جدای از آیات قرآن، علّت نیاز به امامت چیست؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جدای از آیات قرآن، علّت نیاز به امامت چیست؟

درود بر تمام عزیزان Smile

بنده یک شخص عادی هستم که در کنار زندگی روزمرّه، جهت یافتن پاسخی برای پرسش های دینی خود، مطالعاتی انجام می دهم. اگر انشاءالله فرصتی حاصل بشه، قصد حضور در حوزه های علمیه و مطالعه علم دین رو هم دارم که "العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان".

این رو گفتم که خواهش کنم جواب سوالات رو حتی المقدور به زبان ساده بیان بفرمایید.

ببینید، من مباحث مطرح شده تو انجمن پیرو امامت رو بررسی کردم. تماماً در پی پاسخ به برخی شبهات و یا بیان مفاهیم آیات قرآن و تحلیل آیات و اینا هست که مثلا این که فلان جا گفته شده انّما این یعنی فقط و فقط فلان و از این قبیل مسائل.

سوال من دربارۀ بحث امامت کلّی تر از این هست.

سوال اینه که اصلاً چرا به امامت نیاز داریم؟

دقیق تر (و عامّی تر) بگم، برای رسیدن به کمال، باید یه مسیر صحیحی رو رفت (صراط مستقیم). حالا برای اینکه تو این مسیر قرار بگیریم، نیازمند کسی هستیم که این مسیر رو قبلاً رفته باشه و بدون خطا علم کامل در بارۀ راه و مسیر و اینا داشته باشه.
خوب اگه اشتباه نکنم این وظیفۀ حضرت محمّد (ص) بوده که هیچ انسانی هم به شأن ایشون نمی رسن. یعنی خدا از طریق حضرت محمّد، مسیر کمال رو مشخص کرده و اگه مشخص نمی کرد، هیچ کس به قطع یقین نمی تونست بگه که مسیر درست کدومه. ولی وقتی یک نفر باشه که بدون اشتباه مسیر رو بلد باشه، و بدونه برای رسیدن به مقصد چه باید کرد، اون وقت لزوم عدل خدا هم پاسخ داده میشه.

حالا اصلاً چرا خدا این واسطه ها رو قرار داده؟ چرا مستقیماً به هریک از انسانها وحی نمی کنه و مسیر کمال رو بگه؟ چرا فقط یه دونه حضرت محمد (ص) داریم و هیچ کس به مقام ایشون نمی رسه؟

این یک سوال.
سوال دیگه هم بعد از اینکه پاسخ به این سوالات داده شد مطرح میشه و اون اینه:
بعد از حضرت محمد (ص)، چه لزومی داره که 12 تا امام بیاد؟ آیا نیاز اون موقع جوامع بشری این بوده که برای هدایت صحیحشون امام وجود داشته باشه؟ آیا الآن دیگه این نیاز نیست؟ دقیقاً چه نیازی بوده که اون موقع با وجود امام حاضر پاسخ داده میشده و الآن با وجود امام غایب؟

در ضمن بنده دربارۀ آیه 55 سوره مائده و تفاسیر اون اطلاعات دارم. خواهشی که دارم این هست که بحث رو وارد جزئیات نکنیم و از یک دید کلّی تر نگاه کنیم.

بسیار سپاسگزار از توجه شما و وجود این وب سایت جهت مطرح کردن این گونه سوالات. سایر سوالاتم پیرامون این قضیه رو هم در آینده مطرح می کنم، به امید جواب.

بسم الله الرحمن الرحیم

اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس [="darkred"]اماما [/] قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین

بقره - 124

این امامی که در آیه بالا آمده دقیقا همان معنایی است که ما برای امامت بکار میبریم زیرا در قرآن امام معانی مختلف دارد. از آیه بالا می توان عصمت را اثبات کرد.

دلایل نیاز به امام:

1-) نیاز به رهبر
2-)امام علم الهی دارد
3-)جامعیت دین
4-)فقدان مرجعیت دینی پس از حضرت رسول(ص)
5-)مقابله با جریانات انحرافی

به نام خدا.

