پاسخ به شبهات شیعه ای که عقاید شیعه را قبول ندارد!

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ به شبهات شیعه ای که عقاید شیعه را قبول ندارد!

سلام علیکم
چندی است کاربر محترم با آیدی آرزو در تاپیکهای مختلف به طور جد از عقاید برادران اهل سنت دفاع می نماید و به در ذهن خود عقاید شیعه را به چالش می کشد البته جالب است که ایشان خوشان را شیعه معرفی می نماید

شیعه ای که عقاید شیعه را قبول ندارد ، غدیر را قبول ندارد و ابابکر وعمر را قبول دارد !!! ایشان در جایی می فرمایند

arezo;225142 نوشت:
شیعیان جواب دهند انگیزه امت چه بود ؟ شیعیان می گویند طبق نص صریح امام علی جانشین رسول خدا بود ( اگر چه هنوز هم بدنبال نص صریح می گردند و چیزی پیدا نکردند)


در تاپیک مناظره با سنی ها چرا ؟ ایشان سوالاتی را پرسیدند که دوستان ماآنها را به دلیل بی ارتباطی با موضوع بحث حذف نمودند و ایشان این پست را گذاشتند

arezo;224161 نوشت:
از اينكه سوالاتم رو و پاسخهامو پاك ميكنيد ممنونم ترسو نباشيد انقدر جواب نداريد بگيد نداريم اگه هم ناراحتيد كه من اينجا هستم بگيد من ديگه با شما بحثي نميكنم و از قسمت هاي ديگه اسك دين استفاده ميكنم

وبه زعم خود خیال نمودند که جوابی برسوالات ایشان نیست وایشان توانسته اند کلام وتاریخ 1400ساله شیعه را به چالش بکشانند
لذا بنده لازم دیدم در تاپیکی جدا سوالات ایشان را جواب دهم که انشاءالله بدون تعصب و همراه با مدرک و بدور از احساسات جوابها رد وبدل شود و از دوستان دیگر تقاضا دارم از سخنان بی مدرک و تند نسبت به همدیگر پرهیز نمایند تا تاپیک علمی باشد


نقل
نوشته اصلی توسط : arezo

نص صریح آیه159 سوره آل عمران می فرمايد: « ‏فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ‏ » یعنی: « ‏پس با رحمت الهي تو با آنان نرم خو بودی و اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت كن پس هنگامي كه تصميم به انجام كاري گرفتي بر خدا توكّل كن‌؛ چرا كه خدا توکل‌كنندگان را دوست مي‌دارد.» پس چگونه صحابه رسول خدا لایق مشاور رسول خدا بودن هستند ولی در توهمات شما منافق وفرمان نابر دارند و قصد توهين را داشتند؟؟ آیا خداوند هم تقیه نموده وامر فرموده پیامبر با منافقان مشورت نماید. خداوند تقیه نموده وآنان را مقرب معرفی فرموده واز آنان اظهار رضایت فرموده

سرکار خانم آروز این دو پست را باهم مقایسه کنید که درست پشت سرهم فرستاده اید
سوال اگر برداشت شما از پست دوم درست باشد و نزدیکی به خداوند ما را از توسل به اهل بیت بی نیاز می کند چرا در پست اولی (بالا) آمده که پیامبر مومنین طلب آمرزش می کند مگر خودشان به خداوند نزدیک نیستند چرا خودشان طلب آمرزش نکنند

سرکار ، نزدیک بودن به خداوند منافاتی با توسل ندارد بنده با بحث کلامی آن کار ندارم ولی در تاریخ نمونه های فراوانی وجود دارد که اهل سنت حتی به قبور توسل می کردند
همین دو ایه را بدون تعصب کنار هم بگذارید ومقایسه کنید جواب سوال خودتان را الحمدلله خودتان داده اید

نقل
نوشته اصلی توسط : arezo

«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ ‏(13) ‏إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ‏(14) چرا شيعيان هنگام مشكلات و يا حتي هنگام خداحافظي ميگن يا علي؟پس اين آيه چي ميگه .و يا اين آيه:وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏» یعنی: «و هنگامي كه بندگانم از تو درباره‌ي من بپرسند بگو که من نزديكم و دعاي دعاكننده را هنگامي كه مرا بخواند، پاسخ مي‌گويم پس آنان هم دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا به رشد وکمال برسند



نقل
نوشته اصلی توسط : arezo

اگه عمر نالايق بود براي خلافت علي اونو پايين مياورد -يعني شما ميگي علي انقدر ناتوان بوده و يا از جونش ميترسيده كه اينكارو نكرده؟

علی علیه السلام ترسو نبودند بلکه شرایط جامعه اسلامی آنوقت ایجاب نمی کرد که جنگ داخلی ایجاد شود چون اصل اسلام در خطر بود
از یک طرف لشگر اسامه که عازم جنگ با رومیان بودند خطر قریب الوقوع جنگ نظامی با رومیان را نوید می داد
از طرفی تحرکات پیامبران دروغین مشکل آفرین شده بود
منافقین که با حضور پیامبر صلی الله در مدینه از مناصب دنیوی عقب افتاده بودند دنبال آب گل الود می گشتند تا ماهی بگیرند
طیف طلقا ابوسفیان و معاویه ..... که در فتح مکه مسلمان شده بودندولی ایمان نداشتند دنبال موقعیتی می گشتند که نیش خود شان را به اسلام بزنند
قبایل مرتدین که از دین برگشته بودند نیز خطری برای جامعه اسلامی آنروز محسوب می شدند لذا امام علی علیه السلام نه از ترس جان بلکه از سر مصلحت اندیشی سکوت نمودند تا جامعه اسلامی دچار مشکل دیگری به نام جنگ داخلی نشود
حال حضرت علی علیه السلام که عقل کل بودند هیچ ، هیچ کسی که بهره کمی از عقل داشته باشد در چینین شرایط اجتماعی عجیب دست به قیام می زند ، قطعا نه
وجود معضلات اجتماعی در آن دوران آنقدر متواتر است که نیازی به مدرک ندارد ولی باز اگر شما مطالبه بفرمایید بنده مدرک خدمتتان ارائه می دهم

arezo;226171 نوشت:
دوما برادر من يكم تعقل كن اگه عمر و ابوبكر و عثمان دنبال خلافت و تاج و تخت بودن مگه ديوانه بودن كه خلافتو بدن به علي -خب اونا كه به قول شما تاج و تخت و غصب كرده بودن خب خيلي راحت ميدادن به بچه هاشون-پس چرا پسراشون خليفه نشدن؟؟؟؟؟

اولا : اگر تاریخ را ملاحظه بفرمایید خواهید دید که آنان خلافت را به حضرت علی علیه السلام ندادند بلکه این مردم بودند که بعد از قتل عثمان به درخانه حضرت علی علیه السلام هجوم آوردند و ایشان را به خلافت ظاهری رساندند
ثانیا : در سقیفه برای خلافت معیاری گذاشته شد که پسران ابابکر وعمر آن معیارها را نداشتند وآن سبقت در اسلام و کم سن نبودن و....بود
قطعا شرایط اقتضا نمی کرد که با وجود افراد صاحب نفوذی مثل حضرت علی علیه السلام ، عمر ، عثمان و...ابابکر بتواند فرزندش را جانشین کند اگر بده بستانهای سقیفه و وعده وعیده های سران سقیقیه را در نظر نگیریم
همچنین عمر نیز نمی توانست با وجود صحابه صاحب نفوذ آن زمان پسر جوانش عبدالله را جانشین کند چون از همین اهرم استفاده کرده بود و مانع خلافت حضرت علی علیه السلام شده بود وحتی بعداز مرگش نیز شورایی را چنینش نموده بود که اسم حضرت علی علیه السلام ازآن شورا بیرون نیاید یعنی سعی کرده بود که به هر صورتی که هست پایی حضرت علی علیه السلام به خلافت نرسد
عثمان نیز تمام اقوام خود وبنی امیه را برمناصب حساس و کلیدی گماشته بود و همین امر نشان می دهد که اگر در زمان قتلش صاحب اختیار بود از آنان برای خلافت هم استفاده می کرد ولی به علت همین کارهامورد حمله مسلمانان قرار گرفت و کشته شد

به وصیت ابابکر در انتخاب عمر نگاه کنید که از خجالت عمر در به خلافت رساندن خویش در آمده است و به این سوالات جواب دهید

بسم الله الرحمن الرحیم

این وصیت ابوبکر بن ابی قحافه است به مسلمانان اما بعد [در این حال ابوبکر از هوش رفت و عثمان شتابان بقیه ی وصیتش را اینچنین تمام کرد:] من عمر بن الخطاب را به جانشینی خود و خلافت بر شما برگزیدم و در این راه از خیرخواهی شما فروگذاری نکردم. در این موقع ابوبکر چشم باز کرد و گفت : بخوان ببینم چه نوشته ای؟ عثمان خواند و ابوبکر با شنیدن آن تکبیر گفت و گفت : ترسیدی که بمیرم و بر سر جانشینی من بین مسلمین اختلاف افتد؟ عثمان گفت : آری ابوبکر گفت : با آنچه نوشته ای موافقم و نوشته را امضاء کرد.(1)
سوالات
اولا: چرا ابوبکر که با آن حال بد وصیت کرد کسی به او نسبت هذیان گویی نداد اما زمانی که رسول الله قلم و دوات طلبید عمر به پیغمبر خدا نسبت هذیان گویی داد؟ و گفت بیماری غلبه کرده و این مرد یعنی پیامبر هذیان می گوید

ثانیا : اهل سنت انتخاب ابوبکر را بر اساس شورا و اجماع مردم می دانند و معتقدند حضرت رسول کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکرده اند. اگر این قول راست است چرا ابوبکر انتخاب خلیفه را به اجماع مردم واگذار نکرد (به سنت پیامبر عمل نکرد) و خود مستقیم عمر بن خطاب را به عنوان جانشین انتخاب کرد؟

1.طبقات ابن سعد، ج4، ص 200 و 274
تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص82
الامامة و السیاسة، ابن قتیبه ی دینوری، ج1، ص24و25
تاریخ طبری، ط اروپا، ج3، ص1238
و تاریخ مدینه، عقد الفرید، کنزالعمال متقی هندی، کامل ابن اثیر، تاریخ الاسلام ذهبی.

arezo;226192 نوشت:
شیعیان ادعادارند اسم ابوبکر و عمر و عثمان اسمهای رایجی بودند و این نامگذاری برای اولاد علی امری مهم نیست حالا اگه تنها اسم ابوبکر بود یا عمر می تونستيم طوری ماسمالی کنيم اما وقتی که همه با هم باشند کمی عجیب است.نيست؟ سوال آیا فعل معصوم از جانب خداست ؟ آیا نامگذاری فرزندانش ازجانب خدا بوده ؟ آیا شما هم می تونيد مثل امام علی از این اسمهای رایج استفاده کنید ؟چرا؟ آیا می گذارید بقيه از این اسمهای رایج استفاده کنند ؟چرا؟ این ممانعت شما نشانه انجام دادن عملی خیر است یا شر ؟ آیا امام علی مرتکب عملی شر شده است ؟ چرا اسم يه پسر علي ع عمر وابوبكر و عثمان بوده ؟آخه چرا؟

چه جالب صغری کبری چیده اید و پیش خود نتیجه گرفته اید قبل از جواب سوالهایتان نکته ای عرض می کنم و تقاضا دارم عنایت بفرمایید
ببینید مایک نص تاریخی داریم یک قرینه
اگر نصی باشد قرینه نمی تواند با آن مقابله کند ولی اگر نص نبود به سراغ قرینه می رویم
مثلا ما نص تاریخی داریم که حضرت علی علیه السلام با معاویه جنگی به نام صفین داشته اند، حال نمی شود بایک قرینه این نص را خدشه دار کرد و گفت نه اختلافی بین ایندو نبوده چون فلان قرینه دلالت بر خوبی روابط ایندو دارد مثلا برویم تاریخ را زیر ورو کنیم ببینیم که وقتی معاویه به مدینه آمد مجلسی تشکیل داد و در آن امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد، این را قرینه قرار دهیم و نتیجه بگیریم که رابطه امام علی با معاویه بد نبوده چون امام حسین علیه السلام در مجلس معاویه شرکت کرده اگر پدر ایشان با معاویه چنین جنگی داشت امام در مجلس دشمنش شرکت نمی کرد
فکر می کنم منظورم را رساندم نص تاریخی مقدم بر قرینه تاریخی است
سوالات شما قرینه تاریخی است ونمی تواند با نص تاریخی مقابله کند
نص تاریخی داریم که بین حضرت علی و خلفا نخستین اختلاف بوده است
در سقیفه
درشورا که عمل به سنت شیخین را قبول نکردند
در مناسبتهای مختلف واز همه بالاتر نص شخص خلیفه دوم آنهم در کتب معتبر اهل سنت مثل صحیح بخاری و مسلم
در این کتابها آمده
فلمّا توفّی رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم ، قال أبو بکر: أنا ولی رسول اللّه ، ... فقال أبو بکر: قال رسول اللّه صلى الله علیه وسلم : نحن معاشر الأنبیاء لا نورث، ما ترکناه فهو صدقة، فرأیتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً ،... ثمّ توفّی أبو بکر فقلت: أنا ولیّ رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم و ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذباً آثماً غادراً خائناً .

صحیح مسلم ج 5 ص 152، کتاب الجهاد باب 15 حکم الفئ حدیث 49، فتح الباری ج 6 ص 144.

عمر به امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه و عباس عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می گوید :

زمانی که رسول خدا صلى اللّه علیه (و آله) وسلم از دنیا رفت ، ابوبکر گفت من جانشین رسول خدا هستم ... أبو بکر گفت : رسول اللّه صلى الله علیه (وآله) و سلم فرموده است ما گروه پیامبران بعد از خود ارثی به جا نمی گذاریم ، هر آن چه بعد از خود به جا می گذاریم صدقه است ( و باید برای عموم مسلمین صرف شود ) شما نظرتان این بود که ابوبکر در گفتارش درغگو ، گناهکار ، پیمان شکن و خائن است ... سپس ابوبکر از دنیا رفت (بعد از مرگ او ) من گفتم : من جانشین رسول خدا و ابوبکر هستم شما مرا هم مانند ابوبکر درغگو ، گناهکار ، پیمان شکن و خائن دانستید .

