چرا آیه 53 احزاب گفته زنان پیامبرص ازدواج نکنن؟

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا آیه 53 احزاب گفته زنان پیامبرص ازدواج نکنن؟

چرا در آیه 53 سوره احزاب گفته شده که زنان پیامبر صل الله علیه و آله نمی توانند ازدواج کنند؟ چرا حق نداشته اند بعد از مرگ پیامبر صل الله علیه و آله دوباره ازدواج کنند؟

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبىِ‏ِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىَ‏ طَعَامٍ غَيرَْ نَظِرِينَ إِنَئهُ وَ لَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لَا مُسْتَْنِسِينَ لحَِدِيثٍ إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبىِ‏َّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُمْ وَ اللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقّ‏ِ وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسَْلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا كاَنَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنكِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا(53)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! به خانه پيامبر وارد نشويد مگر آن كه به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نياييد) و در انتظار وقت غذا نباشيد ولى هر گاه دعوت شديد پس داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازيد همانا اين (گفتگوهاى پس از غذا) پيامبر را آزار مى‏دهد، امّا او از شما شرم مى‏كند (و چيزى نمى‏گويد) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هر گاه از همسران پيامبر چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) خواستيد از پشت پرده بخواهيد اين رفتار براى دل‏هاى شما و دل‏هاى آنان به پاكى و پاكدامنى است و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد و با همسران او پس از رحلتش ازدواج كنيد كه اين كار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است.

victoryone;235678 نوشت:
چرا در آیه 53 سوره احزاب گفته شده که زنان پیامبر صل الله علیه و آله نمی توانند ازدواج کنند؟ چرا حق نداشته اند بعد از مرگ پیامبر صل الله علیه و آله دوباره ازدواج کنند؟
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبىِ‏ِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىَ‏ طَعَامٍ غَيرَْ نَظِرِينَ إِنَئهُ وَ لَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لَا مُسْتَْنِسِينَ لحَِدِيثٍ إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبىِ‏َّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُمْ وَ اللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقّ‏ِ وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسَْلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا كاَنَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنكِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا(53)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! به خانه پيامبر وارد نشويد مگر آن كه به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نياييد) و در انتظار وقت غذا نباشيد ولى هر گاه دعوت شديد پس داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازيد همانا اين (گفتگوهاى پس از غذا) پيامبر را آزار مى‏دهد، امّا او از شما شرم مى‏كند (و چيزى نمى‏گويد) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هر گاه از همسران پيامبر چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) خواستيد از پشت پرده بخواهيد اين رفتار براى دل‏هاى شما و دل‏هاى آنان به پاكى و پاكدامنى است و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد و با همسران او پس از رحلتش ازدواج كنيد كه اين كار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است.

وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً

در اينجا سؤالى پيش می ‏آيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر ص را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟
پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است.

زيرا اولا چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقام‏جويى و توهين به ساحت مقدس پيامبر ص چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه می ‏خواستند ضربه‏ اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند.

ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر ص را بعد از او در اختيار خود گرفته‏اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر ص و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد).
اين خطر هنگامى ملموس‏تر می شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند.
از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده‏ اند طلحه است»
.(1)
خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايه‏ هاى آن به همسران پيامبر ص لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است! با توجه به آنچه گفته شد روشن می ‏شود كه چرا همسران پيامبر ص لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟
در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح می ‏شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر ص افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر ص كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد.
به همين دليل زنان پيامبر ص بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم می زيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز می ‏شمردند.
******************************************
(1) تفسير قرطبى جلد 8 صفحه 5310.

___________________________________
تفسير نمونه، ج‏17، ص: 405

«وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً- و نه آن كه زنهايش را بعد از او هرگز به زنى گيريد.»

با ملاحظه سبب نزول اين آيه در مى‏يابيم كه اين حكم به زنان پيامبر اختصاص يافت، زيرا منافقين به بعضى از آنها نظر داشتند و آرزومند آن بودند كه پس از وفات پيامبر با آنها زناشويى كنند ولى خدا اين ازدواج را حرام ساخت.
احترام خانه رسالت اقتضا داشت كه زنان پيامبر در ميان مردم ظاهر نشوند و با مردان جز از پشت پرده سخن نگويند و حال آن كه اين امور براى زنان ديگر در صورتى كه حدود شرع را در حجاب و عفاف رعايت كنند منعى ندارد.

على بن ابراهيم گويد: وقتى كه اين آيه نازل شد كه «پيامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و زنانش مادران آنها هستند» ازدواج زنان پيامبر بر مسلمانان حرام شد. طلحه خشمگين شد و گفت: محمد زنانش را بر ما حرام كرد ولى او خود با زنان ما ازدواج می ‏كند. اگر محمد از دنيا برود بين خلخالهاى زنانش خواهيم نشست همان گونه كه او بين خلخالهاى زنان ما می ‏نشيند. خداى عز و جل اين آيه نازل كرد: «شما را نرسد كه پيامبر خدا را بيازاريد و نه آن كه زنهايش را بعد از او هرگز به زنى گيريد». «1»

چه بسا هدف اين منافقين آزار دادن رسول اللَّه بود ولى آنها اين قصد را در دل می ‏نهفتند و يا توجيهاتى براى آن می ‏آوردند. مثلا اگر او می ‏تواند با زنان ما ازدواج كند عكس آن هم بايد درست باشد
********************************
1- نور الثقلين، ج 4، ص 298.

_________________________
تفسير هدايت، ج‏10، ص: 300

خوب من قبول کردم حرف شما را اما با یه نفر درباره این موضوع بحث می کردم که وقتی جواب شما را خواند اینها را گفت :

در مورد اول باید بگم اگر كفار هم به زنهای پیامبر چشم داشتن باز هم این دلیلی نمیشه زنهاش از ازدواج محروم بشن
اولا زن هاش حق دارند انتخاب كنن چه با كفار چه با كس دیگه
دوما زن هاش عقل دارن خودشون میفهمن با كفار و دشمن های محمد ازدواج نكن بعد هم نهایتش این بود كه میگفتن با فلانی ازدواج نكن
سوما اگر هم ازدواج میكردن با هم چیزی از محمد كم نمیشد چون او مرده بود و همه این را میدانستند و نهایتش خدا میتونست با قدرت بی نهایتش جلو ازدواج را بگیره


لطفا جواب این شخص هم به طور کامل بدید ممنون

عایشه در زمان مرگ پیامبر 18 - 19 ساله بوده است !!

رحیق مختوم;235686 نوشت:
زيرا اولا چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقام‏جويى و توهين به ساحت مقدس پيامبر ص چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه می ‏خواستند ضربه‏ اى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر ص را بعد از او در اختيار خود گرفته‏اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر ص و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد). اين خطر هنگامى ملموس‏تر می شود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند. از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام برده‏ اند طلحه است» .(1)

هر کس که سیاست و ذکاوت پیامبر را زیر سوال ببرد ؛ اشتباه بزرگی کرده است !

اخلاقیات بماند برای بعد ...

victoryone;235691 نوشت:
در مورد اول باید بگم اگر كفار هم به زنهای پیامبر چشم داشتن باز هم این دلیلی نمیشه زنهاش از ازدواج محروم بشن اولا زن هاش حق دارند انتخاب كنن چه با كفار چه با كس دیگه دوما زن هاش عقل دارن خودشون میفهمن با كفار و دشمن های محمد ازدواج نكن بعد هم نهایتش این بود كه میگفتن با فلانی ازدواج نكن سوما اگر هم ازدواج میكردن با هم چیزی از محمد كم نمیشد چون او مرده بود و همه این را میدانستند و نهایتش خدا میتونست با قدرت بی نهایتش جلو ازدواج را بگیره



با سلام

سرور گرامي جناب رحيق مختوم جواب كافي دادند .اما اینکه زنهاش حق انتخاب دارن ، از روز اول خدای متعال و پیامبرش به ایشان فوائد و مضرات همسر شدن رسول الله (ص) را تذکر داده بودند و آیات سوره احزاب بخوبی این امر خطیر را بیان کرده اند پس جواب مشخص است.

دوما خود زنهای پیامبر نخواستند ازدواج کنند آنوقت شما داعی آن شده اید ؟! ضمنا آنکه رسول خدا بود نتوانست همسرش را از خروج بر امام مفترض الطاعه باز دارد آنگاه چگونه بگوید با فلانی ازدواج بکن یا نکن ، او بگوید چشم ؟!


اما سوما خیلی جالب بود چون خداوند با قدرت بینهایتش نتوانست جلوی یک زن را بگیرد تا سوار بر شتر خون هزاران مسلمان را هدر ندهد وتفرقه بین امت اسلام ایجاد نشود !

یا خداوند با قدرت بینهایتش نتوانست جلوی یهود را بگیرد تا رسولانش را نکشند !!!!!!!!!!!!!!!!


بنابراین بنابر صلاحدید خدای متعال و پاسخ به غیرت رسولش ، ازدواج با همسران پیامبر حرام گردید .

به نام خدا
با سلام

victoryone;235678 نوشت:
چرا در آیه 53 سوره احزاب گفته شده که زنان پیامبر صل الله علیه و آله نمی توانند ازدواج کنند؟ چرا حق نداشته اند بعد از مرگ پیامبر صل الله علیه و آله دوباره ازدواج کنند؟ يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبىِ‏ِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىَ‏ طَعَامٍ غَيرَْ نَظِرِينَ إِنَئهُ وَ لَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لَا مُسْتَْنِسِينَ لحَِدِيثٍ إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ يُؤْذِى النَّبىِ‏َّ فَيَسْتَحْىِ مِنكُمْ وَ اللَّهُ لَا يَسْتَحْىِ مِنَ الْحَقّ‏ِ وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسَْلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا كاَنَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنكِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَالِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا(53) اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! به خانه پيامبر وارد نشويد مگر آن كه به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نياييد) و در انتظار وقت غذا نباشيد ولى هر گاه دعوت شديد پس داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازيد همانا اين (گفتگوهاى پس از غذا) پيامبر را آزار مى‏دهد، امّا او از شما شرم مى‏كند (و چيزى نمى‏گويد) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هر گاه از همسران پيامبر چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) خواستيد از پشت پرده بخواهيد اين رفتار براى دل‏هاى شما و دل‏هاى آنان به پاكى و پاكدامنى است و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد و با همسران او پس از رحلتش ازدواج كنيد كه اين كار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است.

دلايل بسياري را براي اين حكم مي توان يافت كه برخي از آنها را برادر بزرگوارمان جناب رحيق مختوم از منابع تفسيري ذكر كردند .
براي پاسخ به سوالات و شبهات اين چنيني بايد شرايط و فاكتورهاي ديگري را نيز لحاظ نمود .
در شرايطي كه پس از شهادت پيامبر اكرم (ص) از هر انتساب و هم صحبتي با حضرتشان در طول حيات شريفشان ، بهره برداري و فضيلت تراشي مي شد حقيقتا چه استبعادي داشت كه افرادي با انگيزه هاي سياسي يا كسب فضيلت يا تحريف در اسلام به بهانه آگاهي بيشتر از درون خانه پيامبر (ص) با همسران ايشان ازدواج كنند ؟كما اينكه اين اغراض و انگيزه ها مطرح بود (1)
و احتمال ديگر اينكه چه استبعادي داشت برخي همسران پيامبر (ص) پس از گذشتن عده ، با افرادي ازدواج كنند و صاحب فرزنداني شوند و پدران يا منسوبين آنها ، آن فرزندان را براي فضيلت تراشي به پيامبر نسبت دهند يا ديگر مسلمانان آن فرزندان را به همسر پيامبر نسبت دهند و پس از گذشت چندين سال هم با اين همه جعل روايت و حسب و نسب ، مدعي شوند كه اينان، فرزندان پيامبرند كه در اواخر عمر خدا به آن حضرت عطا نمود اما پس از رحلت پيامبر بدنيا آمدند و بعد هم ادعاي خلافت و جانشيني و ارث و ... از رسول خدا بنمايند . هر چند اينها احتمالاتي است كه مطرح است اما نظر مفسران و نيز شان نزولهاي وارده بيشتر بر كسب فضيلت و ايجاد انحراف در دين به بهانه ازدواج با همسران رسول خدا (ص) قرار دارد .

(1)- ر. ك : تفسير نمونه ، ج 17 ، ص 398

victoryone;235691 نوشت:
خوب من قبول کردم حرف شما را اما با یه نفر درباره این موضوع بحث می کردم که وقتی جواب شما را خواند اینها را گفت : در مورد اول باید بگم اگر كفار هم به زنهای پیامبر چشم داشتن باز هم این دلیلی نمیشه زنهاش از ازدواج محروم بشن اولا زن هاش حق دارند انتخاب كنن چه با كفار چه با كس دیگه

بله كسي هم اين حق را از همسران پيامبر (ص) سلب ننمود .
خداوند در همين سوره احزاب و قبل از آيه 53 ، مي فرمايد :
« يا ايها النبي قل لازواجك ان كنتن تردن الحياه الدنيا وزينتها فتعالين امتعكن واسرحكن سراحا جميلا » (1)
اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم
يعني همسران پيامبر (ص) مختار بودند كه يا با پيامبر (ص) زندگي كنند و تمامي احكام و شرايط اختصاصي پيامبر (ص) را بپذيرند - من جمله همين حكم عدم اذن ازدواج پس از رحلت پيامبر (ص)- و يا در زمان زندگي و حيات پيامبر (ص) - اگر مايل نيستند آن احكام خاص را بپذيرند - از پيامبر (ص) جدا شوند .
بنابراين بوضوح مي بينيم كه هيچ اجبار و معذوريت و محدوديتي براي همسر به اصطلاح 18 - 19 ساله پيامبر (ص) وجود نداشته و هيچ چيزي او را به باقي ماندن در همسري پيامبر (ص) و پذيرش حكم عدم اذن براي ازدواج پس از پيامبر (ص) مجبور نكرده مگر اختيار و خواست و ميل و رضايت خودش .
خالدبن ولید;235699 نوشت:
عایشه در زمان مرگ پیامبر 18 - 19 ساله بوده است !!

آيا ما نبايد به خواست و تمايل و رضايت و اختيار و ميل قلبي يك خانم 18 - 19 ساله احترام بگذاريم ؟ آيا بايد به اجبار او را بر طلاق گرفتن از همسري كه تمايل داشته با او زندگي كند و تمامي احكامش را به خوبي مي دانسته ، ترغيب كنيم يا در خصوص ميل قلبي او ، سرزنشش نماييم ؟
عايشه مي دانست كه تا آخرين لحظه زندگي پيامبر (ص) مختار است يا با پيامبر (ص) زندگي كند و همسر آن حضرت باقي بماند و پس از ازدواج پيامبر (ص) اجازه ندارد با كسي ازدواج كند و يا مي تواند ازپيامبر (ص) طلاق بگيرد و به دنبال آينده و زندگي خودش برود اما او خواست همسر پيامبر (ص) باقي بماند . آيا مي خواهيد عايشه را در انتخاب و خواست خودش ، ملامت نماييد ؟ !!!!!!!

