جنگ خیبر، پیامبر ابتدا پرچم به ابوبکر سپس به عمر و سپس به امام علی(ع)

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جنگ خیبر، پیامبر ابتدا پرچم به ابوبکر سپس به عمر و سپس به امام علی(ع)

سلام

چرا در جنگ خیبر پیامبر ابتدا پرچم جنگ را به ابوبکر و سپس به عمر و در آخر به امام علی(ع) دادند؟
آیا از این می توان برتری ابوبکر و عمر را به حضرت علی (ع) نتیجه گرفت؟
لطفا راهنمایی کنید ممنون

[="microsoft sans serif"][="green"]

smay1900;237602 نوشت:

چرا در جنگ خیبر پیامبر ابتدا پرچم جنگ را به ابوبکر و سپس به عمر و در آخر به امام علی(ع) دادند؟
آیا از این می توان برتری ابوبکر و عمر را به حضرت علی (ع) نتیجه گرفت؟
لطفا راهنمایی کنید ممنون

سلام

بله یکی از نشانه های برتری است

چون پیامبر(ص) بار سوم گفتند فردا پرچم را به کسی می دهم که فاتح است

ماجرا رو بخونید متوجه میشوید (نقل به مضمون)[/][/]

[="Tahoma"]

smay1900;237602 نوشت:
سلام

چرا در جنگ خیبر پیامبر ابتدا پرچم جنگ را به ابوبکر و سپس به عمر و در آخر به امام علی(ع) دادند؟
آیا از این می توان برتری ابوبکر و عمر را به حضرت علی (ع) نتیجه گرفت؟
لطفا راهنمایی کنید ممنون

با سلام

توجه به سابقه ابوبکر و عمر در جنگ های گذشته،این واقعیت را بیان می کند که این اقدام پیامبر(ص)،به هیچوجه بخاطر برتری آن دو بر امام علی(ع) نبوده است،بلکه پیامبر(ص) با این روش خود که در موارد دیگری هم شاهد آن هستیم،می خواستند با آنها اتمام حجت کنند تا بعداً نگویند اگر ما هم می رفتیم می توانستیم خیبر را فتح کنیم،بعبارتی پیامبر(ص) هر چند با انتخاب ابوبکر و عمر فتح خیبر را به تأخیر انداخته بودند،ولی این موضوع سبب شد تا راه هر گونه بهانه تراشی و جوسازی های بعدی بسته شود.

این سیره پیامبر(ص) در موارد دیگری هم مشاهده می شود،که برای اتمام حجت دیگران،
همان بار اول علی بن ابیطالب را برای کاری انتخاب نمی کردند،مهمترین این موارد عبارتند از:

1. در ماجرای یوم الدار و اعلام رسالت به خویشان،پیامبر(ص) فرمودند:«اي فرزندان عبدالمطلب! من به خدا سوگند هيچ جواني را در عرب نمي شناسم كه براي قومش چيزي بهتر از آنچه من آورده ام آورده باشد، من خير دنيا و آخرت را براي شما آورد ه ام، و خداوند به من دستور داده است كه شما را دعوت به اين آئين كنم، كداميك از شما مرا در اين كار ياري خواهيد كرد، تا برادر من و وصي و جانشين من باشيد؟.

جمعيت همگي سرباز زدند جز علي(ع) كه از همه كوچكتر بود، برخاست و عرض كرد اي پيامبر خدا! من در اين راه يار و ياور توام. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود بنشین.این عمل سه بار تکرار شد و هر سه بار جز علی(ع) هچکس دیگری اعلام آمادگی نکرد،بار سوم پيامبر(ص) دست بر گردن علي(ع) نهاد و فرمود «اين برادر و وصي و جانشين من در شما است، سخن او رابشنويد و فرمانش را اطاعت كنيد».

2. در جنگ خندق وقتی عمرو بن عبدود از خندق عبور کرد و در مقابل سپاه اسلام قرار گرفت و مبارز می طلبید،هیچ کس جز علی بن ابیطالب(ع) برای مبارزه با او اعلام آمادگی نکرد.در اینجا هم پیامبر(ص) سه بار به علی(ع) فرمود،شما بنشین و زمانی که هیچ یک از مسلمانان حاظر به مبارزه با قهرمان عرب نشد،پیامبر(ص) به علی(ع) اجازه دادند تا به میدان برود.

این موارد برای این بود که برای همگان اتمام حجت شود و بعداً نگویند اگر علی(ع) نمی رفت ما می رفتیم.بنابراین اینکه در جنگ خیبر هم آن حضرت ابتدا ابوبکر و عمر را به میدان جنگ فرستاد و وقتی آنها دست از پا درازتر برگشتند،پرچم را بدست علی(ع)داده و او را به میدان فرستاد،نه تنها برتری ابوبکر و عمر را نمی رساند،بلکه ضعف و ناتوانی آنها را برای همگان به اثبات رسانده و در مقابل شجاعت و فداکاری و لیاقت علی بن ابیطالب را به اثبات می رساند.

