مطالبی در مورد روزه ( برگرفته از کتاب المراقبات)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مطالبی در مورد روزه ( برگرفته از کتاب المراقبات)


:Hedye: مطالبى درباره روزه :Hedye:




همانگونه که در روایت آمده ، همین مقدار که روزه براى خدا باشد کافى است . ولى سزاوار است وقتى سالک روزه مى گیرد، اعضاى بدن او نیز روزه باشند،




همانطور که از امام صادق
(علیه السلام ) روایت شده : ((هنگامى که روزه گرفتى ، گوش ، چشم ، مو و پوست تو نیز باید روزه بگیرند .))



- امام (علیه السلام ) غیر از این ، اعضاى دیگرى را نیز شمردند - ولى همین که
پوست و مو را ذکر فرمودند، کافى است بدانیم لازم است تمام اعضاى بدن روزه بگیرند .



و
خلاصه اینکه روزه خواص تنها روزه شکم و فرج نیست ، بلکه سایر اعضا را نیز شامل مى شود .چنانچه روزه خواص خواص ، روزه تمام اعضاى بدن به اضافه روزه قلب است .



و معنى روزه اعضاى بدن
خوددارى اعضاى بدن از مخالفت خواسته هاى الهى است ؛ و روزه
قلب عبارت از نگهداشتن آن از خواسته هاى پست و خطورات دنیوى و بازداشتن کامل آن از غیر خدا مى باشد.

ادامه دارد انشاالله ...



روزه و همينطور هر عبادتى را عوام تکليفى بيش نمى دانند و لذا با زحمت آن را انجام میدهند؛ ولى خواص آن را بزرگداشت و لطفى از جانب خداوند دانسته و قرار دادن عبادات و واجب نمودن آن را منت بزرگى براى خدا و نعمت بزرگى براى بندگان مى بينند . و بگونه ای که شايسته بزرگداشت آن است . با نشاط، خوشحالى و سرور از آن استقبال مى کنند نه باحالتى که انسان با تکليف روبرو مى شود . بلکه بالاتر، از خطاب تکليف لذت برده و شادمان می شوند.


از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده که درباره اين آيه : ((اى کسانى که ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شد .)) فرمودند: ((لذت خطاب (خداوند به مؤ منين ) سختى عمل را از بين برده است .))



بنده عارف به خدا و به حق او بايد هم چنين باشد . زيرا هنگامى که بنده پروردگار را شناخت ، او را دوست مى دارد؛ و بدين ترتيب تمام معاملات او با خدا معامله محبوب با محبوب مى گردد . و آيا محبوبى را مى شناسى که خدمت به محبوب براى او سخت باشد؛ بخصوص موقعى که خدمت به محبوب بزرگداشت و لطفى از طرف او بلکه بالاتر، دعوت به مجلس انس و کرامت باشد . و نه تنها سخت نيست بلکه از خطابى که تکليف در آن است ،لذت مى برد و به اندازه محبت و دوستى جان خويش را فدا مى کند؛ و دقت مى کند که تمام منظور او را انجام دهد؛ و در بدست آوردن تمام محبت او کوشش مى کند؛ گرچه از او نخواسته باشد و بکارگيرى تمام نيروى خود را در اين راه لذت و سعادت مى داند؛





و به اين ترتيب انجام چيزهاى مورد علاقه خدا از محبوبترين چيزها و خواسته هاى او مى شود . و با شوقى کامل و با قبول منت خدا - در اين که به او اجازه اين کار را داده است - به آن عمل مى کند و در قصد او چيزى غير از خدا و رضايت او پيدا نمى شود . و اين نيت را با نيت بدست آوردن ثواب و پاداش و بهشت و نعمتى از نعمتهاى خداوند مخلوط نمى کند؛ چه رسد به اين که ريا، کسب شهرت و اطلاع و رضايت غير خدا را با نيت رضايت خدا همراه کند .



اهميت اخلاص




اى عاقل درباره روزه اى که مى گيرى بينديش که اگر با اين نيتى که گفتيم روزه بگيرى به
تمام کرامتها و مقامهاى عالى روزه داران و مخلصين و بيش از آن رسيده و فرشتگان خدا به خدمتت در آمده و حتى خدا در خواب قيلوله ات به تو آب و غذا مى خوراند و کسى توان بيان تعداد فضل و کرامت خدا را ندار د.