نقل قول:
حالا اصلاً چرا خدا این واسطه ها رو قرار داده؟ چرا مستقیماً به هریک از انسانها وحی نمی کنه و مسیر کمال رو بگه؟ چرا فقط یه دونه حضرت محمد (ص) داریم و هیچ کس به مقام ایشون نمی رسه؟

خدا هر آدمی رو که خلق میکنه یه چیزی میزاره توش به نام فطرت. از طریق اون فطرت ، آدم میفهمه راه صلاح و رستگاری چیه. ولی خوب ، چون دشمن هم زیاده و دنیا خطرناک ، خدا از سر لطف و مهر ، یکسری رسول و پیامبر خارجی هم می فرسته تا تذکر بدهند و یادآوری بکنند.
خلاصه اینکه برای هرکسی خدا راه رو نشون داده به صورت انفرادی بعد هم برای کمک پیامبر فرستاده.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

دوستان عزیز با سپاس از پاسخگویی شما سروران. سوالات زیر برای من هنوز پابرجاست:

دوست عزیزمان جناب "بنده ی خدا" نکاتی رو مطرح فرمودید که بنده قبول دارم ولی جواب سوالات من نیست. آیه فوق الذکر، بیان عصمت امام هست. من هم قبول دارم که امامان معصوم هستند. و عهد خدا به ظالمین نمی رسه. ولی سوال من دربارۀ عصمت امام نیست بلکه دربارۀ علّت وجودی امام هست.

در مورد دلایلی که ذکر فرمودید این نکات به ذهن حقیر رسید:


1-
نیاز به رهبر:

اگر نیاز به رهبر یک نیازی است که با امامتِ حضرت علی و سایر ائمه و به شکلی که در دوران خلافت آن حضرت وحضرات پس از ایشان به نحو صحیح پاسخ داده میشه، پس چرا در حال حاضر شکل پاسخگویی به این نیاز فرق کرده؟ آیا نباید بعد از 12 امام، همین طور سلسلۀ امامت ادامه پیدا می کرد تا همین الآن هم به شکل همان دوران امامی "حاضر" بر شیعیان و امّت اسلامی رهبری می فرمود؟ (مثلاً امام نهصدو پنجاه و چهارم) و چرا عدد امامان از 12 بیشتر نشد و 12مین امام (عج) چرا غائب هستند.

توجه داشته باشید که دلائلی که برای غیبت امام زمان ذکر میشه، به عقل حقیر، می تونه دربارۀ سایر ائمه نیز صدق کنه و لزومی نداشته که امام 12ام ما شیعیان، غائب
باشه، می تونسته از امام هشتم غیبت شروع بشه.

از طرفی، نیاز به رهبر، با وجودِ رهبر برطرف میشه و شرایط رهبر مسئلۀ دیگری است. یعنی اگر علّت نیاز به امام رو نیاز به رهبر معرفی کنیم، خوب هیتلر هم رهبر بوده. رهبر قدرتمندی هم بوده و نیاز به رهبر رو برآورده می کنه. ذوالقرنین هم رهبر بوده و رهبر عادلی بوده امّا امام نبوده.


2-
امام علم الهی دارد:

بنده هم قبول دارم که امام علم الهی دارد لیکن همچنان این قضیه رو دلیلی برای وجود امام نمی بینم. نمی تونیم در پاسخ به این سوال که "چرا باید امام داشته باشیم" جواب بدیم که "امام علم الهی دارد" بلی امام علم الهی دارد. امام صبر فراوان دارد، امام شجاعت و عدالت دارد، امام مرد است و امام بالغ است. ولی اینها هیچکداد جواب سوال نیست.


3-
جامعیت دین:

بنده متوجه این فرمایش شما نمی شوم. مقصود از جامعیت دین چیست؟ آیا جامعیت دین بدون وجود امام حفظ نمی شود؟ اگر ممکن است یک مقدار توضیح به زبان ساده بفرمایید. با سپاس.


