جمع بندی ---»» با کسی که بی دلیل بی احترامی میکند چه کنم؟ ««---

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
---»» با کسی که بی دلیل بی احترامی میکند چه کنم؟ ««---

به نام خدا
سلام
در طول زندگی هم بنده هم خانواده ام بسیار دچار بی احترامی توسط دیگران شده ایم که واقعا دلیل قانع کننده ای برای این موضوع نیافته ایم! حال آنکه خانوادتا بسیار، رفیق نواز هستیم و ابدا ذره ای به دیگران ظلم نمی کنیم! ولی نمی دانیم چرا و به چه دلیل افرادی با ما دشمنی می کنند؟! حدس خودمان این است که حسادت می ورزند ولی حال که این گونه است ما باید چگونه رفتار کنیم؟ اگر شما جای ما بودید چه می کردید؟
پیشاپیش ممنون
التماس دعا

کارشناس بحث : استاد

نیلوفر1;232294 نوشت:
به نام خدا
سلام
در طول زندگی هم بنده هم خانواده ام بسیار دچار بی احترامی توسط دیگران شده ایم که واقعا دلیل قانع کننده ای برای این موضوع نیافته ایم! حال آنکه خانوادتا بسیار، رفیق نواز هستیم و ابدا ذره ای به دیگران ظلم نمی کنیم! ولی نمی دانیم چرا و به چه دلیل افرادی با ما دشمنی می کنند؟! حدس خودمان این است که حسادت می ورزند ولی حال که این گونه است ما باید چگونه رفتار کنیم؟ اگر شما جای ما بودید چه می کردید؟
پیشاپیش ممنون
التماس دعا

کارشناس بحث : استاد


با عرض سلام خدمت شما
مشکلی که ذکر کرده اید می تواند دلایل مختلفی داشته باشد ،هم می تواند بخشی از مشکل از خودتان باشد و هم از دیگران. به هر حال با توجه به محدودیت اطلاعات نکاتی عرض می کنم و امیدوارم مفید باشد.
1-گاهی اوقات ما با خوبی های متعدد به برخی از افراد باعث می شویم که حس بدی در آنها ایجاد شود مانند حس حسادت یا حس خود کم بینی ،این حس ها ممکن است باعث شود آن اشخاص مشکلاتی برای ما ایجاد شود.
حال چه کنیم؟به کسی محبت نکنیم؟نه اینطور نیست بلکه باید در روابط خود تا وقتی دیگران را نیازموده و خوب نشناخته ایم، احتیاط و تعادل در محبت به دیگران را مورد توجه خاص خود قرار دهیم.
2-گاهی ممکن است در رفتار خود نسبت به دیگران حتی بدون قصد طوری وانمود کنیم که ما بسیار از آنها برتریم (حتی در ابراز محبت )و این برداشت باعث کدورت شود. دقت در این مطلب نیز ممکن است راهگشا باشد.
3-گاهی اوقات ما با تعارفات بیجا ابدا به دیگران ابراز ناراحتی از رفتارهای بدشان نمی کنیم و این کار آنها را جسورتر می کند.
4-گاهی اوقات نیز دیگران از صداقت و محبت ما سوء استفاده می کنند که اسلام در این مواقع به ما اجازه تسلیم را نمی دهد.پس باید در چنین مواقعی به بهترین و اخلاقی ترین وجه جلوی این کار را بگیریم.
امیدوارم این نکات مفید باشد.
اگر توضیحی لازم بود بفرمائید تا عرض کنم.

[=Microsoft Sans Serif]عرض سلام و تشکر از پاسخ مفیدتون

استاد;232694 نوشت:
1-گاهی اوقات ما با خوبی های متعدد به برخی از افراد باعث می شویم که حس بدی در آنها ایجاد شود مانند حس حسادت یا حس خود کم بینی ،این حس ها ممکن است باعث شود آن اشخاص مشکلاتی برای ما ایجاد شود. حال چه کنیم؟به کسی محبت نکنیم؟نه اینطور نیست بلکه باید در روابط خود تا وقتی دیگران را نیازموده و خوب نشناخته ایم، احتیاط و تعادل در محبت به دیگران را مورد توجه خاص خود قرار دهیم.

