خدايا كمي دلم آدميت ميخواهد ..

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدايا كمي دلم آدميت ميخواهد ..

خدايا كمي دلم آدميت ميخواهد ...

زرارة بن اوفى گفت حضور امام چهارم عليه السلام رسيدم، بمن فرمود اى زراره؛ مردم در زمان ما شش طبقه‏اند شير، گرگ، روبا، سگ خوك، گوسفند ...

"پادشاهان" چون شيرند كه هر كدام آنها ميخواهند غالب باشند و مغلوب نگردند،

بازرگانان شما "گرگند" هنگامى كه ميخرند بدى كالا را ميگويند و چون ميفروشند از آن تمجيد ميكنند

روباه آن كسانيند كه بنام دين نان ميخورند و آنچه را بزبان شرح ميدهند در دل خود قبول ندارند.

سگان مردمان بدزبان و فحاشند كه چون سگ با زبان خود مردم را ميگزند و مردم از ترس نيش زبان آنها را احترام ميكنند.

خوك آن عياشان و خوشگذرانان هستند كه به هر هرزگى و ننگى خوانده شوند ميپذيرند

گوسفند مؤمنان رنج كشند كه موى آنها را ميبرند و گوشت آنها را ميخورند و استخوانشان را خرد ميكنند، چه كند گوسفندى ميان چنگال شير و گرگ و روباه و سگ و خوك؟؟!

الخصال، ج‏1، ص: 339

نمی دونم ما آدما تا کجا می خوایم پیش بریم خداجون؟نمی دونم چقدر میخوایم از آدمیت فاصله بگیریم اصلا هنوز میشه به ما ها گفت آدم؟خیلی چیزامون رو از دست دادیم ولی آخه به چه قیمتی آیا تمومه اون چیزایی رو که بدست آوردیم ارزش از دست رفته ها رو داشته؟نمی دونم ولی من فکر می کنم اگه آدم توی دنیا همه چیز رو داشته باشه ولی توی زندگیش بویی از صداقت و وفاداری و عشق نباشه انگار هیچ چیزی رو نداره.تمومه دنیا مون شده خیانت و دروغ و بدگویی و... فقط کافیه یه گوشه وایسیمو نگاه کنیم.توی این دنیا کم کم داره نفس کشیدنم سخت میشه.هممون شدیم گرگهایی که لباس آدمیت رو پوشیدیم جالب اینجاست که گرگها به خودشون آسیب نمی زنن ولی ما آدما اینکارو می کنیم اونم به راحتی.دلم نمی خواد توی این دنیا زندگی کنم این حرفم این نیست که من آدمه خوبیم خداجون نه منم یکی هستم مثل همه ولی نمیدونم چرا دیگه نمی خوام باشم نمی دونم چرا نمی تونم.خدایا چه اتفاقی داره واسه ما میوفته قراره تا کجا بریم.