این نص تاریخی باز نص تاریخی دیگر
و نیز طبری می گوید : « مردی از زهری پرسید : آیا حضرت علی علیه السلام شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد ؟ پاسخ داد : نه تنها حضرت علی (ع) بلکه احدی از بی هاشم نیز با او بیعت نکردند . »
تاریخ الطبری ّ ، حوادث سنه 11 ، حدیث السقیفه 448/2 .
این نصوص تاریخی است و فراوان است از این موارد که بین حضرت علی علیه السلام و خلفا اختلاف بوده واگر همکاری هم بوده بنا بر مصلحت اندیشی بوده است لذا قراینی مثل
چرا فرزندان حضرت علی اسمشان هم نام خلفا بوده
یا
چرا عمر با ام کلثوم ازدواج کرد
اینها نمی تواند با نص تاریخی مقابله کند نهایت می شود گفت اگر این موارد درست باشد اینها بنا بر مصلحت اندیشی و تقیه وووو بوده است چون نص بر اختلاف است
تقاضا دارم قبل از جواب دادن کمی تامل کنید و بعد جواب دهید

arezo;226192 نوشت:
شیعیان ادعادارند اسم ابوبکر و عمر و عثمان اسمهای رایجی بودند و این نامگذاری برای اولاد علی امری مهم نیست حالا اگه تنها اسم ابوبکر بود یا عمر می تونستيم طوری ماسمالی کنيم اما وقتی که همه با هم باشند کمی عجیب است.نيست؟


بله درست فرمودید اسم ابابکر و عمر و عثمان اسمهای رایج آن زمان بود کما اینکه اسم معاویه اسم رایج بوده است ،اگر بخواهید در اختلاف بین حضرت علی علیه السلام و خلفا تردید کنید در اختلاف بین بنی هاشم و بنی امیه مخصوصا معاویه تردیدی نیست ولی اسم فرزند عبدالله بن جعفر که ازشوهر حضرت زینب معاویه است ایا می توان نتیجه گرفت اختلاف بین امام حسین علیه السلام و یزید و معاویه دروغ است چون فرزند عبدالله بن جعفر معاویه است؟
خواهر گرامی یکی از شاگردان امام جعفر صادق معاویه بود ولی امام به وی نفرمود که برو اسمت را عوض کن چون معاویه نام رایج آن زمان بود
نام سه تن از شهدای کربلا یزید بوده
یزید بن ثبیط العبدی
یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی
یزید بن مغفل الجعف

اما امام متعرض نام آنان نشدند و نفرموند بروید نامتان را عوض کنید چون نام رایج آن زمان بود دقت کنید نام رایج آن زمان
ولی اگر امروز کسی نامش یزید باشد و خدمت یکی از بزرگان شیعه برود از سوی آن بزرگ پیشنهاد می شود که اسمت را عوض کن چرا ؟ چون این اسم در طول تاریخ مبغوض شده از اول که مبغوض نشده بوده
اسم عمر وابابکر وعثمان هم چنین است در اوایل اسم رایج بوده است ولی بعدها در بین شیعیان از انظار افتاده است
اما جواب جزئی تر اینکه یکی از فرزندان امام علی علیه السلام اسمش عمر بوده است ولی این اسم را خود عمر گذاشته وحضرت علی علیه السلام به دلایلی که قبلا گفته شد سکوت نمودند چون بنای اختلاف افکنی نداشتند وبا خلفا اگر چه قبولشان نداشتند مدارا می کردند
وكان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن عليّ بإسمه .(۱)
اسم عثمان هم

امام علي عليه السلام صراحت دارد که :
به خاطر علاقه ام به عثمان بن مظعون اين نام را انتخاب كردم .
إنّما سمّيته بإسم أخي عثمان بن مظعون .(2)
ضمنا در بین اسامی فرزندان امام حسن مجتبی شخصی به نام عمرو است اگر دلیل شما درست باشد پس باید گفت امام حسن مجتبی علیه السلام با ابوجهل که نام اصلیش عمرو بوده و همچنین عمر وبن عبدود وعمرو بن عاص دوستی داشته که قطعا چنین ادعای نمی کنید

نام پسر عثمان بن عفان نیز عمرو بوده آیا رابطه ای بین عثمان بن عفان وابوجهل و عمرو بن عبدود بوده که اسم آنان را بر فرزند خود نهاده است

پس جوابی که در همان ابتدا به دیده تمسخر نگاه کرده ایدیعنی رایج بودن این اسامی درست است وگر نه باید به دنبال رابطه عثمان با ابوجهل و عمر وبن عبدود باشید

1.أنساب الاشراف، البلاذري ، ج 2، ص 413، تحقيق سهيل زكّار، سير أعلام النبلاء ، الذهبي ، ج 4، ص 134، تهذيب التهذيب، ابن حجر عسقلاني ، ج 7، ص 427 و تهذيب الكمال،المزي ، ج 21، ص 467.
2.أسد الغابة، ج 3، ص 284، الإصابة، ج 5، ص 23..

arezo;226192 نوشت:
آیا فعل معصوم از جانب خداست ؟

بله حجت است

arezo;226192 نوشت:
آیا نامگذاری فرزندانش ازجانب خدا بوده ؟

بله از جانب خدا بوده تااصل اسلام آسیب نبیند

arezo;226192 نوشت:
آیا شما هم می تونيد مثل امام علی از این اسمهای رایج استفاده کنید ؟چرا؟

بله اگر هنوز رایج باشد می توانیم ولی الان دیگر بین ما رایج نیست ، عثمان بن سعید از وکلای امام هادی(1) علیه السلام بود که بعدا وکیل امام حسن عسکری شدند وبعدها نایب خاص امام زمان علیه السلام ولی هیچکدام از این ائمه ایشان را از این اسم نهی نکردند در صورتیکه در قرن دوم قطعا ائمه با خلفا نخست اختلاف داشتند.

arezo;226192 نوشت:
یا می گذارید بقيه از این اسمهای رایج استفاده کنند ؟چرا؟


اگر الان هم رایج باشد مشکلی ندارد ولی الان دیگر رایج نیست چون به مرور زمان منفور شده همانطور که اسم یزید منفور شده در زمان ائمه هنوز منفور نبود لذا یکی از یاران امام صادق جالب است شمر بن یزید است ولی امام متعرض ولی نشدند چون آن زمان رایج بود دقت بفرمایید آن زمان
.

1.طوسی، محمد بن حسن، رسائل العشر، قم، جامعه مدرسین، ص ۱۶.

سرکار خانم تقاضا دارم با تدبر و بدون تعصب بخوانید و قبول بفرمایید که این اسامی اسم رایج بوده وگرنه رابطه عثمان بن عفان و عمربن عبدود کافر وابی جهل کافر را مشخص نمایید

[="Black"]سلام :Gol:

با تشکر از استاد عماد که مطالب جالبی را عنوان کردن:Gol:

عماد;231042 نوشت:
شیعه ای که عقاید شیعه را قبول ندارد ، غدیر را قبول ندارد و ابابکر وعمر را قبول دارد !!!

در یک مناظره یک شیعه با سنی , شخص شیعه خطاب سنی اینگونه گفت:

ما شیعیان معتقدیم عقل ابوبکر و عمر از پیامبر(ص) کامل تر بود!:Moteajeb!::Narahat az:

وقتی هم سنی جبهه میگیره شیعه دلیل جالبی بیان میکنه

میگه چون ابوبکر و عمر بعد از خودشون جانشین انتخاب کردن درصورتی که پیامبر (ص) این کار را نکرد!!!

خدا همرو به راه راست هدایت کنه!:Sham:

علی یارتان:Gol:
[/]

arezo;226213 نوشت:
اولا چرا بايد اهل سنت به شيعه خوب بودن خلفا رو ثابت كنن اونهم با قرآنۀمگه قرآن چيزي خلاف خلفا گفته كه حالا بايد ضدش ثابت بشه ؟

شما جواب دهید
قران می فرماید اطیعوالله اطیعواالرسول واولی الامر منکم
اطیعو الله مشخص است
اطیعوالرسول هم مشخص است
اولی الامر کیانند که باید از آنان تبعیت شود ما می گوییم علی علی السلام و یازده فرزندش
شما چه می گوید ابابکر ، عمر ، عثمان ،حضرت علی بعدش که ؟؟
آیا معاویه و یزید و عبدالملک بن مروان و وووو منصور دوانقی و ...... ملک عبدالله بن سعود اولی الامر هستند یا اینکه در سال چهلم هجری با شهادت امام علی علیه السلام اولی الامر شما تمام می شود اگر بگویید سال چهل تمام شد که نمی شود یعنی این آیه برای چهل سال بوده است
اگر بگویید ادامه داشته یعنی الان ملک عبدالله شرابخوار اولی الامر است
ولی ما می گوییم سال چهلم تمام نشده بلکه تابحال و تابه روز رستاخیز ادامه دارد
حال این خلاف قران نیست
در قران آمده
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا
بزرگان اهل سنت (1)معترفند که این آیه درباره خمسه آل عبا است
ایا شاهد خواستن ابابکر از حضرت زهرا در جریان فدک مخالفت با این ایه نیست
ایا هجوم به خانه حضرت مخالف این ایه نیست وووو............................


نقل
نوشته اصلی توسط : arezo

دوما شما جواب سوالمو رو بده درباره امام زمان: يکی از شبهات شیعه اینه که هعمر بن الخطاب ه ترسو بوده واز جنگها فرار می کردند یا اینکه می گویند یک نفر را نام ببرید که عمر کشته باشد!! ه حالا اين رواياتو بخون:در اسناد شيعه: روایت اول 7 ـ وبهذا الاسناد ، عن محمد بن مسعود قال : حدثني عبد الله بن محمد بن خالد قال : حدثني أحمد بن هلال ، عن عثمان بن عيسى الرواسي ، عن خالد بن نجيح الجواز ( 2 ) ، عن زرارة قال : قال أبو عبد الله عليه السلام ، يا زرارة لا بد للقائم من غيبة ؟ قلت : ولم ، قال : يخاف علي نفسه ـ وأومأ بيده إلى بطنه زراره می گوید از ابوعبدالله شنیدم که گفت ای زراره برای قائم باید غیبتی باشد !گفتم چرا؟؟فرمود چون برجانش می ترسد وسپس به بدن خود اشاره کردند صفحه481 كتاب كمال الدين وتمام النعمة روایت دوم از همان کتاب وبهذا الاسناد ، عن محمد بن مسعود قال : حدثني محمد بن إبراهيم الوراق قال : حدثنا حمدان بن أحمد القلانسي ، عن أيوب بن نوح ، عن صفوان بن يحيى ، عن ابن بكير ، عن زرارة قال : سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : إن للقائم غيبة قبل أن يقوم ، قال : قلت : ولم ؟ قال : يخاف ـ وأومأ بيده إلى بطنه ـ . زراره می گوید از امام باقر شنیدم که میگفت قائم قبل از قیام غیبت می کند گفتم چرا؟؟فرمود می ترسد ! روایت سوم همان آدرس 9 ـ حدثني عبد الواحد بن محمد بن عبدوس العطار رضي الله عنه قال : حدثنا علي ابن محمد بن قتيبة ، عن حمدان بن سليمان ، عن محمد بن الحسين ، عن ابن محبوب ، عن علي بن رئاب ، عن زرارة قال : سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : إن للقائم غيبة قبل ظهوره ، قلت : ولم ؟ قال : يخاف ـ وأومأ بيده إلى بطنه . ـ قال زرارة : يعني القتل . زراره می گوید از امام باقر شنیدم که فرمود قائم قبل از قیام غیبت می کند پرسیدم چرا؟؟ فرمود می ترسد و زراره می گوید یعنی از قتل می ترسد روایت چهارم همان آدرس ـ حدثنا محمد بن علي ماجيلويه رضي الله عنه قال : حدثني عمي محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي ، عن أيوب بن نوح ، عن صفوان بن يحيى عن ابن بكير ، عن زرارة ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : للقائم غيبة قبل قيامه ، قلت : ( 3 ) ولم ؟ قال : يخاف على نفسه الذبح زراره می گوید از ابو عبدالله صادق شنیدم که فرمود قائم قبل از ظهور غیبت می کند پرسیدم چرا؟؟فرمود می ترسد برجان خودش که ذبح شود. همین روایات در بحارالانوار مجلسی مجلد 52 ص91 ذکر شده است نتیجه اینکه امام زمان شیعه شخصا خودش را مخفی کرده است زیرا می ترسد که کشته شود ونه اینکه دستور خدا باشد که غیب شود دوم امامی که ولایت تکوینی دارد چطور از کشته شدن می ترسد؟؟نکند امام باقر وصادق فراموش کرده بودند که ولایت تکوینی داشته اند وامام زمان نیز از باب اولی ولایت تکوینی دارد؟؟ یا اینکه روح آنها از این فلسفه بافی شیعه هاي بیخبر است واینها اختراعات شیعه امامیه می باشد؟؟ واز همه مهمتر خود معصومین به زعم شیعه اعتراف می کنند که امام زمان می ترسد از لفظ یخاف استفاده می کنند حال چگون شیعه این را ندیده و ادعا می کنند که عمر ترسو بوده است؟؟


اولا: در هیچ جای از کتب اهل سنت نیامده که عمر در جنگهای زمان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم کسی را کشته باشد اگر دارید ارائه بفرمایید
ثانیا : احادیثی اورده اید که امام زمان علیه السلام برجان خود می ترسد
بله می ترسند ولی از جان خود به این جهت که باید ایشان زنده بمانند و جهان را پر از عدل داد کنند نه اینکه می ترسد که کشته شوند برای خودشان نمی ترسند برای اسلام می ترسند اما با وجود پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم معنا نداشت که عمر بر جان خودش بترسد اگر در زمان خلافتش می ترسید می گفتیم برای رهبری اسلام ترسیده است ولی در زمان رسول خدا صلی الله علی واله وسلم دیگر این توجیهات جا ندارد

arezo;226215 نوشت:
قافیه چو به تنگ اید شاعر به جفنگ اید این شعار و برچسب وهابیت جلو آيد

وزن شعر را رعایت نکرده اید درستش این است
چون قافیه تنگ اید
شاعر به جفنگ آید
بیت بعدی هم که نه وزنش درست است نه قافیه اش درستش این است
بر چسب وهابیت
مانند فشنگ آید
البته اگر جواب دهید نه بر چسب وهابیت زده می شود نه اینکه اهل سنت هستید و خود را شیعه جای می زنید ونه دیگر چیزها

arezo;223617 نوشت:
سوال ديگر فاطمه عليه السلام را عمر شهيد كرد؟پس چرا او را غسل دادند؟شهيد كه غسل داده نميشود


خواهر گرامی ای کاش به شقوق این مسئله فقهی نگاه می کردید بعدا این را می نوشتید
شهیدی غسل ندارد که در میدان جنگ شهید شود حتی اگر در میدان جنگ زخمی شود و بعد به شهادت برسد نیز غسل دارد
لذا حضرت علی علیه السلام را هم غسل کردند پس شما باید بگویید حضرت علی علیه السلام هم شهید
نشده، چون غسل داده شده اند
مگر عمر و عثمان که هردو قطعا کشته شده اندو به تعبیر شما به شهادت رسیده اند بدون غسل دفن شده اند
عنایت بفرمایید شهیدی که درمیدان جنگ روح از بدنش جدا شود غسل ندارد نه هر شهیدی

اگر این پستهای بنده را خواندید و با دید غیر متعصبابه و مستند وارد بحث شدید بعد به سوال پست 115شما که چهار سوال است جواب می دهم
همان سوالهایی که برادرعزیمان رضای گرامی جواب دادند و شیعه بارها جواب داده است ولی شما اداعا کرده اید این چهار سوال از 300سوال که سالهاست بدون جواب مانده است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خواهر گرامی
حرف آخر بنده وسوال آخر بنده
شما می فرمایید شیعه هستید آیا می شود شیعه غدیر از قبول نداشته باشد و امام حسن را به عنوان امام دوم قبول نداشته باشد و ....
شما بفرمایید شیعه یعنی چه و چطور با این عقاید خود را شیعه می نامید مگر اینکه فرقه ای جدید از شیعه درست شده باشدکه غدیر را قبول نداشته باشد و امام حسن علیه السلام را امام دوم نداندووو.....................
خواهش می کنم صداقت داشته باشید

سرکار خانم آرزو
ما و تمام دوستان منتظر جوابهای منطقی و مستدل شما هستیم

عماد;231209 نوشت:

خواهر گرامی ای کاش به شقوق این مسئله فقهی نگاه می کردید بعدا این را می نوشتید
شهیدی غسل ندارد که در میدان جنگ شهید شود حتی اگر در میدان جنگ زخمی شود و بعد به شهادت برسد نیز غسل دارد
لذا حضرت علی علیه السلام را هم غسل کردند پس شما باید بگویید حضرت علی علیه السلام هم شهید
نشده، چون غسل داده شده اند
مگر عمر و عثمان که هردو قطعا کشته شده اندو به تعبیر شما به شهادت رسیده اند بدون غسل دفن شده اند
عنایت بفرمایید شهیدی که درمیدان جنگ روح از بدنش جدا شود غسل ندارد نه هر شهیدی

سلام - آفرين من هم اين سوال را پرسيدم تا همين جواب هارا بشنوم وگرنه همه ميدانند كه غسل دادن شهيد واجب نيست نه اينكه حرام باشد ميتوان شهيدي كه حتي در جنگ كشته شده را نيز غسل داد اين حرام نيست