[=Microsoft Sans Serif]بله دقیقا این مورد می تواند یکی از آن دلایل، شایدم مهم ترین آنها در شرایط ما باشد. متأسفانه امروزه، افراد مغرور زندگی بسیار راحتی (در ارتباط خود با دیگران) نسبت به افراد با محبت دارند. واقعا خودمان هم در این باره مانده ایم! متأسفانه به جای قدردانی از محبت امروزه از آن سوء استفاده میشود... منظور از تعادل در محبت چیست؟ یعنی می فرمایید از محبت خود کمی بکاهیم؟
استاد;232694 نوشت:
2-گاهی ممکن است در رفتار خود نسبت به دیگران حتی بدون قصد طوری وانمود کنیم که ما بسیار از آنها برتریم (حتی در ابراز محبت )و این برداشت باعث کدورت شود. دقت در این مطلب نیز ممکن است راهگشا باشد.

[=Microsoft Sans Serif]راستش خیر. بیشتر این مشکل به مادرم بر میگردد که واقعا شخص متواضعی هستند، این دلیل برای ایشون صادق نمی باشد.
استاد;232694 نوشت:
3-گاهی اوقات ما با تعارفات بیجا ابدا به دیگران ابراز ناراحتی از رفتارهای بدشان نمی کنیم و این کار آنها را جسورتر می کند.

[=Microsoft Sans Serif]بله دقیقا! کاری است که ما بسیار آن را انجام می دهیم...آیا لازم میدانید ایشان را از ناراحتی خود با خبر سازیم؟ چگونه؟
[=Microsoft Sans Serif]برای توضیح بیشتر، عرض کنم که شرایط طوری شده که واقعا خوش حالی ما را نمی خواهند و به گونه ای به دشمنی با ما می پردازند...حتی برخی از آنها کسانی بودند که در گذشته ارتباط بسیار صمیمی با ما داشته اند ولی هم اکنون ذره ای از صمیمیت در چهره شان دیده نمی شود... حضرتعالی بهتر میدانید حسادت بسیار حس بدی است و انسان را وادار به هرکاری میکند، وقتی که به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند چه کنیم؟ آیا باید قطع رابطه بکنیم؟ چون خود به این نتیجه رسیده ایم که وقتی در جمع آنها نیستیم، احساس آرامش بیش تری داریم...یا که راه دیگری است؟
[=Microsoft Sans Serif]باز هم ممنونم :Gol:

نیلوفر1;232294 نوشت:
به نام خدا
سلام
در طول زندگی هم بنده هم خانواده ام بسیار دچار بی احترامی توسط دیگران شده ایم که واقعا دلیل قانع کننده ای برای این موضوع نیافته ایم! حال آنکه خانوادتا بسیار، رفیق نواز هستیم و ابدا ذره ای به دیگران ظلم نمی کنیم! ولی نمی دانیم چرا و به چه دلیل افرادی با ما دشمنی می کنند؟! حدس خودمان این است که حسادت می ورزند ولی حال که این گونه است ما باید چگونه رفتار کنیم؟ اگر شما جای ما بودید چه می کردید؟
پیشاپیش ممنون
التماس دعا

کارشناس بحث : استاد


ببین نیلوفر جان
فرد همیشه نباید بگه من خوبم و مشکل از بقیه هست اگه همه با شما این رفتار رو می کنن لابد یه مشکلی در رفتارتون هست البته قصد جسارت ندارم فقط من باب راهنمایی می گم و اینکه اگه فقط یه فردی هست که این رفتار رو می کنه شما با روی خوش نشون دادن باعث میشید اون هم رفتارش درست بشه

rahyafte91;232843 نوشت:
ببین نیلوفر جان فرد همیشه نباید بگه من خوبم و مشکل از بقیه هست اگه همه با شما این رفتار رو می کنن لابد یه مشکلی در رفتارتون هست البته قصد جسارت ندارم فقط من باب راهنمایی می گم و اینکه اگه فقط یه فردی هست که این رفتار رو می کنه شما با روی خوش نشون دادن باعث میشید اون هم رفتارش درست بشه

[=Microsoft Sans Serif]سلام و تشکر از پست شما
[=Microsoft Sans Serif]خیر اگه همه اینطور بودن که خودمون متوجه میشدیم! :khaneh:ما دوستان خوب زیادی هم داریم.

البته یک مشکلی داریم که آن را خودمان هم میدانیم. بیش از حد به دیگران احترام میگذاریم، بیش از حد متواضع هستیم و متأسفانه جامعه ی ایرانی، تحمل این همه خوبی و احترام را ندارند و اینگونه سوء استفاده میکنند. این حرف را براساس تجربه ی خود و از آن مهمتر تجربه ی خانواده ام می گویم، چرا که میبینم افرادی که تکبر دارند، بسیار راحت تر زندگی می کنند و احدی، به خود اجازه ی بی احترامی به آن ها را نمی دهد. باز هم باید بگویم متأسفانه!!!! همین شخص مذکور را، وقتی در جلسه ای اصلا تحویلش نمی گیریم میبینیم چگونه احترام میگذارد ولی چون ذاتا شخصیت متکبری نداریم، نمی توانیم بر این کار ادامه دهیم و خلاصه دوباره همان بی احترامی ها دیده میشود...