داستان فتح خیبر به دست حضرت علی علیه السلام از فضایل ایشان و نتقیص رقبای ایشان است نه اینکه اولویت رقبای ایشان
با فرستادن ابابکر وعمر و دست خالی بر گشتن آنان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می خواستند به مسلمانان تفهیم کنند انان از عهده کاری که از دست حضرت علی علیه السلام بر می آید نیستند
بنا به تصریح اکثر منابع تاریخی که این واقعه را از فضایل آن حضرت نقل می‌کنند، پس از آنکه "ابوبکر" و "عمر" از فتح قلعه دست خالی برگشتند.[1] پیامبر (ص) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که حمله می‌برد و فرار نمی‌کند و خدا و رسولش او را دوست می‌دارند، او هم خدا و رسولش را دوست می‌دارد، و خدا خیبر را بدست او می‌گشاید.[2]
روز بعد همه جمع شدند تا ببینند این افتخار نصیب چه کسی می‌شود. لذا حضرت فرمود: علی کجاست؟ گفتند: او چشم درد دارد و استراحت می‌کند. حضرت فرمود تا او را حاضر کردند. آنگاه دستی به چشم علی (ع) کشید و البته در نقل‌هایی دیگر آمده که آب دهان مبارک را بر چشمان علی (ع) زد و سلامت او را از خدا خواست،[3] و چون بهبود یافت پرچم را به او سپرد. حضرت به دستور پیامبر (ص) نمایندگانی را برای دعوت یهودیان به اسلام فرستاد اما با عدم پذیرش آنان حضرت تا پای قلعه پیش رفت. نبرد حضرت با "حارث" برادر "مرحب" و در نهایت پیروزی بر "مرحب" که از سرداران بزرگ سپاه یهود بود از افتخارات مولای متقیان (ع) و شیعه به شمار می‌آید.[4]

[1] .تاريخ‏ الطبري،ج‏3،ص:12

[2] .البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 7، ص 336، بیروت ، دارالفکر، 1407 – 1986، تاریخ طبری، ج 3، ص 12، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت دار، التراث، ط، الثانیه، 137 – 1968.
[3] .تاریخ الاسلام، ذهبی، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، ج 3، ص 625، بیروت دارالکتاب العربی، چاب دوم، 1413 – 1993؛ امتاع الاسماع، مقریزی، تحقیق محمدبن عبدالحمید المنیسی، ج 11، ص 286. الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی؛ تحقیق احمد عبد الموجود و علی محمد معوض بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 – 1995.

[4] .تاریخ الاسلام، همان، ج 2، ص 415.

کبوتر عشق;237609 نوشت:
سلام بله یکی از نشانه های برتری است چون پیامبر(ص) بار سوم گفتند فردا پرچم را به کسی می دهم که فاتح است ماجرا رو بخونید متوجه میشوید (نقل به مضمون)


اگر مي شود دليلتان را مستند و مستدل و قرآني بيان بفرماييد وگرنه ديوار حاشا بلند است لذا مكلفين بر اديان ديگر ادعاي فضل و برتري بر رسول الله آخرين نبي را دارند به جهت حضور زودتر در رنكينگ انبياء
در غير اين صورت بحث كلامي شما منقطع مي باشد دوست عزيز

عليكم سلام

السلام و عليك يا اسد الله، سيف الله، حبل الله، مومن باالله، سالك الي الله و عارف باالله

با تشكر از شما دوست عزيز به خاطر طرح چنين مسئله بسيار مهمي

دليل اين كه مي گويم مهم، اين است هر چه در مناقب علي رض بگوييم كم است، اگر درختان قلم شوند، درباها جوهر و زمين كاغذ باز هم از مدح علي بگوييم باز هم كم است

ما در اين تاپيك بحث بر نفي يا نهي كردن كسي نداريم هدف پاسخ به سوال است.

اما دوست عزيز در پاسخ به اين سوال شما بايد عارض شوم كه اولويت در تحويل بيرق دليل بر مدح و فضل كسي نيست و همچنين بالاعكس آنچيزي كه براي الله عز وجل جز فضل و برتري محسوب مي شود عبور از ماموريت هاي الهي و فراز و نشيب هاي امتحانات و يا ممانعت و لغو دستورات الهيست

به آيه زير دقت بفرماييد:

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿124/بقره﴾

(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند

پس عامل فضيلت در قرار گرفتن محضر امتحانات نيست بلكه عبور از همه موانع و فيلتر هاي الهيست كه انسان را به مقام قرب مي رساند

و همچنين نوع شخصيت و ميزان سن نيز براي خداوند حجت محسوب نمي شود زيرا:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿حجرات/13﴾
اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است

و با توجه به ايه 13 سوره حجرات خداوند صريحا اعلام مي كند كه انسان ها را از دوجنسيت و قوميت و قبيله هاي آفريديم در نتيجه ضيافت مناقب و مدح بشر در برآيند و دستاورد هاي آنها نسبت به مسئوليت هاي مقرر شده مي باشد

