هم خدا رو میخوام هم خرما(مشاوره رابطه عشقی) کمک کنید لطفا

تب‌های اولیه

89 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هم خدا رو میخوام هم خرما(مشاوره رابطه عشقی) کمک کنید لطفا

[=&quot]سلام[/]
[=&quot]لطفا وقتی این متن رو میخونید خودتون رو جای بنده بگذارید و جواب بدید.[/]
[=&quot]میخوام همین اول بگم که اگر تند برخورد کنید یا بگید کارم اشتباست،اصلا گوش نمیکنم و کار بدتر میشه.آروم بگید و منطقی.اشکم رو هم در نیارید.سخت بگیرید کلا از خیر مشورت میگذرم و همین کارمو ادامه میدم،هرچند میدونم اشتباست[/]
[=&quot]فقط یادتون باشه که من خیلی خوبم.تا حالا این اشتباه رو نکردم و همه چیز یهو پیش اومد.لطفا یکم اروم تر قضاوت کنید
[/]

[=&quot]حدود یه سال پیش عضو انجمنی بودم.و اکثر پستهای مذهبی با من بود.یهو با کاربری اشنا شدم که به ظاهر خیلی مذهبی میومد.اون هم مثل من خیلی فعال بود.یعنی کم کم فعال شد.[/]
[=&quot]پیشنهاد دادن که از وبلاگشون دیدن کنم.منم رفتم و در حین نظر دادن ایمیلم رو هم وارد کردم.نمیدونستم که ایشون ایمیلمو میبینن.فکر میکردم برای ارسال نظر باید وارد کنم.خلاصه اینکه ایمیلمو داشتن.کم کم تعدا پیام هامون(در انجمن) زیاد شد.بیشتر بحث مذهبی میشد.همون اول که فهمیدم روحیه خیلی مذهبی دارن و اطلاعاتشون خوبه،ازشون خواستم تا به چند تا از سوالهای فلسفی مذهبیم جواب بدن.یه مدتی مشغول بودیم و من سوال میپرسیدم و ایشون (و البته بقیه کاربرا) جواب میدادن.سوالایی که خیلی قابل فکر بود.[/]

[=&quot]خلاصه اینکه چند ماه گذشت.ایشون تو این مدت ایمیل هم بهم میدادن.(مطالب عمومی و مذهبی)و من معمولا فقط تشکر میکردم.خیلی کم پیش میومد که منم چیزی میل کنم.[/]
[=&quot]بعد از چند ماه یه اتفاقاتی افتاد.(اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه.فعلا بگذریم).خیلی ناراحت شدم.چون اشتباه خیلی بزرگی کردن و من در یک پیام بهشون فهموندم که متوجه کارشون شدم و خداحافظی کردم[/]
[=&quot]تا اینجا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده بود و رابطه مثل همه ی کاربرای دیگه بود.خیلی عادی.فقط ایمیل ها متفاوت بود که اونها هم محتوای مذهبی یا معمولی داشتن که من اصلا به چیز خاصی فکر نمیکردم[/]

[=&quot]اینجاش مهمه:[/]
[=&quot]فردای اون روز اومدن و در حالی که به سیم اخر زده بودن شروع کردن به توضیح دادن.[/]
[=&quot]از اول شروع کردن و همه چیو گفتن و خلاصه حرفها اینکه مجذوب چنین شخصیتی(بنده حقیر) با چنین افکاری شدن(متاسفانه)[/]
[=&quot]تا اخر حرفاشون هیچی نگفتم.وقتی تموم تموم شد در حالی که داشتم از گریه دق میکردم فقط معذرت خواهی کردم.خیلی معذرت خواستم.ازینکه من باعث شدم تا فکر ایشون مشغول بشه و ...[/]
[=&quot]اخرش هم گفتم دیگه نه پیام میدیم (حتی دادن لینک) نه من به وبلاگشون میرم و نه از پستها تشکر میکنیم و نه ایمیل[/]
[=&quot]اینو گفتم تا کمک کنم فراموش کنن و یه طوری رفتار کردم که انگار کاملا بی تفاوتم نسبت به حرفاشون.[/]

[=&quot]ایشون رفتن و من بعد از یه مدت خیلی بهم فشار اومد.تازه فهمیدم که منم درگیر شدم و خودم نفهمیدم.دیگه واقعا قاطی کرده بودم اما اصلا جلو نمیرفتم.داشتم خفه میشدم اما هیچی نمیگفتم.خیلی سخت گذشت.خیلی[/]
[=&quot]چند ماه گذشت و من همینطور درگیر بودم.باور کنید تمام مدت فقط از خدا میخواستم که کمکمون کنه.همیشه از خدا میخواستم که اول از ذهن اون ببره.که اون یه بنده پاک خداست ومن باعث شدم تا اشتباه کنه.میگفتم اون سختی نکشه،من خودمو یه کاری میکنم(هرچند تجربه اول خودم هم بود)[/]
[=&quot]گذشت و گذشت تا یه اتفاقی دیگه افتاد که باز هم برای اینکه طولانی نشه نمیگم.فقط اینکه ایشون گفتن که اون راه حل من(دوری) برای جلوگیری از وابسته شدن فایده ای نداشت و اینجاها بود که من داد میکشیدم و میگفتم به من مربوط نیست و من فقط میخواستم درست کنم.[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]به خدا تمام تلاشمو کردم تا خودمو بی تفاوت نشون بدم[/]
[=&quot]ولی بعد از این هم ارتباطی نداشتیم.از هیچ کدوم از راه های قبل.و ایشون یهو نا پدید شدن.[/]

به نام خدا.

خالا ما چیکار کنیم؟ :Nishkhand:

شما که اول کار همه چیز رو ممنوع کردید الا تایید کردن رو :Nishkhand:

ولی با این وجود ما چیکار کنیم؟

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

[=&quot]پست تکراری بود......اشتباه شد[/][=&quot][/]

نقل قول:

به نام خدا.

خالا ما چیکار کنیم؟ :nishkhand:

شما که اول کار همه چیز رو ممنوع کردید الا تایید کردن رو :nishkhand:

ولی با این وجود ما چیکار کنیم؟

با تشکر ، ستایشگر :gol:

ممنون که میخونید
خب ادامه داره دیگه
آخرش سوال پرسیدم.یکم صبر کنید

[=&quot]و تا چند وقت پیش (که حدود چند ماه از اخرین موضوع میگذره) تمام تلاشمو کردم تا دیگه حتی یک لحظه بهشون فکر نکنم.به خودم قول میدادم.با خودم شرط میذاشتم.ذکر استغفار میگفتم.خودمو به همه کار مشغول میکردم تا فقط یه لحظه بهشون فکر نکنم.کلی فایل ازشون تو سیستمم داشتم.ازون به بعد هیچ کدومو نگاه نمیکردم.تو اون انجمن حتی یه بار هم به پروفایلشون نمیرفتم.دیگه به وبشون نمیرفتم.از همه سخت تر کنترل فکرم بود که تو عمرم چنین کنترلی روی خودم نداشتم.[/]

[=&quot][/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]با افتخار به اینجا رسیدم که بعد از چند ماه همه چیزو(تقریبا و به ظاهر) فراموش کردم.[/]

[=&quot]قسمت آخر:
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]تا یه مدت کوتاه پیش.تولدم بود.تو اون انجمن همه بهم تبریک میگفتن.ایشون هم گفتن.(بعد از 4ماه و خورده ای پست دادن)[/]
[=&quot]و من از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.ازینکه عادی برخورد کردن.چون احساس کردم برخورد معمولی یعنی همین.خوشحال شدم ازینکه خیلی عادی تبریک گفتن.بهشون پیام دادم و کلی تشکر کردم.[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]حالا از اون روز به بعد ایشون دوباره ایمیل میدن.همه روز.80% هم مطالب مذهبیه.با اینش کاری ندارم.[/]
[=&quot]فقط دوست ندارم که دوباره فکرم مشغول بشه.دوست ندارم وقتی ایمیلمو باز میکنم به امید دیدن اسم ایشون باشم[/]
[=&quot]باز خودم هیچی.دوست ندارم یه بنده پاک خدا که تمام ارزوش سرباز آقا امام زمان بودنه،به خاطر من به گناه بیفته[/]
[=&quot]طبق گفته خودشون ادمی هستن که شدیدا روی ارتباط با جنس مخالف حساس بودن.[/]
[=&quot]نماز اول وقت.دعای عهد.راه رفتن با فکر خشنودی آقا امام زمان و ...[/]
[=&quot]اینارو فقط من هم نمیگم.از اونایی که با ایشون دوست بودن هم شنیدم.حتی کسی که با ایشون مشکل داشت و بحثش شده بود.اون هم تعریفشو میکرد.[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]حالا من عذاب وجدان دارم.نمیدونم چرا اینکارو میکنه.نمیدونم ایمیل هاش براش عادیه یا نه.نمیدونم به چیزی فکر میکنه یا نه.[/]

