منظور خداوند در این آیه اشاره به چه چیزی است؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور خداوند در این آیه اشاره به چه چیزی است؟

سلام خدمت اساتید گرامی

«يا ايها الذين آمنو لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤ كم » ( 102 مائده )

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهايى كه اگر به شما آشكار شود ناراحت مى شويد، نپرسيد.

خواستم بدونم منظور برزخ و قبر است یا اینکه حوادث و عذاب قیامت؟


دوستان کسی نمی دونه؟

[="Tahoma"]

izraeel;236658 نوشت:
سلام خدمت اساتید گرامی

«يا ايها الذين آمنو لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤ كم » ( 102 مائده )

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهايى كه اگر به شما آشكار شود ناراحت مى شويد، نپرسيد.

خواستم بدونم منظور

برزخ و قبر است یا اینکه حوادث و عذاب قیامت؟


با سلام

شک نيست که سوال کردن کليد فهم حقائق است ، و به همين دليل کسانى که کمتر مى پرسند کمتر مى دانند، و در آيات و روايات اسلامى نيز به مسلمانان دستور اکيد داده شده است که هر چه را نمى دانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنائى دارد، اين اصل اساسى تعليم و تربيت نيز استثنائى دارد و آن اينکه گاهى پاره اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامين مصالح افراد بهتر است در اينگونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى ، براى پرده برداشتن ، از روى واقعيت ، نه تنها فضيلتى نيست بلکه مذموم و ناپسند نيز مى باشد.

مثلا غالب پزشکان صلاح اين مى دانند که بيماريهاى سخت و وحشتناک را از شخص بيمار مکتوم دارند، گاهى تنها اطرافيان را در جريان مى گذارند، با اين قيد که از بيمار پنهان دارند، زيرا تجربه نشان داده ، بيشتر مردم اگر از عمق بيمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى گردند که اگر کشنده نباشد لااقل بهبودى را به تاخير مى اندازد.

در اينگونه موارد بيمار هرگز نبايد در برابر طبيب دلسوز خود به سوال و اصرار بپردازد. زيرا اصرارهاى مکرر او گاهى چنان ميدان را بر طبيب تنگ مى کند که براى آسودگى خود و رسيدگى به ساير بيماران جز اين نمى بيند که حقيقت را براى اين بيمار لجوج آشکار سازد اگر چه او از اين رهگذر زيانهائى ببيند.

همچنين مردم در همکاريهاى خود نياز به خوشبينى دارند و براى حفظ اين سرمايه بزرگ صلاح اين است که از تمام جزئيات حال يکديگر با خبر نباشند، زيرا بالاخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه هاى ضعف ، همکاريهاى افراد را مواجه با اشکال ميکند، مثلا ممکن است يک فرد با شخصيت و موثر تصادفا در يک خانواده پست و پائين متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد در اين گونه موارد به هيچوجه نبايد افراد، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخيزند.

و يا اينکه بسيارى از نقشه ها و طرحهاى مبارزات اجتماعى بايد تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربهاى بر موفقيت و پيروزى اجتماع است .

قرآن در آيه فوق به اين موضوع اشاره کرده ، صريحا مى گويد: اى کسانى که ايمان آورده ايد از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما ميشود پرسش نکنيد (يا ايها الذين آمنوا لا تسالوا عن اشياء ان تبد لکم تسؤ کم ).

این آیه اشاره به سوالات خاصی ندارد که طرح آنها مذموم باشد،بلکه منظور سوالهاى نابجا و بهانه گيريها و لجاجتهائى است که غالبا سبب مشوب شدن اذهان مردم ، و موجب مزاحمت گوينده ، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او ميگردد.

تأکید این نکته خالی از لطف نیست که آيه فوق به هيچوجه راه سؤ الات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى بندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤ الات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نياز نيست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است .{تفسیر نمونه،ذیل آیه مورد بحث}

در پست بعدی به شأن نزولی که برای آیه مورد اشاره ،ذکر شده است اشاره خواهم کرد.

