از لوازم آن انتقال اندیشه با کمک زبان است که از آن‌ها برای تعریف منطق هم بهره برده می‌شود.

تعبیر دیگری، منطق را خطاسنج اندیشه می‌نامد. منطق چارچوب‌های ویژه‌ای را کشف و معرّفی نموده‌است که اندیشه در آن قالب‌ها از خطا و بیراهه رفتن مصون می‌ماند.[۱]

البتّه تعریف دیگری هم از منطق می‌توان ارائه داد که بیش‌تر فیلسوفان اسلامی به کار می‌برند. آن‌ها در تعریف منطق می‌گویند که منطق ابزاری از سنخ قانون است که اندیشه را از افتادن در خطاها مصون نگه می‌دارد و آن را به سمت استدلال‌هایی کاملاً پایدار رهنمون می‌سازد. لذا اگر کسی به کلّی منطق را در استدلال‌هایش به کار برد، (البته در صورت صحت مواد) به هیچ وجه دچار خطا در تفکّر و مغالطه نخواهد شد. [۲]

-----------------------------------------------------------------------
1- ۱٫۰ ۱٫۱ منطق(۱)؛ احد فرامرزقراملکی؛ انتشارات دانشگاه پیام نور
2- المنطق؛ محمد رضا مظفر؛ انتشارات مرکز جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
[/]

[="blue"]به عنوان مثال به همین داستان جناب گمنام توجه نمایید پر از مغالطه است .

چرا باید استاد شرط دانشجو را بپذیرد !

چکونه ممکن است یک استاد نداند یک چیز ممکن است قانونی باشد و منطقی نباشد یا منطقی باشد و قانونی نباشد و یا نه قانونی باشد و نه منطقی !

چرا باید ازدواج یک مرد 63 ساله با یک زن 35 ساله منطقی نیست ؟

چرا باید معشوقه گرفتن یک زن 35 ساله شوهر دار انهم 10 سال جوانتر از خودش منطقی باشد در حالی که برای شوهرش نبوده ؟[/]

برای اشنائی بیشتر و کاربرد ان در قران کریم میتوانید به این ادرس مراجعه فرمایید

http://www.andisheqom.com/Files/olumeslamic.php?idVeiw=1889&level=4&subid=1889

با سلام
یک سوال:
آیا منطق میتواند اکتسابی باشد؟مثلا گفته میشه فلان شخص آدم منطقی نیست نمیشه باهاش حرف حساب زد آیا میشه راهکارهایی رو انجام بده تا منطق درونش قوی تر بشه یا اصلا منطقی بودن یک چیز ذاتیست و تغییر ناپذیره ؟

hamid40;237998 نوشت:
شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟ استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟ هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه ! استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟ حالا پسرها می گویند : تمیزه ! استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید : خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟ یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه ! استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟ بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو ! استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق ! خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!

باسلام و عرض ادب
داستانی را که آقا حمید ذکر کردند، داستان جالبی بود که البته جز مغالطه در آن چیزی نبود و به خاطر مغالطه بودنش، حس آدمی را در کنجکاوی بر می انگیخت که بالاخره، استاد چه چیز را منظور کرده است.
مغالطه بودنش هم از این جهت بود که در هر پرسش، استاد چیزی را لحاظ می کرد که شاگردان ذهنشان از آن مطلب منصرف می شد و امر دیگری را در ذهن تصور می کردند و استاد از این تصور به نفع خود استفاده می کرد.
به عبارتی استاد به جای این که روشنگری کند، از خطای ذهن شاگردان به نفع مطلب خود استفاده می نمود. البته مغالطه یکی از صناعاتی است که در منطق از آن صحبت می شود.

سلام این تعریف را بخونید جواب سوالتان را متوجه میشوید
تعریف منطق

فکر انسان پیوسته در معرض خطا و لغزش است و ممکن است در مسیر تفکر و استدلال و استنتاج که پایه فلسفه و همه علوم بر این اعمال ذهنی آدمی است، به اشتباه بیفتد.
پس انسان، برای کشف حقیقت و مصون ماندن از خطای درتفکر، نیازمند و محتاج به یک سلسله اصول و قواعد عام و فراگیر است که او را در همه جا راهنمایی کند و مانع از گمراهی وی در تفکر گردد.
مجموع این اصول و قواعد، منطق (logic) نام دارد .

منطق در لغت به معنی کلام و گفتار است.
اما در تعریف مصطلح فلاسفه و منطق دانان، منطق به معنی قانون صحیح فکر کردن است و راه و روش صحیح فکر کردن و درست اندیشیدن و نتیجه گیری کردن را می آموزد.
به همین دلیل است که این علم، منطق نامیده می شود؛ زیرا از واژه نطق مشتق شده که به معنی سخن گفتن، ادراک کلیات و نفس ناطقه انسانی اطلاق می شود.
به سخن دیگر، قواعد و قوانین منطقی به منزله یک مقیاس و معیار و ابزاری برای سنجش است که هر گاه بخواهیم درباره موضوعی؛ اعم از علمی، فلسفی و یا حتی امور روزمره زندگی، تفکر و استدلال کنیم، باید استدلال ها و استنتاج های خود را با این مقیاس و معیار بسنجیم و ارزیابی کنیم تا به طور غلط نتیجه گیری نکنیم.