[=&quot][/]
[=&quot]چرا اینکارو میکنه؟؟
[/]

[=&quot]به نظرتون امکانش هست که ما به هم برسیم؟؟[/]
[=&quot]اگه اصلا امکانش نیست پس چرا اون ایمیل میده؟؟[/]
[=&quot]شخصی که این قدر روی این مسائل و روابط حساس بود.کسی که اینهمه سختی رو تحمل کرد تا فراموش کنه!!چرا بعد از این مدت یهو برگشت؟؟میترسم.[/]
[=&quot]از طرفی هم هنوز برام مهمه.نمیتونم بگم بی تفاوتم.هرچند داشتم تغییر میکردم اما دله دیگه.دوباره هوایی شدم.[/]
[=&quot]هنوز هم اگه بره ناراحت میشم و براش ارزوی خوشبختی میکنم اما اگه بدونم واسه من میشه........(خجالت کشیدم)[/]
[=&quot]
[/]

چیز عجیبی نیست
من که تعجب نکردم تو این چند ساله از بس دیدم که...
اینم یکی از انبوه مواردی که دیدم و شنیدم
اتفاقا الان همچین بحثی رو اینجا داشتیمhttp://www.askdin.com/thread17954-4.html#post225739
حالا شما توضیح بدین
شاید جای امیدواری و اصلاح باشه

ممنون از نظرتون
اما این فرق داره ها!!!!
نه من اینکاره بودم و نه ایشون.تازه هردو میخوایم که این حسو نداشته باشیم
هردو تلاش کردیم که فراموش کنیم
هردو دوست داریم خدا ازمون راضی باشه
فقط یه مشکل اساسی اینجا هست:
دل

خیلی سکوت میکنم تا همه چیز تموم شه.اما دلم...........
دلم واسه خودم میسوزه.....
گاهی اوقات فکر میکنم پاک بودن چقدر سخته!!!!!

فاطمه20;225735 نوشت:
[=&quot]و تا چند وقت پیش (که حدود چند ماه از اخرین موضوع میگذره) تمام تلاشمو کردم تا دیگه حتی یک لحظه بهشون فکر نکنم.به خودم قول میدادم.با خودم شرط میذاشتم.ذکر استغفار میگفتم.خودمو به همه کار مشغول میکردم تا فقط یه لحظه بهشون فکر نکنم.کلی فایل ازشون تو سیستمم داشتم.ازون به بعد هیچ کدومو نگاه نمیکردم.تو اون انجمن حتی یه بار هم به پروفایلشون نمیرفتم.دیگه به وبشون نمیرفتم.از همه سخت تر کنترل فکرم بود که تو عمرم چنین کنترلی روی خودم نداشتم.[/]

[=&quot]با افتخار به اینجا رسیدم که بعد از چند ماه همه چیزو(تقریبا و به ظاهر) فراموش کردم.[/]


سلام
خب مثل اینکه حالا میشه پست زد
خب اول اینکه خانم محترم شما باید فایلها و ایمیلها و اثرات ایشون رو کاملا پاک و محو میکردین
نه اینکه بهش نگاه نکنید
هیچ ایمیل و فایلی نباید ازش میموند

ببینید
اگر یه برخورد منطقی و دور از احساس با این قضیه ندشاته باشید
بخدا شاید آرزوی مرگ کنید از فشار وشاید براتون مسخره بیاد
ولی همون اقا که عشق امام زمان داره
به فکر خود کشی بیوفته

الان حرف من شاید خنده دار باشه
ولی تو ادامه دادنش حتما اتفاق میوفته
شک نکنید
حتی یک درصد...
زدست دیده و دل هردو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد...

فاطمه20;225749 نوشت:
ممنون از نظرتون
اما این فرق داره ها!!!!
نه من اینکاره بودم و نه ایشون.تازه هردو میخوایم که این حسو نداشته باشیم
هردو تلاش کردیم که فراموش کنیم
هردو دوست داریم خدا ازمون راضی باشه
فقط یه مشکل اساسی اینجا هست:
دل

خیلی سکوت میکنم تا همه چیز تموم شه.اما دلم...........
دلم واسه خودم میسوزه.....
گاهی اوقات فکر میکنم پاک بودن چقدر سخته!!!!!


نه خواهر محترم هیچ فرقی نداره
از بس این موارد رو دیدیم که عادی شده

شاید شما فکرتون پیش کسایی میره که تو نت دنبال دوستیابی هستن و رابطه پر گناه و...و میگید فرق داره
نه اونا که بحثش جداس

ما هزاران مورد تو بین بچه مذهبیا داشتیم که اول راه رو اشتباه رفتن و اخر کارشون به نا کجا آباد کشید و..

خشت اول گر نهد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج

نقل قول:
سلام
خب مثل اینکه حالا میشه پست زد
خب اول اینکه خانم محترم شما باید فایلها و ایمیلها و اثرات ایشون رو کاملا پاک و محو میکردین
نه اینکه بهش نگاه نکنید
هیچ ایمیل و فایلی نباید ازش میموند
سلام
ممنون
راستش پاک کردم.فایل های تو سیستمم همرو پاک کردم.حدود دوهفته پیش.خیلی بودن.قبل از پاک کردن،رفتم داخل تا بخونم.اما قبل از اینکه نگاه کنم سریع اومدم بیرون و پاکشون کردم.دلم برای خودم سوخت....

ادامه رو درپست بعد میگم

خب حالا چیکار کنم؟؟؟
میخوام بهش بگم ایمیل نده.اما هنوز میترسم...
میدونم اگه بگم فورا میره.دیگه هم ایمیل نمیده.میدونم که اینکارو میکنه.
و البته مطمئنا ناراحت میشه....
بین دوراهی موندم.میدونم که خشنودی خدا مهم تره اما ....
میخوام خدا رو خوشحال کنم اما ....
سخته بخدا.....
چیکار کنم؟؟؟
بگم همون یه ایمیل در روز رو هم نده؟؟!!!
بگم؟؟
فقط یکم پشتوانه میخوام.انگار میترسم ازینکار

فاطمه20;225741 نوشت:
تا یه مدت کوتاه پیش.تولدم بود.تو اون انجمن همه بهم تبریک میگفتن.ایشون هم گفتن.(بعد از 4ماه و خورده ای پست دادن) و من از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.ازینکه عادی برخورد کردن.چون احساس کردم برخورد معمولی یعنی همین.خوشحال شدم ازینکه خیلی عادی تبریک گفتن.بهشون پیام دادم و کلی تشکر کردم.

سلام
عادی نبوده
خودتون گفتین بعد چهار ماه و..این یعنی غیر عادی
قضیه همون اگر میلش نبود با من لیلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی...

و در ادامه شما با تشکر و...قلب عاشق((احساسی و غیر واقعی)) اونو بیمار تر کردید
چرا که اون حتی توپ و تشر شما رو هم واسه خودش نعمت یمدونه چه برسه تشکر
بی تفاوتی و جواب ندادن خیلی اوقات بهتر از دعوا و بد و بیراه گفتنه و

فاطمه20;225741 نوشت:
حالا از اون روز به بعد ایشون دوباره ایمیل میدن.همه روز.80% هم مطالب مذهبیه.با اینش کاری ندارم. فقط دوست ندارم که دوباره فکرم مشغول بشه.دوست ندارم وقتی ایمیلمو باز میکنم به امید دیدن اسم ایشون باشم باز خودم هیچی.دوست ندارم یه بنده پاک خدا که تمام ارزوش سرباز آقا امام زمان بودنه،به خاطر من به گناه بیفته طبق گفته خودشون ادمی هستن که شدیدا روی ارتباط با جنس مخالف حساس بودن. نماز اول وقت.دعای عهد.راه رفتن با فکر خشنودی آقا امام زمان و ... اینارو فقط من هم نمیگم.از اونایی که با ایشون دوست بودن هم شنیدم.حتی کسی که با ایشون مشکل داشت و بحثش شده بود.اون هم تعریفشو میکرد.