(1)- احزاب / 28

victoryone;235691 نوشت:
سوما اگر هم ازدواج میكردن با هم چیزی از محمد كم نمیشد چون او مرده بود و همه این را میدانستند و نهایتش خدا میتونست با قدرت بی نهایتش جلو ازدواج را بگیره

ويكتوري گرامي لطفا به فردي كه اين مطلب را به شما گفته بفرماييد ، ما مسلمانان معتقديم كه موظفيم بر اساس فرامين خداوند و آنچه براي ما مقرر نموده زندگي نماييم تا مشخص شود چه كسي عمل بهتري دارد و اين اختيار نسبي در اين چند روزه دنيا به ما اعطا شده است . همسران پيامبر (ص) نيز اگر ادامه زندگي با حضرتشان (ص) را پذيرفتند به شرايط اختصاصي زندگي با پيامبر (ص) بخوبي واقف بودند و لذا با ميل و خواست و اختيار خودشان به زندگي با پيامبر (ص) ادامه دادند و سختي هايش را پذيرفتند .
به او بگوييد همه ي ما مي دانيم كه قدرت خداوند بي نهايت است منتها براي بروز و ظهور عملكرد بهتر " احسن عملا " است كه تلاش مي كنيم يا عملكرد افراد را بررسي مي نمايم تا ببينيم كدام يك فضيلت بيشتري در عبوديت و بندگي خدا و اطاعت از پيامبر (ص) دارد و گرنه اگر بخواهيم قدرت مطلقه و بي نهايت خداوند را - كه قطعا ساري و جاري است و بدان معتقديم - مانع عملكرد افراد بدانيم بنظر شمابهتر نبود خداوند از قدرت بي نهايتش استفاده كند و خود پيامبر (ص) را زنده نگهدارد كه نياز به اينهمه بحث و ... در خصوص وضعيت همسران پيامبر (ص) پس از رحلت ايشان (ص)نباشد ؟!!!مگر قدرت خدا بي نهايت نيست و مثلا مگر نمي تواند پيامبر (ص) را تا فوت تمامي همسرانش زنده نگهدارد ؟ !!!
خير بحث قدرت الهي و جبر و ... در ميان نيست .
همه ي افراد هم از اختيار نسبي بهره مندند و همسران پيامبر (ص) هم در زمان حيات پيامبر (ص) هم مي دانستند كه پس از آن حضرت (ص) نبايد با فرد ديگري ازدواج كنند و هم مي توانستند تا ايشان (ص) زنده اند ، طلاق بگيرند مساله اين است كه برخي تصور مي كنند خدا و پيامبر (ص) - نعوذ بالله- اصطلاحا دست همسران پيامبر (ص)را در پوست گردو قرار داده اند ، از طرفي آنان با پيامبر (ص) ازدواج كردند و از طرف ديگر آيه نازل شده كه حق ازدواج پس از پيامبر (ص) را نداريد و به اين ترتيب آنان نه راه پس داشتند و نه راه پيش .
در حالي كه اينگونه نبود . همسران پيامبر (ص) بر اساس نص صريح قرآن كريم ( ايه 28 سوره احزاب ) مي توانستند در صورت تمايل در زمان حيات پيامبر (ص) از آن حضرت طلاق بگيرند و بروند و با ديگري ازدواج كنند اما خودشان نخواستند و مايل بودند در همسري پيامبر (ص) باقي بمانند و اين شرافت و فضيلت را در مقابل اموري همچون اذن ازدواج پس از رسول خدا (ص) از دست ندهند .

آیا کسی از دوستان زحمت میکشه که بگه
آیا این آیه بعد از ازدواجهای حضرت نازل شده یا قبل از اون؟
چون اگر بعد از اون نازل شده باشه قضیه اختیار و انتخاب اولی زنان پیامبر (با عدم علم به این شرایط) منفی هست!

به نام خدا
با سلام

pourya;235779 نوشت:
آیا کسی از دوستان زحمت میکشه که بگه آیا این آیه بعد از ازدواجهای حضرت نازل شده یا قبل از اون؟ چون اگر بعد از اون نازل شده باشه قضیه اختیار و انتخاب اولی زنان پیامبر (با عدم علم به این شرایط) منفی هست!

البته بنده متوجه منظور شما از " اين آيه " نشدم
منظورتان آيه 28 سوره احزاب بود يا آيه 53 سوره احزاب ؟
اما يك توضيح كلي عرض مي كنم:
بزرگوار تفاوتي نمي كند
تصور شما اين است كه اگر آيه 53 سوره احزاب پس از ازدواج هاي پيامبر (ص) نازل شده باشد حق انتخاب همسران پيامبر (ص) منتفي است در صورتيكه اينگونه نيست ، تمامي همسران پيامبر (ص) بر طبق آيه 28 همين سوره مي توانستند يا شرايط زندگي با پيامبر (ص) را بپذيرند و يا مهريه هايشان را بگيرند و طلاق گرفته و از پيامبر (ص) جدا شوند . پس از ازدواج پيامبر (ص) با همسرانش ، نيز آنان مي توانستند طلاق بگيرند . پس راه براي آنان بسته نبود و اختيار آنان سلب نمي شد .
سوره احزاب حدودا سال سوم هجرت نازل شد . پيامبر (ص) در سال سوم هجرت همسراني داشتند (1) پس حكم ايه - چه آيه 28 و چه آيه 53 - پس از ازدواج پيامبر (ص) بود و البته پس از آن نيز زنان ديگري با حضرتشان (ص) ازدواج كردند .

(1)- إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۶، ص۹۳٫ نيز ر. ك : سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۵۴

خیر البریه;235728 نوشت:
ضمنا آنکه رسول خدا بود نتوانست همسرش را از خروج بر امام مفترض الطاعه باز دارد آنگاه چگونه بگوید با فلانی ازدواج بکن یا نکن ، او بگوید چشم ؟!

پس با اجازه شما می توان این نتیجه را از گفته ها و استدلالات شما برداشت نمود که

پیامبر نمی توانسته اند علم غیب داشته باشند

چرا که ازدواج با مو سرخی که بعد ها سوار شتر می شود و

علیه داماد و پسرعموی ایشان قیام می کند و سبب کشته شدن بسیاری از صحابه

و مسلمین می گردد چیز کوچکی نیست !

اما موی سرخ چه کارها که نمی کند ...

خیر البریه;235728 نوشت:
اما سوما خیلی جالب بود چون خداوند با قدرت بینهایتش نتوانست جلوی یک زن را بگیرد تا سوار بر شتر خون هزاران مسلمان را هدر ندهد وتفرقه بین امت اسلام ایجاد نشود !

خالدبن ولید;235863 نوشت:
پس با اجازه شما می توان این نتیجه را از گفته ها و استدلالات شما برداشت نمود که پیامبر نمی توانسته اند علم غیب داشته باشند


با سلام

قبلا مكرر گفتيم كه علم غيب مطلق و همیشگی مخصوص حضرت باریتعالی است اما علم غیب معصومین ، نسبی وموقت است یعنی گاهی این علم را دارند گاهی ندارند همچنانکه امام (ع) فرمود :

عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن معمر بن خلاد قال: سأل أبا الحسن عليه السلام رجل من أهل فارس فقال له: أتعلمون الغيب؟ فقال: قال أبو جعفر عليه السلام: يبسط لنا العلم فنعلم ويقبض عنا فلا نعلم، وقال: سر الله عزوجل أسره إلى جبرئيل عليه السلام وأسره جبرئيل إلى محمد صلى الله عليه وآله، وأسرة محمد إلى من شاء الله.اصول کافی

خیر البریه;235869 نوشت:
قبلا مكرر گفتيم كه علم غيب مطلق و همیشگی مخصوص حضرت باریتعالی است اما علم غیب معصومین ، نسبی وموقت است یعنی گاهی این علم را دارند گاهی ندارند همچنانکه امام (ع) فرمود :

آیا فکر نمی کنید که خدا که غیبدان است می بایست در این مورد مهم به کمک پیغمبرش می آمد

و از ازدواج با این فتنه کوچولو (7 ساله ) جلوگیری می کرد و به پیامبرش وحی می کرد که ازین کار

بپرهیزد تا در آینده دینش دچار فتنه و انحراف نشود ؟

گاهی خدا آنقدر سرش فرصت است که در کوچکترین اعمال رسول و بندگانش امر ونهی می کند

و به اعراب آداب معاشرت یاد می دهد یا در مسایل زناشویی پیامبر دخالت می کند

و زنانش را سرجایشان می نشاند !!

و گاهی در مسایل بسیارمهم آنچنان غیر قابل دسترس است که آدم احساس می کند که خدا بالکل

قهر کرده و رسولش را در تصمیمات مهم تنها گذاشته است !!!

--------------------

خالدبن ولید;235903 نوشت:
آیا فکر نمی کنید که خدا که غیبدان است می بایست در این مورد مهم به کمک پیغمبرش می آمد و از ازدواج با این فتنه کوچولو (7 ساله ) جلوگیری می کرد و به پیامبرش وحی می کرد که ازین کار بپرهیزد تا در آینده دینش دچار فتنه و انحراف نشود ؟ گاهی خدا آنقدر سرش فرصت است که در کوچکترین اعمال رسول و بندگانش امر ونهی می کند و به اعراب آداب معاشرت یاد می دهد یا در مسایل زناشویی پیامبر دخالت می کند و زنانش را سرجایشان می نشاند !! و گاهی در مسایل بسیارمهم آنچنان غیر قابل دسترس است که آدم احساس می کند که خدا بالکل قهر کرده و رسولش را در تصمیمات مهم تنها گذاشته است !!! -------------------- هرچه بیشتر می گذرد بیشتر مطمئن می شویم که ادیان کار دست انسانهاست !

با سلام

دوست گرامی کار خدای متعال را قیاس با کار ما مکن ! مگر هنوز خداوند را نشناختی که هر کار بخواهد میکند و از کسی واهمه ای ندارد وهمواره در حال آزمایش است !

مگر بنی اسرائیل را با یک گوساله آزمایش ، و بیچاره نکرد که حضرت موسی (ع) به خدا گفت : ان هی الا فتنتک : این نبود مگر آزمایش تو !

مگر سید ساجدین بدرگاهش نمینالد که : ولا تمکر بی فی حیلتک : خدایا بمن مکر مکن !!!

پس حواسمان باشد که در عین مهربانی شاید بخواهد حالگیری هم بکند فقط دعا کنیم که امتحان سخت نگیرد که کلک همه کنده است :

رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ }البقرة286

:الهنا عاملنا بفضلک ....

خالدبن ولید;235863 نوشت:

پس با اجازه شما می توان این نتیجه را از گفته ها و استدلالات شما برداشت نمود که
پیامبر نمی توانسته اند علم غیب داشته باشند ..............




علومى كه بآن حضرت افاضه شده يك قسمت آن از لوازم رسالت است مانند عالم بودن بآنچه امت او تا دامنه قيامت بآن محتاجند و حلّ مشكلات و دفع شبهات آنها، و اين قسمت بوجهى شامل همان قسم دوم است، و ديگر علم بزبان آنها بلكه چون حضرتش بر جنّ و انس مبعوث است بايد بزبان جن و انس معرفت داشته باشد و بر حل مشكلات و دفع شبهات و رفع احتياجات آنها قادر باشد.
و يك قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حيوانات و دارا بودن علم غيب، از علوم ما كان و ما يكون و ما هو كائن، و اين قسمت اخير از طريق آيات و اخبار بتواتر اجمالى ثابت محقق شده اگر چه از ظواهر بعض آيات خلاف آن استفاده ميشود مثل آيه
وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ «1» (و اگر من علم غيب ميدانستم زيادتى خير را طلب مينمودم)
و آيه قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ «2» (بگو نميگويم نزد من خزينه‏هاى خداست و نه علم غيب ميدانم) و آيه شريفه قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ «3» (بگو كسانى كه در آسمان و زمينند غيب را نميدانند جز خدا)
ولى آيه شريفه عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ «4» (خداوند عالم بغيب است و كسى را بر غيب خود آگاه نميكند مگر كسانى كه از پيغمبران كه مورد رضاى او باشند) افاضه علم غيب را فى الجمله ببعضى از پيغمبران اثبات ميكند و پيداست كه در ميان پيغمبران مصداق اكمل و اتمّ مرتضى «پسنديده خدا» بودن حضرت ختمى مرتبت است و ميتوان آياتى را كه نفى علم غيب از پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ميكند بر اين حمل كرد كه تا از طرف حق بوى افاضة نشود نميداند چنانچه از آيه شريفه‏
وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ «5» (و همچنين ما روحى را كه از عالم امر ماست بسوى تو وحى فرستاديم و حال آنكه تو نميدانستى كتاب و ايمان چيست) اين معنى استفاده ميشود

********************************************
1- سوره اعراف آيه 188
2- سوره انعام آيه 50
3- سوره نمل آيه 66
4- سوره شورى آيه 52
5- سوره شورى آيه 5
________________________________
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 244

درود و خسته نباشید :

خیر البریه;235905 نوشت:
پس حواسمان باشد که در عین مهربانی شاید بخواهد حالگیری هم بکند

دوست گرامی، شما خدا را با ما آدما مقایسه می کنید نه من !

مگر خدا مرض دارد که حال پیغمبرش را بگیرد ؟

آنهم پیغمبری که اعظم است و قرار است دینش آخرین دین باشد !

آنهم پیغمبری که همه رفتار و اعمال وسخنش برای پیروانش حجت است !

آنوقت می آید و پیغمبرش را در انتخابهای سرنوشت ساز تنها بگذارد تا حالش را بگیرد ؟

شما می گوئید که پیامبر چند زن یهودی و مسیحی داشته یا من بگویم ؟

هر کس که اندک اطلاعی از یهودیت و یهودیان داشته باشد می داند که یهودی دینش را عوض نمی کند !

صفیه یهودی است تازه آنکسی که در جلوی چشمش شوهر قبلی اش و پدر و برادرش را سربریده اند !

مگر شما بعنوان یک شهروند و مرید به رهبر فعلی کشور اجازه می دهید که

مثلاً با

دختر ناتانیاهو ازدواج کنند ؟

ازدواج برای یک رهبر تصمیم مهمی است چرا که شما طرف را وارد نزدیکترین حالت

خود می کنید . داخل بیت رهبری جامعه !!

حالا دختر عمرخطاب خوش اخلاق و دختر ابوبکر بماند ...

--------------

این چیزی نیست مگر تفاوت در برداشت انسانها از وحی !

