تفویض امر خلقت به ائمه با استفاده از روایاتی همچون: خطبة البیان.

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفویض امر خلقت به ائمه با استفاده از روایاتی همچون: خطبة البیان.

بسم الله الرحمن الرحيم

در روايات نقل شده از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است نور حضرت محمد (ص) و حضرت علي عليه السلام و نور حضرت زهرا (س) سه هزار سال قبل خلقت زمين و آسمان و لوح و قلم و ... بوده است

حتي روايت دارد كه علت اين كه خدا در قرآن ميفرمايد:
انّا خلقنا السّموات و الارض فی ستّة ایّام

دليل اين كه خداوند گفته است ما خلق كرديم آسمان ها و زمين را و نگفته است كه من خلق كردم براي اين است كه پنج تن آل عبا عليهم السلام هم در خلقت آسمان ها و زمين نقش داشته اند و خداوند به تنهايي آسمان ها و زمين را خلق نكرده است بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند.
تمام اين مطالب بيان شده به همراه مطالب بيشتر راجع به خلقت نوري حضرت زهرا (س) را در اين سخنراني بسيار زيبا براتون قرار دادم:

ahmadbazi;233829 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

در روايات نقل شده از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است نور حضرت محمد (ص) و حضرت علي عليه السلام و نور حضرت زهرا (س) سه هزار سال قبل خلقت زمين و آسمان و لوح و قلم و ... بوده است

حتي روايت دارد كه علت اين كه خدا در قرآن ميفرمايد:
انّا خلقنا السّموات و الارض فی ستّة ایّام

دليل اين كه خداوند گفته است ما خلق كرديم آسمان ها و زمين را و نگفته است كه من خلق كردم براي اين است كه پنج تن آل عبا عليهم السلام هم در خلقت آسمان ها و زمين نقش داشته اند و خداوند به تنهايي آسمان ها و زمين را خلق نكرده است بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند.
تمام اين مطالب بيان شده به همراه مطالب بيشتر راجع به خلقت نوري حضرت زهرا (س) را در اين سخنراني بسيار زيبا براتون قرار دادم:


دیگه کم کم بگین خدا چندتاست خودتون رو راحت کنید دیگه

منظور از ما هرچیزی بوده جز انسان و آن چیز هم فقط نقش واسطه داشته همین

هیچ وقت نگو خدا و ....

خدا را هم ردیف موجودی قرار نده در انجام دادن کاری ( این میشه شریک قایل شدن )

victoryone;233840 نوشت:
دیگه کم کم بگین خدا چندتاست خودتون رو راحت کنید دیگه منظور از ما هرچیزی بوده جز انسان و آن چیز هم فقط نقش واسطه داشته همین هیچ وقت نگو خدا و .... خدا را هم ردیف موجودی قرار نده در انجام دادن کاری ( این میشه شریک قایل شدن )

با سلام
اين حرفهايي كه شما زديد به علت عدم درك صحيح از شناخت خدا و اهل بيت است.كسي كه واقعا بزرگي خدا را درك كرده باشد ميداند عظمت و بزرگي اهل بيت هیچ لطمه اي به بزرگي خداوند نمي زند و اتفاقا معني ذكر شريفه " الله اكبر " هم همين است يعني هر چه قدر اهل بيت مقام رفيعي داشته باشند خدا از آنها بزرگتر است و اهل بيت هر چه كرامت وبزرگي دارند همه از خداست. متاسفانه بعضي از افراد عامه براي اين از اهل بيت تعريف وتمجيد نميكنند كه ميترسند بزرگي اهل بيت حضرت محمد(ص) عليهم السلام از بزرگي خدا بكاهد!!! و اين به خاطر عدم درك صحيح آنها از خداست .معني عبارت شريفه "الله اكبر" همان طوري كه ميدانيد ميشود" خدا بزرگ تر است " اما سوال اين جاست كه خدا از چه چيزي بزرگ تر است؟
از كوه دماوند؟! يا از اقيانوس آرام؟!
خير اين طور نيست . در اولين فراز از خطبه غديريه داريم: " الحمد لله الذي علا في توحده و دنا في تفرده و جل في سلطانه و عظم في اركانه " يعني عظمت خداوند را بايد در اركانش يافت.
اما اركان خدا چه كساني هستند؟
در زيارت اربعين داريم " اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ "
اركان خداوند اهل بيت رسول الله(ص) هستند و اگر انسان آن ها را بشناسد بعد ميفهمد كه منظور شهريار از اين شعر چيست: " به علي شناختم من به خدا قسم خدا را"
اما در مورد خلقت آسمان ها و زمين بايد بگويم كه آسمان ها و زمين را حضرت علي عليه السلام به اذن خدا خلق كرده است يعني خداوند ابتدا نور اهل بيت عليهم السلام را خلق كرده است وبعد به آن ها اجازه داده است كه زمين و آسمان ها را خلق كنند و زمين و آسمان و لوح وقلم و بهشت و جهنم را اهل بيت عليهم السلام خلق كرده اند به اذن خدا .
جهت اطلاع بيشتر :
http://s3.picofile.com/file/7415596020/khelghate_noori_hazrate_zahra.wav.html

خدا عاقبت جماعت امام پرست رو بخیر کند.یواش یواش دارید به اهل تثلیث میگید زکی.
مگر هر آخوند بیسوادی هر چی گفت شما بایدچشم وگوش بسته قبول کنید؟

.
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نور آسمان و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه‌ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجستهٔ زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می‌شود. نزدیک است که روغنش - هرچند بدان آتشی نرسیده باشد - روشنی بخشد. روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می‌کند، واین مثلها را خدا برای مردم می‌زند و خدا به هر چیزی داناست

ahmadbazi;233913 نوشت:
با سلام
اين حرفهايي كه شما زديد به علت عدم درك صحيح از شناخت خدا و اهل بيت است.كسي كه واقعا بزرگي خدا را درك كرده باشد ميداند عظمت و بزرگي اهل بيت هیچ لطمه اي به بزرگي خداوند نمي زند و اتفاقا معني ذكر شريفه " الله اكبر " هم همين است يعني هر چه قدر اهل بيت مقام رفيعي داشته باشند خدا از آنها بزرگتر است و اهل بيت هر چه كرامت وبزرگي دارند همه از خداست. متاسفانه بعضي از افراد عامه براي اين از اهل بيت تعريف وتمجيد نميكنند كه ميترسند بزرگي اهل بيت حضرت محمد(ص) عليهم السلام از بزرگي خدا بكاهد!!! و اين به خاطر عدم درك صحيح آنها از خداست .معني عبارت شريفه "الله اكبر" همان طوري كه ميدانيد ميشود" خدا بزرگ تر است " اما سوال اين جاست كه خدا از چه چيزي بزرگ تر است؟
از كوه دماوند؟! يا از اقيانوس آرام؟!
خير اين طور نيست . در اولين فراز از خطبه غديريه داريم: " الحمد لله الذي علا في توحده و دنا في تفرده و جل في سلطانه و عظم في اركانه " يعني عظمت خداوند را بايد در اركانش يافت.
اما اركان خدا چه كساني هستند؟
در زيارت اربعين داريم " اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ "
اركان خداوند اهل بيت رسول الله(ص) هستند و اگر انسان آن ها را بشناسد بعد ميفهمد كه منظور شهريار از اين شعر چيست: " به علي شناختم من به خدا قسم خدا را"
اما در مورد خلقت آسمان ها و زمين بايد بگويم كه آسمان ها و زمين را حضرت علي عليه السلام به اذن خدا خلق كرده است يعني خداوند ابتدا نور اهل بيت عليهم السلام را خلق كرده است وبعد به آن ها اجازه داده است كه زمين و آسمان ها را خلق كنند و زمين و آسمان و لوح وقلم و بهشت و جهنم را اهل بيت عليهم السلام خلق كرده اند به اذن خدا .
جهت اطلاع بيشتر :
http://s3.picofile.com/file/7415596020/khelghate_noori_hazrate_zahra.wav.html

جمله شما شرک آمیز است :بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند.

victoryone;233927 نوشت:
جمله شما شرک آمیز است :بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند.

ملائکه رو فراموش کردید.لطفا تصحیحش کنید

مردخدا;233929 نوشت:
ملائکه رو فراموش کردید.لطفا تصحیحش کنید

جمله خودشو نوشتم ملائکه نداشت .

جمله من چون پس از ویرایش کمی بی سروته شد حذفش کردم

ahmadbazi;233829 نوشت:

دليل اين كه خداوند گفته است ما خلق كرديم آسمان ها و زمين را و نگفته است كه من خلق كردم براي اين است كه پنج تن آل عبا عليهم السلام هم در خلقت آسمان ها و زمين نقش داشته اند و خداوند به تنهايي آسمان ها و زمين را خلق نكرده است بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند.
تمام اين مطالب بيان شده به همراه مطالب بيشتر راجع به خلقت نوري حضرت زهرا (س) را در اين سخنراني بسيار زيبا براتون قرار دادم:

با سلام وعرض ادب

دوست عزیز سخنان عجیبی بیان فرمودید؟!!! سخنانی که در تنافی کامل با توحید خالقی است. در توحید خالقی ما معتقدیم: تنها آفريدگار هستى كه همه موجودات را زيور هستى پوشانده و بدون طرح و تجربه قبلى، عالم را ابداع نموده و در اين كار هيچ شريك و همتايى نداشته و ندارد، ذات اقدس خداوند است؛ زيرا وقتى تنها موجود واجب و بى‏نياز، ذات لايزال خداوند است و غير او همه ممكن‏الوجود و نيازمندند، طبيعى است كه خالقيّت منحصر به او باشد. پس توحيد در خالقيّت نتيجه منطقى توحيد در وجوب وجود است. قرآن كريم در این رابطه مى‏فرمايد:

«ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لاالهَ الَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَكيلٌ»؛[1]اين چنين است خداوند، پروردگار شما؛ هيچ معبودى جز او نيست، آفريدگار همه چيز است. او را بپرستيد و او حافظ همه موجودات است.

كلمه «شىْ‏ء» در آيه شريفه مزبور، به‏معناى تمامى موجودات و ما سوى‏اللَّه بوده و مفهوم گسترده آن شامل موجودات مادّى و مجرّد، ذهنى و خارجى و جوهر و عرض گرديده و دليل روشنى بر عموميت خالقيّت خداوند نسبت به همه چيز است.
بنابراین قبل از بیان مطلب و تمام نمودن آن مطلب به اسم اعتقادات شیعه امامیه نگاهی به سخن علمای شیعه بیندازید که آیا این گفتار را عالمی تائید نموده است؟ تا اینکه گفتار انحرافی ای به اسم اعتقاد تشیع بیان نشود که موجب وهن اعتقادات ما گردد.