ولى اگر به خاطر ريا و کسب شهرت روزه بگيرى ، خوار و از
عبادت کنندگان شيطان شده و با چهار اسم خوانده مى شوى : اى حيله گر ! اى فاجر ! اى
دروغگو! اى رياکننده ! و به اين ترتيب سزاوار آتش مى گردى . و اين اختلاف زياد بخاطراختلاف نيتهاست .




و اگر مسئله قلب و نيت به اين اهميت نبود، خداوند در قرآن ، در سوره شمس يازده قسم به
رستگارى کسى که آن را تزکيه کرده ، و بدبختى کسى که آنرا آلوده نمايد، ياد نمى کرد . به همين جهت انسان بايد با تمام توان سعى کند که نيت خود را خالص نموده تا جايى که به مقام صدق در اخلاص برسد.


ملاکهاى تشخيص روزه خالص از روزه ريايى


مولاى ما الگوى اهل مراقبت در کتاب اقبال ملاکهايى جهت شناخت روزه خالص و تميز آن ازروزه ريايى و شبهه دار بيان نموده که بجهت تيمن و تبرك آنها را نقل کرده و سپس آنچه را که خداوند بر زبانم جارى کند خواهم گفت .




-1 اگر موقعى که روزه مستحبى گرفته و در حضور جمعى از نيکان روزه دار قرار دارد، ببيند از شکستن روزه خود شرم مى کند، بداند که در روزه او شبهه اى است که همان نزديک شدن به دلهاى مردم است .


-2 اگر دوست داشته باشى غير خدا نيز از روزه تو آگاه شود کسانى که گمان مى کنى اگر اطلاع پيدا کنند خير دنيايى براى تو دارند؛ اگر چه اين خير، مدح و ستايش و احترام بيشتر آنان به تو باشد يا اين که ميل به اطلاع ديگران باندازه اى نباشد که در رغبت به روزه تاءثير بگذارد ولى در عين حال دوست دارى علاوه بر خدا مردم هم از روزه تو آگاه شوند در هر دو صورت روزه تو بيمار و بنده پستى خواهى بود.




-3 اگر هنگامى که با روزه داران زيادى روزه مى گيرد، به نشاط مى آيد و هنگامى که به تنهايى روزه مى گيرد، کسل مى شود، معلوم مى شود زيادى روزه داران در قصد و عمل او تاءثير دارد. بنابراين بمقدار تاءثير آن در قلب ، اخلاص تيره شده و روزه بيمار مى گردد.




-4 قصدت از روزه ، بدست آوردن ثواب است يا به خاطر اينکه خدا مى خواهد؟ اگر بخاطر ثواب باشد، بدان که با اين عمل مى گويى خداوند سزاوار نيست که بخاطر فرمانبرداريش روزه بگيرم و خداوند بخاطر بزرگيش شايسته عبادت نيست و اگر رشوه او نبود او را عبادت نمى کردم ، حق خوبيهاى گذشته او را رعايت نکرده و احترام مقام بزرگ او را نگه نمى داشتم .





-5 اگر رنگين بودن افطار و زيادى غذا و لذت آن نشاط تو را در روزه افزون کرد، معلوم می شود بمقدار زيادى نشاط روزه از اول تا آخر براى غير خدا بوده است .



تا اينجا ملاکها ى شروع روزه را با اخلاص گفتيم ، اکنون چند ملاك نيز براى تشخيص به پايان رساندن روزه همراه با اخلاص مى گوييم .


-1 اگر در اثناى روزه به غذاى خوشمزه يا همسر زيبا يا سفرى که در آن نفعى باشد، برخورد کردى و نشاط روزه در تو کم و روزه برايت سنگين شده و انتظار رهايى از روزه را کشيدى ، باز هم خالص نيستى . زيرا تو نيز از بنده ات خدمتى را که بر خود سنگين بداند، قبول نمى کنى بلکه به خاطر آن او را طرد و ترك مى کنى .