-------------

پیامبر اکرم تجربه ماورایی داشته اند و بر اساس مکاشفاتشان شروع به نظام مند کردن

امت شان کردند . ایشان براساس الهامت قبلی خودشان بسیاری از امورات حکومتی را کاملا مانند

یک انسان عادی و معمولی انجام می داد ه اند .

بهمین دلیل است که می بینیم در بسیاری از جاها ایشان تصمیماتی گرفته اند که یک سیاستمدار معمولی

هم نمی گیرد چه رسد به یک پیامبر ! و خداوند هم دخالتی در این قبیل تصمیمات نمی کند در صورتیکه باید بکند !

تازه در جاهایی هم که بنام خدا مطالب آمده در اصل الهامات مبتنی بر تعقل و با کمی چاشنی شانس

بوده تا وقایع پیش بینی یا به موفقیت قرین شده باشد.

این توجیه مومنین است که هر چیز را دارای شان نزول میدانند و جایی که نیاز به نزول بوده

اما هیچ خبری نبوده را مشیت و مقدرات الهی می دانند !!

-------------

در بسیاری ازادیان

عملاً خدا آلت دست بشر قرار گرفته است !

رحیق مختوم;235909 نوشت:
يك قسمت از فضائل و مناقب آن حضرت است مانند دانا بودن بزبان حيوانات و دارا بودن علم غيب

عالم بودن به زبان حیوانات بماند ... !

زن و همسر خودشان هم تفهیم نشدند !

یه چیزی بگوئید که بگنجد

با سلام
ممنون از کارشناسان محترم بابت پاسخگویی:Gol:
به نظر بنده نمی تواند دلیل قانع کننده ای باشد برای جلوگیری از سوءاستفاده از موقعیت پیامبر اجازه ی ازدواج به همسران ایشان نداده است.
پس چرا برای دختر ایشان چنین حکمی صادر نشده است؟
کسی که داماد پیامبر می شود موقعیت بهتری دارد یا کسی که همسر ایشان را بعد از رحلت انتخاب می کند؟

خالدبن ولید;235923 نوشت:
عالم بودن به زبان حیوانات بماند ... !
[=times new roman] زن و همسر خودشان هم تفهیم نشدند !
یه چیزی بگوئید که بگنجد

چی رو تفهیم نشدند چه چیزی بگوئیم که بگنجد از تفسیر علمای شیعی بالاتر چیزی هست که بتواند قرآن را تبیین کند و یا ما دسترسی داریم ؟؟؟
جناب خالد بن ولید این چه تفکری است که شما دارید شما دنبال چه چیزی هستید اینکه نقطه ضعفی را به پیامبر نسبت بدهید اینکه بگوئید چرا پیامبر اینطور بود یا اونطور بود در اسک قران در امضای خودتان درج کردید که میخواهید چیزی از دین بفهمید آیا فهمیدن مطالب دین خدشه وارد کردن به اصول اخلاقی پیامبر هست ؟؟؟ اونهم پیامبری که در قران مدحش فراوان آمده و فراوان خداوند متعال از پیامبرش در مقابل مشرکین قریش و دشمنان دیگر دفاع کرده

بخوام بگم پسر جان شاید ناراحت بشید ولی میگم برادر من اینطوری که شما بدنبال فهم دین هستید که اگه واقعا در هدفتون صادق باشید از همین الان بهتون بگم اونهایی که سالیانی دراز دود چراغ خوردن و مانند علامه سعید العلما شبها زیر نور ماه درس خواندن و به مراتب عالی علمی نائل اومدن در تفهیم و تفهم دین به دنبال نقطه ضعف تراشی نبودند
جناب خالد بن ولید قرآن منشور زندگی ماست و ما موظفیم در برابر دستوارت حیاتخشش سر انقیاد فرو بیاوریم چون قرآن علاوه بر آنچه که در دستان ماست روح ناطقه اش ائمه معصومین علهیم السلام هست که همه اونها از طرف پیامبر امامتشان تایید گردید و منحصرا الگوی همه اونها وجود مبارک پیامبر عظیم الشان بود شما هم بی زحمت خودتون رو خسته نکنید که بخواهید بعد از 1400 و خوردی سال اعمال پیامبر را خدشه نگری کنید در پستهای قبلی مطالبی را ذکر کردید که بی شباهت به شرک خفی نیست که یکی از این مطالب را مجبور به ویرایش شدم

نقل قول:
[=times new roman]عالم بودن به زبان حیوانات بماند ... !

این حرفتان بی شباهت به منکرین نبوت پیامبر نیست مگر صریح آیه قرآن نداریم که سلیمان نبی با مورچه سخن گفت و با هدهد هم همینطور یعنی شما میفرمائید پیامبر خاتم که افضل از تمام پیامبران بوده از سلیمان نبی هم کمتر بوده ؟؟؟؟ وا عجبا !!!!!!!!!!!!
نقل قول:
[=times new roman]زن و همسر خودشان هم تفهیم نشدند !
ما و شما از کجا باید بدانیم پیامبر همسرانشان را تفهیم نکردند آیا ما موقع عقد آنان بودیم یا نکند حضرتعالی شرائط ضمن العقد پیامبر با همسرانشان را خواندید که اینطور قاطعانه سخن از عدم توجیه میزنید ؟؟؟
بعلاوه اینکه کسی در خلوت پیامبر نبود نکند فکر میکنید پیامبر در منزل در حالتهای خصوصی خودش هم می بایست راوی حدیثی بهمراه خودش میبرد ؟؟؟ بعلاوه اینکه اگر همسران پیامبر توجیه و تفهیم نمی شدند می بایست اعتراضی از طرف اونها بصورت روایات ثبت می شد در حالیکه در هیچ روایتی نیامده که همسران پیامبر بخاطر اینکه بعد از پیامبر دیگر حق شوهر کردن را ندارند اعتراضی به پیامبر کرده باشند
نقل قول:
[=times new roman]یه چیزی بگوئید که بگنجد
به نظر شما چه چیزی گفته بشود که بگنجد خوب است ؟؟؟ به نظر حضرتعالی اگر حرفی بزنیم که در تایید حرف شما باشد می گنجد ؟؟؟
گنجایش به سعه صدر هست که متاسفانه در بعضی ها نیست امیر المومنین میفرمائید ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها و یا در همان جا میفرماید الناس ثلاثه عالم ربانی و المتعلم علی سبیل النجاه و .... جنابعالی گنجایشتان را بالا ببرید مطمئن باشید می گنجد

جناب خالد بن ولید به نظر من برای تحقق اهدافتان بهتر است به فیس بوک و گوگل پلاس مراجعه فرمائید اونجا کسانی هستند که مطابق میل حضرتعالی جوابتان را بدهند چون وقتی حضرتعالی تفاسیر قرآن را که نوشته علمای اعلام رضوان الله تعالی علیهم است را قبول ندارید پس چه چیزی را میخواهید قبول کنید ؟؟؟

جناب خالد بن ولید با عرض شرمندگی تمام باید به عرضتون برسونم اگر در پست های بعدی بخواهید بر علیه پیامبر عظیم الشان اسلام خدشه ایی ایجاد کنید با ویرایش و یا در حد افراطیش با حذف پست مواجه خواهید گردید
و السلام علی من اتبع الهدی :Gol:

خالدبن ولید;235922 نوشت:
درود و خسته نباشید :

شما می گوئید که پیامبر چند زن یهودی و مسیحی داشته یا من بگویم ؟
هر کس که اندک اطلاعی از یهودیت و یهودیان داشته باشد می داند که یهودی دینش را عوض نمی کند !
صفیه یهودی است تازه آنکسی که در جلوی چشمش شوهر قبلی اش و پدر و برادرش را سربریده اند !

جناب خالد بن ولید انگار اصلا لای کتابی از کتب تاریخی را باز نکرده بصورت برداشتهای شخصی زاییده ذهن مبارکتان فرمایشاتی را می نویسید
حقیر در جواب حضرتعالی اول شما را به تعداد زنان پیامبر و همچنین علت ازدواج پیامبر با صفیه یهودیه جلب میکنم خواهشا بدون غرض ورزی مطالعه فرمائید

زنان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله،
مقصود از ذكر خصوصيات زنان آن حضرت اين است كه به خوبى روشن شود كه ازدواجهاى آن بزرگوار نمی ‏تواند بر مبناى غرايز جنسى باشد، بنا بر اين آن چه برخى از مغرضان گفته ‏اند و أحيانا موجب گمراهى جمعى از ناآگاهان شده است به هيچ وجه شايسته تفوّه نيست. اينك زوجات آن حضرت:


1. خديجه بنت خويلد. او به زوجيت آن حضرت درآمد و 15 سال از پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله بزرگتر بود، خديجه بيست و پنج سال در هم‏سرى آن حضرت باقى بود تا وفات يافت.
2. سوده بنت زمعة. رسول خدا او را پس از وفات خديجه و پيش از عايشه به عقد خويش در آورد، وى بيوه سكران بن عمرو بود كه پس از وفات او در مكه به عقد آن حضرت در آمد و در آخر خلافت عمر يا در سال 54 هجرت وفات كرد.
3. عايشه دختر ابو بكر بن ابى قحافه. وى تنها دخترى بود كه در سن 7 سالگى به عقد آن حضرت در آمد و در سال 57 يا 58 هجرى وفات كرد.
4. حفصه دختر عمر بن خطّاب. او بيوه خنيس بن حذافه سهمى بود كه پس از عايشه به عقد آن حضرت درآمد.
5. زينب دختر خزيمة بن حارث. زينب، كه او را ام المساكين نامند، بيوه عبد اللَّه بن جحش، شهيد احد، و يا به قول ابن هشام و ابن حزم بيوه عبيدة بن حارث، شهيد بدر است. وى پس از حفصه به عقد آن حضرت در آمد و دو سه ماه بعد وفات يافت.

6. أمّ حبيبه رمله دختر ابو سفيان، بيوه عبيد اللَّه بن جحش بود كه در حبشه به كيش نصرانى درآمد و همان جا وفات يافت. ام حبيبه را نجاشى در حبشه به وسيله خالد بن سعيد بن عاص به عقد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله درآورد و به مدينه فرستاد. وى پس از زينب به هم‏سرى رسول خدا درآمد.
7. ام سلمه: هند دختر ابو اميّه مخزومى. او با شوهرش عبد اللَّه بن عبد الاسد مخزومى، پسر عمّه رسول خدا، دو بار به حبشه هجرت كرد و بعد به مكه بازگشت و سپس به مدينه هجرت كرد. ابو سلمه (شوهر ام سلمه) در احد زخم برداشت و در سال چهارم شهيد شد. امّ سلمه بعد از شهادت شوهرش به عقد رسول خدا درآمد.
8. زينب بنت جحش، دختر عمه رسول خدا. او در آغاز به دستور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به عقد زيد بن حارثه درآمد. سپس از زيد طلاق گرفت و بعد از ام سلمه به هم‏سرى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله درآمد. زينب در سال بيستم هجرت درگذشت.
9. جويريه دختر حارث بن أبى ضرار. او در غزوه مريسيع اسير شد و در تقسيم غنيمت به سهم ثابت بن قيس درآمد. رسول خدا قيمت او را به ثابت پرداخت و او را آزاد ساخت. جويريه بعد از اين آزادى به اختيار خود به عقد رسول خدا درآمد و در اثر اين ازدواج ميمون بيش از يك صد خانوار اسير از بنى المصطلق از اسارت آزاد شدند. وى به سال 50 يا 56 هجرى وفات يافت.
_________________________________

تاريخ فقه و فقها، ص:28 و 29

ادامه ...


ادامه از پست قبل



10. صفيه دختر حيّى بن أخطب از يهود بنى نضير. صفيه در آغاز بيوه سلّام بن مشكم و سپس كنانة بن ابى الحقيق بود. كنانه در جنگ خيبر كشته شد و صفيه اسير گشت و سپس به زوجيت رسول خدا درآمد. وى به سال 50 هجرى وفات يافت.
11. ميمونه دختر حارث بن حزن و خاله عبد اللَّه بن عباس و خالد بن وليد. او پيش از ازدواج با پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هم‏سر أبو رهم بن عبد العزّى بود و بعد در ذى قعده سال هفتم در سفر عمرة القضاء به وسيله عبد اللَّه بن عباس در سرف به عقد رسول خدا در آمد. وى به سال 51 يا 63 يا 66 هجرى درگذشت.
كليه زنان آن حضرت بجز خديجه و زينب دختر خزيمة بن حارث پس از وفات آن حضرت درگذشتند.
با توجه به خصوصياتى كه در مورد زوجات آن حضرت ذكر شد از قبيل اين كه:
- همه بجز خديجه پس از بعثت، بلكه بجز خديجه و سوده و عايشه همه پس از هجرت يعنى در حدود متجاوز از چهل، پنجاه و يا حتى شصت سال كه از عمر آن حضرت گذشته بود به عقد او در آمدند.
- تنها عايشه و شايد جويريه در سنين پايين به هم‏سرى رسول خدا درآمدند، اما بقيه همه پس از يك شوهر بلكه دو شوهر با آن حضرت ازدواج كردند، و حتى خديجه علاوه بر دو شوهر حدود 15 سال از آن جناب بزرگتر بود.
- با اين كه آن حضرت مخصوصا پس از بعثت و بويژه بعد از هجرت می ‏توانست با هر كس و تحت هر شرايطى ازدواج كند با اين حال تعدادى از هم‏سران او زنان بى سرپرست و بيوه شهدا بودند.
- بعضى چون صفيه و جويريه اسير جنگى و وابسته اقوام دشمن بودند.
- تعدادى چون عايشه، حفصه، صفيه و جويريه از وابستگان خاندانهاى بزرگ، متنفّذ و سر شناس بودند

عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ غَيْرِهِ فِي تَسْمِيَةِ نِسَاءِ النَّبِيِّ ص وَ نَسَبِهِنَّ وَ صِفَتِهِنَّ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ أُمُّ حَبِيبٍ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ بْنِ حَرْبٍ وَ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ وَ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حَيِّ بْنِ أَخْطَبَ وَ أُمُّ سَلَمَةَ بِنْتُ أَبِي أُمَيَّةَ وَ جُوَيْرِيَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ وَ كَانَتْ عَائِشَةُ مِنْ تَيْمٍ وَ حَفْصَةُ مِنْ عَدِيٍّ وَ أُمُّ سَلَمَةَ مِنْ بَنِي مَخْزُومٍ وَ سَوْدَةُ مِنْ بَنِي أَسَدِ بْنِ عَبْدِ الْعُزَّى وَ زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ مِنْ بَنِي أَسَدٍ وَ عِدَادُهَا مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ أُمُّ حَبِيبٍ بِنْتُ أَبِي سُفْيَانَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مَيْمُونَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ مِنْ بَنِي هِلَالٍ وَ صَفِيَّةُ بِنْتُ حَيِّ بْنِ أَخْطَبَ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ مَاتَ ص عَنْ تِسْعِ نِسَاءٍ وَ كَانَ لَهُ سِوَاهُنَّ الَّتِي وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ ص وَ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُمُّ وُلْدِهِ وَ زَيْنَبُ بِنْتُ أَبِي الْجَوْنِ الَّتِي خُدِعَتْ وَ الْكِنْدِيَّةُ
_____________________________
الكافي، ج‏5، ص: 391