موفق باشید.

[1]. انعام( 6)، آيه 102.

مردخدا;233954 نوشت:
اصلا تعجب نمیکنم که مدیران سایت و یا خیلی از مدعیان مرجیعت هیچ مقابله ای با ترویج اینگون اندیشها نمیکنند.
چون خودشان هم ازترویج این جور اندیشه ها نفع میبرند

با سلام و عرض ادب
جناب «مرد خدا»!
کسی که خود را الهی معرفی می نماید باید الهی نیز عمل کند یکی از مراحل تقوی اجتناب از ظن و گمان در مورد مومنان است« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم...»؛[1] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است.
البته کار شما ظن سوء هم نبود؛ بلکه تهمت و افترا است. لذا مراقب نوشتار خود باشید.
موفق باشید.

[1] .الحجرات(49)، آيه 12.

مردخدا;233922 نوشت:
خدا عاقبت جماعت امام پرست رو بخیر کند.یواش یواش دارید به اهل تثلیث میگید زکی. مگر هر آخوند بیسوادی هر چی گفت شما بایدچشم وگوش بسته قبول کنید؟

اولا ما امام پرست نيستيم و خداي يكتا را مي پرستيم و توحيد خود را از ائمه اطهار و اهل بيت پيامبر (ص) گرفته ايم .در شگفتم از وهابيت ملعون كه رهبران خود را بزركترين مشركان عرب قرار داده اند و دم از توحيد ميزنند!!!
خداوند در قرآن شيطان را مواخذه ميكند و ميفرمايد" استكبرت ام كنت من العالين" يعني: اي شيطان استكبار ورزيدي يا از عالين بودي؟!
در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرموده: عالین « من و علی و فاطمه و حسن و حسین می­باشیم

يعني از ابتداي خلقت اهل بيت عصمت و طهارت وجود داشته اند و آن ها كساني بودند كه به حضرت آدم سجده نكرده اند به علت برتري مقامشان.
اما در جواب دوست عزيزم جناب صدرا بايد بگويم كه منظور من را درست متوجه نشديد. سخنان من هيچ گونه تنافي با توحيد خالقي ندارد؟

اگر مثلا من يك ماشين يا مثلا يك هواپيما بسازم و بعد بگويم كه اين ماشين يا هواپيما را من خلق كرده ام آيا كفر گفته ام؟!!!
در واقع خالق هواپيما هم خداست اما به واسطه انسان ها. خداوند انسان ها را آفريده است وانسان ها به اذن خدا هواپيما را خلق كرده اند. آيا اين با توحيد خالقي منافاتي دارد؟؟

اين مطلب كه خداوند تعالي ابتدا نور اهل بيت را آفريده است (اول ما خلق الله نوري) و سپس به آنها اجازه داده است كه زمين و آسمان ها را خلق كنند اصلا مطلب جديدي براي شيعيان نيست!
در ضمن در خطبه البيان حضرت علي عليه السلام نيز اين مطلب صراحتا ذكر شده است

اولا ما امام پرست نيستيم و خداي يكتا را مي پرستيم و توحيد خود را از ائمه اطهار و اهل بيت پيامبر (ص) گرفته ايم .در شگفتم از وهابيت ملعون كه رهبران خود را بزركترين مشركان عرب قرار داده اند و دم از توحيد ميزنند!!!

خیر شما توحید خود را از ائمه اطهار نگرفته اید .همانطور که جناب صدرا فرمودند اظهارات شما در تضاد کامل با توحید است.من نمیدونم این حرفها رو از کجا آوردید چون هیچ سندی هم برای اون ارائه ندادید.اما ائمه اطهار ما از انچه شما میگویید منزه هستند.
توصیه من به شما اینه که پیش از مطالعه هر کتابی در مورد امامان به مطالعه توحید که اولین رکن آیین ماست بپردازید
کمی هم در مورد وهابیت بخونید و هر کسی رو به وهابی بودن متهم نکنید.
اگر مثلا من يك ماشين يا مثلا يك هواپيما بسازم و بعد بگويم كه اين ماشين يا هواپيما را من خلق كرده ام آيا كفر گفته ام؟!!!
از نگاه بنده بله.چون این کار شما خلقت نیست بلکه بکار گیری توان ،استعداد و امکاناتیست که خداوند در اختیار ما گذاشته،وقتی هوش و استعداد و همه ابزار کار شما از خود شما نیست پس کار شما خلقت محسوب نمیشه

ahmadbazi;234065 نوشت:
اولا ما امام پرست نيستيم و خداي يكتا را مي پرستيم و توحيد خود را از ائمه اطهار و اهل بيت پيامبر (ص) گرفته ايم .در شگفتم از وهابيت ملعون كه رهبران خود را بزركترين مشركان عرب قرار داده اند و دم از توحيد ميزنند!!!
خداوند در قرآن شيطان را مواخذه ميكند و ميفرمايد" استكبرت ام كنت من العالين" يعني: اي شيطان استكبار ورزيدي يا از عالين بودي؟!
در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرموده: عالین « من و علی و فاطمه و حسن و حسین می­باشیم

يعني از ابتداي خلقت اهل بيت عصمت و طهارت وجود داشته اند و آن ها كساني بودند كه به حضرت آدم سجده نكرده اند به علت برتري مقامشان.
اما در جواب دوست عزيزم جناب صدرا بايد بگويم كه منظور من را درست متوجه نشديد. سخنان من هيچ گونه تنافي با توحيد خالقي ندارد؟

اگر مثلا من يك ماشين يا مثلا يك هواپيما بسازم و بعد بگويم كه اين ماشين يا هواپيما را من خلق كرده ام آيا كفر گفته ام؟!!!

در واقع خالق هواپيما هم خداست اما به واسطه انسان ها. خداوند انسان ها را آفريده است وانسان ها به اذن خدا هواپيما را خلق كرده اند. آيا اين با توحيد خالقي منافاتي دارد؟؟

اين مطلب كه خداوند تعالي ابتدا نور اهل بيت را آفريده است (اول ما خلق الله نوري) و سپس به آنها اجازه داده است كه زمين و آسمان ها را خلق كنند اصلا مطلب جديدي براي شيعيان نيست!
در ضمن در خطبه البيان حضرت علي عليه السلام نيز اين مطلب صراحتا ذكر شده است

منظور از عالین ممکن دسته ای از فرشتگان که بالاتر از فرشتگان دیگر باشند است

سجده فقط بر فرشتگان امر شده بود و ابلیس چون با فرشتگان بود (هم ردیف ) بر او ماموریت سجده بود

نه انسان (توجه کن که پنج تن آل عبا انسان بودند ) و سجده بر انسان واجب که نشده بود که بخواد از آن منع شود به خاطر عالین بودن !!!

لطفا خطبه البیان هم دقیقا بیاور که همچین چیزی نوشته

ahmadbazi;234065 نوشت:
اين مطلب كه خداوند تعالي ابتدا نور اهل بيت را آفريده است (اول ما خلق الله نوري) و سپس به آنها اجازه داده است كه زمين و آسمان ها را خلق كنند اصلا مطلب جديدي براي شيعيان نيست!
در ضمن در خطبه البيان حضرت علي عليه السلام نيز اين مطلب صراحتا ذكر شده است

با سلام و عرض ادب
برادر عزیز و بزرگوارم این مطالب انحرافی است و همچنان که گفته شد اعتقاد شیعه چنین نیست، بلکه اعتقاد غلات اینگونه است. لذا قبل از بیان مطلب نگاهی به اعتقادات شیعه که در کتب اعتقادی ما موجود است بنمائید.

در مورد روایت«خطبة البیان» چنین روایتی سندا و متنا مخدوش و موهوم است و هیچ متکلم و محدث و فقیهی بدان ملتزم نشده است. لذا اعتقادات شیعه را مستند به این روایت جعلی نفرمائید.

برای اطلاع بیشتر رجوع نمائید به کتاب:«جزیرۀ خضرا در ترازوی نقد؛ پژوهشی در علامات ظهور، بیان الائمه، خطبة البیان، جزیره خضرا، تالیف: علامه جعفر مرتضی عاملی ، ترجمۀ: محمد سپهری، چاپ: بوستان کتاب.

موفق باشید.

صدرا;234133 نوشت:
با سلام و عرض ادب برادر عزیز و بزرگوارم این مطالب انحرافی است و همچنان که گفته شد اعتقاد شیعه چنین نیست، بلکه اعتقاد غلات اینگونه است. لذا قبل از بیان مطلب نگاهی به اعتقادات شیعه که در کتب اعتقادی ما موجود است بنمائید. در مورد روایت«خطبة البیان» چنین روایتی سندا و متنا مخدوش و موهوم است و هیچ متکلم و محدث و فقیهی بدان ملتزم نشده است. لذا اعتقادات شیعه را مستند به این روایت جعلی نفرمائید. برای اطلاع بیشتر رجوع نمائید به کتاب:«جزیرۀ خضرا در ترازوی نقد؛ پژوهشی در علامات ظهور، بیان الائمه، خطبة البیان، جزیره خضرا، تالیف: علامه جعفر مرتضی عاملی ، ترجمۀ: محمد سپهری، چاپ: بوستان کتاب. موفق باشید.

مطالب که من گفتم از روی خطبه البیان بوده و از نظر من خطبه البیان معتبره چون هیچ سندی را ندیدم از مراجع که فاقد اعتبار بدونه خطبه البیان رو. توی اون سخنرانی هم که گذاشتم این مطلب بیان میشه که یکی از شاگردان امام جواد به نام محمدبن سنان میاد خدمت امام جواد و از ایشون راجع به خلقت حضرت زهرا س سوال میکنه و حضرت این مطالب رو اون جا بیان میکنه .سخنرانی هم از یکی از شاگردان آیت الله بهجت هست اگه مشکلی هست برید با ایشون صحبت کنید

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له الهاً واحداً احداً فرداً صمداً حياً قيوماً ازلياً ابدياً سرمدياً الذي لم يتخذ صاحبهً و لا ولدا ولم يكن له شريكُ في الملك و لم يكن له وليُ من الذل و كبره تكبيرا و اشهد ان محمداً صل الله عليه و آله و سلم عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره الكافرون و لو كره المشركون و كفي بالله شهيدا اللهم صل علي محمد و آل محمد و بارك علي محمد وآل محمد و ارحم محمداً و آل محمد و تحنن علي محمد و آل محمد كافضل ما صليت و باركت و ترحمت و تحننت علي ابراهيم و آل ابراهيم

ahmadbazi;234374 نوشت:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له الهاً واحداً احداً فرداً صمداً حياً قيوماً ازلياً ابدياً سرمدياً الذي لم يتخذ صاحبهً و لا ولدا ولم يكن له شريكُ في الملك و لم يكن له وليُ من الذل و كبره تكبيرا و اشهد ان محمداً صل الله عليه و آله و سلم عبده و رسوله ارسله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره الكافرون و له كره المشركون و كفي بالله شهيدا اللهم صل علي محمد و آل محمد و بارك علي محمد وآل محمد و ارحم محمداً و آل محمد و تحنن علي محمد و آل محمد كافضل ما صليت و باركت و ترحمت و تحننت علي ابراهيم و آل ابراهيم

این چی بود ؟

اگر خطبه البیان بود

چه ربطی به حرف شما داشت ؟!

victoryone;234416 نوشت:
این چی بود ؟ اگر خطبه البیان بود چه ربطی به حرف شما داشت ؟!