شما خود در بالا اعتراف كردي كه عمر و عثمان كشته شده اند ولي به تعبير ما شهيد شده اند ميشود بفرماييد چرا آنها از نظر شما شهيد نيستند؟بد نيست بقيه بدانند كه عمرابن خطاب در محراب نماز با ضربات شمشير ملعوني كه بسيار برايش اسلام آوردن ايرانيان گران تمام شده بود اين كار را كرد مگر شما شخصي عادي را كه يك فرد معمولي و نه امير مسلمانان باشد اگر در مسجد بكشندش او را شهيد نميخوانيد ؟ چطور است كه عمر در محراب هنگام نماز توسط يك منافق كه مسلمان هم نبوده آن هم براي اسلام كشته شده ولي شهيد نيست اما فاطمه زهرا كه نه با شمشير و نه در محراب و نه در ميدان جنگ رحلت كرده آن را شهيد ميناميد؟آن طوري كه مشخص است در يك روايت عمر در را هل داده و ميخ در شكمش رفته(نكته:عمر نميدانسته كه فاطمه پشت در است) در يك روايت قنقذ با شمشير در يك روايت خالد ابن وليد در يك روايت مغيره در راه (نه در خانه پشت در) ضربه خورده و فرزندش هم در روايت ديگر نه توسط عمر بلكه توسط ديگران سقط شده و شما با وجود اين همه اختلاف قتل عمد را به گردن عمر مي اندازيد آخر مگر ميشود فاطمه را عمر بكشد و علي انتقامي نگيرد يا حسن و حسين انتقامي نگيرند؟ميشود؟

ميگوييد با نگاهي غير متعصبانه شما كه تهمت ميزنيد از من ميخواهيد صادق باشم

شما علي را قبول داريد ؟ مگر نميگوييد شيعه هستيد ؟ نشنيده ايد علي فرموده كه به گوينده نگاه نكن به سخنانش نگاه كن؟ نفرموده تجسس در زندگي ديگران حرام است؟نفرموده آبروي كسي را نبري؟ پس چرا در تاپيك مناظره با اهل سنت كه اسمش اول دعوا با اهل سنت چرا بود را كه شما عوضش كرديد اجازه داديد شخصي بد دهن و بي ادب كه به خود كارشناس رضا هم توهين كرده و او را از غافلين خواند و متهمش كرد كه در خواب در ميان علما كرم ميخورده به من توهين كند همسرم را مسخره كند من را عمر پرست بخواند و كافر هم بخواند بعد شما ساكت نگاه كرديد؟مگر علي نبود كه با مسيحيان يهوديان و حتي كافراني كه دشمنش بودند با آرامي به بحث مينشست و همين نرمي و اخلاقش كه نشانه ايمانش است ديگران را هدايت ميكرد؟چه شده است كه ديگران خود را ارجح تر از علي ميدانند و به خود اجاز ميدهند به ديگران توهين كنند و يا تهمت كفر بزنند كندو خونش را مباح كنند چرا كه كافر خونش مباح است ؟مگر اهل سنت علي را قبول ندارند؟ مگر همين اهل سنت در زمان خلافت علي پشتش نماز نخواندند و به خلافتش لبيك نگفتند و ولايت يعني دوستي و قبول كردن امر چه زماني علي ع فرمود به عمر و عثمان توهين كنيد و يا انتقام بگيريد؟وقتي دستوري نداد پس حكمي هم نيست-پس كسي اجازه ندارد به آنها توهين و لعن كند -پس شيعه يعني چه ؟ شيعه يعني فقط كسي كه واقعه غدير را قبول داشته باشد اما از اخلاق علي فراري باشد ؟ به امامت امام حسن اعتقاد داشته باشد اما گفته هاي حسن را در ظاهر قبول و در عمل رد كند؟من در پستي به شما اشاره كردم كه اگر با من به نرمي سخن بگويند و جانب حق را رعايت كنيد چه بسا سخنان شما را با جان و دل بپذيرم اما گفتم كه از بي ادبي فراري هستم

نبايد هم وقتي به كسي بي احترامي ميكنيد توقع داشته باشيد سخنان شما را قبو لكند

شما در همين بالا() به من تهمت ميزنيد كه من خودم را جاي شيعه ها جا زده ام وقتي شما اهل تهمت هستيد چگونه ميتوانيد كسي را متوجه حقيقت بكنيد؟آيا شيعه علي بايد اينگونه باشد؟ شما چرا با كلمات بازي ميكنيد مگر شيعه به اسمش است؟پس شيعه چيست جز اينكه راه علي را ادامه دهد؟به من بگوييد آياشما از علي بيشتر ميدانيد ؟آيا علي با اهل سنت جنگيد ۀآيا آبروي عمر را برد؟آيا از كسي به خاطر زهرا انتقام گرفت؟تمام زندگي علي چه بود ؟ از زهرا س فقط باغ فدكش را به ياد داريد ؟همان زهرا نبود كه به خانه عايشه رفت و آمد ميكرد؟ اگر عايشه كافر و يا دشمن رسول خدا بود آيا فاطمه راضي بود پدرش را زني كافر آزار دهد؟آيا اجازه ميداد؟

شما چرا كاسه داغ تر از آش شده ايد. يا من را متهم به وهابيت ميكنيد....اين كار درستي است؟ اين روش را خدا ميپشندد علي ميپسندد؟ زهرا ميپسندد؟

پس من ميگويم با اين رفتار شما اين شما هستيد كه خود را شيعه جا زده ايد ؟-

همان شيعه هايي كه باعث ريخته شدن خون حسين سبط نبي اكرم شدند و خيانت كردند-همان شيعه هايي كه علي را در كوفه تنها گزاشتند

لا اقل اهل سنت دستشان از خون حسين پاك هست و نه يزيد را قبول دارند و نه يزيديان را كه هيچ مسلماني قاتل حسين را قبول ندارد

آن زينبي كه در كربلا و در جبهه شهدا روي اسلام را سفيد كرد آيادر خطبه اي به عمر و يا عثمان توهيني و ناسزايي و لعني كرده كه شما خود را از زينب كبري بالاتر ميدانيد؟

من از شما ها انتظاري ندارم

ولي فقيه حضرت آيت الله خامنه اي فرمود شيعه و سني برادرند .چطور است كه بر سخنان ولي فقيه شمشير ميبنديد-آيا آن بزگوار رهبر امت اسلامي نيست؟ ميدانيد اهل سنت چقدر براي رهبر فقيهمان احترام قايل هستند؟ ميدانيد چرا؟ زيرا او امير مسلمانان است و پيروي از دستوراتش واجب و احترامش واجب تر

اما با چشمان خودم ديده ام كه بعضي از شيعه ها چطور به ولي فقيه اهانت ميكنند

وخود شما كه به اين دستور كه وحدت اسلامي است عمل نميكنيد و آنها را كافر ميخوانيد.

پس شما به حرف چه كسي گوش ميكنيد؟ چه كسي را قبول داريد؟ همه اشتباه ميكنند ؟

شما مسخره كنيد و ديگران صلوات بفرستند؟ براستي اين صلوات ها است كه به درگاه خدا مقبول است؟ بايد اينگونه صلوات فرستاد؟

علي هنگامي كه با كسي بحث و گفتگويي ميكرد دايم مذهبش را به رخش ميكشيد و يا مسخره اش ميكرد؟ شما چه كار داريد اصلا خيال كنيد من به قول خودتان كافر هستم چرا به سوالاتم پاسخ نميدهيد؟چرا علي وار با من صحبت نميكنيد مگر شيعه علي نيستيد؟

عماد;231052 نوشت:

نقل


نوشته اصلی توسط : arezo

نص صریح آیه159 سوره آل عمران می فرمايد: « ‏فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ‏ » یعنی: « ‏پس با رحمت الهي تو با آنان نرم خو بودی و اگر درشتخوي و سنگ‌دل بودي از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند پس از آنان درگذر و برايشان طلب آمرزش نما و در كارها با آنان مشورت كن پس هنگامي كه تصميم به انجام كاري گرفتي بر خدا توكّل كن‌؛ چرا كه خدا توکل‌كنندگان را دوست مي‌دارد.» پس چگونه صحابه رسول خدا لایق مشاور رسول خدا بودن هستند ولی در توهمات شما منافق وفرمان نابر دارند و قصد توهين را داشتند؟؟ آیا خداوند هم تقیه نموده وامر فرموده پیامبر با منافقان مشورت نماید. خداوند تقیه نموده وآنان را مقرب معرفی فرموده واز آنان اظهار رضایت فرموده

سرکار خانم آروز این دو پست را باهم مقایسه کنید که درست پشت سرهم فرستاده اید
سوال اگر برداشت شما از پست دوم درست باشد و نزدیکی به خداوند ما را از توسل به اهل بیت بی نیاز می کند چرا در پست اولی (بالا) آمده که پیامبر مومنین طلب آمرزش می کند مگر خودشان به خداوند نزدیک نیستند چرا خودشان طلب آمرزش نکنند
سرکار ، نزدیک بودن به خداوند منافاتی با توسل ندارد بنده با بحث کلامی آن کار ندارم ولی در تاریخ نمونه های فراوانی وجود دارد که اهل سنت حتی به قبور توسل می کردند
همین دو ایه را بدون تعصب کنار هم بگذارید ومقایسه کنید جواب سوال خودتان را الحمدلله خودتان داده اید

نقل


نوشته اصلی توسط : arezo

«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ ‏(13) ‏إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ‏(14) چرا شيعيان هنگام مشكلات و يا حتي هنگام خداحافظي ميگن يا علي؟پس اين آيه چي ميگه .و يا اين آيه:وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏» یعنی: «و هنگامي كه بندگانم از تو درباره‌ي من بپرسند بگو که من نزديكم و دعاي دعاكننده را هنگامي كه مرا بخواند، پاسخ مي‌گويم پس آنان هم دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا به رشد وکمال برسند



اي واي بر شما كه ميخواهيد مغلطه كنيد و هرجور شده حرف خود را به كرسي بنشانيد
دعاي پيامبران در حق ديگران اجابت ميشود و هر پيامبري در دوره خود براي امتش استغفار كرده زيرا پيامبران مستجاب الدعوه هستند اما اين چه ربطي به توسل دارد؟
پس اين دعاي امام سجاد را ببينيد: كه اگر توسل درست بود امام سجاد ميبايست توسل به رسول كند تا دعايش قبول شوداللّهم صل علي محمّد و آله و اعنّي يا خير من استعين به.)دعاي شماره: (24)
(اللّهم من اصبح له ثقة او رجاء غيرك فقد اصبحت و انت ثققتي و رجائي في الامور كلّها) دعاي شمارة(54)
فلا ادعو سواك و لا ارجو غيرك دعاي شماره:(51)
(اللّهم بك استغيث و ايّاك ارجو و لك ادعو و اليك الجا و بك اثق و ايّاك استعين،) دعاي شماره l52))
(اللّهم ليس لحاجتي مطلب سواك و لا لذنبي غافر غيرك)
دعاي شماره(12)
(اللّهم انّي رايت انّ طلب المحتاج الي المحتاج سفه من رايه و ضلّة عن عقله) دعاي شماره:(28)
(اللّهم من توجّه بحاجته الي احد من خلقك او جعله سبب نجاحه دونك، فقد تعرض للحرمان.) دعاي شماره:(13)
( اللّهم لا توجّهني في حاجتي هذه و غيرها الي سواك.)دعاي شماره:(13)
(اللّهم اجعلني اسالك عند الحاجة و اتضرع اليك عند المسكنة و لا تفتنّّي بالاستعانة بغيرك اذا اضطررت، و لا بالخضوع لسؤال غيرك اذا افتقرت، و لا بالتضرع الي من دونك اذا رهبت، فاستحق بذلك خذلانك و منعك و اعراضك.) دعاي شماره:(20)
(اللّهم اجعلني ممن يدعونك مخلصاً في الرخاء دعاء المخلصين المضطرين لك في الدّعاء.) دعاي شماره:(22)
(اللّهم لا انال ما عندك الا بطاعتك و بفضل رحمتك، لا املك لنفسي نفعاً و لا ضرّا الا بك، اشهد بذلك علي نفسي.) دعاي شماره:(21)
(اللّهم صلّ علي محمد و آله... و لا تردّ دعائي علي رداّ، فانّي لا اجعل لك ضداّ و لا ادعو معك ندّا،) دعاي شماره:(20)
(فانت يا مولاي ، دون كل مسئول موضع مسالتي و دون كل مطلوبٍ اليه ولي حاجتي، انت المخصوص قبل كل مدعو بدعوتي، لا يشركك احد في رجائي و لا يتفق احد معك في دعائي و لا ينظمه و اياك ندائي، لك يا الهي وحدانية العدد و ملكة القدرة و فضيلة الحول والقوة و درجة العلوّ و الرفعة و من سواك مرحوم في عمره مغلوب علي امره مقهور علي شانه مختلف الحالات متنقل في الصفات فتعاليت عن الاشباه و الاضداد و تكبرت عن الامثال و الانداد فسبحانك لا اله الاّ انت. )دعاي شماره:(28)
(اللّهم وفّقني لطاعة من سددني و متابعة من ارشدني... و حلّني بحلِية الصّالحين و البسني زينة المتّقين في لزوم الجماعة و رفض اهل البدع و مستعمل الراي المخترع.) (20)


(بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست و ياريم كن اي بهترين ياريگري كه از او ياري مي جويم.
بار خدايا اگر ديگران اعتماد و اميدي به غير تو دارند، من در تمامي امور اعتماد و اميدم به توست، لذا جز تو كسي را نمي خوانم و جز تو به كسي اميد ندارم،

پروردگارا، تنهابه درگاه تو استغاثه مي كنم، فقط به تو اميد مي بندم، تو را مي خوانم و به تو پناه مي جويم و اعتمادم تنهابه توست و فقط از تو ياري مي خواهم.

پروردگارا... جز تو حاجت به كس نبرم و گناهم را جز تو آمرزنده اي نيست.

پروردگارا... من بر اين باورم كه حاجت خواهي يك نيازمند از نيازمندي ديگر نشانه كم خردي در راي و گمراهي در عقل است.
خداوندا... هر كس كه حاجت به يكي از بندگان تو برد، يا يكي از آنها را سبب روا شدن حاجت خود پندارد، جز حرمان و ناكامي نصيبي حاصل نكند.

پروردگارا... مرا در اين نياز و ديگر نيازهايم متوجه كسي غير از خودت مكن؛

خدايا... چنان كن كه به هنگام نياز از تو ياري بجويم و به هنگام مسكنت به درگاه تو تضرع و زاري كنم و مرا ميازماي و به چنان وضعي مبتلا مكن كه به هنگام مشكلات و در تنگنا افتادن از كسي جز تو ياري بجويم و به هنگام بينوايي به پيشگاه كسي جز تو خاضع شوم و به هنگام ترس در برابر كسي جز تو تضرع كنم و بدين وسيله مستحق خواري و محروميت و روي بر تافتنت گردم.
بار خدايا مرا از كساني قرار ده كه در حالت آسايش چنان مخلصانه فقط تو را مي خوانند كه درماندگان و بيچارگان در حالت تنگنا.
پروردگارا جز به طاعت و لطف بخشايش تو، به آنچه نزدت است (بهشت)، نخواهم رسيد و نمي توانم سود و ضرري براي خودم داشته باشم مگر به كمك تو، و بدين ناتواني و بيچارگي خودم اعتراف مي كنم.

پروردگارا بر محمّد و آلش درود فرست و دعاي مرا، اجابت ناكرده بر من بر مگردان.. كه برايت همساني نمي شناسم و با وجود تو از ديگري چيزي نمي خواهم. تويي اي مولاي من كه تنها و تنها پيشگاه توست كه بايد دست طلب به سوي آن دراز كرد نه هر كس ديگر كه از او حاجت مي خواهند. به جاي آنكه ديگري را بخوانم تنها و تنها تو را مي خوانم و تنها به تو اميد مي بندم و دست دعا تنها به آستان تو بر مي دارم و تنها تو را ندا مي دهم. تويي اي خداوند (صاحب اختيار) من كه به عدد، يكتايي و آن توانايي (مطلق) كه شكست در آن راه ندارد، فقط و فقط صفت توست. قدرت و نيرومندي و برتري منزلت و بلندي مرتبت تنها از آن توست. هر كسي جز تو در زندگي اش نيازمند ترحم است، در كارش مغلوب و مقهور، و دستخوش تغيير حالات است و سرگشته ي گونه گون صفات.

اي خداوند، تو برتر از آني كه تو را همتايان و يا رقيباني باشند. بزرگتر از آني كه تو را همانندان يا اقراني باشند ، منزّهي تو و هيج اله(فرمانروا و فرياد رس) و خدايي جز تو حقّانيّت ندارد.

بار خدايا توفيقم ده كسي را كه مرا به راه راست باز مي آورد اطاعت كنم و شخصي را كه حقيقت را به من مي آموزد، پيروي نمايم... مرا سيماي صالحان عطا كن و جامه ي پرهيزكاران بپوشان و در همسويي با اهل جماعت و دوري از اهل بدعت و پيروان باورهاي خودساخته ، ياريم فرما.!