حال بهتر است سري به داستان ليل المبيت بزنيم و در انتها بحث را با ماجراي خيبر پايان مي دهيم

مفسر معروف اهل تسنن «ثعلبى» مى گوید: هنگامى که پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)تصمیم گرفت به «مدینه»مهاجرت کند، براى اداى دین هاى خود و تحویل دادن امانت هائى که نزد او بود على(علیه السلام) را به جاى خویش قرار داد و شب هنگام که مى خواست به سوى غار «ثَور» برود و مشرکان، اطراف خانه او را براى حمله به او محاصره کرده بودند، دستور داد على(علیه السلام) در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگى (بُرْد حَضْرَمى) که مخصوص خود پیغمبر بود روى خود بکشد، در این هنگام خداوند به «جبرئیل» و «میکائیل» وحى فرستاد:
من بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانى تر قرار دادم کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود مقدم دارد؟
هیچ کدام حاضر نشدند.
به آنها وحى شد، اکنون على(علیه السلام) در بستر پیغمبر خوابیده و آماده شده جان خویش را فداى او سازد، به زمین بروید و حافظ و نگهبان او باشید.
هنگامى که جبرئیل بالاى سر و میکائیل پایین پاى على(علیه السلام) نشسته بودند جبرئیل مى گفت: «بَه، بَه آفرین بر تو اى على! خداوند به واسطه تو بر فرشتگان مباهات مى کند».
در این هنگام آیه فوق نازل گردید(1) و به همین دلیل آن شب تاریخى «لیلة المبیت» نامیده شده است.
«ابن عباس» مى گوید: این آیه هنگامى که پیغمبر از مشرکان کناره گرفته بود و به سوى غار مى رفت درباره على(علیه السلام) که در بستر پیغمبر خوابیده بود نازل شد.(2)
«ابو جعفر اسکافى» مى گوید: جریان خوابیدن على(علیه السلام) در بستر پیغمبر(صلى الله علیه وآله)به تواتر ثابت شده و غیر از کسانى که مسلمان نیستند و افراد سبک مغز آن را انکار نمى کنند.(3)-(4)
1 ـ «بحار الانوار»، جلد 19، صفحات 38، 39، 64 و 86، و جلد 36، صفحات 40 و 43.
2 ـ «بحار الانوار»، جلد 19، صفحه 56، حدیث 16، و جلد 36، صفحه 41، حدیث 3، و صفحه 42، حدیث 5.
3 ـ همان طور که «ابن ابى الحدید» در «شرح نهج البلاغه»، جلد 13، صفحات 261 و 262 (چاپ کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى، 1404 هـ ق) ذکر کرده است ـ «الغدیر»، جلد 2، صفحه 47 (دار الکتاب العربى).
4 ـ جلد دوم «الغدیر» صفحه 48 به بعد مى نویسد: «غزالى» در کتاب «احیاء العلوم»، جلد سوم، صفحه 238 و «گنجى» در کتاب «کفایة الطالب»، صفحه 114 و «صفورى» در «نزهة المجالس»، جلد دوم، صفحه 209 و «ابن صباغ مالکى» در کتاب «الفصول المهمة»، صفحه 33، «سبط ابن جوزى حنفى» در «تذکرة الخواص»، صفحه 21، «شبلنجى» در «نور الابصار»، صفحه 86 و «احمد» در «مسند»، جلد یک، صفحه 348 و «تاریخ طبرى»، جلد دوم، صفحات 99 تا 101، و «ابن سعد» در کتاب «الطبقات»، جلد 1، صفحه 212، و «ابن هشام» در «سیرة»، جلد دوم، صفحه 291 و «حلبى» در «سیره» خود و «تاریخ یعقوبى»، جلد دوم، صفحه 29 جریان «لیلة المبیت» را نقل کرده اند.

امام باقر (ع): و اما قوله «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رءوف بالعباد» فانها نزلت فی علیّ بن ابیطالب(ع) حین بذل نفسه للّه و لرسوله لیلة اضطجع علی فراش رسول اللّه (ص) لما طلبته کفار قریش

از امام محمد باقر در باره شان نزول سخن خداوند«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رءوف بالعباد» روايت شده است كه فرمود: اين آيه درباره علي بن ابي طالب نازل شد آنگاه كه جان خويش را به خاطر خدا و رسولش نثار كرد، شبي كه كفار قصد جان پيامبر (ص) را كردند و او در بستر آن حضرت خوابيد.

تفسیر عیاشی، ج 1، ص 101، ح 292

تفسیر برهان، ج 1، ص 206، ح 7.

به هر حال، این آیه با توجه به شأن نزولى که مشروحاً گفته شد، یکى از بزرگترین فضایل على(علیه السلام) است که در اکثر منابع اسلامى آمده، و به قدرى چشمگیر است که «معاویه»، به خاطر دشمنى خاصى که با على(علیه السلام) داشت طبق روایتى از این فضیلت چنان ناراحت بود که «سمرة بن جندب» را با چهارصد هزار درهم تطمیع کرد که بگوید: این آیه درباره «عبدالرحمن بن ملجم»، قاتل على(علیه السلام)(طبق حدیث مجعولى) نازل شده، و آن منافق جنایت پیشه، نیز چنین کرد.