اين نتيجه محبت به اهل بيت بود مي خواستم اثبات كنم كه خدا پرست هستم ومشرك نيستم

اما اينم خطبه البيان

ahmadbazi;234524 نوشت:
اين نتيجه محبت به اهل بيت بود مي خواستم اثبات كنم كه خدا پرست هستم ومشرك نيستم

اما اينم خطبه البيان

در مورد حوادث آخر زمان بود
حرف شما در این خطبه کجا است ؟

ahmadbazi;234156 نوشت:
این مطلب بیان میشه که یکی از شاگردان امام جواد به نام محمدبن سنان میاد خدمت امام جواد و از ایشون راجع به خلقت حضرت زهرا س سوال میکنه و حضرت این مطالب رو اون جا بیان میکنه .سخنرانی هم از یکی از شاگردان آیت الله بهجت هست اگه مشکلی هست برید با ایشون صحبت کنید

با سلام و عرض ادب
برادر عزیز و بزرگوار

در فهم معارف دینی مخصوصا مسائل اعتقادی و توحیدی نمی توان نصوص را نادیده گرفت و اخذ به ظواهر برخی روایات با تفاسیر غلط نمود.
لینکی را که گذاشته بودید ملاحظه نمودم. مطالبی را که آن بزرگوار به نقل از کتاب شریف کافی بیان نمودند در تناقض کامل با متن روایت در کتاب کافی است و مواردی را بیان می فرمایند که در مورد روایت مورد استناد وجود ندارد.

ایشان مدعی اند در این روایت خداوند متعال بعد از خلق نور پیامبر و امیرالمومنین و فاطمه علیهم السلام با آنها عرش و کرسی و... را خلق نموده و آنها در خلقت و ایجاد موجودات دخیل بودند؟! و در استدلالی باطل بیان می دارند که قرآن می فرماید ما خلق نمودیم و ضمیر جمع( خلقنا) را به خداوند متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها بر می گردانند؟! که این امر غیر از شرک در خالقیت چیز دیگری نیست!
برای توجه شما متن کافی را بیان می کنم:

باب مولد النبی صلی الله علیه و اله
روایت:5 - الحسين بن محمد الأشعري ، عن معلى بن محمد ، عن أبي الفضل عبد الله بن إدريس ، عن محمد بن سنان قال : كنت عند أبي جعفر الثاني عليه السلام فأجريت اختلاف الشيعة ، فقال : يا محمد إن الله تبارك وتعالى لم يزل متفردا بوحدانيته ثم خلق محمدا وعليا وفاطمة ، فمكثوا ألف دهر ، ثم خلق جميع الأشياء ، فأشهدهم خلقها وأجرى طاعتهم عليها وفوض أمورها إليهم ، فهم يحلون ما يشاؤون ويحرمون ما يشاؤون ولن يشاؤوا إلا أن يشاء الله تبارك وتعالى ، ثم قال : يا محمد هذه الديانة التي من تتدينها مرق ومن تخلف عنها محق ، ومن لزمها لحق ، خذها إليك يا محمد.[1]

امام جواد(علیه السلام) فرمودند: اي محمد (ابن سنان) همانا خداوند تبارك و تعالي دائماً بواسطه وحدانيتش تنها بوده. سپس محمد و علي و فاطمه را خلق نمود. پس هزار دوران مكث كردند. سپس همه اشياء را خلق نمود و آنها را شاهد خلقت جميع اشياء قرار داد و طاعت آنان را بر جميع اشياء جاري نمود و امور جميع اشياء را به سوي آنها تفويض نمود.پس ايشان حلال مي كنند آنچه را كه بخواهند و حرام مي كنند آنچه را كه بخواهند و نمي خواهند مگر آنچه را كه خداوند تبارك و تعالي بخواهد. سپس امام جواد فرمودند اي محمد! اين ديانتي است كه هركه از آن پيشي بگيرد از دين خارج شود و هركه از آن ديانت تخلف كند نابود گردد و هركه ملازم آن ديانت باشد، به آن ملحق مي شود. آنرا بگير اي محمد.

----------------------------------------------

[1].الکافی، ج1، ص:441، باب مولد النبی صلی الله علیه و آله.


مراد از تفویض امور به اهل بیت علیهم السلام چیست؟

آنچه از معنای تفویض از این روایت فهمیده می شود به قرینۀ (پس ایشان حلال می کنند؛ که امر تشریعی را نتیجه تفویض دانسته) تفویض در امور تشریعی و شریعت است نه تفویض در امور تکوین و کون و ایجاد. همچنان که علامۀ مجلسی در کتاب مراة العقول همین احتمال را اختیار نموده اند.[1] و غیر این امر را متوقف بر اموری که مخالف شریعت است دانسته اند.

مؤید این حمل روایتی است که در عیون اخبار الرضا علیه السلام آمده است:« باسناده الی یاسر الخادم قال: قلت للرضا علیه السلام ماتقول فی التفویض؟ قال ان الله تبارک و تعالی فوض الی نبیه امر دینه فقال ماآتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا، فاما الخلق والرزق فلا. ثم قال عليه السلام : إن الله عز وجل يقول : ( الله خالق كل شئ )[2] وهو يقول : ( الله الذي خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم قل هل من شركائكم يفعل من ذلكم من شئ سبحانه وتعالى عما يشركون.[3] ).[4]

خداوندمتعال، امر دین خود را به پیامبرش واگذاشت و فرمود: آنچه را که رسول به شمامی دهد بگیرید و از آن چه نهی می کند، شما هم دوری جویید. پس مسایل تکوینی تفویض نشد اما مسائل تشریعی تفویض شد، آفریدن و رزق را، که از کارهای تکوینی است، خدابه عهده دارد اما تشریع و قانون گذاری را به نبی اش واگذار کرده است. چرا خلق ورزق به پیامبر و ائمه(علیهم السلام) واگذار نشد، چون خدا در قرآن فرمود: «ان الله عزوجل خالق کل شی ء و هو یقول الذی خلقکم ثم رزقکم ثم یمیتکم ثم یحییکم هل من شرکائکم من یفعل من ذلک من شی ء سبحانه و تعالی عما یشرکون ».

علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) در توضیح تفویض چنین روایاتی می فرمایند:
در كافى به سند خود از زراره نقل كرده كه از حضرت باقر و حضرت صادق (علیه السلام) شنيده كه فرمودند: خداى تعالى امور خلق خود را به پيامبرش تفويض نموده تا معلوم كند اطاعتشان چگونه است، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمودند:«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[5]

مؤلف: روايات در اين معنا از ائمه اهل بيت (علیهم السلام) بسيار وارد شده، و مراد از«واگذار نمودن امور خلق» به طورى كه از روايات برمى‏آيد، امضايى است كه خداى تعالى از تشريعات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نموده، و اطاعت آن جناب را در آن تشريعات واجب ساخته، و ولايت و سرپرستى مردم را به آن جناب واگذار نموده. اين است معناى تفويض نه اينكه از خود سلب اختيار نموده، و امور را به كلى به آن جناب واگذار كرده‏باشد، چون چنين چيزى عقلا محال است.[6]

آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) نیز همانند علامۀ طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) تفویض در این روایات را به معنای امضاء می دانند:

http://daftarmags.ir/Journal/Text/PasdarEslam/Article/index.aspx?JournalNumber=195&ArticleNumber=10820

پس سخن از تفویض نیست بلکه تنفیذ است; یعنی هر کاری که رسول الله پیش نهاد دادخدا امضا کرده، لذا خدایی شده است. «و وجب علی العباد التسلیم له کالتسلیم لله تبارک و تعالی » یعنی بر بندگان واجب است که تسلیم این فرمان ها شوند، هم چنان که تسلیم دستورهای الهی اند.

-------------------------------

[1].مرآة العقول ، ج5،ص192.

[2] . الزمر/62.غافر/62.

[3] .الروم/40.

[4] .عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1،ص219؛ بحار الانوار، ج17،ص7.

[5] .الحش/7.

[6] . ترجمه تفسير الميزان ، ج‏19 ،363.

ahmadbazi;234156 نوشت:
مطالب که من گفتم از روی خطبه البیان بوده و از نظر من خطبه البیان معتبره چون هیچ سندی را ندیدم از مراجع که فاقد اعتبار بدونه خطبه البیان رو.



با سلام و عرض ادب
اما در مورد روایت«خطبة البیان» صرف نظر از سند که سند ی ندارد، محتوای آشفته ای در این نقل یافت می شود که به گوشه ای از آن اکتفا می شود.
خلاصه‏ای از مهم‏ترین اشکالات وی بر متن اوّل و دوم و سوم این خطبه چنین است:

1- عبداللّه بن مسعود پیش از خلافت امیر مومنان از دنیا رفت؛ اما در ابتدای خطبه می‏خوانیم: عبداللّه بن مسعود مرفوعاً از علی(علیه السلام) روایت می‏کند که وقتی آن حضرت به خلافت رسید، چنین خطبه‏ای خواند.

2- امیر مؤمنان(علیه السلام) در اواخر عمر خود، قطعاً به بصره نرفت؛ اما ابتدای این خطبه می‏گوید: این آخرین خطبه امام است که در بصره ایراد فرمود.

3- در خطبة البیان از افرادی چون عمر بن صالح، سلمان، مقداد، ابن یقطین و اشعب نام برده می‏شود؛ در حالی که سلمان و مقداد، سال‏ها قبل از خلافت امام از دنیا رفتند و عمر بن صالح و ابن یقطین و اشعب معاصر آن حضرت نبوده‏اند.