پس طبق اين آيه توسل شما رد ميشود -هيچ مسلماني اجابت دعاي پيامبر را به درگاه خدا انكار نميكند -موضوع اصلا اين نيست موضوع اين است كه افراد صالح و مومن تا زماني كه زنده هستند ميتوانند براي گناهكاران دعا كنند نه هنگامي كه از دنيا رفته اند بحث سر اين است-بحث سر اين است كه نذر بايد براي خدا باشد نه غير خدا-درضمن در آيه اي كه من آوردم در بالا متوجه باشيد كه خدا فرمود براي كافران استغفار كن زيرا آنان كافر هستند و گناه كار -اما ما كه مسلمانيم و پيامبر را دوست داريم پس ميدانيم كه بايد به درگاه خدا دعا كنيم آن كافران كه اصلا خدا را قبول ندارند كه بخواهند خودشان به درگاه خدا دعا كنند...

عماد;231060 نوشت:

نقل
نوشته اصلی توسط : arezo

اگه عمر نالايق بود براي خلافت علي اونو پايين مياورد -يعني شما ميگي علي انقدر ناتوان بوده و يا از جونش ميترسيده كه اينكارو نكرده؟

علی علیه السلام ترسو نبودند بلکه شرایط جامعه اسلامی آنوقت ایجاب نمی کرد که جنگ داخلی ایجاد شود چون اصل اسلام در خطر بود
از یک طرف لشگر اسامه که عازم جنگ با رومیان بودند خطر قریب الوقوع جنگ نظامی با رومیان را نوید می داد
از طرفی تحرکات پیامبران دروغین مشکل آفرین شده بود
منافقین که با حضور پیامبر صلی الله در مدینه از مناصب دنیوی عقب افتاده بودند دنبال آب گل الود می گشتند تا ماهی بگیرند
طیف طلقا ابوسفیان و معاویه ..... که در فتح مکه مسلمان شده بودندولی ایمان نداشتند دنبال موقعیتی می گشتند که نیش خود شان را به اسلام بزنند
قبایل مرتدین که از دین برگشته بودند نیز خطری برای جامعه اسلامی آنروز محسوب می شدند لذا امام علی علیه السلام نه از ترس جان بلکه از سر مصلحت اندیشی سکوت نمودند تا جامعه اسلامی دچار مشکل دیگری به نام جنگ داخلی نشود
حال حضرت علی علیه السلام که عقل کل بودند هیچ ، هیچ کسی که بهره کمی از عقل داشته باشد در چینین شرایط اجتماعی عجیب دست به قیام می زند ، قطعا نه
وجود معضلات اجتماعی در آن دوران آنقدر متواتر است که نیازی به مدرک ندارد ولی باز اگر شما مطالبه بفرمایید بنده مدرک خدمتتان ارائه می دهم


برادر گرامي اگر يك دور تاريخ اسلام را مطالعه كني ميبيني كه در زمان رسالت پيامبر و طول عمر مباركش اسلام بيشتر در خطر بود از آن طرف يهوديان گستاخ از طرف ديگر منافقين از طرف ديگر جنگ هاي داخلي و .... چرا پيامبر را متهم به سازش كاري نميكني؟ چرا رسول سازش نكرد و جنگيد ؟چرا رسول قبله را 180 درجه تغيير داد و به تعبير خود قرآن اين مساله بسيار گران تمام شد براي بعضي ها اما رسول اين كار رو كرد؟ پس پيامبري كه اينگونه با امت اسلامي برخورد ميكنه آيا بايد علي هم اينگونه رفتار بكنه يا نه؟

عماد;231078 نوشت:
اولا : اگر تاریخ را ملاحظه بفرمایید خواهید دید که آنان خلافت را به حضرت علی علیه السلام ندادند بلکه این مردم بودند که بعد از قتل عثمان به درخانه حضرت علی علیه السلام هجوم آوردند و ایشان را به خلافت ظاهری رساندند
ثانیا : در سقیفه برای خلافت معیاری گذاشته شد که پسران ابابکر وعمر آن معیارها را نداشتند وآن سبقت در اسلام و کم سن نبودن و....بود
قطعا شرایط اقتضا نمی کرد که با وجود افراد صاحب نفوذی مثل حضرت علی علیه السلام ، عمر ، عثمان و...ابابکر بتواند فرزندش را جانشین کند اگر بده بستانهای سقیفه و وعده وعیده های سران سقیقیه را در نظر نگیریم
همچنین عمر نیز نمی توانست با وجود صحابه صاحب نفوذ آن زمان پسر جوانش عبدالله را جانشین کند چون از همین اهرم استفاده کرده بود و مانع خلافت حضرت علی علیه السلام شده بود وحتی بعداز مرگش نیز شورایی را چنینش نموده بود که اسم حضرت علی علیه السلام ازآن شورا بیرون نیاید یعنی سعی کرده بود که به هر صورتی که هست پایی حضرت علی علیه السلام به خلافت نرسد
عثمان نیز تمام اقوام خود وبنی امیه را برمناصب حساس و کلیدی گماشته بود و همین امر نشان می دهد که اگر در زمان قتلش صاحب اختیار بود از آنان برای خلافت هم استفاده می کرد ولی به علت همین کارهامورد حمله مسلمانان قرار گرفت و کشته شد

به وصیت ابابکر در انتخاب عمر نگاه کنید که از خجالت عمر در به خلافت رساندن خویش در آمده است و به این سوالات جواب دهید

بسم الله الرحمن الرحیم

این وصیت ابوبکر بن ابی قحافه است به مسلمانان اما بعد [در این حال ابوبکر از هوش رفت و عثمان شتابان بقیه ی وصیتش را اینچنین تمام کرد:] من عمر بن الخطاب را به جانشینی خود و خلافت بر شما برگزیدم و در این راه از خیرخواهی شما فروگذاری نکردم. در این موقع ابوبکر چشم باز کرد و گفت : بخوان ببینم چه نوشته ای؟ عثمان خواند و ابوبکر با شنیدن آن تکبیر گفت و گفت : ترسیدی که بمیرم و بر سر جانشینی من بین مسلمین اختلاف افتد؟ عثمان گفت : آری ابوبکر گفت : با آنچه نوشته ای موافقم و نوشته را امضاء کرد.(1)
سوالات
اولا: چرا ابوبکر که با آن حال بد وصیت کرد کسی به او نسبت هذیان گویی نداد اما زمانی که رسول الله قلم و دوات طلبید عمر به پیغمبر خدا نسبت هذیان گویی داد؟ و گفت بیماری غلبه کرده و این مرد یعنی پیامبر هذیان می گوید

ثانیا : اهل سنت انتخاب ابوبکر را بر اساس شورا و اجماع مردم می دانند و معتقدند حضرت رسول کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکرده اند. اگر این قول راست است چرا ابوبکر انتخاب خلیفه را به اجماع مردم واگذار نکرد (به سنت پیامبر عمل نکرد) و خود مستقیم عمر بن خطاب را به عنوان جانشین انتخاب کرد؟

1.طبقات ابن سعد، ج4، ص 200 و 274
تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص82
الامامة و السیاسة، ابن قتیبه ی دینوری، ج1، ص24و25
تاریخ طبری، ط اروپا، ج3، ص1238
و تاریخ مدینه، عقد الفرید، کنزالعمال متقی هندی، کامل ابن اثیر، تاریخ الاسلام ذهبی.


آفرين پس بالاخره قبول كردي كه آن مردم در آن زمان نقش بسيار مهمي در تايين خلافت داشته اند پس چرا در خلافت عمر و ابوبكرو عثمان اين را نميپذيري و عمل انتخاب خليفه توسط مردم را عملي خيانتكارانه معرفي ميكني؟اگر آن زماني كه ابوبكر و عمرو عثمان با زور شمشير دهان مردم را بستند (البته درحضورعلي) پس چطور نتوانستند دهان مردم را هنگام انتخاب علي با شمشير يا پول ببندند و نگذارندكه او به خلافت برسد؟
و اما در باره هذيان بگويم : در پست بعدي پاسخم را خواهي شنيد

كتاب امالي شيخ صدوق ره در صفحه 1092 در قسمت المجلس الثاني و التسعون آمده:
ثم اغمي علي رسول الله فدخل بلال و هو يقول الصلوه رحمك الله فخرج رسول الله و صلي باالناس و خفف الصلوه
ثم قال ادعوا لي علي بن ابي طالب و اسامه بن زيد فجا فوضع يده علي عاتق علي و الاخري علي اسامه ثم قال انطلقا بي الي فاطمه فجا به حتي وضع راسه في حجرها فاذا الحسن و الحسين ع يبكيان و يصطرخان و هما يقولان انفسنا لنفسك الفدا و وجوهنا لوجهك الوقا
فقال رسول الله : من هذان يا علي؟قال: هذان ابناك الحسن و الحسين فعانقهما و قبلهما و كان الحسن اشد بكا فقال له: كف يا حسن فقد شققت علي رسول الله
به من بگوييد رسول الله اگر در اثر بيماري هذيان نگفته پس وحي گفته؟
شيخ صدوق هذيان گفته؟
آيا پيامبر واقعا حالشان بد نبوده: ؟ آيا هذيان گويي براي رسول جايز نيست پس چرا رسول آن دو را نشناخته ؟ رسول جگر گوشه هايش را چطور نشناخته؟

ترجمه اش يادم رفت: سپس رسول خدا به اغما رفت بلال وارد شد و گفت خدا تورا رحمت كند وقت نماز است-رسول خدا حارج شد و با مردم نماز گزارد و نمازش را سبك به جا آورد سپس فرمود علي ابن ابي طالب و اسامه بن زيد را صدا كنيد آن دو آمدند پيامبر يك دستش را بر شانه علي و دست ديگرش را بر شانه اسامه گذاشت و بعد فرمود مرا نزد فاطمه ببريد وي آن را وردند تا آنكه سر آن حضرت را در دامن فاطمه ص گذاشتند حسن و حسين گريه ميكردند و بي تابي مينمودند و ميگفتند جانمان به قربان جانت و چهرمان فداي چهر ات باد
رسول خدا ص فرمود اي علي اين دو كيستند؟ گفت فرزندانت حسن و حسين هستند پيامبر آن دو را بغل كرده و بوسيد حسن به شدت گريه ميكرد امام فرمود اي حسن آرام باش اين براي رسول خدا دشوار است

كارشناس محترم مگر نميگويي من دروغ ميگويم
مگر نميگويي من مظلوم نمايي ميكنم
مگر نميگويي من وهابي هستم
ديگر چرا از من ميخواهي با شما مناظره كنم
من تعصبم را كنار گذاشتم
اگر شما نيز تعصب را كنار بگزاريد
اين تمام سخن من است وحدت بين شيعه و سني

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

arezo;232552 نوشت:
(نكته:عمر نميدانسته كه فاطمه پشت در است)

چه جالب.منم نمیدونستم عمر بچه دو سالست که نمیدونه بزور نباید وارد خونه کسی شد.شما میدونستی؟
arezo;232552 نوشت:
آخر مگر ميشود فاطمه را عمر بكشد و علي انتقامي نگيرد يا حسن و حسين انتقامي نگيرند؟ميشود؟

برای جواب بقیه سوالاتتان پیشنهاد میکنم این لینک را مشاهده کنید.
همش هم مدرک از کتب خودتان است.
موفق باشید.[/]

عماد;231194 نوشت:
شما جواب دهید
قران می فرماید اطیعوالله اطیعواالرسول واولی الامر منکم
اطیعو الله مشخص است
اطیعوالرسول هم مشخص است
اولی الامر کیانند که باید از آنان تبعیت شود ما می گوییم علی علی السلام و یازده فرزندش
شما چه می گوید ابابکر ، عمر ، عثمان ،حضرت علی بعدش که ؟؟
آیا معاویه و یزید و عبدالملک بن مروان و وووو منصور دوانقی و ...... ملک عبدالله بن سعود اولی الامر هستند یا اینکه در سال چهلم هجری با شهادت امام علی علیه السلام اولی الامر شما تمام می شود اگر بگویید سال چهل تمام شد که نمی شود یعنی این آیه برای چهل سال بوده است
اگر بگویید ادامه داشته یعنی الان ملک عبدالله شرابخوار اولی الامر است
ولی ما می گوییم سال چهلم تمام نشده بلکه تابحال و تابه روز رستاخیز ادامه دارد
حال این خلاف قران نیست
در قران آمده إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًا
بزرگان اهل سنت (1)معترفند که این آیه درباره خمسه آل عبا است
ایا شاهد خواستن ابابکر از حضرت زهرا در جریان فدک مخالفت با این ایه نیست
ایا هجوم به خانه حضرت مخالف این ایه نیست وووو............................

ان وليكم الله و رسوله و الذين آمنو...
اين والذين آمنو را شما تعيين ميكني؟ مگر فقط اين امامان مومن بودند
مگر آيه نيامد هنگامي كه ابوجهل پيامبر را تكذيب و ابوبكر رسول را تصديق كرد ؟ مگر لقب صديق را خدا طبق اين آيه به ابوبكر نداد؟ پس ابوبكر صديق است و راستگو پس هرچه بگويد طبق كلام خدا راست است آيا ميتواني از اين آيه اين را استنباط كني ؟
چرا وقتي عايشه ام المومنين بود اورا به عنوان مومن قبول نميكني...
آيه تطهير : قبل از آيه تطهير چه آمده : آن را بگو تا برايت توضيح دهم
درضمن مگر رسول نفرموده سلمان فارسي از اهل بيت است پس چرا او خليفه نشده چرا او امام نشده
چرا او را ولي خدا نميناميد؟او كه از اهل بيت است

با سلام مجدد خدمت همه دوستان
جناب سرکار خانم آرزو این طور نمی شود بحث کرد اینکه شما 50سوال کنید و بنده نیز شروع کنم 50سوال کنم نمی شود بحث کرد واین هم در مذهب ما وهم مذهب شما مراء است و حرام بهتر است یکی یکی شروع کنیم و تا یک سوال تمام نشده سراغ سوال بعدی نرویم وگرنه به نتیجه نخواهیم رسید
اما شما فرموده اید که:

arezo;232552 نوشت:
شما خود در بالا اعتراف كردي كه عمر و عثمان كشته شده اند ولي به تعبير ما شهيد شده اند –ميشود بفرماييد چرا آنها از نظر شما شهيد نيستند؟

arezo;232552 نوشت:
د نيست بقيه بدانند كه عمرابن خطاب در محراب نماز با ضربات شمشير ملعوني كه بسيار برايش اسلام آوردن ايرانيان گران تمام شده بود اين كار را كرد

arezo;232552 نوشت:
مگر شما شخصي عادي را كه يك فرد معمولي و نه امير مسلمانان باشد اگر در مسجد بكشندش او را شهيد نميخوانيد ؟

arezo;232552 نوشت:
مگر شما شخصي عادي را كه يك فرد معمولي و نه امير مسلمانان باشد اگر در مسجد بكشندش او را شهيد نميخوانيد ؟

arezo;232563 نوشت:
عمر نميدانسته كه فاطمه پشت در است

arezo;232552 نوشت:
در يك روايت قنقذ با شمشير در يك روايت خالد ابن وليد در يك روايت مغيره در راه (نه در خانه پشت در) ضربه خورده و فرزندش هم در روايت ديگر نه توسط عمر بلكه توسط ديگران سقط شده و شما با وجود اين همه اختلاف قتل عمد را به گردن عمر مي اندازيد آخر مگر ميشود فاطمه را عمر بكشد و علي انتقامي نگيرد يا حسن و حسين انتقامي نگيرند؟ميشود؟