داستان این معامله را ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد 4، صفحه 73 نقل کرده است

شواهد التنزیل جلد 1، صفحه 132

بحار الانوار، جلد 33، صفحه 215

فرحة الغرى، صفحات 19 و 20

خوب با توجه به شرح داستان درخواهيم يافت علي به علت مطيع بودن در دستور الله و رسول الله به اين مقام رسيد كه ايه اي در شان ايشان در شب ليله المبيت نازل شود

و همان طور كه گفت شد معاويه لعنت الله عليه به خاطر كينه و نفرتي كه نسبت به علي ع داشت به دنبال فسخ حكم تنفيض الهي او بود و همچنين هستند انسان هايي در جوامع امروزي به خاطر رسوبات ذهني و زنگار هاي اعتقادي و نفرتي كه نسبت به مسند و مقام علي رض دارند به منزلت و شكوه او متعرض مي شوند و سعي در ترور شخصيت عظيم ايشان دارند و در تاريخ نيز كم نبودند چنين افرادي و الان هم با استفاده از شبهات بي اساسي كه نه پايه عقلي و نه نقلي دارد به دنبال برهم ريختن اذهان عمومي هستند

اما ماجراي فتح خيبر كه يكي از بزرگ ترين فتوحات اسلام مي باشد و اين امر به دست تواناي علي ع محقق شد

حدثنا قتيبة بن سعيد حدثنا يعقوب بن عبد الرحمن عن أبي حازم قال أخبرني سهل بن سعد رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يوم خيبر لأعطين هذه الراية غدا رجلا يفتح الله على يديه يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله قال فبات الناس يدوكون ليلتهم أيهم يعطاها فلما أصبح الناس غدوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم يرجو أن يعطاها فقال أين علي بن أبي طالب فقيل هو يا رسول الله يشتكي عينيه قال فأرسلوا إليه فأتي به فبصق رسول الله صلى الله عليه وسلم في عينيه ودعا له فبرأ حتى كأن لم يكن به وجع فأعطاه الراية فقال علي يا رسول الله أقاتلهم حتى يكونوا مثلنا فقال انفذ على رسلك حتى تنزل بساحتهم ثم ادعهم إلى الإسلام وأخبرهم بما يجب عليهم من حق الله فيه فوالله لأن يهدي الله بك رجلا واحدا خير لك من أن يكون لك حمر النعم

قتیبة بن سعید از یعقوب بن عبدالرحمن زهری از ابو حازم و او از سهل بن سعد ساعدی حدیث رایت را چنین آورده است:
در روز خیبر پیغمبر فرمود: این رایت را فردا، به مردی خواهم داد که خدای این دژ را به دست او می گشاید. او خدای و رسول او را دوست دارد و خدای و رسول او هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد مردم نزد پیغمبر گرد آمدند. همه امیدوار دریافت رایت بودند. آن حضرت فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: یا رسول الله او از درد چشم رنج می برد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی (ع) را نزد پیغمبر آوردند . رشحه‌ای از بزاق خود در چشمانش چکاند و برای او دعا کرد. علی در دم از آن درد شفا یافت به طوری که گویی دردی نداشته است. پس رایت را بدو داد. علی گفت: ای رسول خدا آیا باید آن قدر با آنها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو. آن گاه آنان را به اسلام دعوت کن و آن چه را از سوی خدا بر ایشان واجب است به همه خبر بده. زیرا اگر خدای تنها یک نفر را به وسیله تو به راه راست هدایت کند برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخ مو داشته باشی»

صحيح البخاري،كتاب المغازي،باب غزوة خيبر، ح 3973
صحيح البخاري
، كتاب فضائل الصحابة، باب مناقب علي بن أبي طالب القرشي الهاشمي أبي الحسن رضي الله عنه ح 3498و 3499 ص 1358

این حدیث را سیوطی در تاریخ الخلفاء علی بن سلطان قاری در مرقاة المفاتیح (5/566)، حافظ گنجی در کفایة الطالب، موفق خوارزمی در المناقب، ابن سعد در طبقات (2 ق 1/80)، خطیب در تاریخ بغداد (8/5) و عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کرده‌اند.