بله خب
عشق درد داره
مشکل این جوونای مذهبیمون که درگیر این احساسات میشن اینه که چون قبلا هیچ رابطه ای ندشاتن
با یکی که کمی خودمونی میشن
میخوان براش بمیرن و ناخواسته یه عشق مجازی کشنده بهش پیدا میکنن
که این مورد رو یادم باشه بیشتر توضیح بدم

فاطمه20;225741 نوشت:
حالا من عذاب وجدان دارم.نمیدونم چرا اینکارو میکنه.نمیدونم ایمیل هاش براش عادیه یا نه.نمیدونم به چیزی فکر میکنه یا نه. چرا اینکارو میکنه؟؟

یقینا حال اون از شما خرابتره
یقینا اگر ادامه بدین ازتون عکس میخواد
ازتون شماره موبایل میخواد
میخواد که دیدار حضوری دشاته بشاید و...
خدای نکرده با ادامه دادنش من احتمال حرام های بزرگتر رو یمدم
البته نا امید نشید
راه درمان و قطع کردن دست شیطون رو هم اخر میگم

فاطمه20;225741 نوشت:
به نظرتون امکانش هست که ما به هم برسیم؟؟ اگه اصلا امکانش نیست پس چرا اون ایمیل میده؟؟ شخصی که این قدر روی این مسائل و روابط حساس بود.کسی که اینهمه سختی رو تحمل کرد تا فراموش کنه!!چرا بعد از این مدت یهو برگشت؟؟میترسم.

برسید؟
زندگی اینقدر شوخیه؟
شما از هر لحاظ هم کفوید؟
الان که داغه براتون یممیره
فردا که شوهرتون بشه
میگه اهای ببینم پسورد ایمیلت چیه
با کیا دیگه ارتباط داشتی
تو چرا بدون اجازه خانوادت با من رابطه ایمیلی داشتی و...
تو که به اعتماد خانوادت سو استفاده کردی پس به منم سو استفاده میکنی و...
البته نمیگم حرفاش درسته ها ولی خب میگه
در اخر هم من مواردی رو دیدم که پسر بخاطر نرسیدن به خانم تصمیم به خود کشی گرفت و واقعا هم از زندگی بریده بود
فاطمه20;225741 نوشت:
از طرفی هم هنوز برام مهمه.نمیتونم بگم بی تفاوتم.هرچند داشتم تغییر میکردم اما دله دیگه.دوباره هوایی شدم. هنوز هم اگه بره ناراحت میشم و براش ارزوی خوشبختی میکنم اما اگه بدونم واسه من میشه........(خجالت کشیدم)

ببین خواهرم
این هوایی شدنها تمومی نداره
تا وقتی که این مساله رو حلش کنید و خوب باهاش کنار بیاید
نه این که صورت مساله رو پاک کنید و ...
چون بعد یه مدت دوباره دلتنگی و تولد و وفات و تسلیت و...
باید از ریشه جلوی انحرافات رو گرفت

شما الان خیلی راحت میتونید مشکلتون رو حل کنید
ولی خدا نکنه یک سال دیگه هم ادامه پیدا کنه که افسردگی بسیار شدید بیاد سراغتون

حالا تو بحثای بعدی کامل راه کنار اومدن رو میگم

به نام خدا.

فاطمه20;225756 نوشت:
خب حالا چیکار کنم؟؟؟
میخوام بهش بگم ایمیل نده.اما هنوز میترسم...
میدونم اگه بگم فورا میره.دیگه هم ایمیل نمیده.میدونم که اینکارو میکنه.
و البته مطمئنا ناراحت میشه....
بین دوراهی موندم.میدونم که خشنودی خدا مهم تره اما ....
میخوام خدا رو خوشحال کنم اما ....
سخته بخدا.....
چیکار کنم؟؟؟
بگم همون یه ایمیل در روز رو هم نده؟؟!!!
بگم؟؟
فقط یکم پشتوانه میخوام.انگار میترسم ازینکار

من زیاد تو زمینه های تمایلات پسر ها و دختر ها تخصصی ندارم که به شما کمک کنم. ولی ایمیل ها یه قسمت "لیست سیاه" هم دارند. این قسمت رو براشون فعال کنید. اگر از فرستادن قصدی نداشته باشه که هیچی ، ولی اگه قصد داشته باشه شاکی میشه و شما متوجه میشید.

با آرزوی موفقیت ، ستایشگر :Gol:

فاطمه20;225756 نوشت:
خب حالا چیکار کنم؟؟؟
میخوام بهش بگم ایمیل نده.اما هنوز میترسم...
میدونم اگه بگم فورا میره.دیگه هم ایمیل نمیده.میدونم که اینکارو میکنه.
و البته مطمئنا ناراحت میشه....
بین دوراهی موندم.میدونم که خشنودی خدا مهم تره اما ....
میخوام خدا رو خوشحال کنم اما ....
سخته بخدا.....
چیکار کنم؟؟؟
بگم همون یه ایمیل در روز رو هم نده؟؟!!!
بگم؟؟
فقط یکم پشتوانه میخوام.انگار میترسم ازینکار

خواهر من جلوی فاجعه رو از الان بگیر
ناراحت میشه؟
به درک که میشه
نکنه فردا خود کشی کنه براتون تحملش راحت تره؟
خب حدیث داریم که گناه نکردن آسون تر از توبه کردنه
توبه کردن درد و رنج داره
سختی داره
عیب نداره بزارید کمی ناراحت شه
ولی قطعا حالش بهتر که شد میفهمه چه لطفی در حقش کردین

اصلا بهش پیشنهاد کنید بیاد تو همچین فرومی بحث کنه
با ایدی که رفقاش هم نشناسنش

شما هم متاسفانه وابسته شدید

خیلی بده

شما فکر کنید اگر محبت این کمی تو دلتون بمونه فردا تو زندگی مشترکتون با یه بنده خدای دیگه چه فاجعه ای که پیش نیماد
عشق های مثلثی و..از همینجاها شروع میشه
خیلی منطقی و خشک و بدون احساس و با رعایت ادب تمومش کنید

تروخدا یه ذره اروم تر.ترسیدم.همون اول که گفتم اروم بگید.اینجوری میترسونیدم
لطفا صبر کنید بخونم و جواب بدم.باشه.اخرش تصمیم درستی میگیرم.فقط زیاد به موضوع جو ندید که میترسم

نقل قول:
یقینا اگر ادامه بدین ازتون عکس میخواد
ازتون شماره موبایل میخواد
میخواد که دیدار حضوری دشاته بشاید و...
خدای نکرده با ادامه دادنش من احتمال حرام های بزرگتر رو یمدم

تروخدا اینجوری نگید.من حتی با کسی چت هم نمیکنم تو یاهو.ایشون هم میدونن.نگید این حرفارو.مگه سر چهارراه همدیگه رو پیدا کردیم.تمام مدت دارم تاکید میکنم که هردو در مسائل مذهبی حساسیم.اون وقت شما مستقیم میگید .........!!!!

نقل قول:
و در ادامه شما با تشکر و...قلب عاشق((احساسی و غیر واقعی)) اونو بیمار تر کردید

حرف شما درست.اما یکم دقت کنید که منه بیچاره هم وابسته شدم.منم حس اونو دارم.فقط خیلی جلوی خودمو میگیرم.بالاخره یه وقت از دستم درمیره دیگه

نقل قول:
برسید؟
زندگی اینقدر شوخیه؟
شما از هر لحاظ هم کفوید؟

نه والا.منم نمیگم که به این مسخره گیه.راستش همین الان هم خواستگارایی دارم که قابل مقایسه با شرایط ایشون نیست.و فقط چون خودم شرایط ازدواجو ندارم رد میکنم.و گرنه در حالت عادی امکان نداره که با چنین کسی ازدواج کنم.مخصوصا که جایگاه خانوادگی ما طوریه که به این سادگی نمیذارن دو نفر بهم برسن.(منظور تحقیقات 100% انجام میدن و ....)