4- قعقاع ـ که در این خطبه به صورت قعقاء نوشته شده ـ شخصی نامعلوم و احتمالاً افسانه‏ای است.

5- سوید بن نوفل هلالی ـ که به عنوان بزرگ خوارج در این خطبه نام برده شده ـ در تاریخ، وجود خارجی ندارد.

6- در نسخه اوّل خطبه می‏خوانیم جبرییل برای اعلام ظهور بر صخره بیت المقدس فرود می‏آید؛ در حالی که این محل، قبله یهودیان است و بنی‏امیه روایاتی در فضیلت آن جعل کرده‏اند. در نسخه دوم هم به هیکل ـ که گویا هیکل سلیمان است ـ سوگند یاد شده است.

7- بر اساس روایات اسلامی، امام حسین(علیه السلام) پس از رجعت، متکفل تجهیز مهدی(علیه السلام) می‏شود؛ اما این خطبه می‏گوید: عیسی(علیه السلام) مهدی را دفن خواهد کرد.

8- در این خطبه کلمات مبهم یا بی‏معنای فراوانی وجود دارد؛ مانند: انا مصحف الانجیل، انا شعر الزبرقان! لمض اللامض، ندند الدیجور، موءید الجبال و ساغرها، أنا محمّد الفتن، أنا صاحب الایلاف، تهجرم السایخ، ضبضب الفرص، یا ابن الجبال الجابث (نسخه دوم) یا ابالعباس انت امام الناس، اغلنطس بضلالة الاوثان ماهرها (نسخه سوم) و برخی تعبیرها به گفت‏گوی کودکانه بیشتر شباهت دارد.

9- کلمات غلوآمیز و مطالب دالّ بر عقیده حلول در خطبة البیان فراوان است؛ مثل: نحن الکرسی و اصل العلم و العمل، انا علانیة المعبود، انا الظاهر مع الانبیاء (در نسخه اوّل) انا سبب الاسباب، أنا الاول و ال‏آخر، انا الظاهر، انا الباطن، انا واضع الشریعة، انا لمندل الافلاک، أنا سقف المرفوع، أنا مریخ القرآن، أنا عین الاعیان.

10- اغلاط دستوری و کلمات نادرست از نظر ادبیات عرب و همچنین ترکیب نادرست جملات در این خطبه زیاد به چشم می‏خورد ؛ چنان که برخی از کلمات، به صورت غلط، با الف و لام آمده یا کلماتی فارسی مانند کیوان به خطبه راه یافته است.

11- بعضی از کلمات خطبه به سخنان هذیان‏گویان بیشتر شبیه است؛ مانند: انا عنق السبطین، أنا عطارد التعطیل، انا قوس العراک، انا مریخ الفرقان، انا غیطل العساعس (در نسخه اوّل) انا طبا الارماس، انا ناسخ المری، انا غفران الشرطین (در نسخه دوم) دهشت الهواجس، و عرت الدهانة، کسکس الهموس، حرثم الانیق (در نسخه سوم).

12- در خطبة البیان عبارت‏های تکراری فراوان است.

13- در نسخه سوم، برخلاف روایات معتبر شیعه، وقت ظهور به سال 1184ق، تعیین شده است.[1]

[=Calibri][1]. جزیره خضرا در ترازوی نقد، جعفر مرتضی عاملی.

سلام علیکم

صدرا;234968 نوشت:
فویض در امور تشریعی و شریعت است نه تفویض در امور تکوین و کون و ایجاد.

من منتظر ادامه بحث ودم علی الظاهر تمام شد. حال آنکه تفویضات الهی در دو شکل تشریعی و غیر تشریعی در عقاید تشیع وجود دارد و تکلیف آنها مشخص نیست.
این مساله که تفویضات تنها تشریعی بوده شامل حال بخشی مسائل در مباحث اعتقادی میشود تمام عقاید تشیع نمیشود

تفویض غیر تشریعی که شامل وکالت صفات احدی الهی ( رزاق واسط - مقدر واسط و.. ) توسط ائمه است امری غیر تشریعی است و به ائمه تفویض شده و این صفات ربطی به تفویضات تشریعی شرح داده شده در مرات ندارد.

یاحق

خيلي ممنون آقاي صدرا مطالبتون خيلي خوب بود و نقد منصفانه اي كرديد
ولي من تعجب ميكنم به خاطر اين همه اختلاف نظرهايي كه راجع به خطبه البيان هست
اين هم يك سخنراني راجع به سنديت [بخش هايي از] خطبه البيان از يكي از وعاظ مشهور قم
http://s3.picofile.com/file/7420120000/albayan.mp3.html

bina88;235629 نوشت:
سلام علیکم

من منتظر ادامه بحث ودم علی الظاهر تمام شد. حال آنکه تفویضات الهی در دو شکل تشریعی و غیر تشریعی در عقاید تشیع وجود دارد و تکلیف آنها مشخص نیست.
این مساله که تفویضات تنها تشریعی بوده شامل حال بخشی مسائل در مباحث اعتقادی میشود تمام عقاید تشیع نمیشود

تفویض غیر تشریعی که شامل وکالت صفات احدی الهی ( رزاق واسط - مقدر واسط و.. ) توسط ائمه است امری غیر تشریعی است و به ائمه تفویض شده و این صفات ربطی به تفویضات تشریعی شرح داده شده در مرات ندارد.

یاحق

با سلام به برادر عزیز و بزرگوارمان

بحثی را که با دوست محترمان داشتیم در رابطه با روایت محمد بن سنان از امام جواد علیه السلام و برداشت ناشایست از این روایت و ادراج و زیاده در این روایت بود(به پست اول مراجعه بفرمائید و متن را بخوانید) که ما اصل روایت را از کتاب شریف اصول کافی آوردیم که ترجمه آن بدین صورت است:
محمد بن سنان روايت كرده كه من در محضر امام محمد تقى (علیه السلام) از اختلاف شيعه سخن گفتم، حضرت فرمود: «اى محمد خداى تبارك و تعالى همواره در يگانگى خود بيهمتاست. در آغاز محمد و على و فاطمه را آفريد، آنها هزار دوران بماندند. سپس همه چيزهاى ديگر را آفريد و ايشان را بر آفريدگان خود گواه گرفت و اطاعت ايشان را بر آنها مقرر ساخت و كارهاى آفريدگان را به آنها واگذاشت، پس آنها هر چه را خواهند حرام سازند و هر چه را خواهند حلال كنند، و هرگز نخواهند جز آنچه را كه خدا بخواهد.
سپس فرمود: «اى محمد، اين است آن آيينى كه هر كه از آن پيش افتد از دين بيرون رفته است، و هر كه از آن عقب بماند، نابود گردد، و هر كه با آن همراه باشد، به حق رسيده است. اى محمد، آنچه را گفتم مغتنم شمار.» اصول كافى، ج 1، ص 441، «كتاب الحجة»، «باب مولد النبى (صلی الله علیه وآله) و وفاته»، حديث 5.
که گفته شد(به قرینه تعلیل) آنچه از معنای تفویض در این روایت استفاده می شود(که محل بحث است) تفویض امور تشریعی است و نه تکوینی.
وهمچنین بیان شد که روایت (خطبة البیان) فاقد ارزش سندی و محتوایی است و نمی توان مفاد آن را به عقاید شیعه ارتباط داد.
اما در مورد تفویض و معانی صحیح و باطل آن اگر جنابعالی تمایل دارید وارد بحث آن شویم.
موفق باشید.

ahmadbazi;235634 نوشت:
خيلي ممنون آقاي صدرا مطالبتون خيلي خوب بود و نقد منصفانه اي كرديد
ولي من تعجب ميكنم به خاطر اين همه اختلاف نظرهايي كه راجع به خطبه البيان هست
اين هم يك سخنراني راجع به سنديت [بخش هايي از] خطبه البيان از يكي از وعاظ مشهور قم
http://s3.picofile.com/file/7420120000/albayan.mp3.html

با سلام و عرض ادب
این سخنران بزرگوار، تخصصی در مباحث حدیثی و معرفتی ندارند. و نقدشان نیز بر (علامه جعفر مرتضی عاملی) نقدی مضحک است.

شما کتاب (جزیره خضرا در ترازوی نقد؛ پژوهشی در علامات ظهور، بیان الائمه، خطبةالبیان، جزیرۀ خضرا)، که توسط آقای محمد سپهری ترجمه شده و توسط بوستان کتاب قم چاپ شده است را بخوانید تا خود قضاوت کنید که آیا این نحوه اشکال گرفتن بر این کتاب و دفاع ناشیانه از اهل بیت علیهم السلام مضحک است یا خیر؟
موفق باشید.

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

ahmadbazi;235634 نوشت:
اين هم يك سخنراني راجع به سنديت [بخش هايي از] خطبه البيان از يكي از وعاظ مشهور قم

من کتاب خطبه البیان را که با 3 نام - مشخصا بقصد رد گم کردن ( آخر الزمان ازکلام امام علی - نقد خطبه البیان که نقدی در کتاب موجود نیست - و نام خود کتاب ) یک فرد یا افرادی در سایت قائمیه منتشر کردند و شما زحمتش را کشیدید دانلود کردم و تقریبا در صفحات اولیه این کتاب مطلبی را دیدم که آرزوی دشمن دانا در دلم مانده.

کسی که مجددا اقدام به نشر این کتاب کرده میگوید در عربستان یک نسخه کتاب را به یک عالم سنی افغانی میدهد و این عالم پس از خواندن متن از او تشکر میکند که فلانی گمشده ام را به من رساندی.

این کتاب از دیدگاه علماء شیعه همانطوریکه اساتید شرح دادند چه سندا و چه متنا مخدوش و مردود است در عین حال در صفحات این کتاب سند مخدوش این کتاب را هم نقل شده که برای عوامی همچون حقیر به سادگی میتواند فریبنده باشد.

حدس بزنید وقتی وهابیها دنبال سندی میگردند که تشیع را به عبدلله بن سباء نسبت دهند
این کتاب بهشان معرفی میشود که نه تنها همان جنس غلو عبدالله بن سباء را دارد در عین حال از قول امیرالمومنین هم نقل شده.
این در حالیست که
جبر و اختیار مطلق - تشبیه و تجسیم و غلو از دیدگاه ائمه شیعه عقیده کفر آمیز معرفی شده اند و در این موارد صراحت لهجه آنها در تکفیر این عقاید مثال زدنی است.

