کلمه ای که در ازل از حق سبقت یافته ؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کلمه ای که در ازل از حق سبقت یافته ؟

به نام خدا
سلام
خداوند متعال در آیه شریفه 19 از سوره یونس میفرماید:
و ما كان الناس الا امة وحدة فاختلفوا و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون(19)

منظور ازکلمه ای که در ازل از حق سبقت یافته چیست؟ کدام کلمه است که از حق سبقت یافته؟

me64;235582 نوشت:
به نام خدا
سلام
خداوند متعال در آیه شریفه 19 از سوره یونس میفرماید:
و ما كان الناس الا امة وحدة فاختلفوا و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون(19)

منظور ازکلمه ای که در ازل از حق سبقت یافته چیست؟ کدام کلمه است که از حق سبقت یافته؟

در پنج آیه مختلف از قرآن کریم این کلمه تکرار گردیده است که به تک تک آیات خواهیم پرداخت

1- وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيما فِيهِ يَخْتَلِفُونَ یونس (19)
اين آيه به تناسب بحثى كه در آيه قبل در زمينه نفى شرك و بت پرستى گذشت اشاره به فطرت توحيدى همه انسانها می ‏كند و می ‏گويد:" در آغاز همه افراد بشر امت واحدى بودند" و جز توحيد در ميان آنها آئين ديگرى نبود (وَ ما كانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً).
اين فطرت توحيدى كه در ابتدا دست نخورده بود با گذشت زمان بر اثر افكار كوتاه و گرايشهاى شيطانى، دستخوش دگرگونى شد، گروهى از جاده توحيد منحرف شدند و به شرك روى آوردند و طبعا" جامعه انسانى به دو گروه مختلف تقسيم شد" گروهى موحد و گروهى مشرك (فَاخْتَلَفُوا).
بنا بر اين شرك در واقع يك نوع بدعت و انحراف از فطرت است، انحرافى كه از مشتى اوهام و پندارهاى بى اساس سرچشمه گرفته است.
در اينجا ممكن بود اين سؤال پيش بيايد كه چرا خداوند اين اختلاف را از طريق مجازات سريع مشركان بر نمی ‏چيند؟ تا بار ديگر همه جامعه انسانى موحد شوند.
قرآن بلافاصله براى پاسخ به اين سؤال اضافه می ‏كند،" اگر فرمان سابق الهى دائر بر آزادى بشر در مسير هدايت كه رمز تكامل و پيشرفت او است نبود، خداوند به زودى در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى می ‏كرد"، و مشركان و منحرفان را به كيفر می ‏رسانيد (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيما فِيهِ يَخْتَلِفُونَ).
بنا بر اين،" كلمه" در آيه فوق اشاره به سنت و فرمان آفرينش دائر به آزادى انسانها است كه از آغاز چنين بوده است، چه اينكه اگر منحرفان و مشركان بلافاصله مجازات شوند، ايمان موحدان تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا می كند و حتما از روى ترس و وحشت خواهد بود، و چنين ايمانى نه مايه افتخار است، و نه دليل بر تكامل، خداوند اين داورى و كيفر را بيشتر براى سراى ديگر گذاشته است تا نيكوكاران و پاكان آزادانه راه خود را انتخاب كنند.
_______________________________
تفسير نمونه، ج‏8، ص: 252


2- وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ؛ هود 110
و اگر می ‏بينى در مجازات دشمنان تو تعجيل نمی ‏كنيم، به خاطر اين است كه مصالحى از نظر تعليم و تربيت و هدايت اين قوم، چنين ايجاب می ‏كند و اگر اين مصلحت نبود و برنامه‏اى كه پروردگار تو از قبل در اين زمينه مقرر فرموده ايجاب تاخير نمی ‏كرد، در ميان آنها داورى لازم می ‏شد و مجازات دامانشان را می ‏گرفت" (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ).

در حديثى از پيامبر گرامى اسلام ص می ‏خوانيم:
اغفل الناس من لم يتعظ بتغير الدنيا من حال الى حال:
" غافلترين مردم كسى است كه از دگرگون شدن دنيا اندرز نگيرد" و از ورق‏ گردانى ليل و نهار انديشه نكند.

3- آيه بعد در حقيقت پاسخ به سؤالى است كه در اينجا مطرح می ‏شود و آن اينكه چرا خداوند همان برنامه‏اى را كه براى مجرمان پيشين ترتيب داد براى اين گروه ترتيب نمی ‏دهد، قرآن می ‏گويد:" اگر سنت و تقدير پروردگارت و زمان مقرر نبود، به زودى عذاب الهى دامان آنها را می ‏گرفت" (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى). طه 129
اين سنت الهى كه در قرآن در موارد متعدد به عنوان" كلمه" از آن ياد شده، اشاره‏اى به فرمان آفرينش دائر به آزادى انسانها است، زيرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هيچگونه مهلت مجازات شود، ايمان و عمل صالح، تقريبا جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا می ‏كند، و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازات فورى خواهد بود، بنا بر اين وسيله تكامل كه هدف اصلى است نخواهد شد.
_________________________
تفسير نمونه، ج‏13، ص: 337

ادامه ....

4- دليل مهلت‏ هاى الهى ربوبيّت اوست تا هر كس در سايه آزادى و فرصت، جوهره خود را نشان دهد. «سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ» و اگر مشاهده می ‏كنى ما در مجازات اين دشمنان لجوج تعجيل نمی ‏كنيم ‏به خاطر اين است كه مصالح تربيتى ايجاب می ‏كند آنها آزاد باشند، و تا آنجا كه ممكن است اتمام حجت شود،" و اگر فرمانى از ناحيه پروردگارت در اين زمينه صادر نشده بود در ميان آنها داورى می ‏شد"، و مجازات الهى به سرعت دامانشان را می ‏گرفت (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ). فصلت 45
________________________

تفسير نمونه، ج‏20، ص: 307

5- سپس قرآن می ‏افزايد:" اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود كه آنها تا سر آمد معينى زنده و آزاد باشند خداوند در ميان آنها داورى مى‏كرد"، طرفداران باطل را نابود مى‏ساخت و پيروان حق را پيروز" (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ). شورى 14
آرى دنيا سراى آزمون و پرورش و تكامل است، و اين بدون آزادى عمل امكان پذير نيست، اين فرمان تكوينى خداوند است كه از آغاز خلقت انسان
بوده و دگرگونى در آن راه ندارد، اين طبيعت زندگى دنيا است، ولى از امتيازات سراى آخرت حل تمام اين اختلافات و رسيدن انسانيت به يكپارچگى كامل است لذا از قيامت تعبير به" يوم الفصل" شده است.
اين فرمان الهى بر اساس مصالح هدايت انسانها و اتمام حجت بوده، و اين سنت در ميان تمام اقوام گذشته جارى شده و در باره قوم تو نيز جارى است.
______________________________

تفسير نمونه، ج‏20، ص: 383


موضوع قفل شده است