سخنی با میهمانان عزیز

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخنی با میهمانان عزیز

-دوستان شما می توانید سوالات تاریخی خود را از کارشناسان تاریخ بپرسید سعی ما اینست که در اسرع وقت پاسخ مناسب و مستدل به پرسشهای شما ارائه نمائیم هدف ما راهنمایی شما در یافتن پاسخهای صحیح به ابهامات تاریخی می باشد با تشکر حسین

با تشکر از همه کارشناسان گرامی
آیا در تاریخ اهل بیت آمده که خلفا را لعن کرده باشند ؟

شاهده;309 نوشت:
با تشکر از همه کارشناسان گرامی
آیا در تاریخ اهل بیت آمده که خلفا را لعن کرده باشند ؟

ديدگاه اهل بيت(ع) درباره دشنامگويي و لعن صریح

تجربه نشان داده كه هيچگاه دشنام گفتن به مقدسات ديگران موجب هدايتگمراهان نمي شود بلكه برعكس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار ميكند. از اين رو اهل بيت(ع) به شيعيان يادآور مي شدند كه خداوند از دشنامگفتن - حتي نسبت به بتهاي مشركان- نهي فرموده است. خداوند مي فرمايد: « به معبود كسانى كه غير خدا را مى‏خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها(نيز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/108] بنابراين پرهيز از دشنام يك اصل قرآني و اسلامي است.

اهل بيت(ع) نيز بر اين اصل تأكيد كرده اند از اين رو استثنا قايل شدن براي آن در شرايط خاص نيازمند دليل خاص است.در جنگ صفين برخي از اصحاب اميرالمؤمنين(ع) طرف مقابل را دشنام مي دادندكه آن حضرت فرمود: «بر شما روا نمي دانم كه نفرينگر و دشنامگو باشيد، وفحش دهيد و اظهار نفرت كنيد. ولى اگر كارهاى زشت آنان را بيان مى‏كرديد ومى‏گفتيد كه رفتار و كردارشان چنين و چنان بوده، سخنى درست‏تر گفته و عذرىرساتر آورده بوديد»[.نهج البلاغه[چاپ دارالهجره قم] خطبه 206 ص323 و نصر بن مزاحم، وقعة صفين[چاپ قاهره] ص103 ؛ ابوحنيفه دينوري، الأخبار الطوال[چاپ منشورات الرضي،قم] ص 165 ؛ ابن¬أعثم كوفي،الفتوح [چاپ بيروت] ‏ج2 ص543 ]

در اينجا اميرالمؤمنين(ع) در عينِ نهي از دشنامگويي ،ياران خود را به افشاگري درباره عملكردِ دشمن فرا مي خواند. بنابراينپرهيز از دشنامگويي به معناي سكوت در مقابل انحرافات نيست بلكه به معنايروشنگريِ مؤدبانه و استدلالي است كه احتمال هدايت مخاطبان را بيشتر مي كندو در پيشگاه خداوند و در مقابل افكار عمومي نيز بهتر قابل دفاع است.


