شهید چمران: من امام را تنها نمی گذارم؛ امام: مثل چمران بمیرید.

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهید چمران: من امام را تنها نمی گذارم؛ امام: مثل چمران بمیرید.

شهید چمران: من امام را تنها نمی گذارم

اما یکی دیگر از مهمترین آزمون هایی که بازرگان و اغلب همکارانش در دولت موقت در آن مردود شدند، ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود. البته این بار نیز در این بین، دکتر چمران بود که همچون آزمون های طول تحصیلش، بالاترین نمره را دریافت کرد.

دکتر کاویانی به عنوان رئیس دفتر دکتر چمران، در این زمینه می گوید: «ماجرا بدین ترتیب بود که بعد از سیزدهم آبان 1358 وقتی لانه جاسوسی آمریکا فتح شد، دولت موقت عکس العمل نشان داد و روز بعد جملگی اعلام استعفا کردند. خب ما در نخست وزیری مستقر بودیم و صبح روز چهاردهم آبان که در دفتر حاضر شدیم، دستور دولت موقت را دیدیم که گفته بودند همه افراد کارها را رها کنند و بروند، چون دولت استعفا داده است. دکتر آمد و ما خبر را به ایشان دادیم. دکتر گفت: "خب شما هم بساطتان را جمع کنید و بروید."

ما شروع کردیم به جمع آوری وسایلمان و دفتر، دکتر هم رفت. حدود ساعت 4یا5 عصر بود که دکتر برگشت. من رفتم گزارش جمع آوری وسایل و دفتر را به دکتر بدهم که ایشان به بنده فرمود:" عزیز، نمی خواهد ادامه بدهید."

من با تعجب پرسیدم: "چرا؟ همه در حال رفتن هستند."

دکتر فرمود: " نه، شما وسایلتان را جمع نکنید، برگردید سرکارتان. ما نمی رویم."

پرسیدم: "موضوع چیست؟"

دکتر جواب داد: "من امام را تنها نمی گذارم."

می خواهم به آن هایی که می گویند دکتر در خط نهضت آزادی بود بفهمانم که دکتر در چنین دو راهی مشخصی که می تواند به خط نهضت آزادی یا خط امام برود، با قاطعیت و صلابت نهضت آزادی را نادیده می گیرد و کنار امام می ماند و اعلام می کند من امام را تنها نمی گذارم.» (کیهان، 31/3/83، صفحه9)

جالب آن جاست که در حالی که بازرگان به شدت از تسخیر لانه جاسوسی انتقاد می کرد و حتی عاملین آنرا «دانشجویان پیرو خط شیطان» می نامید، دکتر چمران نه تنها با تسخیر لانه جاسوسی مخالفت نمی کرد، بلکه با اعزام نیرو به آن جا (آن هم بدون تظاهر و خودنمایی) سعی در دفاع از دانشجویان پیرو خط امام داشت. سردار شاه حسینی در همین زمینه می گوید: «در آن روزهایی که سفارت آمریکا تسخیر شده بود، چمران به من دستور داد همراه با پنج شش نفر مسلح، به سفارت آمریکا بروم. گفته بودند آمریکایی ها از لانه جاسوسی تیراندازی می کنند، بچه ها در خطرند. در صورتی که شما در هیچ جایی نخوانده اید که چمران نیروی مسلح به سفارت فرستاده است. اهل عمل بود.» (ماهنامه شاهد یاران، شماره37،صفحه21)

امام خمینی(ره): مثل چمران بمیرید

یک روز پس از شهادت شهید چمران و در همان روزی که بنی صدر توسط امام عزل شد (یعنی 1 تیر 1360)، ایشان در یک سخنرانی عمومی راجع به درخواست وقیحانه جبهه ملی برای تظاهرات علیه قصاص مطالب مهمی فرمودند و در ضمن محکومیت شدید جبهه ملی و منافقین، آن از نهضت آزادی خواستند که دست از مخالفت با نظام بردارد و از آنان اعلام برائت کند: «این آقایانى که باز رابطه‏شان را با اسلام قطع نکرده‏اند [نهضت آزادی]، اینها به هوش بیایند و حساب خودشان را از آنهایى که قیام به ضد اسلام کردند جدا کنند، در ملأ عام و در رادیو و تلویزیون بروند و این گروه هایى که چند روز پیش آن قدر جنایت کردند محکوم کنند.» ایشان سپس با برشمردن برخی مفاسدی که اختلافات ایجاد شده از طرف گروه هایی چون نهضت آزادی می توانست برای کشور داشته باشد، به ضرورت برگشتن آنها به حول محمر اسلام اشاره نمودند.

و سپس ایشان توصیه می کنند تا چمران را الگوی خویش قرار داده و مثل او بمیرند:

«من نمى‏خواهم که شماها هم‏ به سر نوشت دیگران مبتلا بشوید. من نمى‏خواستم که آنها [منافقین] هم این سرنوشت را داشته باشند. ... مگر شماها چه قدر مى‏خواهید عمر بکنید؟ ... عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است. ... شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید

[=2 Titr]آخرین دیدار امام با شهید چمران

[=2 Titr]

به گزارش ایسنا گروه جهاد و مقاومت مشرق نوشت: دکتر مصطفی چمران ، از جمله معدود شخصیت‌های انقلاب اسلامی بود که رابطه عرفانی خاصی با حضرت امام داشت. او چندین ماه پس از انقلاب اسلامی به تهران آمد و دیدار محدودی با امام خمینی داشت اما در همین مجال اندک ، به قدری میان او و حضرت روح الله پیوند معنوی برقرار شد که دو هفته پیش از شهادت ایشان ، امام خمینی برای دیدار او ابراز دلتنگی نمود و آن شهید از جبهه جنوب به دیدارش شتافت.

آن چه خواهید خواند روایت این آخرین دیدار است که توسط مهندس مهدی چمران نقل شده است:

۱۵خرداد بود که حاج احمد آقا عصر زنگ زد و گفت به دکتر بگو به تهران بیایید زیرا امام گفته دلم برایش تنگ شده، من هم گفتم که قول می‌دهم فردا ایشان را بیاورم. به دکتر هم گفتم هماهنگ می‌کنم با اولین هواپیما به تهران برویم، چون امام اینطوری گفته‌اند و در حالی که ران و قوزک پای دکتر زخمی بود، خدمت امام با پای زخمی چهار زانو نشسته بود و امام گفتند آقا پاتونو دراز کنید! دکتر گفت نه! امام دوباره تکرار کرد و دکتر به احترام این کار را نمی‌کرد و در ‌‌نهایت امام گفتند آقا می‌گم پاتونو دراز کنید و دکتر گفتند چشم! دکتر در مورد نحوه عملیات کوه‌های الله‌اکبر تعریف می‌کرد. ناگهان امام صدا زد احمد احمد! احمد آقا سراسیمه آمد و گفت بله! امام که می‌خواست به حسینیه برود باید از پله‌ها می‌رفت و برای اینکه هی این پله‌ها را بالا و پایین نرود میز چوبی گذاشته بودند و امام از طریق آن میز به حسینیه می‌رفت. امام گفتند این میزهایی که در حیاط چیده‌اید دکتر چمران بدلیل اینکه پایش زخم است نمی‌تواند از روی این میزها بپرد! حاج احمد آقا رفت یکی از میزها را برداشت که بتوانیم از روی آن رد شویم و حاج احمد آقا به شوخی به دکتر گفت امام خوب هوای شما رو داره!