-2 اگر اتفاقى بيفتد که شکستن روزه ات ، نزد خدا بر گرفتن آن برترى داشته باشد ولى از شکستن روزه در نزد مردم خ جالت کشيدى بدان که مخلص نيستى . زيرا اگر در عمل و قصد خود مخلص براى خواسته خدا بودى ملاحظه هيچکس را نمى کردى .



-3 اگر در اثناى روزه ديدى که روزه تو را از انجام بعضى از واجبات يا امورى که نزد خدا اهميت بيشترى دارد ناتوان نموده است ولى با اين حال روزه خود را نشکستى ، وارد دسته رياکاران در عبادت شده و عبادت تو جزو گناهان کبيره مى شود . وظيفه تو در اينجا انجام عملى است که نزد خدا مهمتر است و نبايد ملاحظه اين که مردم عذر تو را نمى دانند، داشته باشى . زيرا اين مطالب روزه يا اخلاص تو را از بين مى برد؛ گرچه در اول ر وزه تو صحيح و مورد رضايت خداوند بود . در صورت پيش آمدن چنين مطلبى بايد فورا آنچه را که نزد خدا مهم است انجام داده و عدم آگاهى مردم به عذر را نبايد ملاحظه کرد . و اگر چنين مساءله اى اخلاص را از بين برد، بايد فورا از آن توبه نمود . آنچه تو را از خدمت مولا و انج ام اعمالى که موجب خشنودى پروردگارت است ، باز مى دارد، مانند دشمن براى تو و مولايت مى باشد و چگونه تو دشمن خود و او را بر او مقدم مى کنى در حالى که در حضورش بوده و تو را مى بيند. و هنگامى که غير خدا را بر او مقدم داشتى چه کسى احتياجات تو را در دنيا و آخرت برطرف مى کند؟


اين بود خلاصه سخنان صاحب کتاب اقبال که مطالب را به خوبى بيان کرد - خداوند به او جزاى خير دهد - ولى مراتب اين آفات را بيان ننمود . بعضى از اين آفات موجب بطلان روزه و بعضى ديگر موجب از بين رفتن اخلاص و بعضى باعث نابودى صدق و اخلاص مى شود و بعضى ف قط مانع رسيدن روزه به عالى ترين درجه مى شود، در عين اين که صدق و اخلاص آن در درجه عالى است .
براى توضيح مراتب آفات مى توان گفت :


اگر انسان از آغاز عبادت - روزه يا ساير عبادات - يا در اثناى آن غير خدا را در قصد خود وارد کند عبادت او باطل مى گردد . و سه مورد از مواردى که صاحب کتاب اقبال فرمود از همين قبيل است :



الف - اگر به جهت عذرى در اثناى روزه ، گشودن روزه برتر از ادامه آن شود ولى بخاطر جهل مردم به عذر، روزه خود را ادامه داده و مرتکب رياى حرام گردد.



ب - جايى که انسان عمل خود را با نيتى الهى آغاز نمايد ولى ب ر اين قصد باقى نماند . يعنى صورتى که در آن گفت : آن مانند دشمن تو و پروردگارت مى باشد . حق همين است و بلکه در واقع عبادت دشمن خدا را بر عبادت او برگزيده اى . چون اين کار با دستور شيطان مى باشد، و در حقيقت عبادت دشمن خدا و و بمنزله کفر به خداوند مى باشد؛ و در حقيقت عبادت دشمن
خدا و بمنزله کفر به خداوند مى باشد؛ گرچه خداوند بخاطر بردبارى و سهل گيرى ، آن را کفر نشمارد.



ج - جايى که از شکستن روزه خود در ميان ساير روزه داران ، بگونه اى شرم دارد که در روزه او مؤ ثر است . يعنى اگر اين شرم نبود روزه را مى شکست . - گر چه ممکن است بگوييم بخاطر چنين روزه اى مجازات نخواهد شد.