در کتاب غایه المرام نیز برای توضیح این واقعه به ذکر دلیل می پردازد که :

الأصل في هذه المسألة واقعة صفية بنت حي بن اخطب من ولد هارون بن عمران عليهما السلام، اصطفاها النبي صلّى اللّه عليه و آله من الغنيمة يوم فتح خيبر، و أعتقها و تزوجها، جعل عتقها صداقها بعد ان حاضت حيضة» «312» و أجمعت الإمامية (أصحابنا) «313» على انها من السنن المباحة المشروعة لجميع الأمة، فإنه يجوز لكل واحد من أمة محمد صلّى اللّه عليه و آله ان يعتق أمته و يتزوجها و يجعل عتقها صداقها، و أكثر الجمهور جعلوا ذلك من خصائص النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلم.
_____________________________________
غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، ج‏3، ص: 107

این قسمت متن را برایتان ترجمه میکنم تا متوجه شوید که علت ازدواج پیامبر با صفیه از کجا نشات میگیرد
اما ترجمه : اصل در این مسئله که در مورد صفیه دختر حی بن اخطب رخ داده است اینکه ایشان نسبشان به هارون بن عمران علیهماالسلام بر میگردد علت انتخاب شدن صفیه به همسری پیامبر این بود که صفیه جزء اسیران جنگی در فتح خیبر بود بعد از اسارت ، حضرت ایشان را آزاد نمود و بعد از آزادی با ایشان ازدواج نمود و مهریه او را آزادی وی قرار داد و بعد از .....
در تشریح عمل پیامبر قاطبه علماء امامیه بر این نظرند که این سنتی است که برای تمام امت پیامبر مباح و جایز است اینکه کنیزی را آزاد و با او ازدواج کنند و آزادی او را صداقش قرار دهند ولی جمهور علماء این مطلب را از مختصات وجود نبی مکرم اسلام قرار میدانند (پایان ترجمه)

**************************************
حتی در بعضی منابع اهل تسنن نیز آمده که علت ازدواج پیامبر با صفیه این بود که چون صفیه شوهر قبلی اش را بخاطر کشتن یکی از مسلمانان محکوم به اعدام گردید و پدرش نیز که سرکرده یهودیان و یکی از عوامل اصلی فتنه و خونریزی بر علیه مسلمانان بود بدست پیامبر کشته شدند خودش راضی به ازدواج با پیامبر گردید

نقل قول:
صفیه یهودی است تازه آنکسی که در جلوی چشمش شوهر قبلی اش و پدر و برادرش را سربریده اند !
یعنی میخواهید بفرمائید که پیامبر بلافاصله بعد از کشته شدن شوهرش به ازدواج پیامبر در آمد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!! عجبا توجه فرمائید
همان منابع گفتند که صفیه حتی در مرگ پدرش ناراحت نشده بوده و اثر سیلی ای که از شوهرش خورده بود بر صورتش نمایان بود و بعید هم نیست که بخاطر همین احساس بی کسی در حقیقت خودش را در پناه پیامبر اسلام قرار داده باشد و همچنان که از کلمات روایات استفاده میشود صفیه دوران عده را که طهر از حیض باشد نگه داشتند و بعد از اتمام عده به ازدواج پیامبر در آمدند و ضمن اینکه

(مطلب زیر از کتاب تاریخ فقه و فقها آورده شده است و حرف بنده نیست )

چگونه می ‏توان گفت: هدف آن بزرگوار (نعوذ باللَّه) شهوت رانى و خوشگذرانى بود (!!) هدف او از اين ازدواجها جز بسط و توسعه و نفوذ اسلام چيزى نبود، هدف او اين بود كه از عظمت و شوكت ديگران مخصوصا وابستگان خود به نفع اسلام و مسلمين استفاده كند تا هيچ كس در مغز خود اين را نپروراند كه بر اسلام جرأت و جسارت كند.
پيامبر بزرگوار می ‏خواست از اين طريق حتى الامكان شهيد دادگان در راه خدمت به اسلام افسرده و دل سرد نشوند، اسلام در دل دشمنان رخنه كند و آنان به اسلام جلب‏ شوند. خلاصه جز اسلام انديشه ديگرى در سر نداشت، تنها هدف او مصلحت اسلام و مسلمين بود.

____________________________
تاريخ فقه و فقها، ص: 30



خالدبن ولید;235922 نوشت:
دوست گرامی، شما خدا را با ما آدما مقایسه می کنید نه من ! مگر خدا مرض دارد که حال پیغمبرش را بگیرد ؟ آنهم پیغمبری که اعظم است و قرار است دینش آخرین دین باشد ! آنهم پیغمبری که همه رفتار و اعمال وسخنش برای پیروانش حجت است ! آنوقت می آید و پیغمبرش را در انتخابهای سرنوشت ساز تنها بگذارد تا حالش را بگیرد ؟


با سلام

گویا اصل مطلب را نگرفته اید ، مقصود من این است که خدای متعال خودش میداند و هرچه صلاح بداند عمل میکند همچنانکه گفت :

{إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ }الشعراء4

پس موضوع مهمتر از زنان پیامبر یعنی هدایت مردم هم بزور واجبار نیست .

بزبان ساده تر خدای سبحان همچنانکه نوح وابراهیم و موسی وعیسی را آزمایش کرد مثلا همسر نوح ولوط ، پیامبر اسلام وامتش را هم آزمایش نمود .

خالدبن ولید;235922 نوشت:
شما می گوئید که پیامبر چند زن یهودی و مسیحی داشته یا من بگویم ؟ هر کس که اندک اطلاعی از یهودیت و یهودیان داشته باشد می داند که یهودی دینش را عوض نمی کند ! صفیه یهودی است تازه آنکسی که در جلوی چشمش شوهر قبلی اش و پدر و برادرش را سربریده اند ! مگر شما بعنوان یک شهروند و مرید به رهبر فعلی کشور اجازه می دهید که مثلاً با دختر ناتانیاهو ازدواج کنند ؟


صفیه خودش خواست که با پیامبر ازدواج کند تا آزاد شود :


صفیه دختر حُیَّی بن اخطب از یهودیان بنی نضیر و از نوادگان هارون برادر موسی بن عمران(ع) بود. مادرش نیز بره دختر سموءال از طایفه بنی قریظه بود.
وی نخست به عقد سلام بن مشکم در آمد و سپس از او طلاق گرفت و به عقد کنانة بن ربیع ابن ابی الحقیق از یهودیان بنی نظیر درآمد. کنانه در ماه صفر سال هفتم هجری در جنگ خیبر به دست مسلمانان کشته شد.
پس از جنگ، خیبریان به اسارت مسلمانان در آمدند و صفیه نیز جزو اسیران جنگی قرار گرفت و سهم غنیمتی رسول خدا شد .حضرت وی را آزاد کرد و سپس به عقد خویش درآورد.
دربارة این ازدواج گفته اند که حضرت در صورت صفیه آثاری از کبودی مشاهده نمود و علت را از وی پرسید. وی در پاسخ گفت: شبی در خواب دیدم، ماهی از مدینه آمد و بر دامن من نشست. خواب را برای شوهرم بیان کردم وی برآشفت و سیلی محکمی بر صورتم نواخت و گفت: آرزو داری همسر پادشاهی شوی که در مدینه ظهور کرده است.
این اثر آن سیلی است. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: اگر مسلمان شوی آزادت می کنم و همسر خودم قرار می دهم
و اگر مسلمان نمی شوی آزادت می کنم و به قبیلة خودت باز می گردانم
. وی مسلمان شد و پیامبر(ص) او را آزاد کرد و با وی عقد ازدواج بست.
وی در سال 50 یا 52 هجری در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.


توجه کن : سخن پیامبر به اورا که فرمود : و اگر مسلمان نمی شوی آزادت می کنم و به قبیلة خودت باز می گردانم وخودش خواست .

رحیق مختوم;236003 نوشت:
چگونه می ‏توان گفت: هدف آن بزرگوار (نعوذ باللَّه) شهوت رانى و خوشگذرانى بود (!!) هدف او از اين ازدواجها جز بسط و توسعه و نفوذ اسلام چيزى نبود، هدف او اين بود كه از عظمت و شوكت ديگران مخصوصا وابستگان خود به نفع اسلام و مسلمين استفاده كند تا هيچ كس در مغز خود اين را نپروراند كه بر اسلام جرأت و جسارت كند. پيامبر بزرگوار می ‏خواست از اين طريق حتى الامكان شهيد دادگان در راه خدمت به اسلام افسرده و دل سرد نشوند، اسلام در دل دشمنان رخنه كند و آنان به اسلام جلب‏ شوند. خلاصه جز اسلام انديشه ديگرى در سر نداشت، تنها هدف او مصلحت اسلام و مسلمين بود.

مرحبا بناصرنا !

من به سیاستمداری ایشان ایمان دارم

رحیق مختوم;235995 نوشت:
ی رو تفهیم نشدند چه چیزی بگوئیم که بگنجد

خالدبن ولید;235923 نوشت:
مانند دانا بودن بزبان حيوانات

رحیق مختوم;235995 نوشت:
پیامبر خاتم که افضل از تمام پیامبران بوده از سلیمان نبی هم کمتر بوده


سلیمان که یکی ازپاد شاهان قوم یهود است و داستانهایش با اسطوره مخلوط است

وکمتر و بیشترش را نمی دانم و قضاوتش دست من و شما نیست .

فقط در هیچ تاریخ معتبری نخواندم که ایشان زبان حیوانات می دانسته اند !

شما کتب تاریخی معتبری مانند المغازی ، الطبقات ، تاریخ الکبیر ، کتب ابن خلدون و.... را سند بیاورید.

وگرنه مریدان عاشق برای مراد خود ازین داستانها زیاد سر هم می کنند و این قضیه مربوط به امروز

و هزار سال پیش هم نیست !

شما سری به تحریفات عبدالله بن سبأ بزنید وببینید که در تحریفات ظاهراً مثبت امور

چه کارها که نکرد که بی شباهت به روایات روافض نیست !

کسی که علی را تا خدایی بالا برد و ...

----------

من سیاه نمایی نکنم شما هم حقایق را فتوشاپ نکنید ! قبوله

-------------

رحیق مختوم;235995 نوشت:
به نظر شما چه چیزی گفته بشود که بگنجد خوب است ؟؟؟ به نظر حضرتعالی اگر حرفی بزنیم که در تایید حرف شما باشد می گنجد ؟؟؟

چیزی بگوئید که اگر به زبان دنیا ترجمه شد باعث خنده نشود !

اگر چهارصد سال پیش مجلسی در کتابش می گوید که روایت است که حوریان بهشت 80 ذرع

طول دارند و مردم باور می کردند !!

دیگرامروزه مردم می دانند که 80 ذرع می شود 40 متر ( یعنی یک آپارتمان 13 طبقه)

خب من با این حوری 40 متری چه خاکی تو سرم بکنم ؟ ...

گاهی دفاع غلط از یک عقیده از انکار آن عقیده مضرتر است

رحیق مختوم;235995 نوشت:
جناب خالد بن ولید با عرض شرمندگی تمام باید به عرضتون برسونم اگر در پست های بعدی بخواهید بر علیه پیامبر عظیم الشان اسلام خدشه ایی ایجاد کنید با ویرایش و یا در حد افراطیش با حذف پست مواجه خواهید گردید

خدشه ای وارد نمی کنم اما توقعم رااز پیامبر بالا می دانم

حد افراطی مومنان عزیز را بارها چشیده ام چیز جدیدی نیست

شما بوظیفه تان عمل کنید اما مشغول ذمه اید که قبل از پاک کردن مطالب من

لااقل یکبار به آن چیزی که پاک می کنید فکر نکنید .

رحیق مختوم;235998 نوشت:
جناب خالد بن ولید انگار اصلا لای کتابی از کتب تاریخی را باز نکرده بصورت برداشتهای شخصی زاییده ذهن مبارکتان فرمایشاتی را می نویسید

من لای کتاب تاریخی را باز می کنم نه لای هر کتابی را :

رحیق مختوم;235998 نوشت:
تاريخ فقه و فقها، ص:28 و 29

رحیق مختوم;236003 نوشت:
الكافي، ج‏5، ص: 391

رحیق مختوم;236003 نوشت:
غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، ج‏3، ص: 107


کتابهای تاریخی معتبر در تاریخ اسلام عبارتند از :
المغازی عمرواقدی
الطبقات ابن سعد واقدی
تاریخ الکبیر (طبری)
مقدمات ابن خلدون
(تا حدی )تاریخ یعقوبی
المسالک والممالک استخری
فتوح البلدان بلاذری

هر وقت خواستید سند بدهید ازین کتب معتبرسند بیاورید ، باشه ؟

خالدبن ولید;236019 نوشت:
اگر چهارصد سال پیش مجلسی در کتابش می گوید که روایت است که حوریان بهشت 80 ذرع طول دارند و مردم باور می کردند !! دیگرامروزه مردم می دانند که 80 ذرع می شود 40 متر ( یعنی یک آپارتمان 13 طبقه) خب من با این حوری 40 متری چه خاکی تو سرم بکنم ؟ ... گاهی دفاع غلط از یک عقیده از انکار آن عقیده مضرتر است


با سلام

دوست گرامی

علامه مجلسی که از خودش حدیث در نیاورده ، اولین اشخاصی که این اخبار را شایع کردند اصحاب پیامبر (ص) مخصوصا انهایی که با یهود دوست صمیمی بودند مثل جناب ابوهریره و عمر و کعب الاحبار و معاویه وعمروعاص و....

واینهم احادیث شگفت تر ، اگر با ماشین حساب هم توانستید حساب کنید مارا خبر کنید !!!!