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍحَدَّثَنَا يَعْقُوبُ يَعْنِي ابْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَارِيَّعَنْ سُهَيْلٍعَنْ أَبِيهِعَنْ أَبِي
هُرَيْرَةَأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ يَوْمَخَيْبَرَلَأُعْطِيَن َّ هَذِهِ الرَّايَةَ رَجُلًايُحِبُّ اللَّهَوَرَسُولَهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِمَا أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إِلَّا يَوْمَئِذٍ قَالَ فَتَسَاوَرْتُ لَهَا رَجَاءَ أَنْ أُدْعَى لَهَا قَالَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍفَأَعْطَاهُ إِيَّاهَا وَقَالَ امْشِ وَلَا تَلْتَفِتْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ فَسَارَ عَلِيٌّشَيْئًا ثُمَّ وَقَفَ وَلَمْ يَلْتَفِتْ فَصَرَخَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَى مَاذَا أُقَاتِلُ النَّاسَ قَالَ قَاتِلْهُمْ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَقَدْ مَنَعُوا مِنْكَ دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ

و هم از ابو هريره رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم در روز خيبر فرمودند: امروز پرچم را بدست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست می دارد، و خداوند به دستهای او گشايش و فتح می دهد. عمر رضی الله عنه گفت: من امارت را جز در همان روز دوست نداشتم وبرای رسيدن به آن بالا بلندی کردم تا شايد برای آن خوانده شوم. رسول الله صلی الله عليه وسلم علی بن ابی طالب را خواسته پرچم را برايش دادند وفرمودند: برو بجايی التفات نکن تا خداوند ترا فتح نصيب نمايد. علی رضی الله عنه قدری رفت و سپس ايستاده و بدون اينکه التفات نمايد فرياد زد يا رسول الله بر چه چيز با مردم بجنگم؟
فرمود: با ايشان بجنگ تا شهادت دهند که معبود بر حقی جز الله نيست و محمد فرستادهء خدا است (صلی الله عليه وسلم) هرگاه اين را گفتند در حقيقت خونها و مالهای خويش را از تو بازداشتند، مگر بحق آن و حساب شان با خدا است.

صحيح مسلم جلد4، ص 1872، ح33
صحيح مسلم بشرح النووي، كِتَابفَضَائِلِالصَّحَابَ ةِ، لأعطين هذه الراية رجلا يحب الله ورسوله يفتح الله على يديه ح 2405

صحيح مسلم بشرح النووي - كِتَابفَضَائِلِالصَّحَابَ ةِ - أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعديح 2404

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍحَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَعَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍعَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍعَنْ أَبِيهَِسَمِعْتُ َقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَلَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَوَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّافَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِي عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَإِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ

عامر بن سعد بن ابى وقّاص ، از پدرش روايت كرده است
در جنگ خيبر ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم ، مى‏فرمود : پرچم اسلام را به دست كسى مي‌دهم كه خدا و رسول را دوست مى‏دارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مى‏دارند ! از شنيدن اين سخن همه ما در انتظار اين كه اين فضيلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمي شناختيم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على را به حضور طلبيد . على عليه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرف ياب شد كه به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مبارك را بر چشم حضرت على عليه السّلام ماليد ، ديدگانش شفا يافت و پرچم اسلام را كه يادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از بركت وجود حضرت على عليه السّلام ، فتح و پيروزى نصيب اسلام شد .


مسند أحمد - مُسْنَدُالْعَشَرَةِالْمُب َشَّرِينَبِالْجَنَّةِ - مُسْنَدُالْخُلَفَاءِالرَّ اشِدِينَ - فتفل في عيني وقال اللهم أذهب عنه الحر والبرد ح 780
مسند أحمد - مُسْنَدُالْعَشَرَةِالْمُب َشَّرِينَبِالْجَنَّةِ - مُسْنَدُبَاقِيالْعَشَرَةِ الْمُبَشَّرِينَبِالْجَنَّ ةِ - أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون منموسى إلا أنه لا نبوة بعدي ح 1611

براي اطلاعات بيشتر به لينك زير رجوع كنيد

ابن تیمیه: « مسلمانان بدانيد كه علي براي خدا جهاد نكرد » !!!

driver;237602 نوشت:
سلام

چرا در جنگ خیبر پیامبر ابتدا پرچم جنگ را به ابوبکر و سپس به عمر و در آخر به امام علی(ع) دادند؟
آیا از این می توان برتری ابوبکر و عمر را به حضرت علی (ع) نتیجه گرفت؟
لطفا راهنمایی کنید ممنون


با سلام من هم از کلام استادم چند کلمه ای می اورم:

صحيح مسلم - فضائل الصحابة - من فضائل علي بن أبي طالب (ر) - رقم الحديث : ( 4420 )
‏- حدثنا : ‏ ‏قتيبة بن سعيد ‏ ‏ومحمد بن عباد ‏ ‏وتقارباً في اللفظ ‏ ‏قالا : ، حدثنا : ‏ ‏حاتم وهو إبن إسماعيل ‏ ‏، عن ‏ ‏بكير بن مسمار ‏ ‏، عن ‏ ‏عامر بن سعد بن أبي وقاص ‏ ‏، عن ‏ ‏أبيه ‏ ‏قال : ‏أمر ‏ ‏معاوية بن أبي سفيان ‏ ‏سعداًً ‏، ‏فقال : ما منعك أن تسب ‏ ‏أبا التراب ‏، ‏فقال : أما ما ذكرت ثلاثاًً قالهن له رسول الله ‏ ‏(ص)‏ ‏فلن أسبه لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلي : من ‏ ‏حمر النعم ‏ سمعت رسول الله (ص) : يقول له ‏ ‏خلفه ‏ ‏في بعض مغازيه ، فقال له ‏ ‏علي :‏ ‏يا رسول الله ‏ ‏خلفتني ‏ ‏مع النساء والصبيان ، فقال له رسول الله ‏(ص) : ‏‏أما ‏ ‏ترضى أن تكون مني بمنزلة ‏ ‏هارون ‏ ‏من ‏ ‏موسى ‏ ‏إلاّ أنه لا نبوة بعدي ، وسمعته يقول يوم ‏ ‏خيبر ‏: ‏لأعطين الراية رجلاًًً يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله ، قال : فتطاولنا لها ، فقال : إدعوا لي ‏ ‏علياًً ‏ ‏فأتي به ‏ ‏أرمد ، ‏فبصق في عينه ودفع الراية إليه ففتح الله عليه ولما نزلت هذه الآية : ‏‏فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ، دعا رسول الله ‏‏(ص) ‏علياًً ‏ ‏وفاطمة ‏ ‏وحسناًً ‏ ‏وحسيناً ‏، ‏فقال : اللهم هؤلاء أهلي. ‏
نکاتی که بدست می اید:

چرا تو به علی ناسزا نمی گویی گوید که یک واجبات دینی رو ترک کرده است سعد می گوید : سه تا فضیلت در علی سراغ دارم که هزگر به علی نا سزا نمی گویم
نکته اول : ، لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ اگر یکی از ان ها در من باشد بهتر است از شتران سرخ مو .می خواهد بگوید هیچ یک از صحابه هم چین جایگاهی نداریم که علی دارد یکی از اون ها حدیث منزلت است می خواهد می خواهد بگوید این فضیلت ، فضیلت اختصاصی امام علی است سعد که جایگاه ویژه دارد ارزو می کند که هم چن فضیلتی را داشته باشد و هم چنین ما از خلیفه دوم نقل کردیم که می گوید عمر بن الخطاب: كفوا عن ذكر على بن أبى طالب دست از ناسراگویی بر دارید پیغمبر در مورد علی گفت : سه ویژگی دارد اگر یکی از ان ها در من باشد ز تمام ثروث روی زمین بالاتر است جامع الاحادیث ، و نشان می دهد که هیچ یک از صحابه نداشته اند – اولین مسلمان تو هستی-2 انت منی به منزلت هارون من موسی .
حدیث منزلت جایگاهی است که صحابه ارزو می کنند که هم چنین رتبه ای داشته باشد.
حدیث منزلت دلالت می کند که جایگاه امام (ع)بالاتر است.
نکته دوم:سعد ابن ابی وقاص می اید حدیث منزلت را مقارن می کند با حدیث پرچم که می گوید :
‏ ‏لأعطين الراية رجلاً يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله
پرچم را به کسی می دهم که خدا و پیغمبرش را دوست دارد و پیغمبر و خدا هم او را دوست دارند.
هم چنین تعبیری را در کدام یک از صحابه امده است وسعد ابن ابی وقاص می گوید: فتطاولنا لها ، فقال : إدعوا لي ‏ ‏علياً گردن بلند کرده بودیم که نسیب کداممان می شود . چنانچه عمر می گوید :
قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: مَا أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إِلَّا يَوْمَئِذٍ، قَالَ فَتَسَاوَرْتُ لَهَا رَجَاءَ أَنْ أُدْعَى لَهَا
من فرماندهی را هیچ وقت دوست نداشتم مگر این وقت و در این مورد
صحیح مسلم ج7 ص 365 ح6116
و جریان خیبر نشان دهنده ی دو چیز است
1-او پیغمبر خدا و خدا را دوست دارد
2-خدا و پبغمبر خدا هم او را دوست دارند
ایا فضیلتی بالاتر از این است ؟ پس اگر در مورد خلافت بحث بر روی افضلیت باشد امیرالمومنین از همه بالاتر است چون تمام صحابه ارزو داشتند که به نام خودشون رقم بخورد
نکته سوم:حدیث منزلت در سیاق ایه مباهله است.وقتی ایه مباهله نازل شده پیغمبر برای مباهله می رفت بعد از نازل شدن این ایه علی و حسن و فاطمه و حسین را بردند .
در مباهله برای چه این ها رفتند ؟ برای چه بود ؟ برای چه با نصارا مباهله کند ؟
می خواهد ثابت کند که من پیغمبر خدا هستم .برای اثبات نبوتش را می اورد کسی که این شانیت و این مقام را دارد که برای اثبات نبوت با پیغمبر می رود قطعا اولی هست امامت بعد ازو او که همان ادامه نبوت است . کسی از علی اولی تر نیست
نکته دوم در مورد ایه :
پیامبر امده است علی را نفس خودش خوانده است؟ حالا نفس یعنی چه؟
قطعا نفس پیغمبر نیست . یعنی کسی که هم تراز من است و هم وزن من است و هم سنگ است این نشان می دهد که امام علی در تمام فضایل با پیامبر برابر است غیر از نبوت.