4-
فقدان مرجعیت دینی پس از حضرت رسول:

خوب، فقدان مرجعیت دینی پس از حضرت رسول، با وجود مراجع دینی پاسخ داده می شود. پس چرا ائمۀ اطهار (س) صرفاً در نقش مراجع دینی ظاهر نشدند؟ چرا امام شدند؟ چرا رهبری جامعه اسلامی را عهده دار شدند؟


5-
مقابله با جریانات انحرافی:

تشخیص جریانات انحرافی از جریانات صحیح را در یک بیان کلّی می توان به تشخیص "صراط مستقیم" تعبیر نمود و همان گونه که مستحضر هستید، ان الدین عند ا.. اسلاما. و اسلام همان صراط مستقیمی است که موجب کمال انسان می شود و اطلاعات لازم دربارۀ اسلام نیز با خاتمیت پیامبران و پیامبری حضرت رسول برای خلق الله ارائه گردید. پس شخصِ موءمن با توکل به حضرت حق و با استفاده از آموزه های دین مبین اسلام، اطلاعات و ابزار لازم برای پیمودن این صراط مستقیم و در امان ماندن از جریانات انحرافی را در اختیار داشته و می تواند با تحصیل فقه و علوم دینی، راه صحیح را بپیماید. پس مورد سوال همچنان باقی است. لزوم وجود امامت چیست؟ به اضافه اینکه طبق فرمایش دوست عزیزمان "ستایشگر"، فطرت الله الذی فطر النّاس علیها، و در این صورت حتی مورد سوال مبهم تر خواهد شد! لزوم امامت با وجود فطرت پاک تمامی انسانها چیست؟ آیا در هنگام وجود ائمّه، کلیۀ انسانها (که طبق آیه شریفه، تمام انسانها فطرت الهی دارند) به راه راست هدایت می شوند؟ (مسلّماً چنین نیست) و آیا بدون ائمّه تمام انسانها گمراه می شوند؟

جناب "ستایشگر" بنده فرمایشات شما رو قبول دارم ولی بحث من انحصاراً در مورد امامت هست. بنده هم قبول دارم که پیامبران وجود داشته اند و حضرت محمد (ص) آخرین آنهاست که راه کمال را مشخص می نماید.

با سپاس از پاسخگویی شما عزیزان

MAGMAG;236123 نوشت:
سوال اینه که اصلاً چرا به امامت نیاز داریم؟ دقیق تر (و عامّی تر) بگم، برای رسیدن به کمال، باید یه مسیر صحیحی رو رفت (صراط مستقیم). حالا برای اینکه تو این مسیر قرار بگیریم، نیازمند کسی هستیم که این مسیر رو قبلاً رفته باشه و بدون خطا علم کامل در بارۀ راه و مسیر و اینا داشته باشه. خوب اگه اشتباه نکنم این وظیفۀ حضرت محمّد (ص) بوده که هیچ انسانی هم به شأن ایشون نمی رسن. یعنی خدا از طریق حضرت محمّد، مسیر کمال رو مشخص کرده و اگه مشخص نمی کرد، هیچ کس به قطع یقین نمی تونست بگه که مسیر درست کدومه. ولی وقتی یک نفر باشه که بدون اشتباه مسیر رو بلد باشه، و بدونه برای رسیدن به مقصد چه باید کرد، اون وقت لزوم عدل خدا هم پاسخ داده میشه.

با سلام خدمت شما دوست عزيز

براي دريافت پاسخ خود در زمينه مصاديق نياز به امام به تاپيك زير مراجعه كنيد بنده توضيح دادم و اگر نيازي به توضيح بيشتر بود بنده در خدمتم

http://www.askdin.com/thread19978.html

magmag;236123 نوشت:
سوال دیگه هم بعد از اینکه پاسخ به این سوالات داده شد مطرح میشه و اون اینه: بعد از حضرت محمد (ص)، چه لزومی داره که 12 تا امام بیاد؟ آیا نیاز اون موقع جوامع بشری این بوده که برای هدایت صحیحشون امام وجود داشته باشه؟ آیا الآن دیگه این نیاز نیست؟

در اين مورد بايد عرض كنم هميشه نيازمند امام هستيم و مربوط به جوامع آن موقع و اين موقع نمي شود.اگر به دقت به موارد نيازمندي به امام توجه كنيد مي بينيد محدود به زمان خاصي نمي شود.


حكمت بسياري از دستورات الهي براي ما پوشيده است و اطاعت از آن ها تعبدي است و با توجه به حكيم بودن خداوند مي دانيم خداوند كار بيهوده و عبث انجام نمي دهد و تعداد ائمه نيز يكي از حكمت هايي است كه دليلش براي ما پوشيده است .