arezo;232552 نوشت:
شما علي را قبول داريد ؟ مگر نميگوييد شيعه هستيد ؟ نشنيده ايد علي فرموده كه به گوينده نگاه نكن به سخنانش نگاه كن؟ نفرموده تجسس در زندگي ديگران حرام است؟نفرموده آبروي كسي را نبري؟ پس چرا در تاپيك مناظره با اهل سنت كه اسمش اول دعوا با اهل سنت چرا بود را كه شما عوضش كرديد اجازه داديد شخصي بد دهن و بي ادب كه به خود كارشناس رضا هم توهين كرده و او را از غافلين خواند و متهمش كرد كه در خواب در ميان علما كرم ميخورده به من توهين كند همسرم را مسخره كند من را عمر پرست بخواند و كافر هم بخواند بعد شما ساكت نگاه كرديد؟مگر علي نبود كه با مسيحيان يهوديان و حتي كافراني كه دشمنش بودند با آرامي به بحث مينشست و همين نرمي و اخلاقش كه نشانه ايمانش است ديگران را هدايت ميكرد؟
arezo;232563 نوشت:
ولايت يعني دوستي و قبول كردن امر چه زماني علي ع فرمود به عمر و عثمان توهين كنيد و يا انتقام بگيريد؟وقتي دستوري نداد پس حكمي هم نيست-پس كسي اجازه ندارد به آنها توهين و لعن كند

arezo;232552 نوشت:
شما در همين بالا() به من تهمت ميزنيد كه من خودم را جاي شيعه ها جا زده ام وقتي شما اهل تهمت هستيد چگونه ميتوانيد كسي را متوجه حقيقت بكنيد؟آيا شيعه علي بايد اينگونه باشد؟ شما چرا با كلمات بازي ميكنيد مگر شيعه به اسمش است؟پس شيعه چيست جز اينكه راه علي را ادامه دهد؟به من بگوييد آياشما از علي بيشتر ميدانيد ؟آيا علي با اهل سنت جنگيد ۀآيا آبروي عمر را برد؟آيا از كسي به خاطر زهرا انتقام گرفت؟تمام زندگي علي چه بود ؟ از زهرا س فقط باغ فدكش را به ياد داريد ؟همان زهرا نبود كه به خانه عايشه رفت و آمد ميكرد؟ اگر عايشه كافر و يا دشمن رسول خدا بود آيا فاطمه راضي بود پدرش را زني كافر آزار دهد؟آيا اجازه ميداد؟

arezo;232552 نوشت:
س شيعه يعني چه ؟ شيعه يعني فقط كسي كه واقعه غدير را قبول داشته باشد اما از اخلاق علي فراري باشد ؟ به امامت امام حسن اعتقاد داشته باشد اما گفته هاي حسن را در ظاهر قبول و در عمل رد كند؟من در پستي به شما اشاره كردم كه اگر با من به نرمي سخن بگويند و جانب حق را رعايت كنيد چه بسا سخنان شما را با جان و دل بپذيرم اما گفتم كه از بي ادبي فراري هستم

arezo;232552 نوشت:
آن زينبي كه در كربلا و در جبهه شهدا روي اسلام را سفيد كرد آيادر خطبه اي به عمر و يا عثمان توهيني و ناسزايي و لعني كرده كه شما خود را از زينب كبري بالاتر ميدانيد؟

arezo;232552 نوشت:
شما مسخره كنيد و ديگران صلوات بفرستند؟ براستي اين صلوات ها است كه به درگاه خدا مقبول است؟ بايد اينگونه صلوات فرستاد؟

arezo;232552 نوشت:
همان شيعه هايي كه باعث ريخته شدن خون حسين سبط نبي اكرم شدند و خيانت كردند-همان شيعه هايي كه علي را در كوفه تنها گزاشتند لا اقل اهل سنت دستشان از خون حسين پاك هست و نه يزيد را قبول دارند و نه يزيديان را كه هيچ مسلماني قاتل حسين را قبول ندارد

در تمام این پاره پاره های حرف شما حرف دارم که اگر جواب دهم بیست مسئله را شما نیز با بیست مسئله دیگر جواب می دهید و بحث بجز اذیت کردن همدیگر راه بجایی نمی برد
لذا از همین آخرین مورد شروع می کنیم وتقاضا دارم تا این مورد تمام نشده سراغ مسئله دیگر نروید البته شما نیز می توانید یک سوال بپرسید تا بنده جواب دهم لذا بجای طول دادن و بی نتیجه شدن بحث شما را به یک بحث بدور از تندی وتعصب و ... دعوت می کنم
اما فرمایش آخر شما در این پست

arezo;232552 نوشت:
همان شيعه هايي كه باعث ريخته شدن خون حسين سبط نبي اكرم شدند و خيانت كردند-همان شيعه هايي كه علي را در كوفه تنها گزاشتند لا اقل اهل سنت دستشان از خون حسين پاك هست و نه يزيد را قبول دارند و نه يزيديان را كه هيچ مسلماني قاتل حسين را قبول ندارد

ایا شیعیان امام علی علیه السلام را تنها گذاشتند و خون امام حسین علیه السلام را ریختند؟
اگر به تاریخ نگاهی عمیق بفرمایید خواهید دید که سپاه علی علیه السلام اکثرا کسانی نبودند که علی علیه السلام را بعنوان خلیفه بلافصل بدانند بلکه کسانی بودند که حضرت علی علیه السلام را خلیفه چهارم می دانستند البته سبت به عثمان اعتراض داشتند ولی نسبت به ابابکر وعمر نه لذا ابابکر وعمر ر ا برحق می دانستند شما به جریان نماز تراویح نگاه کنید
امير المؤمنين على(عليه السلام) نيز به هنگام خلافت در كوفه با اين مظهر مخالفت كرد و معارض اقامه آن بود.
«لَمَّا كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِالْكُوفَةِ أَتَاهُ النَّاسُ فَقَالُوا لَهُ اجْعَلْ لَنَا إِمَاماً يَؤُمُّنَا فِي رَمَضَانَ فَقَالَ لَهُمْ لا وَ نَهَاهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا فِيهِ فَلَمَّا أَمْسَوْا جَعَلُوا يَقُولُونَ ابْكُوا رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاهْ . . .» (1) « زمانى كه امير مؤمنان على (عليه السلام) در كوفه بودند مردم كوفه به خدمت حضرت آمده و درخواست امام جماعت براى نماز تراويح كردند ، حضرت جواب منفى داد و آنان را از اقامه نوافل شبهاى ماه رمضان به جماعت نهى كرد . چون شب هنگام فرا رسيد به هم ديگر مى گفتند: بر رمضان گريه كنيد واى بر رمضان.
پس اهالی کوفه شیعه به معنای اینکه مالک اشتر ومحمد بن ابابکرو عمار بوده نبوده اند بلکه در آن برهه تاریخی شیعه علی درمقابل شیعه عثمان مرسوم بود ولی ابابکر وعمر مورد قبول اکثر اهالی کوفه بودندلذاحال این افراد نمی توانند شیعه باشند کسی خلیفه اولش ابابکر وخلیفه دومش عثمان و خلیفه سومش نهایت علی باشد شیعه ای که منظور شما است نیست و در تقسیم بندی شما از اهل سنت باید باشد
شمر و عمربن سعد و........همه ابابکر وعمررا حتی در زمان علی علیه السلام بر علی علیه السلام ترجیح می دادند لذا نمی شود به انان اطلاق شیعه کرد اگر چه همه این افراد در زمان امام حسین علیه السلام حتی با امام علی علیه السلام نیز مخالف بودند و به امام حسین علیه السلام گفتند ما بغضا لابیک شما را قتل عام می کنیم
و حضرت امام حسین علیه السلام نیز فرمودند
« ویلکم یا شیعة آل أبی سفیان ، إن لم یکن لکم دین ، وکنتم لا تخافون یوم المعاد ، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه ، وارجعوا إلى احسابکم ، إن کنتم عرباً کما تزعمون »2
پس اطلاق شیعه بر اکثر کوفیان زمان امام علی علیه السلام و اطلاق شیعه لشگر عمر بن سعد صحیح نمی باشد همه آنها در تقسیم بندی فعلی کسانی از اهل سنت بودند نه شیعه البته اکثر قریب به اتفاق اهل سنت با این عمل انان مخالف بودند وهستند ولی به هر حال اهل سنت بودند

چطور می شود شیعه به امام حسین بگوید بعضا لابیک شما را می کشم ، اگر کسی بگوید من سنی هستم ولی چون نسبت به عمر و ابابکر و عایشه بعض دارم به انها ناسزا می گویم شما ولی را سنی قلمداد می کنید

اگر چنین است ما هم اهل سنت هستیم ولی ابابکر وعمر وعثمان را قبول ندارم .مگر می شود ؟

تقاضا دارم فقط دراین مورد اگر نقطه نظری دارید ارائه بفرمایید تا وارد نکات بعدی شویم تا این بحث به جایی نرسیده وارد بحث وسوال دیگر نشوید لطفا


1.سرائر ، ج3 ،ص639

2.أعیان الشیعة للسید الأمین 1 / 609



با سلام بر كارشناس محترم و با مرام
از انصاف شما تشكر ميكنم قبل از اينكه به سوالات شما پاسخ دهم ميخواهم موضوعي را خدمتتان عرض كنم
جناب كارشناس عماد من اين سوالاتي را كه وارد كردم پاسخ سخنان خود شما بود شما خود مسايلي را مطرح كرديد و من هم دانه دانه جواب دادم و من هم منظورم از ابتدا همين بود كه اولا به همديگر توهيني نكنيم دوما شما اينجا كارشناس هستيد و نبايد بگذاريد كسي ديگران را مسخره كند و جانب حق را رعايت كنيد نگذاريد به من و يا هر انسان ديگري تهمت كفر و عمر پرستي و ... بزنند
سخن آخر اگر قبول داريد كه من هم مسلمان هستم و حاضريد جلوي تهمتهاي ديگران را بگيريد من با كمال رضايت مثل يك خواهر ديني با شما به سخن بپردازم و اگر هم با سخنان شما قانع شدم سخنان حق را قبول خواهم كرد اما اگر قرار است باز به شخصيتم توهين شود و مسخره ام كنيد و يا وهابي بناميد و يا كافر باشم پس خواهش ميكنم با يك كافر بحثي نكنيد چرا كه خدا بر سينه كافران مهر نهاده و هدايت نميشودند
ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشوه.......

سلام علیکم
بگذارید جمله عبدالمطلب را در جوابتان بگویم
انا رب الابل و للبيت رب
"هنگامى كه عبدالمطلب در بيرون مكه براى استرداد شترانش كه سربازان ابرهه تصاحب كرده بودند، به ملاقات او آمد، ابرهه گفت: من تصور مى‏كردم شخصى مانند شما براى شفاعت از مردم شهر و جلوگيرى از تخريب خانه كعبه به ديدار ما آمده آست؟ و عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خود هستم و خانه را نيز صاحبى است كه اگر بخواهد آن را حفظ مى‏كند.(انا رب الابل و للبيت رب ان شاء يخفظه)
منظورم این است که من اختیار پستهای خودم را دارم و سایت مدیر دارد نسبت به پستهای خودم جوابگو هستم واگر بی احترامی شده در انها تجدید نظر می کنم
متاسفانه اکثر بحثها برای قانع کردن همدیگر نیست بلکه برای روکم کردن یکدیگر است
بنده چنین قصدی ندارم بلکه غرضم اثبات حقیقت است
اگر در جایی نیز سخنم بوی کنایه می داده نه از باب تمسخر بوده بلکه از یک شیعه انتظار می رود که غدیر را قبول داشته باشد و اگر قبول نداشته باشد دیگر شیعه بودن معنا پیدا نمی کند
فرمایش شما در باب پیروی از علی علیه السلام کاملا بجاست ولی این فرع بر قبول ولایت ایشان است
نمی شود کسی بگوید من از برادان اهل سنت هستم و بعد بگوید البته ابابکر وعمر را قبول ندارم وعلی را جانشین پیامبر می دانم ، اینجا دیگر اهل سنت بودن معنا پیدا نمی کند
نمی شود کسی بگوید من مسلمانم ولی قران وپیامبر اسلام را قبول ندارم دیگر چیزی نمی ماند
به هر حال قصد اهانت نداشتم
حال وارد بحث خودمان شویم در پست قبلی بنده قبول دارید که این شیعیان نبودند که امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند؟

اگر قبول ندارید نقطه نظرتان را بفرمایید تابحث کنیم

باز تقاضا دارم فعلا وارد مباحث دیگر نشوید تا این بحث به جایی برسد

درود
درباره سخنان بالا كارشناس محترم
مي بايست عرض كنم كه اگر مسيحي پيدا شود كه به تثليث اعتقاد نداشته باشد و خداي يكتا را فقط بخواند و دست از شرك بردارد آيا شما باز هم اورا از دين خارج شده ميخوانيد و به عنوان يك مسيحي قبولش نداريد-من هم نگفتم كه علي و ... را قبول ندارد بلكه البته به قول شما نميشود يك شيعه امامان را قبول نداشته باشد اما بحث من چيز ديگري است - متاسفانه عليه اهل سنت سخنان ناروايي زده ميشود
خب البته در مذهب شيعه و در روايات حديث هم تناقضات بسياري موجود است كه اگر خواستيد چند نمونه فقط چند نمونه از احاديث معتبر در كتب شيعه را نان ميبرم كه خودتان متوجه بشويد كه چگونه امامان را زير سوال برده اند.خب اگر يم اهل تسنن و يا حتي يك مسيحي اينگونه احاديث را بخواند از پايه مذهب تشيع را زير سوال ميبرد من هم منظورم از اول همين است ممكن است در هر مذهبي اختلافاتي وجود داشته باشد اما قرآن كه تحريف نشده -پس ميتوان احاديث را با قرآن سنجيد -امامان هم كه به ديار جنت رفته اند پس تنها امانتي كه هنوز پابرجاست قرآن است-پس بياييد با قرآن بسنجيم -قرآن صحابي را تكريم و تشيع رد ميكند
قرآن عايشه را ام المومنين و از پاك بودنش دفاع ميكند اما تشيع با دنبال كردن چند حديث از كتاب هاي اهل تسنن حيثيت همسر پيغمبر را از بين ميبرد
جواب من در سوال شما:شيعيان امام حسين را تنها گذاشتند و شيعيان واقعي كساني بودند كه اورا تا شهادت همراهي كردند
دقيقا منظور من هم همين است -اگر كسي فقط خود را شيعه بنامد كه نشد -بايد راهشان را ادامه داد-اهل تسنني كه رفتارش طبق دستورات امام حسين است همان شيعه حقيقي ميشود با اين تفاوت كه فقط سه خلفا را قبول دارد البته فقط به عنوان خليفه و نه امام و ولايت مداري آنها-مسلماني كه خدا و قرآن و روز آخرت را قبول دارد نبايد كافر ناميد -اختلاف بين خلفا بوده چه ربطي به اهل تسنن دارد -آنها هم استنادات قوي درباره خلفايشان دارند كه آنها را قبول دارند -بالاخره انها هم عقل دارند

سلام علیکم

arezo;233596 نوشت:
خب البته در مذهب شيعه و در روايات حديث هم تناقضات بسياري موجود است كه اگر خواستيد چند نمونه فقط چند نمونه از احاديث معتبر در كتب شيعه را نان ميبرم كه خودتان متوجه بشويد كه چگونه امامان را زير سوال برده اند.خب اگر يم اهل تسنن و يا حتي يك مسيحي اينگونه احاديث را بخواند از پايه مذهب تشيع را زير سوال ميبرد من هم منظورم از اول همين است ممكن است در هر مذهبي اختلافاتي وجود داشته باشد اما قرآن كه تحريف نشده -پس ميتوان احاديث را با قرآن سنجيد -امامان هم كه به ديار جنت رفته اند پس تنها امانتي كه هنوز پابرجاست قرآن است-پس بياييد با قرآن بسنجيم -قرآن صحابي را تكريم و تشيع رد ميكند قرآن عايشه را ام المومنين و از پاك بودنش دفاع ميكند اما تشيع با دنبال كردن چند حديث از كتاب هاي اهل تسنن حيثيت همسر پيغمبر را از بين ميبرد

با عرض پوزش این مطلب جای بحث دارد ولی به بحث فعلی ما ربط ندارد در جای خودش بحث می کنیم

arezo;233596 نوشت:
البته فقط به عنوان خليفه و نه امام و ولايت مداري آنها-مسلماني كه خدا و قرآن و روز آخرت را قبول دارد نبايد كافر ناميد -اختلاف بين خلفا بوده چه ربطي به اهل تسنن دارد -آنها هم استنادات قوي درباره خلفايشان دارند كه آنها را قبول دارند -بالاخره انها هم عقل دارند