نیلوفر1;232887 نوشت:
البته یک مشکلی داریم که آن را خودمان هم میدانیم. بیش از حد به دیگران احترام میگذاریم، بیش از حد متواضع هستیم و متأسفانه جامعه ی ایرانی، تحمل این همه خوبی و احترام را ندارند و اینگونه سوء استفاده میکنند. این حرف را براساس تجربه ی خود و از آن مهمتر تجربه ی خانواده ام می گویم، چرا که میبینم افرادی که تکبر دارند، بسیار راحت تر زندگی می کنند و احدی، به خود اجازه ی بی احترامی به آن ها را نمی دهد. باز هم باید بگویم متأسفانه!!!! همین شخص مذکور را، وقتی در جلسه ای اصلا تحویلش نمی گیریم میبینیم چگونه احترام میگذارد ولی چون ذاتا شخصیت متکبری نداریم، نمی توانیم بر این کار ادامه دهیم و خلاصه دوباره همان بی احترامی ها دیده میشود...

به نظر من با افراد متکبر باید با تکبر برخورد کرد و گرنه فکر می کنند ما نوکرشون هستیم این رو خودم به شخصه دیدم

rahyafte91;232890 نوشت:
به نظر من با افراد متکبر باید با تکبر برخورد کرد و گرنه فکر می کنند ما نوکرشون هستیم

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

إذا رأيتم المُتَواضِعين مِن أمّتي فتواضَعوا لَهُم
و إذا رأيتُم المُتَكبّرين فتكبّروا عَلَيهِم فإنّ ذلك لَهُم مَذِلّة و صِغار

در بر خورد با افراد فروتن از امت من،متواضعانه برخورد کنید
و وقتي متکبرين را ديديد شما نيز با آنها با تکبر و عظمت برخورد کنيد
چرا که اين کار براي آنها خواري و کوچکي در پي دارد
(و ديگر خود را از شما برتر نخواهند ديد)

تنبیه الخواطر ج1/ ص 209 / س 16

friend;233011 نوشت:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):

إذا رأيتم المُتَواضِعين مِن أمّتي فتواضَعوا لَهُم
و إذا رأيتُم المُتَكبّرين فتكبّروا عَلَيهِم فإنّ ذلك لَهُم مَذِلّة و صِغار

در بر خورد با افراد فروتن از امت من،متواضعانه برخورد کنید
و وقتي متکبرين را ديديد شما نيز با آنها با تکبر و عظمت برخورد کنيد
چرا که اين کار براي آنها خواري و کوچکي در پي دارد
(و ديگر خود را از شما برتر نخواهند ديد)

تنبیه الخواطر ج1/ ص 209 / س 16


آفرین من حدیث رو فراموش کرده بودم واسه همین نگفتم که خدایی نکرده به ائمه دروغ نبسته باشم
ممنون از بیان حدیث

[="Tahoma"][="Navy"]

نیلوفر1;232766 نوشت:
عرض سلام و تشکر از پاسخ مفیدتون

بله دقیقا این مورد می تواند یکی از آن دلایل، شایدم مهم ترین آنها در شرایط ما باشد. متأسفانه امروزه، افراد مغرور زندگی بسیار راحتی (در ارتباط خود با دیگران) نسبت به افراد با محبت دارند. واقعا خودمان هم در این باره مانده ایم! متأسفانه به جای قدردانی از محبت امروزه از آن سوء استفاده میشود... منظور از تعادل در محبت چیست؟ یعنی می فرمایید از محبت خود کمی بکاهیم؟

راستش خیر. بیشتر این مشکل به مادرم بر میگردد که واقعا شخص متواضعی هستند، این دلیل برای ایشون صادق نمی باشد.