در روايتي ديگر خطاب به شيعيان آمده :« از خدا پروا كنيد و با هركس همدممي شويد به نيكويي همنشيني كنيد و با همسايگان خوشرفتار باشيد و امانت رابه صاحبانش برگردانيد و مردم را خوك نخوانيد. اگر شيعه ما هستيد همانگونهكه ما سخن مي گوييم سخن بگوييد و مانند ما رفتار كنيد تا براستي شيعه ي ماباشيد » [قاضي نعمان مغربي، دعائم‏الإسلام[چاپ مصر] ج1 ص61 و ميرزا حسين نوري ، مستدرك‏الوسائل[چاپ قم]: ج 8 ص311]
از اين روايت دانسته مي شود كه در آن روزگار برخي از تندروها،پيروان مذاهب ديگر را با القابي زشت نامگذاري مي كردند كه اهل بيت(ع) ازاين رفتار زشت نهي فرمودند. در زمان ما نيز برخي از افراطيها از هر دومذهب القاب زشتي به مخالفان خود مي دهند كه بي ترديد ناروا و بر خلاف شيوهپيامبر(ص) و اهل بيت(ع) مي باشد.
در كتاب علل الشرايع(تأليف شيخ صدوق) كه از منابع مهم شيعه است آمدهكه ابوحنيفه(پيشواي اهل سنت) نزد امام صادق(ع) شرفياب شد و عرض كرد:«گروهياز شيعيان از سه خليفه نخست به شدت بدگويي و اعلام بيزاري مي كنند و مدعيهستند كه شما چنين توصيه اي به آنان كرده ايد» امام صادق(ع) فرمودند:«واي بر تو! من چنين چيزي نگفته ام» ابوحنيفه گفت : «اما آنها بسيار براياين كار اهميت قايلند!» امام(ع) فرمودند:«از من چه انتظار داري؟» ابوحنيفهگفت:«اگر نامه اي برايشان بنويسيد و من به آنان برسانم از اين كار دست برمي دارند.» امام(ع) فرمودند:«[در اينصورت] سخنم را اطاعت نخواهند كرد.» [.محمد بن بابويه صدوق، علل الشرائع، [انتشارات مكتبة الداورى، قم‏]ج1 باب81 ص91 و محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار [چاپ بيروت] ج 2 ص294]
گويا امام صادق(ع) نگران بودند كه اگر چنين نامه اي توسط يك عالم سني به گروهياز تندروهاي شيعه در كوفه ابلاغ شود تأثيري نداشته باشد. اما از آنجا كهامام(ع) براستي از تصريح مردم كوفه به لعن بزرگان اهل سنت ناخشنود بودندشخصاً نامه اي نوشتند و توصيه هاي فراواني به شيعيان كردند از جمله اينكهبايد با اهل سنت خوشرفتاري كرده، از تظاهر به دشنامگويي خودداري كنندزيراچنين رفتار ناشايستي جز اينكه طرف مقابل را به مقابله به مثل وادار كندسودي نخواهد داشت. از آن پس شيعيان آن نامه را در جايگاه نماز خود قرار ميدادند و بعد از نماز مي خواندند و تلاش مي كردند به آن پايبند باشند.[محمد بن يعقوب كليني، الكافي[چاپ تهران] ج8 ص 2 تا 14 و محمدباقرمجلسي، بحارالأنوار [چاپ بيروت] ج71 باب 14 ص 217 و ج 75 باب 3 ص215]
يكي از نايبان خاص امام زمان(عج) شخصيرا به كار درباني گمارده بوداما پس از مدتي معلوم شد اين دربان به معاويه لعنت و دشنام مي دهد. نايبخاص(ره) پس از اطلاع از اين موضوع او را از كار بركنار فرمود. از آن پس آنشخص تا مدتها التماس مي كرد كه سر كار خود برگردد اما نايب خاص (ره) ديگراو را به خدمت قبول نفرمود. [محمد بن حسن طوسي، الغيبة [چاپ قم] ص : 386 و محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار [چاپ بيروت] ج : 51 ص : 357]
گويي ايشان معتقد بودند كه شيعيان بايد حتينسبت به حساسيت اقليتي از اهل سنت كه براي معاويه جايگاه قايل هستند ، توجه داشته باشند و نبايد تظاهر به بي احترامي به عقايد اهل سنت كنند.