فاطمه20;225775 نوشت:
تروخدا اینجوری نگید.من حتی با کسی چت هم نمیکنم تو یاهو.ایشون هم میدونن.نگید این حرفارو.مگه سر چهارراه همدیگه رو پیدا کردیم.تمام مدت دارم تاکید میکنم که هردو در مسائل مذهبی حساسیم.اون وقت شما مستقیم میگید .........!!!!

بزرگوار با دقت بخونید
نمیگم که الان اینا رو بهتون گفته
میگم اگر ادامه بدین میخواد
گرچه الانم میخواد
ولی خب حیا و خجالت و حریمی که هنوز شکسته نشده مانع هستش

فاطمه20;225775 نوشت:
حرف شما درست.اما یکم دقت کنید که منه بیچاره هم وابسته شدم.منم حس اونو دارم.فقط خیلی جلوی خودمو میگیرم.بالاخره یه وقت از دستم درمیره دیگه

بله
کاملا بهتون حق میدم
ولی خب متاسفانه دردی که یه پسر مذهبی که با هیچ دختری تا الان رابطه نداشته خیلی بیشتره

پسرای هرزه براشون مهم نیست این نشد میرن سراغ بعدی
ولی خب پسری که یه عمر رعایت کرده تشنه محبت کردن و محبت دیدنه
کاش سریع تر راه ازدواجش فراهم میشد وگرنه به انحرافات بزرگی دچار میشه

فاطمه20;225775 نوشت:
نه والا.منم نمیگم که به این مسخره گیه.راستش همین الان هم خواستگارایی دارم که قابل مقایسه با شرایط ایشون نیست.و فقط چون خودم شرایط ازدواجو ندارم رد میکنم.و گرنه در حالت عادی امکان نداره که با چنین کسی ازدواج کنم.مخصوصا که جایگاه خانوادگی ما طوریه که به این سادگی نمیذارن دو نفر بهم برسن.(منظور تحقیقات 100% انجام میدن و ....)

بله
خب الان کمی مسخره به ظنر میاد ولی اگر ادامه پیدا کنه حتی اگر هیچ کدوم از ملاکهاتونم نداشته باشه
باز دلتون میگه فقط اونو میخوام

یه موردی بود دختره مانتویی بود
و پسره همیشه میگفت من زن چادری بسیجی عارف و حزب الهی و..میخوام
جوری شد واسه رسیدن به این دختر مانتویی که دین و ایمان متوسط داشت و بارها به اون پسر تفاخر کرده بود و خودش و خانودشو به رخ کشیده بود
واسه رسیدن به این دختر کم کم کارش داشت به خود کشی میرسید و..
فکر نکنید دارم از چت رومای یاهو حرف میزنما
از پسرایی که شب جمعه دلشون واسه امام زمان میگرفت حرف میزنم...

خلاصه نباید بزارید این محبت هیچ رقمه بینتون شدید تر بشه و باید با روش صحیح از بین ببریدش
وگرنه دل یه چیزایی ازتون میخواد که باور کردنش الان خیلی سخته

البته من نظرات خودمو دادم و کاملا شخصی بود

فکر میکنم استاد این بحثا و مشاوره ها جناب حامی بزرگوار باشن
کمی صبر داشته باشید تا ایشون وقت کنن و جواب قانع کننده و خوب رو بهتون بدن

یا علی ع

راستی اگر خجالت نمیکشید که اون پسر بیاد و الان این پستهاتونو بخونه
راهنماییش کنید بیاد اینجا عضو شه
یا اینکه با جناب حامی مکاتبه کنید تا به نتیجه مفید برسید.
دیگه پول روانشناس و مشاور و...هم نمیدین
یا علی ع

نقل قول:
خواهر من جلوی فاجعه رو از الان بگیر
ناراحت میشه؟
به درک که میشه

به درک؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
گفتنش راحته!!!!!!!!به درک که ناراحت شد؟؟!!!!منم به همین سادگی بگم؟؟؟؟به درک!!!!
باشه.چنین تصمیمی میگیرم و این کارو میکنم.الان بهش ایمیل میدم
اما بدونید که از همین الان دارم گریه میکنم.دلم به حال خودم میسوزه که اینقدر خوبم.این همه من سکوت کردم و تحمل کردم....حالا هم این کار....

میخوام بدونم خدا بعدش چی بهم میده؟؟؟؟!!!چه زندگی ای میخواد بهم بده که لایقش باشم که یه روز دلم اینجوری اشوب بود و سکوت کردم.که یه روز عاشق بودم اما تو خودم خفه کردم.که در حالیکه از دردش گریه میکردم،خودمو بی تفاوت نشون دادم و چنین برخوردی کردم...
میخوام بدونم جواب من چیه؟؟؟؟؟کی میخواد نصیب من بشه؟؟؟؟
به خدا اگه خوشبخت نشم!!!!اگه نشم!!!!!!!!!!
هرچند دل و ذهنم اینقدر درگیره اما یکبار هم اسمشو به زبون نیاوردم.دختر عمه ام تا حدودی در جریانه.اما جلوی اون حتی یکبار هم اسمشو به زبون نیاوردم.تا این حد معذبم.سرنماز که دعاشون میکنم با پیشوند آقا یا به فامیلی نام میبرم.

میگن اونی که عاشق یکیه و تا اخر عمرش عشقش رو در دلش نگه میداره و میمیره حکم شهید رو دارم.
امروز من میرم و تمومش میکنم.برای دومین بار.................و منتظر خدا میمونم

سلام فاطمه جان...

من مطلب شماروخوندم...

اگراجازه بدید نظری بدهم...
نیازی نیست که دیگران شما روسرزنش کنند...چون که شمابه قصدبد اینکارونکردین...

اول درمورد علایق نت:

توی امار بعضی ازاین علایق دروغ هستند....طرف مقابل اصلا مذهبی نبوده..ویاراستگو نبوده....قصدسو استفاده داشته..وبعدها مشخص شده....

موردی داشتیم که پسر آنقدرخودش رامذهبی نشان میداد که افرادسایت به اسمش قسم میخوردن...فکرمیکردن مستجابالدعوه است!!اما بعد مشخص شد خانمهای مذهبی رو چطور فریب مبده وسمت خودش میکشونه..خیلی زیرکانه...

پس ازاین نظر مراقبت مهمه...

اما بعضی آمارها هست آقا دراینجا قصدبدی نداره وتحت اثرعاطفه میشه..اگرهم اینطورباشه....این یک عشق کاذبه..

اجازه بدید درمورد عشق حقیقی وتعریفش توضیح بدهم:

درکناراینکه خیلی ازعلایق کاذب هستن وبعدهابه طلاق کشیده میشه وامارش رفته بالا توضیح میدهم:

مابیش از20نوع عشق داریم....یکی جرقش دیداریه...یکی شنیداری و..

نوع حقیقیش به این صورته که علاقه بعدازدیدن....وبعد از بررسی اختلاف نظرات دوطرف ایجادمیشه..

حالا چرابه علایق اینترنتی میگن:کاذب؟

چون که این علایق اول بادیدن نبوده..باتصویرسازی خوش بین انجام شده..

شمابدون اینکه طرف رودیده باشین شرایطش روبدونید..اصلا اون واقعامذهبیه؟واینکه اصلا قصدش چیه؟واگرعاشق امام زمانه چطور عاشق شماشده درصورتی که
شماروندیده بود؟
شما نمیدونید اخلاق اون چطوره آیا اختلاف سلیقه هاتون بالاتر از50درصده؟

پس اون توی ذهنش ازشما تصویر میسازه....وشما هم ازاون تصویرمیسازین..تصویرهایی که دوست داشتین....

بعدبه این تصویرعادت میکنید ودچارعارضه وابستگی میشیدفکرمیکنیدعلاقه هست..

ببخشیداینطورباصراحت میگم..به این مرحله میگن قهوه تلخ...اولش تلخ بنظر میرسه امام کم کم همون مزش خوب میشه...