(أخبرنا) محمد بن ناصر أنبأنا أبو البركات طلحة بن أحمد القاضي أنبأنا أبو الحسن محمد بن أحمد بن المهتدي أنبأنا أبو الفضل بن أحمد بن محمد الفراني الفقيه حدثنا جدي أبو عمرو وأحمد بن أبي أنبأنا عبد الله بن محمد بن يعقوب حدثنا سليمان بن داود أبو سعيد الهروي حدثنا إبراهيم بن يونس العبدي أنبأنا أسد بن سعيد عن سليمان التيمي عن أبي عثمان النهدي عن سلمان الفارسي قال قال رسول الله يا سلمان ألا أحدثك من غرائب حديثي قلت بلى منّ علينا بما منّ الله عليك قال نعم يا سلمان ما من عبد يقوم في ظلمة وغفلة الناس فيستاك ويتوضأ ويمشط رأسه و لحيته ويصلي ركعتين يقرأ في كل ركعة بفاتحة الكتاب و(قل يا أيها الكافرون) وفي الثانية بفاتحة الكتاب و (قل هو الله أحد) ويتشهد ويسلم ويقول لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيي ويميت وهو حي لا يموت بيده الخير وهو على كل شيء قدير اللهم لا مانع لما أعطيت ولا معطي لما منعت ولا ينفع ذا الجد منك الجد رافعا بها صوته ثم يقوم فيصلي ركعتين يقرأ في أول ركعة بفاتحة الكتاب و (قل أعوذ برب الفلق) وفي الثانية بفاتحة الكتاب و (قل أعوذ برب الناس) و يتشهد ويسلم ويقول لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد وهو على كل شيء قدير اللهم لا مانع لما أعطيت ولا معطي لما منعت ولا ينفع ذا الجد منك الجد رافعا بها صوته جعل الله تعالى بينه وبين جهنم ستة خنادق ما بين الخندق والخندق كما بين السماء والأرض وكتب الله له بكل ركعة سبعين ركعة ما من شيء فيه استعاذة إلا وهو يقول اللهم أعذ هذا المصلي مني

حتى أن النار تقول اللهم كما جعلتني بردا وسلاما على إبراهيم فنج هذا مني وكان له كفلان من الأجر في تلك الليلة والذي بعثني بالحق له في الجنان في كل جنة ألف مدينة من ذهب وألف مدينة من فضة وألف مدينة من لؤلؤ وألف مدينة من زبرجد وألف مدينة من ياقوتة حمراء وألف مدينة من در وألف مدينة من جوهر في كل مدينة ألف قصر في كل قصر ألف دار في كل دار ألف خيمة في كل خيمة ألف بيت في كل بيت ألف سرير على كل سرير زوجة من الحور العين بين يدي كل زوجة سماطان من الوصفاء والوصائف مد البصر ولكل جارية منهن سبعون ألف ماشطة يمشطن قرونهن بمسك أذفر بين كل مشاطة منها ما لا عين رأت ولا أذن سمعت ولا خطر على قلب بشر حواجبهن كالأهلة وأشفارهن كقوادم النسور ويعطي الله في كل بيت نهرا من سلسبيل ونهرا من كوثر ونهرا من رحيق مختوم حافتاه أشجار منشورة حمل تلك الأشجار حور كلما أخذوا بيد واحدة منها نبت مكانها أخرى ويعطي الله المؤمن من القوة ما يأتي على تلك الأزواج كلها ويأكل ذلك الطعام ويشرب ذلك الشراب وكلما أتى زوجه تعود كما كانت وكلما أكل فاكهة فكأنه لم يأكلها قط وكلما شرب شرابا يعود كأنه لم يشرب قط فقال سلمان يا رسول الله ما سمعت أذناي حديثا أظرف ولا أعجب من هذا قال رسول الله هذا من فضل الله وعظمته حدثني خليلي جبريل قال يا محمد الذين آمنوا بالله واليوم الآخر إذا قاموا في ظلمة الليل وغفلة الناس يصلون فإن الله تعالى يقول يا ملائكتي أي شجرة رطبة من بين أشجاري ومن قام من نوم طيب وفراش لين يريد بذلك وجهي ما ثوابه فتقول له الملائكة أنت أعلم يا رب فيقول اكتبوا له ألف حسنة وامحوا عنه ألف سيئة وارفعوا له ألف درجة وافتحوا له ألف باب في دار الجلال

همچنین :
(أبو يعلى) حدثنا محمد بن يحيى بن أبي سمينة حدثنا عبد الله بن رجاء حدثنا جرير بن أيوب عن الشعبي عن نافع بن بريدة عن ابن مسعود أنه سمع النبي يقول وقد أهل رمضان لو علم العباد ما في رمضان لتمنت أمتي أن يكون رمضان السنة كلها فقال رجل من خزاعة حدثنا به قال إن الجنة تزين لرمضان من رأس الحول إلى الحول حتى إذا كان أول يوم من رمضان هبت ريح من تحت العرش فصفقت ورق الجنة فينظر الحور العين إلى ذلك فقلن يا رب اجعل لنا من عبادك من هذا الشهر

أزواجا تقر أعيينا بهم و تقر أعينهم بنا قال فما من عبد يصوم إلا زوج زوجة من الحور العين في خيمة من درة مجوفة مما نعمت الله حور مقصورات في الخيام على كل امرأة منهن سبعون حلة ليس فيها حلة على لون الأخرى ويعطى سبعون لونا من الطيب ليس منها ريح على ريح الآخر لكل امرأة سرير من ياقوتة حمراء موشى بالدر على كل سرير سبعون فراشا بطائنها من استبرق وفوق السبعين فراشا سبعون أريكة لكل امرأة منهن سبعون ألف وصيفة لحاجتها وسبعون ألف وصيف مع كل وصيفة صحفة من ذهب فيها لون طعام يجد لآخر لقمة منها لذة لا يجد لأوله ويعطي زوجها مثل ذلك على سرير من ياقوت أحمر عليه سواران من ذهب موشى بياقوت أحمر هذا بكل يوم صام من رمضان سوى ما عمل من الحسنات

عبد الوهاب بن محمد بن الفضل بن علوية بن مصعب قدم علينا همدان حدثنا أحمد بن جعفر عن جده عن محمد بن عبد الرحمن القطان عن أبي بكر الجوهري عن محمد بن إبراهيم بن عامر عن محمد بن إبراهيم العباداني عن الحسن بن علي عن بشر بن السري عن الهيثم عن حماد بن زيد عن أنس مرفوعا من طول شاربه في دار الدنيا طول الله ندامته يوم القيامة وسلط الله عليه بكل شعرة على شاربه سبعين شيطانا فإن مات على ذلك الحال لا تستجاب له دعوة ولا تنزل عليه رحمة ولا ينظر الله تعالى إليه يوم القيامة ومن أطال شاربه تسميه الملائكة نجسا وإن مات مات عاصيا وقام من قبره مكتوبا بين عينيه آيس من رحمة الله ولا يطول شاربه إلا ملعون على لسان الملائكة والنبيين ويمشي على الأرض والأرض تلعنه من تحته ومن طول شاربه فلا يصيب شفاعتي ولا يشرب من حوضي وضيق الله عليه قبره وشدد عليه منكرا ونكيرا وأظلم عليه قبره وينزل عليه ملك الموت وهو عليه ضبان ومن قص شاربه فله عند الله بكل شعرة من الثواب ألف مدينة من در وياقوت في كل مدينة ألف قصر في كل قصر ألف دار من الرحمة في كل دار ألف حجرة من الزعفران في كل حجرة ألف صفة من الزبرجد في كل صفة ألف بيت من المسك في كل بيت ألف سرير فوق كل سرير جارية من الحور العين على رأسها تاج من النور مكلل بالدر والياقوت وهي تقول كل يوم ألف مرة أنت طالبي وقرة عيني وأنت صاحبي فنظر الله تعالى إليه كل يوم ألف مرة من فوق عرشه ويقول لملائكته ألا تنظرون إلى عبدي قص شاربه من مخافتي وعزتي وجلالي لأضعف نور كرامتي ولأزينه بين الناس ولأدخلنه جنتي

+++

في فساد بين القرابات والقطيعة بينهم غضب الله عليه في الدنيا ولعنه وكان عليه كوزر من قطع الرحم ومن عمل في تزويج رجل حلالا حتى يجمع بينهما زوجه الله ألف امرأة من الحور العين كل امرأة في قصر من در وياقوت وكان له بكل خطوة خطاها أو كلمة تكلم بها في ذلك عبادة سنة قيام ليلها وصيام نهارها ومن عمل في فرقة بين امرأة وزوجها كان عليه لعنة الله في الدنيا والآخرة وحرم الله عليه النظر إلى وجهه ومن عاد ضرير إلى المسجد أو إلى منزله أو إلى حاجة من حوائجه كتب الله بكل قدم رفعها أو وضعها عتق رقبة وصلت عليه الملائكة حتى يفارقه ومن مشى لضرير في حاجة حتى يقضيها أعطاه الله براءتين براءة من النار وبراءة من النفاق وقضى له سبعين ألف حاجة من حوائج الدنيا ويخوص في الرحمة حتى يرجع ومن قام على مريض يوما وليلة بعثه الله مع خليله إبراهيم حتى يجوز على الصراط كالبرق اللامع ومن سعى لمريض في حاجة خرج من ذنوبه كيوم ولدته أمه فقال رجل من الأنصار فإن كان المريض قرابته أو بعض أهليه فقال رسول الله ومن أعظم أجرا ممن سعى في حاجة أهله ومن ضيع أهله وقطع رحمه حرمه الله حسن الجزاء يوم يجزي المحسنين وصيره مع الهالكين حتى المخروج وأين له بالمخروج ومن مشى لضعيف في حاجة أو منفعة أعطاه الله كتابه بيمينه ومن أقرض ملهوفا فأحسن طلبه فليستأنف العمل وله عند الله بكل درهم ألف قنطار في الجنة ومن فرج عن أخيه كربة من كرب الدنيا فرج الله عنه كرب الدنيا والآخرة ونظر إليه نظرة رحمة ينال بها الجنة ومن مشى في صلح بين امرأة وزوجها كان له أجر ألف شهيد قتلوا في سبيل الله عز وجل حقا وكان له بكل خطوة وكلمة عبادة سنة صيامها وقيامها ومن أقرض أخاه المسلم فله بكل درهم وزن جبل أحد وحراء وثبير وطور سيناء حسنات فإن رفق به في طلبه بعد حله جرى له بكل يوم صدقة وجاز على الصراط كالبرق اللامع لا حساب عليه ولا عذاب ومن مطل طالبه وهو يقدر على قضائه فعليه خطيئة عشار فقام إليه عوف بن مالك الأشجعي فقال وما خطيئة العشار فقال رسول الله خطيئة العشار أن عليه في كل يوم لعنة الله والملائكة والناس أجمعين ومن يلعن الله فلن تجد له نصيرا ومن اصطنع إلى أخيه المسلم معروفا ثم من به عليه أحبط الله عليه أجره وخيب سعيه ثم قال ألا وإن الله حرم على المنان والبخيل والمختال والقتات والجواط والجعظري والعتل والزنيم ومدمن الخمر الجنة ومن تصدق بصدقة أعطاه بوزن كل درة منها مثل جبل أحد من نعيم الجنة ومن مشى بها إلى المسكين كان له مثل ذلك ولو تداولها أربعون ألف إنسان حتى تصل إلى المسكين كان لكل واحد منهم مثل ذلك الأجر كاملا وما عند الله خير وأبقى للذين اتقوا وأحسنوا ومن بنى مسجدا أعطاه الله بكل شبر أو قال بكل ذراع أربعين ألف ألف مدينة من ذهب وفضة ودر وياقوت وزبرجد ولؤلؤ في كل مدينة ألف ألف قصر في كل قصر سبعون ألف ألف دار في كل دار أربعون ألف ألف بيت في كل بيت
أربعون ألف ألف سرير على كل سرير زوجة من الحور العين وفي كل بيت أربعون ألف ألف وصيف وأربعون ألف ألف وصيفة وفي كل بيت أربعون ألف ألف مائدة على كل مائدة أربعون ألف ألف قصعة في كل قصعة أربعون ألف ألف لون من الطعام ويعطي الله وليه من القوة ما يأتي على تلك الأزواج وذلك الطعام والشراب في يوم واحد ومن تولى أذان مسجد من مساجد الله يريد بذلك وجه الله أعطاه الله ثواب أربعين ألف ألف نبي وأربعين ألف ألف صديق وأربعين ألف ألف شهيد ويدخل في شفاعة أربعين ألف ألف أمة كل أمة أربعون ألف ألف رجل وله في كل جنة من الجنان أربعون ألف ألف مدينة في كل مدينة أربعون ألف ألف قصر في كل قصر أربعون ألف ألف دار في كل دار أربعون ألف ألف بيت في كل بيت أربعون ألف ألف سرير على كل سرير زوجة من الحور العين سعة كل بيت منها سعة الدنيا أربعون ألف ألف مرة بين يدي كل زوجة أربعون ألف ألف وصيف وأربعون ألف ألف وصيفة في كل بيت أربعون ألف ألف مائدة على كل مائدة أربعون ألف ألف قصعة على كل قصعة أربعون ألف ألف لون لو نزل به الثقلان لأوسعهم بأدنى بيت من بيوته بما شاؤوا من الطعام والشراب واللباس والطيب والثمار وألوان التحف والطرائف والحلى والحلل كل بيت منها يكتنف بما فيه من هذه الأشياء عن البيت الآخر قال فإذا قال المؤذن أشهد أن لا إله إلا الله اكتنفه سبعون ألف ملك كلهم يصلون عليه ويستغفرون له وهو في ظل رحمة الله حتى يفرغ وكتب له ثوابه أربعون ألف ألف ملك ثم يصعدون إلى الله ومن مشى إلى مسجد من المساجد فله بكل خطوة يخطوها حتى يرجع إلى منزله عشر حسنات وتمحى عنه بها عشر سيئات ويرفع له بها عشر درجات ومن حافظ على الجماعة حيث كان ومع من كان مر على الصراط كالبرق اللامع في أول زمرة مع السابقين ووجهه أضوأ من القمر ليلة البدر وكان له بكل يوم وليلة حافظ عليها ثواب شهيد ومن حافظ على الصف المقدم فأدرك أول تكبيرة من غير أن يؤذي مؤمنا أعطاه الله مثل ثواب المؤذن في الدنيا والآخرة ومن بنى على ظهر طريق يهوي إليه عابروا السبيل بعثه الله يوم القيامة على نجيبة من در ووجهه يضيء لأهل الجمع حتى يقول أهل الجمع هذا ملك من الملائكة لم ير مثله حتى يزاحم إبراهيم في قبته ويدخل الجنة بشفاعته أربعون ألف رجل ومن شفع لأخيه المسلم في حاجة له نظر الله إليه وحق على الله أن لا يعذب عبدا بعد نظره إليه فإذا شفع له من غير طلب كان له مع ذلك أجر سبعين شهيدا ومن صام رمضان وكف عن اللغو والغيبة والكذب والخوض في الباطل وأمسك لسانه إلا عن ذكر الله وكف سمعه وبصره وجميع جوارحه عن محارم الله وعن أذى المسلمين كان له من القربة عند الله أن تمس ركبته ركبة إبراهيم خليله ومن احتفر بئرا حتى يبسط ماؤه فيبذلها للمسلمين كان له كأجر من توضأ منها وصلى وله بعدد شعر من شرب منها حسنات إنس أو جن أو بهيمة أو سبع أو طائر أو غير ذلك وله بكل شعرة من ذلك عتق