اگر از شکستن روزه خود در ميان روزه داران شرم نموده و اين شرم در روزه او بى تاءثير باشد، روزه او صحيح است ؛



گرچه اين مطلب باعث مى شود روزه او به درجات عالى نرسد - اين عمل
با چنين شرايطى مانند انجام عمل بقصد رسيدن به پاداش و دورى از مجازات است که گرچه عمل صحيح و نيت نيز عالى است ولى اگر آن را با عمل کسانى که خداوند را بخاطر شايستگى اش براى عبادت و براى بدست آوردن رضايت و نزديک شدن به او عبادت مى کنند، بسنجيم اين عمل مانند کار بردگان و مزدوران خواهد بود . و گرچه بدست آوردن رضايت و نزديک شدن
به خداوند نيز نوعى پاداش هستند ولى اين پاداش با پاداشهاى ديگر تفاوت دارد .



زيرا اين دو نيت شبيه عبادت براى شايستگى خداوند است . آرى ، بيشتر اعمال آزادگان عارف از روى طمع و ترس نيست ، بلکه بخاطر عظمت و بزرگى
پروردگار و نور و زيبايى اوست که کارهايشان را بخاطر او انجام داده ، براى او فروتنى نموده و او را عبادت مى کنند . و بدون تفکر، ترديد و اختيار اين امور را انجام مى دهند . بلکه اعمال آنها شبيه به عمل ناچاران است .



همانگونه که على (عليه السلام ) در حديث همام درباره آنان مى فرمايد: بل خامرهم من عظم? ربهم ما طاشت به عقولهم از بزرگى پروردگارشان بى فکر شده اند. يا شبيه عمل کسانى که بخاطر آشکار شدن زيبايى خدا و جلوه گر شدن نورهاى جمالش مجذوب و متحير شده اند مى باشد؛ آنانى که مجذوب و سرگردان شده ، در مقابل خداوند تضرع نموده و تملق مى گويند؛ در تاريکى شب و هنگامى که پرده ها کشيده شده و هر دوستى با دوست خود خلوت کرد، در مقابل او ايستاده و پيشانيها را بر خاك مى گذارند و به
گريستن ، ناليدن ، تضرع و شکوه مى پردازند .


و خداوند سختيهايى را که آنان تحمل مى کنند ديده و شکايتهاى آنان را از دوستى خود مى شنود؛ آنان را به گرمى پذيرفته جمال خود را به آنان مى نماياند. و با آنان رفتارى بسيار شايسته خواهد داشت .


ولى کسانى که از خدا جز بهشت و جهنم او نمى دانند، کارهايشان بخاطر ترس از آتش و براى رسيدن به بهشت است و نمى توانند مانند عارفان دوستدار و مشتاق عمل نمايند؛



ولى مى توانند درباره عظمت آفريدگار و نعمتهاى فراوان و بيشمار او انديشيده و خود و دل خود را از ياد آتش و بهشت خالى نمايند و بدين ترتيب براى اينکه بدون ترس از جهنم و اشتياق بهشت و فقط بخاطر شايستگى خداوند او را عبادت کنند، به تمرين بپردازند .



و براى بدست آوردن انگيزه و اشتياق به نزديک شدن و ديدار خداوند مى توانند گاهى پيرامون رواياتى که از پيامبران و اوليا بدست ما رسيده و در آنها فرموده اند : ((چيزى بالاتر از نزديک شدن به خدا و ديدار او نيست )) انديشه نموده و براى آن معناى صحيحى در ذهن خود تصور نمايند.



عارفان فقط گاهى اين نيت در آنها وجود دارد نه هميشه . و از هيچکدام از پيامبران و اوليا نقل نشده است که هميشه اين نيت را داشته باشند جز از اسوه عارفان و الگوى مشتاقان ، اميرالمؤمنين (عليه السلام ) آنجا که به درگاه خدا عرضه مى دارد: ما عبدتک خوفا فى نا رك و لا طمعا فى جنتک ؛ بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک ؛ ((از ترس آتشت يا بطمع بهشتت تو را عبادت نکردم ، بلکه تو را شايسته عبادت يافته و عبادتت نمودم ))





و اين مطلب از خصوصيات او و برادرش ، رسول خدا و حبيب خدا و سرور تمام مخلوقات است . و شايد در ميان فرزندان معصوم او يا ساير پيامبران نيز کسانى مانند آنان باشند .