در مورد تعداد ائمه نيز بايد عرض كنم اينگونه نيست كه هر كس لايق رسيدن به مقام امامت باشد بلكه اين موهبتي است كه خداوند به بندگان شايسته خود مي دهد و از آنجا که امامت مقام و منصبی است الاهی، تعیین شخص امام و تعداد امامان در دست خداوند است، و تنها راه آگاهی ما از آن، سخنان رسول گرامی اسلام (ص) و رواياتي است كه ائمه امامان بعدي خود را معرفي كرده اند.


با توجه به رواياتي كه شيعه و سني نقل كرده اند[1] به دست مي آيد امامان بعد از رسول اكرم(ص) 12 نفر هستند و آن ها شايستگي مقام امامت را داشتند.




1-حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا جَرِیرٌ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ ح و حَدَّثَنَا رِفَاعَةُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِیُّ وَاللَّفْظُ لَهُ حَدَّثَنَا خَالِدٌ یَعْنِی ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ الطَّحَّانَ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِی عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ خَفِیَ عَلَیَّ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ قَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ. این روایت در کتاب های متعدد از جمله در صحیح مسلم، ج9، صص335، 333 و 337؛ سنن ابی داود، ج11، صص351 و 352؛ مسند احمد، ج42، ص309؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج7، 492


هنگامی که آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ»(نساء/59) نازل شد و اطاعت کسانی که به عنوان «اولو الامر» به طور مطلق، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم(ص) قرار داد. جابربن عبدالله انصاری از آن حضرت پرسید: این «اولوالامر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمودند:«هم خلفائی یا جابر و ائمه المسلمین من بعدی. اولهم علی بن ابی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمدبن علی المعروف فی التوراه بالباقر- ستدرکه یا جابر، فأذا لقیته فاقراه منی السلام- ثم الصادق(ع) جعفر بن محمد، ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بنعلی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی و کنیمی حجه الله فی ارضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی ... .»(غایه المرام ص267، «اثبات الهداه» ج3 ص123 و ینابیع الموده ص494)
[=&quot]

[/]

درود :)

با سپاس فراوان از پاسخگویی مفصّل جناب "اندیشمند" به این مطلب. بنده پست مورد نظر رو مطالعه کردم. مواردی که اینجا فرمودید رو هم مطالعه کردم. نکات خوبی بر من روشن شد و به همین دلیل بسیار سپاسگزارم. سوالاتی هم در ذهن حقیر شکل گرفت که عرض می کنم:

شما می فرمایید حکمت بسیار از دستورات بر ما پوشیده است و اطاعت از آن ها تعبدی است و ...


در مقام یک مسلمان کاملاً موافق فرمایش شما هستم ولی از آنجایی که بحث امامت جزو اصول دین می باشد، به عقیدۀ حقیر، برای مجاب کردن یک نفری که قصد ورود به دین رو داره و باید دربارۀ اصول دین، تحقیق بکنه، نمیشه این دلیل رو آورد. که اگه اینجوری بود، خوب ما فقط، وجود خدا رو ثابت می کردیم، بعد می گفتیم حالا که وجود خدا رو قبول کردی، خود خدا می گه که معاد و نبوت و ... رو هم قبول کن!!! این استدلال یه جورایی دور هست.


و امّا دربارۀ مواردی که در مورد نیاز به امام در تاپیک مذکور ذکر فرمودید، به نظر حقیر موارد ذیر رسید:

مباحث "حفظ نظام اجتماعی مسلمانان"، "برقرای عدالت اجتماعی مسلمانان"، "تکالیف اجتماعی مسلمانان" و "اجرای حدود الهی مسلمانان" تماماً در صورتی است که طرف بحث ما، اسلام را پذیرفته باشد.

ولی اگر بخواهیم برای شخصی که هنوز اسلام رو درک نکرده ونپذیرفته و فقط به دنبال رسیدن به کمال هست، توضیح بدیم که چرا راه کمال، راه اسلام هست، اون وقت نمیشه از این 4 دلیل استفاده کرد.