به نام خدا
با سلام
ضمن تشكراز تمامي بزرگواراني كه در اين تاپيك مشاركت مي كنند درخواست دارم صرفا درخصوص موضوع و سرنگار تاپيك مطالبشان را مرقوم فرمايند .
بحث دين همسران پيامبر (ص) ، فلسفه اين ازدواج ها و ساير مباحث كلامي يا تاريخي در موضوع اين تاپيك نيست و هر چند بحث هاي خوبي انجام شده كه مي توان به نتيجه اش اميدوار بود و بنده هم بي رغبت نيستم در آن مشاركت داشته باشم اما جايش در اين تاپيك نيست لذا از همكاران بزرگوار تقاضا مي كنم تاپيكي ديگر ايجاد نمايند و پستهاي غير مرتبط را به تاپيك مذكور منتقل نمايند تا هم بحث مبسوط و منسجمي صورت گيرد و هم از انحراف تاپيك فعلي جلوگيري شود . بسياري از شبهات و سوالاتي كه در برخي پستها مطرح شده است نيازمند پاسخگويي دقيق و مبسوطند در غير اينصورت شائبه بي پاسخ بودن چنين شبهاتي مطرح خواهد بود لذا لازم است در يك موضوع جداگانه به بحث و بررسي گذاشته شوند .
با تشكر

amin0151;235945 نوشت:
با سلام ممنون از کارشناسان محترم بابت پاسخگویی به نظر بنده نمی تواند دلیل قانع کننده ای باشد برای جلوگیری از سوءاستفاده از موقعیت پیامبر اجازه ی ازدواج به همسران ایشان نداده است. پس چرا برای دختر ایشان چنین حکمی صادر نشده است؟ کسی که داماد پیامبر می شود موقعیت بهتری دارد یا کسی که همسر ایشان را بعد از رحلت انتخاب می کند؟

بله چنين سوء استفاده اي از موقعيت دامادي پيامبر (ص) هم مي شد صورت گيرد و براي دختر پيامبر (ص) حضرت صديقه طاهره(س) نيز خواستگاراني كه چنين شائبه اي در مقاصدشان بود ، وجود داشت كه پيامبر (ص) همه ي آنها را رد كردند كه شرح اين خواستگاري ها را مي توانيد در كتب تاريخي ببينيد (1)
و تنها فردي براي اين ازدواج پذيرفته شد كه عمل و انتساب ايشان مورد تاييد خداوند متعال بود و خليفه و ادامه دهنده بحق دين الهي و سيره نبوي بودند .

(1)- مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص ۳۴۵نيز ر. ك : تذکرة الخواص، ص ۳۰۶.

هدی;236042 نوشت:

بله چنين سوء استفاده اي از موقعيت دامادي پيامبر (ص) هم مي شد صورت گيرد و براي دختر پيامبر (ص) حضرت صديقه طاهره(س) نيز خواستگاراني كه چنين شائبه اي در مقاصدشان بود ، وجود داشت كه پيامبر (ص) همه ي آنها را رد كردند كه شرح اين خواستگاري ها را مي توانيد در كتب تاريخي ببينيد (1)
و تنها فردي براي اين ازدواج پذيرفته شد كه عمل و انتساب ايشان مورد تاييد خداوند متعال بود و خليفه و ادامه دهنده بحق دين الهي و سيره نبوي بودند .

(1)- مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص ۳۴۵نيز ر. ك : تذکرة الخواص، ص ۳۰۶.

پس این موضوع را می شود به این قضیه ربط داد که پیامبر بسیاری از مسایل زندگی را با

درایت شخصی و سیاست و کیاست ذاتی اش ضبط و ربط می کرد نه با استناد به وحی و

عالم ماورا ء .

و گفتن این مطلب که برای هر عمل ایشان شان نزولی موجود است

چیزی نیست جز ارادت بیش از حد و غلو در اعتقادات

پس بسیاری از روایات موجود که برای پیامبر اعمالی خارق العاده تصور میکنند

ومعجزات عجیب میتراشند ادامه روایات دوستمان است که نمونه هایی را آورده است !

هدی;236042 نوشت:

بله چنين سوء استفاده اي از موقعيت دامادي پيامبر (ص) هم مي شد صورت گيرد و براي دختر پيامبر (ص) حضرت صديقه طاهره(س) نيز خواستگاراني كه چنين شائبه اي در مقاصدشان بود ، وجود داشت كه پيامبر (ص) همه ي آنها را رد كردند كه شرح اين خواستگاري ها را مي توانيد در كتب تاريخي ببينيد (1)
و تنها فردي براي اين ازدواج پذيرفته شد كه عمل و انتساب ايشان مورد تاييد خداوند متعال بود و خليفه و ادامه دهنده بحق دين الهي و سيره نبوي بودند .

(1)- مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص ۳۴۵نيز ر. ك : تذکرة الخواص، ص ۳۰۶.

با سلام
این پاسخ سئوال بنده نیست.اگر قرار است از نسبت با پیامبر سو استفاده نشود برای همه باید یکسان باشد،و نه اینطور
پس این استدلال شما که ازدواج زنان پیامبر می توانست مورد سو استفاده قرار بگیرد رد است

ضمنا در همین سایت یک تایپیک دیدم در این مورد که زنان پیامبر لزوما از اهل بیت نیستند.یعنی بسیاری از این زنان در زمره اهل بیت قرار نمی گیرند چه برسد به اینکه از این نسبت بخواهد سو استفاده شود،در نتیجه این دلیل هم ردی بر نظریه شماست.

این موضوع برای بنده جای سئوال است،دوستان که نظرات دیگری دارند خوشحال می شوم آنرا بیان کنند:Gol::Gol:

نقل قول:
[=times new roman]سلیمان که یکی ازپاد شاهان قوم یهود است و داستانهایش با اسطوره مخلوط است
جناب خالد بن ولید بنده نمیدانم شما از کدام سلیمان حرف میزنید ولی من منظورم همان سلیمانی است که در قرآن کریم از اون یاد شده است اگر فکر میکنید قرآن در صدد اسطوره سازیست فکر کنم باید در عقیده و ایمانتان کمی تامل بفرمائید

نقل قول:
[=times new roman]وکمتر و بیشترش را نمی دانم و قضاوتش دست من و شما نیست .
من میگم شما دنبال یه چیز دیگه ایی هستید میفرمائید نه من تعجبم از اینه که حضرتعالی به کتب تاریخی که اسمهای اونها رو آوردید استناد میکنید ولی زحمت خواندن چهارتا آیه از قرآن را به خودتان نمیدهید که ببینید منظور ما از سلیمان سلیمان نبی بود نه اون سلیمانی که شما اسطوره می انگارید
الحق و الانصاف که خداوند میفرماید افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوبهم اقفالها بیراه نگفته


نقل قول:
[=times new roman]فقط در هیچ تاریخ معتبری نخواندم که ایشان زبان حیوانات می دانسته اند !
شما معتبر تر از قرآن کتابی سراغ دارید بحثهایی که بین سلیمان نبی و هدهد بر سر سرزمین سبا آمده و یا اخطار مورچه به دیگر مورچه ها و جریاناتی که بعدش اتفاق افتاد آیا لازم است در تواریخ معتبر بنویسند در ثانی آیا حضرتعالی تمام کتب تاریخی را مطالعه کردید که این مباحث در آن نباشد چه کتابی مهمتر از قرآن که با صراحت و وضوح به بیان مسائل می پردازد انصافا باید کمی که نه بلکه بسیار هم زیاد در خودتون اندیشه کنید
نقل قول:
[=times new roman]شما کتب تاریخی معتبری مانند المغازی ، الطبقات ، تاریخ الکبیر ، کتب ابن خلدون و.... را سند بیاورید.
مطمئنا شما که کتبی مانند کافی و خود قرآن را قبول ندارید بعید نیست اگر به کتب فوق الذکر دلیل بیاوریم نیز خدشه کنید من واقعا متعجبم از اینکه شما کتاب کافی که یکی از معتبرترین کتب شیعی هست رو قبول ندارید ولی کتاب الطبقات ابن سعد را قبول دارید روانشناسان می گویند عشق انسان رو کر و کور میکند که دیگر چشم و گوشش بر همه چیز بسته میشه شما هم الان عشق همین چند تا کتاب شدید و دیگر غیر از این کتب هیچ کتابی معتبر نیست
نقل قول:
[=times new roman]وگرنه مریدان عاشق برای مراد خود ازین داستانها زیاد سر هم می کنند و این قضیه مربوط به امروز
و هزار سال پیش هم نیست !
بله همین الان هم با یکی از آنها درگیر هستیم
آفتاب آمد دلیل آفتاب :khaneh:
[=times new roman]
نقل قول:
[=times new roman]شما سری به تحریفات عبدالله بن سبأ بزنید وببینید که در تحریفات ظاهراً مثبت امور
چه کارها که نکرد که بی شباهت به روایات روافض نیست !
ما هم منکر رد احادیث خرافی نیستیم ما یک معیار اصیل داریم که ائمه معصومین ما فرمودند اگر حتی کلامی را از ما شنیدید و دیدید به قرآن عرضه کنید اگر مطابقت داشت فبها و الا فضربوهوا علی الجدار
نقل قول:
[=times new roman]کسی که علی را تا خدایی بالا برد و ...
احتمال تحریف در احادیث و همچنین جعل احادیث بسیار زیاد است این دلیل نمیشود که اگر کسی حدیثی در غلو کردن مقام آقا امیر المومنین آورد پس آن حدیث بر حق است خود آقا امیر المومنین فرمودند
هَلَکَ فِیَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.
و فرمود (ع ):
دو کس درباره من هلاک شدند، یکى آنکه ، در دوستى افراط مى ورزد و یکى آنکه ، بهتان مى زند و افترا مى بندد.


[=times new roman]----------
نقل قول:
[=times new roman]من سیاه نمایی نکنم شما هم حقایق را فتوشاپ نکنید ! [=times new roman]قبوله
دستور العمل تمامی همکارانم این است که مطالب را از کتب معتبر ذکر کنند در ضمن آوردن حدیث بر فرض عقیده شما کپی پست هست نه فتوشاپ :ok: محض اطلاعتون باید بگم فتوشاپ برای کارهای گرافیکی هست ضمن اینکه وقتی اینهمه کتابهای متقن و مستدل وجود دارند چه نیاز به بقول شما فتوشاب و ... فتوشاپ و مسائلی این چنینی برای کسانی است که ضعف استدلال داشته باشند و یا بخواهند با لطایف الحیل مختلف بر خصم غلبه کنند بفرمایش امام سجاد علیه السلام که فرمودند اگر تمام دنیا مرا تنها بگذارند هرگز نمی هراسم وقتی قرآن با من است:ok::ok:
-------------
نقل قول:
[=times new roman]چیزی بگوئید که اگر به زبان دنیا ترجمه شد باعث خنده نشود !
[=times new roman]اگر چهارصد سال پیش مجلسی در کتابش می گوید که روایت است که حوریان بهشت 80 ذرع
طول دارند و مردم باور می کردند !!
دیگرامروزه مردم می دانند که 80 ذرع می شود 40 متر ( یعنی یک آپارتمان 13 طبقه)
خب من با این حوری 40 متری چه خاکی تو سرم بکنم
؟ ...
کم مسائل مضحک و خنده دار در بعضی کتب اهل تسنن هست که همکار گرانقدرم جناب رضا در بعضی پستها به آن اشاره کردند (در تایپیکهای دیگر) و یا کم مسائل خرافی در کتب همین مسیحیان توهم پرست وجود دارد چرا به آنها خورده نمیگیرید خواهشا یه سر به اناجیل تحریف شده بزنید ببینید که خدا را با چه افتضاحی و با چه مضحکه ایی به پست ترین حالات کشانیده اند مواردی مانند زنای یعقوب پیامبر ، کشتی گرفتن آن حضرت با خدا ، دزدی و شراب خواری حضرت مسیح ، و .... خاک بر سر آن دین و مذهبی که خدا و فرستادگانش را تا حد یک مجرم پائین بکشد اونوقت هر یکشنبه در کلیسا جمع شوند و برای فرار از هر کثافتکاری ای که میکنند به روحاینون شان پول بدهند تا گند کاریهایشان را پیش خدا بپوشانند این مسائل خنده دار نیست ولی احادیثی که مثلا در باب عرض و طول فرشتگان و حوریان آمده خنده دار هست آنهم روایاتی که باید یک عالم حدیثی بیاید و آنرا برای ما تفسیر کند نه من و شما
نقل قول:
[=times new roman]خدشه ای وارد نمی کنم اما توقعم رااز پیامبر بالا می دانم
شما توقع پیامبر را برآورده کردید که از پیامبر توقع دارید اونهم از نوع بالا پیامبر با آن همه عظمت شانش خداوند درباره ایشان میفرماید قل لااسئلکم علیه اجر الا الموده فی القربی
اجر رسالت را مودت نسبت به اهل بیتش معرفی کرده است شما چه توقعی میتوانید داشته باشید مگر ما کی هستیم که بخواهیم در مقابل آن بزرگوار توقعی داشته باشیم عجب حرفای جالبی میزنید حالا یکی مثل شما پیدا شده بعد از 1400 سال از پیامبری که نه اونو دیده و نه کلامی از دهان مبارکش شنیده توقع هم دارد جناب خالد بن ولید فکر نمیکنید یه کم توقعتان زیادی باشد :khaneh:یک پیشنهاد میدهم اینکه یه مدت به خلوص نفس بپردازید و چله نشینی بکنید شاید عالم کشف برای شما باز شد و اونوقت پیامبر رو زیارت کردید اونجا میتونید توقعاتتون رو حضورا به پیامبر بفرمائید

نقل قول:
[=times new roman]حد افراطی مومنان عزیز را بارها چشیده ام چیز جدیدی نیست
بله چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است اقرار العقلا علی انفسهم جایز بل واجب :khandeh!:

نقل قول:
[=times new roman]شما بوظیفه تان عمل کنید اما مشغول ذمه اید که قبل از پاک کردن مطالب من
لااقل[=times new roman] یکبار به آن چیزی که پاک می کنید فکر نکنید .
بنده وظیفه ام را خوب میدانم و احتیاج به سفارش هم نیست و در حد امکان هیچگونه ویرایش و حذفی انجام نخواهد شد ولی اگر ببینم کاربری فقط به بهانه ی زدن پست های اسپم و خلط موضوع بخواهد به ساحت قدسی پیامبر عظیم الشان و یا امامان معصوم علیهم السلام توهین و خدشه ایجاد کند با عرض شرمندگی این کار رو میکنم و مطمئن باشید تا در فرمایش حضرتعالی تعمق نشود چنین کاری صورت نمیگیرید

amin0151;236102 نوشت:
با سلام
این پاسخ سئوال بنده نیست.اگر قرار است از نسبت با پیامبر سو استفاده نشود برای همه باید یکسان باشد،و نه اینطور
پس این استدلال شما که ازدواج زنان پیامبر می توانست مورد سو استفاده قرار بگیرد رد است

ضمنا در همین سایت یک تایپیک دیدم در این مورد که زنان پیامبر لزوما از اهل بیت نیستند.یعنی بسیاری از این زنان در زمره اهل بیت قرار نمی گیرند چه برسد به اینکه از این نسبت بخواهد سو استفاده شود،در نتیجه این دلیل هم ردی بر نظریه شماست.