صدرا;235638 نوشت:
اما در مورد تفویض و معانی صحیح و باطل آن اگر جنابعالی تمایل دارید وارد بحث آن شویم.

بسیار عالی

حقیر مشتاق شنیدن فرمایشات شما هستم.

ومن الله التوفیق

یاحق

با سلام و عرض ادب

تفویض در لغت به معنای واگذار کردن کاری به دیگری و حاکم گردانیدن او در آن کار است. ودر اصطلاح علم کلام عبارت است از اعتقاد به اینکه خداوند متعال بعد از آفرینش بندگان، آنها را به حال خود واگذاشت تا هر کاری که می خواهند انجام دهند بدون اینکه در اعمال آنان نقشی داشته باشد.

به عبارت دیگر، انسان در اعمال خود کاملا آزاد است و این اعتقاد معتزله بوده است که لازمه آن مخالفت با توحید افعالی است.

در مقابل آنها اشاعره قرار دارند که همه افعال بندگان را منسوب به خداوند متعال می داند و او را مجبور اراده الهی می دانند.[1]

قاضى عبد الجبار معتزلى روزى در محضر صاحب بن عبّاد نشسته بود، ابو اسحاق اسفرائنى وارد شد. ابو اسحاق، اشعرى و جبرى بود، برخلاف قاضى عبد الجبار كه معتزلى و طرفدار اختيار بود. به محض آنكه چشم قاضى به ابو اسحاق افتاد، فرياد بركشيد: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء منزّه است ذات حق از اينكه كارهاى زشت به او نسبت داده شود» كنايه از اينكه تو همه چيز را و از آنجمله كارهاى زشت را از خدا مى‏دانى.

ابو اسحاق نيز بدون آنكه از عقيده خود دفاع كند، فورا گفت: «سبحان من لا يجرى فى ملكه الّا ما يشاء منزّه است آنكه در سراسر ملكش (ملك وجود) جريانى رخ نمى‏دهد مگر به مشيّت خود او» كنايه از اينكه تو با عقيده تفويض، براى خدا در ملك خدا شريك قائل شده‏اى و انسانها را در افعالشان، مستقل و به خود واگذاشته شده و بى‏نياز از خداوند مى‏دانى.
اما در روایات بسیاری از ائمه علیهم السلام رسیده است که در آن فرمودند:«لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین».

بدین ترتیب، کلام شیعی، نه آزادی انسان را منتفی و نه او را کاملا واگذاشته به خود می داند، بلکه انسان را موجودی دارای اختیار می داند که اراده او در طول اراده خداوند قرار دارد و نه در عرض آن.

(در این رابطه آیت الله جعفر سبحانی(حفظه الله) کتابی دارند با نام«لب الاثر فی الجبر و القدر» که تقریرات درس مرحوم امام(رضوان الله تعالی علیه) است. وتقریرات درس آیت الله سبحانی را استاد علی ربانی گلپایگانی در کتابی با نام(جبر و اختیار) به نگارش در آورده اند.

[=Calibri][1] . البته در میان اشاعره اختلاف نظر وجود دارد و همه این اعتقاد را ندارند.

اما تفویض[1] در احادیث شیعه در معانی مختلفی وارد شده است که مرحوم علامه مجلسی آنها را اینچنین جمع بندی نموده اند.

1- تفویض در امر آفرینش
بدین معنا که بگوئیم خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) را آفرید و خلقت و روزی رساندن و تربیت و میراندن و زنده کردن بندگان را به آنان واگذار نموده است.

این امر ممکن است به یکی از دو معنا گفته شود:
الف) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام)، همه این این کارها را با قدرت و ارادۀ خودشان بدون هیچ دخالتی از سوی خداوند انجام می دهند. که این امر کفری آشکار است و مخالف توحید خالقی و ربوبی و افعالی است.

ب) خداوند متعال این کارها را مقارن با اردۀ ایشان انجام می دهد، از قبیل اینکه موسی اراده می کند و مقارن آن، خداوند عصا را تبدیل به مار می کند، تا بدین وسیله صدق و راستگویی آنان را به اثبات برساند.

این معنا اگر چه عقلا محال نیست، اما روایات رد تفویض، با این معنا مخالفت دارند مگر در هنگام بروز معجزه و یا کرامت.
ادامه دارد

------------------------------------------

[1]. در این مقام ما در صدد بیان مساله به صورت کلامی هستیم و نه به صورت فلسفی و یا عرفانی.

صدرا;235974 نوشت:
با سلام و عرض ادب تفویض در لغت به معنای واگذار کردن کاری به دیگری و حاکم گردانیدن او در آن کار است. ودر اصطلاح علم کلام عبارت است از اعتقاد به اینکه خداوند متعال بعد از آفرینش بندگان، آنها را به حال خود واگذاشت تا هر کاری که می خواهند انجام دهند بدون اینکه در اعمال آنان نقشی داشته باشد. به عبارت دیگر، انسان در اعمال خود کاملا آزاد است و این اعتقاد معتزله بوده است که لازمه آن مخالفت با توحید افعالی است. در مقابل آنها اشاعره قرار دارند که همه افعال بندگان را منسوب به خداوند متعال می داند و او را مجبور اراده الهی می دانند.[1] قاضى عبد الجبار معتزلى روزى در محضر صاحب بن عبّاد نشسته بود، ابو اسحاق اسفرائنى وارد شد. ابو اسحاق، اشعرى و جبرى بود، برخلاف قاضى عبد الجبار كه معتزلى و طرفدار اختيار بود. به محض آنكه چشم قاضى به ابو اسحاق افتاد، فرياد بركشيد: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء منزّه است ذات حق از اينكه كارهاى زشت به او نسبت داده شود» كنايه از اينكه تو همه چيز را و از آنجمله كارهاى زشت را از خدا مى‏دانى. ابو اسحاق نيز بدون آنكه از عقيده خود دفاع كند، فورا گفت: «سبحان من لا يجرى فى ملكه الّا ما يشاء منزّه است آنكه در سراسر ملكش (ملك وجود) جريانى رخ نمى‏دهد مگر به مشيّت خود او» كنايه از اينكه تو با عقيده تفويض، براى خدا در ملك خدا شريك قائل شده‏اى و انسانها را در افعالشان، مستقل و به خود واگذاشته شده و بى‏نياز از خداوند مى‏دانى. اما در روایات بسیاری از ائمه علیهم السلام رسیده است که در آن فرمودند:«لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین». بدین ترتیب، کلام شیعی، نه آزادی انسان را منتفی و نه او را کاملا واگذاشته به خود می داند، بلکه انسان را موجودی دارای اختیار می داند که اراده او در طول اراده خداوند قرار دارد و نه در عرض آن. [1] . البته در میان اشاعره اختلاف نظر وجود دارد و همه این اعتقاد را ندارند.

قول شما صحيح است اما ميشود آن را خيلي ساده تر بيان كرد. ببينيد هم جبر است و هم اختيار. انسان در اختيار داشتن خودش مجبور است. هيج كس نميتواند يگويد كه من از اين به بعد نميخواهم اختيار داشته باشم بلكه جه بخواهد جه نخواهد اختيار به او داده شده است .هيج كس هم نمي تواند يگويد كه جبري در كار نيست و من كاملا در زندگي اختيار دارم .مثلا انسان به اختيار خودش غذا ميخورد لكن اگر خيلي گرسنه باشد ديگر نميتواند بگويد كه از روي اختيار غذا خوردم.مي گويد مجبور شدم كه غذا بخورم .در واقع اختيار در جبر است و جبر در اختيار .طور ديگري هم ميتوان بررسي كرد مثلا فرض كنيد يك شخصي بر لبه پرتكاهي ايستاده است و ميخواهد خودش را از بالا به پايين بياندازد آن شخص تا خودش را نيانداخته است اختيار دارد كه خودش را بياندازد يا نه اما اگر خودش را انداخت اختيار از او سلب ميشود ديگر مجبور است كه بيفتد

ahmadbazi;233829 نوشت:
در روايات نقل شده از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است نور حضرت محمد (ص) و حضرت علي عليه السلام و نور حضرت زهرا (س) سه هزار سال قبل خلقت زمين و آسمان و لوح و قلم و ... بوده است حتي روايت دارد كه علت اين كه خدا در قرآن ميفرمايد: انّا خلقنا السّموات و الارض فی ستّة ایّام دليل اين كه خداوند گفته است ما خلق كرديم آسمان ها و زمين را و نگفته است كه من خلق كردم براي اين است كه پنج تن آل عبا عليهم السلام هم در خلقت آسمان ها و زمين نقش داشته اند و خداوند به تنهايي آسمان ها و زمين را خلق نكرده است بلكه خدا و اهل بيت با همديگر آسمان ها وزمين ولوح و قلم را خلق كرده اند. تمام اين مطالب بيان شده به همراه مطالب بيشتر راجع به خلقت نوري حضرت زهرا (س) را در اين سخنراني بسيار زيبا براتون قرار دادم:

سلام
این بحث رابطه عمیقی با خداشناسی و هستی شناسی دارد . در بحث خلقت اگر به بیانات قرآنی مراجعه کنیم می بینیم که در خیلی جاها از ضمیر متکلم مع الغیر یعنی نا استفاده شده است هرچند مفسرین این نا را به نای تعظیم تفسیر می کنند که البته می تواند درست باشد اما ظاهر این است که خدای متعال می خواهد با این تعبیر دخالت اسباب را در مساله خلقت را نیز مورد تاکید قرار دهد همان اصلی که امام صادق ع فرمود : ابی الله ان یجری الامور الا بالاسباب خداوند ابا دارد که کارها را مگر به واسطه اسباب انجام دهد . یعنی استفاده از اسباب در امور یک سنت الهی است . و اما در خصوص دخیل بودن وجود نوری معصومین ع در خلقت اشیاء هم طبق همین اصل قابل تبیین است هرچند جایگاه ایشان در این خصوص بسیار رفیع است و در سرچشمه های خلقت قرار دارد اما به هرحال در تحت اصل استفاده از اسباب قرار می گیرد .
ذکر این نکته لازم است : از آنجایی که اسباب در سببیت خود مندک در قدرت و علم الهی هستند به یک اعتبار هم اصلا خودیتی ندارند تا جدا انگاشته شوند لذا می بینیم که به حسب این نگاه خلقت صرفا به خدای متعال نسبت داده می شود : الله خالق کل شی . این نگاههای دقیق و عمیق را باید از اهل معرفت و بزرگان شناخت آموخت .
والله الموفق

حامد;236032 نوشت:
از آنجایی که اسباب در سببیت خود مندک در قدرت و علم الهی هستند به یک اعتبار هم اصلا خودیتی ندارند تا جدا انگاشته شوند لذا می بینیم که به حسب این نگاه خلقت صرفا به خدای متعال نسبت داده می شود : الله خالق کل شی . این نگاههای دقیق و عمیق را باید از اهل معرفت و بزرگان شناخت آموخت .