بله دقیقا! کاری است که ما بسیار آن را انجام می دهیم...آیا لازم میدانید ایشان را از ناراحتی خود با خبر سازیم؟ چگونه؟
برای توضیح بیشتر، عرض کنم که شرایط طوری شده که واقعا خوش حالی ما را نمی خواهند و به گونه ای به دشمنی با ما می پردازند...حتی برخی از آنها کسانی بودند که در گذشته ارتباط بسیار صمیمی با ما داشته اند ولی هم اکنون ذره ای از صمیمیت در چهره شان دیده نمی شود... حضرتعالی بهتر میدانید حسادت بسیار حس بدی است و انسان را وادار به هرکاری میکند، وقتی که به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند چه کنیم؟ آیا باید قطع رابطه بکنیم؟ چون خود به این نتیجه رسیده ایم که وقتی در جمع آنها نیستیم، احساس آرامش بیش تری داریم...یا که راه دیگری است؟
باز هم ممنونم :gol:


در ابتدا لازم است از دوستان به خاطر شرکت در بحث تشکر کنم، بعد یک نکته کلی که به درد همه دوستان می خورد خدمتتان عرض می کنم:
و آن اینکه هر کاری که انسان بخواهد انجام دهد ناچار است که ظرفیتش را داشته باشد یا آنرا در خود ایجاد کند.
به عنوان مثال همین محبت کردن، اگر ما بخواهیم به دیگران محبت زیاد داشته باشیم باید ظرفیت آنرا در خود ایجاد کنیم یعنی طوری محبت کنیم که اگر مورد بی مهریی و ناسپاسی هم قرار گرفتیم اصطلاحا بهم نریزیم.
البته ناراحت شدن طبیعی است ولی بهم ریختن درونی نه.
چرا این نکته را گفتم چون درست است که ما در زبان توقع جبران محبت را نداریم ولی در اعماق وجودمان یا ضمیر ناخود آگاهمان ذره ای توقع هست که با ناسپاسی او ناراحت می شویم.
دوستان محترم حقیقتا ما از اهل بیت علیهم السلام دوریم ،در تمام ابعاد ،دنبال درس گرفتن از ایشان نیستیم.
به عنوان مثال وقتی به زندگی امام سجاد علیه السلام نگاه می کنیم، در ذهنمان یک سوال ایجاد می شود که آنهمه اشک و آه و ناله به چه دلیل است تا حدی که نقل شده سالی دوبار پینه های زانوان و پیشانی آقا را قیچی می کرده اند.
آنوقت می بینیم یکی از دلایلش اینست که ایشان امام قومی است که پدرش را کشته اند،(ساکتین در قضیه هم مقصر بودند) مناجات تائبین می خواند مناجات خائفین می خواند که در مقابل مولایش برای کسانی که لیاقت توبه دارند آبروئی بخرد.
این چه مرامی است که در مقابل آنهمه بی مهری مردم مانند حضرت یونس علیه السلام قوم خود را ترک نمی کند؟
قصدم این نیست که سوال کننده محترم را مخاطب قرار دهم بلکه اول مخاطب این کلام خودم هستم و امیدوارم خداوند به حق ائمه اطهار علیهم السلام دلی دریائی عطا کند.آمین
با توجه به بیان فوق منظور بنده از اعتدال مشخص تر می شود که باید کمی اعتدال را رعایت کرد تا ناراحتی نه برای خودمان پیش آید و نه برای دیگران، نه اینکه یا آنقدر شدید محبت کنیم یا اینکه حالت تکبر و قهر به خود بگیریم.
در پاسخ به سوال دیگرتان باید عرض کنم بله در مواردی که می شود باید در خلوت و محترمانه ایرادشان را به ایشان تذکر دهید و یک راه خوب برای این اعتراض اینگونه است که سوال کنید:اتفاقی افتاده که اینطور رفتار می کنید؟ خطائی از ما سر زده؟چون رفتارتان با سابق فرق کرده.
آن حدیثی هم که دوستان در باب تکبر فرمودند کاملا درست است ولی لازم است توضیح دهم که تشخیص اینکه فرد مخاطب ما متکبرانه رفتار می کند کار ساده ای نیست و به مجرد چند برخورد نمی شود حکم به متکبر بودن کسی کرد(این کلام را از بنده به عنوان کارشناس اخلاق بپذیرید تا در آینده اگر فرصتی دست داد در مورد تکبر بحث کنیم).
اگر توضیح بیشتری لازم است بفرمائید تا بنده در خدمتتان باشم.[/]

[=Microsoft Sans Serif]سلام و تشکر از پاسختان
[=Microsoft Sans Serif]فکر می کنم اطلاعات مورد نیازم را از پاسختان دریافت کردم، دیگر می ماند عمل بدان که ان شالله خدا خودش کمک می کند...باز هم تشکر میکنم.
[=Microsoft Sans Serif]اجرکم عندالله
[=Microsoft Sans Serif]التماس دعا:Gol:

[=garamond]پرسش:
در طول زندگی هم بنده هم خانواده ام بسیار دچار بی احترامی توسط دیگران شده ایم که واقعا دلیل قانع کننده ای برای این موضوع نیافته ایم! حال آنکه خانوادتا بسیار، رفیق نواز هستیم و ابدا ذره ای به دیگران ظلم نمی کنیم! ولی نمی دانیم چرا و به چه دلیل افرادی با ما دشمنی می کنند؟! حدس خودمان این است که حسادت می ورزند ولی حال که این گونه است ما باید چگونه رفتار کنیم؟ اگر شما جای ما بودید چه می کردید؟

[=microsoft sans serif]پاسخ:
مشکلی که ذکر کرده اید می تواند دلایل مختلفی داشته باشد ،هم می تواند بخشی از مشکل از خودتان باشد و هم از دیگران. به هر حال با توجه به محدودیت اطلاعات نکاتی عرض می شود:
1-گاهی اوقات ما با خوبی های متعدد به برخی از افراد باعث می شویم که حس بدی در آنها ایجاد شود مانند حس حسادت یا حس خود کم بینی ،این حس ها ممکن است باعث شود آن اشخاص مشکلاتی برای ما ایجاد کنند.

حال چه کنیم؟به کسی محبت نکنیم؟نه اینطور نیست بلکه باید در روابط خود تا وقتی دیگران را نیازموده و خوب نشناخته ایم، احتیاط و تعادل در محبت به دیگران را مورد توجه خاص خود قرار دهیم.
2-گاهی ممکن است در رفتار خود نسبت به دیگران حتی بدون قصد طوری وانمود کنیم که ما بسیار از آنها برتریم (حتی در ابراز محبت )و این برداشت باعث کدورت شود. دقت در این مطلب نیز ممکن است راهگشا باشد.
3-گاهی اوقات ما با تعارفات بیجا ابدا به دیگران ابراز ناراحتی از رفتارهای بدشان نمی کنیم و این کار آنها را جسورتر می کند.
4- گاهی اوقات نیز دیگران از صداقت و محبت ما سوء استفاده می کنند که اسلام در این مواقع به ما اجازه تسلیم را نمی دهد.پس باید در چنین مواقعی به بهترین و اخلاقی ترین وجه جلوی این کار را بگیریم.

منظور از تعادل در محبت چیست؟ یعنی می فرمایید از محبت خود کمی بکاهیم؟
نکته ای کلی: ایجاد ظرفیت یا داشتن ظرفیت برای انجام هرکاری(مثل محبت کردن:اگر ما بخواهیم به دیگران محبت زیاد داشته باشیم باید ظرفیت آنرا در خود ایجاد کنیم یعنی طوری محبت کنیم که اگر مورد بی مهریی و ناسپاسی هم قرار گرفتیم اصطلاحا بهم نریزیم،البته ناراحت شدن طبیعی است ولی بهم ریختن درونی نه)
چرا این نکته را گفتم ؟
چون درست است که ما در زبان توقع جبران محبت را نداریم ولی در اعماق وجودمان یا ضمیر ناخود آگاهمان ذره ای توقع هست که با ناسپاسی او ناراحت می شویم.
وقتی به زندگی امام سجاد (علیه السلام) نگاه می کنیم، در ذهنمان یک سوال ایجاد می شود که آن همه اشک و آه و ناله به چه دلیل است تا حدی که نقل شده سالی دوبار پینه های زانوان و پیشانی آقا را قیچی می کرده اند.
آنوقت می بینیم یکی از دلایلش اینست که ایشان امام قومی است که پدرش را کشته اند،(ساکتین در قضیه هم مقصر بودند) مناجات تائبین می خواند مناجات خائفین می خواند که در مقابل مولایش برای کسانی که لیاقت توبه دارند آبروئی بخرد.

این چه مرامی است که در مقابل آن همه بی مهری مردم مانند حضرت یونس (علیه السلام) قوم خود را ترک نمی کند؟
باید کمی اعتدال را رعایت کرد تا ناراحتی نه برای خودمان پیش آید و نه برای دیگران، نه اینکه یا آنقدر شدید محبت کنیم یا اینکه حالت تکبر و قهر به خود بگیریم.

آیا لازم میدانید ایشان را از ناراحتی خود با خبر سازیم؟ چگونه؟
در مواردی که می شود باید در خلوت و محترمانه ایرادشان را به ایشان تذکر دهید و یک راه خوب برای این اعتراض اینگونه است که سوال کنید:اتفاقی افتاده که اینطور رفتار می کنید؟ خطائی از ما سر زده؟چون رفتارتان با سابق فرق کرده.

موضوع قفل شده است