از شعيب پيامبر (عليه السلام ) روايت شده است که در پاسخ خداوند که از علت گريه او پرسيد، گفت : ((من از ترس آتش يا براى بهشت گريه نمى کنم و گريه من از شوق ديدار تو است .)) او در اين گفتار خود تصريح نمى کند که تمام عباداتش از شوق ديدار خدا باشد.



بهر حال اين مطلبى است که اغلب علما توان فهم و تصديق آن را ندارند؛ چه رسد به ديگران . بنابراين مهمترين کارى که سالک بايد انجام دهد اين است که نيت خود را از ريا پاك نموده تا گرفتار رسوايى روز قيامت و شرمسارى عرضه اعمال به خداوند نشده و او را با اين نامها صدا نزنند: اى بدکار ! اى حيله گر ! اى رياکار ! خجالت نکشيدى طاعت خدا را به کالاى دنيا فروختى ! در پى بدست آوردن دل بندگان بوده و به خداوند بى اعتنا بودى ! با دشمنى با پروردگار با آنان دوستى نمودى ! و با عملى که بظاهر براى خدا بود خود را در ميان آنان آراسته و با دورى از خدا خود را به آنان نزديک مى کردى ! رضايت آنان را خواسته و خداى را به خشم مى آوردى . آيا کسى را ذليلتر از خدا نيافتى !



از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده که فرمودند : اگر روز حساب ترسى نداشت جز شرمسارى عرضه اعمال به خداوند و رسوايى رو شدن بديها، سزاوار بود انسان از قله کوهها پايين نيامده و در آباديى ساکن نشود، نخورده ، نياشامد و نخوابد مگر زمانى که مضطر شده و مشرف به مرگ شود . پناه بر خدا از اين که حقيقت عبادات انسان در روز قيامت براى انسان آشکار شود ! و اهل محشر ببينند که او در آن عبادات مراقب نظر آفريده هاى خدا بوده و با آن
اعمال براى ضعيفان همانندش خود را مى آراسته و با کسب دشمنى خداوند در پى بدستآوردن دوستى مردم بوده است ؛





بخصوص اگر واعظ مردم بوده و مردم را از ريا نهى مى کرده است . بجان خودم سوگند که اين سخت تر از جهنم و عذاب آتش است . بخصوص اگر خداى بزرگ به او بگويد :


بنده ام ! آيا من آفريدگار، روزى رسان ، نعمت دهنده ، مراقب و محافظ تو نبودم ! در حالى که نسبت به من نافرمان بودى ، مى خوابيدى ولى من در همين خواب تو را از شر تمام دشمنان و چيزهايى که از آن بدت مى آمد حفظ مى کردم ! با نعمتهايى که به تو داده بودم به نافرمانى من پرداختى و من با نافرمانيهايى که نسبت به من داشتى به تو نعمت مى دادم . پس چرا ديگران را بر من برگزيدى ! آيا ديگران نعمتهايى بيشتر و بهتر از من به تو مى دادند که بخاطر سود خود آنان را انتخاب کردى ! يا قويتر از من بودند و من غايب که
بخاطر حضورشان از آنان خجالت مى کشيدى ! آيا بزرگى ، رداى من ، عظمت ، پوشش من ، و تمامى نعمتها از من نيست ! آيا من غنى ترين اغنيا نيستم ! آيا غير از من غنيى هست ! آيا همه مخلوقات فقير نيستند! و در عالم وجود، غير از آنان فقيرى هست ! آيا نيرويى به تو ندادم که با آن خطا را از درستى تشخيص دهى ! آيا رسولانى انذارگر و مژده دهنده و اوليايى هدايتگر، يکى پس از ديگرى ، برايت نفرستادم ! آيا کتابى را براى هدايتت فرو نفرستاده و تو را از دشمنت ، ابليس پرهيز ندادم !




يا حسرة على العباد ما ياءتيهم من رسول الا کانوا به يستهزؤ ون واى بر اين بندگان (گمراه لجوج ) که هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد مگر آنکه او را مسخره کردند .




آيا همه اينها مرا نزد تو محبوب نساخت و تو را از من خشنود نکرد ! و باعث نشد که از من اطاعت کنى ! آيا ذليلتر از من پيدا نکردى که با همان نعمتهايى که به تو دادم و در حضور من ، با دستوراتى که بصلاح تو و سعادت تو در آن بود
مخالفت کرده ، و از دستورات دشمنم که مايه بدبختى و هلاکت تو بود پيروى کردى !