این موضوع برای بنده جای سئوال است،دوستان که نظرات دیگری دارند خوشحال می شوم آنرا بیان کنند:gol::gol:

النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (6)
پيغمبر اكرم ولايتش بر مؤمنين بيشتر است از ولايت خود آنها بر نفوس خود و زنهاى او حكم مادران آنها را دارند و صاحبان ارحام بعض از ارحام مقدم و سزاوارترند از بعض ديگر در كتاب اللَّه از مؤمنين و مهاجرين مگر اينكه بخواهيد نسبت به اولياء خودتان معروفى بجا آوريد اين دستور در كتاب الهى مسطور است.
النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مؤمنين اختيار جان و مال و عرض خود را دارند چنانچه فرمودند
«الناس مسلطون على اموالهم و انفسهم»
و لكن ولاية كليه بر جان و مال مؤمنين بر پيغمبر (ص) ثابت است كه هر چه امر بفرمايد واجب است اطاعة او چنانچه خداوند ولاية كليه ذاتيه بر تمام بندگان دارد پيغمبر و امام هم همين ولاية را دارند به جعل الهى كه چنانچه در غدير خم فرمود
الست اولى بالمؤمنين من انفسهم قالوا بلى يا رسول اللَّه فقال من كنت موليه فهذا على مولاه»
و اين ولاية كليه بعد از نبى براى ائمه (ع) ثابت است كه اولى الامر هستند چنانچه ميفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء آيه 59).
وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ فقط در تحريم نكاح بعد از رسول چنانچه ميفرمايد در همين سوره آيه 53 وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً و اما در ساير احكام مادرى مثل جواز نظر و ميراث و اينكه دختران آنها حكم خواهرى داشته باشند نتوان ازدواج كرد و خواهران آنها حكم خاله داشته باشند و برادران حكم خالو ندارند و از اين باب غلط صرف بود كه به معاويه ميگفتند خال المؤمنين.

____________________________________
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏10، ص: 477

amin0151;236102 نوشت:
با سلام
این پاسخ سئوال بنده نیست.اگر قرار است از نسبت با پیامبر سو استفاده نشود برای همه باید یکسان باشد،و نه اینطور
پس این استدلال شما که ازدواج زنان پیامبر می توانست مورد سو استفاده قرار بگیرد رد است

ضمنا در همین سایت یک تایپیک دیدم در این مورد که زنان پیامبر لزوما از اهل بیت نیستند.یعنی بسیاری از این زنان در زمره اهل بیت قرار نمی گیرند چه برسد به اینکه از این نسبت بخواهد سو استفاده شود،در نتیجه این دلیل هم ردی بر نظریه شماست.

این موضوع برای بنده جای سئوال است،دوستان که نظرات دیگری دارند خوشحال می شوم آنرا بیان کنند:gol::gol:

مفاد و مراد از اينكه فرمود:" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ"

" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ"" انفس مؤمنين"، يعنى خود مؤمنين، و بنا بر اين، معناى" أولى بودن رسول خدا (ص) به مؤمنين از خود مؤمنين" اين است كه آن جناب اختياردارتر نسبت به مؤمنين است از خود مؤمنين، و معناى اولويت اين است كه فرد مسلمان هر جا امر را دائر ديد بين حفظ منافع رسول خدا (ص) و حفظ منافع خودش، بايد منافع رسول خدا (ص) را مقدم بدارد.
و بنا بر اين معناى آيه اين می ‏شود كه مؤمن هر حق و منافعى كه براى خودش قائل است، اگر حفظ جان خويش است و اگر دوست داشتن خودش است، و اگر براى خود حرمتى قائل است، و اگر استجابت دعوت است، و اگر به كار بردن اراده خويش است، هر چه باشد، رسول خدا (ص) مقدم بر او است، يعنى هر جا كه امر دائر شد بين حفظ جان رسول خدا (ص)، يا جان خودش، يا بين دوست داشتن رسول خدا (ص)، يا دوست داشتن خودش، و همچنين ساير موارد ديگر، جانب رسول خدا (ص) را بر جانب خود ترجيح دهد.
در نتيجه، اگر در هنگام خطر، جان رسول خدا (ص) در مخاطره قرار گيرد، يك فرد مسلمان موظف است كه با جان خود سپر بلاى آن جناب شود و خود را فدايش كند.
و همچنين در تمامى امور دنيا و دين، رسول خدا (ص) أولى و اختياردارتر است، و اينكه گفتيم در تمامى امور دنيا و دين، به خاطر اطلاقى است كه در جمله" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" هست.
از اينجا روشن می ‏شود
اينكه بعضى «1» گفته ‏اند: مراد اولويت آن جناب در دعوت است، يعنى وقتى آن جناب مؤمنين را به چيزى دعوت كرد، و نفس مؤمنين ايشان را به چيز ديگر، واجب است دعوت او را اطاعت كنند و دعوت نفس خود را عصيان كنند، در نتيجه آيه مورد بحث همان را مى‏گويد كه آيه" وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ" «2» و آيه‏ " وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ" «3» و آياتى ديگر نظير آن، در مقام بيان آن است، تفسير ضعيفى است براى اينكه گفتيم آيه مطلق است، و همه شؤون دنيايى و دينى را شامل می ‏شود.

و همچنين آن تفسير ديگر كه گفته‏ اند «4»: مراد نافذتر بودن حكم آن جناب نسبت به حكمى كه مؤمنين عليه يكديگر مى‏كنند، مى‏باشد هم چنان كه در آيه" فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ" «5» منظور سلام كردن به يكديگر است، پس به گفته اين مفسرين برگشت معناى آيه مورد بحث به اين است كه رسول خدا (ص) بر مؤمنين ولايت دارد، ولايتى كه فوق ولايت آنان نسبت به يكديگر است، كه آيه" وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" «6» بر آن دلالت دارد اين قول نيز ضعيف است براى اينكه سياق با آن مساعد نيست.
" وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ"- اينكه زنان رسول خدا (ص) مادران امتند، حكمى است شرعى و مخصوص به آن جناب، و معنايش اين است كه همانطور كه احترام مادر، بر هر مسلمان واجب، و ازدواج با او حرام است، همچنين احترام همسران رسول خدا (ص) بر همه آنان واجب، و ازدواج با آنان بر همه حرام است، و در آيات بعد به مساله حرمت نكاح با آنان تصريح نموده و مى‏فرمايد" وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً".
پس تشبيه همسران رسول خدا (ص) به مادران، تشبيه در بعضى از آثار مادرى است، نه همه آنها، چون مادر به غير از وجوب احترام و حرمت نكاح، آثار ديگرى نيز دارد، از فرزند خود ارث مى‏برد، و فرزند از او ارث مى‏برد، و نظر كردن به روى او جائز است، و با دخترانى كه از شوهر ديگر دارد نمى‏شود ازدواج كرد، چون خواهر مادرى آدمى است، و نيز پدر و مادر مادر، جد و جده آدمى است، و برادرانش دايى، و خواهرانش خاله انسان است، ولى همسران رسول خدا (ص) به غير از آن دو حكم، احكام ديگر مادرى را ندارند.
*************************************
(1) تفسير كشاف، ج 3، ص 523.
(2) سوره نساء، آيه 59. [.....]
(3) هيچ رسولى نفرستاديم مگر براى آنكه به اذن خدا اطاعت شود. سوره نساء، آيه 64.
(4) روح البيان، ج 7، ص 138.
(5) پس به خودتان سلام كنيد. سوره نور، آيه 61.
(6) مردان و زنان مؤمن بعضى بر بعض ديگر ولايت دارند. سوره برائت، آيه 71.
_________________________
ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 414

رحیق مختوم;236155 نوشت:

" وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ"- اينكه زنان رسول خدا (ص) مادران امتند، حكمى است شرعى و مخصوص به آن جناب، و معنايش اين است كه همانطور كه احترام مادر، بر هر مسلمان واجب، و ازدواج با او حرام است، همچنين احترام همسران رسول خدا (ص) بر همه آنان واجب، و ازدواج با آنان بر همه حرام است، و در آيات بعد به مساله حرمت نكاح با آنان تصريح نموده و مى‏فرمايد" وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً".
پس تشبيه همسران رسول خدا (ص) به مادران، تشبيه در بعضى از آثار مادرى است، نه همه آنها، چون مادر به غير از وجوب احترام و حرمت نكاح، آثار ديگرى نيز دارد، از فرزند خود ارث مى‏برد، و فرزند از او ارث مى‏برد، و نظر كردن به روى او جائز است، و با دخترانى كه از شوهر ديگر دارد نمى‏شود ازدواج كرد، چون خواهر مادرى آدمى است، و نيز پدر و مادر مادر، جد و جده آدمى است، و برادرانش دايى، و خواهرانش خاله انسان است، ولى همسران رسول خدا (ص) به غير از آن دو حكم، احكام ديگر مادرى را ندارند.
*************************************
(1) تفسير كشاف، ج 3، ص 523.
(2) سوره نساء، آيه 59. [.....]
(3) هيچ رسولى نفرستاديم مگر براى آنكه به اذن خدا اطاعت شود. سوره نساء، آيه 64.
(4) روح البيان، ج 7، ص 138.
(5) پس به خودتان سلام كنيد. سوره نور، آيه 61.
(6) مردان و زنان مؤمن بعضى بر بعض ديگر ولايت دارند. سوره برائت، آيه 71.
_________________________
ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 414

دوست عزیز شما در قسمت دوم مطلب که انرا بولد کردم قسمت اول صحبت خود را رد کرده اید
پس نیازی به جواب آن نمی بینم،پاسخ سئوال بنده را که در ابتدا آورده ام ندادید

اینها که شما و دوستان دیگر میفرمایید دلیلی بر عدم ازدواج همسران پیامبر نیست،حداقل دلیلی قانع کننده برای بنده

من قران میخوانم و به آن اعتقاد دارم،ولی به دنبال یک دلیل عقلانی برای یک موضوع هستم که متاسفانه آن را پیدا نمی کنم

amin0151;236167 نوشت:
دوست عزیز شما در قسمت دوم مطلب که انرا بولد کردم قسمت اول صحبت خود را رد کرده اید
پس نیازی به جواب آن نمی بینم،پاسخ سئوال بنده را که در ابتدا آورده ام ندادید
اینها که شما و دوستان دیگر میفرمایید دلیلی بر عدم ازدواج همسران پیامبر نیست،حداقل دلیلی قانع کننده برای بنده
من قران میخوانم و به آن اعتقاد دارم،ولی به دنبال یک دلیل عقلانی برای یک موضوع هستم که متاسفانه آن را پیدا نمی کنم

حقیقتا جالب است که بعد از سالیانی چند کسانی پیدا می شوند و تفاسیر علمای شیعه رضوان الله علیهم را نقض میکنند آنهم تفسیر عالمانی مانند علامه طباطبائی !!!!!!!!!
جناب امین خوب مطالعه بفرمائید تناقضی نیست علت اینکه ما و شما نمیتوانیم مطلب را بگیریم این است اینها دلایل نقلی است و شما بقول خودتان بدنبال دلیل عقلی هستید
چقدر جالب است که دلایل روشن نقلی را رها کردیم و بدنبال دلایل عقلی میگردیم آنوقت وقتی دلایل عقلی که همکار گرانقدرم جناب هدی ذکر کردند را نیز رد میکنیم و میگوییم این دلایل کافی نیست
جناب امین کجای این که زنان پیامبر نمیتوانستند بعد از او ازدواج کنند غیر عقلی است دلایلش هم اینکه شاید باعث سوء استفاده از موقعیت پیامبر باشد شما ثابت کن کجای این دلیل غیر عقلی است
جناب امین سلمنا که اصلا دلیل عقلی ای بصورت مدون وجود نداشته باشد آیا دلیل نقلی کفایت از موضوع را نمیکند ؟؟؟ ثانیا اینکه شاید فهم سخن قرآن عقل ناقص ما نگنجد اینکه هر چیزی را به عقل ناقصمان بسنجیم و بگوییم چون ما متوجه نمیشویم پس آن موضوع خدشه برانگیز است که نشد دلیل
شما کمی در تفاسیر آیات قرآن مطالعه بفرمائید انشاالله خدا کمکتان خواهد کرد تا فهم آیات بر شما آسان شود

وفقکم الله :Gol:

سلام "باتشکر از جواب خوب عزیزان اگه بحث راکافی میدونین توسط کارشناس محترم جمع بندی بشه.

پیام;236216 نوشت:
سلام "باتشکر از جواب خوب عزیزان اگه بحث راکافی میدونین توسط کارشناس محترم جمع بندی بشه.