[="Tahoma"]در شان نزول آيات فوق در منابع حديث و تفسير اقوال مختلفى ديده ميشود، ولى آنچه با آيات فوق و تعبيرات آن سازگارتر است شان نزولى است که در تفسير مجمع البيان از على بن ابيطالب (عليه السلام ) نقل شده است که روزى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بيان کرد شخصى بنام عکاشه - و بروايتى سراقه - گفت آيا اين دستور براى هر سال است ، و همه سال بايد حج بجا بياوريم ؟ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سوال او پاسخ نگفت ، ولى او لجاجت کرد، و دو بار، و يا سه بار، سوال خود را تکرار نمود، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: واى بر تو چرا اينهمه اصرار ميکنى اگر در جواب تو بگويم بلى ، حج در همه سال بر همه شما واجب ميشود و اگر در همه سال واجب باشد توانائى انجام آن را نخواهيد داشت و اگر با آن مخالفت کنيد گناهکار خواهيد بود، بنابراين مادام که چيزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزيد زيرا (يکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد اين بود که لجاجت و پرحرفى مى کردند و از پيامبرشان زياد سوال مى نمودند، بنابراين هنگامى که به شما دستورى ميدهم به اندازه توانائى خود آنرا انجام دهيد (اذا امرتکم من شى ء فاتوا منه ما استطعتم ) و هنگامى که شما را از چيزى نهى مى کنم خوددارى کنيد آيات فوق نازل شد و آنها را از اين کار باز داشت .

اشتباه نشود منظور از اين شان نزول اين نيست که راه سؤ ال و پرسش و فراگيرى مطالب را بروى مردم ببندد زيرا قرآن در آيات خود صريحا دستور مى دهد که مردم آنچه را نميدانند از اهل اطلاع بپرسند (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون ).
بلکه منظور سوالهاى نابجا و بهانه گيريها و لجاجتهائى است که غالبا سبب مشوب شدن اذهان مردم ، و موجب مزاحمت گوينده ، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او ميگردد

Izraeel;236658 نوشت:
سلام خدمت اساتید گرامی
«يا ايها الذين آمنو لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤ كم » ([=arabic transparent] 102 مائده )
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهايى كه اگر به شما آشكار شود ناراحت مى شويد، نپرسيد.
خواستم بدونم منظور برزخ و قبر است یا اینکه حوادث و عذاب قیامت؟

با درود بر جناب Izraeel و با تشکر از استاد گرانمقدار جناب کاوه زید عزه
جواب حضرتعالی را با بیانی از کتاب شریف تفسیر المیزان در اینجا میاورم

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ ..."


" ابداء" به معناى اظهار و" ساء" به معناى بد حال كرد و ضد" سر" است كه به معناى خوشحال كرد مى‏باشد. اين آيه مؤمنين را نهى می كند از اينكه از چيزهايى سراغ بگيرند و مطالبى را بپرسند كه اگر برايشان آشكار شود ناراحت می ‏شوند، گر چه از بيان اينكه از چه كسى بپرسند ساكت است، ليكن از اينكه بعدا می ‏فرمايد:" وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ" و همچنين از اينكه در آيه بعد می ‏فرمايد:" قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها كافِرِينَ" بدست می ‏آيد كه مقصود سؤال از رسول اللَّه (ص) است، و نيز گر چه در آيه روى سخن به مؤمنين عصر رسول اللَّه (ص) و غرض، نهى از سؤالات معينى است، ليكن از علتى كه از آيه براى نهى استفاده می ‏شود بدست مى‏آيد كه آيه، سؤالات غير مورد غرض را كه مشمول عفو خداوند شدند نيز شامل می ‏شود، و در نتيجه سؤال از هر چيزى كه خداى تعالى دريچه اطلاع از آن (با اسباب عادى) را بروى بشر بسته است ممنوع شده است، زيرا خطرى كه در سؤال از اينگونه امور است منحصر در سؤالات اصحاب رسول اللَّه (ص) نيست، پرسش از روز مرگ خود، مثلا و يا روز مرگ دوستان و عزيزان يا پرسش از زوال ملك و عزت، هميشه مظنه هلاكت و بدبختى است، و چه بسا همان جستجو و بدست آوردن مطلب خود باعث هلاكت و بدبختى شود، آرى نظامى كه خداى تعالى زندگى بشر بلكه جميع عالم كون را به آن نظام منتظم ساخته نظامى است حكيمانه، و از روى حكمت است كه امورى را براى آدميان آشكار و امور ديگرى را نهان داشته است، و دست و پا كردن براى اخفاى آنچه ظاهر و اظهار آنچه مخفى است باعث اختلال نظامى است كه گسترده شده است، مثلا حيات انسانى كه يكى از موجودات عالم است، پديده نظامى است كه آن نظام از تركيب قوا و اعضا و اركانى بوجود آمده، كه اگر يكى از آن اعضا و اركان كم و زياد می ‏شد آن نظام موجود نمی ‏شد، و در نتيجه آن حيات بطور كامل تحقق نيافته و اجزاى زيادى را فاقد می ‏شد، و همچنين اگر اجزاى ديگر آن كم و زياد شود همان اثر را دارد تا آنجا كه يكباره باعث بطلان حقيقت يا كمال حيات بشود.
____________________________
ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 222