از برخي از روايات بر مي آيد اصل تبري كه از نظر ما شيعيان يكي از فروعدين است بايد بصورت « لعن ستمكاران بطور كلي » باشد و نبايد با ذكر نام وبصورت صريح باشد. كليني از امام باقر(ع) نقل كرده كه فرزندِ يكي از سرانِشرك، اسلام آورده و در ركاب پيامبر(ص) بود. يكبار ابوبكر در حضور او پدرمشركش را لعنت كرد كه او خشمگين شد و به ابوبكر پاسخي تند داد. در آنهنگام پيامبر(ص)- به عنوان يك سيره هميشگي - فرمودند: «وقتي مشرکان رالعن و بدگويي مي كنيد بطور کلي سخن بگوييد نه بطور خاص (با ذکر نام) كهفرزندانشان (که اكنون در شمار مسلمانان هستند) خشمگين شوند»[محمد بن يعقوب كليني، الكافي[چاپ تهران] ج8 ص69 . اين ماجرا در مصادرتاريخي نيز آمده است: بلاذري، أنساب الأشراف[چاپ بيروت] ج1 ص160 و467 و ج6 ص44 ؛ واقدي، المغازي[چاپ بيروت] ‏ج3 ص925 و ابن حبيب هاشمي،المنمق[چاپ بيروت] ص294]
طبق اينروايت پيامبر اكرم(ص) از لعن صريح مشركان با ذكر نام، نهي فرمود تا موجبدودستگي بين مسلمانان نشود. معناي اين سخن اينست كه به جاي لعن با ذكر ناممثلا بگويند:«اللهم العن الظالمين».
از اين روايت مي توان فهميد كه به طور كلي لعن افراد با ذكر نام – حتيدرباره مشركان - اگر موجب كدورت ميان مسلمانان شود روا نيست و بايد از آنپرهيز شود.
به عنوان يك مصداق بايد گفت آنچه پس از عصر صفوي در برخي از محافل تحتعنوان «عيد الزهرا» رواج يافت امري غيرديني و بر خلاف سيره پيامبر(ص) واهل بيت(ع) بوده است. از اين رو بسياري از مراجع تقليد شيعه به صراحت آنرا خرافي و حرام اعلام كرده اند. حديثي كه برخي از افراطيها براي توجيهاين مراسم خرافي مورد استناد قرار مي دهند نيز به اعتقاد محققان جعلي وفاقد اعتبار است. در اين باره كتابي خواندني با عنوان « نهم ربيع ؛جهالت‌ها خسارت‌ها» منتشر شده است. اين كتاب كه توسط "مهدي مسائلي" تأليف شده است.
نكته ديگر درباره زيارت شريف عاشوراست كه در قديمي ترين نسخه آن عبارت« اللهم خُصَّ‌ أنت اول ظالم باللَّعن و ابدأ به أولاً ثم الثاني و الثالثوالرابع» - كه فعلا رايج و مشهور است - وجود ندارد و به جاي آن لعن كلي وعمومي به اين صورت آمده است :« اللهم خُصَّ أنت أول ظالم ظلم آل نبيكباللعن ثم العن أعداء آل محمد من الأولين و الاخرين» اين نسخه ي زيارتعاشورا در كتاب «كامل الزيارات» - كه از تأليفات ابن قولويه قمي(ازاستادان شيخ مفيد) است- آمده و از جهاتي از نسخه متداول معتبرتر مي باشداما متاسفانه کمتر مورد توجه مردم قرار گرفته است. در ميان کتب دعايمعاصر «منتخب الادعيه» که زير نظر علامه سيد مرتضي عسکري(ره)تدوين شدهاين متن را نقل کرده است. گفتني است اعتبار زيارت عاشورا به هيچ وجهنبايد مورد ترديد قرار گيرد و آنچه در اينجا بيان شد تنها ناظر به يكعبارت كوتاه بود كه بايد طبق نسخه هاي قديمي تر تصحيح گردد.[جعفر ابنقولويه قمي(وفات حدود 368هـ)، كامل‏الزيارات[انتشارات مرتضويه، نجف اشرف]،صص174-179، باب71 و محمدباقر مجلسى ، بحارالأنوار [چاپ بيروت]ج98،ص292. و ميرزا ابوالفضل تهرانى(قرن13ق). شفاء الصدور في شرح زيارةالعاشور[انتشارات مرتضوى، تهران]، ج1، ص44 و سيد مرتضي عسكري، منتخبالأدعيه ، المجمع العلمي الاسلامي، تهران، 1404 ق. /1362 ش ]

سلام

نظر شما گرچه موافق طبع پاک انسانی و موافق با برخی از روایات دینی است اما د رنسبت دادن یک رویکرد به دین لازم به بررسی و تعمق بیشتر در همه متون و منابع دینی می باشد ، من نه در پاسخ به شما بلکه در تکمیل سخن شما درونکته را یاد آور می شوم :
اول: مراد از لعن در ادبیات و متون دینی « طلب دوری از رحمت خدا برای یک شخص یا گروه است » نه بیشتر . که این موضوع در آیات متعددی از قران کریم در خصوص مشرکان و منافقان بیان شده است
دوم: درقرآن کریم رسول خدا (ص) به عنوان الگو و اسوه برای مومنین مطرح شده و کلام و سیره او در ردیف وحی دانسته شده است . با مطالعه تاریخ و سیره رسولخدا(ص) و امامان شیعه(ع) مکرار به مواردی بر می خوریم که ایشان دشمنان و منافقان و حتی یاران منحرف خود همچون غالیان و افراط گرایان را لعن و نفرین می نموده اند، این درحالی استکه از منظر اهل بیت (ع) برخی از صحابه پیامبر (ص)نه تنها دوستان نادان نبودند بلکه عالمانه به غصب و ظلم به خاندان رسول خدا (ص) پرداختند.

موضوع قفل شده است