به عبارتی این دلایل، دلایلی است که مسلمانان به امام نیاز دارند. ولی یک نفری که تازه قصد ورود به دین را داشته و هنوز اصول دین را نپذیرفته، اگر اینها را به او بگوییم، مثلاً می گوید: کی گفته که برای عدالت اجتماعی به امام نیاز داریم اونم امامی با ویژگی هایی که شما میگید (معصوم و ...) یا اصلاً کی گفته که باید حدود و احکام اسلامی جاری باشه؟ این رو زمانی میشه مطرح کرد که ما اسلام رو پذیرفته باشیم و به واسطۀ اون، لزومِ اجرای احکام اسلامی رو هم بپذیریم و بعد متوجه بشیم که برای این قضایا نیاز به امام داریم.

و همچنین طرف بحث ممکن است بگوید:

ما در جامعۀ خودمان، جمعی از نخبه ها قوانینی را وضع می کنند و از نظر اکثریت قریب به اتفاق افراد، این قوانین عادلانه هست و جامعه هم به خوبی اداره می شود. این در حالی است که نه اسلامی هست، نه امامی هست، نه معصوم هست و نه ....


به عبارت بهتر، با این استدلالات، ما در واقع داریم میگیم که مسلمانان برای رسیدن به کمال، نیازمند این هستند که یک امامی داشته باشند که نظام اجتماعی رو حفظ کنه و عدالت رو برقرار کنه و اجرای حدود بکنه و تکالیف اجتماعی رو جامۀ عمل بپوشونه.


ولی قبل از اینها، باید بگیم که چرا برای رسیدن به کمال باید مسلمون باشیم! و برای اینکه بگیم چرا باید مسلمون باشیم، باید اصول دین اسلام رو شرح بدیم. و یکی از اصول هم امامت هست.

پس نمیشه بگیم که شما برای رسیدن به کمال، باید مسلمون باشید و مسلمون ها هم به دلایل فوق، امامت رو قبول دارند. سوالی که طرف می پرسه اینه: چرا باید مسلمون باشیم؟ چرا باید امامت رو قبول داشته باشم تا مسلمون بشم؟


دربارۀ مورد پنجم اگر لطف فرموده و توضیح بیشتری عنایت فرمایید، سپاسگزار خواهم بود. دو مورد ابهام در این زمینه برای من پیش آمده:

1- نیازمندی افراد بشر به لطف الهی.

شما می فرمایید که لطف، مقتضای حکمت خداوند است و امری واجب شمرده می شود. (اگر در مبحثی خارج از بحث جاری این قضیه توضیح داده شود، ممنون عزیزان خواهم بود که چرا مقتضای حکمت خداوند، لطف است؟) بگذریم، بدون بحث این مورد را قبول می کنیم که لطف، مقتضای حکمت الهی است. خوب، این مسأله، دلیلی برای نیاز بشر به لطف نیست.

مثلاً من می گم چرا گیاه به بارون نیاز داره، شما می گید که بارون، مقتضای باروری ابر است و بعد با دلایل کاملاً علمی باروری ابر رو ثابت می کنید. این مسأله درست است که بارون، مقتضای باروری ابر است ولی دلیلِ نیازِ گیاه به بارون نیست. دلیل نیاز گیاه به بارون این می تونه باشه که مثلاً برای ادامۀ حیات، سلولهای گیاه به ملکولهای آب نیاز دارند و این نیاز از طریق بارون پاسخ داده میشه (این مثال جای بحث داره ولی کلیّت منظور بنده رو می رسونه).

بحث نیازمندی افراد بشر به لطف الهی رو هم به همین ترتیب من متوجه نمی شم. درسته که لطف، مقتضای حکمت خداوند است و امری است واجب. ولی، این قضیه ربطی به نیاز بشر نداره که. چه بشر نیاز داشته باشه چه نداشته باشه، خداوند حکمت داره و مقتضای حکمتش لطف هست. اگه این رو منوط به نیاز بشر به لطف الهی بدونیم، اون وقت معاذ الله وجود رو وابسته به موجود کردیم و صحیح نیست.