واى از تيره روزى کسانى که از رحمتم محروم شدند ! واى از دورى کسانى که با سرپيچى از من از ديگران فرمانبردارى کردند ! (و او در آن هنگام بگويد Smile افسوس از اينکه دستورات الهى را رعايت نکردم ! آه از بيچارگيم ! آه از رسواييم ! کاش آسمان بر زمين فرود مى آمد ولى اين سخنان را نمى شنيدم ! کاش کوهها خراب گرديده و بر دشتها مى ريختند اما پستى را با بزرگوارى عوض
نکرده بودم ! و امروز از ميان عالم طبيعت و از ميان اين ذلتها صدا مى زنم : خداى من !




پروردگار و سرور من ! به عزت ، جلال ، زيبايى و جمالت سوگند، اگر پوست من توان عذاب و تحمل انتقام تو را داشت از تو نمى خواستم که بعد از اين رسواييهاى بزرگ و زشتيهاى فراوان از من درگذرى ، بلکه - بخاطر خشمى که بر خود دارم که چگونه با خود بدى نموده ، بدنبال خواهشهاى نفسم بوده و بخاطر فرمانبردارى از آن به تو پشت نمودم - از تو مى خواستم مرا
شکنجه و عذاب نمايى و به سيه روزى و بدبختى خود رضايت مى دادم . ولى ، مولاى من ! عفو تو آنقدر طولانى و پوشش دادن تو، به زشتيهاى ما آنقدر زيباست که شورشگران پستى مثل من را عادت داده که بعد از اين جرايم ، توقع نجات و پوشش اين جرايم را داشته باشند .




از اينکه در اين دنياى تنگ و دور از لطف و عوالم نزديکى خود اين همه بردبارى ، پوشش و کرم گسترده دارى - تا اين حد که شامل ما نيز شده است - مى فهميم اين امور در عوالم آخرت - که آن را سراى کرامت خود قرار داده نشانه هاى عظمت تو در آن آشکار بوده و نورهاى جمالت در آن درخشيده اند - خيلى بيش از اين دنيا وجود دارد . پس تو را به عفو بزرگ ، رحمت گسترده و چشم پوشى زيبايت سوگند مى دهيم ما را از اين گرفتاريها و مهلکه ها نجات دهى .




گرچه گناهان ، ما را نزد تو بى آبرو و عيبها روسياهمان کرده است ، ولى به سوى تو توسل مى جوييم که با ما با عفو بزرگ و فضل قديم خود رفتار نموده و در ميان مردم ما را رسوا نسازى . و همانگونه که در دنيا، با پوشانيدن زشتيهاى ما از بندگان صالح خود به ما نيکى نمودى ، اين پوشش را براى ما نگهدار .




زيرا در تفسير اين صفت تو : ((جميل الستر؛ پوشش زيبا)) آمده است
که اعمال زشت بندگانت را از آنها مى پوشانى تا مبادا بر اثر شرمسارى استفاده از نعمتهايت براى آنان گوارا نباشد . و درباره معنى اين صفت تو، ((کريم العفو؛ عفو عالى )) شنيده ايم که گناهان را بخشيده و آنان را تبديل به چند برابر نيکى مى نمايى . پس بخاطر کرم و عفوت به تو اميدواريم و بخاطر پوشش زيبايت آرزومندت مى باشيم . و تو نزد خوش گمانى بنده ات به خودت مى باشى ، پس ما را از رحمتت ماءيوس نفرما و اميدم را از راءفتت قطع نفرما .




و اگر حياى من در مقابل تو کم است ، تو به من رحم کن . دردى در قلبم است که کسى جز تو دواى آن را ندارد و به همين جهت مضطر به تو هستم ! و چه کسى جز تو مضطر را اجابت کرده و گرفتارى او را برطرف مى کند ! که جز با يارى خداى بلند مرتبه و بزرگ توان و نيرويى نيست . خداوندا! بر محمد و آل پاك او درود فرست .

موضوع قفل شده است