پس اون به خودشخص شماعلاقه مندنیست...اون به تصویری که ازشماساخته علاقه داره...

حالا یه راه هست.....اگراو داره ایمیل میده اگرقصد خوبی داره وواسه ازدواج به شمافکرمیکنه.....نمیشه به صورت غیررسیمی وپیام خصوصی ادامه بده..

تست روانشناسی جالب (مربوط به بحث)

از الان تا 30 ثانیه دیگه هیچ کاری نکنید و به دایناسور فکر نکنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

حالا بگویید توی این 30 ثانیه به چی فکر می کردید؟ واضح است! به دایناسور.

تلاش اینجوری، برای فکر نکردن به اون آقا هم همین تاثیر رو داره.

واگرواقعامدعی این هست...زسمی اقدام کنه..
فکرکنید یکی ازخواستگاراتونه وخیلی محترامه بهش بگید دیگه ادامه نده(چون فقط وابستگیه...عشق نیست)

واگرقصدداره..این شماره بابام....وبعدشماره یکی ازااعضاروبدید بهش!
اما این هم شرط داره....

فاطمه جان...فرض کنیم اون آقا باپدرشماصحبت کنه وواقعابیادجلو...

اگر ازاین مرحله بتونه عبور کنه وبعدش هم شرایط زندگیش وخانوادش هم بخوره به شما..وازاین لحاظ هم بتونه عبورکنه وفقط مرحله جلسات صحبت کردن شمابرسه...

اونوقت آیا شمابدون درنظر گرفتن احساس قبلی آیا میتونید واقعا اختلاف نظراتتون روباهم بسنجید؟
خیلی سخته..چون شماقبل ازاینکه کامل بشناسیدش وبدونید کیه واصلا شرایطش چطوره؟ بهش احساس پیداکردین و واین مساله هست..

این احساس کاذب اثرمیذاره و اختلاف نظرات هم رونمی بینید..

توی قرآن اشاره میکنه که مومنه ومومن قصدطلاق گرفتن....

پس ممکنه هردو مومن باشین اما اختلاف نظرات عمیقتون باعث بشه اصلا به تفاهم نرسین..
ممکنه بادیدن اون به صورت حضوری بیشتربهش وابسته بشید..

چون قبلش ازش یه بت ساختین...بت تصویری..اون هم ازشماساخت..
یه بت تصویری که دراون این آقا بسیارمومن وامام زمانیه....وهیچ بدی نداره...وتازه اندیشمندونکته سنج..
فکرکنم شما سمعی باشید(ویژگی های شنیداری)که ازمنطق وپژوهش وآگاهی این مرد خوشتون اومده..تعریفشوهم زیادتوی سایت شنیدید..

البته چون باهم فعالیت مداوم هم داشتین خودبه خود وابستگی آورد...
پس الان این کاروبکنید...بدون توضیح بهش نکید دیگه ایمیل نده....

برایش توضیح بدید..درمورد وابستگی وانواع عشق های کاذب توضیح بدید..وبگیدهدفش چیه؟و واقعا منطقی توضیح بده که هدفش برای این ارتباط چیه؟

اگراسم ازدواج روآورد...شماهم خیلی راحت خودتون روکناربکشیدویکی ازاعضا خانواده روواردکنید..مثلا ایمیل برادرتون روبدید..وهماهنگ کنید باخانواده..یابا یه بزرگتر..

که البته این دیدار حتی اگررسمی هم بشه احساس قبلیتون نباید دخالت کنه..
باخودتون روراست باشید..اگرواقعا میدونید ممکنه خانوادت قبول نکنندو واقعا حتی اگراختلافاتتون عمیق

بودباز نمیتونید ازش دل بکنبد حتما تمامش کنید...
که البته باید جوری تمام بشه که اذیت نشید..
مشخصه روحیه قوی هم دارید که همه آثااون روپاک کردین..

حالا تصمیم نهایی تون روبگید..اگر میخواهیدرسمی اقدام کنه بگید تا راه پیداکردن اختلاف نظراتروپیداکنیم واگرهم نه...نمی ارزه به ریسکش ویهتره که رهاش کنید..بگیدتاآروم آروم راه دل کندنو پیداکنیم..
منتظرم فاطمه جان..:Gol:

نقل قول:
راستی اگر خجالت نمیکشید که اون پسر بیاد و الان این پستهاتونو بخونه
راهنماییش کنید بیاد اینجا عضو شه

نه.این نام کاربری اصلیم نیست.راستش روم نشد با اون بگم.با این گفتم که شناخته نشم.

حالا بهش چی بگم؟؟؟
توضیح بدم و بگم که کارمون اشتباست و بعد برم یا ...؟؟؟؟
چیکار کنم؟؟
جمله بندی دقیق میخوام.فقط تروخدا به منم فکر کنید....
اگه بگم بیاد اینجا عضو شه که بازم پیدام میکنه.چون نام کاربریم در همه انجمن ها یکیه.
ولی کاش میومد.کاش با شماها حرف میزد.کاش راه حل دو طرفه و بهتری پیدا میشد...کاش....
چیکار کنم؟؟

فاطمه20;225784 نوشت:
به درک؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
گفتنش راحته!!!!!!!!به درک که ناراحت شد؟؟!!!!منم به همین سادگی بگم؟؟؟؟به درک!!!!
باشه.چنین تصمیمی میگیرم و این کارو میکنم.الان بهش ایمیل میدم
اما بدونید که از همین الان دارم گریه میکنم.دلم به حال خودم میسوزه که اینقدر خوبم.این همه من سکوت کردم و تحمل کردم....حالا هم این کار....

میخوام بدونم خدا بعدش چی بهم میده؟؟؟؟!!!چه زندگی ای میخواد بهم بده که لایقش باشم که یه روز دلم اینجوری اشوب بود و سکوت کردم.که یه روز عاشق بودم اما تو خودم خفه کردم.که در حالیکه از دردش گریه میکردم،خودمو بی تفاوت نشون دادم و چنین برخوردی کردم...
میخوام بدونم جواب من چیه؟؟؟؟؟کی میخواد نصیب من بشه؟؟؟؟
به خدا اگه خوشبخت نشم!!!!اگه نشم!!!!!!!!!!
هرچند دل و ذهنم اینقدر درگیره اما یکبار هم اسمشو به زبون نیاوردم.دختر عمه ام تا حدودی در جریانه.اما جلوی اون حتی یکبار هم اسمشو به زبون نیاوردم.تا این حد معذبم.سرنماز که دعاشون میکنم با پیشوند آقا یا به فامیلی نام میبرم.

میگن اونی که عاشق یکیه و تا اخر عمرش عشقش رو در دلش نگه میداره و میمیره حکم شهید رو دارم.
امروز من میرم و تمومش میکنم.برای دومین بار.................و منتظر خدا میمونم


حرفای این پست رو چرا از اول نزدید؟
شما ظاهرا بد جوری گرفتارش شدید و تا الان سعی دشاتید مخفی کنید
دست نگه دارید و هیچ اقدامی نکنید تا مشاور عزیز بهتون راهکار نشون بده

این یعنی عشق مثلثی
اگر قراره تا آخر عمر فکر این پسر باهاتون باشه
پس بهتره همیشه مجرد بمونید
یا اینکه همسرش شید

وگرنه به همسرتون خیانت کردین
چون شما تو دلتون یکی دیگه رو هم دوست دارین

شهید چیه
این افکار احساسی رو بریزید بیرون
من نگفتم حس و احساسات اون پسر به درک
من گفتم ناراحتی امروزش به درک!!
بله ناراحتی امروز خیلی آسونتر از شکنجه روحی فرداس...

فاطمه20;225789 نوشت:
نه.این نام کاربری اصلیم نیست.راستش روم نشد با اون بگم.با این گفتم که شناخته نشم.