با سلام.

مقداد;237674 نوشت:
توجه به سابقه ابوبکر و عمر در جنگ های گذشته،این واقعیت را بیان می کند که این اقدام پیامبر(ص)،به هیچوجه بخاطر برتری آن دو بر امام علی(ع) نبوده است،بلکه پیامبر(ص) با این روش خود که در موارد دیگری هم شاهد آن هستیم،می خواستند با آنها اتمام حجت کنند تا بعداً نگویند اگر ما هم می رفتیم می توانستیم خیبر را فتح کنیم،بعبارتی پیامبر(ص) هر چند با انتخاب ابوبکر و عمر فتح خیبر را به تأخیر انداخته بودند،ولی این موضوع سبب شد تا راه هر گونه بهانه تراشی و جوسازی های بعدی بسته شود.

در واقع بنا به گفته شما پیامبر خون کسانی را که در رکاب ابوبکر و عمر در خیبر جنگ کردند را برای اتمام حجت به هدر داده است؟
قطعا چنین نبوده است.
اگر اینجور است که قبلا و بعدا نیز کسانی را غیر از اینها انتخاب کرده است مانند اسامه و...

انتخاب شخص برای رهبری جنگ به معنای برتری کامل او نیست و این مساله فقط تاکتیک جنگی است.

اما در باب فضیلت حضرت علی در این جنگ همین قدر بس است که تمام علمای اسلام قبول دارند که پیامبر در روز قبل از فتح فرمودند: "فردا پرچم را به کسی می دهم که هم خدا او را دوست دارد و هم رسول خدا و هم او آن دو را دوست دارد."

و همین فضیلت، تنها و تنها برای دنیا و آخرت حضرت علی بس است.

عماد;237675 نوشت:
پیامبر (ص) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که حمله می‌برد و فرار نمی‌کند و خدا و رسولش او را دوست می‌دارند، او هم خدا و رسولش را دوست می‌دارد، و خدا خیبر را بدست او می‌گشاید.[2]

ممنون می شوم متن عربی را بدهید از همین کتاب

....;331424 نوشت:
ممنون می شوم متن عربی را بدهید از همین کتاب

دوست عزيز بهتر است سري به پست 6 بزنيد تا جواب بگيريد

عماد;237675 نوشت:
پیامبر (ص) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که حمله می‌برد و فرار نمی‌کند و خدا و رسولش او را دوست می‌دارند، او هم خدا و رسولش را دوست می‌دارد، و خدا خیبر را بدست او می‌گشاید.[2]
.البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 7، ص 336، بیروت ، دارالفکر، 1407 – 1986، تاریخ طبری، ج 3، ص 12، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت دار، التراث، ط، الثانیه، 137 – 1968.

برادر گرامی من دقیقا دنبال همین قسمت بالا هستم به صورت کامل.
مواردی که شما نوشته بودید از کتاب البدایه و النهایه نبود.
من دقیقا همان رفرنس بالا را عربی می خواهم.

....;331503 نوشت:
برادر گرامی من دقیقا دنبال همین قسمت بالا هستم به صورت کامل. مواردی که شما نوشته بودید از کتاب البدایه و النهایه نبود. من دقیقا همان رفرنس بالا را عربی می خواهم.

داداش گلم خدمتتان عرض كردم سري به پست 6 بزنيد جوابتان را مي گيريد شما چرا در كتاب بدايه دنبال جهاد علي رض مي گردي مگر ما از صحيحين رفرنس معتبر تري داريم

براي اطلاعات بيشتر به لينك زير رجوع كنيد

ابن تیمیه: « مسلمانان بدانيد كه علي براي خدا جهاد نكرد » !!!

به تاپيك بالا هم سر بزنيد درباره جهاد علي رض مفصل توضيح داده شده و آن چيزي را كه مي خواهيد در آن نوشته

....;331424 نوشت:
ممنون می شوم متن عربی را بدهید از همین کتاب

....;331503 نوشت:
برادر گرامی من دقیقا دنبال همین قسمت بالا هستم به صورت کامل.
مواردی که شما نوشته بودید از کتاب البدایه و النهایه نبود.
من دقیقا همان رفرنس بالا را عربی می خواهم.