منطق یک ابزار است.

منطق در شمار علوم آلی یا ابزاری است. علوم آلی و ابزاری، به آن دسته از دانش ها گفته می شود که در خدمت علم یا علوم دیگر بوده و اساسا برای همین مقصود به وجود آمده اند.
مثلا علم جبر یک علم ابزاری است؛ زیرا خود این علم به تنهایی فایده ای ندارد؛ بلکه هنگامی که در خدمت ریاضیات درآمده و شیوه ها و قالب های حل معادلات ریاضیاتی را بیان می کند، کار ساز می شود.

منطق نیز یک علم آلی و ابزاری است؛ زیرا عهده دار بیان راه های صحیحی است که فکر و اندیشه بر طبق آن، بر حقایق نامعلوم دست می یابد و اگر علم و فلسفه و تفکر انسانی نباشد، این علم نیز خود به خود منتفی می گردد.
این علم بیش از هر علم دیگری، در خدمت فلسفه است و اساسا اولین قواعد منطقی توسط فلاسفه کشف و تدوین شد.
بر این اساس، منطق را این گونه تعریف می کنند:

منطق، ابزاری است از نوع قاعده و قانون که مراعات کردن و به کار بردن آن، ذهن را از خطای در تفکر مصون نگه می دارد.

مصنف و مدون منطق

نخستین کسی که قواعد ذهن آدمی را به دست آورد و با ترتیبی خاص و منظم، مدون ساخت و بسیاری از قوانین آن را خصوصا در مبحث قیاس، با دقت اعجاب انگیز و ابتکار خویش استخراج کرد، ارسطو است.

باید به یک نکته مهم توجه داشت و آن این که درست نیست ارسطو را موسس و سازنده یا خالق منطق بخوانیم؛ زیرا منطق، قواعد ذهن انسانی است که همه انسان ها بر اساس این قواعد، فکر و استدلال می کنند و زندگی خود را بر پایه آن ها بنا نهاده اند.
به عبارت دیگر، منطق همانند قواعد و قوانین طبیعی است که در تمامی اشیا و جانداران، برقرار است و دانشمندان، می کوشند تا این قوانین را به دست آوردند. ا

ارسطو تنها کاری که کرد، این بود که این قواعد را با جهد و کوشش فکری بسیار، استخراج کرد و آن ها را منظم و مدون ساخت.
شاهد این امر، این که خود وی این دانش را تحلیل نامید؛ یعنی چیزی وجود داشته و سپس او به تجزیه و تحلیل آن پرداخته است.

عنوان منطق را اولین بار، شارحان آثار ارسطو به این فن اطلاق کردند و بعد از اسکندر افرودیسی، استعمال لفظ منطق برای این علم، عمومیت یافت.
متفکران مسلمان، برای منطق، ارزش و اعتبار بالایی قائل بودند و گاهی آن را منطق و گاهی میزان می نامیدند.
چنانکه در نظر فارابی، این علم در راس تمام علوم جای دارد؛ زیرا احکام و قوانین منطقی در تمام علوم و رشته ها جاری و برقرار است.

و در نظر غزالی، منطق، معیار است برای هر علمی و نزد برخی دیگر از فلاسفه، منطق، هنر اندیشیدن است.

منابع

  • فرهنگ فلسفی
  • آشنایی با علوم اسلامی، جلد1،صفحه 19
  • منطق مظفر، جلد1،صفحه 20
  • کلیات منطق صوری، صفحه 38

منطق علمي و عرفي
سوال :
علم منطق و اصطلاح عرفي منطق به چه معناست؟ و آيا مي تواند اكتسابي باشد ؟
پاسخ :

باسلام و احترام
«منطق» گاهی به علم منطق گفته می شود که مجموعه قوانینی است که به عنوان وسیله و ابزار استفاده می شود تا از خطای در فکر کردن، ما را مصون و محفوظ نگاه دارد، مثلا این که دچار مغالطه نشویم
اماگاهی از منظور از منطق در عرف اجتماع است که به معنی عقل و تدبیر است.
این که گفته می شود فلانی آدم منطقی ای نیست، یعنی نمی خواهد زیر بار عقل و استدلال برود می خواهد از هوای نفس خود طبیعت کند.
پس منطق به معنای علم منطق، اکتسابی است و منطق به معنای عرفی یعنی عقل و تدبیر، ذاتی و طبیعی افراد است که خداوند در نوع بشر قرار داده است.

موضوع قفل شده است