حالا بهش چی بگم؟؟؟
توضیح بدم و بگم که کارمون اشتباست و بعد برم یا ...؟؟؟؟
چیکار کنم؟؟
جمله بندی دقیق میخوام.فقط تروخدا به منم فکر کنید....
اگه بگم بیاد اینجا عضو شه که بازم پیدام میکنه.چون نام کاربریم در همه انجمن ها یکیه.
ولی کاش میومد.کاش با شماها حرف میزد.کاش راه حل دو طرفه و بهتری پیدا میشد...کاش....
چیکار کنم؟؟


اگر امکان ازدواج هست و شرایط لازم رو دارین((که بعید میدونم)) و یا اینکه امکان ازدواج نیست و میدونید که مناسب هم نیستید
تو هر دو شرایط باز صبر کنید تا مشاور محترم راهنماییتون کنن

ببینید من و امثال من فقط نظر شخصیمونو میگیم و شایدم اشتباه باشه
و فقط راهنماییه
شما این نظراتو بخون ولی هیچ اقدامی نکن تا مشاور محترم دستور العمل مناسب رو بهتون بگن
یا علی ع

rq-170;225787 نوشت:
تست روانشناسی جالب (مربوط به بحث)

از الان تا 30 ثانیه دیگه هیچ کاری نکنید و به دایناسور فکر نکنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

حالا بگویید توی این 30 ثانیه به چی فکر می کردید؟ واضح است! به دایناسور.

فکر نکردن به اون آقا هم همینجوریه. مطمئن باشید.


آفرین قشنگ بود!!!
همین که میگم صورت مساله رو پاک نکنیده

میخوام پستها رو به ترتیب جواب بدم اما حرفای ایشون همش اشکمو در میاره....
پس اجازه بدید اول جواب ایشون رو بدم.بعد هم جواب سبزینه ظهور بزرگوار که خیلی خوب جواب دادن

نقل قول:

حرفای این پست رو چرا از اول نزدید؟
شما ظاهرا بد جوری گرفتارش شدید و تا الان سعی دشاتید مخفی کنید
دست نگه دارید و هیچ اقدامی نکنید تا مشاور عزیز بهتون راهکار نشون بده

این یعنی عشق مثلثی
اگر قراره تا آخر عمر فکر این پسر باهاتون باشه
پس بهتره همیشه مجرد بمونید
یا اینکه همسرش شید

وگرنه به همسرتون خیانت کردین
چون شما تو دلتون یکی دیگه رو هم دوست دارین

شهید چیه
این افکار احساسی رو بریزید بیرون
من نگفتم حس و احساسات اون پسر به درک
من گفتم ناراحتی امروزش به درک!!
بله ناراحتی امروز خیلی آسونتر از شکنجه روحی فرداس...

برادر من!!!!!نزدیک ترین دوستم.دختر عمه ام.حتی تو خلوت خودم هم تا حالا چنین حرفی رو نزدم و الان که با انام کاربری دیگه ای اودم و حرفای شما رو خوندم یهو اینقدر احساسی عمل کردم
اره.نسبت بهش حس خاصی دارم اما نه اینکه عاشقش باشم.اصلا اشتباه کردم که گفتم.
همیشه میگم و باز هم خواهم گفت:که عشق اول و اخرم(بعد از خدا و آقا امام زمانم که انشاءالله لایق باشم) همسرم خواهد بود....چه شوخی و چه جدی همیشه همینو میگم......
حتی وقتی حضور یا نبود ایشون برام اینقدر مهمه اما اینو میگم.فقط همسرم....
ازم پرسیدن چرا با پسری دوست نمیشی؟؟؟گفتم به چند علت که یکیش عدم خیانت به همسرمه...
پس بدونید که تا چه حد به این موضوع اهمیت میدم.امکان نداره که بعد از ازدواجم حتی لحظه ای به مرد دیگه ای فکر کنم....

این حسی که دارم فقط یه حس بچگانه و زودگذره.خودم هم میدونم که اینطوره.فقط کمک میخوام که زودتر فراموش کنم

گریه ام میگیره.اما نه از عشق به اون.از خوبی خودم.به خدا ازین گریه میکنم......میتونم همه چیو تموم کنم اما به سختی......ازین که میخوام این سختیو تحمل کنم گریه ام مگیره....

behrooz_313;225801 نوشت:
آفرین قشنگ بود!!!
همین که میگم صورت مساله رو پاک نکنیده

منظورم این بود که سعی کردن برای فراموش کردن یه چیزی، چنین اثری رو داره نه این چیزی که شما برداشت کردی!

باید از کاربر محترم سبزینه ظهور تشکر ویژه کنم.به نظرم خیلی اروم و منطقی جواب دادن.در پست بعد نظرمو میگم.انشاءالله

فاطمه20;225803 نوشت:
میخوام پستها رو به ترتیب جواب بدم اما حرفای ایشون همش اشکمو در میاره....
پس اجازه بدید اول جواب ایشون رو بدم.بعد هم جواب سبزینه ظهور بزرگوار که خیلی خوب جواب دادن

برادر من!!!!!نزدیک ترین دوستم.دختر عمه ام.حتی تو خلوت خودم هم تا حالا چنین حرفی رو نزدم و الان که با انام کاربری دیگه ای اودم و حرفای شما رو خوندم یهو اینقدر احساسی عمل کردم
اره.نسبت بهش حس خاصی دارم اما نه اینکه عاشقش باشم.اصلا اشتباه کردم که گفتم.
همیشه میگم و باز هم خواهم گفت:که عشق اول و اخرم(بعد از خدا و آقا امام زمانم که انشاءالله لایق باشم) همسرم خواهد بود....چه شوخی و چه جدی همیشه همینو میگم......
حتی وقتی حضور یا نبود ایشون برام اینقدر مهمه اما اینو میگم.فقط همسرم....
ازم پرسیدن چرا با پسری دوست نمیشی؟؟؟گفتم به چند علت که یکیش عدم خیانت به همسرمه...
پس بدونید که تا چه حد به این موضوع اهمیت میدم.امکان نداره که بعد از ازدواجم حتی لحظه ای به مرد دیگه ای فکر کنم....

این حسی که دارم فقط یه حس بچگانه و زودگذره.خودم هم میدونم که اینطوره.فقط کمک میخوام که زودتر فراموش کنم

گریه ام میگیره.اما نه از عشق به اون.از خوبی خودم.به خدا ازین گریه میکنم......میتونم همه چیو تموم کنم اما به سختی......ازین که میخوام این سختیو تحمل کنم گریه ام مگیره....


خب باشه
فقط آروم باشید و تا جناب حامی بهتون راهکار نشون ندادن
هیچ حرکتی نکنید
اینکه بخواید بهش ایمیل بدید و...
چند روزی بزارید ایشون فکر کنن که شما اصلا نت نمیاین
حتی اگر ایمیل مهم دادن و از شما خواستن که سریع جواب بدید
خودتون رو به ندیدن و نبودن بزنید

این تند رفتنای من بی دلیل نیست
از بس موارد ناراحت کننده دیدم که واقعا دوست ندارم تکرار بشه

در ضمن اینکه دلتون پیش شخصی مونده باشه گناه سنگینی نیست
مهم اینه که الان به فکر رضای خدا هستید
و اومدید تو یه سایت دینی برای جواب و از همه مهمتر پا رو دلتون گذاشتید و به خواسته هاش سریع پاسخ مثبت نمیدین
و این نشون از پاکیتون میده

میتونم یه خواهشی از شما داشته باشم؟

محتوای ایمیلهای ایشون که محتوای مذهبی داره، پس اگه میشه این 3 تای آخری رو توی تاپیک بگذارید. البته اگه از trash هم حذفش نکرده باشید.

RQ-170;225804 نوشت:
منظورم این بود که سعی کردن برای فراموش کردن یه چیزی، چنین اثری رو داره نه این چیزی که شما برداشت کردی!