با عرض پوزش این مطلب جای بحث دارد ولی به بحث فعلی ما ربط ندارد در جای خودش بحث می کنیم

arezo;233596 نوشت:
شيعيان امام حسين را تنها گذاشتند و شيعيان واقعي كساني بودند كه اورا تا شهادت همراهي كردند دقيقا منظور من هم همين است

شما در پست های قبلی فرمودید که شیعیان امام حسین علیه السلام را کشتند بنده سوالم این است که کوفیان مثل شمر وعمر بن سعد و .... چه اعتقادی داشتند آیا حضرت علی علیه السلام را جانشین پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می دانستند یا ابابکر را
اگر ابابکر وعمر را جانشینان پیامبر می دانستند از اهل تسنن بودند ولی گناهکار قصد ندارم به اهل تسنن اهانت کنم

اگر حضرت علی علیه السلام را جانشین می دانستند شیعه بودند وگناه کار
حال طبق انچه از تاریخ بر می اید چه اعتقادی داشتند

شواهدی است که حتی سعد بن ابی الوقاص پدر عمربن سعد با علی علیه السلام حتی به عنوان خلیفه چهارم بیعت نکردتا چه رسد به پسر وی که امام علی علیه السلام را جانشین بلا فصل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بداند
الکامل فی التاریخ ج۳ص۸۲- دارالکتب العلمیه
تاریخ طبری ج۳ص۴۵۱- موسسه العلمی للمطبوعات

شما در پست های قبلی فرمودید که شیعیان امام حسین علیه السلام را کشتند بنده سوالم این است که کوفیان مثل شمر وعمر بن سعد و .... چه اعتقادی داشتند آیا حضرت علی علیه السلام را جانشین پیامبر صلی الله علیه واله وسلم می دانستند یا ابابکر را
اگر ابابکر وعمر را جانشینان پیامبر می دانستند از اهل تسنن بودند ولی گناهکار قصد ندارم به اهل تسنن اهانت کنم ( بايد خدمتتان عرض كنم كه كوفياني مثل شمر و عمر ابن سعد و ... به خدا اعتقاد داشتند يا نه؟ به نظر شما داشتند؟ بله داشتند پس چرا مرتكب قتل شدند؟ چرا سبط نبي اكرم را به قتل رساندند؟ دعوا كه سر جانشيني امام علي نبود؟ اصلا موضوع خلافت علي در كار نبود؟ امام حسين براي خلافت قيام نكرد؟ پس عمر سعد و ... به هرچه كه اعتقاد داشتند مهم نيست مهم اين است كه آنها مرتكب گناه شدند و قتل كردند پس خلاف قرآن و خدا عمل كردند -شما منظورتان چيست ؟ منظورتان اين است كه اگر شخصي حضرت علي را جانشين رسول ميدانست آيا او مرتكب قتل امام حسين نميشد؟ شما ميخواهي بگويي چون عمر سعد عمرخطاب و ابابكر را قبول داشت مرتكب چنبن عملي شد؟ اما تاريخ چيز ديگري را نشان ميدهد -مثلا خود حضرت علي را ابن ملجم كه نه عمرخطاب و نه علي را قبول داشت به شهادت رسانيد- شما اصل را گزاشته دنبال فرع ميگرديد؟مگر عمر و ابابكر علي را به قتل رساندند كه حالا عمر سعد كه به قول شما به عمرخطاب اعتقاد داشته حالا حسين را كشته است؟نه اين توجيح منطقي نيست)

اگر حضرت علی علیه السلام را جانشین می دانستند شیعه بودند وگناه کار (نه ديگر نشد بارها هم خود حضرت فرمودند كه شيعه واقعي چه كسي است -مهم لفظ شيعه نيست-ضمنا لطفا يك آيه و يا يك حديث معتبر از دهن خود حضرت علي بياوريد كه هركس كه علي را جانشين رسول نداند از دسته گمراهان است )
حال طبق انچه از تاریخ بر می اید چه اعتقادی داشتند

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

arezo;234712 نوشت:
اگر حضرت علی علیه السلام را جانشین می دانستند شیعه بودند وگناه کار (نه ديگر نشد بارها هم خود حضرت فرمودند كه شيعه واقعي چه كسي است -مهم لفظ شيعه نيست-ضمنا لطفا يك آيه و يا يك حديث معتبر از دهن خود حضرت علي بياوريد كه هركس كه علي را جانشين رسول نداند از دسته گمراهان است ) حال طبق انچه از تاریخ بر می اید چه اعتقادی داشتند

فمن کنت مولاه فعلی مولاه
هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست»

کجای رهبران اهل سنت علی ع را مولای و رهبر خود دانستند؟
مگر غیر از این است که ابوبکر و عمر و عثمان مولا و رهبر شما هستند؟
دقت کنید پیامبر گفته هرکس من مولای او هستم.
بنظرم اهل سنت فقط به خاطر اینکه پیامبر رو مولای خودشون بدونن علی ع رو خلیفه چهارم قرار دادند وگرنه همینم قبول نداشتند.
مگر همین مولاهای شما نبودند که آنهمه حدیث از پیامبر را اتش زدند و سوره های قرآن را جابجا کردند؟
مگر سوره علق اولین سوره نبود که به پیامبر نازل شد؟الان چرا اول قران نیست؟
شما میدونید کی اونارو جابجا کرده؟[/]

گزيده اي از خطبه هاي نهج البلاغه

سخنى از آن حضرت(ع)هنگامى كه مردم نزد او گرد آمدند و،در آنچه از عثمان ناپسندشان افتاده بود،به وى شكايت‏كردند و خواستند كه از سوى آنها با عثمان سخن گويد و بخواهد تا خشنودشان سازد،نزدعثمان شد و چنين گفت:
مردم پشت‏سر من هستند و مرا چون سفيرى از سوى خود به نزد تو فرستاده‏اند.
به خدا سوگند،ندانم كه تو را چه گويم؟من از چيزى آگاه نيستم كه تو خود آن راندانى.و تو را به چيزى راه ننمايم كه آن را نشناسى.هر چه ما مى‏دانيم تو نيز مى‏دانى.
ما،در چيزى از تو پيشى نگرفته‏ايم كه اكنون تو را از آن خبر دهيم.و در جايى بايكديگر خلوت نكرده‏ايم كه تو را از ماجراى آن بياگاهانيم.تو ديده‏اى،چنانكه ماديده‏ايم و شنيده‏اى آنسان كه ما شنيده‏ايم.با رسول الله(صلى الله عليه و آله)صحبت داشته‏اى،همانگونه،كه ما صحبت داشته‏ايم.فرزند ابو قحافه و فرزندخطاب،به كار حق و صواب سزاوارتر از تو نبودند.تو به خويشاوندى از آن دو،به‏رسول الله(صلى الله عليه و آله)نزديكترى (1) تو به دامادى او مرتبتى يافته‏اى كه آن‏دو نيافته‏اند. (2) پس خداى را،بر جان خود بترس.نابينا نيستى كه شمانت‏بگشايندو نادان نيستى كه چيزى به تو آموزند.راه‏ها روشن است و نشانه‏هاى دين برپاى.

آقاي علي ابوبكر و عمر وعثمان و علي هر چهار نفر جزو خلفاي راشدين هستند
در ضمن ولايت علي و هر پيشوايي به زمان خودش محدود ميشود الان شما با چه كساني سر جنگ داري؟
با اهل سنت؟ و يا با چهار خليفه ؟

عــــلی;235155 نوشت:
بنام خدا.
سلام.

فمن کنت مولاه فعلی مولاه
هر کس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست»
کجای رهبران اهل سنت علی ع را مولای و رهبر خود دانستند؟
مگر غیر از این است که ابوبکر و عمر و عثمان مولا و رهبر شما هستند؟
دقت کنید پیامبر گفته هرکس من مولای او هستم.
بنظرم اهل سنت فقط به خاطر اینکه پیامبر رو مولای خودشون بدونن علی ع رو خلیفه چهارم قرار دادند وگرنه همینم قبول نداشتند.
مگر همین مولاهای شما نبودند که آنهمه حدیث از پیامبر را اتش زدند و سوره های قرآن را جابجا کردند؟
مگر سوره علق اولین سوره نبود که به پیامبر نازل شد؟الان چرا اول قران نیست؟
شما میدونید کی اونارو جابجا کرده؟

با سلام برادر
اولا بحث رو منحرف نكن
دوما من گفتم يك آيه ويا حديث مستند از دهن خود علي
سوما ابوبكر و عمر و عثمان و علي هر چهار نفر جز خلفاي مورد احترام اهل سنت هستند
نخير علت اينكه علي و و سه تن ديگر جزو خلفا هستند اين است كه بعد علي خلفاي ناروايي روي كار آمدند
درباره آتش زدن احاديث هم لطفا مستند صحبت كنيد
چه كسي اين قرار را گزاشته است كه اولين سوره نازل شده در اول قرآن قرار بگيرد ؟ و اصلا چه فرقي ميكند شما موقع قرآن خواندن سوره علق را اول بخوان
لابد عثمان جابه جا كرده و علي هم قرآن اصلي را پنهان كرده كه ما گمراه بمانيم

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

arezo;235447 نوشت:
در ضمن ولايت علي و هر پيشوايي به زمان خودش محدود ميشود الان شما با چه كساني سر جنگ داري؟ با اهل سنت؟ و يا با چهار خليفه ؟

سرکار بنده با کسی سر جنگ ندارم.اتفاقاً اهل سنت را هم خیلی دوست دارم.
من سر جنگ ندارم فقط بحث را دوست دارم.همین.
arezo;235459 نوشت:
اولا بحث رو منحرف نكن دوما من گفتم يك آيه ويا حديث مستند از دهن خود علي

الان سخن پیامبر از دهن امام علی ع میومد شما قبول میکردی؟
شما چطور دنبال سخنی از امام علی ع هستی که بگه من مولای شما هستم و کسی نیست اما وقتی پیامبر میگوید هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست را قبول نمی کنید؟
arezo;235459 نوشت:
سوما ابوبكر و عمر و عثمان و علي هر چهار نفر جز خلفاي مورد احترام اهل سنت هستند

بله ما هم میدونیم.منتهی چهارمیش امام علی ع هستند!!!!
ولی پیامبر که ناقص نبوده نه؟میتونسته بگه ابوبکر مولای شماست.
اما شما اونو مولای اول خودتون کردید.دقیقاً مخالف حرف پیامبر.
arezo;235459 نوشت:
درباره آتش زدن احاديث هم لطفا مستند صحبت كنيد

ما توی این سایت مستندم حرف بزنیم مردم گوششون به این حرفا پره.
شما که دیگه!!!
سوزاندن قرآن توسط عثمان.
این خلیفه شما پیش خودش چی فکر کرده واقعاً؟
حالا ما مشکلی نداریما ولی اینا همش توی کتاب خودتون نوشته باور کنید اینارو خود اهل سنت نوشتید ما اصلاً با شما مشکلی نداریم خواهر.
آدرس روایتی که عایشه میگوید : پدرم ابوبکر500 حدیث از رسول خدا را آتش زد


1_ تذکرة الحفاظ ، للذهبی ، الطبقه الاولی من الکتاب ابوبکر الصدیق ج1 ص 5


آدرس روایتی که ابوهریره مقام پیغمبر را به حد انسان عادی و تابع هوا و هوس پائیین آورد


1 _ صحیح مسلم کتاب 45 ، البر و الصله و الادب باب 25 ، من لعنه النبی صلی الله علیه و سلم او سبّه و دعا علیه ج4 ص2008شماره مسلسل 2601 طبع دار احیاء التراث بیروت


2_ صحیح بخاری ، کتاب الدعوات ، باب قول النبی صلی الله علیه و سلم من آذیته فاجعله له زکاة و رحمه ج8 ص435 طبع دار القلم ، بیروت


آدرس روایتی که میگوید پیغمبر اکرم غسل واجب خود را فراموش کرده بود


1_ سنن ابی داوود کتاب الطهارة باب 94 فی الجنب یصلی بالقوم و هو ناس ، ج1 ص 110


2 _ صحیح البخاری کتاب الاذان باب اذا قام الامام مکانکم حتی رجع انتظروه ج1 ص 316


آدرس روایتی که انجام فعل حرام را به ساحت مقدس پیغمبر نسبت داده اند


1_ صحیح مسلم کتاب الطهارة 2 ، باب 22 ، المسح علی الخفین ح 73 ج1 ص 228


2_ صحیح بخاری کتاب الوضوء باب ..... قائما و قاعدا ج1 ص 166


3_ سنن ابی داوود کتاب الطهارة ، باب 12 ، .... قائما ج1 ، ص53


آدرس روایتی که میگوید خداوند آیات را طبق نظر عمر نازل کرده است


1_ صحیح مسلم کتاب 44 ، فضائل الصحابه ، باب 2 ، فضائل عمر ، ج 4 ص 865 شماره 2400


2_ صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره برائت ج6 ، ص 408 _ 410 { بخاری در مجموع سه روایت به مضمون حدیثی که گفتیم اشاره میکند }


آدرس روایتی که عمر را مرتبط با منبع وحی معرفی میکند


1_ صحیح مسلم کتاب 44 فضائل الصحابه ، باب 2 من فضائل عمر ، ج4 ، ص 1864 شماره مسلسل 2398


2_ صحیح بخاری ، کتاب فضائل اصحاب النبی ، باب 36 ، مناقب عمر ابن خطاب ، ج5 ، ص73


آدرس روایتی که در آن عمر از افعال خود تعبیر به بدعت میکند


1_ صحیح بخاری ، کتاب صلای التراویح ، باب فضل من قام رمضن ج3 ، ص 100


2_ صحیح مسلم ، کتاب 6 ، صلاة مسافرین وقصرها باب 25 ، الترغیب فی قیام رمضان و هو التراویح ج1 ، ص 523 _


و منبع[/]

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.

arezo;235459 نوشت:
چه كسي اين قرار را گزاشته است كه اولين سوره نازل شده در اول قرآن قرار بگيرد ؟ و اصلا چه فرقي ميكند شما موقع قرآن خواندن سوره علق را اول بخوان لابد عثمان جابه جا كرده و علي هم قرآن اصلي را پنهان كرده كه ما گمراه بمانيم

اینکه سوره ها را خلیفه شما جابجا کرده و قرآن اصلی رو آتش زده باعث گمراهی کسی نمیشه و کسی که دنبال مطلب باشه میتونه در قران پیدا کنه.
اما اینکه واقعاً چرا همچین کاری کرده رو فقط فکر کنم خودش میدونه!!!
مثل خیلی کارای دیگه که خلفای شما کردند و برای بقیه بسیار سوال هست و جواب قانع کننده ای برای آن نیست.[/]

عــــلی;235465 نوشت:
بنام خدا.
سلام.

سرکار بنده با کسی سر جنگ ندارم.اتفاقاً اهل سنت را هم خیلی دوست دارم.
من سر جنگ ندارم فقط بحث را دوست دارم.همین.