با این توصیفی که فرمودید خدا و ائمه نوری واحدند که در نفخه الهی در گل این نور واحد دخیل بودند.

اگر استاد صدرا موافقت نمایند این بحث تفریق تفویض از غلو یا تفویضات جائز یا هر اسمی که صلاح بدانید را در تاپیکی مجزا مطرح کنیم این تاپیک را به همان کتاب بپردازیم تا ببینیم این کتاب شیعی است یا خیر.

bina88;236049 نوشت:

با این توصیفی که فرمودید خدا و ائمه نوری واحدند که در نفخه الهی در گل این نور واحد دخیل بودند.

اگر استاد صدرا موافقت نمایند این بحث تفریق تفویض از غلو یا تفویضات جائز یا هر اسمی که صلاح بدانید را در تاپیکی مجزا مطرح کنیم این تاپیک را به همان کتاب بپردازیم تا ببینیم این کتاب شیعی است یا خیر.

با سلام و عرض ادب
حقير نیز با پیشنهاد جنابعالی موافقم. لذا این تایپیک را اختصاص به بررسی روایت«خطبة البیان» می دهیم.
اما بحث تفویض که بحث دامنه دارای نیز هست و از دیدگاههای مختلف نیز قابل بررسی است را در تایپیک دیگری پیگیری می نمائیم.

که عنوان آن می تواند:
الف)تفویض و غلو از دیدگاه علمای امامیه.
ب) بررسی روایات تفویض از منظر علمای شیعه.
ج) تفویض امور به اهل بیت علهم السلام از دیدگاه متکلمین و عرفا.
د) ولایت تکوینی و تشریعی و تفویض امور به اهل بیت علیهم السلام.
ه) تفاوت دیدگاه غالیان و علمای شیعه در رابطه با تفویض امور به اهل بیت علیهم السلام.
و یا هر عنوان دیگری که مایل بودید.
موفق باشید.

[=Times New Roman]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Times New Roman]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Times New Roman]
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

آنچه که حقیر اینجا ذکر میکنم همگی در رفع تهمت بزرگی است که به امیر مومنان علی علیه السلام نسبت دادهشده و آن خطبه ایست در قالب یک کتاب بنام خطبه البیان

- مدتها قبل یکی از دوستان من به شمال کشور مسافرت کرده بود . پیرمردی را دید و با او در راه هم سخن شد. پیرمرد که فهمید او از تهران آمده سوالی به این مضمون از او پرسید:

تو توی تهران اربابی یا رعیت ؟ این دوست ما گفت من کارمندم . پیرمرد ادامه داد میدانم میخواهم بدانم ارباب داری یا خودت اربابی. این پیرمرد تا زمان انقلاب در زمانه ارباب رعیتی زندگی میکرده لذا عیارهای آن دوره را برای فهمیدن موقعیت و شغل دوست من بکار می برد.

این کتاب بدون شک نوشته کسی است که در زمان ارباب رعیتی می زیسته و از کسانی بوده که طرفدار اربابان بوده و آنها را بر حق میدانسته.

میدانیم که بین اربابان و رعیتها درگیریها فراوان بود و رعیت ها معمولا بخاطر ظلم اربابان خود ناراضی بودند و این مساله در تاریخ و حتی در اشعار محلی و سنتهای اقوام مختلف ایرانی اثری واضح گذاشته.

نویسنده این کتاب از جمله کسانی بوده که معتقد به برحق بودن ارباب در این درگیریها بوده و بنوعی احتمالا جیره خوار و مواجب بگیر بوده و یا اینکه خد از اربابان بحساب می آمده و یا اینکه رعیتی بوده که در باورش گنجانده شده بود که ارباب هرچه میگوید حق است و رعیت بنده و مخلوق اوست.

در صفحه 24 و 25 از 47 این کتاب ما به این امر واضح بر میخوریم

نقل متن از ص 24 از 47 :




  • آن گاه مالک اشتر برخواست و عرض کرد: اي امیر مومنان! چه هنگامی قائم از فرزندان تو قیام می کند؟

حضرت فرمود: آن زمان که
باطل و ناچیز پیشرفت کند و حقایق سبک و خوار شود و برسد آنچه که خواهد رسید. جور و فساد بر پشت مردم سنگینی کند.
کارها به یک دیگر نزدیک شود و آشکارا کردن خبرها ممنوع گردد و بینی مالک به خاك مالیده شود

[=Times New Roman]

[]

  • [=Times New Roman]در ادامه وضعیت روسا را در این بی عدالتی قبل آخر الزمان چنین توصیف میکند : [/]

    بانگ فریاد
    از هر [صفحه 71 ] سو بر آید و شورشیان سر به شورش بردارند و در هر شهر و منطقه اي به زد و خورد پردازند. روسا از مرئوسین
    خود به عجز و لابه افتند و نور آفتاب توانایی غلبه بر تاریکی را از کف بدهد.

    [=Times New Roman]

    []

  • [=Times New Roman]سپس برای سلاطین و زمامداران امور از جور زمانه نوحه سر میدهد : [/]

    دادخواهی و درستی مورد ملامت و اعتراض واقع گردد و شیطان بر امور چیره و مستولی شودخواهشهاي
    بانگ و فریاد سلاطین و زمامداران گوش فلک را کر کند و سنگ دل سخت کردار در تیر اندازي غالب آید.

    []

  • [=Times New Roman]در صفحه بعد ( 25 از 247 ) بر ضد ملازمینی که توسط خانها به حق از کار برکنار شدهاند در زمان فتنه چنین می بافد که:
    [/]
    گروه پهن بینی ها از جانب مشرق ظاهر گردند که پست است استخوانهاي
    بینیهایشان و به توهم افتند کوتاه بالایان درشت اندام بزرگ پیکر که مردمانی نیک و گرانمایه (ظاهرا مراد حسنی و شعیب بن صالح
    باشند) بر آنها غالب شوند و معیوب کنند زنهاي آزاد را و مالک شوند جزیره ها را. آنان سر منشا نیرنگها و فریب کاریها و بی
    وفاییها باشند. آنان خراسان را ویران کنند و ملازمین خانها را از خانه نشینی به کارشان بازگردانند و حصارها را ویران کرده آشکار کنند آنچه را که پنهان و حفظ شده است

    [=Times New Roman]
    تصویر این متن را با کلیک بر روی لینک ذیل می توانید ببینید :

    [=Times New Roman]مشخص است بر همگان این خصیصه عقیدتی نمیتواند عقیده علی ابن ابی طالب جانشین پیامبر اسلام و امام اول شیعیان و عیار قضاوتها و رفتار امام زمان در آخر الزمان باشد و اینها همگی تهمتی است آشکار.

    ضمنا مدافعین این کتاب مجاز هستند حتی این عبارات را هر طوریکه میخواهند تفسیر کنند از دید این حقیر مانعی ندارد. این عبارات و مفاهیم بعد اینها بقدری با دیانت فاصله دارد که حتی تفسیر هم معنای دینی به آن نمیتواند ببخشد.

    یاحق

  • مردخدا;233922 نوشت:
    خدا عاقبت جماعت امام پرست رو بخیر کند.یواش یواش دارید به اهل تثلیث میگید زکی.
    مگر هر آخوند بیسوادی هر چی گفت شما بایدچشم وگوش بسته قبول کنید؟

    .
    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
    خدا نور آسمان و زمین است. مثل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی، و آن چراغ در شیشه‌ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجستهٔ زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می‌شود. نزدیک است که روغنش - هرچند بدان آتشی نرسیده باشد - روشنی بخشد. روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می‌کند، واین مثلها را خدا برای مردم می‌زند و خدا به هر چیزی داناست

    اين فضايل را بخوانيد و كيف كنيد:


    روى ابن بابويه أيضا مرسلا: عن الصادق (عليه السلام)، أنه سئل عن قول الله عز و جل: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ‏، فقال: «هو مثل ضربه الله عز و جل لنا».



    البرهان في تفسير القرآن ج‏4 69 [سورة النور(24): آية 35]



    169- في أصول الكافي على بن محمد و محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن محمد بن الحسن بن شمون عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم عن عبد الله بن القاسم عن صالح بن سهل الهمداني قال: قال أبو عبد الله عليه السلام‏ في قول الله عز و جل: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ‏ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ فاطمة عليها السلام فيها مصباح الحسن المصباح في زجاجة الحسين الزجاجة كأنها كوكب دري فاطمة كوكب دري بين نساء أهل الدنيا توقد من شجرة مباركة إبراهيم (ع) زيتونة لا شرقية و لا غربية لا يهودية و لا نصرانية يَكادُ زَيْتُها يُضِي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ امام منها بعد امام‏ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يهدى الله للائمة عليهم السلام‏


    تفسير نور الثقلين ج‏3 602 [سورة النور(24): الآيات 33 الى 40]

    وَ رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ‏ أَشْرَقَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِنُورِ رَبِّها
    الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 381


    9293/- علي بن إبراهيم، قال: حدثنا محمد بن أبي عبد الله، قال: حدثنا جعفر بن محمد، قال: حدثني القاسم بن الربيع، قال: حدثنا صباح المدائني، قال: حدثنا المفضل بن عمر، أنه سمع أبا عبد الله (عليه السلام) يقول‏ في قوله تعالى: وَ أَشْرَقَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِنُورِ رَبِّها، قال: «رب الأرض يعني إمام الأرض».
    البرهان في تفسير القرآن ج‏4 733 [سورة الزمر(39): آية 69] .....