دقیقا درست برداشت کردم چون شما خودت همنیجا گفتی:
سعی کردن برای فراموش کردن یه چیزی، چنین اثری رو داره
نکنه میخوای بگی نگفتم؟
خب تو پستای اول میگفتن هر چی میخوام فراموشش کنم نمیتونم و منم گفتم جای پاک کردن صورت مساله این مساله رو حل کنید

دوست عزیز لطفا با دقت بیشتری پستها رو بخون
آفرین:ok:

ممنونم خواهر یا برادر خوبم،سبزینه ظهور

خیلی قشنگ و مهربونانه جواب دادید
حالا نظرم:

الان که فکر میکنم میبینم اگه ایشون جدی جدی هم بیان خواستگاری بنده،من نمیخوام که قبول کنم.
ایشون اصلا در اون حدی نیستم که با من ازدواج کنن.نمیخوام خودمو خیلی بالا ببرم اما خانواده ی ما در سطح خوبی قرار داره.حداقلش اینه که همین الان خواستگارایی دارم که از همه نظر خوبن.و این معیار خوبی هم مسائل اعتقادیه برام.
نمیخوام که حتی اگه موقعیتش بود،با چنین کسی ازدواج کنم اما دلم گیره دیگه......اومدم تا کمکم کنید قوی بشم و فراموش کنم....
تا به اینجاها میرسم گریه ام میگیره اما بازم میخوام که فراموشش کنم......
نه میخوام خدا ناراحت بشه و نه بنده خدا از راه بدر بشه و نه در حق همسرم خیانت کنم.....

پس فعلا اون قسمت که مربوط به ازدواج بود رو میذاریم کنار.....
خداروشکر اونقدا منطقی هستم که با همین حس هم جلوی این امر مهم رو بگیرم.
من نمیخوام که با چنین کسی ازدواج کنم.....فقط کمک میخوام........میخوام قوی تر اینو بگم......هنوز گریه ام میگیره.....این یعنی بد.......

پس میریم سراغ این قسمت:

نقل قول:
برایش توضیح بدید..درمورد وابستگی وانواع عشق های کاذب توضیح بدید..وبگیدهدفش چیه؟و واقعا منطقی توضیح بده که هدفش برای این ارتباط چیه؟

دوست دارم اینکارو کنم.

نقل قول:
منظورم این بود که سعی کردن برای فراموش کردن یه چیزی، چنین اثری رو داره نه این چیزی که شما برداشت کردی!

این فکر نکردن منو زیر سوال نبرید خواهشا....
من خیلی تلاش کردم تا به روزای یه هفته پیشم رسیدم.هر روز درصد افکارم رو مینوشتم.حتی اگه یه لحظه به فکرش میفتادم.باورتون میشه؟؟؟!!!!اجازه نمیدادم به خودم که یه لحظه هم یادش بیاد تو ذهنم
در این مورد موفق بودم خدا رو شکر.اما وقتی دوباره اومدن،یادشون افتادم دیگه....چیکار کنم!!!دست خودم نبود

نقل قول:
در ضمن اینکه دلتون پیش شخصی مونده باشه گناه سنگینی نیست
مهم اینه که الان به فکر رضای خدا هستید
و اومدید تو یه سایت دینی برای جواب و از همه مهمتر پا رو دلتون گذاشتید و به خواسته هاش سریع پاسخ مثبت نمیدین
و این نشون از پاکیتون میده

ممنون ار نظرتون.شما لطف دارید.منم منظوری نداشتم..ناراحتم دیگه.......بین خوبی و بدی موندم....یکم حق بدید...

نقل قول:
میتونم یه خواهشی از شما داشته باشم؟

محتوای ایمیلهای ایشون که محتوای مذهبی داره، پس اگه میشه این 3 تای آخری رو توی تاپیک بگذارید. البته اگه از trash هم حذفش نکرده باشید.

مچ میگیرید؟؟؟؟؟
ولی چشم.پیشنهاد خیلی جالبی بود.
دوتاش عکسه.امیدوارم که اپلود بشه.
تا چند دقیقه دیگه انشاءالله میذارم

مثل اینکه نمیشه عکسارو گرفت.اصلا سیو نمیشه که بخوام اینجا اپلود کنم.
اما برید اینجا رو ببینید.http://w3.hadith.net/NoorCalendar/Default.aspx?date=1391-3-9
مثل اینکه ازینجا هر روز "حدیث روز" رو میگیرن و میفرستن.
یکی دیروز و یکی امروز.
سومیش هم واسه دویروز بود که اینه:

نقل قول:

برای مبارزه با شرکت صهیونیستی babylon از نرم افزار قدرتمند ایرانی gooyait برای ترجمه استفاده کنید تا هم به تولید ملی کمک کرده باشید و هم مشتی باشد در دهان اسرائیلی ها


پاردیک ، یک دیکشنری متفاوت ایرانی

و ادامه اش....
که درباره دیکشنریه

فقط دعا میکنم هر چه زودتر این قضیه حل و فصل بشه بره
چون واقعا دید خوبی به این مسائل ندارم
یاد دوستانی میوفتم که کل جوونیشون و ایندشون تباه شد و به افسردگی کشیده شدن و...
واسه همینه کمی تو این موضوعات تندم و اصلا کوتاه نمیام

البته فقط یه نقد

خوب نیست خودتون رو از بقیه بهتر بودونید
و اینکه خواستگارایی دارید از ایشون بهتر منظورتون چیه؟
خدا کنه از لحاظ مادی و اقتصادی نباشه

چون خدا میگه:

ان اکرمکم عندلله اتقیکم...

ولی خب چیزی که مهمه اینه که ایشون ملاک های شما رو به عنوان همسر ندارن
و خدا رو شکر فقط میمونه نحوه کنار اومدن شما دو نفر با خودتون و قبول اینکه بدرد هم نمیخورید و تا حد امکان کم کردن رابطه و...
راستی شاید عوض کردن ایمیل هم بد نباشه

البته نمیگم ازش فرار کنید
چون ممکنه یه روز کنجکاوی ویا نگرانی بیاد سراغتون و ایمیل رو باز کنید و ....این زخم تازه بشه
پس باید باهاش کنار بیاید و کاری کنید که نگاهتون به عنوان چنتا کاربر معمولی شه همین

کاری کنید برگردید به قبل

همون زمانی که ایمیل هم رو نداشتید

ولی به نظر من کم کم
نه اینکه یه شبه بگید نمیرم سراغش و..
تو وبلاگ یا سایت مورد نظر فعالیتتون رو ادامه بدین و کم کم کمش کنید
و در برخورد با یاشونم سعی کیند جدی تر باشید تا محبت و علاقه ای اضافه نشه

نقل قول:
فقط دعا میکنم هر چه زودتر این قضیه حل و فصل بشه بره
چون واقعا دید خوبی به این مسائل ندارم
یاد دوستانی میوفتم که کل جوونیشون و ایندشون تباه شد و به افسردگی کشیده شدن و...
واسه همینه کمی تو این موضوعات تندم و اصلا کوتاه نمیام

خیلی ممنون که دعا میکنید.واقعا ممنون
البته فکر نمیکنم من اونقدا هم وضعم بد باشه!!راستش یه زمانی خیلی بد بود اما از وقتی فکرمو کنترل کردم عالی شد.جدی میگم.عالی.جز این چند روز که متاسفانه دیدم داره شروع میشه و اومدم مشورت...


نقل قول:
خوب نیست خودتون رو از بقیه بهتر بودونید
و اینکه خواستگارایی دارید از ایشون بهتر منظورتون چیه؟
خدا کنه از لحاظ مادی و اقتصادی نباشه

چون خدا میگه:

ان اکرمکم عندلله اتقیکم...