با سلام و درود بر مدیریت محترم انجمن قرآن استاد گرانمقدرام جناب پیام زید عزه

بله به نظر حقیر هم بحث توسط کارشناسان محترم جمع بندی بشود بهتر است چون در این تایپیک بسیاری از حقایق بر همگان روشن گردید در دنیای صنعتی که تمام تفکرات مادی مابانه شده است و متاسفانه پذیرش حقایق در بین نسل جوان ما با ادله ی ناقصی که زائیده افکار ناقص است رد میشود و تمام حقایق امور از خدا گرفته تا پیغمبر زیر سوال میرود بهتر است بحث جمع شود
در اینجا به یاد آن داستانی افتادم که مولوی در مثنوی خودش بیان میکند که فیلی را در یک اتاق تاریک قرار دادند و افرادی برای دیدنش رفتند و هر کسی وقتی دستش به هر جایی از بدن فیل که اصابت میکرد همانجا را به تصور خودش میاورد
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
حالا حکایت ما نسبت به فهم دین و مسائل دینی به این صورت در آمده است همانقدری را می فهمیم که عقلمان اجازه میدهد دیگر به این مسئله نمی اندیشیم که دین و منشور دینی (قرآن)و قرآن های ناطق (ائمه معصومین) کارشان ، عملشان روش و منش شان فرای عقل ماست دیگر به این نمی اندیشیم که آنچیزی را که ما در روز روشن و در آئینه قادر به دیدن آن نیستیم آنها ورای حجاب و در خشت خام می دیدند
و اینجاست وقتی ندای حقیقت جویی قرآن را که به نقل قول از وجود مبارک پیامبر عظیم الشان که میفرماید و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا درک قرآن که منشور زندگی ماست را رها کرده و به تشتت آراء و حقایق مادی و معنوی زندگی انوار مقدسه حضرات معصومین علیهم السلام می پردازیم
انصافا بعضی آیات قرآن مجید مانند لولوء و مرجان درخشش دارند مانند آیه افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوبهم اقفالها فهم قرآن و درک حقیقت قرآن که بوسیله انوار مقدسه امامان معصوم به خوبی تبیین گردید سخت نیست بلکه این عدم فهم صحیح از مسائل قرآنی برگشت به اذهان ناقص ما دارد که یا نمیتوانیم خودمان را به حدی برسانیم که بتوانیم آنرا درک کنیم یا نمیخواهیم خودمان را به آن درجه برسانیم و الا آنهایی که فهمیدند ، فهمیدند و به بطونی از قرآن هم دست پیدا کردند
خدا لعنت کند شیاطین جنی و انسانی را که در گذر عمر جوانان با قلوب پاک ما قرار می گیرند و در صدد سد راه فهم عمیق مسائل دینی هستند
اعاذنا الله و جمیع المومنین من شرور الشیاطین
آمین

رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ
والسلا علی من اتبع الهدی
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

رحیق مختوم;236214 نوشت:
حقیقتا جالب است که بعد از سالیانی چند کسانی پیدا می شوند و تفاسیر علمای شیعه رضوان الله علیهم را نقض میکنند آنهم تفسیر عالمانی مانند علامه طباطبائی !!!!!!!!!
جناب امین خوب مطالعه بفرمائید تناقضی نیست علت اینکه ما و شما نمیتوانیم مطلب را بگیریم این است اینها دلایل نقلی است و شما بقول خودتان بدنبال دلیل عقلی هستید
چقدر جالب است که دلایل روشن نقلی را رها کردیم و بدنبال دلایل عقلی میگردیم آنوقت وقتی دلایل عقلی که همکار گرانقدرم جناب هدی ذکر کردند را نیز رد میکنیم و میگوییم این دلایل کافی نیست
جناب امین کجای این که زنان پیامبر نمیتوانستند بعد از او ازدواج کنند غیر عقلی است دلایلش هم اینکه شاید باعث سوء استفاده از موقعیت پیامبر باشد شما ثابت کن کجای این دلیل غیر عقلی است
جناب امین سلمنا که اصلا دلیل عقلی ای بصورت مدون وجود نداشته باشد آیا دلیل نقلی کفایت از موضوع را نمیکند ؟؟؟ ثانیا اینکه شاید فهم سخن قرآن عقل ناقص ما نگنجد اینکه هر چیزی را به عقل ناقصمان بسنجیم و بگوییم چون ما متوجه نمیشویم پس آن موضوع خدشه برانگیز است که نشد دلیل
شما کمی در تفاسیر آیات قرآن مطالعه بفرمائید انشاالله خدا کمکتان خواهد کرد تا فهم آیات بر شما آسان شود

وفقکم الله :Gol:

دوست عزیز،به قول شما بنده به دنبال دلایل عقلی هستم،در قسمت قبل هم گفتم که به قران اعتقاد کامل دارم اما برایم راضی کننده نیست
این که عصبانی شدن ندارد گرامی:Gol::Gol:
بنده در رد جواب خانم هدی حرفهایم را زدم اما شما یا ایشان بجای جواب کپی پیست تفاسیر را تحویلم دادید.من می گویم اگر قرار است از موقعیت همسران پیامبر سو استفاده شود از موقعیت دختران وی که بهتر می شود سو استفاده کرد.در همین سایت مطلبی ذکر شد که همسران پیامبر لزوما اهل بیت وی نیستند پس نمی توان نتیجه گرفت از این موقعیت سو استفاده می شود
چرا دختران نبی اکرم ازدواج کردند اما همسران ایشان بعد از رحلت چنین اجازه ای ندارند؟

شما به بزرگواری خود عقل ناقص بنده را بر من ببخشید و این ابهام ما را برطرف نمایید:Gol:
اگر دلیل عقلی هم وجود ندارد که هیچ،برای پاسخ خود به دنبال راه دیگری می روم

پ.ن:گرامی همه ما اینجا برای آموختن و آموزیدن آمده ایم،دلیلی برای ناراحتی نمی بینم اگر چنین چیزی رخ داده صمیمانه از شما پوزش میخواهم:Gol:

amin0151;236236 نوشت:
دوست عزیز،به قول شما بنده به دنبال دلایل عقلی هستم،در قسمت قبل هم گفتم که به قران اعتقاد کامل دارم اما برایم راضی کننده نیست
این که عصبانی شدن ندارد گرامی:Gol::Gol:
بنده در رد جواب خانم هدی حرفهایم را زدم اما شما یا ایشان بجای جواب کپی پیست تفاسیر را تحویلم دادید.من می گویم اگر قرار است از موقعیت همسران پیامبر سو استفاده شود از موقعیت دختران وی که بهتر می شود سو استفاده کرد.در همین سایت مطلبی ذکر شد که همسران پیامبر لزوما اهل بیت وی نیستند پس نمی توان نتیجه گرفت از این موقعیت سو استفاده می شود
چرا دختران نبی اکرم ازدواج کردند اما همسران ایشان بعد از رحلت چنین اجازه ای ندارند؟

شما به بزرگواری خود عقل ناقص بنده را بر من ببخشید و این ابهام ما را برطرف نمایید:Gol:
اگر دلیل عقلی هم وجود ندارد که هیچ،برای پاسخ خود به دنبال راه دیگری می روم

پ.ن:گرامی همه ما اینجا برای آموختن و آموزیدن آمده ایم،دلیلی برای ناراحتی نمی بینم اگر چنین چیزی رخ داده صمیمانه از شما پوزش میخواهم:Gol:


ببخشید که شاید لحن گفتارم طوری بوده که حمل بر عصبانیت شده
اما اینکه قضیه کپی پست را مطرح فرمودید جناب امین بزرگوار همچنانکه قبلا هم خدمت دوستان عرض کردم ما که اقوال تفاسیر علمای بزرگ را اینجا میاوریم شما قبول نمی فرمائید و ان قلت میزنید اگر نظرات شخصی را مطرح کنیم بمراتب بیشتر زیر سوال میرود قول علما که خودشان استاد در علم و عمل بودند برای ما حجت هست

و اما علت منع ازدواج زنان پیامبر بعد از آن حضرت همان مطالبی است که سرکار گرامی هدی فرمودند که لازم به تکرار نیست و دختران پیامبر تنها حضرت فاطمه زهرا بودند که هم شان ایشان امیر المومنین بودند که خودشان علم هدایت امت دستشان بود و شاید یکی از علتهایی که حضرت خواستگاران خودش را قبل از حضرت علی رد میکرد همین مسئله بوده باشد که توضیحاتش را همکارم سرکار هدی مرحمت فرمودند

به استحضار حضرتعالی میرسانیم که در این قضیه هیچ ابهامی وجود ندارد آیه ایی بر پیامبر نازل گردید مفسرین هم معنای آنرا فرمودند و همه هم گفتند دلیلش این است که سوء استفاده نشود و استناد به بعضی روایات هم کردند که کسانی در صدد ازدواج با زنان پیامبر البته نه به قصد ازدواج بلکه به قصد تخریب بودند و همان دلایل نقلی خودشان باعث ایجاد دلیل عقلی میشوند که عدم جواز بوسیله عقل ثابت میشود چون عقل سلیم تایید می کند که اگر بخواهد ازدواجی به نیت تخریب دین صورت بگیرد و از طرف خداوند منعی بیاید پس این نوع ازدواج صورت نگیرد برای مصالح دین ارجحیت دارد و چون خداوند متعال از نیت پلید آنها خبر داشت بوسیله این حکم جلوی هر نوع سوء استفاده احتمالی را گرفت


موفق باشید :Gol:

خالدبن ولید;236056 نوشت:
پس این موضوع را می شود به این قضیه ربط داد که پیامبر بسیاری از مسایل زندگی را با درایت شخصی و سیاست و کیاست ذاتی اش ضبط و ربط می کرد نه با استناد به وحی و عالم ماورا ء

جناب خالد ! چنين برداشتي از مطالب بنده نمي شد . من عرض نكردم كه پيامبر (ص) سرخود اين كار را انجام دادند فقط گفتم :

هدی;236042 نوشت:

بله چنين سوء استفاده اي از موقعيت دامادي پيامبر (ص) هم مي شد صورت گيرد و براي دختر پيامبر (ص) حضرت صديقه طاهره(س) نيز خواستگاراني كه چنين شائبه اي در مقاصدشان بود ، وجود داشت كه پيامبر (ص) همه ي آنها را رد كردند كه شرح اين خواستگاري ها را مي توانيد در كتب تاريخي ببينيد


شرحش در منابع تاريخي اينگونه است :
[=tahoma]
ابوبكر نزد پيامبر (ص) براي خواستگاري از حضرت زهرا (س) آمد و پيامبر (ص) به او فرمودند:" انتظربها القضاء، من در امر ازدواج فاطمه (س) منتظر فرمان خداوند هستم"
و ابوبكر اين پاسخ پيامبر (ص) را پاسخ منفي تلقي نمود و همچنين عمر هم به خواستگاري حضرت زهراي مرضيه آمدند اما همين پاسخ را شنيد . (1)
در خصوص اينكه پيامبر (ص) كردار و گفتارشان مطابق با وحي بود نيز نياز به مجالي ديگر است .

(1)- [=&quot]ابن سعد، طبقات الکبری ج 8 ، ص 19 و 20[/]

[/]

amin0151;236102 نوشت:
با سلام این پاسخ سئوال بنده نیست.اگر قرار است از نسبت با پیامبر سو استفاده نشود برای همه باید یکسان باشد،و نه اینطور پس این استدلال شما که ازدواج زنان پیامبر می توانست مورد سو استفاده قرار بگیرد رد است ضمنا در همین سایت یک تایپیک دیدم در این مورد که زنان پیامبر لزوما از اهل بیت نیستند.یعنی بسیاری از این زنان در زمره اهل بیت قرار نمی گیرند چه برسد به اینکه از این نسبت بخواهد سو استفاده شود،در نتیجه این دلیل هم ردی بر نظریه شماست.

سلام عليكم
برادر بزرگوار ! لطفا دقت بفرماييد ، حضرت زهراي مرضيه (س) و حضرت امير (ع) - يعني داماد پيامبر (ص)- هر دو در زمره اهل بيت بودند چه سوء استفاده اي قرار بود از اين وصلت صورت گيرد مگر نعوذ بالله خودشان كه بر طبق آيه تطهير ، داراي عصمت هستند مي خواستند از اين انتساب سوء استفاده كنند ؟ !
در پست قبل در پاسخ به آقاي خالدبن وليد عرض كردم كه حتي در انتخاب همسر حضرت زهرا (س) هم پيامبر (ص) منتظر امر و فرمان خدا بودند . پس سوء استفاده اي از اين ناحيه وجود نداشت .
در خصوص همسران پيامبر‌ هم دو احتمال مطرح بود يكي احتمال تحريف در اسلام به بهانه خبر داشتن از درون خانه رسول خدا (ص) وديگري آوردن فرزنداني و انتساب آن به همسران رسول خدا و خود پيامبر (ص) كه با توجه به جعل و دس در اخبار و .... احتمال ادعاي خلافت و ارث و ... به بهانه انتساب به رسول اكرم (ص)مطرح بود .البته احتمال تحريف در مطالب و فرامين و فرمايشات پيامبر (ص) هم مساله قابل اعتنايي است .
درست است كه همسران پيامبر خدا ، جزء اهل بيت نبودند اما به دليل اينكه همسر پيامبر (ص) بودند افرادي مي توانستند با آنان ازدواج كنند و بعد هم از خود تحريفاتي در اسلام وارد كنند و مدعي شون كه به واسطه ازدواج با همسران سابق رسول خدا (ص) از درون خانه پيامبر (ص) اطلاع و آگاهي بيشتري نسبت به بقيه دارند .
و درست است كه حضرت زهرا (س) جزء اهل بيت بودند اما ايشان دراراي مقام عصمتند و همسرشان حضرت امير (ع) نيز داراي مقام عصمتند لذا از اين ناحيه سوء استفاده اي رخ نمي داد .

فکر کنید...
پس از وفات پیامبر عظیم اسلام چه کسی شایستگی ازدواج با زنان خانه وحی را دارد؟

مبرهن است هیچکس

هدی;236751 نوشت:

سلام عليكم
برادر بزرگوار ! لطفا دقت بفرماييد ، حضرت زهراي مرضيه (س) و حضرت امير (ع) - يعني داماد پيامبر (ص)- هر دو در زمره اهل بيت بودند چه سوء استفاده اي قرار بود از اين وصلت صورت گيرد مگر نعوذ بالله خودشان كه بر طبق آيه تطهير ، داراي عصمت هستند مي خواستند از اين انتساب سوء استفاده كنند ؟ !
در پست قبل در پاسخ به آقاي خالدبن وليد عرض كردم كه حتي در انتخاب همسر حضرت زهرا (س) هم پيامبر (ص) منتظر امر و فرمان خدا بودند . پس سوء استفاده اي از اين ناحيه وجود نداشت .
در خصوص همسران پيامبر‌ هم دو احتمال مطرح بود يكي احتمال تحريف در اسلام به بهانه خبر داشتن از درون خانه رسول خدا (ص) وديگري آوردن فرزنداني و انتساب آن به همسران رسول خدا و خود پيامبر (ص) كه با توجه به جعل و دس در اخبار و .... احتمال ادعاي خلافت و ارث و ... به بهانه انتساب به رسول اكرم (ص)مطرح بود .البته احتمال تحريف در مطالب و فرامين و فرمايشات پيامبر (ص) هم مساله قابل اعتنايي است .
درست است كه همسران پيامبر خدا ، جزء اهل بيت نبودند اما به دليل اينكه همسر پيامبر (ص) بودند افرادي مي توانستند با آنان ازدواج كنند و بعد هم از خود تحريفاتي در اسلام وارد كنند و مدعي شون كه به واسطه ازدواج با همسران سابق رسول خدا (ص) از درون خانه پيامبر (ص) اطلاع و آگاهي بيشتري نسبت به بقيه دارند .
و درست است كه حضرت زهرا (س) جزء اهل بيت بودند اما ايشان دراراي مقام عصمتند و همسرشان حضرت امير (ع) نيز داراي مقام عصمتند لذا از اين ناحيه سوء استفاده اي رخ نمي داد .

در مورد سایر دختران پیامبر چطور؟

با سلام
تاپیک رو به دقت مطالعه کردم سوالی برای بنده پیش آمد
اگر مصلحت اسلام در این بوده که زنان و دختر پیامبر نباید بعداز مرگش ازدواج کنند تا مبادا سوء استفاده از فامیل شدن با پیامبر نشود پس چرا فرضا برای دختران علی (ع) و زهرا (س) این حکم نبوده است
چون ازدواج با نوه پیامبر هم میتوانسته سودهای زیادی برای قبایل یا سودجو ها داشته باشد دراینجا خداوند میتوانست بفرماید ازدواج برای همسران و دختر و دختران دختر پیامبر حرام است

موضوع قفل شده است