    ائمه = نورالله

    اگر امام پرستی اینه من افتخارم روبه روی وجوه الله یعنی اهل بیت سفید است افتخارم امام پرستی است

    مگه در قرآن گفته نشده که حضرت عیسی پرنده ای از گل " خلق می کرد " و به اذن خدا آن پرنده زنده می شد ؟ خب این خلق تقدیریه دیگه ( نه خلق تکوینی ) . اگه ما به حضرت عیسی بگیم او خالق آن پرنده بوده درسته اما خالق در معنای خالق تقدیری .
    تفویض هم نیست . شرک هم نیست . غلو هم نیست .
    حالا برسیم به امامان ما .
    اگه حضرت عیسی یک قطره از معرفت خدا داشته امامان ما دریائی از آن معرفت داشتند .
    پس اگه گفته بشه که یک امامی به اذن خدا جهانی رو خلق کرده ( خلق تقدیری ) هیچ تعجبی نداره .
    من کاری به خطبه البیان و نظایر اینها ندارم که اصلا سندی داره یا نداره .
    ببینید اگه مثلا گفته بشه میکائیل مسئول رزق مردم هست شرک و غلو نیست اما تا گفته میشه امام رزق مردم رو ( از سوی خدا ) میده بلافاصله ادعای شرک و غلو و تفویض مطرح میشه .
    خدا با واسطه های فیض جهان را خلق کرده و اداره می کنه .
    واسطه های فیض هم مصنوع خدا هستند و خدا هم هیچ شریکی نداره .

    َ امام باقر- روحی و ارواح العالمين لتراب نعله فداه-

    ان الله اَقدَرَنا علی ما نريد
    خداوند ما رابه هرکاری که بخواهيم قادر ساخت

    [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 376 2 باب في الأئمة ع أنهم أعطوا خزائن الأرض
    الإختصاص النص 272 خزائن الأرض و مفاتيحها للأئمة ع و بيان بعض معاجزهم و احتجاجاتهم مع الخلفاء ..... [/]

    [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]دلائل الإمامة (ط - الحديثة) 226 ذكر معجزاته(عليه السلام) ..... [/]
    [=traditional arabic][=traditional arabic][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 240 باب 5 معجزاته و معاني أموره و غرائب شأنه صلوات الله عليه .....
    رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج‏2 91 مجي‏ء الذئب إليه عليه السلام .....[/]

    [/][/]

    الَ- اباعبدالله ع -: يَا يُونُسُ، سَلْ، نَحْنُ نُجَلِّي النُّورَ فِي الظُّلُمَاتِ، وَ نَحْنُ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً،

    نَحْنُ‏ عِزَّةُ اللَّه‏ـ

    نحن عزةالله


    وَ كِبْرِيَاؤُهُ.
    [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یونس بن عبد الرحمن پس از دیدن عجایب بسیار- که ما به علت طولانی بودن نقل نمی کنیم -به خدمت امام صادق- روحی لتراب نعله فدا- رسید امام - روحی لتراب نعله فداه - فرمودند : ای یونس از ما بپرس که ما متجلی می گردانیم نور را در تاریکی ها و ما بیت المعمور هستیم که هر کس داخل ان شد ایمن است ، ما عزت و کبریای خداوندیم [/]
    جانم فدای خاک نعلینت شود آقا.

    اسناد:"

    دلائل الإمامة (ط - الحديثة) 270 ذكر معجزاته(عليه السلام) ..... ص : 248


    مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر ج‏5 444 الثامن و العشرون و مائة نزول الملائكة عليه - عليه السلام -


    عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج‏20-قسم-1-الصادق‏ع 77 الأخبار، الأئمة، الصادق عليه السلام: .....

    عبد آل محمد;302599 نوشت:
    َ امام باقر- روحی و ارواح العالمين لتراب نعله فداه-

    ان الله اَقدَرَنا علی ما نريد
    خداوند ما رابه هرکاری که بخواهيم قادر ساخت

    [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 376 2 باب في الأئمة ع أنهم أعطوا خزائن الأرض
    الإختصاص النص 272 خزائن الأرض و مفاتيحها للأئمة ع و بيان بعض معاجزهم و احتجاجاتهم مع الخلفاء ..... [/]

    [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]دلائل الإمامة (ط - الحديثة) 226 ذكر معجزاته(عليه السلام) ..... [/]
    [=traditional arabic][=traditional arabic][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏46 240 باب 5 معجزاته و معاني أموره و غرائب شأنه صلوات الله عليه .....
    رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار ج‏2 91 مجي‏ء الذئب إليه عليه السلام .....[/]

    [/][/]

    [="times new roman"]

    با اسن استدلالات واضح است شما ادعای الوهیت ائمه را دارید و نتیجتا از دایره توحید خارجید و چون این بحث واضح است نیاز به ذکر دلیل ندارد.

    اما چون از مصادر شیعه استفاده کردید بحث ما بر سر چگونگی خروج ین تفقه از میان این مصادر است
    خب
    احادیثی که نقل کردید دو اشکال عمده دارد یکی نقل بخشی از حدیث بدون توجه به مضمون آن ونتیجتا
    تناقض در معانی احادیث مورد استدلالتان

    طبق نقل بالا که بخشی از سخن امام باقر علیه السلام برای القاء نظر خود نقل کردید نوشته اید که خداوند ما را
    به هر کاری که بخواهیم قادر خواهد ساخت

    در بخش بعدی خلقت آسمانها و زمین را در ید قدرت علی علیه السلام گذاشتید.

    خب

    درروایت اول که بخشی از آن را آوردید موضوع بدره زری است که جابر به کمیت اسدی بخاطر قصیده اش بدستور امام باقر می بایست میداد و چون بدره را نیافت به اراده الهی معجزه ای واقع شد و نیاز امام باقر رفع شد و بدره زر را امام به جابر بن عبدالله انصاری داد و آن جمله را امام فرمود.

    در بخش بعد خلقت آسمانها و زمین را به علی علیه السلام نسبت دادید
    حال
    این کسی که خالق زمین و آسمان است (به ادعای هر کسی که معتقد به آن است )

    چرا برای بدره ای زر نیاز دارد خدا نیازش را رفع کند ؟

    [/]

    بسم الله الرحمن الرحیم

    و لعنة الله علی الکافرین

    قال حجت بن الحسن علیه السلام:(حدیث رو خودم تایپ کردم ممکن است در اعراب مشکل داشته باشد با عرض پوزش)
    انا بریءُ الی الله و رسوله ممّن یقول انّا الغَیبَ و نشارکه فی ملکه أو یُحِأنّا محلّا سِوَی المحلّ الّذی رضّیَهُ الله لَنَ
    الاحتجاج للطبرسی,ج2,ص 487
    ترجمه من(کلمه به کلمه):
    حجت بن الحسن علیه السلام:من برائت میجویم به سوی الله و رسوش از کسی که می گوید: ما غیب میدانیم و در ملکش خودمان را شریک قرار دهیم یا قرار دهد ما را از محل(مقامی) غیر از محلی که راضی باشد الله هرگز.
    ترجمه دیگر: حجت بن الحسن علیه السلام:

    من از افرادی که می گویند: ما اهل بیت(مستقلا از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند)
    غیب می دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم,یا ما را از مقامی که خداوند برای ما پسندیده بالاتر می برند, از چنین افرادی نز خدا و رسولش بیزاری می جویم.
    لازم به ذکر قسمت قرمز شده رو مترجم از پیش خود در ترجمه گنجانده و در اصل حدیث یه همچین چیزی نیست.


    نقل قول:
    برای همین خداوند ان را خلق کرده و تمام امور را به ان ها واگذار کرده است : و ولاهم امر عباده و فوض الینا امر عباده و الیکم التویض

    باطل است.

    نقل قول:
    فرمود : ما زمین و اسمان را خلق کردیم پس چگونه نتوانیم بالارویم در انچه خود خلق کردیم ؟؟؟
    لعنت الله علی المفترین و لعنت الله بر کسی که این حدیث را جعل کرد
    خود امام سجاد در دعای ایام هفته میگوید (روز دوشنبه):الحمدلله الذی لم یشهد احدا حین فطر سماوات و الارض و لا اتخذ معینا حین براء النسمات لم یشارک فی الالیه و لم یظاهر فی الوحدانیه
    شما یه همچین...!
    نقل قول:
    اخْتَارَنَا مِنْ نُورِ ذَاتِهِ وَ فَوَّضَ‏ إِلَيْنَا أَمْرَ عِبَادِه‏

    عجب!!! دیگر پیامبران چه شدند اونوقت؟

    افوض امری الله ما بندگان الله هستیم امرمان را به او میسپاریم

    تعقیب نماز صبح منصوب به امام رضا(ع):
    بسم الله و صلی الله علی محمد و اله و افوض امری الی الله انّ الله بصیر بالعباد

    شرک شرک است حتی اگر به بهترین بندگان الله باشد...

    نقل قول:
    [center]قال الصادق - روحي فداه -:
    نحن صنائع الله و الخلق بعد صنائعنا
    (احتجاج )




    و من تا جایی که الله را اطاعت کردم صنع اویم و نه غیرش.

    رب انی بریء منهم

    اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

    و اهلک عدوهم و المفترین
    [/center]

    بسم الله الرحمن الرحیم

    و لعنة الله علی الکافرین

    عبد آل محمد;302647 نوشت:
    [=traditional arabic][=traditional arabic][=traditional arabic]ِ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: [=traditional arabic]يَا [=traditional arabic]طَارِقُ‏ الْإِمَامُ كَلِمَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ حِجَابُ اللَّهِ وَ آيَةُ اللَّه‏

    [=traditional arabic][=traditional arabic]بحارالانوار

    [=traditional arabic][=traditional arabic]

    امام حجة الله خلیفة الله و صراطه و نوره و برهانه غیر از آن را ثابت باید کرد
    عجب پس وقتی میگویند و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام یعنی امام؟...سبحان الله لا اله الا الله
    بنا بر گفته ها آیات زیر در شأن اهل بیت علیه اسلام نازل شده




    پس با این حدیث امام حسن و امام حسین و امام علی برای خودشان طعام میدادند؟انّ هذا بهتان عظیم علی عباد الله المخلصون

    نقل قول:
    این ارسال توسط عبد آل محمد حذف شده است. دلیل: تحمل ندارید
    :Khandidan!::Khandidan!::Khandidan!:
    بگزارید تا جوابتان را بگیرید شیعیان علی جوابتان را میدهند ان شاءالله نه ضالون جاهل
    ببینید چه خیانت میشود در حق آل محمد و چه بهتان هایی میبندند به الله(عزوجل)

    [=Courier New]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

    4744- وَ كَانَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ يَدُورُ فِي سِكَكِ الْأَنْصَارِ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ يَقُولُ عَلِيٌ‏ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى حُبِّ عَلِيٍّ فَمَنْ أَبَى فَانْظُرُوا فِي شَأْنِ أُمِّهِ.
    من لا يحضره الفقيه ج‏3 493





    حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ الْعَامِرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْيَشْكُرِيُّ عَنْ شَرِيكٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي وَائِلٍ عَنْ حُذَيْفَةَ الْيَمَانِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ عَلِيٌ‏ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَر
    الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج‏1 88

    به پست قلبی حتما رجوع کنید

    بسم الله الرحمن الرحیم

    و لعنة الله علی الکافرین

    عبد آل محمد;302672 نوشت:
    حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ الْعَامِرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْيَشْكُرِيُّ عَنْ شَرِيكٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي وَائِلٍ عَنْ حُذَيْفَةَ الْيَمَانِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ عَلِيٌ‏ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَر
    الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج‏1 88

    به پست قلبی حتما رجوع کنید



    عبد آل محمد;302670 نوشت:
    4744- وَ كَانَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ يَدُورُ فِي سِكَكِ الْأَنْصَارِ بِالْمَدِينَةِ وَ هُوَ يَقُولُ عَلِيٌ‏ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى حُبِّ عَلِيٍّ فَمَنْ أَبَى فَانْظُرُوا فِي شَأْنِ أُمِّهِ.
    من لا يحضره الفقيه ج‏3 493


    مگر کسی تکذیب کرد که حضرت محمد و حضرت علی خیر خلق الله هستند؟

    ضمن اینکه این دو حدیث ربطی به موضوع نداره و فکر میکنم این شخص گمان کرده من(یا ما) فضائل اهل بیت رو تکذیب میکنم نمیدونه خودش داره به الله(عزوجل) بهتان میبنده و در مورد آل محمد غلو و بر ایشان خیانت میکند.

    اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

    با سلام.

    امام معصوم چشم و گوش و اراده حق در هستی است،چون انسان کامل است و انسان کامل مظهر تامه اسماء الهی است،چون خلیفه الله است..

    غلو معصوم فقط در عرض خدا قرار دادن انهاست،به عبارتی در عرض بودن، اشتراک به بار می اورد و اشتراک باعث شرک و کفر است چون ذات در بقا به ان نیازمند می گردد...معصوم فقط در این رتبه نیست.

    نتیجتا هر چیزی غیر از حق در طول وجود حق است و در فعل و وجود نیازمند به حق .

    ---------------------------

    erfan_alavi;302733 نوشت:

    امام معصوم چشم و گوش و اراده حق در هستی است،چون انسان کامل است و انسان کامل مظهر تامه اسماء الهی است،چون خلیفه الله است..


    سلام علیکم

    فرمودید
    انسان معصوم چون انسان کامل است = چشم - گوش و اراده حق در هستی است
    و بعد فرمودید
    انسان کامل مظهر تامه اسماء الهی است چون خلیفه الله است

    خب
    اگر انسان معصوم چشم و گوش و اراده حق در هستی است پس چرا مظهر آن است ؟

    چشم گوش و اراده حق دو تا نیست یکی است چون خدا یکی است

    چشم و گوش صفات بینا و شنوای الهی است که مطلق است
    و اراده را نیز کلامیون ذات الهی میدانند.

    اگر چشم و گوش و اراده خدا در هستی اینها هستند

    معنای مظهر دیگر چیست ؟ و مظهر تامه
    یا به معنی تمام صفات مشابه و معادل صفات مطلق الهی
    یا به معنی ظهور آنها
    یعنی تمام صفات الهی که ما فقط 99 صفت الهی را میشناسیم
    این صفات چگونه و در کجا تجلی پیدا کردند ؟

    یاحق

    فاتح;302752 نوشت:

    سلام علیکم

    فرمودید
    انسان معصوم چون انسان کامل است = چشم - گوش و اراده حق در هستی است
    و بعد فرمودید
    انسان کامل مظهر تامه اسماء الهی است چون خلیفه الله است

    خب
    اگر انسان معصوم چشم و گوش و اراده حق در هستی است پس چرا مظهر آن است ؟


    چشم گوش و اراده حق دو تا نیست یکی است چون خدا یکی است

    سلام بر شما.

    اراده و چشم و گوش حق در مرتبه هستی است نه در مرتبه ذات.

    در ثانی کمال گوش و اراده حق در ذات یکی است یعنی احدیت ولی در غیر از مرتبه ذات واحدیت حکم فرماست ..


    فاتح;302752 نوشت:
    چشم و گوش صفات بینا و شنوای الهی است که مطلق است
    و اراده را نیز کلامیون ذات الهی میدانند.

    اگر چشم و گوش و اراده خدا در هستی اینها هستند

    معنای مظهر دیگر چیست ؟ و مظهر تامه
    یا به معنی تمام صفات مشابه و معادل صفات مطلق الهی
    یا به معنی ظهور آنها
    یعنی تمام صفات الهی که ما فقط 99 صفت الهی را میشناسیم
    این صفات چگونه و در کجا تجلی پیدا کردند ؟

    فاتح;302752 نوشت:

    یاحق


    بله یعنی همه صفات الهی...

    مظهریت یعنی تجلی و اشکار شدن صفت در شخص و شخص تحت امور مربوط به ان صفت بتواند تصرف تکوینی و ولایی انجام دهد.
    چشم و گوش هر دو به علم بر می گردند،و البته در مرتبه ذات کمالات عین هم هستند و در یک مرتبه....
    در ثانی اراده عین ذات نیست ،چون چیزی که عین ذات باشد باید همیشه همراه ذات باشد و البته اراده حق فعلش می باشد و فعلش همیشه همراه ذات نبوده وبلکه اراده کار است وحادث ولی کمال ان در ذات می باشد...

    صفات الهی سعه و ضیق دارند به عبارتی هر اسم خاص تحت اسمی عام می باشد،و هر فعلی تحت اسمی از اسماء الهی است و تا اندازه ای ان اسم را اشکار کرده است مانند اسم مصور برای صورت بندی اشیاء...

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدمت جناب عبد آل محمد

    بنده شما را تکفیر نکردم بلکه آنچه که شما ذکر فرمودید از دیدگاه تشیع و شریعت منزل مفاهیمی کفر آمیز است
    هرچند بعضی با طول و عرض ساختن برای این مطالبی که فرمودید توجیهات دارند و نمیدانم یوم الحساب باز هم میتوانند اینگونه توجیه افاضه کنند یا خیر

    من لا يحضره الفقيه جناب صدوق - ج‏6 باب مفوضه

    چنین آمده که بعض تفویضات صحیح و بعضی از آنها کفر آمیز است که به چند مورد اشاره هم کرده اند که از آن جمله که تفویض کفر آمیز محسوب میشود چند مورد که تصریح در موردشان شده در منهج المقال ص 410 به نقل از علامه مجلسی و وحید بهبهانی نقل شده چنین است :

    خدا محمد صلّى اللَّه عليه و آله را آفريده است، و كار جهان را به او واگذاشته است، و بنا بر اين، آفريدگار دنيا و ما فيها آن حضرتست، و بعضى گفته‏اند كه خدا اين امر را به على عليه السّلام واگذار كرده است، و بسا كه ميگويند اين امر بر عهده ساير امامان تعلّق گرفته است
    و
    واگذار كردن خلق و رزق به ايشانست
    دیگر از
    معانى تفويض تنها واگذار كردن تقسيم ارزاق است، گاهى عنوان مفوّضه به ايشان هم اطلاق شده است.
    ووو

    اگر کسی بگوید خلق دو جهان را علی علیه السلام انجام داده است دیگر این موضوع نه تفویض است و نه غلو صرف و داستان طول و عرض معنی نخواهد داشت
    شرک است و انکار نص

    یاحق

    سلام علیکم

    erfan_alavi;302764 نوشت:
    اراده و چشم و گوش حق در مرتبه هستی است نه در مرتبه ذات.

    بسیار خب

    چشم و گوش و اراده در مرتبه هستی فعل الهی هستند و حادث مظهر تامی که فرمودید چیست ؟

    منظورتان مظهر تام فعل الهی است یا ذات او ؟

    خلق کردن دو عالم فعل الهی است آیا ایشان خلق کرده اند یا خدا و اگر ایشان به اذن الهی خلق کرده اند چگونه چنین کردند و کی اتفاق افتاد

    یاحق

    فاتح;302774 نوشت:
    سلام علیکم

    بسیار خب

    چشم و گوش و اراده در مرتبه هستی فعل الهی هستند و حادث مظهر تامی که فرمودید چیست ؟

    منظورتان مظهر تام فعل الهی است یا ذات او ؟

    خلق کردن دو عالم فعل الهی است آیا ایشان خلق کرده اند یا خدا و اگر ایشان به اذن الهی خلق کرده اند چگونه چنین کردند و کی اتفاق افتاد

    یاحق

    سلام بر شما.

    دوست عزیز اسماء الهی اسمائی لفظی نیستند همانطور که در قران می باشد بلکه حقایقی هستند ورای ملائکه و لی نه در مقام ذات حق؛وقتی کسی در مراتب خلیفه اللهی بتواند به ان مراتب برسد که بتواند انها را حمل نماید یعنی مظهر ان اسماء گشته است ،مانند حضرت ادم و علم به اسماء ....

    مظهر اسماء گشتن یعنی بتواند تحت ان اسم امور مربوط به ان را انجام دهد،مانند اسم محیی که در وجود حضرت عیسی تجلی نمود و با ان مردگان را زنده می کرد و یا حضرت عزرائیل که اسم ممیت در ان تجلی کرده و غالب است....

    امام معصوم کسی است که توانسته تمام این اسماء الهی را در وجود خود حمل نماید ،و به این کمال نایل اید،نتیجتا مظهر اسم جامع حضرت حق می باشد...یعنی انچه مظهر تامه اسماء حق است و صد البته انچه تحت این امور رقم می خورد...

    ولی انچه انجام می دهند به اذن الهی است وصد البته مستقل در صفات نیستند،..

    البته ظهور اسماء تشکیک پذیر است از مراتب عالی گرفته تا مراتب دانی..

    یاحق

    با سلام.

    نقل:
    اگر ایشان به اذن الهی خلق کرده اند چگونه چنین کردند و کی اتفاق افتاد

    به حکم اینکه خداوند بسیط است نتیجتا تکرر ندارد پس واحد است پس فعلش نیز باید بسیط و واحد باشد،ولی دوری از حق باعث حدود در فعل می شود ،واین از قابل است ،و در این مرتبه زمان و مکان جایی ندارد تا بتوان گفت کی همچین اتفاقی افتاد،بلکه زمان ومکان در مرتبه مادی حکم فرماست....

    نتیجتا برای خلق هستی نیاز به کاملترین خلق می باشد که از لحاظ کمال همرنگ حق باشد ،یعنی همان بساطت و این نور محمدی و اهل بیت است ...واین اغاز هستی است...

    بقیه موارد نیز بماند برای بعد.

    موضوع قفل شده است