درسته که نباید از خود تعریف کرد اما من واقعا خودمو خوب میدونم.خوبی به دله.به افکاره.
اشتباهات کوچیک رو همه دارن.انشاءالله که حل میشه.من امیدم به خداست....
معیار اصلی ام برای ازدواج:
ایمان
اخلاق
اخلاق
اخلاق
البته خانواده و ... هم مهم اند که توسط خانواده ام شناخته میشن و بنده دخالت مستقیم ندارم
خواستگارایی داشتم که به ظاهر و اون چیزی که تحقیقات نشون میداد از نظر اعتقادی کامل بودن.واقعا کامل بودن.چیزایی که شنیدم و دیدم باور نکردنی بود.در درجه بعدی هم سن و تحصیلات برام مهمه.که باز هم نمیشه ایشون رو با بقیه مقایسه کرد
در مورد مسائل مادی هم نیازی نیست نظرمو بگم چون اصلا جزو موارد به حساب نمیارم

نقل قول:
راستی شاید عوض کردن ایمیل هم بد نباشه

فکر نکنم بتونم اینکارو بکنم.اون ایمیلمو در همه جا استفاده میکنم.مخصویا کارهای دانشگاهی.
غیر از اون انجام این کار یکم برام سنگینه.سعی میکنم راه های دیگه رو امتحان کنم.همون که کم کم فراموش کنم یا باهوش صحبت کنم که دیگه ایمیل ندن
(البته اگه جواب ندم احتمالا دیگه ادامه نمیدن.چون مثل خودم خیلی مغرورن.تا دیروز روزی 3 یا 4 تا ایمیل میدادن اما دیروز که جواب ندادم امروز به حدیث روز بسنده کردن)

ممنونم از شما
بزرگواری کردید با راهنمایی هاتون

با سلام راه حل پیشنهادی برای رهایی از این مشکل فکری خب هدف فعالیت شما در سایت مذکور، فقط با هدف بحث پیرامون احادیث و مسایل دینیه و هدف دیگه ای قرار نیست داشته باشه.اگه اینطوره که هست، دیگه در اون سایت فعالیت نکنید.چون محیط یادآورنده ی خاطراته. چیزی که زیاده سایت مذهبی و دینیه. در صورت تمایل به ادامه ی فعالیت در هر سایت مذهبی دیگی نیز، از نام کاربری دیگه ای استفاده کنید. ایمیل خودتون رو هم عوض کنید و آدرس جدیدش رو به تمام دوستانتون غیر از ایشون بدید. وقتی از ادامه این ارتباط بی نتیجه و ناراحت کنندتون که به ازدواج هم ختم نخواهد شد مطمین شدین، دوباره و با همان اراده ی قبلیتون و با گذشت زمان این فراموشی رو تکرار کنید تا خودتون راحت تر باشید. دلبستگی که تهش به ازدواج ختم نشه برای یک مومن چه فایده ای داره.ارزش وقت و عمرتون رو بدونید. بجای استفاده از مطالب اینترنتی، میتونید مدتی از کتاب استفاده کنید. در فعالیت ها ی اینترنتی بعد از این هم دقت کنید تا دوباره چنین دلبستگی هایی ایجاد نشه. چون دل آدم، حرف حساب حالیش نمیشه. این سایت هم مثل همون سایته و با جمعیتی بیشتر و آدم هایی از قشرهای مختلف. شرایط فرقی نمیکنه. قبل از شروع هر کاری از خودتون بپرسید اگه امام زمان جای من بود چکار میکرد.این خیلی کمک میکنه برای عاشقای امام زمان. پیشگیری همیشه بهتر از درمانه و درمان به موقع بیماری هم بهتر از درمان دیره. یا علی

نقل قول:
فکر نکنم بتونم اینکارو بکنم.اون ایمیلمو در همه جا استفاده میکنم.مخصویا کارهای دانشگاهی.

کافیه که ایمیل ایشون رو اسپم کنید

فاطمه20;225826 نوشت:
معیار اصلی ام برای ازدواج:
ایمان
اخلاق
اخلاق
اخلاق
البته خانواده و ... هم مهم اند که توسط خانواده ام شناخته میشن و بنده دخالت مستقیم ندارم
خواستگارایی داشتم که به ظاهر و اون چیزی که تحقیقات نشون میداد از نظر اعتقادی کامل بودن.واقعا کامل بودن.چیزایی که شنیدم و دیدم باور نکردنی بود.در درجه بعدی هم سن و تحصیلات برام مهمه.که باز هم نمیشه ایشون رو با بقیه مقایسه کرد

تحصیلات اگر برای تضمین شغل اینده و موقعیت اجتماعی باشه شاید بد نباشه
ولی اگر فقط برای خود نمایی و نشون دادن به بقیه باشه اصلا چیز خوبی نمیدونم
من یه رفقایی دارم که شاید دیپلم ردی باشن ولی گاهی میگم کاش همه رزومه تحصیلیمو میدادم اون ولی ایمان و اعتقاد و موقعیت و عزت اجتماعیش رو داشتم
مخصوصا محبوبیتش پیش خدا...

ابتدا جواب جناب امیر حسین:
راه حل ها خیلی خوبه.منم اگه میخواستم به کسی راه حل بدم،همینو میگفتم اما فکر نمیکنم خودم بتونم عملی کنم.سخته دیگه.درک کنید.نمیتونم یهو همه چیز قطع کنم.مخصوصا اینکه از فضای نت دور شم.
ایشون دیگه توی اون سایت هیچ فعالیتی ندارن.الان فقط درگیر ایمیلم.
حق با شماست.عمرم تلف میشه.حتی این چند ساعتی ککه امروز گذاشتم تا راه حل پیدا کنم.خودم میدونم.و میخوام درستش کنم.
این جمله تون هم خیلی برام قشنگ بود:

نقل قول:
قبل از شروع هر کاری از خودتون بپرسید اگه امام زمان جای من بود چکار میکرد.این خیلی کمک میکنه برای عاشقای امام زمان.
واقعا تکون خوردم.ممنونم

نقل قول:
کافیه که ایمیل ایشون رو اسپم کنید
گفتم که.یکم برام سخته.اگه هیچ راه دیگه ای نیست،اینکارو میکنم.به نظرم بهشون توضیح بدم بهتره.مثلا بگم که بهتره دیگه ایمیل ندن.همینقدر هم کافیه.مغروز تر از اونی هستن که حتی بخوان جوابمو بدن

نقل قول:
تحصیلات اگر برای تضمین شغل اینده و موقعیت اجتماعی باشه شاید بد نباشه
ولی اگر فقط برای خود نمایی و نشون دادن به بقیه باشه اصلا چیز خوبی نمیدونم
من یه رفقایی دارم که شاید دیپلم ردی باشن ولی گاهی میگم کاش همه رزومه تحصیلیمو میدادم اون ولی ایمان و اعتقاد و موقعیت و عزت اجتماعیش رو داشتم
مخصوصا محبوبیتش پیش خدا...
بنده خودم در حال تحصیل در رشته خوبی هستم و اینده ی خوبی هم برای خودم میبینم.تحصیلاتمو برای مدرک و خودنمایی هم نمیخوام که وگرنه با این سختی این رشته و این موقعیت تحصیلی رو انتخاب نمیکردم

درمورد قسمت اخر هم حق با شماست.در معیار هام هم مشخصه که به ایمان و اخلاق خیلی اهمیت میدم.در اخر تحصیلات رو مطرح کردم.
اگه ایمان خوبی نداشته باشه که اصلا خانواده ام اجازه نمیدن جلو بیان!!!!!
همچنان ممنون

اگه بخوام نام کاربریم رو عوض کنن،سریع اینکارو میکنن؟؟
آخه عدد20 منو همش یاد ایشون میندازه.میخوام از همین الان شروع به مبارزه کنم.
اگه نوبت نمیخواد،میشه بگید چطور میتونم عوض کنم؟؟
ممنون

فاطمه20;225842 نوشت:
اگه بخوام نام کاربریم رو عوض کنن،سریع اینکارو میکنن؟؟
آخه عدد20 منو همش یاد ایشون میندازه.میخوام از همین الان شروع به مبارزه کنم.
اگه نوبت نمیخواد،میشه بگید چطور میتونم عوض کنم؟؟
ممنون

به جناب معصومی پیام خصوصی بدین

سلام

اول از همه از همسنگر فاطمه تشکر فراوان میکنم ،چون مطمئنم برای چند دقیقه همه رو به فکر وا داشت ،
بچه ها میگه هر دو مذهبی هستیم توجه داریم؟؟؟؟؟

هر آن ممکن برای بچه مذهبیا اتفاق بیفته!!!!!!!!!!!!! به قولی شیطون که نمیاد به بچه مذهبیا بگه مثلا موهاتو بیار بیرون یا برو به نامحرمت فلان حرفو بزن..........

نه شیطان خوب بلد چطور بچه مذهبیا رو اغفال کنه.....انقدر نرم و آروم میاد وسوسه میکنه که آخر کار می فهمی ا من همون بچه مذهبی هستم که شبا تا ساعت چند تو هیئت بودم؟؟؟!!!نماز اول وقتم ترک نمیشد ؟؟؟؟!!!!!!و غیره.........

پس مواظب باشم و باشیم که شیطان در کمین است!!!!!!!!!!!!!!!!!

ادامه دارد.......

موضوع قفل شده است