الان سخن پیامبر از دهن امام علی ع میومد شما قبول میکردی؟
شما چطور دنبال سخنی از امام علی ع هستی که بگه من مولای شما هستم و کسی نیست اما وقتی پیامبر میگوید هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست را قبول نمی کنید؟
باسلام برادر
اينكه من اين سوالو كردم براي اين بود كه بگم شاه ميبخشه وزير نميبخشه
شما داري ازچيزي دفاع ميكني كه يك بار هم علي چنين چيزي رو نگفته
اون واقعه غدير رو هم كه خودت ميدوني هنوز براي اهل سنت قابل قبول نيست
البته اگه كاملا صحيح هم باشه اون مولايي كه شما تعريف ميكني نيست كه اگه انشاالله بشه دربارش بحث ميكنيم من هم بحث رو دوست دارم البته بحث هدفمند رو

بله ما هم میدونیم.منتهی چهارمیش امام علی ع هستند!!!!
ولی پیامبر که ناقص نبوده نه؟میتونسته بگه ابوبکر مولای شماست.
اما شما اونو مولای اول خودتون کردید.دقیقاً مخالف حرف پیامبر.
شما مشكلتون اول و آخره
خب چه فرقي ميكنه از نظر خدا اوني اوله كه تو تقوا بالاتر باشه و مهم هم همينه كه در درگاه خدا بالاتر باشيم و تقوا رو هم كه فقط خود خدا ميدونه چه كسي تقواي بيشتري داره اگه آيه براي علي هست براي ابوبكر هم هست كه خدا دربارش ميگه اولئك هم المتقون

ما توی این سایت مستندم حرف بزنیم مردم گوششون به این حرفا پره.
شما که دیگه!!!
ما كه ديگه چي؟ واضح صحبت كن -اينجا هرجور بخواي ميتوني با بقيه صحبت كني
سوزاندن قرآن توسط عثمان.
این خلیفه شما پیش خودش چی فکر کرده واقعاً؟
حالا ما مشکلی نداریما ولی اینا همش توی کتاب خودتون نوشته باور کنید اینارو خود اهل سنت نوشتید ما اصلاً با شما مشکلی نداریم خواهر.
الهي من بميرم يه سر به كتاباي خودتون بزن ببيني قرآن از نظر شما 17000 آيه است شما كه تو تحريف استاديد اگه قراره ضعف از كتاب بگيري من خودم بيشتر از شما به اين كار واردم ما اينجا اومديم درباره عقايد پايه اي صحبت كنيم نه فرعيات

آدرس روایتی که عایشه میگوید : پدرم ابوبکر500 حدیث از رسول خدا را آتش زد
ميگم بهتره مردم رو گمراه نكني برادر اون احاديث ها جعلي بودن كه آتش زده شدن بهتره اول مطلبو بگيري بعد قضاوت كني


1_تذکرة الحفاظ ، للذهبی ، الطبقه الاولی من الکتاب ابوبکر الصدیق ج1 ص 5

آدرس روایتی که ابوهریره مقام پیغمبر را به حد انسان عادی و تابع هوا و هوس پائیین آورد

1 _صحیح مسلم کتاب 45 ، البر و الصله و الادب باب 25 ، من لعنه النبی صلی الله علیه و سلم او سبّه و دعا علیه ج4 ص2008شماره مسلسل 2601 طبع دار احیاء التراث بیروت

2_صحیح بخاری ، کتاب الدعوات ، باب قول النبی صلی الله علیه و سلم من آذیته فاجعله له زکاة و رحمه ج8 ص435 طبع دار القلم ، بیروت

آدرس روایتی که میگوید پیغمبر اکرم غسل واجب خود را فراموش کرده بود

1_ سنن ابی داوود کتاب الطهارة باب 94 فی الجنب یصلی بالقوم و هو ناس ، ج1 ص 110

2 _ صحیح البخاری کتاب الاذان باب اذا قام الامام مکانکم حتی رجع انتظروه ج1 ص 316

آدرس روایتی که انجام فعل حرام را به ساحت مقدس پیغمبر نسبت داده اند

1_صحیح مسلم کتاب الطهارة 2 ، باب 22 ، المسح علی الخفین ح 73 ج1 ص 228

2_صحیح بخاری کتاب الوضوء باب ..... قائما و قاعدا ج1 ص 166

3_سنن ابی داوود کتاب الطهارة ، باب 12 ، .... قائما ج1 ، ص53

آدرس روایتی که میگوید خداوند آیات را طبق نظر عمر نازل کرده است

1_صحیح مسلم کتاب 44 ، فضائل الصحابه ، باب 2 ، فضائل عمر ، ج 4 ص 865 شماره 2400

2_صحیح بخاری کتاب التفسیر سوره برائت ج6 ، ص 408 _ 410 { بخاری در مجموع سه روایت به مضمون حدیثی که گفتیم اشاره میکند }

آدرس روایتی که عمر را مرتبط با منبع وحی معرفی میکند

1_ صحیح مسلم کتاب 44 فضائل الصحابه ، باب 2 من فضائل عمر ، ج4 ، ص 1864 شماره مسلسل 2398

2_ صحیح بخاری ، کتاب فضائل اصحاب النبی ، باب 36 ، مناقب عمر ابن خطاب ، ج5 ، ص73

آدرس روایتی که در آن عمر از افعال خود تعبیر به بدعت میکند

1_ صحیح بخاری ، کتاب صلای التراویح ، باب فضل من قام رمضن ج3 ، ص 100

2_ صحیح مسلم ، کتاب 6 ، صلاة مسافرین وقصرها باب 25 ، الترغیب فی قیام رمضان و هو التراویح ج1 ، ص 523 _


و منبع

برادر شما 300 تا موضوعو اگه قراره يك جا بگي پس بگو من هم 500 تا موضوع غير قابل قبولو بگم
رو كم كني كه نيست بايد بحثمون سر يك موضوع تموم بشه بعد بريم سر موضوعات ديگه
شما آهسته برو خسته نشي

عــــلی;235468 نوشت:
بنام خدا.

اینکه سوره ها را خلیفه شما جابجا کرده و قرآن اصلی رو آتش زده باعث گمراهی کسی نمیشه و کسی که دنبال مطلب باشه میتونه در قران پیدا کنه.
اما اینکه واقعاً چرا همچین کاری کرده رو فقط فکر کنم خودش میدونه!!!
مثل خیلی کارای دیگه که خلفای شما کردند و برای بقیه بسیار سوال هست و جواب قانع کننده ای برای آن نیست.


برادر گرامي و محترم
من هم برام خيلي چيزا سواله براي يافتن جوابش هم اومدم اينجا
برادر شما هر وقت تونستي ثابت كني كه قران رو كسي جابه جا كرده و يا آتش زده
تازه اون وقت خودت متهم ميشي كه پاسخ بدي كه چرا علي در مقابل چنين افعالي سكوت كرده و چرا قرآن اصلي رو از امت اسلامي پنهان كرده
بحث ترسو سياست و غيره رو نيار كه با اون همه فضايلي كه براي علي قايل هستيم اين چيزا وارد نيست

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

arezo;235763 نوشت:
برادر گرامي و محترم من هم برام خيلي چيزا سواله براي يافتن جوابش هم اومدم اينجا برادر شما هر وقت تونستي ثابت كني كه قران رو كسي جابه جا كرده و يا آتش زده تازه اون وقت خودت متهم ميشي كه پاسخ بدي كه چرا علي در مقابل چنين افعالي سكوت كرده و چرا قرآن اصلي رو از امت اسلامي پنهان كرده بحث ترسو سياست و غيره رو نيار كه با اون همه فضايلي كه براي علي قايل هستيم اين چيزا وارد نيست

در مورد سکوت امام علیه سلام من در چند صفحه قبل لینکی خدمت شما فرستادم که پاسخ سوال سکوت در ان موجود بود.البته اگر خوانده باشید.
من ثابت کردم که قران سوره هاش جابجا شده.شما ثابت کن نشده.
من گفتم سوره علق باید اول قران باشه.
مردم قران رو از اول نوشتند از وسط و قاطی پاتی که ننوشتند.
اینکه چرا قران اصلی موجود نیست رو کارشناسان جواب میدن.اما مساله اینجاست که چرا اصلاً خلیفه شما باید همچین کاری کند و قران آتش بزند و ....
دیگه کتاب خودتونو که قبول دارید!!!
یا علی.[/]

arezo;234712 نوشت:
( بايد خدمتتان عرض كنم كه كوفياني مثل شمر و عمر ابن سعد و ... به خدا اعتقاد داشتند يا نه؟ به نظر شما داشتند؟ بله داشتند پس چرا مرتكب قتل شدند؟ چرا سبط نبي اكرم را به قتل رساندند؟

نه به خدا اعتقاد نداشتند اگر چه به ظاهر اداعا داشتند که به خدا اعتقاد دارند ، نمی شود به خدا اعتقاد داشت و فرزند رسول خدا را به خاطر ری کشت

arezo;234712 نوشت:
دعوا كه سر جانشيني امام علي نبود؟ اصلا موضوع خلافت علي در كار نبود؟ امام حسين براي خلافت قيام نكرد؟ پس عمر سعد و ... به هرچه كه اعتقاد داشتند مهم نيست مهم اين است كه آنها مرتكب گناه شدند و قتل كردند پس خلاف قرآن و خدا عمل كردند -شما منظورتان چيست ؟

بنده نگفتم در کربلا دعوا بر سر جانشینی حضرت علی علیه السلام بود ،ولی شما فرمودید که شیعیان امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند ولی متاسفانه نه عقب نشینی می کنید ونه اثبات می کنید
ما منتظریم شما اثبات کنید که شیعیان امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند
کاری نداریم به اینکه شیعه به چه معنا است به هر معنایی که شما گرفتید آیا قاتلان امام حسین علیه السلام بودند
حال یا شیعه مصطلح یا در مقابل اهل سنت باشند
یا شیعه که پیرو راستین باشند به هر معناکه شما بگیرید نمی توانند قاتل امام حسین علیه السلام باشند
شما چنین ادعا کردید یا شهامت داشته باشید و حرفتان را پس بگیرید ( که چنین نخواهید کرد) یا اثبات کنید ( که نمی توانید اثبات کنید)
سوالم را تکرار می کنم وخواهش می کنم سراغ مسائل دیگر نروید
اثبات کنید شیعیان امام حسین علی السلام را کشتند ( این سوال اصلی بنده است داخل نوشته هایم سراغ چیزهای دیگر نروید و در صدد اثبات یا رد آنان نباشید که انشاءالله اگر حاضر باشید به آنها نیز خواهیم رسید

arezo;234712 نوشت:
منظورتان اين است كه اگر شخصي حضرت علي را جانشين رسول ميدانست آيا او مرتكب قتل امام حسين نميشد؟

بله امکان ندارد کسی امام علی علیه السلام را جانشین بلا فصل بداند و امام حسین علیه السلام را به شهادت برساند
تازه اگر این امکان داشته باشد امکان ندارد که علیه خود حضرت علی علیه السلام شورش کنند مگر اینکه مثل خوارج از عقیده شان بر گشتند
ولی به هر حال سوال من این نیست ، شما باید این مطلب را اثبات کنید

arezo;234712 نوشت:
شما ميخواهي بگويي چون عمر سعد عمرخطاب و ابابكر را قبول داشت مرتكب چنبن عملي شد؟ اما تاريخ چيز ديگري را نشان ميدهد -مثلا خود حضرت علي را ابن ملجم كه نه عمرخطاب و نه علي را قبول داشت به شهادت رسانيد- شما اصل را گزاشته دنبال فرع ميگرديد؟


ما نمی خواهیم چنین چیزی را بگوییم ، ما شما می خواهید بگویید که شیعه امام را به شهادت رسانده و اثبات نمی فرمایید
درباره ابن ملجم به تاریخ رجوع کنید ، به ابابکر را جانشین می دانسته ، بعد عمر را بعد عثمان را که از عثمان برگشته ، بعد علی علیه السلام را که از ایشان نیز بر گشته است ولی هیچ دلیلی نداریم که از عمر وابابکر بر گشته باشد کما اینکه قاتلان درباره اکثر قاتلان عثمان هیچ دلیلی نداریم که از ابابکر وعمر بر گشته باشند
از قول‌ ابوسعيد ابن‌ يونس‌ در تاريخ‌ مصر، آورده‌ است‌ كه‌ ابن‌ ملجم‌ در گشودن‌ مصر شركت‌ داشت‌. عمروبن‌ عاص‌، فرمانرواي‌ مصر، وي‌ را كه‌ از سواران‌ و قاربان‌ بود و قرائت‌ قرآن‌ را از معاذبن‌ جبل‌ آموخته‌ بود، از مقربان‌ و همراهان‌ خود قرار داد. گفته‌اند هنگامى‌ كه‌ عمروبن‌ عاص‌ از خليفه‌ عمر دربارة مشكلات‌ قرآن‌ ياري‌ خواست‌، عمر طى‌ نامه‌اي‌ به‌ وي‌ فرمان‌ داد كه‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ ملجم‌ را در كنار مسجد جاي‌ دهد تا او قرآن‌ و فقه‌ به‌ مردم‌ بياموزد. عمرو خانه‌اي‌ را در كنار خانة ابن‌ عديس‌ به‌ ابن‌ ملجم‌ اختصاص‌ داد
لسان‌ الميزان‌، 3/440

ما با اصل و فرع کار نداریم شما ادعایی کردید ، اثبات بفرمایید تا به همه اصل و فرع بپردازیم و بحث کنیم
تا این موضوع را جواب ندهید وارد بحثهای دیگر نمی شویم از دوستان دیگر نیز تقاضا دارم وارد مباحث دیگر نشوند فعلا

arezo;234712 نوشت:
مگر عمر و ابابكر علي را به قتل رساندند كه حالا عمر سعد كه به قول شما به عمرخطاب اعتقاد داشته حالا حسين را كشته است؟نه اين توجيح منطقي نيست)

ما چنین ادعا نکرده ایم و بحث این نیست بحث ادعای شما است جالب است توپ را به زمین ما می اندازید

arezo;234712 نوشت:
اگر حضرت علی علیه السلام را جانشین می دانستند شیعه بودند وگناه کار (نه ديگر نشد بارها هم خود حضرت فرمودند كه شيعه واقعي چه كسي است -مهم لفظ شيعه نيست-ضمنا لطفا يك آيه و يا يك حديث معتبر از دهن خود حضرت علي بياوريد كه هركس كه علي را جانشين رسول نداند از دسته گمراهان است )

به هر معنا که شما شیعه را تصور می کنید ، کنید ولی ادعای خود را اثبات کنید

arezo;234712 نوشت:
حال طبق انچه از تاریخ بر می اید چه اعتقادی داشتند

بنده ادعایم این است ابابکر وعمر را قبول داشتند و اثبات می کنم
شما هم داعایتان این است که شیعه بودند اثبات بفرمایید
ولی چون اول شما ادعا کردید اثبات نمایید یا شهامت داشته باشید و حرفتان را پس بگیرید بعد بنده اثبات می کنم
کرارا عرض می کنم سوال اصلی بنده را جواب دهید و دنبال بحثهای دیگر فعلا نروید

عماد;236043 نوشت:
نه به خدا اعتقاد نداشتند اگر چه به ظاهر اداعا داشتند که به خدا اعتقاد دارند ، نمی شود به خدا اعتقاد داشت و فرزند رسول خدا را به خاطر ری کشت

به نظر میاد کمی(یه کم بیشتر) متمایل به اعتقاد خوارج باشید.
خوارج عمل را جزء ایمان می دانند؛ زیرا از نظر آن‏ها ماهیت ایمان عبارت است از قول و معرفت و عمل.آنان اعمال را جزء ایمان دانسته و ارتکاب هر گناه کبیره‏ای را موجب کفر و بیرون شدن از اسلام می‏دانند؛ از این جهت مرتکب گناه کبیره را کافر می‏شمارند.. همچنین فاسقان را جزو کفار به شمار می‏آورند. بدین‏سان قلمرو مؤمنان یعنی امت اسلامی را تا حد ممکن مضیق ساخته‏اند.و معتقدند، کسب مراتب گوناگون ایمان، بر پایه اعمال استوار است.

علامه حلی، کشف المراد، شرح، محمدى‏، على، ص ۵۹۵، ناشر، دار الفکر، قم‏ چاپ چهارم، ۱۳۷۸ ش‏

علوى عاملى، میر سید محمد، ‏لطائف غیبیه‏، متن، ص، ۵۳۹، ناشر، مکتب السید الداماد.

شبکه1;236244 نوشت:
به نظر میاد کمی(یه کم بیشتر) متمایل به اعتقاد خوارج باشید. خوارج عمل را جزء ایمان می دانند؛ زیرا از نظر آن‏ها ماهیت ایمان عبارت است از قول و معرفت و عمل.آنان اعمال را جزء ایمان دانسته و ارتکاب هر گناه کبیره‏ای را موجب کفر و بیرون شدن از اسلام می‏دانند؛ از این جهت مرتکب گناه کبیره را کافر می‏شمارند.. همچنین فاسقان را جزو کفار به شمار می‏آورند. بدین‏سان قلمرو مؤمنان یعنی امت اسلامی را تا حد ممکن مضیق ساخته‏اند.و معتقدند، کسب مراتب گوناگون ایمان، بر پایه اعمال استوار است. علامه حلی، کشف المراد، شرح، محمدى‏، على، ص ۵۹۵، ناشر، دار الفکر، قم‏ چاپ چهارم، ۱۳۷۸ ش‏ علوى عاملى، میر سید محمد، ‏لطائف غیبیه‏، متن، ص، ۵۳۹، ناشر، مکتب السید الداماد.