پس مورد بحث ما، همین علّت نیاز هست و نه نحوۀ پاسخگویی به این نیاز. اساساً چرا بشر به امام نیاز داره. و اینکه اصلاً به چه دلیل وجود امام رو لطف الهی در نظر می گیریم؟ که مورد سوال دوم بنده همین هست:

2- وجود رهبر با کفایت و لطف الهی چه ارتباطی با هم دارند؟

شما پس از بیان مطالبی، فرمودید که از اين جا، روشن مي‏شود كه امامت، يكي از مصاديق روشن لطف در حقّ مكلّفان است. بنده علیرقم مطالعۀ اون موارد، این قسمت رو متوجه نشدم. اگر ممکن است توضیح بیشتری بفرمایید که چگونه شد که امامت، یکی از مصادیق روشن لطف در حقّ مکلّفان است؟

از طرف دیگر، یک سوالی که ذهن بنده رو مشغول کرده، این هست که از زمان غیبت امام زمان (عج)، حکومت های بسیاری بر سر کار آمده اند، برخی اسلامی، برخی غیر اسلامی، برخی هم با سوء استفاده از عنوان اسلام. در زمانی که حکومت ها اسلامی نبوده، موارد فوق به چه نحو حفظ شده؟ آیا تماماً با وساطت حضرت بقیه الله ارواحنا فداه به عنوان امام عصر بوده؟

منظورم این هست که زمانی که حکومت اسلامی نبوده، اجرای حدود الهی چه میشده؟ حفظ نظام اجتماعی چه می شده؟ پس نمیشه این موارد رو به عنوان علّت نیاز به امام مطرح کرد چرا که در دوران حکومت های غیر اسلامی، این موارد نبوده لیکن نیاز به امام همچنان پابرجا بوده. الآن و در حال حاضر، انسانهای جوامع غربی هم در درون خود این نیاز به امام رو دارند لیکن هنوز این نیاز رو نشناخته اند. صرف نظر از حکومت و ... تمام انسانها نیاز به امام رو دارند فقط ممکنه این نیاز رو نشناسند. مثل این می مونه که بعضی وقت ها من اون قدر خسته هستم که اصلاً کلافه می شم و نمی دونم چی کار باید بکنم، هی میرم آب می خورم، هی میرم کتاب شعر می خونم هی میرم این ور و اون ور که حالم بهتر بشه. در حالی که غافل از اینم که اگه یه چرت نیم روزی بزنم، همه چی درست میشه. در این مورد من نیازم رو درست شناسایی نکردم ولی نیاز همچنان هست. دربارۀ جوامع غیر اسلامی هم این صادقه. یعنی نیاز به امام در جوامع غیر اسلامی، پابرجاست و فقط مردم اون جامعه این نیاز رو هنوز نشناخته اند.


از میان دلائل فوق، دلیلی که بنده رو توجیه کرد، دلیل ششم و نقلی است که حضرت عالی از سدیدالدین حمصی فرمودید. یعنی صرف نظر از اینکه من نوعی در حال حاضر چه مرام و مسلکی دارم، برای اینکه راجع به مکتبی که ادعا می کنه تنها راه سعادت هست، اطلاعاتی بدست بیارم، نیازمند این هستم که تعلیمات این مکتب از زمان ظهور مکتب تا کنون، به نحوی بدون خطا (یا با خطای حداقل) به زمان حال برسه و این مهم حاصل نمیشه مگر اینکه 1- نوع بشر به بلوغی برسه که خودش بتونه تعلیمات مکتب مورد نظر رو سینه به سینه حفظ و انتقال بده (که البته خطای انسانی وجود داره) 2- یک موجودیت معصوم این کار رو انجام بده و تا زمانی که نوع بشر به این بلوغ برسه، یا تا حدّ خوبی نزدیک بشه به این بلوغ، این مسئولیت رو معصوم انجام بده و این می تونه توجیهی برای 12 امام ما باشه که به عبارتی نوع بشر، تا امام 12 هنوز نزدیک به این بلوغ نشده بود که راه کمال رو درک بکنه و به همین دلیل 12 امام برانگیخته شد تا بشر رو به این تکامل برسونه بعد، بشر به حال خودش گذاشته شد البته با مراقبت امام 12 تا بشر خودش یه سری نیازها و ... رو متوجه بشه و بعد انشاءالله دوران ظهور فرا برسه.

با سپاس فراوان از زمانی که صرف می کنید و پاسخ های شما دوستان عزیز

موضوع قفل شده است