با سلام
اخوی در تاریخ خود یهود لعنت الله در این مورد شکی ندارد از سیره ابن هشام گرفته تا طبری و ...............
کسی در شجاعت و رشادت شاه مردان امیرالمومنین علی ع شکی ندارد
و میبینیم که خود این حرکت نشان دادن برتری علی ع بر دیگران است :Sham::Sham:
و به تعبیری پیامبرص بزرگ داشت علی ع رابه نمایش میگذارد و این خود نشان از برتری شاه مردان است اخوی

وقال يونس بن بكير ، عن محمد بن إسحاق : حدثني بريدة بن سفيان [ ص: 264 ] بن فروة الأسلمي ، عن أبيه ، عن سلمة بن عمرو بن الأكوع ، رضي الله عنه ، قال : بعث النبي صلى الله عليه وسلم أبا بكر ، ، إلى بعض حصون خيبر ، فقاتل ثم رجع ، ولم يكن فتح ، وقد جهد ، ثم بعث عمر ، فقاتل ثم رجع ، ولم يكن فتح ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " لأعطين الراية غدا رجلا يحبه الله ورسوله ، ويحب الله ورسوله ، يفتح الله على يديه ، ليس بفرار :Sham:" . قال سلمة : فدعا رسول الله صلى الله عليه وسلم علي بن أبي طالب ، رضي الله عنه ، وهو يومئذ أرمد ، فتفل في عينيه ، ثم قال : " خذ الراية وامض بها ، حتى يفتح الله عليك " .
فخرج بها والله يأنح ، يهرول هرولة ، وإنا لخلفه نتبع أثره ، حتى ركز رايته في رضم من حجارة تحت الحصن ، فاطلع يهودي من رأس الحصن فقال : من أنت ؟ قال : أنا علي بن أبي طالب فقال اليهودي : عليتم وما أنزل على موسى . فما رجع حتى فتح الله على يديه
.

وقال البيهقي : أنبأنا الحاكم ، أنبأنا الأصم ، أنبأنا العطاردي ، عن يونس بن بكير ، عن الحسين بن واقد ، عن عبد الله بن بريدة ، أخبرني أبي قال : لما [ ص: 265 ] كان يوم خيبر أخذ اللواء أبو بكر ، فرجع ولم يفتح له ، وقتل محمود بن مسلمة ، فرجع الناس ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " لأدفعن لوائي غدا إلى رجل يحب الله ورسوله ، ويحبه الله ورسوله ، لن يرجع حتى يفتح الله له " . فبتنا طيبة نفوسنا أن الفتح غدا ، فصلى رسول الله صلى الله عليه وسلم صلاة الغداة ، ثم دعا باللواء وقام قائما ، فما منا من رجل له منزلة من رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا وهو يرجو أن يكون ذلك الرجل ، حتى تطاولت أنا لها ، ورفعت رأسي ؛ لمنزلة كانت لي منه ، فدعا علي بن أبي طالب ، وهو يشتكي عينيه . قال : فمسحها ، ثم دفع إليه اللواء ففتح له . فسمعت عبد الله بن بريدة يقول : حدثني أبي أنه كان صاحب مرحب . قال يونس : قال ابن إسحاق : كان أول حصون خيبر فتحا حصن ناعم ، وعنده قتل محمود بن مسلمة ، ألقيت عليه رحى منه فقتلته .

ثم روى البيهقي ، عن يونس بن بكير ، عن المسيب بن مسلمة الأزدي ، حدثنا عبد الله بن بريدة ، عن أبيه قال : كان رسول الله صلى الله عليه وسلم ربما أخذته الشقيقة ، فيلبث اليوم واليومين لا يخرج ، فلما نزل خيبر أخذته الشقيقة ، فلم يخرج إلى الناس ، وإن أبا بكر أخذ راية رسول الله صلى الله عليه وسلم ، ثم [ ص: 266 ] نهض فقاتل قتالا شديدا ثم رجع ، فأخذهاعمر فقاتل قتالا شديدا هو أشد من القتال الأول ، ثم رجع ، فأخبر بذلك رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال : " لأعطينها غدا رجلا يحب الله ورسوله ، ويحبه الله ورسوله ، يأخذها عنوة " . وليس ثم علي ، فتطاولت لها قريش ، ورجا كل رجل منهم أن يكون صاحب ذلك ، فأصبح ، وجاء علي بن أبي طالب على بعير له حتى أناخ قريبا ، وهو أرمد قد عصب عينه بشقة برد قطري ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " ما لك ؟ " قال : رمدت بعدك . قال : " ادن مني " فتفل في عينه ، فما وجعها حتى مضى لسبيله ، ثم أعطاه الراية فنهض بها ، وعليه جبة أرجوان حمراء ، قد أخرج خملها ، فأتى مدينة خيبر وخرج مرحب صاحب الحصن وعليه مغفر يماني ، وحجر قد ثقبه مثل البيضة على رأسه ، وهو يرتجز ويقول :

قد علمت خيبر أني مرحب شاك سلاحي بطل مجرب
إذا الليوث أقبلت تلهب وأحجمت عن صولة المغلب [ ص: 267 ]

فقال علي رضي الله عنه :

أنا الذي سمتني أمي حيدره كليث غابات شديد القسوره

أكيلكم بالصاع كيل السندره


قال : فاختلفنا ضربتين ، فبدره علي بضربة ، فقد الحجر والمغفر ورأسه ، ووقع في الأضراس ، وأخذ المدينة .

البداية والنهاية


اینم کتاب میتوانید برای اهل خلاف بگذارید تا متوجه شوند

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=366&idto=378&lang=&bk_no=59&ID=406
موضوع قفل شده است