ادامه ...

کاوه;237669 نوشت:
در شان نزول آيات فوق در منابع حديث و تفسير اقوال مختلفى ديده ميشود، ولى آنچه با آيات فوق و تعبيرات آن سازگارتر است شان نزولى است که در تفسير مجمع البيان از على بن ابيطالب (عليه السلام ) نقل شده است که روزى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بيان کرد شخصى بنام عکاشه - و بروايتى سراقه - گفت آيا اين دستور براى هر سال است ، و همه سال بايد حج بجا بياوريم ؟ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به سوال او پاسخ نگفت ، ولى او لجاجت کرد، و دو بار، و يا سه بار، سوال خود را تکرار نمود، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: واى بر تو چرا اينهمه اصرار ميکنى اگر در جواب تو بگويم بلى ، حج در همه سال بر همه شما واجب ميشود و اگر در همه سال واجب باشد توانائى انجام آن را نخواهيد داشت و اگر با آن مخالفت کنيد گناهکار خواهيد بود، بنابراين مادام که چيزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزيد زيرا (يکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد اين بود که لجاجت و پرحرفى مى کردند و از پيامبرشان زياد سوال مى نمودند، بنابراين هنگامى که به شما دستورى ميدهم به اندازه توانائى خود آنرا انجام دهيد (اذا امرتکم من شى ء فاتوا منه ما استطعتم ) و هنگامى که شما را از چيزى نهى مى کنم خوددارى کنيد آيات فوق نازل شد و آنها را از اين کار باز داشت .

اشتباه نشود منظور از اين شان نزول اين نيست که راه سؤ ال و پرسش و فراگيرى مطالب را بروى مردم ببندد زيرا قرآن در آيات خود صريحا دستور مى دهد که مردم آنچه را نميدانند از اهل اطلاع بپرسند (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون ).
بلکه منظور سوالهاى نابجا و بهانه گيريها و لجاجتهائى است که غالبا سبب مشوب شدن اذهان مردم ، و موجب مزاحمت گوينده ، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او ميگردد

اين داستان را عده‏ اى از راويان خبر از ابى هريره و ابى أمامه و ديگران نقل كرده‏ اند، و در كتب اماميه از قبيل مجمع البيان و غيره نيز روايت شده است . مراد از اين روايت جزئيات احكام دين است نه امور غيبى، بخوبى تطبيق دارد. و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم از سدى نقل می ‏كنند كه در تفسير آيه شريفه" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ ..." گفته است روزى از روزها رسول اللَّه (ص) ناراحت شد و در همان حال به خطبه ايستاد و فرمود: تا می ‏توانيد از من پرسش كنيد، زيرا هيچ سؤالى از شما نيست مگر اينكه من شما را به جوابش خبر می ‏دهم، مردى از قريش از قبيله بنى سهم بنام عبد اللَّه بن حذاقه كه مردم در اينكه پدرش كيست حرفها داشتند برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه پدر من كيست؟.
حضرت فرمود: پدرت فلانى است، (و همان پدر معروفش را نام بردند) عمر بر خاست و پاى رسول اللَّه (ص) را بوسيده و عرض كرد يا رسول اللَّه از پروردگارى خدا و رسالت تو و پيشوايى قرآن خوشنود شديم، و خيلى معذرت می ‏خواهم اميدوارم عفو بفرمائيد، خدا از تو عفو كند هم چنان پوزش می ‏طلبيد تا رسول اللَّه (ص) راضى شد، در همين روز بود كه حضرت فرمود:" الولد للفراش و للعاهر الحجر" «1» و نيز در همين روز بود كه آيه:" قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ" نازل شد «2».
مؤلف: اين روايت به طرق زياد و به بيانات مختلفى نقل شده و با بيانى كه ما در سابق براى آيه كرديم قابل انطباق نيست.