به خاطر همین گفتم به ظاهر ، چون بنده اصلا قبول ندارم که ایمان داشتند، چون کسی که به حمایت یزیدی که می گوید(لیت اشیاخى ببدر شهد و اجزع الخزرج من وقع الأسل ‏لأهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل... لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحى نزل) به جنگ سیدی الشباب اهل الجنه برود اصلا ایمان ندارد

با سلام

كارشناس عماد به عنوان خواهر كوچكترتان بايد يك نصيحتي را بكنم البته حقير در جايي نيستم كه بخوام كسي را نصيحت كنم اما از شما دلخورم
شما چرا--- من كي گفتم كه شيعيان امام حسين را به قتل رساندند؟
من عرض كردم شيعيان كه باعث ريخته شدن خون حسين شدند و در پست هاي بعدي اشاره كردم كه آنها شيعه واقعي نبودند وگرنه امام حسين را درجنگ تنها نميگزاشتند
اين كار خيانت نيست؟

كارشناس عماد شما خودر ا يك بار جاي امام حسين ع بگزار كه البته هرگز نميشود جا او بود
اما اگر تمام شيعيان به شما نامه بنويسند و از شما بخواهند به خاطر آن ها قيام كني و وعده همراهي بدهند اما زماني كه شما بلند شوي و به ميدان كربلا بروي و خود را در مقابل سپاه ملعون چند هزار نفري يزيد تنها ببيني چه ميگويي؟ مگر آيه قرآن نيست كه كساني كه پيامبر را در جنگ تنها ميگزارند و يا بهانه تراشي ميكنند كه به جنگ نرودند آنها لعنت شده اند و منافق هستند؟

به نظر شما اگر شيعيان به وعده همراهي خود عمل ميكردند آيا امكان پيروزي سپاه امام حسين نبود؟ آيا امكان اين نبود كه امام حسين و خاندان پاكش آن همه زجر نكشند؟
يك حرفي را بگزار واضح بگويم امام حسين در عقل و منطق از همه ما بالاتر بود..
آيا اين منطقي بود كه امام حسين دست تنها بخواهد به جنگ گروه عظيمي برود آنهم به خاطر نامه و درخواست شيعيانش؟

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

arezo;236791 نوشت:
شما چرا--- من كي گفتم كه شيعيان امام حسين را به قتل رساندند؟

arezo;232552 نوشت:
همان شيعه هايي كه باعث ريخته شدن خون حسين سبط نبي اكرم شدند و خيانت كردند-همان شيعه هايي كه علي را در كوفه تنها گزاشتند لا اقل اهل سنت دستشان از خون حسين پاك هست و نه يزيد را قبول دارند و نه يزيديان را كه هيچ مسلماني قاتل حسين را قبول ندارد

arezo;236791 نوشت:
من عرض كردم شيعيان كه باعث ريخته شدن خون حسين شدند و در پست هاي بعدي اشاره كردم كه آنها شيعه واقعي نبودند وگرنه امام حسين را درجنگ تنها نميگزاشتند اين كار خيانت نيست؟

جمله ای که شما عرض کردید در اصل خواستید اهل سنت را بالا ببرید.
یکجور گفتید من فکر کردم ما یزید را شیعه میدانیم:ok:.
arezo;236796 نوشت:
به نظر شما اگر شيعيان به وعده همراهي خود عمل ميكردند آيا امكان پيروزي سپاه امام حسين نبود؟ آيا امكان اين نبود كه امام حسين و خاندان پاكش آن همه زجر نكشند؟

خواهر بزرگوار امام حسین ع باید شهید میشد.همه سپاه همراه امام ع بودند.امام ع میدانست که فردا شهید میشود برای همین همان شب آخر گفت کسانی که زن و بچه و کار و ... دارند میتوانند بروند.در صورتی که تا قبل از آنکه امام بگوید شهید میشوید من مطلبی ندیدم که کسی گریخته باشد.
داستان شهید شدن امام حسین ع را پیامبر هم میدانست.یعنی این اتفاق باید میوفتاد.
امام علیه السلام بخاطر خیلی چیزها قیام کرد نه بخاطر نامه های رسیده.[/]

arezo;236795 نوشت:
اگر تمام شيعيان به شما نامه بنويسند و از شما بخواهند به خاطر آن ها قيام كني و وعده همراهي بدهند اما زماني كه شما بلند شوي و به ميدان كربلا بروي و خود را در مقابل سپاه ملعون چند هزار نفري يزيد تنها ببيني چه ميگويي؟

سرکار خانم نفرمایید!!!
بارها خدمتتان عرض شده است که آنها شیعه علی در مقابل شیعه عثمان بودند نه شیعه اعتقادی که علی علیه السلام را جانشین بلا فصل پیامبر صلی الله علیه واله وسلم بدانند لذا اطلاق شیعه به آنان سزاوار نیست
بعضی از آنان نیز چون حس ناسیونالیستی داشتند وفقط به مرکزیت عراق در مقابل شام توجه داشتند لذا نامه نوشتند ولی چون معیار مادی بود بعد که دیدند در لشکر یزیدبیشتر به دنیای خود می رسند با انکه نامه نوشتند دوباره به کربلا آمدند تا با امام حسین علیه السلام بجنگند
به هر حال اطلاق شیعه اعتقادی به آنان درست نیست چون علی علیه السلام را خلیفه بلا فصل نمی دانستند

arezo;236796 نوشت:
به نظر شما اگر شيعيان به وعده همراهي خود عمل ميكردند آيا امكان پيروزي سپاه امام حسين نبود؟ آيا امكان اين نبود كه امام حسين و خاندان پاكش آن همه زجر نكشند؟

باز فرمودید شیعه !!! شیعه نبودند اهل سنت بودند ، اهل سنتی که نماز تراویح می خواندند ، اهل سنتی که علی را خلیفه چهارم می دانستند و بر معاویه ترجیح می دادند وامام حسین علیه السلام را بر یزید ترجیج می دادند ، لذا چون شیعه اعتقادی نبودند حمایت از امام واجب الاطاعه خود نمی کردند بلکه حمایت از پسر خلیفه ای می کردند که بر یزید ترجیح داشت

arezo;236796 نوشت:
يك حرفي را بگزار واضح بگويم امام حسين در عقل و منطق از همه ما بالاتر بود.. آيا اين منطقي بود كه امام حسين دست تنها بخواهد به جنگ گروه عظيمي برود آنهم به خاطر نامه و درخواست شيعيانش؟

منظورتان را نگرفتم !!
یک جا فرموید شیعیان به امام نامه نوشتند و ایشان را تنها گداشتند
یک جا می فرمایید که این منطقی نیست که امام به خاطر درخواست شیعیانش به کوفه رهسپارشود
خالصه امام به درخواست کوفیان( که از نظر ما شیعه نبودند) به کوفه عازم شدند یا نه
البته بنده نظرم این است که بجز نامه کوفیان که شیعه نبودند دلایل دیگری نیز بود که امام را به کوفه کشاند
به هر حال این بحث به درازا کشید و اگر بر شما هم معلوم نشد بر کسی که بحث را دنبال می کرد معلوم شد که اولا شیعیان امام را به شهادت نرساندند ،ثانیا شیعیان به امام نامه ننوشتند بلکه کوفیان با انگیزه های مختلف به امام نامه نوشتند ،ثالثا شیعه کوفیان شیعه نبودند و اطلاق شیعه به آنان از باب مسامحه است چون به انان می گفتند شیعه علی در مقابل شیعه عثمان
اما به قطع روشن است که آنان علی علیه اسلام را خلیفه چهارم می دانستند ،حال کسانی که حضرت علی را خلیفه چهارم می دانند شیعه هستند یا چیز دیگر قضاوتش با خوانند گان محترم

arezo;232552 نوشت:
شما خود در بالا اعتراف كردي كه عمر و عثمان كشته شده اند ولي به تعبير ما شهيد شده اند –ميشود بفرماييد چرا آنها از نظر شما شهيد نيستند؟

سوال بعدی شما
به وضوح روشن است به هر کسی کشته شود شهید اطلاق نمی شود
بحث خلیفه دوم
کارهایی که خلیفه دوم انجام داد باعث شده که ما وی را شهید ندانیم ، از هزاران کار که وی را از دایره شهدا بیرون می برد یکی جسارت به حضرت زهرا است؟
ایا خلیفه دوم به حضرت زهرا جسارت کرد یانه ؟
از هزاران سند آنهم از کتابهای اهل سنت فقط به یکی اشاره می کنیم و اگر خواستید به بقیه نیز اشاره می شود
یاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحة والزبیر ورجال
من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة»، فخرج
علیه الزبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

تاریخ الطبرى ، ج2 ،‌ ص443.

عمر بن خطاب
به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى
رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى
بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود،
ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او
هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

فعلا بحث این نیست که آتش زد یانه؟ در به پهلو زد یانه ؟بحث همین است که هجوم آوردیانه ؟
چطور با این همه اسناد که در کتابهای اهل سنت آمده وابوبکر هم به آن اعتراف کرده ، ان را انکار کنیم

«وددت أنّي لم أكشف بيت فاطمة و تركته وان اُغلِقَ على الحرب». «كاش، پرده ى حرمت خانه ى فاطمه را پاره نمى كردم و آن را به حال خود وا مى گذاشتم، هر چند براى جنگ بسته شده بود».
کتابهای زیر این مطلب را آورده اند که همه از اهل سنتند

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]لسقیفة وفدک - الجوهری - ص 43 و ص75/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 2 - ص 46 -47/ [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 6 - ص 51/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 20 – ص24/تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 418 – 419 – 420 – 421 – 422 - 423/میزان الاعتدال - الذهبی - ج 3 - ص 108 – 109/لسان المیزان - ابن حجر - ج 4 - ص 188 – 189/العقد الفرید - ابن عبد ربه - ج 4 - ص250 یا ج4 - ص 90 ( چاپهای دیگر )/الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 24الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری - ج 1 - ص 36/تاریخ الیعقوبی - الیعقوبی - ج 2 - ص 137/تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 3 - ص 117 - 118/المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 62/الأحادیث المختارة - ابی عبد الله الحنبلی - ج 1 - ص 87/( وی راجع به این روایت می گوید : و هذا حدیث حسن عن ابی بکر ... یعنی حدیث فوق از قول ابی بکر درست است . )/کنز العمال - المتقی الهندی - ج 5 - ص 631 – 633/الاموال - ابو عبید - ج1 - ص 304/مروج الذهب – المسعودی - ج2 - ص 301 – 302[/][/]

در منابع اهل سنت آمده
قَالَ النَّبِیُّ (ص) فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ». صحیح البخارى ج ۴ ص ۲۰۹، ح قبل ۳۷۱۱،
قال رسول الله (ص):‌ فاطمة بَضْعَة منّى. صحیح البخارى ۴/۲۱۰، (ص ۷۱۰، ح ۳۷۱۴)،
حال چگونه کسی که به این بیت شریف حمله کرده و اهانت کرده باید شیهد باشد
گیرم که آتش نزده !!!گیرم که لگد به درب نزده ! گیرم که باعث سقط محسن نشده !!
همین حمله ، ایا به چنین شخصی اگر صد بار کشته شود شهید می گویند؟؟!!

عماد;237324 نوشت:

سوال بعدی شما
به وضوح روشن است به هر کسی کشته شود شهید اطلاق نمی شود
بحث خلیفه دوم
کارهایی که خلیفه دوم انجام داد باعث شده که ما وی را شهید ندانیم ، از هزاران کار که وی را از دایره شهدا بیرون می برد یکی جسارت به حضرت زهرا است؟
ایا خلیفه دوم به حضرت زهرا جسارت کرد یانه ؟
از هزاران سند آنهم از کتابهای اهل سنت فقط به یکی اشاره می کنیم و اگر خواستید به بقیه نیز اشاره می شود
یاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحة والزبیر ورجال
من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة»، فخرج
علیه الزبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.

تاریخ الطبرى ، ج2 ،‌ ص443.

عمر بن خطاب
به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى
رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى
بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود،
ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او
هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

فعلا بحث این نیست که آتش زد یانه؟ در به پهلو زد یانه ؟بحث همین است که هجوم آوردیانه ؟
چطور با این همه اسناد که در کتابهای اهل سنت آمده وابوبکر هم به آن اعتراف کرده ، ان را انکار کنیم


«وددت أنّي لم أكشف بيت فاطمة و تركته وان اُغلِقَ على الحرب». «كاش، پرده ى حرمت خانه ى فاطمه را پاره نمى كردم و آن را به حال خود وا مى گذاشتم، هر چند براى جنگ بسته شده بود».
کتابهای زیر این مطلب را آورده اند که همه از اهل سنتند

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]لسقیفة وفدک - الجوهری - ص 43 و ص75/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 2 - ص 46 -47/ [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 6 - ص 51/شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 20 – ص24/تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 30 - ص 418 – 419 – 420 – 421 – 422 - 423/میزان الاعتدال - الذهبی - ج 3 - ص 108 – 109/لسان المیزان - ابن حجر - ج 4 - ص 188 – 189/العقد الفرید - ابن عبد ربه - ج 4 - ص250 یا ج4 - ص 90 ( چاپهای دیگر )/الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1 - ص 24الامامة والسیاسة - ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الشیری - ج 1 - ص 36/تاریخ الیعقوبی - الیعقوبی - ج 2 - ص 137/تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 3 - ص 117 - 118/المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 1 - ص 62/الأحادیث المختارة - ابی عبد الله الحنبلی - ج 1 - ص 87/( وی راجع به این روایت می گوید : و هذا حدیث حسن عن ابی بکر ... یعنی حدیث فوق از قول ابی بکر درست است . )/کنز العمال - المتقی الهندی - ج 5 - ص 631 – 633/الاموال - ابو عبید - ج1 - ص 304/مروج الذهب – المسعودی - ج2 - ص 301 – 302[/][/]

در منابع اهل سنت آمده
قَالَ النَّبِیُّ (ص) فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ». صحیح البخارى ج ۴ ص ۲۰۹، ح قبل ۳۷۱۱،
قال رسول الله (ص):‌ فاطمة بَضْعَة منّى.

صحیح البخارى ۴/۲۱۰، (ص ۷۱۰، ح ۳۷۱۴)،
حال چگونه کسی که به این بیت شریف حمله کرده و اهانت کرده باید شیهد باشد
گیرم که آتش نزده !!!گیرم که لگد به درب نزده ! گیرم که باعث سقط محسن نشده !!
همین حمله ، ایا به چنین شخصی اگر صد بار کشته شود شهید می گویند؟؟!!

حرفهاي شما كاملا درست است و من تا به اينجا سخنان شما را قبول ميكنم زيرا منطقي و اصولي است اما در باره اين پست آخر هم بايد بگويم كه حرف شما صحيح است اما فقط يك چيز من را گيج كرده و آن هم نامه نهج البلاغه است

ازنامه‏اى از آن حضرت(ع)به معاويه

اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند،به همان شيوه با من‏ بيعت كردند. پس آن را كه حاضر است،نرسد كه ديگرى را اختيار كند و آن را كه‏ غايب بوده است نرسد كه آنچه حاضران پذيرفته‏ اند نپذيرد.شورا از آن مهاجران وانصار است.اگر آنان بر مردى همراى شدند و او را امام خواندند،كارشان براى خشنودى خدا بوده است،و اگر كسى از فرمان شورا بيرون آمد و بر آن عيب گرفت‏ يابدعتى نهاد بايد او را به جمعى كه از آن بيرون شده است‏باز آورند.اگر سر بر تافت‏ بااو پيكار كنند،زيرا راهى را برگزيده كه خلاف راه مؤمنان است و خدا نيز در گردن اوكند،گناه آنچه را خود متولى آن شده است.

اى معاويه،به جان خودم سوگند،كه اگر به ديده خرد بنگرى،نه از روى هوا وهوس،در خواهى يافت كه من از هر كس ديگر از كشتن عثمان بيزارتر بودم و من ازآن كنارى جسته بودم،مگر آنكه بخواهى جنايت را به گردن من نهى و چيزى را كه برتو آشكار است پنهان دارى.و السلام.

لذت بردم آقا عماد . خداوند اجرتان دهد.

موضوع قفل شده است