و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و حاكم همين روايت را از ثعلبة الخشنى نقل كرده‏اند «3»، البته حاكم آن را صحيح دانسته است. خشنى مى‏گويد رسول اللَّه (ص) سپس فرمود: بدرستى خداى تعالى حدودى را تحديد فرموده، شما مبادا از آن تجاوز كنيد، واجباتى بر شما واجب كرده، مبادا كه آنها را ترك نموده و ضايع كنيد، حرام‏هايى را بر شما حرام كرده زنهار از اينكه حرمت خداى را نگهدارى نكرده و آنها را مرتكب شويد، و نيز نسبت به احكامى سكوت كرده و شما را نه از روى فراموشى بلكه از روى رحمت به آن تكليف نفرموده زنهار متعرض آنها نشويد «4».
در مجمع البيان و صافى از امام على بن ابى طالب (ع) نقل مى‏كند كه فرمود: خداوند بر شما واجب كرده است واجباتى را مبادا ضايعش بگذاريد، و تحديد كرده است حدودى را مبادا از آن تجاوز كنيد، و نهى كرده است از امورى مبادا حرمت خداى را در آنها رعايت نكنيد، و سكوت كرده است از امورى با اينكه سكوتش از روى فراموشى نبوده.
مبادا در اثر جستجوى از آنها خود را به زحمت اندازيد. «5» «6».
***************************************
(1) فرزند تنها از آن فراش و بستر زناشويى است، و براى زنا كار سنگ است. (2) الدر المنثور ج 2 ص 335.
(3) الدر المنثور، ج 2 ص 335.
(4) در المنثور ج 2 ص 339.
(5) مجمع البيان ج 4 ص 250.
(6) تفسير صافى ج 1 ص 492.
___________________________

ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 227

ادامه ....

و در كافى به سند خود از ابى الجارود نقل مى‏كند كه گفت: امام ابى جعفر (ع) فرمود هر وقت براى شما حديث می ‏گويم از من بپرسيد كه مستند آن كدام يك از آيات قرآنى است، تا من حديث را براى شما با آيات تطبيق كنم، آن گاه در ضمن فرمايشاتش فرمود رسول اللَّه از قيل و قال و اسراف مال و زيادى سؤال نهى فرمود، كسى بر حسب دستور قبلى از آن جناب پرسيد اين فرمايشات رسول خدا (ص) در كجاى قرآن هست حضرت فرمود: خداى تعالى در باره قيل و قال فرموده:" لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ" «5» و در باره ضايع نكردن مال فرموده:" وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً" «6» و درباره سؤالات زيادى فرموده:" لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ". «7»
و در تفسير عياشى از احمد بن محمد نقل مى‏كند كه گفت: امام ابى الحسن على بن موسى الرضا (ع) مرقومه‏ اى به من نوشته در آخر آن مرقوم فرموده بود: مگر جز اين است كه شما از پرسش زياد نهى شده‏ ايد؟ چرا پس از اين نهى منتهى نشده و در مقام اطاعت آن نيستيد؟! بر شما باد كه از اين عمل زشت دست برداريد، و اينقدر پيرامون سؤالات بيجا نگرديد، و بدانيد اگر كسانى كه قبل از شما بودند هلاك شدند هلاكتشان از جهت همين پرسشهاى زياد بوده، و خدا هم می ‏فرمايد:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ" تا آنجا كه فرموده:" كافرين" «8».
***************************
(1) الدر المنثور، ج 2 ص 335.
(2) در المنثور ج 2 ص 339.
(3) مجمع البيان ج 4 ص 250.
(4) تفسير صافى ج 1 ص 492.
(5) خيرى نيست در بسيارى از گفتگوهاى بيخ گوشى و سرى آنان، مگر كسى كه در اين بيخ گوشى‏ها امر به صدقه و كارهاى نيك ديگر و اصلاح بين مردم كند.
(6) مالى را كه خداوند بشما ارزانى داشته تا قوام زندگى شما باشد به سفيهان ندهيد.
(7) كافى ج 5 ص 300 ح 2.
(8) تفسير عياشى ج 1 ص 346 ح 212.
_____________________________________

ترجمه الميزان، ج‏6، ص: 229

پایان

موضوع قفل شده است